'گروه سیاسی: در پی توافق اخیر میان عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، و رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در قاهره، موجی از ابهام و نگرانی فضای سیاسی و رسانهای ایران را فرا گرفته است. در حالی که یک طرف از آغاز فصلی نوین در همکاریهای فنی و شفافسازی سخن میگوید، طرف دیگر با بدبینی عمیق، این توافق را زمینهساز نفوذ جاسوسی، درز اطلاعات حساس و حتی فراهمشدن بهانه برای حملات نظامی آتی از سوی آمریکا و اسرائیل میداند. این دوگانگی در تفسیر، ریشه در بیاعتمادی تاریخی و تجربیات تلخ گذشته دارد و این سوال اساسی را مطرح میکند: کدام روایت به حقیقت نزدیکتر است و سرنوشت برنامه هستهای ایران به کدام سو خواهد رفت؟
به گزارش بولتن نیوز محور اصلی ابهامات، به تفاوت آشکار در لحن و تفسیر دو طرف اصلی توافق بازمیگردد. رافائل گروسی با نگاهی مثبت، این سند را گامی مهم برای ازسرگیری بازرسیهای جامع و کامل از تمام تأسیسات هستهای ایران، از جمله مراکز آسیبدیده در حملات اخیر، توصیف میکند. او تاکید دارد که این توافق، چارچوبی روشن برای اجرای پادمانها فراهم کرده و به آژانس اجازه میدهد تا به وظایف نظارتی خود به شکلی مؤثر عمل کند.
در مقابل، عباس عراقچی و دیگر مقامات ایرانی، روایتی مشروط و محتاطانهتر ارائه میدهند. عراقچی تصریح کرده است که همکاری با آژانس دیگر هرگز به شکل سابق نخواهد بود و این توافق جدید با در نظر گرفتن "شرایط استثنایی امنیتی ایران" و قانون مصوب مجلس شورای اسلامی تدوین شده است. مهمترین شرط ایران، اعتبار این توافق را به عدم وقوع هرگونه "اقدام خصمانه" از جمله فعالسازی "مکانیسم ماشه" (Snapback) و بازگشت تحریمهای شورای امنیت، گره زده است. این دیدگاه، توافق را نه یک تعهد مطلق، که یک همکاری مشروط و شکننده جلوه میدهد که هر لحظه ممکن است با تغییر شرایط، متوقف شود.
نکتهای که بر آتش این ابهامات میدمد، محرمانه ماندن متن اصلی توافق است. منتقدان در ایران، بهویژه در مجلس و رسانههای اصولگرا، این پنهانکاری را دلیلی بر وجود بندهایی نگرانکننده میدانند که حاکمیت و امنیت ملی را به خطر میاندازد و این گمانه را تقویت میکنند که آمریکا و اسرائیل پیش از افکار عمومی ایران از جزئیات آن مطلع هستند.
نگرانی از توافق جدید، صرفاً یک تحلیل سیاسی نیست، بلکه ریشه در حافظه تاریخی ایران از عملکرد آژانس بینالمللی انرژی اتمی دارد. از دیدگاه طیف وسیعی از سیاستمداران و کارشناسان ایرانی، آژانس نه یک نهاد فنی بیطرف، بلکه ابزاری در دست قدرتهای غربی برای اعمال فشار سیاسی بر تهران است. اتهامات مربوط به "ابعاد احتمالی نظامی" (PMD) و طرح ادعاهایی که ایران آنها را "غیرقانونی و خلاف واقع" میداند، همواره به عنوان نمونههایی از این رویکرد دوگانه مطرح میشود.
این بیاعتمادی با موضوع "بازرسان جاسوس" گره خورده است. گزارشهای متعددی در گذشته از کشف تجهیزات جاسوسی همراه بازرسان یا درز اطلاعات محرمانه مراکز هستهای ایران به سرویسهای اطلاعاتی غربی و اسرائیلی منتشر شده است. منتقدان معتقدند که اطلاعات دقیق مکانی و فنی که از طریق بازرسیها جمعآوری میشود، میتواند به شناسایی اهداف برای حملات نظامی یا ترور دانشمندان هستهای کمک کند. حملات پهپادی و خرابکاریها در تأسیسات نطنز و فردو در سالهای اخیر، این ترس را به یک واقعیت ملموس تبدیل کرده است.
پاسخ به این سوال که کدام طرف راست میگوید، عراقچی یا گروسی، در هالهای از ابهام قرار دارد. حقیقت، احتمالاً در نقطهای میان این دو روایت متضاد نهفته است. ایران با این توافق تلاش میکند ضمن نمایش حسن نیت و جلوگیری از فعال شدن مکانیسم ماشه، همکاری با آژانس را به شکلی مدیریتشده و محدود به پیش ببرد. از سوی دیگر، آژانس و قدرتهای غربی به دنبال احیای کامل نظارتهای خود و کسب اطلاعات دقیق از وضعیت برنامه هستهای ایران پس از حملات اخیر هستند. آنچه مسلم است، آینده این توافق بیش از آنکه به متن محرمانه آن بستگی داشته باشد، به تحولات سیاسی در صحنه بینالمللی و میزان پایبندی طرفین به شروط نانوشته و اعلامی خود وابسته خواهد بود.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
تا زمانی که عضو NPT هستیم مشکل مردم و کشور حل نخواهد شد و حل نمی شود
۲۲ شهريور ۱۴۰۴
تا زمانی که عضو NPT هستیم مشکل مردم و کشور حل نخواهد شد و حل نمی شود
مذاکرات توافق هسته ای برجام در سال 1394 به طور کامل تمام شده است پس ادامه مذاکره عراقچی و... با آمریکا، کشورهای اروپایی، آژانس و... از سال 1394 تاکنون 100 درصد فقط مقصر اصلی ایران بوده است.
رژیم اسرائیل باید به خاطر جنایات جنگی پاسخگو باشد رژیم اسرائیل و حامیانش به خاطر جنایات جنگی باید پاسخگو باشند.
پیگیری حقوقی ترور شهید سلیمانی و شهید ابومهدی به کجا رسید؟ سرانجام دادگاه رسیدگی به پرونده ترور سردار سلیمانی چه شد؟
ورود پهپادهای اسرائیلی از آذربایجان به ایران در جنگ ۱۲ روزه!
که مرزبانان ایران به هنگام جنگ ۱۲ روزه پهپادهای اسرائیلی را دیدهاند که از خاک جمهوری آذربایجان وارد ایران شده است.
پهپادهای اسرائیلی از خاک آذربایجان وارد ایران شدند.
رژیم صهیونیستی از مرز آذربایجان برای حمله به ایران استفاده کرده است.
آمریکا وانگلیس وفرانسه فقط حر ف میزنند؛ آنان درعمل پشتیبان صهیونیستهاهستند.
اسرائیل جنایتکار، آمریکا جنایتکار، هر دو در ایران مرتکب جنایت جنگی و جنگی علیه بشریت شده اند و باید دیوان کیفری بین المللی محاکمه شوند.
و این در حالی است که برنامه صلح آمیز هسته ای ایران تحت نظارت و فعالیت آژانس بینالمللی انرژی اتمی بود که نیروی هوایی اتش وحشی آمریکا جنایتکار با مجوز و دستور مستقیم، علنی و آشکار ترامپ جنایتکار به صورت غیر قانونی سه مرکز هستهای ایران حمله کرده است.
و متأسفانه سازمان های بین المللی هم از تیرماه سال 1404 تاکنون هیچ کاری، اقدامی و اعتراضی به این تجاوزات، جنایات وحشیانه، وحشی گری و غیر قانونی ترامپ جنایتکار و ارتش وحشی آمریکا جنایتکار نمی کنند چرا؟
تاریخ فراموش نمیکند که سازمانهای بینالمللی چه زمانی سکوت کرده و چه زمانی سروصدا به پا کردند.
از رزمندگان مقاومت که علیه استکبار به پا خاستند قدردانی کرده و به آنها میگوییم که شما ضربات اساسی به دشمن صهیونیست وارد کردید و این طبیعی است که ضربههایی به شما وارد شود اما همه قدردان مقاومت هستیم چرا که به نمایندگی از جهان اسلام در مقابل جهان کفر ایستاده است.
در هر ۱۸ ثانیه یک بمب به غزه زده میشود و رژیم اشغالگر روی همه ظالمان تاریخ را سفید کرده است لازم است اقدام عملی صورت گیرد.
حدود یک ماه از حوادث غزه میگذرد و دهها هزار نفر بیگناه در نتیجه جنایات رژیم صهیونیستی به شهادت رسیدند. سکوت مجامع بینالمللی از جمله سازمان ملل و شورای امنیت قابل تامل بوده و تاریخ فراموش نمیکند که این مجامع در چه جاهایی سکوت کرده و در چه جاهایی سروصدا کردند.
سازمانهای بینالمللی هیچ مشکلی از جوامع بشری را نمیتوانند حل کنند
امروز این باور وجود دارد که ساز و کار سازمانهای بین المللی و سازمان بین الملل، هیچ مشکلی از جوامع بشری را نمیتوانند حل کنند.
برانگیختگی و تحول، شاخص روشن این عید است و شکل گیری انقلاب تکاملیِ آغازین اسلام است. امام راحل (ره) در همان الگوگیری و با تمسک به همان دو محوری که پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص)، آن تحول بزرگ را به وجود آورد، حرکت جدیدی را در دوره ما ساماندهی کرد. تکوین امت و تأسیس دولت، دو مرحله کاملاً مشخص و تقسیم شده دوران نبوت پیامبر اعظم (ص) است.
در مدت ۱۳ سال، آیات مکی قرآن به تدوین نظام نامه، معرفی احکام، دستورات و توزیع آنها همراه با آگاهی و خودسازی ملتی که بناست بعدها امپراطوریهای روم و ایران و بعدها جهان را تحت تأثیر خود قرار دهد، منجر شد. امام امت هم در ۱۵ سال بعد از شکست ظاهریِ ۱۵ خرداد ۴۲، در تبعید، به تبیین مبانی حکومت اسلامی پرداخت و همراه با آن، یاران و رهروان خود را ساماندهی کرد و در ۲۲ بهمن ۵۷ انقلاب اسلامی در الگوگیری از انقلاب آغازین اسلام شکل گرفت و این روزها چهل و پنجمین سالگرد پیروزی این انقلاب را شاهدیم. ان شاءالله مردم ما علی رغم فراز و نشیبهایی که خصوصاً در یکی دوسال اخیر با آن مواجه بودند، با لطف خداوند و انفاس قدسیه امام (رحمت الله علیه) و هدایتهای عبد صالح، رهبر معظم انقلاب (مدظله العالی)، هم در ۲۲ بهمن و هم در ۱۱ اسفند، حماسههای دیگری را خلق خواهند کرد.
تأسیس جامعه ملل و سازمان ملل در طی جنگهای جهانی اول و دوم، بشارت نظام مندی جدیدی را در حکمرانی جهانی داد که به جای فضای استعمار کهن که استعمارگران مستقیماً در کشورهای تحت سلطه خود حاضر میشدند و حکمرانی میکردند، استعمار نو که مبارزات ضد استعماری، آنها را از مستعمراتشان بیرون کرد، با تربیت رهبران خودکامه و وابسته به خود از سوی استعمارگران، دوران جدیدی از حکمرانی را با حفظ منافعشان تجربه میکردند، که مبارزات ضد استبدادی، بساطشان را در دنیا با مشکل مواجه کرد. دور جدید حکمرانی بر اساس منافع قدرت ها، شکل و شمایل جدیدی پیدا کرد. سازمان ملل و متعاقباً ساختارهای مختلف در حوزههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، امنیتی و دفاعی، تلاش کرد همه ارکان حکمرانی در کشورها و نظامهای مبتنی بر دولت- ملت را تحت تأثیر قرار دهد.
سازمانهای تخصصی بین المللی در موضوعات گوناگون حکمرانی، مباحثی را مورد بررسی قرار داده و چارچوبهایی را تدوین نمود و آرام آرام در فضای جدیدی که با پیوستن کشورها ایجاد میکردند، آنها را لازم الاجرا میکردند و اعضای اجرایی آن را در دنیا به وجود میآوردند. اینجا یک کشور و یک قدرت به حسب ظاهر نبود که نظرات و دیدگاههای خود را بر دیگران تحمیل میکند، بلکه به ظاهر در یک سامانه دموکراتیک با حضور کشورها و تصویب در سازمان بین المللی، آرام آرام این نظام نامه جدید حکمرانی شکل گرفت.
مباحث کارگری در (ILO)، مباحث بهداشتی در (WHO)، مباحث صنعتی در (UNIDO)، مباحث هستهای در (IAEA) و دیگر موضوعات بین المللی که حوزههای حکمرانی کشورها بود، از طریق این سازمانهای بین المللی در محتوا ساماندهی شده و در اجرا مراحل لازم الاجرایی خود را طی میکرد. تصور میشد که آنچه را غرب طی چند قرن، تلاش کرد به عنوان نظام نامه حکمرانی به دیگران دیکته کند، الان در یک فضای بین المللی جای خود را باز میکند. مهم نبود در یک کشور حزب چپ بر سر کار است یا راست، بنا بود حکمرانیها بر اساس آن نظام نامه شکل بگیرند و ساماندهی شوند و در حوزههای خود کشورداری کنند.
قدری که تأمل کنیم، دو نکته بسیار مهم به عنوان دو اشکال اساسی بر این نظام مندی در فضای بین الملل وجود دارد. اشکال اول؛ مبانی، اصول و قواعدی بود که اساس تصمیم سازی در این سازمانهای تخصصیِ مختلف بین المللی بود. غرب تلاش کرد، این مبانی و اصول را تقریباً جهان شمول کند. در جهان بینی، سکولاریسم جای هر باور دیگری را میگیرد و مکتب تبیین کننده آن مبانی و چارچوب ها، لیبرال دموکراسی غرب بود.
این اولین اشکال محتوایی این نظام مندیِ جدید بین المللی بود. اشکال دوم؛ عناصر و مجریانی بودند که نوعاً یا مستقیماً از غرب بوده و یا وابسته به غرب بودند و مأموریت اصلی آنان این بود که آن مفاهیم را جا بیندازند. واگذاری بخشی از حاکمیت ملی کشورها به این محیط در حال نضج گیری و شکل گیریِ بین المللی مأموریتی بود که اتفاقاً سازمان ملل موظف به اجرای آن بود.
در سال ۱۹۹۰ میلادی آقای «پطرس غالی» دبیر کل سازمان ملل، اجلاسی را در نیویورک برگزار کرد. اجلاس نشست سران کشورهای عضو شورای امنیت که ۱۵ کشور در این نشست شرکت کردند. دستور کاری تحت عنوان Agenda for Peace آماده کرد به معنای «دستور کاری برای صلح» و در نشست مذکور، آن را ارائه کرد.
که تحولات بین المللی، بسته بودن حکمرانیها را در محدودههای مرزی و ملی کشورها، از هم گسسته است و بایستی حکمرانی کشورها در معرض و مرئای بین المللی، با نظامات بین المللی همراه و هم جهت شود؛ لذا دولتها باید سازمانهای بین المللی را در بخشی از حاکمیت هایشان شریک بدانند. به نظر میرسید این نظام مندی جدید، جهان شمولیِ حکمرانی و یا حکمرانیِ جهانی، پایه و اساس خوبی برایش تعریف شده است، چیزی که جامعه بشری به طرف آن در حال حرکت است و آن، حکومت و حکمرانیِ جهانی است که امروز در دستور کار محافل علمی و بین المللی است.
امام (ره) این جهان شمولی را که پایه اول مشکل آن، از همان جهان بینی شروع میشود، متفاوت کرد. آقای تافلر (نویسنده و آیندهپژوه آمریکایی) در کتاب "جابجایی در قدرت"، به بازیگران جدید در عرصه بین المللی اشاره میکند و اظهار میدارد، زمانی که امام (ره) فتوای قتل سلمان رشدی را صادر کرد، برخی به لحاظ مواضع حقوقی بین المللی ایراد وارد کردند و به صدور چنین فتوایی اعتراض کردند. اما اینها عمق حرکت امام (ره) را نفهمیدند.
حرف امام (ره) این بود که اگر شما به دنبال جهان شمول کردن حکمرانی خود در اقتصاد، سیاست و رسانهها هستید، ما به دنبال جهان شمول کردن هدایت برای انسانها هستیم، و پس از آن مبانی را از حوزه جهان بینی به بعد، مورد تعرض و ایراد قرار داد. آن نظام با هدایت قدرتهای بزرگ، دنیای آرامی را برای ابرقدرتهایی که دیروز در مبارزات ضد استعماری و ضد استبدادی بر منافع خود هراسناک بودند، رقم میزد. آنها به راحتی میتوانستند شعار دهند که " امروز همه روی جهان (آزادی) زیر پر ماست. " به عبارتی جهان تحت اراده ماست! این فضا با مسائل جدید و با انقلاب اسلامی در جهان مواجه شد. دین باوری و خداباوری وارد معادلات شد.
یک زمانی در نشست حقوق بشر در تهران، از یکی از افرادی که اعلامیه جهانی حقوق بشر را در سال۱۹۴۸ امضا کرده بود، از کانادا دعوت کردیم، در صحبتهایی که انجام شد، یک سری نقدهایی نسبت به مبانی و شکل اعلامیه جهانی حقوق بشر گرفته شد؛ جالب است یکی از اشکالات شکلی این بود که در میان نویسندگان اعلامیه جهانی حقوق بشر، حتی یک نفر از جهان اسلام حضور نداشت. تنها فردی که از خاورمیانه حضور داشت، یک استاد مسیحی از دانشگاه آمریکایی بیروت بود. شخص مدعوّ اندکی به فکر فرو رفت و گفت صحبتهای شما درست است، اما این که میگویید چرا در میان نویسندگان و صاحب نظران کسی از جهان اسلام حضور ندارد، به این دلیل است که زمانی که ما آن اعلامیه را مینوشتیم، در جهان اسلام کسی صحبتهای کنونی شما را مطرح نمیکرد.
انقلاب اسلامی این مفاهیم و موضوعات را به میان آورد که بعدها ما در قالب کنفرانس اسلامیِ آن زمان و سازمان همکاری کشورهای اسلامی، اعلامیه اسلامی حقوق بشر را به تصویب رساندیم و آن را در سازمان ملل نیز ثبت کردیم. شاید بسیار قوی نباشد، اما ایران بانی آن بود. فضا و موضوعات جدیدی مطرح شد. کسانی که گمان میکردند قدرت بلامنازعه بودنشان و تحمیل اراده هایشان که به تنهایی و به عنوان یک قدرت مقدور نبود، اکنون از طریق سازمانهای بین المللی در حال اعمال است. کلاه سبزها، کلاه آبیها و کلاه سفیدها؛ مباحث زیست محیطی، مباحث حقوق بشری و مباحث نزاعهای بین کشورها را دنبال میکنند. کسانی در ماجرای بالکان، نه برای کرواسی و نه یوگسلاوی سابق، بلکه برای بوسنی و هرزگوین، یک حکمرانی ویژه و خاص تعریف میکنند.
در لبنان که قصد داشتند قانون اساسی را بنویسند، یا نظام نامه طائفی برای حکمرانی تعریف کنند، این شروط را گذاشتند که نخست وزیر باید اهل تسنن باشد، رئیس پارلمان شیعه باشد و رئیس جمهور مارونی باشد، در بوسنی و هرزگوین سه رئیس جمهور و در واقع شورای ریاست جمهوری تعیین کردند که هر کدام از مسلمان، کروات و صِرب حضور داشته باشند. دست به کارهایی زدند که نشان از نگرانی هایشان دارد. وقتی به موضوعات واقعی در حوزههای مختلف برخورد کردند، سابق چنین بود که، راحت آن را حل و فصل میکردند. اما ریشههای بحران جدید و مباحث جدید مبتنی بر آگاهیهایی که در بین ملتها تولید میشد، کار را برای آنان سخت کرد. حکمرانی را بر آنان سخت کرد.
اینها دهها سال از این موزاییکهایی که در خاورمیانه فرش کرده بودند، آرامش داشتند؛ حکومت ها، شیخ نشینها و اعراب به گونهای دیگر، اما همه در راستای مطامع و منافعشان بود. این فضا به هم خورد و آنها هر چه تلاش کردند، نمیتوانستند مشکلات را با نظاماتی که برای اداره جهان ایجاد کرده بودند، حل کنند. ناچار متوسل به زور شدند و به اصل خود بازگشتند و شعاری که "منطق ما قدرت است" را سر دادند. اما امام (ره) فرمود: "قدرت ما منطق ماست". یعنی قدرت ِ منطق امام در برابر منطقِ قدرت مستکبران و آمریکا رویاروی هم قرار گرفت.
امام (ره) بر مبنای انقلاب اسلامی برگرفته از انقلاب آغازین پیامبر (ص)، آگاهی بخشی و ملت سازی، تکیه انقلاب بر مردم و مردمی بودن همراه با اسلامی شدن، تلاش مینمود و این ویژگی را در صحنه بین المللی نیز دنبال کرد. نهضت فلسطینی که دهها سال در مبارزات پراکنده به صورت بسیار محدود و چریکی و در قالب برخی ترورها و اقدامات صورت میگرفت، به یک نهضت به معنای واقعی تبدیل شد. نهضت فلسطین، این دو عنصر اسلامی کردن نهضت و مردمی کردن نهضت را مثل انقلاب اسلامی در ایران، از تسلط دیگران خارج کرد. بودجه روزنامه النهار و ... هرکدام از یک کشور تأمین میشد. رویکرد جدیدی که در تحولات جهانی به وجود آمد، آرام آرام نظامات را دچار مشکل نمود.
مقام معظم رهبری از سالها پیش، بحثی را تحت این عنوان که «دنیا نیازمند یک نظام نوین بین المللی است» مطرح نمودند. اکنون دستور کار جدی که مطرح است این است که ما در هم فکری ها، همافزاییها و اندیشکده هایمان بررسی نماییم که چگونه میتوان این نظامات جدید را تبیین نمود و نقش ایران چه میتواند باشد و چه جایگاهی را برای ایران میتوان تعریف کرد؟ اکنون رهبران غربی معتقدند، نظم کهن دیگر قابل دوام نیست.
در نشست سفرای فرانسه، رئیس جمهور فرانسه گفت که ما تاکنون جهان را با یک نظمی اداره میکردیم لیکن در حال حاضر جوابگو نیست. این بحث مطرح است که کدامیک صحیح است؟ «نظم نوین بین المللی» یا «نظام نوین بین المللی»؟ آنچه غرب به آن اذعان دارد، نظم نوین بین المللی است. یعنی مبانی و نظام بین المللی وجود داشته باشد. به عبارتی ما در ساختار نظمی که بر اساس آن نظام ایجاد کردیم، تغییراتی به وجود آوریم و کشورهای جهان سوم را دخیل کنیم؛ اما اصل قصهای که باید تغییر کند، نظام بین المللی است.
امروز غزه تقریباً نماد مصاف دو نگاه، دو تمدن، دو فرهنگ و دو خاستگاه متفاوت است. انگلیس در "بیانیه بالفور" به دنبال این بود که عصاره و چکیدهای از حکمرانی غرب را در دل اسلام به وجود آورد؛ دموکراسی، پیشرفت، برخورداریها و شرایط جدیدی که در اسرائیل جهت سرمایه گذاری به وجود آورده بودند، القا کرده بودند که اینجا جزیره باثبات و امنی برای فعالیتهای اقتصادی است. تلاش میکنند یک گوشهای مانند غزه را حذف کنند. در شش سال، ۱۳ هزار فلسطینی را به شهادت رساندند. «طوفان الأقصی» این خواب آرام را آشفته کرد و شرایط را تغییر داد. اینها مؤلفههای جدیدی هستند که قواعد را تغییر میدهند.
امروز غزه و حماس، نماد جامعه اسلامی، فرهنگ اسلامی و مقاومت اسلامی است، و اسرائیل، سمبل لیبرال دموکراسی و تمدن غرب است و این دو در یک فضای کاملاً نابرابر در مصاف یکدیگرند.
تعابیری که سید حسن نصرالله از طوفان الأقصی و مبارزه غزه دارد، تعابیر زیبایی است و تبلور آشکار اسلام و آمدن آن به صحنه اثرگذاری است. همه، طراحیهای خود را کردند و اکنون آمریکاییها به دنبال آن هستند که این قضیه خاتمه یابد. این مسأله خاتمه نمییابد بلکه آغاز جدیدی است.
عربستان گفته بود که ما ۱۵ روزه کار یمن را تمام میکنیم که یک سال بعد "کالین پاول"، وزیر خارجه وقت آمریکا گفت "عربستانیها ما را فریب دادند، گفتند ۱۵روزه تمام میکنیم، اما یک سال گذشته است. " و شش سال نیز گذشت. کشوری که نه هواپیما دارد، نه تانک دارد و دائماً آن را بمباران میکردند چطور کارشان تمام نشد. امروز یمن با همان وضعیت، ناو آمریکا را هدف قرار میدهد. زمانی اگر یک ناو آمریکایی از این ساحل مدیترانه به آن ساحل مدیترانه میرفت، از شدت رعبی که ایجاد کرده بودند، دو حکومت عوض میشد. اکنون چه تحولی در یمن به وجود آمده است؟!
دو اتفاق در حال وقوع است؛ اولاً کسانی که داعیه ابرقدرتی داشتند، ابرقدرت بودن به دو توانمندی است؛ نخست این که، آنچه را که میخواهند محقق کنند، و دوم این که، جلو آنچه را که نمیخواهند بگیرند. آمریکاییها بیش از بیست سال است که هر چه را که میخواهند نمیتوانند به آن دست یابند و جلو هر آنچه را هم که نمیخواهند، نمیتوانند بگیرند.
اینکه مقام معظم رهبری از سالها قبل بحث افول آمریکا را مطرح میکنند، دقیقاً یک تصویربرداری از شرایط و واقعیت امروز آمریکاست. پس در بازگشت به سلطه گری، قدرتها و ابرقدرتها نمیتوانند پاسخ دریافت کنند. جورج بوشِ پسر، گفت ما برای دو هدف به افغانستان میرویم؛ ریشه کن کردن تروریسم و ازبین بردن مواد مخدر. مواد مخدر که ۹۰۰ درصد افزایش یافت و تروریسم هم گسترش یافت؛ آنها تروریسم را در جهان گسترده کردند و بعد از بیست سال، مفتضحانه از آن بیرون رفتند. میخواستند به خودکامگی قدیم و خود محوری و قدرت مداری و زورمداری رجعت کنند که در بیست سال گذشته نتیجهای نگرفتند.
یک زمانی کوفی عنان در سفر به ایران، مأموریت داشت که در کنیا حضور یابد. آن زمان مصادف با انتخابات ۸۸ بود. در آنجا با برگزاری انتخابات، اختلاف و بحرانی در نتیجه انتخاباتشان پیش آمده بود. پنج هزار نفر کشته شدند که کوفی عنان برای حل اختلاف به آنجا رفت و گفت پیروز انتخابات رئیس جمهور و بازنده انتخابات، نخست وزیر شود. در زیمبابوه نیز همین سیاست را اجرا کردند. در سفر به ایران، از وی پرسیده شد چرا دبیران کل سازمان ملل و مدیران پایینتر روز به روز ضعیف و ضعیفتر شده اند؟ گفت زمانی اعضای دائم شورای امنیت پیشنهاد داده بودند عنوان ژنرال از دبیر کل حذف شود و در سطح یک منشی شود، در حالی که دبیران کل در سالهای گذشته اثرگذار بوده اند. به صورت مجموعه ای، بن بست ایجاد شده است، حوزه ابرقدرتیِ قدرتهای بزرگ که بعد از سازمان ملل به ابراز وجودشان برای حل مسائل رو آورده اند، ناموفق بوده اند؛ که آخرین آن غزه است.
غزه یک پایان نیست، بلکه یک آغاز است. اسرائیل پس از این، یک شب آرام سر بر بالین نخواهد گذاشت. برای دریای سرخ، یمن و منطقه باید اندیشه جدیدی کنند. ورود دوباره ابرقدرتها با ویترین، اسم و تهدید خودشان در بیست سال گذشته با شکست مواجه شده است.
سازمان ملل و افکار عمومی جهان به این نتیجه دارد میرسد که با این ساز و کار که روزی تصور میشد میتواند حلال مشکلات باشد، اکنون به بنبست رسیده است. زمان، زمانِ آزاداندیشان، مسلمانان متعهد، اساتید، بزرگان و اندیشمندانی است که برای مقطع کنونی جهان، اندیشه بلندی را به پرواز درآورند و چاره جویی کنند.
مشکل اصلی ایران با آمریکا و هم اروپا در مذاکره هیچ ارتباطی و ربطی برنامه هسته ای ایران و برجام ندارد چون به خاطر که مشکل اصلی آمریکا و هم اروپا با ایران در سال 1332 آغاز شده است، نه در سال 1392
انگلیس، فرانسه و آلمان بار دیگر نشان دارند که قابل اعتماد نیستند.
اروپا هیچ گاه به تعهدات خود پایبند نیست.
گروسی لکه ننگ تاریج آژانس انرژی اتمی است.
اقدام اسرائیل جنایتکار وحشیانه است.
حمله رژیم صهیونیستی جنایتکار به ایران با هماهنگی آمریکا جنایتکار انجام شد.
حمله رژیم صهیونیستی جنایتکار به ایران با چراغ سبز دولت وحشی آمریکا جنایتکار صورت گرفت.
رژیم صهیونیستسی جنایتکار بزرگترین تهدید علیه صلح و امنیت منطقه است.
اقدامات اسرائیل جنایتکار تهدیدی برای کل خاورمیانه است.
آمریکا جنایتکار شریک کامل جنایات اسرائیل جنایتکار است.
این جنایت و حشیانه صهیونیست ها جنایتکار بدون پاسخ نخواهد ماند.
تجاوز اسرائیل جنایتکار به ایران تحت حمایت غرب جنایتکار صورت گرفت.
مشکل اصلی ما برخی کشورهای عربی و هم برخی کشورهای به اصطلاح اسلامی بوده است که متأسفانه همه جانبه با آمریکا جنایتکار، اروپا جنایتکار و اسرائیل جنایتکار همکاری می کنند.
پرونده غرامت ایران از جنگ تحمیلی هشت ساله همچنان باز است ولی اما متأسفانه از سال 1367 تاکنون اقدام موثری برای پیگیری، بررسی و رسیدگی حقوقی جنگ تحمیلی هشت ساله انجام نشده است چرا؟
مذاکره ایران با آمریکا، کشورهای اروپایی و... از سال 1392 تاکنون هیچ ارتباطی و ربطی دفاع به حقوق ملت ایران ندارد.
مذاکره از سال 1392 تاکنون به نفع مردم ایران و کشور ایران نبوده است.
آمریکا فقط زبان زور می فهمد.
اروپا فقط زبان زور می فهمد.
همکاری ایران با آژانس هیچ فایده ای، نتیجه ای، سودی و ارزشی برای مردم ایران و کشور ایران ندارد و از سال 1392 تاکنون هم نداشته است.
و هم عامل اصلی حمله تأسیسات هسته ای ایران و بمباران شهرهای ایران و ترور نظامیان و... بوده است.
پس شورای امنیت ملی از سال 1392 تاکنون هنوز هم و باز هم از خیانت آژانس درس عبرت نگرفته است.