کد خبر: ۴۳۲۳۳۸
تاریخ انتشار:
يادداشتي در واكنش به موضع‌گیری‌ها عليه نقد محتوايي

چرا نقد محتوايي فراگيرتر است؟

«نقد محتوايي» بهتر است يا «نقد فرمي»؟ قبل از پاسخ به اين سؤال بهتر است بگوييم نقد محتوايي و نقد فرمي هركدام چه هستند؟ ...
چرا نقد محتوايي فراگيرتر است؟گروه سینما و تلویزیون: «نقد محتوايي» بهتر است يا «نقد فرمي»؟ قبل از پاسخ به اين سؤال بهتر است بگوييم نقد محتوايي و نقد فرمي هركدام چه هستند؟ نقد محتوايي به اين مي‌پردازد كه فيلم «چه مي‌گويد؟» و نقد فرمي به اين مي‌‌پردازد كه «چگونه مي‌گويد؟» شايد اسم ديگر نقد فرمي را بتوان نقد فني يا نقد ساختاري و تكنيكي گذاشت. تكليف‌مان با نقد محتوايي مشخص شد. حرف از بررسي و ارزيابي محتوا و مضموني كه فيلمساز مي‌خواهد از آن صحبت كند كاملاً مشخص است. اما به‌نظر فهم نقد فرمي كمي پيچيده‌تر و دشوار است. چرا؟ براي ارزيابي چگونگي در بخش فني و ساختاري كه در نهايت فرم فيلم را تشكيل مي‌دهد بايد آيتم‌هاي مختلف و متنوعي را مد نظر قرار داد. 

به گزارش بولتن نیوز، چه چيزهايي فرم يا ساختمان فني و تكنيكي يك فيلم سينمايي را تشكيل مي‌دهند؟ فيملنامه (داستان، شخصيت، ديالوگ، تعليق و...) دكوپاژ، ميزانسن (به عنوان دو وظيفه اصلي كارگردان)، تصوير، نور، صدا، بازيگر، طراح صحنه و لباس، موسيقي، گريم، تدوين. تقريباً اين موارد آيتم‌هاي اصلي تشكيل‌دهنده ساختار فني يك اثر سينمايي هستند كه با هدايت و مديريت كارگردان به عنوان رهبر گروه تركيب و چينش درستي براي رسيدن به يك فرم درست و دقيق سينمايي است. حال كسي كه مي‌خواهد منتقد فني فيلم باشد و به ارزيابي اثري مثبت يا منفي بپردازد، آيتم‌هاي بالا را مد نظر قرار مي‌دهد. 

در اين ميان به نظر مي‌رسد تنها كارگردانان مي‌توانند منتقدان فني خوبي باشند چراكه دانش لازم براي بكارگيري تخصص‌هاي مختلف را دارا هستند و مي‌دانند هركدام چگونه كنار همديگر قرار بگيرند، اثر هنري را تشكيل مي‌دهند. در واقع منتقد بايد به اندازه يك كارگردان دانش فني مناسب داشته باشد و شايد فقط قدرت مديريت ندارد وگرنه حتماً كارگردان مي‌شد. اما يك كارگردان هم نمي‌تواند منتقد فني تمام‌عيار باشد چراكه او هم دانش و تخصصي در همه عناصر تشكيل‌دهنده يك فيلم را ندارد و صرفاً با گفت‌وگو و راهبري سعي مي‌كند كه متخصصان ديگر را به ذهنيت خود رهنمون كند تا آن چيزي كه مد نظر كارگردان است پياده شود. 

براي منتقدان فرمي آنچه گفته مي‌شود، مهم نيست، مهم چگونگي بيان است كه مي‌بايست مبتني بر عناصر زيبايي‌شناسي سينما به صورت درست و دقيق باشد. حال آيا منتقدان فرمي براي نقد فيلم تمامي آيتم‌هاي گفته شده را به طور دقيق و كارشناسي مد نظر قرار مي‌دهند؟ پاسخ قطعاً منفي است. فارغ از اينكه اكثريت مدعيان نقد فرمي نيز مباحث محتوايي درباره فيلم انجام مي‌دهند، معمولاً با قضاوت‌هاي كلي به سراغ اثر مي‌روند، شايد مثلاً در مورد كارگرداني يا تدوين اظهار نظر كنند، اما هيچ‌كدام جنبه استدلالي و مصداقي جزئي ملموس پيدا نمي‌كند. اين قضاوت‌هاي كلي مي‌تواند به تعداد كارشناسان مختلف و متعدد و متضاد باشد چراكه معيار و سنجه‌هاي يكساني براي مواجهه با فيلم وجود ندارد. 

 نقد فرمي براي منتقدين پر‌مدعاست!
همواره اين منتقدين خود را پس عبارت‌هاي كلي و مهمل و غيرقابل سنجش پنهان مي‌كنند. غالباً نقد فرمي براي منتقدين پر‌ادعا و كم‌بازده است، كه حتي در يك زمينه خاص سينما مثل فيلمنامه يا كارگرداني تخصص ندارند اما مي‌خواهند كليت عناصر  فرم سينما را با حرف‌هاي كلي و گنگ نقد ‌كنند. بازي كردن با كلمات، ادبيات سركاري به‌دور از استدلال و مصداق. سنجش با عناصر زيبايي‌شناسي و فني سينما در نقد آنها يافت نمي‌شود. 
آفت نقد فني و فرمي سينما قضاوت‌هاي كلي به‌دور از استدلال است. عبارات كلي و مهملي كه قابل اثبات يا رد نيستند، نقد فرمي و تكنيكي محسوب نمي‌شوند، چراكه وقتي صحبت از تكنيك و فن شد بايد نظري دقيق و قابل ارزيابي باشد. به قول ابطال‌گرايان در فلسفه علم كه معتقدند نظريه‌اي علمي‌ است كه قابل ابطال باشد. در نقد فرمي هم عبارت‌هايي كه قابل سنجش و ارزيابي دقيق و جزئي هستند كه قابل رد شدن يا تأييد شدن باشند، ارزش فني دارند وگرنه با قضاوت‌هاي كلي و حرف‌هاي كلي كه به سراغ نقد هر فيلمي مي‌توان رفت و بدون شك براي سازندگان اثر ارزش چنداني ندارند چراكه چيزي به آنها اضافه نمي‌كند. 
نقد فيلمنامه يا نقد كارگرداني يك فيلم به تنهايي ايرادي ندارد. ايراد اينجاست كه صرفاً نقد فيلمنامه يا كارگرداني را نقد فني يا فرمي بيان كنند در حالي كه از ديگر اجزاي متشكل فرم سينمايي غافل شده‌اند و درعين حال مدعي‌اند اجزاي فرم سينما را نبايد جدا از يكديگر ديد. محتوي را نبايد از فرم جدا كرد. حال وقتي كه فرم سينما را تكه‌تكه مي‌كنند و صرفاً در مورد بخشي از آن صحبت مي‌كنند، به راحتي مي‌توان در مورد محتواي آن نيز صحبت كرد چراكه محتوا نخ تسبيحي است كه دانه‌هاي مختلف يك فرم سينمايي را به همديگر متصل مي‌كنند. نقد فرمي كه صرفاً به تحليل فيلمنامه يا كارگرداني يا تدوين اثر مي‌پردازد فيلم را تكه‌تكه مي‌كند، نقد محتوايي نتيجه و ثمره فرم فيلم را از دريچه معنا كه هويت بخش اجزاي مختلف فرمي فيلم است، بررسي مي‌كند. 

 محتوا شكل‌دهنده فرم سينمايي
يك فيلمنامه‌اي را به دو كارگردان صاحب سبك براي توليد بدهيم، فرم و جهان ديداري مخصوص به خود هر فيلم را پيدا مي‌كند و ممكن است هر دو فيلم در نهايت خيلي خوب باشند. اما فرم آنها قطعاً متفاوت خواهد بود، با اينكه هركدام از آنها قدرت فني و تكنيكي را دارا هستند، هركدام مبتني بر بينش و معنايي ذهني خود به خلق فيلمنامه خواهند رفت، لذا تكنيك و عناصر زيبايي‌شناسي سينما نيز باز در خدمت معناي ذهني كارگردان است و يك سري اصول و قواعد سينمايي كارگردان را مجبور نمي‌كند كه اثري شبيه يكديگر بسازند. منتقد نيز از اين رويكرد خلاصي ندارد. لذا منتقداني كه باز مدعي اين هستند كه اصلاً به محتوا كاري ندارند و صرفاً به فرم و چگونگي بيان يك اثر سينمايي مي‌پردازند، غافل از اين هستند كه ارزيابي و نقد فني و تكنيكي آنها در مواجهه با فيلم، مبتني بر پيش‌فرض‌هاي ارزشي و معنايي است كه در ذهن دارند و با آن پيش‌فرض‌ها جهان پيرامون خود را درك مي‌كنند. منتقد محتوايي مدعي اين نيست كه عناصر زيبايي‌شناسي يا دقت‌ها و ظرايفي مختلفي كه تشكيل‌دهنده فرم سينما هستند را كامل مي‌شناسد و حال اجازه نقد دارد، براي او عنصر اصلي و سلول بنيادين فيلم مهم است. معنا و محتوايي كه باعث شده است چنين فيلمي شكل بگيرد. حتي براي عوامل فني فيلم نيز معنا و محتوا بيش از هرچيز مهم است. محتوا و رويكرد معنايي فيلم است كه به آنها انگيزه و شوق مي‌دهد كه آن كار را انجام بدهند يا ندهند. وقتي كه يك فيلمنامه به جهت تكنيكي و فني در اوج دقت و ظرافت باشد، اما معناي جديد و جذابي نداشته باشد، عوامل فني، رغبت چنداني براي شركت در توليد آن ندارند مگر اينكه بي‌پول باشند. 

 پيش‌فرض داشتن  در نقد محتوايي
شايد ايراد گرفته شود كه؛ كسي كه نظر به محتواي فيلم دارد در مورد محتوايي صحبت مي‌كند كه تبديل به فرم سينمايي نشده است و چيزي كه هنوز تبديل به فرم نشده است ارزش صحبت كردن ندارد. اگر منظور اين سخن فيلم‌هايي است كه حداقل‌هاي بيان تصويري و زيبايي‌شناسي را ندارد، حرف درستي است اما اگر سخن بر اثر فيلم‌هايي است كه به‌خاطر نگرش‌ها و سطح بينش‌هاي فرمي و محتوايي مورد مناقشه و مجادله قرار مي‌گيرد، اين سخن همان اندازه بي‌اهميت است كه شخصي ديگر همان فيلم را خوب و داراي كاركرد مي‌داند. 
هر دو مدعي بايد استدلال و بحث كنند. اگر كسي فيلم را واجد اين ارزش مي‌داند كه در مورد محتوا و پيامي كه فيلم دارد سخن بگويد پس نسبتي تأثيرگذار با فيلم برقرار كرده است. البته اين نسبت در افراد با سطح سوادها و نگرش‌ها و دغدغه‌ها و انگيزه‌ها كاملاً متفاوت است. لذا با قطعيت مي‌توان گفت كه در عالم هنر و سينما در يك نسبيت غوطه‌ور هستيم كه نمي‌توانيم حكم كلي و قطعي صادر كنيم. اصلاً آن كه در سينما حكم كلي و قطعي صادر مي‌كند نتوانسته شناخت درست و عميقي با عالم هنر و سينما برقرار كند. 

پيش‌فرض داشتن در نقد محتوايي يكي ديگر از ايراداتي است كه به اينگونه نقد وارد مي‌كنند. درحالي كه مي‌توان سؤال كرد كه اساساً انسان در چه كاري در امور زندگي‌ا‌ش بدون پيش‌فرض و ذهنيت است؟ ممكن است عده‌اي فيلم اخراجي‌ها يا لانتوري را يك فيلم سطحي و بي‌اهميت و ژورناليستي چه در ساختار و چه در محتوا بدانند كه هيچ كاركرد و تأثيرگذاري روي مخاطب ندارد اما عده‌اي ديگر درگير فيلم شده باشند و در مورد ارزش‌ها و پيام‌هاي فيلم با همديگر صحبت بكنند. از اين تناقض‌ها نبايد فرار كرد يا يك طرف را برگزيد و طرف ديگر را حذف كرد. سينما و اثر سينمايي موفق هر دو طيف را خواهد داشت و اين هم به آن دليل است كه تمامي مخاطبين سينما مبتني بر پيش‌فرض‌هاي ارزش‌هاي اخلاقي، اعتقادي، فرهنگي، اجتماعي، سياسي فيلم مي‌بينند و محتوا و معنا در درجه اول برايشان مهم است. هرچقدر محتواي فيلم همسو با باورها و دغدغه‌ها و مسئله‌هاي آنها باشد با فيلم ارتباط بي‌واسطه‌تر و هرقدر از آنها دور باشد، ارتباط سرد و سخت‌تري خواهند گرفت. لذا در سينما پيش‌فرض‌هاي معرفتي و سليقه‌اي بيش از هرچيز در موفقيت فيلم تعيين‌كننده است. با مطالعه كتاب‌ «رويكردهاي انتقادي در مطالعات فيلم» و كتاب «نظريه فيلم» مي‌توان به انبوهي از نحله‌هاي فكري و انديشه‌اي بر‌مي‌خوريم كه هركدام مبتني بر پيش‌فرض‌ها و گفتمان فكري خود به مواجهه با سينما مي‌پردازند. 

پاسخ به سؤال «نقد محتوايي» بهتر است يا «نقد فرمي؟» مشروط است. نقد محتوايي باب گفت‌و‌گو در مورد فيلم را در مخاطب عام و خاص باز مي‌كند. اين نظرات به معناي نفي نقد فرمي نيست، اگر نقد فرمي دقيق و درست باشد در نهايت باب گفت‌وگو را بين متخصصين سينما و اهل تكنيك باز خواهد كرد، كه آن هم جاي خود بسيار كارآمد است. اما در سينماي ايران بلكه در سينماي دنيا بيشتر منتقدين سينما حتي آنهايي كه مدعي نقد فني و فرمي هستند، در مورد محتواي فيلم صحبت مي‌كنند. اما در ايران به گونه‌اي با نقد محتوايي برخورد مي‌شود كه گويي اصلاً چيزي به نام نقد محتوايي نداريم، حال آنكه با توجه به وضعيت منتقدين موجود مي‌توان گفت در ايران نقد فرمي به‌صورت دقيق حتي از طرف افراد مدعي نقد فرمي وجود ندارد، آنچه كه معمول است نقد فيملنامه و يك كليات دست و پاشكسته و مهمل از كارگرداني است و نهايتاً به ديگر بخش‌هاي فني فيلم نيز ناخنكي مي‌زنند. اگر فريب كلمات و كلي‌گويي‌ها و اصطلاحات را نخوريد، در اكثر مواقع در مواجهه با نقدهاي‌ فرمي پي خواهيد برد كه كلاغي در حال رنگ شدن است كه جاي قناري قرار است استفاده بشود.
منبع : روزنامه جوان

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین