* * *
ابتکار/نگاهی به فضای تلخ و تاریک سینما، دوهفته بعد از پایان جشنواره فیلم فجر؛
افشاگری، تخریب و جنجال کی تمام میشود؟
کتایون کیخسروی: بیشتر از دو هفته از پایان جشنواره سی و چهارم فیلم فجر و انتخاب برگزیدگانش میگذرد اما دعواها در خصوص انتخاب فیلمهای راه یافته به جشنواره تا نحوه اهدای جوایز ادامه دارد.در جشنوارهای که چندین فیلم خوب بنا به دلایل مختلف از جمله سلیقه هیات انتخاب و البته نقص نسخه ارائه شده و مسائلی از این دست حذف شدند و برخی فیلمهای دیگر فقط به خاطر مصلحت اندیشی و راضی کردن همه جناحها و سیاسی بازی شانس حضور در بخشهای مختلف را پیدا کردند البته میشد منتظر حاشیههای بزرگتری هم بود.
جدا از آنچه در جریان جشنواره به لحاظ فرم اجرا و نحوه برگزاری بخشها، مراسم مختلف و نحوه به نمایش در آمدن فیلمها رخ داد و حاشیههای مختلفی را ایجاد کرد، بعد از اعلام فهرست کاندیداهای بهترینها و البته پس از مراسم اختتامیه حاشیههای بزرگتری سراغ برگزار کنندگان جشنواره آمد.
حذف کردن بهترین راه بود؟
قبل از قیل و قال «بادیگارد» و اتفاقاتش مساله بیاهمیتی و کنار زدن فیلم «سیانور» موضوعی بود که با انتقادهای تندی همراه شد. فیلم بهروز شعیبی در آخرین روز اکران کاخ جشنواره به نمایش در آمد در حالی که قبل از آن فهرست کاندیداها اعلام شده و هیچ نامی از این فیلم و عواملش در ۲۵ کاندیدای بخشهای مختلف نبود. در حالی که در مقایسه این فیلم با «امکان مینا»ی کمال تبریزی که در ۱۰ بخش کاندیدا شده بود قطعا «سیانور» فیلم بهتری به نظر میرسید و نگاه منتقدان را تا حدودی نسبت به خود جلب کرد اما نگاه عجیب هیات داوران باعث شد از این فیلم هیچ کاندیدایی معرفی نشود.این بیتفاوتی در حالی که بسیاری بر این باور بودند فیلم شعیبی حداقل در بخش طراحی صحنه میتوانست کاندیدا باشد و سیمرغ بگیرد پرسشهای بسیاری را مطرح میکرد اما جدا از رسانهها انتقاداتی از سوی عوامل فیلم هم به دنبال داشت تا جایی که شعیبی هم لب به انتقاد گشود. شعیبی در برنامه هفت سعی داشت خودش را آرام نشان دهد و با این بیمهری منطقی برخورد کند اما بالاخره کاسه صبرش لبریز شد و به مسوولان جشنواره تاخت تا مشخص شود دل پری از آنها دارد.کارگردان جوان «سیانور» چند روز بعد از جشنواره هم حرفهای جالبی مطرح کرد. انتقاداتی که به داستان فیلمش و شخصیتهای «سیانور» که در گروهک مجاهدین بودند ارتباط داشت: «آن کسانی که اسلحه دستشان بود فکر نکردند به چه کسی نباید شلیک کنند. برای آنها حذف کردن بهترین راه بود.»
همه علیه سلیقه محوری داوران
داستان انتخاب نهایی برندگان جشنواره خیلی زود تبدیل به داستان مهم رسانههای سینمایی شد که مدام اعتراضها و موضع گیری چهرهها علیه دیگران و جریانهای مخالف را بازتاب میدادند. کم کم انتقادها آنقد پررنگ شد که کار به تخریب شخصیت کشید تا جایی که برای دقایقی این تصویر جلوی چشم مخاطب سینما میآمد که مناقشات اهالی سینما چقدر به آنچه در فوتبال میگذرد نزدیک شده!موضوع از یک کلمه پنج حرفی به نام سلیقه شروع شد. داوران جشنوره با گفتن این جمله که سلیقه باعث این نوع انتخاب شده از آرای خودشان دفاع کردند و به این موضوع تاکید داشتند که نمیشود همه را راضی نگه داشت و بالاخره در بین این همه فیلم خوب، بازیهای خوب، کارگردانیهای قابل قبول، طراحی صحنه، فیلمبرداری و... عدهای کنار میروند و عدهای دیگر جایزه میگیرند.این سلیقه و احترام به آن اما توجیه مناسبی از سوی معترضان نبود. پژمان لشکری بود مجری طرح «بادیگارد» به این انتقاد داشت که چرا جشنواره فیلم فجر نباید مثل جشنوارههای خارجی خط مشی مشخص و ثابت داشته باشد و همراه با تغییر اعضای هیات داوران در هر دوره، سلایق متفاوت افراد باعث ایجاد ناهمگونی در سیاستهای کلی جشنواره شود و خط مشی مشخصی وجود نداشته باشد؟جمال شورجه فیلمسازی که خودش هم سابقه داوری در جشنواره را داشته هم به این موضوع سلیقه محور بودن جشنواره منتقد بود و میگفت فیلمها باید از دو منظر ساختار و محتوا بررسی شود. وی به بیمهریهایی که در حق «بادیگارد» شده اشاره میکرد و از تلخ بودن «نفس» نرگس آبیار که با سرمایه گذاری بنیاد مستضعفان و نور تابان ساخته شده معترض بود.یکی دیگر از مخالفان سلیقه محوری جشنواره چیها فرهاد اصلانی بود که برخی میگفتند خودش قربانی همین سلیقه بازیها شده. اصلانی گفته ایستادن در پشت کلمه ریاکارانه «سلیقه» اصلا کار درستی نیست و خروجی این داوری خروجی دولت اعتدال نبوده است. از نظر این بازیگر خوشنام داوریهای این دوره نه مردم را راضی کرد، نه منتقدان را. به گفته اصلانی خروجی این جشنواره بعضی تصمیمگیریها، عداوتها و کینهورزیهایی با خودش میآورد که به ضرر دولت و سینما خواهد شد. پیش بینی اصلانی البته که درست بود و آنچه امروز در رسانهها میبینیم ناشی از همین اشتباهات در مصلحت اندیشیها سلیقه محوریهای غلط بوده است.
افشاگری، تخریب و جنجال
در روزهای اخیر افشاگریها و تخریبها چهره سینمای ایران را مخدوش کرده و به نظر میرسد این فضا و تولیدات تلخ و سیاهش همچنان ادامه خواهد داشت. کافی است سری بزنید به سایتها وروزنامههای سینمایی تا ببنید عوامل و اهال سینما چطور به جان هم افتادهاند و با پیش کشیدن اشتباهات تاریخی و بولد کردن حفرههای سوابق کاریشان تیشه به ریشه هم میزنند. فقط یک جمله از بهروز افخمی در خصوص اینکه اهدای جایزه بهترین بازیگر مرد به پرویز پرستویی در راستای مصلحت اندیشیهای داوران بوده کافی بود تا بازیگر سیمرغ برده طی جوابیهای تند و تیز کارگردان سینمای ایران و مسوول و مجری برنامه هفت را به رگبار ببندد.جدا از این عوامل «بادیگارد» هر روز محکمتر از دیروز علیه سازمان سینمایی و مسوولانش جبهه میگیرند تا جایی که تصور میکنی به زودی جنگی بین آنها در خواهد گرفت.داستان بادیگاردیها و مواضعشان علیه مسوولان سینما را خیلیها میدانند اما وسط این قیل و قالها ابهامات زیادی طرح شده که سینمای ایران را زیر سوال میبرد. اینکه مجری طرح «بادیگارد» گفته دبیر سال قبل و امسال جشنواره ساعاتی قبل از اختتامیه پیشنهاد اهدای سیمرغ زرین نگاه ملی را به فیلمهای «چ» و بادیگارد بدهند و حاتمی کیا قبول نکرده به اندازه برنده نشدن «بادیگارد» در بخشهای اصلی عجیب و غریب است و حتی انتخاب برنده این بخش با رای مردم را زیر سوال میبرد.جدا از اینها ابهاماتی که رسانههای مطلع از نحوه انتخاب برندهها مطرح کردهاند هم به قوت خود باقی است. هر چند داوران و مسوولان جشنواره اصرار دارند که هیچ توصیه و سفارشی در کار نبوده - و این را یک مزیت نسبت به ادوار قبلی جشنواره در راستای پاک برگزار شدن فستیوال امسال میدانند - اما یکی پیدا نشده که بگوید چرا تا شب قبل از اعلام اسامی کاندیداها، داوران برای انتخاب «بادیگارد» در بخش بهترین فیلم و کارگردانی به توافق رسیده بودند اما روز بعد در این دو بخش هیچ نامی از فیلم حاتمی کیا دیده نمیشود و در ۸ بخش دیگر کاندیدایش میکنند؟از طرفی اینکه چطور بهترین فیلم جشنواره در بخشهای اصلی دیگر برنده نمیشود و سوالاتی از این دست طی روزهای اخیر آنقدر پاسخ داده نشد تا با برقرار ماندن فضای وهم آلود یکی، دیگری را به عبدالله ابن زبیر تشبیه کند و همه به جان هم بیافتند که چرا حق ما را ندادید و سلیقه و مصلحت همه چیز را بهم ریخت؟این فضای کلی سینمای ایران دو هفته بعد از مهمترین رویداد آن است. درست در روزهایی که بعد از تحویل سال نوی سینما همه باید از اکران موفق سال آینده، آشتی دادن مخاطبان سینما با سالنهای خالی و رونق دادن به سینما حرف بزنند و به نکتههای مثبت و اتفاقات خوب جشنواره بپردازند این دعواها و جنجالها کام سینما را تلخ کرده، آنقدر تلخ که شاید تا مزمزه کردن شیرینیهای اکران نوروز منجر به جدلهای تازهای شود و چرخ سینما کندتر بچرخد.
ابتکار/«علی رهبری» از مسئولیتش در«ارکستر سمفونیک تهران» استعفا داد؛
مصائب بیپایانِ نتهای فا ر سی
احمد جهانبین؛ سرانجام مسائلی که پیرامون ارکستر سمفونیک تهران وجود داشت دست به دست هم داد تا علیرغم قول و قرارها و وعده هایی که برای بهبود وضعیت کلی این ارکستر داده شده بود، علی رهبری با نوشتن نامه ای به وزیر ارشاد از مسئولیت خود در این ارکستر استعفا دهد. یکسال از حضور علی رهبری به عنوان مدیر هنری ارکستر سمفونیک تهران؛ در ایران میگذرد. در طول این یکسال علی رهبری پس از حواشی متعدد و استعفاها و خروجهای مختلف توانسته ارکستری استاندارد با نوازندگانی که همگی ایرانی هستند تشکیل دهد.
این رهبر ارکستر سالها پیش هم مدتی به ایران آمد و هدایت و رهبری ارکستر سمفونیک تهران را برعهده گرفت اما بعد به دلیل مسائل مالی که وجود داشت و اینکه حمایتی از ارکستر نشد؛ این ارکستر رو به تعطیلی رفت و نهایتا علی رهبری پس از حمایت از حقوق نوازندگان مجبور به ترک ایران شد و ارکستر سمفونیک بازهم تعطیل شد.
باز هم مسائل مالی گره اصلی قضایا
سال گذشته که علی رهبری به ایران آمد و طی یک نشست خبری با حضور بهرام جمالی (مدیرعامل بنیاد رودکی) , پیروز ارجمند (مدیرکل سابق دفتر موسیقی) از افتتاح دوباره ارکستر با مدیریت هنری خودش خبر داد؛ گفت که آمده تا ارکستر را به هر شکلی شده راه بیاندازد و در برابر تمامی سختیها میایستد. این مسائل از همان اجرای اول آغاز شد و همانطور که پیشبینی میشد بازهم مشکلات ارکستر سمفونیک به مسائل مالی برمیگردد. ارکستر در گام اول؛ فروردین ماه سال 94 یک برنامه شش ماهه ارائه کرد که توانست با موفقیت و بدون بینظمی آن را به سرانجام برساند. اما مشکلات از آنجا شروع شد که با پایان برنامه شش ماهه؛ علی رهبری برنامه مهر تا مهر (یکساله) ارکستر را ارائه کرد.هرچند نوازندگان ارکستر از اولین اجرایی که داشتند به درستی حقوق خود را دریافت نکردند اما این مسائل به تدریج پررنگتر شد. اولین قراردادی که توسط بنیاد رودکی تنظیم شد و به دست نوازندگان ارکستر رسید با مخالفت بسیاری مواجه شد و نهایتا نمایندگان نوازندههای ارکستر طی جلساتی که داشتند؛ توانستند به توافقی با بنیاد برای رقم و محتوای قرارداد برسند. اما این پایان کار نبود و قرارداد یکساله با نوازندگان امضا نشد درحالیکه علی رهبری قصد داشت تا با آغاز برنامه مهر تا مهر ارکستر سمفونیک؛ تمام نوازندگان قرارداد داشته باشند.
یک پنجم بودجه ارکستر محقق شد
مشکلات مالی و عدم حمایت دولت و بنیاد رودکی باعث شد تا علی رهبری پس از حاشیههایی که برای ارکستر پیش آمد؛ به انتقاد از عملکرد بنیاد رودکی بپردازد و از عدم پایبندی بنیاد رودکی به تعهداتش شکایت کند. اما حالا مشخص شده که تنها 800 میلیون از پنج ونیم میلیارد بودجه مصوب دولت به حساب بنیاد رودکی واریز شده و همین مسئله باعث شده نه تنها حقوق نوازندگان به تعویق بیافتد بلکه برنامههای ارکستر هم در هالهای از ابهام قرار بگیرد.حسن روحانی در اولین سال ریاست جمهوری خود به تالار وحدت آمد و در حضور هنرمندان قول افتتاح ارکستر سمفونیک را داد. هرچند این افتتاح با تاخیر صورت گرفت اما سرانجام توانست به موقعیتی حرفهای از نظر کیفی دست یابد اما وضعیت مالی ارکستر همچنان غیرحرفهای باقیمانده است. وعدهای که رئیس جمهوری بیش از دوسال پیش در حضور صدها هنرمند داد؛ امروز به موقعیتی حساس رسیده است. علی مرادخانی در اختتامیه جشنواره موسیقی فجر از دوبرابر شدن بودجه موسیقی خبر داده و درصورتی که بودجهی مصوب برای ارکستر سمفونیک به طور کامل واریز شود؛ این ارکستر میتواند به آیندهی خود امیدوار باشد.امروز تمامی نوازندگان ارکستر سمفونیک تهران و مدیر هنری آن منتظرند تا معاون هنری وزیر ارشاد بتواند بودجهی لازم برای ادامهی کار ارکستر را فراهم کند. نوازندگانی که هر چند در فعالیتهای پیشین ارکستر هیچگاه اینگونه برای پایداری ارکستر سمفونیک تلاش نمیکردند اما این بار با تمامی مشکلات ایستادند و در انتظار اقدامات معاونت هنری و دولت هستند.واضح است که ارکستر سمفونیک تهران نیاز به حمایت دارد تا بتواند به تدریج روی پای خودش بایستد. آیا علی مرادخانی از ارکستر سمفونیک تهران حمایت میکند و آیا وعدهای که رییس جمهور داده؛ نهایتا محقق میشود؟
درخواست علی رهبری از وزیر ارشاد
علی رهبری (رهبر ارکستر) درباره استعفای خود از مدیریت هنری ارکستر سمفونیک تهران گفت: مسائل مالی تنها پنجاه درصد از مسائل ارکستر بود. ما از اسفند ماه سال گذشته شاهد هیچگونه کار اداری برای ارکستر نبودیم. درحال حاضر ارکستر نه دفتر دارد، نه منشی و نه حتی کتابخانه. من هفتهی آینده، نامهای سرگشاده برای آقای مرادخانی خواهم نوشت و دربارهی مسائل دیگری که باعث شد کار ارکستر به اینجا برسد، توضیح خواهم داد.او ادامه داد: در نامهای که خطاب به وزیر ارشاد نوشتم، چون قراردادم با بنیاد رودکی بود، صرفاً دربارهی علت استعفایم از مدیریت هنری و لغو قراردادم با بنیاد رودکی صحبت کردم. اما در واقع مشکلات ارکستر از آنجایی بود که افرادی در بنیاد رودکی و پشت پردهی آن، نه تنها از ارکستر سمفونیک شناختی نداشتند، حتی فرهنگ و هنر را هم نمیشناختند.رهبری با بیان اینکه بنیاد رودکی قصد داشت ارکستر سمفونیک را از سر خود باز کند، گفت: طی ماههای گذشته بنیاد رودکی نه تنها به ارکستر کمک نکرده، بلکه با ایجاد اختلال در کارهای ارکستر و تبلیغ نکردن برنامهها؛ عملا ضدارکستر عمل کرد.وی افزود: برخی آقایان درباره تمام تصمیماتی که در بنیاد رودکی گرفته میشود، اظهارنظر میکنند. متاسفانه افرادی که هیچ شناختی از موسیقی کلاسیک و ارکستر سمفونیک نداشتند، درمقابل من که عمری کارم این بودهام؛ قرار گرفتند.این رهبر ارکستر با تاکید بر اینکه مسائل موسیقی در این کشور برعهدهی افرادی خاص است، گفت: من اجازه نمیدهم چنین افرادی که پشت پرده فعالیت میکنند با آینده و سرنوشت نوازندگان ارکستر بازی کنند. آبان ماه امسال بود که بنیاد رودکی با قراردادی غیرحرفهای، نزد من آمد. این قرارداد پروژهای با سرنوشت نوازندگان ارکستر بازی میکرد و سابقهی چنین قراردادی را نمیتوان در هیچیک از ارکسترهای جهان سراغ داد.علی رهبری در پایان عنوان کرد: من امیدوارم آقای وزیر قدمی پیش بگذارند و کارها درست شود، اما مطمئن هستم که در ساختمان بنیاد رودکی هیچ کاری درست نمیشود. جالب اینجاست که تا امروز حتی خبری از آقای مرادخانی هم نبوده. اگر شرایط به این صورت پیش برود، من باید سفرهای ارکستر به چین و کشورهای دیگر را کنسل کنم، چون مسئولان هیچ قدمی برای ارکستر برنداشتند.
استعفایی در میان نیست؛ قرارداد رهبری تمام شده
پس از استعفای علی رهبری از مدیریت هنری ارکستر سمفونیک تهران؛ بهرام جمالی در واکنش به این اتفاق گفت: قرارداد یکساله آقای رهبری با بنیاد رودکی به پایان رسیده بود و ما به ایشان گفتیم که میخواهیم به عنوان رهبر میهمان در خدمتشان باشیم و قراردادشان را تمدید نمیکنیم. مسئله به هیچ وجه استعفای آقای رهبری نیست. به زودی بنیاد رودکی نیز در پیامی مسائل را شفافسازی میکند.او در پاسخ به این پرسش که گفته میشود جلال مشفق و تهمورس پورناظری پشت پرده اخلال در فعالیتهای ارکستر سمفونیک هستند؛ گفت: هرکس نظر خاص خود را دارد اما من پاسخی برای این سوال ندارم.
رهبری: قراردادم 5 ساله است
اما علی رهبری در واکنش به اظهارات جمالی؛ علاوه بر تکذیب سخنان مدیرعامل بنیاد رودکی؛ گفت: قرارداد من با بنیاد رودکی قراردادی پنج ساله است و در آن آورده شده که تنها درصورتی قرارداد فسخ میشود که یکسال پیش از آن به من اطلاع داده شود. پس اصلا مسئله بر سر تمدید قرارداد نیست.او ادامه داد: بنیاد رودکی نباید مسئله را تغییر دهد. آنها به من گفتند کاری به قراردادهای نوازندگان نداشته باشم چراکه میخواستند با ارکستر پروژهای کار کنند اما من مقابلشان ایستادم.رهبری درباره این شایعه که مسائل مربوط به اجرای اپرای عاشورا باعث لغو فعالیتهای او شده؛ توضیح داد: همان زمان گفتم بهجای متهم کردن وزیر و معاونش؛ از من به عنوان مدیر هنری ارکستر سوال بپرسید. نتیجه هم این شد که برای حواشی اجرای اپرای عاشورا به دادگاه رفتم و توضیحاتم را به قاضی دادم که خوشبختانه مشکل حل شد.
اعتماد/سعيد چاري فيلم شهداي غواص را ميسازد
در حوزه آثار دفاعمقدس مسووليت سنگيني بر گردن ما است
فرناز ميري / در خبرها آمده بود سعيد چاري، كارگردان، فيلم سينمايي «١٧٥ غواص» را ميسازد كه در ارتباط با شهداي غواص است. به همين مناسبت گفتوگويي با چاري داشتيم كه در ادامه ميآيد. چاري متولد ١٣٦٠ و فارغالتحصيل كارشناسي سينما است. علاوه بر سريالهاي تلويزيوني «سالهاي حادثه» و «سربازان ٥٧» پيشتر فيلمهاي سينمايي «صداست كه ميماند» و «فيلسوفهاي احمق» را در كارنامه كاري خود دارد.
ايده ساخت اين فيلم از چه زماني شكل گرفت؟
ايده ساخت اين فيلم همان زماني كه پيكر شهداي غواص را آورده بودند و در تشييع پيكر آنها شركت كرده بودم، شكل گرفت. آن مراسم با مراسم تشييع شهداي ديگر خيلي متفاوت بود. پيش از آن ميخواستم فيلمي براي عمليات كربلاي چهار بسازم و آن عمليات را به تصوير بكشم. اما پس از آن اتفاق هرچه جلوتر ميرفتيم، متوجه ميشديم واقعا معلوم نيست چه اتفاقي براي شهداي غواص افتاده است و در روايت آن اتفاق تناقض وجود دارد. از همين رو، ايده ساخت اين فيلم قويتر شد. صحبتهاي متفاوتي مطرح ميشد و تاحدي تخيل وارد ماجرا شد. زاويه ديدم از ساخت آن مستند درباره عمليات كربلاي چهار را تغيير دادم و در نهايت به ساخت فيلمي درباره شهداي غواص با محوريت عمليات كربلاي چهار رسيدم. در به تصوير كشيدن اين عمليات از عمليات والفجر هشت كه نخستين عمليات برونمرزي ما بوده داستان آغاز ميشود و تا عمليات كربلاي پنج كه ١٥ روز بعد از عمليات كربلاي چهار بود، ادامه دارد.
از چه زاويه ديدي قرار است به موضوع ١٧٥ شهيد غواص بپردازيد؟
بيشتر نگاه ما در اين پروژه سينمايي بحث ايثار است. غواصان در طول دوران دفاعمقدس خطشكن بودند از همين روي نگاه ما به بحث ايثار و ازخودگذشتگي اين افراد و بحث تاريخي و واقعيت آن است.
انتشار خبر پيدا شدن پيكر اين شهداي غواص خيلي تكاندهنده بود و واكنشهاي احساسي زيادي را در پي داشت. براي ساخت اين فيلم چه تحقيقاتي را انجام داديد و تا چه حد فيلم مستند است؟
تحقيق براي گردآوري اطلاعات مورد نياز و مستندسازي اين اثر از فرداي تشييع پيكر شهداي غواص آغاز شد. اين تحقيقات در چند بخش صورت گرفت و مشاوران زيادي داشتيم. از مركز اسناد دفاعمقدس، نيروي دريايي، سپاه و غيره براي مشاوره و راهنمايي كمك گرفتيم. از همين روي اساس كار بر مبناي واقعيت است و در فيلمنامه به اتفاقات كوچك هم پرداختهايم. تنها چيزي كه در اين فيلم مستند نيست اين است كه شخصيتها واقعي نيستند. شخصيتهاي اين فيلم همان شخصيتهايي نيستند كه در عمليات حضور داشتهاند البته در نگارش اين شخصيتها براي فيلمنامه از زندگي و شخصيت چند فرمانده الگوبرداري كردهايم. كل كار برمبناي واقعيت شكل گرفته است. نگارش فيلمنامه را ثنا صادقي برعهده داشت و پنج بار بازنويسي شد. همان طور كه اشاره كردم مشاوران زيادي در اين كار ما را همراهي كردند.
حضور كدام بازيگران در اين فيلم قطعي شده و مبناي انتخاب آنها چه بوده است؟
حضور عليرضا خمسه، پولاد كيميايي و سيدجواد هاشمي در اين فيلم قطعي شده است. انتخاب بازيگران بر مبناي شخصيتهاي فيلم بود. پولاد كيميايي در اين فيلم نقش حبيب را بازي ميكند، انتخاب عليرضا خمسه براساس بازيهاي گذشته او در فيلم «بيست» و آثار ديگرش بود. البته بايد بگويم بر خلاف روال هميشه كه پس از نگارش فيلمنامه بازيگران انتخاب ميشوند ما از ابتدا بازيگران را انتخاب كرده بوديم و شخصيتها را براساس شخصيت اين بازيگران نوشتيم. از همين روي ديالوگها خيلي منطبق با شخصيتهاي فيلم است.
چه زماني كار را آغاز ميكنيد؟
فروردين ١٣٩٥ كار كليد ميخورد و پيشبيني ميكنيم ٥٠ جلسه فيلمبرداري داشته باشيم. اين پروژه سينمايي كار سنگيني است و علاوه بر تهران در شهرهاي مازندران، اصفهان، آبادان و بوشهر نيز فيلمبرداري داريم. انتخاب اين لوكيشنها بر مبناي حضور لشكر و گردانهاي حاضر در آن عملياتها بوده است.
پيش از اين فيلم نيز آيا در حوزه دفاع مقدس كاري داشتهايد؟
«١٧٥ غواص» سومين اثر سينمايي من است. كارهاي قبليام در حوزه دفاعمقدس نبوده اما سريال «از گهواره تا ماه» و «سالهاي حادثه» به ترتيب داراي تم دفاعمقدسي و انقلاب هستند.
فكر ميكنيد ساخت آثاري در حوزه دفاعمقدس چه اندازه با ساخت ديگر آثار متفاوت است و چه دشواريهايي دارد؟
ساخت آثار دفاعمقدسي از دو منظر دشوارتر است. وقتي فيلمي خارج از اين فضا ميسازيم اگر كار خوبي از آب در نيايد در نهايت هيچ اتفاقي نميافتد و منتقدان از آن بد ميگويند. اما در حوزه آثار دفاعمقدسي مسووليت سنگيني بر گردن ما است. خارج از بحث سختي كار، ساخت اين آثار بار رسانهاي سنگيني با خود به دنبال دارد. اينكه آنچه ساخته ميشود تا چه اندازه متناسب با واقعيت است. در ارتباط با اين فيلم، ما نخستين گروهي هستيم كه براي «١٧٥ شهيد غواص» فيلم ميسازيم خيلي مهم است كاري كه ساخته ميشود به واقعيت اتفاق افتاده نزديك باشد و اگر كار خوبي نشود اين فرصت را از ديگران گرفتهايم.
فكر ميكنيد كار فيلمبرداري طبق پيشبيني شما پيش برود و كار به انجام برسد؟
بايد ديد در نهايت نتيجه چه ميشود. كار ميداني خيلي سختي است. بخش زيادي از فيلمبرداري روي آب صورت ميگيرد از همين روي كار خيلي دشوارتر است. البته تست فيلمبرداري زير آب را انجام دادهايم و تمهيدات لازم براي نتيجه كار در نظر گرفته شده است. نيروي دريايي نيز براي بخشهاي لجستيك با ما همكاري دارد.
سخن آخر؟
اين فيلم كاري عجيب است. همانطور كه تشييع پيكر شهداي غواص متفاوت بود. چند روز پيش در بخشي از تحقيقات ميخواندم زمان عمليات والفجر هشت جايگاه غواصان آنقدر بالا رفته بود كه همه ميخواستند غواص شوند. هنگامي كه اين شهدا بازگشتند دوباره قهرمان شدند و در اين مدت كسي از آنها سخني نميگفت. در ساخت اين داستان وارد زندگي تك تك شخصيتها شدهايم. در ميان اين شخصيتها فوتباليست و روحاني ديگر شخصيتها را داريم كه غواص شدهاند و نگاه به آنها بيشتر معنوي است و جنبه لطيف داستاني دارد.
اطلاعات/وزیر فرهنگ: نمیتوان در برابر فناوری اطلاعات و ارتباطات ایستاد
علی جنتی شامگاه سهشنبه در آیین اختتامیه هشتمین جشنواره رسانههای دیحیتال که در سالن سینمایی وزارت ارشاد برگزار شد، با تشکر و قدردانی از ملت شریف و با بصیرت ایران اسلامی برای حضور در انتخابات مجلسین شورای اسلامی و خبرگان رهبری، به تاثیرات شبکههای اجتماعی و رسانه های دیجیتال در زندگی امروز مردم اشاره کرد و گفت: این فضاها به همان اندازه که مفید و موثر هستند به همان اندازه نیز می توانند مضر و خطرناک باشند.
به گزارش ایرنا، وی افزود: همانگونه که ما از این فضاها برای استفاده در گسترش و علم و دانش استفاده می کنیم باید در کنار آن زیان هایی که اینگونه شبکه ها دارند را مد نظر قرار داده و مراقبت و حفاظت کنیم.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی یکی از رسالت های این وزارت خانه را صیانت از فرهنگ و هنر کشور عنوان کرد و گفت: به همان اندازه که در حوزه کتاب و مطبوعات آزادی بیان وجود دارد و افسارگسیخته نیست که هر کس هرچه خواست بنویسد و منتشر کند در این حوزه نیز باید صیانت و مراقبت ویژه به عمل آید. به گفته جنتی، در حوزه صدا و تصویر هم نیازمندیم که ضوابط ، قانون و چارچوب هایی که برای صیانت از فرهنگ خودمان است مراقبت کنیم. وی گفت: وزارت ارشاد با تاسیس مرکز فناوری اطلاعات و رسانه های دیجیتال مصمم است ضوابط و قوانین شورای عالی انقلاب فرهنگی، دولت، شورای عالی فضای مجازی و … رعایت کند.
عضو کابینه دولت یازدهم در ادامه به برگزاری انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری اشاره کرد و گفت: دولت در این انتخابات هیچ گونه محدودیتی از نظر شبکه های ارتباطی برقرار نکرد ؛ امنیتی که در انتخابات حاصل شد برای این بود که افراد توانستند حرف های خود را آزادانه در شبکه های اجتماعی و فضای مجازی بزنند.
به گفته جنتی ، بر این باوریم ضمن پاسداری از آزادی هایی که قانون اساسی برای ما لحاظ کرده موظفیم در حیطه وظایف خود همه امور را رعایت کنیم. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در ادامه به نقش و جایگاه رسانه های دیجیتال اشاره کرد و گفت: از زمان تشکیل دولت یازدهم تا کنون بحث اقتصاد خلاق مطرح بوده که امروز شاهد به بار نشستن آن هستیم.
به گفته جنتی ، امروز بر این اساس اقتصاد خلاق، تولید می کنیم به نحوی که محصول تولیدی از ذهن و خلاقیت افراد ناشی می شود و نیازی به ابزارهای فیزیکی نیست، تنها فکر و اندیشه است که کارایی دارد.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با بیان اینکه امروز دنیا به مرحله ای رسیده است که فناوری های نوین اطلاعاتی و ارتباطی روز به روز در حال گسترش است ، تصریح کرد: امروز نمی توان در برابر فناوری اطلاعات و ارتباطات ایستاد ، لذا باید آینده و افق های دور را مد نظر قرار داد.
جنتی تاکید کرد: باید با استفاده از فضای مجازی فرهنگ ایرانی اسلامی ، تمدن نوین ایران ، سبک زندگی اسلامی ایرانی را به دنیا معرفی کنیم.
وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به ورود بازی های رایانه ای از ۱۰ تا ۱۲ سال پیش به جامعه ما گفت: خوشبختانه این روزها شاهد این هستیم که جوانان ما با خلاقیت وارد این عرصه شده و بازی های رایانه ای ارزشمندی را تولید و ارائه می کنند.
وزیر ارشاد به برخی از دستاوردهای اخیر این وزارتخانه در عرصه فناوری اطلاعات اشاره و رونمایی از پروژه ملی سامانه نمایش را در عرصه سینما گامی مثبت و ماندگار عنوان کرد که بر اساس این طرح تمامی فیلمهای سینمایی ، سریال ها ، آلبوم های موسیقی می تواند در کمترین زمان و با کمترین هزینه در اختیار مخاطبان قرار گیرد.
در ادامه این مراسم با حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از برترین ها و سرآمدان هشتمین جشنواره رسانه های دیجیتال تجلیل شد.
اطلاعات/آغاز مسابقه زنده طراحی لباس
بیست طراح لباس از شهرهای مختلف ایران رقابت خود را در پنجمین جشنواره مد و لباس آغاز کردند.
مسابقه زنده طراحی لباس دیروز در تالار وحدت آغاز به کار کرد. در این برنامه که با حضور علی مرادخانی، حمیدقبادی، سومبات هاکوپیان و صدیقه پاک بین افتتاح شد، ۲۰ شرکت کننده از شهرهای مختلف ایران به تالار وحدت آمدند تا در فضایی اختصاصی در مدت ۳ روز به رقابت بپردازند.
صدیقه پاک بین در توضیح این مسابقه که توسط انجمن طراحان لباس و پارچه ایران و با همیاری کارگروه ساماندهی مد و لباس برگزار میشود گفت: یک گروه پارچه به انجمن طراحان لباس پیشنهاد شد و در نهایت یک پارچه کاملا ایرانی انتخاب شد تا به همراه ۱۲ خرج کار در اختیار شرکتکنندگان قرار بگیرد. تمامی مواد در اختیار شرکتکنندگان قرار گرفته است تا آنها در مدت ۳ روز به طراحی، الگوسازی، برش و دوخت لباس بپردازند.
پاکبین ادامه داد: این ۲۰ نفر شرکت کننده از میان ۱۲۰ نفر انتخاب شدند و ما اصلا فکر نمیکردیم چنین استقبالی از مسابقه بشود. در روز آخر مسابقه بیست دست لباس در همین محل نمایش داده میشود و از تولیدکنندگان دعوت می کنیم تا طرح مورد نظر خود را برای به تولید رساندن انتخاب کنند.امیدواریم این مسابقه باعث شود جایگزینی برای برندهای خارجی ایجاد کنیم و یک رقابت سالم بین برندهای داخلی و خارجی داشته باشیم.
اطلاعات/تجلیل از استاد حسن انوری در موسسه لغت نامه دهخدا
مراسم بزرگداشت حسن انوری سرپرست فرهنگ بزرگ «سخن» و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی همزمان با جشن تولد او شب دوشنبه ۱۰ اسفند با حضور جمعی از اعضای این فرهنگستان و چهرههایی مانند محمدرضا شفیعی کدکنی، غلامحسین صدری افشار و محمدرضا باطنی در موسسه لغتنامه دهخدا در تهران برگزار شد.
علی اشرف صادقی عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی و از دوستان و همکاران انوری در این مراسم درباره او گفت: استاد انوری بیش از ۶۰ سال است که به فرهنگ این مرز و بوم خدمت میکند. او از آموزگاری شروع کرد و به دبیرستان راه یافت و بعد به موسسات آموزش عالی و سپس دانشگاه. خدمات آقای انوری تنها به آموزش و تالیف ختم نمیشود و او در نوشتن و نگارش کتابهای درسی، خدمات بزرگی انجام داده است. صادقی افزود: این کار بزرگی است که کسی از نگارش، تدریس و تالیف کتابها در سطوح عالی به تدوین کتابهای درسی برای دانش آموزان در مقاطع پایه روی بیاورد و انوری این کار را کرد و موفق هم بود. این عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی با اشاره به کار بزرگی که حسن انوری در تدوین فرهنگ «سخن» انجام داده است، گفت: مجلدات این فرهنگ عظیم با گذر زمان فراموش نمیشود چراکه چندین گام فرهنگ نویسی ما را به پیش برده است؛ واقعیت این است که قبل از فرهنگ سخن ما فرهنگهای امروزی برای زبان فارسی نداشتیم به رغم زحمات فراوانی که بزرگانی مانند دهخدا و معین در این راه کشیدند.
وی گفت: فرهنگ سخن به دو معنا یک فرهنگ امروزین است؛ اول اینکه یک فرهنگ فارسی معاصر است و دوم اینکه با روشهای جدید فرهنگ نویسی و استفاده از دستاوردهای نوین فرهنگ نگاری، تالیف شده است.
در ادامه این مراسم ابوالفضل خطیبی شاهنامه پژوه و از علاقهمندان آثار حسن انوری در سخنانی گفت: من از ۲۵سال پیش تاکنون با دکتر انوری معاشرت داشتهام که این علاقه از کتاب «صدای سخن عشق» از استاد انوری که گزیدهای است از غرلیات حافظ آغاز شد. این کتاب تاثیر شگرفی در من گذاشت و این تاثیر همان ادبیت متن است.
وی همچنین با اشاره به صداقت و صمیمیتی که انوری در تدوین زندگینامه خود نوشت خود داشته است، گفت: این متن آنقدر صفا و صمیمیت دارد که مخاطب را به شدت مجذوب خود میکند به گونهای که ما می پنداریم در حال مطالعه تاریخ معاصر خودمان هستیم.
این شاهنامه پژوه همچنین یکی دیگر از ویژگیهای کتابهای انوری مانند «غم نامه» و «رزم نامه رستم و اسفندیار» را کالبدشکافی تک تک ابیات و واژههای آنها عنوان کرد.
در این برنامه همچنین محمد شادروی منش عضو هیات علمی دانشگاه خوارزمی و از همکاران حسن انوری در تالیف فرهنگ سخن در سخنانی گفت: انوری استاد نیکوروش ماست. سابقه آشنایی من با ایشان به حدود ۳۲سال پیش برمیگردد. اولین تصویری که از او در ذهن دارم به کلاسهای «دستور» ایشان بود که معمولا یک ساعت قبل از شروع درس به کلاس میآمدند و با بچهها، تمرینها را کار میکردند.
وی ادامه داد: در اولین جلسه آزمون سطح بندی از دانشجویان گرفت و بعد از بررسی آزمون خطاب به یکی از دانشجویان گفت مگر شاگرد اولهای کنکور هم (نمره) ۶میگیرند!؟ آن دانشجو شرمسارانه گفت من از دستور چیزی نمیدانم و استاد انوری گفت اشکالی ندارد اما باید تلاش کنی و یاد بگیری و آن دانشجو تلاش کرد و به وضعیتی رسید که در جلسات بعدی نمرههای کامل را از کلاس استاد انوری میگرفت.
شادرویمنش همچنین با نقل خاطره دیگری از حسن انوری مربوط به زمان درگذشت غلامحسین ساعدی نویسنده و نمایشنامهنویس مطرح ادبیات معاصر ایران گفت: استاد انوری آن زمان در منزل خودش جلساتی را با کسانی که علاقهمند یا مستعد ادبیات و زبان فارسی بودند، برگزار میکرد و یادم میآید که در یکی از این جلسات که مقارن شده بود با اعلام خبر مرگ غلامحسین ساعدی در مطبوعات، استاد انوری خاطراتی از ساعدی و بخصوص نمایشنامههای «آی با کلاه» و «آی بی کلاه» او که دیده بود، برایمان تعریف میکرد. این عضو هیات علمی دانشگاه خوارزمی که در تدوین فرهنگ سخن همکار حسن انوری بوده است، افزود: طرح فرهنگ سخن در سال ۱۳۷۳و با انگیزه آقای علمی (مدیر انتشارات علمی) و به پیشنهاد آقای شفیعی کدکنی شروع شد و آقای انوری که در ابتدا قرار نبود مسئولیت کار را برعهده داشته باشد، هدایت این طرح را برعهده گرفت. من دومین فردی بودم که به این طرح ملحق شدم و تدوین حرف «ب» بر عهده من گذاشته شد. امروز بعد از آن همه سال معتقدم که آنچه باعث شد این فرهنگ به سرانجام برسد، عشق به کار در آن مجموعه بود.
در این نشست همچنین محمدرضا باطنی زبان شناس و صاحب فرهنگ دوزبانه باطنی با اشاره به دشواریهای فرهنگ نویسی بخصوص در یک زبان گفت: من استاد انوری را به دو دلیل دوست دارم؛ یکی کارهای علمی او و یکی ویژگیهای اخلاقی او. اما اگر کارهای علمی او را در یک کفه و ویژگیهای اخلاقی او را در کفه دیگر ترازو قرار دهیم، صداقت و وجدان کاری او برای ما آشکار میشود. در این برنامه همچنین غلامحسین صدری افشار پژوهشگر در حوزه زبان و ادبیات فارسی و فرهنگی در سخنانی گفت: بزرگداشت انسانهای بزرگی که برای مردم خدمت میکنند، در واقع خدمت به خود ماست چون با این کار ما میخواهیم آنها باشند و بیشتر کار کنند، بیشتر از ثمره کار آنها بهره ببریم. من برای استاد انوری آرزوی تندرستی میکنم.
در پایان این برنامه و پس از سخنرانی کوتاه استاد حسن انوری و بریدن کیک تولد ۸۲ سالگی او، با اهدای هدایایی از طرف موسسه لغتنامه دهخدا و انتشارات علمی به این فرهنگنویس برجسته، مراسم نکوداشت او پایان یافت.
ایران/گفت وگو با علی بوذری، دبیر همایش «۱۷۰ سال کتابخوانی با هزار و یک شب»
مملو از عناصر بکر روایی جذاب برای مخاطبان امروز
حمیدرضا محمدی
«هزار و یک شب» داستانی کهن است که ریشه در فرهنگ هند، ایران و ممالک عربی دارد. حالا از ترجمه آن به زبان فارسی چیزی حدود 170 سال میگذرد. نخستین بار عبداللطیف طسوجی التبریزی بود که سال 1261 قمری آن را به زبان مادریمان بازگرداند. اتفاقی که حدود چهار سده پیش برای مردم اروپا رخ داد. نفوذ آن تا بدانجاست که میتوان نمایشهای عروسکی، انیمیشنها، نگارگریها، تمبرها، فیلمهای سینمایی، بازیهای کامپیوتری، موسیقی، اپرا، هنرهای تجسمی و نقاشیهای بسیاری را سراغ گرفت که ملهم از هزار و یک شب آفریده شدهاند. به سبب همین اهمیت، امروز (چهارشنبه 12 اسفند)، همایش «۱۷۰ سال کتابخوانی با هزار و یک شب» در سه نشست تخصصی از ساعت 9 تا 18، در سرای اهل قلم خانه کتاب برگزار میشود. گفتوگویی که در ادامه میخوانید با «علی بوذری»؛ دبیر علمی این همایش صورت پذیرفته است.
یکصد و هفتاد سال از نخستین ترجمه داستان هزار و یک شب به زبان فارسی میگذرد که در سال 1261 قمری توسط میرزا عبداللطیف طسوجی التبریزی ترجمه شد. داستانهای «هزار و یک شب» چه اهمیتی در فرهنگ ایران دارد؟
گرچه «هزار و یک شب» امروزین، مشخصاً رنگ و بوی عربی دارد ولی این کتاب به واقع داستانی است که ریشه در فرهنگ هند، ایران و ممالک عربی دارد. ترجمه طسوجی باعث شد این کتاب مجدداً به ایران بازگردد و مخاطبان ایرانی با این کتاب آشنا شوند و این آشنایی سبب اقتباسهای هنری و ادبی فراوانی از متن هزار و یک شب به دست هنرمندان و نویسندگان ایرانی، از جمله محمدعلی بنیاسدی نقاش و بهرام بیضایی نمایشنامهنویس شد. علاوه بر این، متن هزار و یک شب توجه برخی پژوهشگران ایرانی را نیز به خود جلب کرد و باعث شده افرادی چون نغمه ثمینی، محمد جعفری قنواتی، فریدون جنیدی، فرهاد مهندسپور و در صدر آنها، جلال ستاری، به پژوهش در داستانهای هزار و یک شب علاقهمند شوند و آثار علمی فاخر، بدیع و مهمی را خلق کنند. این کتاب به شکل فعلی برای نخستین بار توسط آنتوان گالان جمعآوری و به زبان فرانسوی منتشر شد (1706-1717م.). کتاب هزار و یک شب در ایران برای سالها ناشناخته بود تا برای نخستین بار، به دستور بهمن میرزا، حاکم آذربایجان و فرزند چهارم عباس میرزا، میرزا عبداللطیف طسوجی التبریزی این کتاب را از نسخه بولاق مصر (1251 ق./1835 م.) ترجمه کرد و میرزا محمدعلی اصفهانی، ملقب به شمسالشعرا، متخلص به سروش، بهفراخور متن، اشعاری سرود یا از اشعار شعرای بزرگ به کتاب افزود. این ترجمه در سال 1261ق./ 1845م. منتشر شد.
جایگاه هزار و یک شب را در گستره جهانی ادبیات، چگونه ارزیابی میکنید؟
بدون شک اولین ترجمه این کتاب توسط آنتوان گالان تأثیر شگرفی بر ادبیات و هنر اروپا گذارد و یکی از ارکان اصلی گرایشهای اورینتالیستی در ادبیات و هنر اروپا شد. این متن باعث شد اروپاییان از چشم این کتاب به شرق نگاه کنند و شرق افسانهای و دستنیافتنی را آنگونه که در کتاب هزار و یک شب تصویر شده ببینند و موضوعهای شرقیمآب با برداشتی رمانتیک در هنر و ادبیات باب شد.
چگونه میتوان با هزار و یک شب، در راستای ترویج کتابخوانی و قصهگویی گام برداشت؟
هزار و یک شب مجموعهای از داستانهای مختلف است که به شکل کلی فرهنگ سنتی خاورمیانه و آداب و سنن این منطقه را بازتاب میدهد. این داستانها مملو از شگفتی و عناصر بکر روایی است که برای مخاطبان امروز جذاب است و میتواند بستری برای اقتباسها و بازنویسیهای خلاق در قالب مدیاهای گوناگون باشد.
بازنویسی هزار و یک شب برای کودکان چه اهمیتی دارد؟
مانند هر کتاب کهن دیگری این کتاب نیز باید برای کودکان بازنویسی شود تا کودکان با گنجینه داستانهای ایرانی و خاوری آشنا شوند. هزار و یک شب مملو از نکتههای آموزنده در باب زندگی و عادات و رفتارهای بشری است که میتواند برای کودکان جذاب، شنیدنی و آموزنده باشد.
ریشههای پیدایش داستانهای هزار و یک شب را در کجا میتوان سراغ گرفت؟
هزار و یک شب (الف لیله و لیله) مجموعهای از داستانها در قالب یک داستان واحد است که طی سالهای طولانی در سرزمینهای هند، ایران و جهان عرب شکل گرفته است. به نقل از برخی پژوهشگران و تاریخنگاران (از جمله ابن ندیم و مسعودی) در دوران پادشاهی هخامنشیان و ساسانیان کتابی به نام هزار افسان وجود داشته که افسانههای فراوانی در آن گردآوری شده بود. با آغاز ظهور اسلام، افسانههایی با عنوان هزار و یک شب گردآوری میشود که بسیاری از آنها برگرفته از مجموعه هزار افسان است. وجود نامهایی چون شهرزاد و شهریار و ارنواز، ساختارهای داستانی ایرانی و... بیانگر تأثیرگذاری متن ایرانی نخستین بر متن نهایی است.
جوان/چگونه فیلمسازانی که 2 فیلم توقیفی و به نمایش درنیامده دارند باز هم سراغ ساخت فیلم جدید میروند؟!
ماجرای پولهایی که با منشأ نامعلوم در سینما میچرخد
اينكه در سينماي ايران فيلمسازاني پيدا ميشوند كه ميتوانند حتي با توقيف فيلمهاي قبليشان همچنان به كار فيلمسازي بپردازند، پديده تازهاي نيست. اين پديده در سه دسته قابل بررسي است.
اينكه در سينماي ايران فيلمسازاني پيدا ميشوند كه ميتوانند حتي با توقيف فيلمهاي قبليشان همچنان به كار فيلمسازي بپردازند، پديده تازهاي نيست. اين پديده در سه دسته قابل بررسي است.
توقيف محصولات كارگردانان امتحان پس داده
زماني با كارگرداناني روبهرو هستيد مانند ابراهيم حاتمي كيا يا كمال تبريزي كه به واسطه كارنامه پر و پيمان قبلي خود وقتي با توقيف آثاري چون «پاداش» و «خيابانهاي آرام» يا «به رنگ ارغوان» و «گزارش يك جشن» روبهرو ميشوند باز هم ميتوانند شرايط توليد اثر را فراهم كند؛ در اينجا توقيف اثر، يك استثنا در كارنامه فيلمساز به شمار ميآيد و البته چون فيلمساز امتحان خود را پس داده، طبيعي است كه به واسطه كارنامه قبلياش باز هم حمايت پشت خود داشته باشد و فيلم توليد كند.
توقيف محصولات جشنوارهاي سازان
اما در مورد فيلمسازي كه هر چه ساخته، توقيف شده است و به دليل مشكلات مميزي امكان اكران قانوني نيافته، اين فيلمسازي دوباره چگونه صورت ميگيرد؟ زماني چهرههايي را داريم مانند جعفر پناهي و ابوالفضل جليلي كه به واسطه توليد فيلم در خدمت منويات جشنوارههاي آن طرفي و البته دريافت جوايز نقدي از اين جشنوارهها امكان ادامه فعاليت پيدا ميكنند يعني اين گروه به جاي آنكه براي مردم خودشان فیلم توليد كنند و به واسطه اكران در داخل، دخل و خرج كنند، آنتنهايشان را به سمت جشنوارههاي آن طرفي ميچرخانند و با نمايش تصاويري اگزوتيك از ايران و سود حاصل از لبخندهاي داوران آن طرفي(!) به فيلمسازي ادامه ميدهند. براي اين گروه البته خوردن انگ توقيف به فيلم نهتنها مضر نيست كه نوعي certificate (سند) است كه بتوانند به وسيله آن در جشنوارههاي آن طرفي بازار گرمي داشته باشند.
نوچههاي چهرههاي انحرافي
دسته سومي كه اخيراً در سينماي ايران در حال نشو و نما هستند، فيلمسازاني هستند كه نه فيلمهايشان مجوز اكران در داخل ميگيرد و نه چنان كه بايد در جشنوارههاي آن طرفي به نمايش در ميآيد، اما باز هم اين گروه قادرند فيلم بسازند! و البته حتي با توقيف فيلمهاي قبلي هم مشكلي براي دريافت پروانه ساخت فيلم جديد پيدا نميكنند. اينكه چنين فيلمسازاني چطور ميتوانند ارتزاق كنند را بايد به مشاغل فرعي اين فيلمسازان نسبت داد؛ مشاغلي كه در حاشيه زندگي ستارههاي شناخته شده سينما تعريف ميشود.
همانطور كه در بدنه سينماي ايران چهرههايي را داريم كه در نهايت اخلاق حرفهاي، زندگي سالمي را در پيش گرفتهاند، هستند چهرههايي كه در مسير انحرافي قرار گرفتهاند؛ مسيري كه از دل پارتيهاي شبانه و دورهميهايي ميگذرد كه در آنها مصرف همه جور مخدر و مسكراتي رايج است. طبيعي است كه اين چهرههاي انحرافي براي تهيه محصولات مصرفي در چنين دورهميهايي نياز به نوچههايي گوش به فرمان دارند كه سور و سات را براي آنها فراهم كنند.
اين نوچهها در قبال انجام اين مسئوليت شريف اندك اندك در كنار اين چهرهها از كيف كشي تا مديريت برنامه رشد میکنند و حتي به مقام كارگرداني هم نائل ميشوند. زمان كارگرداني نوچهها، ديگر وقت جبران است؛ چهرههاي انحرافي به رايگان در محصولات توقيفي نوچههاي خود ايفاي نقش ميكنند و البته كه چون ميدانند اين آثار بناست توقيف شوند، كمترين اهميتي هم به خروجي كار نميدهند.
لزوم برخورد صريح مديران نظارتي سينما
البته كه در اين مسير هم آن چهره انحرافي و هم نوچهاي كه كارگردان شده از نظر خود يك رابطه منطقي را پيش بردهاند، ولي چرا سيستم نظارت سينمايي نسبت به اين اتفاقات بي توجه است؟
چرا نظارت سينمايي كه نشان داده حتي يك واژه خطرساز هم از جلوي چشمانش بيسانسور عبور نميكند در برابر چنين نوچه-كارگرداناني بيتفاوت است؟ چرا وقتي فيلمساز كارنامهاش پر از فيلم توقيفي است، باز هم پروانه ساخت ميگيرد؟ و بعد از آنكه فيلم ساخته شد، همين سيستم نظارتي آن را توقيف ميكند؟ چرا سيستم نظارتي كه فيلم قبلي يك كارگردان را به دليل نماهاي گاه و بيگاه و بي دليلش از «مستراح» توقيف كرده بود حالا و در برخورد با فيلمنامه تازه اين كارگردان بدون كمترين سختگيري پروانه ساخت ميدهد؟
جوان/آخرين وسوسه جمتيوي در تبليغات رايگان آثار سينمايي
تيزر تبليغاتي فيلمهاي سينمايي در حال اكران همچنان از طريق شبكههاي ماهوارهاي فارسي زبان، بدون كمترين واهمه و اعتنايي به تذكرات مكرر وزارت ارشاد از سوي تهيهكنندگان و مالكان اين آثار در حال انجام است و هر روز بر تعداد آثار متقاضي افزوده ميشود.
نویسنده : مصطفي شاهكرمي
موضوع پخش تبليغ فيلمها در شبكههاي ماهوارهاي به سالهاي ابتدايي دهه 80 بر ميگردد؛ موضوعي كه به دليل بالا رفتن تعداد فيلمهاي متقاضي تبليغات در اين شبكهها به يكي مسائل جنجالي و پر سروصداي آن ايام سينماي كشورمان تبديل شد.
از آنجايي كه اين مسئله يك تخلف قانوني محسوب ميشد، مورد مخالفت مسئولان وقت قرار گرفت و بالاخره نتيجه اعتراضها به اين موضوع باعث ممنوعيت تبليغ فيلمها در ماهوارهها شد و كار به جايي رسيد كه در پروانه نمايش فيلمهاي سينمايي به اين نكته اشاره شد كه اجازه تبليغ فيلمها در ماهواره وجود ندارد.
همچنين به همين علت بخشنامهاي از سوي معاون اول رئيسجمهور وقت در تاريخ 25 تير ماه 1385 ابلاغ شد كه در آن آمده بود: «فعاليتهاي تمامي شبكههاي تلويزيوني فارسي زبان مستقر در خارج از كشور كه در فضاي كشور برنامه پخش ميكنند، براساس قوانين و مقررات ايران غيرمجاز است بنابراين انجام هر نوع مصاحبه، ارسال خبر و سفارش آگهي به شبكههاي ياده شده، ممنوع بوده و لازم است از انجام هرگونه اقدام در اين زمينه خودداري شود.»
حالا و پس از گذشت چندين سال از ابلاغ اين بخشنامه، چند وقتي است كه اخبار مربوط به اظهارات مسئولان و در مقابل واكنش كارگردانان و تهيه كنندگان درباره موضوع تبليغ فيلمهاي سينمايي در حال اكران از شبكههاي ماهوارهاي فارسي زبان كه تعدادشان با 10 سال اصلاً قابل مقايسه نيست، روندي سينوسي پيدا كرده است.
حسين نوش آبادي به عنوان معاون حقوقي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي و همچنين سخنگوي اين وزارتخانه در آخرين اظهارنظري كه در اين رابطه داشته ميگويد: «براساس اين قوانين، هرگونه همكاري يا مشاركت در توليد برنامه تخلف محسوب ميشود. قوانين، طبق ماده ١٠ ممنوعيت تجهيزات ماهوارهاي به صراحت دستگاهها را مكلف كرده تا با افرادي كه با شبكههاي ماهوارهاي همكاري دارند، برخورد شود و در ماده ١٣ قوانين اجرايي ممنوعيت ماهواره نيز هر گونه ارسال آگهي ممنوع و بر اساس دستور العمل دولت و مصوبه شوراي عالي قوانين براي هر يك، مجازاتهايي منظور شده است.»
به گفته وي، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي با همكاري وزارت ارتباطات و نيز صدا وسيما موظف است آيين نامه ممنوعيت هر گونه همكاري در اين زمينه را تدوين، تنظيم و ابلاغ كنند.
بر خلاف اظهارات روشن و بديهي معاون حقوقي وزير ارشاد در رابطه با ممنوعيت تبليغات فيلمها از شبكههاي ماهواره و مضاف بر آن تخلف و هزينهدار بودن چنين اقدامي، همچنان شاهد روند روبه تزايد آثار و فيلمهايي هستيم كه در اين شبكهها تبليغ ميشوند.
از جمله نكات قابل اعتنايي كه در اين زمينه ميتوان مطرح كرد، اينكه ظاهراً قانون ممنوعيت همكاري با شبكههاي ماهوارهاي و يا تبليغ آثار سينماي كشورمان در اين شبكهها آنچنان كه بايد تأثير گذار و بازدارنده نبوده است.
چه اينكه اگر وزارت ارشاد به عنوان متولي اصلي در اين زمينه به جاي مصاحبهها و واكنشهاي رسانهاي، اقدام به تهيه و تدوين لايحه قانوني دربردارنده و حاوي محروميت، جريمه و هزينههاي مادي و معنوي بازدارنده و ارائه آن به مجلس شوراي اسلامي به منظور تأييد و تصويب نمايندگان محترم و تبديل شدنش به قانون كند؛ قطعاً ايجاد بازدارندگي و محروميتهاي قانوني اثرگذارتر، از هر كار ديگري بهتر است.
نكته تأسفآور و غمانگيز اينكه برخي تهيهكنندگان و صاحبان فيلمهاي تبليغ شده در شبكههاي ماهوارهاي به لطف تساهل و گاه تغافل مسئولان ذيمدخل و دولتي و همچنين «رايگان» بودن و هزينه نداشتن اين تبليغات، درخواست پخش تيزر فيلمهايشان را به مسئولان شبكههاي ماهوارهاي مانند «جم تي وي» ارائه ميكنند. تهيهكننده يكي از آثاري كه هم اكنون فيلمش بر پرده اكران بوده و همزمان تبليغات ماهوارهاي آن از شبكه
«جم تي وي» پخش ميشود، با صحه گذاشتن روي رايگان بودن تبليغات ماهوارهاي، وجود برخي موانع و مشكلات داخلي براي پخش تيزرها و نيز هزينه بالاي تبليغات ميداني را از جمله عوامل مؤثر در توجيه اين اقدامش ميداند.
حمایت/حاشیه های خواندنی از دیدار با جانباز
مدافع حرم
زخمهایی که یادگار دفاع از حرم حضرت زینب(س) است
درک احوالات این روزهای جانبازان به ویژه جانبازان مدافع حرم سخت است. روح الله قلیپور یکی از هزاران نفری است که دفاع از مقدسات و اسلام را حتی در خارج از مرزهای ایران هم بر خود واجب دانسته و برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) و شعیان مظلوم سوریه به این کشور رفته است. روح الله این روزها با پیکری زخمی به آغوش خانوادهاش بازگشته است. او که مسئول آموزش است اواخر دی ماه سال جاری از ناحیه ۲ پا در ارتفاعات تلمور در کشور سوریه مجروح شده است. در ادامه گزارشی از دیدار با این جانباز مدافع حرم را میخوانید:
مادر و روزهای پرستاری
در گوشهای از اتاق کوچک، مادر که لحظهای از پذیرایی مهمانها با چای و میوه فارغ شده است به من میگوید: «دیشب پسرم تا صبح درد داشت. بیمارستان مسکنهای قوی ترزیق میکردند و متوجه درد نبود. اما حالا طفلک تا صبح درد کشیده است. روح الله به خاطر ما صبوری میکند و دردش را پنهان میکند اما من میدانم که چه میکشد.» صحبت از درد کشیدن فرزند از زبان مادر، یعنی عین درد کشیدن خود او. اقدس خانم از دور نگاهی به پسرش میاندازد و میگوید: «باور نمیکنید اگر بگویم که مجروحیت روح الله، آن هم از ۲ پا به من الهام شده بود. شب قبل از اینکه خبر مجروحیت او را به من بدهند، در عالم خواب دیدم که پاهایم به شدت درد میکند و از درد پا آرام و قرار نداشتم و از خواب پریدم. بعدها فهمیدم همان زمان که در خواب احساس درد میکردم جگر گوشهام مجروح شده و از درد به خودش میپیچید.»
یک بسیجی همه جا فعال!
روح الله را بیشتر بچههای بسیجی محله میشناسند. چرا که او سال هاست در مدارس و پایگاههای بسیج به نوجوانان و جوانان آموزشهای دفاعی و نظامی میدهد. شاید به همین خاطر است که هنوز هم خانه آنها از آمد و شد مهمانان که برای عیادت میآیند تمامی ندارد. روح الله برای مصاحبه خیلی راغب نیست و میگوید ما که کاری نکردیم، از شهدای مدافع حرم بنویسد؛ آنها بودند که از خوشیهای زندگیشان گذشتند و به دل به دریای خطر زدند. اما بعد نظرش عوض میشود و میگوید اتفاقا بهتر است صحبت کنیم: «باید بسیاری از کسانی که فکر اشتباه در مورد اهداف مدافعان حرم کردهاند توضیح دهیم که کسی برای پول و دستمزد از جان، مال، زندگی و دلخوشیهایش نمیگذرد. مثل روزهای دفاع مقدس، رفتن ما یک کار دلی است و هیچ کس دنبال مادیات نیست. ما بچه شیعهایم و برای دفاع از مقدسات خودمان مرز نمیشناسیم. چطور آرام بمانیم وقتی بدانیم در آن طرف مرز به حرم عمه سادات حضرت زینب (ع) تعرض شده و شیعیان را یک به یک میکشند.»
دشمن همه جا هست
او که مسئول آموزش بوده در ادامه میگوید: «این روزها بسیاری از جوانان و اهالی محل مشتاق حضور در جبهه مقابله با تکفیریها و داعش هستند. این اشتیاق آنها قابل تقدیر است. اما اگر شرایط زندگیشان اجازه حضور در این جبهه را نمیدهد، پیشنهاد میکنم در کشور خودمان و حتی در همین محله، مثل یک رزمنده با دشمن بجنگند. دشمن در ایران با سلاح سراغ ما نیامده و با جنگ نرم، سرمایههای ملت را که همان نوجوانان و جوانان است را هدف قرار داده است. اگر شرایط رفتن به سوریه را ندارید در ایران رزمنده واقعی باشید.»
لباس گرم هدیه به مدافعان حرم
یکی از حاضران در جمع از کمکهای بانوان محله برای تهیه لباس گرم برای مدافعان حرم صحبت میکند و روح الله هم در تائید کار خوب اهالی میگوید: «مدافعان در سوریه از نظر تجهیزات نظامی مشکل خاصی ندارند اما لباسهای گرم مردم، در این روزهای سرد، نه تنها تن آنها را گرم میکند، بلکه دلگرمی هم به آنها میدهد. آن زمان در سوریه وقتی لباس گرمی از ایران دست ما میرسید خوشحال میشدیم که مردم با دعای خیرشان این کمکها را به دست مدافعان رساندهاند. لباسهای گرم به ویژه شلوارهای گرمکن بیشتر نیاز است و مدافعان استقبال میکنند.»/ مهر
حمایت/نویسنده و استاد دانشگاه در گفتوگو با «حمایت»: ادبیات و هنر ابزار موثر انتقال فرهنگ و اشاعه تفکر است
گروه فرهنگی-سید محمد مهدی موسوی: 13 کتاب نوشته است که بیشتر آنها در حوزه معارف و ادبیات به رشته تحریر در آمده است ؛ حتی رمان «گذشت» هم که اخیراً از وی به چاپ رسیده دارای مضمونی معارفی است و البته در آن به نوعی بر رویکرد آموزشی ویژه طلاب غیرایرانی به منظور یادگیری زبان و ادبیات فارسی هم اهتمام شده است. به بهانه نشر ترجمه «البدیع ابن معتز» تازهترین اثر عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه قم که با وجود داشتن تحصیلات حوزوی و دینی ، تجربهای گرانسنگ در وادی قلم دارد و کتب متعددی از او بر پیشخوان کتاب فروشیها قرار گرفته است، «حمایت» با حجتالاسلام والمسلمین دکتر «بهاءالدین اسکندری» عضو هیات مدیره انجمن قلم حوزه علمیه قم در خصوص آثارش، همچنین وضعیت بازار نشر و به ویژه بایستههای فرهنگ کتاب و کتابخوانی در جامعه به گفتوگو نشسته است.
اولین سوال ما درباره زمان تالیف و نگارش کتبتان است. معمولاً در طول روز چند ساعت را صرف تالیف و نوشتن میکنید؟
متاسفانه به چند ساعت نمیرسد. گرفتاری ها و مشغله های کاری و آموزشی این اجازه را نمی دهند که زمان زیادی را صرف نوشتن کنم. در واقع باید تصریح کنم که یکی از مشکلات نویسندگان این است که به خاطر مباحث معیشتی مجبور به اشتغال در فضاهای دیگر هستند، همین امر باعث میشود وقت چندانی برای مطالعه و نوشتن به صورت اختصاصی نداشته باشند .
اما این روزها نیاز به اطلاعت به روز و کافی یکی از ابزارهای مهم نوشتن خصوصا برای جوانان اهل قلم است .
قطعا همین طور است. به هر حال باید توجه داشت که ما برای این که بتوانیم در برابر ایدئولوژیها و مکاتب مختلف همچنان موفق و به قول معروف حرفی برای گفتن داشته باشیم، به شدت نیازمند آن هستیم که از افکار روز دنیا به ویژه در حوزه قلم و ادبیات آگاهی و اطلاع لازم را داشته باشیم. از سویی واقعیت آن است که در دنیای کنونی، ادبیات و هنر یکی از موثرترین ابزارهای انتقال فرهنگ و اشاعه تفکر به شمار میآید که نباید از اهمیت آن غافل شویم. این مساله میطلبد که به طور خاص نسل جوان اولاً به مطالعه ادبیات روز جهان اهتمام جدی داشته باشند و ثانیاً با حضور در دورههای آموزشی و نیز تقویت قلمی خود در این عرصه گام بردارند. صدالبته در این عرصه ، ذوق و سلیقه و نیز خلاقیت حرف اول را میزند و مهم این است که در دورن جامعه نسل جوان ما، شرایطی فراهم شود که استعدادهای ادبی و صاحبان قلم به خوبی رشد یافته و معرفی شوند.
به نظر شما در شرایطی که غربی ها به تبلیغ اسلامهراسی می پردازند، کتاب و ادبیات ابزار مناسبی برای ترویج دین اسلام است؟
امروز به طور خاص ما باید یک هندسه سیستماتیک از دین مبین اسلام و مذهب شیعه را به بشریت نشان دهیم که قطعا یکی از ابزارهای آن توجه به ادبیات و قصه ، داستان و شعر است. نکته حایز اهمیت دیگر این که اساساً در عرصه قلم و نویسندگی ، هنر در استفاده از قالب های جذاب یک بحث است و توجه کافی به محتوای اثر بحث دیگر که در صورت وجود تعهد و تخصص در کنار هم این دو عرصه تحقق می یابد.
آمارها از کاهش مطالعه خصوصا در بین جوانان خبر میدهد . برای حل این معضل چه باید کرد؟
واقعیت آن است که از دیرباز فرهنگ شفاهی در جامعه ما غلبه داشته است و از سویی به ویژه در دوران جدید که شاهد جولان فضای مجازی و شبکه های اجتماعی هستیم، کمتر جوانها به سراغ مطالعه کتاب می روند و این یک ایراد جدی فراروی فرهنگ ماست.این در حالی است که مقام معظم رهبری و مراجع و بزرگان همواره بر لزوم نهادینه سازی فرهنگ کتاب و کتاب خوانی تاکید داشته و دارند.از سوی دیگر گرانی کاغذ و مشکلات نشر در سال های اخیر باعث شده که قیمت تمام شده کتاب افزایش یابد و این مساله در شرایط خاص اقتصادی امروز تا حدی موجب شده که به طوری کلی کتاب و محصولات فرهنگی کمتر در سبد خرید خانوار قرار گیرد.این که گفتید چه باید کرد به نظر من در این خصوص رسانه های جمعی به ویژه صدا و سیما نقش مهمی میتوانند ایفا کنند.البته تمام فعالیتها نیازمند تداوم است چرا که اساساً تاثیر کار فرهنگی و تغییر ذائقه مردم در حوزه فرهنگ یک امر درازمدت است.خانوادهها و معلمان مدارس نیز نقش مهمی در این راستا دارند که دست کم نسل جدید را به خواندن و مطالعه کردن ترغیب کنند.
و پرسش دیگر اینکه به نسل جوان علاقه مند به نویسندگی، مطالعه آثار کدام یک از نویسندگان داخلی و خارجی را پیشنهاد می کنید؟!
به هر حال برای ارتقای مهارت نوشتاری به خصوص در رابطه با نسل جوان طبعاً نیاز به مطالعه کتب سطح اول ایران و جهان احساس می شود. آنچه مهم است این که باید با قلم افراد صاحب سبک در جهان و ایران آشنا شوند.
البته ما در درون حوزه های علمیه و نهاد روحانیت، نویسندگان خوبی داشته و داریم که از آن جمله مرحوم استاد علی صفایی حایری معروف به عین صاد و نیز استاد جواد محدثی است، ضمن آن که بزرگانی چون آیت الله جوادی آملی قلم بسیار فخیم و پختهای دارند که سطح و غنای محتوایی آن بسیار بالا و آموزنده است. کتاب «داستان راستان» استاد شهید مرتضی مطهری نیز یکی از بهترین نمونهها بوده که در عین کوتاهی و سادگی دارای مضامین متعالی است.
روزان/علی جنتی: وزرا در مقابل فیلترینگ مقاومت میکنند
روزان نیوز-وزرای عضو کمیته مصادیق مجرمانه در مقابل این فشارها مقاومت میکنند.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با اشاره به فشارها برای فیلتر شدن شبکههای اجتماعی گفت: وزرای عضو کمیته مصادیق مجرمانه در مقابل این فشارها مقاومت میکنند.
به گزارش فارس، علی جنتی در مراسم اختتامیه هشتمین جشنواره رسانههای دیجیتال در ابتدای صحبتهای خود به انتخابات هفتم اسفند اشاره کرد و گفت: کسانی که در این دوره در تهران و شهرستانها مشارکت کردند نسبت به گذشته رقم قابل توجهی بود و جای تشکر دارد.
وی ادامه داد: البته انتخابات تهران همه را غافلگیر کرد و آنچه که کسی باور نمیکرد محقق شد. یکی از عوامل آن را میتوان استفاده از فضای مجازی و رسانههای دیجیتال دانست و گفت که کسی که بهتر از آن استفاده کرده ثمره بیشتری برده است.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در ادامه در مورد رسانههای دیجیتال گفت: امروزه دنیا با سرعت بسیار زیادی در حال تحول است به خصوص در حوزه فناوریهای رسانههای دیجیتال، انسان احساس میکند که تغییرات برقآسا است و به همین میزان هر چقدر رسانههای دیجیتال رشد میکنند در عرصه فرهنگ نیز تغییرات رخ میدهد.
جنتی رسانههای دیجیتال را با اختراع برق و چاپ مقایسه کرد و گفت: تحولی که بعد از اختراع برق و چاپ رخ داد برابری میکند با تحولی که بعد از پیدایش رسانههای دیجیتال ایجاد شده است چرا که چهره جهان را تغییر داد و دیگر روشهای سنتی اعتبار خود را از دست دادهاند اکنون عموم مردم علاقه دارند از فضای مجازی برای آموزش، گرفتن اطلاعات، انجام کارهای بانکی و... استفاده کند.
وی به زمان پیدایش رسانههای دیجیتال اشاره کرد و گفت: در سال 1993 میلادی تنها 50 وبسایت در دنیا فعال بود و بعد از چند سال این تعداد به 5 میلیون رسیده است شاید در سال 1980 میلادی برای ذخیره یک گیگابایت اطلاعات یک اتاق را باید اختصاص میدادیم اما امروز 200 گیگابایت اطلاعات را در یک جیبمان قرار میدهیم.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ادامه داد: در سال 99 میلادی تنها یک میلیون نفر از اینترنت استفاده میکردند اما ظرف 15 سال این تعداد به یک میلیارد رسیده اکنون گروه سنی هم تغییر کرده و بچههای 4 یا 5 ساله نیز با استفاده از بازیهای آنلاین در دنیای دیجیتال حضور دارند.
جنتی در مورد تغییرات فرهنگی نیز گفت: این پیشرفتها موجب شده تا تغییرات عظیمی در فرهنگ رخ دهد به خصوص در دانشگاه و حوزه زمانی برای یک پروژه تحقیقاتی چند سال زمان میگذاشتند اما اکنون برای یک هفتهای پروژهای را به سرانجام میرسانند.
وی خاطرنشان کرد: صدا، تصویر و کتابها در کنار بازیها در فضای مجازی مورد استفاده قرار میگیرند و در آیندهای نه چندان دور با یک تلفن همراه در هر نقطهای از جهان میتوان ارتباط تصویری و صوتی با دیگران برقرار کرد و همه خدمات ممکن را از همین طریق در اختیار گرفت.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با بیان اینکه تأثیرات شبکههای اجتماعی بسیار بسیار گسترده است، گفت: این فضا همان مقداری که مفید است در عین حال زیانهایی دارد که باید مراقب آن باشیم. در همه حوزهها از بازی و آموزش گرفته تا فیلم و سریال بدآموزیهایی وجود دارد و همچنین آموزشهای منفی نیز ارائه میشود.
جنتی با اشاره به اینکه شبکههای ماهوارهای نیز در آیندهای نزدیک روی تلفن همراه قابل دسترس خواهند بود، گفت: وزارت ارشاد وظیفه صیانت از فرهنگ کشور را دارد ما آزادی دادهایم که افراد بتوانند بنویسند و در مطبوعات فعالیت کنند اما این آزادی افسارگسیخته نیست تا هر کس هرچه خواهد در مطبوعات منتشر کرد و هر رمانی خواست چاپ کند.
وی تأکید کرد:با تأسیس مرکز فناوری اطلاعات و رسانههای دیجیتال وظیفه اصلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تحقق پیدا میکند که این وظیفه اجرای قوانین است.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در مورد فعالیت رسانههای دیجیتال در روز انتخابات گفت: مشاهده کردید که در روز انتخابات هیچ محدودیتی از سوی دولت برای نقل و انتقال پیامها در فضای مجازی ایجاد نشد و همگان توانستند در این فضا به بحث و تبادلنظر بپردازند.
جنتی رویکرد دولت یازدهم را از ابتدای تأسیس بحث اقتصاد فرهنگ و اقتصاد خلاق عنوان کرد و گفت: از همان زمان به دنبال اقتصاد خلاق بودیم به این معنی که محصول ذهن، فکر و خلاقیت مردم را که نیاز به ابزارهای فیزیکی ندارد به تولید برسانیم.
وی خاطرنشان کرد: یک وقتی میگفتند بزرگترین شرکت دنیا جنرالموتورز است اما امروز میگویند گوگل یا ماکروسافت.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در ادامه به یکی از شبکههای اجتماعی اشاره کرد و گفت: شبکهای که نمیخواهم نام آن را بیاورم تا برایش تبلیغ شود در مدت کوتاهی توانست از میان ایرانیان 20 میلیون کاربر به خود اختصاص دهد و اکنون فضا به سمتی رفته که روزنامههای ما نیز در این شبکه فعال شدهاند تا حرف خود را به گوش مردم برسانند.
جنتی با ذکر خاطرهای گفت: یکی دو سال قبل خبرنگاری نظر من را در مورد فیسبوک پرسید که من گفتم این شبکه هم منفعت دارد و هم زیان. خود من 4-5 سال است که از آن استفاده میکنم و با دوستانم در سراسر دنیا ارتباط برقرار کردم؛ آن زمان خیلیها سروصدا کردند که وزیر ارشاد کشور از این شبکه استفاده میکند اما اکنون خودشان به سمت استفاده از این شبکهها رفتهاند.
وی با اشاره به تلاشهای صورت گرفته از سوی برخی برای فیلتر کردن شبکههای اجتماعی گفت: تلاشهای زیادی شد تا این شبکهها را فیلتر کنند اما وزرای این دولت که عضو کمیته مصادیق مجرمانه هستند در مقابل آن مقاومت کردند و در عین حال توانستیم فیلترینگ هوشمند را برقرار کنیم و شما مشاهده میکنید که دیگر صفحات مبتذل در این شبکهها قابل دسترس نیست.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با بیان اینکه امروز منتقدان نیز از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند، تأکید کرد: نمیشود مقابل واقعیتها و تکنولوژی ایستاد و ما باید اکنون برای توسعه فرهنگ خودمان از این شبکهها استفاده کنیم.
جنتی تأکید کرد: همانگونه که در حوزه رسانههای رضوی ما فرهنگ رضوی را تبلیغ میکنیم میتوانیم در حوزههای دیگر نیز فرهنگ خود را به دنیا بشناسانیم اما باید مراقب باشیم که ضمن استفاده از حداکثر استفاده از ظرفیتهای خوب رسانههای دیجیتال از جنبههای زیانآور آن جلوگیری کنیم.
وی با اشاره به احداث سامانه نمایش درخواستی (VOD) گفت: این سامانه از تحولات عرصه فرهنگ است ما از ابتدای سینما تاکنون 3 هزار فیلم سینمایی و چندین هزار فیلم مستند تولید کردهایم که البته اینها بهجز آرشیو غنی صداوسیما است. در کنار این محصولات آلبومهای موسیقی وجود دارد که میتوانیم روی سامانه قرار دهیم تا هرکس با تلفن همراه خود در هر نقطهای از دنیا با قیمت ارزان از این خدمات استفاده کند.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ادامه داد: شبکه خانگی نیز وجود دارد که میتوانیم روی این سامانه قرار دهیم همچنین میتوان برنامههای رادیو و تلویزیون را نیز قرار داد تا کسانی که فرصت نکردهاند این برنامهها را ببینند از طریق سامانه بتوانند برنامهها را مشاهده کنند.
جنتی تأکید کرد: برای همین نوروز 95 دستور دادم تا حدود 100 فیلم و تعداد زیادی موسیقی روی این سامانه قرار بگیرد تا فضای شادابی در جامعه شکل بگیرد. چرا که اکنون مردم مجبور هستند آنچه صداوسیما پخش میکند را ببینند اما با استفاده از این سامانه مردم میتوانند خودشان انتخاب کنند که چه چیزی میخواهند مشاهده کنند و در این صورت از وقتشان درست استفاده خواهند کرد.
وی در پایان در مورد لایحه قانون حمایت از مالکیت فکری و معنوی گفت: این لایحه تهیه شده و در اختیار مجلس قرار گرفته است امیدواریم که در مجلس جدید به تصویب برسد تا بتوانیم از تولیدکنندگانمان حمایت کنیم.
شرق/جدال خانه موسیقی و منتقدان در گفتوگو با عبدالحسین مختاباد
مستأجران خانه موسیقی
میلاد دیلم صالحی
واکنشهای یکساله اخیر خانه موسیقی ایران نسبت به منتقدانش، روندی دارد که جملهای معروف از گاندی را به ذهن متبادر میکند: «ابتدا نادیدهات میگیرند، چندی مسخرهات میکنند، سپس با تو به نبرد برمیخیزند، اما در نهایت پیروزی از آن توست» و این نبرد گویی در برگزاری و برنامهریزی جشنواره موسیقی فجر امسال توسط مدیر جشنواره و مدیرعامل خانه موسیقی، به منصه ظهور رسید. درمجموع نه جشنواره امسال روندی منطقی و فراگیر را در خود داشت و کیفیتی بهتر نسبت به دورههای گذشته، و نه خانه موسیقی به انتقادها پاسخی فراخور و قانعکننده داده است. در آخرین واکنشها، این نهاد از ساسان فاطمی، پژوهشگر موسیقی، شکایت کرده و در همین راستا فعالیت منتقدان دامنه بیشتری را به خود گرفته است و آنها طوماری با بیش از ٥٠٠ امضا را در اعتراض به این نوع رفتار منتشر کردند. در این زمینه با عبدالحسین مختاباد، عضو شورای شهر تهران، رئیس دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد تهران، خواننده موسیقی ایرانی و یکی از امضاکنندگان این بیانیه، به گفتوگو نشستهایم.
آیا خانه موسیقی از زمان تأسیسش تابهحال عملکرد صنفی داشته است؟
بله، اگر عملکرد صنفی نداشت که برای اهالی موسیقی آنقدر تأثیرگذار نبود و نمیآمدند برایش برنامهریزی کنند. تلاشهای خوبی از زمان تأسیس تابهحال شده است و قطعا انتظار میرود که این سیستم بتواند آینده بهتری در موسیقی کشور داشته باشد و نقش دقیقتری را ایفا کند. به این صورت قطعا وجود خانه موسیقی برای موسیقی یک نیاز مبرم است.
منتقدان خانه موسیقی بر این اعتقادند که این نهاد، صنفی عمل نکرده و مشخصا درباره لغو کنسرتها واکنشی نشان نداده، جز در مواردی خاص که آن هم واکنشی سلیقهای بوده و از سویی در زمینه شأن موسیقی و موسیقیدان کنشی نداشته و هیچگاه از منظر صنفی عمل نکرده است... .
در این زمینه که خانه موسیقی یک نهاد اجرائی و تصمیمگیرنده نیست. یک نهاد صنفی است مانند: دیگر صنفها. برای نمونه ببینید انجمن صنفی روزنامهنگاران زمانیکه برای یک روزنامهنگار مشکلی پیش میآید چهکاری میتواند بکند؟! آن موضوع دیگری است. اما کسی اگر بخواهد در موجودیت خانه موسیقی تردید کند میشود: یکی بر سر شاخ بن میبرید... ما مشخصا در این زمان بحث مدیریتی آنجا را داریم که منتخبان موسیقی هستند و آنها شاید نتوانند خوب مدیریت و لابی کنند. اما خانه موسیقی بهعنوان یک صنف باید همه برای ماندگاریاش تلاش کنیم و برایش تعریفی داشته باشیم. مثلا بهزودی انتخابات برگزار میشود. یکی از معضلاتی که داریم و همیشه بر آن تأکید کردهام تأثیرگذاری و مشارکت است. من احساس میکنم ٩٠ درصد موسیقیدانها به خانه موسیقی نمیآیند و انتظار این است که همه حضور داشته باشند. بیایند و آن چیزی را که مدنظرشان است را بخواهند. ارتباطها بسیار کم است. حال یا مجموعه مدیریتی نمیخواهد چنین اتفاقی بیفتد که نمیتواند چنین چیزی را بخواهد یا موسیقیدانها نمیآیند. اعتقاد دارم که بدنه جامعه موسیقی باید روابطش با خانه موسیقی بیشتر از این شود. هنرمندان در همه دنیا جزء قشر روشنفکر و پیشرو به حساب میآیند و آنهایند که به جامعه ایده میدهند و مسائل را پررنگ و توجهها را جلب میکنند. اگر شما نسبت به مجموعهای انتقاد دارید باید حضور داشته باشید نباید قهر کنید. چیزی که من احساس کردم: موسیقیدانها با خانه موسیقی قهر کردهاند. بسیاری با مجموعه مدیریتی مشکل دارند و خودشان را کنار کشیدهاند و این اشتباه است، باید حضور داشت... .
آیا خانه موسیقی مشخصا مأمنی برای موسیقیدانها بوده است؟
بله، مثلا همین بیمه موسیقیدانها را راه انداخته است و واکنشهایی درباره لغو کنسرتها - هرچند ضعیف - داشته است. اما اگر کسی فکر میکند این سیستم درست کار نمیکند باید بیاید و امور را در دست بگیرد. اگر گروهی سیستم را در دست گرفتند باید اعضا بیایند و مدیران پاسخگو باشند که چرا نتوانستند. اعضا باید ایدهآلهایشان را اعلام کنند چون مدیران انتخابهای اعضا هستند و باید از اعضا و مجموعه موسیقیدانها خط بگیرند... .
منتقدان خانه موسیقی معتقدند که هیأتمدیره بخشهایی از اساسنامه را تفسیر به رأی کرده و تنها آن بخشی را تغییر داده که به مدت مدیریت آن افزوده است و علاوهبرآن حتی در آن بخش هم مطابق اساسنامه عمل نکردند و عملا اساسنامه را دور زده و به آن عمل نکردهاند؟
من البته از جزئیات ماجرا اطلاع ندارم اما آن بخش از سخن منتقدان را قبول دارم که اساسنامه مدت مدیریت را چهارسال در نظر گرفته بود (تازه بعد از تغییر) و هیأتمدیره باید بعد از چهارسال انتخابات را برگزار میکرد و بیجهت این مدت را به پنجسال و بیشتر نمیکشاند. ضمن آنکه باید بپذیریم وقتی در کشوری به بزرگی ایران نهایتا برای هر سیستم مدیریتی دو دوره چهارساله در نظر میگیرند (مثلا ریاستجمهوری)، چه دلیلی دارد که یک عضو هیأتمدیره بخواهد از بدو شکلگیری خانه موسیقی همچنان در این هیأت باقی بماند. دیگر شما هر قدر ابتکار و خلاقیت داشته باشید نهایتا در چهار یا هشتسال به ثمر رساندهاید و بعد از این مدت باید کار را به جوانترها بسپارید.
نکته بعد اتفاقی است که برای کانون سازسازان افتاد که من خودم هنوز نتوانستهام خودم را قانع کنم که شما (هیأتمدیره خانه موسیقی) یک کانونی را به هر دلیلی تعلیق یا لغو کردید. این کانون براساس یک مجمع عمومی انتخاب شد و حال چرا بلافاصله انتخابات مجمع عمومی این کانون را دوباره برگزار نکردید؟ این کار بسیار غیرحرفهای و غیرصنفی است. اگر هیأتمدیره خانه موسیقی این اختیار را داشته باشد که هیأتمدیره یک کانون (که خود آنها هیأتمدیره خانه را انتخاب میکنند) را لغو کند و چهار سال هم انتخابات برایش برگزار نکند، این یعنی اینکه همین هیأتمدیره و مدیرعامل میتوانند هر ۹ کانون را لغو کرده و به حالت تعلیق درآورند و آب هم از آب تکان نخورد. این اختیار در اساسنامه به شما داده نشده است و متأسفانه دوستان خانه موسیقی تاکنون هیچ پاسخ قانعکنندهای به این پرسش منطقی ندادهاند. درواقع برخی از تخلفات خانه موسیقی از اساسنامه، پرسشهای جدی و مردافکنی است که متأسفانه تاکنون خانه موسیقی از پاسخ منطقی به آنها خودداری کرده و منتقدان را مغرض و... خوانده که با روح کار صنفی در تضاد قرار دارد.
منتقدان هم معتقدند باید اساسنامه اصلاح شود اما موضوع اصلی آنها این فضای بسته فعلی است که اجازه هیچ فعالیتی را نمیدهد. مثلا در اولین واکنشهایشان از سوی مدیران فعلی خانه موسیقی به تمسخر گرفته شده و مشخصا «یک تعداد هنرجوی موسیقی» خوانده شدند. مشکل اینجاست که خانه موسیقی اعضای خود را ارزشگذاری هنری میکند، درصورتیکه در ساختار صنفی، ارزشگذاری هنری امری بیمعناست... .
بله، درست است. خانه موسیقی میتوانست منش و رفتار درستی را از خود نشان دهد و من هم این انتقاد را دارم و به آقایان نوربخش، گنجهای و سریر گفتم. آن زمانیکه سازمان فرهنگی- هنری شهرداری تهران جلو برنامه «ضرب اصول» را گرفت، به مدیر مجموعه انتقاد سختی کردم و متذکر شدم شما حق چنین کاری را ندارید. یا از سویی خانه موسیقی نوشته بود زمانی که جلسه نقد و بررسی گذاشتند ما را دعوت نکردند! جبری وجود ندارد که مدیران خانه موسیقی دعوت شوند. مثلا روزنامهای میخواهد از دولت انتقاد کند حال دولت بگوید حتما باید نماینده من هم حضور داشته باشد. این گفته و خواسته صحیحی نیست. یک خبرنگار، یک نویسنده، یک عضو خانه موسیقی میتواند مطالبی در هر جایی که میخواهد، بنویسد و بگوید. ما که نمیتوانیم با شمشیر بالاي سر افراد بایستیم. بنابراین موضعگیری خانه موسیقی بههیچوجه پخته نبوده است. میتوانست منش درستتری داشته باشد. متأسفانه تلاشهای من هم برای ارتباط بهتر این مجموعهها به دلیل رفتارهای یکسویه به جایی نرسید. حال اولین پیشنهاد من به مجموعه مدیران خانه موسیقی این است که شما باید احساس کنید آنجا یک مستأجرید. شما افرادی هستید که توسط اعضای خانه موسیقی انتخاب شدهاید، بنابراین از استاد شجریان تا یک جوانی که درآمد اول شور را تازه شروع کرده و عضو خانه موسیقی است، یک رأی دارند. هیچکدام بر دیگری در امر صنفی برتری ندارند. آقای شجریان رأیاش صد به حساب نمیآید و منِ مختاباد نیم. در ضمن افرادی که بر عملکرد خانه موسیقی انتقاد دارند، شخصیتهای باسابقهای هستند و در کار خودشان مبرزند. برای نمونه اگر آقای شجریان آوازخوان برجستهای است، در آنسوی نیز دوستانِ منتقد، آهنگساز، نوازنده و محقق برجسته و معتبری هستند. بنابراین من به موضعگیریها و مصاحبهای که استاد شجریان کردند، انتقاد دارم و انتظار داشتم ایشان بهعنوان رئیس شورایعالی خانه موسیقی و نیز استاد توانمند، منشأ صلح و دوستی و اجماع دوطرف میشدند و به حرفهای طرفین گوش میدادند و آن زمان به داوری مینشستند. نه اینکه براساس گفتههای خانه موسیقی و نوشتههای مطبوعات، اعلام نظر کنند. اگر این اتفاق نمیافتاد، جوانها هم به پاسخگویی برنمیآمدند و به مصداق: سر چشمه بیاید گرفتن به بیل... بهنظر من در ابتدا میشد کارهایی کرد، ولی الان وضعیت بهگونهای است که احساس میکنم تعصبات بر فضا حاکم است. وقتی شنیدم خانه موسیقی از دکتر ساسان فاطمی شکایت کرده، بسیار متأسف و متأثر شدم. خانه موسیقی بهعنوان یک صنف، باید در جایگاهی باشد که همیشه فکر کند اعضا دارند علیهاش شکایت میکنند. خانه موسیقی نباید شکایت کند. خانه موسیقی نباید مسیر دادگاه را پیش بگیرد این یک سنت و بدعت بسیار زشت است و درنهایت کینهها و عداوتها را عمیق و عمیقتر میکند. در سیستم مدیریتی همواره یک اصل باید برای همه ما الگو باشد؛ که اگر در جایی عدهای دوست ندارند من نوعی حضور داشته باشم، خودم را کنار کشیده تا سوءتفاهمی برای دیگران پیش نیاید که من نوعی صاحب منافعی هستم. این خانه موسیقی متعلق به چند هزار عضوش است و مختاباد یک نفر است. اگر من نباشم بقیه میتوانند آنجا را اداره کنند. قطعا آدمهای شایستهتری وجود دارند. وینستون چرچیل میگوید: «گورستانها مملو از جسد افرادی است که میگفتند اگر ما نباشیم کار جهان به پیش نمیرود».
و اما جشنواره موسیقی فجر امسال؛ که بهناگاه با انتخاب آقای نوربخش بهعنوان مدیر جشنواره با مسائل خانه موسیقی گره خورد و درنهایت رویکرد عجیبوغریبشان موجب انتقادهای بعدی شد. برخی منتقدان بهنوعی جشنواره امسال را «نمایش قدرت» خانه موسیقی در قبال انتقادهای عنوانشده یکساله اخیر میدانند و مدیر جشنواره با حذف و تعدیلهایی نابجا، جشنواره را به سمتی برد تا از حضور شاخصهای موسیقی کشور، در مقابل منتقدان استفاده ابزاری کند... .
بحث شما دو قسمت است. در بحث سلیقه مدیریتی بالاخره آقای نوربخش اینگونه تشخیص دادند و این ترجیحات مدیریتی ایشان است. وزارت ارشاد میتوانست بگوید ما روش و سلیقه شما را قبول نداریم و این انتقاد بر ایشان وارد نیست، چون مدیری است که براساس طرح و سلیقه مدیریتی وارد کار شده است. این تشخیص و سلیقه ایشان بوده و باید به آن احترام گذاشت. شاید اگر من یا شما بودیم، برنامه دیگری را پیاده میکردیم. پس این سلیقه مدیریتی است و اگر انتقادی هست، در وهله اول به وزارت ارشاد است، چون انحصار جشنواره در اختیار آنهاست. ایشان بهعنوان مدیر، یک شرایطی گذاشت و وزارت آن را قبول کرد. اما در پس سلیقه و تشخیص ایشان اگر انتقادی هست آن مطلبی دیگر است.
خب این نگاه سلیقهای آقای نوربخش به دلیل اینکه پیش از مدیربودن جشنواره، مدیرعامل خانه موسیقی بوده و با توجه به اتفاقات اخیر خانه موسیقی... .
ایشان در مصاحبهای که داشتند اعلام کردند هیچ ارتباطی بین مدیریت جشنواره با مدیرعاملی ایشان نیست. زمانی وزارت ارشاد یک قرارداد با خانه موسیقی امضا میکند که برای نمونه، مدیرعامل خانه موسیقی، مدیر جشنواره باشد اما من فکر نمیکنم جشنواره امسال چنین بوده باشد، مگر اينكه اسنادی در این رابطه موجود باشد.
آیا عملا چنین ارتباطی نبوده؟
نه، شما فرض کنید الان من عضو شورای شهر هستم و میشوم مدیر یک جشنواره؛ این دو به هم مربوط نیستند.
درست است که میتواند مرتبط نباشد، گرچه شورای شهر با خانه موسیقی در اینجا فرق اساسی دارد اما در عمل چنین نبوده؟
بر فرض من مدیرعامل خانه موسیقی باشم. آیا در قانون آمده که چون شما مدیرعامل خانه موسیقی هستید مدیر جشنواره میشوید؟ یا چون مختاباد هستید؟ این دو موضوع مجزاست و باید از معاون وزیر ارشاد چنین چیزی را پرسید. آیا قرارداد با خانه موسیقی داشتید؟ یا با شخص حمیدرضا نوربخش؟ اگر خانه موسیقی طرف قرارداد بوده، باید اعضا و بازرسان خانه موسیقی چنین چیزی را بررسی کنند و ایشان پاسخگو باشند. یعنی باید برنامهها را میآوردند و هیأتمدیره تأیید و تصویب میکرد تا ایشان بهعنوان مدیرعامل خانه موسیقی و مدیر جشنواره، برنامهها را اجرائی کند؛ اما چنین نبوده است.
آیا یک نهاد صنفی میتواند مجری یک جشنواره باشد؟ صلاحیت این كار را دارد؟ یا جایگاهش این اجازه را به او میدهد؟
چرا نمیتواند؟ نهاد صنفی بالاخره میتواند با سازمانهای مختلف قرارداد داشته باشد... .
منظور من در اینجا مشخصا جشنواره فجر است که جشنوارهای ملی به حساب میآید، نه خصوصی؟
من میگویم خانه موسیقی یک پروژه گرفته است. مثلا الان در شهرداری میگویم برای اینکه به خانه تئاتر کمک شود، قراردادی با آنها امضا کنیم و آنها بیایند تئاترهای خیابانی را در متروها اجرا کنند و نهایتا این اتفاق هم به خانه تئاتر و هم به هنرمندان کمک میکند و در این راستا پروژهای را هم برای شهرداری انجام دادهاند و این یک کار قانونی است. پس اگر قرارداد با خانه موسیقی نبوده، اعضا نمیتوانند به مدیرعامل بگویند شما حق ندارید مدیر جشنواره باشید. اما در ارتباط با موضوع قبلی که مدیر جشنواره، گروهها و اشخاص حرفهای را اولینبار آورده، بیشتر شبیه شوخی است؛ من تعجب میکنم چرا امسال این حرفها را میزنند! چون این گروهها در طول سالها در جشنواره اجرا کردهاند... .
بله، ولی بخشهای دیگر حذف نشده بودند و اینگونه بر حضور گروهها و موسیقیدانهای شاخص تبلیغ نشده بود... .
نمیدانم چه بمب اتم دیگری! در جشنواره فجر منفجر شد که میگویند کیفیت بالا رفته است. برای مثال اثری که از خانواده محترم کامکار در اختتامیه جشنواره دیدیم چند سال پیش در همین جشنواره به اجرا درآمده بود و اتفاقا اینها جوانتر بودند و بهتر از این هم اجرا کرده بودند، کمااینکه کاملا امسال گروه خالص کامکار هم نبودند. نباید این مسائل را جور دیگری وانمود کرد. شما بهعنوان مدیر جشنواره نباید نوعی برخورد کنید که اینگونه فرض شود که گروهها و اشخاص افتخار دادهاند و در جشنواره شرکت کردهاند، بلکه جشنواره باید سیستمی داشته باشد که به این عزیزان افتخار بدهد و دعوتشان کند. مثلا من در مصاحبههای بعضی از دوستان میبینم که میگویند: «در جشنوارهای در اردن شرکت کردهام...» و اساسا مشخص نیست این جشنواره چه بوده و چه اعتباری دارد! این بهنوعی اعتبار به حساب میآید اما حضور در جشنواره فجر نه! حال چرا مسائل را برجستهسازی میکنیم که جشنواره امسال متفاوت بوده است؟! یک محقق یا روزنامهنگار بیاید بررسی کند چه اتفاقات خاصی در این جشنواره نسبت به دورههای قبلی افتاده است.
برای نمونه در سال ١٣٨٧ زندهیاد استاد لطفی «سپیده» و «کاروان شهید» را اجرا کردند... .
بله، محمدرضا لطفی، لوریس چکناواریان، من و دیگران حضور داشتند. در بخش بینالملل از آمریکا، ارمنستان، فرانسه، اتریش و... گروههایی بودند و مشخصا بخش بینالملل آن سال فوقالعاده بود. بزرگانی از موسیقی جهان شرکت کرده بودند، اما امسال بخش بینالملل بسیار فقیر بود... .
مثلا وعده حضور ژیوان گارسپاریان را دادند که مشخص نشد به کجا رسید و اساسا جز یک تبلیغ، ماجرا از چه قرار بوده!
در بخش بینالملل اصلا خوب نبودیم. من اعتقاد دارم گفتههای ما در مظن آزمایش و تجزیه و تحلیل قرار میگیرد و بعدها میبینیم که چنین چیزی نبوده است. اینكه اعلام میشود این جشنواره یکی از برجستهترین جشنوارههای موسیقی فجر بوده، مشخصا گویندهاش سواد موسیقیایی ندارد یا میخواهد به گروهی یا شخصی و جایی باج بدهد که من واقعا در این زمینه متأسفم.
از عبدالحسین مختاباد بهعنوان خواننده موسیقی ایرانی میپرسم: آیا جشنواره موسیقی فجر کمکی به رشد موسیقی کشور میکند؟
من بارها درباره جشنواره موسیقی این مثال را زدهام که در جشنواره فیلم وقتی یک کارگردان فیلمش برگزیده میشود یا بازیگر، آهنگساز، طراح صحنه و فیلمبردار و... جایزه میگیرند، بعد از آن کارهایی به او پیشنهاد میشود و میگویند این شخص برگزیده جشنواره است. اما درباره موسیقی چنین نیست و اصولا از برندگان جشنواره موسیقی هیچ استقبالی نمیشود و شرایط شخص برتر، کمافیسابق است.
مشخصا استاد حسین علیزاده در واکنشهای اخیرشان گفتند موسیقی فقط یک هفته به رسمیت شناخته میشود و این جشنواره اعتباری ندارد. درصورتیکه ایشان در جشنواره فیلم سالهای پیش شرکت کرده و جایزه هم بردهاند. این موضوع را چگونه میبینید؟ و اصولا کیفیت جشنواره در این زمینه تأثیرگذار نیست؟
موضوع اول از اموراتی است که همه ما در سال میبینیم و میدانیم. اما درباره موضوع دوم بارها گفتهام موسیقی فجر میتواند معدل جشنوارهها باشد. باید چند جشنواره در سال، در ژانرهای مختلف داشته باشیم و نهایتا برایند این جشنوارهها را به جشنواره فجر بیاوریم که میشود مانند جامجهانی یا المپیک. اگر چنین روندی را پیش نگیرند، سال دیگر هم اینگونه است که چند ماه قبل از جشنواره، دبیر و مدیر انتخاب میشوند و نهایتا یک عده میآیند اجرا میکنند و به خانههایشان بازمیگردند. در جشنواره باید موسیقی جدید باشد، افراد خَلق جدید داشته باشند و اتفاقات نو بیفتد و این شرایطی است که باید بر رویش پافشاری کرد.
بازمیگردم به موضوع خانه موسیقی؛ نهایتا با توجه به بیانیه اعتراضی منتقدان و حمایت از دکتر ساسان فاطمی که امضاي شما هم در آن است، چه اتفاقی باید بیفتد تا برونرفتی از این بنبست حاصل شود؟
باید انتخابات انجام شود. منتقدان و در مجموع اعضا بیایند رأی بدهند و کاندیدای مد نظر خود را انتخاب کنند. بالاخره این کسانی که در خانه موسیقی هستند دوستان و استادان ما هستند. در این بین جنگ و جدالی وجود ندارد و ما بهعنوان موسیقیدان و هنرمند باید الگوی جامعه باشیم. وقتی ما نتوانیم موضوعات و مشکلات را با روش و منش درست حل کنیم از دیگر اقشار چه انتظاری داریم. نباید با ادامه نزاع و شکافانداختن، ماجرا را به بداخلاقی بکشانیم؛ مثلا سایت خانه موسیقی مطلبی را منتشر کرده بود که در رابطه با یکی از عزیزان من بوده، نوشته بودند: ایشان با رانت خانه موسیقی به آن سر دنیا رفته است! درصورتیکه خانه موسیقی حقوق کارمندان خود را نمیتواند بدهد، چگونه به کسی میتواند چنین امتیازی بدهد؟! شما مثلا به عنوان یک موسیقیدان به اروپا و آمریکا سفر کنید و کارت عضویت و حتی مدیریت خانه موسیقیتان را نشان دهید! آیا برایشان ارزشی دارد، چه استفاده یا به قولی سوءاستفاده یا رانتی برای شما ایجاد میکند، این عضویت خانه موسیقی در داخل کشور ما هم نمیتواند گرهی از کار موسیقیدانان بگشاید چه رسد به ینگه دنیا شما وقتی بر روی صحنه میروید کسی از شما میپرسد که عضو خانه موسیقی هستید؟ نه، از شما اجرای خوب میخواهند. نهایتا این رفتارها خوب نیست، به قولی: بیا تا قدر یکدیگر بدانیم / که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم... خانه موسیقی باید نگاهی توأم با مهر داشته باشد. اگر کسی انتقاد دارد باید این انتقاد را به نگاه خود ارجح بداند. اینگونه است که خانه موسیقی در روندی عقلانی و دوستانه قرار میگیرد. با دعوا هیچ کاری پیش نمیرود «در جنگ هیچکس پیروز نیست». در تاریخ، جنگها هیچ حاصلی نداشتهاند. همه شکست خوردهاند چه بازنده، چه برنده، فقط خسارات باقی مانده و نابودی انسانها و در آخر طرفهای دعوا بر سر میز گفتوگو نشستهاند. این باید در خانه موسیقی یک الگو باشد.
فرهیختگان/گفتوگو با هاتف علیمردانی به بهانه اکران فیلم «کوچه بینام»
سینمای ایران بحران بازیگر دارد
هاتف علیمردانی، کارگردان جوان سینمای ایران با مدرک کارشناسی نقاشی، نخستین فیلم بلند خود را با نام « راز دشت تاران» در سال 88 ساخت. از آن سال تا امروز او هر سال با یک فیلم در جشنواره حضور دارد. پارسال فیلم «کوچه بینام» ساخته علیمردانی در جشنواره به نمایش درآمد و نامزد دریافت چهار سیمرغ شد که در نهایت باران کوثری، سیمرغ بلورین را از آن خود کرد. علاوهبر کوثری، فرهاد اصلانی و فرشته صدرعرفایی و امیر آقایی و پانتهآ بهرام نیز در این فیلم بازی میکنند. علیمردانی در فیلم « کوچه بینام» داستان زندگی دو خانواده در جنوب شهر را روایت میکند. آخرین فیلم علیمردانی با نام « هفت ماهگی» در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد که هیچ سیمرغی نصیب آن نشد. «کوچه بینام» در روزهای مرده اکران، به سالنهای سینما رونق خوبی داده است و فروش آن بالای یک میلیارد تومان است. همزمان با اکران این فیلم با هاتف علیمردانی به گفتوگو نشستهایم.
شما کار خود را از سینمای کودک آغاز کردهاید و جایزههایی هم در این حوزه نصیبتان شده است. بعد از این به ساخت فیلمهای بزرگسال روی آوردهاید و « مردن به وقت شهریور» را ساختهاید. احساس میکنم این فیلم، اولین نگاه شما به قشر جوان و نوجوان بود و حالا هم در ادامه فیلمهایتان نسل جوان و نوجوان را بهطور خاص به تصویر میکشید. آیا این مساله دغدغه ذهنیتان است یا پرداختن به این مساله از جای دیگری نشات میگیرد؟
یکی از مهمترین مسائل جامعه ما، نسلی است که از دنیای کودکی به برهوت جوانی پا گذاشته و در برزخ زندگی امروزی قرار گرفته است. دروغها، تقابلهای لفظی، چشم و همچشمی، کار و ازدواج و... مصائب جامعه هستند که جوانها با آن روبهرو شدهاند؛ آن هم بدون اینکه راهنمای خوب و فهیمی در این برهه داشته باشند. از طرفی سرعت تغییر و پوستاندازی جامعه، فرصت تفکر را از آدمها گرفته است. به نظر من نیاز مبرم جامعه، شناساندن انسان و ماهیت بشر و همچنین سنتهای زیبای کشور به این نسل است؛ اینکه به آنها یاد بدهیم خودتان باشید و ادای کس دیگری را درنیاورید، اینکه به آنها بفهمانیم آنچه دارید بسیار با ارزشتر از آن چیزی است که میخواهید به دست آورید. اینها دغدغههای ذهنی من در این سالها بوده است. همیشه به این موضوع فکر میکنم که آیا ما شرایط بلوغ فکری را برای جوانانی که قرار است فردا پدر یا مادر شوند، فراهم کردهایم. مساله دیگر در واقع خلئی است که بین بلوغ جسمی و فکری جوانان وجود دارد. ما به آدمهایی که همراه و همفکر بچهها هستند، با آنها راه میآیند و خطرها را به آنان گوشزد میکنند، نیاز داریم. تعداد نصیحتکنندهها در جامعه ما زیاد است و بچههای ما از نصیحت شدن خسته شدهاند. این تمام چیزهایی است که در سینمای خودم به آن میپردازم.
آیا فیلمهای بعدیتان هم در مورد جوانان است؟
فیلمساز با زمانهاش پیش میرود. بستگی دارد در آن زمان چه چالشی داشته باشد. چه چیزی ناراحتش کند و چه چیزی فکرش را درگیر کند. پیرنگ قصههای من ساخته و پرداخته ذهن خودم است و بار دراماتیک شخصیتهای قصهام از جامعهای میآید که نشان میدهد در آن زمان مردم به چه چیزهایی میاندیشند و چطور زندگی میکنند.
آیا فیلمهایتان با ممیزی و سانسور مواجه نمیشود؟
به هر حال خطی وجود دارد که باید یاد بگیریم روی آن لبه راه برویم. من بعد از این سالها یاد گرفتهام روی آن لبه راه بروم و حرف خودم را بزنم.
6 سال است که هر سال فیلم میسازم و جشنواره را یک ورودیه میدانم برای سینمای خودمان. به نظر میآید فیلمها در اینجا ممیزی میشوند؛ اما نه به لحاظ هنری، بلکه به لحاظ تجاری و زمان پخش. تمام اتفاقات سینمای سال آینده در همین ورودیه جشنواره شکل میگیرد. از بسیاری لحاظ خوب است، ولی از بعضی لحاظ جای بحث و بررسی و تفکر بیشتر دارد.
ایده اولیه فیلم کوچه بینام از کجا شروع شد؟
کوچه بینام در جامعه ما نفس میکشد؛ در کوچه پسکوچههای تهران. آدمهایش هم از جامعه هستند. باید در جامعه آدمها را ببینی و بشناسی تا بتوانی فیلمنامه را بنویسی. ما وقت بسیاری گذاشتهایم که آدمها را بشناسیم. البته این وقت بیشتر صرف شناخت ما به ازای بیرونی شخصیتها شده و اینکه با آنها صحبت کنیم و آنها را در کنار هم قرار دهیم و طراحی موقعیت کنیم. به همین دلیل نزدیک شش یا هفت ماه طول کشید تا فیلمنامه بهطور کامل نوشته شد.
در «کوچه بینام» با فیلمی روبهرو هستیم که هر کدام از آدمها با داستانهای خودشان وارد میشوند و درنهایت فیلم جمع و جور میشود. این مساله نشان میدهد با فیلمی داستانگو مواجه هستیم؛ با این تفاوت که در فیلم شما قهرمان نداریم. در واقع در فیلم قهرمانسازی نکردهاید، به همین دلیل از نگاه مردم «کوچه بینام» فیلمی قابل باور است. آیا خودتان به شخصه اعتقادی به قهرمانسازی ندارید یا شرط داستانگویی این رویه را از شما دور میکند؟
فیلمهای من هیچ وقت قهرمان نداشته است. فیلمهای اجتماعی اصولا قهرمان ندارند، چون در زندگی واقعی، ما قهرمان نداریم. پیرنگهای قصه ما براساس فضای مستندی است که در جامعه رقم میخورد. به همین دلیل شخصیتهایم نه سیاه هستند و نه سفید. معمولا بیشتر خاکستری هستند. تنوع رنگ هم از خاکستری پررنگ به خاکستری کمرنگ است.
فیلمهای اجتماعی اصولا برای مخاطب قابللمس است؛ البته مخاطبی که به قول شما در جامعه زندگی میکند. حالا با توجه به اینکه لوکیشن فیلم « کوچه بینام» را در جنوب شهر انتخاب کردهاید این فیلم برای چه قشری از جامعه قابل باور است؟
بومی بودن مهر فیلمهای اجتماعی من است. حداقل 80،70 درصد خانوادههای ایرانی به شکل سنتی زندگی میکنند.
انتخاب لوکیشن هم به مراتب تمام داستانهای فیلم را دربر میگیرد. اما چاهی در بدو ورود به خانهای که لوکیشن فیلم « کوچه بینام» است، وجود دارد که حتما نشاندهنده سمبل و نشانی است که قرار بوده پدر آن را پر کند.
بله، دقیقا درست. این چاه بار معنایی داشته و معطوف است به توجه نکردن پدر به پر کردن چاه؛ چاهی که تا پایان پر نمیشود و خانواده از آن ضرر میبیند. این مساله نشاندهنده آن است که اگر به عمق مسائل پی نبریم و مشکلاتمان را حل نکنیم تاول چرکیای شکل میگیرد که مطمئنا در آینده خطرناک خواهد بود.
پارسال با تماشای فیلم « کوچه بینام » فکر میکردیم فیلمهایتان نشان از این دارد که شما به سرنوشت و تقدیر اعتقاد دارید؛ اما با دیدن فیلم « هفت ماهگی» در سی و چهارمین جشنواره فیلم متوجه شدیم که کانون خانواده علت بروز هر اتفاق و مشکلی است. درست است؟
فکر میکنم ترکیبی از سرنوشت و اتفاقاتی است که خودمان آن را رقم میزنیم. یعنی یک قانون ریاضی وجود ندارد که ما از آن پیروی کنیم. به هر حال زندگی انسان بر اساس شانس و روابط اجتماعی طراحی میشود.
فیلمهای شما نشاندهنده سینمای بازیگر است. آیا برای فروش سراغ بازیگران چهره میروید؟
کارهای من به لحاظ بازیگری سخت هستند. هر بازیگری نمیتواند آن نقشها را بازی کند؛ زیرا فیلمهایم تنوع لوکیشن زیادی ندارند. تنوع بصری تصویر هم ندارند.
تقریبا از بازیگران ثابت هم استفاده میکنید.
من اینطوری فکر نمیکنم. اینها بازیگران مورد علاقهام هستند. به هر حال ما در سینمای ایران بازیگر درجه یک
کم داریم.
اکران در شرایط نا مناسب
همیشه اکران فیلمهایم در بدترین شرایط بوده است، ولی در آن اکرانهای بد هم فیلمهایم فروخته است؛ اما اگر فیلمهایم در اکرانهای بهتری نمایش داده شود صد در صد فروشش دو تا سه برابر میشود. فیلم «مردن به وقت شهریور» در بدترین شرایط؛ یعنی سه هفته مانده به اکران فیلم «محمد (ص)» اکران و 10 روز بعد تعداد سینماهایش نصف شد؛ در شرایط خیلی بدی بود ولی خودش را نجات داد. فیلم «کوچه بینام» در شرایطی اکران شد که ناامیدکننده بود. درست است که دارد میفروشد ولی اگر در شرایط بهتری اکران میشد مطمئنا فروش بیشتری داشت. شما در نظر بگیرید برگزاری جشنواره، انتخابات شورای خبرگان و خرید عید خانوادهها همه در اسفند اتفاق میافتد؛ همه این موارد جامعه را تحت تاثیر قرار میدهد. اکران این فیلم اگر در زمان مناسبی بود قطعا فروش آن سه تا چهار برابر میشد.
قدس/در گفتگو با روزنامه شرق؛
حاتمیکیا از قاسم سلیمانی می گوید
دیروز مصاحبه تازهای از ابراهیم حاتمیکیا در گفتوگو با روزنامه «شرق» منتشر شده است. اینجا هم کارگردان «بادیگارد» از دنیایی فراتر از متن فیلمهایش حرف میزند از نقد به سیاستهای فرهنگی دولت یازدهم تا جنگجویانی که فراتر از دیوار قلعه ایران میجنگند.
به گزارش قدس آنلاین ابراهیم حاتمیکیا کارگردان سینمای ایران، خوش صحبت است. دوستان و حتی کسانی که فکر دشمنی با او را دارند، با حرفهایش غافلگیر میشوند. کاریزمای حاتمیکیا هر چقدر برای رسانهها و مردم مطلوب باشد برای دولتها دردسر ساز بوده است. قامت اعتراضیش وجهی از کاریزمای او را شکل میدهد و این را همیشه و در هر دوره ای می توان در حرفهایش شنید. سال 87 بود و در روزگاری که او سریال درونگرای «حلقه سبز» را ساخت بود مصاحبه ای با محمد قوچانی کرده بود. در همان سالهای ابتدایی دولت احمدینژاد هم همین وجه اعتراضی آقا ابراهیم مشهود بود. آنجایی که رو به مصاحبه کنندهی زیرک میکند و میگوید:باور کنید دلم میگیرد. آن همه حرفهای گفتنی و داستانهای شنیدنی در این گنجینهی سینمای جنگ هست که میشود گفت. اما چه کنم که نگهبانهای تنگ نظری وجود دارند که نمیگذارند کارم را بکنم. این شهر خفهام کرده. دیگر خسته شدهام از فیلم ساختن در این چهار دیواری های تنگ. میخواهم بزنم بیرون. نگاه من افقهای باز بود. به دشت و حالا گرفتار شدهام به هیچ عنوان هم دوست ندارم نگاه غمگسارانهی بی معنی به گذشته داشته باشم. حرف روز دارم. اما چه کنم که نقل این داستانها توپ و تفنگ و تق و توق میخواهد، و اینها همه دست کسانیاست که با امثال من مثل یک سرباز رفتار میکنند.»
دیروز مصاحبه تازهای از ابراهیم حاتمیکیا در گفتوگو با روزنامه «شرق» منتشر شده است.اوضاع انگار کمی متفاوت شده است. اینجا هم کارگردان «بادیگارد» از دنیایی فراتر از متن فیلمهایش حرف میزند. حاتمیکیا باز هم از آرزوهای فیلمسازیش گفته است: یک روزی آرزویم این بود که فیلم چمران را بسازم و میگفتم اگر مُردم هم دیگر اشکالی ندارد، فقط چمران را بسازم. الان باز دلم چیزهای دیگری میخواهد. از یک قله رد شدم و دلم قلههای دیگری میخواهد.
دوست دارم از مروت پهلوانی قاسم سلیمانی بگویم
در اینجای بحث مصاحبه کننده میپرسد: الان چه قلهای مانده؟ و حاتمیکیا نامی به زبان میآورد که در این چندسال، بارها از او به حسرت یاد کرده است. او میگوید: در کوبانی که در منطقه کردستان عراق واقع شده، پکک حضور قوی دارد. نیروهای پکک کلی از بچهها و سربازهای ما را ناغافل در پادگانها و پاسگاهها زده و شهید کردهاند. وقتی قضیه کوبانی پیش آمد، مروت پهلوانی قاسم سلیمانی به نحوی بود که اصلا نیامد بگوید که بگذار همه آنها به خاطر ظلمهایی که در حملههایشان به سربازان ما روا داشتند، تقاص پس بدهند! بلکه با نیروهایش بلند شد و رفت و کوبانی را نجات داد و نگذاشت شهر به دست داعش بیفتد. دوست دارم از این مروتها بگویم. دوست دارم بچههایی را که در گوشهاند و دیده نمیشوند و به چشم نمیآیند، در فیلمهایم روایت کنم و به جامعهام بگویم اینها را بیشتر بشناسید!
سربازان امروز ایران در «بَرَز» میایستند، پای دیوار قلعه نمیایستند مبادا قلعه دچار ضربه شود
کارگردان «از کرخه تا راین» در مورد اینکه جنگ هنوز برایش زنده است و در مورد سربازان امروز ایران اسلامی گفته است: درست است که سیوچند سال از انقلاب میگذرد، ولی اتفاقاتی که امروز در منطقه میافتد، نشان میدهد که جنگ هنوز ادامه دارد! گاهی در تلگرام میبینم بچهها میگویند ایران یک قلعه است! قلعهها هم یک محدوده بیرون از خود دارند که به آن «بَرَز» میگویند. سرباز آنجا میایستد، پای دیوار قلعه نمیایستد که مبادا قلعه دچار ضربه شود. امروز بچههای ما دارند جلوتر از قلعه میجنگند والا داعش الان پشت دروازه ما و در حال توآمدن بود. برای همین بحث جنگ زنده و خیلی هم جدی است. هر وقت هم که بحث جدیتر شده و خبر از قصرشیرین آمده که ممکن است از آنجا وارد شوند، همهمان دیدیم که خوف برمان داشته. جنگ برایم هنوز زنده است. قاسم سلیمانی زنده است و مسیر، مسیری است که هنوز ادامه دارد. یک وقتی فکر میکردیم یک روز که جنگ تمام شد، این عده برمیگردند به پادگانها و سر زندگیشان مینشینند، اما میبینید که چنین خبری نشد. جنگ هنوز ادامه دارد و هیچ کاری هم نمیشود کرد و به بدترین شکلش هم دارد اتفاق میافتد.
رأس هرم اجرائی کشور برخلاف لباسی که بر تن دارند، هیچ نسبتی با هنر و فرهنگ ندارد
کارگردان بادیگارد در بخش دیگری از این مصاحبه باز هم با همان اصطلاح دیپلماتهای فرهنگی نسبت به مدیریت فرهنگی کشور معترض شده است و در جایی میگوید: مسئولان کنونی جز اظهار عجز و ناتوانی از بودجه حتی تشویقگر این موضوع هم نیستند. میگویند که پول نداریم و فقط میتوانیم تشویقتان کنیم. زمان ساخت فیلم «خاکستر سبز»، آقای لاریجانی وزیر ارشاد وقت، مرا در دفترش خواسته و گفت که حاضر است کمک کند تا من بروم بوسنی و تحقیق کنم؛ یعنی مدیر فرهنگی افقی را میبیند و براساس آن فیلمساز را تشویق میکند که اگر از سوژهای فیلم بسازی که دغدغه نظام است، موظفم کمکت کنم. اینطور میشود که فیلمها رنگ همسوی سیاستهای نظام میگیرند و اراده نظام در فیلمها دیده میشود؛ اما درباره این جشنواره چه باید بگویم؟ اثر مدیران فرهنگی بعد از آرامشدادن چیست؟ مثلا فیلمسازی که میخواهد برای جشنواره برلین فیلم بفرستد، میداند این جشنواره چه مانیفستی دارد که براساس آن اگر فیلمی درباره علایق آنها بسازد و حتی در طول فیلمبرداری یا مونتاژ نمایندهاش به فیلم سرکشی کند، میتوان آن را در جشنواره دید؛ اما آقای ایوبی شما جدای از شعار چه خواستید و چه شد؟ البته انتقاد صرفا به ایوبی و جنتی برنمیگردد. متأسفانه رأس هرم اجرائی کشور برخلاف لباسی که بر تن دارند، هیچ نسبتی با هنر و فرهنگ ندارد و در این آشفتهبازار وقتی زیردستان نیز از سربازانی انتخاب شوند که دغدغه این بحث را ندارند و اگر لازم به ایستادن پای اصولی باشد؛ چون خصلت ایستادگی نیاموختهاند، با هر باد موافق و مخالفی جابهجا میشوند و رفتارشان پر از تناقضهای مدیریتی است.
ایوبی و جنتی هر دو از عالم دیپلماسی به عالم فرهنگ آمدهاند
حاتمیکیا در پاسخ به چرایی عدم حمایت مدیران فعلی سینمایی از مجوزهایی که خودشان صادر میکنند و همچنین دلایل توقیف فیلمها گفت: به دلیل اینکه آقای ایوبی و جنتی هر دو از عالم دیپلماسی به عالم فرهنگ آمدهاند. عالم دیپلماسی با عالم فرهنگ فاصلهای به تناسب وسط تنور و بیرون از تنور دارد. ظاهرشان خیلی به هم شبیه است؛ کت و شلواری هستیم، خیلی تیپهایمان تروتمیز و مرتب است، مثل هم لباس میپوشیم؛ ولی عمیق که شویم، دیپلماتهایی که به فرهنگ آمدهاند، مرد مبارزه و ایستادگی در جایگاههایی که باید باشند، نیستند؛ چون چشمشان به تلکس رمزی شده است و نه اجتهاد شخصی.
مرد فرهنگی اگر بداند در جایگاهی که اشغال کرده، مؤثر نیست استعفا میدهد؛ ولی اینها اینطور نیستند!
او در اینجای بحث نظر جالبی در مورد وجه ایستادگی مدیران قبلی فرهنگی بیان میکند. او از خاتمی،مهاجرانی و لاریجانی نام میبرد و در مورد تفاوتشان با مدیران فعلی فرهنگ کشور میگوید: اول خاتمی و بعدا مهاجرانی و بعدا تا حدودی لاریجانی واجد این ویژگی ایستادگی و مبارزه بودند. مهاجرانی وزیری بود که کاراکتر داشت و در جایگاهی که داشت، مؤثر عمل میکرد. حالا اینکه موافق دیدگاه و مواضعش هستیم یا نه، به جای خود؛ ولی او برای حفظ منافع اهالی فرهنگ مبارزه میکرد. مطمئن هستم که آقای ایوبی در طول صدارتش یکبار هم با روحانی دیدار و تقاضای کمک به سینما نداشته؛ حتی آقای جنتی هم همینطور، ولی ببینید در دوران مرحوم سیفالله داد یا همین شمقدری چقدر از رئیسجمهور وقت فرصت گرفتند و پول و امکانات به سینما تزریق کردند. مرد فرهنگی اگر بداند در جایگاهی که اشغال کرده، مؤثر نیست استعفا میدهد؛ ولی چون این دوستان قرار نیست در حوزه فرهنگ بمانند و اینجا منصبی است برای ارتقا به جاهای دیگر پس هیچوقت چنین اتفاقی نخواهد افتاد؛ مگر آنکه آنقدر شور شود که به نوعی عذرش را بخواهند.
حاتمیکیا البته در جایی از مصاحبه به احوالات «حاج حیدر» و «بادیگارد» و نزدیکی آن به مختصات سیاسی - اجتماعی فعلی کشور میگوید که تصمیم قهرمان فیلم آن هم در دوران ریاستجمهوری روحانی برای اینکه بادیگارد چهرههای سیاسی نباشد، ارجاع سیاسی ندارد ولی تاکید میکند: نه لزوما به یک فرد خاص و به این مقطع! اصلا تعارف ندارم، من اگر میخواستم چنین حرفی بزنم، خیلی صریح میگفتم. اشاراتی به جهان سیاست دارم؛ اما اشاراتم به سیاست دوران روحانی نیست.
کاگردان «آژانس شیشه ای» در بخش دیگری از مصاحبه و در پاسخ به سوال حاشیه ای دیگری که آیا از اینکه به روحانی رأی دادید، پشیمان هستید یا نه؟ میگوید: نمیدانم چه باید بگویم. اگر درد شترهای خودمان در حوزه فرهنگ باشد که سخت پشیمانم، ولی وقتی کلیت نظام را تحلیل میکنم، حضورش را مؤثر میدانم.
«گزارش یک جشن» را نقد ٨٨ میدانم و ای کاش زمان خودش پخش میشد
حاتمیکیا در این مصاحبه در پاسخ به سوالی در مورد سرنوشت نمایش «گزارش یک جشن» گفته است که هیچ پیگیری برای نمایش آن ندارد ولی حرفهایی هم در مورد موافقان و مخالفان این فیلم بیان میکند: «گزارش یک جشن» فیلمی است که من ساختهام و بسیار آن را دوست دارم. یادم هست که منتقدان خیلی روی خوش به این فیلم نشان ندادند؛ ولی مردم بسیار بسیار در سالنهای سینماها تشویقم کردند. میدانم که این فیلم موافق و مخالفانی دارد. عدهای آن را طرفداری از جریان ٨٨ میدانند و عدهای آن را در کارنامه من انحراف از اصول ارزشی. همه اینها هم به سکانس پایانی فیلم برمیگردد که به سبک دوربین موبایلی فیلمبرداری شده است. من «گزارش یک جشن» را نقد ٨٨ میدانم و معتقدم ای کاش در زمان خودش آن را پخش میکردیم. شجاعتی که در شمقدری دیدم و در دولت قبلی ندیدم. اطمینان دارم که هیچ فیلمی در محاق توقیف نخواهد ماند؛ همانطورکه به رنگ ارغوان در دولت خاتمی توقیف شد و در دولت احمدینژاد آزاد؛ این فیلم نیز بالاخره روی پرده را خواهد دید. من همچنان مشتاقم که فیلمم اکران شود؛ ولی نه به تشویق کسانی که چهرهای دوگانه و به روایتی منافقانه دارند و قصدشان از اکران، تحلیل فیلم نیست؛ چراکه در همان زمانی هم که ساخته شد، دغدغهشان مفهوم فیلم نبود، الان نیز همین دغدغه را دارند و بیشتر بازی سیاسی است. من هیچ میلی برای بازی در این میدان نفسانی ندارم و همچنان صبور خواهم ماند.
مصاحبه کننده در این گفتوگو بحث را به سمت دیگری میکشاند و از حاتمیکیا در مورد افرادی که اصطلاحا دلواپس می نامدشان سوال میکند. حاتمیکیا هم در مورد این سوال با زیرکی جواب داده است و گفته است : دلواپسان که دارند کارشان را میکنند! از دولتمردان هم باید خواست پای وظایفشان بایستند! اگر دلهای یک عدهای برای یکسری اتفاقات واپس است که الحمدلله با ایمان کامل دارند کارشان را میکنند، این طرف دل مسئولانی که فاقد این ایستادگی و ایمان هستند باید واپس باشد تا بلکه کاری کنند!
هیأت دولت گاهی در موضع اپوزیسیون میایستد
در جایی از مصاحبه از حاتمیکیا درمورد اتفاقاتی حاشیه ای فیلم «رستاخیز» یا حواشی سفر معتمداریا به کاشان سوال میشود و کارگردان «بادیگارد» باز هم با انتقاد از نقش منفعل دولت میگوید: حیرتآور است وقتی میبینیم این اتفاق افتاده که هیأت دولت هم گاهی در موضع اپوزیسیون میایستد و حرفش را میزند؛ یعنی خودش را از آنچه بهعنوان ساختار سیستم مطرح است، جدا میکند. میگویند «ببینید این اتفاقات که میافتد، کار ما نیست، کار آنهاست!» به نظر من این غمانگیز است و نباید چنین نگاهی حاکم باشد. الان آقای ایوبی و آقای جنتی و تشکیلات ارشاد که جزء ساختار نظام هستند، نمیشود صرفا در برابر این اتفاقات، در مقام اپوزیسیون ظاهر شوند و نقد کنند! باید بروند و این مسائل را با ایستادگی و پایمردی حل کنند. نه اینکه فقط در لفظ، منتقد این اتفاقات باشند و برایش کاری نکنند.
کاگردان «به رنگ ارغوان» حتی در مورد عدم حضور رئیس جمهوری در شورای عالی سینما انتقاد کرده است و گفت: مقام معظم رهبری جایگاه فرهنگ را اینگونه تعریف کردهاند که «فرهنگ را ذیل سیاست جا ندهید» و از اهالی فرهنگ خواستهاند که در جایگاهی بالاتر بایستند. وقتی میبینم آقای روحانی یک بار هم در جلسات «شورایعالی سینما» که با چه مصیبتی شکل گرفت، شرکت نمیکند تا لااقل در جریان یک بخشی از مسائل قرار بگیرد، دیگر چه میتوانم بگویم؟ اصلا ایشان بهعنوان رئیس شورایعالی، این شورا را کنار گذاشتند و برایشان جزء بحثهای حاشیهای شده.
یا اینجا نمیآمدی یا بابت این صندلیای که رویش نشستهای، باید برای سینما بجنگی
در این جای بحث مصاحبه کننده به حمایت از مواضع دولت میگوید: البته چالههای زیادی از دولت قبل مانده بود که مشغول پر کردنش بودند و هستند، از جمله مناقشه هستهای و مذاکرات بینالمللی... . حاتمیکیا هم جوابش را صریح می دهد:اینها حرف و بازی است. هر چیزی به جای خود. میخواهم بگویم اگر از این به بعد به فرهنگ و سینما توجهی ویژه نداشته باشند، سهمی از این دستاورد رفع تحریمها نصیب سینما نمیشود. مسئولان جوری از بیبودجگی خزانه فرهنگ حرف میزنند، که انگار میخواهند مسئولیت از گردنشان برداشته شود. باید به ایشان گفت آقا یا اینجا نمیآمدی بهعنوان مسئول بنشینی یا بابت این صندلیای که رویش نشستهای، باید برای بچههای هنر و سینما بجنگی، خون دل بخوری و پایشان بایستی تا این مسائل حل شود. اما من میبینم این اتفاق نمیافتد. چرا نمیافتد؟ چون مسئولان فعلی، جنگاوران حوزه فرهنگ نیستند؛ متخصصان حوزه سیاست و دیپلماسیاند. دیپلماسی قواعد متفاوتی دارد. دیپلمات امروز یک چیز میگوید، فردا حرفش را عوض میکند. امروز میگوید من مخالف یک چیزی هستم و شب تلکسی میآید و پیامی میگیرد، فردا میشود موافق همان چیز! احتیاجی هم ندارد وارد بحثی شود؛ او برای حرفش نمیجنگد.
کاهانی، فرهادی و کیمیایی برای من تحسین برانگیزند
حاتمیکیا معتقد است هنوز جنگجو است و از ایستادن پای اصول، حمایت میکند. او درجایی از کاهانی و فرهادی و کیمیایی به عنوان کارگردانهایی که پای اصولشان ایستاده اند با احترام یاد میکند و میگوید: آنچه ممکن است برای یک کارگردان در فیلمسازی و در جشنواره رخ دهد، به من و جهان من هیچ ربطی ندارد. حتی ممکن است با همان کارگردان خارج از این فضا، یک جای دیگر شاخ به شاخ همدیگر بایستیم و اصلا همدیگر را تحمل هم نکنیم. اما بهعنوان فیلمسازی که پای آنچه میگوید، ایستاده و اگر قدمهای بعدیاش را هم دنبال کنید، میبینید دارد همان را میگوید و دنبال میکند، این ستایشبرانگیز است. مثلا سینمای کاهانی هیچ ربطی به سینمای من ندارد اما کاهانی برای من محترم است. چون پای آنچه میگوید میایستد و مسیرش هم مشخص است و میداند دارد چهکار میکند. حتی آقایانی مثل فرهادی، آقای کیمیایی و... هم مسیر و جایگاهشان مشخص است و دارند راه خودشان را میروند و این برای من تحسینبرانگیز است. اما در این بین بعضیها هم هستند که فیلم میسازند، یک بار اینوری و یکبار آنوری میروند و اصلا نمیفهمی رنگشان چیست؟ قلمشان چیست؟ خطشان چیست؟ هیچچیزشان را نمیتوان فهمید چون اینها موجسوارانند!
با فیلمسازی که هویت ندارد مخالفم/ شیوه مرده شوری در فیلمسازی را دوست ندارم
کارگردان«دیده بان» میگوید با فیلمسازی که هویت ندارد مخالف است و در مورد اینکه چگونه هویت یک فیلمساز شکل میگیرد میگوید: با اصرارکردن بر جایگاه خود، بابت آن صبوریکردن، اصرارورزیدن برای بیان حرف خود، تحملکردن دشواریها و کوتاهنیامدن. متأسفانه در این چند سال در سینمای ما، به این بحث چندان وقعی نگذاشتهاند. مثلا من الان سه دهه است که فیلم میسازم و میتوانید از هر فیلم من، مرا دنبال کنید. بگویید این مسیرش این است و افتوخیزهایش هم این است. چند فیلمساز را میتوانید اینطوری تعقیب کنید؟ چقدر از فیلمسازهای ما اینطوری کار میکنند؟ یک مردهشورهایی هستند که هر مردهای را به آنها بدهند میشورند و هیچ مسئلهای هم برایشان مهم نیست. من این شیوه مردهشوری را دوست ندارم. برای همین فیلمسازی که مشی دارد و مردهشور نیست، حتی اگر زمین تا آسمان نظرات و نگاهمان با هم متفاوت باشد، برایش ارزش قائلم، محترم میشمارمش و میگویم بارکالله، آفرین!
کارگردان «بادیگارد» در این مصاحبه که گویا برای پیش از ایام انتخابات مجلس صورت گرفته است، در خصوص نگاه و نظر نمایندگان مجلس قبلی به موضوع فرهنگ و هنر گفته است: راستش تا به حال خیلی به مجلس توجهی نداشتم، ولی وقتی فریادهای اصولی آرمانگرایان را میبینم که هیچ فریادرسی از دولت برنمیخیزد، تازه به جایگاه مجلس و کمیسیون فرهنگی فکر میکنم. خدا کند در مجلس آینده کسانی در کمیسیون فرهنگی بنشینند که درک آرمانی از فرهنگ داشته باشند، والا همین صدا نیز خاموش خواهد شد.
به شبکه های اجتماعی خوش بین نیستم، آدرس غلط میدهند
در بخش دیگری از این مصاحبه، حاتمیکیا از عدم علاقه اش به شبکه های اجتماعی و رسانههای مجازی میگوید. مصاحبه کننده از او میپرسد: پس چطور جوانها را میشناسید و از دنیای جوانها باخبر میشوید؟ و حاتمیکیا جواب میدهد:مگر جوانها فقط در همین محیطهای مجازی هستند؟ من خیلی خوشبین به این فضاها نیستم و حتی معتقدم آدرس غلط میدهند. کسانی که به این فضا دل خوش میکنند، عملا از جامعه عقب میافتند. این محیطها حضورشان به اندازه یک فشار دگمه به خاموشکردن دستگاه اینترنت است و من در فیلم «چ» کاملا فهمیدم که این فضا اصلا قابلاعتماد نیست و نباید دل به آن سپرد. اما برای ارتباط با جوانها، راههای حضوری و چشمدرچشم هست که من به حد خودم در آن حضور دارم. ادعای بزرگی هم ندارم، دو پسر جوان دارم که با آنها زندگی میکنم. به اندازه خودم جوانها را درک میکنم؛ به اندازه معاشرت یک مرد ٥٤ساله، با نسل جدید ارتباط دارم. هرچه از جوانها میدانم از زاویه پدر و پدربزرگی است که نوه دارد. البته بهگواه دوستان جوانی که با من همقدم میشوند، روحم بهشدت جوان است و اهل مبارزه.
مردم سالاری/معاون وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي تاکيد کرد
قانون انتشار و دسترسي آزاد به اطلاعات از افتخارات دولت يازدهم
معاون مطبوعاتي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي، قانون انتشار و دسترسي آزاد به اطلاعات را يکي از افتخارات دولت يازدهم و حوزه مطبوعات دانست و گفت: اين قانون مقدمه مبارزه با فساد است. به گزارش ايسنا، حسين انتظامي از خبرنگاران خواست که قانون انتشار و دسترسي آزاد به اطلاعات را مطالعه و به آن استناد کنند و اظهار کرد: اين قانون کاملا از نظر رويکردي با بقيه قوانين متفاوت است. در ساختمان اين قانون، رابطه حاکميت و مردم، بر اساس پاسخگويي تعريف شده است؛ بر اساس اين قانون هر شهروند که از هر دستگاه حاکميتي به معناي عام کلمه و حتي بخش خصوصي که خدماتي را ارائه ميدهد اطلاعاتي را درخواست کند، آن دستگاه موظف است اطلاعات را در اختيارش قرار دهد. دبير کميسيون قانون انتشار و دسترسي آزاد به اطلاعات تأکيد کرد: دستگاهها موظفند به صورت موازي به سمتي بروند که براي دريافت اطلاعات، درخواستي وجود نداشته باشد و پاسخگويي دستگاهها در اينباره پيشدستانه باشد. انتظامي برخي دشواريهاي فرهنگي و اجتماعي را از موانع اجرايي اين قانون دانست و اظهار کرد: شايد ساختار نفتي در 100سال اخير در ايران يکي از دلايلي بوده که برخي مديران الزامي به پاسخگويي احساس نميکردند و نظام ديواني ما زياد با روح اين قانون همراه نيست.
معاون مطبوعاتي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي اجراي اين قانون را نيازمند عزم همگاني عنوان کرد و گفت: رييس جمهوري تاکيد خاصي بر اجرايي شدن قانون دسترسي آزاد به اطلاعات دارد و اين فرصت مغتنمي است؛ زيرا هر دولتي حاضر نيست خودش داوطلب شود و بگويد هرچه ميخواهيد از من بپرسيد.
او با تأکيد بر ماده 4 قانون مطبوعات که در آن تصريح شده است، هيچ مقام دولتي و غيردولتي حق ندارد براي چاپ يا عدم چاپ مطلبي در نشريات درصدد اعمال فشار برآيد، قانون دسترسي و انتشار آزاد اطلاعات را اهرم موثري براي همافزايي با اين ماده قانون مطبوعات ارزيابي کرد و گفت: در دو سال گذشته يکي از تلاشهاي ما در وزارت ارشاد اين بود که به هيچ عنوان دستورالعملهاي غيرقانوني را به رسانهها ابلاغ نکنيم؛ زيرا هيچکس حق ندارد خلاف قانون به مطبوعات بگويد اين کار را بکنيد يا نکنيد. انتظامي رسانهها را به ترويج و تلاش براي اجرايي شدن کامل اين قانون در جامعه فرا خواند و افزود: جامعه و مردم بايد با اين قانون و حق خود آشنا شوند و دستگاههاي اجرايي هم به اين باور برسند که بايد پاسخگو باشند؛ تسريع در رسيدن به دولت الکترونيک در اجرايي شدن اين قانون بسيار موثر است.
گالري مژده با «ديدار» به استقبال نوروز ميرود
گروه فرهنگي: گالري مژده عصر جمعه چهاردهم اسفند با ارائه نمايشگاه نقاشي و سراميک مجيد حميديان به استقبال نوروز ميرود. «ديدار» عنوان اين نمايشگاه است که تازهترين آثار حميديان، هنرمند مقيم فرانسه که در نقاشي، تئاتر و فيلمسازي فعال است را در برميگيرد و حسن ختام فعاليتهاي گالري مژده در سال 94 محسوب ميشود. مجيد حميديان متولد سال 1340تهران ، زير نظر استاد گلزاري کار نقاشي را فرا گرفت و در رشتههاي طراحي و گرافيک دورههاي متعددي را گذراند، سپس به هنرهاي نمايش روي آورد و مدرسه تئاتر آناهيتا را نزد مصطفي اسکويي، مهين اسکويي و مهدي فتحي به پايان رسانيد، او در گروههاي حرفه اي خانه نمايش به ايفاي نقش هم پرداخت. سپس براي ادامه تحصيل به کشور فرانسه رفت ودر دانشگاه هنرهاي زيباي شهر ليل ( شمال فرانسه) در رشته نقاشي و مجسمه سازي ادامه تحصيل داد که چندين نمايشگاه در پاريس و شهرهاي مختلف فرانسه را در پي داشت. مجيد حميديان درباره آثارش ميگويد: «سماع رنگ و بوم از انتزاع جسم و روح در پس زمينه سيال نوستالژي و نبرد نا برابر احساس و خرد در وراي غربت .سياهي باره وباره از پس ترديد وعشق بر بوم زندگي بوميسبز در طبيعت محض ،پس به کدام اعتبار قلم زدن بر صحت اعوجاج وبه کدام عشق کشيدن بر صحنه روزگار و به کدام قسم ماندن بر اين اعتبار» اين نمايشگاه تا 17 اسفند ماه در گالري مژده به نشاني: سعادتآباد – خيابان علامه شمالي – خيابان 18 شرقي – پلاک 27 – واحد 1 داير خواهد بود.
وطن امروز/انتقاد صریح حاتمیکیا از رئیس دولت یازدهم
رأس هرم اجرایی کشور نسبتی با فرهنگ و هنر ندارد
از اکران فیلم «بادیگارد» در جشنواره فیلم فجر تا این روزهای اکران دانشگاهی، این اثر و کارگردان برجستهاش مورد توجه اهالی خبر و نظر قرار گرفتهاند. ابراهیم حاتمیکیا در تازهترین گفتوگویش که با روزنامه شرق صورت گرفت، پاسخهای قاطعی به معترضان داد و در انتقاد از انفعال مدیران سینمایی دولت یازدهم عنوان داشت که رأس هرم اجرایی کشور برخلاف لباسی که بر تن داشته، هیچ نسبتی با هنر و فرهنگ ندارد! در بخشی از متن گفتوگوی ابراهیم حاتمیکیا، کارگردان فیلم «بادیگارد» آمده است: «انتقاد صرفا به ایوبی و جنتی بازنمیگردد. متأسفانه رأس هرم اجرایی کشور برخلاف لباسی که بر تن دارد، هیچ نسبتی با هنر و فرهنگ ندارد. در این آشفتهبازار وقتی زیردستان نیز از سربازانی انتخاب شوند که دغدغه این بحث را ندارند، اگر لازم به ایستادن پای اصولی باشد، چون خصلت ایستادگی نیاموختهاند، با هر باد موافق و مخالفی جابهجا میشوند و رفتارشان پر از تناقضهای مدیریتی است. آقایان ایوبی و جنتی هر دو از عالم دیپلماسی به عالم فرهنگ آمدهاند. عالم دیپلماسی با عالم فرهنگ فاصلهای به تناسب وسط تنور و بیرون از تنور دارد. ظاهرشان خیلی به هم شبیه است؛ کت و شلواری هستیم، خیلی تیپهایمان تروتمیز و مرتب است، مثل هم لباس میپوشیم ولی عمیق که شویم، دیپلماتهایی که به فرهنگ آمدهاند، مرد مبارزه و ایستادگی در جایگاههایی که باید باشند، نیستند چون چشمشان به تلکس رمزی شده است، نه اجتهاد شخصی. مطمئن هستم آقای ایوبی در طول صدارتش یکبار هم با روحانی دیدار و تقاضای کمک به سینما نداشته، حتی آقای جنتی هم همینطور ولی ببینید در دوران مرحوم سیفالله داد یا همین شمقدری، چقدر از رئیسجمهور وقت فرصت گرفتند و پول و امکانات به سینما تزریق کردند. مرد فرهنگی اگر بداند در جایگاهی که اشغال کرده، مؤثر نیست استعفا میدهد ولی چون این دوستان قرار نیست در حوزه فرهنگ بمانند و اینجا منصبی است برای ارتقا به جاهای دیگر، پس هیچوقت چنین اتفاقی نخواهد افتاد، مگر آنکه آنقدر شور شود که به نوعی عذرش را بخواهند. مقام معظم رهبری جایگاه فرهنگ را اینگونه تعریف کردهاند که «فرهنگ را ذیل سیاست جا ندهید» و از اهالی فرهنگ خواستهاند که در جایگاهی بالاتر بایستند. وقتی میبینم آقای روحانی یک بار هم در جلسات «شورایعالی سینما» که با چه مصیبتی شکل گرفت، شرکت نمیکند تا لااقل در جریان بخشی از مسائل قرار بگیرد، دیگر چه میتوانم بگویم؟ اصلا ایشان بهعنوان رئیس شورایعالی، این شورا را کنار گذاشتند و برایشان جزو بحثهای حاشیهای شده است. اگر از این به بعد به فرهنگ و سینما توجهی ویژه نداشته باشند، سهمی از دستاورد رفع تحریمها نصیب سینما نمیشود. مسؤولان جوری از بیبودجه بودن خزانه فرهنگ حرف میزنند که انگار میخواهند مسؤولیت از گردنشان برداشته شود. باید به ایشان گفت آقا یا اینجا نمیآمدی بهعنوان مسؤول بنشینی یا بابت این صندلیای که رویش نشستهای، باید برای بچههای هنر و سینما بجنگی، خون دل بخوری و پایشان بایستی تا این مسائل حل شود. اما من میبینم این اتفاق نمیافتد. چرا نمیافتد؟ چون مسؤولان فعلی، جنگاوران حوزه فرهنگ نیستند، متخصصان حوزه سیاست و دیپلماسیاند. دیپلماسی قواعد متفاوتی دارد. دیپلمات امروز یک چیز میگوید، فردا حرفش را عوض میکند... امروز بچههای ما دارند جلوتر از قلعه میجنگند و الا داعش الان پشت دروازه ما و در حال توآمدن بود. برای همین بحث جنگ زنده و خیلی هم جدی است. هر وقت هم که بحث جدیتر شده و خبر از قصرشیرین آمده که ممکن است از آنجا وارد شوند، همهمان دیدیم که خوف برمان داشته. جنگ برایم هنوز زنده است. قاسم سلیمانی زنده است و مسیر، مسیری است که هنوز ادامه دارد. یک وقتی فکر میکردیم یک روز که جنگ تمام شد، این عده برمیگردند به پادگانها و سر زندگیشان مینشینند اما میبینید که چنین خبری نشد. جنگ هنوز ادامه دارد و هیچ کاری هم نمیشود کرد و به بدترین شکلش هم دارد اتفاق میافتد.
وطن امروز/برگزاری جلسه هماندیشی رسانهها با جشنواره امام رضا(ع)
کارگروه هماندیشی رسانهها با جشنواره بینالمللی فرهنگی - هنری امام رضا(ع) با حضور اصحاب رسانه و سیدجواد جعفری، دبیر این جشنواره در دبیرخانه بنیاد امام رضا(ع) در تهران برگزار شد. در این نشست سیدجواد جعفری، دبیر جشنواره بینالمللی فرهنگی - هنری امام رضا(ع) درباره فعالیتهای سال آتی این جشنواره توضیح داد: اکنون برای داخل کشور 86 عنوان برنامه و برای خارج از کشور 77 عنوان برنامه تعریف شده است. وی با اشاره به 6 مرحله برنامهریزی شده برای جشنواره آتی گفت: یک مرحله آسیبشناسی جشنواره در کارگروههای هشتگانه است، اکنون 2/38 درصد از برنامهها نسبت به گذشته تغییر کرده است. در مرحله بعد هم کمیته برنامهریزی و سپس شورای سیاستگذاری به ریاست وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تشکیل شد. جعفری درباره احیای مسیر جاده ولایت گفت: از شلمچه تا سرخس مسیر قدمگاههای امام رضا(ع) قرار دارد و این مسیر برای مردم گرامی است. تلاش داریم در این راه به احیای فرهنگی این قدمگاهها در جاده ولایت بپردازیم. علاوه بر اینها برنامههایی در موضوعات کتابخوانی، کودک و نوجوان با همکاری کانون پرورش فکری، فعالیت 35 دانشگاه با موضوعات فرهنگی – هنری - علمی و طبالرضا، توجه به آموزش و کارگاههای آموزشی در مشهد، توجه به نظارت و اثربخشی، اهمیت شعار سبک زندگی و اقتصاد مقاومتی و تولید آثار با این رویکرد خواهیم داشت. جعفری درباره 2 فعالیت بینالمللی جشنواره در راستای مشهد 2017 (پایتخت فرهنگی جهان اسلام در سال 2017) گفت: قرار است مجامع تخصصی اروپا و آمریکا و مجامع تخصصی آفریقایی امسال برگزار شود، همچنین پیشنشستهای همایش بانوان مروج فرهنگ رضوی در قم، مشهد و شیراز برپا شود تا مقدمهای برای برگزاری مجمع جهانی خادمان فرهنگ رضوی و همایش بینالمللی بانوان مروج فرهنگ رضوی در سال 2017 باشد. وی درباره بودجه جشنواره امام رضا(ع) گفت: هر استان، پیشنهادات خود را در قالب شناسنامه طرح برنامه موضوعی جشنواره به بنیاد ارائه کند که یک سوم از هزینهها توسط بنیاد و مابقی با مشارکت استان تأمین خواهد شد. همچنین در این نشست، هماندیشی نیز بین اصحاب رسانههای مکتوب و دیجیتال و رئیس بنیاد امام رضا(ع) صورت گرفت که براساس این هماندیشی، جعفری نکاتی را بدین شرح بیان کرد: جشنواره امام رضا(ع) باید تلاش کند با عمقبخشی به فرهنگ رضوی، زمینه ترویج بیش از پیش آموزههای اهلبیت علیهمالسلام بویژه آموزههای رضوی را در جامعه فراهم کند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com