کد خبر: ۷۲۰۸۸۲
تاریخ انتشار:

بررسی نقش خوارج در شهادت امام علی(ع)

خوارج جریانی تندرو و واپسگرا درجهان اسلام به شمار می رودکه پیشینه ی تشکیل آن، به حوادث جنگ صفین و رویدادی به نام حَکَمیت (به سال 37 هجری) باز می گردد.

به گزارش بولتن نیوز، دکتر محمد جواد گودینی نویسنده، پژوهشگر تاریخ اسلام و استاد دانشگاه نوشت: خوارج جریانی تندرو و واپسگرا در جهان اسلام به شمار می رود که پیشینه ی تشکیل آن، به حوادث جنگ صفین و رویدادی به نام حَکَمیت (به سال 37 هجری) باز می گردد. آنان در جریان این نبرد، با وجودی که تا پیش از آن در کنار دیگر اصحاب امام علی(ع) با شامیان مبارزه می کردند، از فرمانبرداری امام(ع) سرباز زده و به دلیل برداشت های سطحی در شناخت دشمن، ساده انگاری، دوری از آینده نگری و عدم برخورداری از اندیشه ی عمیق، به سادگی فریب عمرو بن عاص در آنان کارگر شد و با دیدن قرآن هایی که شامیان به پیشنهاد عمرو بر سر نیزه ها آویخته بودند، فریفته شده و از صف یاران امام(ع) جدا گردیدند و به فتنه انگیزی در سپاه امام علی(ع) پرداختند. (تاملاتی تطبیقی در خوارج کلاسیک و تکفیری های معاصر، ص17- 12)

خوارج را که نماد اندیشه های خشک و افراطی در طول تاریخ به شمار رفته و مشکلات بسیاری برای دولت علوی و پس از آن به وجود آورده و همواره با برداشت های ناصواب و غیر روشمند خود، آموزه های دین را دستاویز اقدامات زشت و نابخرداخته ی خود می کردند، مارقین (کسانی که بر پیشوای عادل خروج کرده و طریق سرکشی و گردن فرازی در برابر حق را در پیش گرفته اند)، شُراة (از جان گذشتگان)، حروریة (منسوب به روستایی با نام حروراء در چند فرسخی کوفه) و مُحکّمة (از این رو که در جریان حکمیت ندا سردادند لا حُکم إلا لله) و ... نیز نامیده اند. (وقعة النهروان، ص 17)

خوارج که همواره اوضاع سیاسی زمان خود را وارونه تحلیل کرده و برداشت های سطحی و ناصواب خود را حقِ مطلق تصور می کردند، نقش مهم و غیر قابل انکاری در بسیاری از رخدادهای جهان اسلام ایفا کرده و به ویژه در دوران بنی امیه از جریان های سیاسی مهم آن روزگار محسوب می شدند. در ادامه ی این نوشتار خواهیم کوشید به نقش آنان در شهادت امام علی بن أبی طالب(ع) پرداخته و آن را توضیح دهیم:

پس از آنکه خوارج در نبرد نهروان سرکوب شده و گروه بسیاری از آنان در این پیکار کشته شدند، گروهی از بازماندگان این جماعت، به سال 39 هجری در مناسک حج شرکت کرده و با پایان موسم حج، شهر مکه را ترک نگفتند.

آنان از نبردها و فتنه های بوجود آمده در امت اسلامی سخن ها گفتند و با تحلیل های کوته بینانه و نادرست خود، چنین پنداشتند با حذف سران و زمامداران آن روز جامعه ی اسلامی، مشکلات و نابسامانی های مردم نیز به پایان خواهد رسید.

"عبد الرحمن بن ملجم مرادی" از بازماندگان خوارج نهروان، متعهد گردید امام علی بن أبی طالب(ع) را به شهادت رساند. یکی دیگر از خوارج با نام "حجاج بن عبد الله صریمی" (به روایتی دیگر بُرَك بن عبد الله تمیمی) نیز گفت: من معاویه را خواهم کشت. و یکی دیگر از شورشی های خارجی با نام "زادویة" (به روایت دیگر عَمرو بن بُکَیر) اعلام کرد: من به قتل عمرو بن عاص [که در آن هنگام از سوی معاویه والی مصر بود] همت خواهم گماشت. (مروج الذهب، ج2 ص423)

ابن ملجم مرادی برای انجام ماموریت شوم و نامبارک خود از مکه رهسپار عراق و شهر کوفه گردید. هنگامی که به کوفه رسید، نقشه ی جنایت خود را از همگان پنهان نمود و به خانه ی یکی از بستگان خود رفت تا در آن جا اقامت نماید.

هنگامی که در آن خانه اقامت داشت، از دختری به نام "قُطام بنت عَلقَمَة" که پدر و برادرش از خوارج بوده و در نبرد نهروان به قتل رسیده بودند، خواستگاری نمود.

قطام نیز مهریه خود را برای پذیرش ازدواج، صد هزار درهم، یک برده، یک کنیز و خون حضرت علی بن أبی طالب(ع) اعلام نمود! (اسوه ی رادمردی، ص241- 229)

این موضوع، ابن ملجم مرادی را که به نظر می آید کمی در تصمیمش سست و دچار تردید گردیده بود، به انجام این اقدام ناخجسته و ارتکاب این جنایت هولناک، مصمم کرد و به قطام چنین گفت:

"به خدا سوگند، آنچه مرا به این شهری که از آن گریزان بوده ام، وارد گردانید این نقشه [و تصمیم به کشتن امیر مومنان«ع»] بود. من خواسته ی تو را انجام می دهم".

بدین ترتیب ابن ملجم این خواسته ی شوم را جامه ی عمل پوشاند و در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان سال 40 هجری، در نماز صبح به جان امام المتقین(ع) سوء قصد نمود. پس از آنکه ابن ملجم مرادی دست به این جنایت بی مانند زده و بر فرقِ کسی که به مانند جانِ رسول گرامی اسلام(ص) بود، ضربه ای مرگبار را وارد کرد، امت اسلامی به داغی بزرگ و بی همتا مبتلا گردید و شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه ی آن روزگار، تیره و نابسامان گردید. (العقد الفرید، ج4 ص335)

امام علی بن أبی طالب(ع) که با ضربه ی زهرآگینِ ابن ملجم به شدت مجروح گردید، مدتی را در بستر بیماری بود. امیر مومنان(ع) پس از ایراد وصیت خویش به فرزندان و خانواده اش، تنها زبان خویش را به ذکر "لاإله إلا الله" مشغول می داشت و در رمضان سال چهل هجری تنها دو روز پس از مجروح شدن به دست ابن ملجم مرادی (مردی از بازماندگان خوارج که خود را بدان جریان نزدیک دانسته و تاثیر پذیرفته بود)، به دیدار حق شتافت.

هنگامی که بزرگ مرد جهان اسلام و وصی خاتم پیامبران(ص) به شهادت رسید، فرزندانش امام حسن(ع)، امام حسین(ع)، محمد بن حنفیة و فرزند برادرش عبد الله بن جعفر به غسل پیکر مطهر امیر مومنان(ع) مشغول شدند و پیکر امام(ع) را کفن نمودند. امام حسن بن علی مجتبی(ع) بر پیکر پدر والا مقامش نماز خواند و هفت تکبیر گفت. آنگاه امام المتقین(ع) را در تاریکی شب به سوی منطقه ی غَریّ که امروز آن را نجف می خوانند، برده و به خاک سپردند. (الفصول الهامة فی معرفة الأئمة، ص194)

خلافت امام علی بن أبی طالب(ع) حدود چهار سال و نه ماه به طول انجامید و هنگامی که به فیض شهادت نایل آمد، شصت و سه سال از عمر گران مایه و پر بارش می گذشت.

مرحوم کلینی از "أسید بن صفوان" یکی از اصحاب پیامبر گرامی اسلام(ص) و دلدادگان امیر مومنان(ع) روایت کرده است: هنگامی که امیر المؤمنین به فیض شهادت رسید و روح مطهرش به عرش الهی پرواز کرد، مردم را نگرانی، ناراحتی و اندوه فرا گرفت؛ همانند روزی که پیامبر اکرم(ص) در آن روز دار فانی را وداع گفت. در آن روز، مردی ناشناس در حالی که می گریست، جلو آمد و این سخنان را بر زبان جاری ساخت:

"ای ابو الحسن، خدا تو را رحمت فرماید؛ تو نخستین کسی از میان قوم بودی که اسلام آوردی و ایمانت از همگان خالص تر و یقینت [به خداوند و باورهای اصولی اسلامی و دینی همانند معاد و ...] بیشتر بود. تو بیش از دیگران از خداوند هراس داشتی [و تقوای الهی را به جای می آوردی و از آنچه خدا را به خشم می آورد، دوری می جستی] و بیش از دیگران در راه خدا رنج دیدی و به پیامبر خدا«ص» از دیگران نزدیکتر بودی و از میان اصحاب رسول خدا«ص» دارای فضیلت های بیشتر و سابقه ای گرامی تر و مقامی بالاتر و جایگاهی نزدیک تر به پیامبر«ص» بودی و شیوه ات شباهت بیشتری به آن حضرت«ص» داشت و رفتار، کردار و عملت به پیامبر«ص» نزدیکتر بود. تو شریفترین و گرامی ترین فرد نزد پیامبر«ص» محسوب می شدی. خداوند تو را [به دلیل فداکاری و جانفشانی که در راه] اسلام، پیامبر«ص» و مسلمانان کردی، پاداش خیر دهد...

به خدا سوگند تو [ای امیر مومنان«ع»] اصل و ریشه ی دین از میان پیشینیان و افراد آینده بودی و هستی [و از جایگاه رفیعی در دین اسلام و گسترش آن برخوردار بودی و کسی از میان مردم گذشته و حال به جایگاهت نخواهد رسید]؛ هنگامی که مردم متفرق می شدند و زمانی که دچار ناکامی می گردیدند [تو ثابت قدم بودی و در دفاع از اسلام و پیامبر«ص» کوتاهی نکردی].

آن هنگام که مردمان تحت حاکمیت تو قرار گرفتند [و تو حکومت و خلافت بر جهان اسلام را بر عهده گرفتی]، برای مومنان پدری مهربان به شمار می رفتی و بارهای سنگینی را که دیگران از حمل آن ناتوان بودند، بر دوش خود قرار می دادی و آنچه را که آنان تباه می ساختند، حفظ و حراست می کردی و در آنچه آنان کوتاهی می کردند، کوشا بودی و هنگامی که مردم جمع می شدند، اقدام می کردی و آن زمان که حرص و طمع آنان را فرا می گرفت، تو بلند و بالا بودی [و از رفتارهای سبک و لغو دوری می جستی] و هنگامی که آنان شتاب زده اقدام می کردند، تو شکیبا بودی [و صبر پیشه می کردی] .... دلیل تو هرگز سست نگردید و قلبت هرگز [به سمت کژی و انحراف] متمایل نشد و بصیرتت هرگز ضعیف نگردید و جانت هرگز ترس به خود راه نداد. تو بسان کوهی بودی که طوفان ها آن را به حرکت وانمی دارد ... برای مومنان، پناهگاه و دژی استوار و کوهی راسخ به شمار می رفتی و نسبت به کافران تند و خشمگین بودی. خداوند تو را به پیامبرش«ص» ملحق فرماید و ما را از پاداش تو محروم نفرماید و ما را پس از شما، گمراه نکند [و اسباب گمراهی مان را پس از شما که امام حق بودی و میزان راه و گفتمان صحیح، فراهم نسازد]".

مردم نیز گوش فرامی دادند و سکوت اختیار کرده بودند تا سخن آن مرد ناشناس به پایان رسید. او می گریست و چشمان اصحاب پیامبر(ص) نیز اشک آلود بود و آنان نیز می گریستند. پس از این جریان، عده ای به جستجوی آن مرد رفتند؛ اما وی را نیافتند. (الکافی، ج2 ص484)

به هر روی مولای متقیان علی بن أبی طالب(ع) با نقشه و اقدام جریانی تندرو و بدور از عقلانیت و منطق، مجروح و مدتی اندکی پس از آن، به فیض شهادت نایل آمد. شایان ذکر است جریان خوارج پس از شهادت امام علی(ع) نیز دست از شرارت برنداشته و همواره در جهان اسلام به ایجاد مشکلات پرداخته و بر آتش اختلاف، نبرد و ستیز می دمیدند. آنان در روزگار خلافت امویان به حیات سیاسی خود ادامه داده و با وجودی که از پایگاه مردمی چندانی برخوردار نبودند، قیام های متعددی را علیه دستگاه خلافت تدارک دیده و برای حاکمان و زمامداران آن زمان، ایجاد زحمت می کردند.

فهرست منابع:

1- ابن صبّاغ، علی بن محمد، الفصول الهامة فی معرفة الأئمة، مجمع جهانی اهل بیت(ع) 1427ق

2- ابن عبد ربه اندلسی، العقد الفرید، بیروت، دار احیاء التراث العربی 1989

3- کلینی، ابو جعفر محمد بن یعقوب، الکافی، قم، دار الحدیث 1387ش

4- گودینی، محمد جواد، اسوه ی رادمردی، تهران، انتشارات نظری 1399

5- ____، ____، تاملاتی تطبیقی در خوارج کلاسیک و تکفیری های معاصر، (با همکاری مجتبی زارعی)، تهران، انتشارات شهراب 1396

6- مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، بیروت، دار المعرفة 1978

7- هاشمی، علی بن الحسین، وقعة النهروان، 1993، بیروت، مؤسسة الفید

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین