کد خبر: ۷۳۲۸۳۰
تاریخ انتشار:
سایه سنگین طالبان بر روی شهرهای افغانستان

اندر مصائب پدرخوانده

سیاست صرفا عرصه خوب و بد نیست. عرصه توانایی ها و شدن ها ‌و امکانات و آمادگی ها و مصلحت ها نیز هست... روشن است که این دو، مانع الجمع نیز نیست.
اندر مصائب پدرخوانده

گروه بین الملل- هادی معصومی زارع، نویسنده و پژوهشگر مسائل بین الملل نوشت: بهمن ماه سال گذشته در دمشق، دکتر محمد دندانپزشک جوان شیعه سوری اهل بصری الشام در حال آماده کردن آمپول بی حسی برای عصب کشی دندانم بود که از وضعیت شیعیان آن منطقه پرسیدم. پاسخ داد که هیچ. آوارگی و غربت و مشکلات! بعد خیلی جدی گفت ای کاش ایرانی ها شهر ما را با اسرائیلی ها معامله نمی کردند! از تعجب دهانم باز ماند. گفتم چه کسی این را به تو گفته است؟ گفت بیخیال. می گویند دیگر... از روی صندلی بلند شدم و با اصرار از او خواستم منبع این ادعا را برایم بازگو کند. علیرغم کلی اصرار و رفاقت صمیمی مان، حاضر نشد چیزی بگوید. از دکتر خواستار نام منطقه مورد تبادل با اسرائیلی ها شدم، جوابی نداشت. فقط تاکید کرد که این طور شنیده است. ولی معلوم بود که باور هم کرده بود. (به دکتر توضیح دادم که اساسا ایرانی ها در بصری الشام حضوری نداشتند و تنها تعداد اندکی از نیروهای حزب الله در آن روزها در بصری الشام حضور داشتند و اساسا شهر با خیانت برخی فرماندهان ارتش سوریه و عدم مقاومت آن ها و فشار شدید معارضه سقوط کرد... درست در همان روز سقوط نیز در شمال، حمله ادلب آغاز شد و تمام توجه و توان به سمت ادلب و فوعه و کفریا متمرکز شد. بماند که آن روزها وضعیت جاده حماه-حلب نیز بسیار بحرانی بود و بخش مهمی از توان ما برای نگهداشت این جاده مصروف می شد... من درست در همان روزها شاهد عینی تمام این اتفاقات پرشتاب و خونین بودم.)

در روزهای بعد، تحقیق و پرس و جوی بیشتری از برخی شیعیان زینبیه کردم. در نهایت به خط معینی در یکی از بیوتات مرجعیت رسیدم که با توزیع غذای گرم میان پناهندگان شیعه در زینبیه (آن هم در صفی شلوغ و در این آشفته بازار کرونا) و جلب عواطف ایشان، به آن ها چنین واگو می کنند که اصلا تمام مشکلات شما زیر سر ایران است و ایران با شما معامله کرد و از فوعه و کفریا و بصری الشام آواره تان کرد و از این صحبت ها... خب من این قبیل سخنان را در سال های حضور در سوریه جسته گریخته می شنیدم ولی جدی نمی گرفتم...

بحرین
به گزارش بولتن نیوز، هفته های آغازین قیام بحرین بود که رهبران ایرانی و لبنانی در پیام هایی محرمانه به شیعیان بحرین تاکید کردند که زمان برای قیام، مناسب نیست و جدای از آن که تا مشکل سعودی حل نشود، مشکل بحرین حل نخواهد شد، قیام شیعیان در بازه کنونی، منجر به تحت الشعاع قرار گرفتن تحولات جهان عربی و تغییر آرایش آن به منازعه شیعه و سنی خواهد شد... با این حال معارضان بحرینی (با گرایش های مختلف) تصمیم خود را گرفته و راه #خیابان را در پیش گرفته و شد آن چه امروز می بینیم...

حوثی های یمن تازه حکومت منصور هادی را ساقط کرده بودند که عزم عدن کردند. فرمانده ایرانی وقت، مکررا از ایشان خواستار عدم خروج از صنعاء شده و همان اتفاق را برای فشار به هادی و پشتیبانان منطقه ای آن و تحمیل خود به طرف مقابل به عنوان یک واقعیت غیرقابل تجاهل در یمن را کافی عنوان می کرد. با این حال، حوثی ها تصمیم خود را گرفته و راه #عدن را در پیش گرفتند و شد آن چه امروز می بینیم...

جوانان انقلابی لبنان در دهه هشتاد میلادی با سفر به ایران و دیدار با بنیانگذار ج اا ، خواستار حمایت سیاسی و نظامی ایران از تاسیس جنبشی جدید در میان شیعیان شدند که راه مبارزه با اسرائیل را جدی تر در پیش گیرد... لبنانی ها تصمیم خود را گرفته و راه #مقاومت را در پیش گرفتند و شد آن چه امروز می بینیم...


نظام صدام در آوریل 2003 ساقط شد. از آن روز تاکنون، بیت شیعی عراق در سودای حکمرانی و تثبیت خود در نظام جدیدی سیاسی با مشکلات و چالش های ژرفی مواجه بودند. واگرایی تمام عیار داخلی، اشغالگری، یکپارچگی جغرافیایی و تهدید القاعده و بعدها داعش از برجسته ترین چالش ها فراروی ایشان بود که در تمام آن ها ( توحید صفوف، مبارزه با اشغالگران، تقابل جدی با استقلال کردستان و تقابل با داعش) ج اا در کنار شیعیان عراق ایستاده و نقشی اساسی در بقای نظام نوپای عراق ایفا نمود. نتیجه اما آن بود که به جای تشکر، مستمرا و از گوشه و کنار از سوی بسیاری از نخبگان شیعی به دخالت در امور عراق، متهم می گردید. علت؟ متکثر است اما از دید من یکی از اصلی ترین آن ها، پیش دستی مکرر ایران بوده است تا اعلام نیاز شیعیان عراق... گاه نباید رفت، باید صبر کرد تا بیایند و رسما و علنا درخواست کنند...

چند هفته ای است که بحران افغانستان و به تبع آن تحلیل ها در خصوص نحوه تعامل با طالبان و سیاست بایسته ج اا در همسایه شرقی بالا گرفته است. عده ای بر ضرورت تقابل با طالبان (همچون تقابل با داعش در سوریه و عراق) و عده ای دیگر بر ضرورت کنار آمدن با طالبان به عنوان قدرت برتر روی زمین تاکید دارند. من فعلا نظر خاصی در این خصوص نمی دهم. همه آن چه که می خواهم بگویم آن است که ج اا اکیدا از تکرار اشتباه عراق (و اندکی سوریه) خودداری کند. بگذارد تجربه لبنان، یمن و بحرین بازتکرار شود.
به نظر می رسد، مقامات ج اا می بایست از سخن گفتن له یا علیه طالبان و دولت افغانستان خودداری کرده و تصمیم نهایی را به شیعیان و طرف های مقابل طالبان واگذار کنند و رسما و علنا از ایشان بخواهد که پس از اتخاذ یک تصمیم یکپارچه از سوی شورایی از بزرگان و نخبگان افغانستانی، ج اا را مطلع کرده تا حمایت لازم از تصمیم این جامعه را به عمل آورد. ج اا باید به رهبران و نخبگان شیعه افغانستان تاکید کند که ایفای هرگونه نقش میانجی گری یا حمایت نظامی در برابر طالبان می بایست با درخواست رسمی و علنی جمعی از ایشان باشد که حقیقتا توده شیعیان را در افغانستان نمایندگی می کنند. هرگونه ورود به تحولات این روزهای افغانستان، بدون درخواست علنی و رسمی نخبگان شیعه این کشور، نتیجه ای همچون پرونده عراق خواهد داشت.
از طرفی دیگر ج اا می بایست به جای رهاکردن افکار عمومی شیعیان افغانستان و یا بحث های هنجاری در خصوص ماهیت طالبان و... ، به صراحت تاکید کند که تبعات و پیامدهای اتفاق‌نظر شیعیان همسایه شرقی یا بی‌عملی و ناتوانی ایشان از اتخاذ تصمیم یکپارچه برعهده ایشان خواهد بود و ایران، صرفا توصیه خواهد کرد اما هرگز به جای ایشان تصمیم نخواهد گرفت. البته شیعیان افغانستان خود به خوبی می دانند که ج اا به ناچار و تا پایان خط، از تصمیم صحیح یا خطای ایشان نیز حمایت خواهد کرد. نمونه یمن و بحرین! یا لبنان و فلسطین!
این رویکرد مانع از آن خواهد شد تا بعدها طیفی از شیعیان افغانستان، ج اا را به دخالت در امور داخلی خود متهم یا مسبب تمامی مصائب کشورشان عنوان کنند. آن گونه که برخی از نخبگان و رهبران عراقیِ (تامغز استخوان مدیون به ایران) برای خوشایند این و آن و یا دلجویی از امریکا و کشورهای عربی، بازتکرار می کنند...

سیاست صرفا عرصه خوب و بد نیست. عرصه توانایی ها و شدن ها ‌و امکانات و آمادگی ها و مصلحت ها نیز هست... روشن است که این دو، مانع الجمع نیز نیست.

بیشترین توصیه به تقابل نظامی با طالبان در این هفته ها را جریان ها و افرادی صورت می دهند که همواره منادی صلح بوده و هیچ وقت گرد هیچ معرکه ای به تنشان ننشسته است و فراتر از این همواره در قبال سیاست ایران در برابر داعش و رژیم اسرائیل یا ساکت بوده اند یا خنجرشان در پشت مقاومت فرو بوده است. طرفه آن که مذهبی جلوه دادن این بحران نیز عمدتا از سوی همین طیف دنبال می شود. جنگی که بیش از هر چیز متاثر از تضادها و منافع قومیتی و به طور حتم نیز رگه هایی از اختلافات مذهبی است. اما زمین تا آسمان با آن چه جنگ با داعش و القاعده عراق بود متفاوت است. به گونه ای افراطی، گرفتار سیاسی دیدن و سیاسی فهمیدن همه شئونات و پرونده ها شده ایم... تا جایی که حتی اصول عقلانی و منافع ملی را نیز نادیده می گیریم...
در هر صورت، آن ها که توصیه به تقابل نظامی می کنند، لطف کنند این یک جنگ را در خط مقدم حضور یابند. چه با انگیزه انسانی و چه با انگیزه مذهبی! این را از آن رو می گویم که باورمان شود، هدف درانداختن ایران در یک جنگ فرسایشی جدید در قلمرویی نیست که هر مهاجم بیگانه ای در آن طعم شکست را چشیده است.

 آن ها که طالبان را یکدست و تواب از گذشته خود می دانند، توجه داشته باشند که نمی توان به طالبان چندلایه ای که بیش از هر چیز به ائتلافی از نیروهای داخلی (با انگیزه های متفاوت) و حامیان خارجی (با منافع گاه متضاد) متکی است، اعتماد کامل داشت. حتی اگر جنگ با آن معقول نیز نباشد، بزک کردن چهره آن نیز برآمده از خرد و دوراندیشی نیست. طالبانِ بعد از قدرت حتی اگر تکفیری نباشد که هیچ گاه نبوده و نیست، همپیمان موثوقی نیز نخواهد بود که این نیز طبیعی است و بعید می دانم کسی از مسئولان ایرانی روی دیوار آن یادگاری نوشته باشد.

پیشروی گسترده طالبان و خروج شتابنده امریکایی ها از افغانستان، بی گمان پشت پرده هایی دارد که خروجی آن را شاید بتوان یک دهه دیگر مشاهده کرد. از بازمهندسی طالبان تا نگاه ها به مهارچهارجانبه چین، هند، روسیه و ایران... ؛ سین‌کیانگ، کشمیر، آسیای میانه و مرزهای شرقی ایران؛ این چهار منطقه را برای تحولات پیش رو به خاطر داشته باشید...

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین