* کیهان
روزنامه کیهان دریادداشت روز خود با عنوان "غدیر و تقدیر ملت ها"به قلم حسام الدین برومند آورده است : فردا عید غدیر است. بزرگترین عید مسلمانان که در متون روایی به عنوان عیدالله الاکبر مورد تصریح قرار گرفته است.
بدون تردید غدیر تنها یک واقعه تاریخی به حساب نمی آید و از آنجایی که پیام اصلی غدیر «ولایت» و «حکومت» است و جوهره غدیر به تعیین شکل صحیح رهبری و مدل حکومتی بدون انحراف برمی گردد این مسئله در هر عصر و دوره ای مصداق دارد و اکنون که از میانه سالگرد غدیر در سال گذشته تا امسال در جهان اسلام دگرگونی ها و تحولات عمیقی در ساختار حکومت ها بوجود آمده است این نوشته تلاش می کند نگاهی از این زاویه، به غدیر داشته باشد و درس بزرگ غدیر را واکاوی نماید چه اینکه با تحولات کنونی در پهنه جهان اسلام و محیط بین الملل بیش از هر زمانی نیازمند الگوی غدیر هستیم تا با بازگشت به اصول، نشانه و مسیر اصلی را بازیابیم و نکند که مخاطرات و آسیب های پیش رو، جهت خیزش ها و خروش ها و بیداری ملت ها را به انحراف و بیراهگی بکشاند و...
1- رسالت غدیر آن است که شایستگان زمام امور حکومت را بر دست گیرند تا احقاق حق کنند و اقامه عدل نمایند.
ابن عباس نقل می کند که: «قبل از جنگ جمل امام علی -علیه السلام- را دیدم که مشغول وصله زدن به کفش خود بود؛ حضرت به من گفت: ارزش این کفش چقدر است؟ گفتم: این کفش ارزشی ندارد. حضرت فرمود: «به خدا سوگند همین کفش بی ارزش، برایم از حکومت بر شما محبوب تر است، مگر اینکه با این حکومت حقی را به پا دارم و یا باطلی را دفع نمایم.»
اما اگر نشانه غدیر نادیده انگاشته شود و ناشایستگان حکومت را غصب نمایند کار بجایی می رسد که شخصی چون معاویه که در جنگ صفین در برابر علی- علیه السلام- قرآن بر نیزه کرد و دم از قرآن زد در شهر کوفه بر منبر عمومی رفته و آشکارا و بدون پرده پوشی اینچنین نطق می کند: «ای مردم کوفه فکر می کنید من بخاطر نماز و زکات و حج [احکام دین و قرآن] با شما جنگ کردم؟ من که می دانستم شما نماز می خوانید، زکات می دهید و حج می روید من با شما جنگ کردم فقط برای اینکه بر شما امارت و حکومت کنم و بر گردن های شما سوار شوم!...»
آیا این نگاه اختاپوسی و خوی غارتگری چیزی جز فریاد سکولاریسم و قرائت اموی از اسلام است؟
2- پیش از معاویه، ابوسفیان رئیس حزب سکولار اموی نیز این شاخصه را آشکارا تئوریزه کرده بود که؛ «یا بنی امیه! تلقفوها تلقف الکره : ای فرزندان امیه! با خلافت اسلامی مانند توپ بازی کنید و آن را به یکدیگر پاس بدهید.»
ناگفته پیداست اگر حکومت برای حاکمان «هدف» شد- و نه وسیله- و وصیت گردید تا حکومت را به هر قیمتی که شده در میان خود نگه دارند (قبیلگی محض) و به یکدیگر پاس دهند محصول و خروجی آن چیزی جز خونریزی و چپاولگری نیست و از همین روی است که امام خمینی(ره) در جمع مسئولان نظام (2 شهریور 1365) شاقول و شاخصه غدیر را ملاک بازشناختن راه از چاه می داند و می گوید: «حکومت آن است که حضرت امیر به ابن عباس می گوید که به «قدر این کفش بی قیمت هم پیش من نیست» آن که هست اقامه عدل است. آن چیزی که حضرت امیر -سلام الله علیه- و اولاد او می توانستند در صورتی که فرصت بهشان بدهند، اقامه عدل را به آن طوری که خدای تبارک و تعالی رضا دارد انجام بدهند، اینها هستند، لکن فرصت نیافتند. زنده نگه داشتن این عید نه برای این است که چراغانی بشود و قصیده خوانی بشود و مداحی بشود؛ اینها خوب است اما مسئله این نیست، مسئله این است که به ما یاد بدهند که چطور باید تبعیت کنیم به ما یاد بدهند که غدیر منحصر به آن زمان نیست، غدیر در همه اعصار باید باشد و روشی که حضرت امیر در این حکومت پیش گرفته است باید روش ملت ها و دست اندرکاران باشد. قضیه غدیر قضیه جعل حکومت است... ولایتی که در حدیث غدیر است به معنای حکومت است نه به معنای مقام معنوی...».
3- بنابراین درس تاریخی غدیر که در هر دوره و هر عصری بکار می آید بطور خلاصه بر 2 گزاره استوار است؛ 1- بازگشت به اصول و این که حکومت وسیله ای برای احقاق حق و اقامه عدل است و 2- تمرکز بر مفهوم صحیح رهبری جامعه که مهمترین عامل است تا توده ها به بیراهه نروند و منحرف نشوند. بی شک در عصر حاضر با وقوع انقلاب اسلامی مفهوم و شاکله اصلی غدیر احیا شد و نظام امت- امامت در قالب مردم سالاری اسلامی به صحنه آمد و پیام و پیامد این اتفاق پرمعنا و بزرگ در نیمه دوم قرن بیستم و دوره جولان لیبرالیسم و کمونیسم در دو اردوگاه شرق و غرب دنیا، به چالش کشیدن این دو مدل حکومتی بود. شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» نیز ناشی از این شعور عمیق آحاد ملت مسلمان ایران است که الگوی حکومتی قدرت باید براساس موازین شریعت اسلام باشد که جمهور مردم آن را بحق مطالبه کرده اند.
گذر زمان بهترین «داور» و محکم ترین «گواه» بود تا مشخص شود همچنان که صدای شکستن استخوان های مارکسیسم شنیده شد محرز و قطعی شود که نظام سرمایه داری غرب و کاپیتالیسم نیز به نفس افتاده است و اکنون جنبش ضدوال استریت نشانه ای است که به وضوح اوضاع و احوال تمدن غربی را به تصویر کشانده است: 99 درصد در برابر 1 درصد.
اکثریت 99 درصدی خواهان برچیده شدن مدل حکومتی هستند که مدعی بود «رفاه» و «امنیت» را برای مردم به ارمغان می آورد ولی اکنون در این شیوه از حکومت بنابر گزارش های منتشره و همچنان که مایکل مور مستند ساز معروف آمریکایی اعلام کرد؛ ثروت 400 نفر ثروتمند آمریکایی بیشتر از مجموع ثروت 150 میلیون آمریکایی است.
اینجاست که گورباچف در دانشگاه لافایت پنسیلوانیا علاوه بر این که می گوید رویدادهای ضدسرمایه داری وال استریت مشابه حوادثی است که به فروپاشی شوروی منجر شد دیرهنگام و با وقفه ای تامل برانگیز اعتراف می کند: «برای حل بحران اقتصادی و سیاسی حاکم بر آمریکا و جهان باید یک نظام جدید جایگزین نظام سرمایه داری شود... نیازمند جهانی هستیم که «انسانیت» محور آن باشد بنابراین باید نظام سرمایه داری برچیده شود.»
4- تحولات منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا در 01 ماه گذشته و موج مواج بیداری اسلامی در عرصه این تحولات نشانه غیرقابل خدشه ای از این واقعیت و حقیقت است که نظم جدید جهانی این بار با محوریت تمدن بزرگ اسلامی شکل خواهد گرفت چرا که به تعبیر رهبر حکیم انقلاب اسلامی، بیداری مبارک اسلامی با غافلگیر کردن شیاطین منطقه ای و جهانی، مهره های خطرناکی از جبهه دشمن ساقط کرده است. اما باز هم به تعبیر «آقا» لازم است با توکل بر خدا، درس آموزی از تجربیات تاریخ معاصر جهان اسلام و تکیه بر عقل و عزم و شجاعت، صحنه همچنان سیال تحولات منطقه را مدیریت کرد و به سرانجام رساند (اجلاس بیداری اسلامی- 62/6/09) بنابراین علی رغم اینکه ملت های منطقه باور پیدا کرده اند که مسیر تعالی و پیشرفت مادی و معنوی جز در سایه شریعت اسلامی بدست نمی آید و امروز شوراهای انتقالی قدرت در مصر، لیبی و تونس بدون لکنت زبان اعلام کرده اند که تدوین قانون اساسی مبتنی بر شریعت اسلامی خواهد بود اما کماکان نباید از توطئه و دسیسه های آمریکا و غرب غفلت کرد.
شواهد نشان می دهد آمریکا و متحدانش در پی آنند که برای منحرف کردن قیام ها و انقلاب های منطقه الگوی «اسلام سکولار» را برجسته تر از دیگر الگوهایی چون لیبرالیسم غربی، ناسیونالیسم افراطی و گرایش های چپ مارکسیستی با لطایف الحیل به صحنه بیاورند چرا که می دانند مردم تمایل به اسلام گراها دارند و انتخابات اخیر تونس نیز این واقعیت را ثابت کرد. بنابراین بر الگوهای لیبرالیستی، ناسیونالیستی و چپ مارکسیستی سرمایه گذاری قابل توجهی نخواهند کرد. مخاطره و آسیب پیش روی این است؛ اکنون که راهی ندارند جز آن که در برابر اسلام گرایی سر تعظیم فرود بیاورند می کوشند بر مبنای یک مدل حکومتی این اسلام گرایی را در قالب «اسلام سکولار» ساماندهی کنند بنابراین وظیفه نخبگان، علما و اندیشمندان جهان اسلام این است که با درس گیری از غدیر نگذارند مدل حکومتی اسلام سیاسی به اسلام سکولار مبدل شود.
به بیان دیگر؛ انقلاب های منطقه بیانگر این مفهوم بنیادین است که ملت ها به اصول بازگشته اند و سیطره دیکتاتورهایی چون بن علی، قذافی و مبارک و آل سعود و آل خلیفه را که دست نشانده آمریکا و غرب بوده اند نمی پذیرند و اکنون باید با درس گرفتن از غدیر بر مفهوم صحیح رهبری جامعه اسلامی تمرکز نمایند چه اینکه بزرگ ترین مشکل این انقلاب ها و قیام ها نیز خلأ «رهبری» بوده است و اینچنین است که «غدیر»، «تقدیر» ملت ها را به احسن وجه رقم خواهد زد.
* رسالت
روزنامه رسالت درسرمقاله خود با عنوان "ایران و استراتژی جنگ بیپایان غرب"به قلم حشمتالله فلاحت پیشه آورده است: "گابی اشکنازی" رئیس سابق "موساد" تابستان امسال در پاسخ به آن دسته از همکاران صهیونیست خود که موضوع حمله به ایران را مطرح کرده بودند، گفت: "در صورت حمله به ایران، اسرائیل به سمت نابودی پیش خواهدرفت." از این گفته اشکنازی میتوان به تحلیلهای مختلفی رسید. برخی ممکن است از آن در راستای اثبات ادعای هستهای بودن جمهوری اسلامی استفاده کنند اما شماری دیگر مجبور به پذیرش این نتیجهاند که ایران، کشوری متفاوت از آنهایی است که از سال 1947 میلادی قربانی استراتژی جنگ بیپایان غرب شدهاند.
63 سال پیش که تاسیس کشور اسرائیل توسط قدرتهای اروپایی و آمریکا آغاز شد، خاورمیانه اسلامی به شدت به این موضوع واکنش نشان داد و در حالی که ملل و سرزمینهای باقیمانده از امپراتوری بیمار عثمانی، هنوز مراحل دولت-ملت سازی خود را پشت سر میگذاشتند، جنگ با رژیم صهیونیستی آغاز شد. از آن زمان کشورهای غربی به طور مستقیم در کنار صهیونیستها قرارگرفتند و حداقل در شش جنگ گسترده اسرائیل علیه مسلمانان، رسما در کنار این رژیم به قتل عام مردم و سربازان کشورهای اسلامی پرداختند و این اتمام حجت راهبردی را مطرح کردند که موجودیت اسرائیل خط قرمز آنها در منطقه خاورمیانه است.
سلسله جنگهای غرب در خاورمیانه به جایی رسیده است که اکنون آنها به دنبال خلق دشمنی تازه هستند. گزارش آقای آمانو دبیر کل آژانس هستهای از جمله مقدمات خلق دشمن جدید است. برخلاف بیست و چند گزارش گذشته در اینجا این رئیس ژاپنی آژانس، همچون کارمند سازمانهای سیا و موساد عمل کرده است. اگر ماهیت گزارشهای قبلی با تقسیمبندی پنجاه درصدی دوگانه بود و در کنار ادعاهای سیاسی، جنبههای فنی و حقوقی گزارش نیز رعایت شده بود، گزارش جدید کاملا سیاسی است. آمانو بدون اینکه سندی ارائه دهد، تلاش کرده تا ایران را به قصد تولید برنامه و تجهیزات هستهای نظامی، متهم نماید.
بعد از گزارش، هجمههای تازهای علیه ایران صورت گرفت، موضعگیریهای غیر متعهدها، چین و روسیه در شورای حکام آژانس نشان داد که گزارش، مبین کل واقعیات این نهاد بینالمللی نیست ولی آمریکا و رژیم صهیونیستی در درجه اول به دنبال فضای رسانهای و تبلیغاتی مورد نیاز خود بودند.
واکنش مقام معظم رهبری به تهدیدها، واکنشی بیسابقه بود. تحلیلگران مسائل سیاست خارجی، این واکنش را به خوبی درک میکنند. ایشان فرمودند: حتی اگر تهدیدی، علیه ایران در ذهن تهدیدکنندگان باشد جمهوری اسلامی آنها را پشیمان خواهد کرد. مفهوم این امر میتواند آمادگی ایران برای اقدامی پیشدستانه باشد. تجربه جنگهای ناجوانمردانه غرب در منطقه، بویژه جنگ تحمیلی 1359 علیه جمهوری اسلامی ما را به این حد از توان و تحلیل رسانده است که در جنگ نیز حالت انفعالی نداشته باشیم.
طبق کنوانسیونهای بینالمللی بویژه مفاد مربوط به "حقوق جنگ و صلح" جنگ از زمانی آغاز میشود که یکی از طرفها شروع به ساخت تاسیسات و استقرار تجهیزات و نیروهایی نماید که طبق تحلیلهای نظامی هدف از آن اقدامات، انجام یک حمله تجاوزگرایانه باشد. بنابراین در چنین شرایطی، حتی رفع تهدید نیز نوعی دفاع مشروع به حساب میآید و جنگ پیشدستانه در قالب کنوانسیونهای بینالملل قابل دفاع است. البته ایرانیان از تجربیات مستند بیشتری برای تحلیل راهبردهای نظامی منطقه برخوردارند. هشت سال مقاومت غرب در سازمان ملل متحد برای جلوگیری از "اذعان به تقصیر عراق درجنگ تحمیلی" بزرگترین سوء استفاده از این سازمان علیه یک ملت آزاده بود و اکنون نیز بیستمین سال سوء استفاده از آژانس هستهای برای جلوگیری از تامین حقوق هستهای ایران را پشت سر میگذاریم. اثبات مظلومیت ایرانیان در این جنگل بیسامان قدرتها دشوار نیست. آنها میگویند، ایرانیها با کنار گذاشتن برنامه هستهای خود، رسیدن به خود اتکایی در 700 رشته علمی و صنعتی را فراموش کنند آنها حتی به بیماران ایرانی نیز رحم نکردند و برخلاف مقررات آژانس مانع تحویل سوخت
20 درصد به راکتور امیرآباد تهران شدند تا چند صد هزار بیمار ایرانی برای طول درمان خود مجبور به سفر به خارج از کشور شوند. سفری که با توجه به موانع و هزینههای اخیر در عمل، انجام شدنی نیست. جالب اینکه همزمان رژیم صهیونیستی به یک قدرت نظامی هستهای تبدیل شده است. این رژیم هنوز عضویت آژانس را نپذیرفته ولی برخلاف مقررات "ان. پی. تی" بخشی از اطلاعات ادعایی آمانو دبیر کل آژانس را در قبال برنامههای هستهای ایران به آن سازمان تحویل داده است! و دیگر اینکه اغلب کشورهای همسایه ایران در حال انعقاد قراردادهای ساخت تاسیسات هستهای با غرب هستند تا در تبانی محروم کردن ایرانیان از حقوق مسلم خود شریک شوند. ایران نباید خود را به موضوع ادعاهای مربوط به برنامه هستهای محدود نماید. باید موضوع را فراتر از این ادعاها و تهدیدها پیگیری کرد. آنها کتمان نکردهاند که میخواهند "بهار عربی" را به زمستان ایرانی تبدیل کنند. البته به خوبی میدانند که از سال 2001 میلادی استراتژی جنگ بیپایان، آنگونه که میخواستند نتیجه نداد. اکنون مردم مناطق اشغالی خروج نظامیان غربی را فریاد میزنند و مرزهای جنگی گذشته با ایران، به مرز توسعه و تجارت تبدیل شده است. در سوی دیگر بعد از هرگام دموکراتیک در کشورهای اسلامی، گام بعدی، حرکتی ضد صهیونیستی است. آخرین تبانیهای کشورهای عرب با آمریکا نیز به نتیجه دلخواه نرسیده و انقلاب ادامه دارد. هر چند که آمریکا و رژیم صهیونیستی در تلاشند تا با اقدامی دیگر، در مسیر اصلی آن انقلابها انحراف ایجاد کنند اما نباید فراموش کنند که ایران موضوعی متفاوت است. ایرانیها فقط به صرف وحدت داخلی، از هر توطئه و اقدام خارجی، سربلند بیرون آمدهاند. مهمترین مانع غرب در ادامه جنگ بیپایان خود، این است که اگر ایران هدف بعدی باشد، این بار جنگ "پایانی" خواهد داشت. پایانی که مدیریت آن دیگر در اختیار اشغالگران و متجاوزان غربی نخواهد بود.
*خراسان
روزنامه خراسان دریادداشت خود با عنوان "چرا احتمال حمله به ایران منتفی است؟"به قلم محمد سعید احدیان آورده است :آیا به ایران حمله می شود؟
این سوالی است که این روزها مکرر پرسیده می شود. پیش از پاسخ به این سوال خوب است به این پرسش پاسخ دهیم که با وجود تکراری بودن این قبیل تهدیدها دلیل این که افکار عمومی این بار این موضوع را جدی تر تلقی کرده اند چیست؟ سه دلیل می توان برای این سوال برشمرد: اول این که این بار خلاف گذشته احتمال حمله فقط به برخی تأسیسات هسته ای صلح آمیز ایران وجود داشت چرا که ایران در حال انجام یکی از مهمترین اقدامات برای دور از دسترس قرار دادن امکانات هسته ای اش از هر گونه تعرض نظامی با انتقال تأسیسات حساس خود به مجموعه غیرقابل نفوذ فردو است گر چه به دلایلی که ذکر می شود این احتمال دیگر منتفی شده است اما محتمل بودن حمله در آغاز، فضا را جدی تر از دفعه های پیشین می کند. دوم اینکه این بار جریان سازی رسانه ای - چه با منشاء واقعی و چه از ابتدا تبلیغاتی- بسیار پرحجم صورت گرفت. جریان سازی رسانه ای درباره ترور سفیر عربستان در آمریکا و گزارش کاملا غیرحقوقی آمانو بهترین مواد خام بود برای رسانه ها که بتوانند اخبار مربوط به احتمال حمله اسرائیل به تاسیسات هسته ای ایران را که یا واقعا درز کرده بود یا برای حساسیت سنجی ایران منتشر شده بود را به صورتی تاثیرگذار بزرگ نمایی کنند و سومین دلیل واکنش و موضع محکم و مقتدرانه مسئولان ایرانی است که باعث می شود افکار عمومی از این واکنش ها احتمال حمله را جدی برداشت کنند مسئولان ایرانی مجبور هستند به گونه ای موضع گیری کنند که اگر دشمن به نیت حساسیت سنجی شایعه حمله را مطرح می کند در محاسبات خودش به این نتیجه برسد که باید همه هزینه های محتمل را یکجا پرداخت کند، لذا موضع ایران باید به صورتی کاملا شفاف حد مقابله ایران را برای دشمن تبیین کند حتی اگر باور مسئولین ایرانی این باشد که احتمال حمله بسیارکم است و طبیعی است که روی دیگر این پیام به دشمن، جدی تر شدن احتمال حمله در افکار عمومی داخل است.
با این توصیف معتقدم به دلایل و شواهدی که ذکر خواهد شد اگر احتمال حمله ای مقطعی پیش از این وجود داشت اکنون این احتمال وجود ندارد:
1. توان نظامی ایران غیر از این که قابلیت های درخور توجهی دارد از یک ویژگی منحصر به فرد نیزبرخوردار است تسلیحات و توانمندی نظامی ایران بومی است و متناسب با موقعیت ژئوپلتیک ایران و نیازهای دفاعی مخصوص به خود طراحی شده است همین ویژگی باعث شده است که دشمن در مواجهه با ایران با احتیاط زیاد برخورد کند چرا که شناخت دقیقی از قابلیت ها وظرفیت های نظامی ما ندارد و نمی تواند ابعاد هزینه های برخورد نظامی با ایران را محاسبه کند به عنوان مثال دشمن می داند که ایران توان بستن تنگه هرمز را دارد- براساس گزارش مقام نظامی آمریکا در کنگره - اما نمی داند که آیا این توان به گونه ای هست که ناوهای آمریکایی را نیز غرق کند چرا که ممکن است ایران با توجه به اشراف به موقعیت منطقه تسلیحاتی مخصوص، تولید کرده باشد که قدرت دفاعی ناوهای آمریکایی برای رویارویی با آن ها آماده نباشند عدم توانایی در محاسبه هزینه های رویارویی نظامی با ایران به آمریکا این پیام را می دهد که نمی داند خطر بازی نظامی با ایران چقدر است.
۲ . برنامه ریزی چندبعدی آمریکا برای فضاسازی علیه ایران و وارد کردن فشار برایران حتی نتوانست برای تشدید جدی تحریم ها مانند تحریم بین المللی بانک مرکزی موثر واقع شود چرا که هم تهمت ترور سفیرعربستان در آمریکا حتی مورد تمسخر رسانه های آمریکایی قرار گرفت و هم گزارش آمانو باهمه تبلیغاتی که روی آن صورت گرفت به قدری غیرحقوقی بود که نتوانست جریانی قوی علیه ایران ایجاد کند. طبیعی است که در این فضا باید باور کنیم وزیر دفاع آمریکا موضع واقعی کشورش را اعلام کرد که : « حمله نظامی به ایران تبعات جدی دارد، برتحریم ها متمرکز می شویم»
3. نباید از این نکته مهم غافل شد که طرح ایجاد سپرموشکی یکی از راهبردهای مهم آمریکا برای زمینه سازی حمله به ایران است تا بدینوسیله یکی از سه محور اصلی مقابله نظامی ایران را کم اثر کند بدیهی است که این راهبرد هنوز فقط روزکاغذ است.
۴ . شرایط منطقه و دلمشغولی های گسترده ناشی از بیداری اسلامی از یک طرف باعث شده است آمریکا نتواند تمرکزش را برایران بگذارد چه برسد به حمله نظامی و از طرف دیگر رویارویی نظامی با ایران مشابه جنگ 33 روزه و 22 روزه جایگاه اسلام گرایان را در منطقه تقویت می کند موضوعی که با راهبرد اصلی آمریکا و اسرائیل تضاد کامل دارد.
۵ . واقعیت این است که در شرایط فعلی اقتصاد پاشنه آشیل غرب است ابعاد اقتصادی حمله نظامی به ایران به قدری گسترده است که می توان مدعی شد تنها همین دلیل کافی است که اطمینان داشته باشیم آمریکا و اروپا نه خود به فکر حمله به ایران می افتند و نه اجازه می دهند اسرائیل چنین فکری را در سربپروراند در این بحران اقتصادی که اروپا و آمریکا را به شدت به خود مشغول کرده است تصور اینکه شوک افزایش سرسام آور قیمت نفت که در کمترین حالت می تواند ناشی از بسته شدن تنگه هرمز به مدت طولانی باشد، چه بلایی بر سر اروپا و آمریکا می آورد، پشت هر سیاستمدار و تحلیل گر غربی را می لرزاند شاید این جمله رهبرانقلاب که پاسخ ایران به هرتجاوز و حتی تهدید به گونه ای خواهد بود که «متجاوزان را از درون متلاشی خواهد کرد» ناظر به همین مساله و بحران های اجتماعی و سیاسی ناشی از اعتراضات گسترده مردمی این کشورها خواهد بود که بی تردید تصمیم گیران غربی نیز نمی توانند این بحران ها را در محاسباتشان در نظر نگیرند و بعید به نظر می رسد به استقبال تجمعات خیابانی و بحران های اجتماعی خودساخته بروند.
۶ . برای دلیل انتشار خبر احتمال حمله موردی اسرائیل به تاسیسات هسته ای ایران می توان سه گمانه را مطرح کرد اول اینکه تمام این ماجرا جنگ روانی علیه ایران است دوم اینکه اسرائیل خودسرانه تصمیم حمله به ایران برای جلوگیری از غیرقابل دسترس شدن تاسیسات هسته ای ایران داشته است و آمریکا به دلیل مخالفت با این حمله احتمالی با درز دادن خبرش از یک طرف باعث جلوگیری از حمله اسرائیل شده و از طرف دیگر جو روانی سنگینی را علیه ایران آغاز کرده است سومین گمانه این است که انتشار این اخبار برای سنجش نوع واکنش احتمالی ایران و تصمیم گیری بعدی متناسب با آن توسط آمریکا و اسرائیل صورت گرفته است. تکلیف گمانه اول یعنی صرفا تبلیغاتی بودن ماجرا و نبود تصمیمی مبنی بر حمله که روشن است و فرض درستی گمانه دوم یعنی درز دادن خبر توسط آمریکا نیز به طور طبیعی احتمال حمله را منتفی می کند چرا که نشان دهنده مخالفت آمریکا با حمله و پیشگیری از آن توسط این کشور است و در صورت درستی گمانه سوم یعنی انتشار اخبار حمله به نیت حساسیت سنجی نیز باید گفت واکنش صریح، مقتدرانه و فراگیر مقامات ایرانی، به گونه ای بود که در محاسبات دشمن این اطمینان ایجاد شد که ابعاد واکنش نظامی ایران محکم، گسترده وغیرقابل پیش بینی خواهد بود و چون فرض این گمانه ارزیابی از واکنش ایران است در این حالت نیز نتیجه روشن است از مجموع بررسی این سه گمانه می توان این گونه جمع بندی کرد که در بدترین حالت اگر اسرائیل واقعا تصمیم به حمله نظامی به تاسیسات هسته ای ایران را داشته است این احتمال اکنون منتفی شده است.
۷ . از همه این دلایل مهمتر توجه به این نکته است که آنچه توسط مسئولین و رسانه های غربی مطرح شده است حمله همه جانبه و فراگیر به ایران نیست چرا که برای حمله فراگیر زمینه سازی های گسترده داخلی و بین المللی زیادی باید صورت گیرد که حتی نشانه ای از آن هم دیده نمی شود همه بحثی که برخی مطرح می کنند تنها حمله موردی به برخی تاسیسات هسته ای ایران توسط اسرائیل است ماهیت حمله موردی نیز به گونه ای است که باید ناگهانی و غیرمنتظره باشد تا هم ایران آماده دفاع و واکنش متقابل نباشد و هم ابعاد جهانی آن برای اسرائیل و آمریکا قابل کنترل باشد با این وصف همانطور که اشاره شد گر چه نمی توان مدعی شد که از ابتدا چنین مساله ای در دستور کار اسرائیل یا حتی آمریکا نبوده است اما می توان یقین داشت اگر بنا بود چنین حمله ای نیز صورت گیرد با علنی شدن موضوع قطعا منتفی شده است.
* مردم سالاری
روزنامه مردم سالاری درسرمقاله خود با عنوان "چقدر اجاره خانه می دهید؟ "به قلم حمیدرضا شکوهی آورده است:نمی دانم آیا مسوولا ن محترم از وضع اجاره خانه ها خبر دارند یا نه. می گویند خبر داریم و می گویند وضع بهتر شده و می گویند با به سرانجام رسیدن طرح مسکن مهر، مشکل اجاره نشین ها حل می شود.
اما مطابق مثل معروف«با حلوا حلوا گفتن، دهان شیرین نمی شود»، این حرف ها و وعده ها هم مشکل مستاجرها را حل نمی کند. فصل اجاره ها که معمولا از اواخر بهار شروع می شود و تا پایان تابستان ادامه دارد، اگر چه تمام شده و تعداد افرادی که به دنبال خانه اجاره ای هستند با فرارسیدن پاییز و زمستان و سپری شدن فصل جابه جایی ها، کمتر می شود، اما در جامعه امروز که تعداد اجاره نشین ها به ویژه در شهرهای بزرگ روزبه روز بیشتر می شود مشکلا ت اجاره نشین ها هیچ وقت تمام نمی شود.
به ویژه وقتی مصاحبه ای در روزنامه رسمی ارگان دولت با یک صاحبخانه منتشر شود که خانه اش را فقط با 140 هزار تومان(2میلیون تومان پول پیش و 80 هزار تومان اجاره ماهیانه) اجاره داده باشد. روزنامه دولتی ایران، دیروز مصاحبه ای در حجم یک صفحه با صاحبخانه اسفندیار رحیم مشایی رئیس دفتر حاشیه ساز دولت انجام داده که در آن مطالب فراوانی در مورد فضایل آقای رحیم مشایی گفته شده که ما را کاری با این مطالب نیست. فقط به عنوان یک اجاره نشین می خواهم بدانم خانه ای که آقای رحیم مشایی اجاره کرده در کدام نقطه از شهر تهران قرار دارد که با این مبلغ می توان آن را اجاره کرد؟ مثل قضیه قیمت گوجه فرنگی ای که چند سال پیش آقای احمدی نژاد گفته بود در محله ما ارزان تر است، ای کاش آقای رحیم مشایی هم بگوید خانه اش در کدام محله است که ما هم در آنجا خانه اجاره کنیم; که نه من، بلکه خیلی از همکاران ما مشتاق دانستن این موضوع هستند.
به راستی چرا در این محله ها خانه ای با این صاحبخانه ها گیر ما نمی آید تا مجبور نشویم هرسال برای اضافه کردن پول پیش خانه، وام های 5 میلیونی و 7 میلیونی و 15 میلیون تومانی بگیریم واز شکم خانواده بزنیم تا تمام درآمد ماهیانه حاصل از کار اصلی خود- نه بخشی از آن،همه آن را- برای تامین مسکن اجاره ای هزینه کنیم و برای گذران زندگی ماهیانه و تامین سایر هزینه ها، به شغل دوم و سوم روی نیاوریم؟ شاید هم همین صاحبخانه های مهربان و زندگی در همین خانه های اجاره ای ارزان موجب شده مسوولا ن خیلی موضوع افزایش بی رویه اجاره خانه را جدی نگیرند و درد واقعی اجاره نشین ها را درک نکنند.
* جام جم
روزنامه جام جم دریادداشت خود با عنوان "علی؛ دُردانه عالم" به قلم محمد صفری آورده است: نوشته را از گفتههای یک فرهیخته آغاز میکنم، از «جرج جورداق» مسیحیای که درباره علی (ع) گفته است، «ای روزگار کاش میتوانستی همه قدرتهایت را، و ای طبیعت کاش میتوانستی همه استعدادهایت را در خلق یک انسان بزرگ، نبوغ بزرگ و قهرمان بزرگ جمع میکردی و یک بار دیگر به جهان ما یک علی دیگر میدادی.»
و من مینویسم، علی سرچشمه همه خوبیهاست، خورشید چراغکی بیش نیست در مقابل علی.
امیر جانها، سّر عشق است، او با اسرار معشوق سروکار دارد. روزگار توان زاییدن او را ندارد.
طبیعت محصور جمال و کمال علی است. علی یکی است، همزادی ندارد. بیهماورد است. بیهمتاست.
دردانه عالم، از دل کعبه برون آمده است. علی مولود کعبه است. زاییده خانه حق است. باید باطن قبله را در مولود کعبه یافت. علی عاشق است. سرچشمه عشق هم، عاشق اوست. پروردگار به خود مینازد که علی دارد. فخر میفروشد.
در عالم هستی کسی یافت مینشود همچون علی بصیرت داشته باشد، زاهد و عارف باشد، عادل و قاهر باشد، عابد و عاشق باشد. کسی را سراغ دارید که در آن جایگاه والا و عرشی سر در چاه کند و به حال مظلومان عالم اشک بریزد؟!
به والله یافت نمیشود.
علی از دل کعبه آمد، در غدیر به ولایت رسید و در کوفه به رستگاری.
و باز دوباره غدیر و علی. یادآوری این روزها، تلنگری به من و توست تا به خود بیاییم، اگر میخواهیم یار علی باشیم، باید «مالک اشتر» آن یار سر به دار، باید همچون میثم تمار، خود را در علی غرق کنیم. باور علی با همه دشواریهایش، بیاستخاره و اما و اگر باید باشد.
شیعه علی بودن لاف زدن ندارد. هر سال غدیر که میآید، تجدید پیمانی است با ولایت، فردا عید ولایت امیر عاشقان است. اگر میخواهیم در جرگه عاشقانش باشیم. اگر میخواهیم مرید امیر مومنان باشیم، انتخاب باید کرد. کنار گود بمانیم یا کنار علی!
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ
عشقبازان چنین مستحق هجرانند
علی در ورود به خانه خداست، اذن ورود را باید از نجفاشرف گرفت. باید در آغاز به طواف بارگاه علی رفت آنگاه با حالی خوش، به طواف کعبه شتافت.
* شرق
روزنامه شرق درسرمقاله خود با عنوان "عید غدیر؛ تداوم عدالت و آزادی"به قلم فاضل میبدی آورده است:روزی که رسول خدا (ص) در واپسین لحظات بازگشت حاجیان در دو راهی محله جحفه (غدیر خم) آنجا که راه مردم مصر و عراق و حجاز از هم جدا میشد در میان حدود یکصد هزار نفر دست و بازوی علی(ع) را سخت فشرد و بالا برد و فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، نشانه اعتلای پرچم عدالت و آزادی و آزادگی بود. شاید کسانی که پس از فتح مکه برای حفظ منافع خود اسلام را پذیرا شدند و اجبارا سر تسلیم فرود آوردند؛ این اعتلا را نشانه فرو افتادن آرزوهای خود دانستند؛ چرا که فرهنگ اسلام از آن پس در تداوم راه علی علیهالسلام تجسم و تجسد مییابد و اگر در اینجا ولایت را از معنای عرفانی و باطنی عبور دهیم و به معنای سیاسی و سرپرستی جامعه بگیریم، که ظاهرا چنین است، باید داستان غدیر خم را همانند شبهای قدر مربوط به همه سال و همه بشریت بدانیم. عید غدیر خم شادمانی یک سالگرد نیست، چنانکه از آلبویه به این سو به آن پرداخته میشود. غدیر یعنی بازسازی اندیشه ناب اسلامی و احیای عدالت اجتماعی و شرافت آدمی. باید دید در جوامعی که غدیر را گرامی میدارند تا چه میزان به آرمانهای امام علی علیهالسلام پای بندند. آزادی، آزادفکری و حریت اعتقادی تا چه میزان پاس داشته میشود؟ حقوق آدمیان، به ویژه غیرمسلمانان در بلاد اسلامی، چگونه تعریف میشود؟ عهدنامه مالک اشتر تا چه حد به عنوان مرامنامه سیاسی و اجرایی دولتمردان و حکومتگران است؟ نامه حضرت علی به عثمان بنحنیف تا چه مقدار فراروی حاکمان است؟ شعار «اما اخلک فیالدین و اما نظیر لک فیالخلق» تا چه میزان عمل میشود؟ حساسیت و بیتحملی مسوولان تا چه میزان در حقکشیها بالاست بهگونهای که اگر نسبت به یک زن یهودی جفا شد، مرگ برای آنان زیبندهتر از زندگی باشد؟ و اگر مسوولی نسبت به بیتالمال مسلمین دستاندازی کرد، آتش چراغ عذاب برای انگشتانش افروخته شود و اگر خواسته شخصی خود را در پرتو اموال عمومی مطرح کند چراغ بیتالمال در حضورش خاموش شود. اینها و هزاران گفته دیگر شعار غدیر است. چراغ غدیر با خواندن چند شعر و کف زدن و مداحی کردن، جامعه دینی را تابان نمیکند. بزرگترین گناه نزد امام علی علیهالسلام عهدشکنی و دروغگویی بود. «ولا تقوین سلطانک بسفک دم حرام» خطاب به مالک: یکی از خونهایی که در اسلام بیجا ریخته شد سال هشتم بعد از هجرت بود، نقش امام علی در پیگیری آن در آنجا نمایان شد. داستان از این قرار بود، رسول خدا صلیالله علیه و آله که در سال هشتم هجرت مکه را گشود و قبایل مختلف، مهمتر از آن دو قبیله قریش و ثقیف اجبارا یا اختیارا اسلام را پذیرفتند، رسول خدا خالدبن ولید را که از نامیان شجاع مکه بود به سر وقت بنیحذیفه فرستاد، خالد به آنان گفت سلاحها را بیفکنید که مردم مسلمان شدهاند. یکی از کسان گفت: اگر سلاح بیفکنیم ما را اسیر کرده سپس گردن میزنند. کسان قبیله او گفتند سلاح را زمین بگذار همه سلاح خود را زمین گذاشتند، خالد دستور داد تا دست و پای برخی را بستند و عدهای از آنان را بکشت. خبر به رسول خدا رسید حضرت اندوهگین شد و فرمود: خدایا از آنچه خالد، پسر ولید کرد بیزارم. آنگاه علی را خواند و فرمود: به سوی بنیحذیفه بازگرد و از آنان تفقد کن و کسان کشتگان را خونبها بده. غرامتها را بپرداز. امام علی چنین کرده و از مردم دلجویی نمود، به سوی رسول خدا بازگشت، پیامبر فرمود: نیکو کردی و کاری بحق نمودی.
روز غدیر که به همراه طلوع تیغه آفتاب خورشید ولایت درخشید، تداوم عدالت و احسان و توحید و آزادی و رستگاری را خبر میداد و اینها روح و جوهر اسلام بود که پیامبر از سوی خداوند برای بشر ستمکش تاریخ نوید داده بود، اما چرا و چگونه مسلمانان، خط آفتاب غدیر را باعث اختلاف و تفرقه و توهین کردند و شیعه و سنی را در تاریخ در برابر هم قرار دادند به گونهای که سلطان محمود غزنوی دستور میداد بکش که شیعه است و سلطان حسین صفوی فرمان میداد بکش که سنی است و این تاریخ تلخ را برای ما آفریدند که باید عالمان دین- شیعه و سنی- داستان غدیر را بازخوانی کنند و این رویداد انسانی را از این تحریف و تفرقه درآورند. بازگو کردن بعضی از تاریخهای صدراسلام که در صحت آنها تردید است و کسانی جعل کردهاند تا تفرقه بیندازند و حکومت کنند، به صلاح جامعه مسلمین نیست و امروز شاهدیم که بعضی رسانهها و شبکههای ماهوارهای به عنوان دفاع از تشیع یا تسنن چه مطالب موهنی را بازگو میکنند و میپندارند که خدمت میکنند و کدامین دستگاه و ایستگاه ضد اسلام آنان را تقویت میکند که باید روشن شود؟ داستان غدیر، داستان کاهش رنج انسان است و این غدیر است که تجاوز به حقوق یک زن یهودی را که در پناه اسلام است تحمل نمیکند و جریان غدیر در حکومت امام علی(ع) که خود را نشان میدهد، دستاندازان به بیتالمال را پس از فروپاشی حکومت خلیفه سوم تحمل نمیکند و فرمان برمیآورد که غاصبان حقوق مردم دستکم باید از ریاست کنار روند و ثروتهای غصب شده به بیتالمال بازگردد، هر چند در کابین زنان رفته باشد. اصولا چرا باید بگوییم که پیام غدیر در 18ذیالحجهالحرام سال دهم شروع شد، باید گفت پیام غدیر در همان درهها و کوههای مکه که پیامبر اسلام فریاد آورد به خدای واحد روی آورید و از طاغوتهای انسانی یا دستساخته انسانی دست بشویید، آغاز شد. پیام غدیر روزی آغاز شد که پیامبر اکرم آل هاشم را گرد آورد و فرمود: کدامیک از شماها در نشر این پیام مرا کمک میکند تا بعد از من وارث و وصی من باشد. در آن جمع، یا به دلیل ترس یا به دلیل تردید کسی درخواست او را لبیک نگفت جز علیعلیهالسلام و پیامبر فرمود: این وارث و خلیفه من است؛ لذا علی(ع) پهلو به پهلوی پیامبر در شداید و ناهمواریها همه جا با او بود و لحظهای در این نصرت و مصاحبت تردید به خود روا نداشت. سزاوار است که در ایام غدیر، مفسران و تحلیلگران تاریخ، گذشته و حال مسلمین را به نقد گذارند و سزاوارتر اینکه در این کشور شیعی داستان مبعث، غدیر و عاشورا را از لایههای تحریف و خرافات به درآوریم و بنگریم که تا چه میزان حقیقت بعثت، غدیر و عاشورا جامعه ما را به عدالت و انسانیت به جلو برده است؟
*تهران امروز
روزنامه تهران امروز در یادداشت خود با عنوان "مماشات با انگلیس معنا ندارد "به قلم حجتالاسلام علیرضا سلیمی آورده است:انگلیس به صورت عیان در کار ایران شرارت میکند. از یک سو انگلیس دست به اقدام دور از انسانی راجع به باغ قلهک زده و درختان این باغ را از بین میبرد و از طرف دیگر راجع به شبهات حقوقی جدی که راجع به این باغ وجود دارد به هیچ وجه پاسخگو نیست. در عین حال بیبی سی به عنوان بنگاه سخنپراکنی انگلیس بعد از انفجار روز شنبه که تا حدی نیز طبیعی بود دست به طراحی یک فضای مسموم تبلیغاتی علیه کشورمان زد و تلاش کرد این حادثه را حمله موشکی یا انفجار شیمیایی نشان دهد. انگلیس از هر فرصتی برای نشان دادن عمق کینه و دشمنی خود با ملت ایران استفاده میکند.
در بحث گزارش اخیر آمانو هر چند آمریکا پرچم دار است اما انگلیس مانند حیوان دست آموز به دنبال آمریکا رفته و طوطی وار آنچه که مقامات کاخ سفید دیکته میکنند را تکرار کرده است. از طرف دیگر راجع به بحث بیداری اسلامی در منطقه این روباه پیر و مکار پیوسته به دنبال ایجاد شرارت است و تلاش میکند با ایجاد یأس و ناامیدی بیداری اسلامی در منطقه را با بن بست مواجه کرده و در کشورهای انقلاب شده نیز تلاش میکند تا دخالت کند.
در سه پرونده ویژه غرب علیه ایران یعنی حقوق بشر، تروریسم و انرژی هستهای آمریکا و رژیم صهیونیستی در قالب طراحی شده انگلیس حرکت میکنند. راجع به بحث هستهای نشانههای روشنی از شرارت انگلیسیها دیده میشود. این کشور هر جا توانسته
به صورت پیوسته در کار ملت ایران دخالت کرده است.
انگلیس پیر تصور میکند که هنوز قرون وسطی و ایران مستعمره آن هاست. آنان با این تصور تلاش میکنند در بزنگاهها ضربه خود را به ملت بزنند. شاید رویای شیرین امپراتوری بریتانیای کبیر برای آنها آنقدر جاذبه دارد که از این خواب خرگوشی و طولانی بیدار نشدند.
این در حالی است که ملت ایران طی 32 سال گذشته نشان داده که با تمام قوا جلوی زیادهخواهی آنان ایستاده است و همان طور که پیش از این آنان را از این کشور اخراج کردند همچنان این قدرت را دارند که این کار را انجام دهند. عملکرد بد انگلیس طی سالیان گذشته باعث منفور شدن آنان نزد ملت ایران شده است.انگلیس باید بداند که در ایران جایگاهی ندارد و نمیتواند به دنبال جایگاهی در افکار عمومی باشد.
یکی از نقطههای سیاه در کارنامه انگلیس فرقهسازی است که هنوز نیز ادامه دارد. جای پای این روباه پیر در مباحث عرفانهای کاذب و نوظهور دیده میشود. این کشور دنبال آن است که با ابزار جدید دست به فرقهسازی زند.
بنده به عنوان یکی از تهیه کنندگان طرح کاهش روابط با انگلیس روز گذشته نسبت به عملکرد هیات رئیسه راجع به در دستور کار قراردادن آن اعتراضکرده و تذکر دادم. از نظر نمایندگان تهیه کننده این طرح، نباید این همه در کمیسیونهای مختلف خاک بخورد. چرا باید مدت مدیدی از این طرح بگذرد و هنوز برای تصمیمگیری نهایی ارائه نشده باشد.
قاطبه نمایندگان مجلس شورای اسلامی آمادگی دارند با این طرح به صورت جدی و قاطع برخورد کنند. مماشات و ترحم به موجودی که جوهره وجودی آن همذات شرارت است، معنا و مفهومی ندارد.
* حمایت
روزنامه حمایت دریادداشت خود با عنوان "دلالی آقای رئیس جمهور؟" آورده است:باراک اوباما رییس جمهور آمریکا سفری 9 روزه را به شرق آسیا و اقیانوس آرام آغاز کرده است. براساس گزارشهای منتشره هدف وی از این سفر حضور در نشست سازمان همکاریهای اقتصادی آسیا، اقیانوس آرام (آپک) در هاوایی، حضور در اجلاس آسه آن در اندونزی و دیدار از استرالیا برای تشدید نظامیگری تشکیل اعلام شده است. هرچند که ارتقای روابط دو جانبه با کشورها، بیان نقش و جایگاه آمریکا در معادلات جهانی، نظامی گری برای توسعه حضور نظامی آمریکا در سراسر جهان از جمله محاصره چین و... از اهداف سفرهای اوباما به ویژه به شرق بوده اما رفتارها و مواضع وی نشانگر اصلی دیگر است. اصلی که موجب شده تا رییس جمهور آمریکا به یک تاجر تنزل کرده تا پیش از هر چیز وی را به جمع آوری کمکهای اقتصادی برای خروج آمریکا از بحران اقتصادی وادار سازد.
آمریکا در صحنه داخلی با بحران شدید اقتصادی مواجه است که نتیجه آن نیز شکل گیری قیام ضد نظام سرمایه داری با نام جنبش ضد وال استریت میباشد با توجه به پیامدهای سنگین این اعتراضها و بحران شدید اقتصادی برای حیات سیاسی اوباما، وی محور سفرهای خارجی خود را یافتن منافع اقتصادی قرار داده است. این رویکرد در دو محور قابل مشاهده است.
نخست آنکه اوباما در نشست گروه 20 و سپس آپک و آسه آن رسما خواستار همگرایی کشورها به ویژه کشورهای شرقی برای کمک به اقتصاد جهانی از جمله اقتصاد آمریکا شد. وی در سخنرانیهای خود با گره زدن اقتصاد آمریکا به اقتصاد جهانی چنان وانمود ساخته که کمک جهانی به حل مشکل اقتصادی آمریکا برابر با حل بحران سراسر جهان است. مواضع اوباما هرچند در ظاهر برگرفته از قدرت اقتصادی آمریکا بوده اما در عمل نشانه تزلزل اقتصادی آن است که اوباما را به التماس از جهانیان برای کمک اقتصادی به آمریکا وادار ساخته است.
دوم آنکه اوباما نقش دیگر خود را در قالب فروشنده سلاح ایفا میکند. هرچند که در سفرهای اوباما وی قرارداد نظامی چندانی امضاء نکرده اما در عمل وی با مواضع خود علیه چین این سیاست را اجرا کرده است. وی با بیان ادعاهایی علیه نظامی گری چین و نیز تحریک کشورهایی مانند کره جنوبی، ژاپن، فیلیپین، اندوزی، مالزی، ویتنام و... برای سهم خواهی از دریای چین، در کنار اعلام خبر استقرار نظامیان آمریکا در استرالیا عملا منطقه را در شرایط رقابت تسلیحاتی قرار داده است. رقابتی که میتواند درآمدهای سنگین را برای آمریکا به همراه داشته باشد. به عبارت دیگر می توان گفت که اوباما نقش دلال اسلحه را در لوای مواضع دیپلماتیک ایفا میکند تا از آن جهت تامین بخشی از هزینههای اقتصادی آمریکا استفاده کند.
براین اساس میتوان گفت که باراک اوباما اکنون نه در نقش یک دیپلماتیک بلکه در قالب یک تاجر و دلال اسلحه سفر دورهای خود را اجرا میکند تا شاید بتواند تا حدودی از بحران اقتصادی آمریکا بکاهد. هرچند که وجود قدرتهایی مانند چین و نارضایتی افکار عمومی شرق از آمریکا، موانعی برای تحقق این سناریوهای اقتصادی اوباما میباشد.
* دنیای اقتصاد
روزنامه دنیای اقتصاد درسرمقاله خود با عنوان "سود بانکی غیر تعادلی و اثرات آن"به قلم مهران دبیرسپهری آورده است:شورای پول و اعتبار با پیشنهاد بانک مرکزی مبنی بر افزایش سود بانکی مخالفت کرده است. اگر چه این امکان وجود دارد در تصمیم خود تجدید نظر کند، اما واقعیت آن است که در این خصوص بانک مرکزی نمیتواند خود را بیتقصیر بداند؛ ... زیرا عملکرد این نهاد بوده که ضرورت افزایش سود بانکی را ایجاد کرده است. بنابراین بانک مزبور در همه اثراتی که بر تصمیم شورای پول و اعتبار مترتب میشود، مسوولیت دارد حتی اگر برخلاف رای این بانک باشد. اینکه تعیین سود بانکی غیرتعادلی، امری خسارت بار میباشد بارها توسط دنیای اقتصاد بررسی شده است. ولی از آنجا که مشکل مزبور هنوز پابرجا است، ضرورت ایجاب میکند که همچنان به این موضوع مهم پرداخته شود. به همین دلیل در اینجا 13 اثری را که تعیین غیرتعادلی سود بانکی بر اقتصاد کشور میگذارد، مورد اشاره قرار میدهیم تا تصمیمگیران ذیربط به اهمیت نقش خود با وقوف بیشتری بنگرند.
1- تعیین غیرتعادلی سود بانکی موجب افزایش تقاضای غیرموثر برای پول شده و امکان کاهش رشد نقدینگی برای مهار تورم را مشکلتر میکند.
2- به دلیل ایجاد صف تقاضا، فساد در سیستم بانکی امکان وقوع پیدا خواهد کرد. در واقع در موارد قابل توجهی، محتملا ضوابط جای خود را با عوامل دیگری عوض میکند.
3- عدم رغبت دریافتکنندگان تسهیلات بانکی به بازپرداخت دیون خود؛ زیرا درآمد ناشی از عدم بازپرداخت دیون، بیش از سود بانکی پرداختی خواهد شد؛ بنابراین افزایش مطالبات معوق بانکی نتیجه دیگر این اقدام خواهد بود.
4- کاهش نرخ سود بانکی در شرایط تورمی باعث افزایش رانتجویی از این محل شده و به دنبال آن، کمیابی نقدینگی شدت میگیرد و بسیاری از نیازمندان واقعی از تسهیلات، بیبهره میمانند.
5- کاهش کارآیی و بهرهوری بانکها با پنهان شدن نقایص مدیریتی به دلیل عرضه پولهای انتشار یافته بانک مرکزی. در صورتی که اگر تقاضای پول متعادل باشد، محتملا از تمایل بانک مرکزی به نشر پول کاسته خواهد شد.
6- تضعیف امر خصوصیسازی؛ زیرا برای شکلگیری بخش خصوصی کارآمد لازم است قیمت نقدینگی به اندازهای باشد که به همه تقاضاها به راحتی پاسخ داده شود. در صورتی که هر کالایی که یارانهای شود از دسترس عموم خارج خواهد شد.
7- اثرات ضد توسعهای با ظلم به سپردهگذاران بانکی که نوعا از قشر متوسط به پایین جامعه هستند. از آنجا که توسعه اقتصادی با رهایی اقشار فوق از فقر نسبی ارتباط مستقیم دارد، بنابراین اخذ یارانه تسهیلات بانکی از آنها برخلاف الزامات توسعه و پیشرفت کشور خواهد بود.
8- کاهش نسبت پسانداز ملی به تولید ناخالص داخلی به دلیل دامن زدن به آتش مصرفگرایی. در این شرایط بانک مرکزی دچار توهم کم کاری شده و بر عرضه بیپروای پول میافزاید.
9- اثر دیگر تعیین غیرتعادلی سود بانکی، عدم تخصیص بهینه تسهیلات است. زیرا قرار بر این است که فقط تولید سودآورتر به تسهیلات بانکی دسترسی داشته باشد.
مثلا فرض کنید سرمایهگذاری برای تولید کود شیمیایی 20 درصد سود داشته ولی برای ایجاد کارخانه ماکارونی 15 درصد سود قابل انتظار داشته باشد. حال چنانچه سود تعادلی، 18 درصد بوده ولی با دستورات غیرمنطقی به 12 درصد کاهش یابد در این صورت هر دو سرمایهگذار فوق، در صف تقاضای تسهیلات، پشت در بانکها خواهند ایستاد؛ بنابراین این موضوع باعث میشود تعداد کارخانههای ماکارونی کشور به طور غیرمنطقی افزایش یابد.
10- کاهش رغبت به سرمایهگذاری، زیرا متلاطم شدن بازارهای مختلف در اثر کاهش جاذبه سپردهگذاری در بانکها (بهویژه سپردههای سرمایهگذاری بلندمدت) سیگنالهای منفی به سوی سرمایهگذاران ساطع میکند.
11- چند نرخی شدن ارز یکی از آثار متلاطم شدن بازار ارز بوده که خود فسادآور است.
12- تشویق قانون گریزی در جامعه به دلیل عدم تمکین در برابر ماده 92 قانون برنامه پنجم توسعه.
13- شتاب در افزایش نرخ تورم به دلیل افزایش تقاضاهای مصرفی یکی دیگر از آثار سود غیر تعادلی سپردههای بانکی است. تورم آنچنان برای برخی، عادی شده است که وقتی در خصوص این معضل مورد پرسش قرار میگیرند، با اعلام این که تورم یک مشکل مزمن است از زیر بار مسوولیت آن شانه خالی کرده و حل آن را به آیندهای نامعلوم احاله میدهند. یا یکی از اقتصاددانان گفته، تورم چیز خیلی ترسناکی نیست که ذهن خود را به آن مشغول داریم. در صورتی که اگر چشم بصیرت باشد، ناهنجاریهایی که مولود تورم است اتفاقا ترس و وحشت هر بیننده ای را برمیانگیزد.
در این خصوص میتوان قاطعانه گفت که اگر در 22 سال گذشته کشورمان دچار تورم نبود هماکنون مشکلی به نام بیکاری وجود نداشت و بانک مرکزی با عملکرد خود در این 22 سال، مسوول تام و تمام بیکاری موجود در کشور است اگرچه بعضی سعی میکنند بیکاری را به بالا بودن نرخ موالید در دهه 60 نسبت دهند و مسوولیت خود را در پشت آن پنهان کنند.
به عبارت دیگر تورم، امالمشکلات است و برای جبران عقبماندگیهای کشورمان نسبت به کشورهای صنعتی راهی بهتر از این نیست که تورم صفر را هدفگذاری کنیم. به عبارت دیگر ایران هماکنون همه مولفههای یک جهش اقتصادی را دارد به جز مولفه ثبات قیمتها.
ضمنا اجرای هدفمندی یارانهها نباید مجوزی برای عدم مهار تورم باشد. زیرا تجربه دیگر کشورها نشان میدهد رکود ناشی از کاهش تورم، ظرف یکی دو سال از بین میرود، در حالی که کمکی بزرگتر و موثرتر از مهار تورم برای تولید و تولیدکننده وجود ندارد. ضمن آن که اگر بانک مرکزی به این نتیجه برسد که باید تورم را مهار کند، در آن صورت از آنجا که ما هنوز در سازمان تجارت جهانی عضو نیستیم، میتوانیم برخی اقدامات حمایتی از تولید را به عمل آوریم. در هر صورت اگر به جدول نرخهای تورم کشورها نگاه کنید با احتمال بالایی میتوانید وضعیت بینظمی، فساد و بهرهوری پایین را از روی نرخ تورم هر کشور برآورد کنید.
نتیجه آن که بانک مرکزی باید با مهار تورم، زمینه کاهش سود بانکی را فراهم نماید که با این کار کمک بزرگی به امر تولید در کشور خواهد کرد.
اما تا آن زمان، امیدواریم اعضای شورای پول و اعتبار، به نص صریح قانون در خصوص تعیین تعادلی سود بانکی عمل کرده و با این کار، روحیه قانونمداری در کشور را تقویت کنند و باید دانست جلوی ضرر، هر زمان گرفته شود حتی اگر تنها یک ماه به پایان سال مانده باشد موجب انتفاع خواهد بود.
* ابتکار
روزنامه ابتکار درسرمقاله خود با عنوان "امسال بنا بود جهاد اقتصادی باشد یا...؟! "به قلم غلامرضا کمالیپناه آورده است:جراحی بزرگ اقتصاد ایران در طی یک سال گذشته پیامدهای خوش و ناخوشی داشته است. از نتایج ارزنده و مثبت حذف یارانهها کنترل بریز و بپاشها در مخارج زندگی و منابع ملی، از نان گرفته تا انرژی، دستکم در نزد اکثریت مردم و وادارشدن به کنترل حساب دخل و خرجشان بر اثر جبر قیمتها بوده است؛ برای نمونه مردم در خرید و مصرف نان، دقت بیشتری به خرج میدهند و دورریز این نعمت ارزشمند و برکت سفرهها خیلی کم شده است. نه اینکه کیفیت نان بهتر شده باشد، بلکه قیمت آن چنان سرسامآور شده که مردم دیگر حاضر نیستند تکهای از آنرا دور بیندازند و همه اجزای برشته و خام آنرا به انبار معده خود و عیال و فرزندان میریزند تا روز را به شب برسانند.
رهبر انقلاب با آگاهی از عواقب ناگوار این جراحی دردناک و خونریز اقتصادی، امسال را بهدرستی بهنام «جهاد اقتصادی» نامیدند. البته ایشان هر سال را به نامی میخوانند و انتظار هم میرود که بیشترین تلاشها در همان جهت صورت گیرد. اما واقعیت این است که در ابتدای هر سال، سردر ادارات، سازمانها، وزارتخانهها و شرکتهای دولتی و شبهدولتی، به تابلوها و پردهنوشتههایی مزین میشود که صرفاً با اقدامی ریاکارانه و صوری میخواهند وانمود کنند که به فرمایش و دغدغه رهبر خود اهمیت دادهاند. خوشبختانه اولین منتقد چنین رویکردهای تبلیغاتی صرف و ظاهرسازیها، خودِ رهبری بودند. ایشان در روزهای آغازین سال، در جمع مردم مشهد به انتقاد از اقدامات بیحاصل و خرجتراشیهای غیرضروری پرداختند. انتظار چنین بود که دستگاهها و مسئولانی که ادعای ولایتمداریشان گوش فلک را کر کرده است، به نگاه و نگرانیهای ولی فقیه توجه بیشتری کنند.
در مجلس کمیسیونی در همین راستا شکل گرفت؛ ولی تا کنون از آن بخاری بلند نشده است. در نهادهای دولتی هم روزبهروز خردهاطلاعاتی درز میکند که نشانگر مسابقه پارهای از کارکنان و مسئولان در رکوردشکنی قلهی اختلاسهاست. در استانداریها، بانکها و سازمان بازنشستگی و... روزبهروز تلاش وافر برای مالاندوزی از کیسه بیتالمال، نُقل محافل و نَقل رسانهها و مطبوعات شده است.
قطعاً اگر مصلحت اشخاص و گروهها در میان نبود، هماکنون آمار مبهوتکنندهای از سوءاستفادههای مالی در سطح رسانهها مطرح بود. اکنون هم تنش ناخوشایندی میان دولتیان و منتقدان آنان در سایر قوا صورت گرفته است که نتایج ناگواری در پی دارد. از یکطرف منتقدان دولت، اطرافیان رئیسجمهور را به سوءاستفادههای اقتصادی کلان متهم میکنند و منسوبان و منصوبان یاران نزدیک آقای احمدینژاد را عامل و آمر اختلاسهای بزرگ کنونی بهشمار میآورند. از آنطرف هم رئیسجمهور هشدار میدهد که اگر کمتر از نیمی از اطلاعاتش را آشکار و فاش کند، منتقدانش باید به دنبال سوراخموش بگردند. او به مخالفان خود پیامهای ناخوشایندی میدهد و میگوید اگر لازم باشد، باز انتحاری به خط خواهد زد.
در میان این شلوغیها و عمل و عکسالعملها، احتمالاً باندهای زیرک در حال باربستن خود از اموال مردم هستند. اکثریت مردم هم که دستشان به جایی بند نیست، فقط به تماشای وضع موجود نشستهاند و از شنیدن ارقام نجومی اختلاسها دهانشان باز میشود. بسیاری تعجب میکنند که سختگیرترین بانک در ارائه وام ازدواج به جوانان تهیدست، یعنی بانک صادرات، چگونه در دادن وامهای صد یا هزارانمیلیاردی اینگونه سهل میگیرد؟ اصلاً برای بسیاری از مردم این سؤال پیش آمده که مگر بنا نبود امسال، سال «جهاد اقتصادی» باشد، پس چه شده که به «جهاد اختلاسی» تبدیل گشته است؟
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com