گروه سیاسی - احمد رشیدی نژاد پژوهشگر ژئوپلیتیک نوشت: اجلاس فوقالعاده دوحه که به ابتکار دولت قطر و با حضور وزرای خارجه و نمایندگان ارشد کشورهای عربی و اسلامی برگزار شد، نقطه آغاز واکنش هماهنگ دیپلماتیک به تهاجم نظامی اسرائیل به خاک قطر بود. این نشست که در فضایی پرتنش و با پوشش گسترده رسانهای جریان داشت، نه تنها به بررسی ابعاد انسانی و امنیتی حمله پرداخت، بلکه تلاش کرد چارچوبی مشترک برای پاسخ سیاسی و راهبردی به این اقدام بیسابقه ارائه دهد. بحثها بهویژه حول این محور شکل گرفت که حمله به قطر نه تنها امنیت یک کشور، بلکه ثبات کل منطقه را با خطر مواجه کرده است. در بیانیه پایاینی اجلاس نیز کشورهای حاضر ضمن محکومیت اقدام اسرائیل، و ضرورت همبستگی کشورهای عربی و اسلامی در برابر تهدیدات مشترک، بر اهمیت هماهنگی امنیتی و تبادل اطلاعات میان کشورهای منطقه برای مقابله با تهدیدات مشابه تأکید گردید.
به گزارش بولتن نیوز، یکی از نکات مهم بیانیه، اشاره غیرمستقیم اما روشن به نقش کلیدی ایران بهعنوان یک بازیگر منطقهای با ظرفیت بازدارندگی در برابر اسرائیل بود. هرچند نام ایران بهطور مستقیم ذکر نشد، اما تأکید بر «لزوم بهرهگیری از توانمندیهای موجود در جهان اسلام برای دفاع از امنیت جمعی» از سوی بسیاری از ناظران بهعنوان چراغ سبز به همکاریهای غیررسمی با تهران تعبیر شد. این بخش از بیانیه، بهویژه در شرایطی که بسیاری از کشورهای عربی و حتی قدرتهای غیرعربی مانند ترکیه و مصر تمایلی یا توان کافی برای مقابله مستقیم با اسرائیل ندارند، معنای ویژهای پیدا میکند.
هرچند این اقدام اسرائیل آشکارا تلاشی برای افزایش سهم خود از قدرت منطقهای و تحمیل ارادهاش بر بازیگران کوچکتر بود، اما در عمل موجب شد که تهدید اسرائیل برای کشورهای عربی ملموستر از گذشته شود. سالها تبلیغات گسترده غرب و متحدان منطقهای آن سعی در معرفی ایران به عنوان «تهدید اول» جهان عرب داشت. اما این روایت با وقوع حمله به قطر- کشوری با روابط نسبتاً سازنده با غرب- بهشدت ترک برداشت. در واقع این اقدام پرده از این حقیقت برداشت که امنیت و حاکمیت ملی هیچ کشور عربی در برابر اهداف توسعهطلبانه اسرائیل مصون نیست. بعبارتی این تحول بازتعریف «هویت دشمن» را رقم زد و گفتمان «ایران بهعنوان تهدید» را تضعیف و گفتمان «اسرائیل بهعنوان تهدید مشترک» را تقویت نمود. تغییر لحن رسانههای عربی مانند العربیه و اسکای نیوز عربی که پیشتر ایران را محور بیثباتی معرفی میکردند، میتواند مصداق این بازتعریف باشد.
ایران همواره بر وحدت در مقابله با دشمن مشترک صهیونیستی به عنوان کلید امنیت منطقه تأکید داشته و حمله به قطر، عینیت همین گفتمان بود. بر این اساس، در چارچوب نظریه مجموعه امنیتی منطقهای، امنیت کشورها در یک منطقه بهشدت به هم پیوسته است و تهدید علیه یک عضو، تهدید برای امنیت دیگران بازیگران تلقی میشود. افزایش انتقادات داخلی از توافقات ابراهیم در کشورهایی مانند امارات و بحرین و حمایت ضمنی برخی دولتهای عربی از گروههای مقاومت پس از این رویداد، نشان میدهد که این تحول مشروعیت محور مقاومت را تقویت کرده است.
اکنون یک واقعیت ژئوپلیتیکی مهم در حال آشکار شدن است: بسیاری از کشورهای عربی، بهویژه در حاشیه خلیج فارس، به این جمعبندی رسیدهاند که توان نظامی، سیاسی و حتی اراده لازم برای مقابله مستقیم با اسرائیل را ندارند. ارتشهای این کشورها، هرچند مجهز به تسلیحات پیشرفته غربی هستند، فاقد تجربه و ظرفیت عملیاتی برای ورود به یک رویارویی تمامعیار با اسرائیلاند.
حتی قدرتهای منطقهای غیرعربی مانند ترکیه و مصر، که از نظر تاریخی و جغرافیایی میتوانستند نقش بازدارنده ایفا کنند، در شرایط کنونی یا تمایلی به چنین مواجههای ندارند یا اولویتهای امنیتی و اقتصادیشان را در جای دیگری تعریف کردهاند. این خلأ قدرت، بهویژه پس از حمله به قطر، میتواند موجب تغییر محاسبات امنیتی این کشورها شود. لذا در منطق رئالیسم تدافعی، وقتی یک تهدید بزرگتر پدیدار میشود و بازیگران منطقهای خود را ناتوان از مقابله مستقیم میبینند، به سمت تکیه بر قدرتی متمایل میشوند که توان بازدارندگی واقعی دارد. حتی اگر آن قدرت پیشتر رقیب یا حتی دشمن تلقی میشده است. در این چارچوب، ایران بهعنوان تنها بازیگر منطقهای که هم اراده سیاسی و هم ظرفیت نظامی و شبکهای برای مقابله با اسرائیل دارد، میتواند بهطور ناخواسته به «سد دفاعی» غیررسمی برای کشورهای عربی بدل شود. این حمایت ممکن است آشکار و علنی نباشد، اما میتواند در قالب کاهش فشارهای دیپلماتیک بر ایران، عدم همراهی با تحریمهای جدید، تسهیل ارتباطات غیررسمی و حتی کمکهای پنهانی به گروههای مقاومت، که با ایران همسو هستند، بروز پیدا کند. همچنین، کشورهای عربی ممکن است به این نتیجه برسند که تهدید اسرائیل از تهدید ایران فراتر رفته و بنابراین، همسویی نسبی با ایران برای کاهش خطر، منطقیتر است. در این میان، گروههای مقاومت که غالباً از حمایت ایران برخوردارند، میتوانند در فضای جدید، حمایتهای مالی یا لجستیکی پنهانی بیشتری از برخی کشورهای عربی دریافت کنند. این حمایتها لزوماً به معنای نزدیکی ایدئولوژیک با ایران نیست، بلکه نوعی سرمایهگذاری برای ایجاد بازدارندگی در برابر اسرائیل تلقی میشود.
جمع بندی: تهاجم اسرائیل به قطر و واکنش هماهنگ کشورهای منطقه در قالب اجلاس فوقالعاده دوحه، نقطه عطفی در معادلات امنیتی و ژئوپلیتیکی خاورمیانه بود. این رویداد نهتنها چهره واقعی اسرائیل را بهعنوان تهدیدی فراتر از مرزهای فلسطین آشکار کرد، بلکه موجب شد روایت سالهای اخیر مبنی بر «ایران بهعنوان تهدید اصلی» در جهان عرب بهشدت تضعیف شود. بیانیه پایانی اجلاس، با محکومیت صریح تجاوز و تأکید بر همبستگی و بهرهگیری از توانمندیهای جهان اسلام، عملاً زمینه را برای بازنگری در محاسبات امنیتی کشورهای عربی فراهم کرد. واقعیت این است که بسیاری از کشورهای عربی، بهویژه در حاشیه خلیج فارس، و حتی قدرتهای غیرعربی مانند ترکیه و مصر، یا توان واقعی برای مقابله با اسرائیل را ندارند یا اراده سیاسی لازم را در خود نمیبینند. این ناتوانی، ایران را به تنها قدرت منطقهای با ظرفیت و اراده مقابله با اسرائیل بدل میکند. در چنین شرایطی، حتی رقبای پیشین ممکن است به حمایت پنهان یا آشکار از ایران بهعنوان «سد دفاعی» در برابر اسرائیل روی آورند. این تغییر رویکرد، اگرچه ممکن است در سطح رسمی و علنی بروز نکند، اما در لایههای پنهان سیاست و امنیت منطقه ماندگار خواهد شد و میتواند موازنه قوا را به شکلی بنیادین به سود ایران و محور مقاومت تغییر دهد. افزون بر این، چنین تحولاتی ممکن است محاسبات امنیتی اسرائیل را نیز دگرگون کند. زیرا افزایش همگرایی منطقهای و برجسته شدن نقش بازدارنده ایران، ریسک هرگونه حمله مجدد اسرائیل به ایران را برای این رژیم بهشدت بالا میبرد. در نتیجه، اسرائیل ممکن است از اقدام مستقیم مجدد علیه ایران منصرف شده و بهجای آن، راهبردهای غیرمستقیم یا محدودتری را دنبال کند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com