کد خبر: ۸۷۶۸۲۸
تاریخ انتشار:
فراسوی هراس و کلیشه‌های رسانه‌ای

اسلام، آینه‌ای برای غرب: فراخوانی به عدالت، فروتنی و درک متقابل

جهان امروز بیش از هر زمان دیگری به «فهم» نیازمند است. دهه‌هاست که ما به جای پل، دیوار ساخته‌ایم و به جای احترام، بذر بدگمانی کاشته‌ایم.
اسلام، آینه‌ای برای غرب: فراخوانی به عدالت، فروتنی و درک متقابل

گروه بین الملل: جهان امروز بیش از هر زمان دیگری به «فهم» نیازمند است. دهه‌هاست که ما به جای پل، دیوار ساخته‌ایم و به جای احترام، بذر بدگمانی کاشته‌ایم. در غرب، شنیدن نام «اسلام» اغلب تداعی‌گر درگیری، افراط‌گرایی یا هراس است؛ تصویری که نه محصول واقعیت، بلکه نتیجه دهه‌ها شرطی‌سازی رسانه‌ای و تبلیغاتی است. اما فراتر از این تصویر مخدوش، حقیقتی انسانی، عمیقاً معنوی و عدالت‌محور در قلب این آیین نهفته است.

به گزارش بولتن نیوز ،درک این واقعیت، نه‌تنها برای شناخت «دیگری»، بلکه برای شناخت «خود» ضروری است. تمدن غربی بدون درک نقشی که اسلام در گذشته و حال آن ایفا کرده، نمی‌تواند به درک کاملی از خود برسد.

برخلاف تصور رایج، هسته اصلی پیام اسلام نه بر ترس، که بر زیبایی، خرد و نظمی استوار است که اصرار دارد «ایمان» باید به «عمل» منجر شود. در قلب این عمل، مفهومی رادیکال از عدالت نهفته است. قرآن مومنان را فرا می‌خواند: «استوار بر عدالت بایستید، حتی اگر علیه خودتان باشد.» تصور کنید اگر رهبران سیاسی، مدیران عامل شرکت‌ها و قضات امروز از چنین فرمانی پیروی می‌کردند، چه نوع جامعه‌ای داشتیم؟

این تاکید بر عدالت اجتماعی و شفقت، در مفهوم «امت» تجلی می‌یابد؛ کلمه‌ای که فراتر از «ملت» است و به معنای یک «اجتماع مبتنی بر مراقبت» است که نه بر اساس نژاد یا ثروت، بلکه بر پایه مسئولیت اخلاقی مشترک بنا شده است. این اصل که رنج یک فرد، همه جامعه را متاثر می‌کند، یک اصل غریبه نیست، بلکه اصلی عمیقاً انسانی و جهانی است.

پیام آخرین خطبه پیامبر اسلام نیز بر ارزش‌هایی تاکید دارد که دنیای مدرن هنوز برای دستیابی به آن‌ها در تقلا است: برابری میان نژادها، احترام به زنان و عدالت اقتصادی. این‌ها ایده‌هایی بنیادین برای یک جامعه عادلانه هستند.

دنیای مدرن، جهانی است که در آن «استکبار» پاداش می‌گیرد، «سود» ستایش می‌شود و «فروتنی» نشانه‌ی ضعف تلقی می‌گردد. اما در جهان‌بینی اسلامی، فروتنی یک نقطه قوت است. خود کلمه «اسلام» به معنای تسلیم شدن و همسو کردن اراده خود با چیزی برتر، عادلانه‌تر و فراتر از «نفس» است. این پیامی است که جهان مدرن آن را فراموش کرده است.

ایمان در بهترین حالت خود، نه در مورد سلطه، بلکه در مورد تسلیم شدن در برابر صلح، فروتنی و خداوند است. این یادآوری دائمی که «خدا بزرگتر است» (الله اکبر)، به معنای آن است که خدا بزرگتر از سیاست‌های ما، غرور ما و طمع ماست. این تذکری است که ما مرکز جهان نیستیم و فروتنی، آغاز خرد است. شاید این همان اصلی باشد که جهان در حال احتضار از استکبار، به آن نیاز دارد.

تراژدی گفتمان مدرن این است که تاریخ را فراموش کرده‌ایم و به ترس اجازه داده‌ایم جایگزین کنجکاوی شود. زمانی که اروپا در «عصر تاریکی» فرو رفته بود، این تمدن اسلامی بود که جبر، پزشکی، نجوم، معماری و فلسفه را به جهان هدیه داد. دانشمندان مسلمان بودند که دانش یونان باستان را حفظ کردند، ارسطو را ترجمه کردند، افلاطون را پاس داشتند و بیمارستان‌هایی ساختند که در آن مراقبت، یک وظیفه الهی تلقی می‌شد.

اسلام نه دشمن پیشرفت، که خود «پیشرفت» بود. ما از نیوتن صحبت می‌کنیم اما ابن هیثم را فراموش می‌کنیم؛ داوینچی را می‌ستاییم اما الجزری را از یاد می‌بریم؛ از سقراط نقل می‌کنیم اما فارابی را نادیده می‌گیریم. این فراموشی تاریخی باعث شده نسلی رشد کند که معتقد است غرب نور را اختراع کرده و شرق در تاریکی زندگی می‌کند. این انگاره‌ی غلط، مولد تفرقه است.

قرن‌ها پیش از آنکه جهان با بحران‌های اقلیمی مدرن و گزارش‌های کربن مواجه شود، اسلام اخلاق زیست‌محیطی قدرتمندی را ارائه می‌کرد. در این دیدگاه، زمین یک «امانت» است، نه یک دارایی. انسان‌ها «نگهبان» و «مراقب» زمین هستند، نه فاتحان آن. پیامبر اسلام می‌گوید: «زمین سبز و زیباست و خداوند شما را به عنوان نگهبانان آن گماشته است.»

این دیدگاه در تضاد مستقیم با حرص و طمع شرکت‌هایی است که امروز سیاره را برای سودآوری نابود می‌کنند. اسلام مدت‌ها پیش فهمیده بود که همه‌چیز به هم مرتبط است و نابودی طبیعت به معنای نابودی خود انسان است. این یک شکست اخلاقی است که آنچه را که حیات را حفظ می‌کند، از بین ببریم.

«هراس» به یک صنعت تبدیل شده است؛ محصولی که توسط سیاست، رسانه و قدرت فروخته می‌شود و اسلام برای دهه‌ها آسان‌ترین هدف این صنعت بوده است. اما صلح هرگز از سلطه‌جویی حاصل نخواهد شد؛ صلح از «گفت‌وگو» زاده می‌شود. جهان اسلام یک «مشکل» نیست که باید حل شود، بلکه یک «شریک» است که باید با او تعامل کرد.

ما نمی‌توانیم ادعای آزادی داشته باشیم در حالی که تعصب را تحمل می‌کنیم، و نمی‌توانیم ادعای عدالت کنیم در حالی که نزدیک به دو میلیارد انسان را اهریمنی جلوه می‌دهیم. حقیقت این است که ارزش‌های بنیادین اسلام—عدالت، شفقت، انجام کار نیک—ارزش‌های انحصاری اسلامی نیستند؛ آن‌ها ارزش‌های انسانی هستند و به همه‌ی ما تعلق دارند. حقیقت، گذرنامه ندارد و عدالت، ملیت نمی‌شناسد.
شاید زمان آن رسیده که غرب، اسلام را نه از طریق ترس، بلکه از طریق دوستی و درک متقابل بازکشف کند. راه‌حل، «اسلام» نیست؛ راه‌حل، «فهم» است. ما نیازمند نجات یافتن از جهل، تفرقه و زوال اخلاقی خود هستیم؛ نجات از اقتصادی که سود را بر مردم ارجح می‌داند و سیاستی که به جای اتحاد، تفرقه می‌اندازد.

آینده نه به کسانی که بلندتر فریاد می‌زنند، بلکه به کسانی تعلق دارد که عمیق‌تر گوش می‌دهند. و این، آغاز صلح است. قرآن می‌گوید: «ما شما را ملت‌ها و قبیله‌ها آفریدیم تا یکدیگر را بشناسید.» این فقط شعر نیست؛ این نقشه راه اخلاقی برای بقای بشر است.

برای مشاهده مطالب بین الملل ما را در کانال بولتن بین الملل دنبال کنیدbultanbeinolmelal@

برچسب ها: اسلام ، رسانه

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین