کد خبر: ۳۴۶۰۰۹
تاریخ انتشار:
بسته روزانه بولتن نیوز در حوزه فرهنگ/ 29 فروردین 95

فرهنگ در رسانه

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
گروه فرهنگی: امروزه رسانه‌ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمی‌توان دم از کار رسانه  ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانه‌هایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامه‌ها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.

به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالب‌های مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته  اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامه‌ها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایت‌ها و مجلات و روزنامه‌ها و رسانه‌های مختلف دیگری که وجود دارد، می‌توان به همه آن‌ها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …

فرهنگ در رسانه

*      *      *

آرمان/برای ورود به سینما آماده‌ام


نشست نمایشگاه نقاشی‌های لوریس چکناوریان آهنگساز و رهبر ارکستر پیشکسوت کشورمان در تالار امیرخانی خانه هنرمندان ایران برگزار شد.لوریس چکناواریان آهنگساز و رهبر ارکستر پیشکسوت موسیقی کشورمان شنبه ۲۸ فروردین در یک نشست خبری که در تالار امیرخانی خانه هنرمندان ایران برگزار شد از جزئیات برگزاری نخستین نمایشگاه نقاشی‌های خود با عنوان «موسیقی روی بوم» سخن گفت.به گزارش مهر، وی در ابتدای این نشست گفت: این سومین نمایشگاه نقاشی من است که با حمایت و پشتیبانی خانه هنرمندان ایران برگزار می‌شود. البته نمایشگاه اول من سال‌ها پیش در گالری شیرین و نمایشگاه دوم در لس آنجلس آمریکا برگزار شد که خوشبختانه این دو نمایشگاه با استقبال خوب علاقه مندان مواجه شد. همین موضوع و اعتقادی که بنده به ارتباط بین هنرها دارم باعث شد بار دیگر تصمیم بگیرم بیش از ۵۰ اثر از تابلوهایم را در معرض دید علاقه مندان قرار دهم. البته علاقه من به نقاشی از زمانی آغاز شد که به موسیقی علاقه‌مند شدم. وقتی به کشورهای مختلف سفر می‌کردم به ارکستراسیون و رنگ آمیزی در موسیقی بیشتر پی می‌بردم و همواره دوست داشتم بین دو فضای موسیقی و نقاشی ترکیب و ارتباطی برقرار کنم که بتوانم در قالب آن رنگ سازها و ملودی‌ها را در بوم نقاشی بیاورم.چکناواریان بیان کرد: به طور حتم کار من نقاشی نیست، اما جالب است که بدانید در این مدت که به نقاشی علاقه مند شدم بیش از ۱۰۰ تابلو نقاشی کردم و بعد از اینکه این کار را انجام دادم در فکرم این ذهنیت به وجود آمد که به خانه هنرمندان ایران پیشنهاد دهم تا اگر برایشان امکان دارد نمایشگاهی را برپا کنند. من مطمئنم با دیدن این تابلوها بیننده می‌تواند در ذهن خود موسیقی بشنود و این همان موضوعی است که بسیار به آن علاقه‌مند بوده و هستم.

در بچگی می‌خواستم کارگردان سینما شوم

این رهبر ارکستر پیشکسوت موسیقی کشورمان ادامه داد: من غیر از فعالیت در موسیقی با اتکا به این ذهنیت که همه هنرها با هم ارتباط تنگاتنگی دارند، سعی کردم در هنرهای دیگر نیز وارد شوم. من حتی شعر و داستان کوتاه هم نوشته ام و این امید را دارم که مهر ماه امسال بخشی از این اشعار و داستان‌های کوتاه منتشر شود. شاید خیلی زود هم فیلم و تئاتر بازی کنم؛ چراکه همچنان معتقدم هنرها با یکدیگر در ارتباط هستند و از هم تاثیر می‌گیرند. من دلم می‌خواهد به هنرهای دیگر نزدیک شوم و بیشتر یاد بگیرم. بنابراین اگر می‌بینید که این بار به نقاشی وارد شدم، موضوع عجیبی نیست. کمااینکه جالب است شما هم بدانید که من از بچگی با سینما بزرگ شدم و اصلا می‌خواستم کارگردان سینما بشوم، اما شرایط زندگی تغییر کرد و من به عشق خودم موسیقی روی آوردم.چکناواریان درباره جزئیات نمایشگاه نقاشی خود گفت: بیش از ۵۰ اثر از مجموعه کارهایم در ابعاد مختلف به همراه صفحه‌ها و پوسترهایی که برای کنسرت‌هایم طراحی کرده بودم در این نمایشگاه به نمایش در می‌آید. اینها همان علامت‌های موسیقی هستند که من در آثار موسیقایی ام از آنها استفاده می‌کنم و هر کدام از آنها بیان احساسات من در موسیقی است که لذتبخش هستند. ضمن اینکه تعدادی از تابلوهایی که در این نمایشگاه می‌بینید تحت تاثیر کشتار ارامنه و رنج‌هایی است که مادر من از این فضا کشیده و فکر می‌کنم آثاری هستند که می‌توانند مخاطب را تحت تاثیر قرار دهند. البته این را هم بگویم که هیچ کدام از نقاشی‌های من فروشی نیست، اما اگر مجموعه یا نهادی پیدا شود که درخواست‌کننده‌ همه کارهای من باشد آن وقت می‌توانم با آنها وارد مذاکره شوم.این موسیقیدان در بخش دیگری از صحبت‌های خود با اشاره به دیگر فعالیت‌های خود در عرصه موسیقی بیان کرد: هنگامی‌که شاهد فرارسیدن فصل بهار بودم همواره علاقه داشتم که در لباس حاجی فیروز بتوانم ارکستر موسیقی ملی را رهبری کنم. اینها قسمت‌های خوش و شاد زندگی من هستند که دوست دارم مخاطبان بیشتر با آنها مواجه شوند تا غم‌هایی که در زندگی دارم. اینها واریسیون خوش و لذتبخش زندگی من هستند که می‌خواهم آن را با مخاطبان به اشتراک بگذارم بنابراین همواره سعی کردم که بدبختی‌ها و غم‌هایم را کمتر ببینم.وی در بخش پایانی صحبت‌های خود در پاسخ به سوالی مبنی بر فعالیت خود در ارکستر موسیقی ملی کشورمان گفت: من هر جا که به عنوان رهبر ارکستر حضور داشتم تصمیم گرفتم که به عنوان رهبر میهمان در آن مجموعه حضور داشته باشم؛ چراکه معتقدم رهبر میهمان بودن بهترین موضوع است زیرا صاحبخانه بودن اصلا چیز خوبی نیست. بنابراین در همین کنسرت‌هایی که قرار است با ارکستر موسیقی ملی کشورمان داشته باشم، به عنوان رهبر میهمان حضور خواهم داشت.وی برخی خبرها مبنی بر رهبری وی در ارکستر سمفونیک را رد کرد.رازمیک اوحانیان رهبر گروه کر ارکستر سمفونیک تهران و از همراهان استاد چکناواریان نیز در این نشست رسانه‌ای توضیح داد: این آثار تابلوهایی هستند که استاد چکناواریان آنها را از روی پارتیتورها روی بوم آوردند و من خوب یادم می‌آید وقتی سمفونی رسول عشق و امید اجرا می‌شد خیلی از نقاشان و هنرمندان پیشکسوت این صداها را به رنگ درآوردند و حالا می‌بینیم استاد به خوبی این آثار موسیقایی را در قالب تابلوهای نقاشی به تصویر می‌کشند.


آرمان/جایگاه شورای عالی سینما از ابتدا مشخص نبود

دبیر هیات اجرایی طرح حمایت از ارتقای منزلت اجتماعی سینماگران اعلام کرد شورای عالی سینما و کارگروه‌های مربوط به آن در حال تعلیق است.فرهاد توحیدی درباره خبری که رئیس سازمان سینمایی درباره انحلال شورای عالی سینما و سرنوشت هیات اجرایی حمایت از ارتقای منزلت اجتماعی سینماگران که وی دبیر آن است اعلام کرده است به مهر گفت: شورای عالی سینما و همه فعالیت‌های مربوط به آن که طرح حمایت از ارتقای منزلت اجتماعی سینماگران نیز جزئی از آن است در حال تعلیق است زیرا دوستان در سازمان سینمایی نیز به همان نتیجه ای رسیده اند که ما در پایان دور اول فعالیت شورای عالی سینما به آن رسیده بودیم و این سوال مطرح بود که اساسا کارکرد شورای عالی سینما چه چیز می‌تواند باشد و یا بودن یا نبودن آن لازم است یا خیر.وی ادامه داد: آنچه که مشخص است در حال حاضر هیچ جلسه‌ای با نام شورای عالی سینما برگزار نمی‌شود و برای اینکه بدانیم سرنوشت شورای عالی سینما و در ادامه آن کارگروه‌های مرتبط با این شورا چه خواهد شد، باید بدانیم که رئیس سازمان سینمایی و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی‌چه برنامه ای دارند.دبیر هیات اجرایی طرح حمایت از ارتقای منزلت اجتماعی سینماگران تاکید کرد: سال گذشته با حضور علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، منوچهر محمدی، فرشته طائرپور، رمضانعلی حیدری خلیلی و من یک جلسه غیر رسمی‌به منظور رایزنی در مورد شورای عالی سینما داشتیم که ما در آن جسله گفتیم طرح‌های آماده شده که در انتظار تشکیل جلسه رسمی‌است تا با حضور آقای روحانی رئیس جمهور و رئیس شورای عالی سینما مورد بررسی قرار گیرد. در آن جلسه قرار شد که گفت‌وگویی صورت گیرد تا شرایط برای برگزاری این جلسه فراهم شود، اما فضای موجود نشان می‌داد که آقای روحانی زمان لازم برای تشکیل این جلسه را ندارد.این فیلمنامه نویس توضیح داد: اگر شورای عالی سینما می‌خواست جایگاه قانونی پیدا کند باید مانند دیگر شوراهای عالی بر مبنای مصوبه مجلس شورای اسلامی‌تشکیل می‌شد و آنگاه می‌توانست مسائل بین بخشی در حوزه سینما با سایر دستگاه‌ها و وزارتخانه‌ها را حل و فصل کند.توحیدی در پایان گفت: این مراحل برای شورای عالی سینما طی نشده بود به همین دلیل این پرسش که جایگاه شورای عالی سینما چیست و چه وظایفی برعهده دارد و نقش آن در راهبری سینمای ایران چیست، زمانی معنا پیدا می‌کرد که شورای عالی سینما براساس مصوبه مجلس شورای اسلامی‌ فعالیت می‌کرد.


آرمان/مدیران تلویزیون اجازه دهند محدودیت‌ها برداشته شود

فاطمه گودرزی: مدیران تلویزیون اجازه دهند محدودیت‌ها برداشته شود

فاطمه گودرزی - بازیگر سریال در حال پخش «دوردست‌ها» - با اعتقاد بر اینکه معضلات جامعه باید از طریق رسانه ملی بدون ایجاد محدودیت مطرح شوند، تأکید کرد: مدیران تلویزیون باید اجازه دهند نویسندگان راحت‌تر متن‌هایش را بنویسند و موضوعاتشان را انتخاب کنند تا محدودیت‌ها برداشته شود.این بازیگر سینما و تلویزیون در گفت‌وگو با ایسنا در ادامه‌ همین توضیحاتش خاطرنشان کرد: مردم ما هیجان را دوست دارند و اگر ما برای مردم کار می‌کنیم که حتما هم همین‌طور است، باید یکسری مسائل را رعایت کنیم و این آزادی عمل در رسانه ملی برای مجریان تلویزیون و نویسندگان وجود داشته باشد تا بتوانند به راحتی معضلات جامعه را مطرح کنند و برای این معضلات فکری شود تا مسئولان مربوطه هم نسبت به مشکلاتی که در اطراف همه ما دیده می‌شود، آگاه شوند؛ چراکه گاهی مسئولان از معضلات جامعه مطلع نیستند و زمانی که از تلویزیون به تصویر کشیده می‌شود، آگاه می‌شوند.وی در ادامه اظهار کرد:‌ اگر این محدودیت‌ها برداشته شود به نظرم گام بلندی در سریال‌سازی و رفع مشکلات واقعی جامعه است. از طرفی امیدوارم در سال جدید بودجه سازمان صداوسیما به درستی استفاده شود و فقط به یکسری افراد خاص داده نشود. به خصوص برای ساخت سریال‌های بلند، باید بودجه به درستی استفاده شود. در عین حال به جوانان بیشتر اهمیت داده شود؛ چراکه جوانان ما نسل آینده ما هستند و باید بیشتر به آن‌ها فضا داده شود.گودرزی سپس تصریح کرد: این حرف‌ها را ۳۰ سال است که می‌زنیم اما هیچ نتیجه‌ای نمی‌گیریم. حداقل امیدوارم این مشکلات حل شود و حرف‌هایی که می‌زنیم به آن‌ها عمل شود.او همچنین در پاسخ به اینکه آیا برنامه‌های نوروز امسال را تماشا کرده است، گفت: متأسفانه من هیچ یک از کارهای تلویزیون را امسال ندیدم، به دلیل اینکه سفر بودم اما امیدوارم که خوب بوده باشند.بازیگر نقش اصلی سریال «دوردست‌ها» در بخش دیگری از صحبت‌هایش به حضورش در این مجموعه اشاره کرد و یادآور شد: به نظرم «دوردست‌ها» یک کار سلامتی است. من به عنوان بازیگر چنین کارهایی را ترجیح می‌دهم و فکر می‌کنم آن‌طور که با سریال «دوردست‌ها» آشنا بودم و با عوامل آن از نزدیک آشنا بودم، نمی‌شود آن را با کارهای دیگر مقایسه کرد؛ چراکه ژانر این مجموعه با دیگر کارها متفاوت است.گودرزی درباره بازی‌اش در کنار دانیال حکیمی در سریال «دوردست‌ها» توضیح داد: پیش از این هم با آقای حکیمی تجربه همکاری داشته‌ام؛ ضمن اینکه در سریال «دوردست‌ها» خیلی با هم ارتباط سکانسی نداشتیم. من تقریبا چهار ماه سر سریال «دوردست‌ها» مشغول تصویربرداری بودم. بخشی از تصویربرداری این مجموعه در شمال کشور انجام شد و بخش زیادی از آن در تهران انجام شد. در مجموع از حضورم در سریال «دوردست‌ها» راضی بودم و به نظرم کار خوبی بود اما برخی بخش‌ها به هر حال به سلیقه کارگردان و امکاناتی که تهیه‌کننده فراهم می‌کند، مربوط می‌شود.این بازیگر در پاسخ به اینکه آیا در این پروژه با مشکل مالی مواجه بودید؟ خاطرنشان کرد: مشکل بودجه که وجود دارد اما من مطرح نکردم و نخواستم شکل قانونی پیدا کند، بلکه با خود تهیه‌کننده صحبت کردم. تاکنون هم چکی که پرداخته نشده باشد، ندارم اما گاهی اوقات شرایط آن‌طور که توضیح داده می‌شود، پیش نمی‌رود.

ابتکار/وروز، مراسم روز جهانی کتاب کودک را تعطیل کرد؛


قدردانی از مهدی حجوانی برای نهادسازی در حوزه کودکان

الهام عدیمی: مراسم دیدار نوروزی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان و نکوداشت «مهدی حجوانی» امروز از ساعت 17 تا 20 در سالن شهناز خانه هنرمندان برگزار می‌شود.

در این مراسم که با حضور نویسندگان، شاعران، مترجمان و فعالان فرهنگی و علاقه‌مندان ادب و هنر حوزه کودک و نوجوان چون احمد مسجدجامعی، نوش‌آفرین انصاری و امیرعلی نجومیان و رضا امیرخانی برگزار می‌شود، قرار است از یک عمر فعالیت و تلاش دکتر مهدی(مهران) حجوانی در ادبیات کودک و نوجوان قدردانی شود. به همین مناسبت، معصومه انصاریان، دبیر انجمن نویسندگان کودک و نوجوان با اشاره به مراسم دیدار نوروزی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان که امروز برگزار می‌شود، به «ابتکار» گفت: یکی از برنامه‌های انجمن برگزاری نکوداشت برای پیشکسوتان است و تاکنون برنامه‌هایی برای فریدون عموزاده خلیلی، هوشنگ مرادی‌کرمانی و احمدرضا احمدی برگزار شده است و از مهدی حجوانی نیز به عنوان پیشکسوتی که در حوزه ادبیات کودک و نوجوان سالیان بسیاری زحمت کشیده است، قدردانی خواهد شد.

او افزود: حجوانی علاوه بر صاحب‌امتیازی و مدیرمسئولی «پژوهشنامه ادبیات کودک و نوجوان»، 100 شماره به عنوان سردبیر «ماهنامه کودک و نوجوان»، موسس انجمن تصویرگران کتاب کودک و نوجوان نیز به شمار می‌آید. او همچنین صاحب‌امتیاز و مدیرمسئول ماهنامه «لاک‌پشت پرنده» است. در واقع فعالیت در زمینه نهادسازی که سخت و پرزحمت است، از کارهای حجوانی محسوب می‌شود که بی‌شک موفقیت بسیاری در حوزه کودک و نوجوان در ایران است. علاوه بر این، حجوانی، استاد دانشگاه در حوزه نظری و پژوهش‌های ادبیات کودک نیز هست.

انصاریان با بیان اینکه روز جهانی کتاب کودک، 14 فروردین ماه است، توضیح داد: متاسفانه به دلیل تعطیلات نوروز نمی‌توانیم مراسم روز جهانی کتاب را همزمان با سراسر کشورها برگزار کنیم و این روز در سکوت گذشت . بر حسب برنامه هر سال اولین پنج‌شنبه پس از تعطیلات نوروز نویسندگان دور هم جمع می‌شوند که امسال به دلیل همزمان بودن با روز نکوداشت، دیدار نوروزی نویسندگان نیز امروز برگزار می‌شود.

او افزود: مراسم نکوداشت مهدی حجوانی دلیلی شد تا هم مراسم روز جهانی کتاب کودک را ارج نهیم و هم حضور فرهاد حسن‌زاده، از نویسندگان حوزه کودک و نوجوان که پیامی نیز خواهد خواند، انجام شود. از دیگر برنامه‌ها اعلام و قدردانی برگزیدگان از جلسه‌های قصه‌خوانی است که در طول دو سال اخیر برگزار شده بود.

دبیر انجمن نویسندگان کودک و نوجوان در پاسخ به اینکه چرا چنین برنامه‌هایی معمولا مخاطب کودک و نوجوان ندارد، بیان کرد: در برنامه امروز کودکان و نوجوانان نیز حضور خواهند داشت. پیش از این نیز در نکوداشت مرادی کرمانی کودکان حضور داشتند و حضور آنها متناسب با فردی است که نکوداشتش برگزار می‌شود.

انصاریان همچنین به مساله جابه جایی نمایشگاه کتاب اشاره کرد و گفت: امسال نمایشگاه در شهر آفتاب برگزار می‌شود که پیامدهای منفی و مثبتی دارد. دوری راه یکی از این مسائل است که باعث خواهد شد بعضی از حضور در آن منصرف شوند اما اعلام شده است که وضعیت بهداشتی غرفه‌های کودک و نوجوان امسال بهتر خواهد بود چرا که چادرها ی سال‌های گذشته گرم و پرازدحام بودند و بچه‌ها نمی‌توانستند در آنها به راحتی حرکت کنند.

محمدرضا شمس، نویسنده کودک و نوجوان نیز با اشاره به فعالیت‌های مهدی حجوانی به «ابتکار» گفت: با مهدی حجوانی در امیرکبیر آشنا شدم و همکاری ما ادامه پیدا کرد و در روزنامه همشهری نوجوان و افق و جاهای دیگر همکار بودیم. او، یک پژوهشگر دوستدار ادبیات کودک و نوجوان است که کارهای تحقیقاتی خوبی انجام داده است و از افرادی محسوب می‌شود که به اعتلای ادبیات این حوزه کمک شایانی کرده است.

او افزود: کتاب «الف دال میم» حجوانی را جزو کارهای خوب می‌دانم و این پژوهشگراز نظر جایگزین کردن کلمات بسیار موفق بوده است. ترجمه‌های خوبش نشان دهنده دقت کار اوست، اما مهم‌تر از همه شخصیت اوست که بسیار جدی است و در کارهایی که انجام می‌دهد، تمایز و امتیازی میان افراد قائل نمی‌شوند. حجوانی توانایی زیادی در کارهای اجرایی دارد که حضور او در هیات مدیره انجمن نویسندگان و دیگر سمت‌های اجرایی‌اش ابعاد فعالیت‌های ارزشمند او را نشان می‌دهد. بسیار علاقه‌‌مند بودم که به عنوان نویسنده به کارش ادامه می‌داد که متاسفانه پس از «الف دال میم» رمان دیگری منتشر نکرد.


ابتکار/تجمع اعتراضی دیگری برای موزه هنرهای معاصر

یک هفته پس از آن‌که گروهی از هنرمندان در مقابل موزه معاصر تهران تجمع کردند، حالا هنرمندان و فعالان فرهنگی اهواز می‌خواهند در اعتراض به نحوه‌ی مدیریت جدید موزه هنرهای معاصر این شهر تجمع کنند تا حرف‌هاشان را به گوش وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی برسانند.

به گزارش ایسنا، یک هفته پیش شنبه، 21 فروردین جمعی از هنرمندان و هنردوستان در اعتراض به بحث واگذاری موزه هنرهای معاصر به بنیاد رودکی، در مقابل ساختمان این موزه در تهران تجمع کردند، البته همان زمان اعلام شد که بحث واگذاری این موزه به‌طور کامل از دستور کار خارج شده است؛ اما موزه هنرهای معاصر اهواز یکی از مراکزی فرهنگی در کشور است که به‌دلیل مشکلات مالی به بخش خصوصی واگذار شده است. این موزه به‌عنوان تنها مرکز هنری معتبر استان خوزستان برای برگزاری برنامه‌ها و نمایشگاه‌های هنری، چندی پیش به بخش خصوصی واگذار شد. اتفاقی که به گفته برخی هنرمندان، برای جبران کسری بودجه این موزه و ادامه‌ی فعالیت‌هایش باید رخ می‌داد، اما نحوه‌ی این واگذاری و بی‌توجهی به خواست هنرمندان باعث اعتراض آن‌ها شده است؛ اما اعتراض‌ها با وجود برگزاری جلسه‌هایی با مسوولان اداره ارشاد استان خوزستان به نتیجه نرسید و هنرمندان تصمیم گرفته‌اند در مقابل موزه هنرهای معاصر تجمع اعتراضی داشته باشند. به گفته برخی هنرمندان، پس از واگذاری مدیریت موزه، این مکان از حالت موزه‌ای و هنری خود خارج شده و بیشتر به رستورانی که آنجاست توجه می‌شود تا موقعیت فرهنگی آن. با این حال، مدیرکل ارشاد خوزستان این موارد را تکذیب می‌کند و معتقد است، موزه به دست کسانی سپرده شده که حوزه‌ی فرهنگ و هنر را خوب می‌شناسند و موزه در این مدت فعالیت خوبی داشته است. قرار است در این تجمع که ساعت 17 روز شنبه، 28 فروردین‌ماه مقابل موزه هنرهای معاصر اهواز برگزار شد، بیانیه‌ای توسط معترضان به نحوه‌ی مدیریت موزه امضا شد تا به دست وزیر ارشاد برسد. در این بیانیه موارد اعتراضی و خواسته‌های هنرمندان برای مدیریت صحیح موزه عنوان شده است. رضا دیلمی، از فعالان حوزه فرهنگ در اهواز، اظهار کرد: بعد از واگذاری مدیریت موزه، با وجود تمام اعتراض‌های ما، تغییری در روند مدیریت آن ایجاد نشده است. ما در صحبت‌های‌مان به این جمع‌بندی رسیده‌ بودیم که به اداره ارشاد خوزستان فرصت بدهیم تا اوضاع را سروسامان بدهد، چون می‌دانستیم وضعیت مالی ارشاد بغرنج است. او ادامه داد: ما مخالف حضور بخش خصوصی نیستیم. بخش خصوصی سرمایه‌گذاری کند و سودش را ببرد، اما قرار نیست مدیر یک رستوران، مدیریت موزه هنرهای معاصر اهواز را هم برعهده داشته باشد. ما چند جلسه با کارشناسان و مدیرکل ارشاد داشتیم که در این جلسات قرار شد با حضور انجمن هنرهای تجسمی اهواز، شورایی تشکیل شود تا به‌صورت راهبردی نوع فعالیت‌های موزه توسط این شورا پیش‌بینی شود که متاسفانه این اتفاق نیفتاد و هرچه گذشت، اوضاع بدتر شد. دیلمی همچنین بیان کرد: موزه اکنون از حالت و شکل و شمایل موزه‌ای خود خارج شده است. کسانی که در موزه فعالیت دارند، هیچ سابقه‌ی فرهنگی ندارند و حوزه فرهنگ و هنر را نمی‌شناسند. ما در اهواز همین یک موزه را داریم که آن هم تبدیل به رستوران شده است. از نمایشگاه‌هایی که پس از این واگذاری در موزه برگزار شد، استقبال خوبی صورت نگرفت. به‌عنوان مثال در افتتاحیه نمایشگاه «آبی ایرانی» فقط حدود 70 نفر آمده بودند، یعنی این برنامه رسما شکست خورده است. گروهی از هنرمندان در مدت یک هفته، نمایشگاهی را روی کشتی برگزار کردند که بیش از 800 نفر بازدیدکننده داشت. اهواز 200‌ تا 300 نفر هنرمند شاخص دارد که بیشتر آن‌ها حاضر به همکاری با موزه نیستند. او افزود: ما تلاش کردیم مشکلات را با گفت‌وگو و صحبت حل کنیم، اما متاسفانه تغییری حاصل نشد. امروز قرار است یک تجمع اعتراضی در مقابل موزه هنرهای معاصر داشته باشیم. قرار نیست در این تجمع شلوغ‌بازی شود، فقط جمع کردن امضا برای بیانیه‌ای است که نوشته شده و قرار است به گوش وزیر ارشاد برسد. اما در این‌باره، همایون قنواتی، مدیر کل اداره ارشاد استان خوزستان، اظهار کرد: بحث تغییر مدیریت موزه در راستای واسپاری فعالیت‌های فضای فرهنگی بوده و براساس سیر مراحل اداری و قانونی انجام شده است. از زمانی که این اتفاق افتاده، موزه فعالیت بسیار خوبی داشته و دو نمایشگاه «آبی ایرانی» و «arnation» در آن برگزار شده است. این نمایشگاه‌ها با استقبال خوب مخاطبان مواجه شدند. او ادامه داد: تیمی که اکنون در موزه حضور دارند علاقه‌مند و تحصیل‌کرده در فضای فرهنگی - هنری است. مخالفان این بحث تعدادی از هنرمندان هستند که با آن‌ها صحبت هم شده است. مواردی که آن‌ها مطرح کرده‌اند، مواردی نیست که آسیبی به جامعه فرهنگی هنری بزند. موزه هنرهای معاصر اهواز حدود هشت سال بود که هیچ فعالیت ملی نداشت و حالا با حضور دوستان و سرمایه‌گذاری و مدیریت جدید، این نمایشگاه‌ها برپا شده است. قنواتی همچنین گفت: به‌نظر می‌رسد بخشی از اعتراض‌های هنرمندان غیرواقعی است و آنچه مطرح می‌کنند اصلا امکان ندارد. آنچه صورت گرفته براساس تفاهم‌نامه بوده و جنس فعالیت‌های موزه به هیچ عنوان غیرموزه‌ای نیست، بلکه تمام اتفاقات فرهنگی - هنری با نظارت کامل وزارت ارشاد صورت می‌گیرد. ما علاقه‌مند هستیم بخش خصوصی و نیروهای علاقه‌مند به فعالیت در حوزه فرهنگ و هنر بتوانند در این عرصه حضور پیدا کنند. مدیرکل اداره ارشاد خوزستان ادامه داد: این واگذاری به آدم‌های غیرفرهنگی نبوده و انجمن‌های خود ما هستند که به فعالیت در فضاهای فرهنگی مشغول‌اند. سیاست دولت این است تا جایی که امکان دارد، بخش‌های فرهنگی - هنری را به خود هنرمندان واگذار کند و دولت نظارت عالیه بر آن داشته باشد. من به هیچ‌وجه این موضوع را تایید نمی‌کنم که در حال حاضر افراد موزه به‌دنبال کارهای تجاری هستند. قنواتی اضافه کرد: برنامه‌هایی که تا کنون برگزار شده برنامه‌های خوبی بوده است؛ به‌عنوان نمونه رایزن فرهنگی ژاپن از حضور در نمایشگاه «آبی ایرانی» بسیار خوشحال شد و دوست داشت همکاری دو جانبه‌ای بین اهواز و ژاپن صورت گیرد. ما از هنرمندان استانی حمایت می‌کنیم و معتقدیم نباید فضایی به‌وجود آید که باعث شود علاقه‌مندان به حوزه فرهنگ میل خود را برای حضور در این فضا از دست بدهند، بلکه باید فضایی ایجاد شود که آن‌ها ترغیب و تشویق شوند تا در این عرصه‌ها حضور پیدا کنند و این حضور باعث رشد و اعتلای فرهنگ و هنر شود.


ابتکار/شبکه‌های تلویزیون در محاق؛

پول «معمای شاه» می‌توانست بودجه ساخت 10 «شهرزاد» شود

یک مدرس ارتباطات با اعتقاد بر اینکه این روزها تلویزیون در معرض یک هشدار جدی قرار دارد، مطرح کرد: در حال حاضر شبکه‌های اصلی تلویزیون در محاق قرار گرفته‌اند و با همه‌ی تلاش‌ها، شبکه نسیم به عنوان پربیننده‌ترین شبکه تلویزیون محسوب می‌شود، شبکه‌ای که در کانال‌های تلویزیون فرعی محسوب می‌شود.

سیدرضا خوشرو، مدرس ارتباطات در ادامه‌ افزود: در ایام نوروز شبکه‌های اصلی یک، دو و سه محو شده بودند و این برای صداوسیما هشدار بزرگی است که شبکه اصلی‌تان در محاق قرار گرفته است و شبکه‌های فرعی‌تر مخاطبان بیشتری دارند؛ در حالی که هزینه‌های عمده صداوسیما در شبکه‌های اصلی صرف می‌شود اما ذائقه‌های مخاطب به سمت دیگری است و شبکه‌های فرعی به عنوان شبکه‌های پرمخاطب محسوب می‌شوند. او در پاسخ به اینکه تلویزیون در ایام نوروز با وجود تعطیلی مطبوعات و کم‌رنگ شدن فعالیت دیگر رسانه‌های کشور، چه اندازه توانست رسالت خود را در بحث اطلاع‌رسانی و سرگرمی ایفا کند؟ به بحث نیازهای اطلاع‌رسانی و خبری مخاطبان و نیازهای سرگرمی - تفریحی که در ایام نوروز جدی‌تر می‌شوند، پرداخت. این مدرس ارتباطات در بخشی از گفت‌وگوی خود درباره‌ی کارکرد تفریحی و سرگرمی تلویزیون در ایام نوروز و اغنای مخاطبان بیان کرد: آنچه درست‌تر است کارکرد تفریحی سرگرمی است اما باید در فهوای این خندیدن، مختصری هم به سطح سواد رسانه‌ای و سواد فرهنگی مخاطب اضافه شود که قطعا خیلی بهتر خواهد بود. او با اشاره به کمرنگ شدن ذائقه مخاطب به خبر و لزوم دوری رسانه‌ها از بمباران خبری در ایام نوروز، توضیح داد: معمولا در تعطیلات مناسبتی به ویژه نوروز که معنا و مفهوم تفریح، شادی و رفع خستگی مردم در میان است، مخاطب دلشان نمی‌خواهد در معرض بمباران خبری که در طول سال به او وارد می‌شود، قرار بگیرد. مخاطب در این ایام دیگر نمی‌خواهد استرس مسائل و رویدادهای سیاسی و همچنین حوادث و ... که در طول سال تجربه می‌کند را ببیند؛ به ویژه مخاطب ایرانی که به واسطه روحیه‌ی سیاسی که دارد، بیش از سایر مردم دنیا به این اخبار توجه می‌کند و مدام در حال استرس بابت رویدادهای سیاست داخلی و خارجی است؛ بنابراین در طول سال مخاطبان درگیر هستند و در ایام نوروز است که به یک رفع خستگی نیاز دارند تا کمتر در معرض بمباران خبری اطلاعاتی قرار بگیرند. این مدرس ارتباطات درباره‌ی نیاز مخاطب در ایام نوروز و کارکردهای رسانه‌ای توضیح داد: مخاطب عمدتا ذهنش به طور اتوماتیک پیام‌هایی را دروازه‌بانی می‌کند که او را از دنیای پر افت و خیز و پرحادثه بیرونی دور کند. مخاطب یک نوع مخدر ذهنی از رسانه‌ها توقع دارد و از این طریق سرگرمی، تفریح، دیدن فیلم و سریال و برنامه‌های ترکیبی را ترجیح

می‌دهد. از سویی دیگر آنچه که در ایام نوروز اتفاق می‌افتد، ایجاد شبکه‌های ارتباطی گسترده‌تر، فعال‌تر و موثرتر نسبت به دیگر ایام سال است که به واسطه‌ی یک رسم و سنت ایرانی، دید و بازدید شکل می‌گیرد. در این شکل، ارتباطات انسانی جای ارتباطات مجازی و ارتباطات غیرمستقیم و رسانه‌ای را می‌گیرد و یک رویداد ارتباطاتی جدی شکل می‌گیرد و این اقدام منجر به این می‌شود که مخاطب خبر را منتقل کند. حتی اگر اتفاقات مهمی هم رخ داده باشد، در ارتباطات رودررو اجتماعی این اخبار رد و بدل می‌شود و در این دید و بازدید مرور، تحلیل و تفسیر می‌شود و مخاطب دیگر نیازی نمی‌بیند که به یک رسانه خبری مراجعه کند و تحلیل اخبار آن‌ها را بشنود. خوشرو همچنین کارکرد سرگرمی - تفریحی تلویزیون در ایام نوروز را مهمتر از کارکرد رسانه‌ای‌اش عنوان کرد و گفت: بسیاری از صاحب‌نظران معتقدند مطبوعات و رسانه‌ها در ایام عید باید فعال باشند و فعالیت‌های خودشان را داشته باشند، چرا که به هر حال رویدادها و ارزش‌های خبری پابرجا هستند. اما فکر می‌کنم تعطیلی رسانه‌ها در ایام تعطیلات جدا از اینکه یک تعطیلی است که عوامل رسانه‌ خستگی خود را برطرف کنند، از سوی مخاطب هم پذیرفته شده است؛ چراکه نیاز خود را از طریق ارتباط واقعی برطرف می‌کند. تلویزیون هم ناگزیر است و اقتضا می‌کند خودش را با این نیاز مخاطب تطبیق دهد. مخاطبان در ایام عید از تلویزیون، سریال، کارهای طنز، برنامه‌های ترکیبی، موسیقی و برنامه‌های شاد مفرح می‌خواهند تا خبر و تلویزیون هم همین کار را می‌کند. حتی در اندازه‌ای که اعلام شد در ایام عید برنامه گفت‌وگوی ویژه خبری را تعطیل خواهند کرد و در صورت نیاز آن را پخش خواهند کرد؛ بنابراین تلویزیون در ایام نوروز کاری می‌کند که مخاطب خاص و نیاز مخاطب است در عین حال اگر اتفاق مهمی رسانه‌ای بیفتد به اندازه کافی اطلاع‌رسانی خبری می‌کند. او ادامه داد: تلویزیون اگر بتواند در مخاطب تغییر ذائقه ایجاد کند، موفق بوده است، نه اینکه به واسطه‌ی رقابت رسانه‌ای با شبکه‌های ماهواره‌ای که برخی از مردم به آن‌ها گرایش دارند، بخواهد خیلی از برنامه‌های رسانه‌ای‌اش را در طول برنامه‌های نوروزی به حجم قابل توجهی افزایش دهد؛ به طور مثال جریان موسیقی را در هر کانالی که جست‌وجو می‌کردیم موسیقی بخش عمده‌ای از برنامه‌ها را تشکیل می‌داد که به کیفیت شبکه‌های رقیب نمی‌رسید. با توجه به اینکه رسانه ما محدودیت‌ها و ضوابط سختگیرانه‌ای در این قالب برنامه‌ها دارد، هر چقدر هم که تلاش کند به آن جذابیتی که برنامه‌های رقیب پخش می‌کند و برای ما خط قرمز است، نمی‌رسد. برای همین چون فاکتورهای جذاب برنامه‌های رقیب را نمی‌توانیم در برنامه‌هایمان داشته باشیم، همچنان به صورت ابتر و دست و پا شکسته این نوع برنامه‌ها را می‌سازیم و موسیقی‌هایمان، موسیقی‌هایی نیست که قشر جوان امروز

بپسندند. این اتفاق باعث می‌شود که تلویزیون بخشی از برنامه‌ها را به گونه‌ای تخصیص دهد که نتواند مخاطبی که در معرض رقیب قرار گرفته را جذب کند و حتی در عین حال به خاطر این برخورد، یکسری مخاطبان را هم از دست می‌دهد. در نتیجه تلویزیون اگر به عنوان رسانه ملی در ایام عید می‌توانست کارهای سال‌های گذشته را همچون سریال «پایتخت» و کارهای طنزدار جدی‌تر و طنزآمیز را دنبال کند موفق‌تر بود خوشرو همچنین تاکید کرد: تلویزیون به جای اینکه جریان موسیقی را در همه برنامه‌ها دنبال کند که مخاطب ماهواره‌بین را جذب کند، با پخش سریال‌های جذاب‌تر در جذب مخاطبان می‌تواند موفق‌تر عمل کند. تلویزیون گزینه‌ای را برای کپی انتخاب کرده است که نمی‌تواند در آن مانور لازم را بدهد، ولی برنامه‌هایی همچون «خندوانه» ایده خود تلویزیون بوده که بعد از اتاق فکرها شکل گرفته و جا افتاده و به بلوغی رسیده که مخاطبان را هم منتظر خود نگه داشته است؛ بنابراین تلویزیون اگر «خندوانه» را به سمت متعالی‌تر می‌برد موفق‌تر بود و اگر «خندوانه» خودش را ادامه می‌داد مخاطبان بیشتری را جذب می‌کرد. این مدرس ارتباطات یادآور شد: گزینه‌هایی که تلویزیون در ایام نوروز برای کپی‌برداری انتخاب کرد، گزینه‌های بدی بودند؛ موسیقی گزینه مناسبی برای کپی کردن نیست.

تلویزیون می‌توانست از برنامه‌هایی الگوبرداری کند که امکان مانور در آن را داشته باشد نه اینکه با پخش برنامه‌های موسیقی محور به جایی نرسد و حتی مخاطبان متدین خودش را از دست بدهد؛ به عنوان مثال ما در «خندوانه» پیش از این مخاطبان متدینی داشتیم که آن برنامه را دنبال می‌کردند، اما در سری جدید این اتفاق نیفتاده است؛ یعنی علاوه بر اینکه مخاطب ماهواره‌ای را جذب نکرده است مخاطبان متدین را هم از دست داده است.

خوشرو همچنین با تاکید بر اینکه تلویزیون در عرصه سریال‌سازی می‌تواند در جذب مخاطب موفق باشد، یادآور شد: تلویزیون با ساخت سریال‌هایی با تعداد قسمت‌های بالا همچون شبکه‌های جم، شبکه‌های ترکیه‌ای که این کار را می‌کنند و معمولا هم مخاطب دارند، می‌تواند موفق‌تر عمل کند. تلویزیون نقطه قوت‌اش این است که عوامل خوب، بازیگران خوب، هنرمندان خوب و داستان‌های جذاب و خوب دارد و همچنین محدودیت‌های سریال‌سازی کم دارد. تلویزیون با ساخت مجموعه «کیمیا» با همه ایرادهای وحشتناکی که بر آن وارد بود، کار خود را کرد و توانست مخاطب را با خود همراه

کند. در نتیجه آن چیزی که تلویزیون می‌تواند در رقابت با رسانه‌های رقیب داشته باشد در حوزه سریال‌سازی است که می‌تواند خود را ارتقاء دهد. سیدرضا خوشرو در پایان با اشاره به ساخت سریال‌هایی همچون «معمای شاه» که برای تلویزیون ضعف محسوب می‌شوند، یادآور شد: تلویزیون با پول سریالی همچون «معمای شاه» و حذف آن می‌توانست در طول سال 10 سریال همچون سریال «شهرزاد» داشته باشد. بنابراین همه این مسائل بحث استراتژیک دارد. تلویزیون به جای دنبال کردن 10 برنامه موسیقایی که هیچ کدام از آنها به درد نمی‌خورند می‌توانست سریال‌های درست و حسابی‌تری را طراحی کند. اتفاقا سازمان صداوسیما در حال حاضر در موضع بازتری هم قرار دارد. به نوعی که خیلی از مجریانی که فعالیت‌شان محدود شده بود و ممنوع‌التصویر بودند در حال حاضر به تلویزیون بازگشته‌اند. در نتیجه فضای تلویزیون فضای بازی است ولی آن استفاده بهینه‌ای که باید صورت بگیرد صورت نگرفته است و فکردارتر نبوده است.


اعتماد/گفت‌وگو با هادي مرزبان درباره تئاتر، بنياد رودكي، تالار وحدت و اكبر رادي

گيشه مساوي است با ابتذال!/ ديالوگ‌نويسي‌هاي اكبر رادي مثل كاشي‌كاري‌هاي مسجد امام اصفهان است

پيام رضايي/ هادي مرزبان از جمله كارگرداناني است كه در بيش از چهار دهه كار حرفه‌اي، مسير كمابيش مشخصي را پيموده است. مسيري كه بخش بزرگي از آن با همراهي يار ديرينه‌اش زنده‌ياد اكبر رادي ميسر شد. بيراه نيست اگر بگوييم نام هر كدام ديگري را به ياد مي‌آورد. ويژگي‌هاي خاص آثار رادي و نگاه مرزبان به شيوه اجرايي آثار رادي، آن دو را از سال ١٣٦٣ كنار هم قرار داد و تا سال ١٣٩٣ يعني سه سال پس از درگذشت رادي نيز كه مرزبان «تانگوي تخم مرغ» را به صحنه برد، ادامه يافت. مرزبان در آثارش همواره بر فرهنگ ايراني تاكيد داشته است. او در تازه‌ترين فعاليت نمايشي خود «بازار عاشقان» را به نويسندگي محمد ابراهيميان به صحنه برده است. اثري شبه‌آييني كه به داستان آشناي شمس و مولانا مي‌پردازد. در اين اثر نمايشي كه پيش از آغاز در تالار وحدت، در لابي آغاز مي‌شود، ايرج راد، فرهاد قائميان، محمد حاتمي، شهرام عبدلي و همسرش فرزانه كابلي ايفاي نقش مي‌كنند. واقعيت اين است كه به خانه مرزبان رفتيم تا با او درباره «بازار عاشقان» حرف بزنيم اما اين كارگردان باسابقه تئاتر دل پري از شرايط امروز تئاتر داشت و حرف بيشتر به سمت و سوي ديگري كشيده شد. مرزبان از شرايط كنوني و به ويژه وضعيت تالار وحدت و بنياد رودكي دلخور است، دلتنگ رادي است و خيلي چيزهاي ديگر. ما نشستيم و پيش از آغاز پرسش‌ها، از حالش پرسيديم و به شوخي گفتيم چه مي‌كنيد با هزينه تالار وحدت؟! و گويي سر زخم باز شد...

تالار وحدت كه خودش معضلي شده! من فكر مي‌كنم به جاي اينكه كمكي به هنرمندان باشد- نمي‌خواهم بگويم تقصير كي است- الان همه را دارد با يك چوب مي‌راند. ما بعد از كلي رايزني و جلسه توانستيم بر سر ٢٠، ٣٠ درصد فروش به توافق برسيم. من اول مي‌خواستم سالن را كرايه كنم اما همكاران خودم گفتند ريسك بزرگي است. كسي كه وارد تئاتر شده يا ديوانه بوده يا عاشق! اگر شما حكم بازنشستگي من را نگاه كنيد خيلي مضحك است. روي برگه نوشته با مدرك دكتري و فلان. اگر حقوقم را بگويم شما خنده‌تان مي‌گيرد، پايين خط فقر است! مني كه با اين عشق آمده‌ام و دارم تئاتر كار مي‌كنم، به كمك نياز دارم.

منظورتان حمايت دولت است؟

بله! اگر در لندن هر شب نزديك به ٤٠٠ نمايش روي صحنه مي‌رود، حدود ٢٠، ٣٠ نمايش از اينها با حمايت كامل دولت است. نشنال تئاتر لندن را فقط دولت دارد مي‌چرخاند. خب تئاتر واقعي و كعبه آمال همه تئاتر دنياست. اين يك برادوي ديگر است و البته تئاترهاي واقعي كار مي‌كنند والا بله آن ٤٠٠ تئاتر ديگر، ٦ ماه به ٦ ماه رزرو است.

«اوه كلكلته!» تئاتري نيست كه من بخواهم بروم در لندن ببينم. براي جذب توريست است و البته همان طور هم كه گفتم ٦‌ماه، ٦ماه هم رزرو است. اما تئاتري كه ما به عنوان تئاتر اصيل مي‌شناسيم و بهش مي‌گوييم تئاتر با كمك مستقيم دولت است و بايد باشد.

و شهرداري البته!

همين طور است! در تمام دنيا شهرداري‌ها يكي از كمك‌هاي اصلي‌شان به تئاتر است. در اينجا نه‌تنها شهرداري كمكي نمي‌كند بلكه درصدي هم مي‌گيرد. تنها كاري كه امسال براي ما كردند در بخش زيباسازي با ما همكاري كردند و براي ما چند بيلبورد نصب كردند. البته در طول مدتي كه من دارم تئاتر كار مي‌كنم نخستين باري است كه دارم چنين چيزي را مي‌بينم كه كمك مي‌كنند. اينهاست كه آدم دلش به درد مي‌آيد.

با تالار رودكي چطور به توافق رسيديد؟

بگذاريد اين طور بگويم. من با شرايطي كه اين‌بار بنياد رودكي مطرح كرده و قراردادهاي جديدي را هم روي ميز من گذاشته بايد چه كنم؟! البته من گفتم به هيچ‌وجه اين قراردادهاي جديد را امضا نمي‌كنم و امضا نكردم. شرايط جديدي براي هنرمند بيچاره گذاشتند و خب بيشتر دست و پايش بسته مي‌شود. بهشان گفتم من اين دفعه كه اين كار تمام شود، كلاهم هم در تالار وحدت بيفتد با اين سياست و مديريتي كه دارد برنمي‌گردم كه برش دارم. با چه پشتوانه‌اي؟! بدترين زمان اجرا را به من دادند! گفتند از

٧ فروردين شروع كنيد! اصلا ٧ فروردين كسي نيست! همه دنبال عيدديدني و مسافرت و اينها هستند. من گفتم نه. اجبار كردند كه ٦ بعدازظهر. ٦ بعدازظهر الان موقع تئاتر نيست! در بهار هستيم و ٦ عصر هوا روشن است. طرح و ترافيك و اينها هم هست. مي‌خواهم بگويم همه‌چيز آن طرف ميزي شده است. ما هم مجبوريم بگوييم چشم، چون راه ديگري نداريم.

داستان اين قراردادهاي جديد كه گفتيد چيست؟

حالا با همه اينها همان‌طور كه گفتم قرارداد جديد هم آوردند كه بايد امضا كني. گفتم براي يك كار مگر چند قرارداد مي‌بندند! من قبل از شروع كار قرارداد امضا كردم. مي‌گويند نه از نو! گفتم مگر من با شما شوخي دارم؟! نخستين چيزي كه ما در قانون مي‌فهميم اين است كه به ما گفته شده قانون عطف به ما سبق نمي‌شود. ما قراردادمان را بستيم و رفته است. حالا دوباره قرارداد مي‌آورند. بهشان گفتم شايد شما احترامي براي امضاي من قايل نشويد اما خودم براي امضاي خودم احترام قايلم و دوباره امضا نمي‌كنم. از كجا مطمئن باشم ١٠ روز ديگر يك قرارداد ديگر نمي‌آوريد كه اين را هم امضا كن. همه‌چيز دارد يك‌طرفه مي‌شود.

فكر مي‌كنيد ريشه مشكل كجاست؟

خب ريشه‌اش به خصوصي شدن بنياد برمي‌گردد. به زودي شما در تئاتر شاهد يك معضل خواهيد بود.

چه معضلي؟

از وقتي كه زمزمه تئاتر خصوصي بلند شد، عده‌اي از دوستان آمدند و بادي به گلو انداختند و گفتند تئاتر خصوصي! تئاتر خصوصي! خيال كردند ما مي‌ترسيم كه برويم تئاتر خصوصي. نه ما هم بلد هستيم. اگر تئاتر خصوصي شود منِ مرزبان فقط به گيشه‌ام چشم دوخته‌ام. نتيجه چه مي‌شود؟ نتيجه اين است كه همه هجوم مي‌آورند و مي‌خواهند گيشه‌شان را تامين كنند. گيشه مساوي است با ابتذال! همه شروع مي‌كنند و اين همان چيزي مي‌شود كه وقتي در دهه ٤٠ يا ٥٠ به مركز آن موقع تئاتر ايران يعني لاله‌زار مي‌رفتيد، مي‌ديديد. خبري از تئاتر نبود. به اسم تئاتر همه‌چيز تحويل مردم مي‌دادند! و خيل تماشاگراني كه مي‌رفتند بليت مي‌خريدند، تخمه هم در جيب‌شان، مي‌خوردند و عشق مي‌كردند. همه‌چيز مي‌ديدند به غير از تئاتر و آخر آخر هم براي خالي نبودن عريضه يك ربع از اين تئاترهايي كه «من از بازويم نان مي‌خورم» و اين حرف‌ها مي‌گذاشتند كه دل مردم خوش باشد. تئاتر خصوصي و تئاتري كه قرار باشد خودت درآمدزايي كني به اينجا خواهد رسيد.

چرا اين طور فكر مي‌كنيد؟

چون ما هنوز به اينجا نرسيديم كه مردم ما تئاتر واقعي را بشناسند. در سبد اقتصادي‌شان باشد. بايد به اميد آن روزي باشيم كه تئاتر جزيي از زندگي مردم بشود و تئاتري كه ما داريم شبيه كتابخانه‌هاي ما است. آيا ما وقتي كسي براي كتاب خواندن به كتابخانه مي‌رود مي‌گوييم سوبسيد بده؟! ما بايد به مردم سوبسيد هم بدهيم كه مي‌آيند، مي‌نشينند و كتاب مي‌خوانند. بايد آنها را عادت بدهيم. دلم از اين چيزها پر است.

خب اين افق آينده است. الان چطور؟

تئاتر دارد يك چيزي مي‌شود كه فقط به درد بچه‌پولدارها مي‌خورد. بچه‌ميلياردرهايي كه اصلا براي‌شان تعداد صفرها فرقي نمي‌كند. بروند آنجا كلي پول بدهند و هرچي هم دوست دارند روي صحنه بياورند. حالا دو تا ستاره سينما هم بياورند و به اسم تئاتر به خورد خلق‌الله بدهند! آنها هم دل‌شان خوش باشد كه سالن‌شان پر است. پر از چي؟ چي به مردم مي‌دهيد؟ آيا تئاتر واقعي اين است؟ تئاتري كه دنبالش هستيد اين است؟

و البته تاثيري كه در سليقه مخاطب مي‌گذارد را هم نبايد فراموش كرد.

تلويزيون‌مان كه داريم مي‌بينيم چي تحويل مردم مي‌دهد! و متاسفانه اشكال كار اين است كه تماشاگرجماعت مجبور است عادت كند. همين‌جا اين را بهتان بگويم. ما نجيب‌ترين و فهيم‌ترين تماشاگران دنيا را داريم. نجيب‌اند چون همين كه گوجه‌فرنگي پرت نمي‌كنند خدا پدرشان را بيامرزد. چرا بايد هر چيزي كه ما تحويل اين مردم مي‌دهيم بلند شوند و دست بزنند و تشكر كنند؟! ولي الان هنرمندان تئاتر، خودشان براي خودشان تماشاگر تربيت كرده‌اند. امروز تماشاگر من معلوم است كه كي است. البته تعداد كمي هستند كه اين اتفاق براي‌شان مي‌افتد و با تماشاگر خودشان ارتباط برقرار مي‌كنند. من هميشه اين را گفته‌ام الان ديگر تماشاگر من آن تماشاگر فكل كراواتي نيست. همه قشري آدم در سالن مي‌‌نشيند و آدم را نقد مي‌كنند و حيف است كه ما اين مخاطبان را از دست بدهيم. حيف است كه اين حس و روحيه را كه اين گونه به طرف تئاتر مي‌آيد، حمايت نكنيم. الان متاسفانه تالار وحدت اين طور كه من مي‌بينم فقط به فكر منابع مالي است.

چند روز پيش قرار بود كه موزه هنرهاي معاصر هم به بنياد رودكي واگذار شود!

خدا كند هيچ ارگاني زير پوشش بنياد رودكي با اين قوانيني كه دارد، نرود. البته اين را هم بگويم وقتي با آنها هم مي‌نشيني و صحبت مي‌كني مي‌بيني حق هم دارند. بايد حقوق بدهند و هزينه دارند و... اصلا نبايد اينجا خصوصي مي‌شد. تالار وحدت ابهتي داشت. وقتي دانشجو بوديم بدون كراوات ما را راه نمي‌دادند، ما هم جوان بوديم و لج و لجبازي داشتيم و شيطنت مي‌كرديم. مي‌رفتيم روي زيرپوش كت مي‌پوشيديم و يك كراوات هم آويزان مي‌كرديم. ديگر نمي‌توانستند به ما حرف بزنند. حالا همين مانده است كه به زودي در اينجا عروسي هم برگزار شود.

سال گذشته اين جمله را در حرف‌هاي خيلي‌ها شنيديم!

باور كنيد! آخر وقتي دارند پول مي‌دهند و هر كاري اجرا مي‌كنند، فكر مي‌كنيد فرقي دارد؟! اينها از عروسي گرفتن در تالار وحدت بدتر است! دارد پولش را مي‌دهد. وقتي يك جوان بيست و چند ساله ميليارد پول مي‌گذارد و اجرا مي‌رود و هيچ كس نيست ازش بپرسد داري چه كار مي‌كني؟ چه چيزي داري عرضه مي‌كني؟ فقط پول را بده بيايد. اينها درد است. به مديران هم برنمي‌گردد. به سياستگذاري كلان برمي‌گردد. به همانجا كه گفتند بايد خصوصي شود و از ريشه اين ماجرا را زدند. دليلش را هم نمي‌دانم. بيايند بگويند ما تئاتر نمي‌خواهيم. دعوا كه نداريم. ما دستكم نقش لبوفروش را كه خوب مي‌توانيم بازي كنيم. مي‌رويم كار ديگري مي‌كنيم. اما اگر مي‌خواهند بايد پايش بايستند. اينكه نمي‌شود بگوييم ما كار خوب مي‌خواهيم، پول هم نمي‌دهيم، سالن هم نمي‌دهيم و كلي قوانين جديد!

چه قوانيني؟!

به زودي خواهيد ديد. مثلا اگر از مقدار مشخصي كمتر شود كارتان را تعطيل مي‌كنيم! همان قراردادي كه من امضا نكردم. چون مي‌دانم نخستين كسي كه اين را امضا كند در تاريخ بهش فحش خواهند داد! اگر كاري به دليلي تعطيل شد يا ارگاني كار را تعطيل كرد، نه‌تنها تالار مسووليتي ندارد بلكه تا پايان دوره‌اي كه قرارداد بستيد بايد خسارت تالار را بدهيد! اينها شوخي نيست.

خب چطور راضي شدند كه امضا نكنيد؟

ما از ابتدا قرارداد اجرا را امضا كرديم. اين داستان بعدا شروع شد. من از روزي كه نمايشم روي صحنه رفته هر روز ١٠ بار يكي مي‌آيد قرارداد توي دستش است كه امضا كن. مي‌گويم آقا مگر چندتا قرارداد بايد امضا كنم. البته كارمندان معمولي خيلي خوب دارند همكاري مي‌كنند. چون آنها هم مثل من هستند. طراح نورشان همكاري مي‌كند، صدابردار، بچه‌هاي صحنه و همه آنها كه مثل ما هستند دارند همكاري مي‌كنند. تازه آنها از ما هم بيچاره‌ترند چون حقوق هم نگرفته‌اند. اين از ريشه بايد درست شود. شخص وزير بايد براي اين فكري كند.

امسال هم كه دوباره سال تئاتر شد.

بله! و من فكر مي‌كنم آقاي جنتي اگر مي‌خواهند يك عيدي به اهالي تئاتر بدهند، بيايند و اين مساله تالار رودكي را حل كنند. به خصوص از وقتي آقاي مرادخاني آمد و معاون هنري وزارتخانه شد من خيلي اميدوار بودم و الانش هم اميدوارم از آقاي مرادخاني هم اين تقاضا را دارم كه فكري براي بنياد رودكي كنند. معضل بزرگي براي بچه‌ها شده است. سنگي است جلوي پاي آنها. به جاي اينها ببيند ما چي داريم تحويل مردم مي‌دهيم، چه بنجل‌هايي به نام اثر هنري تحويل مردم مي‌دهيم! اينجا را سختگيري كنند. شوراهايي بگذارند. هر كس حق نداشته باشد تالار وحدت كار كند.

شما نخستين كارتان را چه سالي اجرا كرديد؟

من ١٣٤٧ نخستين كار حرفه‌اي را اجرا كردم. در نمايش رستم و سهراب كه بازيگر بودم. كارگردانش هم زنده‌ياد مصطفي اسكويي بود. من همه‌جا هم گفتم اسكويي يكي از آنهايي بود كه اصول و مباني بازيگري و كارگرداني را دقيق بلد بود و هيچ كس مثل اسكويي نمي‌دانست. «عدو شود سبب خير» بود كه از ايران فرار كرد به شوروي و وقتي برگشت وارد دانشكده ما شد. ما اين شانس را داشتيم كه سال اول دو ترم با او گذرانديم. همان سال در آمفي‌تئاتر دانشكده هنرهاي زيبا اجرا شد.

در طول سال‌ها بيشتر وقت‌ها نام شما يادآور نام اكبر رادي است. داستان شما و زنده‌ياد رادي از كجا شروع شد؟

اول اين را بگويم كه نويسنده بزرگ ما آقاي دولت‌آبادي كه من عاشقش هستم وقتي مرا مي‌بيند، بغلم مي‌كند و مي‌گويد كه تو براي من بوي رادي را مي‌دهي. رادي را من از زمان دانشجويي مي‌شناختم. به هر حال رادي بود! در يك شب سرد زمستاني سال ١٣٦٢ به وسيله دوستي كه خدايش رحمت كناد

- فرهاد مجدآبادي- با رادي قراري گذاشت كه او را ببينيم. شب بسيار سردي بود. در راه كه مي‌رفتيم من به فرهاد مي‌گفتم اگر تو فكر مي‌كني كه رادي برخورد بدي خواهد داشت نرويم! و او هم مي‌گفت نه بابا! آخه چرا بايد بد برخورد كند. نمي‌دانم آقاي رادي را ديده ‌بوديد يا خير. خدايش بيامرزاد خيلي ظريف و اتوكشيده بود. خيلي منظم و مرتب بود. اگر خطش را ببينيد انگار نوعي تايپ است. در راه كه داشتيم مي‌رفتيم ايشان را ببينيم، خب من رادي را از آثارش مي‌شناختم، يك آدم خشن، نمي‌دانم چرا ولي من كسي مثل ايبسن را مجسم مي‌كردم! گنده با موهاي وزوزي و عجيب و غريب. رسيديم و زنگ در را زديم. ديدم آقايي با صدايي بسيار لطيف گفت بفرماييد. با خودم گفتم اين حتما مستخدم است و الا خودش بايد خيلي زمخت‌تر از اين حرف‌ها باشد. خلاصه رفتيم بالا و من ديدم آدمي كه اصلا از لحاظ ظاهري درشت نبود آمد و ما را به اتاق كوچكي برد. شايد دو متر در دو متر. آنجا رفتيم و ديدم رادي بزرگ همين است. از آن اتاق كوچك آثار بزرگي خلق كرد و آن شب مقدمه كار «پلكان» نخستين كار من و رادي بود.

و اين همكاري نزديك به ٣٠ سال ادامه داشت.

بله! اين همكاري آنجا پايه‌گذاري شد. يادم است كه در سال ١٣٦٣ پلكان را در سالن اصلي تئاتر شهر به صحنه برديم. همكاري من و رادي از سال ١٣٦٣ شروع شد و به قول خودش ربع قرن تا هنگام وفاتش ادامه داشت. در چندتا كتاب لطف كرده و درباره من چيزهايي نوشته. يك جايي نوشته مرزبان خودش را پاي اين چند ورق نمايشنامه من پير كرد و هرگز هم به حق و حقوق خودش نرسيد و مي‌گويد اختلاف سليقه و اختلاف‌نظر گاهگاهي به جاي خودش، اما در برابر اين زحمات مرزبان من سر تعظيم فرود مي‌آورم. خيلي به من لطف داشت.

معروف است كه زنده‌ياد رادي اجازه تغيير متن را نمي‌داد. با اين خصوصيت چه مي‌كرديد؟

رادي اجازه نمي‌داد يك «و» در متن تغيير كند. مي‌گفت آنچه نوشته‌ام همين است! يادم است نمايش پلكان دو ساعت و چهل و پنج دقيقه بود كه البته اين داستاني را كه مي‌خواهم بگويم در كتاب بشنو از ني نوشته. نقل به مضمون نوشته «مرزبان آمد، نگران، به هم ريخته. بهش گفتم چته؟ گفت نگران تماشاچي هستم، مي‌ترسم خسته شود. گفتم: برو هر كاري دلت مي‌خواهد بكن. مرزبان گفت مي‌خواهم حذف كنم. گفتم برو هر جا را خواستي حذف كنم.» من رفتم و يك هفته بعد برگشتم پيش رادي. كه خودش نوشته مرزبان برگشت با نگراني بيشتر! چون منِ مرزبان هرجا كه آمدم حذف كنم، ديدم يك جايي جلوتر نمايش به هم مي‌ريزد! و آنجا مي‌نويسد به مرزبان گفتم درام صحيح يعني اين.

يعني هرگز بخشي از كار رادي را حذف نكرديد؟ به هر دليلي.

اين همكاري ادامه داشت تا سال ١٣٧٦ كه آميز قلمدون را كار مي‌كردم و چهارمين يا پنجمين همكاري ما بود. من يك صحنه را كلا برداشتم و رفتم و بهش گفتم مي‌خواهم حذف كنم. يك صحنه رويا بود. گفت شما از نظر من صاحب‌نظر هستيد. هركاري بخواهيد مي‌توانيد انجام دهيد. يادش بخير! اين لطف را به من داشت. حتي وقتي بچه‌هاي شهرستان مي‌خواستند كار كنند از من مي‌خواست ببينم و اگر تاييد كردم اجازه مي‌داد كه متنش را اجرا كنند.

امروز جايگاه رادي را در تئاتر مدرن ايران چطور ارزيابي مي‌كنيد؟ فارغ از آن دوستي‌اي كه داشتيد.

رادي از آنهايي است كه بدون جانشين است. كسي نداريم ديالوگ‌نويسي و درام را از رادي بهتر بداند. هيچ كس! حتي اساتيد همطراز خودش! ديالوگ‌نويسي‌هاي رادي مثل كاشي‌كاري‌هاي مسجد امام اصفهان است. اينقدر درست هستند و اينقدر من عادت كرده بودم كه وقتي گوش مي‌دادم مي‌گفتم اينجاش ايرادي دارد اين مال رادي نيست! و بچه‌ها مي‌گفتند عجيب است كه ما يك واو را جابه‌جا مي‌كنيم تو مي‌فهمي. خب عادت كرده بودم. خيلي‌ها الان ادعاي نويسندگي درام دارند اما بايد ديد مردم چه مي‌گويند. امين زندگاني وقتي در تانگوي تخم‌مرغ داغ بازي كرد در فيلم پشت صحنه گفت من به دانشجويان تئاتر توصيه مي‌كنم چندتا كار از رادي اجرا كنند تا متوجه شوند درام ايراني يعني چه!

شما هميشه بر ايراني بودن تاكيد داريد. يكي از مولفه‌هاي كاري شماست. اكبر رادي و حضور او چه ميزان در اين علاقه‌مندي شما- چه تربيت و چه تثبيت آن- به فضا و درام ايراني موثر بود؟

خيلي زياد! تا رادي زنده بود، براي من همه‌چيز بود و متونش را با عشق كار مي‌كردم. يكي دو متني كه من بعد از خودش كار كردم مشكلات فراوني داشتم كه مي‌گفتم ‌اي كاش خودش بود.‌ اي كاش رادي بود. خيلي كمك‌كننده بود. خيلي معلم بود. براي من خيلي ارزش داشت كه وقتي به رادي مي‌گفتند نويسنده بزرگي است مي‌گفت من درام‌نويسم! تاكيد داشت كه درام‌نويسم و اين ارزش داشت و درام ايراني را مي‌فهميد. در همه كارهايش خانواده را بهانه مي‌كند و بزرگ‌ترين‌ حرف‌هاي جامعه را مي‌زند.

از علايق رادي بگوييد و وجوه مشتركي كه با هم داشتيد؟

در ايران خيلي مي‌گفتند كه رادي چخوف ايران است. من هميشه گفته‌ام اكبر رادي، چخوف، ايبسن و ميلر ايران است و علاوه بر اين عجيب تحت تاثير صادق هدايت بود. علاقه عجيبي به هدايت داشت. از اين جالب‌تر اين بود كه همان طور كه گفتم وقتي براي بار اول داشتيم پيش رادي مي‌رفتيم، من تصوري شبيه به ايبسن از او داشتم اما وقتي وارد همان دفتر كار كوچك شديم، سه تا عكس وجود داشت. ايبسن، چخوف و هدايت و من اعتقاد داريم رادي چيزي از ميلر، ايبسن و چخوف كم نداشت. اين را هم بگويم يك چيزهايي كه باعث نزديكي من به رادي شد، توجه او به فقر و عدالت بود. هميشه در همه كارهاي من فقر و بي‌عدالتي هست. من ديگر جوان و جوياي نام نيستم كه بخواهم اسمي در كنم. من از ابتدا اين دغدغه را داشتم، چون هر دو را تجربه كردم. بي‌عدالتي را خيلي بهتر مي‌شناسم و در همه كارهايم بوده. وقتي با رادي و آثارش آشنا شدم ديدم چه محفلي بهتر و محكم‌تر از اين. چون اين دو مساله در تمام كارهاي رادي هم هست.

رادي زماني آغاز به كار مي‌كند كه ما به نوعي در حال گذار هستيم و اين ايراني بودن و شايد دلتنگي براي سنتي كه در حال از دست رفتن است در كارهاي اكبر رادي هست. شما هم جدي‌ترين اجراكننده آثار ايشان بوديد. شما هم اين دلتنگي را داريد؟ در اين روزگار!حتي در «بازار عاشقان» كه از كارهاي متفاوت شماست.

من شناسنامه‌ام را گم نكرده‌ام. هويت خودم را گم نكرده‌ام. من در فرنگ طراحي تئاتر خواندم. هنوز هم خيلي‌ها تحصيلات مرا با طراحي صحنه اشتباه مي‌گيرند. من نور را به طور كامل خواندم. اگر چيزي ياد گرفتم وقتي از مرز وارد شدم اينها را آن طرف گذاشتم و آمدم. من هنوز عاشق بوي نجيب نم كاهگلم. قبلا هم گفتم تئاتر من اگر بوي نجيب

نم كاهگل ندهد فايده ندارد.

در بروشور بازار عاشقان هم هست!

بله من در همين بروشور خودم اشاره كردم. گفتم من هنوز عاشق كوچه‌پس‌كوچه‌هاي آبپاشي شده بعدازظهرها هستم. ادا و اصول بلد نيستم و سعي مي‌كنم نداشته باشم. متاسفانه از برخي و نه همه اساتيد دانشگاه‌هاي‌مان گله‌مندم كه فكر مي‌كنند كعبه آمال حتما آن طرف است. بله! به خدا من هم مي‌دانم تئاتر ما وارداتي است. به خدا من هم مي‌دانم تئاتر ما از غرب آمده است. من مي‌دانم ما تئاتر مدرن نداشتيم. همه اينها را مي‌دانم. اما تعزيه كه داشتيم. سياه‌بازي كه داشتيم. تخت حوضي كه داشتيم. ما فردوسي داشتيم. ما حافظ و مولانا داشتيم. تا فردا مي‌توانم اين آدم‌ها را اسم ببرم.

جالب است كه در همين روزهاي گذشته بهرام بيضايي «طرب‌نامه» را به شيوه روحوضي در امريكا به صحنه برد.

دقيقا! دقيقا! ببينيد مهم اين است بيضايي چرا بيضايي شد؟ براي اينكه بيضايي قبل از اينكه يادگيري‌هايش را از شرق و غرب بياموزد اين را آموخته كه بايد همه‌چيز را از كاتاليزور خودش عبور بدهد. وقتي اين كار را مي‌كند مي‌شود «طرب‌خانه» كه در سال ٢٠١٦ در فرنگ دارد عرض اندام مي‌كند و همه برايش سر و دست مي‌شكنند. براي اينكه بيضايي سعي نكرد هويت خودش را انكار كند و به عنوان يك ايراني افتخار هم كرد.

پس فكر مي‌كنيد بايد به خودمان برگرديم؟

بله! ما همه‌چيز داشتيم. اين يكي از دردهاي من است و هميشه هم مي‌گويم. اصلا مرغ همسايه غاز! و غاز هم هست. ولي ما اول خودمان را بشناسيم. ببينيم چه چيزهايي داريم. من يك سخنراني درباره بيهقي داشتم و در تحقيقي در اين باره حدود ٥٠ مورد اثر نمايشي در آن پيدا كرديم. خب اين يكي از بزرگان ما است. فردوسي همه‌اش تصوير است. اين درد است كه ما در دانشگاه ايلياد و اوديسه را مي‌خوانديم كه نمره بگيريم. مجبور بوديم ولي يك نفر نمي‌آمد بگويد شاهنامه هم بخوانيد. من هم اگر خواندم بعد از دانشگاه و به سفارش پدرم بود. اينكه هنر نيست كه هر چيزي را ديگران نشخوار مي‌كنند ما تكرار كنيم. ما چه داريم؟ نياييم بگوييم فلاني اين گونه گفته است پس ما هم بايد همان كار را كنيم. به دانشجويت ياده بده ايراني فكر كند. به ايران بينديشد. كار ايراني كند. نه اينكه دو كار فرنگي را تقليد كند از تو كه خودت هم آن طرف ديده‌اي و تقليد كرده‌اي و تمام هم كه شد كف‌گيرت به ته ديگ بخورد. ما اين نمونه‌ها را داشتيم. قطعا بايد هم دانشگاهي و تئاتري ما، با هنر غرب آشنا شود. حتي مردم ما هم بايد آشنا شوند. اما چه اشكالي دارد كه در سال چندتا كار ايراني هم به روي صحنه برود. بگذريم از اينكه يك آقايي زماني گفته بود ما اصلا درام ايراني نداريم!

اين درام ايراني، براي شما با چه كساني آغاز مي‌شود؟

وقتي به تئاتر مدرن خودمان نگاه مي‌كنيم بدون شك بيضايي، رادي و ساعدي پرچمدار هستند. بايد كور باشيم و اينها را نبينيم. اصلا تئاتر مدرن امروز را اينها به ايران آوردند. حالا فلاني كه ٤ تا نمايشنامه را از فلاني تقليد كرده و ١٠ تا اثرش پيش خود من است و خواندم و ديدم ارزش كار كردن ندارد و حجب شرقي اجازه نمي‌دهد بهش بگويم، عرض اندام مي‌كند كه چه مي‌گويد اين رادي! متاسفانه عادت كرديم دوستان را تخريب كنيم و شايد خودمان را بزرگ. منِ مرزبان عادت كردم بزرگ‌تر از خودم را تخريب كنم شايد بگويند اين آدم بزرگي است. البته كه فايده ندارد. خودت را درياب! لازم نيست كسي را تخريب كني.

اما كمي هم به «بازار عاشقان» بپردازيم. بعد از اين همه كار كردن با اكبر رادي و رئاليسم ويژه او، سال ٩٥ را با اثري آييني آغاز كرديد. اما به نظر مي‌رسد «بازار عاشقان» بيش از اينكه دغدغه تكنيك‌هاي تئاتري داشته باشد نوعي دلگويه است...

بله دقيقا! همين‌طور است. شايد بعدها، نمي‌دانم شايد هم در تاريخ ادبيات ما، شايد هم بعد از مرگ من عده‌اي بگويند آن سال مرزبان «بازار عاشقان» را به فلان دليل كار كرد. چون حقايق بعدها معلوم مي‌شود. من اگر اين نمايش را كار كردم چون همه ما عشق را فراموش كرده‌ايم. امروز وقتي با جوان‌هاي‌مان درباره عشق حرف مي‌زني، اگر به تو نخندند دست‌كم طوري تمسخرآميز نگاهت مي‌كنند كه يعني درباره چي داري حرف مي‌زني! به چه زباني داري حرف مي‌زني و اگر درباره عشق فكري هم مي‌كنند عشق مجازي است كه اصلا آن مفهوم را ندارد. من در كارهايم هنوز هم دنبال آن روابط انساني هستم كه شايد خودم هم بچه بودم.

پس الان چي؟ با اين روزگار بايد چه كنيم؟

خيلي گم شديم. خيلي روبات شديم. همه كوك شديم. كنار هميم، با هم حرف مي‌زنيم، اما جبر- اسمش را جبر مي‌گذارم- ما را كيلومترها از هم دور انداخته. هر كدام در يك جزيره هستيم. اگر همديگر را نمي‌خوريم شايد هنوز چندش‌مان مي‌شود! برخورد آدم‌ها را با هم ببينيد! در همه جا! هر كسي به گونه‌اي فقط مي‌خواهد كلاه سر ديگري بگذارد. به قول رادي «در كنار هم، خيلي آرام، به زبان مادري سر هم را كلاه مي‌گذاريم و صداي‌مان هم درنمي‌آيد.»

با شما انگار هميشه به رادي مي‌رسيم! آيا دوباره هم از رادي كار خواهيد كرد؟

نه! فكر نمي‌كنم ديگر از رادي كار كنم. من كارهاي رادي را كار كرده‌ام. ديگر نمي‌خواهم تكرار كنم. دو تا از نمايشنامه‌ها را دوبار به صحنه بردم. البته كاري دارد كه خيلي طولاني است. چندبار هم دورخيز كردم اما اعتقاد دارم كه فقط خود رادي مي‌توانست آن را درست كند. در زمان حياتش من يكي دوبار باهاش صحبت كردم و گفت اين نمايش همين است. حتي يكي از كارگردانان خوب سينما تئاتر و تلويزيون با رادي صحبت كرد كه اين كار را به عنوان سريال كار كنيم، اما خب مي‌خواست آن را تغيير دهد كه رادي گفت نه! اين نمايش همين است. اگر مي‌خواهيد كار كنيد همين را كار كنيد، كه نشد. نه! ديگر از رادي كار نمي‌كنم.

پس چه مي‌كنيد؟

خب خيلي از آدم‌هاي توانمند كنار من هستند. آدم‌هايي كه بتوانند ايراني كار كنند را كنار خودم دارم. من كسي مثل علي نصيريان كنارم است. احترامي كه من براي نصيريان قايلم، منهاي كارهاي بازيگري و كارگرداني كه انجام داده، به جهت اين است كه تئاتر ايراني را خيلي خوب مي‌شناسد و امثال آقاي نصيريان هم داريم. من در آينده نزديك يا به زودي يك كار بزرگ ايراني انجام خواهم داد. نويسنده‌اش را هم به زودي اعلام خواهم كرد. اميدوارم اِن قُلتي در آن پيش نيايد به جرم اينكه من امسال يك بار كار كرده‌ام و ديگر نبايد امسال كار كنم! جالب است همه جاي دنيا مردم از خداي‌شان است كسي كار كند. در ايران ما تا بخواهيم كار كنيم مي‌گويند تو ديگر كار نكن چون امسال كار كرده‌اي. خب به تو چه ربطي دارد! مي‌خواهم كار كنم! اميدوارم بتوانم در پايان امسال يك كار صددرصد ايراني و بزرگ به صحنه ببرم.

و ديگر چي؟

من تا زنده‌ام كار تئاتر مي‌كنم.

فقط هم ايراني؟

بله! فقط هم ايراني! آهان! بگذاريد اين را بگويم! من دگم نيستم. زماني دوست داشتم «مرده‌هاي بي‌كفن و دفن» سارتر را كار كنم و الان هم جزو كارهاي رپرتوراي است كه اگر عمر مهلت دهد روي آن را كار خواهم كرد. اما خب ممكن است به عمر من وصلت ندهد. اما اين كار ايراني را انشالله امسال شروع خواهم كرد با بيشتر بازيگراني كه در همين نمايش «بازار عاشقان» حضور دارند. در اين كار بايد تشكر كنم و خيلي برايم مهم است. از قائميان بايد تشكر كنم چون بسيار بازيگر با استعدادي است. من بعد از خسرو شكيبايي بازيگري نديده بودم كه اينقدر زود متوجه خواست كارگردان شود. محمد حاتمي نخستين مولانايي بود كه وقتي مي‌خواستم شروع كنم سراغش رفتم. بسيار بازيگر خوبي است. با دانش است. شهرام عبدلي فوق‌العاده‌ است.

و ايرج راد؟

مي‌خواستم به همين برگردم. يكي از دوستان براي من نوشته بود وقتي ايرج راد وارد سالن شد من حس مي‌كردم سرش دارد به سقف تالار مي‌خورد. از بزرگي. اين خيلي حس قشنگي است. ايرج خيلي بزرگ است.

و البته فرزانه كابلي!

قطعا! عالي است! اين را همينجا بگويم يكي از موفقيت‌هاي من- اگر موفق هستم- در اين نمايش حضور فرزانه از نخستين روز در كنار من بود. رادي هميشه به من مي‌گفت تو به بازيگر مدرك مي‌دهي! چون هميشه مثل كارگردان‌هاي سينما دكوپاژ شده سر صحنه مي‌روم. من قبل از شروع تمرين همه طراحي‌هايم را انجام داده‌ام. از نخستين روز فرزانه كنار من بود و در طراحي هر حركت به من كمك مي‌كرد. خلاقيت‌هايش خيلي بهم كمك كرد. موسيقي جهانسوز فولادي و صداي محمد حشمتي هم خيلي خوب بود و همين‌جا چون كم‌لطفي نسبت به يكي طراح‌هاي من شده تاكيد دارم حتما قيد كنيد كه خيلي زحمت كشيد و متاسفانه اسم ايشان در بروشور از قلم افتاده و من شرمنده شدم.

نور آقاي لطفي به دكور آقاي مجيد ميرفخرايي رونق صدچندان بخشيد.


اعتماد/گفت‌وگو با شيرين بينا درباره نمايش «بيوه‌هاي غمگين سالار جنگ» و كم‌كاري‌اش در تلويزيون

حضور گلاب آدينه مغتنم بود

پيام رضايي/ شيرين بينا از جمله بازيگران زني است كه از اوايل دهه ٧٠ وارد سينما شد و با اولين حضور سينمايي‌اش توانست نامزد سيمرغ بلورين بازيگر زن مكمل شود. اما با ورود به تلويزيون بود كه بينا نيز همچون بسياري ديگر از بازيگران توانست در ذهن مخاطبان عام تثبيت شود. «روزهاي زندگي»، «مريم مقدس»، «مسافري از هند» و «كمكم كن» از جمله سريال‌هايي است كه شيرين بينا در آنها نقش‌آفريني كرده است. البته به موازات حضور در تلويزيون حضور او در سينما نيز ادامه داشته است در اين سال‌ها در آثار سينمايي نظير «بوي پيراهن يوسف»، «تب»، «محاكمه» و «پنج ستاره» نقش‌آفريني كرده است. اما بينا به تلويزيون و سينما قناعت نكرد و پا به عرصه تئاتر نيز گذاشت كه «بر پرده افلاك»، «امپراتور و آنجلو»، «بينوايان» و «بيوه‌هاي غمگين سالار جنگ» از جمله فعاليت‌هاي او در حوزه تئاتر است. شيرين بينا در حال حاضر با نمايش «بيوه‌هاي غمگين سالار جنگ» به كارگرداني شهاب‌الدين حسين‌پور روي صحنه است و به زودي او همزمان در نمايش «بينوايان» نيز به ايفاي نقش خواهد پرداخت. «بيوه‌هاي غمگين سالار جنگ» كه گلاب آدينه، شيرين بينا، مونا فرجاد، حميد رحيمي، محمد صديقي مهر، حميده مستعان در آن ايفاي نقش مي‌كنند، در سال ٩٢ نيز در تئاتر شهر اجرا شد كه جزو پرفروش‌ترين آثار تئاتر شهر شد. به همين بهانه با او گفت‌وگوي كوتاهي انجام شده است.

از تجربه بازي در نمايش «بيوه‌هاي غمگين سالار جنگ» بگوييد.

عالي است. ما اين نمايش را در سال ٩٢ هم به صحنه برديم كه پرفروش‌ترين اجراي سالن چهارسو شد. خوشبختانه گروه بسيار خوبي داريم. متن و كارگرداني هم عالي هستند. به ويژه حضور خانم گلاب آدينه كه وجودشان براي ما مغتنم بود و همه اينها مي‌توانند سبب‌ساز يك كار خوب باشد. راستش آرزو دارم هميشه بتوانم در چنين گروهي كار كنم. صفا و صميميتي كه وجود دارد عالي است و كارگردان توانسته اين فضا را ايجاد كند. در طول اين دو سال ما اين اثر را در شهرستان‌ها هم اجرا كرديم و دوام اين همكاري قطعا در گروه وجود اين فضاست. البته من از ٣٠ فروردين با نمايش «بينوايان» نيز روي صحنه خواهم بود كه خوشبختانه هر دو در تماشاخانه ايرانشهر هستند. اما خب كار سختي است بازي همزمان در ٢ نمايش. اميدوارم بتوانم.

چندسالي هست كه در تلويزيون حضور كمرنگ‌تري داريد. علت خاصي دارد؟

خب راستش فيلمنامه‌هايي كه به دستم مي‌رسيد خيلي فيلمنامه‌هاي خوبي نبودند، يا نقش‌ها طوري نبوده كه چنگي به دلم بزند كه بخواهم بروم سر كار. براي همين ترجيح دادم كه كار نكنم. چون به نظرم آدم بايد كاري را كه دوست دارد انجام دهد و من هم معمولا نقشي را مي‌پذيرم كه با تمام وجود بتوانم به آن بپردازم. بر همين اساس ترجيح مي‌دهم همان سالي يكي دو فعاليت سينمايي را داشته باشم و البته تئاتر.

از وضعيت كنوني سينما و تلويزيون راضي هستيد؟

حقيقت اين است كه راستش من خيلي وضعيت كنوني تلويزيون را نمي‌پسندم. روابط و اتفاقاتي را كه جريان دارد نمي‌پسندم. چند سال پيش سر كاري بودم كه من مثلا نقش اول فيلم را داشتم. قرارداد هم بسته بودم و كار شروع شده بود. اواسط كار ما به بازيگر خانمي نياز داشتيم كه قرار بود نقش دختر همسايه ما را بازي كند. ناگهان گفتند از طرف فلاني سفارش شده كه فلان خانم بيايد سر كار. ايشان آمدند و خيلي راحت تبديل به نقش اول فيلم شدند. من اصلا اين اتفاقات را نمي‌پسندم. بيشتر رابطه ا‌ست در حالي كه آنچه بايد بر مناسبات ما حاكم باشد ضابطه است. همه ما داريم كار فرهنگي مي‌كنيم و مي‌خواهيم فرهنگ‌سازي كنيم. البته كه دستمزدي هم مي‌گيريم. اما فكر مي‌كنم وقتي كار فرهنگي مي‌كنيم ابتدايي‌ترين نكته‌اي كه بايد مد نظر داشته باشم رعايت اصول اخلاقي است و متاسفانه اولين چيزي كه به آن بها داده نمي‌شود اين است. بدتر اينكه با گفتن جمله سينما بي‌رحم است همه خودشان را از قيد مسووليت رها مي‌كنند. اگر مي‌خواهيم كار فرهنگي كنيم بايد خودمان نگهبان اصول اخلاقي باشم. نبايد با تكرار اين جمله كه سينما بي رحم است خودمان را به كوچه علي چپ بزنيم. به همين علت دوست نداشتم در فضاي تلويزيون باشم. مگر اينكه گروهي باشد كه بدانم فضا و اصول اخلاقي را رعايت مي‌كند.

فكر مي‌كنيد دلايل افت سريال‌سازي در سال‌هاي اخير چيست؟

به نظر بخش بزرگي از آن به مميزي‌هايي برمي‌گردد در تلويزيون وجود دارد. به همين دليل تعداد زيادي از كارگردانان يا بازيگران خوب نمي‌توانند كار كنند. وقتي من بازيگر فيلمنامه‌اي را مي‌خوانم و مي‌بينم روابط آن فيلمنامه درست پرداخت نشده و شخصيت اصلا در نيامده و همه هم به خاطر مميزي است طبعا آن نقش را نمي‌پذيرم. ترجيح مي‌دهم بيكار بمانم اما كار بي‌كيفيت انجام ندهم. هيچ ربطي هم به اينكه تلويزيون پايين‌تر از سينماست ندارد. ما در تاريخ سريال‌سازي خودمان آثار بسيار درخشاني داريم. در اروپا و امريكا هم بازيگران سريال‌ها بازيگران سطح يك سينما هستند.

از سطح كيفي و وضعيت بازيگري به ويژه در نسل نويي كه وارد سينما و تلويزيون شده‌اند راضي هستيد؟

نه! و چون راضي نيستم كار نمي‌كنم. آنهايي كه كار مي‌كنند لابد راضي هستند. البته تعدادي از سر اجبار كار مي‌كنند. محل درآمدشان است. برخي هم سوپراستار هستند. گروه ديگري هم هستند كه از طريق رابطه مي‌آيند. برخي هم به عنوان سرمايه‌گذار نقش را مي‌خرند و اتفاقا خيلي مورد تحسين قرار مي‌گيرند. اين اشتباهاتي است كه در سينما حاكم است. اميدوارم با آمدن دولت تدبير و اميد اين مشكلات رفع شود اما خب آنچنان تغييري هنوز صورت نگرفته.

در نهايت از ميان تئاتر، سينما و تلويزيون كدام را ترجيح مي‌دهيد؟

طبعا در شرايط كنوني تئاتر را ترجيح مي‌دهم. فضاي آن خيلي بهتر از آن چيزي است كه در پشت صحنه تلويزيون يا سينما وجود دارد. البته اين را هم بگويم كه تئاتر پولي ندارد و كساني كه تئاتر كار مي‌كنند به خاطر عشق‌شان به اين هنر اين كار را مي‌كنند. حكايت سوپراستارهايي هم كه به تئاتر مي‌آيند تا به گيشه كمك كنند البته جداست. اما واقعا در حال حاضر تئاتر را ترجيح مي‌دهم. فضايي سالم، شاداب و خلاقانه دارد.


اعتماد/با اظهارنظر ايوبي

اعلام پايان فعاليت شوراي عالي سينما/ ايوبي: مقدماتي را فراهم مي‌كنيم كه شوراي عالي سينما ديگر نباشد

فرناز ميري/ روز گذشته حجت‌الله ايوبي انحلال شوراي عالي سينما را اعلام كرد. شوراي عالي سينما بازمانده دولت دهم و نتيجه يك تصميم‌گيري شتابزده بود. در واقع قرار بود اين شورا، همانند فلسفه وجودي همه شوراهاي عالي، بالاترين مرجع سينماي كشور باشد كه البته رياست آن‌ برعهده رييس‌جمهور خواهد بود. آيين‌نامه اجرايي شوراي عالي سينما شهريور ١٣٩٠ از سوي احمدي‌نژاد، رييس‌جمهور وقت، ابلاغ شد. بر طبق اين آيين‌نامه جلسات شوراي عالي سينما با حضور رييس يا نايب‌رييس و حداقل دوسوم اعضاي آن رسميـت پيدا مي‌كرد و تصميمات آن با موافقت اكثريت حاضـرين و تاييد رييس‌جمهور اتخاذ مي‌شد. همچنين شوراي عالي سينما حداقل هر سه ماه يك‌بار بايد تشكيل جلسه مي‌داد. مهم‌ترين وظايف شوراي عالي سينما (البته روي كاغذ) عبارت بودند از تصويب سياست‌هاي كلان سينماي ايران، تعيين ساز و كارهاي لازم براي اعمال مديريت هماهنگ منابع و امكانات ملي در عرصه سينما، تصويب برنامه‌هاي حمايت از توليد آثار فاخر سينمايي، تصويب شيوه‌هاي حمايت از توسعه شهرك‌ها، پرديس‌ها و فضاهاي سينمايي، ارايه تسهيلات و پشتيباني مالي و اعتباري و حمايت از تامين كالاها، خدمات و فعاليت‌هاي سينمايي، تصويب طرح‌هاي كلان و راهبردي سينماي ايران و اختصاص منابع لازم، پيشنهاد مقررات و لوايح موردنياز در حوزه سينما به مراجع ذي‌ربط، اتخاذ راه‌كارهاي مناسب و اصلاح زيرساخت‌ها براي بهبود شيوه‌هاي آموزش و تربيت سينماگران متعهد و تصويب برنامه‌هاي حمايت از فعاليت‌هاي پژوهشي و دستيابي به فناوري‌هاي روز در حوزه صنعت سينما. البته شوراي عالي سينما با هدف اعمال سياست‌هاي واحد و متمركز در حوزه سينماي ايران، مديريت واحد و متمركز تمامي منابع و امكانات ملي در عرصه سينما، پيشرفت همه‌جانبه كمي و كيفي توانمندي‌هاي ملي در عرصه سينما، پيشرفت متوازن زيرساخت‌هاي سينماي ايران، تقويت مولفه‌هاي سينماي ملي به عنوان يكي از عناصر هويت اسلامي ـ ايراني، رونق اقتصاد سينما و توانمندسازي بخش غيردولتي فعال در حوزه سينما، حمايت و هدايت سينماي ايران در جهت تحقق اهداف فرهنگي انقلاب اسلامي، ارتقاي حضور اثرگذار و مشاركت سينماي ايران در عرصه بين‌المللي، گسترش، تنظيم و ساماندهي بازار فيلم در راستاي توسعه اقتصاد سينما و پاسخگويي به نيازها و مطالبات مخاطبان. پيش از ابلاغ آيين‌نامه شورا از سوي رياست‌جمهوري، در نهم دي ماه ١٣٨٩ نخستين جلسه شورا از سوي جواد شمقدري، معاونت سينمايي وقت وزارت ارشاد برگزار شد. در آن زمان آنچه بيش از همه شوراي عالي سينما مدنظر داشت اين بود كه مسووليت سياستگذاري‌هاي كلان سينماي كشور برعهده اين نهاد باشد اما نكته مهم اين بود زمان تشكيل اين شورا، خانه سينما منحل و معاونت سينمايي به سازمان سينمايي تبديل شده بود. بنابراين جواد شمقدري با تشكيل جلسه‌هاي شورا با حضور رياست‌جمهوري قصد داشت سياستگذاري‌ها و برنامه‌هاي حوزه سينما را به تاييد رييس‌جمهوري برساند. هرچند در همان زمان هم تصوير روشني از خروجي اين شورا در دست نبود و در عمل حتي اگر مصوبه‌اي داشت اما اجرايي نشد. در دولت دهم داوود ميرباقري، مسعود جعفري‌جوزاني، احمد نجفي، جمال شورجه، مسعود ده‌نمكي و محسن علي‌اكبري اعضاي شوراي عالي سينما را تشكيل مي‌دادند. در فروردين سال ٩٣ يعني در دولت يازدهم نخستين جلسه شورا به معرفي اعضاي جديد آن اختصاص يافت. مسعود جعفري‌جوزاني، خسرو سينايي، پرويز پرستويي، منوچهر محمدي، احمدرضا درويش، سيدرضا ميركريمي و فرهاد توحيدي اعضاي جديد شورا بودند اما تنها تفاوت اين شورا با شوراي عالي سينما در دولت دهم حضور نيافتن حسن روحاني، رييس‌جمهور بود كه البته اين موضوع از نظر غلام‌رضا موسوي، رييس شوراي عالي تهيه‌كنندگان، اقدام شايسته‌اي بوده؛ چراكه شورا جنبه قانوني نداشته است. اين اظهارنظر موسوي اشاره به موضع‌گيري معاونت سينمايي در بهمن ماه گذشته دارد. باتوجه به عملي نشدن مصوبات شوراي عالي سينما در دولت گذشته، ايوبي در حاشيه جشن تجليل از نامزدهاي جشنواره سي‌و‌چهارم فيلم فجر علام كرده بود «شوراي عالي سينما از ابتدا هم به غلط تاسيس شده بود و فايده‌اي نداشت.» ايوبي كه به گفته خودش براي نخستين‌بار از اين نظرات رونمايي مي‌كرد گفته بود «از همان روزهاي نخست هم با ترديد اين كار را ادامه داديم و فكر مي‌كردم فايده‌ اين شورا براي ما ناشناخته است. هيچ كدام از مصوبات شوراي عالي سينما در دولت گذشته هم عملي نشد.» از همين روي زمزمه‌هاي منحل شدن شورا و ترديد رييس سازمان سينمايي كشور براي ادامه كار اين شورا از سال گذشته شنيده مي‌شد. ضمن اينكه ايوبي تاكيد كرده بود نظام شورايي در كشور ما چندان پاسخگو نيست. اين‌بار ايوبي در جديدترين گفت‌وگوي خود با «مهر» درباره ادامه فعاليت اين شورا يا منحل شدن آن تاكيد كرده است: «اين نهاد اساسا درست متولد نشده و يك فرزند ناقص‌الخلقه است. اين ديدگاهي است كه در شوراي عالي سينما وجود داشت ولي ما حقيقتا در آن ماه‌هاي پرالتهاب اول كار خيلي فرصت بررسي همه‌جانبه اين‌را كه آيا اين نهاد كه تاسيس شده اتفاق خوبي است يا خير نداشتيم و تصورمان اين بود كه سرنوشت سازمان سينمايي به شوراي عالي سينما گره خورده و اين دو نهاد به هم مربوط هستند ولي بعد كه جلسات تشكيل شد، متوجه شديم سازمان سينمايي يك سازمان مستقل است و نيازي نيست بالاي سر اين سازمان نهادي به نام شوراي عالي سينما وجود داشته باشد.» ايوبي به ديدگاه روحاني، رييس‌جمهور اشاره كرده كه معتقد است «كارهاي تخصصي بايد در نهادهاي تخصصي و توسط افراد مربوطه دنبال شود و در همين راستا كارهاي فرهنگي را به وزير فرهنگ واگذار كرده‌ و بارها گفته‌اند ورود به جزييات امور تخصصي نه درست است نه كارشناسانه. ايشان معتقد است مسائل فرهنگي بايد در سطح وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي حل و فصل شود. آقاي وزير هم وزير باسابقه‌اي هستند و مسائل را به بخش‌هاي تخصصي واگذار كرده‌اند و حال با چنين رويكردي اينكه ما همه مسائل سينما را در جلسه با رييس‌جمهور حل و فصل كنيم، راه و روش اين دولت نيست. ما امروز بعد از دو سال به اين نتيجه رسيده‌ايم آقايان اعضاي محترم شوراي عالي سينما ملاحظه‌اي كه داشتند كاملا درست است و مقدمات اين را فراهم مي‌كنيم كه شوراي عالي سينما ديگر نباشد.»البته ايوبي اشاره‌اي به شوراي عالي نظارت هم داشته است. قرار است اين شورا بر سر مسائل اختلافي در زمينه صدور پروانه نمايش ورود كند. ايوبي معتقد است كه «اين شوراي عالي نظارت، شورايي است كه در قوانين و آيين‌نامه‌ها وجود دارد و بايد تشكيل مي‌شد و تاخير در اين زمينه باعث ايراد شد ولي خود ما هم قبل از اين ايراد در فكر فعال‌سازي آن بوديم. اين شورا با توجه به ماموريتي كه دارد شايد در سال دو تا سه جلسه بيشتر نداشته باشد و جلسات آن به شكايات و موضوعاتي كه فراهم مي‌شود، بستگي دارد. اگر فيلمي را شوراي پروانه نمايش رد كند و صاحب فيلم شكايت كند مساله‌اش در شوراي عالي نظارت مطرح مي‌شود. اما درباره فيلم‌هايي كه پروانه نمايش دارند ولي از اكران آنها جلوگيري مي‌شود، موضوع چيز ديگري است. در قوانين داريم كه اگر وزارت ارشاد به فيلمي پروانه نمايش بدهد ولي بعدا به دلايل مختلف تصميم بگيرد مجوز خود را لغو كند، اين حق براي سازمان سينمايي و وزير ارشاد محفوظ است كه در تصميم خود تجديد نظر كند. البته تلاش من و آقاي جنتي اين است كه چنين اتفاقاتي نيفتد ولي اگر در مواردي پيش بيايد اين ديگر به شوراي عالي نظارت ارتباطي ندارد و بايد بين خودمان راهي براي حل آن پيدا كنيم.»در اين ميان سعي كرديم نظر اعضاي شوراي عالي سينما را بدانيم اما احمدرضا درويش، ميركريمي و جعفري جوزاني اعلام كردند نمي‌خواهند اظهار نظري بكنند.در همين راستا فرهاد توحيدي، دبير هيات اجرايي طرح حمايت از ارتقاي منزلت اجتماعي سينماگران در گفت‌وگو با «مهر» با تاكيد بر اينكه «شوراي عالي سينما و همه فعاليت‌هاي مربوط به آنكه طرح حمايت از ارتقاي منزلت اجتماعي سينماگران نيز جزيي از آن است در حال تعليق است زيرا دوستان در سازمان سينمايي نيز به همان نتيجه‌اي رسيده‌اند كه ما در پايان دور اول فعاليت شوراي عالي سينما به آن رسيده بوديم» گفته است «در حال حاضر هيچ جلسه‌اي با نام شوراي عالي سينما برگزار نمي‌شود و براي اينكه بدانيم سرنوشت شوراي عالي سينما و در ادامه آن كارگروه‌هاي مرتبط با اين شورا چه خواهد شد، بايد بدانيم كه رييس سازمان سينمايي و وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي چه برنامه‌اي دارند.»

آنچه مهم است اينكه وقت و انرژي و هزينه‌اي به طوركلي در يك سازوكار دولتي و اداري گذاشته مي‌شود تا نهادي شكل بگيرد و سپس پس از گذشت زمان بسيار ناكارآمدي آن نهاد تشخيص داده مي‌شود. درحالي كه اگر تصميمات شتابزده و خارج از عرف در دولت پيشين براي تشكيل چنين نهادي نبود يا از همان آغاز كار دولت يازدهم شورا منحل مي‌شد شايد شاهد اتفاقات مثبتي در حوزه سينما بوديم!

اين شورا محصول ارتباط شمقدري و احمدي‌نژاد بود

غلامرضا موسوي٭

همان‌طور كه مي‌دانيد شوراي عالي سينما در ابتداي دولت دهم تشكيل شد. همان زمان كه جواد شمقدري به عنوان معاون سينمايي معرفي شد خبر تشكيل اين شورا را اعلام كرد. اما حتي وزير وقت محمد حسيني در جريان اين خبر نبود! اين شورا براساس ارتباطات شمقدري با محمود احمدي‌نژاد شكل گرفت و در مراسم معارفه شمقدري، قول تشكيل آن از سوي محمود احمدي‌نژاد داده شد. اما از روز نخستين كه پايه اين شورا گذاشته شد، كج بود و ادامه آن تا ثريا كج رفت! چراكه تشكيل شوراي عالي سينما اگر قرار بود تبعات قانوني داشته باشد بايد در مجلس شوراي اسلامي تصويب مي‌شد. اما حتي اين شورا در هيات دولت هم تصويب نشد. نامگذاري شوراي عالي سينما و تشكيل آن بيشتر به‌كارگيري واژه‌هايي نابجا بود. هر چند وقت يك‌بار جلساتي با حضور رييس‌جمهور وقت تشكيل مي‌شد اما برنامه، اختيار و قدرتي كه بايد چنين شورايي مي‌داشت اساسا در كار نبود. همچنين به‌طور معمول بايد افراد آگاه از جايگاه‌هاي متفاوت در اين شورا حضور مي‌داشتند. اما در آن زمان اعضاي شورا فقط جناح ويژه شمقدري را پوشش مي‌داد. از طرف ديگر اين شورا بايد مي‌توانست كارهاي كارشناسي فراواني انجام دهد اما اين اتفاق هم نيفتاد. تنها هرچند وقت جلسه‌اي با حضور رييس‌جمهور وقت تشكيل و خبر آن به عنوان جلسه شوراي عالي سينما منتشر مي‌شد. تنها اهميت آن جلسه حضور رييس‌جمهور بود! از همين روي اين شورا نتوانست شكل قانوني بگيرد و در عمل هم نتوانست نتايجي به همراه داشته باشد. با وجود موضوعاتي كه در حضور رييس‌جمهور مطرح مي‌شد اما به هيچ نتيجه‌اي نرسيد. متاسفانه اشتباه دولت دهم در دولت يازدهم هم تكرار شد. با اين تفاوت كه آقاي روحاني با تيزهوشي در جلسه‌ شورا حضور نيافتند. شايد چون به اين دليل كه حقوقدان هم هستند و مسائل قانوني و تبعات قانوني شورا را مي‌دانستند. همچنين همان اشكالاتي كه در دولت دهم در شوراي عالي سينما وجود داشت در دولت يازدهم هم ديده مي‌شد. افرادي به عنوان اعضاي شورا انتخاب شده بودند كه از يك نحله فكري ويژه بودند و همه افراد حضور نداشتند. در همين راستا انجمن تهيه‌كنندگان مستقل سينماي ايران طي نامه‌اي به رييس‌جمهور بر نداشتن جايگاه قانوني اين شورا تاكيد كردند. همچنين اعتراض خودشان را به علي جنتي، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي هم اعلام كردند كه چنين شورايي كاربردي نيست و نتيجه‌اي ندارد. ضمن اينكه از اساس جايگاه قانوني هم ندارد.

در دولت يازدهم دو بار اين شورا تشكيل جلسه داد. يك جلسه كه بيشتر جنبه مراسم معارفه و معرفي اعضاي جديد شورا را داشت و در جلسه ديگر طرح مدرسه عالي سينما مطرح شد. نكته جالب اينكه طرح تشكيل مدرسه عالي سينما در شورا رد شد و راي نياورد اما وزير ارشاد اين طرح را با وجود تصويب نشدن در شورا تاييد ‌كرد. از همين روي واقعيت اين است كه از همان جلسه‌اي كه طرح مدرسه عالي سينما در شورا رد و سپس از سوي وزير تصويب شد اين شورا باطل شد و نشان داد اين شورا فرمايشي است؛ چراكه مخالف نظر اعضاي شورا عمل كرد. از طرفي مسوولان خيلي تلاش كردند آقاي روحاني را براي شركت در اين شورا راضي كنند و همان‌طور كه گفتم ايشان با تيزهوشي اين مساله را نپذيرفتند. بنابراين وقتي اين اتفاق هم نيفتاد خود به خود شورا منحل شده بود. چه اين موضوع را اعلام مي‌كردند چه اعلام نمي‌كردند. زماني چنين شورايي مي‌توانست كاربردي باشد كه در مجلس شوراي اسلامي تصويب مي‌شد. در حالي كه همان اندك مشروعيت شورا با راه‌اندازي مدرسه عالي سينما برخلاف نظر شوراي عالي سينما از آن گرفته شد. شمقدري به دليل نزديكي‌اش به احمدي‌نژاد و اينكه مسووليت فيلم‌هاي تبليغاتي او را برعهده داشت مي‌خواست بيشتر از حد معاونت سينمايي با رياست‌جمهوري ارتباط داشته باشد. اما نمي‌توانست جايگاه خانه سينما را بگيرد. همان‌طور كه مي‌خواستند خانه سينما ٢ را تشكيل دهند اما اين طرح هم شكست خورد. اساسا شورا كه جايگاهي نداشت اما اگر قرار بود طرحي هم اجرايي شود معاونت سينمايي بايد حمايت مي‌كرد.

٭ رييس شوراي عالي تهيه‌كنندگان


اطلاعات/بزرگداشت آیت‌الله العظمی علامه سیدابوالحسن‌ رفیعی قزوینی در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی

سرویس فرهنگی ، هنری: مراسم بزرگداشت فقیه فیلسوفان، فیلسوف فقیهان و مدرس برجسته آیت‌الله العظمی علامه سیدابوالحسن رفیعی قزوینی دیروز در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، پس از ۴۲ سال از درگذشت ایشان برگزار شد.

به گزارش خبرنگار ما در ابتدای این مراسم دکتر مهدی محقق رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با بیان اینکه از برکت اندیشه‌های حضرت محمد مصطفی‌(ص) است که در این کشور بین مقام فقیه و فیلسوف جمع ایجاد شده است گفت: استاد رفیعی قزوینی فقیه فیلسوفان و فیلسوف فقهاست. در هیچ کشور دیگری چنین جمعی بین فقه و فلسفه وجود ندارد. وی در بازخوانی شرایط فیلسوفان در چندین قرن گذشته گفت: جایگاه فلسفه چنان بود که سیوطی، ابونصر فارابی و بوعلی‌سینا را ننگ می‌دانست و به‌صورت‌های مختلف در کتاب‌های خود از فلسفه بد می‌گفتند.

وی درباره پیدایش این موضوع و چگونگی توقف این تشنیع در جهان تشیع نسبت به فلاسفه و متکلمین گفت: وقتی کتاب‌های یونانی در بیت‌الحکمه از زبان یونانی در دوران مأمون ترجمه می‌شد، نتیجه ترجمه کتاب‌های نجوم و هیئت و جانورشناسی اشکالی ایجاد نکرد. اما چون مترجمین یهودی و مسیحی بودند و نمی‌توانستند این نکته را رعایت کنند که در فرآیند ترجمه چیزی مخالف با اسلام منتقل نشود چون خودشان تسلط به مفاهیم اسلام نداشتند،‌ چنین اشکالاتی ایجاد شد. مثلاً در ترجمه ابونصر فارابی یعنی تلخیص نوامیس افلاطون چون خود او مسلمان بود، مراقب بود که همه چیزهایی را در ترجمه خود منتقل کند و چه چیزهایی را ترجمه بیاورد و یا نیاورد. بر این اساس مخالفت با فلسفه شروع شد. یعنی برخی با اشتقاق عامیانه و مغرضانه‌ای فلسفه را ترکیب «فل» و «سفه» دانستند. فل به معنی لغزش و سفه هم به معنای سفاهت و حماقت. آن‌ها فلسفه را کفر می‌دانستند و حتی منطق را نیز به این کیفیت چون مدخل فلسفه می‌دانستند آن را مدخل کفر قلمداد می‌کردند.

وی درباره علامه قزوینی گفت: من فقط یک بار به همراه پروفسور «ایزوتسو» به عنوان مترجم انگلیسی به فارسی خدمت ایشان رسیدم و مکالمات این استادان بزرگ را ترجمه می‌کردم. مرحوم رفیعی قزوینی از استادان فلسفه و وارثین حکمت متعالیه در زمانه ما بود.

سپس حسین شاکری قائم مقام انجمن آثار و مفاخر فرهنگی پیام دکتر حسین نصر را به‌شرح زیر قرائت کرد.

پیام دکتر سید حسین نصر به مراسم بزرگداشت آیت‌الله العظمی سید ابوالحسن رفیعی قزوینی‌(ره)

به نام آنکه جان را فکرت آموخت

آیت‌الله‌العظمی سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، نه تنها از علمای اَجَلّ زمان خود بودند، بلکه از بزرگترین حُکمای دورانِ اخیر نیز به شمار می‌آیند. علاوه بر وظائف فقهی و ارشادِ خَلق بیشترِ وقت آن بزرگوار صرفِ تدریس حکمت و مطالعه کتب حکمی می‌شد. با تمام مکتب‌های فلسفی اسلامی آشنائی داشتند، لکن توجه خاص ایشان بیشتر به تفکر ملاصدرا و حکمت متعالیه معطوف بود. باید این بزرگوار را در زمره بزرگترین استادان این مکتب در دوران اخیر دانست.

آشنایی راقم این سطور با ایشان توسط مرحوم سید جلال‌الدین آشتیانی، دوست دیرین بنده بود که از بهترین شاگردان حضرت آقای رفیعی محسوب می‌شد. پس از آن معرفی، برای مدت پنج سال، در ما‌ه‌هایی که در تهران می‌گذراندند، نزدشان درس اسفار می‌خواندیم و گهگاهی برای ادامه این دروس و استفاده از محضرشان در معیتِ چند نفر از دانشمندان من جمله مرحوم بدیع‌الزمان فروزانفر به قزوین، خدمت آن استادِ بزرگ می‌رفتیم. در تقریرِ متن اسفار واقعاً بی‌بدیل بودند و گهگاهی با برخی از مسائل مانند تفسیر مقولة علم با صدرالمتألهین اختلاف‌نظر داشتند.

مرحوم حضرت آیت‌الله رفیعی کم می‌نوشتند، ولی آنچه نوشته‌اند بسیار زبده و گرانبها بوده و هست. هنگام چاپ یادنام? ملاصدرا در سال ۱۳۴۰ این بنده از ایشان خواهش کرد مقاله‌ای لطف کنند. ایشان نیز مقاله‌ای کوتاه ولی بسیار فصیح و عمیق نوشتند که در یادنامه، با ترجمه انگلیسی آن توسط حقیر چاپ شد. بعداً حقیر کتابچه‌ای تهیه کرد که هر‌گاه به قزوین می‌رفتیم آن را به ایشان می‌دادم و ایشان مقاله‌ای مختصر ولی عمیق دربارة یکی از مسائل حِکمی در آن می‌نوشتند. خوشبختانه آن دفترچه را حقیر به مرحوم دانش‌پژوه داد که نسخه‌ای از آن در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران حفظ کنند و ایشان این امر را انجام دادند، در حالی که اصلِ دفترچه با بقیه کتابخانة بنده در آغاز انقلاب از بین رفت. مقداری از مقالاتی که در مجموعه آثار ایشان چاپ شده است از همین منبع گرفته شده است.

خدمات حضرت آیت‌الله قزوینی رفیعی بیش از آن است که بتوان در مختصری توصیف کرد. این بنده بسیار خشنود است که بعد از این همه سال، این مجلس به نام و برای احیایِ خاطرة آن بزرگوار برگزار می‌شود. به نوبة خود از تمام آنان‌که انعقاد این مجلس را امکان‌پذیر ساخته‌اند، تشکر می‌کند و برای آن مرحوم از درگاه احدیت توفیق مسألت دارد. این بزرگداشت در واقع نه تنها درباره یکی از بزرگترین علما و حکمای ایران در قرن اخیر است، بلکه بزرگداشتِ میراث عظیم فلسفی ایران‌زمین است که ایشان یکی از برجسته‌ترین مُروجین و مدرسین و متفکرین آن در دوران اخیر بودند. خداوند روحشان را قرین رحمتِ خود فرماید.

و الله اعلم بالصواب

‌سید حسین نصر

سپس سیدحسن سعادت مصطفوی رئیس بخش کلام دانشگاه امام‌صادق‌(ع) گفت: مرحوم آیت‌الله رفیعی از بزرگترین علمای قرن اخیر بود و در همه فنون ورود کامل داشتند. ایشان در اثر اینکه فقیه بود مایل نبود جنبه فقهی او در بین مردم به عرفان پوشیده شود. وی در مسائل عرفانی بسیار کم‌ اظهارنظر می‌کرد.

سپس آیت‌الله ابوالحسن طبرستانی از شاگردان علامه قزوینی گفت: حق این مجلس این بود که استاد آیت‌الله رضی شیرازی که من شاگرد ایشان هستم و ایشان شاگرد مستقیم علامه رفیعی بودند درباره استاد ما صحبت کنند. اما به من امر کردند و من چند جمله‌ای را درباره علامه قزوینی سخن می‌گویم.

وی با مطرح کردن چند نظریه از علامه قزوینی گفت: علامه قزوینی به‌عنوان مثال برزخ را صاحب مکان نمی‌دانست ولی برای آن مظهری می‌دانست. او خیلی به اخلاق توجه داشت. وی درباره مرگ گفته است که مرگ عَرَض است و اینکه دنیا را عالم محسوس بدانیم و آخرت را معقول، درست نیست زیرا به عقیده رفیعی «الدنیاءُ مرآت الاخره والاخرهُ مریُ‌‌الدنیا» یعنی دنیا آینه است.

سپس غلامحسین رضانژاد با بیان چند خاطره و شرح احوال و آثار علامه رفیعی قصیده‌ای برای ایشان قرائت کرد.

سپس با حضور شاگردان آن استاد و استادان امروز لوح تقدیر انجمن آثار و مفاخر فرهنگی به سیدحسن رفیعی یکی از فرزندان ذکور آیت‌الله ابوالحسن رفیعی اهدا شد.


جوان/تلويزيون مراسم تجليل از جانبازان پيش از برگزاري دربي را سانسور كرد

رسانه ملي جانبازان را به بازیگران سینما فروخت

با وجود آنكه پيش از برگزاري دربي پرسپوليس و استقلال قرار بود مراسم تجليل از جانبازان ارتش جمهوري اسلامي به طور مستقيم از ورزشگاه آزادي پخش شود، شبكه سوم سيما ترجيح داد دقايقي قبل از شروع مسابقه را به پخش آگهي و كل‌كل بازيگران سينما و تلويزيون درباره برنده دربي بگذراند.

نویسنده : محمدصادق عابديني

جمعه 27 فروردين ماه بازي برگشت ليگ برتر ميان دو تيم پرسپوليس و استقلال يا همان دربي مشهور پايتخت برگزار شد. در حالي كه علاقه‌مندان به ورزش از ديدن يك فوتبال زيبا و پر گل لذت بردند و خبر‌ها بيشتر حول و حوش نتيجه اين مسابقه مي‌گذشت، كمتر كسي متوجه حركت غيراخلاقي تلويزيون و سانسور مراسم پيش از آغاز بازي شد. با توجه به نزديك‌بودن تاريخ برگزاري دربي 82 پايتخت با روز ارتش جمهوري اسلامي ايران (29 فروردين)، دقايقي پيش از شروع دربي، طي مراسمي از جانبازان و خانواده‌هاي شهداي ارتش، شهداي مدافع حرم و شهداي فاجعه منا تجليل شد. اين مراسم قرار بود به صورت مستقيم از تلويزيون پخش شود و بارها گوينده ورزشگاه آزادي از تماشاگران حاضر در استاديوم درخواست كرد تا براي برگزاري بهتر مراسم سكوت كنند و آماده پخش مستقيم تلويزيوني باشند.

امير پوردستان، فرمانده نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي، سردار محسن انصاري قائم مقام بنياد شهيد و امور ايثارگران و مهدي تاج رئيس سازمان ليگ از حضار در اين مراسم بودند. بنرهاي متعددي از تصاوير شهداي مدافع حرم، شهداي فاجعه منا و شهداي ارتش جمهوري اسلامي در ورزشگاه نصب و تلاش شده بود تا مراسمي در شأن جايگاه شهدا و جانبازان گرانقدر برگزار شود. با وجود حضور دوربين‌هاي تلويزيوني در ورزشگاه و پخش تصاوير از پر شدن صندلي‌هاي استاديوم آزادي، تلويزيون تنها سهمي را كه به مراسم تجليل از شهدا و جانبازان اختصاص داد، ثانيه‌هايي كوتاه از اخبار ورزشي بود!

ما از آنها چه چيزهايي را ياد مي‌گيريم؟!

اكثر ورزش‌هايي كه به صورت حرفه‌اي و با برگزاري منظم ليگ در ايران دنبال مي‌شوند، ورزش‌هاي وارداتي‌اند كه هم ورزش و هم قوانين آن را ديگران نوشته‌اند و ما فقط در كشورمان آنها را برگزار مي‌كنيم. فوتبال نيز از اين قاعده مستثني نيست، حتي همين خريد بليت و تماشاي مسابقات فوتبال هم سوغاتي فرنگي است وگرنه در كشتي سنتي كه در زورخانه‌ها برگزار مي‌شده كسي پول پرداخت نمي‌كرده است. اما زماني كه رفتار‌هاي تماشاگرانمان هم تقليدي است و موج مكزيكي را در استاديوم‌هايمان اجرا مي‌كنيم، چرا نبايد رفتار‌هاي خوب خارجي‌ها را هم در ورزشگاه‌هاي كشورمان كه پرچم اخلاق‌مداري را در دست دارد اجرا كنيم؟ يك نمونه معمولي در خارج از كشور، ليگ فوتبال امريكايي (NFL ) است. سايت ليگ NFL در گزارشي درباره كمك‌هاي اين ليگ به معلولان جنگي (جانبازان) ارتش اين كشور، تأكيد مي‌كند ليگ ملي فوتبال و بازيكنان NFL احترام زيادي براي جانبازان قهرمان و اعضاي ارتش قائل است و با احترام به صورت سالانه به آنها كمك مي‌كند. اين ليگ سالانه نزديك به 800 هزار دلار به مصدومان جنگي (جانبازان) امريكايي كمك مي‌كند و در روز ويژه‌اي كه به افتخار جانبازان جنگ در نظر مي‌گيرد، تمام استاديوم‌های اين ليگ با نمادهاي نظامي، تزئين مي‌شود، بازيكنان فوتبال لباس نظامي مي‌پوشند و تماشاگر‌ها نيز در اين مراسم سهيم مي‌شوند. نكته جالب اينجا است كه اين مراسم به صورت زنده از چند شبكه معتبر ورزشي پخش مي‌شود!

مقايسه ميان جانبازان هشت سال دفاع مقدس، مدافعان حرم و شهداي فاجعه منا با سربازان امريكايي كه به منظور گسترش هژموني نظام امريكا در دنيا به جنگ گسيل مي‌شوند، كاري اشتباه است. رزمندگاني كه براي حفظ وطن و انقلاب اسلامي به دفاع از كشور پرداخته‌اند و مدافعان حرم كه اهداف والايي را دنبال مي‌كنند قطعاً با ارتشي كه مزدور استخدام مي‌كند و در گوشه و كنار جهان جنايت كرده است، قابل قياس نيست. ولي در مقابل ارزش و احترامي كه در امريكا براي جانبازانشان در نظر گرفته مي‌شود، آيا با وضعيت جانبازان ايراني قابل قياس است؟ شبكه‌هاي تلويزيوني خصوصي در امريكا نيز كه درآمدشان به دولت و بودجه عمومي وابستگي ندارد، مراسم جانبازان ارتش امريكا را پخش مي‌كنند و قيد تبليغات را در آن دقايق مي‌زنند. در مقابل، تلويزيون به عنوان رسانه اصلي نظام جمهوري اسلامي، ترجيح مي‌دهد به جاي پخش مراسم تجليل از جانبازان، آگهي تلويزيوني پخش كند. بدتر از آن پخش دورهمي بازيگران سينما و تلويزيون بود كه در آن چند بازيگر رسانه ملي را با محفل‌هاي خصوصي اشتباه گرفته و طرفداران تيم پرطرفدار پايتخت را با لفظ ركيكي لقب قرار مي‌دهند. در صورتي كه جانبازان ارتش در شرايط نامساعد جوي ورزشگاه منتظر ايستاده بودند تا شبكه سوم سيما آنتن را در اختيار واحد سيار مستقر در ورزشگاه قرار دهد. سانسور مراسم تجليل از جانبازان و شهدا بي‌احترامي به خانواده معظم شهدا و جانبازان و تمام مردم ايران بود. وقتي 100 هزار نفر به نمايندگي از مردم ايران در ورزشگاه به تشويق و تقدير از جانبازان مي‌پرداختند. تلويزيون پيام‌هاي بازرگاني‌اش را پخش مي‌كرد تا از دقايق و ثانيه‌هاي باقي مانده تا سوت آغاز مسابقه درآمد بيشتري را جذب كند. اگرچه اقدام غيراخلاقي شبكه سوم را نمي‌توان به پاي كليت سازمان صداوسيما گذاشت، اما عبور بي‌تفاوت از اين عمل نيز به معناي تأييد آن خواهد بود! قطعاً مديران ارشد صداوسيما تمايل نخواهند داشت اعتماد و احترامي كه در ميان خانواده‌هاي معظم شهدا، ايثارگران و جانبازان دارند با اين رفتار‌هاي شائبه‌انگيز مخدوش شود.


جوان/تهيه‌كننده فيلم باديگارد: اوضاع فرهنگي كشور خراب است

از زمان دولت آقاي هاشمي فرهنگ به حال خود رها شده است و در زمان آقاي احمدي‌نژاد متأسفانه ضعيف‌ترين وزرا براي حوزه‌هاي فرهنگي انتخاب شدند. در دولت آقاي روحاني هم كه سه سال باارزش فقط به گدايي كردن از غرب و اروپايي‌ها صرف شد. ‏

احسان محمدحسني، تهيه‌كننده فيلم سينمايي باديگارد در مراسم گراميداشت شهيد مرتضي آويني با عنوان «روايت شيدايي» كه شامگاه جمعه 27 فروردين ماه در تالار شهيد رجايي قزوين برگزار شد، اظهار كرد: شهيد آويني قفس وجود را شكستند و به پرواز درآمدند. وي با اشاره به دغدغه‌مندي شهيد آويني گفت: آقا مرتضي اگر امروز بود نسبت به مدافعان حرم، اتفاقات سوريه و داعش بي‌تفاوت نبود، قطع‌ به يقين شهيد آويني از كنار فقر و فساد داخل كشور ساده نمي‌گذشت همانطور كه مستند خان گزيده‌ها را به زيبايي روايت كرده بود. محمدحسني افزود: آقا مرتضي اگر امروز بود به طور حتم در مسير پياده‌روي نجف تا كربلا در اربعين حسيني حضور داشت و نسبت به آب و هواي فرهنگي كشور بي‌تفاوت نبود. تهيه‌كننده فيلم سينمايي باديگارد تصريح كرد: اوضاع فرهنگي كشور خراب است و در اين بين هر كسي از خود سلب اختيار مي‌كند در واقع حوزه فرهنگ و هنر به حال خود رها شده است؛ رهبر معظم انقلاب مكرراً تأكيد داشته‌اند كه بنده از وضعيت فرهنگي كشور راضي نيستم. وي ابراز كرد: ما در ستاد و قرارگاه جنگ نرم باختيم و نبايد متكي به دستگاه‌هاي متولي اين امر باشيم، از زمان دولت آقاي هاشمي، فرهنگ به حال خود رها شده است و در زمان آقاي احمدي‌نژاد متأسفانه ضعيف‌ترين وزرا براي حوزه‌هاي فرهنگي انتخاب شدند. در دولت آقاي روحاني هم كه سه سال باارزش فقط به گدايي كردن از غرب و اروپايي‌ها صرف شد. محمدحسني با بيان اينكه امروز وقت نشستن نيست و اگر بنشينيم غفلت كرده‌ايم، خاطرنشان كرد: جنگ نرم همانند جنگ تحميلي مي‌شود با كمترين امكانات پيش برود؛ در حال حاضر ابزارهاي فراواني براي انتقال پيام‌هاي انقلاب وجود دارد. تهيه كننده فيلم باديگارد تأكيد كرد: شهيد مرتضي آويني اگر امروز بود در مقابل شبكه‌هاي اجتماعي كه انتخابات در پايتخت را طوري مديريت كردند كه تنها يك ليست موردنظر رأي بياورد، بي‌تفاوت نبود. وي تصريح كرد: ما با آثاري كه توليد مي‌كنيم نبايد اجازه دهيم آرايش جبهه فرهنگي انقلاب از حضور و تفكر ولايي و انقلابي خالي بماند. بايد خوب بايستيم و استقامت كنيم. هر كدام از جوانان امروز مي‌توانند يك شهيد آويني باشند، رهبري مي‌فرمايند كه خود را براي فتنه‌هاي بزرگ‌تر آماده كنيد از همين امروز بايد تلاش كنيم كه فتنه‌اي جديد شكل نگيرد.


جوان/نقدي بر نمايش «دپوتات» اثر اتابك نادري

هجويه‌اي بر اركان دموكراسي غرب

اگر يونان باستان را خاستگاه و مبدأ همه تحولات فكري و فلسفي غرب بدانيم مي‌توان تمام آموزه‌هاي بشر غربي - و نيز در قرون اخير انسان شرقي - در حوزه‌هاي فرهنگي، سياسي، نظامي، اجتماعي و هنري را وامدار اين تفكر، فلاسفه و بزرگان تعقلگراي آن دانست.

نویسنده : جواد تمدني

اگر يونان باستان را خاستگاه و مبدأ همه تحولات فكري و فلسفي غرب بدانيم مي‌توان تمام آموزه‌هاي بشر غربي - و نيز در قرون اخير انسان شرقي - در حوزه‌هاي فرهنگي، سياسي، نظامي، اجتماعي و هنري را وامدار اين تفكر، فلاسفه و بزرگان تعقلگراي آن دانست.

شايد برمبناي گزاره بالا مهم‌ترين شأني كه امروزه مي‌توان براي غرب متصور بود دميدن بر شيپور پرسر و صدا و جاذبه‌برانگيز دموكراسي است.

اينكه بر مبناي همان آموزه‌هاي غربي روشي شكل بگيرد به نام حاكميت مردم بر مردم، امروزه در اكثر قريب به اتفاق جوامع جهاني مبناي تحولات بزرگ سياسي و روي كارآمدن حزبي پس از حزب ديگر است. از سويي ديگر با توجه به مبناي غير‌الهي و غير‌وحياني مباني تفلسف يونان باستان كه به صراحت اعتقاد به خدايان به جاي خداي واحد دارد بشر غربي را ناگزير كرده كه براي نيل به اهداف مادي و دنيوي خود دست به هركار غير اخلاقي و شنيعي براي رسيدن به قدرت بزند.

شايد در نظر نخست سطور بالا براي يك مقاله آكادميك رشته جامعه‌شناسي يا علوم سياسي مرتبط به نظر بيايد اما مقدمه‌اي كاملاً مرتبط با يك تئاتر فاخر از منظر نگارنده است كه در برهوت آثارخوب اين روزهاي تئاتر كشور غنيمتي است ارزشمند!

نگاهي به فرم و محتواي اثر دپوتات

اين روزها و در يكي از سالن‌هاي كلان شهرمان تهران اثري روي صحنه است كه به‌رغم ارضاي نسبي ذائقه تماشاگران توانسته است با تكيه برعنصر تفكر و اشتغال قوه تعقل مخاطب موفقيت مطلوبي را كسب نمايد.

نمايش دپوتات آخرين اثر اتابك نادري كارگردان نويسنده و بازيگر نام آشناي حوزه سينما، تلويزيون و تئاتركشور توانسته است با بهره‌گيري درست از بازيگران چهره و خلق درامي جذاب، كمدي مفرح و دلنشيني را همراه با گزندهايي پرنيش و كنايه در قالب طنز فاخر براي مخاطب به ارمغان بياورد.

قصه نمايش، داستان يك نماينده مجلس يونان است كه حواشي بسياري براي وي دراين راه رخ مي‌دهد و از كشيش دروغين و مردم كوچه و بازار و اصحاب رسانه هم براي وي ايجاد مشكل مي‌كنند و صدالبته در اين راه تنها چيزي كه اهميت ندارد اخلاق و حفظ كرامت انساني است.

انتخاب متني از كشور يونان با توجه به سبقه فرهنگي و فكري ياد شده در ابتداي اين مطلب بسيار هوشمندانه صورت پذيرفته و با توجه به ابعاد فراگير و جهانشمول بودن قضيه انتخابات مجلس و كانديداتوري اشخاص از طبقات گوناگون جوامع مختلف همذات پنداري اين موضوع بسيار جالب است.

باتوجه به اينكه همواره سه عنصردين(مذهب)، جنسيت و سياست دستمايه خلق آثار كمدي و طنزدر جوامع و ملل گوناگون بوده است جالب است كه استفاده از اين سه موضوع در لايه‌هاي پنهاني اين اثر به طرز هنرمندانه و بديعي نهفته است. كارگردان به نحوي با اين سه عنصر، هنرمندانه درتاروپود اثر بازي كرده كه علاوه بر حفظ بسياري از حريم‌ها به خطوط قرمز نزديك شده است اما با لطافت هنرمندانه‌اي ضمن ارائه حرف خود به بيان مشكلات نيز پرداخته است.

براي تشريح اين مثال كارگردان به بهترين شكل يك انسان شياد و فاسد را در قامت و هيبت يك كشيش روحاني و در رداي مقدس نشان داده كه با همكاري نماينده مجلس سعي در سوءاستفاده شخصي به نام كليسا و تخريب عقايد پاك متدينين دارد. جالب اينجاست كه اين موضوع هنوز هم موضوع بحث امروز ماست و به ياد مي‌آوريم كه هراز‌گاهي خبري در رابطه سوءاستفاده مالي و حتي جنسي سردمداران قدرت و متظاهران به مذهب در هيئت كليسا در رسانه‌ها منتشر مي‌شود.

نمونه‌هاي داخلي و خارجي بسياري نيز مي‌توان براي اين مصداق ذكر نمود؛ «مارمولك» ساخته كمال تبريزي با بازي هنرمندانه پرويز پرستويي و «ما فرشته نيستيم» به كارگرداني نيل جوردن و بازي استادانه ‌شان پن و رابرت دنيرو تنها دو نمونه از اين آثار هستند كه به بررسي و هجو نقادانه اين موضوع پرداخته‌اند.

انتخاب بازيگر و بازي بازيگران در نهايت سلاست و رواني، طراحي صحنه و لباس بسيار شكيل و كاربردي، شوخي‌ها مناسب با روح اثر و از همه ارزشمند‌تر شيوه كارگرداني و تلفيق همه اين عناصر با يكديگر از «دپوتات» اثري جذاب و تماشايي ساخته است.

در دموكراسي غربي هدف وسيله را توجيه مي‌كند اما...!

عنصر ديگري كه در اين اثر نهفته است استفاده ابزاري از رذايل اخلاقي براي نيل به مقصود است. كارگردان در اين اثر به هنرمندانه‌ترين شكل ممكن استفاده رسانه‌ها، سياستمداران و متظاهران ديني از صفات رذيله اخلاقي نظير حب جاه و مقام، دروغ، شهوتراني و خيانت به پيمان زناشويي را درمعرض ديد عموم مي‌گذارد. صفاتي كه همچون مورد مصداق بالا متأسفانه شايع و ساري است.

صحنه اصالت بخشيدن به يك فرد دروغگو براي تصدي پست مدير دفتري يك نماينده مجلس و جذابيت كاذب نهفته در اين كاراكتر كه با بازي خوب پندار ‌اكبري همراه است تنها نمونه‌اي از اين به نمايش درآوردن مزبله پيشينه تاريخي فلسفي غرب است.

با نقبي به گذشته و بازخواني مهم‌ترين اتفاقات پيراموني خودمان مي‌توانيم بيش از ده‌ها نمونه استفاده – يا سوءاستفاده؟ - سياستمداران مطرح جهاني از صفات نكوهيده و مذموم را به خاطر بياوريم.

اصحاب رسانه يا به عبارت ديگر پاپاراتزي‌هاي به تصوير درآمده دراين نمايش چنان در بطن زندگي خصوصي اشخاص مهم و ذي نفوذ جهاني راه يافته‌اند كه تنها يك مورد آن ويكي ليكس و اسناد محرمانه و فوق سري در دست اوست كه به طرفه‌العيني و با ارائه يك سند و به راحتي آب خوردن فردي را از سرير قدرت به فرش ذلت راهنما مي‌شوند!

بحران اخلاق

به نظر نگارنده پيام اصلي اين نمايش «بحران اخلاق بود» و بس. هشداري نهيب‌گونه كه تندي و تلخي آن اگرچه از وراي طنزفاخر اين نمايش متجلي بود اما پيامي بود براي ساكنان خانه كه اگر در آن كس است يك حرف بس است...

اخلاق در كشيش دروغين، نماينده سياس، همسر نماينده عياش و ديگر عناصر پيكره اين نمايش كجاست؟

و مگر نه اين است كه بار انتقال معاني و مفاهيم سخت و مشكل را بر عهده طنز و به دستان هنرمند طنازان گذاشته‌اند؟

به راستي اين اثر فارغ از كمدي‌هايي كه به زور رقص و آواز و ايجاد شو و با تهييج احساسات تماشاگر و به نام هنر فاخر تئاتر و به نام با مسماي تئاتر آزاد- چون واقعاً از هر قيد و بندي آزادند! – تنها به بيان تلخ مشكلي جهانشمول به نام فقدان اخلاق درجامعه معاصر جهاني مي‌پردازد و اميد است كه با حمايت نهادهاي مسئول از اين قبيل آثار در جاي جاي ميهن پهناور اسلامي‌مان داشته باشيم تا مردم با اصلي‌ترين عنصر هنر نمايش يعني تفكر بيشتر و بهتر آشنا گردند.


جوان/جامعه به جاي كتاب به سمت فست‌فود مي‌رود!

در مورد اهميت كتاب و كتابخواني همين كافي است كه در كتاب آسماني ما مسلمانان به قلم و نوشتن قسم خورده شده است.

نویسنده : بهنام صدقي

در مورد اهميت كتاب و كتابخواني همين كافي است كه در كتاب آسماني ما مسلمانان به قلم و نوشتن قسم خورده شده است. اولين آيه‌اي كه بر پيامبر اكرم(ص) نازل شده به خواندن تأكيد شده است. بنابراين مي‌توان نتيجه گرفت كه در آغاز، دين اسلام بر آگاهي تأكيد كرده و لازمه ديندار شدن نيز از طريق همين آگاهي است. خواندن براي آگاه شدن نيز راه آغازين ايمان به خدا و رسولش است.

كتاب خدا با بيان كردن تاريخ تمدن‌هاي گذشته مانند عاقبت قوم‌هاي عاد و ثمود براي انسان كنوني متذكر مي‌شود كه جوامع امروزي بايد از حوادث تاريخي عبرت بگيرند. چنانچه بشر در عصر حاضر از حوادث تاريخي عبرت نگيرد عقوبتي به مراتب بدتر از گذشته را مي‌توان براي او انتظار داشت. يكي از بزرگ‌ترين كمبودهاي فرهنگي در جامعه ما ناآگاهي تاريخي ناشي از كمبود مطالعه در حوزه تاريخ است و تأثيري كه در جامعه مي‌گذارد عدم درك اوضاع و شرايط كنوني است كه از گذشته عبور كرده و به زمان حال منتقل شده است. اگر جامعه‌اي مي‌خواهد در مسير پيشرفت و تعالي قرار گيرد، لازمه‌اش كيفيت دانش، آگاهي و تجربه كنشگران اجتماعي موجود در آن است و چنانچه انگيزه آگاهي در جامعه پايين باشد آن جامعه نمي‌تواند در مسير پيشرفت و تعالي قدم بگذارد. از اين رو مطالعه و كيفيت آن در جامعه نشان‌دهنده ميل به دانستن و آگاهي است و ميل به دانستن و آگاهي نيز مبين كيفيت كنشگران اجتماعي است كه در آن جامعه حضور دارند. سيد‌مصطفي رنجبر، جامعه‌شناس در اين باره مي‌گويد: در رابطه با كتاب و كتابخواني به عنوان مقوله‌اي از جامعه‌شناسي معرفت مي‌توان اين گونه بررسي كرد كه اگر علت اصلي كتابخواني كسب آگاهي و تجربه بوده و از طريق مطالعه و فهم آن بتوان به آن آگاهي و تجربه‌اي كه مي‌خواهيم برسيم، مي‌توان گفت كه افراد، اقشار و جوامعي بيشترين مطالعه را خواهند داشت كه انگيزه بيشتري براي رسيدن به آگاهي، تجربه و عبرت‌گيري از گذشته را داشته باشند.

كتاب تبديل به كالايي لوكس شده است

رنجبر مي‌گويد: در مورد تحليل جامعه‌شناختي پايين بودن كتابخواني مي‌توان چنين گفت كه متأسفانه كتاب در جامعه ايراني تبديل به كالايي لوكس شده و از كاركرد آگاهي‌بخشي خود فاصله گرفته است و متأسفانه رسوخ فرهنگ بازاري در حوزه كتاب و كتابخواني و تبديل شدن كتاب به عنوان كالا را مي‌توان از موانع كتابخواني دانست به گونه‌اي كه حق نشر و نويسنده محفوظ است اما سرانه يارانه‌اي كه به فرهنگ در حوزه كتاب و كتابخواني داده مي‌شود قابل اغماض نيست و لازم است كه به اين مسئله توجه جدي‌اي داشته باشيم.

نسل امروز رغبتي به مطالعه ندارد

به گفته وي، يكي از فرصت‌هايي كه مي‌توان در افزايش مطالعه در جامعه ايران به آن اشاره كرد، نسل جديد است كه از نسل‌هاي گذشته ياد مي‌گيرند كه چگونه زندگي كنند. به عبارت ديگر سبك زندگي از يك نسل به نسل ديگر منتقل مي‌شود. به طوري كه نسل امروز ديگر رغبتي براي مطالعه ندارد. پس نبايد انتظار داشت كه نسل‌هاي آينده نيز به مطالعه و كتابخواني رغبت داشته باشند. بنابراين براي افزايش سرانه مطالعه در جامعه بايد از خودمان شروع كنيم.

فرزندانمان را با اشعار و ادبيات مأنوس كنيم

وي با بيان اينكه تقاضاهاي فرهنگي نسبت به تقاضاهاي اقتصادي بايد افزايش يابد، مي‌گويد: در مورد وضعيت اقتصادي و كيفيت زندگي و ارتباط آن با ميزان مطالعه مي‌توان گفت كه چنانچه جامعه‌اي بتواند به يك رشد اقتصادي متوازن رسيده و رفاه و امنيت شغلي براي آن حاصل شود انتظار بر اين است كه تقاضاهاي فرهنگي نسبت به تقاضاهاي اقتصادي افزايش يابد.

خواندن با ماديات عجين شده است

اين كارشناس معتقد است: يكي از نارسايي‌هاي فرهنگي كه در زمينه مطالعه در ايران وجود دارد اين است كه خواندن با پول درآوردن عجين شده است. به گونه‌اي كه از كودكان انتظار مي‌رود كه براي اين به مدرسه بروند كه در آينده شغل پيدا كنند و پول درآورند. بنابراين در اين وضعيت مطالعه ابزار و وسيله‌اي مي‌شود براي پول درآوردن و انگيزه اصلي و هدف آن نيز تنها به خاطر پول و جنبه مادي زندگي خواهد بود. در اين شرايط در جامعه ما فضيلت دانايي مورد غفلت واقع شده و كسب و طلب دانش براي دانش مبدل به كسب و طلب دانش براي پيدا كردن شغل و پول شده است. بنابراين تا زماني كه انگيزه آگاهي و فضيلت دانش در جامعه ما تبديل به نوعي ارزش و هنجار و در فرهنگ و ارزش‌هاي جامعه ايراني عجين نشده، نبايد انتظار داشته باشيم مطالعه و تحقيق در جايگاه واقعي خود قرار بگيرد.

جامعه به سمت فست‌فود مي‌رود نه مطالعه!

وي در پايان مي‌گويد: در جامعه‌اي كه افراد آن بيشترين حضور را در اينترنت و چت كردن با اين و آن را دارد يا بهترين و ارزان‌ترين سرگرمي براي آنها كشيدن قليان در قهوه خانه‌هاست، خطر سطحي شدن فكر و آگاهي در ميان مردم آمده و كم بودن حوصله افراد در دنياي امروز نيز چاشني آن شده و در نتيجه از كتاب‌ها ديگر استقبال نمي‌شود و سمت و سوي جامعه به سمت سبك زندگي فست‌فودي مي‌رود نه مطالعه و سرانه آن.


حمایت/نویسنده و ناشر کتب دفاع مقدس در گفت وگو با «حمایت»: مسئولان در عمل از ناشران دفاع مقدس حمایت کنند

گروه فرهنگی-سیدمحمدمهدی موسوی: در میان جماعت کتابخوان به ویژه آنهایی که به کتب و آثار حوزه دفاع مقدس علاقه مندی و شیفتگی خاصی از خود نشان می‌دهند، «سعید عاکف» نامی بسیار آشناست.با توجه به این که در آستانه برپایی بیست و نهمین دوره نمایشگاه بین المللی کتاب تهران برای اولین بار در مجموعه «شهر آفتاب» هستیم، با این نویسنده و پژوهشگر ادبیات دفاع مقدس و مدیر انتشارات «مُلک اعظم» درخصوص وضعیت چاپ و نشر به ویژه در زمینه کتب دفاع مقدس و نیز مشکلات ناشران و نویسندگان این حوزه به گفت وگو نشستیم.

به عنوان نویسنده و ناشری که در حوزه دفاع مقدس فعالیت میکند، قطعاً بهتر از دیگران نسبت به مشکلات و در عین حال فرصت‌های این عرصه اشراف و آشنایی دارید، به نظر شما صنعت نشر دفاع مقدس در چه شرایط و وضعیتی قرار دارد؟

ما هم اکنون در حال یک نبرد تمام عیار با دنیای استکبار هستیم که به خصوص در قضایای عراق و سوریه یک بخش مهم آن نمود و تجلی یافته است. این که رهبر معظم انقلاب در طول سال های متمادی همگان را نسبت به جنگ فرهنگی آگاهی می دهند، از همین روست چه آن که اگر غفلتی در این عرصه داشته باشیم خسارت‌های گاه جبران ناپذیری را متحمل می شویم. در این میان آنچه مسلم است این که ما باید با داشته‌های فرهنگی و ارزشی خودمان به ویژه در حوزه دفاع مقدس و ترویج فرهنگ غنی ایثار و شهادت به مقابله با هجمه های دشمنان برخیزیم. کتاب‌های خوب در عرصه دفاع مقدس و انقلاب اسلامی ، فیلم‌ها و نمایش های ارزشمند می‌تواند به سان سنگری در این جبهه به ما کمک کند.طبعاً در این راستا مدیران و مسئولان کشور باید به حمایت جدی و غیرشعاری از جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی بپردازند و کسانی را که با انگیزه ا و بدون چشم‌داشت در حال فعالیت در این عرصه هستند را مورد حمایت لازم قرار دهند.

به لطف الهی و با وجود همه مشکلات و بعضاً بی توجهی‌ها و کم توجهی ، امروز کتاب‌های دفاع مقدس از جمله پرتیراژ ترین کتاب های کل کشور هستند ؛ به عنوان مثال کتاب «خاک های نرم کوشک» به چاپ دویست و پنجم خود نیز رسیده است.

اگر اشتباه نکنم، سال گذشته بود که خبری در خبرگزاری‌ها مطرح شد مبنی بر استقبال بسیار زیاد مخاطبان عرب زبان از کتاب «خاک‌های نرم کوشک»؛ به نظر شما برای تقویت این فضا و معرفی کتب ارزشمند دفاع مقدس به سایرکشورها و ملت ها چه باید کرد؟

البته بالغ بر دو سال است که این کتاب ارزشمند که مورد عنایت مقام معظم رهبری نیز قرار گرفته و داستان زندگی شهید عبدالحسین برونسی را از زبان همسرش روایت می‌کند، در برخی کشورهای عربی منطقه به فروش می رسد و شاید جالب باشد که بگویم در طول یک سال و اندی بالغ بر یک میلیون و دویست هزار نسخه از آن به فروش رفته است. این موضوع نشان می دهد که نه فقط مخاطبان داخل کشور ، بلکه حتی مردم آن سوی آب‌ها و به ویژه کشورهای مسلمان منطقه علاقه مند به معارف دفاع مقدسی ما هستند؛ منتهای مراتب باید این کار با دقت و جذابیت صورت گیرد تا بتواند مخاطبان انبوه را با خود همراه کند.البته ناگفته نماند که توفیقات این قبیل آثار فرهنگی بعد از تفضلات الهی ناشی از عنایت خود شهداست که به کارها برکت می‌دهد و باعث می‌شود با کمترین تبلیغات ممکن و با وجود عدم همراهی برخی مسئولان این گونه بدرخشند و مایه اعتبار بین المللی شوند.

از رسانه های جمعی به ویژه صدا و سیما برای تبلیغ این گونه کتب و آثار چه انتظار و توقعی وجود دارد؟

رسانه نقش بسیار مهمی در ایجاد و تقویت موج فرهنگی دارد؛ به ویژه در رابطه به مساله کتاب و کتابخوانی که جامعه ما در این بخش دچار ضعف‌هایی است و باید این نقیصه و ضعف را با کار اطلاع رسانی دقیق و هوشمندان و به خصوص بهره گیری از توان رسانه ای مرتفع کرد.

واقعیتش این است که گاهی دیده می‌شود صدا و سیما در تبلیغ چیپس و پفک و فلان کالای ایرانی و خارجی که برایش منفعت مادی دارد بسیار جدی و پررنگ ظاهر می‌شود اما در تبلیغ کتاب به ویژه کتاب‌های ناشران بخش خصوصی و امثال ما که به هیچ جا وصل نیستیم چندان التفاتی ندارد که باید این رویه اصلاح شود. در کنار رسانه ملی، نهادهای مهم فرهنگی دیگر همچون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی و ... نیز باید به این مقوله ورود پیدا کنند هر چند که ما هنوز عملکرد خاصی از آنها ندیده ایم. باید تصریح کنم که در حال حاضر وضعیت صنعت نشر در کشور اوضاع چندان مساعدی ندارد و اگر حمایتهای لازم از سوی مسئولان وجود نداشته باشد چه بسا اوضاع بدتر از قبل هم شود.در هر صورت آنچه مهم است ما دیگر نیازمند شعاردادن نیستیم بلکه باید اقدام و عمل مسئولان را ببینیم و بر اساس آن قضاوت کنیم.

با توجه به این که در آستانه برگزاری نمایشگاه بین المللی کتاب تهران هستیم، امسال چه کتاب و آثار جدیدی برای عرصه در این نمایشگاه دارید؟

یک کتابی را آماده کرده ایم درباره زندگی شهید «علیاکبر عینالقضات» که اسم کتاب "عین الحیا” است؛ این کتاب تالیف آقای محمد محمودی نورآبادی است . به نظرم این کتاب همچون آثار گذشته بتواند با مخاطبان انبوه خود ارتباط خوبی برقرار کند و به چاپ‌های بالا برسد. همان طور که پیشتر هم عرض کردم در این دوره از نمایشگاه چاپ دویست و پنجم کتاب «خاک‌های نرم کوشک» نیز عرضه می شود که در صورت استقبال مخاطبان احتمال دارد به چاپ های بعدی هم برسد.


روزان/تندیس بهترین کارگردان سریال تلویزیونی برای «بهروز شعیبی»

روزان نیوز- بهروز شعیبی تندیس بهترین کارگردان سریال تلویزیونی جشنواره روحانی و سینما را برد.

بهروز شعیبی شب گذشته در دومین دوره جشنواره ملی «روحانی و سینما» تندیس بهترین کارگردانی را برای مجموعه تلویزیونی «پرده نشین» دریافت کرد.

مراسم اختتامیه دومین جشنواره ملی «روحانی و سینما» شب گذشته با حضور محسن مومنی شریف رئیس حوزه هنری، جمعی از روحانیون، اهالی سینما و تلویزیون برگزار شد.

در این مراسم بهروز شعیبی کارگردان سینما و تلویزیون برای مجموعه موفق «پرده نشین» تندیس بهترین کارگردانی را از ان خود کرد.

این مجموعه تلویزیونی به تهیه کنندگی سید محمود رضوی، سال 93 از شبکه اول سیما با بازی فرهاد آئیش، ویشکا آسایش، آتیلا پسیانی، هومن برق نورد، حامد کمیلی، سارا بهرامی، مائده طهماسبی، محسن کیایی و ... پخش شد و با استقبال بسیار خوبی روبرو شد.

بهروز شعیبی هم اکنون فیلم سینمایی «سیانور» را در نوبت اکران دارد. این فیلم در جشنواره فیلم فجر سال گذشته به نمایش در آمد و مورد توجه مخاطبین و منتقدین قرار گرفت.


سیاست روز/نگاهی متفاوت به حاتمی‌کیا و آخرین فیلمش که خوب می‌فروشد

می‌ترسم از اون روزی که...

پس از اکران فیلم بادیگارد در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر، نظرات متفاوتی درخصوص فیلم از سوی اهالی رسانه و منتقدان مطرح شد.

البته حرف‌های تند و تیز حاتمی‌کیا در حاشیه جشنواره و خطاب به مدیران فرهنگی سر و صداهای زیادی را ایجاد کرد و برخی به موافقت با آن برخاستند و عده‌ای هم به عنوان مخالف یا ممتنع اظهار نظر کردند.

همین سخنان تند آقای حاتمی‌کیا باعث شد تا متن از حاشیه کمی عقب بیفتد و در سکانس پایانی هم هیئت داوران (شما بخوانید سیاستگذاران جشنواره) تصمیم گرفتند، پاسخ او را در روزهای آخر منتهی به اختتامیه بدهند.

غیبت معنی‌دار «بادیگارد» در بخش‌های مختلف جوایز فجر، نشان می‌داد که حتی با نگاه خوشبینانه هم نمی‌شود پذیرفت که این فیلم تنها در بخش‌هایی نظیر بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین فیلمبرداری، بهترین موسیقی متن، بهترین صدا، بهترین چهره‌پردازی(به صورت مشترک) و بهترین جلوه‌های ویژه کاندیدا شود و تنها یک سیمرغ بگیرد. غیبت این فیلم در بخش‌هایی نظیر بهترین فیلم، فیلمنامه، کارگردانی و... نشان می‌داد اشکال کار خودِ ابراهیم حاتمی‌کیاست. کارگردانی که زبان سرخش باعث می‌شود قید سیمرغ و سرِ سبز را بزند.

اینکه جشنواره با یک نگاه خاص چیزی حدود انگشتان دو دست، سیمرغ را برای یک فیلم کنار بگذارد و یک فیلم دیگر را کلا نبیند، اصلا مهم نیست. مهم آن چیزی است که این روزها در سالن‌های سینمایی در حال رقم خوردن است. بادیگارد حاتمی‌کیا خوب می‌فروشد. یعنی در بین فیلم‌هایی که در قالب طنز نیستند و یک درام اجتماعی را به تصویر می‌کشند، در جایگاه نخست ایستاده است. جایگاهی که با کمی فاصله نسبت به فیلم پرسیمرغ جشنواره است.

کاری به خوب یا بد بودن فیلم ابد و یک روز نداریم. اینجا جایی برای نقد و قضاوت آن نیست. اما انگشت اشاره ما به سمت آدم‌هایی است که این روزها مدیریت فرهنگی و به طور ویژه سینمایی آن را در اختیار دارند. کسانی که فکر می‌کنند بهتر و بیشتر از بقیه می‌فهمند و نقدهای وارده به آنان نیز از سر جهل مردم و مطبوعات است.

یکی باید بیاید و به این پرسش پاسخ دهد که چه اتفاقی افتاده است که فیلم کم بهره از جشنواره نظر مخاطب را جلب می‌کند و آنها را به سالن‌های سینما می‌کشاند. آدم‌‌هایی که برای دیدن بادیگارد لحظه‌شماری می‌کنند.

یکی پاسخ بدهد که چه گسستی بین مردم و جامعه نخبگان سینمایی ایجاد شده است؟ آیا مردم نمی‌فهمند یا خدای ناکرده مسئولان و مدیران و تصمیم‌گیران در ذهنشان اتفاقات خوبی رخ نمی‌دهد؟

یادمان باشد که فیلم بادیگارد نه طنز است و نه حتی یک ملودرام اجتماعی ساده که آخرش هم با یک عروسی تمام می‌شود. یک فیلم کاملا جدی با حرف‌های جدی. فیلمی که در همان ابتدا سیلی محکمی به ذهن مخاطب می‌زند. اما چرا مردم این فیلم را دوست دارند و حاضرند برای آن دست توی جیبشان کنند و بلیت بخرند؟

این را هم باید مدیران سینمایی پاسخ بدهند، هم برگزارکنندگان جشنواره و هم هیئت داورانی که اعتقاد داشتند این فیلم استحقاق حتی کاندید شدن در بین نامزدهای بهترین فیلم و کارگردانی نیست.

کسانی که این روزها در مرداب منورالفکری غوطه می‌خورند و احساس می‌کنند که بیش از بقیه می‌فهمند. هم جامعه و هم سینما را. افرادی که به ناحق بر جایگاه مدیریت فرهنگی تکیه زده‌اند و فکر می‌کنند هرکه سیاه‌تر بسازد، فیلمساز بهتری است. کسانی که سعی می‌کنند جشنواره فیلم فجر را شبیه جشنواره‌های خارجی کنند و سیاست‌هایشان را به «جامعه جهانی» نزدیک کنند. آنها که سینما را جایی برای نشان دادن انقلاب، آرمان‌های آن و انقلابی‌گری نمی‌دانند و فکر می‌کنند باید در زیر لحاف عافیت خوابید و برای جوایز جشنواره‌های خارجی جیب گشاد دوخت.

ما نگرانیم. می‌ترسیم. از‌آینده سینمایمان و فرهنگمان دل‌نگرانیم. اصلا بگذارید خیالتان را راحت کنیم. ما دلواپس تصمیمات و تفکرات شما هستیم که میز مدیریت را بیش از فرهنگ این مملکت می‌خواهید و دوست دارید. شما که مثل برخی‌ها فکر می‌کنید سینما چون یک صنعت غربی است باید با همان شیوه هم اداره شود و هم جلو برود. به قول حاج حیدر: «چشماتونو باز کنید؛ می‌ترسم از اون روزی که این کشتی سوراخ بشه.»


شرق/انتقاد فرح اصولی به حذف نقاشی از هنرستان‌ها

عادت داریم همه‌چیز را برهم بزنیم

فرح اصولی، نقاشی که یکی از هنرجویان هنرستان دختران در پیچ شمیران تهران بوده، نسبت به خبر حذف رشته نقاشی از هنرستان‌های فنی‌و‌حرفه‌ای انتقاد و عنوان کرد که نه‌تنها نقاشان، بلکه بسیاری از طراحان گرافیک و مجسمه‌سازان شناخته‌شده ایرانی در این هنرستان‌ها تحصیل کرده‌اند.

برای بسیاری از رویدادها و مکان‌ها در سطح دنیا به دلیل قدمت و سابقه‌ای که دارند، ارزش قائل هستند؛ به‌عنوان مثال بیِنال ونیز یک‌شبه به شهرت نرسیده است یا موزه لوور اعتبار خود را در سالیان دراز کسب کرده است، حتی یک شیرینی‌فروشی به دلیل سابقه طولانی که دارد، شهرت زیادی پیدا می‌کند. تاریخ روی این مکان‌ها و رویدادها اثر گذاشته است و درباره این مکان‌ها یا اتفاق‌ها می‌توان نوشت یا تحلیل کرد؛ چراکه باعث رشد افراد نخبه یک کشور شده و اکنون به جایگاه مهمی تبدیل شده‌اند؛ اما آنچه در ایران شاهد آن هستیم، این است که چنین رویدادها یا مکان‌هایی اهمیت پیدا نمی‌کند. معمولا در ایران روال بر این بوده است که وقتی چیزی نتیجه درست و موفقی می‌دهد، حتما آن را عوض می‌کنند؛ مثلا یکی از نمونه‌هایی که هنوز هم باعث تأسف من است، دانشگاه تکمیلی علوم پایه زنجان به مدیریت پرفسور ثبوتی بود که بسیاری از دانشجویان آن توانستند مقاله‌هایشان را در کنفرانس‌های جهانی ارائه کنند و در کل این دانشگاه نتایج موفقی در زمینه علمی داشت که همه از حاصل آن راضی بودند؛ بااین‌حال چند سال آقای ثبوتی را از مدیریت دانشگاه برداشتند و شخص دیگری جایگزین او شد. درباره هنرستان هنرهای زیبا مخصوصا هنرستان دختران که خود من فارغ‌التحصیل آن هستم، باید بگویم این مکان ٦٢ سال قبل تأسیس شد و تا‌ به‌ حال بخش بزرگی از نقاشان، مجسمه‌سازان و گرافیست‌ها در آن تحصیل کرده‌اند و وقتی به حاصل هنرجویان آن نگاه می‌کنیم، شاهد هنرمندانی هستیم که اکنون نقش مهمی در جریان هنری کشور داشته‌اند و همین نشان می‌دهد این هنرستان‌ها خوب جواب داده‌اند. دوره تحصیلی هنرستان‌ها در ابتدا سه سال و بعد چهارساله بوده و اگر کسی به دانشکده هم نمی‌رفت، دوران هنرستان برای نقاش‌شدن او کافی بود. در این هنرستان‌ها نقاشان بزرگی درس خواندند و استادان حرفه‌ای و باتجربه‌ای درس دادند؛ حتی باوجود اینکه تغییراتی در دروس هنرستان‌ها انجام شد و لزومی هم نداشت -مثل افزوده‌شدن دروس نظری و کمترشدن ساعت عملی- اما نتایج این هنرستان‌ها همچنان خوب است. من کارهای نسل جوانش را هم دنبال کرده‌ام و می‌بینیم نسل جدیدی هم که از این هنرستان‌ها فارغ‌التحصیل شده‌اند، آثار خوب و مقبولی دارند.

با توجه به این موضوع، نمی‌دانم انگیزه آنها که خواهان حذف رشته نقاشی شده‌اند، چه بوده است. نقاشی رشته مادر است و اصلا هنرستان‌ها با نقاشی مطرح شده‌اند. اگر انگیزه حذف این رشته، مسائل مالی است، دولت می‌تواند روی دو هنرستان هنرهای زیبای دختران و پسران تمرکز کند تا آنها که دوست دارند در رشته نقاشی تحصیل کنند، به این دو هنرستان بروند. چرا عادت داریم هر چیزی را که نتیجه می‌دهد، بی‌مورد برهم بزنیم؟ بهتر است روی چیزهایی که نتیجه درستی داده‌اند، آزمایش نکنیم. هنرستان‌ها محل خوبی برای یادگیری و نقاشی بودند و حذف این رشته از هنرستان‌ها برای افرادی مثل من که فارغ‌التحصل آن هستند، دردناک است. برای دیگران هم اقدام عجیبی است. دولت در هرکجای دنیا آرمان‌هایی دارد و بابت آن هزینه می‌کند. همه ما می‌دانیم هنر در سالم‌کردن یک جامعه و محیط خیلی مؤثر است. دولت باید متوجه این جریان باشد و از مکان‌هایی مانند هنرستان‌ها حمایت کند.


شرق/واکنش تناولی و دبیری به واگذاری موزه

خصوصی‌سازی خطرناک است

سحر آزاد: حالا انگار نوبت به اهوازی‌ها رسیده است. بعد از اعتراض به واگذاری موزه هنرهای معاصر تهران به بنیاد رودکی، اهوازی‌ها هم نسبت به واگذاری موزه هنرهای معاصر شهرشان به بخش خصوصی خواهان پاسخ‌گویی مسئولان هستند.

هنوز شش‌سال از بازگشایی موزه‌ هنرهای معاصر اهواز نگذشته است که شهریور سال گذشته عنوان شد این موزه به بخش خصوصی واگذار شده است. همایون قنواتی، مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی خوزستان، به ایرنا گفت: «صاحبان اصلی این موزه دولت و هنرمندان هستند. این واگذاری در راستای نگهداری از فضای موزه و ارتقای آن است و هرکس و هر جریان علاقه‌مند می‌تواند برای خارج‌کردن رکود ۱۰ساله این موزه و سرمایه‌گذاری در آن اقدام کند».

بااین‌همه به‌صورت دقیق و شفاف اعلام نشد که شرایط واگذاری موزه هنرهای معاصر اهواز چگونه بوده و از طریق مزایده صورت گرفته یا روش‌های دیگری برای انتخاب واگذاری موزه انجام شده است؛ البته قنواتی در همان زمان اعلام کرده بود: «برای واگذاری موزه به بخش خصوصی پیش از این آگهی در روزنامه‌ها منتشر شد و همه مسیر به دقت و قانونی سپری شد؛ واگذاری موزه تنها مدیریتی و بدون‌شرط است و تمام بندهای واگذاری برای سپردن موزه به بخش خصوصی را لحاظ کردیم». بااین‌حال در هیچ‌یک از خبرهای دیگر در مورد شرایط واگذاری و جزئیات آن صحبت نشد و مواردی همچون شرایط مدیری که قرار است موزه به او واگذار شود، شرایطی که موزه در زمان واگذاری باید داشته باشد و حتی مدت‌زمان واگذاری و... همچنان نامعلوم است.

موضوع دیگری که در همان زمان نگرانی خوزستانی‌ها را نسبت به این واگذاری بیشتر کرده بود، ارجحیت مسائل اقتصادی بر مسائل فرهنگی بود؛ هرچند قنواتی اظهار کرده بود: «بخش خصوصی در این بحث تنها به‌دنبال منفعت نیست» و «شخصی که موزه به او واگذار شد یک انسان فرهنگی است»؛ اما اهوازی‌ها نگرانی خود را از این موضوع پنهان نکردند و رضا عدیلی‌پور، گرافیست و کاریکاتوریست، به ایسنا گفت: «پیش از این نیز از این دست اتفاقات داشته‌ایم اما نکته‌ مهم این واگذاری که موجب ناراحتی اهالی هنر شده به دلیل بی‌خبری و عدم هماهنگی مسئولان با هنرمندان است چون هیچ‌گونه نظرسنجی‌ای از هنرمندان نشده است. یکی از هنرمندان خوزستانی که پیگیر این ماجرا بود، پیشنهاد داد که به‌عنوان بخش خصوصی موزه را بگیرد. با توجه به چنین گزینه‌ای و با توجه به اینکه او خودش از اهالی هنر است و با توجه به اینکه اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خوزستان نیز در جریان بوده، چرا باید به چنین شخصی بی‌توجهی و یک شخص غیرهنری انتخاب شود؟» مریم حسینی، هنرمند خوزستانی و مدیر گالری اهواز، از دیگر افرادی بود که نگران وضعیت واگذاری بود: «موزه هم‌اکنون در حال واگذاری به بخش خصوصی است اما شخصی که قرار است موزه را تحویل بگیرد هیچ‌گونه سابقه هنری‌ای ندارد و صرفا پیمانکار است. متأسفانه در این زمینه با هنرمندان رایزنی صورت نگرفت».

اعتراض نسبت به‌ خصوصی‌سازی

با وجودی که هنرمندان خوزستانی در شهریور سال گذشته نیز انتقاد خود را نسبت به واگذاری موزه هنرهای معاصر اهواز و نحوه مدیریت این مکان ابراز کرده بودند اما با گذشت شش‌ماه از این جریان و یک هفته پس از اعتراض تهرانی‌ها نسبت به واگذاری موزه هنرهای معاصر تهران به بنیاد رودکی، خوزستانی‌ها هم در حمایت از موزه شهرشان قرار گذاشتند تا شنبه، ٢٨ فروردین ساعت ١٧ روبه‌روی موزه گردهم بیایند. در شبکه‌های مجازی هم پیامی با عنوان «من هم می‌آیم» در حمایت از این اعتراض منتشر شده است.

رضا دیلمی، از فعالان حوزه فرهنگ در اهواز، روز گذشته درباره دلیل این اقدام به ایسنا گفت: «ما مخالف حضور بخش خصوصی نیستیم. بخش خصوصی سرمایه‌گذاری کند و سودش را ببرد، اما قرار نیست مدیر یک رستوران، مدیریت موزه هنرهای معاصر اهواز را هم برعهده داشته باشد. ما چند جلسه با کارشناسان و مدیرکل ارشاد داشتیم که در این جلسات قرار شد با حضور انجمن هنرهای تجسمی اهواز، شورایی تشکیل شود تا به‌صورت راهبردی نوع فعالیت‌های موزه توسط این شورا پیش‌بینی شود که متأسفانه این اتفاق نیفتاد و هرچه گذشت، اوضاع بدتر شد. موزه اکنون از حالت و شکل‌وشمایل موزه‌ای خود خارج شده است».

البته قنواتی، مدیر ارشاد خوزستان، نظر دیگری در این مورد دارد: «تیمی که اکنون در موزه حضور دارند علاقه‌مند و تحصیل‌کرده در فضای فرهنگی - هنری هستند. مخالفان این بحث تعدادی از هنرمندان هستند که با آنها صحبت هم شده است. مواردی که آنها مطرح کرده‌اند، مواردی نیست که آسیبی به جامعه فرهنگی - هنری بزند. به‌نظر می‌رسد بخشی از اعتراض‌های هنرمندان غیرواقعی است و آنچه مطرح می‌کنند اصلا امکان ندارد. آنچه صورت گرفته براساس تفاهم‌نامه بوده و جنس فعالیت‌های موزه به‌هیچ‌عنوان غیرموزه‌ای نیست، بلکه تمام اتفاقات فرهنگی - هنری با نظارت کامل وزارت ارشاد صورت می‌گیرد. ما علاقه‌مند هستیم بخش خصوصی و نیروهای علاقه‌مند به فعالیت در حوزه فرهنگ و هنر بتوانند در این عرصه حضور پیدا کنند».

خصوصی‌سازی موزه‌ها

موضوع خصوصی‌سازی موزه‌های هنری یا سپردن آنها به یک نهاد عمومی و غیردولتی مانند بنیاد رودکی، مخالفان و موافقان خود را دارد. پرویز تناولی، مجسمه‌ساز شناخته‌شده ایرانی که موزه‌ها و نمایشگاه‌های زیادی را در کشورهای مختلف دنیا ديده است، در مورد خصوصی‌سازی موزه‌ها در ایران به «شرق» گفت: «این کار باید از پایه درست شود. در بسیاری از کشورهای خارجی موزه‌ها به بخش خصوصی سپرده می‌شوند؛ مثلا در آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی بیشتر موزه‌ها از سوی بخش خصوصی اداره می‌شوند اما در فرانسه موزه‌ها دولتی یا در انگلستان تنها ١٠ درصد موزه‌ها غیردولتی هستند. قوانین مالیاتی هم طوری تنظیم شده که مردم، تجار و صاحبان صنایع برای حمایت از موزه‌ها تشویق شوند تا بخش خصوصی به فکر منافع خودش نباشد و این کار باعث افت کیفیت هنر نشود و از ارزش موزه نکاهد».

او ادامه داد: «در ایران هنوز چنین شرایطی فراهم نشده است. باید قوانین درستی در این زمینه تنظیم شود و تا زمانی که این قوانین و جزئیات مشخص نشود، خصوصی‌سازی موزه‌هایی مانند موزه هنرهای معاصر تهران یا اهواز خطرناک است چون این موزه‌ها گنجینه‌هایی دارند که در صورت خصوصی‌سازی، سرنوشت آنها مشخص نمی‌شود و این گنجینه‌ها متعلق به مردم هستند. در نتیجه من با خصوصی‌سازی این موزه‌ها موافق نیستم». از سوی دیگر بهرام دبیری، نقاش ایرانی، هم با خصوصی‌سازی موزه‌هایی مانند موزه هنرهای معاصر اهواز مخالف است و می‌گوید نتیجه چنین کاری سودجویی بخش خصوصی و افول ارزش مکانی موزه است. او معتقد است دولت باید برای چنین موزه‌هایی هزینه کند و علاوه‌بر بودجه مشخص، درآمد موزه‌ها را به خودشان بدهد.


قدس/برنامه ویژه مسابقات بین المللی قرآن برای شهدای منا

قدس آنلاین: رحیم قربانی با اشاره به صدمات بزرگی که جامعه قرآنی در فاجعه منا با از دست دادن نخبگان خود دیده است، گفت: در سی‌وسومین دوره مسابقات بین‌المللی قرآن جمهوری اسلامی ایران برنامه ویژه ای برای شهدای منا ترتیب داده می شود.

به گزارش قدس آنلاین، رحیم قربانی، مسئول کمیته مدعوین سی‌وسومین دوره مسابقات بین‌المللی قرآن جمهوری اسلامی ایران با اشاره به اینکه بسیج مستضعفین، مسئول بسیج عمومی این مسابقات است، گفت: همچنین کمیته مدعوین این دوره از مسابقات نیز به بسیج سپاه محمد رسول‌الله(ص) تهران بزرگ واگذار شده است.

وی در ادامه با اشاره به بیانات مقام معظم رهبری پس از فاجعه منا در مورد تلاش برای فراموش نشدن این فاجعه، تأکید کرد: در همین زمینه عربستان باید پاسخگو باشد، البته مواردی بود که انتظار می‌‌رفت مسئولان دولتی و همچنین سازمان حج و زیارت و بعثه پیگیر جدی این قضیه باشند؛ چرا که حادثه کمی نبود.

رئیس سازمان قرآن و عترت (ع) بسیج سپاه حضرت محمد رسول الله (ص) تهران بزرگ تصریح کرد: با این وجود حس می‌شود که این فاجعه به عنوان یک فاجعه عادی تلقی می‌شود و پیگیری در این زمینه صورت نمی‌گیرد. مخصوصا اینکه جامعه قرآنی در این فاجعه، بیشترین زیان را دیده و نخبگان خود را از دست داده است، بر همین اساس مد نظر بوده که حداقل در ایام برگزاری مسابقات بین‌المللی قرآن که در واقع یک مجمع عمومی قاریان کشورهای اسلامی است، جامعه قرآنی بین‌الملل به وظیفه خود عمل کند و خواستار پیگیری پرونده فاجعه منا و رسیدگی به آن و انجام اقدامات در این خصوص باشد.

مسئول کمیته مدعوین سی و سومین دوره مسابقات بین‌المللی قرآن جمهوری اسلامی ایران همچنین با تأکید بر اینکه این فاجعه تنها محدود به ایران نبوده و کشورهای دیگری نیز هم‌وطنان خود را از دست داده‌اند، اظهار کرد: بر همین اساس تلاش خواهد شد تا حق و حقوق از دست‌رفتگان این فاجعه و خصوصاً شهدای قرآنی این فاجعه احصاء شود.

رئیس سازمان قرآن و عترت بسیج محمدرسول‌الله(ص) تهران بزرگ خاطرنشان کرد: بر همین اساس پیشنهاد شد تا یکی از روزهای برگزاری مسابقات بین‌المللی قرآن ایران با نام «یک امت یک فاجعه» نامگذاری شود. ستاد مسابقات پش‌بینی کرده است تا در این زمینه فعالیت‌های مختلفی را از قبیل تجلیل از خانواده‌ها، ساخت نماهنگ، تهیه و توزیع بروشور، برپایی نمایشگاه و موارد دیگر را انجام دهد.

قربانی با تأکید بر اینکه این اقدامات صورت می‌گیرد تا از طریق آن جریان‌سازی صورت بگیرد، اذعان کرد: این جریان‌سازی صورت خواهد گرفت تا مسئولان کشور و هم جهان اسلام را نسبت به این قضیه بیشتر حساس کنیم تا پیگیر شوند و ابعاد آن به این زودی فراموش نشود.

رئیس دارالقرآن بسیج کشور بیان کرد: ستاد مسابقات بین‌المللی قرآن کمیته‌های مختلفی دارد که در آنها بر روی این موضوع کار می‌شود و ما هم در کمیته مدعوین این مسابقات پیگیر این قضیه هستیم، علاوه بر اینکه روز خاصی در ایام برگزاری مسابقات به این عنوان نامگذاری شده است.

وی در پایان با اشاره به اینکه در شورای مشورتی سیاستگذاری مسابقات بین‌المللی قرآن نظرات مختلف بر این بود تا از ظرفیت‌های ویژه نظام و توانمندی‌های نهادها و سازمان‌های قرآنی و انقلابی در این زمینه استفاده شود، گفت: بر همین اساس پیشنهاد شد تا بسیج سپاه محمدرسول‌الله(ص) پای کار بیاید و در این زمینه فعالیت داشته باشد تا بتوان یک فضای عمومی قرآنی در زمان برگزاری مسابقات و حتی بعد از آن در تهران و کشور ایجاد کرد.

همچنین یادآور می‌شود در جلسه‌اي كه روز گذشته در مورد برگزاری سی و سومین دوره مسابقات بین‌المللی قرآن برگزار شد مقرر شده است تا در هر روز برگزاري مسابقات از پنج خانواده شهداي قرآني در برنامه اصلي سالن برگزاري تجليل و تكريم به عمل آيد.


قدس/گلایه های صدرالحفاظ حرم رضوی از برخورد مدارس با قرآن

قدس آنلاین: مرتضی سادات فاطمی گفت: با توجه به اینکه همه مردم از فیلتر دبستان عبور می‌کنند، اگر در دبستان درست آموزش می‌دیدند، هیچ کاسب ما کم‌فروشی نمی‌کرد.

به گزارش قدس آنلاین، سیدمرتضی سادات‌فاطمی، صدرالحفاظ حرم رضوی و مدیر تربیت مدرس قرآن مشهد با بیان اینکه قرآن را به مردم و به‌خصوص جوانان نشناسانده‌ایم، ابراز کرد: بیشترین تقصیر، متوجه آموزش و پرورش است. درباره این موضوع، تجربه‌ای از تدریس در دبستان توحید تهران دارم؛ اکثر بچه‌های سه کلاس درسی که با آن‌ها تدریس قرآن داشتم، حتی در خانه‌های خود قرآن نداشتند و من از سازمان تبلیغات، برای آن‌ها قرآن گرفته و نوار قرآن نیز تهیه کردم.

اين خادم و پیشکسوت قرآنی مشهد ادامه داد: مدیر مدرسه، واکنش برخی از والدین را به من اطلاع داد که بعضی از والدین تشکر کردند و برخی از آن‌ها اعتراض کردند که نمی‌خواهیم صبح بچه‌ها ما را بیدار کنند، ضمن اینکه همیشه بچه ما در خانه نوار قرآن گوش می‌کند.

وي درباره کیفیت انس با قرآن این دانش‌آموزان، اظهار کرد: این بچه‌ها آن‌چنان با قرآن انس گرفتند که حاضر بودند ساعت تغذیه خود را به شنیدن قرآن اختصاص دهند. بارها این اتفاق افتاد که زنگ تغذیه می‌خورد ولی بچه‌ها برای خوردن خوراکی‌های خود، از کلاس نرفتند و در پاسخ به سؤال من می‌گفتند شما قول داده‌اید که برای ما قرآن بخوانید و من برای اینکه این بچه‌ها خوراکی‌های خود را بخورند، سوره کوثر را می‌خواندم که کوتاه باشد و بچه‌ها با شادی کلاس را ترک می‌کردند.

قرآن، جاذب است، به شرط آنکه معلم قرآن، مربی ورزش و تاریخ نباشد

سادات‌فاطمی درباره جاذبه قرآن گفت: روزی یکی از معلمان، پس از به صدا درآمدن زنگ با این فکر که ما متوجه صدای زنگ نشده‌ایم، وارد کلاس شد و دید که بچه‌ها تکان نمی‌خوردند، به مدیر مدرسه گفته بود آقای فاطمی، بچه‌ها را سحر کرده است اما من به آن‌ها گفتم قرآن، بچه‌ها را مسحور و مجذوب می‌کند به شرطی آنکه معلم قرآن باشد نه ورزش و تاریخ.

وی به تعارض یا توافق برخی از والدین با روش معلم قرآن در مدارس اشاره و اظهار کرد: والدینی را شاهد بودیم که به بیدار شدن فرزندشان برای نماز شب، اعتراض داشتند، از طرفی در همان دبستانی که در تهران تدریس می‌کردم، مادر یکی از دانش‌آموزان که استاد دانشگاه بود، مراجعه کرد و گفت: از نظر مالی، دارای امکانات بسیاری هستم ولی برای هدیه روز معلم، می‌دانستم هر چیزی برای شما تهیه کنم، جالب توجه نیست. فرزندم پدربزرگی دارد که بعد از نمازهای صبح، دعا می‌کند؛ خدایا معلم قرآن نوه‌ام، هر چه می‌خواهد، به او عنایت کن و من به آن مادر گفتم شما هدیه خوبی برایم آورده‌اید.

عضو هیئت علمی دانشکده علوم قرآنی مشهد با اشاره به این نکته که وقتی نمی‌توانید همه را به دست بیاورید، همه را از دست ندهید، افزود: در حدی که توان داریم، عمل می‌کنیم زیرا غنیمت است ولی کافی نیست. از همین رو مسئولان باید به این فکر باشند که دبستان‌های ما قرآنی باشند، نوجوان باید از دبستان که بیرون آمد، بتواند قرآن را کامل و درست بخواند تا در دبیرستان، روی مفاهیم و تفسیر کار کند و در دانشگاه قادر به ارائه سخنرانی قرآنی باشد.

وی با بیان اینکه ۷۰ درصد مشکلات جامعه مربوط به آموزش و پرورش است، گفت: مشکل ما در دبستان است نه رقابت‌های قرآنی اوقاف که قشر خاصی، مخاطبان او را تشکیل می‌دهد زیرا از هر یک میلیون، ۱۰۰ تا ۲۰۰ نفر در مسابقات قرآن شرکت می‌کنند که این رقم جالب توجه نیست.

سادات‌فاطمی با بیان اینکه باید هدف جمهوری اسلامی در جامعه پیاده شود، اظهار کرد: به علت کم‌کاری ماست که این‌گونه با مشکلات، دست به گریبان هستیم. ما چگونه برخورد می‌کنیم که زندان‌ها پر است، قاچاق، رواج دارد و این همه ماهواره به عنوان دشمن زندگی ها فعال هستند؛ ما خوابیدیم و دل‌خوش به این هستیم که مملکت ما جمهوری اسلامی است.

بچه‌های ما تشنه معارف قرآنی هستند

وي با بیان این پرسش که چرا ما تأثیرگذاری را در قاریان نمی‌بینیم، گفت: رهبر معظم انقلاب در یکی از سخنرانی‌های قبل از انقلاب، فرمودند اسلام آمده است تا کارخانه انسان‌سازی باشد. اسلام، در ابتدا تک‌تک افراد را مانند ابوذر، عمار و سلمان تربیت کرد اما پیامبر(ص) به این اکتفا نکرده و با تبلیغ عمومی، همه را به سوی قرآن و اسلام دعوت کرد.

صدرالحفاظ حرم مطهر رضوی ادامه داد: نظام جمهوری اسلامی نیز به وجود آمد تا تولید انبوه داشته باشد و همه مردم را زیر این پوشش بیاورد. با توجه به اینکه همه مردم از فیلتر دبستان عبور می‌کنند، اگر در دبستان درست آموزش می‌دیدند، هیچ کاسب ما کم‌فروشی نمی‌کرد.

وی در این‌باره با نقل ماجرایی گفت: روزی وارد کلاس شدم و دیدم که دو تا از بچه‌ها با یکدیگر، برخورد لفظی دارند. به روی خودم نیاوردم و از روایت «الکنایه ابلغ من التصریح» استفاده کردم و به بچه‌ها گفتم دوست دارید برایتان روایت بخوانم. بچه‌ها پرسیدند روایت؟ توضیح دادم که روایت یعنی کلام ائمه و معصومین(ع). قرآن درباره پیامبر(ص) می‌فرماید: «وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى»، اینها وحی است که بر پیامبر(ص) نازل می‌شود و قرآن می‌گوید «... أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُول...» همان‌گونه که خدا را اطاعت می‌کنید، رسول را نیز اطاعت کنید.

سادات‌فاطمی در حالی‌که می‌گریست، ادامه داد: پس از این توضیحات، به بچه‌ها گفتم روایتی است که می‌فرماید: «المُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ المُسْلِمُوْنُ مِنْ لِسَانِهِ وَیَدِهِ؛ مسلمان کسی است که مسلمانان دیگر از دست و زبانش در امان باشند» بچه‌ها از من خواستند تا این روایت را روی تخته بنویسم تا در دفترهایشان یادداشت کنند. خدا را شاهد می‌گیرم که تا آخر سال تحصیلی دیگر هیچ‌گونه برخورد لفظی پیش نیامد و بچه‌ها از دست و زبان یکدیگر در امان بودند؛ بچه‌های ما تشنه معارف اسلامی هستند و آمادگی پذیرش آن را دارند.

قرآن؛ مهمترین درس زندگی

وی با بیان اینکه قرآن مهم‌ترین درس است، ابراز کرد: در مدارس به درس ریاضی که می‌رسند، مهم می‌شود ولی نوبت به قرآن که می‌رسد، مهم نیست در صورتی که قرآن از همه مهم‌تر است زیرا قرآن، درس زندگی ماست. چگونه ممکن است که در جمهوری اسلامی، قرآن اساس نباشد در حالی‌که رهبر این ممکلت، استاد و مفسر قرآن است.

این خادم و پیشکسوت قرآنی مشهد ابراز کرد: چرا باید هنوز محتاج فیلم‌های غربی باشیم در صورتی که اسلام، بسیار غنی است ولی ما درب این گنجینه را باز نکردیم و فقط آن را روی دست گرفته و راه می‌بریم، در حالی‌که می‌توانیم از این فرصت، استفاده کنیم.

وی با اشاره به اینکه سنین دبستان در فهم قرآن، تأثیرگذار است؛ ابراز کرد: اخیرا تعدادی از فارغ‌التحصیلان ما را در مدارس، جذب کرده‌اند ولی ساعت‌های رسمی را به آن‌ها نمی‌دهند، در صورتی که نیروهای ما به این نتیجه رسیده‌اند که دبستان، تأثیرگذار است زیرا بچه‌ها در این سنین، حرف شنوی دارند و من، تجربه این موضوع را دارم.

سادات‌فاطمی افزود: زمانی که در تهران تدریس می‌کردم، برخی از دوستان به من پیام دادند که شما قاری بین‌المللی هستی، با تدریس در دبستان، آبروی خودت و ما را برده‌ای، ما در دانشگاه تهران برایت کلاس می‌گذاریم. پیغام فرستادم که من برای نام و نشان نیامده‌ام، در دبستان کار می‌کنم زیرا اینجا بیشترین اثر و فایده را دارد.

فطرت بشر، خداجو و حق‌طلب است

وي با بیان اینکه معارف اسلام، فطری است و فطرت بشر نیز خداجو و حق‌طلب است، ابراز کرد: غربی‌ها این فطرت را دست‌کاری کرده‌اند، مثلا حجاب، در فطرت بشر وجود دارد، اگر یک دختر کودک را تحت آموزش بد قرار ندهید، تا اینکه کمی خود را می‌شناسد، یک چادر یا روسری را روی سرش می‌اندازد.

سهل‌انگاری در انتقال آموزه‌های قرآنی در دبستان

صدرالحفاظ حرم رضوي با بغضی در گلو و اظهار تأسف، به بیان خاطره‌ای از تدریس خود در دانشگاه نیز پرداخت و گفت: دانشگاه آزاد از من برای یک ترم تدریس دعوت کرد، دو کلاس از فنی مهندسی و یک کلاس از حقوق داشتم. در دانشکده فنی مهندسی متوجه شدم که این دانشجویان باید ابتدا با قرآن آشنا شوند و قرآن را درک کنند زیرا در مدارس با آن‌ها قرآن کار نشده است.

وی در حالی‌که اشک از چشمانش جاری شده بود، افزود: از آنجا که درس من، تجوید بود ولی طی دو جلسه صحبت، تصمیم گرفتم تا ابتدا آن‌ها با قرآن مأنوس شوند. پس از دو جلسه، یکی از دانشجویان از کلاس تا پای ماشین با من آمد و گفت شما را به خدا قسم می‌دهم، چیزهایی که گفتید، از قرآن بود؟ و پاسخ دادم همه آیاتی را که گفتم، از قرآن است. سپس گفت: در دبستان، راهنمایی، دبیرستان و دانشگاه، یک نفر این حرف‌ها را به من نگفته بود لذا همیشه فکر می‌کردم که قرآن برای خواندن در قبرستان و سفره عقد و رفتن به خانه نو است؛ تصور نمی‌کردم قرآن به گونه‌ای باشد که شما گفتید.

مدیر مرکز تربیت مدرس قرآن مشهد با تأیید سخن برخی از اساتید که دانشجو حتی برای روانخوانی مشکل دارد، ابراز کرد: علت این مشکل، آن است که پایه‌ای قوی ندارند. سال ۱۳۸۰، اولین استاد دانشکده علوم قرآنی بودم؛ سرفصل درسی که قرار داده بودند، روانخوانی و تجوید بود ولی با توجه به اینکه دانشجویان در روانخوانی مشکل داشتند، قرار شد تا روخوانی را با آن‌ها کار کنیم. از طرفی از دانشجویان پرسیدم که چرا به این رشته آمدید در حالی‌که قرآن را بلد نیستید؟ و آن‌ها پاسخ دادند، این رشته را دوست داریم اما در ساعتی که در مدارس قرآن داشتیم، با ما ریاضی و ورزش کار شد و آخر سال هم به همه نمره دادند!


قدس/توصیه آیت الله سبحانی برای کاهش تاثیر رسانه ها بر دل جوانان!

قدس آنلاین: آیت الله سبحانی گفت: همانطور که جسم انسان نیازهای مشخصی دارد نیازهای مختلفی نیز برای روح انسان تعریف می‌شود که باید به این نیازها نیز توجه کرد.

به گزارش قدس آنلاین، آیت‌الله جعفر سبحانی در دیدار اعضای ستاد مرکزی اعتکاف استان قم و شورای علمی جشنواره بین‌المللی اعتکاف که در کتابخانه مدرسه علمیه امام سجاد(ع) انجام شد، ‌با بیان اینکه مادیات انسان را در یک زندگی مکانیکی خلاصه می‌کند، اظهار کرد: دین مبین اسلام برای انسان جسم و روان را تعریف کرده و خلاصه آن را در روح می‌داند به همین علت مرگ به معنای پایان زندگی نیست.

وی با تاکید بر اینکه واقعیت انسان در دیدگاه اسلام روح است، اضافه کرد: همانطور که جسم انسان نیازهای مشخصی دارد نیازهای مختلفی نیز برای روح انسان تعریف می‌شود که باید به این نیازها نیز توجه کرد.

این مرجع تقلید اعتکاف را انقطاع انسان از دنیا و توجه به ارزش‌ها و فضیلت‌های معنوی دانست و تصریح کرد: اگر بخواهیم گرد و غبار رسانه‌ها را از دل جوانان پاک کنیم باید فرهنگ اعتکاف را در جامعه ترویج دهیم.

وی از اعتکاف به‌عنوان یکی از فضایل دینی فراموش شده در دوران قبل از انقلاب اسلامی یاد کرد و گفت: یکی از آثار سازنده انقلاب اسلامی احیای فضیلت‌های فراموش شده است؛ افرادی که در برگزاری این سنت حسنه مشارکت دارند در ثواب معتکفان سهیم هستند.

آیت‌الله سبحانی خاطرنشان کرد: زمان اعتکاف باید از انحصار سه روزه بیرون رود و در صورت امکان در زمان‌های دیگر نیز برگزار شود زیرا توسعه این اعمال عبادی می‌تواند آثار مثبت بسیاری برای جامعه اسلامی به دنبال داشته باشد.

وی با تاکید بر اینکه آثار مطلوبی در جشنواره‌های اعتکاف تولید شده است، عنوان کرد: افرادی که در انتشار و تولید این آثار مشارکت داشته‌اند ثواب بسیاری از اعمال خود می‌برند.


مردم سالاری/ فرهاد توحيدي: سينماي ايران ظرفيت جهاني شدن دارد

نويسنده فيلمنامه فيلم سينمايي «امکان مينا» تاکيد دارد سينماي ايران با توجه به چهره‌ها و قابليت‌هايش ظرفيت جهاني شدن دارد.

فرهاد توحيدي با اشاره به اينکه سينماي ايران نشان داده ظرفيت جهاني شدن دارد به ستاد خبري سي و چهارمين جشنواره جهاني فجر گفت: برگزاري جشنواره بين‌المللي فجر سال‌هاست مورد نقد و بررسي است. من چند بار، شايد به اندازه عمر جشنواره درباره اين موضوع صحبت کرده‌‌ام. جشنواره‌اي که اميد مي‌رود امسال با توجه به محدوديت‌هايي که وجود دارد ميزبان فيلم‌هاي بسياري باشد که با کمترين ميزان جرح و تعديل در حضور فيلمسازان و کارگردانان شناخته شده به نمايش در بيايند. نبايد فراموش کنيم تنها نمايش فيلم نيست که مي‌تواند جنبه بين‌المللي به اين جشنواره بدهد.

اين فيلمنامه‌نويس ادامه داد: مردم اين روزها، جديدترين فيلم‌هاي سينماي جهان را به راحتي در دسترس دارند و ديگر شوقي براي تماشاي صرف فيلم‌هاي خارجي چون دهه‌هاي اول برگزاري جشنواره فجر وجود ندارد. آن زمان فيلم‌هاي خارجي کمتر در دسترس بود و با هر کيفيتي که پخش مي‌شد سينما دوستان مشتاق ديدن آنها بودند.

توحيدي گفت: چيزي که مي‌تواند به جشنواره رنگ و بوي بهتري بدهد برگزاري کارگاه‌هايي است که براي دانشجويان و علاقمندان به سينما راهگشا و پيش برنده باشند. گويا يکي از اهداف اصلي جشنواره هم برگزاري همين کارگاه‌هاست که اين رويکرد، جاي خوشحالي دارد.

او که نگارش فيلمنامه فيلم‌هاي سينمايي «امکان مينا»، «گاهي به آسمان نگاه کن»، «مرباي شيرين» و ...را در کارنامه دارد، گفت: خوشبختانه مديران جشنواره جهاني فيلم فجر کساني هستند که با ظرفيت‌ها و محدوديت‌هاي اين جشنواره آشنا هستند.

اميد مي‌رود امسال فضاي بهتري نسبت به قبل وجود داشته باشد و مانند دوره‌هاي قبل فيلم‌هاي دست چندم دنيا که بارها در جشنواره‌هاي ديگر نمايش داده شده‌اند روي پرده نروند، تا فقط جنبه برگزاري يک جشنواره با عنوان بين‌المللي مطرح شود، آن هم در کشوري که سينمايش ظرفيت جهاني شدن داشته و دارد.

اين سينماگر ادامه داد: سينمايي که افرادي چون عباس کيارستمي که دعا مي‌کنم هميشه سلامت باشد و اصغر فرهادي و ديگران آن را به دنيا معرفي کرده‌اند و توانسته‌اند وجه قابل احترامي براي آن بدست بياورند.


مردم سالاری/ عليرضا قرباني: اثرگذاري موسيقي امروز بر جامعه بسيار کم است


عليرضا قرباني، خواننده موسيقي ايراني گفت: اگر امروز اعلام مي‌کنيم وضع هنر خوب نيست، دليل آن فقط لغو مجوز کنسرت نيست، بلکه وضعيت توليد، نشر و اثرگذاري موسيقي بر جامعه مناسب نيست و اثرگذاري موسيقي امروز بر جامعه بسيار کم است.

به گزارش ايسنا، عليرضا قرباني در جشن امضاي آلبوم «دخت پري‌وار» در اصفهان اظهار کرد: امروز وضع موسيقي و هنر، مطلوب نيست و در واقع بايد گفت که هنوز هنر، وضع روبه ساماني پيدا نکرده و در اين ميان، موسيقي که همواره در ميان هنرها ضربه بيشتري خورده، هنوز ساماني آن‌گونه که بايد و شايد پيدا نکرده است.

وي ادامه داد: در کنار موسيقي، وضعيت تئاتر هم تعريفي ندارد و وضع سينما از هر دو اين هنرها بدتر است. به‌طور کلي، وضع هنر خوب نيست و علل مختلفي دارد که مهم‌ترين آن‌ها بي‌شک وضعيت اجتماعي، سياسي، معيشتي و به تبع آن، وضعيت فرهنگي است که اساس آن مطلوب نيست.

اين خواننده موسيقي سنتي بيان کرد: من به باز شدن فضا براي فرهنگ، هنر و بويژه موسيقي اميدوارم، اما هنوز باز شدن فضا براي فعاليت را حداقل شخصا حس نکرده‌ام. البته در چند روز گذشته مثل اين‌که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي حرکت‌هاي خوبي انجام داده و براي عده‌اي که سابقه طولاني‌تري در عرصه موسيقي کشور دارند، راحت‌تر مجوز آلبوم و کنسرت صادر مي‌کند و براي شهرستان‌ها نيز قرار شده که بيشتر تصميم‌گيري‌ها حداقل در حوزه موسيقي به اداره‌هاي کل استان‌ها واگذار شود و ديگر، خبري از استعلام‌هاي عجيب و غريب از تهران نباشد.

وي درباره موسيقي‌هاي تلفيقي، بخصوص موسيقي تلفيق سنتي و پاپ، اظهار کرد: در اين نوع موسيقي، چيزي به جهت محتوايي و تکنيکي ارائه نشده است. البته اين مدل موسيقي، يک گذار است و نشانه تغييرات و تحولات بارزي است که بايد رخ دهد تا اين مدل نيز به تثبيت برسد. خوشبختانه اين موسيقي امروز به قدري در حال تکثر است که قطعا بعدها خود به خود کنار خواهد رفت.

اين خواننده ادامه داد: اصفهان و پس از آن، شيراز شهرهايي هستند که در آن‌ها مي‌توان خاطره‌انگيزترين کنسرت‌ها را برگزار کرد، چراکه مخاطبان در اين دو شهر، متوجه موسيقي هستند و هر دو مهد فرهنگ و هنر ايراني‌اند. البته متأسفانه درباره حضور نيافتن بانوان روي سن، گاهي صحبت‌هايي مي‌شود و اين واقعا چيزي جز بي‌مهري و کم‌توجهي به موسيقي نيست که بانويي نتواند روي صحنه بنوازد.

قرباني درباره آلبوم «دخت پري‌وار» نيز توضيح داد: اين دومين کار من و مهيار عليزاده است و يک منشأ و روندي است که نوشتن جوانان در موسيقي ارکسترال را عوض کرد و نوعي موسيقي که در آن، آواز به تنهايي خوانده مي‌شود در اين آلبوم تکرار شده است. اشعار عاشقانه در اين کار از قديمي‌ترين شاعران تا جوان‌ترين آن‌ها وجود دارد؛ اين شعرها از سعدي، عراقي و عطار نيشابوري تا ابياتي از هوشنگ ابتهاج، فريدون مشيري، قيصر امين‌پور و عليرضا کليايي را شامل مي‌شود.

دخت پري‌وار شامل 11 قطعه (8 اثر با کلام و سه قطعه سازي) است و در آن تلاش شده که قطعات ارکسترال نمود بيشتري داشته باشد.


وطن امروز/نگاهی به شیوع ناگوار تبلیغ فیلم‌های ایرانی در شبکه‌های ماهواره‌ای

فروش به چه بهایی؟!

گروه فرهنگ و هنر: اگر چه فروش قابل توجه و اکران گسترده نوروزی برای فیلم‌های ایرانی بویژه آثار کمدی از سوی مسؤولان سینمایی کشور نشانه‌ای از رشد سینما تعبیر شده است اما برخی‌ها دور زدن قانون توسط متولیان این آثار و تبلیغ برخی فیلم‌های پرفروش در شبکه‌های ماهواره‌ای را دلیلی از اقبال مردم توصیف کرده‌اند. خارج از درست یا نادرست بودن هر کدام از گزاره‌های اعلام‌شده آنچه باید مورد نکوهش قرار گرفته و راهی مناسب برای برخورد با آن در نظر گرفته شود، شیوع تبلیغ فیلم‌های مجاز داخلی در شبکه‌های غیرمجاز ماهواره‌ای است که متاسفانه بدون توجه به هرگونه ساز و کار قانونی و خارج از توجه به محتوای بی‌اخلاقی شبکه‌های ماهواره‌ای، سازندگان و سرمایه‌گذاران فیلم‌های سینمایی داخلی اقدام به تبلیغ در شبکه‌های ماهواره‌ای می‌کنند این در حالی است که سکوت قانونگذار و نبود چارچوبی مشخص و مدون در برخورد با این پدیده مسموم موجب گسترش این نوع تبلیغات نادرست شده و اجحافی در حق فیلم‌هایی همچون «بادیگارد» خواهد شد که نمی‌خواهند به دنیای شبکه‌های غیراخلاقی ماهواره‌ای ورود یابند. این در حالی است که در کشور قانونمدار ایران به راحتی عناصر برخورد با این هنجارهای نامطلوب وجود دارد و ابهام از این مساله وقتی بیشتر می‌شود که در برابر صاحبان این نوع آثار سینمایی که دریچه‌ای غیرقانونی را برای معرفی کالای فرهنگی خود انتخاب کرده‌اند، برخوردی صورت نمی‌گیرد؛ به راستی اشکال کار کجاست؟ و آیا جلوگیری از چنین رویه نامطلوبی آنچنان سخت است که نمی‌توان در برابرش قد علم کرد؟! به هر روی اگر چه محدودیت‌های تبلیغ برخی آثار از رسانه ملی و محبوبیت ضمنی شبکه‌های ماهواره‌ای میان برخی مخاطبان، موجب ارادت تهیه‌کنندگان و صاحبان سرمایه فرهنگی ایران از اینگونه تبلیغ شده است اما این دلایل بهانه‌هایی برای عرض اندام آثار در چرخه‌ای نامطلوب است و متاسفانه همانگونه که برخی دست‌اندرکاران سینما جهت طی کردن هر نوع مسیری برای فروش به‌عنوان تنها خواسته فعالیت‌شان، اقدام به حضور بازیگران مانکن‌نما و برپایی شوی رونمایی در مراسم افتتاح فیلم برای حضار می‌کنند، در ادامه همین منوال به دنبال یاری جستن از شبکه‌های ماهواره‌ای برای رسیدن به خواسته خود هستند و در این مسیر ابایی از پخش تصاویر فیلم خود در پایگاه‌های دروغ‌افکن و شبکه‌های مفسده‌برانگیز و درگاه‌های فکری معاند با اخلاق و منش اسلامی ندارند و همه چیز در مسیرشان به اسکناس ختم می‌شود!

اگر چه پخش تیزر برخی آثار از شبکه‌‌های فارسی ‌زبان ماهواره‌ای موجب تاثیری مثبت در فروش آنها بوده است و با توجه به هزینه‌های پایین پخش تبلیغات در این شبکه‌های بی‌نام و نشان نسبت به رسانه ملی توجیه اقتصادی مناسبی نزد صاحبان آثار سینمایی یافته است اما چگونه می‌توان به هر بهانه و به سودای کسب اکران برتر در چرخه سینما چشم به دریچه‌ای دوخت که از اساس و در نهاد قانون ماهیتش پذیرفته نشده است. از سویی وقتی تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار آثار هیچ گونه برخوردی را از سوی نهادهای قانونی و مسؤولان فرهنگی مشاهده نمی‌کند به راحتی علاقه‌مند به تبلیغات بیشتر آثار خود در شبکه‌های ماهواره‌ای خواهد شد. مساله قابل تامل در این میان، شیوه گمراه‌کننده صاحبان آثار درباره رویه رخ داده در تبلیغات غیرقانونی فیلم‌هایشان بوده که در فراری رو به جلو و با ژست مظلوم‌نمایانه! عنوان می‌کنند که مسؤولان شبکه‌‌های ماهواره‌ای با مراجعه به سایت‌های فیلم یا از طریق دسترسی به آنونس و تیزر آثار در رسانه‌های مختلف، به شکلی خودجوش اقدام به سرقت این آثار و پخش غیرقانونی آنها می‌کنند! تصوری که تنها مورد پذیرش افرادی کوته‌فکر قرار خواهد گرفت، چرا که در این صورت همه فیلم‌های سینمای ایران باید مشمول این شکل ناصحیح برخورد می‌شد و این در حالی است که تبلیغ برخی فیلم‌های ارزنده و پرفروش سینمای ایران که طبیعتا خواهان بیشتری نیز دارند در شبکه‌های ماهواره‌ای رخ نمی‌نماید. در این رابطه ضروری است هر چه زودتر از سوی نهادهای قانونی با همراهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی راهکاری برای مقابله واقعی و دور از شعارنمایی در برابر آثاری که اقدام به تبلیغ در شبکه‌های دیگر می‌کنند، صورت گیرد و بهترین و مناسب‌ترین روش مقابله با ابطال این رویه مسموم، برخوردی قاطع با صاحبان آثار و ایجاد محدودیت در اکران داخلی فیلم‌هایی است که به سودای فروش دست نیاز به سوی شبکه‌هایی دراز می‌کنند که منافی عفت و حیای ایرانی هستند.


وطن امروز/همراه با نامه سرگشاده‌ای از بسیج ‌دانشجویی دانشگاه ‌امام‌ صادق(ع)

«یک پیاله آلبالوی فاسد» تقدیم به رئیس سازمان سینمایی!

گروه فرهنگ و هنر: با وجود اینکه بهار امسال با وزش بادی خوش از حضور مخاطبان در اکران نوروزی همراه بود و مسؤولان را به سرور سالی نیکو متصل کرد اما اگر به ریشه‌ها و عوامل شکل‌گیری این صف‌کشیدن‌های مردم جنب سینماهای سطح شهر برای تماشای برخی آثار نظری تامل‌برانگیز بیفکنیم، به مواردی دیگر خواهیم رسید و آن شیوع سینمایی کمدی و متکی به جذابیت‌های تصنعی است، وقتی فیلمی با استفاده از مانکن خارجی در بیلبوردها و روی پرده سینما به فروشی بیش از 10 میلیارد تومان دست می‌یابد و فیلمی با استفاده از جاذبه فریبنده جنسی عنوان دوم را تصاحب می‌کند!

در این راستا بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع) طی نامه‌ای سرگشاده نهایت اعتراض خود را نسبت به برخی از فیلم‌های سطحی و سخیف در حال اکران با تعارف نوشیدن «آب آلبالویی فاسد!» به شخص اول سینمای ایران اعلام کرد. البته در سال‌های گذشته و هنگام برگزاری جشنواره فجر نیز این نهاد دغدغه‌مند با ارسال نامه‌هایی انتقادی نسبت به وضعیت سینمای کشور مواردی را به حجت‌الله ایوبی اعلام کرده بود. در متن نامه ارسالی بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع) خطاب به رئیس سازمان سینمایی همراه با «یک پیاله آلبالوی فاسد» آمده است:

«جناب آقای ایوبی، ریاست محترم سازمان امور سینمایی و سمعی بصری کشور

سلام علیکم

هدیه‌ای که به شما تقدیم می‌گردد ثمره مدیریت جنابعالی است. با صرف‌نظر از معدود بارقه‌های امید، حال و هوای غالب این روزهای سینمای ایران حقیقتا نه در شأن انقلاب است و نه در شأن سازمان سینمایی کشور، البته راه‌های توجیه برای این وضعیت همواره وجود داشته و وجود خواهد داشت. جناب آقای ایوبی، به شما پیشنهاد می‌کنیم که همراه خانواده محترمتان از بعضی از فیلم‌های روی پرده این روزهای سینما بازدید فرمایید».


منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین