کد خبر: ۸۷۸۷۰۱
تاریخ انتشار:
‍‍‍ پ پ ‍‍‍
تحلیلی بر حضور هم‌زمان چهار ستون استوار دفاع مقدس در خط مقدم نبرد / روایتی از میعادگاه سرخ در رمل‌های تشنه خوزستان

ضیافت ناتمام فاتحان؛ وقتی کوه‌ها در «رمضان» به هم رسیدند

چهار فرمانده برجسته دفاع مقدس محمدابراهیم همت، حسن باقری، احمد کاظمی و حسین خرازی برای نخستین‌بار هم‌زمان در خط مقدم عملیات رمضان حضور یافتند. این حضور مستقیم فرماندهان در میدان نبرد، الگویی از رهبری مبتنی بر شجاعت، ایثار و همدلی با رزمندگان ایجاد کرد و عملیات رمضان را به یکی از ماندگارترین حماسه‌های تاریخ معاصر ایران تبدیل کرد.
ضیافت ناتمام فاتحان؛ وقتی کوه‌ها در «رمضان» به هم رسیدند

گروه سیاسی،تیرماه ۱۳۶۱؛ تقویم‌ها گرمای سوزانی را ثبت کرده‌اند، اما این گرمای آفتاب نبود که دشت‌های جنوب را شعله‌ور می‌کرد. در گرماگرم عملیات رمضان، زمینِ تفتیده بیابان‌های شرق بصره، شاهد واقعه‌ای بود که شاید دیگر هرگز در تاریخ نظامی یک ملت تکرار نشود. در نقطه‌ای که میان آتش عقبه و خط اول نبرد پیوند می‌خورد، چهار مرد ایستاده بودند که هر کدام به تنهایی برای تغییر سرنوشت یک جنگ کافی بودند.

 

به گزارش بولتن نیوز،صحنه، صحنه‌ی عجیبی است؛ خبری از سنگرهای بتنی چندلایه و اتاق‌های فرماندهی مجهز به تهویه و نقشه‌های دور از دسترس نیست. فرماندهان، نه در پسِ جبهه، که در خطِ اضطرار ایستاده‌اند. جایی که غبارِ انفجار، محاسنشان را خاکستری کرده و آفتاب تموز، چهره‌هایشان را به رنگ خاک درآورده است. اینجا «فرماندهی» نه یک رتبه اداری، که یک حضورِ محض در متن خطر است.

تعداد بازدید : 0

چهار ستون، یک سقف به نام ایران

در میان همهمه شلیک‌ها و صفیر گلوله‌ها، چهره‌هایی در کنار هم دیده می‌شوند که تاریخِ آینده ایران را ساختند. محمدابراهیم همت، با آن سیمای نجیب و چشمانی که گویی افق‌های دورتری را می‌دید، در کنار حسن باقری ایستاده است؛ جوانی که نبوغ نظامی‌اش، تمام معادلات کلاسیک جنگ را برهم زد. در چند قدمی آن‌ها، احمد کاظمی با همان صلابتِ فاتحانه و حسین خرازی با لبخندی که حتی در سخت‌ترین لحظات نبرد از لبانش جدا نمی‌شد، حضور دارند.

این حضورِ هم‌زمان، پیام مهمی در بطن خود دارد: در مکتبی که این مردان پرورش یافتند، «فاصله» معنایی ندارد. فرمانده لشکر، درست در همان جایی نفس می‌کشد که بسیجیِ داوطلب سنگر گرفته است. آن‌ها نه با بی‌سیم، که با حضورِ چشم‌در‌چشم به نیروهایشان روحیه می‌دهند. این تصویر، تجسمِ عینی مدیریت قلوب است؛ جایی که سرباز وقتی برمی‌گردد و فرمانده‌اش را در چند قدمی مرگ می‌بیند، دیگر برای فداکاری تردیدی به خود راه نمی‌دهد.

ضیافت ناتمام فاتحان؛ وقتی کوه‌ها در «رمضان» به هم رسیدند

سلوک در میانه معرکه

اگر به رفتار این اسطوره‌ها در میانه نبرد دقیق شویم، چیزی فراتر از فنون نظامی می‌بینیم. آن‌ها در عین جدیت برای هدایت عملیات، با نوعی آرامش ملکوتی با زیردستان خود برخورد می‌کنند. گویی در میان آن همه هیاهو، به یک سکینه و اطمینان قلبی رسیده‌اند. یکی با دست جهت حمله را نشان می‌دهد، دیگری با طمأنینه به گزارش‌های رسیده گوش می‌دهد و همگی در یک هدف مشترک ذوب شده‌اند: حفظ وجب به وجب این خاک.

در این اتمسفر، رشادت نه یک شعار، که سکه‌ی رایج است. وقتی همت و خرازی در خط مقدم آفتابی می‌شوند، یعنی بن‌بستی وجود ندارد. یعنی اگر قرار است راهی باز شود، ابتدا خودِ آن‌ها قدم در آن می‌گذارند. این است که عملیات رمضان را با وجود تمام سختی‌ها و پیچیدگی‌هایش، به یکی از درخشان‌ترین جلوه‌های ایثار در تاریخ معاصر بدل می‌کند.

آغوش‌هایی که بوی بهشت می‌داد

در میانه آن غوغای باروت و ماسه، لحظاتی رقم می‌خورد که هیچ استراتژی نظامی قادر به تحلیل آن نیست؛ لحظاتی که در آن، مرز میان ماده و معنا فرو می‌ریزد. در گرماگرم نبرد، وقتی پیکر غرق در خون رزمنده‌ای بر زمین می‌افتد، شاهد صحنه‌هایی هستیم که تبلور عینی «دلدادگی» است.

در این جبهه، فرمانده تنها یک هدایت‌کننده نیست، او برادر بزرگ‌تر، مونس و گاه تنها بالین برای لحظه‌ی وداع است. آن‌جا که رزمنده‌ای جوان در آغوش همرزمانش آخرین نفس‌ها را می‌کشد، می‌توان اوج انسانیت را دید. لرزش شانه‌ها از هق‌هق گریه، بوسه‌هایی که بر پیشانی‌های غرق در عرق و خون می‌نشیند، و زمزمه‌هایی که در گوش جانِ نیمه‌جانِ یاران گفته می‌شود؛ این‌ها قاب‌هایی است که از عملیات رمضان یک حماسه ساخت. این شهادت‌ها، نه یک مرگِ تلخ، که یک «رسیدن» بود؛ رسیدنی که در حضور اسطوره‌هایی چون خرازی و کاظمی، معنای دوچندانی پیدا می‌کرد.

رمضان؛ کوره گداخته‌ی ایمان

عملیات رمضان برای این فرزندان غیور، فراتر از یک نام بود؛ آزمونی بود در لب‌های تشنه و زمین سوخته. در آن جغرافیا که تانک‌های دشمن چون دیواره‌ای پولادین صف کشیده بودند، این فرماندهانِ بی‌آلایش بودند که با حضور مستقیم خود در خط، به نیروها درس ایستادگی می‌دادند.

بسیجیانی که می‌دیدند همت با همان چفیه ساده و باقری با همان نگاهِ متفکر، در چند قدمی تیربارها ایستاده‌اند، دیگر از هیچ چیزی نمی‌هراسیدند. در این نبرد، خونِ فرمانده و خونِ سرباز در هم آمیخت تا ثابت شود در مرام این مردان، هیچ‌کس بر دیگری برتری ندارد مگر در تقوا و شجاعت. آن‌ها در رمضان، نه برای فتح خاک، که برای فتحِ تاریخ می‌جنگیدند. هر رزمنده‌ای که در آن خاک پرپر شد، بذری بود که امروز درخت تنومند امنیت ما را ساخته است.

میراثی که در باد گم نمی‌شود

حضور هم‌زمان این چهار قله‌ی افتخار در یک نقطه از جبهه، پیامی روشن برای امروزِ ماست. آن‌ها به ما آموختند که گره‌های کور، نه با دستورهای از دور، بلکه با حضور در میانه میدان باز می‌شوند. آن‌ها جان دادند تا «ایران» بماند؛ تا هویت ایرانی در غبارِ زمان گم نشود.

این اسطوره‌ها همت با اخلاصش، باقری با ذکاوتش، کاظمی با شجاعتش و خرازی با مظلومیتش قطعات یک پازل الهی بودند که در عملیات رمضان کنار هم قرار گرفتند تا تصویر تمام‌نمای یک ملتِ استوار را ترسیم کنند. یادآوری آن لحظات، تکرار یک نوستالژی نیست، بلکه بازخوانی یک تعهد است؛ تعهد به خونی که ریخته شد تا ما در آرامش قد بکشیم.

حماسه‌ای برای تمام فصول

تیرماه ۱۳۶۱ گذشت، اما روحِ آن در کالبد این سرزمین جاری ماند. حماسه رمضان و حضور آن ستاره‌های درخشان، به ما یادآوری می‌کند که این سرزمین، فرزندانی داشته و دارد که در لحظات انتخاب، «ایثار» را به «عافیت» ترجیح می‌دهند. آن‌ها در میان رمل‌ها و آتش، زیباترین نسخه از انسان بودن را نوشتند و با خون خود امضا کردند.

امروز، هر لبخندی که بر لب کودکی در این مرز و بوم می‌نشیند و هر خواب آرامی که در خانه‌ای رقم می‌خورد، مدیون همان لحظات سختی است که در خط مقدم نبرد، بهترین‌های این خاک، سینه در برابر گلوله سپر کردند تا ما سربلند بمانیم.

برچسب ها: دفاع مقدس ، رمضان

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین