کد خبر: ۵۷۱۷۴۸
تاریخ انتشار:

بایزید بسطامی؛ از خداوند عشق تا ایتالیا

نشست هفتگی شهرکتاب به بحث و گفت‌وگو درباره‌ی «کتاب النور» و ترجمه‌ی ایتالیایی آن اختصاص داشت که ....

به گزارش بولتن نیوز، در ابتدای این نشست علی‌اصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، اظهار کرد: «کتاب النور» درباره‌ی گفتارهای بایزید بسطامی است که سهلگی آن را جمع‌آوری کرده است. سال‌ها پیش، دکتر شفیعی‌کدکنی آن را با عنوان «دفتر روشنایی» در مجموعه‌ی «پیران خراسان» که درباره‌ی عرفای خراسان بود به فارسی برگردانده و مقدمه‌ی مفصلی بر آن نوشته است. دکتر نوروزی، پژوهشگر فوق دکتری در دانشگاه بولونیای ایتالیا، به‌تازگی برگردان ایتالیایی این اثر را به چاپ رسانده است. او که به همراه پروفسور کارلو سکونه مجله‌ای دوزبانه (انگلیسی ـ ایتالیایی) با عنوان «میخانه» را در ایتالیا منتشر می‌کند، در سال ۲۰۱۱ برگردان کتاب «فوائح الجمال و فواتح الجلال» نجم‌الدین کبری، در سال ۲۰۱۲ و ۲۰۱۴ شعرهایی از سهراب سپهری با عنوان «تا گل هیچ»، در ۲۰۱۶ «همای و همایون» خواجوی کرمانی، و در ۲۰۱۷ تحلیلی بر شعرهای احمد شاملو را به همراه کارهای او در ایتالیا منتشر کرده است.

نور و محبت نزد بسطامی و کبری

در ادامه‌ی نشست، بخشی از یادداشت ناهید نوروزی در مقایسه‌ی ابویزید بسطامی و نجم‌الدین کبری خوانده شد. در بخشی از این متن آمده است: مقایسه‌ی دو شخصیت تصوف ایرانی کار ساده‌ای نیست، چراکه اندیشه و احوال و مقامات سلوک سُکری که خاصه‌ی تصوف اسلام شرقی یا ایرانی است به طبع در یک راستا قرار دارند و بسیار شبیه به هم‌اند. ایرانی بودن این دو عارف آنها را به هم نزدیک‌تر می‌کند. پس ممکن است اشاره به شباهت‌ها بی‌فایده به نظر آید. با این همه هر صوفی در این همگامی‌ها در نقطه‌هایی متمایزتر است. بنابراین، شاید جالب باشد که بیشتر بر ویژگی‌های منحصربه‌فرد مشترک در این دو صوفی متمرکز شویم.

نوروزی اسامی خداوند و مسائل مربوط به آن را نخستین موضوع مهم مشترک میان این دو عارف عنوان می‌کند که به صورت مستقیم یا تلویحی (از طریق موضوعات دیگری چون نور و محبت) در کارهایشان بیان شده است. او اظهار می‌دارد: موضوع اسماء الهی که برای ابویزید از دیدگاه توحیدی و ایمانی بسیار مهم است، تبدیل به موضوعِ اساسیِ کتاب نجم‌الدین می‌شود. از طرف دیگر، حضور «نور» را (که آن هم باز از اسماء خداست) به‌کرات در ابویزید می‌یابیم. او بارها از انوار غیبی، نور شناخت، نور ذات الهی و غیره سخن می‌گوید. ابویزید حتی در تسبیحش نام خدا را با ذکر «خالق نور» یاد می‌کند، گویی با این صفت او را بهتر می‌شناسد و با او بیشتر اُنس دارد. همچنین در بسطامی نور گاه بسان کانال ارتباطی میان انسان و خدا مطرح می‌شود و آنگاه که به مقامی والاتر می‌رسد. مثلاً در معراجش از بسیار لایه‌های انوار می‌گذرد، دریا دریا نور مشاهده می‌کند و در سماواتی همه نور سیلان دارد.

او می‌افزاید: نور به‌عنوان کانال ارتباطی در نجم‌الدین نیز دیده می‌شود، ولی بیشتر به‌مثابه کانالی میان انسان و جهان ملکوت است. در او هم نور حضور مکرری دارد و در بندهای متعددی از «فوائح الجمال و فواتح الجلال» نور به شکل‌های گوناگون از مشاهدات منحصربه‌فرد وی محسوب می‌شوند. این کتاب چیزی شبیه دفترچه یادداشت است که کبری در آن تجربه‌های سلوکش را نت‌برداری کرده است. او در این کتاب از دایره‌های نورانی سخن می‌گوید و درباره‌ی منشأ نور، صعود و فرود آن توضیح می‌دهد.

نوروزی در ادامه با اشاره به پیوستگی محبت و نور و مرور آنها نزد بایزید و کبری، نتیجه می‌گیرد: بنابراین، هم بایزید و هم نجم‌الدین با مجاهدت خود به این مهم رسیده‌اند که رابطه‌ی محب و محبوب، و ذاکر و مذکور، نه فقط رابطه‌ای دوطرفه است، در دوستی اولیاء با خداوند ـ و فقط در این رابطه‌ی خاص ـ حتی می‌توان پنداشت که خداوند همچنان فاعل باشد، دقیقاً به همان‌گونه که فاعلیت در همه‌ی اسماء الهی وجود دارد.

اولین شخصیتِ بزرگِ کاریزماتیک در تاریخ تصوفِ شرق

در دنباله‌ی نشست، پیام تصویری کارلو سکونه، ایران‌شناس ایتالیایی، پخش شد. او ضمن اشاره به جایگاه صنعت چاپ و نشر ایتالیا در شناساندن افکار و ادبیات سرزمین‌های اسلامی، درباره‌ی ویژگی‌های «کتاب النور» و برگردان ایتالیایی آن سخن گفت. بخشی از این پیام بدین قرار است: دکتر ناهید نوروزی، پژوهشگر فعال در دانشگاه بولونیا، با ترجمه و تألیفی بر کتاب السهلگی؛ یعنی «کتاب النور: گفتار و کردار ابویزید بسطامی» و نیز چند سال پیش با برگردان اثر ارزشمند دیگری از عرفان آسیای میانه؛ یعنی «فوائح الجمال و فواتح الجلال» اثر نجم‌الدین کبری سهم مهمی در شناسایی این عرفان ایفا کرده است. در کتاب این شیخِ خیوه که نوعی دفترچه یادداشت معنوی است، شاید بتوانیم گسترده‌ترین مشاهدات روحانی در دنیای عرفان اسلامی سده‌های میانه را بیابیم. اما اگر در کارنامه آموزشی نجم‌الدین کبری دروس سنتیِ مطالعاتِ قرآنی و احکام و الهیات را می‌توان یافت، با سخنان ابویزید، با عرفانی دیگرگونه مواجه‌ایم که مریدان و دوستدارانش آن را به‌صورت شفاهی سینه‌به‌سینه به دیگران منتقل کرده‌اند. ابویزید در این کتابِ سهلگی، فردی امّی و بی‌سواد معرفی و زندگی‌اش بسیار ساده و فقیرانه نشان داده شده است. او اولین شخصیتِ بزرگِ کاریزماتیک در تاریخ تصوفِ شرق است. در بخش نخستینِ کتابِ سهلگی، بسطامی را به‌واسطه‌ی اخبار متعددی که در شرح حال و محیط زندگی‌اش آمده است، بهتر می‌شناسیم و مترجم نیز با دقت در مقدمه این مطالب را برای خوانندگان ایتالیایی توضیح داده است.

او می‌افزاید: سهلگی، گردآورنده‌ی سخنان ابویزید که تقریباً دو قرن پس از او می‌زیسته، به جمع‌آوری سخنان این عارف بزرگ اِکتِفا نکرده است و اطلاعاتِ ارزشمندِ بسیاری را درباره‌ی مریدان او در اختیار خواننده می‌گذارد. مریدانی که حلقه‌های زنجیره‌ی اِسنادِ گفته‌های بایزید بوده‌اند. سهلگی با دقت در آغاز هر گفته‌ی بسطامی از این اسناد نام برده و بدین صورت بازسازی فضای روحانی و مختصات تاریخی‌ای را که در آن این شخصیت فوق‌العاده‌ی عرفان قرار دارد، فراهم ساخته است.

وی تصریح می‌کند: چند سال پیش گلچینی از گفته‌های ابویزید بسطامی، ابتدا در فرانسه و بعد در ایتالیا، به چاپ رسید. ولی در این دو ترجمه اِسناد نامبرده کاملاً حذف شده‌اند و از آنها که به‌مثابه قاب باارزشی هستند، بی‌بهره‌اند؛ اسنادی که دکتر نوروزی در ترجمه‌اش که نخستین برگردان کامل این کتاب سهلگی است، تصمیم گرفت از قلم نیاندازد. این انتخاب از زاویه‌ی متن‌شناسی، عملی واجب به‌شمار می‌آید چراکه بدون این اسناد نه فقط زمینه‌ی تاریخی سخنان بسطامی کم‌رنگ می‌شود، درکِ درجه‌ی والای معنوی آن عارف هم تا حدودی از دست می‌رود. سهلگی نه فقط روایات سخنان این قدیس را به ما منتقل می‌کند، زندگی او میان مریدان و مردمش را نیز به ما می‌شناساند؛ آنگاه که ابویزید به پرسش‌ها و تردیدها و نگرانی‌های آنها با تعلیمات، کرامات و گاه سرزنش پاسخ می‌دهد. بدین گونه سهلگی در تألیف کتابش به آن رنگ و بویی انجیل‌وار می‌بخشد.

خداوندی که عشق می‌ورزد

پس از آن، فابیو تیدیا ابراز ارادت قلبی خود را به بایزید به فارسی بیان کرد و سخنان خود را به زبان ایتالیایی ادامه داد. وی گفت: یکی دیگر از وجوه پیام بسطامی شطحیات اوست که شمار آنان هم‌عصرانش را به شگفتی وامی‌دارد. سهلگی به ما یادآور می‌شود که چگونه بسطامی هفت بار از بسطام رانده می‌شود. اسرار نهان عارفان از آتش عشق دیوانه‌وار به خداوند به جنبش درمی‌آید و بر دهان لبالب از مستی معنوی آنها کلماتی نامعقول جاری می‌کند که به ظاهر بر کفر یا شرک گواهی می‌دهند و می‌توانند رسواآمیز جلوه‌گر شوند. در صورتی که این شطحیات از فردیت آنها سرچشمه نمی‌گیرند. ما با این کلمات در مقابل نوعی شیوه‌ی زبانی سمبولیک و کنایه‌آمیز قرار داریم. وسیله‌ای برای بیان اسرار الهی که در نهایت نمی‌توانند به زبانی معقول بیان شوند. اگر حلاج شهید عرفانی اسلام، معروف‌ترین نماینده‌ی این شطح است، در ابویزید به اولین مثال مبرهن و محکم این رفتار در تاریخ دینی اسلام برمی‌خوریم. در رفتارهایِ به‌ظاهر در تضاد با رفتار و آیین مذهبی دین‌داران عوام، پیشاپیش نشانه‌هایی از سنت ملامتیان را می‌یابیم که مرکز آنان در قرن دهم میلادی در نیشابور است. در این جست‌وجوی فنا در پروردگار، عارف علم ظاهری و مدرسه را رها می‌کند، خود را از نفس و دارایی‌ها و حتی از طریقت عرفانی فارغ می‌کند و قلب خالی خویش را نثار خداوند می‌کند تا آن را لبریز کند. بهشت برای وی کافی نیست و همان‌طور که عارفه‌ی شوریده، رابعه، ابراز کرده بود عارف چیزی جز پروردگار نمی‌جوید. دقیقاً از زمان بسطامی است که در عرفان بها ندادن به بهشت شکل می‌گیرد و جست‌وجوی بهشت جاه‌طلبی‌ای به‌شمار می‌رود که از دید عارف هدفی حقیر است. بسطامی با استعاره‌ای زیبا می‌گوید: «از خود مانند ماری که از پوست خویش به درآید، بیرون آمدم و سپس خود را نظاره کردم و دیدم که او هستم». یگانگی با پروردگار مشروط است بر مرگ من فردی. بنابراین، این کلمات غلوآمیز سخنان خداوندند که به‌واسطه‌ی زبان عارف در اول‌شخص مفرد بیان می‌شوند. ما در این شطحیات پیش از خداوند قادر و دور که با بنده‌ی خویش مناسبت دارد، در برابر خداوندی هستیم که عشق می‌ورزد و در جست‌وجوست؛ عاشقی در جست‌وجوی عارفان و عاشقان خویش. در برابر پدیده‌ای نوین هستیم: عارفان سنت تصوف در آن واحد معبودان و عاشقانی هستند که در عاشقی به آیینه‌ی تمام‌نمای زیبایی الهی تبدیل می‌شوند. تفکری که در ادبیات عرفانی عربی و ایرانی با استقبال عظیمی مواجه می‌شود. ولی توجه داشته باشیم که ابویزید عارف که کعبه را در طواف خویش می‌بیند و نه برعکس، هرگز دیگران را به شکستن روابط شرعی دعوت نمی‌کند. او شریعت را نقطه‌ی عزیمت و لنگری برای عرفان تلقی می‌کند. ابویزید از هواداران سرسخت قوانین دینی بود و در اینجا ما با دعوت به درونی‌کردن شریعت مواجه‌ایم که در صورت نبود سرشتی پاک خود حجابی در برابر مسیر نزدیک شدن به پروردگار است.

از سیره‌نویسی تا ولی‌نامه‌نگاری

مریم حسینی، مدرس دانشگاه، هم در این نشست اظهار کرد: «کتاب النور» در زمره‌ی کتاب‌های «ولی‌نامه» یا «پیرنامه» قرار می‌گیرد که خود شاخه‌ای از «طبقات صوفیه» با سابقه‌ای قدیم‌ترند. به طور کلی اولین کتاب‌هایی که درباره‌ی صوفی نوشته می‌شد، نام سیره بر خود داشتند. از قدیم‌ترین آنها «سیره‌ی ابن خفیف شیرازی» است که ابتدا به زبان عربی نوشته شد و بعدتر به زبان فارسی برگردانده شد. لفظ «سیره» نخستین بار برای زندگی‌نامه‌ی پیامبر اسلام به‌کار رفت و قدیم‌ترین کتاب درباره‌ی این حضرت «سیره‌ی ابن هشام» است. بخشی از این کتاب که به معراج پیامبر می‌پردازد، شکلی داستانی‌تر به خود گرفته است. از مهم‌ترین ویژگی‌های کتاب‌های مناقب اولیا بخش‌هایی از آنها است که به کودکی، شگفتی‌های هنگام تولد، گواهی شیخی بر تولد آنها، رویاها و خواب‌های صوفی از کودکی تا نوجوانی و تجارب خاص او پرداخته‌اند.

او در ادامه به تکرار شدن و داستانی‌تر شدن اهتمام فرشتگان بر شست‌وشوی دل پیامبر در تجربه‌ی نقل‌شده از حسن بلغاری و نقل روزبهان در «کشف الاسرار» یا تکرار و داستانی‌تر شدن معراج پیامبر نزد ذوالنون اشاره کرد و افزود: سهلگی در «کتاب النور» از روش آوردن زنجیره‌ی سند روایت‌ها استفاده می‌کند. این روش عیناً در سیره‌نویسی وجود داشته و علمای اهل حدیث از طریق همین سلسله‌روایت‌ها به صحت و سقم حدیث می‌رسند. مرگ‌آگاهی یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های این «ولی‌نامه‌ها» است. در بیشتر این کتاب‌ها، صوفی از پیش به مرگ خویش آگاه است. افزون بر آن، کرامات شیوخ صوفیه مهم‌ترین بخش «ولی‌نامه‌ها» است. پیامبران با آوردن معجزات اثبات پیامبری می‌کردند. عیناً واقعه‌ی کرامات در سطحی پایین‌تر برای صوفی اتفاق می‌افتد و نوعی تناظر با آن دارد. نمونه‌های آن در «کتاب النور» درباره‌ی کرامت‌های بایزید بسطامی و پس از آن در باقی کتاب‌ها هست و نشان می‌دهد که با گذر زمان تعداد کرامات افزایش می‌یابد و کیفیت‌شان تغییر می‌کند. اگر در دوره‌های اول اغلب کرامت نوعی فراست دیده می‌شود، به مرور تعداد کرامات مادی افزایش می‌یابد و به درافتادن با اژدها و صحبت کردن با حیوانات می‌رسد. پس، این نوعی سیره‌نویسی عارفی است که به رفتار و اعمال پیامبر اسلام تشبه می‌کند یا سیره‌نویس او می‌خواهد که عارف چنین کند. انجیل‌وار بودن این کتاب، چنان‌که سکونه به آن اشاره کرده است، همان کاری است که سیره‌نویسان در نوشتن این کتاب‌ها انجام داده‌اند. آن‌ها شیخ صوفی را تا حد قدیسی بالا می‌برند و نامه‌ی قدیسانی می‌نگارند که در آنها اغراق در عظمت کرامت‌ها به شدت دیده می‌شود. در قرون بعد، ابهام و تکرارهایی در این آثار دیده می‌شود. این نوع داستان‌ها عیناً درباره‌ی صوفی یا شیخ دیگری در قرن هفتم و هشتم و نهم تکرار می‌شود. این اولیانامه‌ها روایت‌های آیینی مقدس از حیات مشایخ‌اند که آنها را از سطح تاریخی تا سطحی قدسی بالا می‌برند و عموماً می‌کوشند به سنت محمدی اقتدا کنند.

توحید و تفرید نزد بایزید

همچنین مریم مشرف، مدرس دانشگاه، در سخنانی گفت: بایزید در هیچ مجموعه‌ای نمی‌گنجد. او نه همچون جنید به موعظه و تربیت و ارشاد خلق پرداخت؛ نه همچون ابن عطا در تفسیر آیات قرآن نام و آوازه داشت؛ نه مانند حلاج بود که با حکومت در بیفتد؛ نه مانند حضرت امام جعفر صادق پایه‌گذار یک نظریه‌ی عرفانی در تفسیر باطنی قرآن شد و نه مانند روزبهان بود که با کلام عارفانه و عاشقانه‌اش خلایق را مسحور کند و نه مانند سهروردی که تجارب شهودی خود را در قالب فلسفه بریزد و سخن از نور الانوار بگوید و نه مانند ابوسعید ابوالخیر که وصف مجالس پرشور و شگفت‌انگیزش هنوز جهانی را بدو مشغول کند. بایزید شبیه هیچ‌کس نیست، زیرا هیچ خط فکری اسم‌ورسم‌داری را نمی‌توان به او منسوب کرد. اینکه گفته‌اند بانی نظریه‌ی سکر بوده یا پیروانش را طیفوریه نامیده‌اند، سخن کسانی است که بعدها دوستداران او را نامیده‌اند. او خود هیچ‌گاه فرقه و سلسله و ادعای نظریه‌ای نداشت. سخنان بایزید بسیار اندک است. حتی اگر مجموع مطالب روایی و اخبار دیگران را از «کتاب النور» حذف کنیم، خواهیم دید که چقدر کم سخن گفته است، زیرا او مجلس نداشت، منبر نمی‌رفت و هیچ چیزی ننوشته است. مجموع شطحیات او در کنار هم از دو سه صفحه بیشتر نمی‌شود. پس چه چیز نام و خاطره‌ی او را چنین برجسته کرده است که شعله‌ی وجودش هنوز بعد از ۱۱۵۰ سال گرمی‌بخش وجود ما است؟ کدام مغناطیس در وجود او هست که ما را اکنون جذب کرده است. به گمان من آنچه ما از بایزید در دست داریم بیش از آنکه سخنان او باشد، اعمال او است؛ اعمالی که او را مبدل به یک اسطوره کرده است. ولی مگر یک انسان چه اعمالی می‌تواند داشته باشد. هر گاه مجموعه‌ی بایزید را از همین چیزها؛ یعنی منابعی که در دست داریم، مثل «کتاب النور» یا «تذکره الاولیا» مورد مطالعه قرار دهیم، احساس می‌کنیم که مردم در وجود او پیری دردآشنا و حمایت‌کننده را می‌دیدند. اعمال او هم همین را به ما می‌گوید.

او در بخش دیگری از سخنان خود توضیح داد: محققان اختلاف کرده‌اند که بایزید افکار و ایده‌های خودش را از کجا آورده است. حتی نیکلسون که عرفان را به‌خوبی می‌شناخت، تصور می‌کرد بایزید از عرفان هندی متأثر بوده و اصول تصوف را از ابوعلی سندی آموخته است. برداشتشان این بود که اصل فناء فی الله بایزید از هندی‌ها گرفته شده و به این نکته توجهی نداشتند که مفهوم فنا به‌منزله‌ی یک نظر را ابوسعید خراز مدون کرد. بایزید هیچ رساله‌ای ننوشت، فقط از تفسیر لااله الا الله سخن گفت که همان مرام و منش ترک ماسوی الله است؛ یعنی توحید و تفرید. و بایزید آن را زندگی کرد. لااله الا الله طریقه‌ی زندگی بایزید بود، نه طریقه‌ی نظری او.

منبع: ایسنا

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین