گروه بین الملل: چندی پیش و قبل از دیدارهای رسمی بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر وقت اسرائیل، با دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت آمریکا، هدیهای نامتعارف و عمیقاً نمادین رد و بدل شد که از چشم بسیاری از رسانهها پنهان ماند، اما جوهر یک رویکرد پنهان در سیاستورزی صهیونیستی را آشکار میکرد. این هدیه، یک «مزوزا» (Mezuzah) بود؛ طوماری پوستی که حاوی آیات منتخبی از تورات است و یهودیان آن را برای حفاظت الهی بر چهارچوب درهای خود نصب میکنند. اما این مزوزا، شکلی عادی نداشت. این شیء مذهبی که نماد حفاظت معنوی است، به شکل یک بمبافکن استراتژیک و رادارگریز B-2 آمریکایی طراحی شده بود و بر اساس ادعاها، بدنهی آن از قطعات موشکهای شلیکشده ایرانی ساخته شده بود.
به گزارش بولتن نیوز، این هدیه عجیب، تلاقی آشکار سه عنصر بود: ایمان باستانی (مزوزا)، قدرت نظامی مدرن (بمبافکن B-2) و دشمنی تعریفشده (بقایای موشک ایرانی). این اقدام، فراتر از یک تعارف دیپلماتیک، یک بیانیهی قدرتمند در «جنگ نمادها» بود و پنجرهای به سوی درک تفکراتی گشود که در آن، منازعهی ایران و اسرائیل صرفاً یک درگیری ژئوپلیتیک نیست، بلکه صحنهای برای تحقق باورهای عرفانی، کابالیستی و آخرالزمانی است.
باید به طور بنیادین به این حقیقت توجه کنیم که "افکار سحر و جادوگری اساس و پایه سیاستورزی صهیونیستی است". اگرچه این گزاره ممکن است در نگاه اول اغراقآمیز به نظر برسد، اما با بررسی عمیقتر اقدامات و نمادگرایی بخشی از جریانهای تندرو و مذهبی در اسرائیل، میتوان رگههای قدرتمندی از این تفکر را مشاهده کرد. این رویکرد، به ویژه در میان محافل یهودی ارتدوکس و پیروان آموزههای عرفانی «کابالا» (Kabbalah) ریشه دارد.
کابالا، که به عنوان عرفان یهودی شناخته میشود، به دنبال کشف معانی باطنی و رمزآلود متون مقدس است. در برخی از تفاسیر افراطی و سیاسیشدهی کابالا، اقدامات نظامی و سیاسی در دنیای مادی، تأثیراتی مستقیم بر عوالم معنوی دارند و میتوانند فرآیند «آمدن ماشیح (مسیحای یهودی)» و «رستگاری نهایی» را تسریع کنند. از این منظر، جنگ با دشمنانی که به عنوان نیروهای شر مطلق (مانند «عمالیق» در متون باستانی که امروز بر ایران و دشمنان دیگر اسرائیل تطبیق داده میشود) تصویر میشوند، نه یک انتخاب سیاسی، بلکه یک تکلیف الهی و یک کنش جادویی برای تغییر سرنوشت کیهانی است.
هدیهی نتانیاهو به ترامپ دقیقاً در همین چارچوب قابل تحلیل است:
تقدیس سلاح: با قرار دادن آیات تورات در یک بمبافکن، به یک ابزار کشتار، قداستی معنوی بخشیده میشود. این یعنی عملیات نظامی، مورد تأیید و حفاظت الهی است.
ابطال سحر دشمن: استفاده از قطعات موشک ایرانی، یک کنش نمادین برای نشان دادن برتری است. این پیام را مخابره میکند که سلاحهای شما نه تنها بر ما کارگر نیست، بلکه ما آن را به ابزاری برای حفاظت خود و نابودی شما تبدیل میکنیم. این منطق، شباهت زیادی به باورهای کهن در مورد باطل کردن جادوی دشمن از طریق تسلط بر اشیاء متعلق به او دارد.
جنگ روانی: این نمادگرایی، بیش از همه یک عملیات روانی پیچیده است. مخاطب آن هم دشمن (ایران)، هم متحدان (آمریکا) و هم افکار عمومی داخلی (اسرائیل) است. پیام به ایران این است: «نبرد ما با شما، نبردی آسمانی است و شما در آن بازندهاید». پیام به آمریکا این است: «حمایت از ما، حمایت از جبههی خیر در نبردی الهی است» و پیام به داخل، تقویت روحیهی مقاومت و حقانیت است.
این رویکرد صرفاً به یک هدیه محدود نمیشود. در سالهای اخیر، شواهد متعددی از نفوذ این تفکرات در بدنهی نظامی و سیاسی اسرائیل، به ویژه در میان شهرکنشینان افراطی و برخی خاخامهای تندرو، دیده شده است:
توزیع متون مذهبی در میان سربازان: خاخامهای ارتش اسرائیل (IDF) بارها جزواتی را در میان سربازان توزیع کردهاند که در آن، جنگ با فلسطینیها و دیگر دشمنان به عنوان یک «جنگ مقدس» (میصوا) توصیف شده و به سربازان اطمینان داده میشود که اعمال آنها زمینهساز ظهور مسیحا خواهد بود.
تقدیس ابزارهای جنگی: مراسمهای مذهبی برای تقدیس تانکها، هواپیماها و سلاحها، با این باور که این اشیاء صرفاً آهنپاره نیستند، بلکه ابزارهایی در دست ارادهی الهی هستند، به کرات برگزار میشود.
تمرکز بر اماکن مقدس: اصرار بیوقفه بر تسلط کامل بر مسجدالاقصی و «کوه معبد» (حرم شریف)، فراتر از یک ادعای تاریخی یا سیاسی، ریشه در این باور دارد که ساخت معبد سوم در این مکان، یکی از شروط اصلی برای آغاز دوران آخرالزمان و رستگاری است. این یک هدف استراتژیک-معنوی است.
در طرف مقابل، یعنی در گفتمان رسمی ایران و محور مقاومت، این اقدامات با دقت رصد شده و روایتی متقابل برای آن ساخته میشود. از این منظر، توسل صهیونیسم به کابالا و نمادگرایی، نه نشانهی ایمان الهی، بلکه مدرکی بر ماهیت «شیطانی» و «جادوگرانه» این رژیم است. در این روایت، صهیونیسم به عنوان یک فرقه انحرافی تصویر میشود که با استفاده از سحر و جادوی سیاه و با کمک نیروهای اهریمنی، به دنبال سلطه بر جهان است.
این نگاه نیز به نوبهی خود، درگیری را از سطح سیاسی به یک نبرد معنوی میان «جبهه حق» (اسلام انقلابی) و «جبهه باطل» (صهیونیسم جهانی و استکبار) ارتقا میدهد. هر دو طرف منازعه، با استفاده از زبانی عمیقاً مذهبی و نمادین، سربازان و پیروان خود را برای نبردی بسیج میکنند که به باور آنها، سرنوشت جهان را رقم خواهد زد.
تحلیل منازعهی ایران و اسرائیل بدون درک این لایهی عمیق نمادین و شبهعرفانی، ناقص خواهد بود. این درگیری، تنها نبرد پهپادها، سامانههای پدافندی و برنامههای هستهای نیست؛ بلکه جنگ روایتها، اسطورهها و باورهای آخرالزمانی است. هدیهی نتانیاهو به ترامپ، یک نمونهی کوچک اما گویا از ذهنیتی است که در آن، سیاست با عرفان، و استراتژی نظامی با آیینهای جادویی در هم آمیخته است.
در این کارزار، هر موشک شلیکشده، هر عملیات نظامی و هر موضعگیری سیاسی، در چارچوب یک کیهانشناسی معنوی تفسیر میشود. این امر، منازعه را به شدت خطرناکتر میکند، زیرا وقتی طرفین درگیری خود را بازیگران یک درام الهی بدانند، جایی برای مصالحه، دیپلماسی و منطق متعارف باقی نمیماند. شمشیرها و بمبافکنها به ابزاری برای تحقق پیشگوییها تبدیل میشوند و میدان جنگ، به مذبحی برای قربانی کردن در راه آرمانهای آخرالزمانی بدل میگردد. درک این بعد از ماجرا، برای فهم عمق خصومت و پیشبینی آیندهی هولناک آن، ضروری است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com