چارچوبهای نظری سواد رسانهای در غرب و تطبیق آن با مبانی فرهنگی-دینی ایران: یک مطالعه مروری نظاممند
گروه فرهنگی: جهان امروز عصر هجوم رسانهها و پیامهای بیوقفه است. در پاسخ به این هجوم، مفهوم «سواد رسانهای» از دهه ۱۹۶۰ میلادی در غرب پدید آمد و تکامل یافت (Potter, 2021). سواد رسانهای مجموعهای از چارچوبهای نظری است که به مخاطب کمک میکند تا به جای مصرف منفعلانه، به تحلیلگر و منتقد فعال پیامهای رسانهای تبدیل شود (Kellner & Share, 2019).
به گزارش بولتن نیوز، در ایران نیز با گسترش فناوریهای ارتباطی و مواجهه با فضای پیچیده اطلاعاتی، ضرورت توسعه سواد رسانهای به یک دغدغه ملی در اسناد بالادستی تبدیل شده است (مصوبات شورای عالی فضای مجازی، ۱۳۹۸). اما پرسش اصلی این است: آیا میتوان چارچوبهای نظری شکلگرفته در بافت لیبرال-سکولار غرب را بدون تغییر در بستر فرهنگی-دینی ایران به کار بست؟ این مقاله در پی پاسخ به این پرسش است.
چارچوب نظری و پیشینه پژوهش
مطالعات نشان میدهد مهمترین رویکردهای نظری سواد رسانهای در غرب عبارتند از:
1. رویکرد حفاظتی: که مخاطب را در برابر تأثیرات منفی رسانهها مصون میدارد (از دیدگاههای اولیه).
2. رویکرد آموزش رسانهای: که بر تحلیل و تولید پیام متمرکز است (همچون مدل «بازنمایی» لن مسترمن).
3. رویکرد سواد رسانهای انتقادی: که به قدرت، ایدئولوژی و بازتولید نابرابریها از طریق رسانهها میپردازد. این رویکرد، متأثر از نظریهپردازان مکتب فرانکفورت و مطالعات فرهنگی است (Kellner & Share, 2019).
4. رویکرد مشارکتی و شهروندی: که بر دموکراسی مشارکتی، تولید محتوای مردمی و فعالیتگری رسانهای تأکید دارد (Hobbs, 2010).
در ایران، پژوهشهای متعددی به ضرورت سواد رسانهای پرداختهاند (مثل پژوهشی، ۱۳۹۵؛ فرهنگی و دانایی، ۱۳۹۸). برخی به بررسی تطبیقی الگوها پرداختهاند (سلطانیفر و همکاران، ۱۳۹۹) و برخی دیگر بر لزوم بومیسازی تأکید کردهاند (ذکایی و رضایی، ۱۴۰۰). اما شکاف تحقیقاتی در خصوص تحلیل نظاممند چارچوبهای غربی و تدوین معیارهای تطبیق بر مبنای مبانی دینی-فلسفی ایران به چشم میخورد.
روش شناسی:
این مقاله با روش مطالعه مروری نظاممند انجام شده است. جامعه آماری پژوهش، کلیه مقالات، کتب و اسناد معتبر فارسی و انگلیسی در بازه زمانی ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۳ هستند. پایگاههای اطلاعاتی ScienceDirect, Sage, Taylor & Francis, Google Scholar, Noormags, SID, و Magiran جستجو شدند. کلیدواژههای جستجو عبارت بودند از: Media Literacy Theories, Critical Media Literacy, Cultural Adaptation, Islamic Media Literacy, سواد رسانهای, بومیسازی سواد رسانهای, فرهنگ اسلامی و رسانه. پس از غربالگری، ۷۲ منبع مرتبط برای تحلیل نهایی انتخاب شدند.
یافتهها و تحلیل:
یافتهها در دو بخش ارائه میشوند:
1. مهمترین مؤلفههای چارچوبهای غربی: این مؤلفهها شامل نقد قدرت، تمرکز بر فردگرایی، شکاکیت روشنفکرانه نسبت به متون، ترویج ارزشهای سکولار دموکراسی، و تأکید بر آزادی بیان به مثابه حق مطلق است.
2. محدودیتهای تطبیق در بافت ایران:
· مفهوم انتقاد: در غرب، انتقاد ممکن است معطوف به هر مرجع قدرت باشد. در حالی که در مبانی اسلامی-ایرانی، انتقاد باید «constructive» و در چارچوب ارزشهای پذیرفته شده نظام باشد و احترام به مقدسات یک خط قرمز است.
· مفهوم شهروندی: شهروندی در مدل غربی عمدتاً بر محور حقوق فردی و رابطه با دولت سکولار تعریف میشود. در ایران، مفهوم «امت اسلامی» و «تکلیفمحوری» در کنار حقمحوری، ابعاد هویت شهروندی را پیچیدهتر میکند.
· مفهوم امنیت: در رویکرد غربی، امنیت بیشتر فردی است. در حالی که در گفتمان رسمی ایران، «امنیت فرهنگی» و «صیانت از هویت ملی-دینی» در کانون توجه است (بیانات مقام معظم رهبری، ۱۳۹۷).
· نسبت با خانواده: در بسیاری از الگوهای غربی، خانواده ممکن است به عنوان یک نهاد سنتی مورد بازپرسی قرار گیرد، در حالی در ایران خانواده «کانون اصلی تربیت و تعالی» دانسته میشود.
· نگاه به لذت و مصرف: نقد مصرفگرایی در مدل انتقادی غرب وجود دارد، اما در ایران این نقد باید با مفهوم «قناعت» و «سبک زندگی اسلامی» پیوند بخورد.
بحث و نتیجهگیری:
الگوهای سواد رسانهای غربی، به ویژه رویکرد انتقادی، ابزارهای تحلیلی قدرتمندی برای فهم رسانه ارائه میدهند. با این حال، این چارچوبها «بیطرف» و «جهانی» نیستند، بلکه خود محصول یک بافت خاص تاریخی-فرهنگی هستند. بنابراین، وارد کردن آنها به ایران نیازمند یک فیلتر فرهنگی-دینی هوشمندانه است.
نتیجه نهایی این تحقیق تأکید بر لزوم خلق «الگوی سواد رسانهای اسلامی-ایرانی» است. این الگو میتواند:
از مهارتهای تحلیلی رویکرد انتقادی (مانند تحلیل گفتمان، کشف ایدئولوژی پنهان) بهره ببرد.
اما مبانی ارزشی آن را بر «توحید»، «معادباوری»، « امر به معروف و نهی از منکر»، «عفت عمومی»، «نفی سبک زندگی غربی» و «حمایت از وحدت ملی» استوار سازد.
به جای شهروند جهانی لیبرال، هدف آن تربیت «انسان مومن، آگاه، مسئول و انقلابی» در عصر رسانه باشد.
این امر نیازمند همکاری جدی حوزههای علمیه، روانشناسان اسلامی، نظریهپردازان ارتباطات و متخصصان تعلیم و تربیت برای تدوین منابع درسی، آموزش مربیان و تولید محتوای مناسب است.
پیشنهادها:
1. تشکیل «کمیته تلفیق نظری» متشکل از اندیشمندان حوزوی و دانشگاهی برای تدوین سند نظری پایه سواد رسانهای بومی.
2. بازتعریف مفاهیم کلیدی مانند «انتقاد»، «شهروندی» و «امنیت» در ادبیات علمی سواد رسانهای ایران.
3. طراحی مدلهای آموزشی که در عین آموزش مهارتهای تفکر انتقادی، به تقویت هویت دینی و ملی بپردازند.
4. انجام پژوهشهای تجربی برای سنجش اثربخشی الگوهای تطبیقیافته در محیطهای واقعی آموزشی.
منابع:
فارسی:
· ذکایی، م.، و رضایی، ا. (۱۴۰۰). الزامات بومیسازی سواد رسانهای در جمهوری اسلامی ایران. فصلنامه مطالعات ملی، ۲۳(۱)، ۷۲-۵۱.
· سلطانیفر، م.، پیروز، ا.، و خانی، ف. (۱۳۹۹). مقایسه تطبیقی استانداردهای سواد رسانهای در کشورهای منتخب و ایران. تحقیقات فرهنگی ایران، ۱۳(۲)، ۱۲۵-۹۹.
· فرهنگی، ع.، و دانایی، م. (۱۳۹۸). سواد رسانهای و ضرورت آن برای نظام آموزشی ایران. مجله رسانه و فرهنگ، ۹(۱)، ۳۴-۱۵.
· مقام معظم رهبری. (۱۳۹۷). بیانات در دیدار اعضای شورای عالی فضای مجازی. قابل بازیابی از [سایت دفتر مقام معظم رهبری].
انگلیسی:
· Hobbs, R. (2010). Digital and media literacy: A plan of action. The Aspen Institute.
· Kellner, D., & Share, J. (2019). The critical media literacy guide: Engaging media and transforming education. Brill Sense.
· Potter, W. J. (2021). Media literacy (10th ed.). Sage Publications.
· Masterman, L. (1985). Teaching the media. Comedia Publishing Group.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com


