گروه فرهنگی: در جریان جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران، زنان ایرانی در گوشهگوشه کشور بیوقفه تلاش کردند؛ برخی در بیمارستانها و مراکز امدادی جان فشانی کردند، عدهای در کارگاههای داوطلبانه مشغول تهیه تجهیزات و کمکهای ضروری شدند، و گروهی دیگر بار اصلی پشتیبانی خانوادهها و محلات را به دوش کشیدند. با این حال، صدا و سیمای جمهوری اسلامی ترجیح داد تمرکز خود را بر یک «اقدام شجاعانه» از سوی یک مجری زن بگذارد؛ اقدامی که منجر شد او نشان افتخار بگیرد، دان افتخاری تکواندو دریافت کند و حتی به سفر خارجی اعزام شود.
به گزارش بولتن نیوز ، این در حالی است که زنان بینام و نشان که در روزهای سخت جنگ واقعیترین بارها را به دوش کشیدند، حتی یک پیام تقدیر رسمی هم دریافت نکردند. این تضاد، بار دیگر بحث همیشگی رسانه ملی را زنده میکند: چرا گفتمان قهرمانسازی در صدا و سیما بیش از آنکه بازتابدهنده واقعیت میدان باشد، محصول نگاه نمایشی و تبلیغاتی است؟
مدیریت رسانهای کشور طی سالهای اخیر به دفعات نشان داده که قهرمانانش را نه براساس وسعت اثرگذاری واقعی، بلکه با توجه به ظرفیتهای تبلیغاتی برمیگزیند. ماجرای اخیر نمونهای عینی از همین روند است؛ جایی که یک حرکت نمادین و کوتاهمدت بیشتر از صدها ساعت فعالیت مستمر داوطلبانه زنان ایرانی دیده شد و برجسته گردید.
این انتخابهای گزینشی باعث شده افکار عمومی به صراحت بپرسد:
آیا رسانه ملی واقعا صدای مردم است، یا صرفا تولیدکننده روایتهای نمایشی خودش؟
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
■ با مجری گری خسروی مشهدی
■ آورد عضو قبیله از گارگر شمالی!
■ بعنوان فول متخصص جامعه شناسی!
■ جوانک های زیادی را چید دور استودیو
■ پرسش و پاسخ جوانک ها و تبادل نظر
■ و بخصوص خط تلفن تماسهای مردمی
■ به قصد شورآفرینی و هیجان در شعبات
■ و اظهار نظر و اظهار فضل مهمان ویژه!
■ و بلافاصله در بک گراند صفحه نمایش
■ کامنتی بالا آمده بودش با این نوشته :
■ ببینید فلانی، که نشسته در مصدر کلانی
■ یعنی در همان حوالی کارگر شمالی
■ چه خوب جواب آن شرکت کننده را داد!!!
■ بعبارتی چونان وکیل کرباسچی در دادگاه دهه هفتاد
■ که می پرید وسط سخنان رئیس دادگاه و می گفت:
■ جناب رئیس، «هنوز کلام منعقد نشده»!
■ بله، هنوز ثانیهای از سخن «فاتح اتمی» نگذشته
■ در بک گراند، اظهارنظر ببیننده بالا آید که ببین
■ چه جوابی داد به پرسشگر حاضر در استودیو!
■ براستی که نوبر بود!
■ این درست که برای کشیدن قَد بود،
■ بلکه شاید در تیم ارشدها و ارشد بود،
■ و بالنتیجه اندک زمانی بعد، به حمایت!
■ و پشتیبانی عقبه، و اهل قبیله!
■ بَسا که ساکن پاستور بود!
■ یعنی درود خدا بر سرکار خانم سحر امامی
■ ولی خُب، نمک بیش از اندازه آش را شور کند
■ هرچند که سرکار خانم، تمایل نداشته باشد
■ تعریف و تمجید به اندازه ...
■ خبررسانی و رپرتاژ آگهی هم، نیز
■ استاد مدعو سیاست دان هم ...
■ کامنت گذاران هم ...
■ البته اگرکه «چیدمانی» نبوده باشند!
■ در صدد آوردن رتبه بالا برای فلانی؟ نباشند!
■ در مملکت، یا از اینطرف بام
■ یا که از آنطرف ...
■ و با علم به اینکه به پاستور نخواهد رسید، «طرف»؟
■ بالاخره صدا و سیما و اکابرش
■ تیری شلیک تا بچسبد به دلش
■ یعنی که برود بالا و بالاتر
■ پاستور نشینی و با قَد مرتفع تر
■ و من هنوز در بند سخن آن؟ هستم
■ همان که می گفت به چند جوانک
■ که فلانی؟ در 18 سالگی ...
■ در دو جا مسئولیت سنگین داشته!
■ که مرد میدان «قاسم»، نداشته!!!؟؟؟
● میکروفون مفت چِها کند؟
● و فلوس هم ...
■ و امان از «شوق جلوس» هم ...؟
این عادت ِدل دادن و دل پس نگرفتن