كيهان
«شكست در بن بست» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن ميخوانيد:
اعمال
دور جديدي از تحريمهاي يك جانبه اتحاديه اروپا عليه 92 مقام ايراني به
بهانه آنچه «نقض حقوق بشر» خوانده شده علامتي است از اينكه غرب قادر به
ايجاد هيچ نوعي از خلاقيت و ابتكار عمل در راهبرد ضدايراني خود نيست و
بنابراين همچنان ترجيح ميدهد به اقدامات سمبليكي بسنده كند كه بي شك هچ
آسيبي به ايران نميزند اما براي اعتبار و آبروي كشورهاي غربي گران تمام
خواهد شد.
مكانيسم تحريم به عنوان يك گزينه براي تغيير محاسبات
استراتژيك ايران در برنامههاي هستهاي و منطقهاي عمري طولاني ولي در
مقابل، دستاوردهايي بسيار اندك دارد.
آمريكاييها از سال 58 اعمال
تحريمهاي يك جانبه عليه ايران را آغاز كردند. از سال 2006 به اين سو،
شوراي امنيت وارد اين معركه شد و از آن تاريخ تا كنون 6 قطعنامه عليه ايران
صادر شده كه 4 فقره از قطعنامهها تحريمي است. آمريكا و اروپا هم بويژه از
سال 2009 به اين سو مكرراً تلاش كردهاند با تصويب قوانين جامع و بعد
اعمال تحريمهاي يكجانبه بر مبناي آنها، به قول خودشان ضعفهاي قطعنامههاي
شوراي امنيت را جبران كرده و فشار بيشتري بر ايران وارد كنند.
در
كنار همه اينها، آمريكاييها در 3 سال گذشته تلاشي همه جانبه و بسيار وسيع
براي وادار كردن بخشهاي خصوصي و دولتي كشورهاي ديگر جهان به محدود كردن
تجارت خود با ايران را آغاز كردهاند كه هدف اعلام شده آن قطع دسترسي ايران
به نهادهاي ارائه دهنده خدمات پولي و مالي بين المللي و در نتيجه منزوي
كردن آن از فرآيندهايي است كه امروزه براي توسعه اقتصادي ضروري محسوب
ميشود. از زمان انتخابات رياست جمهوري سال 88 به اين طرف، يك فاز ديگر هم
به اين فرآيند چند لايه اضافه شده است و آن اعمال تحريمهايي عليه برخي
نهادها و افراد ايراني به بهانه چيزي است كه غربيها آن را «نقض حقوق بشر»
مينامند.
تا امروز ابتدا آمريكا و بعد اروپا -به دنبال آن- چند ده
نفر از مقامهاي ايراني را در فهرست منع رواديد خود قرار داده و گفتهاند
كه حسابها و اموال متعلق به اين افراد در خاك خود را هم بلوكه خواهند كرد.
آخرين مورد از اين قبيل اقدامات در روز دوشنبه انجام شد و اتحاديه اروپا
اعلام كرد كه 29 مقام ايراني را كه نام آنها هنوز اعلام نشده به فهرست
تحريمهاي خود اضافه ميكند. منابع غربي ساعتي بعد از اعلام اين خبر نوشتند
كه نام وزراي اطلاعات، كشور و ارشاد ايران هم در اين فهرست قرار دارد.
تا آنجا كه به برنامه هستهاي ايران مربوط ميشود تحريم همواره دو هدف مشخص داشته است:
1-
كند كردن روند برنامه هستهاي ايران از طريق محدود كردن منابع مالي تغذيه
كننده اين برنامه و همچنين قطع دسترسي ايران به بازارهاي تامين كننده قطعات
و كالاهاي هسته اي.
2- افزايش اختلاف در داخل ايران هم در بين
مسئولان و هم ميان مردم و مسئولان درباره ميزان هزينهاي كه پرداخت آن براي
تداوم برنامه هستهاي ايران، منطقي است.
طرف غربي همواره تصور
ميكرده است كه اگر بتواند تحريمها را اولاً به طور مستمر، ثانياً با
اجماع گسترده، ثالثاً از حيث محتوا به طور هوشمند، رابعاً در مدت زماني
طولاني و خامساً در تركيب با مجموعهاي مكمل از اقدامات سياسي، رسانهاي و
اطلاعاتي اعمال كند حتماً قادر خواهد بود در محاسبات راهبردي ايران درباره
برنامه هستهاي اش اثر بگذارد.
اكنون بيش از 5 سال از عمر اين
راهبرد ميگذرد و هيچ كدام از اهدافي كه آمريكاييها تصور ميكردند بالاخره
زماني به آن دست خواهند يافت محقق نشده است. نه فقط محاسبات راهبردي ايران
درباره برنامه هستهاي و منطقهاي اش تغيير نكرده بلكه دورنماي اين تغيير
محاسبه نيز كاملاً تاريك شده است طوري كه اكنون برخي از متحدان آمريكا در
اروپا و آسيا عميقاً به اين نتيجه رسيدهاند كه انتظار براي تاثيرپذيري
ايران از تحريمها و متوقف شدن برنامه هستهاي ايران از اين طريق وقت تلف
كردن است. بنابراين دريچه اعمال تحريم عليه ايران از خلال بحث هستهاي در
حال بسته شدن به نظر ميرسد و اگرچه يوكيا آمانو مامور شده با تمركز مجدد
روي بحث مطالعات ادعايي در اجلاس آينده شوراي حكام به فرآيند سندسازي عليه
ايران رنگ و بويي تازه بدهد ولي به نظر نميرسد شوراي امنيت و كشورهاي
اعمال كننده تحريمهاي يك جانبه عليه ايران چيزي بيش از آنچه تا به حال رو
كردهاند در چنته داشته باشند. اكنون نه برنامه هستهاي ايران كند شده و نه
اختلافهاي سياسي و اجتماعي حادي در داخل كشور در اثر تحريمها بروز كرده
است. تحريمها ويژگي شوك آور خود را از دست دادهاند، عملاً اجرا نميشوند،
در مواردي كه اجرا ميشوند به راحتي دور ميخورند و در مواردي هم كه
واقعاً اثر ميكنند اثر آنها بسيار ناچيز است.
خراسان
«تعطيلي
پنج شنبه مدارس و ضعف نظام آموزشي در ترويج فرهنگ کار» عنوان يادداشت
روزنامه خراسان به قلم فاطمه توانا علمي است كه در آن ميخوانيد:
ديروز
که با يکي از اعضاي کميسيون آموزش درباره تعطيلي روز پنج شنبه صحبت
ميکردم، او ميگفت: «بازخوردهايي که تاکنون در زمينه تعطيلي روز پنج شنبه
مدارس ابتدايي و برخي مدارس راهنمايي و دبيرستان در ميان فرهنگيان، خانواده
دانش آموزان و اولياي مدارس ايجاد شده حاکي از نارضايتي و نگراني آنها از
افت تحصيلي دانش آموزان در اثر اجراي اين طرح است.» او ميگفت: «ما منتظر
جمع بندي اين نظرات هستيم تا دوباره آن را در دستور کار قرار دهيم.» يک
مسئول نيز درباره اين طرح ميگفت: «تعطيلي پنج شنبه دبستانها که سراسري
شده و امکان لغو آن ضعيف است اما درباره تعطيلي مدارس راهنمايي و دبيرستان
شنيده ايم که دستوري از سوي مسئولان درباره لغو آن صادر شده و قرار است اين
تعطيلي در راهنمايي و متوسطه لغو شود.»
بارها درباره تعطيلي روز
پنج شنبه مدارس گزارش و يادداشت نوشته شده اما آن چه ما را ناچار به نوشتن
در اين باره کرده است نظر عضو کميسيون آموزش و گفته مسئولي است که خبر از
احتمال لغو تعطيلي روز پنج شنبه مدارس راهنمايي و دبيرستان داده است. گفته
عضو کميسيون آموزش به اين دليل قابل توجه است که حدود ۶ ماه، يعني درست از
زماني که طرح تعطيلي روز پنج شنبه در دبستانها از ابتداي امسال به صورت
داوطلبانه اجرا شد، بررسي اين طرح در دستور کار کميسيون قرار گرفت و بارها
اذعان شد که اين برنامه معايب بسياري دارد و نظر مخالفان اين طرح و
نظرسنجيهايي که در اين باره انجام شده مورد بررسي قرار گرفت و حتي اعلام
شد که علاوه بر خانوادهها بخشي از فرهنگيان و اولياي مدارس هم مخالف اجراي
اين طرح هستند و آن را براي نظام آموزشي آسيب زا ميدانند اما در نهايت
حرف آموزش و پرورش بر همه اين بررسيها چربيد و در نهايت نه تنها اين طرح
در دبستان اجرا شد که دامنه شمول آن به راهنمايي و دبيرستان نيز کشيده شد.
به
اين ترتيب بازخورد آن از همان ابتدا پيدا بود، بنابراين به نظر ميرسد که
بررسي مجدد اين طرح که از همين حالا ميتوان نتيجه آن را حدس زد، بازي با
افکار عمومي و ايجاد نگراني و دلواپسي در خانواده هاست. چرا که اين طرح به
صورت سراسري در دبستانهاي دولتي در حال اجراست و لغو آن که در مرحله
داوطلبانه عملي نشد در حال حاضر غيرممکن مينمايد و حتي گفته آن مسئول مبني
بر دستور براي لغو تعطيلي روز پنج شنبه مدارس راهنمايي و دبيرستان به نظر
ميرسد دور از ذهن باشد.
اما نکته دوم در اين زمينه دوگانگي است که
در اجراي اين طرح در آموزش و پرورش وجود دارد و مشکلات متعددي را پيش روي
خانوادهها قرار داده است چرا که در حال حاضر به غير از دبستانهاي دولتي
که به صورت سراسري طرح در آن اجرا ميشود، در مدارس غيردولتي در ۳ مقطع
تعدادي از مدارس تابع اين طرح هستند و آن را اجرا ميکنند و تعدادي از
مدارس اين طرح را اجرا نميکنند و اين مسئله باعث بي نظمي در برنامههاي
درسي (که طبيعتا بايد يکسان باشد) و برنامههاي آموزشي و فوق برنامه ايجاد
کرده است و وزارت آموزش و پرورش بايد پاسخگوي آن باشد. نکته سومي که در اين
زمينه وجود دارد و از روزهاي اول بازگشايي مدارس تاکنون پيامهاي زيادي
نيز در اين زمينه به روزنامه خراسان ارسال شده است، نيمه تعطيل بودن روز
چهارشنبه و تعطيلي زودهنگام دانش آموزان ابتدايي در اين روز به عنوان آخرين
روز هفته است.
در اين روز دانش آموزان يک ساعت زودتر از روزهاي
عادي تعطيل ميشوند و عملا تعطيلي ۲ روز آنها با تعطيلي يک ساعت زودتر
دانش آموزان آغاز ميشود. اين در حالي است که هدف اين نوع برنامه ريزي مشخص
نيست و عملا دانش آموزان در سايه اين برنامه ريزي آموزش و پرورش به جاي
علم آموزي، تحقيق و پژوهش، کمتر کار کردن و بنا به گفته يک مادر تنبلي را
ياد ميگيرند. به هر حال دانش آموزان در سال جهاد اقتصادي به جاي مفاهيم
کار و تلاش بيشتر و همت مضاعف با تعطيلات روز پنجشنبه يک ساعت زودتر تعطيل
شدن در روز چهارشنبه تعطيلي در سرما و گرماي هوا و... آشنا ميشوند و همه
اينها براي نظام آموزش و پرورش آسيب زاست و شخص وزير بايد به تمام
پيامدهاي آن پاسخگو باشد.
جمهوري اسلامي
«قصه پرغصه گراني» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
گفتن
و نوشتن و فغان از گراني ديگر ملال آور شده است به همان اندازه كه خود اين
پديده تلخ و دشوار است؛ اما چه ميشود كرد غير از همين گفتنها و
نوشتنها؟ گرچه تنها چيزي كه در هر بار تكرار اين قصه پرغصه تغيير ميكند،
قيمتهايي هستند كه ديگر اين اواخر روزانه بالا ميروند و گاه ساعتي! ولي
ريشهها و علتها همانهايي هستند كه هميشه بودهاند و اتفاقاً چاره و علاج
هم هماني است كه كارشناسان و ناظران و دلسوزان بارها و بارها گفتهاند اما
دريغ از گوش شنوا.
داستان گرانيهاي چند ماه گذشته به نظر ميرسد
اكنون سمت و سوي ديگري پيدا كرده است و اگر تا پيش از اين در برابر انتقاد
افكار عمومي و رسانهها از افزايش قيمتها، مسئولان امر از راه حلهاي
كوتاه مدت و برنامه ريزيهاي ضربتي براي مهار موج گراني سخن ميگفتند چند
سالي است كه اساساً اين انتقادات پاسخي از جنس انكار دريافت ميكنند و اگر
در معدود مواردي هم گراني از بيخ و بن انكار نميشود، علت العلل آن احاله
به غيب و دستهاي پشت پرده و دسيسههاي دانه درشتها ميشود و آدرسي مييابد
از جنس ناكجاآباد جغرافياي تاريخ!
در اين ميان، مردمي ميمانند
مبهوت و مستأصل كه با افزايش هفته به هفته قيمتها چه كنند؟ عدهاي كه در
ابتداي توزيع يارانههاي نقدي دل به اين 45 هزار تومان خوش كرده بودند
امروز با گوشت و پوست و استخوانشان معناي انذارهاي كارشناساني را درك
ميكنند كه قدرت خريد اين مبلغ ناچيز را رو به افول پيشبيني ميكردند و
هشدار ميدادند كه در آيندهاي نه چندان دور اين 45 هزار تومان به مبلغي
بسيار كمتر كاهش مييابد البته نه در ظاهر بلكه از لحاظ قدرت خريد.
حال
امروز همان موعد است چرا كه با انتشار آمارهاي رسمي از تورم كه اين شاخص
را براي نيمه نخست سال حدود 3/18 درصد اعلام كردهاند، به راحتي ميتوان
محاسبه كرد كه قدرت خريد 45 هزار تومان يارانه نقدي در شهريور سال 90 نسبت
به شهريور سال 89 حدود 18 درصد كمتر شده است. به عبارت ديگر با 45 هزار
تومان 18 درصد كمتر از سال قبل ميتوان خريد كرد.
اين محاسبه
سرانگشتي بدون در نظر گرفتن برخي اخبار نيمه رسمي است كه تورم شهريور ماه
امسال را نسبت به مرداد ماه همين سال بالغ بر 28 درصد محاسبه و اعلام
ميكنند.
موضوع نگران كنندهتر در اين محاسبات اين است كه براساس
شواهد و قرائن و مستندات موجود، بار اصلي اين تورم نيز بر دوش كالاها و
خدمات پرمصرف جامعه مانند پوشاك، لوازم التحرير، مواد خوراكي و... است؛
مواردي كه به تنهايي سهمي حدود 30 درصدي در محاسبه شاخص تورم دارند.
اين
درحالي است كه به گفته مسئولان، مسكن و هزينه تأمين آن طي ماههاي اخير،
افزايش چشمگيري نداشته است تا بتوان نرخ فزاينده تورم را ناشي از آن دانست،
گرچه شاخص اجاره بهاي مسكن از افزايشي سرسام آور برخوردار بوده است.
عليرغم
همه اين گلايهها و انتقادات، بايد به فكر چاره بود. تكرار اين مكررات
بيترديد سودي براي دولت و ملت ندارد چرا كه هردو به عمق مشكلات واقفند.
از اين رو به نظر ميرسد بايد تمهيداتي كوتاه مدت و عاجل انديشيد تا حداقل اگر فشار اقتصادي موجود كاسته نميشود، افزايش نيابد.
رسالت
«استقبال از يار ديرين در خانههايي كه سنگر بود» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم حشمتالله فلاحتپيشه است كه در آن ميخوانيد:
كرمانشاه
ديار مردان تاريخساز كشور و زنان وفادار به ايران و اسلام، ميزبان
عزيزترين ميهمان خود است. سفر امروز مقام معظم رهبري به استان كرمانشاه
اولين سفر ايشان در مقام عظماي ولايت به اين منطقه بوده و به سالها صبر و
انتظار مردم پايان ميدهد. به ياد دارم در مجلس هفتم دوبار در جلساتي مختلف
خواست مردم استان كرمانشاه براي حضور ايشان را خدمتشان مطرح كرده بودم.
يك
بار در نشست اعضاي مجلس هفتم كه به اتفاق آقايان دكتر اميني و موسوي اجاق
مطرح شد و بار ديگر در ضمن ديدار اعضاي كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي
مجلس شوراي اسلامي- در مجلس هفتم- و هر دو بار ايشان يك جمله را پاسخ
فرمودند و آن اينكه: "مردم حق دارند، حتما ميآيم".
در طول اين
دوران مسئولان استان كرمانشاه با تهيه نامههاي مشترك خواستار انجام سفر
شدند و سرانجام بعد از مهيا شدن شرايط لازم اين سفر در دستور كار قرار گرفت
و خدا را شاكريم كه اكنون افتخار ميزباني ايشان و هيئت محترم همراه را
پيدا كردهايم. حضور مقام معظم رهبري در استان كرمانشاه علاوه بر بركات
معنوي از لحاظ اهداف و شاخصهاي توسعهاي نيز امكان بيبديل و تازهاي را
براي مركز توسعه غرب كشور فراهم خواهد ساخت.
ايشان در ايام جنگ
تحميلي بارها در كنار رزمندگان اين استان به عنوان مركز فرمانده و پشتيباني
جنگهاي غرب كشور حضور يافتند در زمان رياستجمهوري نيز به كرمانشاه سفر
كردند و اكنون به عنوان عاليترين مقام كشور اما با چفيهاي به يادگار
مانده از شهدا و رزمندگان جنگ به خانه باز ميگردند. خانههايي كه روزي
سنگر بود، اكنون يار ديرين دوران جنگ مظلومانه را زيارت ميكند. چه
خاطراتي كه در اين روزها زنده خواهد شد.
بخشهايي از آن را بايد از
زبان شخص ايشان شنيد. در كرمانشاه هشت هزار بار صداي آژير خطر به صدا
درآمده است، هزاران خانه بمباران شده و بيشترين آمار شهدا و جانبازان از
اين ديارند و قربانيان جنگ شهرها در استان با شهرهاي دوران جنگ دوم جهاني
برابري ميكرد.
استان كرمانشاه همان استاني است كه اولين و آخرين
توطئههاي ايذايي و براندازي عليه جمهوري اسلامي ايران را در ابتدا و
انتهاي جنگ تحميلي با شكست مواجه ساخت. پاوه رزمگاه شهيد چمران و يارانش از
شهرهاي ميزبان مقام معظم رهبري به شمار ميرود. يكي از نخستين اقدامات
تجزيه طلبانه دشمنان خارجي و فريبخوردگان داخلي در منطقه عمومي اين
شهرستان شكل گرفت كه با رشادت مردمان بومي و رزمندگان تحت هدايت شهيد چمران
و ديگر فرماندهان جنگ با شكست مواجه شد و در انتهاي جنگ نيز مسير قصر
شيرين، سرپل ذهاب، دالاهو و اسلامآباد غرب با خون عزيزاني آذين شد كه
توطئه منافقين، صدام و برخي كشورهاي غربي و ارتجاع عربي را در جداسازي بخشي
از كشور از ايران عزيز، خنثي نمودند. همان رزمندگان بومي كه آن زمان مرزها
را از بيگانگان و وابستگان پاكسازي كردند اكنون به رغم معصر بودن مانع
شكلگيري توطئه پژاك شدند. كاش زمينهاي فراهم شود تا اهالي مرصاد اسلام
آباد غرب نيز ايشان را زيارت ميكردند.
از لحاظ توسعهاي حضور بخش
عمدهاي از اعضاي هيئت محترم دولت در سفر امكان ديگري را براي حل مشكلات و
پيشبرد اهداف بلند استان كرمانشاه فراهم خواهد آورد. قطعا در شرايطي كه
مصوبات سه دور سفر استاني دولت به رغم دستاوردهاي خوب، نتوانست اهداف بزرگي
همچون راهآهن غرب كشور و تعديل كلي شاخصهاي محروميت و اشتغال استان را
به دنبال داشته باشد با عنايات خاص مقام معظم رهبري و دستورات مقتضي ايشان
اين مهمات به انجام نزديكتر خواهد شد.
قدس
«ناتو بر آستانه دروازه های بغداد» عنوان يادداشت روز روزنامه قدس به قلم صادق مهدی شکیبایی است كه در آن ميخوانيد:
به
فاصله یک روز دو خبر متفاوت درباره فرجام حضور نیروهای آمریکایی در عراق
به نقل از دفتر نخست وزیر این کشور روی خروجی خبرگزاریهای منطقه ای و جهانی
قرار گرفت.
این دو خبر از حیث پیامی که می توانست ارسال کند -با
وجود تضادی که در ظاهر داشت- در موازی هم حرکت می کرد. یکی خبر احتمال
جایگزینی نیروهای پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) به جای نیروهای آمریکایی در
عراق و دیگری احتمال حضور 5 هزار نظامی آمریکایی به عنوان مربی آموزش دهنده
نیروهای عراقی، در خاک این کشور بود.
فحوای هر دو خبر صرف نظر از
پیامدهای هریک، به آینده و حاکمیت عراق برمی گردد. به دو موضوع یکی دغدغه
این روزهای مردم عراق، یعنی ضرورت خروج اشغالگران از عراق و دیگری تلاش
ناتو برای ایفای نقش نیابتی آمریکا در جهان.
بی گمان در مورد خروج
نیروهای آمریکایی و حضور نیروهای ناتو در عراق مردم و مرجعیت این کشور مقدم
بر هر گروهی هستند که در باره آن تصمیم گیری کنند، همان گونه که در سال
2009 زمانی که بحث خروج یا ماندن اشغالگران آمریکایی در خاک عراق مطرح بود،
به صحنه آمده و با علم به همه تحولات درونی و بیرونی عراق، ضرب الاجلی را
برای خروج اشغالگران در چارچوب پیمان امنیتی بغداد- واشنگتن تعیین کردند که
براساس آن 130 هزار نیروی نظامی و امنیتی آمریکا باید تا پایان سال جاری
میلادی (2011) از این کشور خارج شوند.
اما در مورد تلاش ناتو برای
ایفای نقش نیابتی آمریکا که به نظر می رسد انتشار چنین اخباری در واقع محکی
برای آن نزد کشورهای منطقه است، به نظر می رسد بی ارتباط با تحرکات یک سال
اخیر ناتو نیست.
از زمانی که گزارش «بیکر هملتون» برای بررسی
وضعیت آمریکا در منطقه و جهان توسط کنگره آمریکا تهیه و منتشر شد و به تبع
آن قدرت از جمهوریخواهان جنگ سالار در آمریکا به دموکراتهای فریبکار رسید،
می شد حدس زد که تاکتیک آمریکاییها در خصوص تحولات منطقه ای و جهانی برای
مقابله با تخریب چهره واشنگتن نزد ملتها دچار تغییراتی خواهد شد.
این
تاکتیک با تغییر در مأموریتهای ناتو در نشست سال گذشته لیسبون پرتغال از
قوه به فعل درآمد و با تعریفی که ناتو از تهدیدها و گستره مأموریتها کرد،
در عمل هدفهای ناتو و آمریکا در جهان همسان شد.
براساس نقشه راه
جدیدی که ناتو در اجلاس لیسبون منتشر کرد، راهبرد نهایی ناتو از «دفاع از
سرزمینهای عضو در مقابل دشمن» به «حمله به دشمن اعضای ناتو در هرکجای جهان»
تغییر یافت.
این نقشه راه توضیح می دهد که براساس راهبرد جدید
ناتو، چگونه دشمن ناتو همان دشمن آمریکاست. براساس این نقشه راه، میدان
مانور پیمان ناتو به گونه ای توسعه خواهد یافت که نیروهای ناتو و نیروهای
آمریکایی در چارچوب یک نهادی کار کنند که به آنان اجازه می دهد، سایر
کشورهای جهان را مورد هدف قرار دهند. همچنین مفهوم تهدیدها یکپارچه شده
است، به گونه ای که براساس مفهوم جدید، هر آنچه خطری برای آمریکا محسوب
شود، همزمان خطری برای کشورهای عضو ناتو نیز محسوب می شود، بدان معنا که:
«دشمن یکی و موضوع هم یکی.»
حمايت
«اشغال دو جانبه» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد:
تمام
نيروهاي آمريكايي براساس توافقنامه امنيتی بغداد- واشنگتن تا پايان سال
2011 بايد خاك عراق را ترك كنند. هرچند كه مردم و جريانهاي سياسي عراقي بر
خروج نيروهاي آمريكايي تاكيد دارند اما مقامات واشنگتن برآنند تا به هر
نحوي شده در اين كشور حضور داشته باشند. سرانجام پس از مدتها گمانه زني
دولتمردان عراق با حضور تعدادي از نيروهاي آموزشي- آمريكايي موافقت كردند.
نيروهايي كه در عين واگذاري پادگانها به عراق صرفا مسئول آموزش و تقويت
توان دفاعي عراقيها خواهند بود.
نكته قابل توجه در اين حوزه تلاش
آمريكا براي اشغال همزمان سياسي و نظامي عراق است كه در لواي طرح مصونيت
قضايي و نيز حضور فعالتر سفارت خانه جديدآمريكا در عراق پيگيري ميشود.
اولا
آمريكاييها در اقدامي پيش دستانه و دگرگوني در معادله حضور از درخواست
خود به تمايل و اصرار عراقيها، برآنند تا حق مصونيت قضايي يا همان اصل عدم
صلاحيت عراق براي محاكمه و بازخواست از نظاميان را اجرايي سازد.
خواستههايي كه اختيارات گستردهاي را به نظاميان باقي مانده در عراق داده و
عملا آنها به عنوان مستشار نظامي حاكم بر ارتش عراق خواهد ساخت.
ثانيا
در بخش سياسي نيز آمريكا به دنبال افزايش كارمندان سفارت خود به 16 هزار
الي 20 هزار نفر است. به رغم ادعاهاي مقامات آمريكايي بخش عمدهاي از اين
نيروها را نه ديپلماتها بلكه شركتهاي امنيت خصوصي تشكيل ميدهند كه در
لواي حفاظت از جان ديپلماتها راه عراق ميشوند.
نكته مهم آنكه حوزه
فعاليت اين سفارتخانه صرفا در چارچوب امور كنسولي و ديپلماتيك نبوده بلكه
آمريكا تلاش دارد تا حق دخالت در امور عراق را براي آن دريافت كند. بسياري
از ناظران سياسي بر اين عقيدهاند كه آمريكا از احتمال سقوط بحرين و
عربستان به عنوان مراكز نظامي خود در هراس بوده لذا تلاش دارد تا با حضور
گسترده در منطقه به جبران اين ناكامي بپردازد.
واشنگتن براي تحميل
اين خواسته به عراق در كنار تحركات ديپلماتيك استفاده از برخي جريانهاي
غرب گرا فعال سازي بعثيها و القاعده، ايجاد فضاي منفي در مرزها نظير
عملكردهاي كويت و تركيه، اعمال فشار بينالمللي و... را در پيش گرفته تا در
نهايت عراق پذيرنده اشغال سياسي و نظامي خويش باشد در حالي كه در ظاهر
تمام اين اقدامات قانوني بوده و در چارچوب خدمت به عراق صورت گرفته است.
با
توجه به اين شرايط ميتوان گفت كه آمريكا همچنان در انديشه اشغال بلندمدت
عراق است هرچند كه مخالفت مردم و برخي جريانهاي سياسي اين خواسته آمريكا
را با ابهاماتي همراه ساخته است و شايد به ناكامي و يا حداقل شدن خواست
آمريكا در اين طرح منجر شود هر چند كه اشغالگران با بهانهتراشي به دنبال
تحميل خواستههاي خود به مردم و دولت عراق هستند.
آفرينش
«افزايش تحريمهاي هوايي ايران» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن ميخوانيد:
پس
از آنکه اتحاديه اروپا فرود بسياري از پروازهاي ايراني در فرودگاههاي اين
قاره را به دليل عدم امنيت پروازهاي ايراني ممنوع كرده بود، اكنون ياتا
همكاريهاي خود را با ايراناير قطع كرده است. ياتا انجمن بينالمللي حمل
و نقل هوايي است که شرکتهاي هواپيمايي عضو آن هستند.
پيش از اين
تحريم از سوي ياتا، ايراناير ميتوانست بليت پروازهاي خود را به صورت
مستقيم يا از طريق آژانسهاي هواپيمايي به فروش برساند و پس از آن از طريق
اتاق پاياپاي تسويه كه در ياتا مستقر است، مبادلات مالي خود را با
آژانسهاي هواپيمايي خارجي انجام دهد اما اكنون عملا اين امكان از
ايراناير گرفته شده و اين شركت هوايي بينالمللي راه جز فروش مستقيم
بليتهاي خود نخواهد داشت و ارتباط ايراناير با مشتريان جهانياش قطع
ميشود. همچنين تا پيش از اين به جز مبادلات مالي به منظور دريافت و پرداخت
مبلغ بليت، ارتباط با شرکتهاي تامينکننده قطعات هواپيما و نيز پرداخت
پول سوخت و هزينههاي کترينگ در ساير کشورها نيز از طريق ياتا انجام ميشد.
مسلما از اين پس بايد دريافتها و پرداختهاي ايران اير به صورت مستقيم و
بدون واسطه از طريق بانکها صورت گيرد که متاسفانه نظام بانکي کشور نيز تحت
فشار تحريمها قرار دارد و نميتواند مجري اين امور باشد.
از ديگر
مشکلاتي که از اين پس با آن روبه رو خواهيم بود عدم توانايي در دادن سرويس
به مسافران خارج از کشور خواهد بود. تا پيش از اين مثلا مسافري که از
کانادا قصد عزيمت به ايران را داشت با تهيه بليت از آژانس هواپيمايي مقداري
از مسير را با هواپيمايي خارجي طي ميکرد و مقداري ديگر از مسير را با
هواپيمايي ايران و هزينه اين طي مسير از طريق سيستم مبادله پاياپاي در ياتا
محاسبه و رد و بدل ميشد و بخشي از آن به هواپيمايي خارجي و بخش ديگر به
هواپيمايي ايران تعلق ميگرفت و برعکس اين روند هم به همين منوال صورت
ميگرفت.
حال اين پل ارتباطي (ياتا) از ميان برداشته شده و
ايراناير به جز فروش بليتهاي مستقيم خود، ديگر نميتواند از همکاري ديگر
هواپيمايي خارجي بهرهمند شود و دچار محدوديتهاي فراواني براي ارائه خدمات
به مسافران و ديگر خدمات هوايي خواهد شد.
قابل پيش بيني است که
ديگر شرکتهاي هواپيمايي عضو ياتا که تاکنون با ايران همکاري داشتند نيز
ارتباط خود را با ما قطع کنند و به اين ترتيب سيستم هوايي ما در تنگنا قرار
خواهد گرفت و راهکاري براي برون رفت از اين مشکل متصور نيست.
هرچند
اين اقدام تحت فشارهاي سياسي آمريکا صورت گرفته است اما بايد توجه داشت که
ايران 50 سال است که عضو ياتا ميباشد و حق عضويت پرداخت ميکند لذا داراي
حق و حقوقي ميباشد و لازم است تا مقامات هواپيمايي کشور و وزارت خارجه
پيگير حقوق کشورمان باشند. متاسفانه اين تحريم در حدود يک هفته است که
اجرايي شده اما آنطور که بايد و شايد در رسانهها منعکس نشده و به جز
نامهاي اعتراض آميز به مديرکل ياتا، خبري از اقدامات فوري و مقتضي مقامات
کشورمان به گوش نرسيده است.
جا دارد که بار ديگر اهميت و مشکل ساز
بودن اين تحريم هوايي را گوشزد کنيم. با اين تحريم ياتا عملا ارتباط ما با
تمامي ايرلاينهاي خارجي و بين المللي در امور مسافربري، باربري، مبادلات
نقدي براي تهيه برخي قطعات، سوخت و ديگر همکاريها و اقدامات پاياپاي قطع
ميشود.
مردم سالاري
«رقابت عادلانه لازمه انتخابات آزاد» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم مهدي عباسي است كه در آن ميخوانيد:
در
حالي حدود پنج ماه تا انتخابات نهمين دوره مجلس شوراي اسلا ميباقيمانده
است، که هنوز تصويري در خصوص رقابتهاي انتخاباتي قابل پيش بيني نيست و اگر
اصولگرايان فعلا گرفتار سهم خواه هستند، اصلاح طلبان در انتظار شرايط پيش
رو براي تصميم گيري قرار دارند.
اما در اين ميان ايجاد فضاي عادلا نه براي رقابت، يکي از مهم ترين پيش شرطهاي يک انتخابات آزاد و قانوني است.
براين
اساس، ايجاد بستري مناسب براي ايجاد فضاي رقابت عادلا نه بين گروههاي
مختلف سياسي از ضرورتهاي لا زم در آستانه اين انتخابات به حساب ميآيد. به
خصوص آنکه انتخابات مجلس شوراي اسلا ميبا نظر به آن که اولين انتخابات پس
از حوادث انتخابات رياست جمهوري دهم است، قطعا با شرايط خاص تري همراه
است. لذا، ميتواند حضور سليقههاي مختلف در عرصه سياسي از ويژگيهاي اين
انتخابات باشد.
اما اين حضور نيازمند عدالت در امکانات براي رقابت است. موضوعي که جاي بررسي و تحليل در حوزههاي مختلف دارد.
اول
آنکه، درحالي که اصلا ح طلبان با وجود گروههاي قانوني اصلا ح طلب، در
برگزاري همايش هايشان با مشکلا ت متعدد روبرو هستند و حتي به طور نمونه،
برگزاري همايش هم انديشي اصلا ح طلبان در عيد غدير با موانع متعدد
روبرواست، اما اصولگرايان تنها نگران سهم خواه گروههاي مختلف هستند و
دغدغهاي در بهره مندي از عرصههاي اجتماعي براي فعاليت هايشان ندارند. آيا
اين شرايطي که وزارت کشور براي برگزاري همايشهاي گروههاي مختلف سياسي
پديد آورده، ميتواند نشانگر عدالت باشد؟
دوم آنکه، وزارت کشور،
بارها اعلا م کرده که فعاليت ائتلا فها و جبههها نيز بايد با مجوز صورت
گيرد اما جاي سوال است، چگونه جبهه پايداري که نه از ائتلا ف تشکلهاي
سياسي تشکيل شده ونه ساختار مشخص حزبي دارد، به فعاليت سياسي ميپردازد و
همايش هم برگزار ميکند؟ اي کاش مجريان پاسخ ميدادند، براساس چه مجوزي،
جبهه بدون شناسنامه پايداري، به راحتي فعاليت سياسي ميکند؟ آيا اگر جمعي
از چهرههاي اصلاح طلب درچارچوب نظام هم اقدام به تشکيل چنين جبهههايي
ميکردند نيز اجازه فعاليت داشتند؟
سوم آنکه، اي کاش اصولگرايان،
مکانيزمي پيش بيني ميکردند که شاهد دخالت دولتيها و يا برخي سران قوا در
کميته 8+7 نبوديم. موضوعي که حتي صداي برخي اعضاي جبهه موسوم به پايداري را
بلند کرد که چرا رئيس قوه مقننه در اين کميته نماينده دارد و اين نمايندگي
دخالت درانتخابات محسوب ميشود.
ملت ما
«تحقق چشمانداز و جهادگري رسانهها» عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم محسن رضايي است كه در آن ميخوانيد:
رهبر
معظم انقلاب زماني در صحبتهايشان فرمودند: «عدهاي فكر كردهاند يك سري
كلمات همينطور كنار هم قرار گرفته و شده است سند چشمانداز، اينها نكات
بسيار ظريفي هستند كه درون چشمانداز تعبيه شدند». در سال 1378 براي
نخستينبار به اين نتيجه رسيديم كه سياستهاي كلان چنانچه منسجم نباشند، يك
نوع سرگرداني و پراكندگي را در برنامهريزي كشور به وجود خواهند آورد، بر
اين اساس در دبيرخانه مجمع افقي را براي آينده كشور ترسيم كرديم تا بر همه
سياستها سايهاندازد و در واقع شيرازه اصلي سياستهاي كلان را سامانده
كند.
زماني كه اين ايده در جلسهاي با حضور رهبر معظم انقلاب مطرح
شد، رهبر معظم انقلاب اعلام كردند اين يكي از حلقههاي مفقوده نظام جمهوري
اسلامي ايران است. اين «حلقه مفقوده» تعبير ايشان بود. حداقل بيش از ده
دقيقه ايشان صحبت كردند و اين حرف كليديشان بود كه اگر بتوانيد آن حلقه
مفقوده را پيدا كنيد، فوقالعاده تاريخي است و بر همين مبنا بستر اصلي كار
در آنجا ترسيم شد.
آنچه حائز اهميت اساسي شد توجه به اين نكته بود
كه سند چشمانداز سرآغاز مديريت راهبردي است اما پايان آن نيست، تهيه،
تدوين و ابلاغ سند چشمانداز از يكسو بيانگر ورود حكمراني كشور به ظرفيت
بالاتر مديريت است و از سوي ديگر از سرآغاز يك تحول جديد يا انقلاب ديگر
خبر ميدهد كه اين تحول نميتواند در مقابل تحولات قبلي و دستاوردهاي آن
باشد، به همين دليل چشمانداز جمهوري اسلامي به دنبال يك جامعه ايراني -
اسلامي است كه مكمل جمهوري اسلامي باشد زيرا هر نوع ساختار سياسي جديد به
جاي جمهوري اسلامي باعث طولاني شدن خروج ملت ايران از عقبماندگي ميشود.
بر
اين اصل هدف چشمانداز رفتن به سوي آينده مطلوب است، نه ماندن، تقابل و
انحراف از گذشته؛ هدف اساسي چشمانداز ساخت جامعه ايراني - اسلامي در كنار
پاسداري از جمهوري اسلامي ايران است. در منطقهاي كه چين و هند در شرق،
روسيه و اروپا در شمال، آفريقا و اقيانوس هند در جنوب از توان بالقوهاي
برخوردارند براساس اين سند بايد تلاش شود در زمينههاي اقتصادي، علمي و
فناوري مقام اول را كسب كنيم. لذا جهاني فكر كردن بدون منطقهاي عمل كردن و
بدون توسعهيافتگي راه به جايي نخواهد برد.
بنابراين يك جامعه
پيشرفته و توسعهيافته اسلامي با ديپلماسي منطقهاي و مشاركت جهاني محور
تدوين استراتژيهاي ما ميتواند باشد. براين اساس به سه نوع مديريت براي
عبور از اين موانع و رسيدن به چشمانداز نياز داريم، كه براين پايه
ميتوانيم رقابت رقبا و پيچيدگي محيط را با كمك مديريت راهبردي، ضعف در
حركت جمعي و مقاومت خوديها را با كمك مديريت كيفيت و چالش مخالفين كه قصد
تخريب دارند را با مديريت بحران به كنترل در آوريم.
آنچه مسلم است
براي تحقق چشمانداز بايد از رقابت، بحرانها، تفرقهها و خودمحوريها عبور
كنيم و مديريت راهبردي و بحران را همزمان مديريت كنيم. براين اساس همه
بايد به يك درك مشتركي از سند چشمانداز ايران ۱۴۰۴ برسيم سپس اين درك
مشترك را تبديل به يك عزم و اراده ملي و مشترك كنيم و بعد با كمك تدوين
استراتژيها يك حركت جمعي را در سراسر كشور به وجود بياوريم در اين ميان
نقش رسانه و اطلاعرساني شفاف و جامع از اولويتهاي چشمانداز و تبديل آن
به عنوان مطالبه ملي و دغدغه اصلي مردم ضروري است.
چشمانداز با
آگاهيبخشي و اطلاعرساني اصحاب رسانه ميتواند در لايههاي مختلف جامعه
اعم از مردم و مسئولان به مطالبه و گفتمان تبديل شود. ضمن اينكه رسانه هم
بايد افق چشمانداز خود را برنامهريزي كند و در واقع رسانههاي ما در
ايران 1404 نيز بايد جايگاه خود را ترسيم كنند.
تهران امروز
«پايان روياي آمريكايي» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم ميرمحمد عزيزي است كه در آن ميخوانيد:
طغيان
تودههاي فرودست در 1196 شهر ايالات متحده آمريكا، نشانگر بحران بزرگي است
كه كاخ سفيد و حاكميت سرمايهداري را به چالش كشيده است. اين سومين موج
بزرگ عليه نظام سوداگرانه سرمايهداري در آمريكاست، موج اول كه از سوي
كارگران شيكاگو آغاز و در اول ماه مه به خون كشيده شد، موجب گرديد تا از آن
پس روز اول مه به عنوان روز جهاني كارگر به رسميت شناخته شود. كارگران
آمريكايي زير فشار روزافزون صاحبان سرمايه و صنعت، خواستار به رسميت شناخته
شدن تقاضاهايشان شدند كه بعدها به عنوان حقوق كارگر در اكثر كشورهاي جهان
به رسميت شناخته شد. موج دوم نهضت مدني سياهپوستان آمريكا به رهبري دكتر
مالكوم ايكس بود كه طي آن سياهان آمريكا خواستار لغو آپارتايد و تبعيض
نژادي شدند و بسياري از سفيدپوستان را نيز همراه خود يافتند.
مبارزات
مدني سياهان آمريكايي، رنگينپوستان و هواداران سفيدپوست آنها منجر به وضع
قانون برابري حقوق همه شهروندان آمريكايي ازجمله سياهان و رفع تبعيض از
آنان شد. گرچه در جريان اين مبارزات رهبر آن دكتر مالكوم ايكس ترور شد و
معماي ترور وي هيچگاه كشف نشد. اكنون آمريكا با موج سوم تودههاي فرودست
كه حاصل دسترنج آنان از سوي كارتلها، كمپانيها، بانكها و موسسات مالي
غارت ميشود، روبهروست. اين جنبش عليه والاستريت به مثابه نماد
سرمايهداري سوداگر و طمعكار آمريكايي، آغاز شده اما اكنون لبههاي تيز
تقاضاها و خواستهاي ميليونها معترض متوجه كاخ سفيد نيز هست.
معترضان
مخالف حضور نيروهاي نظامي آمريكا در عراق و افغانستان هستند. آنان كار و
امنيت شغلي ميخواهند. خواست همه معترضان اين است كه قوانين موجود كه به
نفع زرسالاران و سرمايهداران بزرگ آمريكايي است، به نفع تودههاي فرودست
تغيير يابد.
نظام سرمايهداري آمريكا كه در پي فروپاشي شوروي و
آغاز رابطه گرم اقتصادي با چين و اروپاي شرقي تازه از بند رژيمهاي
كمونيستي رسته، در پوست خود نميگنجيدهيچگاه تصور هم نميكرد كه پاشنه
آشيل آن، والاستريت يعني قلب اقتصادي آمريكا باشد. اگر تا ديروز
والاستريت براي آمريكا فرصتساز بود و دستهايش فراتر از مرزهاي آمريكا تا
دوردستترين نقاط جهان سود را جستوجو ميكرد، اينك تبديل به يك تهديد
بزرگ شده است، تهديدي كه موجب دو انشقاق گسترده شده، نخستين انشقاق، شكاف
ميان تودههاي فرودست و لايههاي فرادست است كه خود را در جنبش اعتراض
والاستريت و از سوي ديگر در چايپارتيهاي سرمايهداران بازنمايي ميكند و
انشقاق دوم شكاف ميان دولت ملت است. ملت آمريكا ديگر دولتش را به رسميت
نميشناسد. ملت آمريكا، كاخ سفيد را مركز راهبردي راهبردهاي زرسالاران و
زراندوزان ميداند.
اوباما كه با شعار «تغيير» آمده بود اكنون به
مظهر جمود و دگماتيسم تبديل شده است. ملت آمريكا آماده تغيير است و چه بسا
تغيير هم كرده است اما كشتي دولت آمريكا در اقيانوس ملت تغيير طلب در حال
غرقشدناست. بحران آنچنان جدي است كه واشنگتن از تمامي ابزارهايش براي
سركوب و فرونشاندن موج اعتراضات مردمي و ميليوني بهره ميگيرد اما زمان
نشان خواهد داد كه آيا كاخ سفيد بر اوضاع مسلط خواهد شد يا تن به
درخواستهاي مردم خشمگين و معترض خواهد داد. اژدهاي برفي آمريكا زير تابش
اعتراضات ميليوني در حال آب شدن است و همراه با آن روياي آمريكايي نيز به
پايان خواهد رسيد.
شرق
«امضاي كيروش پاي فوتبال ايران» عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم بهمن فروتن است كه در آن ميخوانيد:
اول
از همه بايد خوشحال باشيم كه تيم ملي مقابل بحرين همانند بازي برابر
فلسطين فستيوال گل به راهانداخت. ما علاوه بر اينكه در اين بازي بسيار خوب
گل زديم، بسيار هم خوب بازي كرديم. كارلوس كيروش مربي خوبي است. او به
طور قطع اسير اين نتيجه و بازي خوب نخواهد شد. او به خوبي ميداند در مرحله
بعد تيمهايي به مراتب قويتر از بحرين، مثل كرهجنوبي، استراليا و ژاپن
حضور دارند.
ما ميتوانيم امروز در يك شادي بزرگ سهيم باشيم، اما
از فردا بايد به فكر بازيهايي با تيمهاي قدرتمند آسيا باشيم. مربي
پرتغالي تيم ملي بايد فكري به حال پاسهاي تيم ملي ايران بكند كه هنوز با
استانداردهاي لازم فاصله دارد. ما اگر بدشانس باشيم و در دور بعد با سه تيم
قدرتمند آسيا در يك گروه قرار بگيريم بايد كيفيت بازي خودمان را افزايش
دهيم.
درباره تاثیر 10نفره شدن بحرین در پیروزی ایران باید گفت: به
طور معمول تيم 10 نفره به خاطر نداشتن يك بازيكن، بهتر بازي ميكند و دليل
آن هم اين است كه هر كدام از 10 نفر ديگر ميخواهند جاي آن يك بازيكن
اخراجي را پر كنند و براي همين تحرك بيشتری دارند و فضاي زيادي از زمين را
با دوندگي خود پر ميكنند.
تيم ايران در اين بازي بسيار خوب ظاهر
شد و اجازه هيچ خودنمايي به تيم بحرين نداد. بدون لوث كردن بازي خوب تيم
ملي ايران بايد بگويم، بحرين نتوانست بازي خوبي ارايه دهد و بسيار ناتوان
بود. يكي ديگر از نكات خوب اين بازي براي تيم ملي كشورمان، تنوع گلزنان
ايران در اين بازي بود. من پيش از بازي هم گفته بودم، اگر ميخواهيم پيروز
شويم بايد تعداد گلزنان تيم ملي بالا رود.
تيم ايران دو دفاع وسط
دارد كه هر دو گلزن هستند. از طرف ديگر مجتبي جباري، رضايي و آندو تيموريان
هم گلزن هستند و ما به خوبي از اين قابليت آنها استفاده كرديم. امروز براي
اولين بار دستخط كيروش را در تيم ملي ديديم؛ يك بازي روان و گردش خوب توپ
در تمامي زمين. اميدوارم اين مساله را در ليگ برتر با همين شيوه و روش
ادامه دهيم. به نظر دو تيم ايران و قطر با توجه به بازيهايي كه ارايه
دادند دو تيم صعودكننده باشند. ما در بازي برگشت ماه ديگر نيز كه در منامه
برابر بحرين خواهيم داشت، ميتوانيم به پيروزي خوبي دست پيدا كنيم.
ابتكار
«جمعآوري
ماهوارهها نان گروهی را آجر و نان عدهاي را روغني ميکند» عنوان سرمقاله
روزنامه ابتكار به قلم غلامرضا کماليپناه است كه در آن ميخوانيد:
چندي
است در ميان مسئولان، اعم از قانونگذاران، مجريان، ناظران و حافظان قانون،
بحث برخورد با ديشها و لوازم ماهوارهاي سرگردان است. گروهی که هميشه
خواهان سادهترين و سريعترين راه و روش بودهاند، خير و صلاح مملکت و نظام
و البته بيشتر منافع خويش را در کورکردن چشم ماهواره ديدهاند و همواره
تأکيد ميکنند که با اين ابزار شيطاني يا همان دايره زنگي پريسا بختآور
بهشدت برخورد شود و از هر راه که ميتوان بايد نفوذ کرد و اين خلقت ناپاک
را از روي بامها، در هر زماني، از صبح تا شام، پاک کرد.
اين دسته
که غالباً غيرت ديني دارند و عِرق سياسي استواري هم، بههيچوجه براي
ماهواره جنبههاي مثبتي نميبينند و آنرا تماماً زيان و مخرب تلقي و تبليغ
ميکنند. گويي فردوسي بيت زير را همصدا با همين گروه سروده:
ز ناپاکزاده مداريد اميد/ که زنگي به شستن نگردد سپيد
دسته
ديگري هستند که معتقدند براي اين ساخته بشري بايد حق حيات قائل بود و
اينهم مثل ساير دستاوردهاي صنعتي جنبههاي مثبت و منفي دارد. بايد چنان
فضايي فراهم کنيم و مردم خود را از نظر آگاه و تعقل به درجهاي برسانيم که
خودشان نفع و ضرر را تشخيص دهند و بتوانند حق را از باطل و درست را از
نادرست و راست را از دروغ تمييز دهند. اين دسته البته چندان از مردم نااميد
نيستند و حتماً دريافتهاند که نبايد خودشان را تافته جدابافته و صدالبته
آگاهتر و صالحتر از مردم بهحساب بياورند. بسياري از عقلاي جامعه و نظام
برخورد قهري با دستاوردهاي بشري نظير ماهواره را مفيد و موفق نميدانند.
آنان
مرتب يادآوري ميکنند که در سالهاي دهه هفتاد نيز در برابر «ويدئو» همين
جنگ و جدالها و بگير و ببندها و سختگيريها در زبان و عمل صورت گرفت. روي
ديوارها مينوشتيم «ويدئو از بمب اتم هم بدتر است» ؛ اما چه شد؟ طولي
نکشيد که در پستوي دورترين روستاهاي اين کشور، ويدئو سر برآورد.
بهاندازهاي حساسيتها را زياد کردند که لجاجتها گل کرد و اذهان تنها به
همان بُعدي سمتوسو يافت که از آن هراس داشتيم.
واقعيت اين است که
تأثير مخرب آن کم نبود؛ اما نتوانستيم در برابرش سد ايجاد کنيم. اکنون که
نوبت به ماهواره رسيده، اوضاع بهکلي فرق ميکند. مسئولان فقط نگران
اخلاقيات مردم نيستند، بلکه در سطح گستردهاي، دغدغهها افزايش يافته است.
بيشک
خانوادهها کانالهاي مخرب و غيراخلاقي را ميبندند و بيشتر سراغ شبکههاي
خبررساني و برنامههاي مفرح، نظير فيلم و سريال ميروند. بيگمان برخي
شبکههاي سياسي فارسيزبان اخبار و تحليلهاي خويش را يکسويه و براساس
منافع خويش روي آنتن ميفرستند. توي دل مردم را خالي ميکنند و راست و دروغ
را هنرمندانه يکجا به مخاطبان تحويل ميدهند.
از اين طرف هم
مسئولان صداوسيماي ما تنها در شعار موفق بودهاند. گويي هرکس فقط به اين
فکر است که بار خود را ببندد و نميخواهد باري از دوش جامعه و نظام
بردارد. در زمينه اطلاعرساني و خبردهي، صداقت و دقت کافي را به خرج
ندادهايم.
در ساختن برنامههاي سياسي و اجتماعي و... بسيار ضعيف و
يکسويه عمل کردهايم. غالباً مخاطبان خويش را فقط طيف کوچکي از
اصولگرايان بهشمار آوردهايم و آن طيف وسيع و تأثيرگذار را که غالباً
پرسشگر و منتقد هستند، ناديده گرفتهايم، آنچنانکه سرخورده شده و از سر
ناچاري به سراغ ماهواره رفتهاند.
دنياي اقتصاد
«ارزیابی
آثار تورمی هدفمندی یارانهها پس از 9 ماه» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي
اقتصاد به قلم حمید زمانزاده است كه در آن ميخوانيد:
طبق آخرین گزارش
مسوولان بانک مرکزی، نرخ تورم رسمی در شهریورماه سال جاری به 3/18 درصد
رسیده است که بر اساس آن نرخ تورم نقطه به نقطه از 8/20 درصد در مردادماه
به حدود 22 درصد در شهریور ماه افزایش یافته است.
اکنون پس از گذشت
حدود 9 ماه از اجرای قانون هدفمندی یارانهها، میتوان یک ارزیابی مقدماتی
از پیامدهای تورمی ناشی از اجرای این قانون به دست داد. پیامدهای تورمی
اجرای قانون هدفمندی یارانهها در دو راستای کاملا متفاوت قابل ارزیابی
است: اولی ارزیابی میزان اثرات اجرای قانون هدفمندی یارانهها بر نرخ تورم
براساس واقعیتهای اقتصاد ایران و دومی ارزیابی صحت و اعتبار نظریات تورمی
برخی از اقتصاددانان ایرانی است که بر تورم فشار هزینه تاکید داشته و
دارند.
تحلیل حاضر حاوی دو پیام روشن است: اول آنکه بر اساس آمار
منتشر شده تورم، اجرای قانون هدفمندکردن یارانهها و افزایش شدید قیمت
کالاهای یارانهای به خصوص انرژی، تاکنون با هزینههای تورمی حداقلی صورت
پذیرفته و حتی در یک پیشبینی بدبینانه نیز انتظار نمیرود تورم بسیار
بالایی در یک افق یک ساله پیش روی اقتصاد ایران باشد. پیام دوم متن حاضر،
کاهش اعتبار نظریات آن دسته از اقتصاددانان ایرانی است که با تکیه بر
تئوري تورم فشار هزینه از یک طرف موجبات تصویب طرح تثبیت قیمت کالاهای
اساسی به خصوص انرژی در سال 1383 و به تبع آن بحران یارانهها را فراهم
آوردند و از طرف دیگر با پیشبینی نرخهای تورمی بسیار بالای ناشی از طرح
هدفمندکردن یارانهها، با تصویب و اجرای قانون هدفمندکردن یارانهها مخالفت
میکردند.
یکی از مهمترین هزینههای اجرای قانون هدفمندی
یارانهها که تا پیش از اجرای آن بحثهای گستردهای را در محافل عمومی و
کارشناسی ایجاد کرده بود، هزینههای تورمی ناشی از آن بود. تا پیش از اجرای
طرح، تقریبا تمامی کارشناسان و سیاستگذاران اقتصاد ایران، اثرات تورمی
ناشی از اجرای قانون هدفمندی یارانهها را پذیرفته بودند، اما آنچه كه محل
مناقشه جدی بود، میزان تاثیر اجرای آن بر قیمتها و نرخ تورم بود. در حالی
که برخی بر نرخهای تورم بسیار بالا تاکید داشتند، سیاستگذاران اقتصادی و
بسياري از کارشناسان اعتقاد داشتند که تورم بسیار بالایی ناشی از اجرای
این قانون در انتظار اقتصاد ایران نخواهد بود. اکنون پس از گذشت حدود 9 ماه
از اجرای قانون هدفمندکردن یارانهها و اعلام آمار تورم تا شهریور 1390،
اثرات تورمی ناشی از اجرای این قانون با توجه به واقعیتهای اقتصاد ایران
در زمینه سطح عمومی قیمتها و نرخ تورم قابل بررسی است.
براي تحلیل
و بررسی گویاتر تغییر و تحولات سطح عمومی قیمتها و نرخ تورم، در این
تحلیل، نرخ تورم فصلی (درصد تغییر شاخص قیمتها در هر فصل نسبت به فصل قبل)
از ابتدای سال 1386، به جای نرخ تورم سالانه مورد بررسی قرار گرفته است.
براي تحلیل بهتر این موضوع ابتدا باید میان اثرات مستقیم و غیرمستقیم ناشی
از اجرای قانون بر سطح عمومی قیمتها و نرخ تورم، تفکیک قائل شد.