گروه رسانه، فردا(17 مردادماه) در
تقویم ملی ایران بعنوان «روزخبرنگار» نامگذاری شده است. واژۀ"خبرنگار"
يادآور زحمات خالصانه افرادي است كه در راه اعتلای بشریت از هیچ
کوششی فروگذار نمی کنند و از هیچ خطری نمی هراسند. پیشینه ی تاریخی این روز
به شهادت یک خبرنگار شجاع و "شیرمرد لر" یعنی محمود صارمی برمی گردد؛ در
17مرداد1377 خبرنگارشهیدمحمود صارمی(خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی
"ایرنا" در مزار شریف افغانستان) به دست عوامل امریکا و نیروهای طالبان به
شهادت رسید و به همين مناسبت، شوراي فرهنگ عمومی کشور، هفدهم مرداد ماه هر
سال را به عنوان «روز خبرنگار» نامگذاری كرد.
به گزارش بولتن نیوز، اگرچه این روز به دلیل شهادت خبرنگار دوست داشتنی ایرنا، محمود صارمی به عنوان روز خبرنگار نام گذاری شده، اما صارمی تنها خبرنگاری نیست که در حین انجام خدمت رسانه ای به دلیل توطئۀ دشمنان ایران و اسلام به شهادت رسید.
خبرنگارانی همچون «شهیدحسن باقری» و «شهید بهرام محمدیفرد» که از نخستین خبرنگاران حاضر در طبس بودند یا خبرنگاران شهید «علیرضا افشار»، «شهید سپهر ساجدی»، «شهید سیّدمهدی میرافضلی»، «شهید عبدالوهاب شهرانی»، «شهید ابوالقاسم اخوان» و بسیاری دیگر که شاید اگر تنها به نام هر کدام از این عزیزان اشاره کنیم، طوماری بلند به دست خواهد آمد.
به هرتفسیر در این فرصت کوتاه قصد داریم با اشاره به برخی از ابعاد وجودی تنی چند از این عزیزان، ضمن نکوداشت یاد و خاطرۀ این بزرگواران عرصۀ خبر، ادای احترام خود را نسبت به مقام این شهدا اعلام داریم.
شهید علیرضا افشار
خبرنگاران در واقع چشم و گوش جامعه اند و در عصرکنونی نقش اساسی را در سطح جوامع به عهده دارند شهید افشار خبرنگار بود با خود باوری بالا، جسارت، تعهد و حمیت بسیار که تحسین همگان را برانگیخته بود.
علیرضا افشار خبرنگار شبکه خبر بارها و بارها در سخت ترین شرایط ممکن دل به دریا زد و از اعماق حوادث، خبرآورد. مهربانی نگاهش آرامشی بود که به دیگران هدیه می کرد و صدایش طنینی داشت که خط بطلان بر هر ناباوری می کشید همیشه لبخند چاشنی صحبت هایش بود علیرضا را در صحنه های مختلف دیده بودیم، مودب، متین و موقر.
شهید افشار در فرازی از گزارشات خود مبنی بر مزین شدن کوچه ها و خیابان های شهر با نام شهداء می گوید، یادمان نرود آنها که بودند و چه کار کردند و آسایش امروزمان را مدیون فداکاری و جانفشانی آنها هستیم. واینک خیابانی با نام خودش مزین گردیه است.
علیرضا افشار در تاریخ 4 آذر ماه 1353 که مصادف بود با میلاد امام رضا (ع) در تهران نوزادی پا به عرصه هستی گذاشت که او را ((علیرضا ))نام نهادند.
علیرضا پس ازسپری کردن دوران طفولیت مقطع ابتدایی را در دبستان های الوند و شهیدمعصومی منطقه یک(شمیرانات) و سپس تحصیلات متوسطه را در دبیرستان های شهید مطهری و رسالت در مناطق سه و یک باتمام رساند و موفق به اخذ دیپلم گردید. علیرضا پس از شرکت در کنکور سراسری در رشته کاردانی دامپزشکی واحد چالوس و نوشهر پذیرفته شد و ادامه تحصیل داد تا به کسب مدرک کاردانی دامپزشکی از دانشگاه آزاد نائل گشت سپس جهت خدمت زیر پرچم با درجه ستوانی در خدمت نیروی هوایی سپاه قرار گرفت.
علیرضا افشار به دلیل داشتن روابط عمومی قوی و ارتباط عالی با توده مردم، محیط کار و دوستان و نیز به دلیل اشتیاق به انجام کارهای سخت و هیجانی، بعد از خدمت سربازی در باشگاه خبرنگاران جوان مشغول کار شد. نامبرده ضمن فعالیت گزارش گری با شرکت در کنکور سراسری دانشگاه پیام نور موفق به اتمام تحصیلات عالیه خود در رشته مدیریت گردید. پس از دریافت مدرک کارشناسی همچنان با شور و هیجان به دنبال حرفه خبرنگاری بود و از آنجاییکه شهید افشار علاقه وافری به کسب علم دانش داشت در حین فعالیت شغلی موفق گردید در کنکور سراسری در مقطع کارشناسی ارشد با رتبه بالا به عنوان دانشجوی رشته علوم ارتباطات در دانشگاه علامه طباطبایی تهران پذیرفته شود.
شهید بزرگواردارای کاردانی دامپزشکی، لیسانس مدیریت بازرگانی و دانشجوی سال اول کارشناسی ارشد علوم سیاسی بوده است. و عناوین شغلی شهید عبارت است از:
- خبرنگار ویژه نهاد ریاست جمهوری
- خبرنگار ویژه ستاد ارتحال امام(ره)
- خبرنگار ویژه رزمایش و مانورهای ارتش
- گزارشگر شهدای کلکچال
- گزارشگر شهدای مسجد بلال
بهترین خبرنگار دفاع مقدس حضور موفق و همگام با توانایی های لازم علیرضا در باشگاه خبرنگاران جوان و ارائه گزارش های جذاب و مهیج در زمینه های مختلف به دلیل لیاقت و شایستگی موجب گردید به شبکه بین المللی جام جم راه یابد.

در این شبکه بود که علیرضا توانست خود را به عنوان یک خبرنگار واقعی مطرح و توجه مسئولان را نسبت به خود جلب نموده و نشان افتخار بهترین خبرنگار دفاع مقدس را دریافت کند. او توانست خود را به عنوان گزارشگر ویژه مانورها و رزمایشهای ارتش مطرح و همچنین در تهیه گزارشت سیاسی و فرهنگی جایگاه حرفه ای خود را تثبیت نماید. با روند و سرعتی که شهید افشار در حرفه خبرنگاری پیش رو داشت از شبکه جام جم به شبکه بین المللی خبر راه یافت
در آن شبکه بود که سرنوشت آن شهید رقم خورد. شهید افشار در شبکه خبر نیز توانست با پشتکار و پیگیری دریافت گزارش های جذاب زبانزد همگان شود. از اینرو وی به عنوان خبرنگار ویژه در ستاد ارتحال حضرت امام خمینی(ره) و نهاد ریاست جمهوری انتخاب گردید.
ویژگی های خاص شهیدعلیرضا افشار موجب گردید در بین مسئولین کشور شاخص گردیده و در بین امراء ارتش و دیگر ارگانهای نظامی بدلیل شخصیت خاص در ارائه گزارش های جذاب و ماندگار، حضورش در مانورها و رزمایشهای ارتش تاکید شود.
گزارشگر رزمایش هااز جمله گزارشات افتخار آفرین شهید افشار در حرفه گزارش گری که بر مخاطبان و بینندگان تاثیر بسزایی داشت می توان به گزارش غواصی در آب هاب دریای عمان مربوط به رزمایش اتحاد 84، گزارش ارتباط زنده توسط هلی کوپتر درمانور عاشقان ولایت و گزارش از شهدای کلاکچال و شهدای گمنام مسجد بلال اشاره نمود.
ما هم می خواهیم شهید شویممهندس ضرغامی رئیس محترم رسانه ملی طی دست نوشته ای اعلام می کند شهید افشار مایه مباهات و افتخار همکارانش در رسانه ملی شد. علیرضا دارای روحیه شهادت طلبی بالایی بود بطوری که بعد از شهادتش سردار سرلشکر صفوی فرمانده وقت سپا پاسداران طی تماس تلفنی با مهندس ضرغامی می گوید: شهید افشار چند روز قبل از شهادت در جایی گزارشی از من گرفت و خواست برای یادگاری باهم عکسی بگیریم که در پاسخ من به افشار گفتم هرکس با من عکس گرفته شهید شده که افشار در جواب با خوشحالی پاسخ داد: خب ما هم می خواهیم شهید شویم و عکسی به یادگار گرفتند.

حاج محمود رضاییان مدیرعامل وقت سازمان بهشت زهرا(س) می گوید، افشار یک هفته قبل از شهادتش در جلسه معارفه یکی از معاونان شهردار تهران، ضمن احوال پرسی گفت: حاج آقا اگر من شهید شدم ما را هم تحویل بگیر. که این رویکردها تماماً بیانگر این واقعیت بود که علیرضا از تقدیرش با خبربود، به طوریکه درفرارزی از گزارشهای زندۀخود اعلام می کند، ممکن است این آخرین ارتباط تصویری من با بینندگان شبکه خبر باشد.آخرین گزارش شهید افشار درمانور پیروان ولایت از زیر دریایی ارتش بود که در بندرعباس تهیه گردید و در تاریخ 15/09/1384 هنگامی که برای ادامه تهیه گزارش مانور پیروان ولایت از تهران عازم چابهار بود با دیگر همکاران عرصه خبر بر اثر سانحه سقوط هواپیمای سی-130 نیروی هوایی به درجه رفیع شهادت نائل گشت و این گزارش ها هرگز از رسانه ملی پخش نگردید و در گلزار شهدای بهشت زهرا(س)، قطعه 50شماره 42ردیف18 مقبره الشهدای اصحاب رسانه آرام گرفت.
شهید حسن باقری؛ نخستین خبرنگار اعزامی جمهوری اسلامی به طبس۵ اردیبهشت ۱۳۵۹، حکایت از یک واقعه است؛ واقعهای که شاید کمتر به آن توجه شده یا با کم لطفی آفرینندگان اثر فرهنگی هنری مواجه بوده است؛ اما در زمان شکست مفتضحانه کارتر و وقوع حادثه طبس، جوانانی از این مملکت از جمله شهید «حسن باقری» در صحنه حاضر شدند تا این واقعه را در تاریخ پیروزیهای حق بر باطل ثبت و ماندگار کنند. حالا حسن باقریها کجا هستند که شکستهای پیدرپی استکبار در مقابل جهان اسلام را به تحریر و تصویر بکشند؟!!
گزارشی که در ادامه بخش هایی از آن را تقدیم می کنیم، همان گزارشی است که «شهیدحسن باقری» به عنوان نخستین خبرنگار اعزامی جمهوری اسلامی به طبس، این واقعه را در روز شنبه تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۳۵۹ مصادف ۱۰ جمادیالثانی ۱۴۰۰ در شماره ۲۶۱ به نگارش درآورده است.
شهید باقری پس از آن که با دقت و ظرافتی کم نظیر موقعیت جغرافیایی منطقه را توضیح می دهد، می نویسد: "دیروز صبح در ۲ کیلومتری محل فرود هواپیما و اولین گروه سربازان ژاندارمری برخوردیم که محافظت منطقه را برعهده داشتند. در کنار تانکری که توسط مزدوران کثیف آمریکایی به آتش کشیده شده بود به نگهبانی مشغول بودند؛ افسر فرمانده این گروه به ما گفت که مزدوران آمریکایی سوار بر یک موتور ترل جلوی این تانکر، مواد سوختی را گرفتند و حتی به راننده اجازه برگشت هم ندادند و در عوض تانکر او را به گلوله بستند که در نتیجه تانکر منفجر و به آتش کشیده شد و راننده هم از ناحیه سر آسیب دیده است که برای مداوا به یزد اعزام گردیده و باقیمانده سوخت تانکر حاکی از شعله و حرارت بیش از حد و اندازه آن میباشد."
باقری ادامه می دهد: "تنها چیز سالمی که ما از این تانکر دیدیم، نمره جلوی آن بود و دیگر هیچ چیز سالمی دیده نمیشد. حادثه به اندازهای بود که فنرهای عقب ماشین و حتی شاسی اصلی ماشین را نیز کج کرده و در این بین فرمانده حفاظت منطقه که یک سرگرد نیروی زمینی لشگر خراسان بود، برای بازدید به این محل آمد و وقتی که فهمید ما خبرنگار هستیم و از تهران آمدیم، متذکر شد که این منطقه توسط مزدوران آمریکایی مینگذاری شده و رفتن برای تهیه عکس و گزارش خطرناک است اما وقتی با اصرار ما روبرو شد، قبول کرد که خود نیز همراه ما بیاید و راهنمایی کند. ما نیز متوجه شدیم که اولین گروه خبرنگار و عکاس هستیم که برای تهیه گزارش از این جنایت فضاحتبار کارتر به منطقه آمدهایم."
افشاگری شهید باقری از اقدامات ضدامنیتی آمریکا در طبسدر ادامه او با شجاعتی کم نظیر و زبانی صریح که بهترین سرمایۀ هر خبرنگار خبره ایست، به افشای اقدامات ضدامنیتی آمریکایی ها د طبس پرداخته می نویسد: "فاصله محل سوزاندن تانکر تا محل سقوط هواپیما حدود یک و نیم کیلومتر بود؛ از دور فقط ۲ هلیکوپتر به چشم میخورد و ۲ تا ۳ تا پره که عمودی نیز در زمین فرو رفته بودند. جلوتر که رفتیم فرمانده حفاظت منطقه توضیح داد که این نقطه جزو نقشهای بوده است که در زمان رژیم طاغوت قرار بود، فرودگاه شود و چون این نقشهها توسط همین آمریکاییها طرحریزی شده لذا مختصات این منطقه را داشتهاند و قبلاً هم از این محل برای صدور اورانیومهای استخراج شده از منطقه به آمریکا استفاده میکردند. باید متذکر شد که منطقه فرود هلیکوپترها، منطقهای از کویر به صورت دشت باز و گسترده به وسعت بیش از ۱۰ کیلومتر مربع با میدان دید وسیع که گنجایش فرود هواپیما و هلیکوپترهای زیادی را دارا است. سرگرد فرمانده نظارت منطقه، ادامه داد که آمریکاییها حساب همه چیز را کرده بودند. اما از آنجا که پشتیبان ملت، خداوند متعال است، سطح کویر شنی بوده و تمام نقشههای آنها را برهم ریخت."
آمریکاییها حتی وقت نکردند فشنگها را بردارندشهید باقری همچنین ادامه می دهد: "نکته قابل توجه اینکه جعبه سیاه هواپیمای سی ۱۳۰ که حافظه مختصات پرواز جهت و مسیر پرواز بوده در محل بین سوختههای لاشه هواپیما موجود بود و از این جعبه میتوان کاملاً مطمئن شد که این مزدوران از کدام یک از پایگاههای کشورهای مزدور آمریکا در منطقه پرواز کرده است.
مقدار زیادی پوکههای شلیک شده ۱۶ ـ ۸۸ را مشاهده کردیم و فانوسقههای زیادی روی زمین پخش بود که در هر کدام از اینها فانوسقهها، بمب و دو جافشنگی ۱۶ـ m که در هر کدام سه خشاب ۲۰ تیری ۱۶ـ m وجود داشته است و آمریکائیها حتی وقت نکرده بودند که این فشنگها را همراه خود ببرند و در محل رها کرده و فرار کردند. گفته میشد که کنار هر وسیله مقداری مواد منفجره گذاشتند و ما دوربین اسلحههای زاویه سنج سنگین را دیدم که کنار آنها جعبه مواد منفجره آماده انفجار قرار داشت و این بسیار خطرناک بود."
و بلاخره شهید خبرنگار محمود صارمی
شهيد محمود صارمی در خرداد ۱۳۴۷در شهرستان بروجرد در خانوادهاي مذهبي ديده به جهان گشود.
وی تحصيلات ابتدايی و راهنمايی را در مدرسه شهيد باهنر بروجرد سپري كرد و دوران متوسطه را در دبيرستان حضرت رسول(ص) در رشته علوم انساني با موفقيت در سال ۶۵ -۶۶پشت سر نهاد.
او همراه با تحصيل، به دليل علاقه شديد به ورزش كاراته دراين رشته فعاليت خود را آغاز كرد، و در فاصله كوتاهي با گذراندن دورههای مختلف اين رشته موفق به كسب كمربند مشكی و كارت مربيگری در اين حرفه شد.
صارمی در سال ۶۷ در آزمون سراسری رشته علوم انسانی دانشگاه تهران پذيرفته شد و دوران تحصيلات دانشگاهي خود را به طورجدی با موفقيت و در سختترين شرايط زندگی، با كاركردن برای امرار معاش و تامين هزينههای تحصيل طی كرد.
محمود صارمی در دوران تحصيلات در دانشگاه بنا به وظيفه و احساس مسووليت از طريق بسيج دانشجويی دانشگاه تهران به جبهههاي كردستان، حلبچه و خرمشهر اعزام و ۱۴ماه در اين جبههها در كنار ساير رزمندگان اسلام، به دفاع از كيان و تماميت ارضی كشور پرداخت.
صارمی در سال ۷۱ با داشتن دانشنامه كارشناسی به استخدام سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی درآمد و به عنوان كارشناس متون خبري فعاليت خود را آغاز كرد. پس از چندصباحی استخدام در سازمان ايرنا، تشكيل خانواده داد و در سال ۷۲ خداوند فرزندی به او عطا كرد و نامش را سينا نهاد.

شهيد صارمی با پشتكار فراوان، هنگام اشتغال در خبرگزاری، تحصيلات خود را در دوره كارشناسی ارشد ادامه داد و در سال ۷۴ موفق به اخذ مدرك كارشناسی ارشد از دانشگاه شهيدبهشتی در رشته جغرافيای انسانی با گرايش روستايی شد.
صارمی در ۲۶ديماه سال ۷۵ به عنوان مسوول نمايندگی خبرگزاری جمهوری اسلامی راهی كابل افغانستان شد. زمانی كه اين كشور درگير جنگهای داخلی بود و به خوبی می دانست در اين سرزمين آشوب زده خطر به اسارت درآمدن و حتی شهادت وجود دارد اما بر حسب وظيفه، رسالت و تكليف اين راه را انتخاب كرد. او با تنها سلاحش كه ايمان و قلمش بود در آن وضعيت بحراني كشور مصيبت زده افغانستان توانست مظلوميت مردم ستمديده، زجر كشيده و بيدفاع و بي گناه بويژه مردم مزار شريف، و جنايت گروه ضدبشری، متحجر و خائن طالبان را به طور صريح و سالم به گوش جهانيان برساند.
شهيد صارمی حدود ۲۰روز پيش از سقوط مزار شريف و به اسارت درآمدن و شهادت در افغانستان، دچار بيماري آپانديس شد كه با مشكلات فراوان و تلاش و پيگيري دوستانش به مدت پنج ساعت شبانه به دكتر رفته و سپس وي را با توجه به وضعيتي كه داشت، در محيطی غير بهداشتی، با فقدان امكانات، و بدون وجود نور كافی و برق، عمل جراحی كردند.
پس از گذشت دو روز از اين جراحی، به ايران اعزام شد و با وجود اينكه وی دوران نقاهت خود را در تهران طي می كرد، پس از به اوج رسيدن جنگ افغانستان، بر حسب تكليف از طريق سازمان ايرنا و با توجه به احساس مسووليت شرعی و حرفهای كار خبرنگاری، و رسالتی كه بر دوش داشت مجدد ۱۴مرداد ۷۷ به كشور افغانستان و محل كارش مزارشريف اعزام، و در زمان بسيار كوتاهي به مدت سه روز يعني ۱۷مرداد ماه خبر سقوط مزار شريف به دست طالبان، و به خاك و خون كشيدن، قتل عام زنان، مردان و كودكان بی گناه را به ايران و سراسر جهان مخابره كرد و پس از آن شنبه سياه، ديگر كسی نبود تا خبر شهادت و يا به اسارت درآمدن او و ۹ديپلمات و پرستوی عاشق، غريب و بی گناه را كه در زير زمين كنسولگری ايران به طور فجيعانه و با بی رحمی تمام توسط پيشرفتهترين سلاح های آمريكايی به رگبار مسلسل بسته بودند به دنيا مخابره كند.

آری سرانجام پيكر گلوله باران شده صارمی از دياری آمد كه خون سياه قرون وسطايی در گنداب عروق طالبانی جاری است اما آنان چه غافلند كه با غروب پيش هنگام مهپارهیی از ديار فرهنگ سازان ايران زمين ، هزاران مهتاب برآمده از چشمۀ خون فام قلم، از افق سبز عالم شرق، دوباره در حال بالا آمدن است و امروز در قفای ۱۶سال سخت و طاقت فرسا از عروج ملكوتی پيكی سبز از تبار رهپويان قافله قلمداران شهيد، هنوز كه هنوز است پرواز خونين محمود صارمی برای همكارانش باور كردنی نيست.