کد خبر: ۷۲۴۷۰۳
تاریخ انتشار:

هانیبال بارکا خونخوارترین فرمانده تاریخ

این کتاب درباره هانیبال، رهبر نظامی و سیاسی خارق العاده ای در دوران باستان است که یکی از پر خطر ترین ماجرا جویی های تاریخ جهان را رهبری کرد.

به گزارش بولتن نیوز، «هانیبال» نوشته کلیفورد دابلیو. میلز، که از مجموعه کتاب های رهبران جهان باستان است با ترجمه ای از مریم تقدیسی، توسط انتشارات ققنوس منتشر شد. هانیبال در سال 246 میلادی در کارتاژ و در یکی از قدرتمند ترین خانواده های جهان باستا ن متولد شد. پدرش هامیلکار و برادر خوانده اش، هاسدروبال، از فرماندهان بزرگ آن زمان بودند. آموزش های نظامی هانیبال بسیار زود و احتمالا از زمانی که توانست شمشیری کوچک را در دست بگیرد، شروع شد. بهترین معلمان آن زمان در اختیار او بودند و از کودکی با افکار یونانی در زمینه ریاضیات، علم و فلسفه آشنا شد.


هانیبال شخصیتی برجسته در تاریخ دنیاست، رهبری واقعی که بی رحم، مبتکر، موفق و از خود گذشته نیز بود. او به پیروانش جسارت می بخشید و دشمنانش را وحشت زده می کرد. این طراح بزرگ نظامی، برای نبرد با رورمی ها، از نواحی کم ارتفاع ساحلی دور شده و راه کوه های مرتفع و گردنه های خطرناک و برفگیر آلپ را در پیش می گیرد. نقشه حمله به رم از این نواحی چنان غیر عادی بود که در تصور نمی گنجید.


رم و کارتاژ دو شهر بزرگ دو سوی مدیترانه باستان بیش از یک قرن با یکدیگر می جنگیدند. جنگ های رم و کارتاژ از سال 264 قبل میلاد آغاز و سرانجام در سال 146 قبل از میلاد با اضمحلال کارتاژ خاتمه یافت. سلسله جنگ های رم و کارتاژ به جنگ های پونیک موسوم شده است.


استفاده هانیبال از 50هزار سرباز پیاده ، 9000 سوار و 218 راس فیل برای عبور از رشته کوه های آلپ و پیرنه، طلیعه تدابیر جسورانه در جنگ بود. زیرا فیل ها نه تنها به درد جابجایی افراد و ملزومات جنگی می خورند، بلکه نیرویی ویرانگر بر ضد دشمن بودند. هانیبال بعدها پدر استراتژی نظامی لقب گرفت.


در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:
«مردی قوی هیکل و گندمگون با چشمان سیاه و نافذ از بالای یکی از قصرها به پایین نگاه می کرد. نخست به امواج پر تلالو پایین دست ها و سپس به باغ های سبز زیتون و مزرعه های قهوه ای رنگی نظر افکند که در سرتاسر ساحل کشیده شده بود. مرد به کارگران متعددی نگاه کرد که مزارع را شخم می زدند و زمین را برای کشت محصول در بهار آینده آماده می کردند.

نام او هانیبال بارکا بود. تنها 28 سال داشت، ولی بعد از مرگ پدر و برادر خوانده اش، فرمانده ارتش یکی از بزرگ ترین تمدن های تاریخ باستان، یعنی «کارتاژ» شده بود. در آن روز بهاری هانیبال با بررسی همه چیز هایی که در آن شهر می شناخت، مشغول تدارک دیدن برای یکی از بزرگ ترین و خطرناک ترین ماجراجویی های تاریخ انسانبود. او می بایست سخنرانی مهمی ایراد می کرد، و داشت به آنچه می بایست بیان می کرد، و به شیوه لازم برای بیان کردنشان فکر می کرد. او می بایست برای جنگ سپاهی تدارک می دید و عهد می بست که از خانواده، شهروندان و تمدنش محافظت می کرد...

هانیبال با صدای غرش شیپورها در حالی که آفتاب در زرهش منعکس می شد، در مقابل ده ها هزار سرباز قرار گرفت. از سکویی عظیم بالا رفت و دستش را به علامت سکوت بلند کرد. مترجمان زبان های ایبریایی، یونانی و نومیدیایی آماده ترجمه سخنان او بودند. هانیبال سخنانش را با اعلان جنگ بین کارتاژ و رم آغاز کرد. به سربازان گفت که قرار است به سمت شمال پیشروی و از آلپ و پیرنه عبور کنند و جنگ را به دروازه های رو بکشانند. از ثروت سرزمین های بین راه برایشان گفت، ثروتی که می توانستند از آن خود سازند. مزارع ایتالیا سرشار از ذرت و تاکستان های آن پر از انگور بود. ایتالیا زنانی زیبا داشت. قرار بود همه این ها را از آن خود کنند. اما سربازان بدون شک از سختی هایی که پیش رو داشتند آگاه نبودند...

 

در میان سپاه شایعاتی پیچیده بود با این مضمون که در آن کوه ها که بلندی شان به 3600 متر می رسد، مرگ حتمی در انتظار آنهاست. این افراد بیش از 1250 کیلو متر راه پیموده بودند، از کوه ها بالا رفته بودند و تعداد قبایلی که با آنها جنگیده بودند از دست شان خارج شده بود، و از رودخانه ای خطرناک عبور کرده بودند. سپاه رومی هم در تعقیب شان بود. هانیبال درست در اوج نگرانی و خستگی افرادش برای اطمینان بخشیدن به آنها یکی از ترغیب کننده ترین سخنرانی هایش را ایراد کرد:

این چه وحشت ناغافلی است که ناگهان وارد قلب های شما شده، قلب هایی که پیش از این هرگز ترس را نمی شناخت. شما از اسپانیا همراه من آمدید تا رم را از میان برداریم و دنیا را از شر آن رها کنیم. اکنون که بخش عمده ای از مسافت را طی کرده ایم، حالا که موفق شدیم از گردنه های پیرنه عبور کنیم... بر رود خروشان و قدرتمند فائق آییم و رویاروی جنگجویان بی شمار گل از آب های آن عبور کنیم، حالا که تقریبا رویاروی آلپ قرار گرفته ایم و می دانیم که ایتالیا در سوی دیگر آن است، اینک، درست پشت دروازه های دشمن می خواهید متوقف شوید!

فکر می کنید رشته کوه آلپ چیست؟ فقط مجموعه ای از چند کوه بلند است و بس. هیچ قسمتی از زمین آنجا به آسمان نمی رسد... مردم عادی در رشته کوه آلپ زندگی می کنند، در خاکش محصول می کارند و در آنجا دام هایشان را پرورش می دهند... قلب هایتان را قوی کنید، پیش بروید و تنها زمانی توقف کنید که دیوارهای رم را فرو ریخته باشید...»


هانیبال، کابوس رومیان شده بود و طی سال های متمادی و جنگ های متعدد، شکست های سنگینی به سپاهیان رم و متحدانش تحمیل کرد. بطوریکه در رم، خانواده سربازانی که به جنگ با هانیبال وسپاهش می رفتند، دیگر امیدی به بازگشت آنها نداشتند و سال های سال از کوچه و خیابان های رم صدای ناله و شیون شان بلند بود...

 

سرانجام هانیبال در 64 سالگی وقتی که نگهبانان رومی ویلا او را محاصره کرده اند، برای اینکه نمی خواست او را دستگیر کنند و در خیابان ها بگردانند تا مردم رم جشن برپا کنند و او را به باد تمسخر بگیرند، با جرعه ای زهر به زندگی خود پایان داد. آخرین کلماتش قبل از مرگ این بود: «بیایید به این زندگی که تا این حد برای رومی ها هراس انگیز است، خاتمه دهیم.»


او به چنان قدرتی در اذهان عموم تبدیل شده بود که قرن ها بعد از مرگ هانیبال، مادران رومی فرزندانشان را با این جمله می ترساندند: «هانیبال پشت دروازه هاست.» ترسی بزرگ تر از این قابل تصور نبود. او در میان قدرت هایی که دنیای باستان را زیر و رو کردند، عظیم ترین بود.

دانشجویان امروزی به بررسی نقشه های جنگی او می پردازند و روش های او در زمینه رهبری، هنوز الهام بخشند.

 

ساکنان تهران برای تهیه کتاب های این مجموعه «کوروش کبیر، نفر تی تی، آتیلا» کافی است با شماره 20- 88557016 سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ سام تماس بگیرند و آن را در محل کار یا منزل _ بدون هزینه ارسال _ دریافت کنند. سایر هموطنان نیز با پرداخت هزینه پستی می توانند این کتاب را تلفنی سفارش بدهند.

منبع: خبر آنلاین

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین