کد خبر: ۳۷۱۳۲
تاریخ انتشار:

الگوي اسلامي-ايراني پيشرفت و موانع آن

گفتگو با دكتر مظفر نامدار، سردبير فصلنامه 15خرداد
اشاره: مقام معظم رهبري در نخستين نشست بررسي انديشه‌هاي راهبردي فرمودند: «مسئله تدوين الگوى اسلامى - ايرانى براى پيشرفت، يكى از مسائل كلان ماست؛ كه البته اين مسئله در دل خود، ده‌ها مسئله دارد، كه بعد عرض خواهم كرد. اين رشته در خصوص همين مسئله استمرار خواهد داشت و در كنار اين، مسائل كلان ديگرى وجود دارد كه بايستى مطرح شود.
در درجه‌ اول اين است كه متفكران كشور، انديشه‌ورزان كشور، خودشان را درگير مسائل كلان كشور بكنند. كشور مسائل اساسى‌اى دارد. كارهاى بزرگى هست كه بايد انجام بگيرد. توانائى‌ها و ظرفيت‌هاى بسيارى هست كه مي‌تواند در خدمت اين حركت عظيم انجام گيرد. اين مقصود تحقق نخواهد يافت، مگر اينكه زبدگان، فرزانگان و انديشه‌ورزان، خودشان را با اين مسائل كلان مرتبط و درگير كنند.
هدف دومى كه ما از تشكيل اين جلسه داشته‌ايم، اين است كه يك فرهنگ و يك گفتمان، اول در ميان نخبگان و به‎تبع آن در سطح عموم جامعه به وجود بيايد. همين حرفهائى كه شما امشب بيان كرديد، وقتى در سطح جامعه منتشر شود، ذهن نخبگان و سپس ذهن عموم مردم را به يك سمت اساسى سوق خواهد داد». در همين رابطه با «مظفر نامدار» ، سردبير فصل‌نامه 15 خرداد وعضو هيات علمي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي گفت‌وگويي انجام داديم كه تقديم مي‌شود:



 مفهوم توسعه چيست و نواقص توسعه چيست؟
ـ ‌تعريف واژه‌ «توسعه» مجادله 200 ساله در ايران راه انداخته است، هر كس با توجه به ظن و گمان خود به تعريف توسعه پرداخته است؛ بعد از انقلاب زماني كه مي‌خواست شكل حكومت مشخص شود؛ الفاظ گوناگوني مانند جمهوري دموكراتيك، جمهوري دموكراتيك خلق مطرح مي‌شد كه اما امام به جمهوري اسلامي اعتقاد داشتند؛ ظاهرا يكي از غرب گراهاي سكولار نامه‌اي به امام نوشتند كه چرا از نام دموكراتيك اسلامي وحشت داريد حضرت امام پاسخي دادند كه از واژه دموكراتيك وحشت نداريم اما تحليل خودم اين است كه معني واژه دموكراتيك نامفهوم است به دليل آنكه نظام ديكتاتوري پروتاليا شوروي، نظام رياستي امريكا، نظام مشروطه سلطنتي، رئيس جمهور‌هاي مادام‌العمر نظام خود را دموكراتيك معرفي مي‌كنند به اين ترتيب واژه دموكراتيك داراي معناي دوپهلو است.

جمهوري اسلامي داراي معناي مشخص است؛ جمهوري اسلامي هر كدام به تنهايي معناي مشخصي دارند.
دليل دوم اين است كه ايران تا قبل از انقلاب مدلي ازآن نوع دوموكراتيك تحت عنوان مشروطه سلطنتي را در ايران تجربه كرد و ناموفق بود.

واژه توسعه در 10 سال اخير خيلي بد استفاده شده است، به طور مثال فساد، اباحي‌گري، بي‌ديني، نفي فرهنگ و نفي هويت را به عنوان توسعه معرفي كردند.

براي نام الگوي اسلامي ـ ايراني پيشرفت بايد مكثي كرد، زماني كه يك حكومت كشور ديگري را اشغال مي‌كند؛ گفته مي‌شود در آن كشور پيش رفت و وقتي بيماري در بدن انسان فراگير مي‌شود مي‌گويند بيماري پيشرفت كرد.

واژه پيشرفت واژه مقدسي نيست كه تصور شود لزوما بايد از اين واژه استفاده كنيم؛ اگر قرار است از الگوي اسلامي ـ ايراني پيشرفت استفاده شود واژه پيشرفت نيز بايد باز تعريف شود.



 شهيد آويني در كتاب توسعه و مباني تمدن غرب واژه قرآني رشد را به جاي توسعه به كار مي‌برند؟
ـ توسعه واژه ايراني است؛ اما استفاده نادرست از آن شده است واژه زيباتر از پيشرفت وجود دارد كه آنهم واژه رشد است كه قرآني است و مطابق فرمايشات رهبري اگر قرار است در مورد الگو فكر شود در تعريف از الگونيز بايد فكر شود.

واژه رشد در قرآن ريشه جذاب دارد و عده‌اي معتقد هستند؛ كه قرآن واژه رشد را براي كودكان بي‌سرپرست به كار برده است و البته واژه رشد براي كودكان بي‌سرپرستي كه داراي ثروت باشند استفاده شده است.

قرآن مي‌گويد براي اين كودكان سرپرستي انتخاب كنيد تا زماني كه به سن بلوغ و رشد برسند ثروت را در اختيار آنها قرار ندهيد و استفاده از واژه رشد و بلوغ نشانگر اين است بلوغ مانند رشد نيست و مي‌توان در حوزه ملي از اين واژه استفاده كرد و استاد مطهري از واژه رشد در سطح ملي استفاده مي‌كند.

واژه پيشرفت و توسعه نمي‌تواند مترادف مترادف رشد قرار گيرد؛ اگرچه مراد بزرگان در استفاده ازواژه پيشرفت همان رشد است كه نمي‌توان انكار كرد از نظر مفهومي نسبتي با هم ندارند و واژه رشد نشان مي‌دهد كه بلوغ شرط لازم براي تصرف در مال و ثروت است. اما شرط كافي نيست اگر ملتي قصد تصرف در سرمايه خود دارد بلوغ شرط لازم آن است وبلوغ كفايت نمي‌كند بايد از ويژگي رشد نيز برخوردار باشد.

آيه 6 سوره نساء در مورد واژه رشد صحبت مي‌كند براي اينكه فرد و كودك سرپرست خانوارثروت خود را در اختيار بگيرد؛ رسيدن به بلوغ نكا و جنسي كافي نيست زماني رشد مي‌كند؛ كه ثروت خود را نگهداري كند رشد فرصت است فرصتي است كه اگر كسي از اين فرصت استفاده كند از سرمايه‌هاي فردي و ملي كه خدا در اختيارانسان گذاشته ااستفاده مي‌كند ‌و ملتي قادر است از سرمايه اجتماعي، سياسي، فرهنگي و حقوقي خود استفاده كند و به نحو احسن از سرمايه‌ها استفاده و نگهداري كند كه به باز توليد سرمايه‌ها بپردازد.

واژه پيشرفت غلط است و به تعبير استاد مطهري پيشرفت معني افقي دارد به طور مثال بيماري زماني كه از نقطه‌اي در بدن شروع مي‌شود به صورت افقي پيشرفت مي‌كند كه در يك سطح پيشرفت مي‌كند؛ ولي رشد عبور از سطح اي به سطح ديگر است اگر ملتي عقب مانده باشد تحول و رشدي اتفاق بيفتد به سطح ديگر ارتقا پيدا كند يعني يك پله بالاتر رفته است و اين رشد صرفا به معناي افقي نيست.



اشتباهي كه در زبان فارسي در معناي واژه رشد شده است اين است كه براي آدمي كه تنومند باشد معناي رشيد به كار مي‌برند و عرب‌ها به اين فرد رشيق مي‌گويند و رشيق بارشيد فرق مي‌كند واژه‌اي است كه ما به اشتباه استفاده مي‌كنيم.

شهيد مطهري تعبيري از رشد ملي دارد كه رشد فقط منحصر به فرد نيست از اين واژه براي ملتي نيز استفاده ميشود كه لياقت و شايستگي آن را دارد كه از سرمايه‌هاي خود استفاده كند.

ملتي رشد يافته يا پيشرفت يافته و توسعه يافته قلمداد مي‌شود كه از سرمايه خود استفاده مي‌كند و فردي مي‌تواند از سرمايه‌اي استفاده كند كه سرمايه‌ها را بشناسد.

دومين اقدام براي استفاده از سرمايه‌ها استخراج سرمايه است تا از سرمايه استخراج نشود سودي ندارد؛ قدم سوم تصفيه است، از بين بردن ناخالصي‌ها است، عرصه فرهنگ نيزمانند ذخاير بايد نخست شناسايي و‌ سپس استخراج و تصفيه شوند.

چنين فرايندي در اروپا و غرب نيز اتفاق افتاد و رنسانس در اروپا به نوعي بازگشت به سرمايه‌ها‌ي اوليه غربي بود؛ سرمايه اوليه غربي شناسايي شد بعد استخراج شد و سپس تصفيه انجام گرفت تا در نهايت باز توليد سرمايه‌ غربي اتفاق افتاد.



 يكي از بحث‌هاي مطرح امروز اين است كه توسعه غربي در كشوري مانند ايران قابليت اجرا ندارد و در بعضي از دولتها بعد از انقلاب توسعه را فقط توسعه ‌دانسته وبارايدئولوژي ندارد نظرتان چيست؟
ـ اگر توسعه فقط دستاورد علمي است چرا غالب‌هاي توسعه متفاوت است علم قواعد تجربه پذير است كه در همه زمان و مكان يك معني دارد؛ يك روش در علم درست است اگراشتباهي رخ دهد در تشخيص آن است، در علم خلق صورت نمي‌گيرد؛ بلكه كشف مي‌شود.

واقعيت‌ها از بدو خلقت وجود دارد و دانشمند موفق به كشف مي‌شود بنابراين اگر توسعه، يك توسعه علمي است و در همه دنيا روش خاصي وجود دارد و اين داعيه به دليل اينكه توسعه‌هاي مختلف در دنيا وجود دارد داعيه ساده لوحانه است؛ چنين مدعياني درك درست از معرفت و علم ندارند.

مدل‌ها گوياي اين است كه توسعه بار ايدئولوژيك دارند؛ و ماهيت علمي ندارد مفهوم توسعه بعد از جنگ جهاني دوم پديد آمده است ماركسيست‌ها، ليبرال‌ها، سوسياليست‌،جهان سوم و مركز پيرامون‌ها توسعه مخصوص به خود را مطرح مي‌كنند.

علم در حوزه ايدئولوژي‌ها تغيير پيدا نمي‌كند؛ اساسا اين سخن كه توسعه توسعه است، باطل است و به تعبير حضرت امام «تصورش موجب تصديق است» و تصور مدلهاي گوناگون تصديق مي‌شود كه توسعه بار آيدئولوژيك دارد.

اگر توسعه ماهيت ايدئولوژيك دارد ايدئولوژي‌ها لزوما فراگير نبوده ايدئولوژي‌ها ماهيت منطقه‌اي و فرهنگي دارند ايدئولوژي‌هاي زاييده جغرافيا و فضاي جغرافيا است.

* *ايدئولوژي معناي جغرافيا ـ فرهنگي دارند و جغرافيا ـ فرهنگي خود داراي دامنه هستند.



جغرافياي اسلام داراي محدوده مشخصي است. هرچند مسلمان مي‌تواند در آمريكا، اروپا يا ايران زندگي كند اما زماني كه از جغرافيا فرهنگي اسلام صحبت مي‌كنيد ديگر صحبت ازمسلماناني نيست كه در امريكا زندگي مي‌كنند بلكه آن مسلمان تحت تاثير جغرافياي فرهنگي ـ اسلامي قرار دارند و زماني كه از حوزه جغرافياي فرنگي مدرنيته صحبت مي‌كنيد كشورهاي مسلمان در آن حوزه قرار ندارند.

بنابراين ايدئولوژي و فرهنگ ماهيت منطقه‌اي دارند و هرچه توليد مي‌شود ممكن است جغرافيا فرهنگي داشته باشد اما مطلق نيست محدود نيست و مي‌تواند مورد نقد و نفي قرار گيرد نقد و نفي از جنبه علمي ناپسند و امر ضد علمي نيست.


مگر آدم‌هايي كه متعصب و متحجر باشند به طور مثال آنچه كه در حوزه الگوي بومي توسعه اروپا اتفاق افتاد لزوما نبايد در حوزه آسيا يا خاور دور اجرا شود در حوزه علوم انساني گفته مي‌شود علوم در حوزه پايه، طبيعي،‌تجربي شاخص جهاني دارد اما در حوزه علوم انساني شاخص بومي دارد.

اگر از علوم ليبراليستي، سوسياليستي مي‌شود سخن گفت؟ از علوم انساني و ايراني مي‌شود صحبت كرد. چرا پست مدرن‌ها مي‌توانند از اصطلاح علوم اروپايي پست‌مدرن‌ها صحبت كنند و چرا ما از اصطلاح علوم اسلامي صحبت نكنيم.



 برخي مدل توسعه در ايران را آمرانه مي‌دانند و مدل توسعه پايدار را مدلي قلمداد مي كنند؛ كه درونزا باشد و به همين دليل در چرايي اينكه چرا توسعه در ايران اتفاق نيفتاد كتابي مانند «ما چگونه ما شديم» نوشته شده كه در آن كتاب نقش استبداد راكمرنگ‌تر مي‌شود يا كم آبي عامل استبداد شرقي مي‌شود؟ و بحث‌هاي مانند الگوي اسلامي ـ ايراني پيشرفت را سياسي قلمداد كرده كه امكان گفت‌وگوي تمام جريانهاي فكري سياسي فراهم نمي‌شود؟
ـ دانشجويان در دانشگاه از من مي‌پرسند چرا سعي مي‌كنيد اين نظام را حفظ كنيد خيلي‌ها ااين نظام را قبول ندارند و در جواب مي‌گويم خيلي‌ها اين نظام را قبول دارند چرا شما فكر مي‌كنيد حرف شماي كه نظام را قبول نداريد غلبه دارد و براي اينكه نظام را قبول نداريد حق باشماست؛ اين چه منطقي است ؟ در همه دنيا مكانيسم وجود دارد كه بر مبناي آن مكانيم تصميم گرفته مي‌شود اينكه شما با زور مي‌خواهيدرفراندوم برگزار شود حرف احمقانه‌اي است در آمريكا سيصد سال پيش رفراندوم برگزارشده است.

مگر كشورهاي اروپايي درباره ساختار سياسي هر 10 سال رفراندوم برگزار مي‌كنند سيستم سياسي تا زماني كه بر اساس مكانيسم عمومي يك بخش آن انتخابات است و مردم اقبال نشان مي‌دهند مي‌ماند در همه دنيا تا وقتي اين اقبال وجود دارد سيستم سياسي ادامه دارد.

زماني اقبال نشان ندهند حضور نخواهند داشت به صرف اينكه افرادي مانند صادق زيباكلام كه استعداد تاريخي ندارد و مهندس شيمي است بهتر در حوزه شيمي فعاليت كند و در تاريخ دستي ندارد حتي منابع درجه 3 را هم نخوانده حرفش و نظرش ملاك نيست يا آقاي كاتوزيون نيز نظريه‌اش بر همين منوال است چرا بايد اين نظريات غالب باشد از ميان نظريات ده نظريه ديگرنيز وجود دارد نبايد تحت تاثير چنين فرار روايت تاريخي بود.



داستان كم آبي در ايران كه نظريه ماركسيستي است بايد ديد آيا مستنداتي كه به عنوان نظريه مطرح مي‌كنند درست است؟ و آيا جنگ‌هاي كه در تاريخ ايران اتفاق افتاده است به صورت قاعده تحت تاثير كم‌آبي بود؟ كجاي تاريخ اين امر ثبت شده است اين يك فرا روايت تاريخي است!.

ماركسيست در توليد فرا روايت تاريخي رو دست ندارند؛ يك ماركسيست چنان از غيب صحبت مي‌كند كه من مذهبي در برابر آنها كم مي‌آورم! چنان از غيب و جامعه آرماني تصوير درست مي‌كند كه انگار خدا جز خلق چنان جامعه‌اي كاري را انجام نداده است اينها فرا روايت تاريخي است.

يكي از آسيب‌شناسي تاريخ نگاري در ايران وجود فرا روايت تاريخي است روايت‌ها بايد با متن تاريخي همخواني داشته باشد؛ فراروايت بر فراز متن‌هاي تاريخي مي‌نشيند و قرائت خود را غالب مي‌كند وتمام قرائت‌هاي ديگر را حذف مي‌كند.

تاريخ ايران به خصوص تاريخ مشروطه دست چنين افرادي نوشته شده است كه اين تاريخ نيست؟ داستان‌هاي دروغ تاريخي است!يكي از فراروايت دروغ تاريخ اين است كه ايران در كشور كم آب واقع شده است خيلي كشورهاي ديگر نيز در منطقه كم آب واقع شده‌اند اگر قرار است كم آبي مشكل توسعه ايران باشد. ايران بايد براي تامين آب بايد به خيلي از همسايگان حمله كرده ولي كجاي تاريخ اين اتفاق افتاده است كدام مورخ اين مستندات را گفته است كدام روايت تاريخي چنين امري را روايت مي‌كند.

چنين نظري صرفا در حد يك ايده است مي‌تواند در كنار ايده‌هاي ديگر بنشيند مورد ارزيابي و نقد قرار بگيرد صحت و سقم تاريخي مبني بر روايت‌ها سنجيده شود و بر رخداد‌ها منطبق شودنه ادعاهاي زيباكلام و نه كاتوزيون مورد اثبات قرار گرفته است.


 پس از پديد آمدن ليبراليسم از دل ماركسيسم و شكست اتحاد جماهير شوروي سرمايه‌داري سرمستانه پايان تاريخ را اعلام كرد و بعد قشري از روشنفكران با مقايسه كره جنوبي و كره شمالي و سطح پيشرفت به اين نتيجه رسيدند پيشرفت و توسعه همان مدل غربي است چون رفاه در كره جنوبي با شمالي قابل قياس نيست؟
ـ‌ مگر مدل كمونيستي توسعه و پيشرفت مدل اسلامي است؟ اگر شكستي هم اتفاق افتاده در مدل غربي اتفاق افتاده است؛ اصلا ماركسيسم و فاشيسم حيات خلوت ليبراليسم بوده است و بحث الگوي اسلامي ـ ايراني پيشرفت همين است كه مدل غربي شكست خورده است.

سوسياليسم يك مدل غربي است براي اينكه به تعبير دكتر شريعتي ليبراليسم سر عقل بيايد اين حيات خلوت را براي خود درست كرده است، سوال خوبي مطرح كرديد و شكست سوسياليسم شكست مدل اسلامي نيست.

مدل اسلامي مدل ايراني است كه بعد از انقلاب، ايران را از كشور عقب مانده روستايي از نظر علمي، سياسي و اجتماعي بود كه در حال حاضر به چنين سطحي از توسعه رسيده است.

به همين علت است كه كشورهاي غربي به هر شكل قصد شكست ايران را دارند اين دشمني‌ها نشان موفقيت انقلاب اسلامي است در غير اين صورت چه كشوري بر روي ايران حساب باز مي‌كرد؛ چرا اين حجم رسانه و ماهواره بر روي مسايل ايران تمركز كرده و تبليغات مي‌كنند.

انقلاب اسلامي منافع چه كشوري را را به خطر انداخته است براي هر كسي اهل استدلال است اين سوال پيش مي‌آيد كه چرا اين حجم و شبكه بر مسايل ايران تمركز كرده كه بر روي مسايل شوروي تمركز نكردند.


شكست شوروي شكست مدل غربي بود و آنان شرايط را طوري سازماندهي كردند كه پايان تاريخ را عنوان كنند.
انقلاب اسلامي تمام ذات ايدئولوژي و مدل توعه غربي را زير سوال برده است؛ غربي‌ها 300 سال تلاش كردند به جنگ پردختند و كشتند و پس از بحران گوناگون و بعد از دو جنگ جهاني به رفاه رسيدند و در حال حاضر نيز هم درگير بحران هستند و قصد دارند بحرانهاي غربي را با طرح ايدئولوژي‌هايي مانند كمونيستي، سوسياليستي و آنار‌شيستي حل كنند اين چنين ايدئولوژي‌هاي حيات خلوت ايدئولوژي غرب است.

حيات خلوت فلسفه سياسي غرب در شرق معرفتي نيست همه اين علوم در غرب توليد شده و همه در آنجا به بن‌بست رسيده است و اگر كشورهاي شرق با اجراي مدلهاي توسعه غربي شكست خوردند به اين دليل بود كه به منابع فرهنگي بومي خود رجوع نكردند و از دل منابع فرهنگي بومي الگوي توسعه انتخاب ‌كردند.

غرب حمايت خود را از كره جنوبي، شمالي و ژاپن بردارد و به نظرم دچار بحران شده و توان بازتوليد خود را ندارد و فقط ايران چنين تواني دارد كه بدون حمايت كشوري به حيات خود ادامه بدهد.
الگوي اسلامي ـ ايراني پيشرفت در ايران 30 سال است كه شروع شده است و ما آن را تئوريزه نكرديم ما در اغاز الگوي اسلامي ـ ايراني پيشرفت نيستيم بلكه در ميانه راه هستيم بعد از انقلاب در حوزه معرفتي، سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي اتفاق زيادي افتاده است و با اين همه تحريم ايران تكان نخورده است.

به نظر من اگر الگوي اسلامي ـ‌ايراني پيشرفت را الگوي دانسته كه در آغاز طرح و تدوين آن هستيم دچار اشتباه تاريخي شده‌ايم ما اين الگو را مطابق سرمايه‌هايي كه جمهوري اسلامي را نگه داشته بايد تئوريزه كنيم.

غربي‌ها دو جنگ جهاني راه انداخته و بسياري از كشتند و بعد از جنگ دوم جهان غربي را تئوريزه كردند مدل سياسي را در انقلاب فرانسه و مدل اقتصادي را در انقلاب انگليس تئوريز كردند. مدل سياسي آنها 10 سال بيشتر دوام نياورد و مدل اقتصاد چنان در بحران گرفتار شده كه ماركس پيش‌بيني كرد عن قريب انگليس‌ دچار انقلاب مي‌شود همه افرادي كه چنين ادعايي دارند و قصد دارند غربي باشند تاريخ غرب را لااقل درست بخوانند.



غربي‌ها نزديك به 200 سال همديگر كشته‌اند و بعد از جنگ دوم آرام آرام عاقل شدند بعد از جنگ دوم به تئوريزه كردن مدل خود‌ پرداختند وسپس در دانشگاه‌ها به نظريه‌پردازي پرداختند.

كاري كه ما شروع نكرديم و 30 سال است كه ما كشور با همه فشارها حفظ و نگهداري كرديم بلكه به پيشرفت علمي خوبي دست پيدا كرديم چرا دانشمندان ما اين موفقيت‌ها را تئوريزه نمي‌كنند چرا مدل توسعه سياسي انقلاب را ئئوريزه نمي‌كنند مگر مي‌شود كشوري تحت اين همه فشارها بتواند خودش را نگه داشته باشد در كجاي دنيا چنين نمونه‌اي داريد.

در اروپا يك هفته جنگ شد مردم همديگر را خوردند در ايران 8 سال جنگ به تحريم تحمل شد اما در حوزه اقتصاد، سياست و فرهنگ بازتوليد داشته و اين موفقيت كمي نيست. اين موفقيات را بايد الگو سازي كنيم نبايد با توجه به ذهنيات خود در پي الگوي خاص بود بايد تجربه 30 سال را جمع‌بندي كرده با بررسي ورودي‌ها و خروجي انقلاب مدل انقلاب والگوي اسلامي - ايراني ارائه داد.

الگوي اسلامي - ايراني پيشرفت را مي‌توان نه با فراروايت بلكه بايد با روايت و عملكردي كه انقلاب داشته است، طرح‌ريزي كرد. چه كسي ادعا مي‌كند ايران كشور عقب‌مانده است؟! اگر كشور عقب‌مانده بود بايد 2 سال اول انقلاب از پاي درمي آمد يكي از دلايلي كه دانشگاه‌هاي ايران ناتوانند اين است كه نمي‌خواهند دستاوردهاي انقلاب را تئوريك كنند و دانشگاه‌هاي ما تحت تأثير تئوري‌هاي گفتمان غرب هستند و دانشگاهي كه در دوران رضاخان ايجاد شده است براي تقليد تأسيس شده بود و براي توليد ايجاد نشده بود.



دانشگاه‌ها ساختار توليدي ندارد؛ نسبت به بافت اجتماعي كشور حساس نيستند و مدام يك سلسله مدل‌ها را از غرب مي‌آورند و بافت اجتماعي كشور را با آن تطبيق مي‌كنند براي اينكه مدل‌ها استعداد فهم اين بافت اجتماعي و انقلاب اسلامي را ندارند.

ميشل فوكو نخستين كسي بود كه اين حرف را عنوان كرد؛ ميشل فوكو مي‌گويد: وقتي دانشمند غربي مي‌خواهد به تعريف جنبش ‌بپردازد در پي دو پارامتر است، اگر آن دوپارامتر نباشد آن جنبش را جنبش اجتماعي بزرگ نمي‌داند؛ نخست پارامتر تضاد طبقاتي، دوم طبقه پيشرواست و اگر اين دو پارامتر نباشد ما آن جنبش را جنبش تعريف نمي‌كنيم اين دو پارامتر در انقلاب اسلامي وجود ندارد.



آيا روحانيون در انقلاب اسلامي قشر پيشرو نبودند؟
ـ‌البته در آنجا هم نقص وجود دارد حوزه علميه ما تحت تأثير گفتمان‌هاي رسمي قرارمي‌گيرد.

*فارس: آيا منظور شما اينست كه روحانيون در فرايند انقلاب تحت تأثير گفتمان رسمي بودند و پيشرو نبودند؟
ـ مطابق فلسفه سياسي غرب طبقه پيشرو، طبقه مدرن است و ازدل مذهب هيچ وقت كسي رهبري جنبش‌هاي اجتماعي را به دست نمي‌گيرد طبقه پيشرو طبقه نخبه متوسط شهري است و اينها متصل به علم مدرن هستند.

امام (ره) تمام معادلات تئوري انقلاب‌ها را به هم زدند؛ امام (ره) يك انقلاب ديني در دنياي مدرن ايجاد مي‌كند؛ دنياي مدرن نسبتي با دين ندارد كه ارزش اسلامي پديد آورنده انقلاب ديني باشد آن هم آن كشوري كه داعيه علم مدرن دارد.

در نتيجه همه غالب‌هاي بنياد فلسفه سياسي غرب درمقابل انقلاب اسلامي ايستادند براي همين است كه بازگشتي در حال اتفاق است و جهاني شدن پايان يافته است.

آغاز روند شروع الگوهاي بومي هستيم و فيلسوفاني مانند گادامر از عقب‌ماندگي علوم اروپايي در مقابل عوم آمريكايي سخن مي‌گويد هدفش برگشت به علوم بومي است.

آن علوم پايه‌ها را از بين برده است تا سه دهه پيش واژه انبوه خلق، فرهنگ توده‌اي، فرهنگ عمومي را اصلاً در ادبيات مدرن نداشتيد ولي اكنون روي اين واژه‌ها سرمايه‌گذاري مي‌شود و اين تحولات همه به بركت انقلاب اسلامي است براي اينكه انقلاب اسلامي همه مدلها را به هم ريخته است.



علت دشمني جهان با جمهوري اسلامي براي دستيابي به فناوري هسته‌اي با بمب هسته‌اي نيست بلكه اين‌ها همه بهانه است و علت اصلي دشمني‌ها اين است كه مدل جمهوري اسلامي در حال نشان دادن خود است.

مدل جمهوري اسلامي در حال نشان دادن استعداد خود است و توانايي مدل در حالت عادي مشخص نمي‌شود؛ اگر تحت فشار باشد موفق به كسب نتايج شود موفق واقعي است، مدل توسعه غربي تحت فشار ممكن نيست چه نتايجي را به دنبال داشته باشد احتمالاً به دامن آنارشيسم يا فاشيسم مي‌افتد.

ليبراليسم در اوج قدرت است اين درحالي است كه جمهوري اسلامي در فشار خودش را نشان داده است و اين فشارها از جنبه‌هاي متفاوتي مانند فشار ايدئولوژيك، اقتصادي و سياسي جهانيان بوده است؛ چرا نبايد با اين تجارب به تئوريزه كردن مدلي كه جمهوري اسلامي بيان مي‌كند نپردازيم؟! چرا اينقدرساده‌لوحانه و احمقانه برخورد مي‌شود؟!

هر زمان مقام معظم رهبري يكسري سلسله ايده‌هاي استراتژيك مي‌فرمايد به جاي اينكه با توجه به وضع موجود و داده‌هاي عيني نه ذهني، به تئوريزه كردن ايده‌هاي استراتژيك پرداخته، وارد حيطه ذهنيات شده و براساس اسناد و پايين‌دستي يا بالا‌دستي در پي انطباق هستيم در آن زمان است كه دموكراسي را دموكراسي قدسي مي‌ناميم.

الگوي رشد يا اسلامي - ايراني؛ يعني سوار شدن روي تجربيات 30 ساله و تجربيات انقلاب اسلامي را در همه زمينه‌ها تئوريزه كردن، اقدامي كه غربي انجام دادند، غربيان از مواضع خود برگشت نكردند؛ سعي كردند نقاط قوت و ضعف خود را برطرف كنند و انقلاب اسلامي در حال حاضر در اوج قدرت است منتهي يكسري نقايصي دارد؛ آمريكا و اروپا نيز داراي نقايصي هستند؛ آمريكا هنوز در مسئله عراق مشكلات دارد.

بحران‌هاي اجتماعي متعدد در اورپا مشاهده مي‌شود؛ عده‌اي سخنان ما را مي‌شنوند، گمان مي‌كنند كه ما در دنياي خيالي در حال زندگي هستيم؛ گويا در حال انكار كردن نواقص خود هستيم البته ما بايد داده‌هاي خود را تحليل كرده و دستاوردها را تحليل كرده و نواقص را برطرف كنيم بعد مشاهده مي‌كنيد آيا مدل به دست نخواهد آمد؟



يكي از نكاتي كه در سخنان رهبري نيز بوده است اينست كه توانايي‌هاي كشور از قوه به فعل تبديل شود؛ براي اين تئوريزه شدن دستاوردها چه گامهاي بايد برداشته شود؟
ـ سرمايه‌هاي خود را در حوزه ملي احصا كرده و بعد از اينكه سرمايه‌ها شناسايي شدند استخراج شوند. شناسايي و استخراج سرمايه توسط دانشگاه بايد صورت گيرد.

تحول در علوم انساني؛ نقشه جامع علمي كشور و تدوين الگو كه مقام معظم رهبري بيان فرمودند مفاهيم وابسته به هم بودند؛ براي اينكه تئوريزه كردن بايد توسط علوم انساني صورت ‌گيرد تا زماني كه باور تئوريزه كردن در كشور وجود ناشته باشد هيچ اتفاقي نمي‌افتد.

تئوريزه كردن، سازماندهي كردن، ذهن خلاق ايجاد كردن در حوزه علوم انساني اتفاق مي‌افتد و مجموعه به هم متصل است دستيابي الگوي اسلامي - ايراني پيشرفت منوط به تحول در حوزه علوم انساني است تحول در علوم انساني منوط به توليد است.


علوم انساني در كشور از چه ضعف‌هاي برخوردار است؟
ـ علوم انساني كشوردر سه نقطه ضعف بزرگ دارد كه قادر به توليد ثروت، قدرت و نظريه نيست؛ نمي‌تواند قدرت توليد كند براي اينكه قادر به حل خيلي از مشكلات كشور نيست و متأسفانه درحوزه علوم انساني اقتدار حس نمي‌شود.

براي حل مسائل ملي نمي‌توان به علوم انساني موجود تكيه كرد؛ علوم انساني قادر به توليد نظريه نيست، و بيشتر تكرار نظريه‌هاي غربي است، بنابراين قادر به توليد ثروت و به نوعي بازتوليد سرمايه‌هاي فرهنگي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي نيست.

علت اين نقطه ضعف اينست كه دانشگاه در ايران نه براي توليد، بلكه براي تقليد تأسيس شده‌‌اند و تا اين ساختار عوض نشود دچار اين ترديد هستيم و مـتأسفانه حوزه نيز در حال گرفتار شدن در اين دام است؛ حوزه نيز به تكرار سخنان دانشگاهي كه از صدسال پيش به اين طرف در حال بيان كردن است مي‌پردازد.

بازتوليد علمي حوزه مبتني بر سرمايه‌هاي‌اش نيست و حوزه با توجه به داده‌هاي كه در حوزه وجود دارد توليد نمي‌كند؛ توليد علمي مانند توليد اقتصادي است خانواده‌‌ كه تا زماني كه اقتصاد معيشتي داشته باشد توان سرمايه‌‌گذاري ندارد سرمايه‌گذاري زماني حاصل مي‌شود كه سرمايه‌اي موجود باشد.

به طور مثال حوزه در حال فعاليت در زمينه نانوتكنولوژي است؛ كه نشانگر غلبه علم غربي در كشور است و به صورت دائم در حال پاسخگويي است و تا زماني كه حوزه در حال پاسخ دادن بوده قادر به توليد نيست حوزه بايد پاسخ‌ها را به مراكز ديگر واگذار كند به توليد خود بپردازند تا آنها پاسخ بگويند.



دانشگاه و حوزه به دليل اينكه به سرمايه خود رجوع نمي‌كند قادر به توليد نيست؛ توليد به معناي بازگشت به سرمايه‌ اوليه است و رنسانس نيز به سرمايه اوليه خود بازگشت و به همين دليل توانست به توليد علمي بپردازد و تمام متفكران غربي مانند رسو، ماكياول، منتسكيو به علل عظمت و انحطاط امپراطوري روم پرداختند.

اين به معني بازگشت به سرمايه اوليه است؛ غربيان با بازگشت به سرمايه اوليه به احصا و استخراج و تصفيه سرمايه خود پرداختند و سرمايه‌‌ها را شناسايي و باز توليد كردند و اين سرمايه‌ها را هم به وسيله دانشمندان مسلمانان شناخته و به اين ترتيب به نقد گذشته خود و باز توليد سرمايه پرداختند.

علوم تجربي جديد ازبيكن به بعد اتفاق افتاد كه كتابش معروف به «نو ارعنون» بود كه به نفد ارغنون ارسطو اختصاص داشت؛ غربيان تمام علوم را بازخواني كردند و بازخواني معناي‌اش توليد است درحالي بازخواني براي غربي‌ها درست بود كه براي ما امري ناپسند است و به ما سفارش مي‌كنند به تقليد بپردازيد انگار در كشور ما عقل، تجربه و علم بايد تعطيل مي‌شده است.

200 سال است كه كشور دست به تقليد زد و در اين سال‌ها چه مسكلاتي را تحمل نكرد ايران تا پيروزي انقلاب اسلامي كشوري روستايي عقب افتاده و داراي رژيم مستبد و ديكتاتور بود؛ كه شاخص‌هاي موج اول توسعه كه مانند برق،‌آب و جاده‌ كه به عنوان شاخص اوليه توسعه به حساب مي‌آمد در ايران وجود نداشت.



ايرن زمان انقلاب حاصل كشوري بود كه بيش از 100 سال در پي ترقي، تجدد بود كه در نتيجه اين شعار عقل درايران تعطيل شد اما دراين 30 سال با تمام مشكلات خروجي كه نصيب كشور شد به هيچ وجه قابل قياس با گذشه نيست.

علت رشد طبقه متوسط در ايران چي بود هيچ كشوري به اندازه ايران طبقه متوسط ندارد؛ طبقه متوسط نتيجه توسعه اقتصادي است و طبقه متوسط توانايي ورود به عرصه اقتصادي، سياسي و فرهنگي دارد.
طبقه متوسط توانايي به هم ريختن معادلات به علت مشاركت در عرصه گوناگون عمومي برخوردار است اين نشان‌دهنده رشد است چرا در پاكستان چنين امري اتفاق نمي‌افتد براي اينكه طبقه متوسطي وجود ندارد هيچ راهي جز تئوريزه كردن سرمايه‌‌هاي كشور وجود ندارد.

و هرچه از ديگران وام گرفته و به باز توليد آن بپردازيد بايد سود توليد خود را به مبدع برگردانيد و نيم نمك توليد علمي كه در ايران از مشروطه تا انقلاب، صورت گرفت براي كشورهاي ديگر توليد شد.



 قبل از انقلاب وجود اينكه درهاي كشور به سوي غرب باز بود به تعبيرحضرت امام (ره) صنعت مونتاژ در كشور ايجاد شد اين درحالي است كه در حال حاضر با وجود تمام مشكلات به اين سطح از توسعه رسيديم. علت اين امر چيست؟
ـ دوران مشروطه و پهلوي داعيه‌داران تجدد منكر سرمايه‌ كشور بودند و كلاً سرمايه را از جنبه گوناگون حذف كردند؛ سخنان مبشران اوليه تجدد در ايران مانند ميرزا ملكم خان چنين نگاهي را تبليغ مي‌كرد.

ملتي كه سرمايه نداشته باشد براي توليد متكي به سرمايه ديگران است و براي كسب سرمايه مجبور به ارائه ذخاير به كشورهاي ديگراست؛ اين در حالي است كه ذخاير پشتوانه است و ماده توليد نيست ولي سرمايه ماده‌اي براي توليد است،

ذخاير وقتي تبديل به سرمايه مي‌شود كه استخراج و تبديل شود. سرمايه توانايي باز توليد دارد و اين مبشران براي اينكه اين سرمايه را ايجاد كنند ذخايرا را به خارج صادر مي‌كردند به اين ترتيب ذخاير به خارج ارائه كرده و خدمات گرفتيم تا انقلاب اسلامي اين روند ادامه داشت.

در دوره قاجاريه منشاء قدرت كشور ايلات بود و اين منشأ قدرت داخلي و از حٌسن كشور بود و بعد از مشروط به دليل اينكه منشأ قدرت رضاخان داخلي نبود و براي همين در پي از بين بردن مراجع داخلي قدرت بود منبع قدرت در ايران ايلات و روحانيون بود رضا خان خواست تا با از بين بردن مرجع قدرت راه براي استعمار باز كند و با تخته قاپو كردن منشا قدرت ايلات را از بين برد اما حريف مذهب نشد.

براي اينكه كشور در آن دوران متصل به سرمايه خارجي بود انتظار بازتوليد وجود نداشت؛ تمام قراردادها فروش ذخاير بود و هنوز اين رگه وجود دارد و اين رگه را دانشگاههاي ما به لحاظ اينكه تقليدي است توليد مي‌كند.

امام (ره) مي‌فرمايد: ما از شر رضا خان و فرزندش خلاص شديم ولي از شر غرب‌زده‌ها و شرق‌زده‌‌ها رها نخواهيم شد اينها برپا دارنده سلطه ابرقدرت‌ها هستند يعني همان جريان ذخاير فروش‌ با هيچ منطقي راضي نمي‌شوند.



فضاي روشنفكري از فضاي ميرزا ملكم خان خارج نشده، به قول مقام معظم رهبري دجار ارتجاح روشنفكري شده‌اند اگرچه حرف مدرن و نو مي‌زنند از لحاظ فكري رشد نكرده و كودك مانده‌اند محال است با تعاريف روشنفكران كه مبني بر توليد نيست و ترقي و توسعه ايجاد شود.

توسعه بومي جز با تكيه بر سرمايه نمي‌تواند ايجاد شود وكشور بايد ذخاير خود را شناسايي كرده و اشكال ندارد در اين شناسايي از ديگران كمك بگيريد وام گرفتن ابزار براي تسهيل در اهداف نيز ايرادي ندارد؛ اما تصفيه آن شاخص مي‌خواهد عياري كه كشور بر طلاي استخراج شده از معدن مي‌گذارد تا كشور‌هاي ديگر زمين تا آسمان فرق مي‌كند؛ بنابراين تا مرز تصفيه مي‌توانيد از ديگران كمك بگيريد اما تصفيه با شماست.

معيار بايد بومي باشد و امام روي معيار خيلي تأكيد داشته است؛ غربي فروش مشروبات الكلي، تجارت سكس و برده‌داري جزو درآمد سرانه به حساب مي‌آوردند و اين مبناي توسعه است پس شاخص كشور ايران با شاخص ديگر زمين تا آسمان فرق مي‌كند.


منبع: فارس

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین