کد خبر: ۳۴۶۶۴۸
تاریخ انتشار:
بسته روزانه بولتن نیوز در حوزه فرهنگ/ 01 ارديبهشت 95

فرهنگ در رسانه

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
گروه فرهنگی: امروزه رسانه‌ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمی‌توان دم از کار رسانه  ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانه‌هایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامه‌ها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.

به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالب‌های مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته  اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامه‌ها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایت‌ها و مجلات و روزنامه‌ها و رسانه‌های مختلف دیگری که وجود دارد، می‌توان به همه آن‌ها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …

فرهنگ در رسانه
*      *      *

ابتکار/اظهارات مجید مجیدی در جشنواره‌ی جهانی فجر


مجید مجیدی جدا سازی بخش بین‌المللی از بخش ملی جشنواره فجر را اتفاق خوبی توصیف کرد.

به گزارش ایسنا‌، این فیلمساز که در هیات داوران جشنواره بین المللی فیلم فجر حضور دارد‌ در جمع خبرنگاران گفت: جداسازی بخش بین‌المللی از بخش ملی جشنواره اتفاق خوبی است، چون همیشه بخش بین‌الملل زیر سایه جشنواره ملی فجر قرار می‌گرفت و علاقه‌مندان سینما هم بیشتر بخش سینمای ملی را دنبال می‌کردند. کارگردان فیلم‌های «بچه‌های آسمان»، «بید مجنون» که روز 31 فروردین ماه در کاخ جشنواره (پردیس سینمایی چارسو) حضور داشت اضافه کرد: جشنواره جهانی فجر می‌تواند به ارتقاء سطح سینمایی ما کمک کند و همگرایی خوبی ایجاد کند. به ویژه با تمهیداتی که آقای میرکریمی دبیر جشنواره اندیشیده است‌، اتفاقات خوبی رخ می‌دهد. وی یکی دیگر از تمهیدات خوب این دوره از جشنواره را انتخاب پردیس سینمایی «چارسو» به عنوان کاخ جشنواره برشمرد و افزود: این پردیس فضایی خوب،‌ مردمی و حرفه‌ای دارد. جشنواره بین‌المللی فیلم فجر یکم تا ششم اردیبهشت ماه برگزار می‌شود.


اعتماد/درباره نمايشگاه ويم دلووي در موزه هنرهاي معاصر تهران


روي ديگري از هنر معاصر

علي مطلب‌زاده/ نمايشگاه آثار ويم دلووي در موزه هنرهاي معاصر تهران، يك نمايش بي‌عيب و نقص از تضادها و تناقض‌ها است؛ نمايشي كه در عين توجه به كميت در نمايش تعداد آثار و دوره‌هاي مختلف كاري او، از كيفيت بالاي آثار هنرمندي صحبت مي‌كند كه بيش از سه دهه، از نخستين دوره آثارش يعني كپسول‌هاي گاز تا دوره‌هاي متاخري مثل ساختارهاي گوتيك يا مجموعه چمدان‌هاي او همچنان حفظ شده است. اين آثار از نخستين مجموعه‏ دلووي در دهه ٨٠ ميلادي تا امروز تنوعي عجيب در شكل اجرايي و بسط ايده دارند. ماده خام اين آثار، از بين اشياي كاربردي انتخاب شده و با افزودن عناصر تزييني در اجرا، روند خلق اثر هنري تكميل مي‌شود. ترفند دلووي در خلق اين آثار سهل و ممتنع است. آثار او بر مبناي تضاد‌هايي شكل مي‌گيرند كه از ميان مفاهيم متعدد انتخاب و سپس با استفاده از تلفيق به شكل صورت‌هاي مختلفي از تركيبات در طول دوره‌هاي مختلف كاري او ارايه مي‌شوند. در اين روند، آشنايي‌زدايي از موضوع و اشيا به عنوان هدف اصلي هنرمند تعريف مي‌شود و دلووي در هنرش با هر شي به شكلي رفتار مي‌كند كه اصلي‌ترين كاركرد شي حذف شده و در ادامه با افزودن جنبه‌ها‎ي استعاري به يك اثر هنري قابل ارايه تبديل مي‌شود. او در اين شيوه هنري به استفاده از فرهنگ عاميانه محلي و نقوش سنتي، تزييني و تاريخي (حتي تاريخ هنر) علاقه بيشتري نشان مي‌دهد و از اين نظر آثار او در ساختارشان نسبت به ديگر آثار مفهومي چند دهه اخير متفاوت جلوه مي‌كنند. اما ويم دلووي براي محدوده انتخاب‌هايش هيچ محدوديتي قايل نيست. در كنار اين موضوع، در بخش عمده‌اي از آثارش در طول اين سال‌ها ايده استفاده از آثار متقدم هنري ديده مي‌شود. دلووي با استفاده از اين استنادات تاريخي به شكلي آگاهانه اثرش را وارد يك فرآيند پيچيده ذهني از امر بازتوليد اثر هنري مي‌كند. اين آثار اگرچه خود يك بازتوليد هنري به شمار مي‌روند اما به دليل شكل اجرا فاقد قابليت‌هاي بازتوليدي هستند.

آثار دلووي در طول اين سال‌ها در قالب مجموعه كار شده‌اند، اما به دليل نگاه تجربي در بسط ايده و تنوع‌طلبي اين هنرمند در شيوه‌ اجرا هيچ‌وقت صورت تكرار به خود نگرفته‌اند. بخش عمده‌اي از اين آثار در نگاه كلي نشان‌دهنده شيفتگي خاص اين هنرمند به عنصر تزيين و توجه به الگوهايي هستند كه در فرهنگ‌هاي مختلف در جهت افزايش كيفيت‌هاي زيباشناسانه در معماري و ساخت اشيا استفاده مي‌شوند. به عنوان مثال، «سيلندرهاي گاز» كه با نقوش روستايي دلفت با استفاده از فرهنگ عاميانه در دهه ٨٠ ميلادي خلق شده‎اند، با مجموعه «كف‎ مرمري» با نگاهي متفاوت به فرهنگ‌هاي عاميانه (و حتي مصرفي) در سال ٢٠٠٠ طرح‌ريزي و اجرا مي‌شوند. مجموعه «تايرهاي حكاكي‌شده» همين نگاه را نسبت به عناصر و اشياي امروزي در جوامع صنعتي در فاصله سال‌هاي ٢٠٠٠ تا ٢٠١٠ ادامه مي‌دهد. چنين كاربرد و توجهي به عناصر تزييني در اين مجموعه آثار در نهايت با خلق مجموعه چمدان‏‌هاي نقش‌برجسته به كمال مي‌رسد.

دلووي در اين قبيل آثارش به دو شكل متفاوت عمل مي‌كند. ايده او در استفاده از عناصر تزييني در ابتدا روي اشيايي پياده مي‌شود كه از يك فرهنگ انتخاب شده و نقش‌هاي تزييني همان فرهنگ به آن افزوده شده است. مجموعه «كپسول‌هاي گاز» حاصل اين ايده است. دلووي سال‌ها بعد، براي تكميل چنين ايده‌اي به سراغ تلفيق مي‌رود و در مسير استفاده از صور تزييني و اشياي كاربردي به تلفيق فرهنگي دست مي‌زند و بدين شكل مجموعه «كف مرمري» را خلق مي‌كند. در هر دو شكل، اين آثار با ايجاد تناقضي مفهومي كه از موضوع، كاركرد و اجرا شكل مي‌گيرد به يك اثر هنري قابل ارايه تبديل مي‌شوند. اين آثار علاوه بر تاكيد بر ايده اصلي، مفاهيم ديگري همچون مصرف‌گرايي يا استفاده از اشياي حاضر و آماده در هنر را كه در طول اين سال‌ها به جريان هنري رايج تبديل شده‌اند با خود همراه مي‌كند.

اما استفاده و تلفيق عناصر تزييني ايده اصلي دلووي نيست. او در مجموعه‌هايي مثل «بيل‌ها»، «تايرهاي حكاكي‌شده» يا «چمدان‌ها» آثاري را خلق مي‌كند كه در كنار حفظ نگاه و هدف اوليه اين هنرمند در كاربرد فرم‌هاي تزييني با شكستن ساختار اوليه در طول دوره‌هاي مختلف كاري او همراهند. ايده دلووي در خلق اين آثار تبديل «كاربرد» به «كاركرد» است. در نگاهي دوباره به اين آثار، آنچه بي‌معني جلوه مي‌كند ارتباط مابين اشيا و تزيين آنها است. با اين حساب، غير از اينكه شكل استفاده دلووي از عناصر تزييني در مجموعه آثارش در تناقض آشكار با كاربرد اين عناصر در اصل و مبدا آنها است، اين تزيينات اشياي به كار رفته را هم بلااستفاده كرده‌اند. مشخص‌ترين نمونه آثار دلووي در ارايه و تثبيت چنين ايده‌اي، مجموعه «تايرهاي حكاكي‌شده» است. اين تايرها هرچند مجموعه‌اي دلپذير و امروزي در كاربرد نقوش تزييني براي خلق يك اثر هنري محسوب مي‌شوند، اما كاركرد اصلي‌شان را از دست داده‌اند. دلووي در ادامه كار روي اين مجموعه به اين هم بسنده نمي‌كند. او اين تايرها را با ترفند هميشگي‌اش به اشيايي بدون كاركرد تبديل مي‌كند، اما با استفاده از تخريب، تلفيق و بازسازي مفاهيم ذهني، صورت ديگري از آثارش را با كاركردهاي نمادين و استعاري ارايه مي‌كند. با اين حساب، دلووي براي تايرهاي «دانلوپ گيومكس» ايده‌اي مكمل را بسط مي‌دهد. دلووي در اين آثار همچنان كاربرد و كاركرد شي را نقض مي‌كند، اما به‌گونه‌اي متفاوت (اين آثار هيچ تزييني ندارند) چرخ‎هايي مي‎سازد كه اساسا كاركرد ابتدايي آنها قابل تصور نيست. نتيجه چنين فرآيندي ثبت صورت متفاوتي از خلق يك اثر هنري در پرونده هنري دلووي است؛ اثري كه ماهيت هنري‌اش را از مجموع مفاهيم غيرقابل انكار و قراردادي گرفته و در روند «كاربرد» به «كاركرد» به يك نمونه هنري قابل نمايش تبديل شده است. اين آثار از آن جهت در نظر مخاطب به عنوان يك اثر هنري قابل پذيرش هستند كه فارغ از نگاه و تشخيص هنرمند در ارايه آنها تحت عنوان هنر، خصوصيات و مفاهيم امروزي يك اثر هنري را در تك‌تك اجزاي خود دارند.

اگرچه نمايشگاه مجموعه آثار ويم دلووي در موزه هنرهاي معاصر تهران بدون نمايش نمونه‌هايي از شناخته‌شده‌ترين آثار اين هنرمند، يعني مجموعه «خوك‌هاي تتوشده» يا نمايش «كلوآكا»ي او (در حال كار) ترتيب يافته، اما در عوض امكان تجربه يكي ديگر از معروف‌ترين مجموعه‌هاي اين هنرمند را فراهم كرده است. در اين نمايشگاه تعداد قابل‌توجهي از «ساختارهاي گوتيك» دلووي كه در طول يك دهه گذشته و با شيوه حكاكي ليزري روي فولاد ساخته شده‌اند به نمايش درآمده است. ايده دلووي در اين آثار استفاده از فرم‎هاي گوتيك در جهت خلق اثري متفاوت است. اين هنرمند در ساختارهاي گوتيك، تزيينات سنتي هنر را در دوره گوتيك انتخاب مي‌كند و شيوه‌هاي معمارانه اين دوره را كه مولفه اصلي آن برج‌هاي نوك‌تيز و پر از تزيين است در ساخت مفاهيم، معادل‌ها و ماشين‌هاي امروزي به كار مي‌برد. او در اين آثارش اگرچه نگاهي شوخ‌طبعانه به تحسين و شكوه اين نوع معماري و ماهيت والاي هنر كليسايي دارد، اما در نهايت اثري امروزي را رقم مي‌زند كه نتيجه آن در نگاه مخاطب چيزي جز تحسين و تاييد اين شكوهمندي اوليه نيست. او در ادامه خلق آثارش كه با استفاده از تزيينات سنتي شكل گرفته‌ به سراغ «قلم‌زني» مي‌رود و مجموعه‌ «چمدان‌ها» يا «مازراتي حكاكي‌شده» را خلق مي‌كند. دلووي در اين آثار همچنان بر ايده ابتدايي خودش در استفاده از عناصر تزييني وفادار است و كاركردهاي اوليه اشيا را نفي مي‌كند، اما ترجيح داده تا با اضافه كردن مفاهيم مكمل، بار تناقضات معنايي اثرش را بيشتر كند. در اين مجموعه، فرم‎هاي تزييني هم مثل اشيا دچار از كارافتادگي شده و مخاطب به جاي مواجهه با اشيايي معمولي و تزيين‌شده، با اشيايي روبه‌روست كه اغراق در تزيين آنها را به مرز نابودي كشانده است.

آثار دلووي در مجموعه اطلس‌هايش در سال ٢٠٠٤ تغييرات ساختاري پيدا مي‌كنند. او در اين مجموعه به سراغ نقاشي‎هاي با رنگ‌روغن مي‌رود، اما همچنان به حذف كاركرد اوليه اشيا تاكيد داشته و با اين حساب نقشه‌هايي را ارايه مي‌كند كه هيچ مابه‌ازاي واقعي ندارند. در اين آثار آنچه اساسا معنا ندارد كاركرد شي‌اي به نام نقشه است؛ با اين تفاوت كه هنرمند در اين آثار از شوخ‌طبعي‌اش براي نقض هويت‌هاي قراردادي بهره مي‌برد. او ايده نقض هويت را در دو مجموعه ديگرش يعني «حلزوني‌ها» و «بدن‌هاي تاب‌خورده» ادامه مي‌دهد. دلووي در اين آثار رويكرد مفهومي خود را نيز تغيير مي‌دهد و با ايده‌اي شبيه به مجموعه تايرهاي درهم‌تنيده آثار متفاوت ديگري خلق مي‌كند. در اين آثار از پيوند عناصر تزييني با اشياي معمولي خبري نيست، اما در عوض دلووي با استفاده از طراحي سه‌بعدي، مجسمه‌هايي پيچ‌خورده را ارايه مي‌كند و در ادامه با خلق مجموعه مسيح، ايده حذف كاركرد‌هاي اوليه اشيا در آثارش را به كمال مي‌رساند.

توجه به چند مجموعه اخير دلووي تعريف ديگري از دغدغه اصلي اين هنرمند در خلق مجموعه‌هاي متنوع و پرتزيين آثارش در طول اين سال‌ها به دست مي‌دهد. او به عنوان يك هنرمند معاصر ترجيح داده تا قواعد و ساختارهاي مرسوم در دنياي معاصرش را نقض و بدين شكل آثار معاصري را خلق كند كه در مرزي ميان تشابه و تمايز، با نفي امكان وجود هر كاركردي در خود، كاربردي جديد مثل نمايش به عنوان يك اثر هنري يافته‌اند. دلووي اما در اين ميان از هر هنرمند ديگري سختگيرتر است و از هيچ تلاشي براي افزودن جلوه‌هاي ويژه بصري براي ارايه چنين اثري كوتاهي نمي‌كند.


اعتماد/سي و چهارمين جشنواره جهاني فيلم فجر برگزار شد


ايوبي: در ايران هم مي‌توان جشنواره بين‌المللي فيلم داشت/ ميركريمي: بيشترين حذفي كه داشتيم ٣ دقيقه در يك فيلم بوده با توافق كارگردانش

ليلي فرهادپور- فرناز ميري/ سي‌و‌چهارمين جشنواره فيلم فجر امروز بدون هيچ مراسم افتتاحيه معمولي كار خود را آغاز كرد. سال گذشته نخستين تجربه جشنواره مستقل جهاني فيلم فجر براي دست‌اندركاران تجربه تلخي بود؛ تجربه‌اي كه بيشتر يك شكست تحليل مي‌شد. سالن‌هاي خالي، بي‌نظمي‌هاي بي‌شمار، بازخوردي هيچ براي هياهويي به نام جشنواره بين‌المللي. اما امسال همه ابراز اميدواري مي‌كنند نه فقط اميدواري كه حتي مدعي رساندن جشنواره جهاني فيلم فجر به استانداردهاي بين‌المللي است. براي رسيدن به اين ادعا برنامه‌ها و بخش‌هاي مختلفي براي اين جشنواره تعريف و اعلام شد. در آخرين حركت دبير جشنواره جهاني فيلم فجر و تيم برگزار‌كننده اين رويداد بعدازظهر دوشنبه ۳۰ فروردين‌ماه، مانوري در كاخ جشنواره با حضور حجت‌الله ايوبي، معاونت سينمايي برگزار كردند. به گزارش خبرنگار «اعتماد» در اين مانور سيدرضا ميركريمي دبير جشنواره، عليرضا شجاع‌نوري دبير نشست‌هاي تحليل فيلم، كيوان كثيريان مدير ارتباطات و اطلاع‌رساني، مازيار ميري مدير بخش دارالفنون، اشكان خطيبي مدير اجرايي كاخ جشنواره، محسن شاه‌ابراهيمي مدير طراحي داخلي كاخ جشنواره، سيف‌الله صمديان مدير نمايش‌ها و رويداد‌هاي ويژه، رضا كيانيان رييس كاخ جشنواره، شادمهر راستين مدير باشگاه هواداران جشنواره (فن‌كلاب) معاون سينمايي را همراهي كردند تا از تمام قسمت‌هاي جشنواره بازديد كند. روز گذشته، نيز دستاندركاران جشنواره به پيشواز آن رفتند و به جاي هر مراسم افتتاحيه‌اي اهالي مطبوعات و رسانه را دعوت كردند كه به تماشاي ٥ فيلم از بخش‌هاي مختلف بنشينند: فيلم‌هاي يخ و آسمان به كارگرداني لوك ژاكه؛ جنون به كارگرداني امين آلپر؛ كوهستان جادويي به كارگرداني آنكا دميان، گنج به كارگرداني كورنليو پورومبويو و سپيده‌دم به كارگرداني ليلا پاكالنينا.

دفاع تمام‌قد ايوبي از ميركريمي

در جريان مانور روز دوشنبه حجت‌الله ايوبي در گفت‌وگو با خبرنگار «اعتماد» با اعتماد به نفس كامل گفت: «ميركريمي آمده است تا ثابت كند ما مي‌توانيم در جمهوري اسلامي جشنواره بين‌المللي فيلم فجر داشته باشيم و آن را با تمام استانداردهاي جهاني و همچنين استقبال مردم برگزار كنيم و من مطمئنم كه اين كار را خواهد كرد و اين كار خواهد شد!».

معاونت سينمايي كشور در جواب اينكه از چه روي اين گونه مطمئن است، گفت: «از روي ابتكارات بسيار خوبي كه به خرج دادند، اطلاع‌رساني‌هايي كه كردند، باشگاه هواداران كه تشكيل دادند، تيم حرفه‌اي كه دور خود جمع كردند و سايت ويژه‌اي كه درست كردند. همه اينها نشانه‌هايي از موفقيت اين جشنواره است. علاوه بر اين فضاي گرم سينماي ايران هم حتما به موفقيت اين جشنواره كمك خواهد كرد.»

وارثي پرشور و پرمدعا و خوان سانسور

سيدرضا ميركريمي وارث مديريت جشنواره‌اي شده است كه سال‌هاست نه از طرف مردم و نه از طرف كارشناسان سينمايي و سينمايي‌هاي داخلي و خارجي اعتنايي به آن نمي‌شد؛ چه آن موقع كه بخش بين‌الملل جشنواره فيلم فجر بود چه در اين دو سال كه تبديل به يك جشنواره مستقل شده است. او بسيار اميدوار است. سينماگري است پرشور كه دغدغه سينما دارد، نه دغدغه رياست. از او در مورد بزرگ‌ترين چالش جشنواره بين‌المللي فيلم فجر يعني سانسور مي‌پرسيم. ميركريمي مي‌گويد: «اولا تعداد فيلم‌هاي خوب كه با ذائقه ما و حساسيت‌هاي جامعه سازگار باشد كم نيست و خيلي زيادند. در واقع ما دنبال‌شان نرفته‌ايم.»ميركريمي با تقسيم جشنواره‌ها به دو خصلت پيشرو و پس‌رو ادامه مي‌دهد: «جشنواره‌هاي پيشرو جشنواره‌هايي هستند كه كشف مي‌كنند. اگر ما درصدي از پيشروبودن را براي خودمان قايل باشيم و مشاورهاي درست منطقه‌اي را هم كنار خود بياوريم يعني مثلا كسي كه سينماي آسياي ميانه را در طول سال رصد كند و استعدادها را كشف كند يا سينماي مناطق مختلف حتي امريكاي لاتين و ديگر جاهاي دنيا را و منتظر نباشيم كه اروپايي يا امريكايي بيايد برايت فهرست فيلم ارايه دهد و كاملا وقت داشته باشي كه فيلم‌ها را به ذايقه خودت انتخاب كني و نه آنكه دقيقه ٩٠ مجبور شوي از اين فهرست‌هاي آماده‌شده استفاده كني. خب بدين‌ترتيب ٨٠، ٩٠ درصد از فيلم‌هايي كه انتخاب خواهي كرد مشكلي نخواهند داشت. كما اينكه ما مشكلي نداشتيم.»ميركريمي لحظه‌اي از كاخ روياها به پايين مي‌آيد و مي‌گويد: «به هر حال سانسور يا محدوديت‌هاي نمايشي در كشورهايي ديگر هم وجود دارد مثل چين، مصر و حتي امارات كه جشنواره‌اي هاليوودي دارد. در جشنواره دوبي حتي در بروشور خودش ضوابط و محدوديت‌هايي كه در نظر دارد را رسما اعلام كرده است.»ميركريمي در جواب اينكه خوب ما چرا چنين ضوابطي را رسما اعلام نمي‌كنيم، مي‌گويد: «ما بايد به استانداردهايي برسيم كه بتوانيم اين كار را بكنيم و مهم‌تر از آن خودمان هم به اين ضوابط برسيم. هم‌اكنون هم به‌نوعي توافق با فيلمساز خارجي رسيده‌ايم. يعني فيلمساز خارجي مي‌آيد و فيلمش را مي‌بيند. طبيعي است كه اگر فيلمش قلع و قمع شده باشد اعتراض مي‌كند و ممكن است فيلمش را از جشنواره بيرون بكشد. اما اين اتفاق نيفتاده چون توافقات اوليه شده است.»مي‌پرسيم خب چرا جشنواره فجر ما رسما ضوابط سانسورش را اعلام نمي‌كند و دبير جشنواره جواب مي‌دهد: «شايد سال‌هاي بعد با پيداكردن سازو‌كاري براي آن، اين كار را بكنيم. امسال ما در بخش اصلي بيشترين حذفي كه داشتيم ٣ دقيقه در يك فيلم بوده با توافق كارگردانش. اين يعني حداقل سانسور. يعني ما مهمان‌هاي‌مان را قايم نمي‌كنيم كه مثلا يك جا فيلم ببينند و مردم خودمان در جايي ديگر با سانسور بيشتر. از طرف ديگر بايد در نظر بگيريم كه مخاطب جشنواره، مردم عادي نيستند؛ تحصيلكردگان و روشنفكران هستند.

از ديرين ديرين تا معاونت رييس‌جمهور

دبير جشنواره امسال از تمهيداتي براي جذب مخاطبان مي‌گويد. اين تمهيدات شامل پخش انيميشن‌هاي معروف به «ديرين ديرين» در بخش‌هاي مختلف تا معرفي فيلم‌ها توسط فيلمسازان و شخصيت‌هاي فرهنگي و حتي سياسي. ميركريمي اميدوار است بدين‌ترتيب مردم هم شخصيت مورد دلخواه و مورد نظرشان را در طول جشنواره ببينند هم ماجراي فيلم‌ديدن در جشنواره با فيلم ديدن در خانه فرق داشته باشد.

آرزوهاي بزرگ براي بازار فيلم

بازار فيلم بخش جداناپذير هر جشنواره بين‌المللي است. ميركريمي براي اين بخش هم برنامه‌هاي كوتاه‌مدت و دراز مدتي دارد. او مي‌گويد: «براي هدفداركردن بخش بازار فيلم، بيشتر به صادرات فكر كرديم. به جذب پخش‌كننده خارجي كه فيلم ايراني را قبلا نيز خريده بوده است. براي تشويق اين پخش‌كنندگان ما جوايزي در بخش بازار در نظر گرفتيم. مثلا اينكه بخشي از هزينه تبليغاتي فيلم را در كشورهاي خارجي بپردازيم. ما از فيلمسازان ايراني در مورد پخش‌كننده خارجي‌شان پرسيديم و آنها را دعوت كرديم و خرج سفرشان را هم داديم. ما اميدواريم به اينجا برسيم كه خريدار خارجي با سفركردن به ايران و حضور در اين جشنواره بتواند به جديدترين آثار ايراني و خاور ميانه‌اي دست ‌يابد و بدين‌ترتيب در منطقه رقابتي شويم.»

هر سال بهتر از پارسال

وقتي ايوبي گفت مطمئن است ميركريمي جشنواره بين‌المللي را رقابتي مي‌كند، ميركريمي آهي كشيد و سري تكان داد و گفت: «همين انتظار كار ما را سخت‌تر مي‌كند. » اين درحالي است كه تمامي برنامه‌ريزي‌هاي ميركريمي رو به آينده است. وقتي از او مي‌پرسيم كه آيا خيال دارد سال ديگر هم دبير جشنواره باشد؟ به اين اشاره مي‌كند كه جشنواره‌هاي موفق جهاني همه‌شان دبيرهاي دايمي و چند ساله دارد و با آهي حسرت بار مي‌گويد: « تا آنجا كه بگذارند و بشود دبير باقي خواهم ماند!»


اعتماد/گفت‌وگو با ويدا زعيم، كريتور نمايشگاه گروهي با موضوع آب


نسبت به بحران آب در ايران واكنش نشان داديم/ نمايشگاه «طلاي آبي» با موضوع آب در گالري اعتماد افتتاح مي‌شود


علي مطلب‌زاده/ نمايشگاه گروهي با موضوع آب و با نمايش بيش از يكصد اثر از هنرمندان ايراني از روز جمعه سوم ارديبهشت‌ماه در گالري اعتماد كار خود را شروع مي‌كند. «طلاي آبي» نامي است كه ليلا وارسته و ويدا زعيم، كريتورهاي اين نمايشگاه به آن داده‌اند؛ ‌نمايشگاهي كه با برگزاري آن، سه‌گانه نمايشگاه‌هايي با موضوعات صلح، نفت و آب كامل مي‌شود. وارسته و زعيم، پيش از اين دو نمايشگاه «صلح» و «طلاي سياه» را در لندن و تهران روي ديوار بردند. گفت‌وگو با ويدا زعيم يكي از كريتورهاي نمايشگاه «طلاي آبي» را در مورد اين نمايشگاه و ديگر مجموعه‌هاي به نمايش درآمده در چند سال اخير بخوانيد.


در مورد نمايشگاه «طلاي آبي» و شكل‌گيري ايده برگزاري آن توضيح بيشتري مي‌دهيد؟

حدود ١٠ ماه پيش با خانم وارسته به اين نتيجه رسيديم كه نمايشگاهي با موضوع آب برگزار كنيم. موضوع «آب» يك بحران جهاني است و ما به اين فكر كرديم اين موضوع در كشور ما با توجه به شرايط جغرافيايي آن مهم‌تر از هميشه به نظر مي‌رسد. با برگزاري اين نمايشگاه، از جنبه هنري نسبت به بحران آب در ايران واكنش نشان داديم. تصميم گرفتيم روي اين موضوع تمركز كنيم و در فراخواني از هنرمندان خواهش كرديم تا آثارشان را با اين موضوع براي ما بفرستند.

چه تعداد اثر براي شركت در اين نمايشگاه ارسال شد؟

تعداد آثار ارسالي و كيفيت آنها خيلي بيشتر از چيزي بود كه ما انتظار داشتيم. دست‌كم حدود ٤٠٠ اثر براي شركت در اين نمايشگاه فرستاده شد و با توجه به امكان ما در نمايش آثار ارسالي حدود ١٠٠ اثر از حدود ٧٠ هنرمند براي نمايش انتخاب شد. براي اين نمايشگاه برنامه معمول اين گالري دچار تغييراتي شد و تصميم گرفتيم آثار را در دو گالري اعتماد به نمايش بگذاريم و بخش ديگري از اين آثار هم در سايت گالري اعتماد به نمايش گذاشته مي‌شود.

فراخوان اين نمايشگاه تنها در داخل كشور منتشر شده بود؟

بله. قصد داشتيم تا به بهانه برگزاري اين نمايشگاه امكاني براي هنرمنداني كه در شهرستان‌ها زندگي مي‌كنند و به‌سختي شرايط برگزاري نمايشگاهي از آثارشان را دارند در تهران فراهم ‌شود. . به همين دليل بيشتر آثار اين نمايشگاه از بين آثار هنرمنداني انتخاب شده كه تقريبا ناشناس هستند.

اما در خبر مربوط به اين نمايشگاه اسامي آشناي زيادي هم ديده مي‌شد؟

بله، اين دوستان هم شركت كردند، اما واقعا چيزي حدود ٨٠ درصد هنرمنداني كه در اين نمايشگاه شركت كرده‌اند و آثارشان به نمايش گذاشته مي‌شود ناشناس هستند.

غير از نمايشگاهي با موضوع آب، پيش از اين دو نمايشگاه ديگر هم با موضوعات نفت و صلح برگزار كرديد. موضوعات نمايشگاه‌هايي كه شما در طول اين سال‌ها برگزار كرده‌ايد در مقايسه با ديگر نمايشگاه‌هاي موضوعي كه برگزار مي‌شود كمي متفاوت به‌نظر مي‌رسد. در مورد انتخاب اين موضوعات و بازخوردهايي كه داشته توضيح بيشتري مي‌دهيد؟

برخلاف تصور رايج، در اين نمايشگاه‌ها اصلا به جنبه‌هاي سياسي اين موضوعات توجه نداشتيم و مي‌خواستيم واكنش عمومي و هنرمندانه را نسبت به چنين موضوعاتي بسنجيم. در نمايشگاهي كه در لندن و در گالري اُپرا با موضوع صلح و شعار «Peace from the bottom of my art» برگزار شد، مي‌خواستيم همزمان با صحبت‌ها و رايزني‌هايي كه در مورد تحريم‌هاي وضع شده براي ايران و رفع آنها بود، نگاه هنرمندان ايراني را هم نسبت به اين مساله انعكاس بدهيم و بگوييم برخلاف صحبت‌ها و تبليغاتي كه مي‌شود ما تنها از صلح حرف مي‌زنيم. قصد داشتيم بگوييم اين تصويري كه از ما نشان داده مي‌شود واقعي نيست. انتخاب موضوع نمايشگاه «طلاي سياه» هم تقريبا همين شرايط را داشت. اين نمايشگاه كه با موضوع نفت برگزار شد در واقع واكنشي بود به اينكه در طول اين سال‌ها از كشور ما و ذخاير نفتي آن زياد صحبت شده است. در اين نمايشگاه از هنرمندان خواستيم كه نگاه هنرمندانه خودشان را به اين موضوع و برداشتي كه از آن دارند نشان دهند. از نظر ما شباهت زيادي بين دو نمايشگاه «طلاي سياه» و «طلاي آبي» وجود دارد. «نفت» و «آب» دو موضوعي است كه در طول اين سال‌ها زياد در مورد آن صحبت شده است. ضمن اينكه هر دوي اينها جزو منابع و ذخاير ما هستند كه محدود هستند و همواره دچار شرايط بحراني بوده‌اند.

در هفته‌هاي پيش فراخوان نمايشگاهي ديگري هم از طرف شما با موضوع «ديوار مهرباني» از طريق گالري آران منتشر شد. اين نمايشگاه هم در ادامه نمايشگاه‌هاي موضوعي است كه در موردش توضيح داديد؟

بله. تاريخ برگزاري اين نمايشگاه دقيقا مشخص نيست، اما به‌طور حتم در پاييز امسال برگزار خواهد شد. با صحبت‌هايي كه با خانم وارسته داشتيم به اين نتيجه رسيديم، يكي از موضوعات ديگري كه در طول ماه‌هاي گذشته زياد در موردش صحبت شده همين موضوع بوده است. «مهرباني» يكي از موضوعاتي است كه به هر حال در كشور ما شرايط خاصي داشته و دارد.

موضوع اين نمايشگاه «ديوار مهرباني» است يا اينكه قرار است در نهايت به شكل يك نمايشگاه خيريه برگزار شود؟

كليت اين نمايشگاه مشخص شده، اما در مورد جزييات آن هنوز صحبتي نشده است. مطمئنا درصدي از درآمد اين نمايشگاه و فروش آثار صرف خيريه و فعاليت‌هاي مرتبط با آن خواهد شد. آنچه مشخص شده اينكه به شكل نمايشگاه‌هاي موضوعي قبلي هنرمندان شركت‌كننده در آثارشان توصيف و نگاهشان را از موضوع «ديوار مهرباني» نشان دهند.


ایران/فستیوال بین‌المللی موسیقی معاصر از سوم تا دهم اردیبهشت برگزار می‌شود


همنوایی بزرگان سه نسل موسیقی ایرانی در پایتخت

ندا سیجانی

مدیر هنری نخستین فستیوال موسیقی معاصر می‌گوید: نخستین فستیوال موسیقی معاصر به‌صورت غیر رقابتی و با حضور هفت کشور و 114 گروه ایرانی از سوم تا دهم اردیبهشت ماه برگزار خواهد شد.

نوید گوهری درنشست خبری که صبح سه شنبه 31 فروردین‌ماه در موزه هنرهای معاصر برگزار شد، در پاسخ به «ایران» در خصوص حضور و اجرای آثار استادان برجسته موسیقی گفت: در این فستیوال از پیشنهاد‌ها ونظرات اساتید پیشکوست موسیقی بهره گرفته ایم؛ علاوه بر این بخشی از آثار سه نسل موسیقیدانان معاصر ایران چون علیرضا مشایخی، نادر مشایخی، بهزاد رنجبران، کیوان میرهادی، هشیار خیام، حسین علیزاده، حمیدرضا اردلان،رضا نکیسا و... ارائه خواهد شد.

به گزارش «ایران»، وی این فستیوال را جشنواره ای خصوصی با مشارکت نهادها و سازمان‌های فرهنگی - هنری عنوان کرد و در ادامه افزود: کانون موسیقی معاصر آذرماه سال 94 براساس سیاست‌های جدید موزه هنرهای معاصر تشکیل شد. بیش از 40 سال است که آهنگسازان حرفه‌ای در داخل کشور و خیلی از آنها در خارج از مرزهای ایران در زمینه موسیقی معاصر فعالیت می‌کنند. بسیاری از این هنرمندان حتی قطعات‌شان به‌صورت منبع مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ اما در ایران آن‌طور که باید این موسیقی معرفی نشده، چراکه نوعی موسیقی آکادمیک است. حتی زمانی که قرار شد چنین رویدادی در تهران رقم بخورد خیلی‌ها متوجه منظورما از مفهوم معاصر نمی‌شدند. گوهری افزود: در موسیقی معاصر برخورد ما یک برخورد ادراکی است که ایده‌های فلسفی و اجتماعی خود را دارد. این موسیقی قالب‌بندی زیبایی‌شناسانه خود را دارد و قابل تعریف هم نیست. منتقدان و آهنگسازان معمولاً سعی می‌کنند این شاخه موسیقی را تعریف نکنند. این ژانر موسیقی با زندگی امروز مردم در ارتباط است و جریان دارد و ما می‌خواهیم رابطه انسانی متقابلی برای ایران و در حوزه بین‌الملل ایجاد کنیم. این آهنگساز اظهار کرد: روند اجراهای موسیقی در این فستیوال این‌گونه است که هنرمندان ایرانی قطعاتی از آهنگسازان خودمان و قطعاتی را نیز از موسیقی بین‌الملل اجرا می‌کنند. خارجی‌ها هم همین‌طور و قطعات به کشور خاصی محدود نمی‌شود.

گوهری اعلام کرد: پس از انتشار فراخوان، 114گروه درخواست حضور در این رویداد را ارائه کردند و حتی درخواست‌هایی از شهرستان‌های اراک، ساری، رشت، شیراز، اصفهان، تبریز، بوشهر و کرمانشاه داشتیم که جالب توجه بود.

احسان تارخ مدیریت اجرایی این فستیوال نیز گفت: ما از لحاظ اجرایی در این جشنواره، دست‌تنها هستیم و بیشتر سعی می‌کنیم از پتانسیل‌های خودمان بهره ببریم. این یک رویداد جوان است که به حمایت‌های زیادی نیاز دارد. در حال حاضر 150 نفر درگیر برگزاری این فستیوال هستند.

وی ادامه داد: ما از آذرماه سال گذشته برنامه‌های‌مان را قدم به قدم پیش بردیم اما از آنجا که جشنواره فجر پر سروصدا و پرخبر بود، نخواستیم تحت تأثیر این رویداد مهم اطلاع‌رسانی کنیم. سامانه «تیوال» بخش فروش بلیت و اطلاع‌رسانی جشنواره‌ را برعهده دارد و بلیت‌ اجراهای تالار رودکی نیز 30 و 40 هزار تومان قیمت دارند که دانشجوهای رشته موسیقی مشمول 50 درصد تخفیف خواهند شد. دوست داریم دانشجوهای موسیقی و هنرستانی‌ها از این برنامه استفاده کنند.

تارخ اضافه کرد:‌ جشنواره از سوم اردیبهشت‌ماه آغاز می‌شود و سالن امیرخانی خانه هنرمندان ایران میزبان ارائه سمینار و مقالات خواهد بود که با حضور 19 هنرمند همراه است. گالری لاجوردی نیز بعدازظهرها میزبان پرفورمنس‌هاست. موزه هنرهای معاصر نیز میزبان چند اجرای زنده خواهد بود که این اجراها کوتاه و یک ساعته هستند. تالار رودکی نیز میزبان اجراهای زنده است که هر روز ساعت 17:30 برگزار می‌شوند. حسین سروی مشاور بین‌الملل فستیوال موسیقی معاصر نیز اظهار کرد:‌ با برگزاری این رویداد، هدف‌گذاری‌های خاصی شده و ما می‌خواهیم به یک همگرایی برسیم. در این رویداد، جوانان در کنار پیشکسوتان حضور دارند و در زمینه اجرا و پژوهش، آثاری را ارائه خواهند کرد. پس از پالایش‌هایی که روی مقالات انجام دادیم تقریباً 20 سخنران در خانه هنرمندان مقالات خود را ارائه می‌دهند و ما از دانشجویان موسیقی دعوت می‌کنیم که در این نشست‌ها حضور داشته باشند تا فضای چالشی در این سمینارها به‌وجود آید.

سروی همچنین گفت: کشورهای هلند، گرجستان، سوئیس، نروژ، رومانی، لهستان و... در این برنامه حضور دارند و اتفاقاً رئیس کنسرواتوار تفلیس نیز سخنرانی خواهد کرد. آیدین صمیمی مفخم نیز به‌عنوان مشاور هنری این فستیوال در نشست خبری حضور پیدا کرد و به برخی پرسش‌های تخصصی در این زمینه پاسخ داد. نخستین فستیوال موسیقی معاصر تهران از سوم تا دهم اردیبهشت‌ماه در تالار رودکی، خانه هنرمندان، گالری لاجوردی و موزه هنرهای معاصر برگزار خواهد شد.


ایران/وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دیدار با رئیس آژانس فدرال امور اقوام روسیه مطرح کرد



ضرورت گفت‌و‌گوهای مسالمت‌آمیز با ادیان


روابط ایران و روسیه همواره رو به گسترش است و سفرهای هیأت‌های مختلف سیاسی بهترین نشانه اراده و عزم مقامات دو کشور برای تقویت این روابط است. «علی جنتی» وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی عصر دیروز در دیدار با ایگور بارینوف رئیس آژانس فدرال امور اقوام وملیت‌های فدراسیون روسیه با بیان این مطلب گفت: ایران و روسیه دارای اشتراکات زیادی با یکدیگر هستند. هر دو کشور دارای قومیت‌ها و مذاهب مختلفی‌اند که از این لحاظ نیز به یکدیگر شبیه هستند. جنتی با تأکید بر اینکه موضوع قومیت‌ها هم یک تهدید محسوب می‌شود و هم یک فرصت، ادامه داد: ما می‌توانیم از این موضوع به عنوان یک فرصت استفاده کنیم. ایران هم از نظر مذهبی و دینی دارای ادیان مختلفی است و یهودیان، مسیحیان و ارامنه و اقوام مختلف از جمله ترک آذری، کرد، ترکمن، عرب و لر در کنار یکدیگر زندگی مسالمت‌آمیز دارند. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تصریح کرد: ما ضمن اینکه در داخل کشور با ادیان مختلف همزیستی و گفت‌و‌گوهای مسالمت‌آمیز داریم در عین حال با سایر کشورها و کلیساهای مختلف نیز گفت‌و‌گوهای بین ادیان داریم و از این جمله می‌توان به گفت‌و‌گو با کلیسای ارتدوکس روسیه اشاره کرد که در چند ماه آینده دهمین گفت‌و‌گو با این کلیسا را خواهیم داشت.


جام جم/فیلسوف مشهور روسی: از تحریم‌شدن توسط آمریکا احساس قهرمانی می‌کنم


فیلسوف مشهور روسی با بیان "از تحریم‌شدن توسط آمریکا احساس قهرمانی می‌کنم" گفت: هر گامی را که در راستای برقراری ارتباط با شیطان بزرگ برداشته شود، می‌توان «گام خودکشی» نامید.

به گزارش جام جم آنلاین،الکساندر دوگین در برنامه «ماهیت واقعی انقلاب ایران» در خانه بیداری اسلامی اصفهان با بیان "اصفهان کانون و مرکز ایران است و لازم بود تا اصفهان را از نزدیک ببینم" اظهار داشت: سؤالات دینی و سیاسی از یک جنس هستند و هر سؤال دینی، سیاسی است و هر سؤال سیاسی، دینی؛ به این دلیل که خداوند حاکم جهان است، از سوی دیگر هر فرمانروایی روی زمین از قوانین الهی پیروی کند، آن حاکم الهی است و عمل‌کردن بر ضد خداوند، صحیح نیست.

وی افزود: هر قیام یا انقلاب مقدس به‌دنبال نابود کردن باطل، از بین بردن شیطان و بی‌عدالتی است و همه این اقدامات با توجه به در نظر گرفتن فرمان الهی است، انقلاب اسلامی ایران نیز دقیقاً علیه رضاشاه پهلوی انجام شد و شاه به‌عنوان ابزار شیطان بزرگ بود البته تمدن‌های جدید غربی ذاتاً "شیطانی" هستند، این به این دلیل است که قدرت خدا را منکر می‌شوند.

فیلسوف مشهور روسی گفت: باید دقت داشت که برای دفاع از اصل انقلاب ایران و حفظ روحیه باید همیشه بعد معنوی خود را نگهداری کنیم، البته همواره رهبران بزرگ شیعی، بعد معنوی خاصی با خود داشتند و افراد بسیار قدرتمندی بوده‌اند، در کنار اینکه انسان‌های ساده‌زیستی بوده‌اند، اما سیاست داشتند و خود را در راه دین قربانی کرده‌اند.

وی با ابراز اینکه اگر انقلاب اسلامی متوقف شود، مفهوم عدالت از بین می‌رود، تصریح کرد: اگر بخواهیم با شیطان بزرگ رابطه داشته باشیم به اصل انقلاب خیانت کرده‌ایم، از سوی دیگر باید دانست که زمانی که زیر فشار تحریم قرار داریم، از نظر مادی مشکل به نظر می‌رسد اما از نظر معنوی و روحی احساس قدرت می‌کنیم و یک قهرمانی محسوب می‌شود.

دوگین خاطرنشان کرد: هر گامی را که در راستای برقراری ارتباط با شیطان بزرگ برداشته شود می‌توان «گام خودکشی» نامید و این برای 2 کشور ایران و روسیه فرقی نمی‌کند و به‌نوعی خیانت است.

فیلسوف مشهور روسی بیان کرد: آمریکا تجسم حرکت شیطان است، مسلمانان آن را دجال می‌نامند و ما مسیحیان آن را ضدمسیحی، ما در روسیه به این نیاز داریم که بدانیم قدرت حقیقی مخصوص خداست و آن را رواج بدهیم.

وی افزود: مهم نیست که ایران و یا روسیه دوباره تحریم خواهند شد، آنچه مهم است، این بوده که باید یک اتحاد معنوی علیه دجال وجود داشته باشد و به‌عنوان گروه‌های خدایی اقدام کنیم، ما همه باید یک‌طرف جنگ بوده و در طرف لشکر خدا باشیم، نه اینکه تنها منافع مشترک بین ایران و روسیه برای ما اهمیت داشته باشد. بنده نیز توسط آمریکا به‌دلیل تفکراتم و اینکه توانستم حقیقت دشمن را نشان دهم، تحریم هستم نه به‌دلیل زمینه‌های تجاری، سیاسی و یا نظامی.


جوان/همكاري جديد ميرباقري با صداوسيما براي ساخت سريال فاخر


گذر «سلمان فارسي» به اصفهان مي‌افتد

معاون سيما از امكان ساخت سريال فاخر «سلمان فارسي» از صحابه كبار پيامبر(ص)، در اصفهان زادگاه اين شخصيت بزرگ تاريخ اسلام خبر داد.

نویسنده : محمدصادق عابديني

با وجود اينكه داوود ميرباقري بعد از آغاز نمايش سريال مختار نامه، از آمادگي‌اش براي ساخت سريال «سلمان فارسی» خبر داده بود، مشكلات مالي سازمان باعث شد تا چند سال فيلمنامه اين سريال راكد بماند و ميرباقري نيز با فعاليت در شبكه نمايش خانگي از فضاي تلويزيون و توليد سريال فاخر فاصله بگيرد تا اينكه دكتر پورمحمدي معاون سيما، در سفر به اصفهان خبر از ساخت سريال «سلمان فارسي» داد.

حتي بازیگر نقش سلمان هم انتخاب شده بود

پخش سريال مذهبي «مختارنامه» بار ديگر توانايي‌هاي ميرباقري را در ساخت سريال مذهبي به نمايش گذاشت. ميرباقري كه سريال‌هاي ماندگار «امام علي(ع)» و «معصوميت از دست رفته» را توليد كرده بود، زندگي مختار ثقفي شاخص تاريخ اسلام و منتقم خون سيد الشهدا(ع) را در قالب سريالي بلند توليد كرد؛ سريالي كه در كشورهاي عربي و به خصوص در عراق طرفداران زيادي پيدا كرد. ميرباقري در همان سالي كه «مختار نامه» از تلويزيون پخش مي‌شد، سراغ ساخت سريال سلمان فارسي رفت و حتي بازيگر نقش سلمان را هم انتخاب كرد. كاوه فتوحي كه توسط ميرباقري كشف شده بود و نقش حضرت عباس (ع) را در مختار نامه بر عهده داشت، با وجود اينكه نقشش به خاطر مسائل مذهبي و نظر برخي از علما از سريال حذف شد، اما نظر كارگردان نسبت به چهره فتوحي و توانايي‌هاي بازيگري وي از بين نرفت و ميرباقري براي سريال «سلمان» سراغ اين نابازيگر خوش چهره رفت. ميرباقري مي‌خواست سريال سلمان فارسي را در استان سمنان و در نزديكي زادگاهش بسازد، ولي مشكلات مالي سازمان كه روز به روز بيشتر مي‌شد باعث شد تا پروژه ساخت «سلمان فارسي» از توليد فاصله بگيرد.

غصه نبود سريال‌هاي مذهبي

باز پخش سريال يوسف پيامبر از شبكه‌ آي‌فيلم با استقبال بسيار خوبي از سوي بينندگان تلويزيون همراه شده است. آي فيلم كمي بعد از درگذشت مرحوم سلحشور پخش اين سريال را آغاز كرده است و اكنون پخش بيش از نيمي از اين سريال گذشته است. استقبال مردم از يوسف پيامبر بار ديگر جاي خالي سريال‌هاي فاخر مذهبي را نشان داد. سلحشور و ميرباقري تقريباً همزمان به دنبال ساخت سريال «موسي(ع)» و «سلمان فارسي» بودند كه با وجود آماده بودن فيلمنامه‌هايشان امكان ساخت آنها فراهم نمي‌شد.

سال گذشته محمدرضا تخشيد، مدير كل امور نمايش سيما، درباره ساخت سريال‌هاي فاخر گفته بود: در ساخت سريال‌هاي فاخر سريال‌هاي الف ‌ويژه زيادي از جمله شهيد طهراني‌مقدم، سلمان فارسي و كارهاي جنگي و دفاع مقدسي پيش‌بيني شده است و اين تعداد چون از حد و اندازه توانايي‌هاي سازمان صداوسيما از نظر تعداد و تأمين منابع مالي خارج بوده است، شروع به ساخت سريال‌ها براساس اولويت‌ها كرده‌ايم. وي افزود: در اين ميان در ساخت سريال‌هاي «سلمان فارسي» و «حضرت موسي(ع)» و كارهاي جنگي مقداري جلو رفته‌ايم و اولويت ما اين است كه بتوانيم اين سريال‌ها را به توليد برسانيم. با وجود اين وعده، اما تأخير در ساخت سريال‌هاي فاخر روز به روز طولاني‌تر مي‌شد. در اين بين متأسفانه فرج‌الله سلحشور به‌رغم تلاش براي تهيه بودجه سريال نتوانست پروژه موسي(ع) را كليد بزند و اسفند ماه سال گذشته بر اثر شدت بيماري درگذشت.

ميرباقري نيز از چند سال پيش با «شاهگوش» و «دندون طلا»در شبكه نمايش خانگي مشغول شد، اما سال جديد همراه با خبرهاي خوبي درباره ساخت سريال‌هاي فاخر آغاز شده است. پروژه موسي با كمك يك نهاد انقلابي در مسير ساخت قرار گرفته و فعلاً سيد احمد ميرعلايي به عنوان تهيه كننده و جمال شورجه به عنوان كارگردان اين سريال مشخص شده‌اند. روز گذشته نيز خبري از امكان توليد سريال «سلمان فارسي» منتشر شد. با وجود اينكه داوود ميرباقري به عنوان نويسنده و كارگردان اين سريال از مدت‌ها پيش در انتظار روز آغاز ساخت اين سريال فاخر است، ولي هنوز شخصي به عنوان تهيه‌كننده اين سريال مشخص نشده و بهروز خوش رزم تهيه‌كننده‌اي كه قرار بود «سلمان فارسي» را بسازد، سال گذشته استعفايش را اعلام كرد و از پروژه كنار كشيد.

مشاركت اصفهان در ساخت سريال فاخر

صداوسيماي اصفهان يكي از پركارترين مراكز استاني صداوسيما است. معاون سيما كه در سفر به اصفهان از امكانات و برنامه‌هاي صداوسيماي استان نيز بازديد كرده، پيشنهاد مشاركت اصفهان را در ساخت سريال فاخر سلمان فارسي مطرح كرده است. پور محمدي درباره وضعيت ساخت سريال «سلمان فارسي» مي‌گويد: در حال حاضر فيلمنامه اين سريال نوشته شده و آماده اجرايي شدن است و در صورت تمايل مي‌توان اين سريال را در زادگاه سلمان فارسي يعني اصفهان توليد كرد. اكنون با پيشنهاد تلويزيون، بايد ديد مسئولان شهر اصفهان حاضرند در ساخت اين سريال مشاركت داشته باشند يا هزينه‌هاي بالاي توليد سريال فاخر باعث مي‌شود نظر اصفهاني‌ها تغيير پيدا كند.


جوان/ خرید نشریات سینمایی به وظایف جشنواره اضافه شد!


آيا در شمول وظايف يك جشنواره فيلم، حمايت از صنعت نشر هم قرار داده شده؟ و آيا در بين الملل فجر در كنار راه‌اندازي ورك‌شاپ‌ها و كارگاه‌ها كه خيلي هم رويشان مانور شده، وظيفه‌اي مستقيم بر دوش دبيرخانه بين‌الملل فجر قرار داده شده و آن هم حمايت از صنعت نشر است؟

نویسنده : حامد مظفري

اينكه در نشست مطبوعاتي مربوط به بين‌الملل فجر، رضا كيانيان، رئيس كاخ بين‌الملل فجر به صراحت اعلام كرد كه اين جشنواره هيچ بولتن كاغذي نخواهد داشت، چون اين طوري نيازي به قطع درخت و توليد كاغذ و در نهايت چاپ بولتن نخواهد بود، هر چند با جمله بعدي ايشان درباره انتشار كاتالوگ براي جشنواره در تناقض كامل بود، اما به هر حال اين اميدواري را ايجاد مي‌كرد هزينه‌اي بيهوده براي چاپ و انتشار بولتن صرف نخواهد شد. با اين حال به تازگي رضا ميركريمي دبير بين الملل فجر در گفت‌وگويي به صراحت از اين گفته كه جشنواره تحت امرش پولي بابت تبليغات به نشريات كاغذي نداده و به‌جايش ايشان، نشرياتي را كه از جشنواره نوشته‌اند، مي‌خرد و در جشنواره، استند رايگان مطبوعات مي‌گذارد تا مخاطبان داخلي و خارجي از نشريه استفاده كنند!

خدمت به محيط زيست را باور كنيم يا... ؟

اينكه آيا بودجه‌اي كه براي برگزاري جشنواره در اختيار ايشان قرار گرفته، رديفي هم براي خريد نشريه دارد يا نه را ما نمي‌دانيم، اما نكته اينجاست كه اگر انتشار بولتن كاغذي جشنواره متوقف شده تا به زعم برگزاركنندگان، فعاليتي در خدمت به محيط‌زيست و جلوگيري از قطع درختان صورت گيرد، اين خرج بخشي از بودجه براي خريد نشرياتي كه از جشنواره نوشته‌اند، چه معنايي دارد؟ مگر نه اينكه تصميم براي توقف انتشار بولتن كاغذي، عاملي در جهت كاهش هزينه‌ها و صرفه‌جويي بيشتر قلمداد شده است، پس اين اقدام آشكار براي خريدن نشريات كاغذي چه معنايي دارد؟

آيا ميركريمي به دنبال حمايت از نشريات سينمايي است؟ اگر چنين است و وي بخشي از بودجه جشنواره را به حمايت از نشريات اختصاص داده است، بهتر نيست كه درباره شمول حمايت هم حرف بزنند؟ مثلاً بگويند كه از كدام نشريات و به چه دليل خريداري مي‌شود و البته كه تعداد نسخه‌هاي خريداري شده هم مشخص شود. فارغ از اينكه بعيد است ايشان از نشرياتي حمايت كند كه ايرادات جشنواره تحت امرش را به صراحت عرضه كند، اينكه دست اندركاران جشنواره‌اي كه مدام از «جهاني» بودن مي‌گويند براي آنكه ردّپايي از خود در رسانه‌ها به جاي بگذارند، چنين پلتيكي مي‌زنند و با خريد كلي نشريات، آنها را نمك‌گير مي‌كنند و چنين مسئله‌اي را با افتخار اعلام مي‌كنند به شدت برخورنده است. از آن بدتر، كار نشرياتي است كه با چنين شيوه‌هايي همراه مي‌شوند. رمز كار رسانه‌اي در استقلال است و واي به حال نشرياتي كه اين گونه نمك‌گير مي‌شوند و به واسطه درآمدي كه از اين راه نصيبشان مي‌شود به راحتي اعتبارشان-البته اگر اعتباري داشته باشند- را به حراج مي‌گذارند. چنين نشرياتي با اين رويه چگونه خواهند توانست اعتماد مخاطبان خود را جلب كنند؟


كمك به معاونت مطبوعاتي؟

تصميم دبير بين‌الملل فجر در خريداري نشرياتي كه از جشنواره مي‌نويسند و توزيع آنها در كاخ جشنواره مي‌تواند به نوبه خود حمايت از صنعت نشر تلقي شود. سؤال اينجاست كه آيا در شمول وظايف يك جشنواره فيلم حمايت از صنعت نشر هم قرار داده شده؟ و آيا در بين‌الملل فجر در كنار راه‌اندازي ورك‌شاپ‌ها و كارگاه‌ها كه خيلي هم رويشان مانور شده، وظيفه‌اي مستقيم بر دوش دبيرخانه بين‌الملل فجر قرار داده شده و آن هم حمايت از صنعت نشر است؟ و آيا بين الملل فجر در اين حيطه خواسته كمك حال معاونت مطبوعاتي ارشاد باشد كه در همه اين سال‌ها يكي از وظايفش تخصيص يارانه كاغذ به نشريات است؟


نام نشريات خريداري شده را اعلام كنيد

آيا نشرياتي كه دست اندركاران برگزاري بين الملل فجر در انتشار آنها نقش دارند و از جمله نشريه‌اي كه هر چند ماه يك بار توسط مدير روابط عمومي اين جشنواره منتشر مي‌شود يا روزنامه‌اي كه توسط يكي از اعضاي هيئت مشاوران انتخاب فيلم‌ها هدايت مي‌شود هم در شمول حمايت دبيرخانه قرار دارند؟ پيشنهاد مي‌شود براي آنكه راه بروز هر گونه سوء تفاهم در اين باره بسته شود، به صراحت تمام نام نشرياتي كه خريداري مي‌شوند و البته تعدادي از هر كدام كه خريداري مي‌شوند، اعلام شود درست مانند كاري كه معاونت مطبوعاتي دولت يازدهم انجام داده و ليست رسانه‌هاي يارانه‌بگير و ميزان يارانه دريافتي آنها را اعلام مي‌كند.


جوان/يك مدير رسانه ملي بيشتر از 100 نيروي ناكارآمد را حذف كرد


كمبود بودجه صداوسيما در سال‌هاي اخير سبب‌ شد كه برخي از شبكه‌هاي اين رسانه ملي سعي كنند با تعديل نيروهاي ناكارآمد، شرايط استفاده بهتر از نيروهاي مفيد را فراهم كنند.

به گزارش «جوان» از جمله اين شبكه‌ها، شبكه مستند است كه امير تاجيك مدير آن در گفت‌وگويي با يكي از رسانه‌ها از اين گفته كه به هنگام حضورش در اين شبكه ۱۸۳ نيروي ستادي داشته و حالا تعداد آنها به ۶۷ نفر رسيده است؛ به بيان بهتر ۱۱۶ نيرو از سيستم حذف شده‌اند.

تاجيك در توصيف حذف نيروها به وجود سمت‌هاي غيركاربردي چون مشاور و كارشناس در شبكه اشاره كرد و همچنین در كنار آن نيروهايي كه به صورت نيم شيفت فقط روزي چهار ساعت در محل كار خود حاضر مي‌شدند؛ البته بخشي از نيروهاي تعديل شده به دليل كاركرد حرفه‌اي نداشتن كنار گذاشته شدند.

از ۱۸۳ نفر به ۶۷ نفر رسيديم

تاجيك در اين باره مي‌گويد: روز اولي كه من به اين شبكه آمدم ۱۸۳ نفر نيرو داشت كه الان تعدادشان به ۶۷ نفر رسيده و ممكن است كمتر هم بشوند؛ چراكه به اعتقاد من نيروي ستادي بايد نقش تسهيل‌كننده را براي نيروي توليد داشته باشد و توان ما در فضاي بيرون از شبكه استفاده شود.

حذف نيروهايي كه كار نمي‌كردند و حقوق مي‌گرفتند

اين مدير مياني صدا و سيما افزود: روز اول كه متوجه این تعداد شدم، بسيار تعجب كردم. وقتي اولين مبلغ ماهانه را واريز كردند متوجه شدم همه دارايي صرف حقوق‌ها شده و هيچ مبلغي براي توليد نمانده است. كنجكاو شدم ببينم چه كساني در اين مجموعه كار مي‌كنند. ۱۲ نفرشان افرادي بودند كه صرفاً در سمت‌هايي چون كارشناس و مشاور حقوق مي‌گرفتند و اصلاً سر كار نمي‌آمدند. تعداد زيادي هم افرادي بودند كه به صورت نيم‌‌شيفت فقط چهار ساعت مي‌آمدند و تقريباً هيچ كارايي نداشتند. يكسري هم نيروهايي بودند كه اگرچه فرصت در اختيارشان گذاشتيم، اما به طور حرفه‌اي كاربلد نبودند و توانايي‌هاي‌شان بايد در جاي ديگري استفاده مي‌شد.

وي با تأكيد بر اينكه كوچك‌سازي دستور مقام معظم رهبري است و اين كار بايد انجام شود، تصريح كرد: مابقي كساني كه باقي ماندند، كارمند سازمان بودند و امروز از توان‌شان به درستي استفاده مي‌شود.

روش من اينچنين است كه خودم بيشتر از همه كار مي‌كنم و گاهي خارج از ساعت اداري يا روزهاي تعطيل هم در حال پيگيري امور هستم. اين باعث مي‌شود در بچه‌ها هم انگيزه براي تلاش بالاتر رود.


حمایت/عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در گفت وگو با «حمایت»: اعتکاف زمانه از غیر بُریدن و به معبود رسیدن است


گروه فرهنگی-سید محمد مهدی موسوی: استاد حوزه و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با اشاره به شرایط و برکات معنوی حضور در مراسم اعتکاف گفت: این ایام بهترین زمان برای بُریدن از غیر خدا و تمنای وصال خالق متعال است.


آیت الله محسن فقیهی در گفت وگو با «حمایت» با اشاره به این که اعتکاف در نگاه دینی به معنای اقامت در مکانی مقدس به منظور تقرب جستن به خدای متعال است، اظهار کرد: البته اعتکاف از نظر زمانی محدود به وقت ‏خاص نیست، اما بهترین و بافضیلت ترین زمان آن را دهه آخر ماه مبارک رمضان و ایام البیض ماه رجب عنوان کرده اند که در آستانه همین ایام قرار داریم.

وی افزود: البته از آن جایی که لازمه «اعتکاف» روزه گرفتن است، طبعاً باید در زمانی اعتکاف شود که شرعاً بتوان روزه گرفت.


سه شرط مهم اعتکاف

این استاد حوزه همچنین در خصوص شرایط اعتکاف به سه نکته کوتاه و مهم اشاره کرد و گفت: نخست آن که مدت آن نباید از سه روز کمتر باشد، دوم آن که مراسم اعتکاف باید در مسجد جامع شهر برگزار شود و سومین نکته هم آن که در این مدت معتکفان نباید از مسجد خارج شوند.

وی خاطرنشان کرد: در هر صورت آن چه مسلم است این که سه روز ایام البیض و موسم اعتکاف بهترین فرصت به منظور گذراندن یک مسیر معنوی برای انسانی است که می خواهد با پالایش از رذایل و گناهان به سمت کسب فضایل و حقایق نورانی عالم حرکت کرده و در مسیر تقویت گوهر الهی خود بکوشد.

وی ادامه داد: از این حیث حضور در مراسم معنوی اعتکاف به فرد معتکف آن چنان روحیه ایستادگی می‌دهد که می‌تواند بهتر از قبل در برابر گناهان و خواسته‌های شیطان بایستد چرا که او در این سه روز بیش از هر زمان دیگری به سلاح تقوای الهی مجهز شده و این که در آیات نورانی قرآن ، درباره فلسفه وجوب روزه اشاره به مساله تقوا شده نیز به همین خاطر است؛ چه آن که تقوا به معنای مبارزه با گناه و دستیابی به قوه و توانی برای مقابله با آن است.

فقیهی خاطرنشان کرد: در واقع اعتکاف تمرینی سه روزه است با هدف مراقبت از نفس و خودسازی و در نهایت رسیدن به خدا؛ لذا این که عرفا و بزرگان ما فرموده‌اند اعتکاف میعادگاه انسان سازی است دقیقاً از همین رو است. به این خاطر که معتکف بعد از سه روز خلوت با خالق خویش، دنیا را طور دیگری دیده و حضور و نظارت خدای متعال را در همه وقت و همه جا احساس می کند. وی همچنین بیان کرد: اهمیت تمسک به گوهر تقوا به ویژه برای زندگی امروزین ما که متاسفانه به جهت دچار شدن بیش از حد به رسانه‌ها و فضای مجازی ، تا حدودی آلوده و مفسده برانگیز شده ، بسیار نیاز ضروری است تا انسان بتواند با زبان روزه و مشغول شدن به دعا و مناجات در این ایام به ویژه استغفار و توبه ، از رذایل و ناپاکی‌ها رهایی یافته و از حیث معنوی تقویت شود.


تقویت روحیه تقوا و ایستادگی در برابر گناه

این استاد حوزه اظهار کرد: در منابع دینی و عرفانی ما نیز به این نکته اشاره شده که موعظه و نصیحت و اندرز به ویژه در امور دینی و معنوی وقتی اثرگذار است که روحیه تقوا و ایستادگی در برابر گناه در افراد ایجاد و تقویت شود و گرنه چندان اثرگذار نیست؛ این امر بی شک نیازمند یک سری زمینه ها و مقدمات است که از آن جمله حضور در همین مراسم اعتکاف است که به لطف الهی در سال های اخیر شاهد رشد خیره کننده حضور نسل جوان در آن هستیم.جوانانی که در کنار میانسالان و کهنسالان با روزه داری، قرآن و ادعیه خواندن و مناجات و گفتگوی با خدا، بیش از هر زمان دیگری نورانی شده و دل و جان آن ها ممزوج با معارف الهی می شود.

استاد و نویسنده مطرح حوزوی یادآور شد: یکی از آثار و نتایج شب زنده داری و روزه داری و خلوت با خداوند باری تعالی که همه اینها در اعتکاف خلاصه و ذخیره شده کسب بهشت وعده داده شده از سوی خداوند یکتا به مومنین و مومنات است که از نعمات الهی در آن بهره مند خواهند شد.وی افزود: بدون شک اگر معتکف بتواند با ریاضت و کسب درجات کمال و الهی و با عبادت خالصانه رضایت و قرب الهی را به دست آورد می تواند به بهشتی که خداوند بزرگ آن را به مومنان وعده دادند دست پیدا کنند.عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در بخش دیگری از سخنان خود با بیان این نکته که برکات اعتکاف تنها به معتکفان محدود نمی شود بلکه جامعه را مشمول خود می‌کند، گفت: به لطف الهی و به برکت انقلاب اسلامی ایران روح اعتکاف در کشور ما هر چه بیشتر و بهتر زنده و سبب شد تا ملت ما به خصوص نسل جوان از برکات این مراسم الهی استفاده لازم را ببرند. وی همچنین تاکید کرد: واقعیت غیرقابل انکاری که وجود دارد این است که فطرت پاک جوان ها باعث می شود که آنها بیشتر از دیگران در برنامه های معنوی چون اعتکاف و یا دعای عرفه و شب های پرفضیلت قدر شرکت کنند و توصیه به نسل جوان این است که بکوشند در این سه روز اعتکاف به دور از مسایل سرگرمی از جمله تلفن های همراه، همه وقت خود را صرف مناجات و دعا و یا مطالعه کتب مفید قرار دهند و در عین حال از دعا کردن برای دیگرانی که این توفیق را پیدا نکرده اند غافل نشوند.


در ایام اعتکاف برای مظلومان عالم دعا کنیم

وی همچنین با تاکید براینکه جوانان و آحاد معتکفان برای پیروزی جبهه حق در سرزمین های اسلامی بر ایادی کفر و استکبار و صهیونیسم به ویژه شکست و نابودی کامل داعشی های خبیث دعا کنند، ابراز امیدواری کرد : در ایام اعتکاف همه مردم ما به ویژه جوانان عزیزباید بتوانند هر چه بیشتر به تهذیب و خودسازی خود پرداخته و به خصوص پس از این سه روز تا رسیدن ماه مبارک رمضان، این حالات ارزشمند معنوی را کماکان در درون خود حفظ کنند.


سیاست روز/چرا وزارت فرهنگ و ارشاد صورت مسئله را پاک کرد؟


مرگ تدریجی یک شورا/ نگاه ابزاری متولیان به اهالی سینما


دی ماه ۸۹ وقتی اعضای سابق شورای عالی سینما دور یک میز و در کنار رئیس‌جمهور وقت نشستند، فکرش را هم نمی‌کردند که ایده تشکیل این شورا و حضور رودرروی نمایندگان اهالی سینما در مقابل شخص اول اجرایی مملکت، خیلی زود از بین برود و گروهی دیگر روی کار بیایند و به قول معروف «زیرآب» آن‌را بزنند.

شورایی که می‌توانست در ادامه و با رفع نواقص و کاستی‌ها به جلساتی کاربردی و اثرگذارتبدیل شود. اما واقعیت این است که متولیان فعلی فرهنگ و حتی شاید نفر اول کابینه یازدهم اعتقادی به این شوراها نداشته و ندارند و تنها کار بزرگ خود را همچنان «بازگشایی خانه سینما» می‌دانند. 

سخنان چند شب پیش وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی در گفت‌وگو با خبرنگار صداوسیما حاوی نکات جالبی بود.

آقای وزیر گفته بود: «به دولت پیشنهاد دادیم که شورای عالی سینما را که از گذشته هم هیچ خاصیتی نداشته است، منحل شود. این موضوع هم‌اکنون در دستور کار دولت است و پس از بررسی در کمیسیون فرهنگی دولت، در دولت مطرح می‌شود. ما بررسی و احساس کردیم که این شورا اصلا پایه قانونی ندارد. مصوبه‌ای در دولت گذشته درباره تشکیل شورای عالی سینما بوده است که این مصوبه به مجلس ارسال کردند.»

وی این را هم اضافه کرده که: «تشکیل این شورا از ابتدا اشکال داشته است و علاوه بر این در دوره گذشته یک سری شوراهای عالی تشکیل شده است که با توجه به تراکم کاری رئیس‌جمهور به هیچ‌وجه نمی‌رسد که همه شوراهای عالی زیر نظر وی تشکیل شود مانند شورای عالی سینما یا شورای عالی حج و ده‌ها شورای عالی که تشکیل می‌شود. ما بهتر دیدیم که این کار فقط در حوزه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام شود. البته شوراهای برنامه‌ریزی با حضور هنرمندان و اهالی سینما داریم که به این مقوله با جدیت بیشتری خواهیم پرداخت.»

پس از صحبت‌های وزیر، ظاهرا بقیه مدیران این وزارت‌خانه هم ماموریت یافتند تا برخورد وزیر را تائید و توجه کنند.

سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم گفته بود: «به علت مشکلات و گرفتاری‌های شدید رئیس‌جمهور در حوزه مسائل داخلی و بین‌الملل ایشان امکان حضور در این شورا را نداشتند و به همین علت وزیر محترم ارشاد طرح انحلال شورای عالی سینما را به هیات دولت ارائه نموده است تا پس از آن این شورا با اختیارات شخص وزیر مجددا راه‌اندازی شود!»

اما از همه جالب‌تر نظر رئیس سازمان سینمایی است. حجت‌الله ایوبی در ابتدای پذیرفتن مسئولیت سازمان سینمایی گفته بود: «استفاده از ظرفیت شورای عالی سینما یکی از برنامه‌های مهم سازمان سینمایی است و قطعاً از چنین ظرفیتی استفاده مفیدی خواهیم کرد.»

اما معلوم نشد چرا به یک‌باره به این نتیجه رسیدند که به جای استفاده از ظرفیت این شورا، درِ آن‌را تخته کنند. او که همواره از نقش این شورا سخن می‌گفت و تعطیلی آن را تکذیب می‌کرد، به یکباره تصمیم گرفت که تصمیمش را عوض کند. ایوبی در نیمه‌های زمستان سال گذشته در گفت‌وگو با یکی از خبرگزاری‌ها اعلام کرد: «شورای عالی سینما را محفلی می‌دانستیم که این امکان را برای اهالی سینما فراهم کند که هر از گاهی خدمت رئیس‌جمهور برسند و گزارش بدهند. در صورتیکه برای گزارش‌دهی خدمت رئیس‌جمهور، نیازی به شورای عالی سینما نیست. من از سه چهار ماه قبل با جناب وزیر در این مورد صحبت کردم که آیا اساساً این شورا را می‌خواهیم یا نه؟»

او از وقت گران‌قیمت رئیس دولت هم گفته بود، اما حرف دلش شاید این بود که: «به نظر من نظام شورایی در کشور ما زیاد جواب نمی‌دهد.»

اما حرف‌های چند روز اخیر او را هم خوب است بخوانیم: «اکثریت قریب به اتفاق بزرگوارانی که پذیرفتند عضو شورای عالی سینما شوند در اولین جلسه معتقد بودند که این نهاد اساساً درست متولد نشده و یک فرزند ناقص‌الخلقه است.»

او در ادامه هم توجیهاتی نظیر «تصورمان این بود که سرنوشت سازمان سینمایی به شورای عالی سینما گره خورده و این دو نهاد به هم مربوط هستند»، «دکتر روحانی به عنوان رئیس دولت یازدهم معتقد هستند که کارهای تخصصی باید در نهادهای تخصصی و توسط افراد مربوطه دنبال شود»، «اینکه ما همه مسائل سینما را در جلسه با رئیس‌جمهوری حل و فصل کنیم، راه و روش این دولت نیست» و «ما امروز بعد از ۲ سال به این نتیجه رسیده‌ایم آقایان اعضای محترم شورای عالی سینما ملاحظه‌ای که داشتند کاملاً درست است و مقدمات این را فراهم می‌کنیم که شورای عالی سینما دیگر نباشد.» داشت که ظاهرا اوضاع را خراب‌تر می‌کند و دیوار حاشا را کوتاه‌تر.


آقای وزیر لطفا دقت کن!

شاید لازم باشد پیش از به چالش کشیدن جناب رئیس سازمان، از آقای وزیر چند سوال داشته باشیم.

آقای دکتر، شما که «بررسی و احساس» کردید این شورا جنبه قانونی ندارد، چرا در همان ابتدا به احساس خود مراجعه نکردید و بررسی نفرمودید؟ چرا حدود دو سال قبل برای مسعود جعفری‌جوزانی، خسرو سینایی، پرویز پرستویی، منوچهر محمدی، احمدرضا درویش، سیدرضا میرکریمی و فرهاد توحیدی حکم زدید و اتفاقا به استناد مصوبه ۱۶۳۹۳۴/۴۲۱۷۵ هیأت محترم وزیران، آنها را به عنوان عضو شورای عالی سینمای ایران منصوب کردید؟

شما که نه اعتقادی به قانونی بودن آن داشتید و نه تشکیل آن را درست می‌پنداشتید و از تراکم کاری رئیس‌جمهور هم بی‌خبر نبودید چرا در متن حکمتان نوشتید که «در فضای سرشار از امید کنونی، شورای عالی سینما می‌تواند منشاء ایجاد عزم و اراده ملی برای ارتقای این هنر ارزشمند و حل مشکلات و چالش های پیش رو باشد»؟

لطفا مثل جناب ایوبی از «ماه‌های پرالتهاب اول» کارتان نگویید که عذر بدتر از گناه است. چراکه فاصله تشکیل دولت یازدهم تا حکم شما برای اعضای جدید ۹ ماه بوده است و فرصت کمی برای بررسی و احساس داشته‌اید.


رئیس نگران میز سازمان سینمایی

حرف رک و راست را همان اول آقای رئیس زده است. نگرانی از وصل بودن شورا به سازمان. یعنی انحلال اولی خدای ناکرده میز دومی را هم لرزان کند.

اما نکته دیگری که باید به آقای رئیس گوشزد کرد، این است که شورایی که به دست بابرکت شما و آقای وزیر پنبه‌اش زده شده، وظیفه و اختیاراتش این نبوده که «هر از گاهی خدمت رئیس‌جمهور برسند و گزارش بدهند» بلکه طبق آیین‌نامه شورای عالی سینما، این شورا وظایفی از جمله تصویب سیاست‌های کلان سینمای ایران، تعیین ساز و کارهای لازم برای اعمال مدیریت هماهنگ منابع و امکانات ملی در عرصه سینما، تصویب برنامه‌های حمایت از تولید آثار فاخر سینمایی، تصویب شیوه‌های حمایت از توسعه شهرک‌ها، پردیس‌ها و فضاهای سینمایی و ارائه تسهیلات و پشتیبانی مالی و اعتباری را برعهده داشت.

بهتر است به قول قدیمی‌ها کج بنشینیم و راست بگوییم. حرف درست را منوچهر محمدی زده بود که گفته بود: «واقعیت این است که در پایان این دو سال و اندی که از عمر دولت می‌گذرد دیگر برای ما مشخص و قطعی شده است که فرهنگ اساسا اولویت اصلی این دولت نیست و این را در همه برنامه‌ها و جزئیات می‌شود، دید.... خیلی جالب است که این شورا در طول دو سال گذشته تنها دو جلسه تشریفاتی داشته است. او گفته بود گویا حضور ما در این جمع فقط نقش «زینت‌المجالس» بودن دارد.»

حرف راست را باید از امثال میرکریمی و احمدرضا درویش شنید که به وضوح مشخص کردند این دولت و مدیران فرهنگی‌اش، با نگاه ابزاری به سینما می‌نگرند.


مشکل، وقت روحانی بود؟

حسن روحانی، در نطق‌های انتخاباتی‌اش بارها بحث را به سینما و هنر کشاند. او وعده‌هایی جدی درباره سینما بیان کرد. همین اظهارنظرها باعث شد تا طیف عظیمی از سینماگران، چند روز مانده به انتخابات بیانیه‌ای در حمایت از او منتشر کنند.

اما پس از انتخابات همه وقت رئیس‌جمهور برای اهالی سینما میهمانی‌های ماه مبارک رمضان بود و بس.

وزیر و رئیس‌ سازمان سینمایی یکی از دلایل انحلال شورای عالی سینما را وقت ذی‌قیمت رئیس‌جمهور می‌دانند، که دقیقا، دلیل اصلی است و سایر توجیهات فقط بهانه است. آقای رئیس شورای عالی سینما تمایلی به حضور در این جلسات نداشته است و در واقع اولویت و اهمیتی برای آن قائل نبوده است. وقت رئیس‌جمهور مهم است، اما کافی است بررسی کنیم و ببینیم طی این نزدیک به سه‌سال رئیس‌جمهور در کدام جلسات و همایش‌ها حضور داشته و سخنرانی هم کرده است. این را می‌شود از طریق پایگاه اطلاع‌رسانی ریاست جمهوری احصا کرد. آن‌وقت معلوم می‌شود که وقت رئیس‌جمهور چقدر قیمت داشته و گرانی آن چقدر بوده که طی این مدت شورای عالی سینما حتی ارزش این را نداشته که یک‌بار با حضور رئیس‌جمهور تشکیل جلسه دهد.

شاید اگر سینما (به واقع و نه فقط در حد شعار) به برجام ربط داشت، نه تنها این شورا منحل نمی‌شد که بساط چندین و چند همایش سینمایی - برجامی هم علم می‌شد و آقای رئیس‌جمهور در همه آنها حضور می‌یافت. اینطوری نیازی به بافتن آسمان و ریسمان به هم نبود!


شرق/گفت‌وگو با هادی مرزبان


عشق‌های فراموش‌شده «گروه خشن»‌

رضا آشفته، نایریکا امینی: هادی مرزبان، بازیگر و کارگردان تئاتر، این روزها نمایش «بازار عاشقان» را در تالار وحدت به روی صحنه برده است. «بازار عاشقان» از ۲۴ فروردین‌ با بازی فرهاد قائمیان، محمد حاتمی، شهرام عبدلی، ایرج راد، فرزانه کابلی و حدود ۵۰ بازیگر جوان تئاتر که اشاره‌ای به رابطه بین شمس و مولانا دارد، به روی صحنه رفته است. همچنین این نمایش روایتگر دادگاهی خیالی است که قصد دارد توسط آن به رفع ابهامات روابط میان شمس و مولانا پرداخته شود. هادی مرزبان، در چهار دهه آثار بسیاری از اکبر رادی را روی صحنه برده است. مرزبان از «بازار عاشقان» به‌عنوان یک نوع تابو‌شکنی در کارهایش یاد می‌کند.


‌ شما فعالیت تئاتر را با بازیگری آغاز کردید. چه روندی را طی کردید که به کارگردانی تئاتر رسیدید؟

از همان دوران دانشجویی نیز من هر دو کار را انجام می‌دادم. هرچند بیشتر عشقم کارگردانی بود تا بازیگری. اما حقیقتش در دوران دانشگاه به غیر از کارهای دانشگاهی، امکانات این را نداشتم که کارگردانی کنم. چون ما با آدم‌های حرفه‌ای در آن زمان کار می‌کردیم. به‌عنوان مثال تماشاخانه سنگلج تالار ما بود. اما زمانی که من از دانشکده فارغ‌التحصیل شدم، کلا شروع به کارگردانی کردم. آخرین کار من با آقای سمندریان بود، که آن زمان دانشجو بودم، اما زمانی که دانشکده تمام شد، شروع به کارگردانی کردم. در آن زمان یک پوستر بود که در شهرستان‌ها برای آن دوره می‌دیدند. چیزی شبیه به طرح دکترا. به مراکز استان‌ها می‌رفتیم و کارشناس تئاتر می‌شدیم. من به خرم‌آباد در لرستان رفتم و در آنجا کارشناس تئاتر شدم. درحال‌حاضر بسیاری از بچه‌های لرستان که در سطح کشور مشغول به کار هستند، که آخرین نفر آنها مرحوم مصطفی عبداللهی بود، از شاگردان آن دوره من بودند. پس از آن به ساری رفتم و دو سالی نیز آنجا بودم و پس از آن برای ادامه تحصیل از ایران رفتم. زمانی که بازگشتم از سال ۱۳۵۸، من سالی یک‌بار یا دو سالی یک‌بار، یک تئاتر به روی صحنه بردم. البته حتما شنیده‌اید که من مقدار زیادی، با آثار رادی و کارهای رئال کار کرده‌ام، حدود ۱۳ مورد از آثار زنده‌یاد رادی را من به روی صحنه بردم و این اتفاق نیز یک نوع تابو‌شکنی بود. البته قبلا نیز چند کار این‌چنینی انجام داده بودم. سال ۱۳۸۵ «نوبت دیوانگی» را کار کردم، سال ۱۳۷۲، «تنبورنواز» را کار کردم که آقایان امین تارخ، پرویز پرستویی، مرحوم جمشید اسماعیل‌خانی و بزرگان دیگری از سینما و تئاتر در آن بازی می‌کردند. در این کار نیز دوباره دوست داشتم به سمت این قبیل کارها بروم.

‌ دلیل علاقه بسیار شما به آثار آقای رادی چه بوده است؟

من همیشه برای کار تئاتر باید انگیزه‌ای داشته باشم و تلنگری باید به من بخورد. من فقط برای تفنن تئاتر کار نمی‌کنم. به قول معروف جوان و جویای نام نیستم که بگویم تئاتر کار کرده‌ام. همیشه دو فکر برای من وجود داشته است. در کارهایم دو موضوع «فقر» و «بی‌عدالتی» همیشه در اولویت بوده‌اند. اگر توجه کنید در تمامی کارهای من به این دو موضوع پرداخته شده است. زمانی که من در سال ۱۳۶۳ با رادی و آثارش آشنا شدم و زمانی که «پلکان» رادی را در سالن ایرانشهر به روی صحنه بردم، از آن به بعد وارد دنیای رادی شدم و فکر کردم که چه محملی بهتر از اکبر رادی، که در تمام آثارش از بی‌عدالتی و فقر سخن گفته شده است. این‌گونه شد که خودش می‌گفت: «ربع قرن است که من و مرزبان در کنار همدیگر کار می‌کنیم». و واقعا هم این‌چنین بود و آخرین کاری هم که من از او بعد از فوتش انجام دادم، «تانگوی تخم‌مرغ داغ» در تالار وحدت و دو سال پیش بود و این کار مشکلات‌ بسیاری را نیز برای ما به وجود آورد. پس از آن به سراغ این کار آمدیم تا ببینیم که چه می‌شود.

‌ آقای مرزبان، دلیل این تابو‌شکنی شما چه بوده است؟

درحال‌حاضر معتقدم جامعه ما عشق را فراموش کرده است. آدم‌ها دیگر عاشق نیستند. من و شما در کنار همدیگر نشسته‌ایم و با همدیگر صحبت می‌کنیم اما کیلومترها از یکدیگر دور هستیم. این یک جبر است که جامعه به‌گونه‌ای آدم‌ها را بار آورده است که با اینکه در کنار یکدیگریم، با هم صحبت می‌کنیم و بینمان دیالوگ‌هایی ردوبدل می‌شوند، اما مثل این است که کیلومترها فاصله بین ماست و در جزیره‌ای تنها زندگی می‌کنیم. آدم‌ها تنها هستند، رابطه ندارند. دوستی‌ها و عشق‌ها را فراموش کرده‌اند. در نگاه‌ها انس و الفت و عشق وجود ندارد. حریم خانواده‌ها ازبین‌رفته است. عشق‌ها فراموش شده‌اند. اگر شما به یک جوانی از عشق بگویید، اصلا نمی‌فهمد که عشق یعنی چه. مردی و مردانگی و آن بوی نجیب خاک، آن کوچه و پس‌کوچه‌هایی که از آنها در عین تنگ‌بودنشان فقط عشق می‌بارید، تمام شده است. خیابان‌ها، پارک‌ها و ماشین‌هایمان بزرگ شده‌اند، اما دل‌هایمان کوچک شده‌اند. همدیگر را فراموش کرده‌ایم. خیلی از یکدیگر دور هستیم. خیلی در کنار همدیگر غریب هستیم. همگی به یک زبان حرف می‌زنیم، همه به زبان مادری صحبت می‌کنیم اما کلاه سر همدیگر می‌گذاریم. من نیاز این کار را حس کردم. حس کردم که امروز باید بگویم بیایید کمی از عشق حرف بزنیم. کمی از دوست‌داشتن صحبت کنیم. اگر بخواهم در این وادی صحبت کنم خیلی طولانی خواهد شد. زمانی بود که یک مرد می‌آمد، کلی پول از یکی می‌گرفت و به جای آن یک لاخ سبیلش را گرو می‌گذاشت و سر موقع نیز می‌آمد و قرضش را پرداخت می‌کرد. آن یک لاخ سبیل به اندازه صدتا چک و سفته و ... اعتبار داشت. الان همه چیز تمام شده، مردانگی‌ها فراموش شده است. ریشه همه این مسائل در این است که ما به یکدیگر عشق نمی‌ورزیم. مردم تنهایی هستیم و این فقط مربوط به ایران نیست. در غرب اتفاقا این مسئله خیلی بیشتر مشاهده می‌شود. دنیا، دنیای مادی‌گرایی شده است. همه زندگی‌ها دو ضربدر دو مساوی چهار شده است. حقیقت زندگی من و شما این نیست که ما با یکدیگر صحبت می‌کنیم. شما یک‌سری نگرانی‌ها از من دارید و من یک‌سری نگرانی‌ها از شما دارم، من از شما می‌ترسم، شما از من می‌ترسید. همه از هم می‌ترسیم، این بود که من فکر کردم «بازار عاشقان» امروز مورد نیاز است.

‌ بین این همه افسانه‌های عاشقانه یا کارهای رئال عاشقانه، چه شد که شما این متن را انتخاب کردید؟ دلیل انتخاب این متن چه بود؟

برای یک عشق مجازی نبود. این یک عشق حقیقی بود. هر چقدر هم که سن کسی کم باشد، زمانی که من از عشق مولانا و شمس صحبت می‌کنم، می‌داند و درک می‌کند که من درباره یک عشق جوانی که سر چهارراه ایستاده صحبت نمی‌کنم. من راجع به یک عشق الهی صحبت می‌کنم. راجع به یک چیزی ورای ما دیگری و ... . ما اگر در همین مسئله خوب دقت کنیم، در طرف دیگر داستان، عشق علاءالدین و کیمیاست که بسیار کم به آن پرداخته شده، نویسنده در واقع کم به آن پرداخته است. اصلا کیمیا در داستان وجود نداشت و ما، او را وارد داستان کردیم که فقط حضورش حس شود. علت دشمنی کیمیا با شمس فقط حضور علاءالدین است. یک عشق زمینی و مجازی. اما مولانا و شمس یک عشق الهی دارند و برای همین هم در آخر مولانا می‌گوید: ‌«من نیستم، پس من کو؟ من همه شمسم». و در حقیقت او در شمس ذوب شده است. یعنی بهترین و عمیق‌ترین عشق واقعی که من می‌توانستم پیدا کنم، این داستان بود و ضمنا داستان‌های بیهوده‌ای راجع به عشق و رابطه میان شمس و مولانا گفته شده که بسیار مشمئز‌کننده است. یک آدم شصت‌وچهارساله با یک آدم چهل‌واندی‌ساله فقیه یک شهر، چه ارتباطی می‌تواند داشته باشد جز چیزی که خدایی باشد و یادتان باشد در آن زمان شمس که تمامی این مسائل را زیرپا می‌گذاشت و مولانایی که می‌آید و همه چیز را از بین می‌برد و همه چیز را در وجود او می‌بیند حتی شمس به صورت خدای او در می‌آید. فقیهی که زمانی مجتهد شهر بوده است، حالا برای شمس شراب و ... نیز می‌آورد. تن به هر کاری برای او می‌دهد.

‌ آیا تغییراتی هم در متن ایجاد کردید؟

به‌هر حال کارگردان، مؤلف دوم است و به‌عنوان مؤلف دوم و به‌عنوان کارگردان، تا جایی که حق داشتم این کار را انجام دادم.

‌ فکر نمی‌کنید اگر موازی با این داستان به روابط کیمیا و علاءالدین به‌عنوان یک عشق مجازی پرداخته می‌شد، مقایسه چشمگیرتری انجام می‌گرفت؟

تا همین اندازه که من در داستان گنجانده‌ام در متن اصلی نیز وجود نداشت. این را نیز اضافه کردم که تماشاگر تیزبین متوجه آن عشق مجازی شود. در نوشته اصلی، اصلا کیمیا وجود نداشت. بیش از این تبدیل به یک نمایش‌نامه دیگر می‌شد. در ضمن یادتان باشد که مردم ما دیگر حوصله تئاترهای طولانی را ندارند. تماشاچی من باورش نمی‌شود که این کار دو ساعت طول کشیده است، به این دلیل که من ریتم صحیحی را برای آن انتخاب کرده‌ام. تخصص من ریتم است و اعتقادم بر این است که نمایشی که ریتم غلط داشته باشد مانند آدمی می‌ماند که قلب بیمار داشته باشد. اگر در این نمایش کسی خسته نمی‌شود، علت ریتم آن است. اگر بیش از این ادامه می‌داشت، تماشاگر خسته می‌شد.

‌ این کار را در جشنواره نیز اجرا کرده‌اید، استقبال در آنجا چگونه بود؟

در جشنواره اجرا کردیم، اما بیشتر حالت تمرین اجرا بود. از آن استقبال بسیار زیادی شد. الان نیز متأسفانه تبلیغ زیادی نکردیم به این علت که من زیاد کار تبلیغاتی بلد نیستم که انجام دهم. برای کسی که مسئول تبلیغات ما بود مشکلی پیش آمد که نتوانست به خوبی از عهده این کار بر‌آید. بعضی‌ها اصلا نمی‌دانند این نمایش در حال حاضر روی صحنه است. هر چند الان خوشبختانه ما سیر صعودی را طی می‌کنیم.

‌ آیا این سالن برای نمایش شما محدودیت‌هایی نیز به وجود آورد؟

می‌خواستند محدودیت‌هایی به وجود بیاورند که من زیر بار نرفتم.

‌ منظورم این است که آیا از لحاظ چیدمان میزانسن‌ها و آن الگویی که در ذهنتان داشتید، با همدیگر مطابقت کرد یا خیر؟

تا اندازه‌ای بله، این همان سیاست «شتر، ماه، پلنگ» است. گاهی برای کسی همه کار می‌کنند و زیرورو می‌کنند اما برای یک نفر دیگر این کار را نمی‌کنند. به‌عنوان مثال من یک تاب می‌خواستم که گفتند تاب را نمی‌توانیم بدهیم چون میله‌های سالن جوابگو نیست و من پذیرفتم. در آن صحنه‌ای که علاءالدین و کیمیا با هم می‌چرخند، ایده اصلی من این بود که کیمیا سوار یک تاب است و علاءالدین، او را تاب می‌دهد که نتوانستم این ایده را اجرا کنم و تعجب کردم. چطور ممکن است که در این تالار به این بزرگی چنین چیزی امکان‌پذیر نباشد. در اینجا اضافه کنم؛ گروهی که در این نمایش کمک بسیاری به من کردند، مسئول نورپردازی، آقای رحیمی است که طراحی بسیار خوبی انجام داد و در بروشور نیز اسمشان از قلم افتاده و من در همین‌جا از ایشان بسیار تشکر می‌کنم.

‌ به‌هرحال طرح نهایی که اجرا شد آیا مطابق با ایده‌آل ذهنی شما بوده است؟

بله، من از بازیگرانم به‌ویژه آقای قائمیان تشکر می‌کنم که زحمت بسیاری کشید و حدود سه ماه علاوه بر تمرین‌هایی که با من داشت، با خانم فرزانه کابلی چرخ کار می‌کرد و این چرخ‌ها به این سادگی‌ که به نظر می‌رسند نیستند، چرخ‌هایی که هم‌زمان با آنها دیالوگ گفته شود، بسیار دشوار است. همین‌طور آقای محمد خاتمی و شهرام عبدلی، که نقش رئیس دادگاه را بسیار خوب بازی کرده است و من ممنون این سه نفر هستم و خانم کابلی به‌عنوان طراح حرکات که زحمت بسیاری کشیدند و نیز نقشی که بر عهده داشتند. این گروه که من به آنها «گروه خشن» می‌گویم و جوان‌های این نمایش که حدود ۵۰ نفر از دانشجویان تئاتر هستند، بسیار من را خسته کردند؛ با اینکه نقش‌های بسیار اندکی داشتند و امیدوارم که برای آینده توانسته باشند کاری انجام دهند.

‌ چرا انتهای داستان به نحو دیگری تمام شد؟ جریان این دادگاه چه بوده است؟

شمس در ذهن مولانا همچنان وجود دارد، همان‌طور که امروز در ذهن ما نیز هست. می‌توانم بگویم مولانا با شمس دوباره زاییده شد. به همین دلیل به این صورت تمام شد و این دادگاهی است که ما به آن نقاط که به آنها اشاره کردم، پرداختیم و می‌خواستیم که آن سؤال‌ها از ذهن آدم‌ها پاک شود و آن عشق واقعی مشخص شود.

‌ در حقیقت هر سؤالی که در ذهن مردم هست و تهمت‌هایی که به رابطه بین شمس و مولانا زده می‌شود با این دادگاه روشن و مبرهن می‌شود.

سعی کردم این کار را انجام دهم و همیشه دلم می‌خواهد تماشاگرم را با چند علامت سؤال بیرون بفرستم که درباره آنها فکر کند و درعین‌حال به چند سؤال او پاسخ داده باشم و فکر می‌کنم که در این کار موفق به انجام این مهم شده‌ام.


شرق/چرا مخاطبان جذب برنامه‌های رسانه ملی نمی‌شوند؟


چشمه خشکیده «خلاقیت» در سیما

بهناز شیربانی: مهران مدیری چندسالی از تلویزیون دور بود و به‌یقین جای خالی هنرمندی که با تکیه بر خلاقیت‌های فردی‌اش توانست تا در هر اثرش مخاطبان بی‌شماری را با خود همراه کند، احساس می‌شد. این روزها اما به فاصله چندساعت در شبکه‌ای بازپخش چندباره «جایزه بزرگ» و در شبکه‌ای دیگر «دورهمی» از مهران مدیری و تفاوت در کیفیت آثار گذشته و حال این هنرمند، بی‌اختیار مخاطب را به سال‌های دور ارجاع می‌دهد. سال‌هایی که بسیاری از برنامه‌های پرمخاطب تلویزیون با خلاقیت فردی برنامه‌سازانش به‌اصطلاح گل مي‌کرد، متأسفانه شمار این افراد در تلویزیون کشورمان روز‌به‌روز کم‌رنگ شد و در کمال ناباوری در آثار همان تعداد اندک باقی‌مانده هم رنگ‌وبویی از کیفیت نمی‌بینیم. به نظر می‌رسد در سال‌های اخیر رسانه ملی با تکیه بر توانایی افرادی که امتحانشان را پس دادند و مخاطبانشان را راضی نگه داشتند قدرت عمل بیشتری پیدا کرد. کمااینکه هنوز هم می‌بینیم توانایی عادل فردوسی‌پور در به‌روز نگه‌داشتن برنامه‌اش، باعث می‌شود تا در همه این سال‌ها برنامه «٩٠» گزینه نخست مخاطبان ورزش‌دوست تلویزیون باشد یا تجربه‌هایی از جنس«صد برگ» و «مردم ایران سلام» توانست توجه بسیاری را به تلویزیون جلب کند و دیگر نمونه‌هایی که در همه این سال‌ها به فراخور زمان، جایی در آنتن تلویزیون داشتند و هنوز هم جای خالی برنامه‌هایشان حس می‌شود.

رسانه ملی به گواه بسیاری از کارشناسان و برنامه‌سازانش هرروز بیش‌ازپیش در معرض تهدید است. رقابت با شبکه‌های ماهواره‌ای مهم‌ترین اتفاقی است که تلویزیون را بیش از هر چیز در معرض آسیب قرار می‌دهد. افت کیفی برنامه‌های تلویزیون به گفته مدیرانش حاصل عدم توجه به شرایط اقتصادی این سازمان عریض‌وطویل است که تأثیری مستقیم بر عملکرد برنامه‌سازانش دارد، هرچند این گفته از سمت بسیاری از کارشناسان رسانه پذیرفتنی نیست چراکه طبعا می‌توان با بودجه سریالی فاخر یا الف‌ویژه‌ای که مخاطبان بسیار اندکی دارد چندین سریال موفق با فیلم‌نامه‌های قابل‌توجه ساخت یا دست‌کم برنامه‌های ترکیبی را راهی آنتن تلویزیون کرد که بویی از تقلیدی خام‌دستانه در آن دیده نشود.

رویکرد برخی از برنامه‌سازان رسانه ملی در اجرای برنامه‌های موفق خارجی به بهانه پرمخاطب‌بودن برنامه‌های موردنظر در دنیا شاید اصلی‌ترین دستاویز تلویزیون برای جذاب‌کردن برنامه‌هایش است.

ممیزی و ارتباط مستقیم با عدم خلاقیت

دکتر مجید حسینی‌زاد، جامعه‌شناس، در گفت‌وگو با «شرق» در پاسخ به این پرسش که به چه دلیل نشانی از خلاقیت در بسیاری از برنامه‌های سیما دیده نمی‌شود، می‌گوید: خلاقیت اصل اساسی کار یک هنرمند است. هنرمند در هر زمینه‌ای نیاز به بروز خلاقیت دارد. چیزی که خلاقیت را از بین می‌برد نوع مدیریت است. مدیریت بسته خلاقیت را بیش از هر چیز تهدید می‌کند و برنامه‌سازی که کارمند یک اداره است مجبور به اطاعت از قوانین و مدیرانش است. برخلاف سینما که هنر گرانی است و هنرمند با تکیه بر سرمایه‌ای اثرش را تولید می‌کند، تلویزیون به این صورت نیست.

او ادامه می‌دهد: تلویزیون به محض ورودش به سرزمین ما رسانه بسیار جدیدی بود و مدیران به‌گونه‌ای بودند که هنرمندان را تشویق به همکاری می‌کردند. هنرمندانی مثل فریدون رهنما، فرخ غفاری یا ناصر تقوایی و هنرمندانی از این دست آثار ماندگار در تلویزیون تولید کرده‌اند و به تعهد هنری‌شان وابسته بودند. ساخت سریال‌های ماندگاری مثل بوعلی سینا یا سریال‌هایی از این دست با وجود کیفیتی که به هر شکل در تکنیک‌های ساخت در آن زمان وجود داشت، ممکن است کهنه به نظر برسند اما هنوز هم سریال‌های ماندگار و جذابی هستند. همین‌طور برنامه‌های مستند یا گفت‌وگومحور. برنامه‌هایی مثل جادوی سینما یا هنر هفتم از آن دست برنامه‌هایی بودند که بسیاری در خاطرشان مانده است و برنامه‌های پرمخاطبی بودند. اما تلویزیون کم‌کم به سمتی حرکت کرد که ممیزی‌ها بیشتر شد و طبعا ممیزی اتفاقی است که جلو خلاقیت را می‌گیرد.به باور حسینی‌زاد، دلیل خشکیدن چشمه «خلاقیت» در صداوسیما این است: «بیشترین موردی که جلو خلاقیت در رسانه ملی را می‌گیرد ممیزی است. این اتفاق به‌شدت مانع کار تهیه‌کننده می‌شود و حالا در کنارش مشکلات مربوط به بودجه و موارد دیگر را نیز می‌توان اضافه کرد. نزدیک‌شدن به ممیزی و حرف‌زدن درباره این مورد باعث می‌شود که به حوزه مدیریت هم وارد شود. طبعا کار یک مدیر مثل یک رهبر ارکستر است که باید حواسش به همه نوازنده‌ها باشد و همه سازها را خوب بشناسد. برای یک مدیر تلویزیون شناخت مخاطب و قدرت رسانه مهم‌ترین رکن است. از طرف دیگر تهیه‌کنندگانی که به‌شدت به کارشان تعهد دارند کمتر در تلویزیون کار می‌کنند و چون می‌دانند که در این رسانه با مشکلات زیادی روبه‌رو خواهند بود، این مسیر دشوار را انتخاب نمی‌کنند و نتیجه این می‌شود که برخی از تهیه‌کنندگان تلویزیون دقیقا نظرات مدیران را پیاده می‌کنند و از خلاقیت‌های فردی خبری نیست».

او ادامه می‌دهد: به‌طورمثال سال‌ها پیش، از مهران مدیری زمانی آیتم‌های بسیار خوبی می‌دیدیم و طبعا با مدیرانی کار می‌کرد که به کارش اشراف داشتند. اما شاید درحال‌حاضر مهران مدیری سعی می‌کند در نوک شمشیر حرکت کند و درعین‌حال که حرف خودش را می‌زند، ممیزی را هم رد کند و این هنرمند تا جایی قدرت پیشرفت دارد.

حسینی‌زاد در پایان با اشاره به تأثیر مستقیم تهیه‌کننده در برنامه‌سازی می‌گوید: عدم بروز خلاقیت از سمت تهیه‌کنندگان باعث شده تا کیفیت برنامه‌ها روز‌به‌روز کمتر شود. متأسفانه از سریال‌های درخشان در تلویزیون خبری نیست و شرایط به‌گونه‌ای است که حسرت برخی از آثار درخشان گذشته را می‌خوریم و به نظر باید سعی کرد تا مدیران به تهیه‌کنندگان و برنامه‌سازان قدرت عمل بدهند تا خلاقیت جایی برای بروز و ظهور داشته باشد تا به مرور کیفیت آثار هم بیشتر شود.

خلاقیت در همه‌جا مهم است

منصور ضابطیان نیز معتقد است که نه‌تنها در تلویزیون ما بلکه در رسانه‌های جهان عنصر خلاقیت در برنامه‌سازی اتفاق مهمی است. طبعا وقتی برنامه‌ای برای مخاطبانش جذاب می‌شود، نگاه خلاقانه برنامه‌سازانش بیشترین تأثیر را داشته است. در کنار این مورد، حضور مدیران آگاه که دغدغه ارائه اثری خوب را داشته باشند اهمیت دارد؛ مدیرانی که خودشان هم دغدغه تولید اثری خلاقانه را داشته باشند و این نکته‌ای است که باید به آن توجه کرد.

خلاقیت، طبق تعریف سازمان ملل

بیژن بیرنگ در گفت‌وگو با «شرق» از زاویه دیگری به نبود عنصر خلاقیت نگاه می‌کند. او با اشاره به اینکه بروز خلاقیت در شرایط حال‌حاضر شاید کمی سخت به نظر برسد، می‌گوید: در فضایی که رسانه‌ها بیشتر شده است و تلفن همراه از دست کسی نمی‌افتد، کار خلاقانه حتی در رسانه‌ای مثل مطبوعات هم سخت است؛ اینکه در نهایت مخاطب شما را انتخاب کند. اما به عقیده من خلاقیت به خود فرد برمی‌گردد هرچند که شرایط در ظهور این خلاقیت نقش مهمی ایفا می‌کند. او ادامه داد: یکی از شرایط بروز خلاقیت، سلامت است. طبق تعریف سازمان ملل سلامت حالتی است که انسان به‌لحاظ روحی، روانی، اجتماعی و مالی در رفاه باشد و در این شرایط خلاقیت نقش خودش را بهتر ایفا می‌کند و هرچقدر که بیشتر درگیر پیچیدگی‌ها باشیم طبعا نمی‌توان انتظار نتیجه مطلوب داشت. نگاه من این است که خداوند، سرچشمه هستی، آرزومند است که مخلوقش، از طریق خلق بیشتر به آفریدگارش نزدیک شود و تنها چیزی که اجازه نمی‌دهد قدرت سرچشمه هستی از وجود انسان رد شود، شرایطی است که انسان دچار پیچیدگی‌ها و مشکلات است. به نظر می‌رسد در زمان‌هایی که شرایط مطلوبی برای خلاقیت هنرمند فراهم بوده، او راحت‌تر با سرچشمه هستی ارتباط گرفته و آثار درخشانی خلق کرده است.

به نظر می‌رسد اعتماد مدیران به تهیه‌کننده و برنامه‌سازان و کم‌کردن ممیزی‌ها تأثیر خوبی در روند تولید محتوا و کیفیت مطلوب در برنامه‌سازی تلویزیون خواهد داشت و باید دید رویکرد مدیران چه سمت‌وسویی خواهد داشت.


شهروند/رضا میرکریمی در افتتاحیه غیررسمی جشنواره جهانی فیلم فجر مطرح کرد: سختگیری می‌کنیم


عصر سه‌شنبه ۳۱ فروردین‌ماه مراسم افتتاحیه غیررسمی سی‌و‌چهارمین جشنواره جهانی فیلم فجر با حضور رضا میرکریمی، دبیر این جشنواره و دیگر مدیران آن در سالن شماره یک پردیس سینمایی چارسو برگزار شد.

رضا میرکریمی در ابتدای این مراسم گفت: امروز با نمایش تعدادی فیلم، این فرصت در اختیار اهالی مطبوعات قرار گرفته است که در تماشای فیلم‌ها کمی جلو بیفتند. تا آنجا که لازم بود اطلاع‌رسانی برای ساعت نمایش فیلم‌ها در این روز انجام شده است ولی تعدادی از خبرنگاران در این اکران حضور ندارند. نباید فراموش کنیم برای برگزاری یک جشنواره خوب بین‌المللی باید به قواعد اصلی آن توجه کنیم که نخستین و مهم‌ترین قاعده در آن، توجه به نظم است. متاسفانه ما عادت به نظم نداریم و ممکن است همین مسأله مشکلاتی را برای ما پیش آورد. ممکن است در روند برگزاری جشنواره و نوع برنامه‌ریزی‌های ما، نواقص و کاستی‌هایی وجود داشته باشد اما ما با کمک شما تمام تلاش خود را می‌کنیم تا این نواقص را برطرف کنیم و بتوانیم با کمک یکدیگر، سنگ زیربنای برگزاری یک جشنواره استاندارد را بگذاریم.

او با اشاره به فیلم‌های اکران شده در این دوره از جشنواره تاکید کرد: دامنه فیلم‌های منتخب در این جشنواره به‌گونه‌ای است که همه سلیقه‌ها را راضی می‌کند. درواقع می‌توان گفت یک پانوراما از سبک، فرم و جغرافیا در این جشنواره وجود دارد. امسال شاهد نمایش فیلم‌های شاخص از کشورهای مختلف هستیم و می‌توانیم شکل‌ها و فرم‌های مختلف سینمایی را در جدول نمایش فیلم‌ها ببینیم. همچنین آثار مستند قابل توجهی در این دوره از جشنواره نمایش داده می‌شود. در کنار آن بخش جام‌ جهان‌نما برای نمایش فیلم‌های گذشته و بخش مسابقه شامل فیلم‌های کمتر دیده شده و شاخص را داریم.

میرکریمی با بیان این‌که مطلقا از این‌که کسی از شیوه مدیریت جشنواره انتقاد کند، ناراحت نشده و از آن استقبال می‌کنند، توضیح داد: همه ما به دنبال این هستیم که بتوانیم جشنواره خوبی برگزار کنیم تا بتوانیم جشنواره فیلم فجر را به یک رویداد قابل قبول در منطقه تبدیل کنیم تا همه کشورهای مختلف، آثار خود را به این جشنواره ارایه دهند، البته این نگاه دور از دسترس نیست.

این کارگردان با اشاره به فروش بلیت برای این دوره از جشنواره، ادامه داد: فروش بلیت در این دوره از جشنواره به صورت متداول سال‌های گذشته نیست و ما مخاطبان خود را از ماه‌های قبل انتخاب کرده‌ایم تا فیلم‌های جشنواره را ببینند. همچنین تمام تلاش خود را کرده‌ایم تا فضای بین رشته‌ای ایجاد کنیم و شرایطی را فراهم کنیم تا حوزه‌های مختلف به تماشای این فیلم‌ها بنشینند و با سینما آشتی کنند. همچنین شاهد حضور اساتید و دانشجویان از رشته‌های مختلف نیز خواهیم بود.

دبیر سی‌وچهارمین جشنواره جهانی فیلم فجر توضیح داد: از اشکان خطیبی خواسته‌ایم که کمی در زمینه شروع سانس‌ها و کنترل بلیت‌ها سختگیری کند و تعارف‌های موجود را کنار بگذارد. هرچند ممکن است که این نوع برخوردها ابتدا افراد را ناراحت کند اما درنهایت متوجه می‌شوند که برنامه خوبی در زمینه ایجاد نظم اجرا شده است


قدس/حداد عادل: زبان فارسی قابل مقایسه با دیگر سرمایه ها نیست


رییس فرهنگستان زبان و ادب فارسی گفت: یکی از سرمایه های سرزمین وسیع ایران زبان و ادبیات فارسی است که قابل مقایسه با دیگر سرمایه ها نیست.


به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا غلامعلی حداد عادل عصر سه شنبه در مراسم افتتاحیه باشگاه ادبی فارس افزود: زبان فارسی همچون زمین دارای رستنی های فراوانی است، در زیست بوم ایران، در بیابان گیاهان وحشی، در مزارع محصول و در گلستان هایش گل تولید می شود.

وی افزود: زبان فارسی نیز همچون زمین ایران است، گویش هایش شبیه بوته های وحشی ، زبان مشترک و معمولی آن شبیه مزرعه و باغ هایی که در آن گل می کارند، شبیه شاعران و ادیبان هستند.

رییس فرهنگستان زبان و ادب فارسی گفت: ادبیات جنبه هنری زبان است و برای پایداری رشد گونه های گیاهی زبان فارسی همواره باید مدیریت گذشته، حال و آینده آن استمرار داشته باشد.

وی افزود: ادبیات انقلاب اسلامی نیز همانند هر محصول دیگری باید مراحل کاشت، داشت و برداشت آن مداوم مدیریت شود.

حداد عادل گفت: ایجاد باشگاه ادبی فارس به همین منظور است و این باشگاه کامل کننده ضلع سوم مثلث ادبیات انقلاب اسلامی است.

وی افزود: تربیت نیروی فعال برای آینده با استفاده از تجربیات گذشتگان و آموزش فعالان امروز ، آینده ادبیات انقلاب اسلامی را تامین می کند.

باشگاه ادبی فارس به همت خبرگزاری فارس امروز با حضور جمعی از مسئولان، دانشگاهیان و اهالی فرهنگ و ادب افتتاح شد.


مردم سالاری/ ميزگردي براي آلبوم «آخرين تانگو» با حضور کارن همايونفر، يغما گلرويي و مهدي باقريان


به دنبال يک عاشقانه آرام

نويسنده : بهمن بابازاده

از آخرين حضور کارن همايونفر در يک پروژه پاپ، بيش از 3 سال مي‌گذشت که «آخرين تانگو» با صداي مهدي باقريان منتشر شد. ترانه‌هاي اين آلبوم را هم يغما گلرويي سروده که آخرين باري که يک پکيج فول‌آلبوم را با خواننده‌اي کار کرده، به خاطر نداريم، از بس در اين سال‌ها ممنوع بوده و کم‌کار. خواننده اين مجموعه هم که قبلاً تهيه‌کننده موسيقي بوده و در مجاز شدن برخي از چهره‌هاي موسيقي نقش داشته است.همه اينها باعث مي‌شود «آخرين تانگو» آلبومي‌ پرسش‌برانگيز باشد تا در آخرين روزهاي زمستان در کافه خانه هنرمندان دور هم جمع شويم و در مورد اين اثر و راه پرحاشيه‌اي که طي کرد تا به دست مخاطب برسد، گپ بزنيم. مشروح اين ميزگرد را به نقل از سايت موسيقي ما مي‌خوانيد:


براي شروع اين ميزگرد درباره آلبوم «آخرين تانگو»، لطفاً درباره نحوه شکل‌گيري و شروع توليد اين آلبوم بگوييد. با توجه به رزومه‌اي که مهدي ميرزاباقريان به عنوان تهيه‌کننده در حوزه موسيقي داشته، چه شد که سر از خوانندگي در آورد؟


ميرزاباقريان: اگر اشتباه نکنم، اين آلبوم از مهرماه سال 91 استارت خورد. با حضور کارن و در دفتر او قرار شد آلبومي‌توليد شود که حرف‌هاي ديگري داشته باشد و در واقع عاشقانه‌هايي متفاوت بسازيم. زماني که اين تصميم را گرفتيم، با فراز و نشيب‌هاي زيادي روبه‌رو بوديم، ولي خدا را شکر، بعد از سه سال که دو سال از آن براي پروسه توليد صرف شد، توانستيم به نتيجه مطلوب برسيم.


اين آلبوم به نوعي عاشقانه‌هاي متفاوتي از يغما گلرويي است. مکانيسم انتخاب و سرودن ترانه‌ها به چه شکل بود؟


گلرويي: انتخاب نبود و در واقع همه ترانه‌ها روي ملودي نوشته شد. زماني که من به اين آلبوم پيوستم، زماني بود که بر مبناي ترانه‌هاي ديگر، ملودي‌ها آماده بود و من روي آن ملودي‌ها کلام نوشتم. يعني اينگونه نبود که ترانه‌اي نوشته شده باشد و روي آن آهنگسازي شود. قرار گذاشتيم وارد موضوعات غيرعاشقانه نشويم. البته يک بخشي به خاطر اين بود که خودمان نمي‌خواستيم و بخشي به خاطر آن بود که اين نوع ترانه‌ها مجال بيرون آمدن پيدا نمي‌کنند. شما يک آلبوم نام ببر که در اين مدت مثلاً کار اجتماعي داشته باشد.


البته من سعي کرده‌ام در اين آلبوم ترانه‌ها فقط يک عاشقانه تو رفتي، من موندم، من بدبختم و... نباشد و از زواياي مختلفي به رابطه دو انسان نگاه کنم. دو انسانِ پا در زمين که در يک فضاي شهري زندگي مي‌کنند. در اغلب عاشقانه‌هاي ما معشوق آدمي‌اثيري است که مخاطب ترانه چيزي از او نمي‌فهمد و نمي‌شناسدش. من سعي کردم به رسم نمايش، نوعي شخصيت‌سازي براي هر دو سمت اين رابطه داشته باشم.


کارن همايونفر در اين سال‌ها کمتر در اين فضا‌ها حاضر بوده و کمتر اتفاق افتاده که با چهره‌هاي پاپ همکاري کند. اين همکاري چطور شکل گرفت؟


همايونفر: بله، کاملاً درست مي‌گوييد. من خيلي خودم را در فضاي آلبوم‌هاي اين روز‌هاي بازار نمي‌بينم و اصلاً در حوزه تخصص من نيست. آلبوم‌هايي هم که قبلاً براي خواننده‌هاي ديگر کار کرده‌ام‌، طيف گسترده‌اي دارد. در آنها از موسيقي سنتي هست تا موسيقي ملي و کلاسيک و پاپ و راک و غيره. در اين آلبوم همان‌گونه که مهدي گفت، خيلي دنبال اين نبوديم که يک آلبوم هيت توليد شود. ترجيحاً حال خودمان بود و با اضافه شدن يغما وجه عاشقانه ماجرا چندين برابر شد. قرار نبود يک اتفاق عجيب بيفتد. قرار بود يک نوع موسيقي را کار کنيم که من خيلي دوست داشتم و هنوز هم دارم با عاشقانه‌هايي که به قول يغما، عاشقانه‌هاي اشک در بيارِ اين روز‌ها نيست و عشق در خود آن است. موسيقي آن هم همين‌طور است. تعيين ژانر اين نوع موسيقي هم خيلي سخت است و همان‌طور که مي‌بينيد، از يک ترک تا ترک بعدي، انواع و اقسام تغيير‌ها در آن اتفاق مي‌افتد. خوشبختانه مهدي هنوز هجمه و فشاري که روي يک سوپراستار است را نداشت و راحت مي‌توانستيم از قابليت‌هايش استفاده کنيم.


اين آلبوم پروسه عجيب و غريب و پرحاشيه‌اي را طي کرد تا به توليد برسد. گفته مي‌شود اين مجموعه در ابتدا قرار بود توسط رضا يزداني خوانده شود با اشعار انديشه فولادوند. بعد خواننده و ترانه‌سرا عوض شدند. اولاً که آيا اين موضوع صحت دارد و ثانياً تغيير عوامل و تغيير فضا نمي‌توانست به کليت اثر ضربه بزند؟


همايونفر: البته رضا يزداني دوست صميمي ‌ماست اما اصلاً قرار نبود اين آلبوم را رضا بخواند. در واقع در يک مرحله‌اي رضا پيش ما آمد و قرار شد آلبوم را گوش کند و صحبتي مبني بر اينکه رضا يزداني اين آلبوم را بخواند ابداً نبوده است. حتي گزينه‌هاي ديگري هم بوده که شما خبر نداريد؛ اما نهايتاً ما به اين نتيجه رسيديم که کاري که قرار بوده با مهدي شروع کنيم را بايد با مهدي هم تمام کنيم.


يعني از اول قرار بود که مهدي خواننده اين آلبوم باشد؟


همايونفر: قطعاً. اصلاً ماجرا اينگونه شروع شد که مهدي يک روز پيش ما بود. پشت پيانو ما قطعه‌اي را مي‌زديم و مهدي شروع کرد به خواندن و من به او گفتم که چرا خودت نمي‌خواني؟ تو که اين‌ همه براي موزيسين‌ها و خواننده‌هاي ديگر زحمت مي‌کشي، خودت بيا بخوان. بنابراين از اينجا شروع شد اما اصلاً هيچ‌وقت صحبت از خواندن رضا نبود. در يک مقطعي قرار شد رضا بخواند که خيلي زود گذشت و در عرض نيم‌ساعت به اين نتيجه رسيديم که نه، رضا بهترين گزينه براي اين آلبوم نيست.


خواننده‌هاي ديگر که گفتيد...


همايونفر: اجازه بدهيد که اسم نبرم، چون شايد آن خواننده دوست نداشته باشد. اما آنها خواننده‌هاي مطرحي بودند و خواننده‌هايي که چند سال نخوانده‌اند. ولي نمي‌شد و من نمي‌توانستم خودم را مجاب کنم. اگر قرار بود که براي عليرضا عصار بنويسيم يا خشايار اعتمادي، خب‌‌ همان نوع موسيقي را مي‌نوشتيم. اين موسيقي نبود که در فکر من باشد و حالا اگر قرار شد با اين عزيزان کار کنيم، اصلاً ماهيت موسيقي ما کلاً فرق مي‌کرد.


و مي‌خواستيد که يک صداي جديد و بدون پيش‌زمينه باشد. درست است؟


همايونفر: به‌شخصه براي من اين‌طور است. من در کار‌هايم هيچ‌وقت سعي نکردم مونوپول اتفاق بيفتد. يعني اينکه من با عليرضا قرباني کار مي‌کنم، دليلي بر اين نيست که مثلاً با همايون شجريان کار نکنم، يا با علي زندوکيلي و حتي مرتضي اسکندري و ميلاد فرهودي. اينکه خيلي بخواهم به يک صداي خاص و ويژه فکر کنم که آلبوم بيايد و به قول اين روز‌ها بترکاند، اينگونه نبود. به تنها چيزي که اين روز‌ها فکر مي‌کنم، اين است که عاشقانه‌هايي که شاعرم تحويلم مي‌دهد را به بهترين شکل ارائه بدهم. اين وسط خواننده هم مثل يک عضو ديگر اضافه مي‌شود، چه بهتر که صداهاي جديد داشته باشيم. در اين سرزمين اين‌قدر صداهاي زيبا و آدم‌هاي بااستعداد هستند که يکي از آنها مهدي است. خيلي‌هاي ديگر هم هستند که حالا به دليل نداشتن رابطه و امکانات يا اينکه دست‌شان به آهنگسازهايي که بتوانند مطرح‌شان کنند نمي‌رسد، حيف مي‌شوند.


گلرويي: يک نکته ديگري هم هست. آن زمينه‌اي که شما از آن صحبت مي‌کنيد، اصولاً در موسيقي ما وجود ندارد. يعني هنوز عمر کل ماجرا به 20 سال هم نرسيده و مضحک است که خواننده‌اي را داراي پيش‌زمينه و به اصطلاح پيشکسوت بدانيم. تازه همين خواننده‌ها هم در اين 18-19 سال، 4-5 نسل عوض کرده‌اند و الان ديگر از خوانندگان نسل اول خبري نيست. من به‌شخصه ترجيح مي‌دهم که با خوانندگان تازه‌نفس کار کنم چون هم مي‌شود برايشان شخصيت‌سازي کرد و هم اداهاي خوانندگان کمي‌سابقه‌دار را ندارند.


اين آلبوم قرار بود کدام قشر از مخاطبين موسيقي را درگير خود کند؟


ميرزاباقريان: حقيقتش اين است که ما اول کار به اين چيز‌ها فکر نکرديم. ما فقط تصميم گرفتيم که يک کاري را توليد کنيم که در درجه اول خودمان دوستش داشته باشيم. ولي به هر حال، هر اثري قبل از اينکه توليد شود، يک مارکتي براي آن پيش‌بيني مي‌شود. مارکت ما دچار آشفتگي است و در اين روز‌ها مي‌بينيم که حتي آلبوم‌هاي پاپ و بفروش هم دچار مشکل هستند. وقتي يکسري سلبريتي به عنوان بفروش مطرح هستند و آلبوم‌هايشان در‌‌ همان روز انتشار دچار مشکل فروش مي‌شود، پس به اين نتيجه رسيديم که از اول انتخاب‌مان درست بوده است. وقتي يک طرف آن کارن همايونفر است و طرف ديگر يغما گلرويي، براي من يک افتخار بزرگ است. من مي‌دانم که آرزوي خيلي از خواننده‌ها است که آلبوم‌شان را با اين بزرگان توليد کنند.


نظر يغما درباره مخاطب اين مجموعه چيست؟


گلرويي: من در بخش ترانه‌ها مي‌توانم نظر بدهم. من کلاً نمي‌آيم قشربندي کنم که کدام طبقه سني مجموعه کارم را مي‌فهمد. يعني در زمان نوشتن کارم به اين فکر نمي‌کنم که چه دسته خاصي را خطاب قرار مي‌دهم. کيومرث منشي‌زاده مي‌گويد: «من به تيراژ بالا مشکوکم»؛ به نظرم اين خيلي حرف درستي است، مخصوصاً در مورد موسيقي پاپ. براي همين من مثل خواننده‌هاي مختلف که هشت تا کنسرت پشت سر هم مي‌گذارند و پر مي‌شود، اگر بخواهم هم نمي‌توانم آن مدلي کار کنم و بنويسم. نمي‌گويم که اين بد، يا خوب است. منظورم اين است که براي من سخت است که آن مدل ترانه کودکستاني را بنويسم. پس خودبه‌خود محتواي کل آلبوم به اين سمت مي‌آيد که کمي ‌با مخاطب عامي ‌که موسيقي پاپ را دنبال مي‌کند فاصله دارد. براي من به گونه‌اي بود که اصلاً نمي‌خواستم بترکاند.


همايونفر: يکسري واژه‌هايي وارد موسيقي ما شده که شايد اگر کمي‌دقت مي‌کرديم، آنها را وارد نمي‌کرديم. يکي همين چيزي است که شما گفتيد؛ يعني تارگت، يعني هدف، يعني اينکه مثلاً در فلان بخش کشور، معضل مسکن داريم، بنابراين براي جمعيت آنجا به عنوان تارگت بايد مسکن بسازيم يا مثلاً آب کم است و مي‌خواهيم سد بسازيم. اما در حوزه فرهنگ اين نوع نگاه که براي کارت تارگت تعيين بکني، حداقل براي ما نيست. کساني که اين کار را مي‌کنند، خيلي موفق‌اند و انشاءالله بعد از اين هم موفق باشند و من آرزوي سلامتي و ادامه کار براي همه آنها دارم. اما ما براي تارگت مشخصي موسيقي توليد نمي‌کنيم. يک آرتيست، يک خواننده، يک تهيه‌کننده باشعور، يک ترانه‌سرا و يک آهنگساز به محض اينکه تصميم بگيرند براي بخش خاصي کار کنند -فرقي ندارد مي‌خواهد تحت امپراطوري عامه باشد يا بخشي از جامعه قليل روشنفکر- همين آدم را دچار اشتباه مي‌کند. براي اينکه تو داري به آن جهت مي‌دهي و چرا بايد اين کار را بکني؟ خود موسيقي، خود شعر و ترانه فداي يکسري مناسبات و مکانيسم‌هاي پيچيده و تودرتوي اقتصادي مي‌شود و چون اين صنعت را به شکل درست و حسابي نداريم، بنابراين اين نوع نگاه را نبايد از کارن همايونفر يا يغما گلرويي انتظار داشت. همه ما هم ممکن است اين کار را کرده باشيم. مثلاً يغما به اين همه خواننده‌هاي ايران شعر داده، من براي اين همه فيلم سينمايي و تئا‌تر و تلويزيون کار کرده‌ام؛ آنجا تکليف تو روشن است چون داخل صنعت موزيک هستي اما وقتي تو داري کاري را بيرون مي‌دهي که هشت تا ترک است و روي تمام لحظاتش وقت و انرژي و فکر صرف شده، اوضاع خيلي فرق مي‌کند.


گلرويي: درمورد کارهاي قديمي، ماجرا فرق مي‌کرد و من در آغاز کار ترانه‌سرايي آن مدلي هم مي‌نوشتم؛ نمي‌گويم الان فقط مخصوص طبقه خاص يا رده‌بندي سني خاصي مي‌نويسم اما يک مدلي هم نمي‌نويسم که قبلاً کار کرده‌ام و الان نمي‌توانم آنها را بشنوم. نمي‌گويم بد است ولي دوره‌اي از زندگي‌ام بود که گمان مي‌کردم مي‌شود فضاي موسيقي مصرفي را با آوردن تصاوير تازه و تک‌بيت‌هاي شاعرانه عوض کرد. اما اگر وارد موسيقي مصرفي شوي، خودت شبيه آن مي‌شوي به جاي اينکه بخواهي آن را عوض کني. من در آن ترانه‌ها يک عالمه تصوير هم داشتم و سعي مي‌کردم چيزي به آن اضافه کنم که اغلب در اجرا توسط خواننده‌ها با اين بهانه که مردم نمي‌فهمند، حذف مي‌شد. واقعاً هم در برخي مواقع راست مي‌گفتند که مخاطب آن نوع موزيک آن را نمي‌فهمد. اما الان ترجيحاً آن مدلي کار نمي‌کنم. به نظر من يکسري ترانه‌سرا‌ها که استعداد خوبي هم دارند و زياد هم کار مي‌کنند و اسم‌شان را نمي‌برم که دعوا نشود، همين نگاه را دارند و من وقتي ترانه را مي‌خوانم، مي‌فهمم که قبلش يکسري چيز‌ها را الک کرده تا بيايد به يک سطح استانداردي که مخاطب عام آن را بفهمد برسد. در آن کلمه‌اي نباشد که کسي بگويد «اينجاش چي شد» و يکسري کار کارخانه‌اي سري‌دوزي در مي‌آيد. من ترجيح مي‌دهم در تک و توک کاري که در اين مدت انجام مي‌دهم کارهاي اين فرمي‌ نداشته باشم.


اين مجموعه قرار بود ادامه «خاطرات مبهم» باشد يا نه؟


همايونفر: خيلي ژورناليستي پرسيدي، خوشم آمد. نه!


يعني نگاهي که در ساخت «خاطرات مبهم» داشتيد، در «آخرين تانگو» ادامه پيدا نکرد؟


همايونفر: بگذار حالا که مي‌پرسي، من توضيح بدهم. «خاطرات مبهم» مجموعه موسيقي‌هايي بود که در فيلم‌ها و سريال‌هايي ساخته بودم و رضا يزداني خوانده بود. به دلايلي يغما از آن آلبوم حذف شد و مطمئناً يکسري از مهمترين کارهاي من و يغما و رضا يزداني در آن آلبوم نيامد. «خاطرات مبهم» (که چه‌قدر الان اسمش برايم جذاب شده است) قرار بود پکيجي از موسيقي فيلم‌هاي من اعم از «مرگ تدريجي يک رويا»، «تهران تهران» و... باشد. بعد رضا گفت براي اينکه يکسري از مخاطبان جدي که آن نوع موسيقي را از من انتظار دارند از دست ندهيم، يکي دوتا ترک هم به آن اضافه شود. اما اينکه بگوييم اين آلبوم در ادامه آن است، اصلاً اينگونه نيست. ولي در مورد يغما ناراحتم و دلم نمي‌خواست آن اتفاق بيفتد و خيلي براي آن کار زحمت کشيده بود، مثل خود رضا. ولي اينها را با هم مقايسه نکنيم. من هم دلم مي‌خواهد بيشتر راجع به «آخرين تانگو» حرف بزنيم. چون سوالاتي که پرسيديد، مي‌خواهد من را داخل بحث جذاب اين روز‌ها بيندازد. اگر بخواهي، هستم و وارد آن هم مي‌شويم ولي امروز بابت موضوع ديگري جمع شده‌ايم.


گفتيد که پيانو مي‌زديد و مهدي خواند و جرقه اين آلبوم زده شد. به نظرم يک آلبوم حاصل تفکر جمعي عده‌اي هنرمند است. اين آدم‌ها ممکن است به لحاظ فيزيکي هر کدام يک جا باشند ولي يک‌جور فکر کنند. در توليد اين آلبوم، چنين وحدتي وجود داشته؟


همايونفر: اگر نبود که من کنار يغما نبودم. ولي اگر فکر مي‌کنيد...


گلرويي: اگر فکر مي‌کنيد که کارگاهي بوده و همه کنار هم مي‌نشستيم و کارها را مي‌ساختيم، نه اينگونه نبوده است.


لزوماً لحظه خلق آثار منظورم نيست. کلاً تفکر و نگاه عوامل مد نظرم است. در اين صورت، وحدتي که مي‌گوييد، با اين منافات پيدا مي‌کند که ناگهان عوامل آلبوم عوض بشوند.


ميرزاباقريان: من يک توضيحي راجع به بحث عوامل بدهم. البته نمي‌خواستم بازش کنم ولي شما من را مجبور کرديد علي‌رغم ميلم اين کار را بکنم. کسي از رضا يزداني دعوت نکرد که بيايد و بخواند. چون اسم رضا يزداني را آورديد، عرض مي‌کنم؛ وگرنه همه مي‌دانند که رضا دوست عزيز ما است. اين پکيج و آلبوم را قرار بود من بخوانم، از اول تا آخرش. منتها يکي از دوستان خارج از اين مجموعه در روند توليد شبهه‌اي به وجود آورد که آنها پيشنهاد دادند که ما مي‌خواهيم اين کار را بشنويم و اگر شد آن را بخوانيم. در آن دوره اتفاقاتي در پروسه توليد اين آلبوم افتاده بود که من و کارن به اين نتيجه رسيديم که اوکي، از چيزي که اول در اين مجموعه شروع کرده بوديم کمي‌ فاصله گرفتيم و گفتيم بگذار اين آلبوم را جور ديگري پيش ببريم. بعد هم خود کارن گفت نه، مي‌توانيم از کسي مثل يغما دعوت کنيم و من هم هميشه گفته‌ام وقتي يغما به اين پروژه پيوست معجزه کرد. خيلي سخت است که شما روي ملودي ترانه بنويسيد؛ ولي سخت‌تر آن بود که ملودي‌ها، تنظيم و ارکسترها نيز ضبط شده بود و شاهکار يغما همين بود. کارن عزيز هم تا آخر مرا حمايت کرد. اصلاً اينگونه نبوده که يک آلبومي‌دارم، حالا مهدي بيا آن را بخوان و آقاي ايکس تو هم بخوان و فلاني هم بخواند تا ببينيم چه مي‌شود.


همايونفر: من به مهدي گفتم مهدي جان مي‌خواهم يک آلبوم با تو کار کنم و شروع کردم بر‌اساس ترانه‌هاي ايراني نوشتن. آلبوم تا مرحله ضبط رفت و ضبط شد. از يک جايي به بعد در واقع اختلاف نظري پيش آمد که ما مجبور شديم ترانه‌ها را عوض کنيم تا شائبه‌اي نباشد و کسي از ما دلگير نشود. معجزه اينجا اتفاق افتاد که يغما به ما اضافه شد. مخصوصاً کار يغما خيلي سخت بود يعني خود من با اينکه اين همه کار با يغما کرده‌ام، تا وقتي يغما اين شعر‌ها را به من نداده بود، در يک غليان و هول و ولا بودم. ولي وقتي اولين ترانه را به من داد و من ديدم درک و دريافت‌اش از فضاي موسيقي‌هايي که ضبط شده و کاري‌شان نمي‌شود کرد، چه‌قدر درک درستي است، واقعاً سر از پا نمي‌شناختم و برايم حيرت‌آور بود. من فکر مي‌کنم يغما ترانه‌هاي ماندگار درخشان دارد ولي اين کاري که کرد، واقعاً عجيب بود.


يغما خودت در مورد اين معجزه‌اي که دوستان مي‌گويند، صحبت کن.


گلرويي: اتفاقي که دوستان اسم «معجزه» رويش مي‌گذارند يکي از اصول اوليه ترانه‌سرايي است که خيلي از بزرگان پيشين ترانه ما درخشان‌ترين آثارشان را روي ملودي نوشته‌اند، پس من کار عجيبي نکرده‌‌ام. شايد چون مدتي است اين رسم کار کردن کمتر انجام مي‌شود، براي دوستانم خيلي عجيب به نظر مي‌رسد. به هر حال، هيچ‌وقت روي ملودي کار کردن براي من سخت نبوده و من البته يک شانسي هم داشتم. از قسمت سخت بودن نوشتن که بگذريم، من مي‌توانستم براي آدمي‌که اين حرف‌ها را مي‌زند، يک شخصيت بسازم و طبق آن جلو بروم. يک بخشي از آن سخت است ولي از سوي ديگر، خيالت راحت است که پيشاپيش مي‌داني ملودي و تنظيم چيست و يک شناختي هم از خواننده داري. من کل کار را مي‌دانستم و توانستم يک نخ تسبيح از بين اين ترانه‌ها عبور بدهم. ولي کلاً اين کار به من چسبيد و معجزه نمي‌دانم‌اش.


يک اتفاقي هم در ترانه‌هاي تو افتاد که امروز به شدت در ترانه‌هاي کمي‌متفاوت بازار دستمالي شده؛ آن هم اينکه از يک زمان تو شروع کردي به سرودن ترانه‌هايي که در آنها کدهايي از آدم‌ها و خيابان‌ها و اسم فيلم‌ها و شخصيت‌ها و... مي‌دادي و امروز برخي از ترانه‌ها پر شده از آدرس و اسم کتاب و فيلم و... در مورد تأثير خودت روي اين جريان و کساني که بعداً دنباله‌روي آن شدند بگو.


گلرويي: من الان نمي‌توانم بگويم که بعداً کسي آمد و تحت تأثير من بوده. ما کلاً در تاريخ ترانه معاصر -که عمر زيادي هم ندارد- ترانه‌هاي شهري خيلي کمي‌ داشته‌ايم. يعني شما اگر کارنامه ترانه‌سرايان قديمي ‌را نگاه کنيد، مي‌بينيد معشوقي که آنها در آثارشان –به ‌جز آثار متأخر اين دهه- داشتند، آدمي‌ است که هيچ تصوري از او نداريد و پايش روي زمين نيست. يک آدم اثيري پا در هوا است که حالت روياگونه دارد و نمي‌توان از او تصوري واضح داشت. من در ترانه‌هايم از اول سعي کردم با همه مشکلات يک زندگي شهري، يک معشوقه زميني بيافرينم. پيش از اين هم در بخشي از کارهاي روحوضي برخي اشاره‌ها به نام خيابان‌ها و اماکن و آدم‌ها بوده ولي در موسيقي پاپ چندان مرسوم نبوده.


من در مجموعه اول ترانه‌هايم که ارديبهشت 79 منتشر شد، چندين ترانه با چنين موضوعاتي داشتم، ترانه‌هايي درباره خيابان‌ها، کافه‌ها، يک دختر که در کارخانه‌ آجرپزي کار مي‌کند، شيري در باغ‌وحش، ساختن برج ميلاد، ترانه‌هايي که اسم اشخاص و مکان‌هاي مختلف را در خود داشته و موضوعات ديگر؛ چون ناخودآگاه خلأ اين قبيل موضوعات را در ترانه‌ها حس کرده بودم. البته شکي نيست که آن مجموعه حالت آزمون و خطا داشت و خيلي از موضوعات هم به زور در ترانه گنجانده شده بود؛ اما لااقل توانست سرمشق بسياري قرار بگيرد که آمدند و ترانه‌هاي بهتري با همان نگاه نوشتند. من ذات اين موضوع را بد نمي‌دانم و لابد راهم درست بوده که دنباله‌رو داشته؛ اما چيزي که گاهي آزاردهنده است، استفاده دِيمي‌و بدون‌شناخت از نام‌هاي مختلف در ترانه است که اين روزها مد شده و متأسفانه ترانه‌سرا چيزي از پشت آن اسم‌ها نمي‌داند و فقط به قصد جذاب کردن ترانه از آنها استفاده مي‌کند و نوع سري‌دوزي شده‌اش را اين روزها زياد مي‌شنويم.


همايونفر: فقط من يک جا نگران شدم. تو از وقتي ترانه «پيکان» را نوشتي، من نگران اينم که به مرور ملت سراغ پرايد و... هم بروند! بنده خدا يغما يک ترانه درباره «لاله‌زار» گفت، الان راجع به همه خيابان‌ها يک ترانه داريم!


گلرويي: نوستالژي واقعاً براي جامعه خطرناک است. متأسفانه اين‌طور نگاه نشد که آن ترانه «پيکان» را که نوشتم، نيامدم بگويم کاش الان هم پيکان توليد مي‌شد. تو مي‌تواني روايت کني و در آن روايت حرف خودت را بزني. من از اين‌ها نيستم که بگويم اي کاش ما در دهه 40 زندگي مي‌کرديم. واقعاً چه چيز آن خوب است؟ ما فقط لايه‌هاي سطحي آن روزگار را دوست داريم و جنبه‌هاي قشنگ آن را برمي‌داريم. مثلاً من الان بگويم چه‌قدر خوب بود درشکه با اسب در خيابان‌ها مي‌آمد! من اگر از نوستالژي در ترانه‌هايم استفاده‌ کردم، داشتم پشتش حرف‌هاي ديگري مي‌زدم. يعني فقط براي روزهاي رفته آه نمي‌کشيدم. نگاه دريغانه به گذشته داشتن، با ستايش و ميل بازگشت به آن فرق دارد. من راوي مناسبات اجتماعي و انساني از دست رفته هستم، نه تاريخ گذشته.


همايونفر: من اصلاً از نوستالژي مي‌ترسم. جداً مي‌گويم. نوستالژي واقعاً احساس خطرناکي براي يک آرتيست است. وقتي از حد مي‌گذرد؛ شايد هم فقط من هستم که اين از حد گذشتن را سرکوب مي‌کنم. چگونه بايد با نسل جديد ارتباط برقرار کنيم؟ اين يکي از خطرات نوستالژي است. از همه بد‌تر اينکه تو به يک فرسايش دروني مي‌رسي. يعني رويکرد تو مي‌شود افسوس خوردن به حال خودت. اين براي يک آرتيست خطرناک است.


گلرويي: دقيقاً خاطرم نيست چه کسي ولي کسي گفته «نوستالژي آفت مردمي ‌است که امروز زيبا ندارند». يعني در گذشته‌شان دنبال چيزهاي زيبا مي‌گردند و حتي اگر آن را نداشته باشند هم براي خودشان آن گذشته رؤياگونه را مي‌سازند.


همايونفر: حتي اگر به اين شکل نوستالژيک هم نگاه کنيم، ما‌ گذشته چندان زيبايي هم نداشته‌ايم که خيلي هم در مورد آن صحبت کنيم.


امير دين شعاري (تهيه‌کننده آلبوم) خيلي ساکت است. خودت در مورد اين پروژه صحبت کن. درمورد رزومه خودت و اينکه کلا چه شد که وارد اين مجموعه شدي و تهيه‌کنندگي اين آلبوم را بر عهده گرفتي؟


امير: من ابتدا قرار بود بر روي ‌يک فيلم سرمايه‌گذاري کنم، منتها بعد از مشاوره‌اي که از دوستانم گرفتم رسيدم سر توليد اين آلبوم که به من پيشنهاد دادند و من آمدم با عوامل آلبوم نشستي را داشتيم و باهم صحبت کرديم و با آقاي مهدي باقريان در آنجا آشنا شدم. تکه‌هاي کوتاه کار را که گوش کردم براي من خيلي دل نشين بود. بخاطر اينکه من خودم به موسيقي خيلي علاقه دارم. از آنجا قرار شد که با هم کار کنيم و من هم در خدمتشان باشم.


قبل از اين پروژه تجربه قبلي در حوزه موسيقي نداشتيد؟


امير: تجربه خيلي کمي‌ بود و اينگونه نبود که يک خواننده را به سطح توليد برسانيم. اينجا نقطه‌اي بود که من در خدمتشان بودم و کار را انجام داديم.


کمي ‌هم در مورد واکنش‌ها نسبت به اين آلبوم حرف بزنيم.


همايونفر: صادقانه بگويم، کار که توليد و منتشر مي‌شود، ديگر مال من نيست و خودم را صاحبش نمي‌دانم. اما در اين مورد خاص من خيلي واکنش‌هاي تند نديدم و قرار هم نبود که ببينيم. براي اينکه قرار نبود مثلاً بگوييم ما آلبومي‌درست مي‌کنيم که متفاوت باشد يا اگر اين آلبوم بيايد جريان موسيقي را عوض مي‌کند. به شخصه خودم تا الان بابت‌اش فحش نخورده‌ام. حالا بعد اين را نمي‌دانم!


گلرويي: واکنش‌ها براي من مثبت بوده است. اولاً من سال‌ها در کار موسيقي مجوزدار نبوده‌ام و اصلاً آلبومي‌ از ترانه‌هاي من در اين بازار نبود. اين آلبوم يک استانداردهايي دارد که غالباً يکسري ايراد‌ها را نمي‌توانند از آن بگيرند. من در مورد کلام خودم حرف نمي‌زنم، در مورد موسيقي و اجرايش مي‌گويم. يکسري چيز‌ها در اين آلبوم از يک سطحي در چارچوب موسيقي ما بالا‌تر است. چرخه عرضه آلبوم در کشور ما ايراد دارد. وقتي آلبومي ‌در سوپر مارکت و کنار دستمال توالت فروخته مي‌شود، خودبه‌خود بخش هنري‌اش زير سوال مي‌رود. با چنين روش پخشي ديگر انتظار نقد علمي‌داشتن مضحک است. در کل، همه چيزمان به همه چيزمان مي‌آيد!


ميرزاباقريان: کامنت‌هاي خوبي که من گرفتم، در بخش شنيداري آلبوم بود. کامنت‌هاي بد اين بود که از پخش گله‌مند بودند. مثلاً در خيلي شهرها گله‌مند بودند که ما هنوز سي‌دي آلبوم را نتوانسته‌ايم تهيه کنيم که من در اينجا از آنها عذر مي‌خواهم. منتها ما همه تلاش خود را کرده‌ايم ولي پروسه توليد غير از بخش توليد موسيقيايي آن، مجموعه‌اي است که از وقتي سي‌دي مستر آماده مي‌شود و بحث تبليغات و پخش و اين‌ها شروع مي‌شود، اتفاق‌هاي ديگري مي‌افتد و شايد 10 درصد کار، ما به عنوان توليدکننده باشيم و 90 درصد آن به پخش برمي‌گردد.


همايونفر: هم پخش است و هم تک‌تک کساني که اين کار را مي‌فروشند. از فروشنده سوپرمارکت که نمي‌توان انتظار داشت همه را بشنود و هوش موسيقي درستي داشته باشد و کار خوب را ارجحيت بدهد. مثلاً محسن يگانه را بيشتر دوست دارد و آن را جلو مي‌گذارد.


يغما، بعد از مدت‌ها اسمت پشت يک آلبومي‌خورده است. چه اتفاقي افتاد؟


همايونفر: اتفاقش را بايد مهدي بگويد.


گلرويي: در بخش «با تشکر»ها اسمم آورده شد و به عنوان ترانه‌سرا نبود. آن هم به محبت و همت دوستان بود که «با تشکر» خورد. چون در آخرين آلبوم رضا يزداني که من 4 ترانه در آن داشتم، ظاهراً حتي از من تشکر هم نمي‌شد کرد اما الان تشکر مجاز اعلام شده. پس بايد شاد باشم ظاهراً!


البته شما هم از خجالت‌شان درآمديد!


گلرويي: بله! به مهدي گفتم اسم من را اگر مي‌تواني بزن، نمي‌تواني هم هيچي. يعني اسم کس ديگري را نزن. سه‌نقطه بگذار اگر نشد. يکسري چيز‌ها هست که خود خواننده بايد تصميم بگيرد و ريسک‌اش را بپذيرد. البته من که چه‌گوارا نيستم! 18 سال است اينجا کار کرده‌ام و اسمم در 200 تا آلبوم مجاز موسيقي بوده است. حالا در يک دوره‌اي اين‌ها مي‌گويند که اسم تو نباشد. به نظرم آنهايي که قبول کردند اسم خواهر و برادر و فک و فاميل‌شان را روي ترانه‌هايشان بگذارند، اشتباه کرده‌اند که فضا اينگونه شد. اگر از اول همه مي‌ايستادند و حتي سه‌نقطه مي‌گذاشتند، تأثير بيشتري داشت. لااقل مخاطب مي‌رود ببيند اين سه‌نقطه اسم چه کسي است. اما همه به اين چرخه معيوب تن دادند، به جز من که جنگيدم و تن ندادم و حتي به رابطه‌ام با دوستان خواننده و آهنگساز خاتمه دادم که نامم را نگه دارم.


اين حجم تفرقه‌اي که بين جامعه ترانه‌سراهاي ايراني است، از کجا آمده؟


گلرويي: من چون خودم در اين ماجرا شريک جرم هستم، نمي‌توانم خيلي صحبت کنم. من به دليل رويه کاري که در اين سال‌ها در پيش گرفته‌ام، به خودم حق مي‌دهم ترانه‌سراهاي ديگر را نقد کنم. يعني اگر کاستي‌اي در کارشان و در روش کارشان مي‌بينم، اشاره کنم. با بسياري هم از اين دعواها داشته‌ام. من با اينکه ديگران از اين راه کاسبي کرده‌اند و پول چراغ ماشين بعضي‌هاشان از کل پول پيش خانه اجاره‌اي من بيشتر است، مشکلي ندارم. نوش جان‌شان. اين راهي است که خودم انتخاب کرده‌ام و پاي کارم و حرفم هم ايستادم. کم کار مي‌کنم اما اسمم را کثيف و عوض نمي‌کنم. من مي‌فهمم که به هرحال زندگي خرج دارد. پس آن بخش به دست آوردن درآمدِ ترانه‌سرايي از طريق کار سري‌دوزي را هم نقد نمي‌کنم.


من آن موقعي که نقد کردم، در مورد نحوه کار ترانه‌سرايان با خارج کشور بود که ديديد‌‌ همان چيزي که من 5-6 سال پيش مي‌گفتم شد و الان همه توقع کار مجاني از ترانه‌سراها دارند. من گفتم و مي‌گويم ترانه‌سرا بايد به خاطر احترام به حرفه خودش هم که شده، حق ناچيز مالي خود را از خواننده يا آهنگساز بگيرد. وقتي تو به عنوان ترانه‌سرا از حق خودت مي‌گذري، به خواننده اين اجازه را مي‌دهي که مجاني از تو توقع ديگري هم داشته باشد.


تازه مخاطب آن روزهاي نقد من، ترانه‌سراي بااستعداد و بزرگي بود و باور کنيد نقد من -با وجود لحن تندش- از سر دلسوزي بود؛ اما اين روزها ديگر ناترانه‌سراياني وارد اين چرخه شده‌اند که با کمترين استعداد و ترانه‌هايي پر از ايرادات وزن و قافيه و فقط به پشتوانه رايگان بودن با تمام خوانندگان خارج از ايران مشغول کارند و هر سال هم خودشان رکورد خودشان را مي‌شکنند و لابد خودشان براي خودشان هورا مي‌کشند و کف مي‌زنند! اين‌ها ديگر حتي ارزش نقد کردن هم ندارند، چون کلاً چيزي نيست که بشود نقدش کرد. وقتي ترانه‌سرايي در 50 ترانه منتشر شده مجاني‌اش يک سطر و يک بندِ به درد بخور نباشد، ديگر جاي نقدي باقي نمي‌ماند. خود آن ترانه‌ها به اندازه کافي ترانه‌نويس‌شان را نقد مي‌کنند.


مردم سالاری/ مديرعامل خانه موسيقي: در انتخابات خانه موسيقي شرکت نمي‌کنم


مديرعامل خانه موسيقي با اعلام رضايت از فرايند کاري خود در سال گذشته اعلام کرد در انتخابات خانه موسيقي شرکت نخواهد کرد.

عنوان «خانه موسيقي» به طور حتم در سالي که گذشت عنوان غريبه و کم سر‌و‌صدايي براي مخاطبان موسيقي نبود؛ مجموعه‌اي که در سال 94 يکي از پرحاشيه‌ترين دوران فعاليت خود را سپري کرد و اکنون در حالي فعاليت خود در سال جديد را آغاز کرده که تا چند روز آينده نوبت اول مجامع عمومي‌کانون‌هاي خود را پيش رو دارد.

حميدرضا نوربخش خواننده موسيقي ايراني که سال 94 هم به عنوان مدير عامل خانه موسيقي و هم به عنوان مدير سي و يکمين جشنواره موسيقي فجر يکي از پرحاشيه ترين و پردعوا ترين سال‌هاي فعاليتي خود را از سر گذاراند در سالي که گذشت با بسياري از چالش‌هاي ريز و درشتي پيرامون خانه موسيقي و جشنواره موسيقي فجر رو به رو شد که عبور يا مواجهه با اين چالش‌ها کار چندان آساني نبوده و نيست. رودررويي با منتقدان سرسخت خانه موسيقي از يک طرف و مواجهه با انبوهي از اما و اگرهاي جشنواره موسيقي فجر به ويژه بعد از تغييرات ساختاري که براي اين رويداد به وجود آمد نمي‌تواند شرايط آرامي‌را براي يک مدير غير دولتي که در عين حال مسئوليت يک جشنواره دولتي را عهده دار بود، رقم بزند.

به گزارش مهر، مديرعامل خانه موسيقي در پاسخ به اينکه آيا با در نظر گرفتن چنين شرايطي باز هم تمايل به شرکت در انتخابات هيات مديره خانه موسيقي در دوره پيش‌رو را دارد يا خير؟ توضيح داد: شخص من به هيچ عنوان تمايلي براي حضور در انتخابات خانه موسيقي را ندارم. به هر ترتيب من همه توانم را براي حضور موثر و پيشبرد اهداف خانه موسيقي به کار بستم، اما فکر مي‌کنم که لازم است نيروهاي تازه نفسي بيايند و کار را دنبال کنند. من اين روزها خيلي خسته ام و مي‌خواهم مقداري به فعاليت‌هاي هنري ام بپردازم. از سويي ديگر قضاوت اين موضوع را که عملکرد نوربخش در خانه موسيقي رضايت‌بخش بوده يا نه بايد اهالي موسيقي انجام دهند. ولي خودم با توجه به اينکه فکر مي‌کنم همه توان و ظرفيتم را به کار گرفتم از فرآيند کاري ام ناراضي نيستم.

وي درباره ديگر فعاليت‌هاي خانه موسيقي نيز توضيح داد: آنچه در زمينه فعاليت‌هاي صنفي خانه موسيقي طي سال گذشته انجام گرفت بازگرداندن کارگاه‌هاي آموزش موسيقي به فرهنگسراها بود که باعث شد اين جريان مهم مسدود شده، دوباره راه بيفتد. ما در سال گذشته توانستيم موضوع لغو کنسرت‌ها را در حد مقدوراتمان پيگيري کنيم و فکر مي‌کنم اين موضوع را به حداقل رسانديم. اين در حالي است که پيگيري فعاليت‌هاي آموزشي خانه با برپايي کارگاه‌هاي آموزشي در حوزه‌هاي مختلف نوازندگي، آهنگسازي و مباحث تئوريک از جمله برنامه‌هاي جاري بوده که سال گذشته در کنار برنامه‌هاي جسته گريخته انجام گرفت.

نوربخش همچنين به مباحث مطرح شده برخي از منتقدان خانه موسيقي از جمله حسين عليزاده و هنرمندان ديگر گفت: مسائلي که استاد عليزاده درباره فعاليت‌هاي خانه موسيقي عنوان کردند نقدهاي کلي بوده و من به استثناي ماجراي شکايت خانه موسيقي از جناب ساسان فاطمي‌مورد خاص ديگري را نديدم.

در حوزه شوراي‌عالي خانه موسيقي هم که ايشان در نشست خبري کنسرت «هم آوايان» نقدهايي را پيرامون آن عنوان کردند بايد بگويم که استاد عليزاده از اعضاي موثر شوراي‌عالي خانه موسيقي بودند بنابراين هر اشکالي که درباره شوراي‌‌عالي بوده متوجه ايشان در تمام مدت حضورشان نيز هست. اگر به زعم ايشان شوراي‌عالي به وظايف خود عمل نکرده، ايشان هم در اين فضا تا زماني که حضور داشت، دخيل بودند. حتي تا همان تاريخي که استاد عليزاده در شوراي عالي خانه موسيقي حضور داشت چرا نسبت به عملکرد خانه هيچ پرسش، صحبت و پيگيري مبني بر اعتقاد ايشان درباره انفعال خانه، مطرح نکردند؟

وي در بخش ديگري از صحبت‌هاي خود به ماجراي نقد برخي از منتقدان مبني بر کم کاري خانه موسيقي درباره ممنوع الفعاليتي محمدرضا شجريان در ايران گفت: راجع به بحث خاص استاد شجريان که بسياري از دوستان بر اين باور بودند که ما کاري انجام نداديم، بايد بگويم که شخصا بارها و بارها موضوع را پيگيري کردم، حتي خود آقاي شجريان هم اذعان داشت که بنده، شوراي‌عالي خانه موسيقي و هيات مديره خانه موسيقي بحث ممنوع الکاري اين هنرمند را در عرصه‌هاي مختلف پيگيري کرديم.

مديرعامل خانه موسيقي افزود: اتفاقا در اين باب سوال من اين بود که چرا استاد عليزاده در مقام دبير و سخنگوي شوراي‌عالي موسيقي اين موضوع را اعلام نکردند. وقتي رييس شوراي‌عالي خانه موسيقي ممنوع الکار است آيا دبير و سخنگوي شوراي‌عالي نبايد اين اعتراض را انجام مي‌داد؟ بنابراين نبايد در اين حوزه ديگران را مقصر بدانيم.


مردم سالاری/دبير سي‌و‌چهارمين جشنواره جهاني فيلم فجر: در اين جشنواره بليت فروشي به معناي رايج نداريم


رضا ميرکريمي درباره شيوه رزرو بليت در اين دوره از جشنواره بين‌المللي فجر گفت: بليت فروشي به معناي رايج نداريم بلکه از ماه‌ها قبل مخاطبانمان را جذب کرده‌ايم و حالا جمعيت علاقه‌مند پشت درهاي مجازي کاخ جشنواره حضوردارند که به تدريج وارد اين مجموعه مي‌شوند.


به گزارش ايسنا‌، در اين برنامه غير رسمي که عصر روز سه‌شنبه 31 فروردين ماه در پرديس سينمايي «چارسو» به عنوان کاخ جشنواره برگزار شد‌، رضا ميرکريمي دبير جشنواره‌‌ جهاني فجر در سخنان کوتاهي با خوش آمدگويي به اصحاب رسانه گفت: براي برگزاري يک جشنواره استاندارد جهاني‌، بايد به نظم و انضباط توجه ويژه‌اي داشته باشيم؛ البته اين موضوع براي ما که عادت به نظم نداريم قدري دست و پاگير است اما اميدوارم همه کمک کنيم تا نواقص ومشکلات برطرف شود.


اين فيلمساز ادامه داد: با ايجاد اين نظم مي‌توانيم سنگ زيربناي يک حرکت درست و مهم را در سال‌هاي آينده بگذاريم.


ميرکريمي با اشاره به امتيازاتي که اين دوره از جشنواره فيلم فجر براي مطبوعات قائل شده است‌، ادامه داد: تلاش کرديم اصحاب رسانه و منتقدان براي فيلم ديدن آسودگي داشته باشند، به همين دليل هر روز صبح سانس‌هايي را ويژه مطبوعات انتخاب کرده‌ايم.


وي با اشاره به ظرفيت سالن‌هاي پرديس چارسو که در مجموع امکان سرويس دهي به کمتر از 900 تماشاگر را دارد‌، اضافه کرد: براساس ثبت‌نام‌هايي که انجام شده است‌، ما بايد در فضاي کاخ جشنواره‌ به دو هزار تماشاگر سرويس بدهيم که اگر همه آنها با هم بخواهند فيلمي را ببينند چنين امکاني وجود ندارد، ضمن اينکه در مقابل مهمانان خارجي تصوير خوبي ارائه نمي‌شود به همين دليل سهميه‌اي را براي کليه اقشار در نظر گرفته‌ايم.


کارگردان فيلم‌هاي «يه حبه قند» و «زير نور ماه» پراکنش و تنوع فيلم‌ها را يکي ديگر از ويژگي‌هاي جشنواره برشمرد و توضيح داد: با کمک مشاورانمان تلاش کرديم، فيلم‌هايي را انتخاب کنيم تا همه سليقه‌ها را راضي کند. به همين دليل همه نوع اثري از هر فرهنگ و هر فرمي در جدول جشنواره ما حضور دارد، ضمن اينکه مستندهاي بسيار شاخصي داريم و در بخش مسابقه هم ترکيبي از فيلم‌هايي را مي بينيم که کمتر ديده شده اما آثار شاخصي هستند.


ميرکريمي ادامه داد: به عنوان يک فستيوال‌ نسبتا حرفه‌اي، بايد بگويم اين تعداد فيلم که پاسخگوي همه سليقه‌ها باشد به راحتي در يک جشنواره به دست نمي‌آيد.


وي افزود:دوستان تلاش کرده‌اند تا جشنواره فقط محل فيلم ديدن نباشد بلکه به بهانه آن درباره سينما حرف بزنيم. به همين دليل بيشتر فيلم‌ها برنامه‌ معرفي و نشست‌هاي پرسش و پاسخ دارند.


ميرکريمي در ادامه سخنانش خطاب به اهالي رسانه گفت: مطلقا از انتقاد نه تنها ناراحت نمي‌شويم بلکه استقبال مي‌کنيم! اما هدف ما اين است که با کمک يکديگر جشنواره‌اي بسيار خوب برگزار کنيم تا در چند سال آينده به يک رويداد مهم در منطقه تبديل شود که چنين هدفي دور از دسترس هم نيست.


ميرکريمي ايجاد فضاي بين رشته‌اي را از ديگر اهداف اين جشنواره دانست و افزود: اميدواريم رشته‌هاي مختلف با سينما آشتي کنند و اين هنر را به عنوان کوله باري پر از آموزه و تجربه بيابند که مي‌تواند به پژوهش‌ها و تحقيقاتشان کمک کند.


وي با اشاره به اينکه برنامه نمايش فيلم‌ها از ساعت 10 صبح آغاز مي‌شود اضافه کرد: از اشکان خطيبي مديريت نمايش فيلم‌ها درخواست کردم تا در شروع سانس‌ها و کنترل بليت‌ها سخت‌گيري داشته باشد و تعارفات مرسوم را کنار بگذارد، شايد اين روند به بعضي بر بخورد اما بعدا متوجه مي‌شوند که خيلي به نفع همه ما خواهد بود.


جشنواره جهاني فيلم فجر بطور رسمي ازامروز اول ارديبهشت ماه آغاز خواهد شد و تا 6 همين ماه ادامه دارد.


وطن امروز/محمدامین همدانی، تهیه‌کننده انیمیشن «بچرخ تا بچرخیم»: برای تخریب به اثر برچسب می‌زنند



تهیه‌کننده انیمیشن «بچرخ تا بچرخیم» با اشاره به واکنش‌ها نسبت به این انیمیشن بیان کرد که عده‌ای برای اینکه این اثر را تخریب کنند به آن برچسب زده و به یک جریان خاص منتسب می‌کنند. به گزارش مهر، محمدامین همدانی، تهیه‌کننده انیمیشن «بچرخ تا بچرخیم» درباره ادامه تولید این اثر که واکنش‌های زیادی را در بر داشته و بتازگی نسخه عربی آن هم منتشر شده است، عنوان کرد: تولید این انیمیشن مربوط به یک سال گذشته است و اینکه برخی رسانه‌ها در این مقطع نسبت به آن حساس شده‌اند باعث شد نام این انیمیشن باز هم مطرح شود. وی افزود: البته مطلب یک روزنامه اشتباه‌های زیادی در توصیف و تبیین انیمیشن و سازمان رسانه‌ای اوج داشت اما با اینکه در جهت تخریب این اثر گام برداشتند و می‌خواستند آن را به یک جریان خاص نسبت دهند اما در نهایت باعث شدند انیمیشن ما بارها دیده شود. تهیه‌کننده انیمیشن «بچرخ تا بچرخیم» درباره اینکه این انیمیشن جهت‌گیری خاصی نسبت به یک جریان دارد یا خیر؟ عنوان کرد: همانطور که گفتم این یک نگاه تخریبی است که انیمیشن را به یک دوره از ریاست‌جمهوری نسبت دهیم بلکه این‌کار از منافع ملی حرف می‌زند. وی در واکنش به اینکه ممکن است این اثر در تقابل با برجام به نظر برسد، تصریح کرد: انیمیشن «بچرخ تا بچرخیم» به شیوه ساده به ماجرای چند دهه اخیر درباره انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای می‌پردازد. با این حال وقتی ما به صورت شفاف مواضع و سخنی را که بعضی از دوستان مطرح می‌کنند، نمایش می‌دهیم آنها ناراحت می‌شوند!

منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین