* * *
آرمان/سال ۹۵ فضاي بهتري براي اهالي فرهنگ و هنر ميشود
وزير ارشاد: سال ۹۵ فضاي بهتري براي اهالي فرهنگ و هنر ميشود
وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي به تنگناها، مشكلات مالي و موضوع اقتصاد مقاومتي در سال ۹۴ اشاره كرد و گفت: امسال نتوانستيم با توجه به مسائل فوق آن چنان كه بايد براي هنرمندان كاري انجام دهيم اما با توجه به قرار گرفتن در پسا برجام در اعتبارات در نظر گرفته شده سال ۹۵ فضاي بهتري براي اهالي فرهنگ و هنر و رسانه ايجاد خواهد شد. به گزارش ايرنا، علي جنتي دیروز در حاشيه اختتاميه چهاردهمين جشنواره پژوهشهاي فرهنگي سال كه در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد در جمع خبرنگاران در پاسخ به اين سوال كه براي راهبردي شدن پژوهشها در وزارت ارشاد چه اقداماتي را مد نظر داشته و دارد گفت: بايد كمك كنيم نيروهاي مستعد و جوان كه در حوزه پژوهش فعاليت دارند وارد ميدان شوند. جنتي افزود: حتي فضا به گونهاي ايجاد شود تا اين پژوهشها و مطالعات و تحقيقات انجام شده چاپ و منتشر شود. عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي ادامه داد: در كنار اينها نياز است با كمك و مساعدت دستگاههاي ذيربط و حمايت از نيروهاي مستعد و پژوهشگر ادامه راه را براي اين قشر هموار كنيم. به گفته جنتي همچنين بايد افراد با تجربه و پيشكسوت اين عرصه دست در دست نيروهاي جوان تازه وارد ميدان شده كمك كنند تا پژوهشهاي جامع ارزشمند و مفيد ارائه شود. وي تصريح كرد: بر اين باوريم در سايه تبادل افكار و انديشهها است كه حوزه پژوهش گسترش و توسعه مييابد. وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در ادامه در پاسخ به سوالي درباره نحوه كمك وزارت ارشاد به بيمه هنرمندان و اهالي فرهنگ و هنر گفت: هماكنون بالغ بر ۴۵ هزار نفر تحت پوشش بيمه صندوق حمايت از هنرمندان، نويسندگان، خبرنگاران هستند. جنتي گفت: با توجه به مشكلات مالي گذشته اين صندوق كه شامل بدهيهاي قبلي به سازمان تامين اجتماعي است؛ امسال نتوانستيم فرد جديدي را به صندوق اضافه نماييم اما با برنامهريزيهاي انجام شده و اعتبارات در نظر گرفته شده در تلاش هستيم سال آينده با پرداخت مطالبات تامين اجتماعي اعضاي جديد به اين صندوق اضافه نماييم. وي يادآور شد: بر اين باوريم صندوق بايد به جايي برسد كه اهالي فرهنگ و هنر بدون بيمه وجود نداشته باشند. وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در ادامه اين مصاحبه در پاسخ به خبرنگاري كه سوال كرد چه عيدي براي اهالي فرهنگ و هنر در نظر گرفتهايد با شوخي گفت: ابتدا بايد ببينيم آنها چه عيدي براي ما در نظر گرفته اند؟جنتي گفت: امسال سال سختي براي وزارت ارشاد و اهالي فرهنگ و هنر بود به نوعي كه تنگناهاي مالي دستمان را بسته بود و آنچنان كه بايد نتوانستيم كارهايي در خور شان اهالي فرهنگ و هنر انجام دهيم؛ اما تمام تلاش خودمان را به كار بستيم تا بتوانيم حمايتهاي لازم از فعاليتها و توليدات حوزه فرهنگ و هنر و رسانه انجام شود. به گفته وي تلاش شد هيچ برنامه و جشنوارهاي تا جاي ممكن تعطيل نشود و همه برنامهها الحمدا... به موقع و پربار برگزار شد. جنتي خاطرنشان كرد: همچنان تلاش داريم تا جاي ممكن بتوانيم از فعاليتهاي فرهنگي و هنري در مدت باقي مانده سال نيز حمايت كنيم.
ابتکار/ در اظهارات عضو شورای هنری هشتمین جشنواره بین المللی هنرهای تجسمی فجر مطرح شد؛
جشنواره فدای فروش آثار نشود
بهرام کلهرنیا، عضو شورای هنری هشتمین جشنواره بین المللی هنرهای تجسمی فجر فروش آثار هنری را یک گام مثبت برای این رویداد هنری دانست و گفت: فروش آثار هنری به خودی خود اتفاق خوبی است اما باید در راستای اجرایی کردن این طرح به مسائل جانبی آن نیز توجه ویژه داشته باشیم.
به گزارش ابتکار به نقل از روابط عمومی هشتمین جشنواره بین المللی هنرهای تجسمی فجر، این هنرمند باسابقه عرصه گرافیک با بیان این مطلب افزود: در راستای فروش آثار جشنواره فجر دو نکته مهم است که باید به آن توجه کنیم. نکته نخست اینکه باید مراقب باشیم که جشنواره فجر را فدای فروش آثار نکنیم. این بدان معناست که صرفا نگرش جشنواره را به فروش محدود نکنیم و برخی آثار را که دارای ارزش هنری هستند، به خاطر مساله فروش از دور حذف نکنیم.عضو شورای هنری هشتمین جشنواره بین المللی هنرهای تجسمی فجر با اشاره به اینکه هشتمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر تعدی نسبت به فروش آثار این جشنواره ندارد، تصریح کرد: من معتقدم که بخش فروش نیازمند برنامه ریزی متمرکز است. یعنی باید در دوره بعد جشنواره یک بازار ایجاد کنیم. بازاری که در آن نحوه قیمت گذاری آثار، ارتباط با گالری ها، ورود به بازارهای جهانی، برقراری ارتباط بین هنرمندان و جوامع هنری و مسائلی از این دست مورد توجه قرار می گیرد.کلهر نیا تحقق اقتصاد هنر را در سایه نگاه علمی ممکن خواند و گفت: بازار و ایجاد یک فضای فروش برای آثار هنری نیازمند یک آیین نامه هنری است که راه و روش آن باید بر مبنای اقتصاد هنر و نگاه کاملا علمی پیش برود.وی ادامه داد: برخی از هنرمندان ما کار هنری را صرفا بر اساس باور هنری خود و اینکه اثر لیاقت نمایش را دارد انجام می دهند اما لزوما این بدان معنا نیست که آثار آنها قابلیت فروش را نیز دارد، بالطبع باید در این باره اندیشید و به این سوالات پاسخ داد که جشنواره چه نگاهی نسبت به چنین آثاری دارد؟ آیا جشنواره هنرهای تجسمی فجر می تواند یک پشتوانه مالی فعال برای حمایت از این هنرمندان داشته باشد؟عضو شورای هنری هشتمین جشنواره بین المللی فجر فروش تاکید کرد: توجه به سوالات جانبی فروش در جشنواره سبب می شود که بتوانیم هر چه بهتر به فروش آثار بپردازیم و تمام ابعاد آن را مد نظر قرار دهیم و موجب رشد هر چه بیشتر این عرصه شویم.کلهرنیا با اشاره به بودجه خرید آثار هنری از سوی نهادهای دولتی نیز گفت: این قانون تاکنون اجرا نشده است اما می توان با ایجاد شرایط مناسب ابن اقدام را در جشنواره هنرهای تجسمی فجر عملی کرد.لازم به یادآوری است؛ هشتمین جشنواره بین المللی هنرهای تجسمی فجر این روزها در حالی نمایشگاه آثار خود را در برابر دید علاقمندان به هنر قرار داده که متفاوتتر از دورههای گذشته نگاه خود را به هنر معاصر و مفهومی اختصاص داده است.برای دیدن آثار هشتمین جشنواره بینالمللی هنرهای تجسمی فجر میتوانید همه روزه تا ۱۷ اسفندماه به موسسه فرهنگی هنری صبا در خیایان ولیعصر، نرسیده به چهار راه طالقانی، جنب ساختمان فرهنگستان هنر مراجعه کنید.
یساولی: فروش آثار بخش هیجان انگیز جشنواره است
رضا یساولی، عضو شورای هنری هشتمین جشنواره بین المللی هنرهای تجسمی فجر، فروش آثار هنری در جشنواره را بخش هیجان انگیز این اتفاق خواند و گفت: این یکی از معدود مواردی بوده است که برای هنرمندان ارزشی از بعد اقتصادی نیز در جشنواره تعیین شده است.به گزارش روابط عمومی هشتمین جشنواره بین المللی هنرهای تجسمی فجر، این هنرمند نگارگر با بیان این مطلب گفت: این تنها جشنوارهای است که در آن به کسانی که آثارشان پذیرفته شده مبلغی هدیه شده است. شاید این مبلغ بسیار ناچیز باشد اما همین فکر و اهمیت به هنرمندان که تا پیش از این وجود نداشت قابل تقدیر است.عضو شورای هنری هشتمین جشنواره بین المللی هنرهای تجسمی فجر تاکید کرد: باید بدانیم که هنرمندان نیز هزینههای روزمره و جاری زندگی را دارند لذا باید به این بخش توجه کنیم. به نظر من فروش آثار هنری در جشنواره نخستین گام برای تحقق اهداف اقتصاد هنر و بهبود این وضعیت است.یساولی با اشاره به مصوبات دولت در زمینه خرید آثار هنری از بودجه عمرانی ارگانهای دولتی گفت: وقتی دولت مصوبهای را ارائه می کند باید پای آن بایستد اما تا امروز این امر محقق نشده است اما با رایزنی هایی که در این دوره با شرکتها و سازمانها شده است به نظر می رسد که این دوره نقطه عطفی در این زمینه خواهد بود.وی فروش آثار هنری را یک اتفاق فرهنگساز خواند و گفت: خود فروش آثار هیجان انگیز نیست اما تحولی که قرار است به واسطه این فروش در عرصه اقتصاد هنر ایجاد شود هیجان انگیز و قابل تقدیر است. به نظر من در این دوره قرار است شاهد اتفاقات بسیار خوبی باشیم که امیدوارم در دورههای بعدی نیز تداوم داشته باشد.لازم به یادآوری است؛ هشتمین جشنواره بین المللی هنرهای تجسمی فجر این روزها در حالی نمایشگاه آثار خود را در برابر دید علاقمندان به هنر قرار داده که متفاوتتر از دورههای گذشته نگاه خود را به هنر معاصر و مفهومی اختصاص داده است.
مهران هوشیار: فروش آثار هنری جشنواره یک گام مثبت به سوی بهبود اقتصاد هنر است
مهران هوشیار، عضو شورای هنری هشتمین جشنواره بین المللی هنرهای تجسمی فجر ضمن ابراز خرسندی از برنامه ریزی برای فروش آثار هنرمندان در جشنواره گفت: این یک اتفاق بسیار خوب است که رخ دادن آن جای خرسندی دارد. توجه به مسائل فرهنگی و هنری و صد البته اقتصاد هنر همواره از مسائلی بوده که از سوی سیاستگذاران حکومتی و ملی مطرح شده است اما متاسفانه تا امروز محقق نشده بود.به گزارش روابط عمومی هشتمین جشنواره بین المللی هنرهای تجسمی فجر، مهران هوشیار با بیان این مطلب افزود: با توجه به تاکید مقام معظم رهبری و تاکیدات مجلس بر خرید آثار هنری و استفاده بخشی از بودجه عمرانی ارگانها برای خرید این آثار، متاسفانه هنوز شاهد اتفاق خاصی نبوده ایم اما اینکه امروز چنین اقدامی در جشنواره هنرهای تجسمی فجر پیگیری می شود جای خوشحالی است.عضو شورای هنری هشتمین جشنواره بین المللی هنرهای تجسمی فجر تاکید کرد: متاسفانه مصوبات دولتی برای تحقق اقتصاد هنر و مشکلات این بخش در کشور تا امروز محقق نشده و همواره درحد یک ابلاغ باقی مانده است لذا امیدوارم که این اقدام جشنواره تجسمی فجر در هشتمین دوره از آن بتواند طلسم را بشکند و شاهد این باشیم که سازمانها و مسئولین از این رویکرد حمایت کنند زیرا سرمایه گذاری در حوزههای فرهنگی و هنری می تواند باعث ایجاد انگیزه در بین هنرمندان و به موازات آن جامعه شود.هوشیار، تاثیر هنر بر جامعه را بدیهی خواند و اظهار کرد: وقتی که هنر وارد ارکان زندگی یک جامعه شود، مساله در بخشهای مختلف جامعه نمود می یابد که در نهایت به ارتقاء فرهنگی و هنری یک جامعه می انجامد و می تواند فرهنگ مردم را به سمت مثبت تری پیش ببرد و از خود متاثر کند.وی تاکید کرد: ضمن تشکر از همه هنرمندان و سیاستگذاران هشتمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر امیدوارم که این روند تحولی را در مسیر ایجاد کند ضمن اینکه قطعا به این دوره از جشنواره نیز انتقاداتی وارد است که امیدوارم خود هنرمندان و مردم مطرح کنند تا در دورههای بعدی شاهد زمینه پربارتری در جشنواره باشیم.لازم به یادآوری است؛ هشتمین جشنواره بین المللی هنرهای تجسمی فجر این روزها در حالی نمایشگاه آثار خود را در برابر دید علاقمندان به هنر قرار داده که متفاوتتر از دورههای گذشته نگاه خود را به هنر معاصر و مفهومی اختصاص داده است.
ابتکار/«ابتکار» بحث تجمیع و ادغام کانالهای صداوسیما را بررسی می کند؛
ادغام شبکهها، یک اجبار است نه انتخاب
احمد جهان بین؛ جدیدترین شنیدهها از صداوسیما حاکی از مشکلات عدیده مالی و دشواری هایی است که باعث شده مدیران این رسانه با ارائه راهکارهای مختلف و گاه عجیب سعی در کنترل نسبی اوضاع داشته باشند. ادغام، تجمیع و تعدیل از جمله گزینه های روی میز مدیران رسانه ملی است که برخی البته عامل اصلی مشکلات این رسانه را در مسائلی دیگر جستجو می کنند و طرح چنین مباحثی را در حکم مُسکنی مقطعی می دانند. رسانه ای با دایره مخاطبان وسیع که بنابه اسم ملی و وظیفه تعریف شده اش باید برای همه اقشار جامعه به یک نحو خدماتش را ارائه دهد؛ اما چیزی که در عمل با آن مواجه ایم عملکردی است که نقدهای فراوانی به این رویه صداوسیما چه در سیاست های کلی و راهبردی و چه در نحوه ساخت و تولید برنامه ها و مدیریت شبکه هایش وارد می سازد.
آفتابه لگن هفت دست...
مدیران صداوسیما اما در مقابل، با به میان کشیدن کمبود بودجه و مشکلات مالی، سعی در فرافکنی و یا دستکم منحرف کردن اذهان از توجه به دلایل اصلی وضعیت موجود دارند. تلاش برای ادغام شبکه های مختلف که در سال های فراوانی! با ذوق و شوق و به صورت فله ای اقدام به افتتاح و راه اندازی آن ها می کردند از جمله راهکارهای پیشنهادی است که این روزها سروصدای فراوانی در صداوسیما به پاکرده است. صرفاً نبود اعتبارات برای تولید برنامه و پر کردن کنداکتورهای این شبکهها منجر به تصمیم گیری برای ادغامهای تازه نشده است. تبدیل این تعداد شبکههای تلویزیون از کیفیت SD به کیفیت HD نیاز به پهنای باند فراوانی دارد که تجهیزات فعلی پاسخگوی این پهنای باند برای این تعداد شبکه نیست و دو راه میماند: ادغام شبکهها یا خرید صدها میلیون دلار تجهیزات؟گفتههای اخیر علیاصغر پورمحمدی، معاون سیمای رسانه ملی درباره کمبود شدید بودجه در سازمان صداوسیما و ادغام شبکههایی در رسانه ملی، منجر به گمانهزنیها درباره ادغام برخی دیگر از شبکههای تلویزیونی شد؛ ادغامهایی که ظاهرا تنها راهکار عملیاتی برای گذر از شرایط پیچیده و بحرانی سازمان صداوسیماست.
کمبود اعتبار و دشواریهای مالی همیشگی
مدیران ارشد سازمان صداوسیما مدتهای طولانی است از نبود اعتبارات و دشواری ادامه مدیریت رسانه ملی با وضع موجود سخن به میان میآورند؛ هرچند آگهیهای بازرگانی بخشی از هزینههای رسانه ملی را پوشش میدهد، در عین بخش عمده اعتبار صداوسیما، متکی به آن بخش از ردیف بودجه صداوسیما در قانون بودجه سالیانه است که در عمل تخصیص مییابد.در چنین بستری، علی اصغر پورمحمدی معاون سیمای رسانه ملی گفت: «اکنون بودجهای که به رسانه ملی اختصاص داده میشود، صرفاً به حقوق کارمندان و بازنشستگان اختصاص پیدا میکند و بودجهای برای برنامه سازی نمیماند. در نظر داریم برای سال آینده، شبکهها را محدود و بودجهمان را صرف بهبود تولیدات شبکهها کنیم؛ بنابراین، امکان دارد شبکه دیگری با شبکه مستند ادغام شود».سیاست ادغام شبکههای رسانه ملی، یکی از اقدامات موثر برای بهبود کیفیت تلویزیون بود، چون تلویزیون با محدودیت بودجه، توان تولید برنامه برای شبکههای ملی و شبکههای استانی را نیز ندارد و طبیعتاً افزایش سریع شبکههای ملی در یک روند چند ساله، تنها به توسعه کمی بدون نگاه بلندمدت منجر شده بود و کثرت شبکههای رادیو و تلویزیون حکم اقیانوسی به عمق یک سانتیمتر را یافته بود و البته این بخش، به تنهایی منجر به کاهش بازده رسانه ملی نشده است.مجموعه رسانهای در سالهای اخیر، آنچنان بزرگ شده که دیگر توان حرکت ندارد و چیزی حدود ۸۵ درصد بودجه و درآمدهایش صرف پشتیبانی و نیروی انسانی مشتمل بر رسانه ملی با ۳۵ تا ۵۰ هزار کارمند رسمی، پیمانی و قرارداد کار معین میشود که بخش عمدهای از ایشان، نقش مستقیم حداقلی در تولید دارد و شاید حدود ۳۰۰ میلیارد تومان از بودجه رسانه ملی، صرف تولید شود.
تغییرات در رادیو با معاون جدید صدا
ادغام رادیو کتاب، تعطیلی شبکههای جهانی صدای آشنا ـ که سه کانال آسیا، اروپا و امریکاست ـ ادغام شبکه رادیویی دانش با رادیو البرز، ادغام رادیو گلچین با رادیو فرهنگ، ادغام شبکه رادیویی نوا با شبکه قرآن و ادغام شبکه آوا با رادیو پیام نیز بخشی از تغییراتی بود که در رسانه ملی در همان یک ماه نخست نسرین آبروانی، معاون تازه صدا رخ داد و منجر به تعدیل بیش از هزار تن در رادیو با شتابی قابل توجه شد.با آمدن اصغر پورمحمدی به معاونت سیما، ادغام و تغییر ماموریت تعدادی شبکههای تلویزیون از جمله ادغام شبکه تماشا در شبکه نمایش و ادغام برخی گروهها و موسسات نظیر ادغام سیمافیلم در اداره کل نمایش سیما به قصد یکپارچه شدن فعالیتهای موازی و بهرهبرداری بهینه از نیروی انسانی، اقداماتی بود که در این راستا در تلویزیون اجرایی شد. به این موارد باید ادغام اخیر انتشارات سروش در جام جم و برخی تجمیعهای مدیریتی را هم افزود.با وجود این، آنچنان روند شبکهسازی در دوره مدیریت پیشین صداوسیما بدون فکر درباره هزینه نیروی انسانی و همچنین تولید برنامه برای این شبکهها، پیگیری شده بود که با وجود این ادغامها نیز راه نفس این غول رسانهای باز نشد و همچنان رسانه ملی در کنار رقبایش به نفس نفس میافتد و بازدهیاش، هیچ نسبتی به نیروی انسانی و برخی شبکههای کم بازده ندارد.گفتههای تازه مدیر تلویزیون ایران درباره ادغام که احتمالاً با برخی مقاومتهای معمول سازمانی مواجه میشود، در همین راستا علنی شده تا آهسته آهسته گامهایی برای ادغام برخی شبکهها برداشته شود و در این زمینه گمانه زنیهایی نیز مطرح میشود.
اینجا همه چیز در هم ادغام می شود
بر اساس این گمانه زنیها که هنوز به تصمیم مدیریتی تبدیل نشده و در حد طرح ایده از سوی برخی صاحب نظران است، ادغام شبکه «مستند» با شبکه «چهار»، ادغام شبکه «بازار» با شبکه «پنج» و ادغام شبکه «سلامت» با شبکه «آموزش» دور از انتظار نیست و به نظر میرسید در صورت چنین اتفاقی، شاهد تجمیع برنامههای باکیفیت این شبکهها و افزایش مخاطبان این شبکههای تلویزیون باشیم.البته صرفاً نبود اعتبارات برای تولید برنامه و پر کردن کنداکتورهای این شبکهها، منجر به تصمیم گیری برای ادغامهای تازه نشده و ارتقای کیفیت تصاویر رسانه ملی نیز نقش داشته است.تبدیل این تعداد شبکههای تلویزیون از کیفیت SD به کیفیت HD نیاز به پهنای باند فراوانی دارد که تجهیزات فعلی، پاسخگوی این پهنای باند برای این تعداد شبکه نیست و دو راه میماند: ادغام شبکهها یا خرید صدها میلیون دلار تجهیزات تازه برای تبدیل شبکههایی نظیر «سلامت»، «مستند» و «بازار» به کیفیت HD. طبیعتاً ادغام این شبکهها در شبکههایی نظیر «چهار»، «پنج» و «آموزش» و استفاده از پهنای باند خالی شده سه شبکه برای رساندن کیفیت سه شبکه باقی مانده به کیفیت HD اقدام منطقیتری به نظر میرسد.
ادغام یک اجبار است نه انتخاب
رضا پارسیان نژاد، کارشناس رسانه و از تهیه کنندگان صداوسیما در گفتگو با ابتکار پیرامون بحث تعدد و ادغام شبکه ها در رسانه ملی گفت: اگرچه باید این بحث را از نگاه درون سازمانی مورد واکاوی قرار داد اما با توجه به شرایط موجود صداوسیما، بحث ذائقه مخاطبان و از سوی دیگر تعدد و تنوع رسانه های رقیب شامل ماهواره و فضاهای مجازی و ... باعث شد در مقطعی به تکثیر و افزایش شبکه ها به عنوان توسعه زیرساختها توجه زیادی شد که در زمان خود قابل تقدیر بود ولی شرایط امروز صداوسیما، مشکلات مالی، بحث مرحله گذار از آنالوگ به دیجیتال و تقویت کیفیت پخش و هزینه های آن باعث شده در این مقطع بحث ادغام نه به عنوان یک انتخاب بلکه به صورت یک اجبار بر مدیران صداوسیما تحمیل شود. وی در ادامه با اشاره به ظرفیت های بالای صداوسیما در زمینه نیروی کار و زیرساخت های فنی، تصریح کرد: صداوسیما از لحاظ نرم افزاری و سخت افزاری این توانایی و قابلیت را دارد که این مرحله را برای رسیدن به شرایط مطلوب از سر بگذراند؛ اگرچه تحت عنوان چابک سازی در یکی دوسال گذشته مجبور به تعدیل نیرو شد یا در حال حاضر بحث ادغام شبکه ها مطرح شده است.ضمن این که نباید از نظر دور داشت که بحث تحریم های خارجی چه در زمینه تجهیزات و سخت افزار و ماهواره ها و همینطور در بحث تهاجم فرهنگی و رقابت برای جذب مخاطب داخلی باعث شد صداوسیما تحت فشار مضاعفی قرار بگیرد که با توجه به پتانسیلی که وجود دارد رسانه ملی می تواند با بدست آوردن استقلال و رفع مشکلات و موانع مالی به شرایط مطلوبی دست یابد.پارسیان در ادامه افزود: همانطور که می دانید در یکی دوسال اخیر صداوسیما نتوانست در ساخت مجموعه های الف و فاخر مانند گذشته عمل کند و کاری هم اگر بود به کمک بخش خصوصی یا سرمایه گذاری دیگر نهادها شکل گرفت که امیدوارم این وضعیت تداوم نداشته باشد.این تهیه کننده صداوسیما در پایان تاکید کرد: مدیریت جدید رسانه ملی با شرایط سخت و دشواری مواجه اند ضمن این که تلاش های خوبی صورت گرفته و همچنین انتقادهایی هم وجود دارد ولی در برهه هایی که لازم بوده صداوسیما نقش تاثیرگذاری در مدیریت افکار عمومی داشته است. با این حال این مرحله گذار و به سلامت گذشتن از آن، در شکل گیری فضای کلی رسانه ملی در آینده، نقش بسیار حساس و تعیین کننده ای دارد که لازم است به این مسئله دقت ویژه ای شود.
اعتماد/رقابت رامبد جوان و فردوسیپور برای عنوان برترین مجریمراسم رونمايي از مجموعه مقالات آيدين آغداشلو در موزه هنرهاي معاصر برگزار شد
دولتآبادي، ياوري و ديگران از آغداشلوي نويسنده گفتند
علي مطلبزاده/ آيدين آغداشلو طرفداران خاص خودش را دارد؛ جمعي انبوه از علاقهمندان به آثار و نوشتههاي اين هنرمند كه اينبار به بهانه رونمايي از مجموعه هشتجلدي مقالات او كه به تازگي منتشر شده، عصر روز جمعه به موزه هنرهاي معاصر آمدند و با وجود پر شدن صندليها، كل اين مراسم دو ساعت و نيمه را سرپا ايستادند تا در نهايت آغداشلو اين كتابها را برايشان امضا كند. اما اين مراسم تنها به اين موارد خلاصه نشد. در كنار حضور آيدين آغداشلو و صحبتهاي كوتاهش در پايان اين مراسم، محمود دولتآبادي، حورا ياوري، ناهيد طباطبايي، نادر اردلان، مجيد ملانوروزي و علي دهباشي در اين رونمايي درباره نقاشيها و نوشتههاي آغداشلو صحبت كردند و در نهايت هم مراسم رونمايي از اين مجموعه با حضور آنها و اضافه شدن چهرههايي مثل مسعود كيميايي، محمودرضا بهمنپور و تعدادي ديگر از اهالي فرهنگ و هنر در سينماتك موزه برگزار شد.
مجيد ملانوروزي، مديركل مركز هنرهاي تجسمي و رييس موزه هنرهاي معاصر تهران به عنوان اولين سخنران اين مراسم در مورد نقش چندگانه آيدين آغداشلو در تاريخ هنر ايران جدا از آثارش صحبت كرد. ملانوروزي با استثنا دانستن شخصيت آغداشلو در مورد اين كتابها گفت: «مجموعه كتاب نشان از آگاهي و دانش گسترده ايشان در زمينه تاريخ و هنر ايران بزرگ دارد. من سراغ ندارم هنرمندي را كه هم اجراي هنري دارد و هم بتواند درباره تاريخ هنر و نقد هنري مطالعاتي اين اندازه وسيع داشته باشد. آغداشلو دورههاي تاريخي را با دقت بررسي كرده و آثار او براي ما همانند سندي ارزشمند است. بيشتر هنرمندان تكساحتي هستند، اما اينگونه درباره همه رشتههاي هنري نوشتن كاري كارستان است و به اين جهت او پژوهشگر و هنرمندي چندساحتي به عنوان سرمايه ملي ما محسوب ميشود.» ملانوروزي با نقلقولي از بورديو كه ميگويد؛ آنها كه پا را از مرز آگاهيهاي عمومي فراتر ميگذارند جامعه براي آنان احترامي كاريزماتيك قائل است. آنها سرمايههاي نمادين هستند و اگر روزي تنها سرمايه هنري بودند امروز فراتر از آن عمل ميكنند، در نهايت از اينكه توانستهايم سرمايههاي نمادين خود را حفظ كنيم، توضيح داد: «آغداشلو هم گذشته را ميشناسد هم معاصر را درك ميكند و نگاهش تكساحتي نيست. براي شناخت آثار او نيز بايد چند ساحت را بشناسيم. او در جايي به ترميم و احيا ميپردازد و در جاي ديگري دل در گروي انهدام دارد. او به اين ترتيب انساني حقيقتا معاصر است. در كنار آثار او، هشت كتاب درباره موضوعات مختلف هنري با كارشناسي درست نوشته شده است و ما اميدواريم بتوانيم اين سرمايه نمادين فرهنگمان را حفظ كنيم.»
ناهيد طباطبايي، نويسنده معاصر و نماينده انتشارات آبان كه اين مجموعه مقالات با همكاري اين نشر و انتشارات ديد منتشر شده در ادامه اين مراسم در صحبتهاي كوتاهي گفت: «اين مراسم به بهانه هشت مجموعه مقالات آيدين آغداشلو، نقاش بزرگ كشورمان و در واقع به خاطر تجليل از او برگزار شده است. او كه برآمده از دهه ٤٠ قرن معاصر است در همان محيطي به آموزش و پرورش خود پرداخته است كه احمد شاملو، جلال آلاحمد، غلامحسين ساعدي و بهرام بيضايي از ثمرههاي آن هستند. آيدين آغداشلو هنرمندي چندوجهي، باهوش و ذوقي سرشار است، او نه تنها در زمينه نقاشي صاحب اثر و تاثيرگذار است بلكه با ممارستي شگفتانگيز به هنرهاي اسلامي، خوشنويسي و نيز نقاشي غرب دست يافته و از كارشناسان بنام آثار هنري است.»
آيدين آغداشلو در كنار نقاشي و فعاليتهاي هنرياش، در طول اين سالها به وجه آموزشي هنر نقاشي هم توجه داشته كه تعليم بيش از پنجهزار هنرآموز بخشي از آن است. نوشتن بيش از ٥٠٠ مقاله درباره نقاشي، هنرهاي اسلامي، خط و سينما هم يكي ديگر از سوابق درخشان آغداشلو در طول اين سالهاست كه اينبار در يك مجموعه كامل توسط اين دو نشر آبان و ديد منتشر شده است. طباطبايي در بخش پاياني صحبتهايش با اشاره به اينكه اين انتشارات آبان و ديد به خاطر منتشر شدن اين مجموعه به خود ميبالند از انتشار مجموعه هفتجلدي از آثار و نوشتههاي بهرام بيضايي توسط اين دو نشر خبر داد.
محمود دولتآبادي هم در ادامه اين مراسم با اشاره به اينكه در طول اين سه روز و دو شب مشغول خواندن اين كتابها بوده، گفت: «بسيار خرسندم كه آغداشلو از سفر برگشته است و ما ميتوانيم او را ببينيم.» دولتآبادي براي شروع صحبتهايش در مورد آغداشلو به مقدمه كتاب اشاره كرد و گفت: «مجموعه مقالهها حوزه گستردهاي را در برميگيرد، از نقد و ياد و نقاشي و نگارگري و خوشنويسي و سينما و تاريخ و باستانشناسي و هنر و هنرمندان گذشته و معاصر ايران و جهان و اداي دين و احترام به بزرگاني كه از ديرباز تا به امروز از فردوسي تا نيما روح و فرهنگ ايراني را مراقبت كردهاند. و اگر كسي بگويد كه اينهمه مورد و موضوع گوناگون به تو چه مربوط، ميگويم حتما مربوط است. چون شصت سال است كه كار كرده و حضور داشتهام و هميشه ستاينده ارزشها بودهام.» به گفته دولتآبادي، اين مجموعه كتاب به معناي پديد آوردن يك دايرهالمعارف توسط آغداشلو است: «اين معارف همه به خاطر آن عشقي است كه او به اين كشور و مردم به فرآوردههاي خلاقه اين مردم داشته و دارد و اين مسير را خيلي خوب پيموده است.
علي دهباشي كه اجراي اين مراسم را هم بر عهده داشت با خواندن يكي از نوشتههاي داريوش شايگان درباره آيدين آغداشلو به حورا ياوري اشاره كرد و با اين توضيح كه وجه مشترك اين دو فعاليت و نوشتههايشان در حوزه نقد است از او به عنوان ديگر سخنران اين مراسم دعوت كرد. ياوري با اشاره به جمعيت انبوه حاضر در سالن چنين مسالهاي را بهترين گواه براي خوبي آثار و نوشتههاي آغداشلو دانست. مجموعه مقالات آيدين آغداشلو در قالب هشت كتاب و با عنوانهاي «از خوشيها و حسرتها»، «سالهاي آتش و برف»، «از پيدا و پنهان»، «گفتارها و گفتوگوهاي ديگر»، «زميني و آسماني»، «از دور و نزديك»، «اين دو حرف» و «نيمه ديگر» منتشر شده است. ياوري در بخشي از صحبتهايش با اشاره به اين كتابها، انتخاب اين عنوانها را ناشي از آشنايي عميق آغداشلو با سنت ادبي، فرهنگي و هنري ايران دانست. او در ادامه از نگاه خاص آغداشلو نسبت به جهان صحبت كرد و گفت: «بيش از تمام مشخصات هنري كه در آثار آقاي آغداشلو وجود دارد و مورد پذيرش منتقدان مختلف هم قرار گرفته، آنچه بيش از همه مرا مجذوب اين آثار كرده، نگاه او به جهان و زندگي است. اين نگاه بيش از هر چيز زوال، از هم پاشيدگي و انهدام را در خودش منعكس ميكند. براي چنين نگاهي اگر قرار باشد در ادبيات قديم ايران نمونهاي را مثال بزنيم بايد گفت كه بهجز رباعيات خيام نمونه ديگري نيست. اين دو حاصل نگاهي است كه در زندهترين جلوههاي زندگي، زنده بودن نيروهاي مرگ و زوال را هم ببينيم و در نهايت از دريچهاي به آن نگاه شود كه تفاوت ميان انسانها از بين برود.»
بخش ديگر اين مراسم به نمايش فيلمي از گفتوگوي ناهيد طباطبايي با آيدين آغداشلو اختصاص داشت. گفتوگويي كه در بخشي از آن آغداشلو از مشكلي كه در دو انگشت دست راستش وجود دارد به عنوان يكي از دغدغههايي كه اين روزها فكرش را دايما مشغول ميكند ياد كرد، از ديدگاهش نسبت به عشق صحبت كرد، مادرش را تنها زن زندگياش دانست و در نهايت هم غزلي از سعدي خواند. بعد از اين فيلم مراسم رونمايي از اين مجموعه با حضور آيدين آغداشلو و ديگر چهرههاي حاضر در اين مراسم برگزار شد. صحبتهاي كوتاه آيدين آغداشلو با اين توضيح كه قرار نبود در اين مراسم اصلا صحبت كند پايانبخش اين مراسم بود. هرچند مراسم رونمايي در طبقه همكف موزه هنرهاي معاصر و با حضور آيدين آغداشلو براي امضاي كتابهايش براي علاقهمندان تا يكي دو ساعت ديگر هم ادامه داشت.
اعتماد/«باهم فقط همين» گاوالدا با ترجمه خجسته كيهان ميآيد
زينب كاظمخواه / خجسته كيهان يكي از آن مترجمان پركار است كه هر سال ترجمههايي را منتشر ميكند. او ليسانس جامعهشناسي را از دانشگاه تهران و فوق ليسانس شهرسازي را از دانشگاهي در فرانسه دريافت كرده است، اين مترجم از دو زبان فرانسوي و انگليسي ترجمه ميكند و تاكنون آثاري را از نويسندگاني چون ويرجينيا وولف، پل استر، ماريو بارگاس يوسا و ولاديمير ناباكوف به فارسي ترجمه كرده است. او اين روزها سراغ آنا گاوالدا، نويسنده فرانسوي رفته است. نويسندهاي كه پيش از اين كتابهاي «دوست داشتم كسي جايي منتظرم باشد»، «من او را دوست داشتم» و «٣٥ كيلو اميدواري» او به فارسي ترجمه شده است. كيهان اين كتاب را از زبان فرانسه به فارسي بر ميگرداند. اين كتاب درباره زني است كه از اختلالات عصبي رنج ميبرد. همچنين از اين كتاب فيلمي هم ساخته شده است. با خجسته كيهان درباره اين اثر و همچنين كارهاي ديگرش گفتوگو كرديم.
اين روزها مشغول ترجمه چه كاري هستيد؟
رماني از آنا گاوالدا، نويسنده فرانسوي را دارم ترجمه ميكنم به نام «باهم فقط همين» كه رماني قطور است. اين رمان هم مثل ديگر آثار اين نويسنده نثر سادهاي دارد. گرچه هر كدام از آثارش تفاوتهايي با هم دارند، اما سادگي وجه مشترك همه آنهاست. اين رمان داستاني بسيار جذاب و تمي رمانتيك دارد. اين كتاب دو داستان موازي دارد، ولي يك جاهايي به هم وصل ميشود. اول كه شروع به خواندن داستان ميكنيم، فكر ميكنيم دو داستان جداگانه را داريم ميخوانيم ولي از جايي به حالت غيرمنتظرهاي داستانها به هم وصل ميشوند. يكي از ويژگيهاي كتاب اين است كه داستان روز است و شخصيتها هم به روز هستند. گرچه خالق اثر يك نويسنده فرانسوي است، ولي همه جا اين شخصيتها وجود دارد و ما ميتوانيم با آنها همزاد پنداري كنيم.
در كارنامه كاريتان ترجمه آثاري از ناباكوف و ويرجينيا وولف ميبينيم، نويسندگاني كه به نسبت ديگران نثري سختتر دارند، چه شد كه سراغ ترجمه كاري با نثر ساده رفتيد؟
قبلا اين طور بود كه وقتي يك كتاب مشكل و پيچيده را ترجمه ميكردم بعد از آن سراغ كتابي ميرفتم كه به نسبت نثر آسانتري داشته باشد. اين كار را در واقع براي استراحت خودم ميكردم. ولي اينبار اين طور نبود، كتاب تصادفا به دستم رسيد، شروع به خواندنش كردم و جذب آن شدم.
از آنا گاوالدا قبلا چند كتاب به فارسي ترجمه شده است، آيا آنها را ديدهايد يا اصلا شناختي از اين نويسنده داشتيد؟
نه، اين نويسنده را پيش از ترجمه اين كتاب خيلي نميشناختم. وقتي كتاب به دستم رسيد قدري در مورد آثارش در اينترنت خواندم و بعد شروع به ترجمه اين اثر كردم.
غير از اين كتاب كار ديگري آماده چاپ نداريد؟
دو مجموعه داستان را براي چاپ به ناشر دادهام. يك مجموعه از ماريو وارگاس يوسا است كه تنها مجموعه داستان اين نويسنده است كه قرار است نشر پارسه آن را چاپ كند. اثر ديگري كه منتشر خواهد شد، دوباره يك مجموعه داستان است. كتابي از جويس كرول اوتس كه اين اثر هم از سوي همين ناشر منتشر ميشود. اين اثر مجموعهاي از داستانهاي نويسندههاي امريكايي است كه از اواخر قرن نوزدهم شروع ميشود. جويس كرول اوتس گزينش جالبي در داستانها داشته است، اما من به ترتيب تاريخ داستانها را انتخاب و ترجمه كردهام. ١٠ داستان در اين مجموعه خواهد آمد.
براي ترجمه بيشتر چه معياري برايتان مهم است، مثلا جايزه گرفتن اثر باعث ترغيب شما به ترجمه كار ميشود يا نه چيزي كه خودتان دوست داشته باشيد ترجمه ميكنيد؟
اين موضوع سليقهاي است. بستگي دارد چطور باشد كه به كتابي بربخورم، از آن كتاب خوشم بيايد، اگر اين اتفاق افتاد آن را ترجمه ميكنم. يعني برايم مهم است كه بيشتر خودم با آن ارتباط برقرار كنم. هيچوقت اين طور نبوده كه برنده شدن نويسندهاي در نوبل يا جوايز ديگر باعث شود كه بخواهم كتابش را ترجمه كنم. مثلا يوسا قبل از اينكه برنده نوبل شود من كتاب «دختري از پرو» او را ترجمه كردم و بعد برنده شد. بنابراين ميخواهم بگويم كه اين موضوع تاثيري ندارد، همهچيز بستگي به علاقه خودم به كتابي براي ترجمه دارد. ترجيح ميدهم اگر نويسنده زن باشد كارش را دوست داشته باشم، ولي اين طور نبوده كه زن باشد بروم دنبال ترجمه كارش.
اطلاعات/برگزاری مراسم اختتامیه دهمین جشنواره فیلم ۱۰۰
آیین اختتامیه دهمین جشنواره بینالمللی فیلمهای ۱۰۰ ثانیهای حوزه هنری جمعه شب ۱۴ اسفند با حضور چهرههای برجسته فرهنگی و هنری و سینمایی کشور از جمله محسن مومنیشریف رئیس حوزه هنری، محمدرضا جعفری جلوه رئیس شبکه دو سیما، محمود صلاحی رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، محمد حمزهزاده معاونت سینمایی و رئیس سازمان توسعه سینمایی سوره، فاضل نظری معاون هنری حوزه هنری، محمدحسین نیرومند رئیس انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس، علیرضا قزوه مدیر مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری، علی قربانی دبیر این جشنواره و مدیر مرکز محافل و جشنوارههای حوزه هنری، هنگامه قاضیانی، اصغر همت، محمود عزیزی، جمشید جهانزاده، محمدرضا شفا، بهرام عظیمی، بهزاد خداویسی، عبدالحمید قدیریان، حسین پارسایی، هادی مقدمدوست و دهها کارگردان و بازیگر سینما و تلویزیون در تالار اندیشه حوزه هنری برگزار شد.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری حوزه هنری، در این مراسم، محسن مومنیشریف رئیس حوزه هنری با اشاره به کتاب «هربرت رید» مورخ و پژوهشگر هنر با عنوان «معنی هنر» با ترجمه استاد نجف دریابندری گفت: این کتاب اثری قدیمی است و بیشتر دوستان حاضر احتمالا آن را خواندهاند. هربرت رید در این اثر اشاره میکند که هنر ناب دارای روحی است که همه آثار هنری نسبتی با آن روح هنری برقرار میکنند.
مومنی شریف ادامه داد: وی در مثالهایی که مطرح میکند آثاری از موسیقی و شعر و داستان و نقاشی و… را ذکر کرده است. من فکر میکنم اگر هربرت رید در زمان ما بود و آثار سینمایی ۱۰۰ ثانیهای را میدید قطعا اینها را به عنوان آثار هنری که نسبتی فوقالعاده با آن روح هنر دارند، ذکر میکرد.
رئیس حوزه هنری اظهار کرد: فیلمهای این جشنواره به عنوان نمونههای هنر ناب تنها در ۱۰۰ ثانیه حرف نابی را میزنند و تاثیرگذاری ویژهای را بر مخاطبانشان میگذارند. از این نظر باید به فیلمسازان موفق این حوزه تبریک گفت.
علی قربانی دبیر دهمین جشنواره بینالمللی فیلم ۱۰۰ در این مراسم اظهار کرد: این جشنواره متعلق به حوزه هنری نیست، بلکه متعلق به همه مردم ایران است و همه ما هر چه بیشتر تلاش کنیم تا آثار این جشنواره در سطح شهر، ایستگاههای مترو، تلویزیون و رسانههای تصویری دیده شود برای ایران قدمی برداشتهایم.
مدیر مرکز محافل و جشنوارههای حوزه هنری با بیان اینکه امروز دنیای ما بیش از هر زمانی نیاز به پیامهای اخلاقی دارد، افزود: بیاییم دست به دست هم بدهیم تا با حمایت از جشنواره فیلم ۱۰۰ گامی در ارائه پیامهای اخلاقی به شیوه هنرمندانه در جامعه برداریم و به اصلاح اخلاق اجتماعی جامعهمان کمک کنیم.
دبیر دهمین جشنواره فیلم ۱۰۰ در پایان سخنانش گفت: آخرین حرف من خطاب به آقای مومنی ریاست محترم حوزه هنری است؛ جا دارد که این جشنواره به صورت سالانه برگزار شود، امیدواریم با کمک شما بتوانیم در سال ۹۵ یازدهمین دوره این جشنواره را برگزار کنیم.
در این آیین ، هنگامه قاضیانی که برای بازی در فیلم «دلبری» و ایفای نقش مادرانه در برخی دیگر از آثار سینمایی شایسته دریافت جایزه اخلاق دهمین جشنواره فیلم ۱۰۰ شد، پس از دریافت جایزهاش پشت تریبون قرار گرفت و گفت: خیلی خوشحالم که جایزه اخلاق را در یکی از معتبرترین جشنوارههای سینمایی این سرزمین کهن دریافت کردهام.
هادی محمدیان هم که به خاطر نگارش فیلمنامه انیمیشن «شاهزاده روم» شایسته دریافت جایزه اخلاق این جشنواره شد، هم در سخنانی جایزهاش را به جامعه انیمیشن ایران تقدیم کرد و گفت: فکر میکنم سینمای ایران در سالهای آینده شاهد تحولات عظیم و چشمگیری خواهد بود.
مهدی شاهسواری، فیلمساز جوان که به خاطر خلق اثری ۱۰۰ ثانیهای با عنوان «درخشش» در بخش مستند برگزیده شد، بعد از دریافت لوح تقدیر و جایزهاش پشت میکروفن رفت و گفت: من از مسئولانی که در ردیف اول این سالن نشستهاند خواهش میکنم فیلمسازان را حمایت کنند! در این سالن شاید ۲۰۰ فیلمساز جوان حضور دارند، اگر با هدف حمایت به هر یک از آنها نفری ۱ میلیون تومان برای ساخت فیلم اهدا شود، میشود ۲۰۰ میلیون تومان که فکر نمیکنم این مبلغ در کشور ما پول زیادی باشد.
دقایقی بعد از سخنان شاهسواری سیدعلی احمدی رئیس موسسه تصویر شهر اعلام کرد که با اجازه و حمایت جناب آقای محمد صلاحی رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، موسسه تصویر شهر در سال آینده از ۴۰ اثر ۱۰۰ ثانیهای حمایت مالی خواهد کرد و پس از او نیز عباس عظیمی، مدیر موسسه هنرمندان پیشکسوت، اعلام کرد که این موسسه از ۳ فیلم ۱۰۰ ثانیهای با موضوع پیشکسوتان در سال آینده حمایت خواهد کرد و برای هر فیلم مبلغ ۳ میلیون تومان اختصاص خواهد داد.
اطلاعات/رئیس دانشگاه تهران: رمز موفقیت کشور بهرهگیری درست از حوزه علم و فناوری است
رئیس دانشگاه تهران گفت: رمز موفقیت کشور، سرمایهگذاری در حوزه علم و فناوری است.
به گزارش روابطعمومی دانشگاه تهران، دکتر محمود نیلی احمدآبادی، در سومین جشنواره تجلیل از خیرین و واقفین دانشگاه تهران گفت: برگزاری این مراسم، به یاد ما میآورد که بزرگانی هستند که به یاد دانشگاه تهران بوده و علم و دانش را ارج مینهند و هرچه که دارند در جهت پیشرفت کشور هزینه میکنند.
وی با تاکید بر اینکه تعامل بین جامعه و دانشگاه از اصول اساسی پیشرفت است افزود: یکی از وجوه این تعامل، خیرین و واقفین هستند. کشور ما دچار مشکلات متعدد و ناهنجاریهایی از قبیل فقر است. ما علاقهمندیم که کشور با توجه به استعدادهای فراوانی که دارد به جایگاهی که شایسته آن است برسد.
رئیس دانشگاه تهران، با اشاره به حضور و سخنرانی رئیس جمهوری سوئیس در دانشگاه تهران گفت: خلاصه سخنان ایشان این بود که رمز پیشرفت و موفقیت کشورسوئیس، بهرهگیری درست از علم و فناوری بوده است و این کشور به واسطه بهرهگیری و رشد علم و دانش، هم اکنون پیشرفتهترین کشور دنیا با بالاترین درآمد سرانه ملی است. دانشگاه تهران به عنوان نماد آموزش عالی پذیرای نخبهترین جوانان کشور بوده و اتفاقات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و علمی در این دانشگاه، در کل کشور اثرگذاری جدی دارد. پس سرمایهگذاری خیرین به منزله توسعه دانشگاه تهران و در نهایت موجب توسعه بیشتر کشور است.
دکتر محمود کمرهای، رییس هیأت مدیره بنیاد دانشگاه تهران هم در سخنانی به تاریخچه راهاندازی این بنیاد و اهداف و برنامههای آن پرداخت و با اشاره به اینکه بنیاد دانشگاه تهران، نهادی غیر دولتی، غیر انتفاعی و غیر سیاسی است، بهرهمندی از توانمندی مادی و معنوی خیرین و ترویج سنت حسنه وقف در راستای توسعه کیفی و کمی آموزش عالی را از اهداف اصلی بنیاد دانشگاه تهران عنوان کرد .
اطلاعات/تأکید وزیر ارشاد بر لزوم تمرکز پژوهشگران برحوزه اقتصاد فرهنگ
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بر لزوم تمرکز پژوهشگران بر حوزه اقتصاد فرهنگ تاکید کرد.
به گزارش مهر، علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی صبح دیروز در آیین اختتامیه چهاردهمین جشنواره پژوهش فرهنگی سال در سخنانی با اشاره به ابعاد گستردهای که فرهنگ شامل آنها میشود، این جشنواره را یکی از دیرینهترین جشنوارههای فرهنگی کشور خواند که به گفته او تلاش میکند پژوهشهای پراکندهای را که به صورت فرآیندی روی یک مقوله متمرکز میشوند، مورد توجه و نظر قرار دهد.
رئیس شورای فرهنگ عمومی کشور با تاکید بر لزوم انتشار نتایج این تحقیقات و پژوهشها برای استفاده تعداد بیشتری از کاربران، گفت: ما از آغاز سال ۹۴و تا پایان این سال در شورای فرهنگ عمومی مقوله تحکیم خانواده را در دستور کار جلسات این شورا قرار دادیم و خوشبختانه بیشتر کسانی که در این حوزه در نقاط مختلف کشور، پژوهشها و مطالعاتی انجام دادهاند، در جلسات شورا شرکت میکردند و نظراتشان را ارائه میدادند که امیدواریم جمعبندی این بحثها و تبادلنظرها در قالب یک کتاب منتشر شود. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی سپس گفت: اگر پژوهشهایی که در حوزه فرهنگ و در سطح کشور انجام میشود، با یکدیگر هماهنگی داشته باشند، میتوانند در رفع بسیاری در نارساییها و ناهنجاریهای فرهنگی و اجتماعی موثر باشند.
به گفته جنتی، در چهاردهمین جشنواره پژوهش فرهنگی سال ۷۰۰ اثر ارائه شد که بسیاری از آنها جزو آثار ممتاز است و موفقیت این جشنواره که پس از چهار سال مجددا احیا شده است، وابسته به ارتباط خوبی است که پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات در این دوره با دانشگاهها و مراکز علمی و تحقیقاتی کشور برقرار کرده است. این عضو کابینه یازدهم همچنین بر لزوم پرداختن پژوهشگران به مقوله اقتصاد فرهنگ و تمرکز آنها بر این حوزه تاکید کرد و گفت: متاسفانه این ذهنیت که حوزه فرهنگ و هنر هیچ نقشی نمیتواند در اقتصاد ایفا کند، حتی در میان نخبگان و خبرگان اقتصادی ما هم وجود دارد که باید با پژوهشهای کاربردی نشان داد این ذهنیت صحیح نیست و حوزه فرهنگ و هنر میتواند سهم قابل توجهی در اقتصاد داشته باشد.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی همچنین در این مراسم با اهدای لوحهای تقدیر با امضای خود از خدمات محسن گودرزی مدیر دفتر طرحهای ملی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مرتضی میرباقری دبیر شورای اجتماعی کشور، غلامرضا غفاری مجری طرحهای سرمایه اجتماعی و ارزشها و نگرشهای ایرانیان و احمد مسجدجامعی معاون اسبق پژوهشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تقدیر کرد.
همچنین محمدرضا جوادی یگانه دبیر علمی چهاردهمین جشنواره پژوهش فرهنگی سال در سخنانی در این مراسم با بیان اینکه این جشنواره در حال حاضر قدمتی ۲۰ساله پیدا کرده است، گفت: تاکید جشنواره پژوهش فرهنگی سال بر پژوهش و فرآیند است نه نتیجه. شاید این نوع جشنوارهها به این مسئله کمک کند که چهرههای برجسته و پژوهشگر بیش از پیش دیده شوند. در این نشست همچنین سید ضیاء هاشمی معاون فرهنگی وزیر علوم، تحقیقات و فناوری در سخنانی با بیان اینکه جامعه و مدیریت در کشور ما تصمیم گرفته است به پژوهشهای اجتماعی و فرهنگی در مقام عمل توجه ویژهای کند، گفت: البته به نظر میرسد پژوهشگران در مرکز تحقیقاتی ما هم مشکلات خاص خود را دارند. مسائلی از قبیل اینکه هنوز نسبت به پژوهشهای فرهنگی و اجتماعی، نوعی بیاعتمادی حتی در میان مدیران ارشد ما وجود دارد، یکی از این موارد است. وی در عین حال با بیان اینکه اداره جامعه در حال حاضر مبتنی بر پژوهش و نتایج این قبیل از مطالعات نیست و نظام مدیریت در ایران اجازه نمیدهد این ابتکار ایجاد شود، گفت: در سالهای ۸۵و ۸۶متاسفانه ما شاهد یک افت در فعالیت دفتر طرحهای ملی بودیم و علیرغم تلاشها و مکاتبات زیادی که برای حل مشکلات آن صورت گرفت، کاری از پیش نرفت و مشکلات پابرجای ماند.
در پایان این مراسم منتخبین چهاردهمین جشنواره پژوهش فرهنگی سال طی مراسمی با حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی معرفی شدند و با اهدای جوایزی از آنها تقدیر به عمل آمد.
ایران/گفتوگو با «سید کاظم موسوی بجنوردی» از رهبری حزب ملل اسلامی تا تأسیس مرکز دایرئ المعارف بزرگ اسلامی
یک دایرئالمعارف ایرانی نیاز جامعه ایرانی بود
حمیدرضا محمدی
«آن روز که در کوههای دارآباد دستگیر شدم، در خواب هم نمیدیدم که 20 سال بعد در نزدیکی محل دستگیریام، روز و شبم به کارهای علمی و فعالیتهای فرهنگی خواهد گذشت. هنوز هم وقتی از پنجره دفترم در ساختمان دایرئ المعارف به کوههای دارآباد- که در یک کیلومتری آنجاست- نگاه میکنم، مثل این است که در حال دیدن رؤیا هستم. این رؤیای شیرین را «خدا» تحقق بخشید. «او» بر هر کاری تواناست.»
مسی به رنگ شفق، خاطرات سید کاظم موسوی بجنوردی،
صفحه 320
15 اسفند 1344 -یعنی درست روزی چون دیروز- در 50 سال قبل، حکم اعدامش صادر شد. سبب هم لو رفتن «حزب ملل اسلامی» بود که او در 23 سالگی، رهبریاش میکرد. حکمی که البته گفته شده نامه ژان پل سارتر فیلسوف فرانسوی به محمدرضا پهلوی، در تخفیف آن به حبس ابد بیتأثیر نبود. او اما به گفته خود «در زندان دموکرات شد» و از اسفند سی و دو سال پیش تاکنون، یکسره به کار فرهنگی همت گمارد و در «مرکز دایرئ المعارف بزرگ اسلامی» که تأسیس کرد، به فعالیت پرداخت. چریک و مبارز دیروز به مدیر فرهنگی امروز تبدیل شد و البته پس از استانداری اصفهان و نمایندگی دور اول مجلس شورای اسلامی در سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب، هشت سال دولت اصلاحات را هم در مدیریت کتابخانه ملی ایران گذراند. او که «تاریخ جامع ایران»اش، امسال در جایزه کتاب سال، شایسته قدردانی ویژه دانسته شد، از همان بدو کار توفیق، رفیق و یارش بود که توانست برترین استادان و پژوهشگران را گرد هم آورد و دانشنامههای گوناگونی را انتشار دهد که البته شاخصترین آنها، «دایرئ المعارف بزرگ اسلامی» به سه زبان بود. اتفاقی که در کنار کتابخانهای معظم و مجهز، ممکن شد. گفتوگو با کاظم موسوی بجنوردی که امروز در 73 سالگی بسر میبرد، به بهانهای که شرح آن رفت، در میان خیل وسیع کارهای نظارتیاش در آن مرکز علمی میسر شد که میخوانید.
ëجناب آقای موسوی بجنوردی! برای شروع بحث بفرمایید که انگیزه و هدف شما از تأسیس حزب ملل اسلامی، در 52 سال پیش و درسن 21 سالگی چه بود؟
دیدن اقشار محروم جامعه، بویژه در روستاها و حاشیه شهرها، روحیه عدالتخواهی را در جوانانی مثل من تقویت میکرد. همچنین مسأله استبداد شاه به طرز بسیار زنندهای، ملت را تحقیر میکرد و جلوی پیشرفت را میگرفت. مجموعه اینها باعث شد که من و دوستان حزب ملل به سمت حرکت سیاسی برویم و چون هیچ زمینه مستقلی برای فعالیت سیاسی قانونی و آزاد وجود نداشت، ناگزیر به اقدامات انقلابی و مبارزه مسلحانه روی آوردیم. فکر کردیم با این شیوه بشود رژیم سیاسی را عوض کرد و حکومت اسلامی تشکیل داد؛ انگیزه اصلی ما همین بود. در دنیای آن روزها هم، این روشها پسندیده بود؛ چون مبارزه با استعمارگران و جنگهای استقلالطلبانه در گوشه و کنار دنیا؛ بویژه در آفریقا، آسیای جنوب شرقی و در برخی کشورهای امریکای لاتین وجود داشت و در انسان شور و شوق مبارزه به وجود میآورد. همچنین جنگ سرد بین دو بلوک شرق و غرب بر رقابتها میافزود. در سراسر دنیا حرکت چپ بسیار گسترده بود و شاید یکی از عوامل اصلی روی آوردن ما به ایدئولوژی اسلامی برای مبارزه، عقب نیفتادن از چپها بود.
ë پس شما مسائل جهانی را هم رصد میکردید؟
بله مرتباً. من پیگیر تمام حرکتهای جهانی بودم و به طرق مختلف در این مسائل مطالعه داشتم و اخبار را هرچند پراکنده، به دست میآوردم. همچنین اخبار رادیو را گوش میکردم و در مواقعی که به دلیلی نمیتوانستم در ساعت پخش اخبار حاضر باشم، شخصی را مأمور میکردم تا آن را ضبط کند. البته اخبار خارجی برای من اهمیت بیشتری داشت؛ چون در آن زمان به دلیل نبودن مبارزات مسلحانه در داخل ایران، حساسیت و کنترلی روی آن وجود نداشت. در مجموع اقدامات من و جوانان انقلابی متأثر از سه عامل بود: اول عدالتخواهی، دوم برخورد با استبداد شاه و سوم گرایش به اسلام و عقب نماندن از حرکت فراگیر چپ و به تبع آن به وجود آوردن حرکتی مستقل. این نکته را یادآوری کنم که ما در بین مذهبیون پدیدهای نو بودیم چرا که در قالب یک سازماندهی مدرن و امروزی، تحلیلهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مشخصی برای آینده ایران و جهان داشتیم و برپایه آنها عمل میکردیم و این با شیوه مذهبیون سنتی که در اجتماعات سنتی و با روابط و شیوههای سنتی عمل میکردند، فرق داشت. اکثر افراد گروه ما دانشجو و معلم بودند، یا از اقشاری که به نحوی با دانشگاه و حرکتهای جدید اجتماعی و فرهنگی پیوند داشتند.
ë آیا پدر شما؛ آیتالله العظمی سید حسن موسوی بجنوردی هم فعالیتهای مبارزاتی داشت که شما به نحوی وامدار و متأثر از ایشان بوده باشید؟
بله ایشان روحیه آزادیخواهی داشت و من از ایشان هم متأثر شده بودم. به خاطر دارم که در جریان ملی شدن صنعت نفت، پدرم همیشه در منزل از دکتر مصدق دفاع میکرد.
ë عضوگیریهای شما در حزب ملل به چه صورت انجام میگرفت؟
هر عضوی تلاش میکرد که افراد نزدیکی را که بدرستی میشناخت، به مافوقش معرفی کند و سپس درباره او بحث میشد. اگر به این نتیجه میرسیدیم که او دارای شخصیتی قوی، وفادار و دلسوز است و شجاعت انجام مبارزه مسلحانه را دارد، او را وارد حزب میکردیم. البته مسائل اخلاقی برای ما بسیار مهم بود. با اینکه 50 سال از دستگیری ما میگذرد، وقتی مهرماه امسال دوباره در کنار هم جمع شدیم، هنوز آن همدلی و روحیه انقلابی وجود داشت.
ë اعضای اولیه و اصلی حزب چند نفر بودند؟
هاشم آیتاللهزاده، حسن عزیزی، محمد مولوی عربشاهی، محمد سیدمحمودی طباطبایی قمی و من بودیم. بعداً آقای مظاهری وقتی که حزب در معرض لو رفتن بود، اضافه شد. ما، اعضای اولیه را «کمیته مرکزی» مینامیدیم.
ë زمانی که به زندان افتادید و حکم اعدام شما صادر شد که بعد به حبس ابد تقلیل یافت، هیچ وقت احساس پشیمانی نکردید و با خودتان نگفتید کاش این کار را نمیکردم؟
نه. همیشه مفتخر بودم و هستم.
ë به هر حال شما جوان 23سالهای بودید که حکم اعدام گرفته بود. آیا در همان زمان باز هم مفتخر بودید و احساس پشیمانی نمیکردید؟
بله همین طور است. اگر غیر از این بود، نمیشد آن حبس طولانی را تحمل کرد. البته من از 20 سالگی شروع کرده بودم و در 23 سالگی بود که دستگیر شدم.
ë اگر اجازه بفرمایید به فعالیتهای فرهنگی شما بپردازیم. شما به عنوان یک مبارز و چریک، 5 سال پس از آزادی از زندان، به فعالیت فرهنگی روی آوردید. خود شما هم در جایی گفته بودید که اندیشه تأسیس چنین مرکزی که اکنون در آن فعالیت دارید، در زندان به ذهنتان رسیده است.
بله. در زندان گروههای زیادی حضور داشتند. ما گروه مذهبی بودیم و در کنار ما گروههای ملی مذهبی به رهبری کسانی چون آقای طالقانی و مهندس بازرگان و دکتر سحابی حضور داشتند. از طرف دیگر شماری از نیروهای ملی مثل داریوش فروهر هم بودند اما عمده زندانیان جزو نیروهای چپ بودند که خودشان به دستههای متفاوتی تقسیم میشدند. مثلاً عدهای از آنان معاودان بودند، اینها افرادی بودند که تا روسیه رفته و برگشتشان داده بودند و آن موقع اتهام جاسوسی داشتند. دسته دیگر تودهایها بودند. افزون بر این، بعدها فدائیان خلق و مجاهدین خلق آمدند. بنابراین تعداد کمونیستها در زندان بسیار بیشتر شد. اینها هم مانند ما طرفدار مبارزه مسلحانه بودند. در 6 سال اول حبس، ما تنها گروهی بودیم که به مبارزه مسلحانه اعتقاد داشتیم؛ در حالی که هنوز دست به عملیات نظامی نزده بودیم ولی به عنوان یک گروه برانداز شناخته شده بودیم و به همین خاطر به ما بسیار سخت میگرفتند.
ë اگر امکان دارد، در این باره بیشتر توضیح دهید.
هنگام دستگیری ما، بعد از اینکه تشکیلات لو رفت، ما دیگر جایی برای زندگی نداشتیم و مجبور شدیم به همراه رابطهایمان به کوههای دارآباد برویم و چند نفر را برای کرایه کردن خانهای به شهر بفرستیم. بعدها که نیروهای رژیم در تعقیب ما به کوه آمدند و تلاش کردند دستگیرمان کنند، درگیری پیش آمد و تیراندازی کردند و ما هم به سوی آنان شلیک کردیم. همین مسائل باعث سنگین شدن پرونده ما شد. بعد از اینکه به زندان افتادیم، تا مدتها خبری از کسی نبود و گاهی حتی دو سال میگذشت و فرد جدیدی به زندان نمیآمد. علت آن بود که فضا برای فعالیت سیاسی بسته بود. تا اینکه مبارزات مسلحانه شکل گرفت و با استقبال زیاد جوانان همراه شد. چراکه افزایش تدریجی قیمت نفت، باعث طغیان و خشونت بیشتر شاه از یک سو و تمایل پیدا کردن جوانان به مبارزات مسلحانه از سویی دیگر شد. ما در آن شرایط برای جوانها احساس خطر میکردیم بخصوص خود من که مطالعات مارکسیستی داشتم، نگران جذب شدن جوانها به گروههای چپی بودم. این بود که به فکر افتادم تا یک کار اساسی در زندان انجام دهم. بعد از مذاکره با دوستان به این نتیجه رسیدیم که دست ما خالی است. من بعد از دیدن اینکه گروههای دیگر مثل مجاهدین و کمونیستها شناختنامه پخش میکردند، به این نتیجه رسیدم که باید یک «دایرئ المعارف» بنویسیم. در ابتدا کتاب «ملل و نحل» اثر محمد بن عبدالکریم شهرستانی را که درباره مذاهب مختلف بود، خواندم و فیشبرداری کردم و چند مقاله نوشتم که در واقع ترجمه همان کتاب ملل و نحل بود اما چون منابع زیادی نبود که کار تحقیقی کنم، به این نتیجه رسیدم که این، کار زندان و کار یک نفر نیست. اما شاکله این آرمان در ذهن من شکل گرفت و به خاطر فرصت زیاد و خوبی که داشتم، مطالعه زیادی میکردم و گاهی شبها تا اذان صبح مطالعه میکردم. اساساً زندان برای کسانی که اهل مطالعه بودند، فرصت بسیار مناسبی بود.
ë شما بعد از نمایندگی مجلس در سال 1363 کار سیاسی را کنار گذاشتید و به سراغ کار فرهنگی آمدید؟
بله، من ابتدا استاندار اصفهان بودم و بعد من را کاندیدای مجلس کردند و در دوره اول به مجلس راه پیدا کردم اما در اواخر دوره بود که دیدم علاقهمندان به کار سیاسی بسیار زیادند و همان موقع بود که به یاد آرمان خودم در زندان افتادم. در زندان من یاد گرفتم تا تأمل کنم و همین مسأله و تعامل فکری با افرادی از گروههای مختلف باعث شد تا به این نتیجه برسم که مبارزه مسلحانه درست نیست و بفهمم که تنها چیزی که باعث پیشرفت جامعه میشود، دانش است. چرا که بزرگترین دشمن جامعه، جهل و بزرگترین یاور آن، دانایی و دانش است و با زور اسلحه نمیشود دانایی به وجود آورد. بعد فهمیدم که وقتی مبارزه مسلحانه کنیم، قدرت به دست همان افراد مسلح و در واقع نظامی میافتد که شایسته اداره کشور نیستند چون همه چیز را در گرو اسلحه و در واقع خشونت میدیدند. در حالی که یکی از مباحث عمده ما مذهبیون این بود که به کسی آسیبی نرسد. جنبههای اومانیستی در افکار ما خیلی قوی بود. ما به عکس مذهبیون جدیدی مثل داعش بودیم. دنیا هم این را میپسندید و تمام رهبران بزرگ همین گونه بودند. ما میخواستیم سدشکن باشیم و با ریختن خون خودمان سد را باز کنیم و مسأله برای ما اصلاً نفرت و خشونت نبود.
ë با این پیشزمینه چه طور این مرکز را بنا کردید؟ظاهراً با آقای هاشمی رفسنجانی صحبت کرده بودید، درست است؟
بله، من تصمیم گرفتم تا به یک معنا از سیاست بیرون بروم؛ چون مشغله شخصی دیگری داشتم که کار علمی و فرهنگی بود. هدف من نوشتن یک دایرئ المعارف بود. چون کتاب جامعی بود که دستاوردهای بشر را به طور یک جا معرفی میکرد. هدف من نوشتن دایرئ المعارفی بود که اسلام، ایران و تمام مسائل مربوط به آن را معرفی کند. چون در مجلس بودم، برای شروع با آقای هاشمی رفسنجانی که رئیس مجلس بود، صحبت کردم. برایشان توضیح دادم که میخواهم به نوشتن دایرئ المعارفی درباره فرهنگ و تمدن اسلامی اقدام کنم. درست است که در آن زمان هم دایرئ المعارف هایی در این باره نوشته شده بود اما همه آنها کار خاورشناسان و مستشرقین اروپایی بود؛ در حالی که ما مسلمانها درباره ذخایر خودمان هنوز اقدام درست و سیستماتیکی انجام نداده بودیم. ایشان به دلیل آیندهنگری و هوش سرشاری که داشت، از این کار بسیار استقبال کرد؛ به طوری که همان موقع درباره طرح اجرایی کار با من صحبت کرد. طبق محاسبات اولیهای که فیالمجلس انجام داد، تخمین زد که ما در آن موقع یعنی 33 سال پیش به ماهانه 10 میلیون تومان بودجه نیاز داریم. بعد گفت که شما اساسنامه را تدوین کنید تا ما بودجه را در اختیارتان بگذاریم. من گفتم ما بودجه دولتی را نمیخواهیم. ایشان بسیار تعجب کرد و پرسید پس بودجه کار را از کجا میآورید؟ گفتم من دوستانی دارم که همیشه به من لطف داشتهاند. چون نمیخواهم بودجه کار دولتی باشد، از آنها کمک میگیرم. گفت پس از من چه میخواهی؟ گفتم من در درجه اول میخواستم شما اطلاع داشته باشید که من قصد انجام چنین کاری را دارم و دوم اینکه به سپر حمایتی احتیاج دارم تا مزاحمتی برای کار ما ایجاد نشود و ایشان هم پذیرفت. ما در ابتدا کار را با سرمایه 100 هزار تومان شروع کردیم.
خانهای را هم رئیس وقت بنیاد شهیداز بنیاد شهید در اختیار ما گذاشته بود که بعد از آنجا به خانه دیگری در خیابان شهید آقایی جنب مرکز مطالعات وزارت خارجه که دوباره توسط ایشان به ما داده شد، نقل مکان کردیم. میز و صندلی هم از انبار بنیاد شهید گرفتیم. رئیس وقت بنیاد شهید به وسیله آشنایی که اول در زندان و سپس در مجلس با هم داشتیم، آن خانه را در اختیار ما گذاشت و هم ماهیانه مبلغ 30 هزار تومان را برای ما به عنوان کمک تعیین کرده بود که من از این مبلغ به افرادی ماهیانه هزار و 500 تومان تا 2 هزار تومان دستمزد میدادم.
ë شما چگونه بزرگان فرهنگ ایران را دعوت به انجام کار کردید؟
در ابتدا هیچ کس حتی همسر بنده یا کسانی که مشغول به کار بودند، دقیقاً نمیدانستند که در حال انجام چه کاری هستیم. هر کس تنها کار مربوط به بخش خود را انجام میداد و از طرح کلی خبر نداشت. یک بار که من از یکی از استادان دانشگاه خواستم مقالهای بنویسد، دیدم که در انتهای مقاله به کتاب دبیرستان ارجاع داده است. من جا خوردم و طبیعتاً مقاله را قبول نکردم اما بعد به این فکر افتادم که منبع تحقیق را خودمان شناسایی کنیم. بنابراین به دوستان همکارم گفتم هر عنوان مقالهای که کار میکنید، منبع تحقیقش را هم دربیاورید. این مسأله کم کم باعث شد کار ما پخته شود به طوری که دیگر هیچ مقالهای بدون منبع علمی نوشته نمیشد. حرکت اولیه بسیار سخت است چون باید جلب اعتماد کرد. اگر بخواهید به خاورشناسان اقصی نقاط دنیا نامه بنویسید و تقاضای مقاله کنید، باید به اتوریته علمی شما اعتماد داشته باشند تا همکاری کنند. این مرحله اولیه، مرحلهای است که هر کس نمیتواند از آن گذر کند. اما ما به هر سختی موفق شدیم اعتماد بزرگان را جلب کنیم و جلو برویم. هر چند نقصهایی هم داریم.
ë اولین استادانی که دعوت شما را برای همکاری پذیرفتند و به شما پیوستند، چه کسانی بودند؟
در ابتدا من و آقای مولوی عربشاهی بودیم. بعد دکتر جعفر شعار و دکتر احمد تفضلی آمدند. سپس بتدریج این مسأله جا افتاد و مشهور شد. شاید یکی از دلایل آن، این بود که استادان را از دانشگاه بیرون یا اجباراً بازنشسته میکردند.
اما من همیشه به اینها محبت داشتم. برای نمونه، خانمی مسیحی بود که عذرش را به دلیل دینی که داشت، در کتابخانه مرکزی دانشگاه خواسته بودند. من چون چیزهای بسیار خوبی از ایشان شنیده بودم، نامهای برایشان نوشتم و گفتم که از اتفاقی که برایشان افتاده بسیار متأسف شدهام و تقاضا کردم تا به مرکز ما بپیوندند. این حرکتمان باعث تعجب بسیاری شد چون برخلاف رفتار مذهبیون آن روزها بود. آنان اعتراض کردند که بجنوردی چه میکند و هنوز از انقلاب چند صباحی نگذشته، او به روی دیگر چرخیده است. خلاصه ایشان به اینجا آمد و تا امروز هم مانده است.
ë مرکز دایرئالمعارف بزرگ اسلامی، امروز به مکان بسیار مهمی تبدیل شده که همه برای پژوهشها و پایاننامههایشان به آن مراجعه میکنند. چطور چنین کتابخانه مفصل و مجهزی را فراهم آوردید؟
ما برای تحقیقاتمان قرار را بر استفاده از منبع معتبر گذاشتیم اما چون این منابع در دسترس نبود و حتی برخی از آنها را کتابخانه ملی هم نداشت، تصمیم گرفتیم خودمان یک کتابخانه تشکیل دهیم. برای مثال ابن قُزمان، شاعری بود که در اندلس قدیم (اسپانیای امروز) به لهجه محلی عربی قدیم شعر گفته است. این شعرها از لحاظ زبانشناسی و برای شناخت این لهجه برای ما اهمیت داشت. ما به دنبال آن بودیم تا اینکه دیوان شعرش را از اسپانیا پیدا نموده و خریداری کردیم. میخواهم بگویم کتابخانه ما این گونه شکل گرفت. اکنون با داشتن 850 هزار جلد کتاب، اهمیت پژوهشی کتابخانه ما بسیار بالاست.
ë خیلی از بزرگان هم کتابخانههایشان را به شما اهدا کردند. درست است؟
بله. وقتی ما اتوریته علمی پیدا کردیم و مورد اعتماد قرار گرفتیم، هر کس که میخواست کتابخانهاش را اهدا کند، به سراغ ما میآمد به طوری که 115 مجموعه تاکنون به ما اهدا شده است که در تاریخ علمی و فرهنگی کشور بی نظیر است. مثلاً دکتر صادق کیا که بعد از انقلاب به امریکا رفته بود، کتابخانهای در ایران داشت. من که در آن زمان رئیس کتابخانه ملی بودم، با چند کارشناس به منزل ایشان رفتیم و کتابخانه بسیار خوبشان را دیدیم. بعد دکتر کیا از امریکا با من تماس گرفت و گفت که برای کتابخانه من چه تصمیمی گرفتهاید؟ گفتم بنا شده تا کتابخانه ملی مجموعه شما را خریداری کند. ایشان گفت که من نمیخواهم مجموعهام به کتابخانه ملی برود؛ بلکه میخواهم به مجموعه شما اضافه شود. گفتم اما آقای دکتر! ما الآن پولی نداریم تا بتوانیم مجموعه شما را بخریم و آنجا بود که ایشان گفت هیچ پولی نمیخواهد و تنها میخواهد مجموعهاش را اهدا کند. میدانستم همسرش مریض است و دستش برای عمل ایشان خالی است اما باز هیچ پولی دریافت نکرد.
ë جایگاه این مرکز در بین مراکز علمی دیگر دنیا چگونه است؟
اگر تعبیر به خودستایی نشود، در جلسهای که در ترکیه برگزار شد و مسئولان دایرئ المعارف های مختلف از همه جا بودند، سرویراستار دانشنامه بریتانیکا که مجموعهای بسیار معتبر است و نزدیک به 250 سال سابقه دارد، به من گفت امیدوارم که ما روزی به شما برسیم. ما اینجا برای دایرئ المعارف ها به 3 زبان کار میکنیم که تاکنون 22 جلد به زبان فارسی، 8 جلد به زبان عربی و 5 جلد به زبان انگلیسی به نام اسلامیکا بیرون آمده است. ما در زبان فارسی تا حرف «خ» و مدخل خندق پیش رفتهایم و جلد 23 هم در آستانه انتشار است. فکر میکنم که این مجموعه فارسی 40 جلد شود.
ë مجموعه «تاریخ جامع ایران» خردادماه امسال چاپ شد و اخیراً به چاپ دوم هم رسید. در این میان اما تجلیل ویژهای هم که در جایزه کتاب سال صورت گرفت، اتفاق خجستهای بود.
بله. کار سختی هم بود و بسیاری فکر میکردند که انجام نشود؛ به خاطر اینکه جامع بود و تاریخ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی را شامل میشد. همین کتاب حدود 170 نویسنده دارد و پس از 14 سال در 20 جلد به چاپ رسید. اما این کار پایان نگرفته و ما در حال حاضر، مشغول ویرایش و رفع نواقص آن هستیم.
ë در حال حاضر دانشنامههای دیگری را هم در دست تهیه دارید؟
بله، یک دانشنامه عمومی هست مثل بریتانیکا و لاروس به نام «دانشنامه ایران» که تاکنون 4 جلد آن به چاپ رسیده است و مجموعه آن 30 جلد خواهد شد. کار دیگری در دست تهیه داریم به نام دانشنامه فرهنگ مردم ایران که دانشنامهای فولکلوریک و درباره فرهنگ و رفتار و آیینهای مردم ایران است. طراحی ما در این باره 10 جلد است که تاکنون 3 جلد آن به چاپ رسیده است. 7 جلد دیگر هم نوشته شده اما هنوز حفرههایی دارد. در واقع بعضی از عنوانهایش هنوز نوشته نشده است و منتظریم تا به پایان برسد.
ë و اما کارهای دیگر چه طور؟
دو جلد دانشنامه تهران بزرگ چاپ شده و 3 جلد دیگر هم منتشر خواهد شد. کارهای دیگری مانند دانشنامه خلیج فارس و دانشنامه گویشها و زبانهای ایرانی و دانشنامه حقوق ایران و دانشنامه هنر ایران نیز در دست تهیه است.
ë ظاهراً پروژههایی را هم در دستور کار دارید.
بله، آنها هم یکسری پروژه هستند که از آن میان تاریخ جامع ایران را انجام دادیم و در حال ویرایش آن هستیم. چون کار ما ایجاب میکند هر چند سال یک بار مجموعهها را ویرایش کنیم و به آنها ذیل بدهیم و بهروزش کنیم. جغرافیای جامع ایران هم در 5 جلد است که احتمالاً سال آینده به چاپ خواهد رسید. جز اینها کار فهرستواره کتابهای فارسی را هم شروع کردهایم که معرفی تمام کتابهای فارسی دنیا از آغاز تا آخر قرن سیزدهم است. چون بعد از قرن سیزدهم اطلاعاتش موجود بود. 11جلد این کار تحت مدیریت روانشاد استاد احمد منزوی منتشر شده است و ما فکر میکنیم کل کار 25 جلد شود که زیر نظر علی بهرامیان ادامه پیدا میکند. از پروژههای دیگر فهرست مقالات فارسی است که در ابتدا توسط ایرج افشار شروع شد و 6 جلد آن به چاپ رسید سپس فیشها و عکسها و منابعش وارد این مرکز شد. ما زیر نظر خود ایشان پروژه را ادامه دادیم. خود این کار به مثابه یک دایرئ المعارف است و بسیار مهم است چون شما در هر موضوعی دنبال مقاله باشید، میتوانید به آن مراجعه کنید. از این مجموعه هم 11 جلد آن به چاپ رسیده است و تا وقتی که مقالهها به زبان فارسی چاپ شوند، ادامه خواهد داشت. مسئول آن هم خانم ایران ناز کاشیان است که زیر نظر ایرج افشار آموزش دیده است. از دیگر پروژههای مرکز، تاریخ و فرهنگ کرد و کردستان است که زیر نظر اسماعیل شمس است و بخشهای زیادی از آن تألیف شده و تا دو سال آینده، چاپ خواهد شد. همچنین کتابخانه دیجیتال در حال تکامل است. جریان جمعآوری منابع تحقیق خود مقوله بسیار مفصلی است. مثلاً بیش از 200 هزار کتاب اسکن شده داریم که جلد شده و وارد قفسهها شدهاند. اینها معمولاً منابع نایاب و کمیاب یا منابعی هستند که قابل خریدن نبودهاند و استادان و پژوهشگران ما از این منابع در مقالههایی که مینویسند، استفاده میکنند.
ë به نام استاد احمد منزوی اشاره کردید. خیلی از بزرگان در این سالها با شما همکاری کردند که رفتنشان نقصانی در فرهنگ ایران بوده است. از میان آنان به چه کسانی میتوانید اشاره کنید؟
تعدادی از بزرگان از میان ما رفتند مثل ایرج افشار، عنایتالله رضا، شرفالدین خراسانی معروف به شرف، احمد تفضلی، عبدالحسین زرینکوب و همسرش خانم قمر آریان، عباس زریاب خویی، یحیی ماهیار نوابی، جعفر شعار، محمدابراهیم باستانی پاریزی، محمدحسن گنجی و محمدعلی مولوی عربشاهی و چند نفر دیگر. اینها بزرگانی بودند که اعضای شورای عالی علمی ما بودند. بزرگان دیگری هم خوشبختانه هستند. چون ما تلاش کردیم در کنار بزرگان، افرادی را تربیت کنیم که جایگزین بشوند. خوشبختانه جوانهای بسیار فعالی هم داریم.
ë ایران از پس هزارههای پر آشوب، گذشته و به نقطه کنونی رسیده است. شما آینده ایران را چگونه میبینید؟
بله، ایران امروز بعد از این همه تهاجمهای گسترده که میخواستند ما را ملتی وحشی و تروریست و بی فرهنگ نشان دهند، هنوز هم محکم و استوار ایستاده است. تمام کشورها فهمیدند که آن کشوری که میتواند در منطقه نقش ثبات دهنده داشته باشد، ایران است. ایرانیها ملتی عقلگرا هستند و بنابراین جمودی که سلفیها بویژه اصحاب تکفیری و وهابیها دارند، در ما که همیشه به اهمیت عقل معتقد بودهایم، راه ندارد. جایگاه عقل و منطق، امروزه در دنیا ثابت شده است.
بنابراین گروههایی مثل وهابیها و داعش مورد پذیرش قرار نمیگیرند و شکست میخورند. امروزه در همه چیز، تبعیت از عقلانیت، حرف اول را میزند. بنابراین من آینده خوبی را برای ایران میبینم.
ایران/وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی: صاحبان فکر میتوانند آزادانه نظر خود را مطرح کنند
فرهنگ
آیین اختتامیه چهاردهمین جشنواره پژوهش فرهنگی سال با حضور علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، سید ضیاء هاشمی معاون فرهنگی وزیر علوم، تحقیقات و فناوری، محمدرضا جوادی یگانه رئیس پژوهشگاه فرهنگ،هنر و ارتباطات، حجتالاسلام محمدرضا حشمتی معاون قرآن و عترت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و جمعی از پژوهشگران و استادان دانشگاه روز شنبه در پژوهشگاه فرهنگ،هنر و ارتباطات برگزار شد.
علی جنتی با تأکید بر لزوم انتشار نتایج این تحقیقات و پژوهشها برای استفاده تعداد بیشتری از کاربران، گفت: ما از آغاز سال ۹۴ و تا پایان این سال در شورای فرهنگ عمومی مقوله تحکیم خانواده را در دستور کار جلسات این شورا قرار دادیم و خوشبختانه بیشتر کسانی که در این حوزه در نقاط مختلف کشور، پژوهشها و مطالعاتی انجام دادهاند، در جلسات شورا شرکت میکردند و نظراتشان را ارائه میدادند که امیدواریم جمعبندی این بحثها و تبادلنظرها در قالب یک کتاب منتشر شود. جنتی اضافه کرد: در این دوره ما سعی کردیم از خردهگیریهایی که در گذشته نسبت به ابراز نظر و بیان افکار در قالب مطبوعات و کتابها صورت میگرفت، خودداری کنیم و به جز در مواردی که ممنوعیتهای قانونی اجازه نمیدهد، هر کسی که صاحب فکر است، میتواند آزادانه نظر و ایده خود را مطرح کند. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی همچنین در حاشیه این مراسم، به تنگناها، مشکلات مالی و موضوع اقتصاد مقاومتی در سال 94 اشاره کرد و گفت: امسال نتوانستیم با توجه به مسائل فوق آن چنان که باید برای هنرمندان کاری انجام دهیم اما با توجه به قرار گرفتن در پسا برجام در اعتبارات در نظر گرفته شده سال 95 فضای بهتری برای اهالی فرهنگ و هنر و رسانه ایجاد خواهد شد. جنتی گفت: با توجه به مشکلات مالی گذشته این صندوق که شامل بدهیهای قبلی به سازمان تأمین اجتماعی است؛ امسال نتوانستیم فرد جدیدی را به صندوق اضافه نماییم اما با برنامه ریزیهای انجام شده و اعتبارات در نظر گرفته شده در تلاش هستیم سال آینده با پرداخت مطالبات تأمین اجتماعی اعضای جدید به این صندوق اضافه نماییم. وی یادآور شد: بر این باوریم صندوق باید به جایی برسد که اهالی فرهنگ و هنر بدون بیمه وجود نداشته باشند.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در ادامه این مصاحبه در پاسخ به خبرنگاری که سؤال کرد چه عیدی برای اهالی فرهنگ و هنر در نظر گرفته اید با شوخی گفت: ابتدا باید ببینیم آنها چه عیدی برای ما در نظر گرفتهاند؟
جنتی گفت: امسال سال سختی برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و اهالی فرهنگ و هنر بود به نوعی که تنگناهای مالی دستمان را بسته بود و آنچنان که باید نتوانستیم کارهایی در خور شأن اهالی فرهنگ و هنر انجام دهیم؛ اما تمام تلاش خودمان را به کار بستیم تا بتوانیم حمایتهای لازم از فعالیتها و تولیدات حوزه فرهنگ و هنر و رسانه انجام شود.
جام جم/معاون قرآن و عترت وزارت ارشاد: اصلاح فرهنگ کار با بهرهگیری از فرهنگ قرآن حاصل میشود
حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا حشمتی درباره اهمیت گسترش فرهنگ قرآنی گفت: به عنوان یک جامعه موثر در اقشار گوناگون کشور، کارگران می توانند نقش موثری را در گسترش فرهنگ قرآنی ایفا کنند.
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از ستاد ارتباطات و اطلاع رسانی مسابقات قرآن کریم کار و تلاش کشور، حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا حشمتی، معاون قرآن و عترت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی افزود: تلاوت، ترتیل و حفظ قرآن نقش موثری در بهبود جایگاه کار دارد. قرآن میتواند نقش موثری در روح و روان داشته باشد. ختم و عمل به قرآن بهترین شیرینی در اذهان علاقمندان به فرهنگ قرآن است. اینکه بزرگان و شهیدان ما تلاوت و شیرینی آیات قرآن را در جانشان حس کرده بودند به خاطر این بود که با فهم درست آیات الهی، حلاوت آن اجتناب ناپذیر است.
وی افزود: با توجه به گستردگی، جامعه کارگری می تواند از قرآن بهرههای بسیاری ببرد که یکی از موارد اصلاح فرهنگ کار محسوب می شود.
حجت الاسلام و المسلمین حشمتی با بیان اینکه اصلاح الگوی مصرف با توجه به آیات قرآن محقق میشود، ادامه داد: انس با قرآن موجب بینیازی است و کسی که انس به قرآن نداشته باشد، فرد فقیری محسوب میشود؛ هرچند بسیار متمکن باشد.
وی هدف از برگزاری مسابقات قرآنی را توسعه زبان آموزی قرآن، مقدم بر سوادآموزی قرآن و در راستای هدف والای توسعه و ترویج فرهنگ قرآنی خواند و گفت: استخراج راهکارهای موثر در موفقیتهای اقتصادی کارگران از آیات قرآن مسئله مهمی است که به راحتی میتواند محقق شود.
حجت الاسلام حشمتی تأکید کرد: گاهی رواج دروغ در بخشهایی از جامعه به گونهای است که حذف آن از فرهنگ، بسیار دشوار و دور از ذهن است. میتوان گفت نهادینه شدن فرهنگ دروغ نتیجه دور شدن هر چه بیشتر جامعه از مفاهیم و آموزههای قرآن است.
معاون قرآن و عترت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در بیان راهکار برای بهتر برگزار شدن چنین مسابقاتی گفت: بهتر است از شرکتکنندگان در مسابقات برای مراسم افتتاحیه و اختتامیه بهره لازم را ببریم، در این صورت نتیجه خوبی حاصل خواهد شد.
دهمین دوره مسابقات «قرآن کریم، جامعه کار و تلاش کشور» به همت وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی 18 تا 21 اسفندماه سالجاری در مشهد مقدس برگزار می شود.
جوان/بعد از ابطال مزايده صداوسيما توسط دولت حالا اين سرافراز است كه ميخواهد تلافي كند
تلویزیون به دنبال سرقفلی ویدئوکلوپ اینترنتی ارشاد
بعد از سرمايهگذاري دولت و همكاري وزارتخانههاي ارشاد و ارتباطات در راهاندازي سامانهVOD حالا صداوسيما كه سر قضيه بودجه از دست دولت ناراحت است، فرصت پيدا كرده و با پيش كشيدن قانون اساسي VOD دولتي را زير سؤال برده است.
نویسنده : محمدصادق عابديني
صداوسيماييها معتقدند VOD مصداق تلويزيون است. برنامه«هفت» كه جمعه شب گذشته از تلويزيون پخش شد، فرصتی بود تا معاون حقوقي سازمان صداوسيما با ارائه ادلهاي كه از نظر سازمان قانعكننده بود، راهاندازي VOD را جزو وظايف صداوسيما اعلام كند.
صداوسيما چطور مدعي VOD شد؟
يكي از آيتمهاي برنامه «هفت» كه شامگاه جمعه از شبكه سوم سيما پخش شد، پرداختن به موضوع ايجاد VOD بود. سامانهاي كه با ترجمه فارسي سامانه نمايش درخواستي، به صورت مخفف «سند» ناميده ميشود. «سند» چند روز پيش در مراسمي كه از سوي وزارت ارشاد برگزار شد، رونمايي شده و ارشاد قول قرار گرفتن چند هزار فيلم روي خروجي آن را داده است. البته مسئولان سازمان سينمايي باز هم تمايلي به حضور در «هفت» نداشتند و جايگزيني را كه براي حضوردر مناظرهVOD در «هفت» معرفي كردند از سوي افخمي پذيرفته نشد تا در نهايت صداوسيما يك طرفه پنبه VOD را بزند و آن را از آن خود بداند.
محمدرضا عباسيان، مدير پيشين مؤسسه رسانههاي تصويري و دبير اسبق جشنواره فيلم فجر كه كارمند صداوسيما نيز هست به همراه حامد معيني مدير حقوق بين الملل و مالكيت فكري صداوسيما، مهمانان «هفت» در بررسي VOD تلاش كردند تا در ميداني يك طرفه به همه تلاشهاي دولت براي ايجاد «سند» حمله كنند و در آخر حق مالكيت اين سامانه را از آن تلويزيون بدانند. دليل اين كار هم از ابتدا مشخص است. صداوسيما چند ماهي است كه بر سر موضوع بودجه سال 95 حسابي از دست دولت ناراحت است. اين ناراحتي با اعمال نفوذ دولت در به شكست رساندن مزايده آگهيهاي صداوسيما افزوده شده است. سرافراز و سازمان متبوعش روي موفقيت مزايده آگهيهاي راديو و تلويزيون حساب ويژهای باز كرده بودند و در يك محاسبه سر انگشتي سالي هزار و 700 ميليارد تومان درآمد خالص را كنار گذاشته بودند كه دولت بازي را به هم زد. حالا به نظر ميرسد كه نوبت صداوسيما است كه محل درآمدي را كه ارشاد به آن نظر دارد، هدف قرار دهد. وزارت ارشاد روي بازگشت مالي VOD حساب كرده است و براي صداوسيماييهاي تشنه انتقام چه راهي نزديكتر از VOD؟
عباسيان و معيني هم از نظر فني و هم از نظر حقوقي به VOD حمله كردند.
ويدئو كلوپ اينترنتي يا شبكه تلويزيوني؟
صداوسيماييها معتقدند VOD همان IPTV است و بنابر قانون اساسي حق انحصاري پخش برنامههاي راديو و تلويزيوني با تلويزيون است. اين ادعا البته تناقضي نيز دارد كه از طرف ارشاد ارائه شده است. ارشاديها اما vod را همان ويدئو كلوپ اينترنتي ميدانند. ويدئو كلوپها كه در دهه 70 و اوايل 80 وظيفه فروش و اجاره فيلمهاي ويدئويي را داشتند با مجوز وزارت ارشاد فعاليت ميكردند و مؤسسه رسانههاي تصويري نيز براي تأمين محتواي آنها ايجاد شد. مؤسسه بعدها با فراگير شدن تكنولوژي لوح فشرده به شبكه نمايش خانگي ارتقا پيدا كرده است. VOD اما با حذف فيلمهاي ويدئويي و لوحهاي فشرده، فايلهاي ديتا را در فضاي اينترنت در اختيار علاقهمندان قرار ميدهد. البته تفسير قانون اساسي با شوراي نگهبان است و اين شورا تا به حال درباره ماهيت vod و اينكه اين سامانه را ميتوان تلويزيون به حساب آورد، تفسيري ارائه نكرده است.
مردم چه كار ميكنند؟
در حالي كه تلويزيون ميخواهد بر سر منافع مالي vod كه فعلاً در حد حرف است با دولت دست به يقه شود و احتمالاً از اين دعوا بتواند منفعت ببرد، مردم طبق روال گذشته با چند كليك ساده به انواع فيلمهاي مجاز و غيرمجاز دسترسي پيدا کرده و آنچه وزارت ارشاد و صداوسيما ميخواهند به صورت پولي به آنها بفروشند به صورت رايگان دانلود ميكنند. مشخص نيست راهاندازي VOD تا به امروز چقدر هزينه داشته است و چه ميزان هزينه لازم است تا سامانه آن تكميل شود. صداوسيما كه IPTV را هنوز راه نينداخته ميخواهد VOD را نيز به دست آورد؛ موضوعي كه قطعاً با مقاومت دولت همراه خواهد شد. پروژههاي هزينه بر VOD و IPTV بدون پيشرفت محسوس نامشان بر سر زبانها است و سايتهاي فارسي، دانلود فيلم طبقهبندي تقريباً كاملي را براي دوستداران سينما فراهم كردهاند. سايتهايي كه نه متعلق به ارشاد هستند، نه بودجهاي از صداوسيما ميگيرند و نه هيچگاه خودشان را وارد بازيهاي مالي و حساب و كتاب فروش اينترنتي فيلم نكردهاند.
جوان/سرايت بي پولي تلويزيون به اخبار ورزشي
قطريها نميگذارند گل اروپايي نشان دهیم!
نخريدن حق پخش تصاوير بازيهاي ليگهاي معتبر فوتبال اروپا باعث شده اخبار به جاي پخش ويدئوي گلهاي بازيهاي فوتبال به نشان دادن عكس قناعت كند.
نویسنده : هادی عسگری
شايد باورش سخت باشد كه پاي قطريها به پخش اخبار ورزشي باز شود و يك شركت قطري نگذارد ايرانيها صحنههاي جذاب و گلهاي بازيهاي فوتبال اروپايي را ببينند! مخاطبان اخبار ورزشي چند ماهي است كه به ديدن عكس بازيهاي فوتبال در اروپا عادت كردهاند با وجود اينكه بازيها به صورت زنده از شبكه سه يا ورزش پخش شدهاند. چرا اين اتفاق ميافتد؟ شركت بين اسپورت يكي از زير مجموعههاي شبكه الجزيره قطر و وابسته به گروه رسانهاي BEIN است. بين اسپورت مجموعهاي از كانالهاي تلويزيوني را در سراسر جهان دارد و در كنار آن حق پخش انحصاري فوتبال و چند ورزش ديگر را در نقاط مختلف جهان در اختيار دارد. قطريها تقريباً همه بازيهاي مهم فوتبال ليگهاي اروپا را از ليگ برتر انگليس، لاليگاي اسپانيا، سري آ و سري ب ايتاليا، ليگ فرانسه، بوندسليگاي آلمان و ليگ باشگاههاي اروپا، جام ملتهاي اروپا، جام باشگاههاي آسيا و هر چه مسابقه مهم ديگر فوتبال كه بتوان حق پخش آن را خريد، انحصاري در اختيار گرفتهاند. تلويزيونيها ميگويند تا پيش از توافق هستهاي و شرايط پسابرجام ما دست بازتري در پخش تصاوير داشتيم، اما اكنون توقعها از قانونمندي بالارفته و قطريها فشار آوردهاند تا صداوسيما به حق پخش احترام بگذارد. صداوسيما هم كه بي پولياش شهرت جهاني پيدا كرده مانند بسياري از شبكههاي ديگر تلويزيوني ترجيح داده است فقط همان پخش زنده را بخرد و براي اخبار به نشان دادن عكس اكتفا كند. داوود عابدي، خبرنگار و مجري ورزشي شبكه خبر سيما به «جوان» ميگويد: «حق پخش مسابقات مهم ورزشي معمولاً توسط يك شركت يا شبكه خريداري ميشود و ساير شبكهها مجبورند براي پخش مسابقات رضايت آن شبكهاي كه انحصار را در اختيار دارد به دست آورند». عابدي ميافزايد: «به دليل قيمت بالاي حق پخش بسياري از شبكهها مانند يورونيوز نيز از اخبار ورزشي فقط عكس مسابقات را پخش ميكنند». گفته ميشود شركت قطري به صداوسيما فشار آورده است كه در صورت پخش تصاوير فوتبال در بخشهاي خبري، ممكن است قراردادي كه ميان آنها و صداوسيما است با مشكل روبهرو شود. در اين شرايط بهتر است دوستداران بازي فوتبال و به خصوص علاقهمندان به ليگهاي اروپايي به جاي اينكه منتظر پخش اخبار باشند در زمان اعلام شده بنشينند و فوتبال را به صورت زنده تماشا كنند تا صحنههاي جذاب آن را از دست ندهند.
جوان/دغدغههاي محيط زيستي مقام معظم رهبري دستمايه ساخت مستند شد
«باغهاي گمشده» تهران؛ تصويري از يك فاجعه محيطزيستي
پيرو اعلام نگراني مقام معظم رهبري درباره وضعيت محيطزيست و از بين رفتن منابع طبيعي تهران و مشهد، شبكه مستند سيما دست به كار شد و اولين مستند بر اين مبنا با عنوان «باغهاي گمشده» توليد و رونمايي شد.
نویسنده : محمدصادق عابديني
به مناسبت روز درختكاري، مراسم رونمايي از مستند «باغهاي گمشده» محصول شبكه مستند سيما به كارگرداني هادي آفريده روز گذشته در موزه سينما برگزار شد. امير تاجيك، مدير شبكه مستند سيما درباره توليد مستند «باغهاي گمشده» گفت: ايده اوليه اين مستند به جلسه سال گذشته رهبر انقلاب با مسئولان نظامي، فرهنگي و محيطزيستي شكل گرفت. در آن جلسه دغدغه تخريب محيط زيست به صراحت بيان شد و دو شهر تهران و مشهد درباره اين موضوع مورد مثال بود، بنده نيز افتخار حضور در اين جلسه را داشتم. به همين جهت تصميم گرفتيم دو مستند با موضوع اطلاعرساني و هشداردهي نسبت به اين دو شهر اتفاق ميافتد، توليد كنيم. تاجيك ادامه داد: پس از گذشت يكسال اولين مستند درباره شهر تهران با نام «باغهاي گمشده» را رونمايي ميكنيم و دومين مستند هم در خصوص شهر مشهد است كه توسط محسن رمضانزاده در حال توليد است.
مدير شبكه مستند سيما با تمجيد از مستند «باغهاي گمشده» گفت: فيلمها و تصاوير خوبي در اين مستند استفاده شده و نمود تبلور تحقيق و پژوهش را در اين اثر مشاهد ميكنيم و از اين لحاظ يك فيلم قوي است و ميتواند به عنوان منبع و مرجع براي پژوهشگران باشد. در ادامه اين نشست هادي آفريده، تهيه كننده و كارگردان «باغهاي گمشده»، از رويكرد رسانه ملي و شبكه مستند در جذب مستندسازان حرفهاي تقدير كرد و اين كار را باعث آشتي مستندسازان با صداوسيما دانست. اين مستندساز تأكيد كرد: برخورد مناسب با هنرمندان، مردم را نيز به سمت تلويزيون ميكشاند. آفريده گفت: «باغهاي گمشده» اولين فيلم من در سالهاي اخير است كه در آن دغدغه پرداخت مالي نداشتيم و به قول معروف دستمان در پوست گردو گذاشته نشد و شاهد برخورد حرفهاي بوديم. لازم به ذكر است باغ فردوس كه موزه سينما نيز در آن واقع شده، يكي از قديميترين باغهاي تهران است كه اكنون تنها بخشي از آن به يادگار باقي مانده است. در مستند «باغهاي گمشده» به سرگذشت اين باغ زيبا نيز اشاره شده است. علاقهمندان به تماشاي مستند «باغهاي گمشده» ميتوانند روز ششم فروردين سال 95 تماشاگر اين مستند از شبكه مستند سيما باشند.
جام جم/فقدان شرايط موفقيت در آثار كمدي
سريالهاي طنزي كه مخاطب را نميخندانند
طنزپردازي مقولهاي است سهل و ممتنع يعني به همان اندازه كه آدمهايي با قريحهاي طنازانه قادرند به راحتي و در كمترين زمان به خلق موقعيتهاي طنزآلوده بپردازند اگر كسي قريحهاش را نداشته باشد نميتواند به راحتي طنزپردازي كند
نویسنده : عليرضا ملوندي
طنزپردازي مقولهاي است سهل و ممتنع يعني به همان اندازه كه آدمهايي با قريحهاي طنازانه قادرند به راحتي و در كمترين زمان به خلق موقعيتهاي طنزآلوده بپردازند اگر كسي قريحهاش را نداشته باشد نميتواند به راحتي طنزپردازي كند. شايد به همين دليل باشد كه برخي فيلمسازان و بازيگران ايراني ميتوانند حتي در سطحيترين آثار خود نيز به طور مرتب از مخاطب خنده بگيرند و از آن طرف برخي حتي نميتوانند در ساعتها سريال براي يك دقيقه هم كه شده مخاطب را از ته دل بخندانند. آنچه در بررسي كارنامه سالهاي اخير تلويزيون پيش روي ماست اين است كه جز معدود برنامههايي مانند «خندوانه» و برخي سريالها مانند «پايتخت» تقريباً هيچكدام از سريالهاي ما نتوانستهاند آنطور كه بايد و شايد مخاطب را بخندانند.
سريالهايي مانند «عطسه» و «سيگنال موجود است» كه اخيراً به اسم سريال طنز وارد شبكه خانگي شدند، بيشتر از آنكه وجه طنازانه آنها مورد توجه قرار گيرد اينكه در يكي از سريالها به كوروش توهين شده بود و كارگردان سريالي ديگر سر از شبكهاي ماهوارهاي درآورده بود در كانون توجه قرار گرفت. اينها همه نشاندهنده آن است كه در طنزپردازي ساليان اخيرمان هيچ حركت رو به جلويي را نداشتهايم. حتي چهرهاي چون مهران مديري وقتي بعد از مدتها دوري از تلويزيون نوروز امسال با «در حاشيه» آمد نه تنها نتوانست سريالش را به عنوان يك كمدي خوب عرضه كند كه انتقاد پزشكان بهترين بهانه شد براي آنكه خيلي زود توليد فصل اول به پايان برسد و كارگردان با فاصلهاي چند ماهه فصل دوم را روي آنتن بفرستد. اما افسوس كه اين فصل دوم هم از همان قسمتهاي اول با انتقاد مخاطبان مواجه شده و البته اين بار ديگر اعتراض پزشكان هم وجود نداشته كه به واسطه آن سريال به تعطيلي كشيده شود!
مشكل در متن است نه در كارگرداني
اگر نيك به آثار طنزي كه در سالهاي اخير مورد توجه مخاطبان قرار گرفتهاند بنگريم يك نكته مهم دستگيرمان ميشود. همين «خندوانه» يا «پايتخت» چه دارند كه بعد از قسمتهاي متوالي پخش باز هم مخاطب را به وجد ميآورند؟
مسئله حضور يك مؤلف يا خالق لحظات طنازانه در پشت صحنه است. اگر «خندوانه» ميتواند چندين ماه هر شب مخاطبان را سرگرم كند به خاطر امتحاني است كه رامبد جوان پيشتر در همين تلويزيون و سينما پس داده است. رامبد جوان سعي و خطاهايش را در سريالهايي چون «مسافران» و فيلمهايي چون «ورود آقايان ممنوع» انجام داده است و حالا كه به تلويزيون آمده از آن تجربيات به بهترين شكل در جهت خلق برنامهاي مفرح سود ميجويد. در موردي مانند «پايتخت» هم از يك طرف كارگرداني باتجربه به نام سيروس مقدم و از آن طرف نويسندهاي به نام محسن تنابنده حضور دارد و تيمي كه اين دو شكل دادهاند كه باعث توليد محصولي سرگرمكننده شده است. مقدم با تجربياتش خيلي اصولي ايدههاي تنابنده را هرس ميكند و سعي ميكند آن بخش از بدعتهايي كه ممكن است سوءتفاهمات غيراخلاقي داشته باشد را كنار گذارد و مابقي را در اختيار گروه نويسندگان قرار ميدهد تا متن بنويسند. پس تجربه در تأليف طنز يكي از اصليترين دلايل موفقيت يا عدم موفقيت آثار كمدي است.
طنزنويسي قريحه طنز ميخواهد
طنزنويسي نيز بيشتر از آنكه وابسته به اصول آكادميك باشد، وجهي غريزي دارد. يك نمونهاش پيمان قاسمخاني است كه سالهاست مينويسد و 99 درصد آثارش هم رگههاي طنز دارند. او كلاً آدم طنازي است و خيلي خوب طنزپردازي غريزي را با اصول آكادميك سناريونويسي طنازانه همراه كرده و نتيجهاش هم آثاري شده است چون «سن پطرزبورگ» يا «مرد هزار چهره» كه فارغ از مديوم مخاطب را ميخندانند. طنزپردازي پيمان را بگذاريد كنار برادرش مهراب كه بيشتر به واسطه رشد برادرش وارد اين حيطه شده تا همه چيز دستتان بيايد. در كارنامه پيمان حتي يك اثر هم پيدا نميكنيد كه زير حد استاندارد باشد و از آن طرف وقتي ميخواهد به تنهايي وارد گود شود و طنز بنويسد تجربههايي چون «شرف خانواده فاضل» را رقم ميزند كه شكستي مطلق در طنزپردازي به شمار ميرود. چرا؟ چون پيمان مؤلف طنز است و مهراب، نيست.
طنزپردازي با دقت فراوان
رضا عطاران ديگر مؤلف طنز است؛ او نيز چه به عنوان نويسنده چه به عنوان كارگردان و چه به عنوان بازيگر خيلي خوب توانايي خلق لحظات كمدي را آموخته است. كافي است نگاهي بيندازيم به سريالي چون «خانه به دوش» كه عطاران يك دهه قبل نوشته و كارگرداني كرده بود با يكي از همين مثلاً كمديهايي كه اين شبها روي آنتن است. عطاران تك تك اپيزودهاي سريالش را مانند يك فيلمنامه كامل ميديد و سعي ميكرد حتي از نابازيگراني كه وارد كار ميكرد نيز در خدمت متن بهره گيرد اما اين شبها سريالي روي آنتن است كه نام بزرگي را هم در تيتراژ دارد اما حتي نميتواند از بازيگران سرشناس طنز بازي بگيرد. اينها همه نشاندهنده فقدان مؤلف در آثار است. با تجربه كردن و تحصيل ميتوان كارگرداني شد كه گاف تكنيكي ندارد اما براي نويسنده خوب شدن در كنار اين دو به قريحه هم نياز است. حتي جوزاني هم براي ساخت يك كمدي خوب به سراغ يك مؤلف امتحان پس داده رفت. مسعود جعفري جوزاني نوروز امسال يك كمدي-سياسي به نام «ايران برگر» را روي پرده داشت. اين كمدي در عين وامدار بودن به اصول ژانر به نوبه خود ميكوشيد بخشي از ويژگيهاي اخلاقي ايرانيان را نيز به چالش بكشد. «ايران برگر» يك ويژگي ممتاز داشت و آن هم عاري بودن از شوخيهاي اروتيك براي خنده گرفتن از مخاطب بود. بسياري از آنها كه كارنامه جعفري جوزاني را ميدانستند از اينكه او توانسته بود يك كمدي با اشارات سياسي بسازد شگفتزده شده بودند چون او را به عنوان خالق آثاري جدي چون «شير سنگي»، «در مسير تندباد» و اين اواخر «در چشم باد» ميشناختند. چطور شد كه جوزاني توانست يك كمدي خوب بسازد؟
دليلش را بايد در استفاده او از يك مؤلف توانا ديد. جوزاني با هوشمندي كامل ميدانست اگر بخواهد خودش طنز بنويسد نخواهد توانست مانند يك مؤلف باتجربه اين كار را انجام دهد اين شد كه به سراغ محمدهادي كريمي رفت؛ چهرهاي كه فارغ از تجربيات روزنامهنگارياش سالهاست هم نويسندگي ميكند و هم كارگرداني و حتي جديترين آثارش نظير «برف روي شيرواني داغ» هم رگههايي از طنز فلسفي دارند. حضور اين مؤلف كه تجربه نگارش يك طنز فلسفي كامل به نام «ساكن طبقه وسط» را هم داشت در كنار جوزاني باعث شد وي بتواند سوژهاي كه به نظر تكراري ميآيد را به بهترين شكل بارور ساخته و از درون آن فيلمنامهاي را بيرون بكشد كه بيتوهين به مخاطب هم او را ميخنداند و هم آينهاي از خلق و خوي زشتش را پيش رويش قرار ميدهد.
جوان/در حاشيه يك نقد غيرمنصفانه به فيلم مجيدي
در يكي از سايتها مطلبي ديدم كه وقتي آن را خواندم ناراحت شدم به چند دليل اول اينكه تيتر كه به نظرم نوعي بيتقوايي محسوب ميشد اين بود؛ «سؤالات تند يك خبرگزاري اصولگرا از عوامل فيلم مجيد مجيدي» متن البته انتقاداتي داشت اما به اين شدت و تندي نبود؛ هرچند تيم مجيدي گاهي خود را بالاتر از رسانههاي ايران ميدانند
نویسنده : معصومه طاهري
در يكي از سايتها مطلبي ديدم كه وقتي آن را خواندم ناراحت شدم به چند دليل اول اينكه تيتر كه به نظرم نوعي بيتقوايي محسوب ميشد اين بود؛ «سؤالات تند يك خبرگزاري اصولگرا از عوامل فيلم مجيد مجيدي» متن البته انتقاداتي داشت اما به اين شدت و تندي نبود؛ هرچند تيم مجيدي گاهي خود را بالاتر از رسانههاي ايران ميدانند و كمتر نسبت به اطلاعرساني و پاسخگويي با رسانهها همكاري دارند و همين يكي از ايرادات آنها است، اما مقايسه فيلم مجيدي با آثار ديگر سينماي ايران و ضررده خواندن اين اثر شاخص بيانصافي بزرگ است. نگارنده مطلب فوق كه عليالظاهر جواني با عقايد اصولگرايي بوده درجايي فيلم مجيدي را با آثار مردمپسند دهنمكي مقايسه كرده است و در جايي ديگر با سريال حضرت يوسف و با توجه به عدم اكران جهاني اين فيلم به نقد آن پرداخته است. اما حقيقت اين است كه فيلم مجيدي جدا از همان نقدي كه ذكر شد؛ يعني عدم ارتباط درست مسئولان آن در امر اطلاعرساني، در موارد ديگر تا حدودي نه تنها مقصر نبوده، بلكه در نشان دادن فضاي واقعي سينماي جهان تأثير زيادي داشته است. درست است كه فيلم در اسكار تعمداً حذف شد تا ديده نشود و اكرانهاي خارج از كشور چندان پرفروغ نبود كه علت اصلي آن هم عدم ارتباط سينماي ايران با سينماهاي جهان و تجربه اول ما در چنين اكرانهايي است و البته جدا از دشمني بدون انكار دشمناني به اشكال مختلف فيلم تحريم كرده بودند اما فيلم «حضرت محمد» يك اثر جاودانه است كه به راحتي ميتواند هم مخاطب خود را پيدا كند و هم سرمايه اوليه خودش را بازگرداند. قبل از هرچيز بايد اين نكته را مورد توجه قرار داد كه فيلم مجيدي دستاوردهاي بزرگي براي سينما و هنر كشورمان به ارمغان آورده و بيشتر هزينههاي فيلم نيز متوجه همين دستاورد است. مثلاً براي اين فيلم سه شهرك بزرگ و مجهز سينمايي ساخته شد برخلاف هزينههاي قبلي مشابه اين شهركها توانايي استقامت بسيار بالايي داشته حتي مجهز به سيتم آب و فاضلاب هستند تا براي ساليان متوالي بتوان نه تنها آثار سينمايي ايران، بلكه فيلم و سريالهاي كشورهاي ديگر را هم در آن اجرا نمود كه اين خود نيز علاوه بر فوايد فرهنگي، در جبران هزينههاي اين اثر موفق خواهد بود.
مقايسه سريال حضرت يوسف با بودجه هفت ميلياردياش با فيلم بزرگ «حضرت محمد» مجيدي بيانصافي تمامعيار است چه آنكه برآورد هزينه اوليه سريال حضرت موسي نيز قريب به 159 ميليارد تومان بوده است (البته اين سريال قرار بود در هفتاد و چند قسمت ساخته شود به علاوه چهار فيلم سينمايي از دلش بيرون بيايد) اما همانطور كه گفتيم اين يك برآورد اوليه بوده است و ديگر اينكه طبق گفته داريوش ارجمند سريال «مختارنامه» هم با هزينهكرد 66ميلياردي خود كم هزينه نبوده است اما چيزي كه در اين ميان وجود دارد اثر فرهنگي ماندگار و تأثيرگذاري بالاي اينگونه آثار است.
بدون شك سينما و اثر فاخر خرج دارد. «مختارنامه» با وجودي كه مخالفتهاي زياد، در كشورهاي مختلف از جمله عراق تأثير فرهنگي بالايي به همراه داشت كه جايگاه فرهنگي ايران را هم ارتقا داد، اصولا فرهنگ را نميتوان با پول قيمتگذاري كرد به خصوص اينكه سازندگان آثار فرهنگي شاخص ما نيز افراد معدودي هستند كه بايد با گذشت زمان از بيكار ماندن آنها جلوگيري كرد. از همان سريال «مختارنامه» سالهاست كه ميگذرد اما چندين فيلم داستاني از دلش ساخته شده كه در ايام عاشورا جاي همه كمكاريهاي عرصه فرهنگ و هنر را پر كرده است. كليپهاي اثرگذار اين مجموعه نيز در موضوعات مختلف در فضاي فرهنگي پخش ميشود كه عبرتانگيز بودن تاريخ را به اشكال مختلف گوشزد ميكند. اما حرف ما بحث سريال «مختارنامه» و «حضرت يوسف» و اينها نيست، منتقدان ميگويند اي كاش «حضرت محمد» سريال شده بود كه به هزار و يك دليل فيلم بودن آن مهمتر از سريال بودنش است به خصوص اينكه بعد از «الرساله» مصطفي عقاد فيلم سينمايي ديگري درباره پيامبر با مخاطب يك ميليارد و نيمي آن ساخته نشده بود. اگر از اكران نشدن فيلم «حضرت محمد» در سينماهاي دنيا ناراحت هستند و ديده نشدن آن را نگرانكننده ميدانند بايد گفت دليلش اين است كه اين دوستان با رسانههاي جديد دنيا آشنايي چنداني ندارند. اين روزها فضاي مجازي حتي سينماها را رو به ورشكستگي قرار داده. اكران اينترنتي شايد در ايران با توجه به پهناي باند و امكانات موجود چيز عجيبي باشد اما در دنيا يك اتفاق روزمره است طوري كه بسياري از آثار سينماي دنيا با اكران اينترنتي درآمدزايي دارند و ديده ميشوند فقط يوتيوب در اين عرصه حرفهاي بزرگي براي زدن دارد تهيهكننده فيلم بابالمراد (فيلمي درباره امام جواد) ميگويد تلويزيونهاي عربي از پخش آن خودداري كردهاند ما نيز به ناچار تنها راهي كه براي اكران ديديم آن بود فيلم را به يوتيوب داديم، الان هم خيليها از يوتيوب آن را ديدهاند و هم ماهانه اين شبكه حق اشتراكاتي كه براي ديدن فيلم دريافت ميكند را به ما ميپردازد به همين شكل هزينه سريال تأمين شده است حال چگونه ممكن است فيلمي مانند «حضرت محمد» كه تبليغات مثبت و منفي زيادي درباره آن شده است در فضاي مجازي به اكران گذاشته شود و بيننده نداشته باشد؟! توصيه ما به سازندگان آن اين است كه بعد از امتحان تمام راهها به سراغ فضاي مجازي برويد، باشد تا پيامبر اعظم راهگشاي نيات خير شما گردد.
حمایت/انتشار گزارش رسانهها درباره برخی کتب غیراخلاقی کارساز شد
خانه تکانی در اداره کتاب
چند روزی است که «سید عباس صالحی» معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی سرگروههای برخی بخشهای اداره کتاب را تغییر داده است.
به گزارش فارس، صالحی سرگروههای اداره کتاب در بخش «شعر»، «دین»، «ادبیات تالیفی» را تغییر داده و در بخش «دین» بنا به ابلاغ خود «حجتالاسلام کاظم شمس» را به عنوان سرگروه معرفی کرده است.
این تغییرات در حالی صورت گرفته که مطابق برخی شنیدهها، در پی انتشار گزارشهای رسانهها درباره کتب منتشرشده که دارای محتوای ضداخلاق، جنسی و ضددین بودهاند، دستور بازبینی تعداد زیادی از این آثار در وزارت ارشاد صادر شده است.
روال بررسی تغییر نمیکند
اما با همه این تفاسیر ،حجتالاسلام کاظم شمس از عدم تغییر بررسی کتاب های حوزه دین خبرداد .
سرگروه بخش دین در اداره کتاب در گفتوگو با فارس ضمن اشاره به پذیرش این مسئولیت در وزارت ارشاد اظهار کرد: ارتباط این پذیرش مسئولیت و حتی انتخاب آقای صالحی، ارتباطی به انتخابات اخیر ندارد.
وی ضمن اشاره به پیشنهاد معاون فرهنگی در راستای پذیرش مسئولیت سرگروهی بخش «دین» افزود: معاون فرهنگی وزیر ارشاد اولین بار اول دی ماه سالجاری این پیشنهاد را دادند. ایشان پس از دو سال که در معاونت مسئولیت داشتند به این تصمیم رسیده بودند و پیشنهادی ارائه کردند.
شمس با بیان اینکه امروزه اقدامات الکترونیکی شده و مسیرها کوتاه تصریح کرد: ممکن است برخی روزها لازم باشد در تهران حاضر شوم و برخی روزها نه، چرا که بررسیها الکترونیکی صورت میگیرد.
وی در پاسخ به این پرسش که آیا قرار بر این شده تا کتابهای حوزه دین فقط در قم بررسی شوند، توضیح داد: خیر، روال کار تغییر نکرده است.
سرگروههای «شعر» و «ادبیات تالیفی» اداره کتاب را بشناسید
سه نفر از سرگروههای اداره کتاب در بخش شعر، ادبیات تالیفی و دین تغییر کردند و افراد دیگری ناگهانی و بدون اطلاع جایگزین آنها شدهاند.
بنا به دستور صالحی در بخش «دین» حجتالاسلام کاظم شمس مسئولیت را پذیرفته است. در بخش «شعر» که تا پیش از این «حسین اسرافیلی» مسئولیت داشت، «اسماعیل امینی» جایگزین و در بخش «ادبیات تالیفی» هم تا پیش از این «احسان عباسلو» مسئولیت برعهده داشت «محمدرضا موحدی» عهدهدار این حوزه شده است.
سیاست روز/نگاهی به ۴ دهه فعالیت یک فیلمساز متعهد
نقش رسانهاي آقا فرج در پیشبرد آرمانهاي انقلاب
سریالسازی در رسانه ملی، جریانی متکی به مدیریت فرهنگی و راهبرد استراتژیک سازمان صداوسیماست که در فاز جدی و استراتژیکش نیازمند اتاق فکر، مدیریت، تیم اجرایی قوی و تحلیلگران کارآزموده است تا بخش زیادی از نیازهای جامعه و حاکمیت نظام را با دیدی مدنی و جامعه نگر تدوین و اجرا کنند. امری که مطمئنا اهدافی جدا از تأمین برنامههاي سرگرمیساز رسانه برای اوقات فراغت مخاطبین محسوب میشود.
این مهم مشخصا بیشترین اثرگذاری خود را زمانی بدست میآورد که از کانال سرگرمی وارد شده و همواره جذابیت بصری و داستانی و در مجموع جذابیت رسانهاي را مدنظر داشته باشد تا نزد مخاطب مورد پذیرش عمومی قرار گیرد. با این مشخصه تدبیر مدیران در تبیین سریالهاي جدی که با نام مجموعههاي فاخر تولید و پخش میشود قابل بررسی و تحلیل است.
فرجالله سلحشور به عنوان یک فیلمساز با تجربه و دغدغه مند که از دل نظام، انقلاب و مذهب شیعی متفکر برآمد، از هنر رسانهاي به عنوان سلاح فرهنگی و یک پدافند فرهنگی در طول ۳۰ دهه بهره برد و توانست به جنس تصویری و روایتی ناب دست یابد که هم مورد قبول عموم جامعه به مثابه کاربردان رسانه ملی واقع شود و هم مطالبات نظام را از لحاظ دغدغههاي فرهنگی، سیاسی، فرهنگی و تاریخی از دیدی تحلیلگرانانه و کارشناسانه تأمین کند.
تحلیلی که فرجالله سلحشور در طول مجموعهسازیاش برای شبکههاي سیما انجام داده است اگرچه در دل تاریخ ادیان و با قصص القرآنی روایت شده است اما همیشه نگاه تحلیلگر فیلمساز به مسائل روز، توانسته به روشنگری مخاطب در مواجهاش با اثری تاریخی به مثابه مسائل اجتماعی روز کمک کند.
سلحشور را میتوان در سه فرم رسانهاي از لحاظ کارکرد رسانهایاش در انقلاب مورد بررسی قرار داد، یک به عنوان بازیگری متعهد که با پیشزمینهاي اعتقادی و باورهایی انقلابی و همچنین تجربهاي هنری در تئاتر، درپی ارائه تصویری ناب از انقلاب اسلامی عمل کرده است و با همکاری با فیلمسازان دیگر برای این مهم تلاش کرده و تا حد قابل قبولی نیز توانسته است اثرگذار باشد.
در دومین حالت باید او را به مثابه یک پیشرو فرهنگی در جریان انقلاب و دفاعمقدس دانست که با همکاری نزدیک با دیگر افراد متهعد انقلابی در جبهه فرهنگی و رسانه در شکلگیری مراکز مهم انقلابی و فرهنگی همچون حوزه هنری نقش بهسزایی داشته است و از این حیث در تولید آثار ارزشی که پس از آن در این مجموعهها شکل گرفته به نوعی سهیم و اثرگذار است.
اما در فرم دیگر، باید او را سکان دار فرهنگی و کارآزموده بدانیم که در پیچ و خمهاي زمانه و در گرداب هایی گاه جانفرسا در طول دو دهه، دست از ناخدایی کشتی توفان زده برنداشت و توانست زورق اندیشههاي فرهنگی انقلاب را به ساحل امن جان مخاطبش برساند.
مجموعههاي تلویزیونی فرجالله سلحشور به نامهای«ایوب پیامبر» تولید ۱۳۷۲، «مردان آنجلس» تولید۱۳۷۶ و «یوسف پیامبر» ۱۳۸۶ حاوی پیامها، آرمانها و مسیرهای جاری فرهنگی، سیاسی، تاریخی، قرآنی و انقلابی است که در ارتباط با مخاطب بیشترین بازدهی را داشته و نشان از تسلط فیلمساز بر موضوعیت مجموعههاي قرآنی دارد. تصویری ناب از روایتهایی قرآنی که درآمیختگی با تحلیلهایی به روز و برآمده از دغدغههاي مردم و انقلاب توانستتد راه خود را به خوبی در دل جامعه طی کرده و با گذشت زمان همواره خاطرهساز، جریانساز و روشنگر باشند.
نقش رسانهاي فرجالله سلحشور در تبیین اهداف و آرمانهاي انقلاب در جبهه رسانهاي غیرقابل کتمان است و همانطور که مقام معظم رهبری در مورد این فیلمساز دغدغهمند فرمودهاند، ایشان مایه آبرو و اعتبار سینما و رسانه جمهوری اسلامی است که مرزهای کشور را نیز درنوردیده و توانسته است با مسلمانان کشورهای دیگر نیز ارتباط خوبی برقرار سازد.
فرجالله سلحشور به مثابه یک سفیر فرهنگی با ارسال پیامهاي انقلاب از جنس هنر با روایت قرآنی؛ نشان از عملکرد درست یک فیلمساز متعهد انقلابی است که نه تنها توانسته به عنوان یک عضو از جریان رسانهاي فرهنگی جامعه اش به نحو احسن عمل کند و مخاطب را با خود همراه و همدل سازد، بلکه توانسته به جریانهاي رسانهاي خارج از مرزها نیز نفوذ کرده و از طریق مجموعه سریال هایش، تصویری درست، روشن و ناب از انقلاب اسلامی و تفکر و اندیشه قرآنی اش به جوامع اسلامی دیگر منتقل کند. امری مهم که بیشک میتواند الگوساز جریان فرهنگی متعهد انقلاب باشد و برای نسل جوان که روزی مخاطبین این جریان رسانهاي بودهاند سرمشق و الگو قرار گیرد. (سينماپرس)
سلحشور فرصت تبیین تئوری فکری خود را پیدا نکرد
کارگردان و نویسنده سینما و تلویزیون گفت: به مرحوم سلحشور اجازه داه نشد حرفهایی که میخواهد بزند و تئوری ذهنی خود را تبیین کند.
ضیاءالدین دری در گفتوگو با پویا اظهار کرد: من آقای سلحشور را خیلی سال است که میشناختم ولی رابطه کاری ما بعد از دهه ۷۰ آغاز شد و در واقع از همان سال بود که تغییراتی در تفکرات مرحوم سلحشور شکل گرفت.
وی با اشاره به تحولات فکری مرحوم سلحشوردر اوایل دهه ۷۰ تصریح کرد: معمولا وقتی در دنیای امروز اظهارنظر میکنید لزوما همه نباید با شما هم فکر باشند، اما با توجه به این شرایط به مرحوم سلحشور فرصت داده نشد که حرف خود را بدون حاشیه بیان کند.
این نویسنده سینما و تلویزیون تصریح کرد: بعضی مواقع جنجالها و حاشیههایی اتفاق افتاد که این جنجالها اصل قضیه را از بین برد. به وی اجازه داده نشد حرفهایی که میخواهد بزند، از هم تفکیک کند گفتمان وی تنها در حد اظهارنظر باقی ماند؛ اما این اظهارنظرها نیز ماندگار شد.
دری با اشاره به اینکه بعضی از تفکرات مرحوم سلحشور به عینیت رسید و برخی دیگر مهجور ماند، عنوان کرد: هر شخص در طول زندگی خود با موقعیتهای اجتماعی، صنفی و شغلیاش جلوهای از خود را در نگاه دیگران ترسیم میکند اما این جلوه تنها بخشی از واقعیت او را نشان میدهد شاید بیشتر ابعاد وجودیش پس از مرگ آشکار شود.
وی در رابطه با تناسب افکاریاش با سلحشور توضیح داد: ما در یک مملکت و یک سیستم کلی اجتماعی زندگی میکنیم و وجه اشتراک ما به طرز تلقی ما بر میگردد که این طرز تلقی همان اسلام است.
کارگردان و نویسنده سینما و تلویزیون در پاسخ به این سؤال که از نظر شخصیتی وی را چطور توصیف میکنید؟ عنوان کرد: من در مقاطعی که با ایشان همراه بودم، به خصوص در یک ۳۰ ساعت کار تخصصی که هیچ بدی از او ندیدم و به گفته دیگران انسان مهربان و با حوصلهاي بوده و سعی میکرده به تکالیفش عمل کند.
قانون/خالقي، مرد اثرگذار موسيقي ايراني
رضا محسنی
بر کسی پوشیده نیست خدمات شایان و با ارزش استاد روح ا... خالقی به موسیقی ایران چه در عرصه آهنگسازی -رهبری ارکــستر تالیف کتابهای موسیقی -مدیریت هنرستان موسیقی و....اگر بخواهیم از 10 موسیقیدان اثرگذاردرعرصه موسیقی یاد کنیم قطعا با هر ذوق وسلیقه ای که باشیم استادخالقی یکی از آن 10 مرد است او موسیقیدانی است که در همه مباحث جدی موســــیقی یکی از چهرههای برجسته است قطعا اینچیزی از ازرش آن مرد بزرگ نمیکاهداگر تعریفی را که ایشان از معنی موسیقی کردهاند را به نــقدبنشینیم.
چرا که اغلب اهالی موسیقی تعریف موسیقی رااز روی کتاب نظری به موسیقی ایشان یاد گرفتهاند.استاد خالقی در کتاب نظری به موسیقی در تعریف موسیقی دارند «موسیقی صنعت ترکیب اصوات است به صورتی که خوشایـــند باشدو سبب لذت و سامعه وا نبساط و انقلاب روح گردد» وهمانطوری که ذکر شد عموما جامعه موسیقی برای تعریف موسیقی و مطالب نظری آن از کتاب نظری به موسیقی ایشان استفاده میکنند.
آیا واقعا این تعریف دقیقی برای موسیقی است؟
این تعریف با تعریف شیرینی پزی که«صنعت ترکیب آرد و شکر و تخم مرغ بیکینگ پودر... به صورتی که خوشمزه باشد»تفاوت چندانی ندارد.اصولاآشپزی هم همینطور است صنعت ترکیب مواد خام لازم برای درست کردن یک غذاست.پس میبینیم این تـعریف چندان درست به نظر نمی آید .
برای یافتن تعریف مناسبی برای هنرموسیقی میباید تعریفی از هنر داشت،تعریف مناسبی از فرهنگ داشت،جـوامع مـــختلف فرهنگهای مختلف دارند. اینکه هنرچیست و تعریف آن کدام است یکی از چالش هایی است که خیلی از بزرگان و فلاسفه درگیر یافتن تـــعریفی مناســب برای آن هستند اینکه آیا توانسـته اند به یک تعریف کامل و جامع دست یازند یا خیر،در این مقاله جای بحث ندارد و اینکه اگر نتوانـستند به تعریف مناسبی برای هـنر برسند ویژگی های یک اثر هنری را چه میدانند یعنی یک اثری برای آنکه اثری هـــنری باشد چه خصوصیاتی باید داشته باشدباز از چالشهایی است که باز کردن تمامی زوایای آن ازجای بحـــث در این مقاله خارج است. ولی شاید بتوان گفت هنر نیرويی است در درون بشر که با انگیزه لذت جویی و هدف ارضا میل زیبایی شناسانه و ستایشگرایانه بشری از طریق تجربه خاص هنرمند در عصر خویش به ظهور میرسد. برای درک این واژگان باید گفت خوب این نیرو چه نیرويی است میزان این نیرو در انسانهای مختلف چقدر است؟ منشا آن چیست؟ این ها مجموعا رازی را می سازند که از یک شخص به شخص دیگرقابل اندازه گیری نیست و در پرده ای از ابهام و راز باقی میماند. قطعا که شخص هنرمند مقداری از این نیروی الهی را به صورت ژنتیک دارد و بزرگان ادب پارسی ما این مفهوم را در ابـــیات زیبا بارها بیان کرده اند از جمله:
مرا روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند
هر آن قسمت که آنجا شد کم و افزون نخواهد شد
اینکه چه ا ندازه از این نیرو در ژن انسان های هنرمند باید وجود داشته باشد و چه اندازه دیگر آن با تمرین و ممارست قابل کسب است که باز در این رابطه از بزرگان ادب پارسی خوانده ایم و شنیدهایم از جمله:
بر سر تربت حافظ گذری همت خواه
که زیارتگه رندان جـــهان خواهد بود
همانطوری که ذکر شد این نیرو چه نیرویی است و چه اندازه آن درونی است و چه اندازه آن با تمرین و ممارست قابل کسب است درابهام است بنابر این در تعریف فوق نیرو نا معلوم می ماند عليرغم آنکه وجود آن در ابهام نیست. حال زیبایی چیست و چه چیز زیباست آیا زیبایی مجموعه ای از زشتیها در مقابل جذابیتهاست آیا ا لتذاذ به زیبای خفته ربط پیدا میکند اگر چنین است.زیبای خفته چیست؟
بنابر این برای تعریف زیبايی نیز اما و اگرهای فراوان وجود دارد مثلا اگر یک اثر هنری التذاذ نداشته باشد اثر هنری نیست اگر انسان را به سوی کمال رهنمون نکند اثر هنری نیست و اصولا کمال چیست و مصداق هر کسی از ظن خود شد یار من است و این یار کیست می بینیم همه موارد مجموعه را در پردهای از ابهام و راز نگه می دارند.
بعضی میگویند حال که نمی توان برای هنر یک تعریف جامع و کاملی یافت ببینیم یک اثر هنری چه ویژگیهايی باید داشته باشد تا بتوان به آن اثر هنری گفت و مقوله را از این جهت بررسی می کنند.
بعضی میگویند اثری هنری است که جامعه هنری به طور کلی بر روی آن مهر تایید نهند .این ديدگاه به نظر کاملا درست است.
جامعه هنری شامل مجموعه ای از آدمهایی که درگیر کار هنرند از نوازنده و آهنگسازو صدابردار ومجری ومنشی صحنه و..... تا شنونده آگـاه را میتواند شامل باشد.
اصولا تفاوتهای بین هنرهای سمبولیک و دراماتیک در چیست آیا به قول فرمالیستهای (صورتگرایان) روس باید به فرم اندیــشید تا به محتوا آیا هنرهای سمبولیک که واسطی بین خالق و مخاطب مانند(پیکر تراشی) مجسمه دارند با هـنرهای دراماتیک مانند موسـیقی و نقاشی که مستقیما با روح بشر در ارتباط اند نباید بررسی شوند تا به معنی هنر برسیم آیا بزرگان فلسفه و هنر به روی این موارد سالها نیـست که کار کرده اند. حال با معنی فرهنگ و چالشهای موجود در آن کاری نداریم. ما به درستی یا عدم درستی مفاهیم فوق هم کاری نداریم منظورما این است که مقوله ای مثل موسیقی را نمیتوان به راحتی تعریفی که استاد خالقی دارند تعریف کرد برای رسیدن به یک تعریف درست باید خیلی موارد را باز کرد آنــــچه که استاد خالقی را به ارائه این تعریف وا داشته از عدم توجهی است که بین تعریف فن و تعریف هنر داشته اند. که درآن زمان و در آن شرایط کاملاطبیعی است چرا که استاد از اولین کسانی بودند که کتاب جدی تئوری موسیقی نگاشتند و قطعا منابع زیادی در اختیار نداشتند. فن روش و مهارتی برای انجام کاری است ولی تعریف هنر پیچیدگیهای خاص خود را دارد اصــولادریک اثر هــــنری می باید سه عنصر تخیل خلاقیت و زیبایی شناسی وجود داشته باشد بعضی از صور فرهـنگی هـــستند که فقط یکی از این مقوله ها رادارند منباب نوشـــتن خط- یکی خطش خوب است و این خوش خطی را هم میتوان در بعضی از موارد گفت ارثی بوده است آیا چنین فردی هنرمند است یا فقط خطش خوب است این خوشخطی فقط جنبه زیبایی دارد. (نقاشی خط فرق میکند)یا صــــدای خوبی دارد و این صدای خوب(زیبا) راشاید از مادرش به ارث برده باشد.
یا منباب وقتی به یک تابلو فرش نگاه میکنیم این تابلو را یک هموطن بافنده که با صنعت فرش بافی آشناست بافته است عمدتا برای امرار معاش ولی یک شخصی مثلایکی از مینیاتوریستهای معروف زمان یا یک نقاش آن طرح را طی یک تخیلی و ایجاد خلاقیتی به وجود آورده است که این خلاقیت باعث میشود ما مدهوش آن تابلو شویم حال به کدام يك میتوان هنرمند اطلاق کرد؟
اصولادر مینیاتور هم تخیل هم خلاقیت هم زیبایی شناسی هر سه با هم وجوددارد.نگاه کنید به کارهای اساتید این رشته. نگاه کنید به آهنگهای استاد همایون خرم ،استاد تجویدی، استاد صبا و درویش خان، استاد خالقی، مجید وفادار و ... . بههرحال منظور این است که بعضی از چیزهايی که میبینیم هنر محسوب نمیشوند چرا که ازآن ســــه مقوله تخیل و خلاقیت و زیــبایی شناسی فقط یکی را دارند فقط زیبا هستند . بنابر این واژگانی مانند هنر خیاطی هنر آشپزی هـنر گلدوزی و از این دست اصولا هنر محسـوب نمیشوند بلـکه فن و مـــهارت هستند و از این حیث بسیار با ارزش اند. ازاین دست مقولهها آواز خواندن است چه بسیار ازشادروان استاد ذوالـفنون شنیدم که میفرمودند آواز جزو هــــنر محســوب نمیشود زیرا فاقد یکی از خصوصیات فوق الذکر است ازآن جهت که مجموعه قواعد ثابتی است كه با تمرین و مـمارست به دســت میآید تخــیل و خلاقیت در آن راهی ندارددر آواز برای خواندن مثلا دستگاه شور مجبوریم قواعدی را رعایت کنیم و گرنه شـور،شور نمیشود و همچنین یاد گیری دستگاه های دیگرقاعده ای دارند که باید آوازه خوان آن قواعد را با تمرین و ممارست یاد بگـیرد و اجـرا کند. یا اجرای نوحه که یکی از رایج ترین انواع موسیقی مذهبی است که به زیــبایی در ایام عزاداری خصوصا محرم اجرا میشود فردی تک آوازه خوان اشعاری را با ضرباهنگ مشخص و عمو ما در دستگاه های مخــتلف موسیـقی اجرا میکندو یک عده هم دم میگیرند و بیان مصیبت میکنند و جماعت را به مویه و گریهوزاری فرا میخوانندآیا در این شـکل از آوازه خوانی میتـوان آن ویژگیهای اثرهنری را دید یعنی تخیل وخلاقیت را . اینکه کار کردن دوستان نوازنده با برخی از جماعت highclass خواننده همواره دارای مشکلاتی از دیر باز بوده است قطعا از چنین دلایلی برخوردار بوده است. البته باز ناگفته پیداست ما فقط در این مقاله میخواهیم مقوله ای باز كنیم که اهل موسیقی را به تفکر بخوانیم وگرنه در پی اثبات یا عدم اثبات چیزی نیستیم.
قدس/گزارش قدس درباره خبر فعالیت سامانههای معرفی و ارسال فیلم به رویدادهای سینمایی
حضوردرجشنوارههای خارجی، چند؟
قدس آنلاین/ تکتم بهاردوست: تب حضور در جشنوارههای خارجی، شاید مسأله چندان مهم و تازهای نباشد، چون سالهاست که ادامه دارد، ولی مطمئناً این که چه فیلمهایی با چه کیفیت و موضوعی و از آن مهمتر حضور در چه جشنوارهای در کجای دنیا و البته از چه طریقی مطمئنا از اهمیت بالایی برخوردار است.
مدتی پیش در اخبار آمده بود که سامانهای در اینترنت راهاندازی شده که فقط با پرداخت ده هزار تومان فیلمهای متقاضی را روانه جشنوارههای آنطرف آبی میکند. اینکه آیا چنین سامانهای اصلاً ماهیت خارجی دارد یا با چه مجوزی دست به چنین کاری زده است مسألهای است که نیازمند پاسخگویی روشن نهادهای مسؤول نظیر سازمان سینمایی است. سؤال این است که حضور فیلمهایی در قالبهای مختلف از قبیل فیلم بلند، کوتاه، مستند، انیمیشن، تجربی و... به عنوان نمایندگان کشورمان چه قیمتی دارد و آیا این شیوه حضور در جشنوارههای خارجی اهانتی به سینمای ایران و سینمادوستان و اهل فرهنگ و هنر نیست؟
حبیب اسماعیلی تهیهکننده سینما ضمن ابراز بیاطلاعی از راهاندازی این سامانه میگوید: من از فعالیت چنین سامانهای کاملاً بیاطلاعم و اصلاً بعید میدانم یک چنین موردی وجود داشته باشد، چون حالا دیگر مثل قدیم نیست و بچههای فیلمساز خودشان ارتباطهایشان را گرفتهاند و خودشان مستقل در این جشنوارهها شرکت کردهاند، البته این را هم بگویم که شرکت در این جشنوارهها بخصوص اگر فیلمهای خوبی هم نباشد نه تنها بردی برای سینمای ایران ندارد که بیشترهم به سینمای ایران لطمه میزند.
مدیران خودشان پارتیبازی نکنند
این تهیهکننده میافزاید: در گذشته جشنوارههایی بودند که فیلمهای ایرانی را که از وضعیت کشور سیاه نمایی میکردند، در بوق میکردند و به آنها جوایز هم میدادند که خوشبختانه زمان آن هم دیگر سالهاست تمام شده است. اکنون دیگر فیلمهایی میتوانند در آن طرف مرزهای ایران موفقیتی کسب کنند که در کشور خودمان هم توانسته باشند به دل مخاطب بنشینند و ارتباطها را گرفته باشند. اگر فیلمی بتواند با حضور در جشنوارههای خارجی بازاری هم کسب کند چه اشکالی دارد؟ اسماعیلی ادامه میدهد: در این میان مدیریت فرهنگی یکسری وظایفی دارد و آن هم اینکه حداقل از پارتیبازی دست بردارد و فیلمها را خودی و غیرخودی نکند و نگذارد برخی خودسرانه عمل کنند و یکسری فیلمهای خوب را بدون هیچ اعمال سلیقهای روانه جشنوارههای خارجی کرده و برای سینمای ایران بازار پیدا کنند.
دولت مقصر است
در ادامه رهبر قنبری کارگردان سینما هم از حضور سامانهای با این مشخصات ابراز بیاطلاعی میکند و میگوید: ارسال فیلمهایی برای حضور در جشنوارههای خارجی این روزها که دیگر کار سختی نیست؛ دیگر مثل سالهای گذشته به پست نیازی نیست و فقط کار با یک کلیک تمام است. الان دیگر هر کسی مجاز است افکار و نظراتش را به اقصی نقاط جهان ارسال کند و این قضیه اصلاً دولتی نیست و کاملاً شخصی انجام میشود.
وی دولت را در بوجود آمدن وضعیت فعلی مقصر میداند و میگوید: وقتی فیلم حالا در هر قالبی که هست، حمایت نمیشود، شما مجازید که با یک جستوجوی کوچک اثرتان را به هر کدام از 3هزار و ششصد فستیوالی که در دنیا وجود دارد ارسال کنید و این اصلا
چیز بدی نیست که بخواهیم به بدی از آن یاد بکنیم. این کارگردان میافزاید: چه اشکالی دارد ما ایرانیها در کوچکترین نقاط دنیا تا بهترین نقاط، آثارمان مطرح شود؟ فیلم یک بیان و گفتار فرهنگی است، بزنوبکوب سیاسی نیست که شما را خفیف کند، بگذارید حتی یک فیلم کوتاه از ایران در یک جشنواره آنطرف دنیا شرکت کند. به نظرم جای هیچ مشکلی نیست، به هر جهت دارد فکر و شیوه زندگی ایرانی را منتشر میکند.
به عقیده این کارگردان باید از حضور سینمای ایران در کشورهای دیگر استقبال کرد، چرا که هیچ جشنوارهای در هیچ جای دنیا بیاهمیت و کوچک نیست، چون هرجایی که توان برگزاری جشنواره فیلم داشته باشد جای معتبری است. جایی که بتواند حتی کوچکترین جشنوارهای را هم برگزار کند، کشور توانمندی است.
قنبری با اشاره به این سامانه اضافه میکند: شاید فقط این سامانه برای چند نفر که در منزل یا محل کارشان نتوانستهاند کار ارسال فیلم را انجام دهند، در قبال به قول شما ده هزار تومان سرویسی ارایه میدهد، وگرنه این که بخواهد در زمینه ارسال فیلمها به جشنوارههای خارجی فعال باشد بعید است با این مبلغ فعالیت کند و احتمالاً این فقط هزینه اینترنتی است و نه چیزی دیگر.
فیلمها دیگر سیاهنمایی نمیکنند
هادی محق از کارگردانانی است که هر دو فیلمش در جشنواههای خارجی حضور داشته است. او درباره شیوه ارسال آثارش به این جشنوارهها میگوید: گاهی پیش میآید فیلم از طرف دولت به جشنوارهای ارسال میشود و گاهی هم فیلمساز خودش به شخصه این کار را انجام میدهد و چه بخواهیم قبول بکنیم چه نه، این فیلم در هر شکل و قالبی که به یک کشور و جشنواره خارجی برود، نماینده ایران محسوب میشود، چون لوکیشن ایرانی، دیالوگ ایرانی، موضوع ایرانی و... دارد.
وی با بیان اینکه بعید میدانم دیگر فیلمی ساخته شود که بخواهد سیاهنمایی کند، اضافه میکند: وقتی فیلمی به این شکل ساخته نمیشود، چه اشکالی دارد در جشنوارههای خارجی شرکت کند تا دنیا بتواند انسان ایرانی را بهتر بشناسد و حتی از این طریق جذب توریست کند؟ البته این را هم میپذیریم که ما هنوز هم فیلمهایی داریم که پتانسیل چندانی برای جذب مخاطب در دنیا ندارند، ولی به هر جهت نماینده ایران هستند.
مردم
سالاری/ توافق تهيه و توليد دو پروژه سينمايي بين ايران
و روسيه
تهيهکننده فيلم «آوازهاي سرزمين من» در جلسهاي با حضور تهيهکنندگان و کارگردانان روسي براي ساخت دو پروژه سينمايي به توافق رسيد.
به گزارش مهر، فيلم سينمايي «آوازهاي سرزمين من» به تهيهکنندگي اميرحسين شريفي در يازدهمين فستيوال ارتدکس در روسيه حضور يافت و سه جايزه از اين فستيوال دريافت کرد. پيرو آن نشستي با حضور تهيهکننده اين فيلم، مسئول بخش فرهنگي سفارت ايران و تعدادي از کارگردانان و تهيه کنندگان روسي از جمله ديميتري کليپاتسکي، پن درا کوسکي والري و کامنسکي به منظور بررسي زمينههاي همکاري مشترک در حوزه تهيه فيلم سينمايي، سريال و مستند با تم واقعيتهاي اسلام و زندگي مسلمانان برگزار شد.
طبق توافقهاي به عمل آمده با توجه به علاقهمندي طرفهاي روسي جهت تهيه و ساخت فيلمهاي مذکور در ايران، پيشنهادهاي آنها از طريق سفارت به اميرحسين شريفي و مراجع ذيربط ايراني جهت هماهنگيهاي لازم به منظور اجراي پروژههاي مذکور منعکس شد و دو پروژه با اين تهيه کننده به توافق و سرانجام رسيد.
فيلم سينمايي «آوازهاي سرزمين من» محصول مشترک ايران و لبنان ساخته سال 2014 ميلادي به کارگرداني عباس رافعي و تهيهکنندگي اميرحسين شريفي است. داستان اين فيلم ماجراي يک پسر مسلمان و دختر مسيحي را روايت ميکند که خشونتهاي پيکارجويان داعش بر روابط عاشقانه آنها سايه مياندازد. فيلم از يک داستان واقعي گرفته شده که در روستاي «ربله» در کشور سوريه اتفاق افتاده است. در پايان اين نشست مهدي سنايي سفير ايران در مسکو از اميرحسين شريفي تقدير کرد.
مردم سالاری/ مهدي هاشمي با انتقاد از عملکرد ضعيف
رسانه ملي: تلويزيون خودش را محدود ميکند
مهدي هاشمي، بازيگر سينما و تلويزيون نسبت به بخشي از عملکرد تلويزيون انتقاد و دليل ضعفهاي رسانه ملي را محدوديتهاي موجود در اين رسانه عنوان کرد.
اين بازيگر سينما و تلويزيون همچنين تاکيد کرد: با انتخابات اخير بايد به سمت خوبي برويم و خوبتر شدن را انتخاب کنيم. به نظر ميرسد وضعيت ميخواهد کمي بهتر شود؛ چراکه خوشبختانه درصد بالايي از انتخابات سالم برگزار شد. بازيگر سريالهاي «سلطان و شبان»، «هزاران چشم»، «روزگار قريب» و «دردسرهاي عظيم» در گفتوگويي که با ايسنا داشت با انتقاد از عملکرد تلويزيون بر حل مشکلات موجود رسانه ملي تاکيد کرد و گفت: به نظرم تلويزيون آيينه جامعه نيست و اين خيلي بد است. تلويزيون خودش را محدود ميکند؛ اين درحالي است که بايد قبل از اينکه مدام پندهاي اخلاقي بيتاثير بدهد و يکسري کارهاي بيخاصيت انجام دهد، واقعا بيايد و بگويد جامعه امروز ما اين است، مردم ما فلان مطالبات را دارند و در عين حال جامعه فعلي ما اين خوبيها و بديها را دارد. تلويزيون بايد به عنوان رسانه ملي در پي درمان مشکلات جامعه بکوشد نه اينکه بد را بگويد خوب و خوب را بد جلوه دهد. به نظرم تلويزيون تا به حال نمره قبولي نگرفته است؛ ضمن اينکه کم و بيش کارهاي خوبي نيز به شکل جسته و گريخته داشته اما نمره قبولي نگرفته است و دليل اين اتفاق هم فقط به خاطر محدوديتهايي است که دارد.
اين بازيگر باسابقه در ادامه صحبتهايش در پاسخ به اينکه چه مطالبهاي از رييس سازمان صداوسيما در سال 1395 دارد؟ بيان کرد: شخصا در امورات ديگر نه تجربه دارم و نه ميتوانم صحبت کنم اما در حيطه کار خودم تقاضا دارم که از کارگردانان بزرگ دعوت به کار شود، برايشان امکانات فراهم آورند و دستشان را باز بگذارند تا کارهاي بزرگ ساخته شود نه طبل پُر سر و صداي توخالي. مديران صداوسيما نبايد اجازه بدهند که از صداوسيماي جمهوري اسلامي دروغهاي سطح پايين به تصوير کشيده شود. وقتي مردم ما راستش را ميدانند، چرا رسانه ملي بايد دروغ بگويد؟ اين اتفاقات اصلا خوب نيست.
بازيگر سريال نوروزي «زعفراني» سپس درباره اينکه امسال تلويزيون هر سه سريالش طنز است و اين موضوع رقابت ميان کارها را مشکلتر ميکند، خاطرنشان کرد: به نظرم امسال رقابت ميان سريالها خوب است. مجموعه «زعفراني» براي پخش از شبکه دو به خوبي در حال ساخت است، اميدوارم دو سريال ديگر هم خوب ساخته شوند و امسال رقابت در تلويزيون در سطح بالا اتفاق بيفتد.
وي در زمينه کامل بودن فيلمنامه سريالها و اينکه اين کامل بودن چه تاثيري ميتواند بر بازي بازيگر داشته باشد و به ايفاي نقش کمک کند، تاکيد کرد: کامل بودن فيلمنامه تاثير بسيار زيادي بر بازي بازيگران دارد؛ مگر استثنائاتي که بازيگران در زمينه بداههسازي قوي باشند؛ اما به نظرم در کل فيلمنامه بايد کامل باشد. من در يکي، دو فيلمنامه تلويزيوني واقعا اذيت شدم؛ چراکه فيلمنامه هر روز به دستمان ميرسيد و مورد قبول من هم نبود. از يک طرف صحبت با کارگردان، از طرفي ديگر تهيهکننده پيشنهاد ميداد و در نهايت هم ناظر کيفي مدعي بود، چه بسا کسي که ناظر کيفي است اصلا در حدي قرار ندارد که فيلمنامه را تغيير دهد. من در يکي، دو کار اخيرا با تلويزيون با چندين نفر درگير بودم؛ چراکه هر روز فيلمنامههايي ميآمد و من با آنها مشکل داشتم، به همين خاطر خيلي اذيت شدم.
هاشمي به ايفاي نقش در مجموعه «زعفراني» اشاره کرد و يادآور شد: به نظرم «زعفراني» يک کار مفرح و شيرين همراه با حالِ خوب براي نوروز باستاني هموطنان عزيز است و خوشبختانه تا اين مرحله از کار به نظرم خوب پيش رفتهايم. «زعفراني» پنجمين کار من با آقاي ايرج محمدي - تهيهکننده اين مجموعه - است. کارگردان جوان اين سريال آقاي حامد محمدي که به نظرم همه خصوصياتش خوب است، اولين سريالش را ميسازد اما فيلمهاي سينمايي زيادي ساخته و سناريوهاي خوبي نوشته است. به نظرم کارگردان «زعفراني» جداي از اينکه کارش را بلد است، با صداقت و نگاه خوبي اين مجموعه را ميسازد و اخلاق و رفتارش هم بينظير است. در کل همه گروه سازنده خوب هستند.
سريال «زعفراني» به کارگرداني و نويسندگي حامد محمدي و تهيهکنندگي ايرج محمدي براي نوروز امسال شبکه دو سيما در حال ساخت است. مهدي هاشمي، مهران احمدي، هادي کاظمي، ستاره اسکندري، نرگس محمدي از بازيگران اصلي اين مجموعه نوروزي هستند.
وطن امروز/نگاهی به کتاب «بچههای حاج قاسم»؛ خاطرات سردار حسین معروفی
روایتی صادقانه از ایثار و جهاد
علیالله سلیمی*: در دل 8 سال دوران دفاعمقدس آنقدر خاطرات تلخ و شیرین نهفته است که هربار وقتی با کتاب تازهای از خاطرات آن ایام مواجه میشویم، ابعاد تازهای از حماسهآفرینیهای رزمندگان در آن سالها برایمان روشن میشود. راویان، همان رزمندگان دیروز جبههها و یادگاران آن برهه حساس در روزگار امروزمان هستند که با توجه به اهمیت ضرورت انتقال ارزشهای دوران دفاعمقدس به نسلهای فعلی و آینده، خاطرات خود را بازگو میکنند تا در قالب سندی مکتوب از تاریخ شفاهی دوران دفاعمقدس برای نسلهای بعد به یادگار بماند. یکی از تازهترین آثار در این زمینه، کتاب ارزشمند«بچههای حاج قاسم»؛ خاطرات سردار حسین معروفی با خاطرهنگاری افسر فاضلی شهربابکی است که اخیرا از سوی نشر فاتحان در تهران چاپ و منتشر شده است. در این کتاب، شرح دلاوریهای یکی از فرزندان دلیر این سرزمین روایت شده که تجربه سالها حضور در جبهههای جنگ و نیز اسارتگاههای دشمن را دارد و حالا راوی صادقی از روزهای پرتلاطم جنگ تحمیلی است برای آنهایی که دوست دارند درباره آن دوران سرنوشتساز بیشتر بدانند. در مقدمه کتاب به نقل قولی از سردار قاسم سلیمانی اشاره میشود که راوی کتاب، سردار حسین معروفی را کم سن و سالترین فرمانده گردان لشکر 41 ثارالله در طول دوران دفاعمقدس معرفی میکند. شروع کتاب با توضیحات خاطرهنگار کتاب در مقدمه اثر همراه است که یادآوری میکند، راوی خاطرات در سال 1367 و چهار روز پیش از پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت، در شلمچه در حالی به اسارت نیروهای بعثی درآمد که امکان فرار از معرکه برایش مهیا بود اما مردانه و جانانه تا آخرین لحظه ایستاد، مقاومت کرد و بچههای گردانش را که همیشه یار و یاور او بودند، تنها نگذاشت و همراه آنها اسیر شد و مدت 26 ماه در زندانهای رژیم بعثی عراق، به دلیل مفقودالاثر بودن(ثبتنام نشدن توسط صلیب سرخ) و نیز شناسایی شدن توسط بعثیها، سختترین شکنجهها را تحمل کرد اما لحظهای از اعتقادات و آرمانهای خود دست بر نداشت. کتاب«بچههای حاجقاسم» در 5 بخش تنظیم شده که بخش اول آن با عنوان «سالهای نخست» در
2 فصل به دوران کودکی و نوجوانی راوی میپردازد که مقطع سنی نوجوانی راوی همزمان میشود با وقوع انقلاب اسلامی در سال 1357 و او یادآوری میکند:
« در دوران راهنمایی بودم که انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) به پیروزی رسید».(ص 31)
بخش دوم کتاب با عنوان«سالهای دفاعمقدس» در 20 فصل، سالها حضور راوی در مناطق جنگی را روایت میکند و او در این مدت سمتهای گوناگونی را از یک نیروی رزمنده عادی تا فرماندهی گروهان و گردان در لشکر 41 ثارالله تجربه میکند. این بخش با شروع جنگ تحمیلی رژیم بعثی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران آغاز میشود که در این ایام حسین معروفی نوجوان در حال و هوای روزهای دفاعمقدس قرار میگیرد و به توصیه و سفارش برادرش غلامرضا که بعدها در جبهه شهید میشود، او هم عازم مناطق جنگی میشود. حضور طولانی این رزمنده در جبهههای مختلف تا روزهای بعد از پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت هم ادامه پیدا میکند که در نهایت منجر به اسیری او به دست دشمن میشود. در بخش سوم کتاب دوران اسارت راوی بیان و نیز در بخش چهارم، خاطرات همسر حسین معروفی از دوران اسارت همسرش روایت میشود. بخش زیادی از کتاب به دوران دفاعمقدس و حضور رزمندگان شهربابک در مناطق جنگی اختصاص یافته که اطلاعات دقیق و مستند بسیاری در این زمینه به خوانندگان اثر ارائه میشود. راوی سعی کرده وقایع آن دوران را با جزئیات کامل و دقیقتری توضیح دهد که همین مساله باعث شده موارد استنادی اثر قابل توجه باشد. از افراد بسیاری در بخشهای مختلف کتاب یاد میشود که راوی تلاش کرده درباره هر یک از این افراد شرح مختصری در قالب زیرنویس ارائه دهد؛ از جمله رزمندگان شهربابکی که تعدادی از آنها در دوران دفاعمقدس به شهادت رسیدهاند. راوی خاطرات همچنین تلاش کرده زمان و مکان خاطرات خود و همچنین اسامی افراد حاضر در آن وقایع را با دقت و جزئیات بیشتری شرح دهد تا گفتههایش علاوه بر بیان شفاهی یک رزمنده، به منزله سند مکتوب تاریخی هم برای نسلهای بعدی به یادگار بماند. او در بخشی از کتاب میگوید:
« اوایل دیماه سال 1365 بود. کمکم داشتیم برای یک عملیات بزرگ آماده میشدیم. در این اعزام اکثر بچههای قدیمی و با سابقه شهربابک در جبهه حضور داشتند. هم کادر گردان قوی بود و هم نیروهای زبده پای کار و با تجربه گرد هم جمع شده بودند. از سد دز در اهواز و جنگلهای دب حردان رفتیم. جای مناسب و خوبی را انتخاب کردند و بچهها مستقر شدند. در این عملیات، فتاحی فرمانده گردان، علویان جانشین و من معاون بودم. علیاصغر پوراحمدی، حسن فاضلی و بهرام امیرحیدری که بچه رابر کرمان بود هم فرمانده گروهان بودند. قبل از عملیات، حسین ربانی، مسؤول تدارکات و عوض دستغیب معاون ایشان و غلامعباس منگلیان مسؤول مخابرات بودند».(ص 163 و 164) او در بخشهای مختلف خاطرات خود به حضور موثر سردار قاسم سلیمانی به عنوان فرمانده لشکر 41 ثارالله در مناطق جنگی اشاره میکند که با تدبیر، افراد و رزمندگان گروهانها و گردانها را در بخشهای گوناگون لشکر سازماندهی و هدایت میکند. سختیهای دوران اسارت هم با جزئیات بیشتری شرح داده میشود تا استقامت آزادگان در آن دوران سخت بیان شود. همچنین خاطرات همسر سردار حسین معروفی موقعیت خانوادههای رزمندگان و آزادگان در آن دوران سخت را به شکل ملموس روایت میکند. در بخش پایانی و پنجم کتاب که به تصاویر اختصاص یافته، 4 سند و 56 عکس مرتبط با موضوع خاطرات ضمیمه کتاب شده است. چاپ اول(1394) کتاب«بچههای حاج قاسم»؛ خاطرات سردار حسین معروفی، با خاطرهنگاری افسر فاضلیشهربابکی در 504 صفحه، شمارگان 3000 نسخه از سوی نشر فاتحان در تهران چاپ و منتشر شده است.
وطن امروز/گفتوگوی «وطن امروز» با میثم امیری، نویسنده رمان «تیلم»
روایتی از تیرگیهای عصر پهلوی
فردین آریش: میثم امیری، نویسنده جوانی است که برگزیده جایزه داستان انقلاب شده و بهتازگی رمانش روی پیشخوان کتابفروشیها قرار گرفته است. رمان «تیلم» به زندگی جوان عدالتطلب و آرمانخواهی با نام کیومرث میپردازد. داستانی که مقدمات تحملناپذیری دیکتاتوری عصر پهلوی دوم و زمینههای به وجود آمدن انقلاب را نیز در بستر نقل داستان کیومرث به تصویر میکشد. با میثم امیری درباره چگونگی شکل گرفتن «تیلم» به گفتوگو نشستیم که در ادامه میآید.
فهرست کتاب را که میبینیم – کیومرث پنهانی راهی جهانی دیگر میشود- اینطور به نظر میرسد که طرحی ازپیشساخته برای رمان در نظر داشته و برای این طرح، قصه تعریف کردهاید. آیا اینطور بوده است؟
طرح از پیش آمادهای نداشتم. هیچ وقت نداشتهام تا به حال. اسم فصلها، فصل طغیان نوشتن درآمد. میدانستم که میخواهم درباره کیومرث بنویسم و سیر زندگیاش. سعی کردم این آدم را بشناسم و با او حرف بزنم. بعد جوابهایش را منهای سوالهای خودم، کنم خط قصه. همینی شد که میبینید. خیلی بد نشده. همین جمله هم کل قصه را تعریف میکند.
کیومرث شخصیتی حقیقی است و در دنیای بیرون وجود دارد؟ آیا آن را از قبل میشناختید؟
کیومرث شخصیت داستان من است. همانقدری که توانستم نقلش کنم و بیانش کنم میشناختمش. این شناختن به کمیت پرداخت در قصه ربطی ندارد، به کیفیت پرداخت ربط دارد. بنابراین شاید من قنبر یا ننهمار را بیشتر میشناختم، ولی کیومرث را آنقدری که دربارهاش نوشتم میشناختم. اینقدر هم «کم» و هم «کیف» است. اینکه کیومرث حقیقت دارد یا نه، خیلی مهم نیست. من داستان نوشتم که این پرسش مهم نباشد، مهم آن چیزی است که در داستان اتفاق میافتد. اگر دقت کنید روی جلد کتاب نوشته شده رمان. این کلمه معنایی دارد، یکی از معانیاش این است که ما با آدمها همان جور روبهرو شویم که داستان دربارهشان صحبت کرده. پس آدمها را همان جور ببین که من تصویر کردهام. برخیشان را کمتر، برخیشان را بیشتر. مهم نیست که تو چقدر این آدمها را میشناسی، مهم این است که در داستان چه رسم آشنایی درانداخته میشود.
چه جنبههایی از شخصیت کیومرث بود که شما را علاقهمند کرد او را شخصیت اصلی رمان «تیلم» قرار دهید؟
شما جوری صحبت میکنید که انگار کیومرث ما به ازای واقعی داشته است. من چنین پیشفرضی نداشتم. حتما شما برای پروراندن همه شخصیتها به واقعیت سرک میکشید و این سرک کشیدن اجتنابناپذیر است. چون دارم داستان مینویسم؛ نقل تاریخ نمیکنم. این جابهجایی هم البته طوری نبوده که کل تاریخ را قلب کرده باشد، ولی این جابهجایی اقتضای داستان من بوده است و من هم انجامش دادم.
با این حال حتی اگر بپذیریم که کیومرث ما به ازای واقعی نداشته سوال من باقی است. در واقع میخواهم بدانم انگیزه خلق این شخصیت از کجا آمد؟
باز هم پیشفرض شما این است که کیومرث یک شخصیت واقعی است. کار من داستان است، نه وقایعنگاری. اینکه کسی شبیه شخصیت داستان وجود داشته باشد، مساله من و شما نباید باشد، چون اهمیتی ندارد. انگیزه من این بوده و هست که درباره جوانانی بنویسم که در کوران حوادث میخواهند آرمانگرا بمانند. گویی میخواهند از چیزی دفاع کنند و برای چیزی بجنگند. آن چیز را من عدالت یافتهام.
در واقع با خودتان قرار گذاشتید که رمانی بنویسید درباره جوانی عدالتخواه. یعنی شما معتقدید فرآیند خلق هنر آگاهانه است و هنرمند اراده میکند درباره موضوعی اثری بیافریند و بعد میرود سراغ مصالحش؟ بعضیها برخلاف نظر شما میگویند هنر مبتنی بر حس است و حس از ناخودآگاه برمیخیزد.
اراده و آگاهی اجتنابناپذیر است. بعید میدانم کسی باشد که بدون اراده و بدون آگاهی چیزی بنویسد. اگر آنها ناخودآگاهی را به معنای ناآگاهی میگویند، اشتباه میکنند. ولی حس و ناخودآگاه یا همان طغیان نوشتن و جنونآفریدن، با آگاهی و با اراده صورت میگیرد. چون این طغیان بیتصمیم نویسنده از عدم به وجود نمیآید. تصمیمهای من در نوشتن و انتخاب مسیر داستان و مسیر تحول شخصیتها از یک شناخت سرچشمه میگیرد. ممکن است من جاهایی خودم نسبت به برخی تصمیمهایم آگاهی نداشته باشم، ولی آنچه در تخیل میگذرد، بیپایه نیست و حتما ریشه در واقعیت یا تجربههای آدمی دارد.
این طغیان و اراده فقط در آغاز است؟ یعنی اینکه شما تصمیم گرفتید تیلم را آغاز کنید و بعد جنونآفریدن شما را راه میبرد؟
نه. در همه مراحل هست. واقعا بود. یعنی این آگاهی و توجه به هندسه متن در تمام طول نوشتن رهایم نمیکرد. دستکمش این است که من ریاضی خواندهام. جالب است بدانید که طول فصلها یکاندازه از آب درآمده؛ به لحاظ تعداد واژه. این اندازه توجه به نوشتن، نشان میدهد که نوشتن برای من هم امری ذوقی و جنونآمیز است و هم بشدت امری عقلانی؛ این عقلانیت در همه مراحل نوشتن وجود دارد. خط زدن واژهها، حذف کردن برخی فصلها، همه اینها نشاندهنده همین تصمیمهای آگاهانه است. همان لحظه خود را از شر موضوعی راحت کردن، داستان میآفریند. به نظرم توی سنتز بین غریزه و خرد داستان آفریده میشود.
طول فصلها هم ناخودآگاه یک اندازه شد و بعدتر متوجه شدید یا آگاهانه این کار را کردید؟
تا جایی ناخودآگاه بود و بعد دیدم چه خوب و خودآگاه دنبالش کردم. منطق فصلبندی هم دقیقا شبیه همین بود. یعنی کیومرث را نوشتم. بعدش پنهانی شروع شد. بعد از اواسط خودآگاهش کردم. این سنتز برای من اتفاق افتاد. سنتزی بین آنچه از دل برمیآمد و همزمان مغز هم آن را پردازش میکرد. هر دوی اینها رها کارشان را انجام میدهند.
اینکه در فهرست ساختار و فرمول را لو دادهاید نگرانتان نمیکند؟ یعنی مخاطب از آغاز میداند که ته کتاب چه میشود: کیومرث پنهانی راهی جهانی دیگر میشود.
اینکه شما میگویید همان دعوای «چه» و «چگونگی» است انگار. جالب است من آن موقع نسبت به تعلیق آگاهی زیادی نداشتم. ولی تعلیق به معنای درست همانی بود که من سعی کردم پیادهاش کنم. یعنی شما فیالجمله میدانید چه خبر است، حال میخواهید از بالجملهاش سردر بیاورید. تو میدانی ته داستان چه میشود. اصلا ته داستان را من به تو میگویم؛ کیومرث میمیرد. داستان این چگونگی را نقل میکند. تعلیق همین است. تعلیق این است که مخاطب بداند ته قصه چه میشود. یا اصلا مخاطب به اینکه ته قصه چه میشود توجه ندارد، بلکه تعلیق این است که به چگونگی نقل روایت و آفرینش هنر نگاه دارد؛ به لحظهای که اثر هنری پخش میشود. مثلا فیلم پنجره پشتی هیچکاک پر از دلهره و تعلیق است؛ به حساب اینکه در هر لحظه نسبت به اتفاقات حساسی؛ مستقل از اینکه ته داستان، همسایه روبهرو قاتل است یا نه. در اثر هنری هر لحظه اهمیت دارد، اینطور نیست که ما یک مشت چرت و پرت را سر هم کنیم تا برسیم به آن نقطه اوج یا نقطه طلایی، بلکه هر لحظه جزئی از فرم و لحظه طلایی است.
کتاب بعدیتان در همین راستا خواهد بود؟ به طور کلی زمینههایی که مایلید بعد از تیلم در آن قلم بزنید چیست؟
هنوز یک کلمه هم ننوشتهام. باید ببینم چهکارهام؛ حتما درباره یک آدم آرمانخواه دیگر است. بعید است به انقلاب اسلامی برسم. باید دهه 50 را خوب نگاه کنم، این دهه خیلی حرف برای گفتن دارد.
وطن امروز/لزوم حمایت دولت از نمایشهای آیینی و سنتی
ابوالفضل حاجیعلیخانی، کارگردان نمایش «حکایت فین به روایت جنجین» که اجرای مجدد خود را از یکشنبه نهم اسفندماه در تماشاخانه مسعودیه تهران آغاز کرده است، ضمن انتقاد از شرایط موجود گفت: یکی از راههایی که منجر به جذب بیشتر مخاطبان به سوی سالنهای تئاتر میشود توجه افزونتر برنامهریزان و سیاستگذاران به حمایت و گسترش کمی و کیفی گونههای نمایشی ایرانی است که پتانسیل لازم را همواره برای جذب مخاطب با خود به همراه داشتهاند. وی افزود: برای اجرای نمایش «حکایت فین به روایت جنجین» از شیوههای مختلف نمایش ایرانی بهره گرفتیم و تلاش کردیم مخاطب با چهره نوینی از گونه نمایشهای آیینی و سنتی آشنا شود. «حکایت فین به روایت جنجین» همه روزه (به جز شنبهها) از ساعت 20 به مدت 110 دقیقه در تماشاخانه مسعودیه روی صحنه میرود.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com