گروه فرهنگی: اخیراً در کافهها، گالریها و بهخصوص در فید اینستاگرام، با پدیدهای نوین مواجهایم که میتوان آن را «بیحجابی مفهومی» نامید. این پدیده، فراتر از یک انتخاب پوشش، به یک ژست روشنفکرانه و یک پرفورمنس اجتماعی تبدیل شده است. در این چارچوب، فرد نه تنها پوشش اختیاری را برمیگزیند، بلکه با ابزارهایی مانند نگاهی عمیق به دوردست، کتابی ناخوانده در دست یا عینکی بدون شیشه، تلاش میکند تا تصویری از یک متفکر عصیانگر و آگاه به حقوق خود را به نمایش بگذارد. اما آیا این «مفهوم» ریشه در باوری اصیل دارد یا تنها یک نمایش برای کسب اعتبار اجتماعی در دنیای مجازی است؟
به گزارش بولتن نیوزآنچه در نگاه اول جلب توجه میکند، زیباییشناسی خاص این پدیده است. کپشنهایی با مضامین «آزادی انتخاب»، «حق بر بدن» و نقلقولهایی از فلاسفه، زیر عکسهایی منتشر میشوند که در آن، هر عنصر با دقت برای ساخت یک تصویر «فکری» چیده شده است. کتابی که جلدش با رنگ لباس ست شده، نه برای خوانده شدن، که برای «خوراک فید» (Feed) انتخاب میشود. اینجاست که مرز باریک میان «بودن» و «نمودن» آشکار میشود.
فردی که در استوری اینستاگرام خود از «حق انتخاب» دم میزند، همان فردی است که در دنیای واقعی، ممکن است در برابر سادهترین محدودیتهای خانوادگی، مانند انتخاب یک مانتو، تسلیم شود. این دوگانگی، هستهی اصلی این پدیده را تشکیل میدهد: آزادیای که در چهارچوب امن و کنترلشدهی فضای مجازی تعریف میشود و برد آن تنها تا لایک و کامنت دنبالکنندگان است، نه تا تعاملات واقعی و چالشبرانگیز زندگی روزمره.
در جامعهای که ابراز عقیده و سبک زندگی شخصی با پیچیدگیهای فرهنگی و اجتماعی همراه است، اینستاگرام به یک «صحنه نمایش» تبدیل شده است. در این صحنه، افراد میتوانند هویتی را که آرزویش را دارند، بسازند و به نمایش بگذارند، حتی اگر این هویت با واقعیت زندگیشان در تضاد کامل باشد. به گفته کارشناسان علوم اجتماعی، این پدیده که از آن با عنوان «اکتیویسم پرفورماتیو» (Performative Activism) یا کنشگری نمایشی یاد میشود، به افراد اجازه میدهد تا بدون پذیرش هزینهها و مسئولیتهای یک کنش واقعی، احساس تعلق به یک جنبش یا تفکر پیشرو را تجربه کنند.
در «بیحجابی مفهومی»، انتخاب پوشش از یک امر شخصی و مبتنی بر باور، به یک «کالای اجتماعی» برای کسب تأیید و محبوبیت تبدیل میشود. لایکها و تحسینها، مُهری بر تصویر روشنفکرانهی فرد میزنند و این حس کاذب را القا میکنند که او در حال مبارزهای معنادار است. در حالی که در عمل، این تنها یک بازی با نمادهاست؛ نمادهایی که از معنای اصلی خود تهی شده و به ابزاری برای برندسازی شخصی (Personal Branding) تقلیل یافتهاند.
این تناقض میان «منِ مجازی» و «منِ واقعی» را نمیتوان صرفاً به ریاکاری فردی تقلیل داد. این پدیده، بازتابی از شکاف عمیقتری است که نسل جوان امروز با آن روبروست: زندگی در مرز میان سنت و مدرنیته، میان ارزشهای خانواده و هنجارهای دنیای جهانیشده.
جوانی که در استوری خود منشور حقوق بشر را بازنویسی میکند اما در خانه توانایی یک گفتگوی ساده با والدین بر سر انتخابهایش را ندارد، قربانی این شکاف است. فضای مجازی به او پناهگاهی میدهد تا در آن، خودِ آرمانیاش را زندگی کند؛ خودی که شجاع، مستقل و آزاد است. اما این پناهگاه، شکننده و موقتی است و با خاموش شدن صفحه موبایل، فرد دوباره به واقعیتهایی بازمیگردد که برای تغییرشان، به چیزی بیش از یک کپشن زیبا نیاز است.
«بیحجابی مفهومی» بیش از آنکه یک انتخاب ریشهدار باشد، یک فیلتر جدید اینستاگرام است؛ فیلتری که چهرهای متفکر، آزاد و جسور به فرد میبخشد، بدون آنکه او نیازی به پرداخت هزینههای واقعی تفکر، آزادی و جسارت داشته باشد.
احترام به هر انتخابی، از جمله انتخاب پوشش، زمانی معنا مییابد که از سر آگاهی، باور و پذیرش مسئولیتهای آن باشد. اما زمانی که این انتخاب تنها به ابزاری برای جلب توجه و کسب اعتبار در یک ویترین مجازی تبدیل شود، دیگر نمیتوان نام آن را «آزادی» گذاشت. این تنها یک نمایش است، نمایشی که شاید لایکهای زیادی به همراه داشته باشد، اما در نهایت، فرد را با این پرسش اساسی تنها میگذارد: آیا من آن کسی هستم که در اینستاگرامم به نمایش میگذارم، یا آن کسی که در زندگی واقعی زندگی میکنم؟ تمایز میان این دو، همان مرزی است که «آزادی اصیل» را از «شوآف مجازی» جدا میکند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com