کد خبر: ۴۴۱۵۷۵
تاریخ انتشار:
در گفت‌وگویی با پیترو فلوریدیا، کارگردان نمایش ویولن تایتانیک؛

جایی این مرزها شکسته می‌شوند

نمایش «ویولن تایتانیک» این روزها در کارگاه دکور رودکی در حال اجراست؛ نمایشی که برخلاف رسم معمول تئاتر ایران در یک سالن غیرتئاتری اجرا می‌شود.
گروه فرهنگ و هنر: پیترو فلوریدیا، کارگردان ایتالیایی این نمایش، مدتی را در ایران گذراند تا این اثر را با بازیگران ایرانی و افغانستانی آماده کند. فلوریدیا، نمایش‌نامه‌نویس، کارگردان و مؤسس تئاتر متیچی است. او از سال ١٩٩٣ مدیرمسئول تئاتر شهرداری «سنلدزرو» در «بلونیا»ی ایتالیاست.

جایی این مرزها شکسته می‌شوند

به گزارش بولتن نیوز به نقل از روزنامه شرق، وی از سال ٢٠٠٣ پروژه‌های تئاتری را پیش می‌برد که به‌نوعی می‌شود اسمش را تئاتر پژوهشی نامید که به تلاقی فرهنگ‌های دور و متفاوت مربوط است. کارهای نمایشی او از یک جهت همکاری با خارجی‌های مقیم ایتالیا و بلونیاست و از طرف دیگر همکاری با کشورهای دیگر از جمله بولیویا، برزیل، نیکاراگوئه، مراکش، سنگال، فرانسه، لهستان، فلسطین و... . گروه او اغلب اجراهای موفقی در ایتالیا داشته و جوایز مختلفی هم دریافت کرده‌ است. تاکنون چهار کتاب رمان، نمایش‌نامه و تئوری‌های تئاتری از وی چاپ شده که از این میان نمایش‌نامه «باغچه‌ای برای اوفلیا» به سه زبان سوئدی، پرتغالی و آلمانی، ترجمه و منتشر شده است.

‌ از تئاتر ایران چقدر شناخت داشتید؟

من با تئاتر ایران بیگانه نیستم. سال‌ها قبل آتیلا پسیانی، نمایشی را در جشنواره ما اجرا کرد. صنم نادری که در «ویولن تایتانیک» مترجم و دستیارم بود هم حدود ١٠ سال است با ما همکاری می‌کند. در گروه ما همیشه ایرانی‌های مهاجر وجود داشته‌اند. آرش عباسی هم از زمانی که به بلونیا آمد، با گروه ما همکاری کرد و حاصلش چند نمایش شد که در ایتالیا و ایران اجرا کرد. به‌غیر از اینها، سال‌ها قبل نمایشی درباره فروغ فرخزاد کار کردیم. با ادبیات و شعر ایران هم به‌خوبی آشنا هستم و جریانات سیاسی و اجتماعي ایران را همیشه دنبال می‌کردم.

‌ چه شد که تایتانیک را برای اجرا در ایران انتخاب کردید؟

ویولن تایتانیک را چند سال است که در کشورهای مختلف اجرا می‌کنم؛ در ایتالیا، برزیل، لهستان، آلمان و فرانسه و... . وقتی آرش عباسی دعوت کرد که در ایران کار کنم، فکر کردم بهتر است همین نمایش را با بچه‌های ایرانی و مهاجران که فقط افغانستانی‌ها بودند کار کنم. نمایش ویولن تایتانیک از پایان کشتی تایتانیک حرف می‌زند؛ از کوه یخی حرف می‌زند که اين کشتی غول‌آسا با آن برخورد می‌کند و سرنوشت آن را تغییر می‌دهد.

‌ در بقیه کشورها هم به همین شیوه نمایش را اجرا کردید؟

بله. با کمی تغییر به همین شکل اجرا کرده‌ایم. این اجرا دنبال چیزهای جدید و ارتباطات جدید می‌گردد، حتی بازیگران نیز در این اجرا به تجربه‌ای جدید در برخورد با تماشاچی می‌رسند. برای این اجرا بازیگران خاصی به کار می‌آیند؛ بازیگران فوق‌العاده‌ای که بايد خود را درگیر بازی کنند که در آن فاصله‌ای را که تاکنون بین ایشان با تماشاچی بوده است، می‌شکنند؛ فاصله‌ای که آنها را شاید به‌نوعی تاکنون محافظت نیز می‌کرده. این بازیگران روش متفاوتی از بیان مونولوگ را تجربه می‌کنند، برخی از آنها با استفاده از میکروفن مونولوگ می‌گویند، این شاید در وهله اول حس شود که بین آنها و تماشاچی فاصله می‌اندازد، اما در اصل سعی مي‌كند تا به درون تماشاچی نزدیک شود.

‌ تماشاگر ایرانی قرارگرفتن در فضایی را که در ویولن تایتانیک ساخته‌اید، کمتر تجربه کرده است. در یک مکان غیرتئاتری اجرا می‌کنید. نگران نبودید؟

نه. اصلا. ویولن تایتانیک تلاش می‌کند تا برای تماشاچی تجربه‌ای نو در فضایی نو بسازد؛ تجربه‌ای که با آن مستقیما ارتباط می‌گیرند و حتی در آن دخالت مي‌كنند و فقط با تغییر در فضای معمول اجرائی نمایش است که می‌شود به این هدف رسید. این نمایش تلاش می‌کند تا فاصله‌ای متفاوت بین تماشاچی و صحنه ایجاد کند. همان‌طور که دیده‌اید در این اجرا نه‌تنها چهاردیواری وجود ندارد، بلکه صحنه نمایشی نیز وجود ندارد. تماشاچی در این مورد خاص در مرکز نمایش و در درون نمایش قرار می‌گیرد.

‌ چه‌چیزی در این شیوه اجرا برای شما اهمیت بیشتری داشت؟

معنای نگاه‌کردن. مفهوم تماشاگربودن. با این روش قصد داریم تا به معنای نگاه‌کردن تلنگری بزنیم. اغلب تماشاچی و ما به‌عنوان شهروندان یک جامعه نظاره‌گر صحنه‌ای هستیم که در آن بازیگران شخصیت‌های کلیدی آن هستند، اما در اینجا سعی می‌کنیم که به مضمون دخیل‌بودن نیز برسیم. همگی در ایجاد و روند جریانات دخیل هستیم، گویی همگی سوار بر یک قایق باشیم.

جایی این مرزها شکسته می‌شوند

در زبان ایتالیایی این جمله به این معناست که انگار همگی یک سرنوشت مشخص را با هم تقسیم می‌کنیم، باز به این معنا که اگر جریانی برای کسی خوب پیش نمی‌رود؛ مثلا برای یک طبقه اجتماعی مشخص، برای یک گروه، برای یک سنخ یا تضاد‌های جنسی، دیر یا زود به باقی بدنه آن جامعه ضرر خواهد زد. هرگز نمی‌شود به‌تنهایی نجات پیدا کرد یا خود را در طبقه‌بندی‌ها و خط‌های اجتماعی بست. نمی‌شود برای همیشه در چارچوب ثروتمندان یا فقرا باقی ماند.
یک‌جایی این مرزها شکسته می‌شوند.

‌ این اجرا خیلی وابسته به تماشاگر است؟

بله، به‌همین‌دلیل است که ما تماشاچی را در مرکز صحنه قرار می‌دهیم و تلاش می‌کنیم تا در برابر آنچه که در جلو چشمانشان اتفاق می‌افتد، در خود احساس مسئولیت کنند. معمولا وقتی در صحنه نمایش اتفاقی می‌افتد، تماشاچی حرکتی نمی‌کند، فقط شاهد آن تصاویر است و حضورش فقط در نگاه‌کردن خلاصه می‌شود بی‌آنکه بخواهد یا بتواند دخل و تصرفی در روند آن جریان ایجاد کند. اما در نمایش ما، تماشاچی در مرکز صحنه قرار می‌گیرد و تلاش می‌شود تا تجربه‌ای برایش ساخته شود که در آن بتواند دخیل نیز باشد؛ درست مثل زمانی که در بحران هستیم و امکانات برای همه به یک اندازه فراهم نیست. ازدست‌دادن را رفته‌رفته به‌طور واقعی تجربه می‌کنیم.

ازدست‌دادن چیزها، مکان، بودن... بحرانی که اروپای کنونی یا جهان کنونی ما در حال گذرکردن از آن است، از خود دینامیک‌هایی تولید می‌کند که برای ما جالب هستند و اغلب سبب می‌شوند تا یکی در برابر دیگری صف‌آرایی کند؛ مثلا در اروپای امروز صف مهاجرانی که به سمت آن می‌روند، از خود بحرانی عجیب ایجاد کرده، مخصوصا برای آن دسته از طبقات اجتماعی که نسبت به بقیه جامعه در مضیقه مالی هستند. تئاتر اغلب از خود فاصله ایجاد می‌کند، حداقل در غرب به این روش بوده و هست، اما ما قصد داریم تجربه و ارتباطی زنده ایجاد کنیم.

‌ تجربه کار با بازیگران ایرانی و افغانستانی چطور بود؟ تفاوتی با بازیگرانی که قبلا با آنها کار کرده بودید، داشتند؟


 آن چیزی که بیشتر از همه مرا تحت‌تأثیر خود قرار داد، در تجربه ایرانی کار، قدرت بازی بازیگران نبود، آنچه در آنها می‌دیدم، علاقه و عشق آنها برای آموختن بود و سخاوت و تشنگی آنها برای یادگرفتن و کیفیت‌بخشیدن به آنچه در درون داشتند و این به نظر من شرط اول برای ساختن و حفظ یک گروه است. تلاش دیگر ما دقیقا در این راستاست: ایجاد گروهی مستقل از جوانان بازیگر در ایران و ایجاد ارتباط بین آنها با گروه ایتالیایی‌مان. فقط به این واسطه است که می‌شود یاد گرفت، فرهنگ‌سازی کرد و به تعاملی که همواره از آن حرف می‌زنیم، رسید.

‌ و حرف آخر؟

باید از صنم نادری که با قدرت و خیلی حرفه‌ای کار کرد و با تلاش فراوان خود توانست گروه یکدستی را گرد هم جمع کند، تشکر کنم و همچنین از آرش عباسی و از او بخواهم زمینه این همکاری گروه ایتالیایی و گروه جدید ما در تهران را فراهم کند. از بازیگرانم تشکر می‌کنم بابت تلاش هرروزه خود و برای تک‌تک آنها آرزوی موفقیت دارم.


شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین