گروه بین الملل - مجید سجادی پناه نوشت: صبح یکشنبه، ۷ ژوئن ۱۹۸۱، بغداد بیدار شد، اما نه با صدای اذان یا هیاهوی خیابانهای شلوغ، بلکه با غرش موتور هشت جنگنده اسرائیلی که بیصدا و کمارتفاع از آسمان اردن و عربستان گذشته بودند. تنها دو دقیقه طول کشید تا بمبهای سنگرشکن راکتور ناتمام اوزیراک را به تلی از آوار بدل کنند. عملیات «اپرا» در یک چشم به هم زدن، جان ۱۰ سرباز عراقی و یک مهندس فرانسوی را گرفت و صفحهای تازه در تاریخ امنیت خاورمیانه گشود.
به گزارش بولتن نیوز، اسرائیل این حمله را «دفاع پیشگیرانه» خواند؛ نخستوزیر مناخم بگین ادعا کرد که عراق تنها یک ماه با نقطه بحرانی فاصله داشت و این اقدام، مانع «هولوکاستی دیگر» شد. این روایت، به «دکترین بگین» شکل داد؛ تعهدی آشکار که اجازه نمیداد دشمنان منطقهای اسرائیل به سلاح هستهای دست یابند.
اما لایه پنهان ماجرا پیچیدهتر بود. عراق در میانه دهه ۷۰ میلادی، راکتور تحقیقاتی اوزیرس و یک راکتور کوچکتر (ایزیس) را از فرانسه خریده بود؛ پروژهای که تحت پادمان آژانس بینالمللی انرژی اتمی و با تأکید بر استفاده صلحآمیز پیش میرفت. مقامات آژانس و فرانسه، با دیده تردید به امکان استفاده تسلیحاتی از این راکتور مینگریستند. با این حال، اسرائیل که خاطره جنگ ۱۹۷۳ را هنوز تازه در ذهن داشت و از قدرتگیری عراق بیمناک بود، تصمیم گرفت پیش از فعالشدن راکتور ضربه بزند تا از خطر آلودگی رادیواکتیو و پیچیدگیهای بعدی بپرهیزد.
اینجا دو روایت شکل گرفت؛ در روایت عراق، این یک تجاوز آشکار به یک برنامه صلحآمیز و نقض حقوق بینالملل بود. در روایت اسرائیل، این اقدامی حیاتی برای بقا در منطقهای پرتنش محسوب میشد. این تضاد نشان داد که در دنیای هستهای، ادراک تهدید میتواند بهاندازه واقعیت فنی تعیینکننده باشد، و حتی نهادهای بینالمللی هم در برابر بیاعتمادی ژئوپلیتیک، دستبسته میمانند.
اما شاید مهمترین بخش ماجرا، واکنش صدام بود. او نه با موشک و توپخانه، که با سکوت و دیپلماسی پاسخ داد. به سازمان ملل رفت، موج محکومیت جهانی علیه اسرائیل را برانگیخت و شکست نظامی را به فرصتی سیاسی بدل کرد. آنچه در ظاهر ویرانی بود، در پشت صحنه به سکوی پرشی برای تغییر استراتژی هستهای عراق تبدیل شد؛ مسیری که از پلوتونیوم به غنیسازی اورانیوم و از برنامه علنی به شبکهای مخفی ، پیچیده و زیر زمینی منتهی شد.
راکتور فرو ریخته بود، اما بازی تازهای آغاز شده بود, بازیای که بر صفحه شطرنج سیاست جهانی جریان داشت. چرا صدام به جای انتقام فوری، به این مسیر رفت؟ پاسخ را در یادداشت دوم این بررسی خواهیم یافت.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
به قول دانشمندشهیدفریدون عباسی قرارنیست که بمب انچنانی درست کنیم بمب های کوچکترهم میشه درست کرد درحد تخریب یک پادگان
البته بنده چیزی نمیدانم
ولی واقعان بمب هسته ای حرام است
از ترس کاری نمی کنید مگر اینکه خونتو ن رو عوض کنید و ناموس رو جای دیگه ببرید.
اسرائیل و آمریکا باید تا حالا فهمیده باشند تنها چیزی که فعلا مانع ایران از استفاده بمب اتمی شده شخص آیت الله خامنهای (مدظله) است. پس بجای تهدید ایشان چارهای جز کنارآمدن با خواستههای منطقی جمهوری اسلامی ندارند.
تسلیم فقط در برابر خدا درسته نه ظلم
از طرفی هم کشتن آدمها حرام هست چه با نیزه چه با بمب اتم ولی نکته ای هست اینه در برابر دنیایی که بمب اتم دارند تو هم باید برای دفاع از خودت داشته باشی نداشته باشی .....
ایران،دستازترسبردارندوکمیشجاعتبهخرجدهندتا
تمامایرانرامثلغزهنکردند.
چند نکته در خصوص این نوشتار
ابتدا اینکه آنمقطع صدام امکانات و سلاحهایی نداشت که بتواند به اسرائیل ضربه وارد کند.
یادمان باشد موشکهای اسکاد دور برد بعد از سالهای ۱۹۸۴ در اختیار عراق قرار داده شد.
که شهرهای دور ایران هم توانست بزند.
دوما همان مقطع و در کشاکش اختلافات ایران و عراق قدرتهای جهانی پشتیبان دیپلماتیک عراق بودند.
سوما حمایت سیاسی ازعراق اساسا چه ارزشی داشت وآیا عراق توانست با اینهمه حمایت ادعایی خسارتی یا جبران خسارتی را به اسرائیل تحمیل کند.
چهارما سوال اصلی اینست خب سرنوشت عراق چه شد؟ همین عراق بعد از جنگ اول خلیج فارس پذیرفت موشکهایش کمتر از برد ۳۰۰ کیلومتر شود.
اطلاعات هسته ای و شیمیایی اش را در اختیار آژانس قرار دهد که بعد از متابعت کامل عراق عملا خلع سلاح شد و آمریکا سالها بعد با بهانه های واهی با کمترین مقاومت عراق را اشغال و کاملا در اختیار گرفت.
چهارما، من خودم سابقه حضور در جبهه را داشتم و زجر نبود امکانات برابر و نبرد تن با امکانات قوی ارتش عراق را به عینه دیدم،غصه خوردیم و از اینکه رزمندگان غریبانه میجنگیدند عذاب میکشیدیم، حالا باید خدا را هزاران بار شکر کنیم که بدست مردان بی ادعای نیروهای مسلح عزیزمان به مرحله ای رسیدیم که توان پاسخ در مقابل قدرتهای جهانی را داریم، گر چه ضربه میخوریم ولی ضربه هم میزنیم ، مادامی که قدرت ضربه زدن داشته باشیم امکان چانه زنی و امتیاز گیری در مذاکرات خواهیم داشت وگر نه باید در مذاکرات امتیاز دلخواه دشمن را دهیم و معلوم نیست چند سال بعد آیا به روز عراق اشغال شده خواهیم افتاد یا خیر.
ما تنها راهمون قوی شدن و ایستادگیه. تولید سلاح هسته ای از نون شب واجبتره
صدام و حکومتش در نهایت معدوم شد
پس یعنی صدام نتوانست با مذاکره به هدفش برسد.
دنیا دنیای بمب و موشک وقدرت است؛رژیم اسراییل که زبانش فقط موشک و بمب است را باید با قدرت بیشتر معدوم کرد تجربه های قبلی ایران در طول تاریخ به خوبی نشان داده هر جا مذاکره انجام شده بازنده بزرگ مجموعه ملت ایران بوده اند
پس دست از دستاوردسازی برای مذاکره بردارید و واقع بین باشید
حالا بریم روش صدام را پیگیری کنیم.؟!!
مگه شما خواب بودی ببینی تو این چند ساله مگه ایران چه کار کرده این همه بازرسی وجلسه و....ونظارت ودوربین و....برجام و...اخرش شده این
منظورت را واضح کوتاه ومختصر بگو حاشیه نرو.
اون دسته از وطن فروشهای که چه در گذشته وحال سخن از کم کردن بوجه نظامی و هسته ای زدن ایران مثل خانه های ویلایی است جهت تفریح یا سرککشی (جاسوسی ) وگرنه وطن آنها در ینگه دنیاس دیگر دست آنها برای ملت شریف ایران روشده است ما ملت ایران برای هرچه قدرتمند شدن وطن از جان و مال خود دریغ نداریم در مقابل از مسئولین دلسوز درخواست داریم این انگل های که به بدنه نظام در حال مکیدن خون ملت وطن هستن را به سزای عملشان برسانند زنده باد ایران پاینده باد نظام جمهوری اسلامی
درود بر جان برکفان ایران زمین
۱ـ دعا کنیم رهبر مدظله العالی همیشه مستدام باشه
۲ـاتحاد در سایه دلبستگی و عشق به میهن تحت فرمان حکیم زمان فرزند امام زمان خامنه ای
۳ـتوجه ویژه به تقویت و به روز نمودن قدرت نیروهای مسلح
۴ـتقویت نظام مند دانشمندان و احترام احترام احترام به آنها
۵ـتقویت راهبردهای نظامی به هر قیمت
۶ـانالیزه کردم و استرلیزه کردن نظام از عناصر نفوذی که با ما ولی برما هستن
۷ـ بازجویی حسن روحانی درخصوص عملکرد هست سال ریاست جمهوری همش دروغ گفت
کور خوندی
هدف من از ارائه این روایت تاریخی، تذکر به آقای عراقچی بود که صرف محکومیت یا حتی پرداخت خسارت نمیتواند عامل بازدارنده باشد. بنابراین همان اقدامی که جمهوری اسلامی انجام داد و پاسخ نظامی فوری به اسرائیل داد، اقدامی درست و منطقی بود.
فرازی از قسمت سوم و نتیجه گیری از یادداشت اول و دوم
نتیجهگیری از این روایت تاریخی*
برخی در ایران هنوز بر این باورند که میتوان مانند عراق با ایفای نقش قربانی و اتکا به سازوکارهای حقوقی و دیپلماتیک صرف، امتیازاتی کسب کرد؛ همان راهی که صدام پیمود و با بهرهگیری از موج محکومیت جهانی، اسرائیل را در شورای امنیت و آژانس بینالمللی انرژی اتمی منزوی کرد و حتی توانست قطعنامهای برای الزام به پرداخت غرامت دریافت کند. آقای عراقچی نیز با تأسی از این تجربه، ایده مطالبه خسارت از اقدامات خصمانه علیه ایران را مطرح کرده است، اما واقعیت این است که تجربه عراق نشان داد چنین محکومیتهایی، هرچند پر سر و صدا، معمولاً نتیجه عملی ندارند؛ زیرا حمایت استراتژیک آمریکا از اسرائیل باعث شد هیچ غرامتی به عراق پرداخت نشود.
عامل دیگر ناکامی مسیر محکومیت بینالمللی، مصونیت اسرائیل در برابر قوانین جهانی است. رهبران این رژیم، از جمله نتانیاهو و گالانت، با وجود تعقیب قضایی به اتهام جنایات جنگی، آزادانه سیاستهای خود را ادامه میدهند، زیرا پشتوانه قدرتهای بزرگی مانند آمریکا را دارند. تجربه حمله به تاسیسات هستهای عراق نشان داد که حمله پیشدستانه میتواند نتیجه معکوس داشته باشد. پیش از حمله، برنامه هستهای عراق تحت نظارت بینالمللی و عمدتاً صلحآمیز یا نیمهمنظم بود؛ اما پس از تخریب اوزیراک، صدام مسیر مخفی و تسلیحاتی را برگزید و فعالیتها را به سایتهای زیرزمینی منتقل کرد. تا پیش از جنگ خلیج فارس، عراق تنها یک ماه با تولید بمب هستهای فاصله داشت؛ اقدامی که برای جلوگیری از اشاعه طراحی شده بود، بهطور غیرمستقیم آن را تسریع کرد.
ایران اما مسیر متفاوتی برگزید. تنها ساعاتی پس از حمله، بیش از دو هزار موشک و پهپاد به عمق حیاتی اسرائیل شلیک شد، تهدید بستن تنگه هرمز مطرح شد، محور مقاومت از لبنان تا یمن فعال شد و آمادهسازی برای جنگ چندجبههای صورت گرفت. ایران زمین بازی را از عرصه محکومیتهای نه چندان موثر به میدان بازدارندگی عملی نیز منتقل کرد. این رویکرد، عملیات پیشگیرانه را از یک ابزار ایمن برای دشمن، به یک قمار پرهزینه و پرریسک برای اسرائیل تبدیل کرده است.
مصداق جشن گرفتن برای رقص خر برفت و خر برفت و خر برف
این غرب گداها و اصلاح طلبان چقدر پستند
واقعا آدم میمونه