* * *
آرمان/عباس خوشدل: نگران آينده موسيقي ايراني هستم
آهنگساز پيشكسوت موسيقي ايراني در تشريح تازهترين فعاليتهاي خود با انتقاد از شرايط اقتصادي توليد آثار موسيقايي از تربيت و معرفي چند خواننده جوان در آيندهاي نزديك سخن گفت. عباس خوشدل آهنگساز پيشكسوت و خالق آثار ماندگاري چون «نيلوفرانه» به خوانندگي عليرضا افتخاري در گفتوگو با مهر گفت: متاسفانه شرايط فعلي تهيه و توليد آثار موسيقايي به گونهاي است كه ديگر به نسل ما اجازه فعاليت مستمر را نميدهد. دستمزدها به شكل بسيار عجيبي افزايش پيدا كرده و اسپانسري وجود ندارد كه بخواهد با جان و دل روي آثاري در حوزه موسيقي ايراني وقت و سرمايه خود را هزينه كند. توليد چنين آلبومهايي نزديك به ۱۲۰ ميليون تومان هزينه دارد كه غالبا هم بازگشت مالي آنچناني ندارد در نتيجه كمتر كسي حاضر ميشود در اين فضاي شلوغ كه موسيقي پاپ حرف اول را در نظام اقتصادي ميزند وارد تهيهكنندگي آثاري شود كه من و امثال من به عنوان آهنگساز در آن حضور داريم. وي ادامه داد: شرايط اين سالهاي توليد آثار موسيقايي به گونهاي طراحي شده كه دست آهنگساز براي اجراي زنده يا توليد يك برنامه مستقل و كامل با مشخصات موسيقي ايراني بسته است و جميع اين موارد باعث ميشود ديگر رغبتي براي توليد كارهاي موسيقايي در قالب آلبوم و اشكال گسترده تر نداشته باشم، اما اين موضوع دليلي بر بيكار بودن من نيست و اتفاقا طي ماههاي گذشته تصميم گرفتم كار جديدي را شروع و با استفاده از پتانسيل هنرمندان جوان و گمنام و مستعدي كه تاكنون در محضر هنرمنداني چون علي جهاندار، صديق تعريف، رامبد صديف، حميدرضا نوربخش و محمدرضا شجريان به فراگيري آواز پرداختهاند فضايي را فراهم كنم كه آنها با انتشار حتي يك قطعه خود را در جامعه موسيقي معرفي كنند. آهنگساز آلبوم «نيلوفرانه» بيان كرد: در نخستين قدمي كه براي اين كار برداشته شده آهنگي را براي هنرمند جواني به نام قاسمزاده ساختهام كه روي قطعه شعري از هوشنگ ابتهاج در دستگاههاي ماهور و چهارگاه آهنگسازي شده و قرار است بعد از دريافت مجوز از سوي دفتر موسيقي و سرود سازمان صدا و سيما در شبكههاي مختلف پخش شود كه فكر ميكنم اين فضاي ايجاد شده مقدمه بسيار خوبي براي شروع يك كار تازه است كه ميتواند تاثير خوبي به سهم خود در فضاي موسيقي داشته باشد، چراكه شرايط اين سالهاي موسيقي در مسير معرفي نسل جديد موسيقي به مخاطب نبوده است. اين هنرمند در بخش پاياني صحبتهاي خود با ابراز اميدواري از بازگشايي هرچه زودتر اركستر سمفونيك سازمان صدا و سيما توضيح داد: من اگر وارد دور جديدي از فعاليتهاي موسيقاييام شدم فقط به اين خاطر است كه به موسيقي اين كشور مديونم و در عين حال به آن تعهد اخلاقي دارم. اگر نسل من نتواند در تربيت و معرفي نسل جديد موسيقي ايراني به سهم خود كاري را انجام دهد آن وقت بايد با جديت تمام نگران وضعيت آينده موسيقي ايراني باشيم. وقتي مردم ديگر حوصله شنيدن يك آواز را ندارند اين نميتواند اتفاق خوبي براي موسيقي ايراني باشد، بنابراين لازم است جدي تر از اينها به فكر موسيقي باشيم
ابتکار/پاسخ مثبت 70 درصد طراحان به جشنواره مد و لباس
رئیس پنجمین جشنواره بینالمللی مد و لباس فجر گفت: امسال بیش از 70 درصد طراحان حرفهای لباس، برای حضور در این جشنواره، پاسخ مثبت داده و آثار خود را ارائه کردهاند.
به گزارش ایسنا، حمید قبادی در نشست پنجمین جشنواره مد و لباس بیان کرد: بیش از 10 نهاد برای برگزاری این جشنواره با ما همکاری کردهاند. از جمله وزارت صنعت و معدن که به خوبی ما را در این زمینه همراهی کرد و بهزودی شاهد تحقق قولهایی که در حوزه پارچه داده بودیم، خواهید بود. اتاق اصناف، اتحادیه پوشاک، انجمن طراحان پارچه و لباس، نیروی انتظامی، انجمن صنایع پوشاک ایران از دیگر نهادهایی هستند که در برگزاری جشنواره مد و لباس مشارکت کردهاند.دبیر کارگروه مد و لباس اظهار کرد: گرایش و تبیین مد و لباس با بهکارگیری روشها و تکنیکهای خاص در این دوره از جشنواره، مد نظر قرار گرفته است. استفاده از روشهای استاندارد برگزاری رویداد مد و لباس در دنیا، چیدمان هنری نمایشگاه که سیامک احصایی مسوول آن است، ایجاد تعامل با افراد الگوساز، بویژه هنرمندان سینما و تلویزیون، استفاده بیشتر از ابزار اطلاعرسانی و شبکههای اجتماعی، اجرای کیفی و ارتقای آن در زمینه حوزه طراحی، تلاش برای جریانسازی جشنواره در جامعه و چگونگی برقراری ارتباط منطقی آثار با مخاطبان، در این دوره از جشنواره تاکید شده است.
معرفی 20 برند ایرانی در ویترین ملی
قبادی اظهار کرد: داوریهای این دوره از جشنواره، سختگیرانه است تا سطح کیفی آثار افزایش پیدا کند. این اتفاق بهدلیل ارتباط بیشتر طراحان و تولیدکنندگان برای تولید انبوه صورت گرفته است. همچنین سعی شده است با توجه به اقداماتی که در طول سال رخ داده، جشنواره فرعی از این جشنواره جدا و سطح حضور افراد مبتدی در آن کاهش پیدا کند. همانطور که دیدید در طول سال، بیش از 12 جشنواره فرعی در حوزه مد و لباس برگزار شده است.رئیس پنجمین جشنواره مد و لباس افزود: در این دوره، بخشی به نام «ویترین ملی» داریم که در آن، 20 برند ایرانی در حوزه مد و لباس ایرانی اسلامی معرفی میشوند. همچنین دستاوردهای صنعت ایرانی به جامعه معرفی میشود. شاید با دیدن این آثار اینطور برداشت کنید که این لباسها، اروپایی هستند. اما این طرحها کار دست طراحان ایرانی است. به همین دلیل قسمت جلویی تالار وحدت را به این کار اختصاص میدهیم.
نبودن بخش فروش متمرکز در جشنواره مد و لباس
او با بیان اینکه بخش فروش را در این دوره از جشنواره بهصورت متمرکز نخواهیم داشت، گفت: آثار انتخابشده در بیش از 1500 مرکز عرضه لباس که توسط کارگروه و اتحادیه پوشاک تهران و شش استان دیگر شناسایی شدهاند، عرضه میشوند.دبیر کارگروه مد و لباس همچنین درباره اتفاقات خوبی که در حوزه استانها رخ داده است، اظهار کرد: با فراگیر شدن مد ایرانی و اسلامی، جشنواره مد و لباس در 12 استان دیگر از جمله آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، بوشهر، فارس، هرمزگان، سیستان و بلوچستان، گیلان، خوزستان، خراسان جنوبی، سمنان، البرز و کرمانشاه برگزار شده است یا آغاز به کار میکنند.قبادی بیان کرد: سمینار سراسری کارشناسان مد و لباس استانها نیز در اردیبهشتماه سال آینده با هدف توسعه فعالیتهای غیرمتمرکز در تهران برگزار میشود. حضور 10 طراح استانی در مسابقه زنده طراحی لباس در این بخش مورد توجه است، در بخش بینالملل نیز همایش سه روزهای در هتل هما خواهیم داشت که جنبه آموزشی دارد و با حضور 150 طراح و سه استاد ایتالیایی برگزارمیشود.
ارسال آثار با کیفیت موجب تغییر ساختار داوری جشنواره شد
رئیس پنجمین جشنواره بینالمللی مد و لباس همچنین از حضور هنرمندان و بازیگران در روز افتتاحیه جشنواره خبر داد و افزود: روز 15 اسفندماه نیز مسابقه طراحی چادر بهصورت زنده به اجرا درخواهد آمد.او همچنین درباره بخش مسابقه عمومی پنجمین جشنواره مد و لباس، بیان کرد: بخش عمومی شامل لباس مجلسی و اجتماعی زنان، لباسهای مردانه، بچهگانه، زیورآلات، کیف و کفش است. بیش از 1600 اثر تا روز پنجشنبه با ثبت نام در سامانه شیما بهدست ما رسیده و آنقدر این آثار با کیفیت هستند که کار برای داوران سخت شده است و مجبور شدیم ساختار داوری را تغییر دهیم.دبیر کارگروه مد و لباس گفت: 250 پارچه مختلف در این جشنواره بهنمایش درمیآید، این آثار توسط 30 شرکت داخلی ارائه میشود. همچنین برای اولینبار نمایش هنر پارچهسازی و تبدیل پارچههای موجود به پارچههای حرفهای در کشور نمایش داده میشود. راهاندازی تور آموزشی و تعامل طراحان با بخش صنعت و تولید پارچه، از دیگر اقدامات این دوره جشنواره است.قبادی همچنین از برگزاری چهار مراسم بزرگداشت در این دوره از جشنواره خبر داد.
برگزاری کارگاه موضوعی مد و لباس با ایام فاطمیه
رئیس پنجمین جشنواره بینالمللی مد و لباس فجر با بیان اینکه روزهای آخر این جشنواره با ایام فاطمیه مصادف خواهد بود، گفت: کارگاههای موضوعی را در این زمینه برگزار میکنیم. همانطور که تا کنون نیز نمایشگاههای موضوعی در این زمینه برگزار شده است تا ارتباط منطقی بین مد و لباس و موضوعات ارزشی کشور برقرار شود.
چرا شاهد تغییراتی در این دوره از جشنواره بودیم؟
قبادی در پاسخ به پرسش ایسنا مبنی بر اینکه چرا دبیر جشنواره در این نشست حضور ندارد و شاهد تغییراتی در این دوره از جشنواره بودیم؟ بیان کرد: تغییراتی در اخبار این دوره از جشنواره مثل زمان و مکان برگزاری اتفاق افتاده است. من 22 سال است که در وزارت ارشاد کار میکنم و تجربه برگزاری 17 دوره نمایشگاه کتاب را دارم و قطعا در اینباره نظر من، نظر کارشناسی است. متاسفانه امکانات برگزاری نمایشگاه و رویدادهای مهم فرهنگی و اقتصادی در کشور ما محدود است.او ادامه داد: چنین تغییراتی، اتفاق ناگواری نیست، بلکه بهدلیل استفاده از محدودیت منابع، شاهد آن بودهایم. ما سعی کردیم زمان برگزاری جشنواره را طوری انتخاب کنیم که با ایام فاطمیه همزمان نباشد، اما متاسفانه هر کاری کردیم جشنواره با ایام فاطمیه مصادف شد. از طرفی برای برگزاری جشنواره مد و لباس فجر به پول زیادی نیاز است که متاسفانه حتی بخش خصوصی هم نتوانست آن را تامین کند. ما سعی کردیم با کمترین حاشیه این جشنواره را برگزار کنیم و وزیر ارشاد نیز بارها تاکید کرد که هرچه میتوانید بار فرهنگی و تعاملی جشنواره را افزایش دهید. ما سعی کردیم با توجه به امکانات موجود و استفاده از فضای ارزشمند تالار وحدت، بدون آنکه به آن آسیبی برسانیم این جشنواره را برگزار کنیم.
اعلام رنگ سال در جشنواره مد و لباس
در ادامه نشست پنجمین جشنواره مد و لباس که هشتم اسفندماه در تالار وحدت برگزار شد، گلناز نصرالهی - مدیرکل صنایع نساجی وزارت صنعت، معدن و تجارت - بیان کرد: پیشرفت در صنایع پوشاک موجب پیشرفت در صنعت نساجی میشود. با بازار حدود 11 میلیارد تومانی باید به مد و لباس توجه داشته باشیم. اقدامات انجامشده نشاندهنده تولید و تامین مایحتاج در حوزه نساجی است. حمایت مصرفکنندگان از تولید داخلی میتواند موجب ارتقای این صنعت شود. متاسفانه برخی تولیدات داخلی با برند خارجی عرضه میشود. امیدواریم با برگزاری چنین نمایشگاهی و با تاکید بر استفاده از کالاهای ایرانی بتوانیم از تولیدات داخلی که قابلیتهای خوبی دارند، استفاده کنیم.او در ادامه سخنان قبادی که گفت «در مسابقه طراحی زنده لباس، طراحان با پارچه، نخ و طرح ایرانی محصول نهایی را ارائه میکنند که که میتوان از آن رنگ سال آینده را برداشت کرد» اظهار کرد: چه اشکالی دارد که ما در این جشنوارهها، رنگ مد سال را خودمان اعلام کنیم. برخی هنرمندان بهدلیل نوع پوشاکشان، مورد توجه مردم قرار میگیرند. آنها میتوانند از تولیدات داخلی که موجب شکوفایی پوشاک ایران میشود، استفاده کنند.
راهاندازی واحد تولید چادر مشکی در کشور با تولید انبوه
نصرالهی در ادامه گفت: بهتازگی واحد چادر مشکی که میتواند با کیفیت مطلوب و تولید انبوه فعالیت کند، در چهارمحال و بختیاری راهاندازی شده است. امیدوارم سال آینده تولیدات آن به بازار بیاید. در این جشنواره، غرفهای برای ارائه محصولات این کارخانه تولیدی اختصاص یافته است.راضیه حشمیپور - مدیر بخش علمی دانشگاهی بنیاد مد و لباس - نیز در این نشست، بیان کرد: بخش دانشگاهی ما با محوریت ارتقای سطح علمی مد و لباس و کاربردی شدن در صنعت و تولید، شروع به کار کرده و با وجود داشتن فرصت محدود، با استقبال دانشجویان مواجه شده است.او ادامه داد: 20 دانشگاه و 23 آموزشگاه برای حضور در این بخش ثبت نام کردند که بهدلیل کمبود فضا در تالار وحدت، آثار 14 دانشگاه و 14 آموزشگاه را بهنمایش درمیآوریم. همچنین 150 مقاله، پایاننامه و کتاب به دبیرخانه جشنواره رسیده است. 15 نشست کارگاهی نیز با بهترین اساتید برگزار میکنیم. همچنین از دو اختراع در این دوره رونمایی میشود.حمیدرضا یوسفیفرد - دبیر اجرایی جشنواره مد و لباس - نیز در این نشست توضیحهایی را ارائه کرد.در پایان این مراسم، از سه پوستر جشنواره در بخش استانی، تهران و شاخصهای طرح فروش شیما (شناسه یکپارچه مد و لباس ) رونمایی شد. قرار است پوستر ویژهای هم مناسب با ایام فاطمیه طراحی میشود.به گفته قبادی، طرح طاووس روی پوستر این دوره از جشنواره، طبق اظهارات کارشناسان، یکی از زیباترین پوسترهای جشنواره است. دلیل استفاده از طاووس در پوستر جشنواره نیز اشاره به تنوع، رنگارنگی و زیبایی است. پنجمین جشنواره بینالمللی مد و لباس فجر 10 اسفندماه آغاز بهکار میکند.
ابتکار/طرح پنجگانه «درویشی» برای حل ماجراهای خانه موسیقی
یک پژوهشگر پیشکسوت در حوزه موسیقی نواحی ایران، با انتشار بیانیهای نسبت به اتفاقات اخیر مربوط به فعالیت خانه موسیقی واکنش نشان داد.
به گزارش ایسنا، محمدرضا درویشی بیانیهی خود را در قالب طرحی پنجگانه با هدف حلوفصل ماجراها و اتفاقاتی که در رابطه با خانه موسیقی و منتقدان آن در جریان است، به این ترتیب ارائه کرد:
1- تشکیل شورای عالی موسیقی شامل موسیقیدانان شناختهشده و شخصیتهای علمی و فرهنگی بیطرف و مورد وثوق دو طرف دعوا
2- پس گرفتن شکایت خانه موسیقی از دکتر ساسان فاطمی و دیگران
3- انحلال هیئت مدیرهی فعلی خانه موسیقی توسط این شورا
4- برگزاری انتخابات زودرس در خانه موسیقی، زیر نظر شورای ذکرشده در بند اول برای انتخاب هیئت مدیرهی جدید
5- در صورت عدم توافق طرفین در پذیرش 4 بند ذکرشده، ادامهی شکایت و پیگیری روند قضایی لازمالانجام است
اینجانب محمدرضا درویشی با بند پنجم این منشور مخالف هستم؛ زیرا انجام و اجرای این بند در شان و معرفت جامعهی فرهنگی و موسیقی ایران نیست و نخواهد بود. حل این مشکل آسان است، زمانی که خرد حاکم باشد، نه خشم. امروز خشم عمل میکند. بیایید بهجای خشم، خردورزی کنیم. نظر اینجانب بر حل کامل این مشکل در درون صنف و نمایندگان صنف موسیقی ایران است و نه دستگاه قضایی.
اعتماد/گفتوگو با حسين كياني، نويسنده و كارگردان تئاتر
شيوهها و سبكها تنها و تنها ابزار هستند
پيام رضايي/ حسين كياني از نويسندگان و كارگردانان مولف تئاتر ايران محسوب ميشود. او اگرچه متعلق به نسل دهه ٥٠ تئاتر است اما تقريبا در عمده آثار نمايشياش از شيوههاي نمايشي ايراني و مسائل فرهنگي و مضموني آن بهره برده است. اين رويكرد از آن جهت اهميت مييابد كه بخش بسيار عمده بدنه كنوني تئاتر بيشتر به فضاها و شيوههاي ديگري ميپردازند. «مضحكه شبيه قتل»، «مشروطه بانو»، «در شورهزار» و «تكيه ملت» جزو آثار كياني است كه اغلب نيز با استقبال مخاطبان مواجه شدهاند. حسين كياني در حال حاضر نمايش «مضحكه شبيه قتل» را پس از ١٢ سال دوباره به صحنه برده است. در اين گفتوگوي كوتاه او از چرايي پرداختنش به شيوههاي نمايش ايراني و ضعفها و قوتهاي آن سخن گفته است.
شما را به عنوان كارگردان مولفي ميشناسند كه همواره در آثارتان از شيوههاي نمايش ايراني بهره بردهايد. ضرورت اين رويكرد در كار شما چيست؟
هر چيزي زاييده ضرورت دوره خود است. تا ضرورتي ايجاد نشود، هيچ پديدهاي- به طور خاص پديدههاي هنري يا سبكها و شيوهها- به وجود نميآيد. سبكهاي هنري زاييده فكر هستند. تا مكاتب فكري نباشند سبكها هم شكل نميگيرندو اين يك امر طبيعي است. مساله كنوني ما در جامعه كوچك تئاتريمان اين است كه امروزه آنچه به عنوان تئاتر مدرن يا پيشرو وجود دارد يا شاهد بارقههايي از آن هستيم حاصل هيچ ضرورتي در جامعه ما نيست. بنابراين آنچه امروز شاهدش هستيم بيش از آنكه زاييده ضرورت مكاتب فكري ما باشد حاصل نوعي هيجان زدگي است. علاوه بر اين، نتيجه يك خواست تغيير فقط براي تغيير است. چون دوست دارند مثل ديگران نباشند. اما تغيير فقط براي تغيير نيست. قطعا هر تغييري براي ضرورتي است. اما من اين مدرن بودن ظاهري را ناشي از يك حس تنوعطلبي و البته بيارتباط با ضرورتهاي جامعه ميبينم كه برآمده از وضعيت كنوني نيست و به همين دليل هم پاسخگوي نيازهاي ايران كنوني نيست، در نتيجه انعكاسدهنده انسان ايراني كنوني هم نيست، نه برآمده از خواست مخاطب است و نه ضرورتهاي جامعه و قطعا نميتواند انسان امروز ايراني را نمايندگي كند.
و اين شيوههاي نمايشي نبايد به روز شوند؟
در مورد نمايش ايراني پيش هر چيز بايد ضرورت تغيير آن حس شود و اگر اين ضرورت پيش نيايد نمايش ايراني نميتواند تماميت خواستههاي ما را نمايندگي كند. اما معتقدم اگر ضرورتهاي ساز و كار نمايش ايراني درك شود ميتواند روزآمد و كارآمد باشد. اگر اين اتفاق بيفتد ميتواند بسيار بهتر و بيشتر از اين تئاتر شبه مدرني كه در حال حاضر وجود دارد مبدل به شناسنامه نمايشي ما شود.
به زعم شما اين تغيير و بهروزشدن تا چه حد الزامي است؟
قطعا ضرورت دارد اما هنوز اين ضرورت احساس نشده است. در واقع بايد خواست تغيير آن باشد. تا اين خواست نباشد هيچ جنبشي براي پيشرفت ايجاد نميشود. همان طور كه گفتم ايجاد تغيير بايد بر اساس ضرورتها باشد و اين ضرورت هست اما هنوز احساس نميشود. چرا احساس نميشود؟ پاسخ به اين سوال نياز به ريشهيابي مفصل و عميقتري دارد.
فكر ميكنيد در صورت به روز شدن اين شيوهها تا چه حد ميتوانند مدرن باشند؟
اساسا شيوه روايي شرقي در مقابل شيوه روايي ارسطويي ميايستد و شيوه روايي شرقي بنيان تئاتر مدرن است؛ رويكردي كه در كار برشت و ديگران وجود دارد. نظريهپردازان حوزه تئاتر هم با در مقابل هم قرار دادن رويكرد ارسطويي و رويكرد روايي شرقي نظريههاي تئاتر مدرن را مطرح ميكنند. پس آنچه به عنوان مدرن بودن در نمايش مطرح است اساسا در ذات نمايشهاي شرقي و از جمله شيوههاي نمايش ايراني وجود دارد. ويژگيهايي مثل بيگانهسازي، فاصلهگذاري و برخي ديگر كه تا حدود بسيار زيادي وامدار برشت است.
شما آثار فراواني را با اين شيوهها به صحنه بردهايد و اغلب آثارتان با استقبال مواجه شده. به عنوان يك كارگردان اين شيوههاي نمايشي ميتوانند با مخاطب جهاني نيز ارتباط برقرار كنند؟
پيش از همه بايد به اين نكته توجه كرد كه در صورتي شيوههاي نمايش ايراني با مخاطب جهاني و در سطح بينالمللي ارتباط برقرار خواهد كرد كه تام و تمام خواستههاي انسان ايراني را نمايندگي كند. اگر اين فقط شيوه و مهارت باشد و از محتواي انساني تهي باشد طبيعتا اين اتفاق نخواهد افتاد. بهتر است اين طور بگوييم هيچ سبك نمايش به تنهايي نميتواند بدون اينكه در مضمون انساني باشد، با انبوه مخاطبان ارتباط برقرار كند. مهارت و سبك به تنهايي كافي نيست. هر مبدع سبكي، شيوه و سبك را ابزاري در دست خودش ديده است؛ از چخوف تا برشت و ديگران. براي كساني كه مهمترين نامهاي تئاتر مدرن هستند. آنها اين شيوهها را به خدمت ميگرفتند تا مفاهيم انساني مورد نظر خودشان و پيرامونشان را مطرح كنند. ما در ادبيات نمايشي يك اصل داريم و آنهم اينكه جهانيترين آثار نمايشي در عين حال بوميترين آنها نيز هستند.
براي رسيدن به اين زبان جهاني بايد چه كرد؟
اگر بخواهم خلاصه كنم، حرف من در نهايت اين است كه شگردها و شيوههاي نمايش ايراني ميتوانند كارآمد باشند و ارتباط وسيعي با فرهنگهاي ديگر برقرار كنند. تنها به اين شرط كه خالصانه و صادقانه انسان ايراني را آماج خود قرار دهد و مسائل او را مطرح كند. اگر امروز ميبينيم گونههايي از نمايش ايراني سنتي بيمزه و لوس است و مخاطب ندارد به اين دليل است كه نميتواند خواست انسان معاصر را نمايندگي كند. چون انسان امروز ايراني نميتواند خودش را در آنها ببيند. اثري را ميبيند كه مربوط به ١٠٠ سال پيش است و طبيعتا فضا و دغدغههاي اكنون با ١٠٠ سال پيش متفاوت است. به همين دليل است كه برخي آثار ظاهرا ايراني در ارتباط با مخاطب الكن هستند. چون صاحب اثر خواست و مطالبات انسان معاصر را مد نظر قرار نداده است. شيوهها و سبكهاي تئاتر تنها و تنها ابزار هستند.
اطلاعات/دیدار رئیس نمایشگاه کتاب مسکو از شهرکتاب
سرگئی کائیکن، رئیس نمایشگاه کتاب مسکو پنجشنبه ششم اسفند با علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی و بینالملل شهر کتاب، دیدار و گفتگو کرد.
در این دیدار، ابتدا محمدخانی به فعالیتهای شهر کتاب در عرصهی بین المللی اشاره کرد و گفت که مرکز فرهنگی و بینالملل شهر کتاب در پنج سال گذشته بیش از بیست همایش و نشست در تهران و مسکو برگزار کرده است که همایش سعدی و پوشکین، همایش ایوان بونین، پل ادبی ایران و روسیه، یک هفته با تالستوی، نشستهایی دربارهی داستایوسکی، پاسترناک، چخوف، ارافیف و… از جملهی این برنامههاست.
محمدخانی به علاقه مردم ایران به ادبیات روسیه اشاره کرد و گفت در ۸۰سال گذشته فقط دویست ترجمه فارسی از آثار تالستوی، داستایوسکی و چخوف در ایران منتشر شده است و دیگر آثار نویسندگان و شاعران روسیه نیز به طور مرتب به فارسی ترجمه و منتشر میشود.
محمدخانی در این دیدار به لزوم همکاری گستردهتر نهادهای ادبی و فرهنگی ایران و روسیه برای معرفی بیشتر تحولات ادبی دو کشور در سه دههی اخیر اشاره کرد.
محمدخانی از سرگئی کائیکن خواست که مراکز ادبی و فرهنگی روسیه و همچنین نهادهای دولتی این کشور همکاری بیشتری در مناسبات فرهنگی دو کشور داشته باشند.
کائیکن در این دیدار به وضعیت ادبیات و نشر روسیه در سه دهه اخیر اشاره کرد و شمارگان آثار داستانی را در چاپ اول بین ده تا پانزده هزار نسخه دانست و گفت که این شمارگان برای نویسندگان مشهور به پنجاه هزار نسخه نیز میرسد.
وی گفت که در روسیه هر سال ۱۲۰هزار عنوان کتاب منتشر میشود و با افزایش عناوین آثار، شمارگان کتابها کاهش یافته است.
اطلاعات/قدردانی وزیر ارشاد از حضور اهالی فرهنگ و هنر در انتخابات
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پیامی از حضور پرشور اصحاب فرهنگ و هنر از جمله هنرمندان، نویسندگان، روزنامه نگاران و … در انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی و پنجمین دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری قدردانی کرد.
به گزارش ایسنا،علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در این پیام حضور پر شکوه ملت ایران در انتخابات روز گذشته را فصلی دیگر از حماسههای ماندگار کشورمان دانسته است.
بنابراین گزارش متن کامل این پیام به شرح زیر است:
«به نام خداوند جان آفرین
ملت سربلند و پیروزمند ایران با حضور پر شکوه خود در انتخابات پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری و دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، فصلی دیگر از حماسههای ماندگار خویش را رقم زد و الگوی مترقی مردمسالاری دینی را اعتلا بخشید و امروز، نوبت منتخبان وامنای ملت است که با گرامیداشت این عزم ملی، در برابر دریای بیکران حضور مؤثر و ارزشمند مردم و انتخاب توأم با درک و دوراندیشی آنان سر تعظیم فرود آورند.
امید ملت را زنده نگاه دارند و از ظرفیت عظیم این نشاط سیاسی و خردورزی ملی برای فتح قلههای پیشرفت مدد گیرند. بیشک نقش اصحاب فکر و فرهنگ و هنر و رسانه،به عنوان طلایه داران امید و آگاهی در خلق این حماسه به یادماندنی و افتخار آفرین به یاد ماندنی است.
اینجانب ضمن تبریک این پیروزی بزرگ به ملت شریف ایران و مقام معظم رهبری، لازم میدانم از تمامی فرهیختگان، هنرمندان به ویژه سینماگران، نویسندگان و روزنامه نگاران پرتلاش که چراغ راه ملت شدند و پرچم اندیشههای بلند و آگاهی بخشی را فراراه حاکمیت مردم برسرنوشت خویش بر افراشتند، از صمیم جان تشکر و سپاسگزاری نموده و مشتاقانه امیدوارم که نخبگان فرهنگی و هنری کشور همواره در اتخاذ تصمیمات سرنوشت ساز پیشگام باشند تا گلبانگ سربلندی کشور ، دمادم از حنجرههای پاک و تابناک آنان به گویش آید.»
ایران/گفتوگو با خسرو سینایی، کارگردان درباره فیلم سینمایی <جزیره رنگین>
در کنج اتاق کارم فیلمنامه نمینویسم
علیرضا رفیعا
خسرو سینایی فارغالتحصیل کارگردانی و فیلمنامهنویسی از آکادمی هنرهای نمایشی و رشته موسیقی از کنسرواتوار وین است. سینایی از سال46 فعالیت مستندسازی را آغاز کرد. او تاکنون بیش از 120 فیلم در بخشهای مستند، داستانی و سینمایی ساخته است و از این حیث جزو ثابت قدم ترین سینماگران تاریخ سینمای ایران محسوب میشود. آوایی که عتیقه میشود، ماهیگیر، سال هنر ایران، آن سوی هیاهو، پرستش، سردی آهن، حاج مصورالملکی، مرثیه گمشده، من ایران را دوست دارم، هیولای درون، گفتوگو با سایه، مثل یک قصه، عروس آتش و... از جمله کارهای مهم کارنامه فیلمسازی سینایی هستند. این فیلمساز سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه را برای فیلم «عروس آتش» از هجدهمین دوره جشنواره فیلم فجر و لوح زرین بهترین کارگردانی در دومین دوره جشنواره فیلم فجر را برای فیلم «هیولای درون» به دست آورده است. سینایی در سال 1387 موفق به دریافت نشان ویژه کشور لهستان از سوی رئیسجمهوری این کشور شد. او این نشان را به خاطر ساخت فیلم مستند «مرثیه گمشده» که روایتگر مهاجرت هزاران لهستانی به ایران در سالهای 1941 و 1942 است، دریافت کرد. داستان فیلم <جزیره رنگین> هم درباره استاد دانشگاهی است که عاشق طبیعت و ثروتهای ملی است و با اینکه در تهران موقعیتهای شغلی بسیار خوبی دارد، تصمیم گرفته درجزیره هرمز ساکن شود و به مردم منطقه درباره موقعیت و ثروت خدادادی شان آموزش داده و به توسعه جزیره و جذب گردشگر و...کمک کند. سینایی در «جزیره رنگین» که در گونه آثار مستند – داستانی ارزیابی میشود به مسائلی نظیر موسیقی، آداب و سنن و باورها و فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی مردم جزیره هرمز با نگاهی سرشار از نور و رنگ و زیباشناسی میپردازد. با خسرو سینایی درباره ساخت <جزیره رنگین> گفتوگو کردهایم.
فیلم <جزیره رنگین> با توجه به چشمانداز بصری جزیره هرمز در میان تولیدات آپارتمانی سینمای ایران یک فیلم متفاوت ارزیابی میشود. این تفاوت چقدر برایتان اهمیت دارد؟
معتقدم به سینما باید از دیدگاههای مختلف نگاه کرد و اگر سینما را همچون یک ابزار مهم فرهنگی قلمداد کنیم، هر فیلمسازی میتواند طبق ذهنیات و دغدغه هایش فیلمسازی کند.سینما میتواند به عنوان یک رسانه درعین حال که به جذابیت و سرگرمی میپردازد به مسائل مهم دیگر اجتماعی هم بپردازد. معلومات مخاطبان امروز سینما نسبت به گذشته بیشتر شده است. اگر فیلمی با حضور بازیگران ستاره بسازیم، برای آنکه به نقش یک جنوبی نزدیک شود با گریم صورتش را تیره میکنیم اما مخاطب این مسأله را نمیپذیرد. زمانی بود نقش سیاه را در فیلم اتللو بازیگر سفید پوستی مثل سرگئی باندارچوف با گریم بازی میکرد و همگان تحسینش میکردند، اما امروز چنین مسألهای باعث تحسین مخاطب نمیشود. بنابراین ترجیح میدهم اگر فیلمی میسازم که مربوط به نواحی مختلف ایران است، سوای آشنایی با امکانات و قابلیتهای مختلف آنجا فضای کلی فیلم برای مخاطب قابل باور باشد. این قابل باور بودن در بحث فیزیک، شکل و زبان هم قابل ارزیابی است. در خیلی از فیلمها دیده ام که بازیگر تهرانی تلاش کرده لهجهای را تقلید کند و نتوانسته در این کارش موفق باشد.
سال قبل هم تلاش کردید <قطار زمستانی> را بسازید، در آن فیلم درباره لهجه چه کارهایی را قصد داشتید انجام دهید؟
متأسفانه بودجه ساخت آن فیلم تأمین نشد، اما در مذاکرات ابتدایی با طرف لهستانی قرار بر این شد که از تیم بازیگری حرفهای استفاده کنیم و از ایران عزت الله انتظامی و از لهستان یکی از نامدارترین بازیگران لهستان قرار شد حضور پیدا کنند.
با ساخته نشدن این فیلم سراغ ساخت جزیره رنگین رفتید؟
بله، بعد از توقف تولید قطار زمستانی، بنیاد سینمایی فارابی ساخت فیلم دیگری با بودجه محدود را پیشنهاد داد و من به فکر طرحی افتادم. محرک ابتدایی شکلگیری چنین طرحی در تهیه فیلم جزیره رنگین پیشنهاد همسرم گیزلا وارگا سینایی بود. در من و گیزلا دغدغههای مشترکی برای معرفی و شناساندن جغرافیا و فرهنگ اقصی نقاط ایران وجود دارد.در این طرح به فعالیتهای دکتراحمد نادعلیان به عنوان یک هنرمند فعال محیط زیستی توجه داشتم.دکتر در جزیره هرمز مدتهاست فعالیت میکند بنابراین تصمیم گرفتم فیلمی براین اساس بسازم. البته صرفاً تأکید بر فعالیتهای احمد نادعلیان نداشتم و بیشتر به دنبال نشان دادن مسائلی نظیر: اشتغال زنان و نابودی محیط زیست و منابع طبیعی هرمز، مسأله ازدواج، قاچاق و... بودهام. در کنار طرح این مسائل نادعلیان و تأثیر کار سازنده اش بر مردم جزیره هرمز هم بسیار مهم و اثر گذار بوده است.
مرحله بعدی نوشتن فیلمنامه بر اساس مواردی بود که به آنها اشاره کردم و برای تهیه این فیلمنامه طی مدتی به جزیره هرمز سفر کردم و در آنجا شخصیتها و کاراکترهای مورد نظر در فیلمنامه را مشخص وطراحی کردم و پس از بازگشت به تهران مشغول نوشتن فیلمنامه جزیره رنگین شدم. البته هرمز جزیره تقریباً ناشناختهای برای مردم است و کمتر کسی به آنجا سفر کرده و تصور کردم با ساخت فیلم میتوان در این زمینه توجهات را جلب کرد و فارابی هم بعد از تصویب فیلمنامه با ساخت فیلم موافقت کرد.
آیا هنگام ساخت فیلم از پیشنهادهای دکتر ناد علیان هم استفاده کردید؟
همانطور که اشاره کردم ایشان همکاری خوب و صمیمانهای با من داشت و در طول ساخت فیلم اظهار نظری انجام نداد. فکر میکنم فعالیت دکتر نادعلیان در این خصوص که برای انجام کارهای عمرانی فقط به فکر حمایت دولت نباشیم و خودمان دست به کار شویم میتواند یک الگو و سرمشق برای همه ما باشد. در هر صورت زمانی که ایدهای برای ساخت فیلم در ذهنم خطور و به مرور این ایده گسترش پیدا میکند نمینشینم کنج اتاق کارم فیلمنامه بنویسم و میروم در محیط طبیعی و واقعی کارم را انجام میدهم.
ساختار فیلم راچگونه طراحی کردید؟
اگر عنوان مستند را به اثر الصاق کنید مخاطبان خاصی به آن جلب میشوند. اگر زمینه داستانی به آن افزون شود، میتواند باعث جلب مخاطبان بیشتری شود. بدین ترتیب فرمت فیلم مستند- داستانی است، البته این تجربهام منحصر به این فیلم نیست و در کارهای قبلی ام نیز همین ساختار را مورد استفاده قرار داده بودم. خوشبختانه این ساختار در فیلم جواب داد و زمان نمایش فیلم در دانشگاه شهر پوزنان لهستان در سال قبل مورد توجه مخاطبان خاص و عام قرار گرفت.
در کوچههای عشق شروع این رویکردتان در فیلمسازی بود؟
بله، در کوچههای عشق این رویه شروع و با فیلمهای کوچه پاییز، گفتوگو با سایه ادامه پیدا کرد.
در تیم بازیگری هم از ترکیب بازیگر – نابازیگر استفاده کردید؟
بله، مهدی احمدی سالها است که در فیلم هایم حضور دارد و بازیگر حرفهای سینما است و در واقع شخصیتی را بازی میکند که از شخصیت دکتر احمد نادعلیان وام گرفته شده است. خانم دهقانی منشادی همسر دکتر ناد علیان دیگر بازیگر اصلی فیلم است.بجز این دو، شخصیتهای فیلم که قرار بود تهرانی باشند بقیه شخصیتهای بومی و محلی هستند و خوشبختانه فیزیک، رفتار و گویش این بازیگران برای مخاطبان قابل باور بود. این برایم خیلی مهم بود و مدعی نیستم که هر فیلمی را باید این گونه ساخت. امیدوارم مخاطب در اکران عمومی فیلم بدون پیش داوری به تماشای جزیره رنگین بنشیند.
ساختار مستند – داستانی در امریکا توسط مایکل مور با ساخت فیلم پرفروش و جنجالی نظیر بولینگ برای کلمباین بسیار مورد توجه قرار گرفت. شیوهای که همانطور که اشاره کردید پیش از این توسط شما مورد استفاده قرار گرفته بود؟
در این چهار دهه فعالیت فیلمسازی، هم فیلم داستانی وهم فیلم مستند ساخته ام و متأسفانه فیلمهای کوتاه داستانی ام مثل مجموعه فیلمهایی که طی 10 سال برای انجمن اولیا و مربیان ساختم مهجور مانده است. در فیلم «فرار» این مجموعه محمد علی کشاورز به عنوان بازیگر حضور داشت. بنابراین نگاه تلفیق و درهم آمیختگی مستند – داستانی به طور طبیعی در کار فیلمسازی ام بروز و ظهور پیدا کرد. حتی خیلی از منتقدان بعد از ساخت فیلم عروس آتش به من گفتند این فیلم با نگاه مستند گونه ساختهام. مسأله این نیست. برای من سینماگر بازیگری در اغلب فیلم هایی که ساخته ام توأم با یک نوع نگاه باور پذیر شکل گرفته است. من علاقهای ندارم در فیلمم هنرپیشهای خیلی خوب بازی کند، بلکه ترجیح میدهم بازیگر طوری بازی کند که همه بگویند همین شخصیتی است که در فیلم وجود دارد. اگر بازی بازیگرخوب باشد بازی کردن دیده میشود و نه شخصیتی که قرار است بازیگر بازی کند.
این نوع نگاه شما به این دلیل نیست که شاید وجود یک ستاره سینما در فیلم تان نام شما را به عنوان کارگردان تحتالشعاع قرار بدهد؟
مسأله من چنین موقعیتی نیست. اگر ستارهای در جای درست خودش قرار بگیرد من صد درصد موافق حضورش در فیلم هستم. همانطورکه اشاره کردم در قطار زمستانی قرار بود عزتالله انتظامی بازی کند. در اغلب فیلمهای من اگر بازی بازیگر کمتر دیده شود به نفع فیلم خواهد بود. شما دزد دوچرخه را در نظر بگیرید که دسیکا کارگردان فیلم به جای آنکه از یک ستاره سینمای ایتالیا استفاده کند از یک نابازیگر استفاده کرد. در این فیلم واقعی بودن شخصیت خیلی مهم بود.
آیا از واژه نگاه واقع گرایانه به جای واژه مستند گونه میتوانیم در فیلمهای شما استفاده کنیم؟
با شما در این قضیه موافقم. من میگویم باور پذیر بودن. زمانی بود فیلم کینگ کنگ در صد سال قبل ساخته میشد و عروسکی را روی ماکت برج مانندی قرار میدادند و فیلمبرداری میکردند و ببیننده هم چنین مسألهای را باور میکرد و به فضای فیلم نزدیک میشد یا یک اژدهای مقوایی فیلم میساختند و مخاطب با دیدنش احساس ترس میکرد. امروزه این نوع مسائل کارکردی ندارند و فیلمسازانی از قبیل استیون اسپیلبرگ با بهرهگیری از امکانات مدرن و تکنولوژی کامپیوتری فیلم پر هیجانی مثل پارک ژوراسیک میسازند که صحنههای حمله هیولاهایش فوق العاده طبیعی و باور پذیر است.
با چه استراتژیای به سراغ استفاده از لهجه بومی در فیلم جزیره رنگین رفتید؟
مشکل بزرگ و اصلی سینمای ما مسأله گویش و زبان و چگونگی استفاده از آن است. زمانی که فیلم عروس آتش را ساختم، به دلیل شناخت و بومی بودن حمید فرخنژاد از فضا و لهجه جنوبی، از او خواستم که دیالوگهای مربوط به خودش را بنویسد و در عمل هم خوب جواب داد. در سینمای ایرانی نمیتوان برای تماشاگر ایرانی زیرنویس گذاشت و استفاده از دوبله هم چندان مناسب نیست.
در جزیره رنگین از بازیگران فیلم خواستم متنهایی که از نظر ساختار داستان و پیشبرد موضوع مهم هستند را با لهجه فارسیتر بیان کنند. اگر امکان زیرنویس وجود داشت و بیننده ایرانی این رویه را دنبال میکرد، اجازه میدادم در تمام طول فیلم به زبان خودشان حرف بزنند. واقعیت این است که وقتی با نابازیگر سر و کار دارید، باید ویژگی و توانشان را بشناسید و تلاش نکنید چیزی فراتر از توانشان از آنها در بازی و گویش انتظار داشته باشید.
ایران/مهدی فخیمزاده در برنامه سینمایی «هفت» مطرح کرد
چرا وقتی دو فیلم حاتمیکیا توقیف بود کسی نگفت سر ابراهیم را بریدند؟
مصلحتاندیشی، داوری و حاشیههای آخرین فیلم حاتمیکیا در سیو چهارمین جشنواره فیلم فجر محور آخرین برنامه سینمایی «هفت» بود که جمعه شب روی آنتن تلویزیون رفت. مهدی فخیمزاده در بخشی از این برنامه که به موضوع تحلیل داوری جشنواره با حضور ابوالحسن داودی و مسعود فراستی اختصاص پیدا کرده بود گفت: در دو دورهای که من داور جشنواره بودم هرگز مسأله مصلحت سنجی نبوده است. اصلاً مگر مصلحت سنجی معنا دارد؟ یعنی چه؟ مگر ما شورای مصلحت سنجی سینمای ایران هستیم؟ یکی از دلایلی که برخی همواره میگویند در سینمای ما سیاست بازی است، به علت همین شائبه مصلحت سنجی است. یکی از شرطهای من برای حضور در هیأت داوران همین نبودن مصلحتها بوده است. ابوالحسن داودی داور دیگر جشنواره نیز در این باره گفت: ما در این جشنواره تنها درباره یک جایزه مصلحت اندیشی کردیم. مسأله این است که تعریف جشنواره فیلم فجر در تمام این سالها دچار یک اغتشاش بوده است که با تعریف هیچ جشنوارهای در تمام دنیا جور درنمی آید. جشنواره ما هم سنجش محصولات سینمایی در طول سال است و هم تبدیل به یک مراسم آیینی در دهه فجر میشود که به قول شما باید مصالحی را هم در نظر بگیرد. شما هرطور قضاوت کنید، باز برخی گله دارند. فخیمزاده نیز درخصوص فیلم «بادیگارد» گفت: راجع به فیلم «بادیگارد» یکی از آقایان گفتند سر ابراهیم را بریدند. ما نفهمیدیم چطور وقتی ابراهیم حاتمی کیا فیلم «به رنگ ارغوان» و «گزارش یک جشن» را ساخت و چندین سال توقیف بود نگفتند سر ابراهیم را بریدند، حالا یادشان افتاده؟! به علاوه حاتمی کیا که خود میگوید من کلی مرغ و سیمرغ دارم حالا یک جشنواره به این فیلم جایزه نداده، طوری نشده است. حالا جالب است مجری طرح اعتراض دارد که چرا دبیر جشنواره هیأت داوران را هدایت نکرده است! ابوالحسن داودی نیز درخصوص «بادیگارد» گفت: حاتمی کیا کسی است که در سینمای ایران صاحب سبک است و من شخصاً سینمای او را دوست دارم. اما من وقتی در تیم داوری قرار میگیرم فیلمها را با اسامی کارگردانشان نمیبینم. خود فیلم را میبینم و میبینم از کارگردانی فیلم قبلی آن پایینتر است.
جام جم/سریالهای تلویزیون؛ مبلغان توانمند عفاف و حجاب
شاید هیچ سازمان و رسانهای به اندازه تلویزیون به مساله حجاب و عفاف توجه ندارد و در این زمینه فعال نبوده است، اما فضای جامعه حکایت از آن دارد که تلویزیون به عنوان بزرگ ترین رسانه جمعی از همه ظرفیتهایش در این زمینه بهره نبرده است. با توجه به قدرت رسانهای تلویزیون و جذابیت آثار نمایشی، میتوان با اطمینان گفت: سریالهای تلویزیونی یکی از بهترین ظرفیتها برای ترویج حجاب و عفاف است و هرچند همواره این مساله در تولید آثار نمایشی مدنظر بوده، اما همیشه راهکارهای موثرتر و بهتری وجود دارد که میتوان به آنها توجه داشت.
حجاب و عفاف در کنار هم
سعید مستغاثی، روزنامهنگار و منتقد، مهم ترین مساله مرتبط با ترویج حجاب در آثار تلویزیونی را به نوع نگاه برنامهسازان و تصمیمگیران تلویزیون مرتبط میداند و معتقد است؛ بهبود شرایط موجود و تاثیرگذاری سریالها و برنامههای تلویزیونی در زمینه حجاب، مستلزم نگاه عمیق و جدی به این مقوله است.
این منتقد با اشاره به ضروت توجه جدی و عمیق به مساله حجاب، تصریح میکند: متاسفانه برداشتهای سطحی و ظاهری از حجاب، سبب میشود شخصیتهای محجبه در آثار تلویزیونی تاثیر چندانی بر مخاطب نداشته باشند چراکه لازم است از شخصیتهای محجبه، شاهد رفتار و سکنات محجوب هم باشیم. متاسفانه در برخی آثار تلویزیونی رعایت قواعد ابتدایی و چارچوبهای ظاهری حجاب در اولویت قرار دارد و کمتر به شیوهها و راهکارهای درست معرفی یک بانوی محجوب توجه میشود.
مستغـــاثــــی در این بــاره شخصیتپردازیهای درست و دقیق را کافی نمیداند و تاکید میکند: نگاه به حجاب ابتدا باید برای سازندگان آثار تلویزیونی عمق و معنا پیدا کند تا به درستی در این آثار بروز و نمود داشته باشد.
نیاز به استراتژی
ترویج یک فرهنگ، عقیده یا تفکر نیازمند اقداماتی برنامهریزی شده، دقیق و هوشمندانه است و مساله حجاب نیز نمیتواند از این قاعده مستثنا باشد.
مساله حجاب و عفاف زمانی میتواند از طریق سریالهای نمایشی رواج پیدا کند که از همه ظرفیتها و جذابیتهای این نوع آثار برای ترویج آن بهره گرفته شود؛ به عنوان نمونه شخصیتپردازی درست و دقیق یکی از این راهکارهاست. شخصیتهای تاثیرگذار و دوستداشتنی در سریالهای تلویزیونی میتوانند پوشش درست و حجاب و عفاف را در جامعه رواج دهند. این شخصیتها با نفوذ به قلب و احساس مخاطب او را با خود همراه خواهند کرد و از قابلیت درام که درگیر شدن با احساسات است در راستای ترویج یک فرهنگ بهره خواهند گرفت. در کنار شخصیتهای قدرتمند و تاثیرگذار، لباسهای آراسته و مناسب هم نقش بسزایی در جلب نظر مخاطب دارند. تماشاگری که بتواند در سریالهای تلویزیونی نمونههایی زیبا و مناسب از لباسهایی برای محل کار و دیگر فضاهای عمومی جامعه را ببیند، حتما به استفاده از چنین لباسهایی اشتیاق نشان خواهد داد.
طراحی برای شخصیتها
ترویج حجاب و پوشش اسلامی، در قالب سریالهای تلویزیونی میسر نمیشود، مگر آن که لباسهای مناسب برای شخصیتهای مختلف طراحی و انتخاب شود. نازیپرتوزاده که طراحی لباس سریالهایی چون دختران حوا و انقلاب زیبا را برعهده داشته است با تاکید بر این نکته، توضیح میدهد: رنگها، فرمها، بافتها و طرحهای متنوع بر تن بازیگران، به شخصیتهای یک سریال جان میدهند و در یک نگاه آنها را به مخاطب معرفی میکنند. میتوان ضمن طراحی لباسهای کاملا پوشیده و اسلامی، از امکاناتی مانند طراحی، دوخت، رنگ و بافت بهره گرفت و تنوعی از پوشش اسلامی و جذاب را به نمایش گذاشت.
از نگاه این طراح لباس، سریالهای تلویزیونی بستر مناسبی هستند برای ارائه لباسهای زیبا و متنوع که کاملا با پوشش اسلامی در تناسب باشند به شرط آن که نگاه جدی به مساله حجاب اسلامی وجود داشته باشد و طراحان در قبال سختگیریهای مدیران تلویزیون و حساسیتهای رسانه ملی، بدون خودسانسوری طرحهای قابل دفاع ارائه کنند.
پرتوزاده با تاکید بر ضرورت ارائه تعریف درست و چارچوب دقیق از حجاب اسلامی، تاکید میکند: لازم است در کنار ارائه چادر به عنوان یک الگوی مناسب که البته باید در دل یک سریال درست و به جا نمایش داده شود، باید انواع لباسهای محجوب را به مخاطب ارائه کرد. استفاده از چادر در هر اثری برای هر نقشی میتواند اهانت به چادر باشد، مهم است کجا، چه استفادهای از چادر ارائه کنیم.
این طراح لباس بر نمایش لباسهایی که هم پوشش لازم را تامین کنند و هم در دنیای واقعی قابل استفاده باشند، تاکید میکند و معتقد است برنامهریزی برای لباس شخصیتهای نمایشی در سریالهای تلویزیونی یک ظرفیت بزرگ برای تبلیغ حجاب اسلامی محسوب میشود.
لباس زیبا
در میان سریالهایی که طی این سالها از تلویزیون به نمایش درآمده، «انقلاب زیبا» جایگاه ویژهای در طراحی لباس دارد آن هم نه در مورد همه شخصیتها بلکه به دلیل لباسهای ویژهای که برای شخصیت زیبا با بازی آزاده صمدی در این سریال طراحی شد.
صمدی در این سریال نقش دختری مستقل، توانمند و با اعتماد به نفس را به نمایش گذاشت که در آغاز تا میانه داستان از قدرت و صلابت ویژهای برخوردار بود. او زنی بود که مدیریت یک دفتر طراحی را برعهده داشت، در خانهای بزرگ و مدرن زندگی میکرد و به نظر میرسید برای خوشبخت بودن چیزی کم ندارد. بنابراین برای این شخصیت لباسهایی طراحی شده بود که همه این ویژگیها را میشد در دوخت، طرح، رنگ و بافتشان دید. همین ویژگیها سبب شد لباسهای زیبا، نظر بانوان فعال و مستقل غیرچادری را به خود جلب کند.
اگرچه در ادامه سریال، زیبا درگیر ماجراهایی تلخ و ویرانگر میشود و به همان نسبت دیگر مانند گذشته به لباسها و ظاهرش اهمیت نمیدهد، اما آنچه در نیمه ابتدایی سریال از او به نمایش درآمد به اندازه کافی نظر دختران جوان را به خود جلب کرد و توانست سبک تازهای از لباسهای زیبا و در عین حال پوشیده و محجبه را رواج دهد.
در پناه چادر
اواسط نیمه دهه 70 بود که سریال «در پناه تو» به نویسندگی علیرضا طالبزاده و کارگردانی حمید لبخنده از شبکه دو پخش شد و بسیاری را به خودش علاقه مند کرد. شاید این اولین بار در تاریخ تلویزیون بود که یک سریال تلویزیونی توانسته بود تاثیر قابلتوجهی بر نوع پوشش مخاطبانش بگذارد. با پخش این سریال دختران جوان بسیاری به تاسی از شخصیت مریم با بازی لعیا زنگنه به چادر علاقهمند شدند، شاید به این دلیل که برای اولین بار یک داستان عاشقانه در بستر فضای علمی و دانشگاهی مطرح میشد و شخصیت اصلی سریال دختری جوان، آراسته، تحصیلکرده و فعال بود که خیلیها دوست داشتند شبیه او باشند.
شخصیت مریم، شهامت و عشقورزی، جسارت و متانت را توامان داشت و دانشجوی موفقی بود که در یک رشته هنری تحصیل میکرد. همه اینها در کنار هم آنقدر برای مخاطب جذاب بود که دلش بخواهد شبیه به مریم باشد و پوشش او را که چادر بود، برای خودش هم بپسندد. به جرات میتوان گفت این میزان استقبال از چادر بعد از سریال در پناه تو تکرار نشد و در زمینه حجاب سریال دیگری نتوانست، چنین ظریف و غیرمستقیم تاثیرگذار باشد.
حجاب باورپذیر
در میان سریالهای تلویزیونی کمتر اثری بوده که تحول و تغییر یکی از شخصیتهایش را چنان ظریف نشان دهد که تغییر پوشش و ظاهرش باورپذیر باشد. یکی از این آثار «تنهایی لیلا» به کارگردانی محمدحسین لطیفی است.
در این سریال شخصیت لیلا با بازی مینا ساداتی، با پوششی ظاهر میشود که ضمن محجبه بودن، چه وقتی تازه از فرنگ برگشته شخصیتی قابل باور است، چه زمانی که متحول میشود و تصمیم میگیرد چادر بر سر کند، اما لیلای این سریال مثل مریم در پناه تو قابل تعمیم به بخش قابل توجهی از دختران جوان کشورمان نیست و یک نمونه خاص و ویژه محسوب میشود. به همین دلیل ساده، پوشش لیلا و انتخاب چادر توسط او تاثیر ویژهای بر مخاطبان نمیگذارد و به عبارتی در این زمینه الگوسازی صورت نمیگیرد. در حقیقت سریال تنهایی لیلا بیشتر از آن که در زمینه ترویج حجاب موفق باشد، در نمایش تصویر واقعی و باورپذیر از شخصیتهای مثبت و منفی در قالب پوشش اسلامی موفق بوده و در این زمینه میتوان به شخصیت کتایون با بازی اندیشه فولادوند اشاره کرد که از نمادهای کلیشهای برای شخصیتهای منفی در طراحی لباس او استفاده نشده است.
جوان/درگذشت فرجالله سلحشور، کارگردان متعهد سينما و تلويزيون
ايوب سينماي ديني جاودانه شد
رهبر انقلاب خطاب به سلحشور: بعد از نمايش تو، ارادتم به حضرت ايوب بيشتر شد/فرجالله سلحشور كارگردان انقلابي سينما و تلويزيون بعد از سالها مبارزه با بيماري سرطان، دار فاني را وداع گفت. كارگرداني كه در سالهاي آخر عمر به دنبال ساخت سريال فاخر «موسي(ع)» بود.
نویسنده : محمدصادق عابديني
فرجالله سلحشور كارگردان انقلابي سينما و تلويزيون بعد از سالها مبارزه با بيماري سرطان، دار فاني را وداع گفت. كارگرداني كه در سالهاي آخر عمر به دنبال ساخت سريال فاخر «موسي(ع)» بود.
كارگردان سريالهاي به ياد ماندني «مردان آنجلس» و «يوسف پيامبر» روزگذشته بعد از مدتها مبارزه با بيماري سرطان ريه در بيمارستان بقيه الله (عج) تهران درگذشت.
مسجد اولين پايگاه رشد سلحشور
فرجالله سلحشور مانند بسياري از هنرمندان شاخص بعد از انقلاب، فعاليت فرهنگياش را پيش از انقلاب و با حضور در مسجد جوادالائمه آغاز كرد. سلحشور و امير حسين فردي همكلاس بودند و با حضور ديگر جوانان آن روز مانند بهزاد بهزادپور و ناصري، از اواسط دهه 50 فعاليتهاي فرهنگيشان را به صورت منظم در مسجد جوادالائمه آغاز كردند، امير حسين فردي در حوزه داستان و ادبيات و فرجالله سلحشور در حوزه تئاتر. اين مسجد بعدها پايهگذار جايزه مهم شهيد غنيپور در ادبيات شد و جوانانش توانستند سنگ بناي «حوزه هنري» را در اوايل دهه 60 بگذارند. سلحشور با آنكه در راهاندازي حوزه هنري نقش موثري داشت، اما در حوزه نماند و به سينما رفت. در سال 61 سلحشور با بازي در نقش «توبه نصوح» رسماً وارد سيما شد. وي در دهه 60 در فيلمهاي «گوركن»، «پرواز در شب» و «انسان و اسلحه» نقشآفريني داشت.
نقش ماندگار سينماي دفاع مقدس
«پرواز در شب» به كارگرداني مرحوم رسول ملاقليپور و نقشآفريني سلحشور در نقش مهدي نريمان، فرمانده گردان كميل كه در محاصره نيروهاي عراقي قرار گرفته بود و با وجود تشنگي و نبود آب تا آخرين لحظه مقاومت ميكند، يكي از ماندگارترين فيلمهاي سينماي دفاع مقدس را به وجود آورد. سلحشور درباره بازي در اين فيلم گفته بود: تصور ميكنم اگر هنوز پس از گذشت تقريباً سه دهه، اين فيلم ماندگار است، به اين دليل است كه روايت داستان ريشه در واقعيت دارد و مهمتر اينكه داستان فيلم از واقعه عاشورا به ويژه شهادت حضرت عباس (ع) وام گرفته است.
نظر رهبري درباره نمايش سلحشور سلحشور پيش از اينكه كارگردان سينما و تلويزيون باشد، كارگردان و بازيگر تئاتر بود. خصيصه تئاتري بودن در اكثر كارهاي تلويزيوني سلحشور نيز به چشم ميآمد، اما اين موضوع هيچتأثيري در ماندگاري مجموعههاي تلويزيوني كه سلحشور توليد كرد، نداشت. سلحشور كه دهه 60 را در بازيگري سپري كرده بود، در دهه 70 پا به عرصه كارگرداني سينما گذشت. فيلم «ايوب پيامبر» را در سال 72 كارگرداني كرد. سلحشور يكبار نيز در سال 70 نمايش ايوب پيامبر را در حضور مقام معظم رهبري اجرا كرد. رهبر انقلاب بعد از تماشاي اين نمايش گفتند: من نمايشنامه«ايوب پيامبر» را واقعاً يك برداشت صحيح متين بياشكالي از يك كار به آن مهمي ديدم. آدم اگر بخواهد زندگي يك پيامبر را نشان بدهد، كار آساني نيست؛ آنوقت اين آقاي سلحشور اينقدر قشنگ اين نقش را بازي كرده بود. اول اين نمايش اينطور است كه كروبيان ملأ اعلي دارند مدح آن مثال ملكوتي و بهاصطلاح قالب مثالي ايوب را ميكنند. آدم وقتي نگاه ميكرد، خيال ميكرد كه واقعاً خود ايوب پيامبر آنجا ايستاده است. بعد از نمايش گفتم: من كه آخوندم و اين همه در زندگي پيامبران مطالعه كردهام، بعد از اين نمايش تو، معرفت و ارادتم به حضرت ايوب بيشتر شد!
سلحشور متخصص سريالهاي مذهبي
فرجالله سلحشور به دليل علاقهاي كه به داستانهاي قرآني داشت، تلاش كرد تا با استفاده از قصص قرآن دست به توليد مجموعههاي تلويزيوني بزند. در سال 76 سريال «مردان آنجلس» بر اساس داستان قرآني اصحاب كهف و سال 86 سريال «يوسف پيامبر(ع)» بر اساس روايت قرآن از داستان زندگي يوسف (ع)، به نويسندگي و كارگرداني فرجالله سلحشور توليد شدند. اين سريالها با پخش از تلويزيون چندين كشور جهان از پر بازديدترين آثار تلويزيوني كشورمان به شمار ميآيند. اين مجموعههاي تلويزيوني قرار بود با توليد سريال «موسي (ع)» كه به نوعي ادامه سريال يوسف پيامبر بود، ادامه پيدا كند. سلحشور فيلمنامه موسي(ع) را در 80 قسمت سريال و چهار فيلم سينمايي نگارش كرد و به دنبال تأمين بودجه ساخت آن بود؛ بودجهاي كه سلحشور براي توليد اين سريال فاخر نياز داشت حداقل 100 ميليارد تومان بود كه هيچ گاه از سوي صداوسيما تأمين نشد و در نهايت اين كارگردان فقيد مجبور شد شماره حسابي را براي دريافت كمكهاي مردمي جهت تأمين بودجه اين كار فاخر اعلام كند. در اواسط نگارش فيلمنامه «موسي» بود كه شايعه بيماري سلحشور قوت گرفت، اما اين كارگردان برخلاف بسياري از افراد مشهور كه بيماريشان را مخفي ميكنند، آن را پنهان نكرد و از مردم خواست برايش دعا كنند. بيماري كه با شدت گرفتن آن سلحشور را از پاي انداخت به نحوي كه در يكي از آخرين مصاحبههاي تلويزيونياش تأكيد كرد كه اميدي به زنده بودن و ساخت سريال موسي(ع) ندارد.
سلحشور و اظهارات صريح او
سخنان چند سال پيش فرجالله سلحشور درباره وضعيت برخي از بازيگران زن سينماي ايران، واكنشهاي تندي را عليه اين كارگردان به راه انداخت و تهمتهاي زيادي به وي زده شد، اما سلحشور هيچگاه از موضع خود عقبنشيني نكرد. البته كساني كه از پشت پرده سينما خبر دارند ميدانند كه صحبتهاي سلحشور چندان بي پايه و اساس نيست و خبرهايي كه گاهي اوقات از رفتارهاي خارج از عرف برخي از اهالي سينما منتشر ميشود، تأييد غيرمستقيمي بر آن چيزي است كه سلحشور بيپرده بيان كرد.
سلحشور درباره نحوه بودجه دهي فرهنگي نيز گفته بود: لازم است براي امور فرهنگ و هنر توجه بيشتري كنيم، همانطور كه به امور اقتصادي توجه فراواني داريم. عين همان حركتي كه در اقتصاد صورت گرفته بايد در فرهنگ هم انجام شود؛ چراكه اهميت فرهنگ بيشتر از اقتصاد است. ما بودجه را در راههاي غيرفرهنگي خرج ميكنيم؛ تنها كشوري هستيم كه به فيلمساز بودجه ميدهيم تا به انقلاب و اسلام فحش دهد و بعد تشكر هم ميكنيم. اما ما نبايد به بهانه فيلمسازي اسلامي همه هنرمندان را سر ببريم. برنامهريزي، طرح مباني و اصول فيلمسازي اسلامي، مديريت و بودجه گذاشتن، راهكار اين مسئله است.
واكنشها به مرگ هنرمند انقلابي
متأسفانه در زمان بستري بودن فرجالله سلحشور در بيمارستان، مقامات دولتي به ديدار وي نرفتند و اين انتظار ميرفت كه وزير ارشاد بر بالين كسي كه عمرش را وقف هنر انقلاب و خدمت به قرآن كرده بود، حاضر شود. روز گذشته درگذشت فرجالله سلحشور باعث اندوه جامعه هنري شد. حتي كساني كه در ظاهر با اين هنرمند فقيد رابطه خوبي نداشتند، درگذشت وي را تسليت گفتند. محمد سرافراز رئيس سازمان صداوسيما، حجت الله ايوبي رئيس سازمان سينمايي، محسن مؤمني شريف رئيس حوزه هنري، عليرضا تابش مديرعامل بنياد سينمايي فارابي، محمدرضا قرباني مدير كل هنرهاي نمايشي و راديو نمايش مركز اسناد انقلاب اسلامي، سازمان ارتباطات اسلامي، هيئت اسلامي هنرمندان، عزتالله ضرغامي، عوامل فيلم سينمايي باديگارد، هنرمندان سينما از جمله كتايون رياحي، مصطفي زماني، ليلا بلوكات، مهراب قاسمخاني و امير مهدي ژوله در پيامهايي درگذشت سلحشور را تسليت گفتند.
مراسم تشييع پيكر مرحوم فرجالله سلحشور امروز ساعت ۱۰ صبح از بلوار آيتالله اشرفي اصفهاني آغاز ميشود و پيكر اين هنرمند فقيد در صحن امامزاده سيد جعفر و حميده خاتون به خاك سپرده خواهد شد.
جوان/یادداشت شفاهی: دغدغه سلحشور اداي دين به مردم و جامعه هنري بود
من در تجربه همكاريهايي كه با مرحوم فرجالله سلحشور داشتم به اين نتيجه رسيدم كه ايشان دغدغه اين را دارد كه سينماي ديني را در كشور فراهم كند. سلحشور مرد بزرگي بود، اما...
نویسنده : جهانبخش سلطاني
من در تجربه همكاريهايي كه با مرحوم فرجالله سلحشور داشتم به اين نتيجه رسيدم كه ايشان دغدغه اين را دارد كه سينماي ديني را در كشور فراهم كند. سلحشور مرد بزرگي بود، اما متأسفم كه زود از ميان ما رفت. فرج الله سلحشور چهره پرداز، بازيگر، نويسنده و كارگردان موفقي بود و به زبان هنري ملت شريف و ارزشمند، دردمند و دغدغهمند ايران مسلط بود. مرحوم مغفور هميشه به من ميگفت كه عاقبت بهخيري من در ساخت سريال حضرت موسي (ع) است.
سلحشور به سينماي كشور مسلط شده بود و هميشه ميگفت آرزويم اين است كه فيلم حضرت موسي (ع) را كار كنم. شايد شفيع من در قيامت همين ساخت فيلم حضرت موسي (ع) باشد. با سلحشور همسفر كربلا، مكه و تاجيكستان بوديم و طي اين مدت بسيار به هم نزديكتر شديم. به اعتقاد من تا با كسي همسفر نشوي يا با او نشست و برخاست نداشته باشي نميتواني به عمق وجود و اخلاق و شخصيت او پي ببري و در موردش قضاوت كني. خوشحالم كه همين نشست و برخاستها باعث شد تا او را بهتر بشناسم. او دردمند بود و قلبي بسيار رئوف به اندازه گنجشك داشت.
دغدغه اصلي فرج الله سلحشور اين بود كه به مردم و به جامعه هنري اداي دين كند. براي اين كار نيز تمام عزمش را جزم كرده بود و ميخواست به تكليفش عمل كند و من نيز بايد همچون او به تكليفم عمل كنم. زيباترين خاطرهاي كه من از شادروان داشتم اين است در كربلا كه بوديم به خاطر حال و هواي معنوي كه آنجا داشت، وقتي سلحشور حرم امام حسين (ع) را ديد بيهوش شد. به نظرم خاطرهاي به يادماندني از آن مرحوم مغفور است. سلحشور تكليفش با خودش مشخص بود و با دست پر از دنيا رفت و در مورد تكاليف شرعي خود چيزي كم نگذاشت. ما نيز بايد فكري به حال خودمان كنيم. اميدوارم خدا سلحشور را بيامرزد و در سراي باقي آرامش داشته باشد.
يك شب آتش در نيستاني فتاد / سوخت چون عشقي كه بر جاني فتاد
شعله تا سرگرم كار خويش شد / هر نياي شمع مزار خويش شد
ني به آتش گفت: كاين آشوب چيست؟ / مر تو را زين سوختن مطلوب چيست؟
گفت آتش بي سبب نفروختم / دعوي بي معني ات را سوختم
زانكه ميگفتي نيم با صد نمود / همچنان در بند خود بودي كه بود
مرد را دردي اگر باشد خوش است / درد بي دردي علاجش آتش است
جوان/فيلمي كه قصهگوي ساده ولي گرم است
يك پذيرايي خانوادگي در «كوچه بينام»
خيلي از فيلمسازان ما كمكم چيزي به اسم مخاطب عام را يادشان رفته است.
نویسنده : محسن غلامي(قلعه سيدي)
خيلي از فيلمسازان ما كمكم چيزي به اسم مخاطب عام را يادشان رفته است. فيلم ميسازند باري به هرجهت. اگر بيننده نداشته باشد پز روشنفكري ميدهند كه دنبال خواص هستيم. اسمشان را ميگذارند هنريساز و از اين جور اسمها. خب مگر مجبوري؟ نساز!
اما در نقطه مقابل هستند عدهاي ديگر كه به سينماي قصهگو مشغولند چه قوي چه ضعيف. از اين داستانهايي كه بشود باورش كرد. حال و هواي خانههاي ايراني را داشته باشد، بالا و پايينشهرياش نيز فرق ندارد، ماجرايي كه بوي جامعه را بدهد. اگر دوست داشت نيش و كنايه هم بزند. پس توي سينماگر نمونه دمدستياش را بساز، شاهكار پيشكش.
اين را گفتم تا از «كوچه بينام» حرف بزنيم به عنوان مصداقي كه حداقل فاكتورها را دارد. جرياني از آدمهاي جنوب شهري كه فيلمساز البته برخلاف خيليها اينبار آن را چرك نشان نميدهد. داستان حاجمهدي و بچههايش كه هر كدام از تضاد و تفاوتِ نسلي و هرچه اسمش را بگذاريد، حرف ميزند. عشق بيشيله پيله و يكسري حوادث نيز چاشني كار است. ميشود داستانش را لمس كرد شايد نه به شدت مقدمهاي كه نوشتيم، ولي فيلم بدي نيست. دليلش ايراني بودنش است و اين را از شخصيتپردازي كاراكترهايش ميتوان فهميد. چه فرهاد اصلاني و صدرعرفايي باشد و چه دو تا دخترك و بقيه. كمي اغراق چاشني آدمكهايش است ولي ايراد عجيبي ندارد بالاخره سينماست. خودي بودنشان را هم براي مخاطب، رو ميكنند.
لااقل حال مخاطب را بد نميكند
كاراكترهاي «كوچه بينام» برخلاف نظرات برخي، نه قرار است نماد باشند، نه تخريب اعتقادات يا مدعي پز روشنفكري و امثال اين بحثها. دنبال از آب، كره گرفتن هم نرفته است! صرفاً قصه خودماني براي دورهمي چندساعته است، حال مخاطب را هم نميگيرد.
اثر جمع و جوري است در كنار برخي ايرادات. مثلاً برخي نقشها و روابطشان براي يك فيلم، شلوغبازي گاه زيادي دارند البته روايت را مضحكه نميكنند مثل تزريق همان دختر چاق در چند سكانس كه بيخودي است. بازي همه دلچسب نشده چنانكه به گمانم بازي مليسا ذاكري زيادي استخوانقورت داده است. پانتهآ بهرام و بعد خُلبازي اغراقشدهاش نيز دست كمي از او ندارد.
ولي در يك نقطه يعني كشمكش كاراكترها به عنوان پيكره اين داستان خانوادگي بجاست به خصوص بازي سه خواهر فيلم و بگومگوهايشان كه حي و حاضر است و باورپذير از كار درآمده است. هاتف عليمرداني براي فيلمش نقش بيربط نتراشيده است. بازيگرانش با وجود همهمهشان بالاخره حتي در حد اشاره باشد، يك تز و دنياي متفاوتي دارند. گيردادنهاي مادر قصه، تا بيخيالي نه چندان باوركردني پدر يا درددل محدثه و نصيبه و عشقهاي كوچك دزدكي اين دو جا افتادهاند، درآمدهاند، ول نميشوند با اينحال جاهايي شعاري نيز ميشود مثل نصيحتهاي اصلاني پدر به كوثري دختر. (از لحاظ فرميك وگرنه در مضمون، ايرادي نيست)
كمي نيمه خالي را ببينيم
فيلم خوب شروع ميشود، دست و پا نميزد تا اواسط، ولي ماجراي اصلي بالاخره چه بود؟ عمدتاً بايد كشته شدن حميد در سقوط هواپيما و قس علي هذه باشد ولي فعلا كه نيست. طوري كه قصه بين اين و آن پاسكاري و هر لحظه يك نفر داناي كل ميشود. اينگونه هم «كوچه بينام» هر چند دقيقه به نوبت، شده درونيات يكي از اين رلها متأسفانه. پس طرح كلي كار از دستش ميرود. مثل اين ميماند كه «نقش اصلي را كشت و دفن كرد و الفاتحه!» انگار كه نه انگار فيلم، اصلاً قصه اوست و بعد به در و ديوار زدن و درام و غيره تعريف كردن.
چنانكه فيلم از استارت تا خبر احتمالي زنده يا مرده بودن حميد، سرراست و بهوسيله تعليق «چه شد چه نشد؟» با مخاطب حرف ميزند، بده بستان حسي كرده و او را پيگير وا ميدارد. اما به مرور فقط روايت لحظهاي بقيه را ميشنويم مثلاً اينكه فروغ ضجه ميزند و خيالبافي ميكند، محدثه دچار چالش شخصيتي ميشود، مادر و باباي فيلم هم كه صرفاً به گذشتهشان رجوع ميكنند!
اين سياق فراموشكاري ادامه يافته تا چند سكانس نهايي و راز حاج مهدي «كوچه بينام» كه فيلم بعد كلي پِرتگويي، بالاخره سر و سامان مييابد. به گمانم بدنه نبايد اسير شاخ و برگهاي فيلمنامه ميشد. فينال سوررئالش هم كه صرفاً براي به رخ كشيدن دوربين است والا ربطي به محتواي آن ندارد.
شاهد روزمرگي سرزنده هستيم
اين فيلم بهترين كار تا به الان هاتف عليمرداني است. فيلم سرجمعي است و متنش زيادي به بيراهه نميرود. حداقل روايتگري ميكند. پيچيدگي آنچناني نيز ندارد كه مثلاً مخاطب در متنش، گير كند كه سرانجام فلاني پس به كجا رسيد يا در ابهام بماند. بيننده سرگيجه نميگيرد و تكليفش با سر و ته كار و اينكه «چه بود و به كجا رسيد؟» مشخص است. بنابراين «كوچه بينام» نمود پرداختي ساده در سينما به زندگي آدمهاي معمولي است كه جايشان اين سالها در توليدات خالي بوده است. سادگي نه از جهت دمدستي بودن، اگر روزمره است اما بيحال و كرخت نيست كه خستهكننده باشد. به هرحال اين جماعت، اتفاقاتشان شيرينتر و براي مخاطب، قابل فهمتر است.
تصويري كردن حتي اين روزمرگي در قالب سكانسهاي سينمايي به اين راحتيها نيست، چراكه اگر مردم خودشان را در اينها نبينند بهراحتي پس ميزنند. با اين توصيف كوتاه، «كوچه بينام» معركهگيري و بازيسازي زندگي نيست و اينكه فكر ميكنم هاتف عليمرداني بهطور ميانگين مخاطبش را اينبار نااميد نكرده و ميتواند رضايت نسبي مخاطب را به كار خودش ببيند.
حمایت/ریزش مخاطب چالش جدی نمایشگاه «شهر آفتاب»
مدیر کمیته روابط عمومی و تبلیغات نمایشگاه کتاب تهران با اذعان به ریسک پذیر بودن حضور ناشران در نمایشگاه بیست و نهم، اقدامات پیشبینی شده برای جلوگیری از ریزش مخاطب در نمایشگاه را تشریح کرد.
«محمدحسین متولی» در گفت وگو با مهر و در پاسخ به این سوال که با توجه به ناشناخته بودن «شهر آفتاب» برای عموم ناشران و نیز مخاطبان نمایشگاه کتاب، چه برنامههایی در حوزه تبلیغات برای رفع نگرانی از احتمال ریزش شدید بازدیدکنندگان در این دوره از نمایشگاه کتاب در نظر گرفته شده است گفت: انجام برخی فعالیتهای تبلیغی برای جذاب کردن حضور در نمایشگاه کتاب « شهر آفتاب» در اولویت است، بر این اساس قرار است بیشتر روی صدا و سیما و تبلیغات شهری، تمرکز کنیم.
وی افزود: شهرداری به لحاظ امکاناتی که برای تبلیغات شهری در اختیار دارد؛ مثل بنرها و بیلبوردها و صدا و سیما هم به جهت برنامههایی که میتواند به صورت زنده در «شهر آفتاب» پخش کند و نیز فعالیتهای ترویجی که با استفاده از کمک این رسانه قابل انجام است، دو نهاد مهمی هستند که ما روی کمک آنها برای تشویق مردم به حضور در نمایشگاه سرمایهگذاری کردهایم.
مدیر کمیته روابط عمومی و تبلیغات نمایشگاه کتاب تهران همچنین با بیان اینکه در حال حاضر یکی از معضلات مربوط به این نمایشگاه، دسترسی مردم به محل آن است، خاطرنشان کرد: یکی از برنامههای در دست اقدام ما، تولید انیمیشنهایی است که در آنها راههای آمدن به نمایشگاه به مردم نشان داده میشود که در ایام برگزاری نمایشگاه از صدا و سیما پخش میشوند. همچنین در «شهر آفتاب» هم ما از حیث تبلیغات محیطی، در حال طراحی برای اطلاعرسانی مناسب به شرکت کنندگان در نمایشگاه هستیم؛ مواردی از قبیل تابلوهای راهنما، بالُن،
خط کشی و ....
متولی در پاسخ به این پرسش که برای ترغیب ناشران جهت مشارکت در نمایشگاه کتاب در شهر آفتاب چه اقداماتی انجام خواهد شد؟ ضمن ابراز امیدواری نسبت به آماده شدن ایستگاه مترو «شهر آفتاب» تا آغاز نمایشگاه کتاب، ادامه داد: تلاش میکنیم مسیرهای دسترسی به سالنهای محل استقرار ناشران را از طریق خودروهایی ویژه مشخص و عبور و مردم و بازدیدکنندگان را در سطح نمایشگاه، تسهیل کنیم.
وی با اذعان به اینکه شرکت در نمایشگاه امسال برای ناشران هم «یک ریسک» تلقی خواهد شد چرا که نمیدانیم «شهر آفتاب» در جذب مخاطب، چقدر موفق خواهد بود، گفت: مشکل اصلی ناشران، دسترسی خودشان به «شهر آفتاب» نیست بلکه نگرانی از بابت آمدن مخاطب به این مکان جدید است. امیدواریم شهرداری تهران به قولهای خودش عمل کند و مشکلات دسترسی را برطرف کرده و تمهیدات مناسبی برای حضور مخاطبان در آن فراهم کند. مدیر کمیته روابط عمومی و تبلیغات نمایشگاه کتاب تهران با اشاره به اینکه قرار نیست هر کسی برای حضور در نمایشگاه کتاب به شهر آفتاب بیاید،
پیش بینی کرد: مخاطبان امسال، تخصصیتر خواهند شد به این معنا که علاقهمندان حوزه کتاب به نمایشگاه خواهند آمد. از قضا هر مخاطبی به درد ناشران نمیخورد و برای آنها هم مخاطبان کتاب، در اولویت هستند. خوشبختانه تا این لحظه سرعت فعالیتهای شهرداری در شهر آفتاب برای حل معضل ریزش مخاطب، سرعت قابل قبولی بوده است.
متولی اتخاذ تمهیدات ویژه برای تسهیل در کار باربری و انبار کتابهای ناشران را در این دوره از نمایشگاه کتاب تهران ضروری خواند و درباره میزان امیدواریاش به رفع نگرانی از ریزش مخاطب
در این نمایشگاه، گفت: ما در مصلی ۴ خط مترو به صورت رفت و برگشت داشتیم ولی در شهر آفتاب، یک خط داریم که همان خط انتهایی مترو است و مسئله دیگر اینکه بار ترافیکی اتوبان قم هم زیاد است. لذا به نظر من یک عزم و همت مشترک و بزرگ میان شهرداری تهران، وزارت ارشاد و وزارت راه و شهرسازی لازم است که این معضل را حل کند.
وی با بیان اینکه شهرداری تهران تعهد کرده که دسترسی مردم را به شهر آفتاب آسان کند، به اینکه بهرهبرداری رسمی از شهر آفتاب با برگزاری نمایشگاه کتاب، عملاً کلید خواهد خورد، اشاره و تاکید کرد: از نظر حیثیتی هم برای شهرداری تهران بسیار مهم است که این اولین نمایشگاه در «شهر آفتاب» آبرومندانه برگزار شود و لذا من از این جهت به فعالیتهای شهرداری تهران در این
زمینه خوشبین هستم و با توجه به پیشرفتی که در زمینه راهاندازی ایستگاه مترو شهر آفتاب به عینه مشاهده کردهام، نسبت به رفع نگرانیها، امیدوار هستم.
رسالت/محمود رجبي: ساخت تمدن اسلامي بر پايه فرهنگ غربي، تناقض است
قائم مقام موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) گفت: هر قدمي که به سوي اهداف انقلاب قرار است برداشته شود بايد مبتني بر علومي باشد که متناسب با فرهنگ ديني ماست و اگر بخواهيم بر اساس علوم غربي حرکت کنيم، نه تنها به اهداف انقلاب اسلامي نزديک نمي شويم، بلکه از آن دور خواهيم شد.
حجت الاسلام والمسلمين محمود رجبي قائم مقام موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) در گفتگو با پايگاه خبري ـ تحليلي طليعه، با اشاره به نقش اسلامي سازي علوم انساني رايج غربي در پيشبرد اهداف انقلاب اسلامي اظهار کرد: از آنجا که انقلاب ما حرکت و جرياني فرهنگي است، به طور طبيعي آنچه در اين ميان مهم بوده، آن است که فرهنگ اسلامي در تمام ابعاد اين نظام جريان پيدا کند.
وي با بيان اينکه در اين راستا بايد در سياست گذاري ها، برنامه ريزي ها، راهبردها و مسائل اجرايي، اين فرهنگ مورد توجه قرار گرفته و به اجرا درآيد، ادامه داد: يکي از بخش هاي بسيار مهمي که سرنوشت جامعه و کشور به آن وابسته است، نظام دانشگاهي ما بوده که در اين فضا آينده سازان اين مرز و بوم تربيت مي شوند.
عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم تصريح کرد: بنابراين اگر علوم انساني که مدار آموزش و پژوهشِ دانشگاه هاست، بر اساس علوم انساني رايج که وارداتيِ غربي و مبتني بر مباني آن است، استوار باشد، يعني مداري که
بر اساس نگرش ديني شکل نگرفته، طبعا اين علوم نمي تواند آن نسلي را که مورد نياز جامعه اسلامي و متناسب با فرهنگ آن است تربيت کند و در مرحله تحقيقاتي نيز بر مبناي غرب شکل مي گيرد.
وي اضافه کرد: مسير چنين آموزش و پرورشي که در مسائل کل نظام و شناسايي آسيب ها و راهکارها و تغذيه فکري سياستمداران و برنامه ريزان موثر است، اگر نگوييم بيگانه از فرهنگ دين يا مقابل با آن خواهد بود،دست کم و حد اقل ناسازگار با فرهنگ ديني است.
حجت الاسلام رجبي با تاکيد بر اينکه علوم انساني رايجِ کنوني که از سوي غرب وارد شده، هرگز با فرهنگ انقلاب و نظام اسلامي ما که مبتني بر فرهنگ ديني است، سازگار نيست، ابراز کرد: اگر بخواهيم نظام آموزش عالي در سطح آموزش و نظامي آموزشي و پژوهشي در رده پژوهش داشته و به تبع آن
برنامه ريزان و سياستگذاران و مديران متناسب با نيازهاي جامعه اسلامي تربيت شوند، ضرورت دارد علوم انساني بر مبناي منابع اسلامي تدوين شود.
وي در ادامه با بيان اينکه بنابر اين بازسازي و توليد علوم رايجِ غربي و تدوين علوم اسلامي يکي از ضرورت هاي اساسي و حياتي براي جامعه ماست، گفت: يکي از راه هاي نفوذ دشمنان نظام، همين نفوذ و رسوخ از طريق علوم انساني غربي است. لذا براي مقابله با آن ضرورت دارد بازسازي ياد شده صورت گرفته و ما توليد علوم انساني اسلامي داشته باشيم.
قائم مقام موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) نزديک شدن انقلاب اسلامي به اهداف خود را نيازمند نيروهاي متخصص و متعهد به علومي که متناسب با فرهنگ ديني باشد دانست و افزود: بنابر اين هر قدمي که به سوي اهداف انقلاب قرار است برداشته شود، بايد مبتني بر علومي باشد که متناسب با فرهنگ ديني ماست و اگر بخواهيم بر اساس علوم غربي حرکت کنيم، نه تنها به اهداف انقلاب اسلامي نزديک نمي شويم، بلکه از آن دور خواهيم شد.
وي در ادامه به دلايل دور شدن از اهداف انقلاب اسلامي در سايه علوم رايج غربي اشاره کرد و گفت: از آنجا که اين علوم بر مبناي الحاد، نگرش مادي به انسان، اهداف ماديِ صرف و کوتاه مدت بنا شده، اين مباني نمي تواند کشور را به سوي اهداف انقلاب اسلامي حرکت دهد بلکه ما را از دستيابي به اهداف انقلاب، ناکام مي کند.
حجت الاسلام رجبي همچنين در پاسخ به اين سئوال که آيا تحول علوم انساني و اسلامي سازي آن مي تواند انقلاب را به تمدن نوين اسلامي که يکي از چشم اندازهاي مهم آن است، نزديک کند؟ گفت: تمدن سازي همواره مبتني بر علم و تکنولوژي و فرهنگ متعالي است؛ اگر فرهنگ متعالي اسلام را محور و نهادينه نکنيم و علم و تکنولوژي ما همراه و همسو با فرهنگ ديني نباشد، به طور طبيعي تمدن اسلامي دست نيافتني مي شود، به دليل آنکه تمدن اسلامي را انسان ها مي سازند و انسان هايي مي توانند تمدن بسازند که در حوزه فرهنگ، اعتقاد، علم و تکنولوژي از جان و اعماق دل به مباني اسلامي معتقد باشند و تمدن مورد نظر را با فرهنگ ديني و ساختار اسلامي شکل دهند.
عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم در پايان سخنان خود با بيان اينکه جامعه اي که بخواهد با فرهنگ غربي و با تکيه بر مباني آن تمدن اسلامي بسازد، دچار تناقض خواهد شد و اين مسئله قابليت تحقق ندارد، يادآور شد: اگر بخواهيم تمدن اسلامي را پايه ريزي کنيم، نه تنها جامعه ما بايد بر اساس فرهنگ اسلامي در تمام ابعاد شکل گيرد، بلکه جوامع ديگر نيز اين فرهنگ اصيل را دريافت کرده و آنها با شناختي عميق از اين فرهنگ اصيل در اين مسير قرار گيرند تا تمدن اسلامي در سطح جهاني محقق شود.
قانون/500 نفر از اهالی موسیقی نسبت به شکایت خانه موسیقی از ساسان فاطمی اعتراض کردند
مارش اعتراض در خانه موسيقي
مينا مهري
حاشيههاي موسيقي يكي از خبرهاي ثابت اين روزهاي حوزه فرهنگ است.بعد از بهاتمامرسیدن سیویکمین جشنواره موسیقی فجر، همچنان موسیقی روی خط خبرهای این حوزه است و انگارقرار نيست اوضاع موسيقي كشور روي خوش ثبات را به خود ببيند. حاشيههاي موسيقي در روزهاي اخير تمامي ندارد حاشيههايي كه اگر دنبالشان كنيم تمامي آنها به يك اسم خاص ميرسد: حميدرضا نوربخش.جشنواره سيويكم را شايد بتوان يكي از بدترين و نامنظمترين جشنوارههايي دانست كه تا به امروز برگزار شده است. جشنوارهاي سراسر حاشيه كه تا روز آخر هم رنگ آرامش به خود نديد. حاشيههايي كه از قبل از شروع جشنواره، با انصراف داوران به گوش رسيد و حتي روز آخرش هم درحالي سپري شد كه برسرآخرين ايستگاه كه اهداي جوايز بود هم بينظميهاي زيادي قرار گرفت و تمامي اين ماجراها دست به دست هم داد تا بدترين جشنواره موسيقي امسال رقم بخورد. اما اينكه چرا حاشيههاي امروز خانه موسيقي را به حواشي جشنواره فجر مرتبط و همه را در يك خط ميدانيم بايد به همان اسمي كه در اول گزارش نام برديم بار ديگر اشاره كنيم.نوربخش، مدیرعامل خانه موسیقی، امسال رئیس جشنواره موسیقی فجر بود و بههمیندلیل بخشی از انتقادهایی که به جشنواره موسیقی میشد، متوجه خانه موسیقی نیز بود اما این روزها موضوع اختلاف میان منتقدان خانه موسیقی و مسئولان این خانه به دلیل شکایت از سهنفر حاشیهساز شده است.
شروع ماجرا از كجا بود؟
گويا بنابرآنچه كه خانه موسيقي اعلام كرده است اصل ماجرا باز ميگردد به اوايل امسال و بعد از اعلام عمومی برگزاری نقد 15 ساله در بهار سال جاری(عنوان نقد 15 ساله خود حکایت غریبی است) که قرار بود با حضور سه نفر از منتقدان خانه موسیقی در فرهنگسرای ارسباران برگزار شود مدیرعامل خانه طی تماسی با سازمان فرهنگی و هنری شهرداری از چرایی عدم دعوت از مسئولان خانه موسیقی در این جلسه نقد که قاعدتا باید از هر دو طرف حضور داشته باشند سوال کرد و با توجه به منطقی بودن این نکته معاون هنری سازمان از برگزارکنندگان آن برنامه درخواست کرد تا جلسات نقد با حضور حداقل یکی از اعضا و مسئولان خانه برگزار شود. بنابرادعاي خانه موسيقي این خواسته منطقی و بحق خانه به شهادت مسئول برگزاری آن برنامه که بعدها رسانه ای هم شد با مخالفت شخص آقای ساسان فاطمی مواجه شد و ایشان صراحتا اعلام کرد حاضر نیست با هیچیک از مسئولان خانه نشست وگفتوگویی داشته باشد! حتی ایشان پا را فراتر نهاده ابراز داشت در صورتی که اعضای هیات مدیره استعفا دهند حاضر به مذاکره و گفتوگو خواهد بود.
شكايت خانه موسيقي از ساسان فاطمي
در پي حواشي به وجود آمده خانه موسیقی از ساسان فاطمی موسیقیدان، پژوهشگر، استاد دانشگاه و عضو سابق هیات مدیره این نهاد که طی ماه های اخیر نقدهایی را به خانه موسیقی انجام داده بود به مراجع قضایی شکایت کرد. فاطمی در گفتوگو با تابناک فرهنگی گفت: «روز سه شنبه همین هفته از دانشگاه با من تماس گرفتند و گفتند که احضاریه ای از سوی دادگستری برای شما ارسال شده است. روز چهارشنبه این احضاریه را از دانشگاه دریافت کردم که دیدم شکایتی از طرف خانه موسیقی از من است.»این استاد دانشگاه و پژوهشگر درخصوص علت شكايت مطرح شده از او هم گفته بود: «در احضاریه ای که به دستم رسیده خانه موسیقی به جرم افترا و نشر اکاذیب از من شکایت کرده است که باید متعاقب آن خودم را به دادسرا معرفی کنم.این گونه شکایتها به سود خانه موسیقی نیست چرا که برای کلمه به کلمه آنچه از من درباره خانه موسیقی در مطبوعات نقل شده مدارک و دلایل محکمهپسند دارم.»ساسان فاطمی همچنین درباره اینکه آیا از سایر منتقدان خانه موسیقی نیز شکایت شده یا خیر، گفت: «طبق شنیده های من ظاهرا از منتقدان دیگری نیز شکایت شده که هنوز احضاریه آنها به دستشان نرسیده است.» نوربخش هم در گفتوگو با خبرگزاری فارس در پاسخ به این سؤال که آیا خانه موسیقی به غیر از ساسان فاطمی از هنرمند دیگری نیز شکایت کرده است، بیان کرد: «خانه موسیقی از سه نفر شکایت کرده است و فعلا صلاح نمیبینیم نام افراد دیگر را اعلام کنیم».
تغييرموضع خانه موسيقي از حمله به دفاع
درهمینحال در خبری که از سوی خانه موسیقی برای رسانهها ارسال و بنابر آن مشخص شد یکی از این افراد ساسان فاطمی است: «اخیرا و در پی اوجگرفتن انواع تهمتها و پردهدریهای بیسابقه، خانه موسیقی با هدف حفظ کیان و حیثیت وجودی و بهمنظور صیانت از شأن و جایگاه این نهاد صنفی و تخصصی و مهمتر از همه در جهت پاسخ به مطالبات اعضا و تأکید هیأتمدیره و شورایعالی از برخی افرادی که اتهامهایی به خانه موسیقی وارد کرده بودند، شکایتهایی را طرح کرده است كه متعاقب طرح این شکایت در قوه قضائیه، متأسفانه مجددا جوسازیهایی علیه این نهاد شروع شده و حرفوحدیثهایی در برخی محافل رسمی و غیررسمی شنیده میشود که خانه موسیقی از منتقد خودش شکایت کرده است! در صورتی که اصلا اینگونه نبوده و هرگز خانه موسیقی از هیچ منتقدی تاکنون شکایت نکرده و نخواهد کرد و متأسفانه طبق روال یکساله اخیر این مسئله نیز کاملا تحریف و با هدف ایجاد جنجال و تحریک احساسات پاک هنرمندان القا شده است! عجب است منتقدانی که خود از ابتدا با سلاح شکایت به مراجع قانونی پیش آمده و از همه ظرفیت خود برای نامهنگاری و عریضهنویسی برای وزیر و وکیل بهره بردهاند، اکنون در برابر شکایت خانه موسیقی فریاد وامصیبتا سر میدهند و شکایت قانونی را امری مذموم و غیراخلاقی میدانند!»
علیزاده، کیانی، کلهر و طلایی خانه موسیقی را محکوم کردند
پس از مطرح شدن خبر شكايت خانه موسيقي از دکتر ساسان فاطمی، جمعی از اهالی موسیقی کشور با انتشار بیانیهای این اقدام را محکوم و اساتیدی چون کیانی، علیزاده، طلایی، کلهر و بسیاری دیگر از چهره های آشنای موسیقی ایران متن این بیانیه را امضا کردند. اين بیانیه به امضای تعداد نزدیک به 500 نفر از موسیقیدانان و دستاندرکاران حوزه موسیقی از نسل های مختلف رسيد که از جمله آنان می توان به هنرمندان نام آشنایی چون مجید کیانی، حسین علیزاده، داریوش طلایی، کیهان کلهر و بسیاری دیگر از چهره های آشنای موسیقی ایران از تمام گرایش ها اشاره کرد. بيانيهاي كه حتي انتهای فهرست امضاکنندگان همچنان باز است تا در روزهای آتی، با پیوستن موافقانِ تازه، فهرست کامل تری از امضاکنندگان منتشر شود.
در اين بيانيه آمده است:« جامعه موسیقی ایران در روزهای اخیر، با بهت و حیرت، شاهد رویدادِ نامبارک و ناپسندی شده است که در طول تاریخ کشور، اگر بی سابقه نباشد، بی شک کم نظیر است.در این رویداد تاریخی، مدیران خانه موسیقی به جای پاسخگویی به شبهاتی که در خصوص عملکردشان مطرح شده است، به شکل غیر مستقیم، با توسل به تنظیم شکایت در محاکم قضایی به خاطر انتقاداتی که از آنها شده است، آشکارا می کوشند اعضای این نهاد مدنی را تحت فشار بگذارند تا از پیگیری مطالبات قانونی خود منصرف شوند.بدیهی است مشارکت در تعیینِ سرنوشتِ تنها نهاد قانونی و صنفیِ موسیقی در کشور از حقوقِ اصلی و ابتداییِ موسیقیدانان است و به همین دلیل شکایت از هنرمندانِ منتقد اقدامی غیر منطقی و مخرب است که تنها نتیجه آن اثبات ناتوانی و ضعف هیات مدیره خانه موسیقی در پاسخگوییِ منطقی و شفاف به پرسش های جامعه موسیقی کشور و همچنین برخورد ناشایست با دیدگاه منتقدان یا مخالفان است.ما امضا کنندگان این بیانیه برخوردِ اخیر مدیران خانه موسیقی را مصداق آشکار بی احترامی به هنر و هنرمندان کشور دانسته، ضمن پشتیبانی و حمایت از دوست هنرمند و استاد برجسته دانشگاه، آقای دکتر ساسان فاطمی، با محکوم کردن چنین شکایاتی از هنرمندان موسیقی ایران، این اقدام مدیران خانه موسیقی را نادیده گرفتن حقوقِ قانونی و شهروندی هنرمندان کشور دانسته، آن را لکه ای تاریک در عرصه هنری کشور قلمداد می کنیم. همچنین از نهادهای قانونی و مسئول و در رأس آنها وزارت محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی، توقع داریم قاطعانه و به نحوی مناسب با این اقدام، که به قصد دلسرد کردن منتقدانی صورت گرفته است که اصلی ترین دغدغه شان داشتن یک نهاد مدنی سالم و پویا بوده است، برخورد کنند تا موجبات سلب اعتماد جامعه از مدیریت فرهنگی کشور فراهم نشود.»
واكنش خانه موسيقي به اعتراضات
شايد موضوع واكنش موسيقيدانان به طرح شكايت از دكتر فاطمي را بتوان يكي از معدود دفعاتي دانست كه چنين اقدامي با يك واكنش هماهنگ مواجه و به نظر ميرسد كه خانه موسيقي در قبال چنين اقدامي كاملا غافلگير شده است. خانه موسیقی در پی این وقایع متنی را منتشر و در آن اعلام کرده است که این نهاد از هیچ منتقدی شکایت نکرده و این در حالی است که نوربخش موضوع شکایت را قبلا تأیید کرده بود. روابطعمومی خانه موسیقی در توضیح این موضوع عنوان کرده که خانه موسیقی از هیچ منتقدی به صرف منتقدبودن شکایت نکرده اما از کسانی که موجب افترا به خانه موسیقی شدهاند، شکایت کرده است.بههرحال موضوع اين روزهاي خانه موسيقي تبديل به حواشي دنباله داري شده است كه به نظر می رسد در روزهاي آينده خبرهاي بيشتري از آن به گوش خواهد رسيد.
قانون/تارخ نشان درجه یک هنری گرفت
امین تارخ ،بازیگر نام آشنای ایرانی در لیست کسانی قرار گرفت که تا امروز موفق به کسب نشان درجه یک هنری شده اند.در یازدهمین جلسه شورای آموزشی دفتر مطالعات و توسعه دانش سازمان سینمایی که با حضور جواد صباغ، امین تارخ، دکتر سید محسن هاشمی، محمدحسین فرج ، مهری شیرازی و مهسا اصانلو تشکیل شد پس از بررسی پروندههای متقاضیان دریافت پروانه تاسیس آموزشگاههای آزاد سینمایی با درخواست «علی فرجامفر» در رشته بازیگری ،«حسین قناعت» در رشته کارگردانی و فیلمنامه نویسی ،«پرویز فرشیدمهر»در رشته فیلمنامه نویسی و«نسترن محمدی» در رشته عکاسی موافقت شد. همچنین در این جلسه گواهینامه درجه یک هنری در رشته بازیگری که توسط شورای ارزشیابی هنرمندان ، نویسندگان و شاعران کشور صادر شده بود توسط جواد صباغ ، سرپرست دفتر مطالعات و توسعه دانش سینمایی به امین تارخ ، رئیس شورای آموزشی دفتر اعطا و از تلاشهای این هنرمند متعهد تقدیر شد. امین تارخ ریاست شورای آموزشی دفتر مطالعات و توسعه دانش سازمان سینمایی را به عهده دارد.
قدس/گفت وگو با هرمز شجاعیمهر مجری پیشکسوت تلویزیون
مجری باید اقیانوسی باشدبه عمق ده سانت
قدس آنلاین/ تکتم بهاردوست : سالهاست که تب مجری شدن و به تبع آن معروف شدن رؤیای بسیاری از جوانهاست. بسیاری گمان میکنند همین که بیان خوبی داشته باشند، مجری خوبی میشوند یا مثلًا سواد و اطلاعات کافی و چهره مناسب را جزو لازمههای مجری خوب شدن میدانند اما براستی مجری خوب شدن به چه عواملی بستگی دارد و آسیبهای حیطه اجرا چیست؟
ما مدتی است در پی پاسخ به این پرسش به سراغ کسانی رفتهایم که در عرصه اجرای تلویزیونی تجربه طولانی دارند. از آنان درباره آسیبشناسی اجراهای مجریان نسل بعد از خودشان پرسیدهایم و دیدگاهشان را درباره مسائل خاص این حوزه، نظیر اجراهای بیش از اندازه صمیمی برخی مجریان جوان و تب ورود هنرپیشههای سینمایی به عرصه اجرا جویا شدهایم. امروز هم در این صفحه به سراغ چهره آشنایی رفتهایم که همه از اجراهای موقر و مؤدبانهاش خاطره دارند.
«هرمز شجاعیمهر» گوینده و مجری قدیمی تلویزیون و رادیو کسی است که در این شماره با او به گفتوگو پرداختهایم. شجاعیمهر سالهاست در تلویزیون و بعدها در عرصه رسانههای مکتوب در یک حوزه خاص و تخصصی یعنی مسائل و موضوعات تخصصی به اجرا و نویسندگی پرداخته است. پاسخهای او به پرسشهای خبرنگار ما را میخوانید:
به نظر شما مهمترین مسألهای که دراجرای تلویزیون باید مورد توجه باشد، چیست؟
گوینده خوب باید سواد داشته باشد، باید خوش صدا باشد، باید در زمینه کاری که انجام میدهد ازاطلاعات خوبی برخوردار باشد و از همه اینها مهمتر، شخصیت اجرا و شخصیت مجری است که ظرفیت خیلی از برخوردها و کارها را هم باید داشته باشد.
این سوادی که گفتید، دقیقاً چیست؟
منظور من از سواد، فهم و شعور اجتماعی است، یعنی روابط و تعاملات اجتماعی را بشناسد و خیلی از آداب اجتماعی برایش مهم باشد و در برخوردهایش به اجرا در بیاورد.
مجری در مقابل دوربین و میکروفونی صحبت میکند که میلیونها نفر شنونده آن هستند، او باید از یک شخصیت محکم و قوی هم برخوردار باشد که خودش را شایسته این جایگاه بداند وگرنه صرفاً چهره یا صدای خوب نمیتواند او را در این جایگاه نگه دارد. منظور من سواد اجتماعی و رسانهای است، البته باید اطلاعات و دانش روز را هم داشته باشد؛ یک مجری خوب باید اقیانوسی باشد به عمق ده سانت.
در طی سالهای گذشته همانطور که تلویزیون دست به تولید یکسری برنامههای تقلیدی زده، مجریهایی هم وارد این حیطه شدهاند که اجراهای کاملاً تقلیدی دارند، نه حتی اقتباسی.
اجازه بدهید در پاسخ به این سؤال شما خاطرهای تعریف کنم. من در برنامهای افتخار این را داشتم که همراه با استاد جمشید مشایخی خدمت ارهام صدر بازیگر پیشکسوت و کهنهکار برسم. آنجا جملهای از این هنرمند شنیدم که آویزه گوشم شد. او به من گفت یک هنرمند میتواند تا اوج آسمانها پرواز کند ولی به شرطی که با بال خودش بپرد. آدمــی کــه از دیگـــــران تقلیـــد میکند هیچ جایی در قلب مردم ندارد. اصلیتریـــن موضـوعی کـه یـک مجــری در رسانه به آن نیاز دارد صداقت و سلامت در کار است و این نمیشود مگر اینکه تو خودت باشی و همانی را که هستی نشان بدهی.
شیوه اجرا در این سالها نسبت به گذشته خیلی تغییر کرده است و برخی مجریان جوان این تغییرات را به یک اجرای بیپروا و مثلاً راحت تبدیل کردهاند و گاهی این اجراهای بیپروا به یک اجرای دور از ادبیات رسانهای میانجامد. این مردمی که ما را با حضور در یک برنامه به خانههاشان راه میدهند و ما را تماشا میکنند، قابل احترامند.
من با اجرای صمیمی مشکلی ندارم، ولی میگویم صمیمیت در اجرا با بیادبی فرق دارد. شما زمانی میتوانید صمیمی باشید که دانش لازم رسانه را داشته باشید. صمیمیت زمانی باید باشد که واژگان خوب و سنگینی که استفاده میکنید هر روز بیشتر شما را به مردم نزدیک کند وگرنه مسخره کردن و بیادبی کردن آنهم جلو چشم میلیونها مخاطبی که نشستهاند و تو را تماشا میکنند، اصلاً کار درستی نیست.
جای خالی چه مواردی در اجراهای امروزی احساس میشود؟
صداقت و حفظ حرمت مخاطب.
نظرتان درخصوص حضور بازیگران چهره به عنوان مجری تلویزیونی چیست؟ حضوربازیگران به عنوان مجری چه معایبی میتواند به همراه داشته باشد؟
بسیاری از فراد هستند که میتوانند کارهای دیگری را انجام دهند، ولی وقتی شما مجری یک برنامه میشوید میخواهید یک باوری را در قلب مردم ایجاد کنید. نمیتوانید قبلاً به جای بسیاری از افراد دیگر بازی کرده باشید و حالا بیایید و در قالب شخصیتی که باور مردم است حضور پیدا کنید.
یک هنرپیشه میتواند خواننده شود، یک فوتبالیست میتواند هنرپیشه شود، ولی یک بازیگر نمیتواند یک مجری شود و نباید بشود، چون حساب این آدم از دیگران جداست. مردم او را با شخصیت دیگری پذیرفتهاند. من با جابهجایی آدمها درحیطه اجرا اصلاً موافق نیستم.
اینکه اجرای برنامهای مثلاً برنامه خانواده را که شما سالهاست در آن مشغول هستید به یک مجری دیگر واگذار کنیم چقدر درست است؟ اصلاً موافق تخصص مجری در حوزهای خاص هستید؟
به من هم اجرای خیلی از برنامهها و مسابقات پیشنهاد شد، ولی از همان ابتدا دلم میخواست صدایم و اجرایم هویت داشته باشد. دلم میخواست وقتی مردم صدای من را میشنوند بدانند که الان ساعت دوازده است و این برنامه، برنامه خانواده است.
این که یک مجری در یک وادی خاصی متخصص شود، مردم او را خیلی بهتـــر میپذیریند و حتی اجرا برای خود او هم لذت بخشتر میشود.
ضعف مجریهای قدیمی و تفاوت آنها با اجرای مجریهای جدید چیست؟
متأسفانه شاید خیلی از مجریهای قدیمی نتوانستهاند خودشان را بروز کنند. کار اجرا به ثانیه بستگی دارد. مجری باید مرتب خودش را آزمایش کند و ضعفها و اشکالاتش را بررسی کرده و از بین ببرد.
قدس/جمال شورجه در گفتگو با قدس آنلاین
بی برنامگی در تربیت هنرمند متعهد،آسیبی جدی در عرصه هنر ارزشی است
قدس آنلاین-ساحل عباسی: یکی از بارزترین دغدغه های فرج الله سلحشور تربیت جوانان متعهد در رشته های هنری بود. هنرمندانی که بتواند ارزشهای الهی را راهی عالم هنر کند .خوشبختانه برخی از نهادهای انقلابی چون سپاه پاسداران ،بسیج و حوزه هنری سازمان تبلیغات متوجه خلاء نیروی هنری شده وبرای تربیت هنرمندان مذهبی تمهیداتی اندیشیده اند.
نام فرج الله سلحشور تنها در ایران شناخته شده نیست بلکه بسیاری از کشورهای اسلامی ایشان را با مجموعه هایی چون ایوب پیامبر،مردان آنجلس و یوسف پیامبر می شناسند.مرحوم سلحشور متولد سال 1331 در قزوین بود که امروز هشتم اسفند ماه رسانه ها خبر درگذشت ایشان را بر اثر ابتلا به بیماری سرطان ریه منتشر کردند که دل مردمی که یوسف پیامبر را با چه شوق و ذوقی می دیدند و آنانی که ازشنیدن آیات قرآن در تیتراژ یوسف پیامبراشک بر گونه هایشان جاری می شد شکسته شد و هنرمندان نیز در کنار مردم برای زنده نگاه داشتن یاد این هنرمند انقلابی آنچه از ایشان به یادگار در دل و ذهن دارند برای مردم می گویند که همه بدانند فرج الله سلحشور که بود و چه کرد...جمال شورجه کارگردان و هنرمند متعهد کشورمان در گفتگوی با قدس آنلاین از مرحوم فرج الله سلحشور و هر آنچه که وی بدان اعتقاد داشت وبرای آن تلاش کرد گفته است که در ادامه می خوانید
فرج الله سلحشور کارگردان و هنرمند متعهد و انقلابی کشورمان نیز از بین ما رفت و راهی دیاری شد که دیار اول و آخر همه ماست .فرج الله سلحشور را می خواهیم از آیینه دیدگان شما به نظاره بنشینیم از این دوست قدیمی چه چیزی برای گفتن دارید ؟
-آشنایی بنده با مرحوم فرج الله سلحشور بیش از سی سال پیش از حوزه هنری بازمی گردد و در تمامی سی سال گذشته ا با مرحوم سلحشوراز دور یا نزدیک دوستی پایداری داشتیم . بعداز اینکه همه بچه هایی که در حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی در کنار هم بودند هر کدام راهی مستقل از دیگری برای خود در پیش گرفتند مرحوم سلحشور هم به دنبال راهی رفت که برای آینده هنری خود با توجه به نیت قلبی خالصانه اش برگزیده بود. اولین کار جدی بنده با مرحوم سلحشور مصادف شد با بیرون آمدن از حوزه هنری و همکاری درفیلم پرواز در شب مرحوم ملاقلی پور که بنده به عنوان دستیار کارگردان و مرحوم سلحشور به عنوان بازیگر نقش اصلی در این فیلم حضور داشتیم و در کنار هم این فیلم را به سرانجام رساندیم .آنچه که از ایشان در ذهنم به یادگار مانده روحیه بزرگی بود که هم نام وی بود. سلحشوری واقعی بود که نامش با روحیات و صفاتش همخوانی داشت .همه نقش هایی که در جوانی اجرا کرد اعم از اینکه جلوی دروبین می رفت یا در تئاتر به کار هنری می پرداخت همگی با عشق و تعهد به کارش صورت می گرفت .فیلم هایی چون پرواز در شب،توبه نستوه وانسان و اسلحه که در مقام تهیه کنندگی بود همگی نشان از روح بزرگ ایشان بود که به عنوان یک هنرمند انقلابی می توانست از همان دوران برای بسیاری از هنرمندان الگو و نمونه ای از یک هنرمند دینی و اعتقادی باشد. با توجه به اینکه مرحوم سلحشور به هنر علاقه خاصی داشت و دوست داشت در تمامی زمینه ها دستی بر آتش داشته باشد به آرامی از حوزه بازیگری خارج شد و توانایی خود را در مقوله های دیگری از جمله دوبله؛ طراحی صحنه ، دکور و صحنه ارایی نشان داد .تالار اندیشه در حوزه هنری از یادگارهای مرحوم سلحشور است که طراحی آن از ابتکارات وی بود. جالب است بدانیم تالار اندیشه حوزه هنری در زمان قبل از انقلاب به فرضه ضاله بهائیون اختصاص داشته و مراسم های خود را در آنجا به جا می آوردند و مرحوم سلحشور در یک ابتکار انقلابی ، مهندسی این مساله را برعهده گرفت و هم پای دیگر دوستان و کارگران از خشت درست کردن تا دیگر کارها در ساخت این تالار مشارکت داشت . برخورداری از یک صدای قوی و محکم ایشان را در دوبلاژ به همه شناساند و چون با قرآن مانوس بودند و به مباحث استفاده کلامی از ایات خداوند متعال اشراف کاملی داشته و بدان مسلط بودند آرام آرام با توجه به علاقمندی به نویسندگی و کارگردانی در این حوزه رویکرد خود را به مفاهیم قرآنی ودینی قرار دادند .آخرین بازی جدی ایشان در تئاتر ایوب پیامبربود که بعدها تبدیل به تله فیلم شد و یک مجموعه تلویزیونی هم که به واسطه تلاشهای ایشان از رسانه ملی پخش شد. تئاتر ایوب پیامبر از جمه تئاترهایی بود که با حضور مرحوم سلحشور در برابر دیدگان مقام معظم رهبری اجرا شد .مرحوم سلحشور در نقش حربن یزید ریاحی هم حاضر شده بودند و قبل از انقلاب و بعد از انقلاب با سخت کوشی به دنبال ارتقاء بخشی به مقام هنر اسلامی و تعالی روحی هنرمند اسلامی بودند و در این راه از همه ابزارهای سخت افزاری و نرم افزاری استفاده می کردند .
-مرحوم سلحشور از جمله هنرمندان متعهدی بود که به هنر و هنرمند متعهد بسیار بها می داد و برای این مساله هم زحماتی کشید شما هم از اهمیت هنرمند انقلابی برای متعهد بودن هنر و اثر هنری بفرمایید که این دو مقوله چگونه وامدار هم هستند؟
مرحوم سلحشور همواره معتقد بود که تصویر ،سینما یا تلویزیون ابزار بسیار خوبی برای انتقال مفاهیم دینی و ارزشهای انقلابی و قرآنی است وی معتقد بود که صرف داشتن سینما و تلویزیون نمی توان آثار هنری قابل توجهی تولید کرد چه بسا از دیدگاه ایشان برخورداری از هنرمند ارزشی ل سینما ،تلویزیون و هنر ارزشی را به وجود می آورد .در واقع هنرمند هم باید به این امر معتقد باشد و دغدغه و دلمشغولی ارزشهای اسلامی را داشته باشد فلذا اگر هنرمندی به این مقوله باور و اعتنایی نداشته باشد حتی اگر فیلم ارزشی بسازد و در کنار بچه های مذهبی و باورمند به ارزشهای اسلامی هم قراربگیرد اثر هنری بسیار تصنعی می سازد که لاجرم بر دل بیننده نمی شیند زیرا بیننده به سرعت متوجه تقلبی بودن آن می شود .در واقع هنرمند اگر به خود دروغ بگوید هنرش هم دروغ می گوید و اگر قلب هنرمند آکنده از حقیقت ارزشی باشد هر اثر ارزشی هم بسازد حتی ساده ترین و کم خرج ترین اثر هنری چون از دل برآمده بر دل مخاطب هم می نشیند. بنابراین به اعتقاد بنده و همه کسانی که همانند مرحوم سلحشور متعهدانه می اندیشند هنرمند باید دینی و اهل شریعت باشد و معتقد به تربیت دینی باشد تا در این زمینه بتواند اثری را به جامعه تقدیم کند که از تاثیرات آن اثر صداها و انعکاس هایی به گوش برسد که نشان دهد آن اثر چقدر پویایی داشته و تا چه حد مخاطب را به اندیشیدن و سپس به حرکت به سوی ارزشهای متعهد انقلابی واداشته است .
-آیا مرحوم فرج الله سلحشور در زمینه تربیت نیروی انقلابی اقدام خاصی هم انجام دادند؟
-مرحوم سلحشور درهمین اواخر زندگی اقدام مثبتی را برای تربیت نیروی متعهد انقلابی آغاز کردند و این فعالیت را با پذیرش چیزی حدود چهل جوان هنرمند در دفتر موسسه تبیان و دفتر خود آغاز کردند .این طرح با هدف تربیت نویسندگان و کارگردانانی آغاز شد که در مکتب اسلام تربیت شوند .مرحوم سلحشور این طرح را تا دوره های تکمیلی هم ادامه داد و سعی داشت نیروهای هنرمند جوانی تربیت کند که در کنار توجه به هنر دینی به خود نیز متعهد باشند و با علاقمند کردن آنان و واداشتنن آنان به تفکر درباره اهمیت مسائلی چون نماز خواندن و ترک محرمات و ادای واجبات هنرمندانی تربیت کنند که قبل از هر چیزی به اعتقاد خود ایمان داشته و بر حفظ باورهای خود تلاش کنند .یقینا چنین هنرمندانی می توانند هنرمند تاثیر گذار متعهدی در جامعه اسلامی باشند. مرحوم سلحشور تلاش می کرد تا هنرمندی تربیت کند که ولایتمدار باشد و اثر هنری دینی که خلق می کند همان اثری باشد که د رذهنش ثبت است و خود بدان باور و اعتقاد قلبی دارد.
-چه تمهیداتی برای تربیت نیروی هنری متعهد اندیشیده شده است همان دغدغه ای که مورد نظر کارگردان یوسف پیامبر بود و برای آن هم زحمت کشید ؟
-خوشبختانه مساله تربیت نیروی انقلابی و خلاء آن در عالم هنری کاملا مورد توجه مسولین انقلابی و متعهد قرار گرفته از این رو برخی از نهادهای دینی و نهادهایی که در پی ترویج باورهای انقلابی و دینی هستند همچون سپاه پاسداران ،بسیج و حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی در این راه گامهای بلندی برداشته اند.این نهادها در پی تربیت هنرمندان ونیروهای هنری متدین و ارزشی هستتد که بتوانند مفهوم هنر دینی را انتقال دهند .متاسفانه خلاء کمبود هنرمند متعهد انقلابی احساس می شد هر چند که برای تربیت نیروی انقلابی کمی دیر شده بود اما توجه و اهتمام نیروهای انقلابی به این مساله افق روشنی را پیش روی هنر اسلامی و ارزشی باز می کند .ما هم به عنوان حامیان راهی که مرحوم سلحشور در موسسه تبیان آغاز کرده بودند و هزینه هایی هم برای این مساله پرداخت شده است امیدواریم با حمایت نهادهای انقلابی بتوانیم تربیت هنرمندان انقلابی را استمرار بخشیم و باز هم امیدواریم که این مساله در نبود مرحوم سلحشور تعطیل و فراموش نشود .بی تردید نهادهای انقلابی متوجه این ضرورت شده اند که برای از بین بردن سینمای غیر متعهد صرفا برای سینما و سینمایی که فاقد پیام ارزشی است باید پیش از این اقدام میشد و این مساله باید از آموزش و پرورش آغاز و در مدرسه ها نهال تربیت انقلابی کاشته می شد و در بسترهای روحهای پاک آماده کودکان و نوجوانان هنرمندانی وارد جامعه می شدند که به شجره طیبه بزرگی تبدیل می شدند که هنر ارزشی ایران اسلامی را اعتلا می بخشیدند .نه تنها در آموزش و پرورش متاسفانه در آموزش عالی هم به این مساله کم توجهی شده است بهتر بود نگاه ما به رشتها های علوم انسانی وهنری نگاهی باشد که انسانها را متخصصینی متعهد پرورش دهد و هنرمند و متخصص علوم انسانی را به عنوان یک الگو و انسان فرهیخته ای به دیگران معرفی کند ، فردی که اندوخته هایش را درونی می کند و آنها را به دیگران منتقل خواهد کرد . بی تردید در این باره باید گفت متاسفانه از زیر ساخت های تربیتی مذهبی و ارزشی خوبی در مدارس برخوردار نیستیم واین مساله آسیبی جدی در عرصه هنر ارزشی است که باید به شدت مورد بازنگری قرار گیرد تا روزی آیندگان جامعه اسلامی ما نظاره گر هنری باشند که متعهد به انسانیت انسان است.
-شما و مرحوم فرج الله سلحشور دوستان سی ساله قدیمی هستید آخرین حرف شاید خداحافظی شما با رفیق دیرینه اتان چیست؟
-می گویم: فرج الله چه زود رفتی وما را تنها گذاشتی .آرزو می کردم در کنار ما و دیگر دوستان می بودی تا مجموعه بزرگ حضرت موسی (ع) را به سرانجام می رساندیم اما مشیت الهی بر این بود که از فراز آسمانها نظاره گر ما باشی .برایمان دعا کن که در مسیری برویم که تو در آن پا گذاشتی ....
قدس/جواد شمقدری: سلحشور از پیشتازان پیوند قرآن با هنر هفتم بود
قدس آنلاین: مرحوم سلحشور جزء پیش قراولانی است که توانست هنر هفتم را به قرآن پیوند بزند. سلحشور در این عرصه نیز کارهای بسیار خوبی در تئاتر، سینما و تلویزیون خلق کرد و در هنر این سرزمین ماندگار شد.
به گزارش قدس آنلاین، جواد شمقدری، رئیس سابق سازمان سینمایی، درباره درگذشت فرجالله سلحشور، هنرمند قرآنی سینما و تلویزیون گفت: فرجالله سلحشور جزء معدود هنرمندانی بود که با دغدغه قرآنی به سینما ورود کرد. برای همین به جرئت میتوان گفت وی جزء پیش قراولانی است که توانست هنر هفتم را به قرآن پیوند بزند. سلحشور در این عرصه نیز کارهای بسیار خوبی در تئاتر، سینما و تلویزیون خلق کرد و در هنر این سرزمین ماندگار شد.
وی اظهار کرد: نکته قابل تأمل درباره مسیری که این هنرمند در پیش گرفت این است که به عقیده بسیاری از سینماگران پیمودن این مسیر (فیلمسازی قرآنی) در سینما و تلویزیون قابل انجام نیست، اما با تلاش و پیگیری وی این اتفاق روی داد. این مسئله را به خوبی در آخرین ساخته این هنرمند «یوسف پیامبر(ع)» میتوان مشاهده کرد، زیرا این کار نه تنها در ایران، بلکه در بسیاری از کشورهای مسلمان با استقبال چشمگیر مخاطبان مواجه شد.
این تهیهکننده سینما ادامه داد: نکته جالب توجه اینجاست که بدانید سریال «یوسف پیامبر(ع)» به دلیل وجود حکومت جبار در برخی کشورهای عربی و شمال آفریقا این امکان را نداشتند که از طریق شبکههای داخلی این سریال را تماشا کنند، برای همین مردم آن کشورها از طریق شبکههای برونمرزی کشورمان و شبکه المنار این کار را میدیدند. در این میان بد نیست نظری را مطرح کنم و آن اینکه عدهای معتقد هستند برخی جریانات بیداری اسلامی در شمال آفریقا تحت تاثیر این سریال روی داد؛ البته شاید این نظر جای بحث داشته باشد، اما درباره تاثیرات فوقالعاده آن در کشورهای اسلامی نباید شک کرد.
شمقدری با بیان اینکه سلحشور خط متفاوتی از جریانات رایج سینمایی را پیمود، تصریح کرد: این هنرمند کاری را آغاز کرد که هنوز به پایان نرسیده و همراهان و همفکران وی باید آن را با جدیت در سینما ادامه دهند. با این توضیح امیدوارم که فیلمنامه سریال «حضرت موسی(ع)» که به قلم این هنرمند فقید نوشته شده است به خط تولید برسد و دوستان وی این اثر قرآنی را جلوی دوربین ببرند.
وی در پایان یادآور شد: برای من جای تعجب دارد که چگونه فیلمسازی که با ساخت کارهایی چون یوسف پیامبر(ع) و مردان آنجلس نشان داده که سلیقه تماشاگر را به خوبی میشناسد و کارش در جهان اسلام با موفقیت رو به رو شده، چگونه برای ساخت کار بعدی خود در این حوزه تا به این اندازه با محدودیت و سختی مواجه شد، اما بعد از دست دادن این هنرمندان تازه افسوسها شروع میشود که چرا قدر چنین هنرمندانی را بیشتر ندانستیم!
وطن امروز/جمال شورجه در گفتوگو با «وطن امروز»: سلحشور کم داریم
پیکر مرحوم فرجالله سلحشور ساعت 10 صبح امروز در جوار امامزاده سیدجعفر و حمیده خاتون به خاک سپرده میشود
مرتضی اسماعیلدوست: جمال شورجه، کارگردان متعهد سینمای ایران از نزدیکترین دوستان مرحوم فرجالله سلحشور محسوب میشود که در پروژه قرآنی «قصههای تبیان» و موارد دیگر با وی ارتباط نزدیکی داشت و جدا از دوستی چندین ساله از مشاورت همدیگر هم بهره میبردند. شورجه در گفتوگو با «وطن امروز» که صبح روز شنبه (دیروز) به عمل آمد در حالی که در پی مراحل انتقال پیکر مرحوم سلحشور از بیمارستان به منزلش بود، در سخنانی کوتاه گفت: «فرجالله سلحشور، مرد دوستداشتنی و یار عزیزم حدود ساعت 6 صبح روز شنبه در حالی که 2 روزی میشد که در حال احتضار بود به رحمت خدا شتافت. ایشان مرد بسیار گرانبهایی بود که لازم است در فرصت مناسب درباره نگاه، اندیشه و روح والایش گفتوگو شود». شرایط دشوار رخ داده امکان گفتوگو درباره فضایل سینماگر مسلمانی چون سلحشور را میسر نمیکرد و از شورجه درباره آخرین ملاقات وی با آن مرحوم مغفور پرسیدم که گفت: «2 شب پیش از این حادثه ایشان را ملاقات کردم که البته وضعیت مطلوبی نداشت، قادر به مکالمه نبود و بیهوش بود. به هر حال وضعیت جسمانی ایشان از مدتها پیش چندان مطلوب نبود و ایشان با صبر و ایمانی که داشت با بیماری سرطان مقابله میکرد، حتی امید برای بهبودی و ساخت سریال داشت. امیدوارم روح آن مرحوم قرین شادی باشد و راهش توسط سینماگران دیگر ادامه یابد، اگر چه مانند فرج کم پیدا میشود». اشاره کارگردان فیلم «33 نفر» به تولید سریال مورد نظر فرجالله سلحشور درباره حضرت موسی(ع) بود که آن را یکی از اسلامیترین ساختههای جهان اسلام برمیشمرد که اجل این امکان را از او و سینمای ایران ساقط کرد. با وجود اینکه مراسم تشییع و خاکسپاری مرحوم سلحشور هنوز رسانهای نشده بود، شورجه درباره جزئیات این مراسم به «وطنامروز» گفت: «قرار است پس از ترخیص از بیمارستان بقیهالله الاعظم پیکر آن مرحوم به منزلش برده شود و پس از انجام مراسمی در شنبه شب، مراسم تشییع پیکر آن مرحوم ساعت 10 صبح یکشنبه از سر خیابان شهید اشرفیاصفهانی به سمت باغ فیض و در جوار امامزاده سیدجعفر و حمیدهخاتون در محله باغ فیض انجام شود، سپس طی مراسمی در همان امامزاده به خاک سپرده شود». به خاکسپاری فرج سینمای ایران در امامزاده کوچک محله باغ فیض مساله پرسشبرانگیزی بود که جمال شورجه در این باره افزود: «براساس وصیتنامهای که فرج کرده بود قرار شده است در امامزاده سید جعفر که از فرزندان امام موسی بن جعفر(ع) هستند به خاک سپرده شود. بر همین اساس این کار توسط خانواده و دوستان آن عزیز صورت میگیرد». و این حکایت مردی بود که در سینما مسیری متفاوت را در پیگیری سینمای اسلامی دنبال میکرد و حال در امامزادهای به خاک سپرده میشود که از فرزندان امام معصومی است که فیلمساز ارزشمند سینما و تلویزیون ایران عمری آرزومندانه در پی به تصویر کشیدن نگاهشان در پرده تماشا بود.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com