به گزارش بولتن نیوز، همانطور که مستحضرید، در دوران موسوم به دوران سنت که تلویحاً در اروپا، به پیش از رنسانس و در ایران، به پیش از انقلاب مشروطه مربوط میشود جایگاه زن عموما در خانه تعریف میشد. فرهنگ برآمده از شرایط زیستی از یک سو، و تعلیمات موجود در ادیان از سوی دیگر، موید این نقش بودند. البته با یکسری تفاوتها...
تفاوت در اینجا بود که فرهنگ برآمده از شرایط زیستی، زن را به عنوان جنس دوم تلقی کرده و به همین دلیل، انواع اجحافات و بیعدالتیهای را نسبت به او روا میدانست. اما ادیان، خصوصاً ادیان الهی و به طور اخص، دین مبین اسلام، ذاتاً مخالف نگاه جنس دوم به زن بوده و حقوق ویژهای برای زنان قائل بوده و است.
اما
در هر صورت، در دوران سنت نقش زنان در خانه تعریف میشد و ملاک ارزیابی خوب یا بد
بودن زن بستگی به این داشت که چقدر در امور خانه موفق بود. البته فرهنگ برآمده از
شرایط زیستی، زن را تنها به عنوان خادم مرد در خانه و وسیلهای! برای تولید و نگهداری
فرزندان قبول داشت، اما اسلام اینگونه ترسیم کرده بود که زن، در خانه اولا مادریست
که مجرای تداوم حیات بشری و عامل تربیت(نه نگهداری) اولاد بنیآدم است و ثانیاً
مدیریت امور خانه با وی است.
فرق دیگری هم این وسط وجود داشت و آن اینکه اسلام برای تعالی شخصیتی زن و حتی نقش اجتماعی او هم جایگاههای مشخصی را معین کرده اما فرهنگ برآمده از شرایط زیستی، نه قائل به آن اعتلا بوده و نه نقش اجتماعی زن را میپسندید.
البته از آنجا که عموما ادیان در نزد ملتها غریبند و به قول قرآن کریم، "فقلیلا ما یومنون" با وجود تشابه ظاهری نگاه دین به زن با نگاه فرهنگ برآمده از شرایط زیستی، اما عملا این فرهنگ مذبور بوده که نقش زن در جامعه را تعیین کرده و همین حالت منفی، متأسفانه به دین نیز برچسب خورد.
تا اینکه در رنسانس و خصوصا در عصر صنعتی شدن، نگاه سنتی به نقش زن در جامعه دچار تحول میشود. شکاکیت به عنوان یکی از اصول رنسانس فلسفی از یکسو و نیازهای دنیای صنعتی به کارگر فراوان و چشم طمع بستن به پتانسیل کاری زنان در کارخانهها از سوی دیگر باعث میشود تا نقش زن در خانه کمرنگ شده و با پیراهن عثمان کردن ظلمهای دنیای سنت به زنان، به نقش اجتماعی ایشان تأکید شود.
به عبارت دیگر، بجای اینکه زنان از چالهی ظلمهای دنیای سنت بیرون آمده و در عصر جدید به ساحل آرامشی که دین برای آنها ترسیم کرده بود پناه ببرند، در چاه دنیا مدرن و نقش کارگری و کارمندی افتاده و عملا بسیاری از خصوصیات، کارکردها و نیازهای فطریشان را به مرز نابودی کشاندند.
از
همینجاست که تشویق به حضور زن در جامعه، در بسیاری از تجویزهای جامعهشناسانه،
روانشناسانه و حکومتداری جای میگیرد و کمکم در فرهنگ عمومی بسیاری از کشورها
(از جمله کشور خودمان، البته با اندکی تأخیر) اینگونه جا میافتد که زن موفق زنیست
که در خارج از خانه، مثل یک مرد دارای جایگاه باشد. در نتیجه، بسیاری از خانمها
هم اینگونه فکر کردند که وقتی یک زن خوب هستند که نمود بیرونی داشته باشند.
اما کسی به این مسئله دقت نکرد که جایگاه اجتماعی زن نباید جایگاه خانوادگی وی را تحت تأثیر قرار دهد. زیرا این مقوله یک امر فطریست، همانقدر که حضور اجتماعی مرد فطریست. واقعا معلوم نیست آنهایی که حکم به مطلق بودن حضور اجتماعی زن میدهند و حضور فطری زن در خانه را نفی میکنند، آیا حاضرند که حضور فطری مرد در جامعه را نیز نفی کرده و روزی را تصور کنند که مردها در خانه نشسته و مشغول تربیت فرزندان هستند؟ و آیا ایشان اصلا به تعیین وضعیت خانواده در صورت عدم حضور مرکز ثقل آن یعنی زن خانه فکر کردهاند یا خیر؟
امیدوارم سطور بالا حمل بر این نشود که ما نگاه منفی نسبت به حضور اجتماعی زنان داریم، خیر. صحبت از این است که این نقش اجتماعی جا و مکان دارد و اصلا نباید در تضاد با وضعیت فطری زنان قرار بگیرد. زیرا در آن شرایط اتفاقی که در غرب رخ داده در کشور ما میافتد و آن، از حالت عادی خارج شدن نهاد خانواده و اضمحلال ثبات اجتماعیست.
علیایحال باید دانست که الگوی زن موفق در عرصهی کارمندی و کارگری، الگوی ایدهآل دینی برای زن نیست. بجز موارد اضطراری مشخص و محدود، الگوی دین برای زن موفق در حضور او به عنوان یک مادر و همسر موفق ترسیم شده و هرگونه بزرگنمایی نقش اجتماعی زنان، به نوعی حاوی منافع اقتصادی و یا سیاسیست که خلاف طبیعت و مصلحت نه تنها زنان، که نوع بشریت است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
شعار حضور زن در اجتماع شعاری است که در ابتدا از سوی کارخانه داران سودجو (و احیانا چشم و دل ناپاک) غربی برای بیرون کشاندن زنان از سنگر خانه سر داده شد چرا که بکار گرفتن مردی که نان آور خانه است(که توقعی به پول امروز یک میلیونی داشت) و زمخت کجا؟! و بکار گرفتن زنی قانع(حتی پولی که لوازم آرایشش را تامین کند) و لطیف(چند منظوره!) کجا؟!
شعاری که به لطف رسانه های همسویش چنان جهانگیر شد که سیاست کشورهای اسلامی را هم با خود همسو کرد.
شعاری که نتیجه آن، افزایش بیکاری مردان، افزایش نرخ طلاق(به ارتباط مستقیم استقلال مالی زن با طلاق توجه شود )، افزایش فاصله طبقاتی(وصلت دو کارمند زن و مرد باهم و وصلت دو نفر بیکار باهم)، وانهاده شدن تربیت فرزتدان بعلت خالی شدن سنگر خانه توسط مادر خانه، افزایش روایط خارج از خانه و در نتیجه کاهش دینداری و، ...