کد خبر: ۵۳۶۵۴۷
تاریخ انتشار:
«ویدئودروم»، ٣٤ سال بعد

آینده ترسناک است

فیلم‌های کراننبرگ از همان ابتدا از وسوسه‌ عمر این کارگردان خبر می‌دهند: واکنش انسان و مخصوصا فیزیک او به پیشرفت علم و تکنولوژی...

گروه فرهنگ و هنر: در یادداشت پیش رو  که  حسین عیدی‌زاده   پیرامون  آینده ترسناک است   نگاشته ،  نگارنده معتقد است:کراننبرگ با «اسکنرز»، «Brood» و «Shivers» گامی به سمت حرفه‌ای‌شدن برمی‌دارد. این فیلم‌ها نشان می‌دهند کارگردانشان آدمی است که ذهنیتی مشخص درباره علم و بدن انسان و تأثیر علم و تکنولوژی بر بدن انسان پیدا کرده است.

به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت که در روزنامه شرق ،نیز منتشر شده به شرح زیر می باشد:

بلوغ سینمایی دیوید کراننبرگ خیلی دیر رخ می‌دهد و تا سال‌ها، حتی وقتی به شهرت هم می‌رسد از این بلوغ خبری نیست. وقتی فیلم‌های دوره اول فیلم‌سازی‌اش را نگاه می‌کنی، کارهایی مثل «جرم‌های آینده»، «استریو»، «هار» و حتی «اسکنرز» و «Shivers»، همچنان احساس می‌کنی با فیلم‌سازی روبه‌رو هستی که ذوق‌زدگی بیش از اندیشه او را به جلو می‌راند.

در یکی، دو کار اول بلندش، کراننبرگ اساسا در خلق درام شکست خورده است؛ به دلیل کمبود امکانات قید ضبط دیالوگ را زده و فیلم‌هایش با حداقل‌ترین زمان ممکن برای یک فیلم بلند مجموعه‌ای از تصاویری هستند که گاه بیننده را شوکه می‌کنند و گاه آن‌قدر بی‌ربط به‌نظر می‌رسند که گویی فیلم‌ساز فقط خواسته زمان فیلم را پر کند. در همین فیلم‌ها اما یک نکته خودنمایی می‌کند؛ کراننبرگ در گرفتن قاب‌های ساکن و بدون حضور بازیگر بسیار قدرتمند است، توانایی تحسین‌آمیزی در معماری این قاب‌ها دارد، انگار آرشیتکتی دقیق باشد که خطوط و رنگ آنها بیشترین معنا و کاربرد را برایش دارد.


کراننبرگ با «اسکنرز»، «Brood» و «Shivers» گامی به سمت حرفه‌ای‌شدن برمی‌دارد. این فیلم‌ها نشان می‌دهند کارگردانشان آدمی است که ذهنیتی مشخص درباره علم و بدن انسان و تأثیر علم و تکنولوژی بر بدن انسان پیدا کرده است. در این فیلم‌ها هنوز می‌شود برخی خام‌دستی‌های کراننبرگ را دید؛ مثلا در فصل‌های مکالمه دونفره در هر سه فیلم‌، فیلم‌ساز از سیستم رایج، نمای دونفره و کلوزآپ از هر کس که صحبت می‌کند و بستن سکانس با نمای دونفره استفاده می‌کند. این به خودی‌خود، نشانه ضعف نیست، غرضم این است که فیلم‌ساز دنبال خرج‌کردن خلاقیتش در زمینه استفاده خلاقانه از ترفندهای سینمایی نیست.

نگاه دقیق‌تر به فیلم‌ها نشان می‌دهد کراننبرگ بیشتر به‌دنبال شوکه‌کردن مخاطب است و برای همین فیلم‌هایی که نامشان رفت، اغلب از نظر فیلم‌نامه بسیار ضعیف هستند و از نظر بصری هم به‌جز لحظاتی چیز دندان‌گیری ندارند. آن لحظات هم محدود می‌شود به نقاط اوج داستان؛ زمانی‌که فیلم‌ساز می‌خواهد گره‌گشایی را با قدرت تمام انجام دهد و نمونه جالبش آنجایی است که شخصیت اصلی «Brood» رَدای سفیدش را کنار می‌زند و راز به‌دنیاآمدن کوتوله‎‌های شوم و شیطانی را فاش می‌کند.


  فیلم‌های کراننبرگ از همان ابتدا از وسوسه‌ عمر این کارگردان خبر می‌دهند: واکنش انسان و مخصوصا فیزیک او به پیشرفت علم و تکنولوژی. شاید بهترین فیلم کراننبرگ در بیان این ایده، فیلم «ویدئودروم» باشد؛ فیلمی که در سال ١٩٨٣ ساخته شده، ولی قرابت غریبی با رمان «مصرف‌شده/ Consumed» دارد که کراننبرگ در سال ٢٠١٤ منتشر کرد. فیلم داستان مردی است که به شکلی عجیب به تصاویری خشونت‌بار و درعین‌حال تحریک‌آمیز از شکنجه (ظاهرا) واقعی آدم‌های ناشناس که از کانال ماهواره‌ای غیرقانونی پخش می‌شود، اعتیاد پیدا می‌کند.


این فیلم اوج هنرنمایی کراننبرگ در فرم و محتواست. فیلم‌ساز با این ایده فرصت پیدا می‌کند تا اندیشه‌هایش درباره مخرب‌بودن رسانه، مسموم‌بودن اطلاعاتی که به خورد مخاطبش می‌دهد و تأثیر فیزیکی این تخریب را به عینی‌ترین شکل ممکن به تصویر بکشد. از نظر اجرائی، فیلم بسیار هوشمندانه است و حالا با گذر بیش از ٣٣ سال هنوز هم می‌شود فریب فیلم‌ساز را خورد و نفهمید فیلم‌ساز چه‌موقع در حال نمایش واقعیت و چه‌موقع در حال نمایش خواب و خیال یا بهتر بگوییم کابوس است. ایده استفاده از نوار ویدئویی، تکنولوژی فوق‌پیشرفته آن روز را حالا می‌شود با سیستم گوشی‌های همراه و واقعیت مجازی ترکیب کرد و دید کراننبرگ چقدر در پیشگویی تلخش از آینده پیشرو بوده است. برخلاف فیلم‌های قبلی کراننبرگ تا «ویدئودروم» که بر اساس شوک لحظه‌ای بنا شده بودند، این فیلم بر اساس ایده‌ای عمیق و فلسفی و البته تکان‌دهنده شکل گرفته و برای همین هم هست که هنوز تازه است. برای نمونه می‌توانید به سکانس‌هایی رجوع کنید که مکس رِن (با بازی جیمز وود) دچار وحشت بدن می‌شود یا وارد تلویزیون می‌شود یا در شکمش نوار یا اسلحه جای می‌دهد.


رابطه بیمارگونه مکس و نیکی (دبرا هری) در این فیلم انگار پیشایندی است برای روابط سراسر بیمارگونه فیلم «تصادف» که کراننبرگ حدود ٢٠ سال بعد ساخت و در آن رابطه جسم با تصادف و آهن را به استعاره‌ای برای نمایش ملال انسان جامعه مدرن بدل کرد. در «ویدئودروم» اما انسان مدرن هنوز به ملال نرسیده، هنوز تکنولوژی و پیشرفت آن برایش جذابیت دارد و هنوز مثل بچه کوچکی است که دارد با این اسباب‌بازی بازی‌بازی می‌کند. همین باعث می‌شود فیلم کراننبرگ که عده‌ای آن را «تکنوسوررئال» خواندند هنوز هم ترسناک باشد. اگر برخی از پیشرفت‌های فناوری؛ مثل تلویزیون و نوار ویدئو و ماهواره حالا دیگر قدیمی شده باشند و جزئی لاینفک از زندگی ما، پیشرفت‌هایی مثل واقعیت مجازی و هوش مصنوعی هستند که جای اسباب‌بازی‌های دهه ١٩٨٠ را برای ما بگیرند و ما را درگیر حالتی تکنوسوررئال کنند تا تسلطمان بر واقعیت را از دست بدهیم و شاید درگیری ما با این فناوری‌های جسمی به سبک کراننبرگ نشود، اما قطعا از نظر روحی و روانی همان جنونی را ممکن است به ما منتقل کند که مکس رن در «ویدئودروم» دچارش شد؛ آینده همیشه برای کراننبرگ چیزی ترسناک و سیاه بوده و این زیباترین دستاورد هنری فیلم‌ساز کانادایی در دوران اول فیلم‌سازی‌اش تا پیش از آغاز دهه ١٩٩٠ است.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین