درمیشیان پس از ساخت دو فیلم «بغض» و «من عصبانی نیستم» به سراغ ساخت سومین اثر خود یعنی لانتوری رفت. لانتوری فیلمی با مضامین اجتماعی و صاحب ایده و تفکر میباشد. فارغ از صحیح یا غلط بودن ایده و یا کیفیت فنی اثر, این که فیلم حرفی برای گفتن دارد و کارگردان جسارت صحبت از دغدغههای خود را دارد
گروه فرهنگی: لانتوری سومین ساخته سینمایی کارگردان جوان سینمای ایران، رضا درمیشیان چند روزی است که در سینماهای کشور اکران گشته و واکنشهای متفاوتی را نیز به خود دیده است.
به گزارش بولتن نیوز، درمیشیان پس از ساخت دو فیلم ((بغض)) و ((من عصبانی نیستم)) به سراغ ساخت سومین اثر خود یعنی لانتوری رفت. لانتوری فیلمی با مضامین اجتماعی و صاحب ایده و تفکر میباشد. فارغ از صحیح یا غلط بودن ایده و یا کیفیت فنی اثر, این که فیلم حرفی برای گفتن دارد و کارگردان جسارت صحبت از دغدغههای خود را دارد, بسیار قابل توجه است.
اما صحبت از لانتوری را میتوان به چند بخش تقسیم کرد تا ابعاد گوناگونی که درباره این فیلم وجود دارد را مورد بررسی قرار داد. در ابتدا باید به کارنامه رضا درمیشیان اشاره کرد. او که سابقه دستیاری چند تن از کارگردانان باسابقه ایرانی همچون داریوش مهرجویی را دارد, کار خود را با فیلم بغض استارت زد. کاری که با استقبال منتقدان داخلی و خارجی روبهرو شد. او در دومین تجربه خود به سراغ فیلم من عصبانی نیستم رفت. فیلمی که اتفاقا تنها وجه بارزش عصبیت بیش از اندازه خود درمیشیان بود که فیلم او را از اثری سینمایی تبدیل به فیلمی تبلیغاتی وشدیدا شعارگونه کرده بود. فیلمی که از اصل کار خود و سینما بودن فاصله گرفته بود. اما وی در آخرین اثر خود به سراغ فیلمنامه لانتوری برای ساخت فیلمی جدید رفته است. موضوع لانتوری کمی پیچیده است. تکلیف فیلم با خود و مخاطب مشخص نیست. گویا درمیشیان تنها قصد داشته است که تمام مشغولیات ذهن خود را درون فیلم خالی کند و همین امر باعث به وجود آمدن فیلمی چنین ناهمگون و به دور از ساختارهای سینمایی گشته است.

بهتر است که از منظر فنی به بحث فیلم ورود کنیم. تدوین و فیلمبرداری اثر آزاردهنده است. درمیشیان گویا به تنها چیزی که اهمیت نداده, جذابیت بصری فیلم است. این حرف به این معنا نیست که تصاویر رنگی و پر زرق و برق به مخاطب نشان داده شود, بلکه به این معناست که کارگردان, دوربین و تدوین و صداگذاری را به گونهای مورد استفاده قرار دهد که مخاطب را دچار آزار به لحاظ بصری نکند. به همین شکل نیز میتوان در بازی بازیگران فیلم نیز ایراداتی یافت. بعضی چون نوید محمدزاده چشم نواز به ایفای نقش پرداختهاند اما بعضی دیگر چنان تصنعی به مخاطب ارائه میشوند که این شائبه پیش میآید که یا بازیگر به وظیفه خود آگاه نیست یا کارگردان قصد ندارد تصویری واقعی از آن طبقه خاص ارائه دهد.
فیلمنامه و محتوای اثر را نمیتوان دو مبحث جدا از هم دانست. جایی که نقطه ضعف بزرگ فیلم خود را بروز میدهد. گویی درمیشیان این قصد را داشته تا تمام موضوعاتی که در ذهن داشته را حتی به صورتی کاملا غیرمرتبط با کلیت داستان در فیلم بگنجاند. اگر در ارائه این خرده داستانها و موضوعات ظرافت به کار رفته بود و نخ تسبیح مناسبی در فیلم وجود داشت, میشد این فیلم را اثری موفق نامید اما فیلم چنان از هم گسیخته است که عدم دقت درمیشیان به جزئیات کاملا هویداست. باز هم اشاره به فیلم قبلی درمیشیان و عصبیت او قابل تامل است. این گونه به نظر میرسید که پس از گذشت چند سال از کار قبلی درمیشیان اندکی آرامتر شده باشد اما به صورتی عجیب او چنان عصبانی است که کنترلی بر خود ندارد و شیرازه فیلم به صورتی کاملا واضح از دست او در رفته است. جایی از فیلم شبیه به مستند میشود و جایی دیگر فیلمی تبلیغاتی علیه باورهای دینی مردم و دستورات اسلامی به سبک مستندهای بی بی سی و صدای آمریکا!!

توجیه عدهای در حمایت از لانتوری این است که جشنوارههای خارجی نسبت به فیلم واکنش مثبتی نشان دادهاند و بدون شک این نشانه سطح بالای فیلم است اما به نکتهای ظریف در این حمایت توجه نمیکنند که جشنوارههای خارجی نه به فیلم و درمیشیان بلکه به محتوای فیلم و نقدهای تند و تیز نسبت به فضای اجتماعی ایران و همچنین نقد حکم الهی قصاص در فیلم واکنش مثبتی نشان دادهاند.
درمیشیان و تمام کارگردانان هم نسل او که در ابتدای کار قرار دارند باید بدانند که سینما ابزار مناسبی برای گفتن حرفهای تند و تیز است اما به شرطی که قواعد روایی و فنی در آن رعایت شود و هنجارهای قانونی و شرعی جامعه برای ارائه فیلمی که به مذاق جشنوارههای خارجی خوش بیاید زیر پا گذاشته نشود. مدیوم سینما باید در ساخت اثر و ارائه اطلاعات به مخاطب رعایت شود و در اصطلاح اطلاعاتی پراکنده و مشوش با سبکی ناراحتکننده و بدون پرداخت داستانی مناسب و چفت و بست دار به مخاطب ارائه نشود زیرا اگر در لحظه مخاطب شگفتزده از لحن و اطلاعات فیلم شود, پس از برگشتی دوباره و مشاهده نمونههایی دیگر از نقد اجتماعی بلاشک از فیلمهایی همچون لانتوری دور خواهد شد و این آثار را پس خواهد زد.