گروه سیاسی: در دنیای پیچیده امروز، مفهوم جنگ از درگیریهای نظامی کلاسیک فراتر رفته و به عرصههای «جنگ ترکیبی» و «نبردهای شناختی» کشیده شده است. دشمنان یک ملت دیگر تنها به مرزهای جغرافیایی آن حمله نمیکنند، بلکه با تمام توان به دنبال ایجاد شکاف در انسجام داخلی، بیاعتبار کردن نهادهای حاکمیتی و فرسایش سرمایه اجتماعی آن هستند. در این میان، هوشیاری و درک صحیح از اولویتهای ملی، خط قرمز هر کنشگر سیاسی دلسوز است. اما گاهی، مشاهده یک الگوی تکرارشونده در رفتار برخی جریانات سیاسی داخلی، این پرسش جدی را مطرح میکند که آیا اقداماتشان حاصل یک تحلیل مستقل و ملی است یا صرفاً بازتابی از پازل طراحیشده توسط دشمن؟
به گزارش بولتن نیوزیکی از این الگوهای نگرانکننده، همزمانی معنادار میان نقطه تمرکز دشمن خارجی و محور مطالبات برخی جریانات داخلی، مشخصاً جریان اصلاحات، است. این همسویی آنچنان دقیق و حسابشده به نظر میرسد که نمیتوان آن را به سادگی به حساب «تصادف» گذاشت.
تصور کنید دشمن خارجی، بازوی رسانهای و تبلیغاتی یک کشور را که خط مقدم مقابله با جنگ روانی است، هدف قرار دهد. انتظار طبیعی از نیروهای سیاسی داخلی، دفاع از این سنگر و تقویت آن در برابر هجمه بیگانه است. اما آنچه در عمل دیده میشود، چیز دیگری است. درست در همان لحظهای که رسانه ملی زیر آتش دشمن قرار میگیرد، موجی از تخریب و انتقادات بنیانکن از سوی همین جریانات در داخل آغاز میشود. گویی یک هماهنگی نانوشته برای تضعیف همزمان یک نهاد استراتژیک از داخل و خارج وجود دارد. این اقدام، که در ظاهر «نقد رسانه» نام میگیرد، در عمل به معنای خلع سلاح کشور در میانه یک جنگ تمامعیار شناختی است.
همین الگو در حوزه امنیت و قضا نیز قابل مشاهده است. نهادهای امنیتی و قضایی، ستونهای حفظ ثبات و نظم در هر جامعهای هستند. دشمن همواره به دنبال تضعیف این اقتدار و ایجاد هرجومرج است. حال، سناریویی را در نظر بگیرید که یک مرکز امنیتی یا قضایی مهم کشور، مورد تهدید یا تعرض دشمن قرار گیرد. در چنین بزنگاهی، آیا اولویت ملی، تقویت این ساختارها نیست؟ اما بار دیگر شاهد آن هستیم که بلافاصله پس از چنین اقدامی، فریاد «اصلاحات قضایی» و درخواست «عفو عمومی مجرمان» از سوی جریان اصلاحطلب بلند میشود. این مطالبه، که در شرایط عادی میتواند قابل بحث باشد، در این زمانبندی خاص، معنایی جز تضعیف روحیه نیروهای حافظ امنیت و زیر سؤال بردن اقتدار نظام برای مقابله با مجرمان و متخلفان ندارد.
خطرناکترین و حساسترین سطح این همسویی، در مواجهه با اصلیترین ارکان نظام نمایان میشود. جایگاه رهبری به عنوان محور وحدت و ثبات کشور، همواره اصلیترین هدف دشمنان برای ایجاد تزلزل و فروپاشی بوده است. وقتی دشمن به صراحت از نقشه خود برای ضربه زدن به این جایگاه رونمایی میکند، وظیفه هر نیروی وفادار به منافع ملی، تحکیم و حراست از این ستون است. اما در کمال شگفتی، درست در همین مقاطع حساس است که زمزمههای مربوط به «گزینههای جایگزین» و «بحث در مورد آینده رهبری» از اردوگاه اصلاحات به گوش میرسد. این اقدام، فارغ از نیت گویندگان آن، در عمل آب به آسیاب دشمن ریختن و تحقق همان هدفی است که دشمن خارجی با صرف هزینههای گزاف به دنبال آن است: ایجاد تردید و تفرقه حول محور اصلی قدرت و وحدت ملی.
نقد دلسوزانه و سازنده، لازمه پویایی هر نظامی است. اما آنچه در این الگوی سهگانه مشاهده میشود، فراتر از یک نقد ساده است. این یک «همسویی راهبردی» است که در آن، کنشگری سیاسی داخلی به جای آنکه بر اساس اولویتها و نیازهای درونزای کشور تنظیم شود، در تبعیت از ضرباهنگ دشمن خارجی عمل میکند. این جریان، هر جا که دشمن ضربهای میزند، نه تنها آن نقطه را ترمیم نمیکند، بلکه با فشار از داخل، همان شکاف را عمیقتر میسازد.
شاید زمان آن رسیده باشد که این جریان سیاسی به جای پناه گرفتن پشت نقاب «اصلاحطلبی»، به این پرسش اساسی پاسخ دهد که آیا کنشگری آنها در نهایت به تقویت ایران میانجامد یا به تضعیف آن در برابر دشمنانی که لحظهای از طراحی برای فروپاشی این آب و خاک غافل نیستند؟ تشخیص مرز میان نقد و خیانت، امروز بیش از هر زمان دیگری، یک ضرورت انکارناپذیر برای حفظ امنیت و تمامیت ایران است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com