کد خبر: ۳۹۲۹۴۰
تاریخ انتشار:
اسماعیل براری:

به اجبار چهار سال از قطار سینما پیاده بودم

به‌نظر ما وقتی «دوازده صندلی» نمایش داده شد کسی به این فکر نکرد که فیلم برای چهار سال پیش است. چیزی در این فیلم نبود که در این چهار سال از بین رفته باشد.
گروه فرهنگی ، «هیچ انسان عاقلی ارزشمندترین دارایی خود را در صندلی عقب اتومبیلش مخفی نمی‌کند. پس هویدا نخست‌وزیر رژیم پهلوی هیچگاه عاقل نبوده! مسابقه‌ای تند و نفسگیر برای یافتن پیکان هویدا آغاز می‌شود. چه کسی به دارایی ارزشمند هویدا دست خواهد یافت...»

به گزارش بولتن نیوز ، آنچه گفته شد بخشی از داستان فیلم سینمایی «دوازده صندلی» به کارگردانی اسماعیل براری است، فیلمی طنزگونه که البته جدای از کلام، طنز را در موقعیت به تصویر می‌کشد اما طنز این فیلم به مزاج خیلی‌ها خوش نیامده و با ممیزی‌های پی‌درپی سرانجام با چهار سال تاخیر بعد از تولید به اکران عمومی درآمده است. آنچه در ادامه می‌خوانید، مصاحبه‌ای است با اسماعیل براری که در مسیر آن از فیلم و فیلمنامه اقتباسی خود دفاع کرده است.

* فیلم دوازده صندلی در جشنواره سی‌ویکم رونمایی شد. چرا بعد از چهار سال پروانه نمایش گرفت و در این مدت چقدر دچار ممیزی شد؟

از همان ابتدا یعنی سالی که این فیلم برای جشنواره فجر آماده شد و خواست که به نمایش درآید، مسئولین گفتند چون این فیلم به موضوع «هویدا؛ نخست‌وزیر دوره محمدرضا پهلوی» پرداخته بنابراین ما نمی‌خواهیم آن‌را در جشنواره بپذیریم زیرا که ممکن است ایجاد حساسیت کند. بنابراین اعلام کردند که باید در بخش خارج از مسابقه اکران شود، من نپذیرفتم زیرا دلیل موجهی برای حذف فیلمم از بخش مسابقه نبود اما همکاران و دوستان به‌خصوص شریک من در ساخت خواستند فیلم، حتی خارج از مسابقه هم که شده در جشنواره حضور داشته باشد تا اکران عمومی راحتی بگیرد، در نهایت پذیرفتم و این‌کار را کردیم اما متاسفانه بعد از جشنواره سی‌ویکم هم که فیلم در جایگاه نامناسبی قرار داشت به ما پروانه نمایش داده نشد. فیلم در ارشاد ماند، هربار به آن ما اصلاحیه می‌خورد و ما آن‌ها را اعمال می‌کردیم بعد از اعمال آن اصلاحیه بعدی و بعدی ... تا این‌که در آخرین روزهای ریاست جواد شمقدری در سازمان سینمایی من با دی وی دی بخش‌هایی که از فیلم حذف شده بود به ملاقتشان رفتم و خواستم که این اصلاحیه‌ها را بازبینی کند، بعد از این‌که دید معتقد بود که بدون دلیل اصلاحیه خورده و جاهای حذف شده اصلا نیازی به ممیزی نداشته است، از آن‌جا ورق برگشت اما جواد شمقدری خیلی زود جا‌به‌جا شد و حجت‌اله ایوبی آمد، با این‌که در دوره ایوبی سرانجام این موضوع به کرسی نشست اما ما درگیر خان دوم؛ یعنی مشکل پخش فیلم شدیم و تا به امروز که با گذشت چهار سال بالاخره فیلم به اکران عمومی درآمد.

* در سینمای ایران به‌وضوح شاهدیم که برخی از فیلم‌های توقیفی و یا تحریمی، از این ماجرا در اکران به نفع خود استفاده کرده و تبلیغ می‌کنند، هیچوقت به ذهنتان نرسید از این کار به نفع فروش فیلم بهره ببرید؟

به‌نظر شما این‌کار شرافتمندانه‌ای است؟ ما در طول این چهار سال بارها از خودمان پرسیدیم که آیا با تولید این فیلم قصد داشته‌ایم به جمهوری‌اسلامی ضربه‌ای وارد کنیم؟ ما چنین نیتی نداشتیم، اما این‌که فیلم ما روی حقایق اجتماعی دست می‌گذارد و آن‌ها را به چالش می‌کشاند، نکته اصلی است.

* در این فیلم چگونه به یک نقطه حساس اجتماعی در دوره معاصر پرداخته‌اید؟

رمان «دوازده صندلی» 88 سال پیش نوشته شد و 18 کشور برای تولید فیلم از آن اقتباس کردند. بعد از 88 سال همچنان این کتاب به‌واسطه نقد اجتماعی باقی مانده و در جامعه ما هم مورد انطباق است. در فیلم هم مشخص می‌شود که ما دچار یک اشکال و اشتباه هستیم، بنابراین پرداختن به یک نقطه حساس اجتماعی که از نقص روابط علت و معلولی در جامعه ما ناشی و از آن تعبیر سیاسی می‌شود، چیز عجیبی نیست. اگر سازمان‌های مدیریتی در جامعه ما می‌توانستند این نقص را برطرف کنند، این سوژه دیگر به جامعه ما منطبق نبود. هرچه که هست در عصر‌معاصر ما وجود دارد و مردم از این موضوع رنج می‌برند. برای مثال، به ما گفتند فلان شخصیت شما در فیلم که دودوزه رفتار می‌کند شبیه به یک شخصیت سیاسی در دولت پیشین است، این مشکل فیلم نیست بلکه مشکل از شخصیتی است که به کاراکتر منفی شبیه است. ما نمی‌توانیم بسیاری از حقایق را بپوشانیم تا چهره فردی را موجه جلوه دهیم، این‌کار شدنی نیست.

* به اقتباس بودن فیلم اشاره کردید، همان‌طور که می‌دانیم رمان «دوازده صندلی» یک اثر روسی است و شما در این کار همان ساختار را به شکل ایرانی درآورده‌اید. تا چه اندازه این رمان روسی تغییر کرد و چقدر زمان برد تا به سبک‌وسیاق کشور ما دربیاید؟

اولا باید توضیح دهم که اقتباس یک اثر هنری به مراتب کاری سخت‌تر از تالیف یک اثر ادبی است به‌همین دلیل در تمام دنیا و در همه جشنواره‌ها فیلمنامه‌هایی که اقتباسی هستند در سطح بالاتری قرار می‌گیرند. زیرا در اقتباس باید روح اثر را حفظ کرده و آن‌را تبدیل به ساختارهای مشابه در زمان خودمان کنیم. به زبان ساده‌تر ساختار اصلی را حفظ کرده اما موضوع را بروز کنیم. این اقتباس را خیلی کلاسیک انجام دادیم و بسیار استاندارد و درست بود. کسی‌که فیلم دوازده صندلی با بازی اورسن ولز را دیده و فیلم ما را هم دیده، می‌تواند شهادت دهد که این یک اقتباس کاملا ایرانی از کتاب دوازده صندلی است. ماجرای پیکان و پرداختن به مقوله آن به‌عنوان یک سمبلی از صنعت ایران است.

* چرا پیکان؟

پیکان یک نشانه است. زمانی‌که پیکان ساخته شد و ما مفتخر بودیم که ماشین ساخته‌ایم در کشور دیگر بشر به‌روی کره ماه پا گذاشته بود. این تفاوت فاصله‌هاست. یکی از دیالوگ‌های فیلم را نقل می‌کنم که کاراکتر توضیح میدهد: «بعد از سال 32 که تا پای چوبه دار رفتم اما آزاد شدم. زمانی‌که پیکان تولید شد همان مردمی که مشتاقانه برعلیه حکومت شعار می‌دادند و مبارزه می‌کردند برای گرفتن پیکان صف کشیده بودند...» دقیقا این دیالوگ نشان می‌دهد در شرایطی حرف‌های خیلی جدی می‌زنیم اما وقتی پای عمل می‌رسیم رفتار کاملا متفاوتی را از خودمان بُروز می‌دهیم و این امر به‌وضوح در جامعه ما مشخص است. پیکان هم، یک سمبل بود و هم برای طرح داستان و بیان حقایقی که راجع‌به آن صحبت می‌کنیم با آن سروکار داشتیم، البته باید ساختار فیلم یا رمان دوازده صندلی اصلی را هم حفظ می‌کردیم. این سه نکته را همزمان در مقطع فیلمنامه‌نویسی رعایت کردیم.

* برگردیم به فیلم، دوازده صندلی در قالب کمدی موقعیت تولید شده و درواقع حرف خود را به‌نوعی در حالت شوخی بازگو می‌کند، اما در سینمای ایران چیزی‌که از طنز می‌بینیم کمدی کلام است و موقعیت در آن جایی ندارد و متاسفانه جوری به مخاطب عام خوراک داده شده که طنز موقعیت را جدی نگیرد و از آن استقبال نکند. به‌نظر شما چرا این موضوع در ایران جدی گرفته نمی‌شود؟

با احترام فراوان به جامعه منتقدین، اما باید بگویم که متاسفانه شناخت منتقدین از سینما ماجرای فیل مولانا است (فیل را در یک اتاق تاریکی قرار می‌دهند، مردم روستا جمع می‌شوند و هرکدام یک به یک داخل اتاق فیل می‌شوند و جایی از بدن آن‌را لمس می‌کنند) دقیقا نگاه همکاران منتقد ما به این شکل است که هرکدام تنها یک‌بخش و یک‌زاویه از سینما را لمس کردند و از بخش‌های دیگر باخبر نیستند. «ساتیر» یکی از گونه‌های طنز است و فیلم ما از گونه «ساتیر» منشعب شده. «ساتیر» ویژگی‌های خود را دارد، طنز گزنده، رک بودن و حتی درشتگویی از ویژگی‌های «ساتیر» است. ما در موقعیت، فضای فانتزی ایجاد کردیم نه در رفتار خاص! هیچ‌کدام از بازیگران سُّر نخورند که مردم بخندند یا هیچ‌کدام جمله دوگانه‌ای به زبان نیاوردند که باعث خنده شود. حتی وقتی تیزر فیلم را می‌ساختیم در حالی‌که یک فیلم صد دقیقه‌ای داشتیم، می‌توانستیم به اندازه دو، سه دقیقه تصاویر طنز را از آن جدا کنیم و در تیزر بگنجانیم اما این کار را نکردیم. هیچ‌کدام از پلان‌های فیلم به تنهایی طنز نبودند بلکه موقعیت طنز را در آن‌ها ایجاد کردیم. مخاطب باید یک سکانس دو دقیقه‌ای را ببنید تا بتواند بخندد. این ژانر در نزد جامعه منتقدین به‌راحتی شناخته نشده و آن‌ها با این ژانر سروکار نداشتند. فیلم‌های طنز کلامی سینمای ایران را اشباع کرده و در نتیجه همه از این‌گونه طنز موقعیعت گریزان هستند. در حالی‌که در دنیا آثار فاخر ریشه طنز دارند. متاسفانه منتقدین در نقدهای خود در مورد این فیلم که بسیار بر روی تفکر مخاطب اثر دارد؛ این فیلم را متوسط ارزیابی کردند و سوال من این‌جاست که شما با چه خط‌کشی و معیاری اندازه‌گیری کردید که به متوسط بودن این اثر رسیدید؟! چه معیاری داشتید؟

* با هرج‌ومرجی که در سینمای طنز ایران وجود دارد شما به‌عنوان یک کارگردان در مقابل بازیگران چطور این موقعیت‌ها را ساختید و بازیگران را به این باور رساندید که در موقعیت، طنز بسازند نه در کلام؟

این موضوع بسیار نکته مهمی است و بهترین سوالی که تا امروز در مورد این فیلم از من شده همین است و من را به‌وجد می‌آورد، واقعیت این است که ما راجع‌به فیلمنامه گفت‌وگو کردیم. همه بازیگران شاهد این هستند که جلسات بیشماری برای دورخوانی فیلمنامه داشتیم تمام بازیگرانی که در این فیلم بازی می‌کردند با این‌که در این نوع کمدی‌ها سابقه‌ای نداشتند، اما جلسات متعددی را وقت گذاشتند تا بتوانند از داخل پوست بازی مکانیکی بزن‌وبکوب خارج شوند و در پوست بازی شخصیت‌پردازانه بروند، با توجه به این‌که این یک طنز است. درواقع طراحی شخصیتی که نصف آن رئال و واقعی و نیم دیگر آن مانند کاریکاتور فانتزی است یکی از معضلات کار ما بود. باید شخصیتی را طراحی می‌کردیم که روی لبه حرکت کند نه یک کاریکاتور محض و نه رئالیسم مطلق باشد. این‌کار بسیار سختی برای بازیگران بود و همه بازیگران فیلم در این رابطه زحمت کشیدند.

* در اکثر فیلم‌های طنز با دیالوگ‌های بداهه مواجه هستیم. در این فیلم دیالوگ‌های بداهه هم داشتید؟

در این فیلم برای اولین‌بار تجربه‌ای را کسب کردم. با داریوش رعیت به‌عنوان نویسنده فیلم، حدود سه ماه هر روز در یکی از کافه‌های تهران قرار گذاشتیم و در این سه ماه فیلمنامه را نوشتیم. این موضوع شاید برای اهل فیلمنامه‌نویسی غیرعادی باشد اما ما نتیجه خوبی گرفتیم و به‌جای این‌که فیلمنامه‌نویس به تنهایی در یک اتاق خالی با تخیلش یک اثری را خلق کند ما با گفت‌وگوی مداوم هر روزه در یک محیط باز و بیرونی سه ماه کار کردیم. این اتفاق خوبی بود. من و داریوش رعیت به همزبانی رسیده بودیم. در خصوص دیالوگ‌ها باید بگویم نود درصد آنچه که در فیلم می‌شنوید با آنچه که در فیلمنامه هست، یکسان بود 10 درصد تفاوت هم به‌دلیل ضرورت‌های صحنه اتفاق افتاد.

* برای یکی از کاراکترهای اصلی از «احمد نجفی» استفاده کردید که مخاطب پیش‌تر او را در فیلم‌های جدی دیده بود، علت این انتخاب چیست؟

هم من و هم احمد نجفی راجع‌به این کاراکتر متفاوت، به‌وجد آمده بودیم. آقای نجفی هم از این چهره جدیدی که از او ساخته شد لذت می‌برد و اگر در پخش این فیلم نمی‌سوخت شاید این کاراکتر برای او می‌توانست در فیلم‌های متعددی تکرار شود زیراکه قابلیت گسترش داشت. بنابراین احمد نجفی رویه خود را با ما تغییر داد، با حوصله زیاد در جلسات دورخوانی حاضر می‌شد و روی تک‌تک ویژگی‌های این کاراکتر از آواها گرفته تا لهجه خوزستانی کار کرد.

* فکر می‌کنید با فاصله زمانی چهار سال از تولید تا اکران، چقدر در فروش متضرر شده‌اید؟

به‌نظر ما وقتی «دوازده صندلی» نمایش داده شد کسی به این فکر نکرد که فیلم برای چهار سال پیش است. چیزی در این فیلم نبود که در این چهار سال از بین رفته باشد. نه مشکل اجتماعی برطرف شده، نه جامعه آن دوره و مسایلش را فراموش کرده و نه این‌که ابزار و وسیله‌هایی که در فیلم است، دچار تغییر شده، تنها چیزی‌که در طول این چهار سال اتفاق افتاد ما بودیم که به اجبار از قطار سینما پیاده شدیم و وقتی‌که اکران شد مانند یک فیلم بروز بود. چیزی‌که به ما لطمه زد اقتدارگرایی در حوزه پخش سینما است که متاسفانه انحصاری شده و با سلیقه بدی اداره می‌شود و دولت هم به آن بها می‌دهد. این ارتباط نامیمون مدیران ارشد سینما با تعداد اندکی از افراد است که سینما را خفه می‌کند و جریان سینمای مستقل را به‌کلی از سینمای ایران از بین می‌برد. جریان سینمای مستقل کم‌کم پاک می‌شود. آدم‌ها یا باید طرف دولت باشند یا برخلاف آن ایستاده باشند و ضلع سوم که نمی‌خواهد در مناسبات چپ‌وراست قرار بگیرد از دید دولتی‌ها و لمپن‌های پخش سینما مردود به‌حساب می‌آید. هر دو با نهایت قدرت سعی دارند گروه سوم را از بازی حذف کنند. فیلمسازان مستقل در حاشیه هستند و یکی‌ یکی از میدان حذف می‌شوند.


منبع:خبرگزاری صبا

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین