گروه سیاسی: در چرخشی شگفتانگیز و قابل تأمل، گروهی از چهرههای آکادمیک و تکنوکراتهای سابق، با صدور بیانیهای، خواستار «تغییر پارادایم» در سیاستهای کلان کشور شدهاند. آنها که امروز از جایگاه استادی و با ژست نقد کارشناسانه سخن میگویند، راهحل نهایی را در گشودن باب مذاکره و کنار گذاشتن رویکردهای کنونی معرفی میکنند. اما این نسخه شفابخش، یک پرسش اساسی را به ذهن متبادر میکند: آیا این «طبیبان» همان «بیمارسازان» نیستند؟
به گزارش بولتن نیوزنگاهی گذرا به لیست امضاکنندگان این نامه، بیش از آنکه یک جمع آکادمیک بیطرف را به نمایش بگذارد، یادآور جلسه هیئت دولت در دهههای گذشته است. در میان این اسامی، وزیران اسبق، رؤسای بانک مرکزی، معماران سازمان برنامه و بودجه و سکانداران بورس و اوراق بهادار به چشم میخورند. اینان همان کسانی هستند که برای سالهای متمادی، شریانهای حیاتی اقتصاد، سیاست خارجی و حتی فرهنگ این سرزمین را در دست داشتند. پارادایمهایی که امروز کشور با پیامدهای آن دست و پنجه نرم میکند، نه محصول اتفاق، که برآیند مستقیم تئوریها، تصمیمات و مدیریت همین افراد بوده است.
اقتصاد کشور سالها بر مدار تئوریهای اقتصادی چرخید که همین اساتید، مروّج و مجری آن بودند. سیاست خارجی مبتنی بر مذاکره و تعامل یکسویه که امروز شکست آن را اعلام میکنند، در دوران مسئولیت خودشان به اوج رسید و آزموده شد. چگونه است که معماران یک بنای لرزان، امروز با فاصله گرفتن از مخلوق خود، نقشه تخریب آن را در دست گرفته و خود را به عنوان منجی معرفی میکنند؟ این فراموشی تعمدی و پاک کردن صورتمسئله، بیش از آنکه نشان از دغدغهمندی برای منافع ملی داشته باشد، به یک فرار رو به جلو برای شانه خالی کردن از بار مسئولیت تاریخی شباهت دارد.
این گروه، در حالی امروز نسخه «تغییر پارادایم به سمت مذاکره» را تجویز میکنند که کشور تلخترین تجربههای خود را دقیقاً در میانه همین پارادایم پیشنهادی متحمل شده است. گویا فراموش کردهاند که درست در زمانی که تمام ظرفیت کشور صرف دیپلماسی و مذاکره شده بود، شدیدترین فشارها و حتی تهدیدهای نظامی از سوی طرف مقابل اعمال شد. دعوت به بازگشت به این مسیر آزمودهشده و شکستخورده، آن هم در شرایطی که دشمن به چیزی کمتر از تسلیم کامل رضایت نمیدهد، چه معنایی جز ترویج گفتمان وادادگی و پذیرش «اماننامه» دشمن دارد؟
نکته تأملبرانگیزتر، همسویی شگفتانگیز این نسخه داخلی با خواست و آرزوی اردوگاه دشمن است. در شرایطی که تمام تلاش دشمن بر شکستن اراده مقاومت ملت و القای بنبست متمرکز شده است، صدور چنین بیانیههایی از داخل، عملاً به مثابه تکمیل پازل فشار روانی عمل میکند. آیا تصادفی است که صدایی که از گلوی برخی نخبگان داخلی شنیده میشود، پژواک همان صدایی است که از اتاقهای فکر غربی به گوش میرسد؟ اینجاست که این سؤال مشروع مطرح میشود: چرا نوک تیزترین حملات دشمنان این سرزمین، همواره متوجه پایههای استقلال و خودباوری ملی است، اما حتی یک ریزپرنده نیز مسیر خود را به سمت خانههای تئوریسینهای تسلیم کج نمیکند؟
بله، کشور بیتردید نیازمند یک «تغییر پارادایم» است؛ اما نه آن پارادایمی که این مدعیان تجویز میکنند. پارادایم حقیقی و ضروری امروز، نه بازگشت به گذشته و تکرار اشتباهات، که یک «عبور قاطعانه» است. عبور از تفکر غربزدهای که دهههاست در ساختارهای مدیریتی، کارشناسی و دانشگاهی کشور ریشه دوانده و هرگونه تلاش برای استقلال و خوداتکایی را به سخره میگیرد. پارادایم لازم، ایستادگی بر اصول و پالایش نظام تصمیمگیری کشور از عناصری است که اعتماد به نفس ملی را هدف گرفته و راه نجات را نه در توان داخلی، که در پناه بردن به بیگانگان جستجو میکنند.
مهمترین تغییر پارادایم برای ایران امروز، پایان دادن به تساهل و تسامح در برابر جریانی است که در بزنگاههای تاریخی، به جای دمیدن روح مقاومت در کالبد جامعه، آن را به پذیرش شرایط دشمن و بیعت با منطق زور دعوت میکند. وقت آن است که نقاب روشنفکری و تخصص از چهره کسانی که باید پاسخگوی وضعیت فعلی باشند، کنار زده شود و کارنامه آنها، نه بر اساس ادعاهای امروزشان، که بر اساس عملکرد دیروزشان قضاوت شود.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com