* * *
آرمان/قطب جشنوارههاي شرق ميشويم
رضا ميركريمي، امير اسفندياري و عليرضا شجاعنوري از مديران سي و چهارمين جشنواره جهاني فيلم فجر جزئيات برگزاري اين رويداد سينمايي در ارديبهشت سال ۹۵ را تشريح كردند. به گزارش مهر، نشست خبري سي و چهارمين جشنواره جهاني فيلم فجر با حضور رضا ميركريمي دبير جشنواره، رضا كيانيان رئيس كاخ جشنواره، امير اسفندياري معاون امور بينالملل و عليرضا شجاعنوري دبير جلسه و دبير نشستهاي رسانهاي جشنواره صبح دیروز هجدهم اسفندماه در محل پرديس چارسو برگزار شد. در ابتداي اين نشست رضا ميركريمي دبير جشنواره گفت: ماهها پيش مسئوليت برگزاري اين جشنواره را به من پيشنهاد دادند و من تنها به اين شرط پذيرفتم كه بتوانم در ارتقاي جايگاه سينماي ملي كمك كنم، كاملا مستقل باشم و حضور من كمك به يك رويداد فرهنگي و هنري باشد كه بخش بينالملل آن دستخوش مشكلات و تغييرات زيادي شده بود، به گونهاي كه برخي از دوستان دچار ترديد شده بودند كه آيا ميتوان اين جشنواره را به صورت بينالمللي برگزار كرد يا خير؟ وي ادامه داد: هدفمند كردن اين جشنواره هدف اصلي من به شمار ميرفت و سعي كردم از تجربه كساني كه در گذشته تجربه برگزاري بخش بينالملل سينما را داشتند، استفاده كنم. مهم اين بود كه براي برگزاري اين جشنواره شيوه اجرايي مناسب و مخاطب هدف داشته باشيم و بدانيم آيا مخاطباني كه براي اين جشنواره در نظر گرفته شدهاند با اهداف جشنواره ميخواند يا خير؟ به همين دليل بايد دورههاي قبلي جشنواره را بررسي ميكرديم و اين مساله به درستي و با همكاري دوستان صورت گرفت. ميركريمي بيان كرد: در كنار جشنواره ملي فيلم فجر كه يك آيين و جشن مردمي است، بخش بينالملل آن به صورت جداگانه برگزار ميشود و در چنين شرايطي لازم است كه اين بخش به صورت تخصصي تر برگزار شود و به سمتي برود كه جامعه تحصيلكرده، علاقهمند و محقق به عنوان مخاطب اين جشنواره حضور داشته باشد. دبير سي و چهارمين جشنواره جهاني فيلم فجر ادامه داد: در اين دوره سعي كرديم كه بسياري از تشريفات پرهزينه را كنار بگذاريم و با هزينه كمتر جشنواره مناسبي را برگزار كنيم. با اعتماد به نفس ميگويم كه سينماي ايران يك سينماي جهاني است و با توجه به موقعيتي كه دارد، نيازي نيست كه مانند بسياري از جشنوارههايي كه در منطقه برگزار ميشود و براي جذب مخاطب هزينههاي بسياري پرداخت ميكند، هزينه زياد و گزافي را پرداخت كند چراكه سينماي ايران و اين جشنواره جايگاه مناسبي پيدا كرده است. وي تاكيد كرد: خوشحالم كه با موقعيت جديدي كه كشورمان در آن قرار گرفته است، استقبال خوبي از اين جشنواره صورت گرفته و مهمانان قابل توجهي در اين جشنواره حضور خواهند داشت. ميركريمي ادامه داد: ميخواستم يك كار تيمي مناسب براي برگزاري اين جشنواره انجام دهم به همين دليل از همه كساني كه تجربه و فعاليت بينالمللي داشتند دعوت كردم تا در كنار من حضور داشته باشند و امروز شاهد حضور جمعيتي از تجربههاي بينالمللي در كنار من هستيد. دبير سي و چهارمين جشنواره جهاني فيلم فجر با تاكيد بر اينكه ميخواهيم جشنواره جهاني فجر ارزان برگزار شود، بيان كرد: هيچ جشنواره بينالمللي در هيچ جاي دنيا برگزار نميشود مگر اينكه اهداف ملي خود را دنبال كند. اين غلط است كه فكر كنيم براي برگزاري يك جشنواره جهاني، منافع ملي خود را كنار بگذاريم. ما بايد از اين جشنواره به نحو احسن براي ارتقاي اهداف و منافع ملي خود استفاده كنيم.
بخش «دارالفنون» به معناي اردوي استعداديابي
وي در بخش ديگري از صحبتهاي خود با اشاره به يكي از بخشهايي كه براي نخستين بار به اين دوره از جشنواره اضافه شده است، بيان كرد: بخش «دارالفنون» كه به معناي اردوي استعداديابي در نظر گرفته شده با هدف استعداديابي و برگزاري جلسات پرسش و پاسخ ميان مهمانان خارجي و شركتكنندگان جواني است كه يا يك فيلم ساخته باشند و يا تحصيلات سينمايي داشته باشند. اين كارگردان سينما ادامه داد: در ادامه اين بخش با حمايت مدرسه عالي سينما و انجمن سينماي جوان، ۱۰۰ نفر از بچههاي سراسر كشور انتخاب شده و در طول برگزاري اين جشنواره مورد پذيرايي قرار ميگيرند. درواقع آن هزينهاي كه پيش از اين و در سالهاي گذشته براي پذيرايي از مهمانان خارجي صرف ميشد به جوانان دانشجوي مستعد در سينما اختصاص داده ميشود كه اين بخش توسط مازيار ميري اداره ميشود. همچنين در تلاش هستيم تا در سال آينده از كشورهاي همجوار كه چشم ياري به سينماي ايران دارند، دعوت كنيم تا دانشجويان خود را براي حضور در اين جشنواره معرفي كنند. همچنين در بخش ديگري از اين جشنواره، نمايش فيلمهاي بخشهاي مختلف را براي دانشجويان در دانشگاه تهران خواهيم داشت. ميركريمي با تاكيد بر اينكه برگزاري يك جشنواره بينالمللي نيازمند يك سازمان است كه معمولا بخش عمده بار چنين سازمانهايي بر دوش داوطلبان و علاقهمندان به سينما قرار دارد، بيان كرد: ما در تلاش هستيم تا سايتي را راهاندازي كنيم و با انتشار يك فراخوان از علاقهمندان به سينما بهويژه دانشجويان كه حداقل يك زبان بلد باشند، دعوت كنيم تا داوطلبانه با ما در اين جشنواره همكاري داشته باشند. اين روش باعث ميشود تا از وضعيت كارمندي خارج شده و جشنواره حالت مردميتري داشته باشد. وي در بخش ديگري از صحبتهاي خود تاكيد كرد: امسال علاوه بر برگزاري كارگاههاي آموزشي، بخش مرور بر آثار سينماي فرانسه نيز خواهيم داشت.
جايزه محمد امين (ص)
دبير سي و چهارمين جشنواره جهاني فيلم فجر در بخش ديگر اين مراسم خبر داد: جايزه محمد امين (ص) براي نكوداشت نام پيامبر اسلام در جشنواره جهاني فيلم فجر اهدا ميشود. وي در توضيح جوايز و بخشهاي مختلف اين جشنواره گفت: پيش از اين در جشنواره بينالمللي فيلم فجر جايزه مصطفي عقاد داشتيم كه به آثار اخلاقي و با تم مذهبي و ديني داده ميشد و ما امسال در جشنواره جهاني فيلم فجر جايزه محمد امين (ص) را به آثار مذهبي و اخلاقي اهدا ميكنيم. اين جايزه در ستايش اخلاق و آيين محمدي است.
۱۵ فيلم در بخش «سينماي سعادت»
ميركريمي افزود: امسال يك بخش مسابقه با نام «سينماي سعادت» داريم كه در اين بخش ۳ فيلم ايراني و ۱۲ فيلم خارجي روي پرده ميرود كه در هر سانس يك فيلم كوتاه ايراني شامل انيميشن، مستند و كوتاه نيز نمايش داده خواهد شد. دبير سي و چهارمين جشنواره جهاني فيلم فجر يادآور شد: يك بخش ديگر به نام آسيا و كشورهاي اسلامي نيز داريم كه رقابتي نيست. هر چند جوايزي جنبي در اين بخش اهدا خواهد شد. ميركريمي اضافه كرد: همچنين در اين دوره از جشنواره جهاني فجر تنديس طلايي و سيمين به برگزيدگان اهدا ميشود كه شامل بهترين كارگرداني، بهترين بازيگر زن و مرد، دستاوردهاي هنري و بهترين فيلمنامه است.
حضور ۱۷۰ تا ۲۰۰ مهمان خارجي
در ادامه اين نشست امير اسفندياري معاون امور بينالملل اين دوره از جشنواره، گفت: ميركريمي براي برگزاري جشنواره جهاني فجر تاكيد بر كيفيت مناسب داشت به همين دليل ما به برگزاري جشنوارهاي با كيفيت بالا توجه بيشتري نشان داديم و تلاش كرديم تا مهمانان خارجي ما از چهرههاي شناخته شده و مطرح سينماي جهان باشند. در همين راستا چهار تهيهكننده مشهور خارجي كارگاههاي آموزشي را برگزار ميكنند و يك مدرس فيلمنامه خارجي، كارگاه فيلمنامهنويسي برگزار ميكند. همچنين از يك سينماگر صاحب سبك دعوت ميكنيم تا در اين جشنواره حضور داشته باشد. علاوه بر آن از مدرس اردوهاي استعداديابي در جشنوارههاي بينالمللي براي حضور در اين جشنواره نيز دعوت ميكنيم تا كارگاه آموزشي برگزار كند. بر اساس برنامهريزي انجام شده، بين ۱۷۰ تا ۲۰۰ مهمان خارجي خواهيم داشت. وي با اشاره به برگزاري نوزدهمين بازار فيلم در اين جشنواره تاكيد كرد: با همكاري رضا ميركريمي تلاش كرديم تا يك تعادلي ميان غرفهداران ايراني و غرفهداران خارجي در بازار به وجود آوريم. در همين راستا ۵۰ غرفه در بازار فيلم برگزار ميشود و بيشتر خريداران مهم خارجي در اين جشنواره حضور خواهند داشت كه به بازار سينماي ايران كمك شود. به هر حال نبايد فراموش كرد كه تمركز اصلي در برگزاري چنين جشنوارهاي روي سينماي ايران است و ما بيشتر روي فروش آثار سينمايي در ايران اصرار داريم. اين مدير سينمايي خبر داد: ما در بخش بينالملل ۵ داور خارجي و ۲ داور ايراني، در بخش بهترين فيلم از كشورهاي آسيايي ۵ داور شامل ۴ داور خارجي و ۱ داور ايراني، در بخش بين المذاهب ۲ داور خارجي و يك داور ايراني خواهيم داشت.
بولتن نداريم تا درختها قطع نشوند
رضا كيانيان رئيس كاخ جشنواره نيز بيان كرد: رضا ميركريمي ايدههايي را براي برگزاري اين جشنواره به من پيشنهاد داد كه همين ايدهها باعث شد تا من براي حضور در اين جشنواره تمايل داشته باشم. فكر ميكنم كه سينماي ايران در شرايط حاضر تنها آلترناتيو مقابل سينماي آمريكا است و به همين دليل بايد يك جشنواره بينالمللي شرقي برگزار شود كه در اين منطقه تبديل به يك قطب شود. وي گفت: اين جشنواره در طول برنامهريزيهاي خود به مساله محيطزيست توجه ويژهاي نشان ميدهد به گونهاي كه ما تصميم گرفتيم تا در اين جشنواره هيچ بولتني منتشر نكنيم و اين به آن معناست كه كاغذ كمتري مصرف و درخت كمتري بريده ميشود. به جاي بولتن، اپليكيشنهايي طراحي شده است كه مخاطبان جشنواره ميتوانند بر گوشيهاي خود نصب كرده و از اخبار جشنواره مطلع شوند. اين بازيگر در بخش ديگري از صحبتهاي خود تاكيد كرد: در جشنوارههاي گذشته بهترين هتلهاي تهران براي مهمانان خارجي در نظر گرفته ميشد و اين مهمانان براي خبرنگاران و حاضران در جشنواره قابل دسترس نبودند، اما ما در اين دوره همه مهمانان خارجي را در هتل فردوسي اسكان ميدهيم كه قلب تهران است. در مسير هتل تا پرديس چارسو نيز ۱۸ موزه معروف ايران قرار دارد كه ميتوانند از آن بازديد كنند و ما اينگونه فرهنگ و معماري ايراني را به رخ آنها ميكشيم. وي در بخش ديگري از صحبتهاي خود گفت: كتاب كوچكي به صورت سياه و سفيد منتشر ميشود كه همه اطلاعات فيلمها در آن قرار دارد. همچنين از همه دانشجويان كشور بهويژه دانشجويان رشته سينما دعوت ميكنيم كه در اين جشنواره حضور داشته باشند. دانشجويان ميتوانند با حضور در پرديس چارسو، يك فرم پر كنند و كارت ورود به جشنواره را دريافت كنند. همچنين براي دانشجويان، كارت غذا نيز صادر ميشود.
نمايش فيلمهاي خارجي مطابق با ارزشها
امير اسفندياري در ادامه اين نشست گفت: ۱۷ روز اداري تا برگزاري اين جشنواره فرصت داريم و رايزنيهاي بينالمللي در حال انجام است و بخشي از مهمانان مشخص است. فيلمهايي كه قرار است در اين دوره از جشنواره نمايش داده شود، سعي شده است تا با ارزشهاي فرهنگي ما مطابقت داشته باشد و البته فيلمهاي روز جهان و توليد ۲۰۱۵ هستند. البته فكر ميكنم كه دبير جشنواره بايد تلاش كند تا بخشي از معذورات نمايش فيلم در اين جشنواره را كم كند. رضا ميركريمي دبير جشنواره جهاني فجر بيان كرد: هر كاري را كه قبول ميكنم، برنامهريزي بلندمدتي براي آن در نظر ميگيرم و اميدوارم بتوانم در دورههاي بعدي اين مسئوليت را داشته باشم، اما من تا امروز نگفتهام كه اين جشنواره قرار است از سازمان سينمايي جدا شود و به خانه سينما برود. تنها شرط من براي برگزاري اين جشنواره، اين بود كه استقلال نظر داشته باشم به گونهاي كه ما كميته انتخاب نداريم و مسئوليت انتخاب همه فيلمها را خود بر عهده گرفتهام. وي در بخش ديگري از صحبتهاي خود در اعتراض به يكي از خبرنگاران نسبت به مديريت امير اسفندياري كه منجر به در دسترس نبودن مهمانان خارجي ميشود، تاكيد كرد: يكي از افتخارات من اين است كه در اين دوره با امير اسفندياري همكاري ميكنم. در اين جشنواره همهچيز در معرض ديد است و سعي ميكنيم از همه بخشهاي اين جشنواره به نحو احسن استفاده كنيم. در بخش بازار نيز سعي كرديم براي تشويق فروش فيلمهاي ايراني، كساني كه در دورههاي قبل فيلمهاي بيشتري خريده بودند را بدون دريافت هزينه دعوت كنيم تا در بازار حضور داشته باشند و آثار ايراني را خريداري كنند. ميركريمي ادامه داد: خوشبختانه شرايط حاكم در كشور، شرايط ممتازي است كه به پذيرفته شدن دعوتهاي ما توسط مهمانان خارجي كمك كرده است. البته نبايد اين را فراموش كرد كه تقاضاهاي زيادي براي حضور در جشنواره از سوي كشورهاي مختلف داشتيم. با هر كدام از مديران جشنوارههاي بينالمللي كه صحبت كردم، تاكيد كردم كه ايران امنترين كشور منطقه به شمار ميرود و سينماي ايران در جهان حرف اول را ميزند. همچنين ما تلاش ميكنيم تا پل ارتباطي ميان سينماي خاورميانه و سينماي جهان باشيم. با توجه به اينكه به دليل شرايط حاكم در خاورميانه، بسياري از فستيوالهاي مهم ديگر برگزار نميشوند، اين جشنواره ميتواند تاثير قابل توجهي داشته باشد. وي در بخش ديگري از صحبتهاي خود تاكيد كرد: ارزان برگزار كردن جشنواره به اين معنا نيست كه ما نميخواهيم جشنواره هدفمند داشته باشيم، اگر برنامهريزي مناسبي صورت گيرد، مخاطب اصلي جشنواره بينالمللي وارد عرصه ميشود. اين كارگردان سينما در بخش ديگري از صحبتهاي خود تاكيد كرد: هر فيلمي كه طي ۱۲ ماه گذشته در ايران توليد شده باشد، ميتواند در اين دوره از جشنواره شركت كند. البته اولويت با فيلمهايي است كه تا امروز ديده نشده است. ما در اين دوره از جشنواره نمايش فيلم «گاو» را خواهيم داشت و سعي خواهيم كرد كه در سالهاي آينده نيز از اين طريق يكي از فيلمهاي مهم سينماي ايران را معرفي كنيم. فيلم «گاو» نيز يكي از مهمترين فيلمهاي سينمايي ايران است كه عزتا... انتظامي براي نخستين بار در تاريخ سينماي ايران به خاطر بازي در اين فيلم، جايزه بهترين بازيگر را از جشنواره فيلم شيكاگو دريافت كرد. ميركريمي ادامه داد: فيلمهايي كه براي اين جشنواره انتخاب ميشوند، از استاندارد سينمايي مناسبي برخوردار است و اكثر فيلمها كمتر در جشنوارههاي ديگر ديده شدهاند. ما تلاش ميكنيم تا در سال آينده يك منطقه مناسبي را براي برگزاري اين جشنواره تعريف كنيم تا فيلمهاي شركتكننده در اين جشنواره براي نخستين بار در اين منطقه نمايش داده شوند. وي افزود: بايد رابطه بين بخشي را در جشنوارهها توسعه دهيم و نبايد فراموش كرد كه سينما بهترين وسيله براي دريافت سريع و آسان تجربه بشري امروز است. رضا كيانيان در پاسخ به اين سوال كه چرا جشنواره بينالمللي بايد در يك مركز خريد برگزار شود؟ توضيح داد: من هم دوست ندارم كه اين بخش از فضاي شهر به مهمانان خارجي نشان داده شود اما ما كار خود را ميكنيم و شهرداري هم كار خود را. اين شهرداري است كه بايد بگويد چرا چنين مشكلاتي در اين بخش از شهر وجود دارد، اما فكر ميكنم با برگزاري جشنواره بينالمللي در چنين منطقهاي، مردم اين منطقه ياد ميگيرند كه جشنوارههايي از اين دست در چه فضايي برگزار ميشود. رضا ميركريمي در بخش ديگري از صحبتهاي خود با اشاره به تغيير نام «بينالمللي» به «جهاني» بيان كرد: واژه «بينالملل» يك واژه جديد است كه از دوره قاجار آمده است و اصالت چنداني ندارد و در عين حال به يك واقعيت عيني نگاه ميكند، اما واژه «جهاني» به يك حقيقت رهنمون اشاره دارد و به جان جهان ارتباط دارد و ميتوان گفت كه واژه «جهان» نسبت به واژه «بينالملل»، جهانشمولتر، خوشآهنگتر و پر ريشهتر است. وي در بخش ديگري از صحبتهاي خود در پاسخ به اين سوال كه آيا در جشنواره به فيلمهايي با مضمون مسائلي كه امروز در منطقه به وجود آمده مانند رفتارهاي گروه داعش توجه ميشود؟، تصريح كرد: طبق هماهنگيهاي انجام شده، تعدادي از فيلمهايي كه به خوبي به چنين موضوعهايي پرداختهاند، مورد توجه قرار گرفته و از ميان اين فيلمها، سه اثر سينمايي براي حضور در جشنواره انتخاب شده است. دبير سي و چهارمين جشنواره فيلم فجر در پاسخ به اينكه فيلم سينمايي «فروشنده» به كارگرداني اصغر فرهادي در اين جشنواره شركت ميكند يا خير؟ گفت: همه فيلمهاي متقاضي در اين جشنواره بايد ثبتنام كنند و اگر فيلم «فروشنده» نيز ثبتنام كند، در جشنواره حضور خواهد داشت. البته اين باعث افتخار ما است كه اصغر فرهادي در اين جشنواره حضور داشته باشد. در پايان اين نشست با توجه به اينكه داريوش مهرجويي كارگردان سينما به دليل كسالت در مراسم رونمايي از پوستر جشنواره كه مزين به عكسي از فيلم «گاو» ساخته وي است حضور نداشت، فايل صوتي او پخش شد. وي در اين پيام صوتي گفت: از همه حاضران عذر ميخواهم كه در اين جلسه شركت نداشتم اما از اين طريق به حجتا... ايوبي برگزاركننده و رضا ميركريمي گرداننده اين جشنواره تبريك ميگويم و خوشحالم كه در پوستر جشنواره جهاني فجر، از يك فيلم كلاسيك مانند «گاو» استفاده شده است.
ابتکار/گزارش نشست خبری سی و چهارمین دوره «جشنواره جهانی فیلم فجر»؛
سکانس جهانی سینمای ایران در «چهارسو»
نشست خبری سی و چهارمین دوره جشنواره جهانی فیلم فجر با حضور رضا میرکریمی دبیر، امیر اسفندیاری معاون، علیرضا شجاعنوری دبیر این نشستها و گفتوگوها و رضا کیانیان مدیر کاخ جشنواره صبح روز سهشنبه ۱۶ اسفند در پردیس چارسو برگزارشد. در ابتدای این نشست پوستر جشنواره جهانی فیلم فجر با حضور اهالی سینما و رسانه رونمایی شد. این پوستر با تصویری از فیلم «گاو» ساخته داریوش مهرجویی، با هدف تجلیل از عزت الله انتظامی طراحی شده بود.
میرکریمی: جوایز و تشریفات را کم کردیم
رضا میرکریمی با اشاره به دلایل پذیرش دبیری جشنواره جهانی فیلم فجر، گفت: من با این هدف برگزاری این جشنواره را قبول کردم تا تلاش کنیم یک گام جشنواره را به جلو ببریم. زیرا بخش بینالملل جشنواره در سالهای گذشته به سمتی رفته بود که حتی احتمال حذف کلی آن وجود داشت.وی ادامه داد: جشنواره فیلم فجر از دو بخش عمومی و تخصصی تشکیل شده که بخش عمومی آن به نوعی بخش ملی است و بخش بینالمللی و جهانی بخش تخصصی جشنواره است.میرکریمی با اشاره به قدرت سینمای ایران در دنیا گفت: سینمای ما در دنیا بسیار شناخته شده است به همین دلیل جشنوارهای که ما برگزار میکنیم باید قوی باشد و چیدمان آن نیز نباید شبیه کشورهای همسایه باشد. من به دنبال این بودم که در این جشنواره نشان دهم ما برخلاف آنچه که گفته میشود میتوانیم کار گروهی انجام دهیم و کار گروهی ما نیز میتواند موفقیتآمیز باشد.دبیر جشنواره جهانی فیلم فجر با اشاره به اینکه تغییراتی در بخشهای مسابقه صورت گرفته؛ گفت: امسال تمرکز ما روی کم کردن جوایز و تخصصیگرایی بود لذا فقط یک بخش مسابقه به نام سینمای سعادت داریم که ۱۵ فیلم در آن به نمایش درمیآید و از این ۱۵ فیلم سه فیلم ایرانی و ۱۲ فیلم خارجی است. همچنین سه فیلم کوتاه و مستند نیز به نمایش درمیآید.وی ادامه داد: در بخش جوایز دو جایزه اصلی به عنوان جایزه زرین و جایزه بهترین فیلم بلند اهدا میشود و بقیه جوایز جایزههای سیمین (نقرهای) است و یک جایزه هم در بخش بهترین دستاورد اهدا میشود. همچنین جایزه مصطفی عقاد به جایزه محمد رسول الله تغییر کرده و جایزه این بخش با توجه به رهنمودها و احادیث پیامبر گرامی اسلام (ص) اهدا میشود.میرکریمی با اشاره به بخش دارالفنون که امسال برگزار میشود؛ گفت: مدیریت این بخش با مازیار میری است و هدف آن استعدادیابی است و مخاطب هدفش افرادی است که یا فیلم ساختهاند و یا مطالعات بسیار جدی دراین زمینه داشتهاند. میرکریمی افزود: امسال ما هیات انتخاب فیلم نداشتیم بلکه مشاورینی داشتیم که فیلمها را انتخاب کردند. البته همه فیلمها را من خودم تماشا میکردم.وی درباره حضور فیلمهای ایرانی در جشنواره جهانی فیلم فجر گفت: از ۱۲ ماه گذشته هر فیلم ایرانی که تولید شده و ثبت نام کرده باشد میتواند تقاضای حضور در جشنواره ارائه کند و ما خوشحال میشویم که فیلمسازانی که آثارشان درحال تولید است همچون اصغر فرهادی اگر تمایل داشتند و ثبت نام کردند، فیلمهایشان را در جشنواره ببینیم.وی با اشاره به انتخاب عکس فیلم گاو به عنوان پوستر جشنواره گفت: عزتالله انتظامی یکی از اولین جوایز بینالمللی سینمای ایران را برای فیلم گاو گرفته است. ضمن اینکه این فیلم، فیلم مهمی در تاریخ سینمای ایران است و ما قصد داریم آن را در یک مراسم مشخص در طول جشنواره به نمایش دربیاوریم.وی درباره تفاوت نام بینالمللی و جهانی گفت: واژه بینالمللی یک واژه جدید است و خیلی اصالت ندارد و بیشتر نگاه به واقعیت عینی دارد. آنچه برای ما اصالت دارد و قدیمیتر است و جهان شمولتر و همچنین خوشآهنگتر است واژه جهانی است.میرکریمی ادامه داد: در دنیا کسی برای ما فیلم نمیسازد و هر فردی برای فرهنگ خودش فیلم میسازد اما به دنبال آن هستیم که اشتراکات و قرابتها را پیدا کنیم و فیلمهایی را نشان دهیم وجه مشترکی با ما دارند.
اسامی میهمانان خارجی تا زمان صادر شدن ویزا اعلام نمیشود
امیر اسفندیاری معاون بخش بینالملل نیز با تاکید بر اینکه امسال جشنواره به کیفیت اهمیت زیادی میدهد؛ گفت: در همین راستا ما توجه جدی به تسهیلات داشتهایم و حتی این تسهیلات نیز به میهمانان خارجی با خست و دقت داده میشود.وی ادامه داد: امسال ۵ داور خارجی به عنوان داوران اصلی حضور دارند و در بینالمذاهب هم دو داور خارجی و ایرانی حضور دارند. همچنین چهار تهیهکننده مشهور و یک سینمایی صاحب سبک کارگاههایی را برگزار میکنند. امسال در مجموع حدود ۲۰۰ میهمان خارجی در جشنواره حضور دارد.وی در پاسخ به سوالی پیرامون اینکه اسامی میهمانان چرا اعلام نمیشود، گفت: سعی شده است که میهمانها و همچنین فیلمهای انتخاب شده براساس ارزشهای فرهنگی و معیارهای سینمای ایران باشد. اما برای جلوگیری از بعضی حواشی و مشکلات اسامی میهمانان تا زمان صدور ویزا اعلام نمیشود.وی ادامه داد: امسال میهمانانی از لهستان، قطر، کره جنوبی، تونس، یونان، گرجستان، هند، آلمان، سوئد، کرواسی، مالزی، کانادا، ژاپن، کویت، نروژ، ایتالیا، لبنان حضور دارند.
جشنواره با حضور رسانهها دیده میشود
علیرضا شجاعنوری دبیر بخش نشستها و گفتوگوها نیز طی سخنانی گفت: باید به سمتی حرکت کنیم که کسی که به جشنواره میآید بتواند از آن حداکثر استفاده را کند و اینکه فقط در جشنواره فیلم خوب داشته باشیم و یا افراد مهمی حضور داشته باشند ولی نتوانیم از آن استفاده کنیم دلیل بر خوب بودن جشنواره نیست.وی به نقش رسانهها در پیشبرد اهداف سینما اشاره کرد و افزود: ما به دنبال برگزاری یک جشنواره با تراز خوب هستیم و در این میان نقش رسانهها و خبرنگاران سینمایی که با سوالات وپرسشگری خود تراز جشنواره را بالا میبرند؛ بسیار مهم است.شجاعنوری افزود: جلسات پرسش و پاسخ به دو شکل رسمی و غیررسمی برگزار میشود که شکل رسمی آن نشستهایی است که از پیش اعلام شده اما شکل دیگر نشستهایی است که گاهی در کافه تریا برگزار میشود. همچنین کارگاههای تحلیل فیلم نیز برگزار میشود.
سینماگران خارجی ببینند ایران کره شمالی نیست
رضا کیانیان مدیر کاخ جشنواره با اشاره به اینکه با تمهیدات امسال گفت: امسال برای کاخ جشنواره برنامهریزی خوبی صورت گرفته و هدف اصلی آن صرفهجویی و به دور از تجملگرایی است و یکی از دلایلی که من پذیرفتم در برگزاری این جشنواره مشارکت کنم ایدههای نو و تازهای بود که میرکریمی آنها را مطرح کرد.وی ادامه داد: سینمای ایران تنها سینمای آلترناتیو دربرابر سینمای آمریکا است. به همین دلیل از جایگاه مهمی در دنیا برخوردار است و ما نیز سعی داریم این جایگاه را ارتقاء دهیم.کیانیان افزود: این جشنواره با نگاه به محیط زیست و حفاظت از محیط زیست برگزار میشود و براساس همین راستا ما اعلام کردیم که به جای اینکه گلی را ببرند و در جشنواره بگذارند به جای آن از گلدان استفاده کنند.وی ادامه داد: امسال ما به هیچ عنوان بولتن و کتاب نداریم تا کاغذی مصرف نشود و برای ساخت آن کاغذ درختی بریده شود و همه کارها از طریق یک اپلیکیشن انجام میشود.وی ادامه داد: با هدف آشنایی میهمانان خارجی با شهر تهران و فرهنگ ایران ما تمام میهمانها را به جای استقرار در هتلهای گرانقیمت بالای شهر در هتل فردوسی که در مرکز شهر قرار دارد استقرار میدهیم زیرا از محل این هتل تا محل برگزاری فاصله زیادی نیست. همچنین بین این دو محل موزههای زیادی وجود دارد که معرف فرهنگ و معماری اصیل ایرانی است.وی ادامه داد: برای میهمانان خارجی تورهایی قرار دادهایم که میتوانند بخشهای مختلف شهر را ببینند و با فرهنگ و رسوم ایرانی آشنا شوند اما این تورها فاقد اسکورت و تیمهای امنیتی است و دسترسی رسانهها به میهمانان آزاد است زیرا اگر برای میهمانان فضای امنیتی ایجاد کنیم به جای آنکه پیام مثبت برای ما داشته باشد بازخورد منفی دارد و آنها تصور میکنند که ایران کره شمالی است.وی در پاسخ به این سوال که آیا انتخاب چارسو با توجه به فضای فرهنگی آن تاثیر منفی در نگاه میهمانان خارجی به ایران نمیگذارد؛ گفت: یک رسم غلطی از گذشته وجود داشت که ما در منازل خودیک اتاق را ویژه میهمانها قرار میدادیم و همیشه آن اتاق شیکتر از سایر اتاقها بود و بر همین اساس کسی به واقعیتهای ما پی نمیبرد.وی افزود: من مسئولیت کاخ جشنواره را قبول نمیکردم اما زمانی که متوجه شدم اشکان خطیبی در کنار من حضور دارند و قرار است بسیاری از کارها را انجام بدهد پذیرفتم که در جشنواره حضور داشته باشم.
اعتماد/گفتوگو با هاتف عليمرداني درباره «كوچه بينام» و دغدغههاي اجتماعي فيلمساز
بومي بودن مهمترين شاخصه فيلم اجتماعي/ فيلمهايم حق خودشان را از مخاطب ميگيرند
فرناز ميري/ هاتف عليمرداني، كارگردان جوان سينما نويسندگي و كارگرداني شش فيلم را در كارنامه كاري خود دارد. «راز دشت تاران» (۱۳۸۸)، «يك فراري از بگبو» (۱۳۹۰)، «به خاطر پونه» (۱۳۹۱)، «مردن به وقت شهريور» (۱۳۹۲)، «كوچه بينام» (١٣٩٣) و «هفتماهگي» (١٣٩٤) عنوان فيلمهاي او هستند. عليمرداني امسال با فيلم «هفت ماهگي» در جشنواره سيوچهارم در بخش سوداي سيمرغ حضور يافت. اين روزها نيز آخرين ساخته او با نام «كوچه بينام» از ٢٢ بهمن روي پرده سينماها است و تاكنون فروشي در حدود يك ميليارد و ٤٠٠ ميليون تومان داشته است. «كوچه بينام» داستان دو خانواده است كه در يكي از محلههاي جنوب شهر تهران زندگي ميكنند و درگير اتفاقاتي ميشوند. «كوچه بينام» درامي اجتماعي است كه به قشر متوسط جامعه ميپردازد. دغدغههاي اجتماعي، تقابل سنت و مدرنيته، حضور چهرههاي حرفهاي در فيلم، بازي يكدست بازيگران از شاخصههاي اين فيلم است. فيلم در جشنواره سيوسوم سومين فيلم برتر از نگاه تماشاگران شد و باران كوثري براي بازي در اين فيلم توانست سيمرغ بلورين بهترين بازيگر نقش اول زن را به خود اختصاص دهد. باتوجه به اكران فيلم گفتوگويي با عليمرداني درباره اين فيلم داشتيم كه در ادامه ميآيد. عليمرداني شاخصه هر فيلم و فيلمساز اجتماعي را بومي بودن آن و پرداختن به ارزشها و دغدغههاي جامعه خودش ميداند و معتقد است برخلاف جشنوارهها كه فيلمهايش را ناديده گرفتهاند اما تماشاگران با استقبال از آثارش هميشه حق او به عنوان فيلمساز را ادا كردهاند.
شما فيلمسازي هستيد كه دغدغههاي اجتماعي در آثارتان نمود دارد و بيشتر به مسائل و مشكلات اجتماعي ميپردازيد. اين دغدغه در فيلمهاي شما از كجا ميآيد؟
به نظر من شاخصه هر فيلم و فيلمساز اجتماعي بومي بودن فيلم است. از همين روي فيلم اجتماعي كه ميسازيم در كوچه پسكوچههاي همين شهر نفس ميكشد. در كليت موضوع اجتماعي شايد اگر همين سوژه را من به جاي ديگري ببرم حتي ميتواند ابعاد بزرگتر و جهاني پيدا كند. اما آنچه مسلم است من به عنوان فيلمساز در جاي ديگري ارتباطات، ارزشها و دغدغههاي آن جامعه را نميشناسم. از همين روي آدمها مقوايي ميشوند و چندان واقعي نيستند چراكه بيننده نميتواند ما به ازاي خودش را در فيلم ببيند. از همين روي با فيلم ارتباط نميگيرد. آنچه در فيلم اجتماعي به دنبال آن هستيم وقتي جان ميگيرد كه بومي بودن خودش را حفظ كند. من اين شهر يا جامعه و مشكلات و دغدغههاي آن را ميشناسم و در فيلمهايم به سراغ آن ميروم.
با توجه به اينكه نوشتن فيلمنامه اين اثر را نيز خودتان برعهده داشتيد، براي پرداختن به شخصيتهاي اين فيلم و نزديك كردن آنها به واقعيت اجتماع چه راهي را در پيش گرفتيد و فكر ميكنيد چه اندازه شخصيتهاي فيلم شما حقيقي و نزديك به واقعيت جامعه هستند؟
در «كوچه بينام» سعي كردهام تمام شخصيتهاي فيلم را در جامعه پيدا كنم. تكتك مابهازاهاي هر شخصيت را در جامعه پيدا و با آنها ارتباط برقرار كرده بودم تا بتوانم به آن شخصيت در فيلمنامه بپردازم. همچنين از آنجا كه به واقعي شدن فيلم فكر ميكردم تلاش داشتم بازيگران نيز با شخصيتهاي حقيقي كه الگوي نگارش هر شخصيت فيلمنامه بودند، ارتباط بگيرند. به همين دليل پيش از ساخت فيلم و در پروسه پيشتوليد بازيگران نيز با آن شخصيتها در ارتباط بودند، با آنها رفت و آمد ميكردند تا با نقش و زواياي مختلف آن بيشتر آشنا شوند. البته پيرنگ قصه فيلم كاملا تخيلي است. اما من در فيلمهايم سعي ميكنم آدمهاي قصه را از روي شخصيتها و آدمهاي واقعي جامعه پيدا كنم و بعد آنها را در آن قصه تخيلي بگذارم.
«كوچه بينام» فيلمي پر از حادثه و اتفاق است. حادثههاي متعددي در اين فيلم و پشت سر هم اتفاق ميافتد. چرا در ساخت فيلم به اين نوع نگاه رسيديد؟
همه ما در زندگي حقيقي در برههاي از زمان درگير مسائل و مشكلاتي ميشويم كه سبب ميشود افسار زندگي از دستمان برود يا پاره شود. وقتي اين طناب پاره ميشود همهچيز به هم ميريزد. زندگي پر از رويدادهاي قراردادي است. همه اتفاقها در زمانهايي كه فكرش را نميكنيم رخ ميدهد. در اين فيلم هم چنين است شروع يك اتفاق بزرگ در ابتداي قصه آنارشيستي را ايجاد ميكند و نظم خانواده را به هم ميزند و معماهايي كه سالها در خانواده پنهان بوده است آشكار ميشود. از همين روي با حادثههاي متعدد در قصه فيلم روبهرو هستيم.
در اين فيلم با توجه به داستان و نوع اتفاقات داستاني نوعي تقابل سنت و مدرنيته را شاهد هستيم. چقدر اين برداشت صحيح است و اين تقابل سنت و مدرنيته در ذهن شما بوده كه در فيلم به تصوير كشيده شده است؟
تقريبا از پنج هزار سال پيش تا امروز كتاب و تاريخ مكتوب بشر را در دست داريم اما در تاريخ بشر در مجموع اتفاق بزرگي نيفتاده است و عمده تغييرات از صنعتي شدن جوامع غربي بوده كه حدود ٢٠٠ سال از عمر آن ميگذرد. همزمان با اختراع برق، تلفن يا تلويزيون اتفاقات عظيمي ميافتد. همين تغييرات را در دهههاي مختلف در جامعه خودمان نيز شاهد بودهايم. فضاي دهه ٧٠ با دهه ٦٠ بهشدت متفاوت بود. اگر پدربزرگ من را به دهه ٩٠ بياوريم شايد احساس كند وارد سياره ديگري شده است. سرعت مدرنيته به قدري بالا رفته است كه انسانها نتوانستهاند با اين تغييرات خودشان را به روز كنند. حتي اين سرعت به اندازهاي است كه اگر هر يك از ما را در جايي حبس كنند و سه سال بعد دوباره به جامعه راه دهند نميتوانيم با تغييرات، مدرنيته و... ارتباط برقرار كنيم. البته اين موضوع نقاط قوت و ضعفي دارد. از يك سو امكانات بيشتر و نوع زندگي راحتتر شده است اما از سوي ديگر فرصت انسانها براي تفكر را كمتر كرده است. همچنين نسبت به مدرنيته نوعي گارد گرفته شده است و به نوعي آن را تهاجم فرهنگي مينامند. گويي از تقابل سنت و مدرنيته به جنگ سنت و مدرنيته رسيدهايم. اما بايد بپذيريم چه خوشمان بيايد چه خوشمان نيايد مدرنيته
روز به روز بيشتر پيش ميرود و سنت به عقبتر رانده ميشود. در اين راستا دو راه داريم. يا درباره مدرنيته صحبت نكنيم يا با گاردي بسته نسبت به آن صحبت كنيم. نتيجه اين نوع برخورد را پيشتر ديدهايم. مانند آنچه در ارتباط با ويديو و ماهواره و غيره شاهد بوديم و ديديم اين شيوه برخورد جواب نميدهد. اما راهكار صحيح اين است كه درباره آن صحبت كنيم. هر چيزي در ارتباط با مدرنيته بد نيست. بايد دريابيم اين امكان وجود ندارد مقابل آن بايستيم اما ميتوانيم فرهنگ مدرنيته را جايگزين بيفرهنگي مدرنيته و در اين راستا فرهنگسازي كنيم.
يعني شما در «كوچه بينام» براي مدرنيته فرهنگسازي كردهايد؟
كار فيلمساز تصوير كردن وقايعي است كه اتفاق ميافتد. فرهنگسازي را مسوولان بايد انجام دهند. من نيز به عنوان فيلمساز اين تقابل سنت و مدرنيته را در فيلمم به تصوير كشيدهام.
در راستاي به تصوير كشيدن سنت و مدرنيته در اين فيلم ميبينيم برخلاف تصوير هميشگي پدر خانواده نسبت به مادر كمتر سنتي است و بيشتر خواستههاي نسل امروز را درك ميكند. علت اين امر چيست؟
اين مساله هميشه يكي از كليشههاي رايج فيلمهاي ما بوده است. بهنظرم در اين زمينه نسبت به مردها تنگنظري داشتهايم و هميشه به سراغ اين كليشه رفتهايم كه مرد خانواده بهشدت سختگير و سنتي است و مادر بين پدر و فرزند واسطه ميشود. اما اگر نگاه بازتري داشته باشيم ميبينيم در بسياري از خانوادهها فرزندان ارتباط بيشتر و نزديكتري با پدر خود دارند و پدرها دوستان بهتري براي فرزندانشان هستند. حتي گاهي ميبينيم مادران به دليل احساسي در اين زمانه بيشتر از فرزندان فاصله ميگيرند. البته اين مساله عموميت ندارد. اما نوع نگاه من در اين فيلم براي فرار از كليشه چنين بوده است.
يكي از دختران خانواده كه همانند مادرش بهشدت سنتي و مذهبي است بهنظر ميرسد ازدواج موفقي ندارد و همسرش خارج از چارچوب خانواده نيز ارتباط دارد. حتي باوجود آنكه دختر ديگر هم سعي ميكند اين واقعيت را به چشم او بياورد اما انگار نميخواهد بپذيرد. برداشت من اين است كه ميخواستيد نشان بدهيد يك زن سنتي تحت هر شرايطي وضعيت موجود را ميپذيرد...
خانوادهاي سه دختر دارند. هر كدام از اين دخترها يك نوع نگاه مخصوص به خود در زندگي داشته و هر كدام به شيوهاي زندگي كردهاند. يكي غرق سنت شده است و يكي در دنياي امروز زندگي ميكند. اين تفاوتها را ميان متولدان دهههاي مختلف نيز ميبينيم. متولدان دهه ٦٠ اغلب محتاطتر هستند. اما متولدان دهه ٧٠ شخصيت ياغيتري دارند. به راحتي از خواستههايشان پا پس نميكشند و جهانبيني بزرگتري دارند. تصوير چنين تفاوتهاي شخصيتي در ميان متولدان دهههاي مختلف را در سه دختر اين خانواده با همه تفاوتهايي كه دارند ميبينيم.
پدر خانواده در طول فيلم از آرزويي ميگويد كه در زندگي به خاطر همه مسووليتهاي خانواده از آن دست كشيده است. در پايان فيلم پدر را در همان دشت رويايياش ميبينيم. پايانبندي كه برخي آن را شعاري و كليشهاي دانستند. تصور خود شما از پايان فيلمتان چگونه است؟
فيلمساز حق دارد حديث نفس خودش را در فيلمهايش بگنجاند. اگر به فيلمهاي «به خاطر پونه» يا «مردن به وقت شهريور» هم نگاه كنيم چنين فضاهايي را ميبينيم. شكلگيري اين فضا و پايانبندي براي اين است كه حس تماشاگر را با قصه هماهنگ كند و با حال بهتري از سينما خارج شود. شايد به نوعي امضا يا حديث نفس آثار من است.
يعني ميخواهيد بگوييد پايان بازي براي فيلم «كوچه بينام» رقم زدهايد؟
معتقد نيستم پايان فيلم باز است. پايان اين فيلم باز نيست. پايان فيلم آن حس و حالي است كه فيلم در بيننده ايجاد ميكند.
«كوچه بينام» از نظر شما به عنوان فيلمساز آن چگونه فيلمي است؟
«كوچه بينام» فيلمي است كه در كوچه پسكوچههاي اين شهر و جامعه نفس ميكشد؛ شهري و جامعهاي كه ما در آن زندگي ميكنيم. همه ما شخصيتهاي اين فيلم را ميشناسيم و در خانواده يا فاميل يك نفر شبيه آنها را ديدهايم. مخاطب اين فيلم از آنجا كه به خوبي شخصيتها و آدمهاي قصه «كوچه بينام» را ميشناسد با فيلم هم به خوبي ميتواند ارتباط برقرار كند.
از اكران فيلم و فروش آن راضي بوديد؟
باتوجه به اينكه در حال حاضر در فصل مرده اكران سينما به سر ميبريم و به طور معمول فيلمها با شكست در اكران روبهرو ميشوند اما خوشبختانه تاكنون «كوچه بينام» فروش خوبي داشته است و در گيشه هم موفق بود.
آخرين فيلم شما يعني
«هفت ماهگي» هم كه امسال در جشنواره به نمايش درآمد نگاهي اجتماعي را دنبال ميكند. از نظر خودتان نمود دغدغههاي اجتماعي در
«هفت ماهگي» و «كوچه بينام» چه تفاوتي با يكديگر دارند؟
تفاوت فيلم سينمايي
«هفت ماهگي» با ديگر آثار من و از جمله «كوچه بينام» غيرقابل انكار است. از نظر منتقدان سينما نيز «هفت ماهگي» فيلم كاملتر و يك قدم به جلوتر است. «هفت ماهگي» بر خلاف «كوچه بينام» كه فيلمي كم بودجه بود با بودجه كاملتر و بيشتري توليد شد. به هرحال هر فيلمي سليقههاي مختلفي را جذب ميكند و مورد پسند گروهي از مخاطبان است. اما از نظر من «هفت ماهگي» همان «كوچه بينام» اما بدون شخصيت اصلي آن يعني آقا مهدي است. براي ساخت «هفت ماهگي» به اين فكر كرده بودم اگر در «كوچه بينام» شخصيت آقا مهدي نبود قصه چطور پيش ميرفت؟
تصور ميكنيد فيلم شما با استقبال خوبي هنگام اكران مواجه شود؟
فيلمهاي من وقتي به اكران ميرسد حق واقعي خودشان را از مخاطب ميگيرند. بر خلاف آنكه در جشنوارهها به حق خودشان نميرسند. هرچند هميشه منتقدان و بعد مخاطبان نسبت به آثار من لطف داشتهاند. براي من استقبال مخاطبان از فيلم بهترين پاداشي است كه از سوي مردم به من داده ميشود.
«كوچه بينام» به نويسندگي و كارگرداني هاتف عليمرداني و تهيهكنندگي منصور لشگري قوچاني با بازي بازيگراني چون فرهاد اصلاني، فرشته صدرعرفايي، امير آقايي، باران كوثري، پانتهآ بهرام، ستاره پسياني و محمدرضا غفاري، مديريت فيلمبرداري محمود كلاري و تدوين امير اديبپرور در سال ١٣٩٣ ساخته شده است.
برش ١
تكتك مابهازاهاي هر شخصيت را در جامعه پيدا و با آنها ارتباط برقرار كرده بودم تا بتوانم به آن شخصيت در فيلمنامه بپردازم. همچنين از آنجا كه به واقعي شدن فيلم فكر ميكردم تلاش داشتم بازيگران نيز با شخصيتهاي حقيقي كه الگوي نگارش هر شخصيت فيلمنامه بودند، ارتباط بگيرند. به همين دليل پيش از ساخت فيلم و در پروسه پيشتوليد بازيگران نيز با آن شخصيتها در ارتباط بودند، با آنها رفت و آمد ميكردند تا با نقش و زواياي مختلف آن بيشتر آشنا شوند. البته پيرنگ قصه فيلم كاملا تخيلي است. اما من در فيلمهايم سعي ميكنم آدمهاي قصه را از روي شخصيتها و آدمهاي واقعي جامعه پيدا كنم و بعد آنها را در آن قصه تخيلي بگذارم.
برش ٢
چه خوشمان بيايد چه خوشمان نيايد مدرنيته روز به روز بيشتر پيش ميرود و سنت به عقبتر رانده ميشود. در اين راستا دو راه داريم. يا درباره مدرنيته صحبت نكنيم يا با گاردي بسته نسبت به آن صحبت كنيم. نتيجه اين نوع برخورد را پيشتر ديدهايم. مانند آنچه در ارتباط با ويديو و ماهواره و غيره شاهد بوديم و ديديم اين شيوه برخورد جواب نميدهد. اما راهكار صحيح اين است كه درباره آن صحبت كنيم. هر چيزي در ارتباط با مدرنيته بد نيست. بايد دريابيم اين امكان وجود ندارد مقابل آن بايستيم اما ميتوانيم فرهنگ مدرنيته را جايگزين بيفرهنگي مدرنيته و در اين راستا فرهنگسازي كنيم.
اعتماد/به بهانه نمايش مستند «مهرجويي، كارنامه ٤٠ ساله» در گروه هنر و تجربه
گفتن، گفتن، و عاقبت، شنيدن
اعتماد|مستند «مهرجويي كارنامه ٤٠ ساله»، بيش از آنكه بيننده را به صرافت نقد خود مستند بيندازد، به اين فكر مياندازد كه جرگههاي روشنفكري پيشاانقلاب را نقد كرده و نتيجهگيريهايي كند. شايد كاركرد مستند اساسا همين باشد كه شما را متوجه چيزي كرده و خود كنار برود، انگار نه انگار فيلمي ديدهايد كه اگر اين طور باشد، ماني حقيقي فيلم خوبي ساخته است.
اين كارنامه ٤٠ ساله با فيلم صامتي از دورهمي جرگهاي سرشناس از روشنفكران پيش از انقلاب شروع ميشود، تپهاي در كاشان و دوستاني چند در گفتو شنود و «چمنگويي». از بامزگي مهرجويي و اركستر حيوانات و خوشيهاي اوايل دهه ٥٠ و پشت بام فاميل گلي ترقي خاطراتي ميشنويم. تا همين جا ٢٠ سال «كارنامه» طي شده احتمالا. البته علت تقريبا آشكار است، اما ميشد اسم فيلم را گذاشت، «مهرجويي كارنامه ٤٠ ساله منهاي ٢٠». چون بعد از آن روي پرده در زمينه سياه ميخوانيم «اجارهنشينها» و بعد در پي هم فيلمهاي ديگر بررسي ميشود و لابهلايش منتقدي كاملا مجذوب (اسلامي) و منتقدي كاملا مخالف (فراستي) به همراه منتقدان و دوستاني ديگر نظر ميدهند. بيننده تقريبا خسته نميشود و تعدد اين آدمها و نظراتشان از يكنواختي مستند جلوگيري ميكند.
اينكه «هامون» خوب بود يا نبود، «بانو» چگونه توقيف شد و چه ظلمي رفت بر او، «پري» باسمهاي بود و نچسب، «اجارهنشينها» دقيق و ماندگار بود، «درخت گلابي» يك اقتباس لطيف بود. اينها همه مهم است، اما نه به اندازه حرفهاي خود مهرجويي و آن بيمنطقي سفت و محكمش در برابر انتقاد. داريوش شايگان زماني گفته بود براي «شرقي»، منتقد دشمن است و خونش را بايد ريخت. احتمالا مهرجويي هم اين عيب را در شرقيها ميشناسد و حتي آن را نشانهاي از عقبماندگي اين مردم ميداند، اما چه ميشود كرد، آنكه تاب انتقاد ندارد اتفاقا هميشه منتقد تند و تيزي است. جلسهاي را به ياد ميآورم شايد ١٥ سال پيش كه آمفيتئاتر دانشكدهاي كه در آن درس ميخواندم پس از نمايش فيلم «درخت گلابي» ميزبان مهرجويي بود. جلسهاي شاد و پر از خنده بود. اما در عين حال همانجا متوجه شدم كه او چقدر از انتقاد بيزار است و دربرابر آن حالش بد ميشود. خب، آدميزاد است ديگر، دوست ندارد از كارش بد بگويند. اما، مسالهاي وجود دارد: آنكه دوست ندارد نقد بشنود سراغ خلق اثر هنري هم نميرود؛ يا اگر ميرود، آن را اصطلاحا پرزنت نميكند. گوشه كشوي ميز كارش ميگذارد، مثل كافكا، مثل بيژن الهي ميانسال. اما اگر هنرمند نمايشگاه گذاشت، فيلم ساخت، كتاب نوشت و چاپ كرد، يعني «ميخواهد» ديده شود؛ البته «نميخواهد» نقد شود. اما متاسفانه چنين چيزي امكان ندارد. نيش و نوش درهم است. وقتي از ديگران ميخواهيد وقت گذاشته و به كار شما توجه كنند، بايد منتظر اين هم باشيد كه از «كار» شما خوششان نيايد. اگر از كار شما خوششان نيامد، بايد خونسردي خود را حفظ كرده و به آنها عنوان «مازوخيست» و «بيمار» و «عقدهاي» ندهيد. نميشود بگوييد «خب، كار من را تو نبين.» اتفاقا «كار» او اين است كه «كار» شما را ببيند و نظر دهد. «نقد» شغلي است كه «پروسه خلق»، خود به آن دامن ميزند. درواقع مهرجويي نقد را كشف محجوب آثار خود ميخواهد نه كشف عيوب آن و از منتقد، مفسر را مراد ميكند. احتمالا نقد خوب از نظر او يعني اشاره به كندن كفش به عنوان آخرين عنصر پيش از تعميد، يعني كشف اينكه آواز مرد ديوانه در آسايشگاه در هامون همان آوازي است كه آقاي هالو در فلان سكانس ميشنود، يعني اينكه جفت آن گلدان در خانه بانو ميشكند و نشانه بدي است، يعني همه آن چيزهايي كه او موقع نوشتن فيلمنامه به صرافتش نبوده و بعدا به عنوان نماد به نظر آمدهاند كه صدالبته آدم كيف ميكند از تفسيرهايي اينچنين بر كارش.
به نظر ميرسد اين تقريبا مشخصه تمامي همنسلان اوست. خارج از وادي هنر هم نمونهها فراوان هستند. در زمينه حكمت و فلسفه هم شما را ارجاع ميدهم به بحث طولاني و پرتنش بر سر عبارت «روشنفكري ديني» بين عبدالكريم سروش و رامين جهانبگلو. جهانبگلو اشكال منطقي وارد كرده بود به اين تركيب و آن را متناقض دانسته بود. سروش، با وجود تاثير عميق و اهميت بسيارش در روشنگري جامعه ديني، انتقادپذير عمل نكرد و واكنش تندي داشت. چيزي كه مرا ياد همين برآشفتنها مياندازد.
اما چرا فكر نكنيم اين «نقدناپذيري» ريشه در همان جمعهاي روشنفكري دهه ٥٠ داشته است؟ خدايگان خود-آفريده روشنفكران پيشاانقلاب، همه در اين صفت شريك هستند. خدايگاني كه روشنفكران پيشاانقلابي را مقهور خود ساخته بودند. گلستان، فرديد، آل احمد و بعدها شريعتي و امثالهم، با وجود موفقيتشان در تربيت نسلي خلاق و اهل مطالعه، آنها را غرغرو و مريد مآب بارآوردهاند. مريدمآبهايي كه انتظار دارند در آينده حتما در جايگاه همان مرادهاي خود قرار گرفته و مريدهاي ديگري بار آورند. اين نسل دستپرورده خدايگان، به همين دليل بسيار هم به همديگر شبيه هستند. رمان اخير گلي ترقي، «اتفاق» را مقايسه كنيد با رمان اخير مهرجويي، «در خرابات مغان». گاه دو داستان را با هم اشتباه ميگيريد، از بس كه به هم شبيه هستند.
اين جمع از همه شاكي لابد هرگز فكر نكردهاند مخاطب، روي صندلي سينما چطور از ناديده انگاشتن و مضحكه ساختن آشپز روي پشت بام، شوكه ميشود. حقيقت اين است كه روشنفكري قبل از انقلاب با وجود عملكرد هنري برجسته خود عملكرد اجتماعي خوبي نداشته است. اين بهانهگيري و انتقادناپذيري و تحسين بيچون و چراي خدايگان، بيهوا و بيصدا، خود به ورطه بورژوازي غلتيده است؛ همان بورژوازي كه قرار است مهرجويي به سخره بگيردش. توجه كنيد به تعدد عباراتي چون «گدا گودول»، «دهاتي»، «عقدهاي» و مانند آن در كلام دوستان و نيز در نوشتههايشان.
نسل متولدين بعد از دهههاي ٣٠ و ٤٠ كه ديگر مقهور خدايگان نسل قبل نيستند، به جاي سر كلاسهاي فرديد و چون فرديد رفتن ترجيح ميدهند خود هايدگر را بخوانند؛ گلستان را نابغه نميدانند يا لازم نميدانند كه خود را درگير نبوغ و مشغول تحسين او كنند. از خوب يا بد حادثه غول ندارند و همين باعث ميشود هرگز نه شاگردان خوبي باشند و نه استادان قابلي. چندان هم اهل مطالعه نيستند. اما خوبي بزرگشان اين است كه كمادعا هستند و كمكم، شايد دارند نقد شدن را ياد ميگيرند يا به اصطلاح برميتابند. نشستهاند با خودشان دو دو تا چهارتا كردهاند كه خب احتمالا «در اين باغ بسي چون تو شكفت» و نيازي به اين همه مخالفت در برابر مخالفت نيست.
داريوش مهرجويي عزيز، سرزنده و باهوش و اهل مطالعه، مردي است كه بسياري از ما به او مديون هستيم. نه فقط به خاطر حظ بصري كه از تماشاي آثارش بردهايم، بلكه به خاطر نويسندگاني كه به ما شناسانده است و خوشيهاي سريع و لمحهواري كه بر پرده سينما افكنده است. او توانايي اين را دارد كه شادترين فضاهاي ممكن را در تلخترين درامهاي خود بيافريند و با همخواني يك تصنيف مغفول حتي در ضعيفترين آثار خود از خوشحالي اشك به چشم بيننده بياورد. اما با اين همه همان «شرقي» است كه ميگويد آنكه كار من را دوست دارد در كنارم ايستاده و آنكه به من نقد دارد دشمن است و بايد خونش را ريخت.
اعتماد/پاسخ بنياد رودكي به علي رهبري
دستمزد ۴۳۶ ميليوني ميخواستيد/ علي رهبري: آقاي مرادخاني خدا به شما صبر دهد
زينب كاظم خواه / از هفته پيش داستان استعفاي علي رهبري شروع شد؛ داستاني كه حالا با نامه نوشتن و جواب دادن به سريال تبديل شده است. علي رهبري كه هفته گذشته استعفايش را نوشته بود، بعد از چند روز از اتريش نامه خداحافظي نوشت و رسما اعلام كرد كه از مديريت هنري و رهبري اركستر سمفونيك تهران كناره ميگيرد. او در آن نامه گلايههايش را دوباره مطرح كرده بود اما اينبار از افراد حقيقي هم نام برد كه همين موضوع باعث واكنش مسوولان بنياد رودكي شد. آنها در نامهاي با عنوان خود كرده را تدبير نيست از نوع ادبياتي كه رهبري در اين نامه در پيش گرفته گلايه كردهاند اما خودشان هم از همان ادبيات استفاده كردهاند و گفتهاند كه به او اعلام شده كه بنياد رودكي تمايلي براي تمديد قرارداد با او ندارد، رهبري چرايي ماجرا را نپرسيده است و حركت آخر او يعني استعفا را حركت رو به جلو دانستهاند.
بنياد رودكي هم مثل رهبري دست به افشاگري زده است و خطاب به او گفته است: «شما سنگ نوازندهها را به سينه نزنيد چرا كه وقتي ۸۶ نفر نوازنده و به اصطلاح خودتان (بچههاي خودمون) را با توهين و تهديد از اركستر اخراج ميكرديد و بعد جلوي مردم در سخنرانيهاي پس از اجرا با مهرباني از مردم ميخواستيد شما را تشويق كنند و مدام تكرار ميكرديد اينها بچههاي خودمون هستند (اينها ايراني هستند) آن ۸۶ نفر هم بچههاي خودمون بودند و ايراني هم بودند و شما به آنها توهين كرديد و بين بچههاي خودتون فرق گذاشتيد آنها را تهديد به ممنوع الكاري كرديد و... و صد البته كسي با بچههاي خودش اين كار را نميكند.»
بنياد رودكي در بخش ديگري از اين نامه درباره پيشنهاد مديريت هزينههاي اركستر از سوي رهبري سخن گفته و يادآور شده است: «وقتي شما براي مديريت هزينههاي اركستر پيشنهاد ميداديد كه نوازندهها براي اجراي اضافه در شب حقوق بيشتري نميگيرند و همان حقوق تمرين صبح محاسبه شود! و وقتي ما مخالفت ميكرديم، شما ميگفتيد راضي كردن بچهها با من! امروز مدافع حق بچهها شدهايد! وقتي به رسانهها برچسب آشغالنويس را ميدهيد و در خلوت ميگفتيد آنها بايد از ما حساب ببرند! و در حضورشان از آنها عذرخواهي ميكرديد به ياد شعر حافظ ميافتيم. واعظان كين جلوه در محراب و منبر ميكنند / چون به خلوت ميروند آن كار ديگر ميكنند.»
اين بنياد همچنين ادعا كرده است كه رهبري قول داده زماني كه با مشكل بودجه مواجه شدند برنامهها را اصلاح كنند، زير قول خود زده و به يكباره همهچيز را گسسته و شروع به توهين و افترا كرده است.
در اين نامه مسوولان بنياد رودكي پا فراتر گذاشته و دانش موسيقايي علي رهبري را هم زير سوال بردهاند. اين نامه متذكر شده است كه «در مورد ادعاي شما بر شناخت موسيقي كلاسيك و اركستر سمفونيك و... مطمئن شديم كه شما پس از به ادعاي خود- چهل سال رهبري و مديريت و تنفس در فضاي موسيقي كلاسيك- هيچ شناختي از موسيقي نداريد، نه تنها از نوع كلاسيك آن. شما تكنيسين خوبي هستيد و نتها را رهبري ميكنيد اما رفتار و منش شما نشان ميدهد شما نتوانستهايد مفاهيم شناختي و درون موسيقي را بفهميد؛ آن
پلي فوني عظيم و هماهنگي غني
در موسيقي كلاسيك را نفهميدهايد و جايي كه خطوط ملودي در تضاد با هم حركت ميكنند و در نهايت به انسجام ميرسند موضوعي است كه شما اساسا درك نكردهايد و با حذف نگاه منتقد با اين زبان صريح كه هيچ كس در ايران شايستگي همنشيني با شما را ندارد آيا اين فرهنگ موسيقي كلاسيك است كه شما با آن آشناييد؟ نه، شما پس از چهل سال متوجه راز اين موسيقي نشديد و در حقيقت شما يك مونوفون به تمام معنا هستيد.»
در اين نامه همچنين درباره گلايههايي كه رهبري در مورد مسائل مالي اركستر داشته توضيح داده شده است: « شما درباره مسائل مالي هم سخن گفتيد و از حقوق نوازندهها دفاع كرديد كه خود شما ميدانيد در جلسه آخر گفتوگوي حضوري با شما بيشتر از حقوق خود صحبت كرديد نه نوازندگان! و مطالبه بيش از آنچه دريافت كردهايد را داشتيد
(۴۳۶۰۰۰۰۰۰۰ ريال) بابت حقالزحمه و هتل و تشريفات فرودگاهي و بليت رفت و برگشت و... آن زمان كه ادعايي بياساس ميكرديد كه حقوق مرا به نوازندگاني بدهيد كه مشكل دارند و حقوق نگرفتهاند ما را تهديد ميكرديد كه قبل از خروج از ايران تمام و كمال حقوق خود را دريافت كنيد تا حدي كه دوستان از حساب شخصي خود حقوق شما را دادند و شما به خوبي ميدانستيد!»
اما علي رهبري در جواب به اين نامه تند و تيز تنها به يك جواب چند خطي بسنده كرده است و نوشته: «اين است ادبيات مديران بنيادي فرهنگي بهنام بنياد رودكي. جناب مرادخاني توجه بفرماييد كه چرا صبر يك هفتهاي هم نداشتم. مديران بنياد فرهنگي رودكي اين ادبيات و رفتار را دارند. مگر اين پرداختها طي قراردادي، با امضاي مدير با فرهنگ و با ادب بنياد فرهنگي هنري رودكي انجام نپذيرفته است. اين مديرعامل و همراهان و مشاوران با فرهنگشان با من و اركستر اينگونه رفتار كردند. از خداوند براي شما صبر فراوان آرزو دارم چون براي من ادامه همكاري با اين افراد ديگر مقدور نبود. »
اطلاعات/گشایش نمایشگاه آثارهنرمند بلژیکی درموزه هنرهای معاصر تهران
نمایشگاه آثار حجمی و تابلوهای نقاشی هنرمند بلژیکی ویم دلووی ،عصر دوشنبه ۱۷ اسفند در موزه هنرهای معاصر تهران با حضور هنرمندان رشتههای مختلف هنری گشایش یافت.
بنا به گزارش روابط عمومی موزه هنرهای معاصر تهران، مجید ملانوروزی؛مدیر کل مرکز هنرهای تجسمی و سرپرست موزه هنرهای معاصر تهران در افتتاحیه این نمایشگاه گفت:معرفی جریانهای هنری داخلی و خارجی از اهداف و برنامههای موزه هنرهای معاصر تهران است و به این منظور امسال با نمایشگاه آثار اتو پینه،هنرمند آلمانی آغاز شد و با نمایشگاه ویم دلووی هنرمند بلژیکی پایان مییابد.
ملانوروزی در ادامه گفت:آثار دلووی نشان دهنده آن است که هنرمند می تواند از ساختارهای کهن استفاده کند و هنر خود را با زبان نو بیان کند.آثار او از منظرهای گوناگون قابل بحث و بررسی است و بخصوص برای ایرانیان که از صنایع ظریفه و مینیاتور برخوردارند، قابل تامل است.
سرپرست موزه هنرهای معاصر تهران افزود: به عنوان مثال دلووی از مکتب باروک و صنایع قلمزنی اصفهان استفاده کرده است و این رویکرد به دانشجویان این امید را میدهد که می توانند ازهمه گنجینه فرهنگ و هنر این سرزمین استفاده کنند. ملانوروزی با قدردانی از لیلا وارسته و لیدا زعیم ، کیوریتورهای نمایشگاه ، ویم دلووی وهمکاران موزه در برگزاری این نمایشگاه گفت:امیدوارم این نمایشگاه در ذهن همه علاقهمندان ایرانی بماند.
ویم دلووی ؛ هنرمند بلژیکی نیز در این افتتاحیه گفت:من خوششانس بودم که این نمایشگاه از آثارم در موزه هنرهای معاصر تهران با تاریخ قدیمی ، تیم و گروهی قدرتمند برگزار میشود .کشور ایران جای شگفت انگیزی است. به خاطر تعداد گالریهای خوبی که دارد وصحبت و گفت وگوهای فرهنگی که میشود شگفت انگیز است و من کار زیادی با این کشور دارم.
دلووی با قدردانی از مسئولان موزه هنرهای معاصر تهران و کیوریتورهای نمایشگاه گفت: تصور نمیکردم که در این موزه آثارم به نمایش گذاشته شود.
در افتتاحیه این نمایشگاه هنرمندانی از جمله : آتیلا پسیانی، قباد شیوا،تاها بهبهانی، بیژن بصیری،اکبر نیکان پور، رضوان صادق زاده،رضا خدادادی، محمد ناصری پور، محمد معمارزاده،علی فرامرزی ،امیر انوشفر،مهرداد صدری محمد فرنود، مجتبی آقایی ،خسرو حسن زاده،کامبیز صبری، معیری و…حضور داشتهاند.
پوستر نمایشگاه آثار ویم دلووی توسط مهدی رحیمی (طراح گرافیک)، طراحی و اجراء شده است.
در نمایشگاه آثار ویم دلووی بیش از ۱۰۷ اثر از این هنرمند بلژیکی به همراه ۱۶ اثر از آثارهنرمندان ایرانی و خارجی گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران به نمایش گذاشته شده است.
علاقهمندان برای دیدار از این نمایشگاه میتوانند، روزهای یکشنبه تا پنجشنبه هرهفته از ساعت ۱۰ صبح تا ۷ عصر و جمعهها از ساعت ۳ تا ۷ عصر به جز شنبهها و تعطیلات رسمی به موزه هنرهای معاصر تهران مراجعه کنند. این نمایشگاه تا ۲۴ اردیبهشت سال ۱۳۹۵ دایر خواهد بود.
ایران/نگاهی به هنرهای نمایشی در سالی که گذشت
تئاتر ایران در سالی که <سال تئاتر> بود
سید کامران علمدهی
هنرهای نمایشی به عنوان یکی از هنرهای پرمخاطب و پُرتوان در برخی از وجوه، بویژه در تربیت و تکامل بازیگران، نقش تعیینکنندهای در بنیان سریالهای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی دارد. تئاتر در طول سالهای قبل و بعد از انقلاب همواره گرفتار مشکلات و معضلاتی بوده، به شکلی که تا امروز هم بهطور کامل از آنها رهایی پیدا نکرده است. بودجه ناکافی، نبود برنامهریزی مناسب، تالارهای محدود، متحد نبودن هنرمندان و... از جمله مسائلی هستند که تئاتر ایران با آن دست به گریبان است. حتی تعامل قابل ملاحظهای هم میان نهادهای تأثیرگذار در امر آموزش - آموزش عالی و آموزش و پرورش - با هنرهای نمایشی دیده نمیشود. این رویکرد باعث شده تا تئاتر ایران با فراز و نشیبهای مثبت و منفی زیادی مواجه شود که البته بار منفی و معضلات در اغلب مواقع بیشتر بوده است.در دولت یازدهم اما، توجه به مسائل فرهنگی و هنری یک اصل بوده و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم با همین نگاه وارد میدان شده است. نگاهی به کارنامه هنری این دولت نشان میدهد که عرصههای مختلف هنری در کشور سیر صعودی را طی میکنند و در مسیر پیشرفت و ارتقا هستند. شرایط در حوزه تئاتر اما، قدری متفاوتتر بوده و نامگذاری و توجه بیشتر به عرصه تئاتر در سال 94 باعث شده تا نگاه ویژهتری به این مقوله صورت گیرد. اگرچه هنوز فاصله زیادی با شرایط ایدهآل و فضای آرمانی در هنرهای نمایشی داریم، اما تغییرات در سطح کلان و مدیریتی در اداره کل هنرهای نمایشی، گویای آن است که در آیندهای نزدیک شاهد شکوفایی و رشد چشمگیری در این بخش خواهیم بود. نگاهی به کارنامه یکساله این اداره و سیاستهای مهدی شفیعی مدیرکل آن نشان میدهد که تئاتر ایران در حال پوستاندازی است و حمایتهای دولتمردان و مدیران قوای مختلف کشور نیز در این ارتقا و پیشرفت روزافزون بیتأثیر نیست. در ادامه، کارنامه یکساله اداره هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، گروههای نمایشی و برخی از مؤسسات و تالارهای خصوصی را در سال 1394 میخوانید...
نامگذاری سال 94 به نام تئاتر
پس از سالها بیتوجهی به عرصه تئاتر در کشور، آیین پایانی اردیبهشت تئاتر ایران محفلی بود که فضای هنر نمایش را دگرگون کرد. نامگذاری سال 1394 به نام تئاتر از سوی علی جنتی، باعث شد تا نگاههای فرهنگی و هنری مسئولان، دستاندرکاران و فعالان این حوزه به عنوان سال 94 معطوف شود و رویکرد نوتری در این خصوص درپیش گیرند. نامگذاری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی چند پیامد داشت که مهمترین آنها توجه و حمایت بیشتر به عرصه تئاتر بود. اگرچه برخی از اهالی این هنر بر این باور هستند که باید کارهای زیادی به نفع تئاتر انجام میشده ولی کار خاصی صورت نگرفته است با این حال بسیاری هم معتقد هستند که این نامگذاری باعث شده تا امور متعددی که در سالهای اخیر بر زمین مانده بود محقق شود و در خیلی از برنامهها نیز ساماندهی خوبی صورت گیرد.
علی جنتی در مراسم مورد اشاره صراحتاً گفته بود: در وزارتخانه سال ۹۴ را با عنوان تئاتر نامگذاری کردیم و جزو اولویتهای کاریمان در سال جدید این است که توجه ویژه برای افزایش تالارها و تئاتر شهرهای شهرستانها و حمایت از تولید تئاتر و گروههای نمایشی داشته باشیم.
حضور وزیران و دولتمردان دولت یازدهم در سالنهای تئاتر
در سالهای گذشته حضور با فاصله وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در سالنهای اجرای نمایشها امری طبیعی و معمول محسوب میشد اما امسال علاوه بر حضور مستمر علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و پیگیری مشکلات سالنها و هنرمندان، برخی از چهرههای برجسته و عالیرتبه دولتی و مدیران نهادها و ادارات مختلف نیز با حضور در سالنهای تئاتر، نگاهها را به سمت این هنر متمرکز کردند.
اسحاق جهانگیری معاون اول رئیسجمهوری، محمدباقر نوبخت سخنگوی دولت یازدهم، محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه، عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی، علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و محمود واعظی وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات هرکدام از مدیرانی هستند که با مشغلههای بسیاری مواجهند اما به خاطر توجه به این هنر والا همگی در دیماه 94 بیننده نمایش «خاطرات و کابوسهای یک جامهدار از قتل امیرکبیر» به کارگردانی علی رفیعی شدند.
نکته جالب توجه هم آن است که وزیر امور خارجه در شبی میهمان این نمایش شد که تولد 77 سالگی کارگردان شهیر نمایش «خاطرات و کابوسها...» بود و به گفته رفیعی خالق این اثر؛ حضور ظریف در آن شب ماندگارترین شب زندگیاش شد.
البته وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات نشان داده که علاقه زیادی به هنر تئاتر دارد و اگر مشغله کاری به او اجازه میداد حضور پررنگ تری در سالنها داشت. او در فروردین سال 94 هم به دیدن نمایش «سقراط» کار حمیدرضا نعیمی رفت و پس از اجرا با عوامل این نمایش دیدار و گفتوگو کرد.
سیوچهارمین جشنواره تئاترفجر هم فرصت مناسبی بود تا برخی از نمایندگان مجلس و عضو شورای شهر تهران در برنامههایی از جشنواره حضور پیدا کنند. همزمان با ششمین روز از جشنواره تئاتر فجر، احمد سالک رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس و نماینده اصفهان، مفید کیایینژاد عضو کمیسیون مجلس و نماینده طالقان و احمد مسجد جامعی عضو شورای شهر تهران، در مجموعه تئاترشهر حضور پیدا کردند و دو اثر این جشنواره را نظارهگر شدند.
نمایش «تکههای سنگین سرب» به کارگردانی ایوب آقاخانی کاری بود که این میهمانان ویژه به تماشای آن نشستند و پس از اجرا هم با عوامل این نمایش دیدار و گفتوگو کردند. گفتنی است احمد مسجدجامعی هم در ایام جشنواره فجربرنامه تهرانگردی با نام تئاترگردی را به بازدید از دیروز و امروز تئاتر ایران اختصاص داد. در این برنامه او به تماشاخانه سنگلج، خیابان لالهزار، تئاتر نصر، تئاتر پارس، گراند هتل رفت. حضور در آکادمی استاد سمندریان و ادای احترام به هنرمندان فقید و از دست رفته حمید سمندریان و هما روستا و همینطور دیدار با آهو خردمند و پاسداشت زندهیاد محمود استادمحمد، دیدار با خانواده استاد اکبر رادی و دیدار با استاد داوود رشیدی از دیگر بخشهای این برنامه بود.
اردیبهشت تئاتر
«اردیبهشت تئاتر ایران» مجموعه همایش هایی است که به مناسبت روز جهانی تئاتر از سال 1387 به مدت یک ماه در کشور برگزار میشود.
در جشن اردیبهشت سال 94 که با حضور علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در تهران برگزار شد، ضمن معرفی و افتتاح پلاتوهای مجموعه تئاتر تهران (پردیس خاوران) از تعداد 41 نفر شامل استاندار، شهردار، برخی از معاونان فرهنگی اجتماعی شهرداریها، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و تنی چند از مدیران و مسئولان نهادهای مختلف استانی و کشور که حامی تئاتر و هنرمندان این عرصه بودند قدردانی به عمل آمد.
تغییر نام ایستگاه مترو چهارراه ولیعصر به ایستگاه تئاترشهر
ایستگاه مترو چهارراه ولیعصر در جلوی مجموعه تئاترشهر قرار گرفته است و در زمان احداث این خط مترو با مخالفت بسیاری از هنرمندان مواجه شد و در نهایت ایستگاه راهاندازی شد که پس از بحث و بررسی در شورای شهر تهران و به پاس خدمات هنرمندان و همینطور حفظ حرمت به اهالی تئاتر نام این ایستگاه به ایستگاه تئاترشهر تغییر نام پیدا کرد.
سیوچهارمین جشنواره بینالمللی تئاترشهر
آیین گشایش سیوچهارمین دوره جشنواره تئاتر فجر با محوریت گرامیداشت پنجاه سالگی تئاتر سنگلج و قدردانی از پیشکسوتان تئاتر اولین روز بهمنماه برگزار شد. تماشاخانه سنگلج یکی از قدیمیترین سالنهای نمایش تهران است که در محله سنگلج، در خیابان بهشت و در ضلع جنوبی پارک شهر قرار دارد. تماشاخانه سنگلج در اوایل دهه ۱۳۴۰ توسط مهندس بابائیان ساخته شد و در مهرماه سال ۱۳۴۴ آغاز بهکار کرد. از نمایشهای مهمی که در اوایل کارِ این تماشاخانه بر صحنه رفت میراث و ضیافت کارِ بهرام بیضایی را میتوان نام برد که در آذر ماه ۱۳۴۶ اجرا شد. سی و چهارمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر در گروههای نمایشی، در بخش های؛ مرور تئاتر سال 1394، میهمان، نسل نو، مسابقه بینالملل و مسابقه تئاتر ایران آثار خود را در مجموعه سالنهای تئاترشهر، تالار وحدت، خانه هنرمندان، تماشاخانه ایرانشهر، تالار فردوسی، تماشاخانه سرو، تالار هنر، تالار مولوی، تالار حافظ و تماشاخانه سنگلج به نمایش گذاشتند و همینطور گروههای تئاتر محیطی و خیابانی هم در فضای محوطه مجموعه تئاتر شهر، باغ هنر(خانه هنرمندان ایران) و محوطه برج میلاد به اجرا و رقابت با یکدیگر پرداختند. سعید اسدی دبیر سی و چهارمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر که در مراسم اختتامیه جشنواره به عنوان دبیر دوره سی و پنجم نیز منصوب شد و طبق گفتههای او قرار است به منظور استفاده بهینه از زمان و فرصت باقیمانده تا برگزاری دوره جدید این رویداد بینالمللی تئاتر ایران، درصدد رفع اشکالات - سی و چهارم - هستیم و دبیرخانه جشنواره سی و پنجم تئاتر فجر هم از اسفندماه سال 94 به صورت جدی فعالیت خود را آغاز میکند.
بازگشایی تالار مولوی
یکی دیگر از اتفاقهای خوب در سال 94 بازگشایی تالار مولوی بود. این تالار که مدتها به سبب تعمیرات تعطیل شده بود، سرانجام با تجهیز وسایل و نوسازی بنای آن بازگشایی شد. تالار مولوی سالهاست که به عنوان سالنی حرفهای برای اجرای تئاتر در میان اهالی هنر نمایش شناخته شده است و این مسأله باعث شد تا تئاتریها از بازگشایی مجدد آن خشنود و مسرور شوند.
دیدار مدیرکل اداره هنرهای نمایشی با پیشکسوتان
در آستانه برگزاری سیوچهارمین جشنواره تئاترفجر مدیرکل هنرهای نمایشی با محمدعلی کشاورز دیدار کرد و در پایان این دیدار هم از استاد کشاورز به عنوان یکی از بزرگان عرصه تئاتر برای آغاز این رخداد فرخنده رخصت گرفت.
برگزاری هفته تئاتر سایر کشورها در ایران
مهدی شفیعی، مدیرکل هنرهای نمایشی اعلام کرده بود که اداره هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شرایط برگزاری هفته تئاتر کشورهای دیگر را در ایران دارد و از این اتفاق که باعث آشنایی با تئاتر روز جهان میشود نیز حمایت همه جانبهای خواهد کرد.ضمن آنکه او خاطرنشان کرده بود همواره درصدد آن هستیم شرایطی را برای اجرای نمایشهای خارجی در ایران و بالعکس فراهم کنیم و در این راستا با رایزنهای فرهنگی بسیاری از کشورها که در عرصه تئاتر حرفی برای گفتن دارند وارد تعامل شدهایم. هفته تئاتر لهستان یکی از نمونههایی است که شاهد برگزاری آن بودیم. گفتنی است در سال 94 برای نخستین بار بود که هفته تئاتر لهستان در ایران برگزار شد و تمام برنامههای این هفته که شامل اجرای نمایشها، سخنرانی و میزگرد است توسط لهستانیها ترتیب داده شده بود.
انتشار سالنامه تئاتر ایران سال 95
در ماههای گذشته طی فراخوانی از هنرمندان، صاحبنظران و فعالان عرصه تئاتر کشور خواسته شد با ارائه نظرات شان نسخه بهروزرسانی شده سالنامه تئاتر ایران برای سال 1395 منتشر شود.
انتشار سالنامه تئاتر ایران که از جمله آرزوهای دیرینه هنرمندان، صاحبنظران، مدیران و دیگر فعآلان حوزه تئاتر محسوب میشد، در سال 1387 به ثمر نشست و در سال 1389 بهروزرسانی شد و پس از گذشت نزدیک به شش سالبار دیگر منتشر خواهد شد.
معرفی طرح برگزاری بازار بهاره تئاتر ایران
مدیرعامل انجمن هنرهای نمایشی ایران، مدیر امور بینالملل اداره کل هنرهای نمایشی، مدیران تماشاخانههای خصوصی در جلسهای با میزبانی اداره کل هنرهای نمایشی، درباره برگزاری بازار تئاتر به توافقاتی دست یافتند و قرار شد بازار تئاتر ایران در اردیبهشتماه سال 95 برگزار شود. شکلگیری سالنهای خصوصی تئاتر و نقش بازاریابی سالنها برای ادامه حیات اقتصادی هریک از آنها از جمله مباحث حائز اهمیت در جلسه و برقراری بازار تئاتر ایران بوده است. در این برنامه سالنهای خصوصی تئاتر که مجوز خود را دریافت کردهاند میتوانند تولیدات، اجراها، برنامههای آموزشی و...خود را معرفی کنند. نقش مارکتینگ در معرفی کمپانیهای تئاتری، قراردادهای تولید و اجرای آثار، بهینهسازی سالنها و امکانات سالنهای خصوصی، نقش تماشاخانههای خصوصی در زمینه ارتباطات بینالمللی و تبادل اجرا، تسهیلات اداره کل هنرهای نمایشی در زمینه تبادل اجرا با کشورهای دیگر و...مورد گفتوگو قرار گرفت.
ریزش پیشانی صحنه تالار اصلی تئاترشهر
یکی از حوادث سال 94 در عرصه تئاتر، فرو ریختن بخشی از سازه فلزی پیشانی صحنه تالار اصلی مجموعه تئاتر شهر به دلیل فرسودگی بکسلهای مهارکننده این سازه بود که نگرانی زیادی را در خانواده تئاتر به وجود آورد. این حادثه روز شنبه 25 مهرماه در حالی به وقوع پیوست که مدیر واحد صحنه در حال نصب دکور بود و باعث آسیب دیدگی شد.
مهدی شفیعی در حضور علی مرادخانی عنوان کرد که بازسازیها باید براساس اولویت انجام میشد. این سازه باید از سالن خارج شود و سازهای سبکتر را با هماهنگی گروه نمایش تدارک ببینیم تا ضمن حفظ ایمنی سالن، نمایش به صحنه برود سپس بازسازی را آغاز کنیم.
علی مرادخانی نیز پس از مشاهده وضعیت سالن اظهار داشت: ما دوست نداریم در شرایط ناامن نمایشی در این سالن اجرا شود، ابتدا باید ایمنی کامل سالن توسط دفتر طرحهای عمرانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بررسی و تضمین شود، سپس برای اجرای نمایشها تصمیم بگیریم.
بازدید وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از روند بازسازی تئاترشهر
مدیر دفتر طرحهای عمرانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در بازدید وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از تئاتر شهر، تاریخ تحویل سالن سایه و پلاتوهای تمرین مجموعه تئاترشهر را مردادماه اعلام کرد.
صبح روز یکشنبه چهاردهم تیرماه، علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به همراه علی مرادخانی، معاون امور هنری و مهدی شفیعی، مدیرکل هنرهای نمایشی، ضمن بازدید از عملیات بازسازی تئاترشهر در جریان تازهترین اتفاقات و پیشرفت مراحل ساخت این مجموعه قرار گرفت. در این بازدید وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از سالنهای سایه، قشقایی و پلاتوهای تئاتر بازدید کرد و در جریان مراحل ساخت، خرید تجهیزات و تغییرات ایجاد شده قرار گرفت. جنتی با اشاره به نامگذاری سال 94 به نام تئاتر، از کند بودن روند بازسازی ابراز نارضایتی کرد و بر لزوم به سامان رسیدن و افزایش سرعت کار مراحل بازسازی این مجموعه و بهبود شرایط هنرمندان تأکید کرد.
مسعود معمار، مدیر دفتر طرحهای عمرانی وزارت ارشاد نیز توضیحاتی را به وزیر ارشاد ارائه و تاریخ تحویل سالن سایه و دو پلاتو تمرین این مجموعه را یک ماه بعد اعلام کرد. در حاشیه این بازدید علی مرادخانی، معاون هنری وزیر ارشاد گفت که پس از بازدید با مهدی شفیعی، مدیرکل هنرهای نمایشی و مسعود معمار، مدیر دفتر طرحهای عمرانی وزارت ارشاد جلسهای را برای پیگیری دستورات وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار کردند تا موارد مورد نظر سریعتر پیگیری شود.
مرادخانی اعلام کرد که بخشی از تجهیزات لازم خریداری شده است. او با اشاره به زمان اعلامشده از سوی مدیر دفتر طرحهای عمرانی وزارت ارشاد برای تحویل سالن سایه و پلاتوها، گفت: «شاید این روند چند روز عقبتر از زمانهای اعلام شده باشد اما آنچه برای ما اهمیت دارد کیفیت کار است. نمیخواهیم به دلیل زمان از کیفیت کار کاسته شود. دوستان حوزه تئاتر هم این تاخیر را به واسطه نتیجه آن خواهند بخشید.»
جشنوارهها در سال 94
در طول سال 94 جشنوارههای کوچک و بزرگی در کشور برگزار شد که اشاره به همه آنها به سبب محدودیت جا غیرممکن بود از این رو در ادامه به برخی از جشنواره هایی که در این سال برگزار شد به انضمام تاریخ برگزاری آن اشاره میکنیم:
پانزدهمین جشنواره عروسکی(مبارک)/1 تا
7 شهریورماه
بیستوپنجمین جشنواره تئاتر سیستان و بلوچستان/ 19 تا 21 مهرماه
بیستمین جشنواره تئاتر استان تهران/ 14 تا 16 مهرماه
چهارمین جشنواره تئاتر شهر/1 تا 6 مهرماه
چهارمین جشنواره سراسری آیینهای نمایشی و پردهخوانی/31 مردادماه
بیستوهفتمین جشنواره استانی چهار محال و بختیاری/27 تا 30 شهریورماه
نهمین جشنواره تئاتر کودک و نوجوان رضوی/ 18 تا 21 مهرماه
هفدهمین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی(محک)/1 تا 10 شهریورماه
بیست و هفتمین جشنواره تئاتر استان اصفهان/7 تا 10 مهرماه
بیست و هفتمین جشنواره تئاتر استان لرستان/ 16 تا 19 مهرماه
بیست و چهارمین جشنواره تئاتر استان یزد/ 23 تا 25 شهریورماه
پنجمین جشنواره تئاتر البرز/12 تا 15 شهریورماه
بیستودومین جشنواره بینالمللی تئاتر کودک و نوجوان همدان /9 تا 14 مهرماه
سومین یادواره «طلوع خرداد»/ 15 تا 25 خردادماه
رپرتوار دفاع مقدس و حماسه حسینی/24 مهرماه تا 1 آبان ماه
نمایش خیابانی ویژه رمضان/ 4 تا 22 تیرماه
ششمین جشنواره خیابانی شهروند لاهیجان/11 تا 15 شهریورماه
دهمین جشنواره بینالمللی تئاتر خیابانی مریوان/5 تا 9 شهریور
دهمین جشنواره سراسری تئاتر رضوی 24 تا 29 مردادماه
هجدهمین جشنواره ملی تئاتر مقاومت – فتح خرمشهر/ 30 اردیبهشت تا 3 خردادماه
نمایشهای اجرا شده در سال 94
در یازده ماه سال 94 تعداد 1101 مجوز برای 825 عنوان نمایش صادر شد. در بخش نمایشهای حرفهای بیش از 500 مجوز برای 468 نمایش، در بخش تئاتر کودک 143 مجوز برای 126 نمایش، در بخش تئاتر کمدی(آزاد) 261 مجوز برای 101 عنوان نمایش، در بخش سرگرمیهای نمایشی 176 مجوز برای 118 نمایش و در بخش آثار متفرقه نمایشی 13 مجوز برای 13 نمایش تعزیه و آیینهای محلی صادر شد.
البته در عرصه نمایشنامه خوانی و نمایش خانگی به ترتیب چهل و شش مجوز صادر شد.
راهاندازی پرتال جامع تئاتر ایران
پرتال جامع تئاتر ایران با هدف تجمیع فرآیند اطلاعرسانی رویدادهای تئاتری سراسر کشور و ارتقای جایگاه تئاتر در حوزه رسانه، هماهنگی تمامی واحدهای تابعه اداره کل هنرهای نمایشی و انجمن هنرهای نمایشی سراسر کشور، کانونهای تخصصی، جشنواره ها، رویدادهای تئاتری و سالنهای زیرمجموعه اداره کل، پس از چند ماه پژوهش و بررسی از شهریور سال 94 آغاز به کار کرد و راهاندازی شد.
برگزاری چهاردهمین جشن سالانه انجمن منتقدان خانه تئاتر
چهاردهمین جشن سالانه انجمن منتقدان و نویسندگان خانه تئاتر با معرفی نمایشهای برگزیده در سال 93 و اعلام برگزیدگان مسابقه مطبوعاتی این انجمن شامگاه پنجشنبه 29 مردادماه برگزار شد.
از دست رفتگان
سال 94 به لحاظ از دست رفتن بزرگان عرصه فرهنگ و هنر ایران سال خوبی نبود و برخی هنرمندان بزرگ حوزه تئاتر کشور از میان ما رفتند. یکی از این بزرگان همای تئاتر ایران(هما روستا) بود که روز سهشنبه 14 مهرماه از خانه هنرمندان ایران تشییع شد. احمد علامه دهر، مصطفی عبدالهی، بهرام ریحانی، علی عباد، زهرا رشیدی، عزتالله هنرآموز، امیر بختیاری، بهمن مظفری، ثریا شیرزاد، مصطفی اسلامیه، ولی الله مؤمنی و... از دیگر هنرمندانی بودند که دیگر در میان ما حضور ندارند.
تعامل با هنرمندان اروپایی
بیستودومین جشنواره بینالمللی تئاتر کودک و نوجوان، مجال خوبی برای تعامل و همکاری با هنرمندان و دست اندرکاران تئاتر اروپا بود. گوردون واین رئیس خانه تئاتر فرانکفورت هم که برای این جشنواره به ایران سفر کرده بود درباره تئاتر ایران گفته که در آلمان سعی کردیم هنر تئاتر ایران را در اروپا جا بیندازیم و در این راستا بسیاری از هنرمندان اروپا مشتاق همکاری با ایران هستند و معتقدم در اینجا توانمندی هنری بالایی وجود دارد.
طبق توافقهای صورت گرفته میان رئیس خانه تئاتر فرانکفورت و کانون تئاتر همدان مقرر شده تا برنامههای درازمدت و مستمری تا سال 2020 با گروههای کانون تئاتر و هنرمندان همدانی انجام شود.
گفتنی است 68 گروه نمایشی از پنج قاره دنیا از جمله؛ کشورهای روسیه، آلمان، ایتالیا، فنلاند، هندوستان، ارمنستان، آفریقای جنوبی، کره جنوبی، اسپانیا، امریکا، اسلوونی، فرانسه، استرالیا، سوئد متقاضی شرکت در این جشنواره بودند.
علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با ابراز خشنودی از برگزاری رویداد هنری مختص کودکان و نوجوانان، به این جشنواره پیام داد که در بخشی از پیام ایشان، آمدهاست: «جشنواره بینالمللی تئاتر کودک و نوجوان همدان فرصت مناسبی برای ارائه بهترین آثار تئاتر کودک و نوجوان در طول یکسال و مجال مغتنمی برای گفتوگوی فرهنگها و اقوام مختلف ایران اسلامی است که با تدبیر و برنامهریزی شایسته، زمینه آگاهی و اندیشهورزی کودکان و نوجوانان این مرزوبوم را بیشازپیش فراهم مینماید.»
فاجعه منا؛ تعطیلی اجراها و برگزاری همایش آیینی حج
فاجعه منا و به شهادت رسیدن حجاج ایرانی در مکه مکرمه در سال 94 از جمله فجایع انسانی بود که همه عرصهها را تحتالشعاع قرار داد. در عرصه تئاتر هم به نشانه همدردی با خانواده قربانیان اجراهای نمایشی تعطیل شدند. در بخشی از پیام مهدی شفیعی مدیرکل هنرهای نمایشی در این رابطه آمده بود: «اندوه تلخی است که در عید قربان، پرچم عزا برافراشتهایم و در سوگ هموطنان مؤمن خویش، به غم نشستهایم. اداره کل هنرهای نمایشی در پی اعلام عزای عمومی، با تعطیلی تالارها و... و تعویق رویدادهای تئاتری استانها و جشنواره مریوان، به همدردی با ملت ایران و سوگواران این فاجعه عظیم خواهد نشست.» در همین راستا نیز همایش پژوهشی نمایش و جلوههای آیینی حج برگزار شد. همایش دو روزه پژوهشی «نمایش و جلوههای آیینی و نمادین مناسک حج ابراهیمی» روز یکشنبه پنجم مهرماه، با یاد قربانیان فاجعه منا در حوزه هنری آغاز به کار کرد.
جنتی: همه توانمان را صرف تئاتر میکنیم
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی پس از پایان جلسه با مدیران کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استانها، گفته بود: گسترش فضاهای نمایشی کشور در دستور کار وزارتخانه قرار دارد. علی جنتی درباره حمایت دولت از تئاتر خصوصی گفته بود: شهرداری در این زمینه کمکهای خوبی انجام داده است و در مورد تئاتر خصوصی هم اگر حمایت مالی صورت نگیرد، با تخفیف در هزینه عوارض و مالیاتی که بر عهده آنهاست، کمک میکنند.
او ادامه داده بود: خوشبختانه در تهران کار بسیار خوبی انجام شده و بازسازی تئاترشهر، ساخت پردیس تئاتر خاوران و همینطور تماشاخانههای مختلف خصوصی، فضای خوبی در اختیار تئاتر ما گذاشته است.
جنتی درباره حمایت از تئاترهای خصوصی هم تأکید کرده بود: هر کمکی از دستمان برآید برای حل مشکلات بخش خصوصی انجام میدهیم و حتی اگر اعتبار لازم را نداشته باشیم، از شهرداریها کمک خواهیم گرفت تا با تخفیف در عوارض و مالیات به رشد آنها کمک کنند.
اهدای نشان خسرو خورشیدی و انتشار فراخوان سمینار تخصصی طراحی صحنه
اهدای نشان خسرو خورشیدی نیز از برنامههای مهم در سال 94 بود که برای نخستین بار در اولین سمینار تخصصی طراحی صحنه تئاتر و سینما به همت مؤسسه فرهنگی هنری کارنامه منتشر شد. این سمینار در آذرماه در دو بخش ارائه مقالات و میزگردهای تخصصی و طراحی صحنه تئاتر و سینمای ایران برگزار میشود و در سه بخش بهترین طراحی صحنه تئاتر، بهترین طراحی صحنه سینما و تلویزیون، مؤثرترین پژوهشگر و مدرس در حوزه طراحی صحنه نشان خسرو خورشیدی اهدا میشود.
حمایت از تالارهای خصوصی
در دولت یازدهم، توجه به خصوصیسازی مسألهای حائز اهمیت محسوب میشود. از این رو در حوزه هنرهای نمایشی هم این امر نقش ویژهای دارد و مدیران فرهنگی نهایت تلاش خود را در راستای افزایش کمی و کیفی تالارهای خصوصی به کار گرفتهاند.
تشکیل صنف تماشاخانههای خصوصی
در نشست مدیرکل هنرهای نمایشی، مدیران وزارت کار و مدیران تماشاخانههای خصوصی تشکیل صنف تماشاخانههای خصوصی کلید خورد.
مهدی شفیعی، مدیرکل هنرهای نمایشی، در نشست مشترک با مدیران کل وزارت کار و مدیران تماشاخانههای خصوصی بر تکمیل طرح تثبیت و هویتبخشی به تماشاخانههای خصوصی تأکید کرد. شفیعی با اشاره به اهمیت زمانی تحقق این طرح، تشکیل صنف تماشاخانهها را موجب تعریف افق رویکردی و حفظ این پدیده از آسیبهای محتمل دانست و امکان ایجاد تعامل با دولت را از نتایج تشکیل این صنف برشمرد.
در پایان این نشست دبیر سازمان رسیدگی به امور مؤسسات هنری تک منظوره، توضیحاتی ارائه کرد و مدیران تماشاخانههای خصوصی، ضمن طرح پرسشهایی از مسئولان حاضر، اظهار امیدواری کردند که با تشکیل این صنف، علاوه بر خدمت به جامعه تئاتر، مبحث اقتصاد تئاتر را محقق کنند.
تا پایان سال 94 حدود 26 تالار خصوصی در تهران فعالیت قانونی میکنند که هرکدام سهم بسزایی در افزایش اجراهای گروههای تئاتری در پایتخت دارند. نکته حائز اهمیت نیز آن است که بر خلاف سالهای قبل که تالارها و محل اجرای نمایشها در محدوده یک یا دو منطقه متمرکز بود، در حال حاضر تالارهای خصوصی در بسیاری از مناطق تهران ساخته شده است و همین مورد باعث شده تا ارتباط تئاتر با مردم در مناطق مختلف شهر تهران مضاعف تر شود.
ایران/در گفتوگوی مجریان پنجمین جشنواره مد ولباس با «ایران» مطرح شد
نگاه فرهنگی و هویتی به مد و لباس
نرگس عاشوری
جشنواره مد و لباس فجر در حالی عصر امروز چهارشنبه 19 اسفندماه با برگزاری مراسم اختتامیه در تالار وحدت به فعالیت پنجمین دوره خود پایان میدهد که به لحاظ اجرایی نسبت به دوره قبل چند تغییر را تجربه کرد؛ تغییراتی که مبنای آن لحاظ کردن نگاه فرهنگی و هویتی به مد و لباس در جشنواره بوده است.
حذف بخش فروش متمرکز از جشنواره مد و لباس فجر از جمله تغییرات این دوره از جشنواره است. در این دوره طبق تصمیمگیری گروه سیاستگذاری و اجرایی بخش فروش به صورت غیرمتمرکز و در قالب طرحی با عنوان فروش ویژه شیما اجرا میشود. بر اساس این طرح که تا پایان اسفند در حال اجراست آثار برتر دورههای گذشته که قابلیت تولید انبوه دارند در 1500 فروشگاه شهرهای مختلف با 20 درصد تخفیف به فروش میرسد. این اتفاق که ضرورت آن در دورههای قبلی جشنواره بارها از سوی هنرمندان و طراحان لباس مطرح شده بود باعث میشود جشنواره مد و لباس جنبه تخصصی پیدا کند و با افزایش سطح هنری و علمی آن، هنرمندان و فعالان بیشتری برای شرکت در این جشنواره ترغیب شوند.
حمیدرضا یوسفیفر، دبیر اجرایی پنجمین جشنواره مد و لباس فجر در مورد تأثیر این جداسازی بر جشنواره مد و لباس به «ایران» میگوید: «سعی کردیم بر بعد فرهنگی و هنری این جشنواره بیشتر توجه کنیم. این موضوع در انتخاب آثار بخش نمایش هم قابل مشاهده است و از میان تعداد زیاد آثار رسیده، تعداد اندکی که ویژگیهای هنری بیشتری دارند برای نمایش انتخاب شدند.»
همچنین در بخشی از برنامههای این دوره جشنواره بیست برند حرفهای در حوزه مد و لباس در بخش «ویترین ملی» معرفی شدند که به گفته یوسفیفر هدف از برگزاری این بخش از نمایشگاه، معرفی لباسهایی است که بر اساس مؤلفههای ایرانی و اسلامی تولید شدهاند. او در این باره توضیح میدهد: «افراد پیشقدمی در این حوزه داریم که مردم از آنها شناخت ندارند. «ویترین ملی» این فرصت را ایجاد کرد که نمونههای منتخبی از آثار فعالان این حوزه در معرض تماشا قرار بگیرد. این آثار از خلاقیت ویژهای برخوردار هستند، ظرفیت تولید انبوه دارند ضمن اینکه تولید آن به صورت صددرصد داخلی است.»
غفلت از ظرفیت فضای مجازی برای معرفی آثار ارائه شده و ترویج اهداف این جشنواره یکی از انتقادهایی است که هر چند در ایام تدارک این جشنواره بارها از سوی برگزارکنندگان مورد تأکید قرار گرفت اما در زمان اجرا تأثیری در میزان سهم این جشنواره برای استفاده از این ظرفیت نداشت. یوسفیفر هرچند که بخشی از این انتقادات را قبول دارد اما میگوید: «سایت بنیاد ملی لباس با ارائه آدرس بیش از هزار واحد صنفی که در این حوزه با مجوز فعالیت میکنند برای جبران این نقیصه است؛ همچنین کارگروه ساماندهی مد و لباس در تلگرام با راهاندازی کانال اخبار این دوره را به صورت آنلاین پوشش میداد.»
او همچنین درباره استفاده از مانکنهای زنده برای نشان دادن و تبلیغ لباسها که تنها و برای اولین بار در سومین دوره جشنواره مورد توجه برگزارکنندگان آن قرار گرفت میگوید: «جشنواره فجر جشنواره حوزه مد نیست. اجرای زنده و مدلینگ ابزار تخصصی برای معرفی برندهاست که فعالان این حوزه میتوانند برای آن مجوز بگیرند. ما دو سال پیش این برنامه را اجرا کردیم تا دستاندرکاران، تولیدکنندگان و برندها متوجه شوند که دولت قبول کرده است صحنه برای نمایش و معرفی لباس مورد نیاز است.»
تأکید برگزارکنندگان دورههای مختلف جشنواره به لحاظ کردن بخش بینالملل یکی از ابهامات دورههای مختلف جشنواره است. این بدیهی است که جشنوارهها بعد از چند دوره با حضور دیگر کشورها به واقع شکل بینالمللی به خود بگیرند اما به شرط آنکه هدف و نگاه این بخش مشخص باشد. در دورههای گذشته این بخش به نمایش آثار چند کشور در غرفههای مختلف محدود میشد که هدف اصلی این بخش یعنی الگو برداری و تبادل اطلاعات کمتر مورد توجه قرار میگرفت اما سیاستگذاران این دوره از جشنواره تصمیم گرفتهاند به جای در اختیار قرار دادن چند غرفه از بخش نمایشگاه با دعوت از استادانی از دانشگاه «پلی مدا» ایتالیا و برگزاری کارگاههای آموزشی «هنر تا تجارت» بر جنبه آموزش و تبادل اطلاعات تمرکز کنند، هر چند همچنان عنوان بخش بینالملل به این دوره از جشنواره سنجاق شده است و تأکید بر این عنوان انتظارات و توقعاتی را ایجاد میکند که به واقع متناسب با خروجی این بخش نیست. مونا تلاشان رئیس دبیرخانه بخش بینالملل پنجمین جشنواره مد و لباس فجر در این باره میگوید: «10 نفر از طراحان و تولیدکنندگان کشورهای مختلف اعلام آمادگی کردند که در این بخش شرکت کنند، اما بحث این است که با حضور چند کشور ضعیف تا متوسط چه اتفاقی میافتد؟ هدف ما این بود که بخش بینالمللی کاربردی شود.»
یکی از اتفاقهای مهم این دوره از جشنواره برگزاری مسابقه زنده طراحی لباس و انتخاب رنگ سال ایرانی است؛ اتفاقی که شاید در همه کشورهای صاحب سبک روی می دهد و رنگ محلی و بومی اعلام شده میتواند هویتسازی دقیقی برای جریان مد و لباس این کشورها داشته باشد. صدیقه پاک بین دبیر انجمن طراحان لباس و پارچه ایران و دبیر کمیته طراحی پنجمین جشنواره مد و لباس فجر ارزیابی کلی طراحان و شناسایی نقاط ضعف و کمبودهای طراحان ایرانی را از جمله اهداف برگزاری این مسابقه اعلام میکند که به گفته او قرار است در برنامهریزیهای آینده سیاستگذاران حوزه مد و لباس مدنظر قرار بگیرد.
او در بخش دیگری از صحبتهای خود بر وجهه آموزشی- هنری، هویتسازی پوشاک ایرانی و کاربردی بودن آن به عنوان اهداف اصلی این جشنواره تأکید دارد و در ارزیابی کلی خود از پنجمین دوره میگوید: « امسال طرحها به لحاظ الگوسازی، کیفیت دوخت و همنشینی رنگها خوب بود. الان میتوان گفت مشکل همنشینی رنگها کاملاً حل شده است و طراحان فهمیدهاند از چه رنگهایی میشود بهتر استفاده کرد ولی خب ما هنوز اول کار هستیم باید تلاش کرد و آموزش دید.».
جام جم/دکتر عنادی در مراسم تودیع مدیرعامل سروش مطرح کرد؛
سروش منحل نخواهد شد/ سیاست رسانه ملی در مورد موسسات وابسته،درآمد زایی است
رئیس موسسه و مدیرمسئول جام جم گفت: می خواهیم سروش را به سمت درآمدزایی ببریم. آقای دکتر سرافراز می خواهد سازمان را نجات دهد. او مدیری است که شجاعت و جسارت دارد. سازمان صدا و سیما به مرور زمان تبدیل به یک نهاد عریض و طویل شده است.
به گزارش جام جم آنلاین ، مراسم تودیع و تقدیر از مهدی فضائلی مدیر عامل انتشارات سروش عصر روز گذشته (سه شنبه 18 اسفند) با حضور مدیران رسانه ای و فرهنگی کشور در محل این انتشارات برگزار شد.
بر اساس این گزارش، محمدحسین صفارهرندی در این مراسم با بیان اینکه کسانی هستند که اسم شناسنامهشان با رسم درونیشان نمی خواند در این باره توضیح داد: عدهای هم هستند که اسم خودشان را معتدل می گذارند، اما افراطی اند. امروز هم شاهد میدانداری همین افراد هستیم.
وی در ادامه به نام فضائلی اشاره و خاطر نشان کرد: فضائلی اسم شناسنامه ای قشنگی دارد که همه آرزویش را دارند. من به اعتبار آشنایی که از عملکرد فضائلی دارم، شهادت می دهم که نامش با رسم عملی اش متفاوت است.
وی در ادامه سخنانش فضائلی را فردی موفق دانست و افزود:فضائلی جامعه اسلامی دانشجویان را تاسیس کرد همان زمانی که بدعت بزرگی محسوب می شد و معتدلان امروز به او اعتراض می کردند.
وزیر ارشاد دولت نهم با تاکید بر این مسئله که نهال جامعه اسلامی دانشجویان آن روز که فضائلی آن را کاشت، امروز درخت تناوری شده اظهارداشت: فضائلی موسس خبرگزاری فارس بوده و من یک دوره عضو شورای تعیین خط مشی این خبرگزاری بودم که جلسات هفتگی داشت و کارهای فضائلی را دنبال می کردم. مدیریت او باعث شد که این خبرگزاری ظرف مدت کوتاهی تبدیل به خبرگزاری اول کشور بشود.
صفارهرندی ارزیابی خود را از فضائلی منوط به مسئولیتش در سروش ندانست و ابراز داشت: فضائلی را به اعتبار مسئولیتی که در سروش داشته نمی توانم ارزیابی کنم ولی اجمالا از روی آثار و برکات حضورش در مقایسه با ادوار دیگر سروش می توان گفت دوره او دوره ای نیست که باعث شرمندگی باشد. من فضائلی را به عنوان یک کنشگر سیاسی فرهنگی در دوره تلاطم و بحران دیده ام.
وی در پایان سخنانش اینگونه کلام را تمام کرد که، فضائلی فرد ثابت قدمی است، شخصی نیست که در تلاطم بحران ها این سو و آن سو بشود.
حجتالاسلام محمدرضا زائری نویسنده و فعال فرهنگی هم در این مراسم گفت: آقای فضائلی شخصیت باصلابت و قاطعی دارد که متناسب با شرایط با دیگران برخورد می کند. دو کار مهم آقای فضائلی در سروش توجه من را به خود جلب کرده است: توجه به سرمایه معنوی سروش و دیگری توجه به صدا و سیما برای پشتیبانی و تبلیغ سروش. ظرفیت سروش نیز مانند خیلی از سرمایه های عظیم گاهی به درستی شناخته نمی شود .
وی گفت: متاسفانه سروش مثل دیگر ظرفیتهای صدا و سیما قدرش شناخته نمیشود و شبیه یک ساختمان کارگزینی با آن برخورد میشود. سروش بیش از این اندازه بزرگ است که با یک امضا وضعش تغییر کند.
وی با برشمردن سابقه 40 ساله سروش اذعان داشت: «بهانه مشکل مالی بهانه کودکانه است.»
هر روز یک شایعه نسازیم!
دکتر مراد عنادی رئیس موسسه و مدیرمسئول جام جم در ادامه مراسم گفت: من نه افراطی می خواهم صحبت کنم نه خیلی معتدل، بلکه می خواهم عقلانی صحبت کنم.
وی با تشکر از برگزاری این جلسه گفت: سروش و جام جم هر دو متعلق به خانواده بزرگ صدا و سیما هستند. خود جناب فضائلی هم تایید خواهند کرد تصمیم در مورد انتشارات سروش در سال 88 در کمیته ساماندهی سازمان در مورد مجامع وابسته به صداوسیما گرفته شده و امضاء آقای اشعری، آقای سیاهکلی و... پای آن سند است. از جمله مصوبات آن سند این است که سروش و جام جم به عنوان بازوهای مکتوب سسازمان در حوزه انتشار روزنامه، مجله و کتاب با مدیریت یکپارچه و حفظ برند یکسان سازی شوند .
انحلال سروش شایعه است
رئیس موسسه و مدیرمسئول جام جم یادآور شد: متاسفانه نمی دانم چرا از وقتی که این مسئله مطرح شد، عده ای بر چه اساسی دارند دامن می زنند که سروش منحل می شود ! اصلا چنین چیزی نیست، سروش با همین برند و توانمند تر از همیشه به راه خود ادامه می دهد و اصلا تردید نکنید.
وی با اشاره به سخنان زائری بیان کرد: اقای زائری ای کاش بودند و نمی رفتند. من همینجا در حضور همه تک تک شما امضا می دهم سال آینده همین موقع همین ساعت، اقای زائری بیاید ببیند که سروش یک پله بالاتر ایستاده یا نه؟! اگر نبود من استعفایم را می نویسم می روم.
دکتر عنادی افزود: این بی انصافی است که اینطور صحبت کنیم که دور آقای سرافراز آدم عاقل نیست، این حرف یعنی چه؟ دور و بر آقای سر افراز همه تحصیلات دانشگاهی دارند و رتبه های نخست کنکور هستند. آقای دکتر سرافراز را آقای صفار و آقای فضائلی بهتر از من میشناسند ایشان انسان سخت کوش ، پرکار ، پاکدست و فردی است که حضرت آقا درمورد ایشان 14 ویژگی گفته اند که در مورد هیچکس نگفته اند، چنین انسانی را نباید بخاطر یک سری مباحث تخریب کنیم، ایشان شجاعت دارد می خواهد یک سری تصمیمات معطل مانده را اجرا کند، ایا این باید باعث شود ایشان را بکوبیم؟!
از اسوه های اخلاق انتظار بیشتری می رود
وی خاطرنشان کرد: به نظر من این بدخلاقی است و از اسوه های اخلاق که ما باید از آن ها درس اخلاق بیاموزیم چنین قضاوتی بی انصافی است.
چابک سازی رسانه ملی با جراحی
رئیس موسسه و مدیرمسئول جام جم گفت: شایعه دیگری هم مطرح می شود که قرار است عده ای از کارکنان سروش اخراج شوند. خیر، همه هستند و کسی قرار نیست اخراج شود. ما می خواهیم سروش را به درآمدزایی برسانیم. جناب فضائلی زحمت کشیده اند ما هم خدمتشان ارادت داریم .یک سری مسائل است که شاید ایشان هم مقصر نباشد و شاید بروکراسی سازمان بوده و خود آقای سرافراز هم دارد تلاش می کند با جراحی سازمان را چابک سازی کند .
وی با بیان اینکه شجاعت می خواهد از 2900 مدیر 700مدیر را بخواهید تعدیل کنید گفت: یک تایپیست را بخواهید جابجا کنید 10 نفر به شما زنگ می زند، جابجایی 700 مدیر سونامی ایجاد می کند و به این سادگی نیست.
عنادی تاکید کرد:آقای دکتر سرافراز می خواهد سازمان را از این وضعیتی که عریض و طویل و بی در و پیکر شده که با 45 هزار نیرو ، با کسری بودجه وحشتناک و دولتی که بودجه را کاملا بسته و یک ریال به صداوسیما نمی دهد روبرو است نجات دهد.
سیاست رسانه ملی در مورد موسسات وابسته، ترغیب درآمد زایی است
مدیر موسسه جام جم یادآور شد: حضرت آقا فرمودند صداوسیما قرارگاه مقدم جنگ نرم است، قرارگاه مقدم جنگ نرم باید در عرصه ناتوی فرهنگی و شبیخون فرهنگی تغذیه شود ،چه کسی باید حمایت کند؟ دولت که حمایت نمی کند و هیچ بودجه ای نمی دهد و همان هم که داده با تخصیص های زمان دار استمهال می کند و انواع اذیت و ازار می کند تا یک پولی بخواهد اختصاص بدهد. در چنین شرایطی هر کدام از ما باشیم راهی نداریم جز تعدیل ساختار ، رفع کاستی ها و رفتن به سمت درآمد زایی ، این در مورد جام جم به ما تکلیف شد که در مورد سیما چوب، تکتا،سروش صوتی و تصویری و ساراتل همه این مجامع باید به سمت درآمدزایی بروند.
وی در عین حال خاطرنشان کرد: ما نمی خواهیم زحمات مدیران قبلی و آقای فضائلی را نادیده بگیریم. ایشان زحمت کشیده اند و کارهای ارزشمندی هم صورت پذیرفته و ما آمده ایم بخشی از کار را ادامه بدهیم .
5میلیارد کتاب دارد خاک می خورد!
عنادی ادامه داد: میخواهیم اگر بشود 5میلیارد کتابی که در انبار غزالی دارد خاک می خورد را یک طوری بفروشیم،کار سختی هم هست اما باید با یک فرمولی این کار را انجام بدهیم چون سرمایه این مملکت و صداوسیما است. در مورد برند سروش ،کتاب ها و مجلاتش هم می دانید که مهم اند و یک زمان مجله سروش جایگاه ویژه ای داشت که الان این جایگاه را ندارد.
وی اضافه کرد: البته می توانیم بگوییم علتش شبکه های مجازی و اجتماعی است اما همه اش این نیست، بازنگری در شکل و محتوا متناسب با ذائقه مخاطب امروز را باید طراحی کنیم.
عنادی با اشاره به اهمیت سروش در حوزه کتاب بیان کرد : در مورد سروش برنامه ما این است با یک هم افزایی با موسسه جام جم با حفظ برند سروش با جایگاه حقوقی اش این مسیر را پیش ببریم اگر روزی اتفاقی بیفتد از حالت دولتی خارج شود و خصوصی شود که این هم فرایند حقوقی دارد، یعنی سهامدارانش باید سهام را بخرند و در این چارچوب فعالیتشان را ادامه دهند.
برند سروش حفظ می شود
وی با قدردانی مجدد از فضائلی در مدت تصدی سروش در بخش دیگری از سخنانش تصریح کرد: هم روزنامه جام جم و هم سروش هر دو از خانواده صدا و سیما هستند. دوستانی که اهل علم هستند اگر تورقی داشته باشند می بینند که در جام جم، ایران فرهنگی با آن عظمت گنجید، حالا چطور سروش نگنجد؟ البته ادعای ما این نیست که سروش در دل جام جم بگنجد که بعد بگوییم جام جم کوچک تر از آن است که سروش در آن بگنجد. اصلا چنین چیزی نیست ، برند سروش حفظ می شود و سروش و جام جم به عنوان دو بازوی مکتوب سازمان صداوسیما مسیر خود را قوت و قدرت ادامه خواهند داد.
برخی سخنرانان را صداوسیما بزرگ کرده
عنادی تاکید کرد: من این حرف ها را نمی زنم چون آقای سرافراز مدیر من است بلکه به عنوان کسی که در سازمان بزرگ شدم می گویم و اگر شهرتی هم پیدا کردم از باب همین آنتن بوده کما اینکه خیلی از آقایانی هم که الان سخنرانان مشهوری هستند را همین صداوسیما بزرگ کرده و اگر صداوسیما نبود این افراد را مساجد محلشان هم نمیشناختند. بنابراین جا دارد از آقای سرافراز و خانواده بزرگ رسانه ملی تشکر و دعا کنیم که این مدیر سخت کوش و سالم موفق شود و هر روز یک شایعه برایش درست نکنیم و عملیات روانی علیه اش ایجاد نکنیم یک بنده خدایی پیدا شده دارد سالم کار می کند کمکش کنیم تا منویات مقام معظم رهبری در حکم و پیوست حکمی که دارند اجرا کند و به نحو احسن به سرانجام برساند.
مدیران فرهنگی مظلومند
وی در خاتمه سخنان خود گفت: این بحثی که حضرت اقا می فرمایند فرهنگ مظلوم است کار فرهنگی و مدیر فرهنگی هم مظلوم است و ما که از جنس فرهنگ هستیم نباید اجازه دهیم این مظلومیت مضاعف شود و باید کمک کنیم تا مدیران وظایفشان را به نحو احسن انجام دهند.
برنامه های بی ثمر دولتی!
منیژه شعاعی، سردبیر سابق مجله سروش کودکان با بیان آنکه «در روزگاری که جوانان حق خود را از قانون میستانند؛ ولی از آنجا که کودکان در صندوق رای سهمی ندارند، نادیده گرفته میشوند» فضایلی را از معدود مدیرانی برخواند که درک درستی از تفاوت کودک و خردسال داشت و موجبات انتشارات سروش خردسال را مهیا کرد.
وی در بخشی از صحبتهایش با اشاره به برنامهها و جلسات بیثمر دولتی در حوزه کودک گفت:«اگر بر فرض کارهای آموزش و پرورش ضد پرورش ندانیم، این وزارتخانه برنامهای برای پرورش ندارد.»
محسنیان راد: سروش را خصوصی نکنید
مهدی محسنیانراد هم در این مراسم طی سخنانی گفت: مطلبی درباره خصوصی کردن سروش دارم. این کار را نکنید چون فرو می ریزد. من چند کتاب دارم که ناشران خصوصی چاپشان می کنند. همه این ناشران نسبت به اوضاع و بازار مضطرب هستند. 22 سال پیش گفتیم صدا و سیما باید ساختار خود را کاملا عوض کند، ولی این کار را نکردید.
وی در پایان سخنانش گفت: آقای فضائلی از شما متشکرم که هر وقت می خواستم به سروش بیایم، ادای مدیرعامل های دک و پوزی را در نمی آوردید.
حمزهزاده: سروش وقتی ضعیف شد که نشریه هایش را پشت سر هم زیاد کرد
محمد حمزهزاده، مدیرعامل انتشارات سوره مهر هم در این مراسم ابراز داشت: اگر قرار بود حنجره بدریم و انتقاد کنیم باید آن زمانی حرف می زدیم که اینجا از نظر مدیریتی ضعیف تر میشد و مدیرانی با دوره مدیریت شش ماهه بر سروش مدیریت می کردند.
وی در پایان گفت: من این مسئله را به آقای فضائلی هم گفتم که کار مجله با کار کتاب مثل آب و آتش است. یعنی وقتی به سمت مجله بروی، کار کتاب نابود می شود. به نظرم سروش هم وقتی نشریه هایش را پشت سر هم زیاد کرد، از نظر چاپ کتاب نحیف و ضعیف شد.
حمزهزاده تصریح کرد در زمان مدیریت فضایلی باد بر پرچم انتشارات سروش وزیده شد
فضائلی: هیچکس به دنبال حذف سروش نبوده و نخواهد بود
به گزارش فارس ،مهدی فضائلی در آئین تقدیر از سالها فعالیتش اظهار داشت: به نظرم این بداخلاقی و بی انصافی است که مدیران ما به جای اثبات خود و فعالیت هایشان به دیگران حمله می کنند.
وی با تقدیر و تشکر از مدیران پیشین که در رسیدن سروش به این جایگاه نقش مهمی ایفا کردهاند تصریح کرد: وظیفه خودم می دانم که اگر امروز انتشارات سروش، سروش شده و بخشی از فرهنگ این کشور است، از مدیران قبلی تشکر کنم. وضعیت فعلی سروش مرهون یک تلاش بیش از 40 ساله است. دوران 37 ساله پس از انقلاب، دوران طلایی این انتشارات است و 1700 عنوان از کتاب های سروش مربوط به این مقطع زمانی است.
مدیرعامل سروش ادامه داد: به این دلیل با برگزاری مراسم امروز مخالفت نکردم چون کار در یک مجموعه را هیچ وقت متعلق به خودم نمی دانستم.
فضائلی با بیان اینکه وقتی به انتشارات سروش آمدم تعدادی از آثار معطل مانده بود که تعدادشان خیلی زیاد بود تصریح کرد: همان زمان پالایشی کردم. به این ترتیب خیلی از آثار از مجموعه کارهای سروش خارج شده و قراردادهایشان حذف شد.
وی در پایان از حذف سروش هم سخنانی را بازگو کرد و اینگونه توضیح داد: هیچکس به دنبال حذفش نبوده و نخواهد بود.
جام جم/حاتمی کیا: پرویز پرستویی ستاره بزرگ سینمای ایران است
ابراهیم حاتمی کیا گفت: پرستویی در جامعه ما حضوری تأثیرگذار دارد و به تعبیر من ستاره بزرگ سینمای ایران است.
به گزارش جام جم آنلاین،ابراهیم حاتمیکیا کارگردان فیلم سینمایی «بادیگارد»در مراسم بزرگداشت از استاد پرویز پرستویی گفت: برایم سخت است که بخواهم در کنار بزرگان حاضر در این جمع صحبت کنم. از قبل فکر کرده بودم باید متنی را برای این مراسم آماده کنم اما اخلاقم طوری است که باید در لحظه صبحتهایم را به زبان بیاورم.
وی ادامه داد: اگر در سینمای ایران بخواهیم بازیگری را تعریف کنیم، به افرادی برخورد میکنیم که به مرتبه ستاره میرسند و از لنز شیشهای دوربین عبور میکنند و دیگر به جایی میرسند که لنز دوربین را احساس نمیکنند و به راحتی با مخاطب ارتباط برقرار کردند. اما افرادی هستند که فراتر از این جملات میروند و به تعبیری سوپراستار میشوند. یعنی عزیزانی که در جامعه خود علاوه بر بازیگر بودنشان برای مردم خاطراتی میسازند به طوریکه نمیشود این خاطرهها از اذهان مخاطب پاک کرد و دیگر در مرتبهای قرار میگیرند که وقتی با فردی مواجه میشوند مدام این جمله را میشنوند که من کودکیم را با شما گذراندم.
کارگردان فیلم «چ» درباره همکاری با پرستویی، ادامه داد: پرویز پرستویی یکی از همین افراد است و به تعبیر من ستاره بزرگی در سینمای ایران است. پرستویی در جامعه ما حضوری تأثیرگذار دارد. من نیز در این سالها همکاریهای بسیاری با ایشان داشتم که به آنها افتخار میکنم. وقتی با پرستویی همکاری میکنند در حقیقت در حال شنا در عالم هنر هستم و اصلاً حضور ایشان را در کنارم حس نمیکنم اما زمانی که در کنارم حضور ندارند، بسیار زیاد متوجه عدم حضورشان میشوم برای مثال در فیلم «چ» همین حس را داشتم و دست و پایم را گم کرده بودم که بعد از آن هنگام فیلمبرداری فیلم «بادیگارد» متوجه عدم حضور ایشان در فیلم «چ» شدم.
وی در پایان افزود: جایگاهی که پرویز پرستویی در آن قرار دارد جایگاه والایی است و معتقدم که میبایست پیشتر از اینها از ایشان تقدیر میشد و درباره ایشان صحبت میکرد.
جوان/تلويزيوني بهتر با ادغام شبكهها و حذف برنامههاي كپي و موازي
فصل هرس سيما
دو شبكه مستند و 3 سيما هفته آينده HD ميشوند / حذف شبكههاي كم مخاطب در تلويزيون با ادغام در ديگر شبكهها بعد از اعلام معاون سيما جديتر از قبل به نظر ميرسد. اين حذف ميتواند شامل برنامههايي كه در چند سال اخير به صورت موازي و كپي شده در شبكههاي مختلف روي آنتن رفته نيز اعمال شود...
نویسنده : محمدصادق عابديني
حذف شبكههاي كم مخاطب در تلويزيون با ادغام در ديگر شبكهها بعد از اعلام معاون سيما جديتر از قبل به نظر ميرسد. اين حذف ميتواند شامل برنامههايي كه در چند سال اخير به صورت موازي و كپي شده در شبكههاي مختلف روي آنتن رفته نيز اعمال شود تا هزينههاي شبكهها كاهش پيدا كند و با داشتن برنامههاي اصلي، بر جذابيت تلويزيون افزوده شود.
ادغام شبكههاي تلويزيوني در سال آينده به عنوان گزينه روي ميز مديران ارشد صداوسيما مطرح است، پروسهاي كه در آن هزينههاي بالاي HD شدن شبكههاي تلويزيوني را كاهش ميدهد و در مجموع به نفع وضع ملي سازمان است. در اين بين بايد يك فكر جدي نيز براي برنامههاي موازيكاري و كپي شده نيز شود.
انواع كپيكاريها در تلويزيون
در علم مديريت بحثي به نام «بنچ ماركينگ» وجود دارد. در تعريف علمي بنچ ماركينگ توضيحات زيادي ميتوان داد، اما راحتترين تعريف آن اين است كه نگاه كنيد ديگران چطور موفق شدهاند و شما هم همان كار را انجام دهيد.
اين تعريف ساده را در برنامهسازي تلويزيوني براي صداوسيما ميتوان به خوبي مشاهده كرد، اما برنامهسازان ايراني كمي كار را راحتتر كردهاند؛ يعني در فرايند بنچ ماركينگ«خلاقيت» را حذف و جاي آن را به «كپي» دادند؛ كپيكاري از شبكههاي ماهوارهاي به خصوص برنامههاي شبكههاي فارسي زبان در مرحله اول و در مرحله دوم كپي كردن از روي دست ديگر شبكههاي تحت پوشش صداوسيما كه همان همكاران درون سازماني نيز به شمار ميروند.
هر روز با يك گردش ساده در ميان بيش از 20 شبكهاي كه از طريق ست آپ باكس در اختيار بينندگان صداوسيما قرار ميگيرد، ميتوان به مجموعهاي از برنامههاي اصلي، كپي شده و موازي رسيد. برنامههاي موازي بيشتر در موضوع برنامه كپي هستند و شايد در نوع اجرا تفاوتهايي با برنامه اصلي داشته باشند.
برنامههاي خانوادگي و معارفي در صدر
از صبح تا غروب برنامههاي خانواده محور كه مخاطب اصليشان زنان خانهدار و كارمند است در شبكههاي مختلف جولان ميدهند.
شبكه يك سيما «خانواده يك»، شبكه 2 «زنده باد زندگي»، «گلبرگ» شبكه 3 و شبكه 5 «به خانه بر ميگرديم» شباهتهاي زيادي به هم دارند. اگر صرفاً آيتم آشپزي اين برنامهها را در نظر بگيريم ميتوانيم برنامههاي «دستپخت» شبكه يك و «دست پخت خودماني» شبكه2، «بهونه» 3 سيما را به «آشپزخانه شماره 3» كه از شبكه بازار پخش ميشود نيز به اين ليست افزود.
از سوي ديگر تقريباً همه شبكههاي سيما در ساعات نزديك به اذان ظهر برنامههاي معارفي را روي آنتن ميبرند. شبكه يك «قاف تا قبله»، «از آن ميگويند» شبكه 2 و «سمت خدا» شبكه 3، «تا نيايش» شبكه 5به علاوه برنامههاي معارفي شبكه قرآن سيما كه رويكرد مشابه و يكساني دارند.
درباره برنامههاي ورزشي نيز بايد گفت موفقيت برنامه شبكه 3 سيما باعث شده تا ديگر شبكهها هم بخواهند برنامههايشان «90» باشد!
سينماييهاي موازي
همان طور كه برنامه «90» از سوي شبكههاي ديگر كپي شده، برنامه «هفت» نيز در يك موازي كاري آشكار از سوي شبكه 4 با عنوان «سينماي ايران» كپي شد.
با اين تفاوت كه شبكه 4 به دليل نداشتن مخاطب نتوانسته در رقابت سينمايي با برنامه شبكه 3 حرفي براي گفتن داشته باشد.
جالب اينجا است كه رئيس سازمان صداوسيما در احكام مديران سيما براي هر شبكه رويكرد تخصصي در نظر و هر شبكه مسئوليت مشخصي را بر عهده گرفته است. اين تقسيم مسئوليتها قاعدتاً بايد باعث شود تا هيچ شبكهاي برنامه مشابه يا موازي با ديگر شبكهها نداشته باشد، ولي در عمل اين اتفاق رخ نداده است.
پول را به مرغوبها بدهيد
همان طور كه تلويزيون براي هر ثانيه آگهي هزينه دريافت ميكند، پخش هر ثانيه برنامه نيز براي سازمان صداوسيما هزينهبر است. فرقي هم نميكند برنامه توليدي باشد كه همه هزينهاش را سازمان تقبل كرده باشد يا اينكه به صورت مشاركتي ساخته شده باشد. هزينههاي ثابتي مانند نيروي انساني نيز كه جاي خود را دارد.
حال چرا بايد در شرايطي كه حتي حقوق كارمندان سازمان با تعويق پرداخت ميشود، پول صداوسيما براي برنامههاي بيكيفيت و بدون بيننده به هدر رود؟
چابكسازي سازماني كه توسط دكتر سرافراز عنوان شده نهتنها در موضوع نيروي انساني بلكه در توليد برنامه نيز بايد اجرا شود. سازمان با حذف برنامهسازاني كه عملكرد مناسبي در توليد برنامه نداشتهاند، حداقل ميتواند فضا را براي حضور نيروهاي كيفي و ديده شدن برنامهسازان با استعداد فراهم كند.
HD شدن شبكهها؛ نويد يك سال خوب
اراده سازمان صداوسيما در تبديل كيفيت پخش تصاوير از SD به HD و راهاندازي اولين شبكه استاني HD براي استان تهران، HD شدن شبكههاي آيفيلم، پرس تي وي و الكوثر در ماههاي گذشته اكنون قرار است با پخش HD شبكه 3سيما و آغاز پخش شبكه مستند با كيفيت HD در هفته آخر سال جاري نويد تحولات خوب در تلويزيون باشد.
در شرايطي كه هزينههاي فني اين تغييرات بالا است، صداوسيما خود را ملزم به بهتر شدن كرده است. ادغام شبكههاي كم بيننده در ديگر شبكهها براي كاهش هزينههاي اين فرايند است.
گفته ميشود در سال آتي يك شبكه تلويزيوني در شبكه مستند ادغام خواهد شد. شايعه ادغام شبكه 4 سيما اگرچه تنها در حد شايعه است، اما ميتواند گزينه مناسبي به شمار آيد. آنچه مسلم است در سال پيش رو تلويزيون باز هم به كاهش هزينهها ادامه خواهد داد و چه بهتر كه ادغامها نه تنها در سطح شبكهها، بلكه در سطح برنامهها هم اجرا شود.
جوان/چه كسي مسئول نظارت بر ويلاهاي اجارهاي است؟
مسافران ويلاهاي اجارهاي را مأمن رفتارهاي غيراخلاقي كردهاند
كافي است يك بار پايتان را از شهر تهران بيرون و از قضا به شهرهاي توريستي مانند شهرهاي شمالي قدم بگذاريد. با خانهها و ويلاهاي اجارهاي زيادي روبهرو ميشويد...
نویسنده : سپيده آماده
كافي است يك بار پايتان را از شهر تهران بيرون و از قضا به شهرهاي توريستي مانند شهرهاي شمالي قدم بگذاريد. با خانهها و ويلاهاي اجارهاي زيادي روبهرو ميشويد كه بدون هيچ گونه نظارتي به مسافران اجاره داده ميشود و تنها چيزي كه در اجاره اين اماكن مورد توجه قرار نميگيرد، نسبت خانوادگي مسافران با هم است.
به گزارش «جوان»، براساس قوانين كشور ما هتلها موظف هستند اتاقهايشان را به زوجيني اجاره دهند كه نسبت زن و شوهري دارند و در اين ميان بسياري افراد و گروههاي مسافري كه تنها نسبتشان دوستي است براي سكني در شهرهاي مقصد، نميتوانند راه هتلها را در پيش بگيرند و در چنين شرايطي است كه ويلاها و خانههاي اجارهاي رخ نمايان ميكنند؛ ويلاها و خانههايي كه هيچ كاري به نسبت خانوادگي مشتريان خود ندارند و بدون ديدن شناسنامه مسافران تنها در ازاي دريافت اجاره، ملك خود را در اختيار همه قرار ميدهند. در همين خصوص روز گذشته معاون گردشگري كشور گفت: 7هزار خانه اجارهاي غيرمجاز در مشهد و 5 هزار واحد غيرمجاز ديگر در گيلان شناسايي شده است، خانههايي كه رقيب سرسخت هتلها شده و نفس برخي از آنها را نيز به شماره انداخته است. مرتضي رحماني موحد در خصوص اين خانهها اظهار داشته است: هويت اين خانهها بر هيچ كسي پوشيده نيست و ميتوان با آنها برخورد كرد، اما برخورد با اين خانههاي اجارهاي و جارچيهاي آنها در حيطه وظيفه سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري نيست. هتلهاي مازندران به عنوان پرمسافرترين استان كشور، 20 درصد اشغال شد. در گيلان فعاليت 5هزار خانه مسافر غيرمجاز باعث شد درصد اشغال هتلهاي اين استان به نصف برسد. رئيس جامعه هتلداران اين استان از ورشكستگي برخي هتلهاي چهار ستاره گيلان خبر داده است. مرتضي رحمانيموحد، معاون گردشگري كشور كمتر از دو هفته مانده به آغاز تعطيلات نوروزي درباره نظارت بر اين خانهها كه خدمات اقامت را قاچاقي عرضه ميكنند، ميگويد: مگر بر كسي پوشيده است كه اين خانهها كجا هستند و يا چه كساني آنها را اجاره ميدهند. اطلاعات آنها كاملاً مشخص است، فقط بايد جايي كه مسئول برخورد با آنها است، وارد عمل شود. در حالي رئيس سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري از شناسايي حدود 20 هزار خانه مسافرهاي اجارهاي در سراسر كشور خبر ميدهد كه هيچ گونه نظارت مشخص و مدوني بر فعاليتهاي غيرقانوني و دور از عرف و شرع اين ويلاها اتفاق نميافتد و خيلي از افراد براي پوشش رفتارهاي غيراخلاقي خود در سفرهاي شهري، اين اماكن را به عنوان خانه امن خود انتخاب ميكنند.
شرق/گفتوگو با فرزاد مؤتمن درباره فیلم «بیداری»
درس بزرگ بیداری
امید نجوان: امسال را باید پرکارترین سال زندگی فرزاد مؤتمن دانست. سالی که در نیمه نخست آن یکی از درخور توجهترین فیلمهای کارنامهاش (خداحافظی طولانی) به نمایش درآمد و سپس در نیمه دوم، همزمان با نظارت بر آمادهسازی تازهترین ساختهاش (آخرینبار کی سحر را دیدی؟ که در جشنواره به نمایش درآمد) ابتدا یکی از تجربیترین فیلمهایش (سایهروشن) و سپس یکی از پراعوجاجترین تجربههایش (بیداری) به پرده سینماها راه پیدا کرد. فیلمی که طبق گفته این فیلمساز، حاصل تغییرات عمدهای است که در چند سال گذشته بر آن اِعمال شده و به همین دلیل بهدشواری میتوان این پروژه را جزء کارنامه او به حساب آورد.
بیداری فیلمی است که داستان آن بر بستر حوادث منجر به وقوع انقلاب، بنا شده است. مقطع مهمی از تاریخ معاصر که مؤتمن هنوز و پس از ٣٧ سال جزئیات آن را خیلی خوب به یاد دارد: «زمان انقلاب ٢١سالم بود و در آمریکا سینما میخواندم. وقتی شنیدم موج اعتراض علیه رژیم شاه فراگیر شده و مردم به خیابانها ریختهاند، درسم را رها کردم و در اولین فرصت برگشتم ایران. درست در روز هجدهم بهمن ٥٧ رسیدم تهران و خودم را انداختم توی موج جمعیتی که هر لحظه داشت به یک انقلاب عظیم نزدیک و نزدیکتر میشد».
مؤتمن میگوید وقتی ساخت بیداری به او پیشنهاد شده، دقیقا به همین دلیل پذیرفته این فیلم را کارگردانی کند: «احساس کردم حالا فرصتی فراهم شده تا درباره حوادث سال ١٣٥٧ فیلم بسازم. حوادثی که به یکی از مهمترین فرازهای تاریخ ایران تبدیل شد»، اما همانطور که او در ادامه توضیح داده، حاصل کار، شباهت چندانی با متن اولیه ندارد؛ چه در تجسم او از صحنههای فیلمنامه و چه در سر و شکل فیلمی که تدوین اولیه آن را خود او بر عهده داشته است.
شاید بهتر باشد با این پرسش شروع کنیم که اصلا چطور وارد پروژه بیداری شدید؟
آذر سال ٨٦ زمانی که مشغول نظارت بر صداگذاری و تکمیل مراحل فنی فیلم صداها بودم از سبحان فیلم تماس گرفتند و فیلمنامه «بوی گُل اقاقیا» (نوشته کریم هاتفینیا) را برایم فرستادند تا اگر خوشم آمد آن را بسازم. الان که فکر میکنم میبینم شاید بهتر بود همین که اسم فیلمنامه را خواندم آن را کنار میگذاشتم؛ چون اقاقیا که اصلا بو ندارد! به نظرم این یک نشانه بود که من آن را نادیده گرفتم. فیلمنامهای که به دست من رسید، متنی بود که مدیران وقت بنیاد فارابی آن را انتخاب کرده بودند تا به مناسبت سیامین سالگرد انقلاب اسلامی ساخته شود و درست است که شکل و شمایل فیلمنامه داشت، اما در حقیقت متن درخور توجهی نبود و در آن هیچچیز سر جای خودش نبود. شاید مدیران بخش فرهنگی فارابی با خودشان فکر کرده بودند با داستانی در دفاع از انقلاب روبهرو هستند، اما چنین نکتهای اصلا در داستان دیده نمیشد. داستان درباره مادری بود که همسرش را در قیام بهمن ٥٧ از دست داده بود، اما شش سال بعد وقتی پس از تصادف با یک مینیبوس به خانه برمیگشت، متوجه میشد قفلِ در عوض شده و افراد دیگری آنجا ساکن شدهاند! با آمدن پلیس، مشکل این زن بغرنجتر و خود او به آسایشگاه روانی منتقل میشد. او کمکم متوجه میشد هیچ نشانهای از سالهایی که در تهران زندگی میکرده، وجود ندارد. در پایان متوجه میشدیم زن در همان لحظه تصادف مُرده، اما چون نگران فرزندش بوده، در لحظه مرگ ٣٠ سال جلو رفته تا بتواند آینده او را ببیند. البته من میتوانستم مادر را درک کنم؛ چون فرزندش را گم کرده بود و او را میخواست. اما شخصیت دختر که با وجود زندگی شخصی و حرفهای موفق، انگیزه مشخصی در این زمینه نداشت، برایم درکشدنی نبود. اتفاقا نویسنده به همین دلیلِ به ظاهر ساده، نتوانسته بود پایانی برای فیلمنامه دستوپا کند. ناگفته نماند ایده کلی فیلمنامه برایم جذاب بود، اما برخلاف تصور تهیهکننده فیلم (سعید حاجیمیری) و مدیران بنیاد فارابی، من آن فیلمنامه را اصلا تبلیغاتی نمیدیدم. در حقیقت داستان درباره زنی بود که دنبال نشانههای انقلاب و آمال و آرزوهای گذشته خود میگشت، ولی آنها را در اطراف خود نمییافت. به نظرم از این زاویه فیلمنامه مورد بحث بیشتر جنبه اعتراضی داشت تا تبلیغی؛ به همین دلیل پیشنهاد کردم اسم فیلمنامه به بیداری تغییر پیدا کند و جالب اینکه خود این دوستان به عناوینی شبیه «بیخوابی» فکر کرده بودند. در جلساتی که برای بررسی و تحلیل فیلمنامه برگزار شد، جدا از سعید حاجیمیری، از طرف بنیاد فارابی هم مجید رضابالا حضور داشت، اما این دو نفر بیشتر از آنکه به اشکالات فیلمنامه توجه کنند، بیشتر دنبال این بودند که بدانند آیا اساسا بهلحاظ شرعی شخصیت مادر میتواند ٣٠ سال جلو برود یا نه. حرف من این بود که بهتر است ابتدا به داستان اصلی برسیم و بعد به موانع احتمالی آن بپردازیم، اما هر بار که من این نکته را گوشزد میکردم آنها طوری به من نگاه میکردند که انگار اصلا متوجه نیستم چه میگویم!
پیشنهاد خود شما برای حل این مسئله چه بود؟
وقتی دیدم نمیتوان برای شخصیت دختر انگیزهای تراشید، پیشنهاد کردم بهتر است داستان را مثل فیلمهای ترسناک ببینیم و زنی را نشان بدهیم که ٣٠ سال پیش مُرده و دخترش را طوری نشان بدهیم که حضور مادر را در کنار خود احساس میکند و همین نکته باعث اضطراب او میشود. در حقیقت احساس میکردم حتی جای آن وجود دارد که از برخی کلیشههای موجود در تریلرهای ترسناک هم در این فیلم استفاده شود، اما وقتی در جلسهها به این نکتهها اشاره میکردم، فقط به من نگاه میکردند و در حقیقت حرفهای من هیچ واکنشی به وجود نمیآورد. در نهایت وقتی حاجیمیری حساسیتهای مرا دید قول داد که فیلمنامه را بازنویسی و این مشکلات را برطرف کند. ما هم براساس قولی که ایشان داده بود پیشتولید فیلم را شروع کردیم. در مرحله نخست قرار شد لیلا حاتمی در نقش مادر، نیکی کریمی در نقش دختر و حامد بهداد در نقش پدر بازی کنند. بر همین مبنا چند جلسه دورخوانی هم با این سه نفر برگزار شد، ولی از آنجا که در فیلمنامه تغییری ایجاد نشده بود و شخصیت دختر هم چندان دلچسب نبود لیلا حاتمی آرامآرام انگیزهاش برای بازی در این نقش را از دست داد و به همین دلیل این کار را رها کرد و رفت. بهاینترتیب، شقایق فراهانی در آخرین روزهای پیشتولید- که البته آنهم فقط ١٢ روز طول کشید- به گروه ما پیوست و کلید این کار زده شد.
اما شما که میگویید مشکلات فیلمنامه هنوز برطرف نشده بود؟
البته ایده کلی فیلم به نظرم خوب میآمد و من اصلا با خودم فکر نمیکردم که در آن شرایط ارادهای مانع برطرفشدن مشکلات فیلمنامه شود. در چنین شرایطی و تنها یک روز مانده به فیلمبرداری، سعید حاجیمیری نسخه به تعبیر ایشان بازنویسیشده فیلمنامه را در اختیار من قرار داد. نکته اینجاست که این نسخه در مقایسه با نسخه اولیه فیلمنامه واقعا فاجعه بود! چیزی که نسخه اولیه داشت و مرا به خود جلب میکرد این بود که همهچیز عین واقعیت بود و هیچ نکته یا عامل ماورائی در فیلم وجود نداشت؛ درحالیکه در نسخه بازنویسیشده، همه آدمها به روح تبدیل شده بودند، از دیوار رد میشدند و... از اینجور چیزها! من به دو دلیل با فیلمنامه حاجیمیری مشکل داشتم. اول اینکه چنین چیزهایی کاملا از سرشت و سلیقه من دور است و دیگر اینکه در سکانس پایانی آن، وقتی مادر و دختر در یکی از پارکها به هم میرسیدند، همدیگر را در آغوش میگرفتند و به نوعی رقص سماع رومیآوردند که این یکی دیگر واقعا حیرتانگیز بود! حالا تصور کن فردا صبح قرار است فیلمبرداری شروع شود و من باید این صحنهها را میگرفتم. هر جور فکر کردم، دیدم نمیشود. خودم را رساندم به دفتر حاجیمیری و از او خواهش کردم فیلمبرداری را عقب بیندازد تا بتوان روی فیلمنامه کار کرد. حاجیمیری وقتی اصرار من را دید گفت: «شما فیلمبرداری را شروع کنید؛ من خودم مشکل آن بخشها را برطرف میکنم». قرار شد ایشان برای سرعتدادن به کار، حتی اگر شده ورق به ورق فیلمنامه را به ما برساند تا مثلا کار به جشنواره آن سال برسد. ما هم با اعتماد به حرفهای ایشان رفتیم و فیلمبرداری را شروع کردیم، اما دریغ از حتی یک کلمه که به ما برسد!
یعنی تا آخرین روز فیلمبرداری؟!
بله، حتی تا آخرین روز فیلمبرداری. البته روز چهارمِ کار مصادف شد با مراسم عزاداری و به همین دلیل کار به صورت موقت تعطیل شد. حاجیمیری که ظاهرا راشها را دیده بود از من خواست به دفترش بروم و گفت که با آنها اصلا موافق نیست. او معتقد بود قاببندیها جالب نیست، «هِد روم» یا فضای خالی بالای سر شخصیتها بیش از حد زیاد است و در ضمن با بعضی فیلترهایی که به کار رفته بود هم موافق نبود. به ایشان گفتم: «تا جایی که من متوجه شدم این یک درام ماورائیست و احساسم این است که برای چنین فیلمی کادرهایی که هِد رومِ کمی داشته باشد جواب نمیدهد». البته در نسخهای که درحالحاضر در سینماها به نمایش درآمده قاببندیها را دستکاری کرده و تمام این هِدرومها را از بین بردهاند. درباره فیلترها هم به حاجیمیری توضیح دادم چنین جزئیاتی نیست که فیلم را میسازد و گفتم: «من به صورت کامل به علیرضا زریندست– که بهواقع یکی از بهترین فیلمبرداران سینمای ماست– اعتماد دارم و هرچه که ایشان پیشنهاد داده را پذیرفتهام». در همان جلسه احساس کردم که ما در آینده به مشکل برخواهیم خورد. به همین دلیل و با توجه به اینکه تنها چهار روز از فیلمبرداری گذشته بود به حاجیمیری گفتم: «ظاهرا سلیقه ما سنخیتی با هم ندارد و بهتر است یک کارگردان دیگر بیاورید تا کار را ادامه بدهد». اما او مخالفت کرد و گفت در چنین وضعیتی نمیتواند یک کارگردان جدید بیاورد. در ضمن این را هم گفت که: «شما هم موظفید کار را ادامه دهید». در چنین شرایطی من فقط با این شرط پذیرفتم کار را ادامه بدهم که تغییرات فیلمنامه هرچه سریعتر انجام شود. این در حالی است که عملا نهتنها فیلمنامه بازنویسی نشد، بلکه حاجیمیری ارتباط خودش با صحنه فیلمبرداری را قطع کرد و دیگر تا آخرین روز فیلمبرداری سر صحنه نیامد. من بارها– شاید ١٠، ١٥ بار– استعفا دادم و از سعید هاشمی (مجری طرح فیلم) خواهش کردم استعفای من را مطرح کند. آخرینبار هاشمی گفت: «آقای حاجیمیری گفته آقای مؤتمن مختار است درباره این فیلم هر کاری دلش خواست انجام دهد» و من ترجیح دادم به جای فیلمنامه بازنویسیشده، از همان فیلمنامه کریم هاتفینیا استفاده کنم و تغییراتی در آن بدهم تا بتوان آن را ساخت. البته در عمل، کمی از فیلمنامه اولیه و کمی هم از فیلمنامه بهظاهر بازنویسیشده را با هم مخلوط میکردیم تا ببینیم چه از کار میآید. البته بخشهای ماورئی فیلمنامه را اصلا آنطور که در فیلمنامه نوشته شده بود نگرفتم؛ چون موافقش نبودم. تا رسیدیم به صحنه آخر فیلم که همانطور که گفتم کاملا درکشدنی بود.
منظورتان دیدار نهایی مادر و دختر در پارک است؟
بله، البته من از مدتها قبل به مجری طرح فیلم گفته بودم آن صحنه را نمیگیرم. وقتی به روز فیلمبرداری رسیدیم، سر صحنه گفتند: «بگیریم!» و من گفتم: «خُب، چه چيزي را بگیریم؟! فیلمنامهای وجود ندارد که بگیریم!» کار به جایی رسید که منشی صحنه پیشنهاد کرد فقط مادر و دختر را در حال صحبتکردن در پارک نشان بدهیم و کار را ببندیم. براساس الگویی که ایشان مطرح کرد، تصویرهایی گرفتیم که اتفاقا نماهای زیبایی هم از کار درآمدند؛ برای مثال ترکیبهایی از صورت مادر و دختر بودند، درحالیکه در یکی از آنها فقط چشمش و دیگری فقط لبهایش توی کادر بود. البته در نسخه نهایی، تمام این نماها دور ریخته شده و چیز دیگری از کار درآمده است. البته اینها همهاش به خاطر این بود که آن روز سر صحنه کاری کرده باشیم و گروه بیکار نمانده باشد. جالبتر اینکه صحنه مورد بحث هرگز بهصورت کامل فیلمبرداری نشد و حتی فیلمی که الان اکران شده هم فینال ندارد. نتیجهاش هم شد یک فیلم اَلکَنِ بیدر و پیکر و بدون فرمی که ناگهان پس از سالها سر از اکران عمومی درآورده است. البته در نهایت، ساختهشدن این فیلم برای خود من درس بزرگی داشت و آن اینکه هرگز به قول و قرارهای اینچنینی اعتماد نکنم و تا زمانی که فیلمنامه نهایی و آماده کار توی دستم نباشد، فیلمبرداری را شروع نکنم.
به نظر میرسد دوپارگی به تمام اجزای این فیلم حتی بازی بازیگران هم نفوذ کرده است. این مشکل بیش از هر چیز در نحوه بازی حامد بهداد خود را نشان میدهد؟
شخصیت پدر که حامد بهداد نقش او را بازی کرده بود، بیش از سایر شخصیتهای فیلم لطمه خورد؛ چون نقش او به عنوان کسی که مُرده، اما حضوری واقعی دارد اجرا شده بود و حالا باید به روح تغییر پیدا میکرد! راستش من از همان ابتدا هم با بازی حامد بهداد کمی مشکل داشتم. بهداد حتی در دورخوانیها هم چندان دل به کار نمیداد و اجازه نمیداد چیز زیادی از او ببینیم. اولین صحنههای بازی او لحظههای حضورش در جریان انقلاب بود که البته در آن صحنهها بد نبود، اما وقتی به صحنههای بهاصطلاح ماورائی فیلم رسیدیم، احساس میکردم بازی او خیلی عصا قورتداده و غیرعادی شده است. هرچه تلاش کردم تا این حس را از بازی او بگیرم یا کم کنم نشد. الان که سالها از فیلمبرداری این صحنهها گذشته با خودم فکر میکنم احتمال دارد تهیهکنندههای فیلم از بیرون به او خط میدادهاند تا اینطوری بازی کند. یادم هست هر وقت از او میخواستم بازیاش را رتوش کند، هیچ تغییری در آن نمیداد و من فقط با حیرت به او نگاه میکردم؛ یعنی کار دیگری از دستم ساخته نبود.
زمانی که بیداری ساخته میشد شایعه شده بود که برای این فیلم دکور میدان انقلاب در اندازه واقعی ساخته شده و صدها سیاهیلشکر در آن حضور داشتهاند. اما چنین چیزی در فیلم وجود ندارد. چرا؟
به نکته بسیار خوبی اشاره کردی. من هم این حرف را شنیده بودم. شایعه کرده بودند مؤتمن تهیهکننده را مجبور کرده ٥٠٠ میلیون تومان خرج ساخت دکور و بازسازی میدان انقلاب کنند، اما درنهایت، دوربین را در داخل یک آمبولانس گذاشته و از توی ماشین، صحنههای انقلاب را گرفته! ماجرا از این قرار است که برخلاف آنچه گفته شده بود سکانس تظاهرات خیابانی به جای دکور میدان انقلاب، در کارخانه چیتسازی فیلمبرداری شد. برای این صحنه از حدود ٢٠٠ معتاد به عنوان هنرور استفاده شد که خود این موضوع نیز با حاشیههایی همراه بود. در حقیقت از من که با چشمهای خودم و از نزدیک، روزهای انقلاب را تجربه کرده بودم، میخواستند آن صحنه را با کسانی بسازم که از ریخت و قیافه سیهچرده و درب و داغانشان بهراحتی میشد فهمید چهکاره هستند! درحالیکه اکثر کسانی که آن سالها در کوچه و خیابانها حضور داشتند و انقلاب را به چشم دیدهاند یادشان هست اغلب افرادی که کف خیابانها حضور داشتند، جوانانی پرشور و سرشار از انرژی بودند. در این سکانس پس از فیلمبرداری یک پلان، متوجه شدم صحنه از حضور هنرورها خالی شده است. وقتی علت را جویا شدم، گفتند آن بهاصطلاح هنرورها رفتهاند پشت یکی از دیوارها مواد مصرف کردهاند و بعد هم دعوایشان شده و چاقوکشی کردهاند! من و علیرضا زریندست پشت دوربین بودیم که یکدفعه دیدیم چندتا ماشین پلیس توی قاب ظاهر شد. پليسها به مثلا هنروران فیلم دستبند زدند و آنها را همراه خود بردند. تا ما به خودمان بیاییم دیدیم فقط حدود ٤٠ نفر از آنها باقی ماندهاند. متأسفانه شرایط دیگری برای ادامه کار وجود نداشت و ما مجبور بودیم از همان افراد باقیمانده استفاده کنیم. زریندست پیشنهاد کرد این صحنه را بهصورت پلان سکانس بگیریم و درباره آنها یک کوریوگرافی دقیق انجام دهیم تا کسی متوجه کمبودن تعداد افراد نشود. به همین دلیل دکوپاژ را تغییر دادم و از جایی که حامد بهداد یکی از زخمیها را به آمبولانس میرساند نما را طوری طراحی کردم تا دوربین فقط از داخل آمبولانس نظارهگر صحنههای انقلاب باشد. راهحل خوبی بود و پلان سکانس خوبی هم شد که برای خودم خیلی خاطرهانگیز است.
نمیشد در مرحله تدوین فکری به حال فیلم کرد؟
بیداری را قرار بود خود حاجیمیری تدوین کند. او یک روز به من گفت: «اول خودت یک رافکات آماده کن تا بعد ببینیم چه میشود». به همین دلیل من و یک اپراتور نشستیم و یک رافکات اولیه از فیلم تهیه کردیم که امیدوارم هنوز هم نسخهای از آن موجود باشد چون همان نسخه ثابت میکند، طفلک، فیلم بیداری با وجود تمام مشکلات چهقدر سرِ پا بوده است! حاجیمیری بعدها با ناراحتی به من گفت مسئولان بنیاد فارابی به او گفتهاند این فیلم نهتنها شبیه سایر تولیدات سبحان فیلم نیست، بلکه اصلا وجه تبلیغی آن از کار درنیامده! به او گفته بودند این فیلم مثل تولیدات اروپای شرقی (در دوران استالینیزم) یک تصویر پلیسی از ایران نشان میدهد که خُب طبعا آنها تأییدش نمیکردند. به حاجیمیری گفتم: «اتفاقا من هم تعجب میکنم که شما فکر کرده بودید بیداری یک فیلم تبلیغاتی است. شما اصلا از اول هم داستان را اشتباه انتخاب کرده بودید». اعتراض دیگر او این بود که چرا بخشهای ماورائی فیلم گرفته نشده. گفتم: «من که از اول هم گفته بودم با این بخشها موافق نیستم و آنها را به این شکل نخواهم گرفت. در ضمن قرار بود فیلمنامه را بازنویسی کنید، اما این کار را هم نکردید». حرف حاجیمیری این بود که آن بخشها هر طور شده باید به فیلم برگردانده شود و من گفتم: «هرگز این کار را نخواهم کرد؛ چون باعث میشود تماشاگران به فیلم بخندند!» درنهایت یک متمم قرارداد با من نوشت که براساس آن قرار شد ایشان بر مبنای نیازهای ماورائی فیلم، صحنههایی را بنویسد تا من آنها را بگیرم و فیلم تکمیل شود.
به عبارت دیگر، در این مدت بارها فیلم را بالا و پایین کرده بودند تا متوجه شوند در کدام بخشها میتوانند تغییر ایجاد کنند.
یعنی شما در جریان این تغییرات نبودید؟
نه، دیگر با من تماس گرفته نشد و در حقیقت از پروژه اخراجم کردند. به تعبیری دیگر آنها ترجیح داده بودند بدون من این کار را انجام دهند، ولی هیچ بازیگری حاضر نشده بود بدون حضور من با آنها همکاری کند. در نتیجه تصمیم گرفته بودند روی بعضی نماها تروکاژ بگذارند، اما خود این موضوع باعث شد همهچیز خیلی بیریخت، بیقاعده و زشت و بیدروپیکر شود؛ چون بیداری اصلا از اول به عنوان یک فیلم ماورائی ساخته نشده بود و حالا عناصری ماورائی (نظیر قاصدک، هالههای نور، ستاره و چیزهایی شبیه این) را بهزور به آن اضافه کرده بودند.
نماهایی هم بوده که بدون اطلاع شما به فیلم اضافه شده باشد؟
بله، برای مثال یکی، دو اینسرت و لانگشات غیرلازم را به فیلم اضافه کردهاند؛ مثلا در سکانس سخنرانی دختر (در سالن آمفیتئاتر) نمای کفزدن آدمها اضافه شده که من خودم محال است از اینجور نماهای کلیشهای بگیرم. در سکانس تصادف مادر نیز نمای نزدیکشدن مینیبوس به او اضافه شده که در نسخه قبلی نبود. اساسا این سکانس به گونهای ساخته شده بود تا تماشاگر متوجه شود که فیلم دو تکه است. در این صحنه، مادر پس از تصادف با ماشین از جا بلند میشد تا به راه خود ادامه بدهد و تماشاگر در مواجهه با سکانسهای بعد آرامآرام درمییافت که او در همان لحظه تصادف مُرده و این در حقیقت روح اوست که به صورت یک آدم واقعی بقیه داستان را ادامه میدهد. در نسخه فعلی اعوجاجهایی هم به تصویر او اضافه شده تا تماشاگر شیرفهم شود که او از این لحظه به بعد به روح تبدیل شده است!
زمانی که بیداری در جشنواره چند سال پیش به نمایش درآمد با واکنشهای تندی از سوی تماشاگران مواجه شد. واکنش آنها چه تأثیری بر سرنوشت فیلم داشت؟
کمترین تأثیر خنده و تمسخر تماشاگرانی که آن سال در برج میلاد فیلم را دیدند، این بود که باعث شد در نسخه نهایی، بخشی از جلوههای ویژه تصویری را کم کنند. من با وجود آنکه میدانستم جو عمومی علیه بیداری است و نشست پرسش و پاسخ این فیلم بسیار پرآشوب خواهد بود، حرفهایگری کردم و رفتم در جلسه شرکت کردم. تمام سعیام را هم کردم تا از فیلم دفاع کنم. اما تهیهکننده نگذاشت این اتفاق بیفتد و با یکی، دو نفر از منتقدان حاضر در جلسه درگیری لفظی پیدا کرد. متأسفانه او به یکی از این افراد که آدم بسیار محترمی هم هست، اهانت کرد و جلسه به جنجال کشیده شد. در حقیقت بعد از جشنواره آن سال ارتباط من با فیلم بیداری قطع شد. البته خود حاجیمیری بعدا اعتراف کرد که: «من اشتباه کردم ارتباط تو با این پروژه را قطع کردم؛ باید میگذاشتم کار خودت را بکنی». او همان وقتها به من قول داد فیلم را به شکل اولش برخواهد گرداند، اما واقعیت این است که من دلآزردهتر از این بودم که بخواهم سر آن پروژه برگردم و دیگر حتی به آن فکر کنم؛ بنابراین ماجرا را رها کردم.
خود شما زمانی که با واکنش تماشاگران مواجه شدید چه احساسی داشتید؟
من از جنجالی که پشتسر فیلمها ایجاد میشود، خبر دارم و میدانم چه کسانی پشت این نوع ماجراها هستند. این افراد، اغلب، کسانی را با خود به جلسه نمایش فیلم میآورند تا به هر بهانهای که شده دست بزنند، لودگی کنند و به فیلم بخندند. البته خود اینها چندان مهم نیست. نکته اینجاست که بلایی که سر فیلم بیداری آورده بودند باعث شده بود واقعا خندهدار شود! من مثل تمام فیلمهایی که تا به حال ساختهام، نسبت به کار خودم جدی بودم و اصلا کم نگذاشتم. اما متأسفانه نسخه نهایی فیلم تبدیل شد به چیزی که تماشاگران فقط به آن میخندیدند. متأسفانه در آن لحظه کاری از دست من ساخته نبود. فقط دلم میسوخت که تماشاگران فیلمی را میدیدند که من نساخته بودم. ای کاش میشد نسخه رافکات این فیلم را نشان داد تا همه متوجه شوند من چه میگویم. در وضعیت فعلی اصلیترین مشکلی که بیداری دارد این است که مطابق سلیقه هیچکس نیست؛ نه کارگردان، نه تهیهکننده و نه حتی مخاطبانی که به تماشای آن مینشینند.
با این تفاسیر چرا سعی نکردید اسم خودتان را از روی این پروژه بردارید؟
از نظر من بیداری یک پروژه شکستخورده بود و احساس کردم بهتر است همین شکلی هم باقی بماند. البته همانطور که گفتم برای من فقط درسهایش ماند. فکر میکنم، در مجموع بعد از تجربه این پروژه هوشیارتر و میتوان گفت موفقتر شدم. فقط بدیاش این است که یک فیلمِ بد در کارنامهام ثبت شده که آنهم مهم نیست. بههرحال بخشی از زندگی هر فیلمسازی، چالشِ کنارآمدن با فیلم یا فیلمهای بد در کارنامه اوست و من تلاش نکردم چیزی را پنهان کنم. واقعیت این است که فیلم بیداری بهشدت به زندگی من کمک کرد و به نظر خودم بعد از این فیلم خیلی پختهتر شدم؛ بسیار پختهتر، آرامتر و البته بیدارتر.
شرق/گفتوگو با حسین کیانی، نویسنده و کارگردان نمایش «مضحکهای شبیه قتل»
شرایط بلاتکلیفی است
ناییریکا امینی
قتل ناصرالدینشاه به دست میرزارضایکرمانی، بهانه دست دو همسرش میدهد که یکی به مناسبتی شبیهخوانی و دیگری مضحکه برگزار کند و این خود باعث جاروجنجالی میشود! در این نمایش، شهرام حقیقتدوست، ویدا جوان، حبیب دهقاننسب، علیرضا آرا، الهام پاوهنژاد، مسعود میرطاهری، رویا میرعلمی و سروناز نانکی بازی کردهاند. با حسین کیانی، نویسنده و کارگردان، درباره تئاتر این روزها گپ زدهایم.
درحالحاضر شما به سالن «باران» آمدهاید. آیا این خواسته شماست یا بیشتر سالن اصلی را به لحاظ فضاسازی مدنظر دارید؟
فرقی نمیکند. نمایش «مضحکهای شبیه قتل» درحقیقت نمایشی است که میتواند در هر فضایی و با هر مکانی خودش را منطبق کند. نمایشی نیست که خیلی وابسته به گونه خاصی از صحنه باشد. در صحنه گرد، در صحنه دوسویه، در صحنه یکسویه و بلکباکس و... میتواند اجرا شود و خیلی منوط به این مسائل نیست. اساسا نمایشنامه ایرانی خیلی پایبند این گرفتوگیرهای صحنهای نیست. یعنی یکی از خاصیتها و ویژگیهای نمایش ایرانی ازقضا همین است که میتواند مانند آب که در هر ظرفی ریخته میشود، فرم آن ظرف را به خودش میگیرد، میتواند در هر فضایی که اجرا میشود فرم آن را به خودش بگیرد.
آیا در این اجرا در صحنه تغییری دادهاید؟
طراحی صحنه که عوض شده است و درواقع در این نوبت اجرا خودم طراحی صحنه را برعهده گرفتهام. تایم نمایش نیز ۱۵ دقیقه کوتاهتر شده که البته به دلیل ابعاد سالن نیز است. جاهایی را نسبت به اجرای قبلی، کوتاهتر کردهام. بههرحال، در سالن کوچک و با صندلیهای موجود سالن «باران» نشستن بیش از دو ساعت نسبت به سالن اصلی سختتر میشود. سالن اصلی بههرحال سالن راحتتری برای تماشاگر است. دوستانی هم که کار را دیدهاند، آن را دوست داشتهاند و معتقدند این اجرا به دلیل نزدیکی صحنه و تماشاگر، اجرای صمیمانهتری است.
گروه بازیگران شما تغییری کرده است؟
به غیر از خانم نگار عابدی، که نتوانستند با ما همراهی کنند، مابقی همان هستند.
بازتاب اجرای شما در باران چگونه بوده است؟
خوب است و بههرحال در شرایط فعلی جامعه ما، کمدی همیشه تماشاگر دارد و هیچوقت بدون تماشاگر نیست. ما در شرایطی بهسر میبریم که زمینه برای بیبرنامگی و ایجاد مشکلات و هجوم آمال به انسانها زیاد است. برای عصبیشدن و دلخوری زمینه بسیار است. طبیعتا زمانی که کاری کمدی است، تماشاچی احساس میکند که میتواند برود و یکی، دو ساعت در آن کمدی با خندهای که به آن موقعیتها میکند، به خودش آرامش بخشد، بهطور طبیعی در نمایشهای موجود، کمدی را انتخاب میکند. ما با اینکه چندان امکانات تبلیغ نداریم و هزینهای و اسپانسری برای تبلیغات نداریم، ولی به دلیل کمدیبودن کار، تماشاگر کار را میپسندد.
شرایط فعلی تئاتر را چگونه ارزیابی میکنید؟
شرایط فعلی تئاتر تا حد بسیاری ناامیدکننده است. شرایط بلاتکلیفی است. ما این درخواست را نداریم که شرایط به سابق بازگردد و همه گروهها قرارداد ببندند و بتوانند از قراردادها استفاده کنند و با این بودجه اندکی که در اختیار تئاتر هست، فشار مضاعفی بر آن وارد کنیم. اما من همیشه این را میگویم شما زمانی میتوانید هنرمندان تئاتر و اصلا کلیت تئاتر را به سمت خصوصیشدن پیش ببرید، که جامعه را از امکانات برای هنرمندان تئاتر اشباع کرده باشید. متأسفانه این امکانات وجود ندارند. برای مثال، من از سابقهای۱۷ساله در تئاتر دادم. قطعا بسیاری از هنرمندان وجود دارند که سوابق بسیار درخشانتری از من نیز دارند. خب، این خیلیها بههرحال شناسنامه تئاتر این مملکت هستند.
هویتی به تئاتر این مملکت دادهاند، ضمن اینکه خودشان نیز از تئاتر هویت گرفتهاند. ما همانطور که ممکن است در طول تاریخ به تئاتر هویت دهیم، خودمان نیز از تئاتر هویت میگیریم. این است که من گاهی مشاهده میکنم حیات و ممات کسانی که عمری را برای این تئاتر گذاشتهاند، برای کسانی که اسما و رسما متولی تئاتر و سیاستگذاران تئاتر هستند، انگار زیاد اهمیتی ندارد. مثال هنرمندی که سابقه قابل قبولی دارد، کارکردن و نکردنش اصلا مهم نیست. درحالیکه اگر شخص خود من مکانی در اختیارم بود، درواقع توسط این علاقهمندیها و تجربیاتی که در گونههای مختلف نمایش ایرانی داشتم، میتوانستم مسیر دیگری را باز کنم. میتوانستم بسیاری از کارها و طرحهای دیگر را اجرا کنم. ولی این امکانات وجود ندارند. ما نمیگوییم دولت با دست وزارت فرهنگ و ارشاد پول در جیب هنرمندان بگذارد، اما بالاخره با توجه به امکاناتی که دارد، میتواند شرایط را برای گروهها مهیا کند که گروهها بتوانند احساس استقلال کنند. الان تماشاخانههای خصوصی وجود دارند اما بزرگترین نگرانی آنها فراهمکردن اجاره و دیگر هزینههایشان است. میخواهند بین دخلوخرجشان تعادل باشد و طبیعتا مجبورند به خیلی از شرایط تن دهند و خیلی از نمایشها را اجرا کنند یا به خیلی از نمایشها اجرا دهند که ممکن است ارزش فنی و معنوی نداشته باشند و فاقد ارزش هنری باشند. اگر مکانهایی در اختیار گروهها و افراد شناختهشده که دلشان برای این تئاتر میتپد، قرار داده میشد که آنها بتوانند به تجربیات خودشان دامنه و گستره بیشتری بخشند، بهطور طبیعی اوضاع بسیار فرق میکرد. ولی متأسفانه چشمانداز خوبی در این عرصه نمیبینم و همانگونه که گفتم، با وجود اینکه ما کار کمدی اجرا میکنیم و مردم را میخندانیم، خودمان چندان لب خندانی نداریم.
این احتمال وجود دارد که دخلوخرج شما بههم بریزد. چون بههرحال، یک کارگردان با یک کاری که انجام میدهد، باید کل زندگیاش را بچرخاند.
بله، این نگرانی نباید وجود داشته باشد و چون تهیهکنندهای وجود ندارد، درواقع خود کارگردان باید پاسخگوی عواملش باشد که بههرحال بتواند با درآمدی که از گیشه کسب میکند، حداقل دستمزد را به آنها دهد و یکی از نگرانیهای کارگردانها و شخص من در حال حاضر همین موضوع است؛ اینکه بتوانیم حداقل درآمد را کسب کنیم که اقلا دستمزد بازیگر را پرداخت کنیم. این نگرانیها برای ماهایی که با رؤیاهایمان زندگی میکنیم، با رؤیاهایمان راه میرویم و حرف میزنیم، نگرانکننده و بهنوعی رؤیاکش است. ما اصلا درخواست شرایط آرمانی و ایدهآل را نداریم، ولی حداقل در اختیارگذاشتن چند مکان که میتواند تئاتر ما را از آنچه که هست خیلی بهتر کند و به آن هویت بخشد، انجامش برای متولیان فعلی تئاتر، کار سخت و دشواری نیست.
فرهیختگان/گفتوگو با احمد ساعتچیان در مورد بازیگری و وضعیت کنونی تئاتر ایران
نمایشی ها درسختی خود را نشان می دهند
احمد ساعتچیان بازیگری با بیان و بدن عالی است که در بازیاش چیزی اضافه و اغراقشده تحویل تماشاگر نمیدهد. این بازیگر ۴۳ ساله در کانون حمید سمندریان تجربههای نخست بازیگری را کسب کرده و از سال ۱۳۶۹ با نمایش «قلندران» امیر دژاکام بهطور حرفهای وارد بازیگری شده است. او بعدها با بازی در نمایش «دایره گچی قفقازی» (۱۳۷۷) به کارگردانی زندهیاد سمندریان در سالن اصلی تئاتر شهر و نمایش «ازدواج آقای میسیسیپی» (۱۳۷۹) قدرتش در بازیگری را به اثبات رسانده است. «در مصر برف نمیبارد» به کارگردانی علی رفیعی و «آخر خط» اثر سهراب سلیمی از دیگر بازیهای به یادماندنی این بازیگر است. ساعتچیان همان راهی را دنبال میکند که سمندریان بنیان آن را در تئاتر ایران گذاشته است؛ بازیگری به شیوه تئاترهای آلمان که متفاوت با شیوه استانیسلاوسکی در سبک ناتورالیستی است. او در عرصه کارگردانی نیز نمایشی به نام «ملاقات» (۱۳۹۰) را با همکاری شهاب حسینی در فرهنگسرای نیاوران روی صحنه برده است. بازیگر فیلم «بهآهستگی» در تلویزیون و سینما نیز فعالیتهای گوناگونی داشته است. «سهگانه وانیک» به کارگردانی سهراب سلیمی در جشنواره تئاتر فجر از کارهای قابلتامل او است. با این بازیگر درباره تحلیل هنر بازیگری و وضعیت امروز تئاتر ایران به گفتوگو نشستهایم.
بازی شما در نمایشهای مختلف بسیار تکنیکی است، مخصوصا در آثار نمایشی غربی که از نشانههای فرهنگی خودشان بهره میگیرند. یکی از نکات بارز کارتان شخصیتپردازی ملموس است؛ یعنی از منظر یک مخاطب ایرانی شخصیتی را که پردازش میکنید، قابل درک است. از نظر بازیگری چگونه میشود چنین پدیدهای را موشکافی کرد؟
بگذارید با یک اصطلاح این موضوع را توضیح بدهم: «یک نمایشنامه خوب هیچوقت روی زمین نمیماند.» همیشه در حال اجراست و گروههای مختلف آن را روی صحنه میبرند. مانند نمایشنامه «در انتظار گودو»، اثر ویلیام شکسپیر و کارهایی مانند آن، زبان جهانشمول دارند. نمایشنامه «سهگانه وانیک» در زمره همین آثار است که من نیز در آن ایفای نقش کردهام. بگذارید از نوع بازی در این اثر بگویم. در این نمایشنامه با مصائب یک روشنفکر مواجه هستیم که در همه دورهها با چنین مشکلاتی روبهرو هستند. خیلی به تفاوتهایی که گفتهاید، فکر نکردهام. این نقش کاملا برای من ملموس و زنده بود.
«سکوت» و «سکون» خاصی در لحظههای مختلفی از بازی شما وجود دارد. بسیاری از بازیگران با حرکات اغراقشده، انرژی بیش از حد و درنهایت احساسات لجامگسیخته سعی بر جذب مخاطبان دارند. نظرتان در این باره چیست؟
نقش من این سکون و سکوتی را که شما میگویید لازم داشته است. یکی از چیزهایی که در تجربه بازیگری نصیبم شده این است که «به اندازه بازی کردن» را خیلی میپسندم. در واقع منظورم این است که آن میزان اندازهای که نقش میخواهد، میزان اندازهای که آن لحظه طلب میکند و همان میزان اندازهای که آن دیالوگ نیاز دارد.
اگر بیشتر از حد نیاز بازی کنید به قول تماشاگر عام بازیتان مصنوعی میشود و در نتیجه مورد تایید قرار نمیگیرید. خیلی از مخاطبان عام میگویند بازیگر در حال زور زدن است تا به ما بگوید مثلا من چقدر عصبانی هستم. برای رسیدن به نقش ناب شما باید تمام حشو و زواید را هرس کنید تا برسید به جایی که با کمترین حرکت و کمترین واژه آن چیزی را که باید به مخاطب برسانید. آقای سمندریان مثال خوبی میزد که من نیز همیشه آن را تکرار میکنم. او میگفت «تماشاگر وقتی وارد سالن نمایش میشود اول احمد ساعتچیان را میبیند و سپس نقش را . در انتها نیز دیگر هیچ کدام از اینها را نمیبیند و تنها خودش را تماشا میکند.» درواقع این موضوع برمیگردد به سرچشمه همان مبحث «همذاتپنداری» در ورطه نمایش که یک نوع نگاه یا نظرگاه به هنر بازیگری است. بنابراین در ابتدا میگویم من را دیدید، سپس این نقشی که من بازی میکنم و در ادامه خودت را مشاهده کن. بنابراین اگر من تماشاگر را با نقش همراه کنم موفق شدهام به آن چیزی که میخواستهام برسم. در حقیقت، «باورپذیری» در نقش اصل و اساس است. به دنبال این نباشیم که تماشاگر من بازیگر را دائم ببیند. گاهی اوقات مرا میبیند و در ادامه پارتنر یا نقش مقابل را میبیند. این اتفاق مانند همان سوئیچ در تدوین است که دوربین گاهی یک بازیگر را نشان میدهد و در ادامه بازیگر دیگر را به تصویر میکشد.
شما با این نظر موافق هستید که تئاتر در چند سال گذشته وضعیت بسامانی نداشته است و شاید در برخی مواقع رو به نابودی هم رفته است؟
میانه خوبی با واژه نابود شدن و از بین رفتن ندارم. اتفاقا در شرایط سخت و طاقتفرساست که ما میتوانیم خودمان را نشان بدهیم و پیشرفت کنیم. شما وقتی به کارتان علاقه داشته باشید تمام تلاشتان را میکنید تا به محیط پیرامون خود بقبولانید که من هم هستم و میخواهم کار کنم. در گذشته میگفتیم سالن کم است، اما حالا سالنها زیاد شدهاند. مهم به نظر من اتفاقی است که در تئاتر جریان دارد. یعنی باید از دو زاویه «کیفیت» یک کار هنری و «سالن» اجرای یک کار به این موضوع توجه کنید. تئاتر ما باید تفکیک شود. مثلا؛ تئاتر حرفهای، تئاتر نیمهحرفهای، تئاتر آماتور، تئاتر دانشگاهی و... . وقتی شما بتوانید این تقسیمبندیها را اعمال کنید آن وقت تماشاگر میتواند به راحتی تصمیم بگیرد که در چه سالنی، چه نوع اجرایی را ببیند. درواقع، او در سالن سنگلج اجرایی از نمایش سنتی را میبیند و در تالار مولوی اجرایی دانشگاهی را. تالار وحدت و ایرانشهر هم جایگاه خودشان را پیدا میکنند و از قبل این تقسیمبندی دیگر سالنها هم جای خود را مییابند. وقتی تماشاخانههای ما تعریف شوند دیگر تماشاگر در این گرداب، که حالا به چه سالنی باید برود و چه نوع کاری را به نظاره بنشیند، اسیر نمیشود. به عقیده من معضل کنونی ما تماشاگر است، چون مخاطب نمیتواند تصمیم بگیرد چه کاری را ببیند. کارهای خوب و سالنهای خوبی هستند ولی تماشاگر نمیتواند نسبت به سلیقه خود کار مورد علاقهاش را انتخاب کند. یک تماشاخانه سه نمایش را هر روز برای مخاطبان گذاشته است. یک کارگردان کار اولش است و کارگردان دیگر ۵۰ سال است که فعالیت مستمر در تئاتر دارد؛ این کار تماشاگر را حیران و آشفته میکند. این سوئیچ کردن در کنار هم اشتباه است؛ چرا که هر شخصی باید جایگاه خودش را داشته باشد.
به نظر شما معضل اصلی تئاتر ما چیست؟
مسالهای که به معضلی در تئاتر ما تبدیل شده است، دانشجویان انبوه هنرهای نمایشی است. یک جوان هم میخواهد برای اجرای خود سالن داشته باشد. او نیز مدعی است که میخواهد در این زمینه فعالیت کند. با تجربهها و پیشکسوتها کمکم به کنار میروند و اجازه میدهند افراد جدیدتر وارد حوزه تئاتر شوند. حمید سمندریان به جوانترها راه را نشان میداد. ما هم راه را به جوانترهای دیگر نشان خواهیم داد و این روند ادامه خواهد داشت. آنچه به نظر من در این راستا مهم است، هنر تئاتر است. همیشه آرزوی ما این بود که این همه سالن وجود باشد تا بتوانیم نمایش خود را برای تماشاگر اجرا کنیم ولی مسائل مالی و کمکهای دولتی دیگر در دسترس نیست. ما تئاتریها باید بیشتر تلاش کنیم و چهرههایی بیاوریم که ضامن فروش یک کار باشند و تماشاگر را بهگونه دیگری تربیت میکنیم. مخاطب از خود میپرسد چه شخصیت معروفی در یک اجرا هست؟ آیا این اجرا موسیقی دارد؟ آیا کمدی است و میتوانیم بخندیم؟ در حال حاضر گام به گام آگاهی و دانش از تئاتر ما رخت برمیبندد و فضای دیگری در نمایش حاکم خواهد شد. البته من اهل غر زدن نیستم و دوست دارم شرایط را بررسی و پژوهش کنم تا تصمیم بگیرم حالا چه کاری
میشود کرد؟
قانون/نگاهی به کتاب «چرا سبک هندی در دنیای غرب، سبک باروک خوانده میشود؟»
سبكشناسي شرقي از نگاه چشمرنگيها
فائزه نوریان
عنوان سخنرانیاي که در خرداد سال 1363 توسط پروفسور «ریکاردو زیپولی» استاد زبان فارسی دانشگاه ونیز ایراد شد، شاید یکی از مهمترین پرسشها در جهت نقد گرایشات سادهانگارانه شرقشناسان اروپایی باشد. اگرچه هرگز نمیتوان شباهتهایی چون تقارن زمانی، پیچیدگی و تزيینی بودن را در این دو سبک نادیده گرفت اما انطباق سبکها، وجود زمینههای بیشتری را طلب میکند و اطلاق رابطه عموم و خصوص به آن احتمالا نگاه دقیقی نخواهد بود. اگرچه به جهت وجود المانهای مشترک، مقایسه را بر میتابند اما به گفته پروفسور زیپولی این دو سبک جدا از زمینههای تاریخی و اجتماعیشان مورد بررسی قرار گرفته و مانند «دو مرغ بی بال و پر» از واقعیت اصلی خود جدا شدهاند و به طور کلی بررسیها و مطالعات در این زمینه، سطحی و بسیار عمومی هستند.
شعر،اوج موفقيت باروك در ادبيات
باروک در ادبیات، مانند نقاشی و مجسمهسازی توفيق چندانی نیافت؛ شاید بتوان گفت تنها نمود ادبیات باروک در آثار شاعران مارینیستی است که در قرن هفدهم در ایتالیا فعالیت میکردند. نام مارینیستها برگرفته از نام «مارینو» یکی از شاعران برجسته این مکتب است. اشعار آنها از لحاظ اسلوب، به نوعی اعتراض به احساسات مبالغهآمیز و خیالپردازیهای بدون مرز رومانتیکها بود.
دامنه نفوذ گسترده سبک عراقی در ایران و رومانتیسیسم در اروپا و وجود دو چهره ادبی تاثیرگذار مانند حافظ و پترارکا موجب تاثیر شگرفی بر آثار شاعران پس از آنها شد؛ چنانکه پیروی از شیوه حافظ و حتی تقلید از آن، تا مدتها غایت مهمی برای شاعران بود. در ایتالیا نیز «بمبیسمو» یا سرودن اشعاری چون اشعار پترارکا بسیار مورد توجه بودهاست. این سلطه فکری تا جایی ادامه پیدا میکند که به تعبیر نویسنده کتاب، موجد «عدم روحانیت» و «عدم واقعیت» در شعر شاعران متاخر آن دوران میشود. بستر فکری و فرهنگی خالی از زمینههای ایدئولوژیک موجب میشود مفاهیم دستپسوده که دیگر زایایی و تحرکشان را از دست دادهاند به مثابه تصاویری خالی از معنا در اختیار شاعران قرار بگیرند؛ از این رو شاعر با آن پدیده احساس بیگانگی میکند لذا نمیتواند با آن مضمون همچون شاعران پیش از خود روبهرو شود یا با آن ارتباط برقرار کندضمن اینکه به خاطر غلبه آن فضای فکری، از دیدن واقعیت جهان بیرونی هم عاجز میماند. این خلأ که در فقدان «روحانیت» و «واقعیت» در ذهن شاعر ایجاد میشود به مثابه حفرهای است که تنها راه پر کردن آن استفاده از الفاظ پرطمطراق و استعارههایی است که تنها در شعر خودشان دارای قرینه و معناست. در چنین شرایطی است كه شعر، تنها از لحاظ عبارتپردازی و زبانآوری فربه میشود درحالیکه ابداعی در آن صورت نگرفته است.
برای مثال پویایی مفاهیم عرفانی در ابتدای قرن ششم مضامین بسیاری در اختیار شاعران قرار میدهد حال آنکه در قرن دهم با خانقاهی و اتوماتیزه شدن مفاهیم عرفانی، اثر قابل ملاحظهای در این زمینه پدید نمیآید. شعر مارینیستها نیز که به مثابه اعتراض به اسلوب شعری گذشته است، در چنین شرایطی پا به عرصه ادبیات اروپا گذاشت.
قياس ميان دو سبك ادبي
کتاب «چرا سبک هندی در دنیای غرب، سبک باروک خوانده میشود؟» به بررسی برخی ویژگیهای سبکی و مقایسه جزيی چند شعر از مارینیستها با غزلهای صائب تبریزی به عنوان نماینده سبک هندی میپردازد که مهمترین این ویژگیها، تعقید و کاربرد وسیع استعارههای غریب و دور از ذهن است. البته او در این مقایسه به تفاوتهای مهمی میان اشعار مارینیستی و غزلهای صائب بر میخورد، از جمله اینکه تنها هدف شاعران این مکتب ایجاد شعری است که به طور کلی به نفی قواعد دوره ادبی پیش از خود میپردازد و گاه با نگاهی آمیخته با هجو به آنها مینگرند، در حالی که شیوه صائب به نوعی مبتنی بر بازنگری به این قواعد است و آن را یکسره نفی نمیکند؛ به همین جهت حالت تهاجمی اشعار مارینیستی را ندارد ضمن اینکه حفظ عناصر سنتی شعر غنای بیشتری به آثار او میبخشد. در واقع او میکوشد مضامین و نمادهای گذشته را به گونه ای دیگر ببیند و در شعر خود منعکس کند.
تفاوتهای صائب و مارینیستها
این مسئله که ظاهرا همان «طرز تازه» از دیدگاه صائب است، از مهمترین تفاوتهای صائب و مارینیستهاست. از اینجاست که به نظر میرسد که شاید بهتر بود این مقایسه میان مارینیستها با یکی از شاعران مکتب وقوع صورت میگرفت، چرا که مارینیستها پیشگامان ادبیات باروک هستند و آثار آنها بارقههای اولیه این سبک است اما صائب در نقطه کمال و پختگی سبک هندی قرار گرفتهاست و به گفته پروفسور زیپولی «صائب برابر است با سبک هندی و سبک هندی برابر است با صائب».
در طی سالهایی که از نگارش این کتاب گذشته است، پژوهشهای خوبی در این موضوع صورت گرفته است و استادانی مانند مرحوم دکتر محمدحسن حائری آثار ارزشمندی چون کتاب «صائب و شاعران طرز تازه» را نگاشتهاند که البته اگرچه منابع خوبی برای آشنایی با سبک هندی هستند اما متاسفانه از حوصله بازار کتابهای امروزی خارج اند. کتاب «چراسبکهندیدردنیایغرب، سبک باروک خوانده میشود؟» دارای زباني ساده و از این رو برای هر خوانندهای هرچند مبتدی قابل فهم است. به طور کلی باید گفت که این پژوهش ارزشمند علاوه بر دقت و ظرافت با نگاهی غیرجانبدارانه به طرح مسئله میپردازد و به سبک هندی به گونهای متفاوت مینگرد که تجربه آن خالی از لطف نخواهد بود و شاید تا حدی بتواند این دیدگاه که «شعر سنتی با حافظ پایان یافته است» را بزداید.
قدس/فرهاد آییش در گفتوگو با قدس: «چمدان» نگاهی انتزاعی به زندگی است
قدس آنلاین/ محمدعلی میرزایی: نمایش چمدان به نویسندگی و کارگردانی فرهاد آییش و با بازی شقایق فراهانی، شبنم فرشادجو، رامین ناصرنصیر، مائده طهماسبی، حمیدرضا نعیمی، فرهاد آییش و... این روزها در سالن اصلی تئاتر شهر روی صحنه است.
فرهاد آییش که نویسنده، کارگردان و بازیگر این نمایش است در گفتوگو با خبرنگار ما درباره این نمایش گفت: چمدان در واقع مجموعهای است با زوایای مختلف؛ مجسمهای بزرگ که از 100عدد چمدان درست شده است و روی آن 12 ویدئوی کوتاه از 12هنرمند هنرهای تجسمی پخش میشود، زمانی که مخاطب به تماشای نمایش مینشیند 12نگاه مختلف به آن دارد که درواقع نگاه من نیست. وی با اشاره به اینکه این نمایش، ترجمه و اقتباس او از نمایشی به نام چمدان نوشته نویسنده سورالیست ژاپنی «کوبوآبه» است، افزود: ما یک ویدئو- انیمیشن کوتاه اثر سروش رضایی را به کار اضافه کردهایم و در پایان نمایش، چمدان را که خودم حدود 20سال پیش آن را نوشتهام، اجرا میکنیم.
تراژدی خنده دار قرن بیست و یکم
آییش اضافه کرد: در واقع این اثر کولاژ تصاویر و مفاهیم مختلف در ارتباط با انسان قرن ماست. انسانی که به زعم من گمگشته، تنها و بیگانه است و گویی چمدان به دست یک سفر را طی میکند. آدمهای این نمایش نمیدانند از کجا آمدهاند، به کجا خواهند رفت و جملهای که مدام در نمایش تکرار میشود این است که «اینجا کجاست»؟ درمجموع «چمدان» نگاهی انتزاعی به زندگی دارد.
وی در ادامه، کمدی در این نمایش را بخشی از هویت آن دانست و گفت: تراژدی قرن ما آنقدر سهمگین و ترسناک است که خندهدار میشود. گاه بعضی چیزهای این زمانه آنقدر خندهدار است که ترسناک مینماید. در واقع نمایش «چمدان» از لحاظ ساختاری بین تراژدی و کمدی دادوستد میکند تا تماشاگر بتواند گاهی تجربه جدیدی بدست آورد و آن تجربه این است که به تراژدی زندگی خودش بخندد و به چیزهای ظاهری که شاید خندهدار است نگاه عمیقتری بیندازد.
انتقاد از نگاه به تئاتر کمدی
آییش درباره تأثیر نمایشهای کمدی بر گیشه تئاتر گفت: متأسفانه به کمدی صرفاً به عنوان گوشه چشمی به گیشه نگاه میکنند. اگر کمدی را به صرف اینکه بتوانیم تماشاگر را بخندانیم تا مخاطب بیشتری داشته باشیم، بنگریم، احتمال این که به کجراهه برویم خیلی زیاد است، ولی خود نفس خندیدن موهبتی است که خداوند به بشر عطا کرده است تا بتواند گاهی با خندیدن و گاهی هم با اشک و غم با دنیا ارتباط برقرار کند. بنابراین کمدی بخشی از هستی و زندگی است و اگر تا این حد در نمایشی رعایت شود، من آن را میپسندم اما اگر فراتر از آن برود، خیر.
اجرا در نوروز خطرناک است
آییش درباره بازخورد نمایش در میان مخاطبان گفت: سه هفته است که نمایش را اجرا کردهایم و بتازگی تعدادی نقد و مصاحبه درباره نمایش به چاپ رسیده است. ما تا 20 اسفند اجرا داریم و بعد از آن از 8 فروردین به اجرا میپردازیم.
این اولین باری است که سالن تئاتر شهر در ایام عید به اجرای نمایش میپردازد و البته یک مقدار هم خطرناک است، چون ممکن است هیچ مخاطبی نداشته باشیم یا بالعکس.
این کارگردان و بازیگر تئاتر و سینما درخصوص نسل جوان تئاتر کشور، این نسل را نسبت به جوانان کشورهای دیگر از لحاظ کمّی بسیار ممتاز توصیف کرد و گفت: این نسل جوان ایران پر از انرژی و پتانسیل است، خودش را بخوبی نشان داده و وقتی به تئاتر ایران نگاه میکنیم نسل جوانی که با آثار خوبی در صحنه ظاهر میشوند کم نیستند و این باعث خوشحالی و خوشبختی است.
وی در عین حال بر اهمیت جدی گرفتن آموزش تئاترتأکید کرد و گفت: در خیابان جوانان زیادی میبینم که از من میخواهند برایشان پارتی بازی کنم، درصورتی که هرگز دست به این کار نمیزنم. همیشه به آنها میگویم باید تحصیل کنند تا به جایگاهی که میخواهند برسند، ولی آنها میخواهند بدون هیچ تلاش و دانشی وارد این کار شوند.
درباره بازی در «پردهنشین»
آییش همچنین درباره بازی به یاد ماندنی خود در سریال «پردهنشین» گفت: به یاد میآورم که 5 سال قبل به یک برنامه تلویزیونی دعوت شدم، مجری از من پرسید که چه نقشهایی را دوست داری بازی کنی و من در جواب سه نقش را نام بردم و یکی از آنها، نقش روحانی بود و خوشبختانه چنین پیشنهادی به بنده شد.
این بازیگر سینما و تلویزیون در ادامه گفت: بازی کردن در نقش یک روحانی در کشور ما سهل و ممتنع است؛ از یک طرف براحتی آداب و علاماتی که در بسیاری از روحانیون مشترک است، قابل مشاهده است و میتوان ادعا کرد که با رعایت آن نقش یک روحانی را بازی کردی، ولی از اینکه چگونه بتوانیم از این کلیشه پرهیز کنیم، باید بخش انسانی آن را در درون خود درک و ارائه کنیم.
آییش در ادامه با بیان اینکه پدربزرگ مادری و پدربزرگ پدری خود من معمم بودهاند، اما من هیچوقت آنها ندیده و با آنها زندگی نکردم، اضافه کرد: برای من این نقش در ابتدا ترسناک بود و در اوایل کار با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کردم تا این که کاراکتر به دل من نشست، که خدا را شکر مورد رضایت مردم و قشر روحانیت هم واقع شد.
قدس/در نشست خبری مطرح شد
شرط میرکریمی برای پذیرفتن دبیری جشنواره فجر
رضا میرکریمی دبیر سیو چهارمین جشنواره فیلم فجر گفت: برای پذیرفتن این مسئولیت شروطی داشته که از جمله آنها استقلال نظر کامل در کلیه بخشها میباشد.
به گزارش قدس آنلاین به نقل از تسنیم، نشست خبری چهارمین جشنواره جهانی فیلم فجر صبح امروز با حضور رضا میرکریمی دبیر جشنواره، امیر اسفندیاری مدیر امور بین الملل، علیرضا شجاع نوری مدیر جلسات و نشستها و رضا کیانیان مدیر کاخ جشنوارهها در سالن نشستهای چارسو برگزار شد.
ابتدای این مراسم که با رونمایی از پوستر بخش بین الملل سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر انجام شد، رضا میرکریمی درباره این پوستر توضیحاتی داد و گفت: طراحی و رونمایی از پوستر جشنواره به این شکل سنتی است که در بسیاری از جشنوارهها اتفاق میافتد و یک فریم از تأثیرگذارترین صحنه فیلم را انتخاب و به عنوان یونیفرم جشنواره از آن استفاده میکنند.
وی افزود: عکس عزت الله انتظامی بازیگر سرشناس ایرانی در فیلم گاو بازیگر در پوستر جشنواره گذاشته شده است که به این شکل از ایشان تقدیر میشود. فیلم گاو نیز در زمان خود در جشنوارههای بین المللی حضور داشته و همه معتقد بودند که صدای جدیدی از سینمای ایران است.
دبیر جشنواره فیلم فجر اضافه کرد: فیلم گاو مورد تأیید امام در دوران پس از انقلاب قرار گرفت که این امر باعث شد پس از دوران انقلاب نوعی مشروعیت برای سینمای ایران ایجاد شود.
میرکریمی با بیان اینکه انگیزهای برای پذیرش این مسئولیت نداشته است گفت:ماهها قبل بود که این مسئولیت به من پیشنهاد شد، اما تمایلی نداشتم آن را قبول کنم، مگر اینکه بدانم تاثیری در جایگاه سینمای کشور میتوانم داشته باشم. این مسئولیت را برای شناساندن جایگاه سینمای ایران در جهان و نیز کمک به رویداد بزرگی به نام فجر پذیرفتم، اما به نظر میرسد بخش بین الملل چنان دستخوش مشکلاتی شده است که برخی در اصل برگزاری آن دچار تردید بودند.
وی افزود: مهمترین کار برگزاری جشنواره هدفمند کردن آن بوده که در قالب آن ما باید به برخی از سوالات ما از جمله مخاطبان ما چه کسانی هستند؟ آیا متناسب با مخاطب هدف است؟ و آیا به هدف اصلی خود میرسیم یا خیر؟ پاسخ میدادیم.
میرکریمی معتقد گفت: سینمای ایران با اعتماد به نفس یک سینمای جهانی میدانم و با مزیتی که سینمای ایران در منطقه دارد نیازی به باج زیاد دادن به مهمانان آن نداریم ، اما چیدمان ما در این دوره جشنواره نباید همانند کشورهای همسایه باشد.پیش بینی من در این زمینه درست شد و استقبال خوبی از دعوت ها شد و نیاز نبود رایزنی های فراوانی در این زمینه داشته باشیم.
وی درباره میهمانان این جشنواره و نحوه دعوت از آنها گفت: به دلیل موقعیت جدیدی که در کشور و منطقه ایجاد شده است دعوت از مهمانان در مرحله انتخاب قرار دارد و از ابتدا درباره هدف خود فکر کردهایم و به تعامل رسیدیم.
دبیر بخش بین الملل جشنواره فیلم فجر از شروط اولیه خود برای پذیرفتن این مسئولیت گفت: آن چیزی که از شروط اولیه در قبول این مسئولیت من بود انجام دادن کار تیمی بود که در این راستا به کمک همه نیاز داریم. هیچ جشنواره بین المللی در هیچ جایی برگزار نمیشود مگر اینکه اهداف ملی خود را دنبال کند که برای ما همان رشد و تعالی سینمای ایران است که تلاش میکنیم در سالهای آینده نیز این اتفاق رخ دهد.
میرکریمی در خصوص بخش برگزیدهها و جوایز جشنواره نیز توضیح داد که بخشهای مسابقه در یک بخش خلاصه شده و الگویی که در نظر گرفتیم کاهش جوایز در بخش سینمای سعادت است و تنها یک جایزه زرین داریم و در این دوره از جشنواره جایزه مصطفی عقاد به جایزه محمد امین (ص) که به نام زیبای پیامبر اسلام مزین شده و در راستای کرامات الهی پیامبر میباشد اهدا میشود.
میرکریمی در ادامه این نشست گفت: در بخش بین الملل اصل کارمان بر تمرکز و کم کردن بخش ها بود.امسال یک بخش مسابقه داریم به نام سینمای سعادت. در این بخش 3 فیلم ایرانی و 12 فیلم خارجی روی پرده می رود و در هر سانس یک فیلم کوتاه ایرانی شامل انیمیشن، مستند و کوتاه نمایش داده خواهد شد.
دبیر سی و چهارمین جشنواره جهانی فجر ادامه داد: یک بخش آسیا و کشورهای اسلامی داریم که رقابتی نیست. هر چند جوایزی جنبی در این بخش داریم.
میرکریمی گفت: تندیس طلایی و سیمین در این دوره از جشنواره جهانی فجر به برگزیدگان اهدا می شود. که شامل بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر زن و مرد، دستاوردهای هنری و بهترین فیلمنامه است.
وی در ادامه به اضافه شدن بخش دارالفنون بخش جشنواره اشاره کرد و گفت: این بخش مربوط به استعدادیابی است و برای اینکه جامعه هدف بتواند از این استعدادها استفاده کند اضافه شده است و هدف دارالفنون تمرکز زدایی در تهران است تا بتوانیم افراد مستعد را در اینجا دعوت و پذیرایی کنیم و در این راستا تلاش داریم تا از هزینههای مهمانان خارجی کاسته و به بخش دعوت از دانشجویان ایرانی بیافزاییم.
دبیر بخش بین الملل جشنواره فیلم فجر اضافه کرد: برای پذیرفتن این مسئولیت شروطی داشتم که مورد تأیید قرار گرفت که از جمله آنها استقلال نظر در کلیه بخشهای جشنواره بود. در این دوره از جشنواره هیئت انتخاب نداریم و در انتخاب همه فیلمها مشارکت دارم نظر شخصی میدهم و شخصاً نیز پاسخگو هستم.
میرکریمی افزود: شرایط امروز کشور ایران در منطقه در دعوت و جذب مهمانان تأثیرگذار بوده و در مذاکراتی که با مهمانان شناخته شده و به نام خارجی داشتهایم بر امنیت ایران در جهان تأکید داشتم و شعارمان نیز این است که جشنواره ایران پلی برای ارتباط آسیا با اروپا میباشد و تصمیم داریم که هدفمند هزینه کنیم.
وی درباره نحوه انتخاب فیلمهای ایرانی در این دوره از جشنواره نیز توضیح داد و گفت: فیلمهای شرکت کننده در این دوره از جشنواره باید در یک سال گذشته تولید شده باشند و در شرایط مساوی فیلمهای دیده نشده دارای اولویت هستند و هر کسی که ثبت نام کرده و علاقه مند به حضور در این دوره از جشنواره باشد فیلم آن دیده میشود و برای نمایش آن تصمیم گیری میکنیم.
دبیر جشنواره فیلم فجر از اکران فیلم تدوین شده گاو در این دوره از جشنواره خبر داد و گفت: با توجه به پوستر جشنواره فیلم بازسازی شده گاو به کارگردانی داریوش مهرجویی برای مخاطبان نمایش داده میشود و یکی از فیلمهای مهم ایران را برای مهمانان خارجی اکران میکنیم. هدف این است که در سالهای آینده فیلمهایی نمایش دهیم که به هدف ما نزدیکتر باشد.
میرکریمی درباره انتخاب سینما چارسو و موقعیت شهری آن پاسخ داد که جشنواره برای همه است و سینما بهترین وسیله برای دریافت سریع پیام بشر امروز میباشد که در این راستا فیلمهایی انتخاب میشوند که زیست بشری در آنها محقق شده است.
وی در پاسخ به حضور فیلمهای کشورهای خارجی درباره اتفاقات منطقه گفت: جشنواره بین المللی فیلم فجر بازتاب اتفاقاتی است که در منطقه رخ داده همانند مسئله سوریه و داعش که مهمترین مسئله منطقه را شامل میشود و اتفاقاً در عصر امروز به موضوع جهانی تبدیل شده است که در این دوره از جشنواره شاهد حضور سه فیلم با این موضوع هستیم.
اسفندیاری: حضور حدود 200 مهمان خارجی در جشنواره جهانی فجر
در ادامه مراسم امیر اسفندیاری مدیر امور بین الملل جشنواره سخنرانی کرد و گفت: با توجه به تأکید دبیر جشنواره بر کیفیت برگزاری آن تصمیم داریم که مهمانان خارجی و خدماتی که در اختیار آنان قرار میگیرد، باخساست باشد.
وی افزود: این دوره از جشنواره با حضور کارگردانان، تهیه کنندگان، دبیران جشنوارههای خارجی و شخصیتهای به نام و سرشناس سینماهای آمریکا و اروپا برگزار میشود.
اسفندیاری درباره بخش داوران جشنواره اضافه کرد: داوران کشورهای اسلامی 5 داور است که یک ایرانی و 4 خارجی را شامل میشود و داوران بین المذاهب شامل 2 داور خارجی و 1 ایرانی است که فیلمها را ارزیابی میکند.
مدیر امور بین المللی جشنواره فجر تصریح کرد: در بخش کارگاههای آموزشی 4 تهیه کننده مشهور داریم که یک نفر از آنها مدرس فیلمنامه نویسی است و یک سینماگر صاحب نام خواهیم داشت.
وی درباره مهمانان این دوره جشنواره اظهار داشت: در مجموع حدود 200 مهمان خارجی داریم که شامل روزنامه نگاران و منتقدان خارجی هم میشود.
اسفندیاری درباره بخش بازار فیلم این دوره از جشنواره نیز گفت: نوزدهمین دوره بازار فیلم جشنواره فیلم فجر در بخش بین الملل در حالی آغاز میشود که تعداد مراجعین به بازار بسیار زیاد بوده که با صحبتهایی که با دبیر جشنواره داشتهایم برای کلیه آنها در حدود 50 غرفه خواهیم داشت و تمرکز ما بر حضور خریداران خارجی در بازار فیلم است و نکته اساسی جشنواره این است که تمرکزش بر ارتقای سینمای ایران باشد.
وی در پاسخ معرفی مهمانان خارجی این دوره از جشنواره تصریح کرد: مهمانان جشنواره مشخص شده اند اما تا زمانی که تمام کارهایشان انجام نشود نامهای آنها اطلاع رسانی نمیشود.
مدیر امور بین الملل جشنواره فیلم فجر اضافه کرد: اکران فیلمهای خارجی را با زیرنویس فارسی برای مخاطبان ایرانی درنظر گرفتهایم که فیلمهای ایرانی نیز با زیرنویس انگلیسی اکران میشود.
شجاع نوری: جشنواره فیلم فجر محل تبادل اندیشهها، سلایق و تفکرات است
علیرضا شجاع نوری مدیر جلسات و نشستهای سی و چهارمین جشنواره بین المللی فیلم فجر در ادامه مراسم سخنرانی کرد و گفت: این جشنواره میتواند نمونه خیلی خوبی از موفقیت کار گروهی در ایران باشد تا بتوانیم واقعاً بهره برداری از جشنواره داشته باشیم که اگر بتوانیم دست به دست یکدیگر بدهیم این دوره از جشنواره موفق میباشد.
وی افزود: به نظر من جشنواره نمایش فیلمها و تماشاکردن آنها نیست. بلکه محل تبادل اندیشهها سلایق و تفکرات اعضا با یکدیگر میباشد و فیلمی خوب تضمینی برای جشنواره خوب نیست.
مدیر جلسات و نشستهای فیلم فجر اضافه کرد: آن چیزی که در این جشنواره به من داده شد این است که بتوانم حاصل جیب مهمانان خارجی را برای ارتقای سینمای ایران صرف کنم که در این راستا نیازمند تعامل رسانهها هستیم که اگر در این راه موفق باشیم یک جشنواره ایرانی موفق را برگزار کردهایم.
شجاع نوری گفت: در حین برگزاری جشنواره کارگاه تحلیل فیلم خواهیم داشت و با کارشناسان خبره نیز این دورهها را برگزار میکنیم، همچنین نشست پرسش و پاسخ در تریا و در سالنهای چارسو برگزار میشود.
کیانیان: جشنواره جهانی فیلم فجر قطب جشنوارههای کشورهای شرقی در جهان شود
رضا کیانیان مدیر کاخ جشنوارهها در مراسم رونمایی از پوستر جشنواره گفت: دوست داشتم که عزت الله انتظامی نیز در میان ما حضور داشت اما به دلیل اینکه حال ایشان مساعد نبود نتوانستند در این مراسم و رونمایی از پوستر بخش بین الملل فیلم فجر حضور داشته باشند.
وی افزود: دعا کنید که حال عزت الله انتظامی خوب شود و دوباره به سینما بازگردند و از دیدن آثار ایشان لذت ببریم.
کیانیان در نشست مطبوعاتی این مراسم گفت: رضا میرکریمی با جمعی از ایدههای نوین از جشنواره به سراغ من آمدند که تمایل پیدا کردم با ایشان کار کنم.
وی اضافه کرد: در حال حاضر سینمای ایران باید به عنوان جشنواره قوی شرقی بین المللی شکل بگیرد و امیدوارم جشنواره بین المللی فجر قطب جشنوارههای بین المللی جهان در کشورهای شرقی باشد و آبروی بیشتری به سینمای ایران تزریق شود.
مدیر کاخ جشنوارهها با بیان اینکه در این دوره از جشنواره قرار است که در تمام بخشهایش به محیط زیست توجه شود، گفت: در جشنوارههای گذشته بهترین هتلها و در مرتفع ترین مکانها برای مهمانان خارجی تدارک دیده میشد که این امر موجب میشد دست برگزارکنندگان جشنواره به آنها هم نرسد. اما با تلاشهای صورت گرفته در این دوره از جشنواره کلیه مهمانان خارجی و ایرانی در هتل فردوسی اقامت میکنند و در مسیر هتل تا کاخ جشنواره حدود 18 موزه وجود دارد که علاوه بر آشنایی با آنها در ترافیک و دودزایی نیز صرفه جویی میکنیم.
قدس/اولین واکنش رهبر ارکستر سمفونیک به اظهارات کامکار
آقای کامکار این پاسخِ من به تو نیست؛ پاسخِ نوازندگانِ ارکستر به توست
هوشنگ کامکار روز گذشته انتقادهایی جدی در واکنش به کارنامه علی رهبری منتشر کرد. امروز علی رهبری با ارسال یک ایمیل یک پاسخ ابتدایی به او داده و اعلام کرده که پاسخ آنچه «سخنان بی ربط» او میخواند را در آینده خواهد داد.
به گزارش قدس آنلاین به نقل از تسنیم، هوشنگ کامکار روز گذشته با نوشتنِ نامهای خطاب به علی رهبری، انتقادهایی به یک سال فعالیتش در ارکستر سمفونیک تهران وارد کرد. علی رهبری چند روزی است که از سِمت مدیر هنری ارکستر سمفونیک تهران استعفا کرده و به طور رسمی از ارکستر سمفونیک خداحافظی کرده است. او چند روزی است که در ایران حضور ندارد و به وین رفته است.
اما به فاصلهی یک روز پس از نوشتنِ نامهی هوشنگ کامکار، علی رهبری در واکنش به یادداشت کامکار که روز گذشته منتشر شد، پاسخی برای انتقادهای کامکار نوشته و در اختیار خبرنگار تسنیم قرار داده است. البته این پاسخ نه از زبان خودش که از طرف چند تن از اعضای ارکستر است. به خواستهی علی رهبری نامِ نوازندگان منتشر نمیشود و در ادامه متن نامه و ایمیل یکی از ایشان به او منتشر میشود:
علی رهبری: آقای کامکار من بزودی جواب سخنان بی ربط شما را در مورد رفتار خودم با نوازندگان خواهم داد. ولی شاید برایتان خجالت آور باشد که این ایمیل را که یکی از ایمیلهای نوازندگان جوان ارکستر به من بوده است ملاحظه بفرمایید.
سلام مایسترو رهبرى
امیدوارم حالتون خوب باشه...
استاد میخواستم التماس کنم بمونید.شما و سمفونیک تمام زندگى من و تمام شادى و عشق من بودید.نمیتونم قبول کنم نبودنتون رو.شما به من ارزش دادید، احترام دادید، نه فقط به من، به همه ما.استاد من به عشق سمفونیک و شما هرروز صبح ساعت ٥ صبح از خواب بلند میشدم ٦ وارد منطقه طرح میشدم که هم ماشین بیارم و هم اینکه بتونم زودتر برسم به تمرین.استاد روزهاى سمفونیک بهترین روزهاى زندگى من شد بهترین لحظه ها، عاشق اون لحظه هایى هستم که تو تمرین یا اجرا زمانى که سکشن ما، تم یا قسمت مهمى داشت شما ما رو نگاه میکردید.همیشه سعى میکردم حفظ کنم بعضى قسمتها رو که وقتى احیانا به سکشن ما نگاه کنید بتونم نگاه شما رو متوجه بشم،گاهى نگاهتون با لبخند رضایت همراه بود.تمامش تو ذهنم ثبت شده استاد، فراموش نمیکنم.
استاد من پول نمیخوام فقط میخوام شما بمونید.هر کارى ازم بر بیاد انجام میدم که برگردید، متنفرم که آدم کوچکى محسوب میشم...
شما از توضیح خیلى بدتون میاد، نامه من اصلن مختصر نبود، عذرمیخوام، ولى حتی یک هزارم احساسم و حال بدم نبود.
واقعا دوستتون داریم، ما دیدیم شما براى ما چکار کردید، ما قدردانیم. ما درک میکنیم چه خدمتى به ما کردید, ما به اون آدمهایى که میخوان شما رو از ما بگیرن اهمیت نمیدیم، به حرفهاى چرندشون اهمیتى نمیدیم. ما فقط شما رو میخوایم، ارکستر به شما احتیاج داره استاد، تنهامون نگذارید لطفا.
التماستون میکنم برگردید...
عضو خیلى کوچک ارکستر سمفونیک تهران
قدس/یاد سلحشور از آذربایجان تا ونزوئلا
شناخت جهانی فیلمهای ایرانی به سلحشور است
با گذشت بیش از ده روز از درگذشت فرجالله سلحشور کارگردان سینما و تلویزیون ایران، در چند روز گذشته در باکو در آذربایجان، تونس، لبنان و حتی در ونزوئلا یاد او را گرامی داشتند و به آثار او پرداختند.
به گزارش قدس آنلاین به نقل از فارس،با گذشت بیش از ده روز از درگذشت فرجالله سلحشور کارگردان سینما و تلویزیون ایران، چهرهها و رسانههای خارجی بیشتری یاد او را گرامی میدارند.
بنابر این گزارش، در چند روز گذشته در باکو در آذربایجان، تونس، لبنان و حتی در ونزوئلا یاد او را گرامی داشتند و به آثار او پرداختند.
در باکو مراسم گرامیداشت او برگزار شد به گونهای که حمیده عمراوا هنرپیشه معروف آذربایجان که در نسخه آذری سریال حضرت یوسف صدای زلیخا را دوبله کرده بود با تأثر فراوان از درگذشت فرجالله سلحشور گفت: انتخاب بازیگر در این سریال یک شاهکار بود و داستان قرآنی آن باعث شده بود که همه مسلمانان بالاخص مردم آذربایجان به آن سریال عشق بورزند؛ تأثیر سریال حضرت یوسف و منش کارگردان آن بهروی هنرپیشگان بهحدی بود که اکثر هنرپیشگان آرزو میکردند که ایکاش بهجای یکی از بازیگران آن سریال میبودند.
امین عباساف مدیر دوبلاژ سریال حضرت یوسف به زبان آذری، در سخنانی کوتاه نیز گفت: ما با فیلم «پرواز در شب» با سلحشور آشنا شده بودیم و موفق شدیم که شصت قسمت از سریال ارزشمند حضرت یوسف را به زبان آذری ترجمه و دوبله کنیم و الحمدلله این سریال با استقبال خوب مردم آذربایجان مواجه شد.
اتفاق میرزابگلی از نویسندگان و خبرنگاران مشهور آذربایجان نیز در سخنان کوتاهی گفت: مردم آذربایجان سریالهای ساخته شده توسط سلحشور را بسیار دوست داشتند بهویژه سریال حضرت یوسف که دوران فراعنه و روش زندگی اجتماعی و سیاسی آن دوران را بهخوبی بهنمایش گذاشت از ذهن آذریها محو نخواهد شد.
انور ابلوج کارگردان نامدار جمهوری آذربایجان نیز گفت: اگر امروز شاهد هستیم که فیلمهای ایرانی در سطح بینالملل شناخته شده و جایگاهی برای خود باز کرده است بهخاطر حضور هنرمندان متعهدی همانند سلحشورها در سینمای ایران است.
رافیق شیروانی رئیس انجمن ادبی واحد، سخنران بعدی مراسم بود که تسلیت مردم آذربایجان را به هنرمندان و مردم ایران ابلاغ کرد و بیان داشت که سلحشور فیلم را برای فیلم نمیساخت بلکه در ساخت فیلم و سریال بهدنبال پیام رسانی و تبلیغ بود و ارزشهای اسلامی را گسترش میداد.
در تونس نیز فتحی بن عثمان در برنامه زنده تلویزیونی «قهوه فرهنگی» تونس به تکریم و تمجید مرحوم «فرجالله سلحشور» پرداخت.
در این برنامه دو ساعته، فتحی بن عثمان به تشریح دستاوردهای فرهنگی ایران و خدمات ارزنده هنرمند متعهد کشورمان پرداخت و گفت: مردم و جامعه فرهنگی تونس آشنایی کامل با آثار و خدمات این هنرمند بزرگ ایرانی دارند؛ مردم این کشور از طریق سریال یوسف پیامبر، با مرحوم «فرجالله سلحشور» آشنا شدند و از وی به عنوان یک هنرمند تأثیرگذار در جامعه یاد میکنند.
کارگردان سینمای تونس در ادامه سخنان خود، به شناخت خوب جامعه هنری تونس از سینمای ایران اشاره و اذعان کرد: از آنجایی که مردم تونس از تماشای فیلمهای ایرانی استقبال میکنند، در اواخر اسفندماه سال جاری، «هفته فیلم ایرانی» در تونس و چهار استان دیگر برگزار خواهد شد.
بنابر این گزارش در ونزوئلا نیز که این روزها سریال ایرانی «هوش سیاه» از شبکه تلویزیونی دولتی(vive) آغاز شده قرار است به زودی و به همت رایزنی فرهنگی کشورمان، سریال حضرت یوسف(ع) ساخته مرحوم فرجالله سلحشور که بالغ بر 40 قسمت است در این شبکه آغاز شود.
شبکه تلویزیونی دولتی vive ونزوئلا، شبکهای فرهنگی و تقریباً معادل شبکه 4 سیمای جمهوری اسلامی ایران است که ویژه اقشار فرهنگی جامعه محسوب میشود.
بنابر این گزارش، روزنامه الاخبار از روزنامههای مشهور در یادداشتی به قلم «ذکیه الدیرانی» با اشاره به مهمترین اثر فرجالله سلحشور، مینویسد: اگرچه سریال یوسف پیامبر میتوانست به دلیل علم مردم به داستان کسلکننده باشد اما این سریال با دکور، بازی، سناریو و گروهی از علما و اندیشمندان همراه خود ما را به دقیقترین جزئیات زندگی گذشتگان برد.
این روزنامه با یاد مرحوم سلحشور میافزاید: فرجالله سلحشور متخصص اصلی تولید سریالهای تاریخی و دینی بود و با رفتن او این عرصه کارگردانی را از دست داد که میدانست چگونه شما را با دوربین و تفکرات زیبای خود به قرنها پیش برگرداند.
مردم سالاری/ رئيس سازمان ميراث فرهنگي
و گردشگري در آيين ملي نوروز: نوروز چهره زيباي صلح را به جهانيان نشان داده است
معاون رئيس جمهور گفت: اگر هر آييني از قرنها پيش پابرجا بوده، همراه با اعتدال بوده است. بنابراين ميتوان گفت که نوروز به ما ياد ميدهد که زبان اميد، زبان اعتدال است. در واقع نوروز چهره زيباي صلح را به جهان نشان داده است.
به گزارش ايسنا، آيين ملي نوروز از سهشنبه 18 اسفند با حضور تعدادي از معاونان رئيس جمهور در حوزه فرهنگ کار خود را آغاز کرد. اين مراسم که قرار است به صورت مستمر تا 29 اسفند ماه ادامه داشته باشد، در شهرهاي مختلف کشور به فعاليت خود ادامه ميدهد. در اين مراسم، مسعود سلطانيفر، رئيس سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري نوروز را آييني دانست که با ديگر آيينهاي ايران اسلامي تقارن پيدا ميکند و به آنها معنايي بهتر ميبخشد.
معاون رئيس جمهور با طرح اين پرسش که نوروز چه معنايي دارد گفت: نوروز به سادگي به معناي نو شدن است، نه اينکه لباس کهنه را نو کنيم. بلکه نوروز نو شدن جان، جامعه و انسان است که نياز به نو شدن دارند.
او تاکيد کرد: شايد بتوان گفت درباره هيچ آييني مانند نوروز، نام، آييني، سنتهاي آن، گوياي محتواي جهان بيني و معناي آن نزد يک ملت نيست.
او با بيان اينکه چرا ايرانيان نوروز را به عنوان زمان آغاز سال نو انتخاب کردهاند گفت: اين آيين ما را به زنده نگه داشتن آيينها و اميدها اميدوار کرده است. نوروز زمان اعتدال بهار است و به ما ياد داده که هيچ چيز برتر از اعتدال نيست. اگر هر آييني از قرنها پيش پابرجا بوده، همراه با اعتدال بوده است. بنابراين ميتوان گفت که نوروز به ما ياد ميدهد که زبان اميد، زبان اعتدال است. در واقع نوروز چهره زيباي صلح را به جهان نشان داده و رنگين کماني است که در هر نقطه از ايرانِ فرهنگي رنگ، بو، عطر و خاص خود را دارد. بنابراين اين تنوع فرهنگي به ما ميگويد ما يک ريشه داريم.
سلطانيفر تاکيد کرد: نوروز در قرون طولاني دوستي، صلح و آشتي را به ما ياد داده است. اميدوارم به استقبال نوروزي ايراني و جهاني برويم.
در اين مراسم همچنين سميعالله حسيني مکارم، دبير شوراي سياست گذاري آيين ملي نوروز در سخناني کوتاه اظهار کرد: سازمان ميراث فرهنگي مکلف است به مرور به عنوان قويترين ميراث بشر بپردازد. از سوي ديگر پرونده نوروز با 12 کشور منطقه ثبت شده است. بنابراين نسبت به مجامع بينالمللي نيز تعهداتي داريم، از جمله ترويج آيين نوروز و تقويت آيينهايي که به فراموشي سپرده شده يا به طور کامل حذف شدهاند.
وي افزود: اين سازمان مکلف شد بنا بر دستور رئيس سازمان ميراث فرهنگي از اوايل تيرماه ستاد سياستگذاري نوروز را تشکيل دهد که 22 جلسه آن تشکيل شده است. از سوي ديگر با توجه به محدوديت زمان و منابع مالي، توانستيم به تعدادي از برنامههاي مکلف شده براي امسال بپردازيم.
وي برگزاري پنلهاي تخصصي مانند همايش علمي نوروز، عروسکهاي نوروز را از جمله اين کارگاهها دانست و افزود: ايجاد 12 پايلوت نوروزگاهي در استانها و 20 پايلوت در کشورها موظف شدهاند آيينهاي مغفول مانده نوروز را بار ديگر احيا کنند که از 24 تا 29 اسفند در مناطقي مانند نيشابور، زابل، ايرانشهر، چابهار، قشم، بندرعباس، آبادان، تبريز، تهران، اصفهان و سنندج برگزار ميشود.
وطن امروز/گزارشی از برگزاری آیین اختتامیه پانزدهمین دوره جایزه شهید حبیب غنیپور
عطر مسجد در نفسهای یاران
گروه فرهنگ و هنر: آیین اختتامیه پانزدهمین دوره انتخاب کتاب سال شهید حبیب غنیپور با حضور چهرههای مختلف فرهنگی و هنری و اهالی دغدغهمند ادبیات و هنر در مسجد قدیمی و جریانساز جوادالائمه(ع) در محله جی برگزار شد. روزی که در کنار دوستان قدیم و جدید خاطرات دلنشین دیروز به امروز یادآوری رسید و عطر مسجد باز هم غبار گرفته در نفسها را به تازگی درآورد. در مراسمی که از خانواده مرحوم فرجالله سلحشور و حبیب والینژاد، تهیهکننده روایت فتحی فیلم ارزنده «ایستاده در غبار» تقدیر بهعمل آمد، این تهیهکننده بیریا طی سخنانی کوتاه به درسهایی که نزد مرحوم فردی و سلحشور گرفته است، اشاره کرد و شکرگزار این شد که توانست توسط بچههای مسجد جوادالائمه(ع) تایید شود. اما در بخش تقدیر از مرحوم فرجالله سلحشور از اصغر نقیزاده، بازیگر آثار دفاعمقدسی و از دوستان فرج سینمای ایران دعوت شد به سخنرانی بپردازد و او از خاطرات دستیاریاش در فیلم «توبه نصوح» و دغدغه و علاقه سلحشور برای حضوری متفاوت در آن اثر گفت. نقیزاده که سالها پیش از بچههای همین محل در خیابان شهید عشقی بود، به بیان خاطراتش از مسجد جوادالائمه(ع) پرداخت و گفت: زمانی که ما به این مسجد آمدیم حاج فرج از این مسجد رفته بود و در سازمان تبلیغات و حوزه هنری فعالیت میکرد. فرج در آنجا جزو اساتید بود و به من درباره چگونگی حسگیری آموزش میداد، همان زمان هم گرایشهای مسجدی در سخنان وی مشهود بود. نقیزاده با اشاره به سینمای قدیمی «جی» که در ورودی خیابانی معروف به حاجیان قرار دارد، به تفاوت آثار فیلمفارسی آن زمان در سینمای فوق با نمایش دینی سلحشور در مسجد جوادالائمه(ع) پرداخت و افزود: آنهایی که در «یوسف پیامبر» با فرج کار کردند، میگویند انگار در مسجد مشغول خطابه خواندن بوده است و سریال را با تمام وجودش ساخت و هر زمان مردم این سریال را میبینند، یاد فرج میافتند و درواقع باید گفت فرج حاصل تربیت مسجد بود. بخش دیگری از مراسم به صحبتهای گلعلی بابایی از اعضای شورای نویسندگان مسجد و از داوران این دوره اختصاص داشت که روز اختتامیه پانزدهمین جایزه کتاب سال شهید غنیپور فرصتی شد برای رونمایی از جدیدترین اثرش با نام «قلمی به رنگ خاک» که خاطرات حبیب داستاننویس بود. بابایی در این باره گفت: هنگامی که نوشتن این اثر به من پیشنهاد شد، سخت بر خود لرزیدم، چرا که حبیب نهتنها یک رزمنده بلکه دوستی بود که در محل ما نفس کشیده و روزگار گذرانده بود. او از کودکی کبوتر همیشه جلد مسجد بود. او برادر بزرگتر کوچکترهای مسجد بود و حبیب بود که پابهپای بزرگان مسجد کتابخانه را راهاندازی کرد. برای نگارش این کتاب باید یک نقشه راه درست میکردم تا بتوانم تصویری از حبیب را به خواننده منتقل کنم. در جریان نگارش این کتاب از یادداشتهای روزانه حبیب استفاده شد که البته آنها با اسناد مکتوب عملیاتی و همرزمانش تطبیق داده شده است. این کتاب در واقع عرض ارادتی است به حبیب و یکصد تن از شهدای مسجد جوادالائمه و نوشتن برای شهدا و حبیب کاری سهل و ممتنع است. در نهایت نوبت به محمد ناصری، دبیر پانزدهمین دوره این جایزه و مرد اول بچههای مسجد بعد از فوت امیرخان فردی رسید که با گرامیداشت یاد فرجالله سلحشور عنوان داشت: آقا فرج معلم سرود، تئاتر و از بانیان سینما در مسجد بود و البته با قصهنویسها نیز نشر و حشر داشته و در حوزه قصه دغدغه داشت. وی افزود: بعد از درگذشت مرحوم فردی چند جلسه با مرحوم سلحشور گفتوگو کردم و گلهمند بود که ساخت آثاری پیرامون قصههای قرآنی که پیوسته دغدغهاش بوده، در حد قول و قرار مسؤولان باقی مانده است. محمد ناصری با توضیحی کوتاه درباره روند داوریها در جایزه سالانه شهید غنیپور، مختصر گلایهای از سوی برخی ناآگاهان به روش مسجدی این جایزه داشت و عنوان کرد: تاکنون سعی شده اسم حبیب و شهیدان مسجد مخدوش نشود و توصیه میکنم از پیشداوریها دوری شود. به همین جهت اگر داوری به نام مسجد اتفاق میافتد، حتماً باتوجه به ارزشهای مسجد است. در هر صورت جشنواره ما، جشنواره داستان است و پیش آمده داستانهایی به جایگاهی از داوری رسیدهاند اما از نظر مضمون کنار گذاشته شدهاند و از اینرو مضمون بشدت مورد توجه است. دبیر جایزه کتاب سال حبیب در پایان تاکید کرد: آثاری که در جشنواره معرفی میشود، مغایر با ارزشهای شهدا نخواهد بود و در داوریها ملاک انتخاب، مضمون آثار است و ما کاری به نام خالق آثار نداریم. روال ما این است که آثاری را برگزیده و تقدیری از نویسنده آثار داشته باشیم و سعی میکنیم داستانها را با ملاک مسجد انتخاب و به جامعه معرفی کنیم. بخش دوم مراسم با معرفی برگزیدهها و تقدیرشدههای بخشهای مختلف همراه بود که پدران شهدای محله، تندیس جشنواره را به برگزیدگان اعطا کردند. در بخش کودک پس از داوری ۵۰۰ اثر در نهایت هیات داوران در این بخش هیچ اثری را حائز رتبه انتخابی ندانست و کتابهای «وای نه!» اثر کلر ژوبرت، محصول انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و «دختر کوچولو، فرمانده سبیلو» اثر الهام مزارعی از نشر افق مورد تقدیر قرار گرفتند. در بخش نوجوان و از میان ۱۲۷۰ اثر در نهایت 3 اثر نامزد نهایی شدند و «بچههای کشتی رافائل» اثر محمدرضا مرزوقی کتاب سال شد و هیچ اثری در این بخش حائز تقدیر قرار نگرفت. در بخش انقلاب و دفاعمقدس از میان 98 جلد اثر ارزیابیشده و از میان نامزدهایی چون کتاب «خط تماس» محمدرضا بایرامی،«خندهزار» و «هزار و یک جشن» از آثار محمد محمودینورآبادی و «زنبقهای عاشق» نوشته منیرالسادات موسوی، در نهایت کتاب «خندهزار» اثر سال جایزه پانزدهم شهید غنیپور شد و «خط تماس» مورد تقدیر قرار گرفت. در بخش رمان آزاد نیز از میان۱۸۳۰ اثر مورد ارزیابی قرار گرفته کتاب «پنجشنبه فیروزهای» نوشته سارا عرفانی کتاب سال شد و «دزده کشی» اثر فریبا منتظرظهور مورد تقدیر قرار گرفت. اینگونه بود که همراه با سادگی و خلوص بچههای محله داستان دورهای دیگر هم به پایان رسید؛ با دلتنگیهای محمد محمودینورآبادی برای امیرحسین فردی و آرزوی والینژاد مبنی بر اینکه این شب به یادماندنی همراه با امضای شهادتنامه شهدا برای حاضران باشد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com