پازل جنگ در حال تکمیل است / چگونه عدد «۳۰۰۰ موشک در ماه» قرار است بهانه حمله به ایران شود؟
گروه بین الملل: اگر دو دهه گذشته را مرور کنید، ماجرای برنامه هستهای ایران و نحوه برخورد جامعه بینالمللی با آن، بیش از هر چیز شبیه به یک سریال تلویزیونی تکراری است. سریالی که هر فصلش با همان کلیشههای آشنا آغاز میشود: ابراز نگرانی، صدور گزارش، تهدید، و در نهایت فشار. تنها تفاوت، بازیگران جدیدی است که جایگزین قبلیها میشوند و همان نقشهای از پیش نوشتهشده را با دقت اجرا میکنند.
به گزارش بولتن نیوز، رافائل گروسی، دبیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، تازهترین چهرهای است که این نقش را بر عهده گرفته است. نقشی که قرار بود فنی و حقوقی باشد، اما در عمل سیاسیترین بازی ممکن از آب درآمده است. اما آنچه این روزها در حال رخ دادن است، صرفاً تکرار گذشته نیست. اینبار نشانهها حکایت از چیزی فراتر از فشار و تحریم دارند. نشانههایی که اگر درست خوانده شوند، تصویری نگرانکننده از آینده نزدیک ترسیم میکنند.
رافائل گروسی از زمان تصدی پست دبیرکلی آژانس بینالمللی انرژی اتمی، همواره مورد انتقاد تهران بوده است. انتقاداتی که البته از سوی غربیها بیاساس خوانده میشود. اما اگر رویکرد گروسی را در قبال پرونده هستهای ایران با دقت بررسی کنیم، تصویر متفاوتی شکل میگیرد. آژانس بینالمللی انرژی اتمی، بر اساس اساسنامه خود، یک نهاد فنی است نه سیاسی. وظیفه این سازمان نظارت بر فعالیتهای هستهای کشورها و اطمینان از صلحآمیز بودن آنهاست. اما آنچه در عمل رخ میدهد، فاصله زیادی با این تعریف دارد.
گروسی در اظهارات اخیر خود، بار دیگر نگرانیهایی را درباره برنامه هستهای ایران مطرح کرده است. نگرانیهایی که به گفته منتقدان، بیش از آنکه مبتنی بر شواهد فنی باشد، بر اساس ملاحظات سیاسی شکل گرفته است. به عبارت دیگر، دبیرکل آژانس به جای ایفای نقش یک ناظر بیطرف، عملاً در کسوت یک بازیگر سیاسی ظاهر شده است که مأموریتش پیشبرد اهداف قدرتهای غربی است.
این اتهام، هرچند سنگین به نظر میرسد، اما شواهد زیادی برای اثبات آن وجود دارد. کافی است نگاهی به تفاوت رفتار آژانس با برنامههای هستهای مختلف بیندازیم. در حالی که برنامه هستهای اسرائیل - که حتی عضو پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای هم نیست و وجود زرادخانه اتمیاش یک راز سر باز است - هرگز مورد بازرسی جدی قرار نگرفته، ایران سالهاست که زیر ذرهبین شدیدترین نظارتها قرار دارد.
داستان اما وقتی جالبتر میشود که همزمان با اظهارات گروسی، خبر دیگری در رسانههای آمریکایی منتشر شد. شبکه خبری NBC News در گزارشی فاش کرد که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، قصد دارد اواخر ماه دسامبر به آمریکا سفر کند و با دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب، دیدار داشته باشد.
این خبر به خودی خود شاید چندان عجیب نباشد. نتانیاهو همواره روابط نزدیکی با ترامپ داشته و طبیعی است که بخواهد در آستانه آغاز به کار دولت جدید آمریکا، با متحد قدیمی خود دیدار کند. اما آنچه این خبر را متفاوت میکند، جزئیاتی است که NBC درباره محتوای این دیدار فاش کرده است.
به گزارش این شبکه آمریکایی، مقامات اسرائیلی به شدت نگران بازسازی زیرساختهای موشکی ایران هستند. زیرساختهایی که ادعا میشود در حملات اخیر اسرائیل به خاک ایران آسیب دیده بودند، اما اکنون با سرعت در حال ترمیم هستند. نکته کلیدی اینجاست که مقامات تلآویو این تهدید را حتی فوریتر از برنامه هستهای ایران میدانند و معتقدند نیازمند اقدام سریع است.
این جابجایی در اولویتبندی تهدیدها، یک تغییر استراتژیک مهم است که نباید نادیده گرفته شود. اسرائیل سالها برنامه هستهای ایران را بزرگترین تهدید وجودی خود معرفی میکرد. اما اکنون توان موشکی ایران را تهدید فوریتر میداند. این تغییر لحن میتواند زمینهساز توجیه اقداماتی باشد که با بهانه هستهای قابل انجام نبود.
گزارش NBC News فراتر رفته و از گزینههای احتمالی که اسرائیل قصد دارد در دیدار با ترامپ مطرح کند، پرده برداشته است. این گزینهها عبارتند از:
گزینه اول: حمله یکجانبه اسرائیل
در این سناریو، اسرائیل بدون مشارکت مستقیم آمریکا، حملهای گسترده را علیه تأسیسات موشکی ایران انجام میدهد. این گزینه هرچند برای تلآویو پرریسکتر است، اما مزیت آن این است که واشنگتن را مستقیماً درگیر نمیکند و در عین حال، حمایت پشتپرده آمریکا را به همراه خواهد داشت.
گزینه دوم: عملیات مشترک اسرائیل و آمریکا
سناریوی دوم یک عملیات نظامی مشترک است. در این حالت، قدرت آتش و امکانات لجستیکی آمریکا در کنار اطلاعات و تجربه اسرائیل قرار میگیرد تا حملهای همهجانبه و ویرانگر صورت گیرد. این گزینه مؤثرترین سناریو از نظر نظامی است، اما پیچیدگیهای سیاسی و بینالمللی فراوانی دارد.
گزینه سوم: اقدام مستقل آمریکا
در این سناریو، آمریکا رأساً و بدون مشارکت عملیاتی اسرائیل، حمله به ایران را انجام میدهد. این گزینه از نظر نتانیاهو ایدهآل است چرا که ضمن حذف تهدید، اسرائیل را از پیامدهای مستقیم آن مصون نگه میدارد.
نکته مهم در استدلال اسرائیل این است که تلآویو تلاش میکند توان موشکی ایران را نه صرفاً تهدیدی برای خود، بلکه تهدیدی برای کل منافع آمریکا در منطقه معرفی کند. به عبارت دیگر، نتانیاهو میخواهد ترامپ را متقاعد کند که حمله به ایران، یک ضرورت آمریکایی است نه صرفاً یک خواسته اسرائیلی. اما شاید جنجالیترین بخش گزارش NBC News، یک عدد باشد: ۳۰۰۰ موشک بالستیک در ماه.
به ادعای این گزارش، ظرفیت تولید موشکهای بالستیک ایران در صورت عدم کنترل، میتواند به حدود ۳۰۰۰ فروند در ماه برسد. این عدد، خواه واقعی باشد خواه اغراقآمیز، یک کارکرد مشخص دارد: ایجاد ترس و ساختن تصویری هیولاوار از ایران.
تاریخ نشان داده که اعداد و آمار میتوانند قویترین ابزار برای توجیه جنگ باشند. قبل از حمله به عراق در سال ۲۰۰۳، ما شاهد بمباران رسانهای با ادعاهای مشابهی درباره سلاحهای کشتار جمعی صدام بودیم. ادعاهایی که بعداً نادرست از آب درآمدند، اما تا آن زمان کار خود را کرده و افکار عمومی را برای جنگ آماده ساخته بودند.
عدد ۳۰۰۰ موشک در ماه، صرفنظر از صحت و سقم آن، همین کارکرد را دارد. این عدد قرار است در ذهن مخاطب غربی تصویری آخرالزمانی از ایران بسازد. تصویر کشوری که در حال ساختن زرادخانهای عظیم است و اگر همین الان متوقف نشود، دیر میشود.
البته باید توجه داشت که تولید ماهانه ۳۰۰۰ موشک بالستیک، حتی برای قدرتهای بزرگ صنعتی جهان هم رقم بسیار بالایی است. این حجم از تولید نیازمند زیرساختهای صنعتی گسترده، مواد اولیه فراوان و نیروی انسانی متخصص است که ادعای دستیابی به آن، دستکم نیازمند شواهد محکمتری است. اما در دنیای جنگ رسانهای، حقیقت اولین قربانی است.
اگر این تکههای پراکنده خبری را کنار هم بگذاریم، تصویری منسجم شکل میگیرد. تصویری که یک مفهوم کلیدی در مرکز آن قرار دارد: آمادهسازی.
آمادهسازی افکار عمومی: رسانههای غربی با انتشار گزارشهای مکرر درباره تهدید ایران، ذهن مخاطبان خود را برای پذیرش اقدام نظامی آماده میکنند. وقتی روزانه بشنوید که ایران در حال ساختن هزاران موشک است و برنامه هستهایاش خارج از کنترل شده، طبیعی است که حمله نظامی را راهحل معقول بدانید.
آمادهسازی حقوقی و بینالمللی: اظهارات گروسی و گزارشهای آژانس، پوشش حقوقی لازم را برای اقدامات بعدی فراهم میکند. وقتی دبیرکل یک نهاد بینالمللی نگرانی خود را ابراز میکند، این نگرانی به یک سند رسمی تبدیل میشود که میتواند در شورای امنیت یا سایر مجامع بینالمللی مورد استناد قرار گیرد.
آمادهسازی ائتلافسازی: تأکید بر تهدید منطقهای و جهانی ایران، زمینه را برای جلب حمایت سایر کشورها فراهم میکند. اگر ایران صرفاً تهدید اسرائیل باشد، جلب حمایت بینالمللی دشوار است. اما اگر تهدیدی برای ثبات منطقه و منافع جهانی معرفی شود، معادله تغییر میکند.
آمادهسازی نظامی: در حالی که رسانهها و دیپلماتها کار خود را انجام میدهند، در پسزمینه آمادهسازیهای نظامی نیز در جریان است. استقرار تجهیزات، تمرینات مشترک و هماهنگیهای عملیاتی، همه بخشی از این آمادهسازی هستند.
فارغ از اینکه این سناریوها تا چه حد محتمل هستند، یک نکته مسلم است: تهران باید این سیگنالها را جدی بگیرد. بحرانها و راهحل آنها از دل سیاستها برمیخیزند. هر خبر و گزارشی که منتشر میشود، میتواند بخشی از یک پازل بزرگتر باشد. تشخیص اینکه کدام خبر واقعی است و کدام جنگ روانی، کار آسانی نیست. اما تلاش برای این تشخیص، یک ضرورت امنیت ملی است.
رصد دقیق رسانههای بینالمللی، تحلیل روندهای سیاسی و نظامی، و آمادگی برای سناریوهای مختلف، از جمله اقداماتی است که باید در دستور کار قرار گیرد. شاید اینبار، اگر اتفاقی بیفتد، شاخص غافلگیری نداشته باشد. اما عدم غافلگیری به خودی خود کافی نیست. آنچه اهمیت دارد، آمادگی برای پاسخ مناسب است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com


