کد خبر: ۷۸۹۶۷
تاریخ انتشار:

صياد شيرازي؛ رادمردي نامتناهي

ایسنا: 21 فروردين‌ماه سالروز شهادت سپهبد شهيد علي صياد شيرازي است. در اين راستا «نعمت‌الله مصباح‌كيا»طي يادداشتي ابعادي از زندگي و فعاليت‌هاي شهيد صياد شيرازي را بازگو كرده است.
در اين يادداشت مي‌خوانيم: تا آن زمان او را از نزديك نديده بودم. فقط يادم مي‌آيد كه در ايام و سال‌هاي دفاع مقدس گاه نام پرآوازه او را از راديو و تلويزيون مي‌شنيدم كه گوينده اخبار مي‌گفت:«فرمانده نيروي زميني ارتش، سرهنگ علي صياد شيرازي... اما وقتي براي اولين بار چهره با اراده، جدّي، مصمّم و پر ابهّت او را در دانشگاه افسري امام علي(ع) از نزديك ديدم، دريافتم كه علي صياد شيرازي نيز به مولاي خود اقتدا كرده و از خرمن فضايل و خصايل مولاي خويش، فضيلت‌هاي بسياري را گلچين كرده است.



اندام متوسطي داشت اما به راستي چون مولاي خويش داراي جاذبه و دافعه‌هاي بسياري بود. با زيردستان بسيار رئوف و خاضع بود، اما دشمنان از شنيدن نامش در هراس بودند. پس از خاتمه سال‌هاي جانسوز دفاع مقدس، كوله بار سنگيني از تجربه را به دوش مي‌كشيد و براي انتقال اين تجربه، اولين بار در دانشگاه افسري امام علي(ع) نيروي زميني ارتش درس محورشناسي (معارف جنگ) را به ابتكار و نوآوري خويش تأسيس و خود هر هفته چهارشنبه ساعت 7 صبح در سالن همايش اين دانشگاه به توصيف و تقرير محورهاي چندگانه جنگ مي‌پرداخت.

آغاز كلامش پس از ذكر نام خدا هميشه دعاي فرج بود و بعد آيه شريفه«رب ادخلني مدخل صدق و اخرجني مخرج صدق...» بود. و به راستي اين دعاي او چقدر زود و به اكمال مستجاب شد. همه مي‌دانند اين شهيد مجسّمه تمام نماي صداقت و اخلاص بود. با صداقت داخل شد و با صداقت و مظلوميت هر چه بيشتر از جهان خاكي به افلاك پركشيد. در پايان درس نيز هميشه دعا مي‌كرد؛ دعاهايي كه از دل بر مي‌آمد و لاجرم بر دل‌ها نيز مي‌نشست و چه دعايي بهتر از دعاي شهادت و چه مرگي با شكوه‌تر از شهادت؟ شهادتي در عين اخلاص محض و مظلوميت بي‌انتها.

در درس‌هايش مي‌گفت كه در عمليات‌هاي مختلف چه رنج‌ها و مصيبت‌هايي را كه تحمل نكرده و دم بر نياورده است و به خاطر حفظ وحدت و انسجام نيروهاي مسلح هيچ نگفته است. مي‌گفت كه در كردستان 40 روز در محاصره بوديم و آذوقه و آب نداشتيم و به مولايمان حسين(ع) اقتدا كرديم، ليكن ذلت شكست و تسليم را نپذيرفتيم. مي‌گفت در شب‌هاي عمليات براي حفظ وحدت فرماندهي چقدر سكوت كردم و نظريات كارشناسي نشده را شنيدم و گاهي و به جور پذيرفتم تا فقط اتحاد ملي و وحدت فرماندهي در جنگ لطمه نبيند و اقتدار جبهه توحيد در چشم دشمن سست ننمايد و دشمن بعثي به تفرقه در جبهه توحيد دلشاد نشود و به آن دل نبندد.

مي‌گفت: در عمليات مرصاد كه هماهنگي نيروهاي هوايي، زميني و هوانيروز با من بود، تمام مدت با بالگرد به اين سو و آن سو مي‌رفتم و در طول 24 ساعت فقط 10 دقيقه سوار بر بالگرد، خواب چشمان با بصيرت، تيز بين و هميشه بيدار او را در ربوده است، تا دست‌كم جسم خسته او آرامش چند لحظه‌اي بيابد و ياراي تحمل جان خستگي‌ناپذير او را داشته باشد.

آري، به حقيقت جسم او ديگر از همراهي با اين روح سترگ به ستوه آمده بود. وقتي به اتفاق ايشان با دو گردان از دانشجويان دانشگاه افسري امام علي(ع) براي توجيه عملي درس محورشناسي (معارف جنگ) به كردستان عزيمت كرديم، متوجه شديم كه به استقبال ما آمده‌اند: از استاندار گرفته تا فرماندهان لشكر و تيپ، از ارتش و سپاه، و نيروهاي انتظامي و مردمي در انتظار رؤيت اين فرمانده دوست داشتني اوقات زيادي سپري كرده‌اند و وقتي شهيد صياد به آنان شكوه كرد كه «چرا منتظرما مانده‌ايد»، يكي از فرماندهان همرزم به او گفت براي شما بايد سال‌ها چشم به راه ايستاد زيرا گذر تاريخ كمتر امثال شما را به خود مي‌بيند و تجربه مي‌كند.

بسياري، او را «فاتح كردستان» مي‌دانستند و بسياري ديگر با ديدن او به ياد لحظه‌هاي مقاومت و شهادت مي‌افتادند. وقتي در هواي سرد كردستان دانشجويان شب را در چادرهاي 10 نفره سپري كردند و همه فرماندهان در اتاق‌هاي مخصوص مشغول استراحت بودند، ناگاه ديدم كه درب چادر ما باز شد و فردي در پايين چادر دراز كشيد و به استراحت پرداخت و قبل از اذان صبح مشغول نماز شب و راز و نياز با معشوق خويش گشت و به هنگام اذان صبح چادر ما را ترك كرد تا به نماز جماعت برسد.

آري! اين چهره مردمي، خاشع و شب زنده‌دار كسي جز شهيد صياد شيرازي نبود. معمولاً در مأموريت‌هاي نظامي وقت خاصي جهت ورزش تخصيص داده نمي‌شود، اما ايشان حتي در حين مأموريت نيز هر روز صبح، برابر برنامه سين، ورزش صبحگاهي خويش را نيز انجام مي‌دادند. در چهره‌اش علاوه بر معصوميت و مظلوميت، اراده و توان عجيبي موج مي‌زد. به‌گونه‌اي كه خيلي‌ها مقهور چشمان مصمّم او مي‌شد.

با اندك نگاه سطحي به ظاهر اين بزرگوار، مي‌شد استنباط كرد كه نمونه بي‌بديل زهد شبانه و رادمردي روزانه است، رادمردي كه جميع خصايل را در خود جمع كرده بود و چون سالك طريق الي‌الله صرفاً به «وصال معشوق» مي‌انديشيد. آري! در نهايت نيز اين صياد هميشه مجاهد توانست صيد خود را بيابد و صيد او همان شهادت بود و به راستي كه صياد هميشه مجاهد، سال‌ها به دنبال صيد شهادت بود. شايد برخي با ذهن عقل معاش بينديشند كه شهيد صياد صيد دام منافقان شد، ليكن بايد گفت كه خير! اين شهيد بزرگوار بود كه توانست آخرالامر شهادت صيد كند و زندگي ملكوتي خويش را از دريچه شهادت تداوم بخشد و ابدي كند. او توانست روح بزرگش را از تنها هستي بخش جهان مستفيض كرده و جوهر غير سرمد خويش را از جهان سرمدي رهانيده و با نظاره ملكوت سيراب كند.

روح همه شهدا شاد و يادشان هميشه ماندگار باد.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین