کد خبر: ۵۱۶۱۹۶
تاریخ انتشار:
حداقل یک آیه در روز/

ذکر؛ قرآن است و ما قوم او هستیم/ ماییم که مورد سوال واقع می‌شویم

از امام صادق ع درباره سخن خداوند تبارک و تعالی: «إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ: همانا آن ذکری برای تو و قومت است و بزودی مورد سوال قرار خواهند گرفت» (زخرف/44) فرمودند: ذکر، قرآن است؛ و ما قوم او هستیم؛ و ماییم که مورد سوال واقع می‌شویم.

حجت الاسلام سوزنچیگروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر می کند.

به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب امروز به آیه 52 سوره قلم پرداخته شده و در آن آمده است:

 

وَ ما هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمينَ

سوره قلم (68) آیه 52  

 ترجمه

و حال آن که او [= قرآن] نیست مگر ذکری برای جهانیان.

معانی لغات

«ذِكْرٌ»: «ذکر هم به معنای حضور چیزی در حافظه، و هم به معنای آن چیزی که موجب یادآوری و حضور چیزی در ذهن می‌شود به کار می‌رود.

«الْعالَمينَ»: «عالَم» از ماده «علم» است و درباره این ماده، و نیز اینکه «عالَم» چه معنا و خاستگاهی دارد. «العالَمین» را هم به «جهانیان» و هم به «جهان‌ها» می‌توان ترجمه کرد.

حدیث

1) از امام صادق ع درباره سخن خداوند تبارک و تعالی: «إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ: همانا آن ذکری برای تو و قومت است و بزودی مورد سوال قرار خواهند گرفت» (زخرف/44) فرمودند:  ذکر، قرآن است؛ و ما قوم او هستیم؛ و ماییم که مورد سوال واقع می‌شویم.   الكافي، ج‏1، ص211

2) از امام باقر ع درباره سخن خداوند تبارک و تعالی که می‌فرماید «پس، از اهل ذکر بپرسید اگر که نمی‌دانسته‌اید» (نحل/43) فرمودند: ذکر قرآن است، و خاندان رسول الله ص، «اهل ذکر» هستند؛ و آنان‌اند که مورد سوال واقع می‌شوند.   بصائر الدرجات، ج‏1، ص42

3) کلبی می‌گوید: امام صادق ع از من پرسید: چند اسم برای حضرت محمد ص در قرآن آمده است؟

گفتم: دو یا سه اسم. فرمود: کلبی! ده اسم برای ایشان آمده است: «محمد نبود مگر رسولی که قبل از او هم رسولانی آمدند» (آل‌عمران/144) .... «و خداوند به سوی شما «ذکر» را فرستاد، رسولی را که ...» (طلاق/10-11) و «ذکر» هم اسمی از اسم‌های حضرت محمد ص است؛ و ما «اهل ذکر» هستیم؛ پس ای کلبی! هر چه برایت پیش آمده از ما بپرس. کلبی می‌گوید: پس به خدا سوگند همه قرآن را فراموش کردم و چیزی از آن را در حافظه‌ام نداشتم که از او بپرسم!  بصائر الدرجات، ج‏1، ص512

تدبر

1️⃣ مقصود از این آیه چیست؟

الف. مرجع ضمیر «هُوَ: او» را می‌توان «قرآن کریم» دانست؛ آنگاه :

الف.1. در آیه قبل، که کافران پیامبر را مجنون (جن‌زده) معرفی می‌کردند منظورشان این بود که قرآن محصول القائات شیاطین جن است؛ و این تعبیر می‌خواهد بفرماید: چنین نیست، بلکه قرآن مایه تذکری برای عالمیان است (المیزان، ج19، ص389)؛ و واضح است که آنچه مایه تذکر است، از جنس القای جن و شیطان نمی‌باشد. (البحر المحیط، ج10، ص250)

الف.2. ذکر به معنای «شرف» و مایه شرافت است؛ یعنی این قرآن تا قیامت مایه شرافت جهانیان است و چنین چیزی نشان می‌دهد که آورنده آن مجنون و دیوانه نیست. (مجمع‌البیان، ج10، ص513)

ب. مرجع ضمیر «هُوَ: او» در این عبارت می‌تواند شخص پیامبر ص باشد؛ آنگاه:

ب.1. ذکر به معنای «شرف» است؛ یعنی این پیامبر تنها مایه شرافتی برای جهانیان است چرا که آنها را به راه سعادت هدایت می‌کند و از ضلالت بازمی دارد؛ آنگاه چگونه به چنین کسی دیوانه می‌گویید. (مجمع‌البیان، ج10، ص513)

ب.2. ذکر به همان معنای یادآوری است؛ یعنی این پیامبر تنها شما را به یاد آخرت و ثواب و عقاب و ... می‌اندازد [آنگاه آیا معتقدید چنین کسی جن‌زده و تحت تاثیر القائات شیطان است؟! (مجمع‌البیان، ج10، ص513)

2️⃣ چرا هم در آیه قبل و هم در این آیه از تعبیر «ذکر» استفاده کرد؟

همه کاری که پیامبر و قرآن برای ما جهانیان می‌کند یک چیز است و بس: یادآوریِ حقیقتی که، چون از آن فاصله گرفته‌ایم، از یادمان رفته است.

تذکر یا کسب اطلاعات جدید؟

آیا دقت کرده‌اید که بسیاری از مطالب تفسیری را وقتی تدبر می‌کنیم خودمان می‌یابیم؛ یا وقتی برای‌مان توضیح می‌دهند می‌بینیم که واقعا آن مطلب در دل آن آیه نهفته بوده و اگر خودمان هم دقت می‌کردیم آن را درمی‌یافتیم؟!

یعنی این گونه نیست که لزوما مطلب جدیدی به ما بگویند؛ بلکه به ما تذکر می‌دهند و با این تذکر حواسمان را جمع، و چشم و گوشمان را بازتر کرده، و آن حقیقت را «خودمان» درمی‌یابیم؛ و چقدر تفاوت است بین دانستن یک مطلبی که اصلا درباره‌اش هیچ نمی دانسته ایم (مثلا اطلاع از موجودی در کره مریخ)، و دانستن مطلبی که با تذکر متوجه آن می‌شویم.

نکته تخصصی انسان‌شناسی

خداوند ما انسانها را از حقیقتی به نام روح بهره‌مند ساخته، که این حقیقت، حتی برتر از فرشتگان مقرب الهی است، چرا که همه فرشتگان هم مامور به سجده بر او شدند. این حقیقت، همچون آیینه عظیمی است که می‌تواند منعکس کننده همه حقایق عالم باشد، اما غبار زندگی در دنیا چنان روی آن را گرفته، که چیزی در آن دیده نمی‌شود.

اگر این را جدی بگیریم درمی‌یابیم که شاید آن مقدار که نیاز به تذکر و یادآوری و غبارروبی از این آیینه داریم، نیازمند تلاش برای کسب علم جدید نداریم. همه حقایق را در ما به ودیعه نهاده‌اند و پیامبری چون حضرت محمد ص و کتابی همچون قرآن باید بیاید تا با تذکر دادن به ما، ما را متوجه آن حقایقی کند که در درون خویش داشته بودیم.

تاملی با خویش

غلبه فضای علوم تجربی از سویی، و انفجار اطلاعات در دوره مدرن از سویی دیگر، موجب شده که انسانها گمان کنند که مهمترین وظیفه معرفتی‌شان این است که دائما بر اطلاعات‌شان بیفزایند.

اما به نظر می‌رسد آنچه ما انسان ها بسیار بیشتر از «دانستن مطالب جدید» بدان نیازمندیم، یادآوری و جدی گرفتن حقایق عظیمی است که در عمق وجود خویش بدانها علم داریم، اما پرده غفلت بر آنها سایه انداخته است.

شاید بدین جهت است که پیامبر اسلام ص به عنوان آخرین و برترین پیامبر خدا، و قرآن به عنوان آخرین و برترین پیام آسمانی، وظیفه خود را تنها و تنها «تذکر دادن به جهانیان» معرفی کرده‌اند.

3️⃣ چرا فرمود «ذکر للعالمین» و نفرمود مثلا ذکر للناس، یا ذکر للذین آمنوا، یا ... ؟

قرآن مایه تذکر است برای انسان، به عنوان موجودی که «جهان» دارد و «جهانی» است. و برای چنین انسانی راهکار زندگی می‌دهد؛ نه صرفا برای موجودی که خود را در افق حیوان (یعنی صرفا افق غریزه و تامین نیازهای غریزی) می‌بیند.

 به تعبیر دیگر،اگر انسانی جهان‌مند بودن و جهانی بودن خویش را انکار کند، (=کفر ورزیدن) قرآن برایش بیش از سخنان یک دیوانه جلوه نخواهد کرد!

نکته تخصصی انسان‌شناسی

یکی از ویژگی‌های خاص انسان‌ها این است که انسان‌ها موجوداتی‌اند که «جهان» دارند و «جهانی» هستند.

این مطلب لااقل به دو معنا قابل توجه است:

  1. برخورداری انسان از اختیار، امکان ایجاد بی‌نهایت جهان را برای او مهیا نموده است:

همه موجودات در یک «جهان» زندگی‌ می‌کردند، یعنی یک نظمِ علت و معلولیِ واحدی بر همه حکمفرما بود که صرفا اگر کسی این نظم، و تاثیر و تاثرات بیرونی اشیاء را می‌توانست احصاء کند، تمام وقایع عالم تا انتها را می‌توانست پیش‌بینی نماید.

اما خداوند با آفرینش انسان و دادن اختیار به او، امکان این را برای انسان مهیا کرد که هرکس «جهان» را آن گونه که خودش می‌خواهد رقم بزند؛ و صرفا بر اساس تاثیرات عوامل بیرونی و عوامل ناخودآگاه درونی (مانند غریزه) رفتار نکند؛ و چون این امکان برای هر انسانی مهیا شد، به ازای هر انسان، و بلکه به ازای هر انسان در هر اقدامی، یک جهان پدید می‌آید، که اگر آن انسان، آن اقدام را انتخاب نکرده بود،  جهان به صورتی دیگر می‌بود. پس ورود انسان به دنیا همان و پیدا شدن «جهان‌ها» همان.

  1. هر انسانی در «جهان» زندگی می‌کند نه فقط در مکان و زمان پیرامون خویش

انسان به خاطر برخورداری از امکان رسیدن به معرفتی فراتر از محدوده مکانی و زمانی و حواس خویش، و نیز به دلیل برخورداری از واقعیتی به نام زبان (که کتابت و انتقال معرفت از طریق آن، و امکان علم به گستره‌هایی از عالم را برای هر فردی از افراد انسان مهیا می‌کند که ممکن است هیچگاه در مسیر تجربه مستقیم اغلب آنها واقع نشود) کاری کرده است که انسان، اساساً موجودی جهانمند شود، یعنی همواره خود را، در افقی بسیار گسترده‌تر از مکان و زمان خویش در نظر آورد و تصمیم‌گیری‌هایش در افق جهانی انجام دهد؛ که البته جهان هرکس به فراخور معرفت خود او بزرگ یا کوچک است. (مطهری، انسان و ایمان، ص8-13)

انتهای پیام/#

منبع: بولتن نیوز
مطالب مرتبط

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین