به
گزارش جوان، حميدرضا پگاه كه در كارنامه هنري خود بازي در سريال تفنگ سرپر
امرالله احمدجو( سال ۱۳۸۰) و فيلم سينمايي «اين زن حرف نميزند» احمد
اميني در سال ۱۳۸۱ را نيز دارد، در تمام دوران بازيگري خود به عنوان
بازيگري با اخلاق مطرح بوده است و هيچ گاه اسير حاشيههايي كه برخي از
بازيگران درگير آنها هستند، نشده است.
حميدرضا پگاه اين روزها با
سريال حيراني روي آنتن شبكه يك سيماست. از سوي ديگر فيلم سينمايي قلادههاي
طلا نيز با بازي او از ابتداي امسال به عنوان اكران نوروزي بر پرده
سينماها جاي گرفته و فروش خوبي هم تا به امروز داشته است. در راستاي پخش
سريال پر حاشيه حيراني پاي صحبت حميدرضا پگاه نشسته ايم تا در خصوص اين نقش
آفرينياش در اين سريال و برنامه اين روزهايش بپرسيم.
آقاي پگاه! چه شد كه نقش پولاد در سريال حيراني را پذيرفتيد؟
من
پيش از حيراني در فيلمهاي سينمايي «شبانه»، «شبانه روز» و يك فيلم مستند
ديگر، با آقاي بنكدار و علي محمدي همكار بودم، البته از ابتدا قرار بود من
نقش «بابك» را در سريال حيراني بازي كنم اما من پس از خواندن فيلمنامه با
آن ارتباط برقرار نكردم و بعد از آن آقاي بنكدار و علي محمدي نقش «پولاد»
را به من پيشنهاد دادند.
نظرتان درباره نقش پولاد در اين سريال چيست؟
نقش
پولاد با نقشهاي مشابه يكسري تفاوتها دارد. جنس بازي از جنسي بود كه به
طور معمول در تلويزيون كمتر ديده ميشود. يك بازي ميني ماليستي و زير پوستي
و فاقد اغراق هايي كه معمولاً در سريالهاي تلويزيوني ديده ميشود. آقاي
بنكدار و علي محمدي چنين فاكتورهايي براي نقش پولاد در نظر داشتند و بازيگر
هم مثل ساير اجزا، مجري تفكرات كارگردان است و بازي هم نتيجه اين تفكرات،
شرايط و امكاناتي است كه در اختيار بازيگر قرار ميگيرد.
پولاد
شخصيتي است كه در نوجواني در ايران بوده است، فارسي را به خوبي ميداند اما
زياد به فارسي محاوره نداشته است. ما فكر كرديم كه چطور از اين لهجههاي
تكراري استفاده نكنيم. پولاد در بيانش مكث دارد و قبل از بيان كلمات فكر
ميكند، جملهسازي ميكند و بعد حرف ميزند. جنس بازي را هم كه مردم در
رسائل ميبينند و اميدوارم كه راضي باشند.
انگار كه نوع بازي تان در حيراني سرد است، آيا اين بازي اقتضاي كاراكتر پولاد بود؟
جنس
بازي براي اين نقش، بازي سرد بود. اين فرد انگار به سياره ديگري پرتاب شده
است، آدمها را نميشناسد و هيچ آشنايي با آنها ندارد. كاراكتر پولاد يك
بخشي مربوط به گذشتهاش داشت كه متأسفانه فيلمبرداري نشد. وجود اين پيشينه
كمك ميكرد تا حس و حال پولاد بيشتر درك شود.
چرا اين قسمت فيلمبرداري نشد؟
وقت
نشد. خيلي هم به اين كار ضرب زد. اگر اين گذشته وجود بود معلوم ميشد، چرا
حال پولاد اينقدر بد است و چرا دستش شكسته است و خيلي چراهاي ديگر.
با
توجه به اينكه تلويزيون يك مديوم عمومي است و مخاطباني حتي از
دورافتادهترين مناطق كشور هم پاي اين رسانه مينشينند، آيا پخش فيلمي با
مخاطب خاص در اين رسانه مناسب است؟
اين برميگردد به
سياستهاي تلويزيون. سابقه اين دو كارگردان از آثار قبلي شان كاملاً مشخص
است و انتخاب اين دو فيلمساز مربوط به سياستهاي صدا وسيماست. سليقه شخصي
خودم اين است كه لااقل مردم بايد با همه نوع نگاهي آشنا بشوند و انتخاب
كنند كه دوست داشته باشند يا نداشته باشند، اما اينكه يك نگاه هايي به جرم
عمومي نبودن كاملاً بايكوت شود، درست نيست.
موضوعي هم كه
سازندگان حيراني بيان كردهاند اين است كه با ساختن اين فيلم به دنبال
تغيير ذائقه مخاطب است. نظرتان در اين خصوص چيست؟
من به
اين موضوع اعتقاد ندارم كه سليقه مخاطب تغيير ميكند. هدف اين است كه مخاطب
با يك نگاه ديگر آشنا شود. حالا ممكن است دوست داشته باشد يا نه يا اينكه
كنجكاو شود. هدف اين است كه ما يك پديدهاي را مطرح كنيم و منتظر بمانيم و
ببينيم كه مخاطب چه برخوردي ميكند. همه فيلمسازان تلاششان اين است كه
مخاطب فيلمشان را دوست داشته باشند و هر كس يك راهي را انتخاب ميكند اما
ارتقاي سليقه مسئله ديگري است.
يكي از مهمترين مشخصههاي
اين سريال كه از همان ابتدا بسيار جلب توجه كرد، تصوير برداري خاص و نماهاي
زيبا و قاببندي متفاوت آن بود كه در سريال هايي كه تا به امروز در
تلويزيون پخش شده بود، ديده نميشد. اين تصويربرداري متفاوت در پشت صحنه
فيلم چه تأثيري داشت؟
در مورد تصويربرداري، كيفيت كار
آقاي پورصمدي نيازي به توضيح ندارد و همه او را ميشناسند و يكي از بهترين
فيلمبرداران ماست. از طرف ديگر كارشان نشان دهنده سليقه و نگاهش است و
بقيهاش هم بر ميگردد به سليقه و نگاه كارگرداناني كه چنين مؤلفههايي را
خواستند و آقاي پورصمدي هم به بهترين شكل اجرايش كردند.
آقاي عليمحمدي در يكي از مصاحبههايشان گفته بودند كه به اندازه چهار فيلم سينمايي براي «حيراني» وقت گذاشتهاند. نظر شما چيست؟
درست
است، كار بسيار سنگيني بود. از شهريور سال گذشته فيلمبرداري شروع شد و تا
پايان اسفند هم ادامه داشت، البته من از مهرماه به گروه پيوستم. خوشبختانه
با يك گروه حرفهاي همراه بوديم. آقاي جودي هم كه از تهيه كنندگان شناخته
شده تلويزيون هستند و كارهاي موفقي هم داشتهاند، تهيه كار را بر عهده
داشتند. در اين بين يكي از بزرگترين ريسكها را آقاي جودي كردند و از
نگاهي كه متفاوت بود، حمايت كردند؛ كاري كه كمتر تهيه كنندهاي ميكند.
آقاي
بنكدار در يكي از گفتوگوهايشان در خصوص انتخاب شما براي نقش پولاد
گفتهاند كه: «حميدرضا پگاه شايد عجيبترين انتخاب براي نقش پولاد بود چون
اين شخصيت بسيار شكننده، خام و نابلد است. ولي حميدرضا پگاه ذاتاً آدم پخته
و آرامي است و بيان سليسي دارد. در واقع حميدرضا از نقش پولاد خيلي دور
بود، ولي او خيلي تلاش كرد و به گونهاي با نقش مواجه شد كه براي بسياري از
مخاطبان پذيرفتني و دوست داشتني است» نظرتان در اين خصوص چيست؟
از
يك منظر من از خيلي نقشها دورم. من نه پيسلم، نه سالها خارج زندگي كردم،
نه چشم برزخي داشتم و نقش هايي را بازي ميكنم كه پيش از اين هيچ گاه
تجربه شان را در زندگي واقعي نداشتم، البته يك بحث شرايط فيزيكي و بيروني
است كه كاملاً درست است. مانند بيان و نگاه كه نميشود تغييرش داد، تنها
ميتوان خود را در اين شرايط متصور شد، مثل اينكه هر آدمي با هر فيزيكي
ميتواند سالها خارج از كشور زندگي كرده باشد، دچار مشكلاتي شده باشد و
حالا به كشورش آمده و يكسري مسائل جديد برايش اتفاق افتاده است؛ فيزيكي كه
از همان نگاه اول مشخص ميكند كه فرد غمگين و نااميد است اما فيزيكهايي
است كه نه در نگاه اول كه پس از گفتوگو كردن و شنيدن احوالات، مشخص ميشود
كه چطور آدمي است. شايد در نگاه اول شخصيت پولاد به من نيايد اما من هم
ممكن است دچار چنين مشكلات و مسائلي بشوم.
برسيم به
«قلادههاي طلا» كه اين روزها بر پرده سينماها قرار دارد و خوب هم فروش
كرده است. نقش شما فيلم نقش يك مأمور وزارت اطاعات را بازي ميكنيد كه به
رغم ظاهر موجهش در پايان مشخص ميشود، جاسوس بوده است. چه شد كه به رغم
حاشيه هايي كه از همان ابتدا انتظار ميرفت گريبانگير قلادههاي طلا شود،
حاضر شديد در اين فيلم بازي كنيد؟
اتفاقاً من پس از
خواندن فيلمنامه احساس ميكردم كه زياد هم پر حاشيه و پر ماجرا نخواهد بود.
پس از اينكه فيلم را هم ديدم، نگراني هايم كمتر شد. قلادههاي طلا يك فيلم
جاسوسي است كه در بستر انتخابات تعريف ميشود، همين. انتخابات خيلي زوايا
دارد كه ميتوان به آن پرداخت، اين قصه يكي از زواياي آن را تعريف ميكند و
اصلاً هم نميتواند ادعا داشته باشد كه همه ماجراها را گفته است زيرا در
۹۰ دقيقه نميتوان تمام داستان انتخابات را گفت، اما برخي چيزهاي ديگر
ميگويند، نميدانم، برداشت من اين است.
فروش بالاي فيلم را پيش بيني ميكرديد؟
اين بستر، بستر حساسي است كه براي مردم مهم است، از سوي ديگر فيلم تبليغات خوبي هم داشت و سينماهاي زيادي هم در اختيارش بودند.
پس از اين نقش آفريني، برخورد دوستان سينمايي تان چه بود؟
از طرف دوستان سينمايي كه برخورد خاصي نبود. در ميان دوستان
غير
سينمايي كساني گفتند كه چرا در اين فيلم بازي كردي، در حالي كه اصلاً فيلم
را هم نديده بودند، اما بالاي ۹۰ درصدي كه فيلم را ديده بودند راضي بودند،
البته اين رضايتي كه ميگويم بحث كيفي نيست، بحث سليقهاي است.
يكي
از نقشهاي موفق سينمايي شما، بازي در «برخورد خيلي نزديك» اسماعيل ميهن
دوست بود. نقشي را كه شما در آن فيلم بازي كرديد شخصيتي معما گونه داشت و
در پايان هم مشخص نشد كه «مسعود» واقعاً عاشق دوست همسرش شده بود يا نقش
بازي ميكرد. مسعود در جايي از فيلم متوجه شد كه همسرش و دوست همسرش
ميخواهند با او بازي كنند و به همين دليل به تلافي اين رفتار بازي را
ادامه دهد. يعني هيچ احساسي ميان او و شخصيت «ناهيد» به وجود نيامده بود؟
نه.
اينكه اگر اين موضوع مشخص نشده مشكل روايت است. از طرف ديگر دوپهلويي در
اين مورد زياد هم بد نيست. واقعيت زندگي اين است، نميشود از احساسات قلبي
انسانها آگاهي پيدا كرد. فردي در چنين شرايطي قرار ميگيرد و بعد ميگويد
بازي كرده ام اما كسي از احساس قلبياش خبر ندارد. از اين منظر تعيين تكليف
نكردن بهتر است.
معمولاً هميشه نقشهاي مثبت را به شما پيشنهاد ميكنند. آيا چهره و تن صدايتان در اين موضوع دخيل است؟
حتماً همينطور است. فيزيك آدمها در انتخابشان براي نقش تأثير گذار است. احساس بازيگر باعث ميشود كه مردم بيشتر باورش كنند.
خودتان نقش منفي را دوست داريد؟
من
نقش منفي هم خيلي بازي كردم، بيشتر بازيهاي سينمايي من منفي و خاكستري
هستند. «قلادههاي طلا»، «صحنه جرم ورود ممنوع» و «اين زن حرف نميزند» كه
همه نقش هايي خاكستري مايل به تيره بودند.
يكي از خصوصيات
شما اين بوده كه همواره به عنوان يكي از بااخلاقترين بازيگران سينما و
تلويزيون مطرح بوديد و فعاليتتان همواره به دور از حاشيهها بوده است؟ به
نظرتان اين امر چطور محقق شده است؟
واقعيت اين است كه سعي
نكردم جذابيت كاذب ايجاد كنم. سعي كردم كارم خودش حرفش را بزند. قرار نيست
كار عجيب و غربي انجام بدهم، مانند كارهايي كه برخي از دوستان انجام
ميدهند. هيچ وقتي حاضر نشدم اعتقاداتم و باورهايم را زير پا بگذارم براي
آنكه مشهورتر بشوم.
در خصوص اين شايعاتي كه چندي است در خصوص فساد در سينما و تلويزيون مطرح ميشود چه نظري داريد؟
به
نظر من همه جا آدم خوب و بد وجود دارد اما زماني ما بديها را پررنگ
ميكنيم و زماني ديگر خوبيها را. به نظر من بايد آنقدر خوبيها برجسته
شوند كه بديها ديده نشوند، اما اگر قرار بر پر رنگ كردن بديها باشد، مردم
فكر ميكنند اگر بدتر باشند بهتر ديده ميشوند. اگر بيشتر به بازيگران خوب
و با اخلاق بها داده شود آن موقع مردم به سمت خوبيها گرايش پيدا ميكنند،
اما انگار همه فكر ميكنند كه اگر بيادبتر باشند و لحن بدتري داشته
باشند و صدايشان بلندتر باشد، جذابتر هستند. اين معيارها بايد عوض شود.
دوست داريد با كدام كارگردان كار كنيد كه تا به امروز اين فرصت محقق نشده است؟
من
خيلي دوست دارم با كارگرداني كار كنم كه كارش را دوست داشته و انگيزه
داشته باشد و بخواهد بهترين فيلمش را درست كند، فرقي هم نميكند كه اولين
فيلمش باشد يا پنجاهمين فيلمش. اسم كارگردان براي من مهم نيست. تنها كسي هم
كه دوست دارم دوباره با او كار كنم، آقاي احمدجو است كه در تفنگ سرپر با
او همكار بودم.
فيلمهاي جديدتان چيست؟
دو
فيلم در نوبت اكران دارم: يكي فيلم «يكي ميخواد حرف بزنه» آقاي هادي كه در
جشنواره فيلم فجر حضور داشت و ديگري فيلم «فرزند خوانده» به كارگرداني
وحيد نيكخواه آزاد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com