کد خبر: ۱۸۰۶۷۰
تاریخ انتشار:
به مناسبت سالگرد واقعه 16 آذر؛

16 آذر نماد بی اعتمادی مردم ایران به آمریکا

پس از بازگشایی دانشگاه در مهرماه 1332 كه همزمان با شروع دادگاه فرمایشی دكتر مصدق، شایگان و مهندس احمد رضوی بود، جنب و جوش زیادی در میان دانشجویان برای فعالیت‌های سیاسی پدید آمد. نخستین حركت عملی در این زمینه تظاهرات 16 آذر 1332 به نشانه اعتراض به محاكمه این سه تن بود.

گروه سیاسی - از جمله جریان‌هایی كه پس از كودتای 28 مرداد 1332 در مقابل دیكتاتوری نظامی وابسته به آمریكا در ایران شكل گرفت، جنبش دانشجویی بود.

به گزارش بولتن نیوز، در تاریخ معاصر ایران، اوج فعالیت های این جنبش، در دوران مبارزه بر سر ملی شدن صنعت نفت و سقوط رضا شاه ، سال‌‌های پس از كودتای 28 مرداد 1332، به ویژه‌ فضای باز سیاسی 1342 – 1332، و دوران انقلاب 57 می باشد.

از مقاطع مهم جنبش دانشجویی، تهاجم به دانشگاه تهران در روز دوشنبه 16 آذر 1332 و كشته شدن سه دانشجوی دانشكدة فنی به نام‌های (مصطفی بزرگ‌نیا، احمد قندچی و مهدی شریعت رضوی) می‌باشد. كه نقطة عطفی در تاریخ فعالیت‌های سیاسی دانشجویان علیه استبداد می‌باشد.

پس از كودتای 28مرداد و سقوط دولت دكتر مصدق با همكاری آمریكا و انگلیس، جایگزینی دیكتاتوری زاهدی دولت کودتا به سركوبی فعالیت‌های سیاسی جامعه پرداخت و كشور را عملاً به سمت وابستگی اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی به غرب سوق داد. نیروهای ملی با تشكیل «نهضت مقاومت ملی» كه یك روز پس از كودتا صورت گرفت، سعی در شكستن فضای اختناق كردند. در این میان دانشجویان به عنوان بازوی اجرایی نهضت، عمل می‌كردند.

پس از بازگشایی دانشگاه در مهرماه 1332 كه همزمان با شروع دادگاه فرمایشی دكتر مصدق، شایگان و مهندس احمد رضوی بود، جنب و جوش زیادی در میان دانشجویان برای فعالیت‌های سیاسی پدید آمد. نخستین حركت عملی در این زمینه تظاهرات 16 آذر 1332 به نشانه اعتراض به محاكمه این سه تن بود.

دانشجویان با سر دادن شعارهایی مثل «مصدق پیروز است»، نسبت به تجدید رابطه سیاسی با انگلیس شدیداً اعتراض كردند.

در روز 14 آذر 1332 با ورود «دنیس رایت» كاردار جدید سفارت انگلیس به ایران دانشجویان دانشكده‌های حقوق و علوم سیاسی، دندان پزشكی، فنی، پزشكی و داروسازی در دانشكده‌های خود تظاهرات پر شوری علیه رژیم كودتا و مقاصد آن بر پا كردند كه در روز 15 آذرماه این تظاهرات به خارج از دانشگاه كشیده شد و ماموران انتظامی در زد و خورد با دانشجویان، شماری را مجروح و گروهی را دستگیر و زندانی كردند. مجموعه این رویدادها و اعتراضات پیگیر دانشجویان پس از كودتا، كه یكی از مهمترین قطب‌های متحرك و مخالف دولت را تشكیل می‌داد، رژیم را بر آن داشت كه در آستانة ورود نیكسون معاون وقت رئیس جمهوری آمریكا به تهران، اقتدار خود را به آنها نشان دهد تا ورود نیكسون در كمال آرامش برگزار شود.

صبح روز 16 آذر 1332، نیروهای گارد رژیم، نخستین بار وارد صحن دانشگاه که تنها مرکز آموزش عالی آن زمان در ایران بود، می شوند تا فریاد مخالفان را در گلو خفه کنند. در یکی از کلاس های درس دانشکده فنی، برخی دانشجویان در اعتراض به حضور مأموران گارد به دانشگاه که خلاف مقررات و موازین بود، در مقابل آن ها به اعتراض برخاسته و مأموران گارد با حمله به دانشجویان بی پناه، آنان را به گلوله بسته، سه تن از آنان به نام های مصطفی بزرگ نیا، مهندس مهدی شریعت رضوی واحمد قندچی را به شهادت رساندند.

فردای آن روز در جو خفقان و وحشت، نیکسون، معاون رئیس جمهوری آمریکا به دانشگاه تهران که در اشغال مشهود نیروهای نظامی و ساواک بود، می آید و از دست قاتلان دانشجویان انقلابی «دکترای حقوق» دریافت می کند.

شهید چمران که از حاضرین آن روز در دانشگاه تهران بود، در دست نوشته های خود از ماجرای این روز چنین می گوید:

عده‌ای از سربازان، دانشکده فنی را به کلی محاصره کرده بودند تا کسی از میدان نگریزد. اکثر دانشجویان به ناچار پا به فرار گذاردند تا از درهای جنوبی و غربی دانشکده خارج شوند. در این میان، بغض یکی از دانشجویان ترکید. او که مرگ را به چشم می‌دید و خود را کشته می‌دانست دیگر نتوانست این همه فشار درونی را تحمل کند و آتش از سینه پرسوز و گدازش به شکل شعارهای کوتاه بیرون ریخت: «دست نظامیان از دانشگاه کوتاه». هنوز صدای او خاموش نشده بود که رگبار گلوله باریدن گرفت و چون دانشجویان فرصت فرار نداشتند، به کلی غافلگیر شدند و در همان لحظه اول عده زیادی هدف گلوله قرار گرفتند. لحظات موحشی بود. دانشجویان یکی پس از دیگری به زمین می‌افتادند؛ بخصوص که بین محوطه مرکزی دانشکده فنی و قسمتهای جنوبی سه پله وجود داشت و هنگام عقب‌نشینی عده زیادی از دانشجویان روی این پله‌ها افتاده، نتوانستند خود را نجات دهند.

اجساد خون‌آلود شهیدان و آن همه ناله‌های پرشور آنها نه تنها در دل سنگ این جلادان اثری نکرد بلکه با مسرت و پیروزی به دستگیری باقیمانده دانشجویان پرداختند. هر که را یافتند، گرفتند و آنگاه آنها را با قنداق تفنگ زدند، با دستهای بالا به صف و روانه زندان کردند و خبر پیروزی خود را برای یزید زمان بردند تا انعام و پاداش خود را دریافت دارند. در این واقعه مستخدمین و کارگران دانشکده فنی بی‌اندازه به دانشجویان کمک کردند.

بدین‌ترتیب سه نفر از دوستان ما بزرگ‌نیا، قندچی و شریعت رضوی شهید و بیست و هفت نفر دستگیر و عده زیادی مجروح شدند. هنگام تیراندازی، بعضی از رادیاتورهای شوفاژ در اثر گلوله سوراخ شد و آب گرم با خون شهدا و مجروحین درآمیخت و سراسر محوطه مرکزی دانشکده فنی را پوشاند، طوری که حتی پس از ماه‌ها از در و دیوار دانشکده فنی بوی خون می‌‌آمد. مأمورین انتظامی پس از این عمل جنایتکارانه و ناجوانمردانه از انعکاس خشم و غضب مردم به هراس افتاده، برای پوشاندن آثار جرم خود خونها را پاک کردند، ولی ماه‌ها اثر خون در گوشه و کنار دیده می‌شد و سال‌ها جای گلوله بر در و دیوار دانشکده فنی نمایان بود و تا زمین می‌گردد و تاریخ وجود دارد، ننگ و رسوایی بر کودتاچیان خواهد بود.

جریان این فاجعه دردناک به سرعت منتشر شد و خشم و کینه آزادیخواهان را برافروخت. دانشگاه تهران به پیروی از دانشکده فنی و به عزای شهدای آن در اعتصاب عمیقی فرو رفت. بعد از ظهر آن روز دانشجویان با کراوات سیاه از دانشکده حرکت کردند و با سکوت غم‌آلود و ماتم‌زده رهسپار خیابانهای مرکزی شهر شدند و مخصوصاً در خیابان‌های لاله‌زار و استانبول، انبوه دانشجویان عزادار نظر هر رهگذری را جلب و او را متوجه این جنایت عظیم می‌کرد. بیشتر دانشکده‌های شهرستانها نیز برای پشتیبانی از دانشگاه تهران اعتصاب کردند. تعداد زیادی از سازمانهای دانشجویی خارج از کشور نیز به عمل وحشیانه و خصمانه دولت به شدت اعتراض کردند. در مقابل سیل اعتراض، جنایتکاران شروع به سفسطه کردند و در مقابل خبرنگاران گفتند که دانشجویان برای گرفتن تفنگ سربازان حمله کردند و سربازان نیز اجباراً تیرهایی به هوا شلیک کردند و تصادفاً سه نفر کشته شدند.

یکی از مجلات، با آنکه سانسور شدیدی وجود داشت و کسی جرأت نمی‌کرد علیه دستگاه کلمه‌ای بنویسد به مسخره نوشته بود که «اگر تیرها هوایی شلیک شده، پس بنابراین دانشجویان پر در آورده به هوا پرواز کرده و خود را به گلوله زده‌اند.» به عبارت دیگر گلوله‌ها به دانشجویان نخورده، بلکه دانشجویان به هوا پرواز کرده‌اند و خود را به گلوله‌ها زده‌اند.

روز بعد نیکسون به ایران آمد و در همان دانشگاه، در همان دانشگاهی که هنوز به خون دانشجویان بی‌گناه رنگین بود، دکترای افتخاری حقوق دریافت داشت و از سکون و سکوت گورستان خاموشان، ابراز مسرت کرد و به دولت کودتا وعده مساعدت و کمک داد و به رییس جمهور آمریکا پیغام برد که آسوده بخوابد؛ چون او که نوشته بود: «... گو این که مخاطراتی که متوجه ایران بود، تخفیف یافته است. مع‌ذلک ابرهایی که ایران را تهدید می‌کرد، به کلی متلاشی و پراکنده نشده است. و مملکت نسبتاً امن و امان است!»

صبح ورود نیکسون یکی از روزنامه‌ها در سرمقاله خود تحت عنوان «سه قطره خون» نامه سرگشاده‌ای به نیکسون نوشت که فوراً توقیف شد، ولی دانشجویان سحرخیزی که خواب و خوراک نداشتند و استراحت در قبال مرگ دوستانشان میسر نبود، زودتر از پلیس روزنامه را خواندند. در این نامه سرگشاده ابتدا به سنت قدیم ما ایرانی‌ها اشاره شده بود که «هرگاه دوستی از سفر می‌آید یا کسی از زیارت باز می‌گردد و یا شخصیتی بزرگ وارد می‌شود، ما ایرانیان به فراخور حال در قدم او گاوی یا گوسفندی قربانی می‌کنیم.» آنگاه خطاب به نیکسون گفته شده بود: «آقای نیکسون وجود شما آنقدر گرامی و عزیز بود که در قدوم شما سه نفر از بهترین جوانان این کشور یعنی دانشجویان دانشگاه را قربانی کردند.»

دهسال بعد از واقعه 16آذر زمانی که رژیم پهلوی حضرت امام (ره) را به خاطر مخالفت با تصویب لایحه کاپیتولاسیون، دستگیر و به ترکیه تبعید کرد و واکنش‌های مردمی را سرکوب و عده زیادی را به شهادت رساند؛ این حوادث تغییرات مهمی را در نگرش و رفتار جنبش دانشجویی برجای گذارد.

بعد از این دوران جنبش نوپای دانشجویی بار دیگر به دنبال مخالفت شدید حضرت امام (ره) با لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی رژیم شاه و درخواست ایشان از علما و مردم مسلمان ایران برای ادامه مبارزه، در دانشگاه تهران و تبریز تظاهرات وسیعی به حمایت از علمای قم و اعتراض به مصوبه دولت برپا کردند .

با دستگیری حضرت امام (ره) در 15 خرداد 1342 /ژوئن 1963/توسط رژیم و انتقال ایشان از قم به تهران، شورش عظیمی در تهران و قم برخاست، به گونه ای که پلیس مجبور شد دانشگاه تهران را تعطیل کند. اما بسرعت مبارزات استکبار ستیزانه و ضد استبدادی دانشجویان با مبارزات دینی و مذهبی مردم پیوند خورد و با ناکامی ایدئولوژی های چپ و راست در به حرکت درآوردن سایر اقشار جامعه، ایدئولوژی دینی به عنوان راهکار مناسب مبارزه در میان جوامع جوان و دانشگاهی مطرح و مورد توجه قرار گرفت.

اگرچه به علت خفقان شدید در ان سالها فعالیت‌ها و تشکل‌های سیاسی علنی در محیط دانشگاه‌ها وجود نداشت و تحرک سیاسی قابل توجهی در سطح دانشگاه‌ها دیده نمی شد ؛ اما برغم این روند ؛هرچه مسیر تحولات به انقلاب اسلامی نزدیک تر شد؛ گفتمان غالب جنبش دانشجویی و دانشگاه از نقشی تعیین کننده تر در مبارزه با استبداد و استکبار برخوردار گردید تا اینکه در 22 بهمن /سال پیروزی انقلاب اسلامی /؛ برای اولین بار در تاریخ معاصر ایران،اعتراضات دانشجویی به دریای پرعظمت مبارزات انقلابی مردمی گره خورد . این حرکت داشجویی تحت رهبری حضرت امام (ره) به ثمر نشست و خون دانشجویان شهید و هزاران مسلمان آزادی خواه، سرفصل تازه‌ای را در حیات جنبش دانشجویی ایران گشود.

رهبرانقلاب نیز در تبیین علل و چرایی وقایع روز 16 آذر 1332 بیان می دارند: «جالب است توجه کنید که 16 آذر درسال 1332 که در آن سه نفر دانشجو به خاک و خون غلطیدند، تقریباً چهارماه بعد از 28 مرداد اتفاق افتاده؛ یعنى بعد ازکودتاى 28 مرداد و آن اختناق عجیب، سرکوب عجیب همه‌ نیروها وسکوت همه، ناگهان به وسیله‌ دانشجویان در دانشگاه تهران یک انفجار در فضا و در محیط به وجود مى‌آید. چرا؟ چون نیکسون که آن وقت معاون رئیس جمهوری آمریکا بود، آمد ایران. به عنوان اعتراض به آمریکا، به عنوان اعتراض به نیکسون که عامل کودتاى 28 مرداد بودند، این دانشجوها در محیط دانشگاه اعتصاب و تظاهرات میکنند که البته با سرکوب مواجه میشوند و سه نفرشان هم شهید میشوند. حالا 16 آذر در همه‌ سالها، با این مختصات باید شناخته شود. 16 آذر مال دانشجوى ضد نیکسون است، دانشجوى ضد آمریکا، دانشجوى ضد سلطه است.»

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین