کد خبر: ۲۷۹۹۳۰
تاریخ انتشار:

نگاهی به رابطه قصه و نمایش

نگاهی به رابطه قصه و نمایشدکتر سهیلا نجم*: «هزار نقش برآرد زمانه و نبود- یکی چنانکه در آیینه تصور ماست» (انوری)

افسانه‌های کهن، روایتگر پیوند خیال و واقعیت، یا به عبارتی هنر و زندگی‌اند. قصه‌ها پیوسته انعکاس و توهمی خلاق از واقعیت بوده و هستند. 
تخیل درواقع کوششی است که هنرمند برای درک رابطه پنهان میان اشیا و مفاهیم برقرار می‌کند و اثر هنری او در حقیقت زاییده این رابطه پنهان است. بنابراین با وجود تخیل بی‌حدومرز هنرمند و قدرت تصور و تصویرگری او، قصه‌ها پیوسته ریشه در واقعیت زندگی دارند و حقایقی را بیان می‌کنند. اما از سوی دیگر کدام حقیقتی است که ذهن ما در ساختن آن سهمی نداشته باشد. همین دو‌سویه‌گی و تقابل است که در مضامین گوناگون قصه‌ها و نمایش‌نامه‌ها و اشکال و سبک‌های مختلف اجرا این‌همه تنوع، تشابه و افتراق، به‌وجود آورده است و دراین‌میان، قالب روایتی نمایش شرقی (که امروزه صحنه‌های تئاتر مدرن غربی را نیز به شکل‌های گوناگون تحت‌تأثیر خود قرار داده)، به‌دلیل تشابه جوهری با قصه و روایت از یک‌سو و برانگیختن و تحریک قدرت تجسم تماشاگر و سهیم‌کردن او در تکمیل صحنه و جریان نمایش از سوی دیگر، بهترین انتخاب و محمل برای اجرای صحنه‌ای این‌گونه آثار است. هرچه در گذر زمان پیش‌تر می‌رویم روایت و تصویرسازی، بیشتر به‌هم آمیخته می‌شود.  تئاتر به‌گونه‌ای بسیار پیچیده، ناگزیر از وابستگی به شکلی از روایت یا داستان است و چه‌بسیار از این داستان‌ها را می‌توان در ادبیات شفاهی و قصه‌های کودکانه و خانگی یا مدون در متون کهن بازیافت. این قصه‌ها به همه افراد جامعه تعلق دارند و به عنوان دستمایه‌های ارزشمندی برای ساخت انواع آثار نمایشی در تئاتر (سینما و تلویزیون) هم به کمک شما می‌آیند و با جستار و ساختاری مناسب می‌توانند بهترین و زنده‌ترین رابطه‌ها را با مخاطبان گوناگون برقرار کنند که طبعا پژوهشی صبورانه و تحلیلگرایانه در این منابع بی‌شمار را می‌طلبد تا هرکس بنابر ذوق و انگیزه و امکانات خود دست به انتخاب نگارش و ساخت بزند. 
امروزه روان‌شناسان و متخصصان آموزش‌وپرورش بر این باورند که فرایندهای عالی ذهن انسان، اگر در دوران کودکی در شرایطی غیرتحمیلی و آزادانه صورت گیرد، موجب پویایی هرچه بیشتر ذهن در بزرگسالی می‌شود. این همان نقطه‌عطفی است که بیش از هر چیز دیگری نمایش سنجاب‌های شنگول‌و‌منگول* را چه در ساختار نمایش‌نامه و چه در اجرای روایتی و غیرتحمیلی آن (با همه نقاط قوت و ضعف‌هایش)، حائز اهمیت می‌کند، زیرا این نمایش ضمن سرگرم‌کردن تماشاگران از طریق اجرائی نو از قصه‌ای کهن و سنتی که برای عموم آشناست و طی سالیان دراز از نسلی‌به‌نسلی منتقل شده تا به ما برسد، ابعاد دیگری نیز به خود می‌گیرد. نمایش سنجاب‌های شنگول‌و‌منگول (با همیاری و همکاری گروهی هنرجوی جوان و پرانگیزه به‌ کارگردانی رضا آشفته بی‌هیچ ادعایی) به‌گونه غیرمستقیم راه و روش خلق‌کردن را به کودکان (و نوجوانان) می‌نمایاند تا شهامت آن را پیدا کنند که به جای تقلیدهای کورکورانه و دست‌وپا شکسته تکراری و فاقد اصالت، به خلق و تجربه طرح‌هایی متفاوت و خاص خودشان دست بزنند، چراکه ارزش کار آنها در همین اصالت‌ها خواهد بود. این‌گونه نمایش‌ها، کنجکاوی و تفکر خلاقانه را در کودک و نوجوان تقویت و پشتیبانی می‌کنند و بالقوه از او تماشاگری نقاد می‌سازند و دریچه بسته ذهنش را بر پهنه وسیع نقد و اقتباس می‌گشایند و به نقطه‌نظرها و افکار و تصوراتی که خاص ذهن اوست، احترام می‌گذارند و به او نیز می‌آموزند با اعتمادبه‌نفس فکر کند و به فکر خودش احترام بگذارد. سنجاب‌های شنگول‌ومنگول به کودک و نوجوان می‌آموزد همیشه احتمال و امکان روش‌ها و امکانات مختلفی برای بیان موضوعی واحد می‌تواند وجود داشته باشد. به عبارت دیگر، فرایندهای ذهنی کودک در تماشای این نمایش در شرایط غیرتحمیلی و آزادانه صورت می‌گیرد.  سه ورسیون و برداشت از قصه سنتی و آشنای (بزبزقندی)، شکل می‌گیرد که مهم‌ترین آن برداشت بچه‌ها از (شنگول‌ومنگول) که در سال‌های دراز شنونده آن بوده‌اند و نه نقل‌کننده و خلق‌کننده آن و اکنون تصویر ذهنی آنها یا به عبارتی یکی از بی‌نهایت تصویر ذهنی کودکان امروز ما از این قصه است که در شکلی دیگرگون و متناسب با زمان آنها امکان نمایش در صحنه را پیدا می‌کند.  جهان هستی همواره در حال تغییر و تحول است. هنر دیرپای قصه‌گویی پیوسته شکل عوض می‌کند و شکل‌های تازه پیدا خواهد کرد چنان‌که تابه‌حال کرده است (برای هر قصه و افسانه‌ای مانند انسان پیشینه‌ای وجود دارد که با گذشت زمان، قصه‌ها را به‌هم آمیخته یا از هم جدایشان کرده است)، اما زایندگی این شکل‌ها و مناسب زمان‌شدن آنهاست که زنده نگاهشان می‌دارد. به نظر من تحول‌پذیری و پویایی موجب رشد و غنای هرچه بیشتر هنرمندان تئاتر و خلق ایده‌های جدید شده است و این تعامل روزبه‌روز پررنگ‌تر و پیچیده‌تر شده به‌طوری که می‌توان گفت در بسیاری از موارد مرز سنت و مدرنیسم شکسته شده و جای خود را به تعامل و تبادل داده است. نمایش سنجاب‌های شنگول‌ومنگول، شاید بتوان گفت این نقطه‌نظر را تأیید می‌کند. سنت وقتی می‌تواند به حیات خود ادامه دهد که شکل‌های تازه‌ای بپذیرد. 
* اجرای نمایش سنجاب‌های شنگول‌ومنگول در تالار محراب به پایان رسیده اما از نیمه مهر ٩٤ در یکی از تالارهای تهران پیگیری خواهد شد. 

*استاد دانشگاه و پژوهشگر

انتهای پیام/

منبع: روزنامه شرق

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین