کد خبر: ۳۴۹۲۶۷
تاریخ انتشار:
بسته روزانه بولتن نیوز در حوزه فرهنگ/ 12 ارديبهشت 95

فرهنگ در رسانه

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
گروه فرهنگی: امروزه رسانه‌ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمی‌توان دم از کار رسانه  ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانه‌هایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامه‌ها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.

به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالب‌های مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته  اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامه‌ها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایت‌ها و مجلات و روزنامه‌ها و رسانه‌های مختلف دیگری که وجود دارد، می‌توان به همه آن‌ها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …

فرهنگ در رسانه
*      *      *

آرمان/هنرهای نمایشی حرفه من است


رامبد جوان این روزها علاوه بر ساخت خندوانه در عرصه تئاتر نیز حضور دارد. او با تهیه کنندگی دو اثر مثل شلوار جین آبی و اسلحه ناموس منه و همچنین مشاوره در یک اثر دیگر نشان می‌دهد که در تمام عرصه‌ها حضورش مثمر ثمر است و ایده‌های جدیدی را همواره با خود همراه دارد. رامبدجوان در نمایش کله پوک‌ها به کارگردانی هومن رهنمون در سمت مشاور کارگردان حضور یافته است. او دراین باره به هنرآنلاین گفت: هومن رهنمون در درجه اول دوست قدیمی‌من است و یک سابقه ۲۵ ساله پشت آن است و در درجه بعد این که او بسیار باهوش است و متن جذابی را در اختیار دارد و پرتلاش جلو رفت. در نتیجه من هم اگر کاری از دستم برآید قطعا انجام می‌دهم، چرا که تئاتر شغل و حرفه من است.وی درباره حضورش در عرصه تئاتر اظهار کرد: همه این فضاهای گسترده جزو حرفه من است و چیز عجیبی نیست و ممکن است خیلی کارهای دیگر هم انجام دهم. حتی بسیار تمایل دارم کارگردانی تئاتر هم انجام دهم، اما به خاطر نوع برنامه‌ریزی برای کارم و پروژه‌هایی که در دست دارم و خواهم داشت، تصورم این است که فعلا تا دو سه سال آینده نمی‌رسم که این کار را انجام دهم.کارگردان خندوانه در پاسخ به این سوال که نمایش کله پوک‌ها یک طنز اجتماعی است و عملکرد او نیز در این سال‌ها در حوزه طنز اجتماعی بوده است و این موضوع چقدر باعث شد تا او همراه این گروه شود، بیان کرد: نمایش کله‌پوک‌ها به نظرم نمایش بسیار جذابی است، چرا که راجع به حماقت و بلاهت و گره‌های جدی روحی روانی همه مردم جهان در طول کل تاریخ می‌تواند نسبت داده شود و آدمی‌زاد در حین این که به شدت می‌تواند باعث پیشرفت جهان، علم، هنر و فرهنگ و تمدن شود، از همان طرف نیز می‌تواند کاملا معکوس، همه اینها را تخریب کند به خاطر خودخواهی‌ها و بلاهت‌هایی که دارد. کله پوک‌ها خیلی خوب می‌تواند در هر دوره‌ای، در هر کشوری ساخته شود و ارتباط برقرار کند. یک کار جهانی و فراملی و فرامرزی است که درباره بشر و خدمات او صحبت می‌کند. این که عشق می‌تواند به عنوان یکی از دستاویزهای بشر نجاتش دهد یا نه صحبت می‌کند. این نمایش با این خصلت‌ها به نظرم بسیار جذاب است و اگر خوب کار شود، می‌تواند مخاطب دوستش داشته باشد و هومن رهنمون و گروه کله پوک‌ها خیلی خوب و باانگیزه در این زمینه کار کردند.وی ادامه داد: این که ما می‌توانیم این نمایش را از یک شهر کوچک مثل دماوند ببینم که این تعداد بازیگر، توانسته‌اند اینقدر گرم و پرریتم و شاد، لحظاتی را که در نمایش هست کامل و کافی اجرا کنند، قابل تحسین و قابل تقدیر است و من هم وقتی کار را دیدم به نظرم رسید اگر کمکی از دستم بر می‌آید نباید دریغ کنم.جوان درباره نکاتی که به گروه کارگردانی منتقل کرده است گفت: من به عنوان مشاور هومن، نظراتم را ارائه دادم و این نظرات سلیقه‌ای نبود بلکه بیشتر نظرات فنی بود. اینکه کمدی چطور می‌تواند در لحظه شکل بگیرد. همه چیز فرمول دارد، کمدی، ریتم، گرمابخشیدن همه فرمول دارند و اگر قرار باشد ما این فرمول‌ها را ندیده بگیریم، باید دائما درحال کشف کردن باشیم و این کشف‌ها معلوم نیست چقدر زمان در بر بگیرد و چقدر نتیجه دهد. من کمی‌مسیر را برای هومن و تیمش هموارتر کردم و با در اختیار گذاشتن این فرمول‌ها و قواعد و اینکه کجا شدت بگیرد و کجا کمرنگ شود با هومن همفکری کردم.وی درباره کمبود نمایش موزیکال نیز عنوان کرد: اجرای نمایش موزیکال جسارت می‌خواهد. من در نمایش کله پوک‌ها در این بخش نقشی ندارم و به کارگردان وگروهش باز می‌گردد. گفتنی است نمایش کله پوکها نوشته نیل سایمون و ترجمه شهرام زرگر به کارگردانی هومن رهنمون از ۲۵فروردین تا ۲۵ اردیبهشت ماه در تالار محراب سالن اصلی هر شب ساعت ۱۹ به روی صحنه می‌رود.


آرمان/خاطرات تلخ ممنوع‌التصویری را فراموش می‌کنم


رضا رشیدپور که از دیروز صبح برنامه «حالا خورشید» با اجرای وی روی آنتن شبکه سه رفته است درباره ساختار و ویژگی‌های این اثر توضیح داد.رضا رشیدپور در گفت‌وگو با مهر از اجرای یک برنامه شبانگاهی در پایان هفته در شبکه سه سخن گفت که با برنامه «صفر صفر» وی در ایام نوروز شباهت دارد و درباره آن بیان کرد: برنامه ای در آخر هفته‌ها دارم که مدل گفت‌وگوهای صفر صفری را دارد و قرار است با عنوان «حالا مهتاب» پنجشنبه شب‌ها به صورت زنده از شبکه سوم سیما پخش شود.وی همچنین با اشاره به یک برنامه صبحگاهی روزانه در شبکه سه سیما با عنوان «حالا خورشید» که از امروز پخش آن آغاز شده است، گفت: «حالا خورشید» نوستالژی برنامه‌های صبحگاهی‌ام در شبکه یک سیما است. من حدود یک و نیم دهه پیش یک برنامه صبحگاهی در شبکه یک داشتم که بسیار پرمخاطب بود و وقتی شبکه سه سیما به من پیشنهاد اجرای یک برنامه را داد، استقبال کردم چراکه دوست داشتم برای بازگشتن به تلویزیون برنامه‌ای صبحگاهی داشته باشم.این مجری تلویزیون درباره برنامه «حالا خورشید» توضیح داد: «حالا خورشید» یک مجله صبحگاهی با طعم پرتقالی است که فضایی جذاب، اکتیو و شاد دارد و در کنار آن به اطلاع رسانی و تحلیل اخبار می‌پردازد. تکرار این برنامه نیز شب‌ها پخش می‌شود که گزیده‌‌هایی از آن روی آنتن می‌رود.وی اضافه کرد: مدل برنامه «حالا خورشید» با برنامه‌های صبحگاهی که تا حالا از تلویزیون دیده ایم، متفاوت است. این مجله صبحگاهی به عنوان یک نمونه مرجع خبری و اطلاع رسانی به کار می‌رود و تا حدودی چالش هم در آن وجود دارد.رشیدپور یادآور شد: هر کس وارد استودیوی رضا رشیدپور می‌شود پیش‌زمینه ای از چالش را در ذهنش دارد. «حالا خورشید» نیز خالی از چالش نیست البته بیشتر برنامه ای شفاف است که با برنامه «شب شیشه ای» شباهت دارد. ما در این برنامه با مردم روراست هستیم و مشکلات و رویدادها را به صورت شفاف مطرح می‌کنیم.این مجری صدا و سیما با اشاره به فرم معمول برنامه‌های صبحگاهی بیان کرد: وقتی از برنامه‌های صبحگاهی سخن می‌گوییم یاد گزارش و عملکرد مدیران می‌افتیم، اما این برنامه فارغ از آن اتفاقات است و در بسیاری از روزها ممکن است هیچ مهمانی به برنامه دعوت نشود. فرم برنامه ما بیشتر فرهنگی و هنری است و قرار است به مردم انگیزه موفقیت و زندگی بدهد.وی که حدود ۷ سال برای کار در صدا و سیما ممنوع‌التصویر بود درباره بخش‌های برنامه «حالا خورشید» اعلام کرد: بخشی به نام کارنامه داریم که مردم در آن به یک سری از رویدادها و شخصیت‌ها نمره می‌دهند. این شخصیت می‌تواند یک چهره فرهنگی، هنری و یا سیاسی باشد که در طول هفته مردم به او نمره می‌دهند و در انتهای هفته او به برنامه می‌آید و از کارنامه خود دفاع می‌کند. به طور مثال ممکن است مردم به یک وزیر نمره ۱۴ بدهند و او در پایان هفته به برنامه آمده و از عملکرد خود سخن بگوید.مجری برنامه «صفر صفر» در واکنش به سوالی درباره این برنامه که مدل گفت‌وگوهای آن چالش‌های کمتری از برنامه «دید در شب» وی که به صورت مجازی تولید می‌شد داشت، گفت: این نقد کاملا درست است و من این نقد را به دو بخش محتوایی و ساختاری تقسیم می‌کنم. در بخش محتوایی باید گفت محتوا در تلویزیون با فضای مجازی متفاوت است و ما با این پیش فرض گفت‌وگوهای «صفر صفر» را پیش بردیم. البته گفت‌وگوی این برنامه با چهره‌هایی از جمله جواد خیابانی، داریوش فرضیایی، حسام نواب صفوی و چند تن دیگر به صورت چالشی برگزار شد.رشیدپور در واکنش به نقد ساختاری برنامه نیز عنوان کرد: من نقص وله‌ها، تیتراژ و پلی‌بک را می‌پذیرم و می‌دانم که از این حیث ایرادهای فاحشی به برنامه «صفر صفر» وارد بود اما باید این توضیح را هم داد که پیش‌تولید برنامه «صفر صفر» نه ۱۲ هفته و نه ۱۲ روز بود بلکه من از لحظه‌ای که تصمیم گرفتم «صفر صفر» را روی آنتن ببرم، تنها ۱۲ ساعت فرصت داشتم. درواقع در ۲ روز آخر اسفند به من پیشنهاد شد که در تایم پربیننده شبکه سه برنامه بسازم و در این ۱۲ ساعت استودیویی هم در اختیار نداشتیم و تنها در چند ساعت توانستیم استودیو و دکور را فراهم کنیم. با این حال فکر می‌کنم این برنامه جذابیت‌های خود را داشت.مجری برنامه «حالا خورشید» در پایان با اشاره به آنچه که باعث ممنوع التصویری او شد، بیان کرد: من خاطرات تلخ آن دوران را هرگز نمی‌بخشم، اما فراموش می‌کنم.برنامه «حالا خورشید» شنبه تا چهارشنبه ساعت ۸ صبح از شبکه سه سیما پخش شود.


اعتماد/گفت‌وگو با محمد حسيني درباره كتاب «آن‌ها كه ما نيستيم»


حواسم به اين هست كه ادبيات زندگي‌ام باشد/ داستان آدم‌هايي كه واحد شده‌اند

زينب كاظم‌خواه

محمد حسيني سال‌هاست كه مي‌نويسد، اما وقتي جايزه گلشيري را براي نخستين رمانش «آبي‌تر از گناه» گرفت آن‌وقت در فضاي ادبيات داستاني ايران بيشتر شناخته شد. او تمام اين سال‌ها همان‌طور كه دلش خواسته نوشته، گرچه دلش مي‌خواهد كه مخاطبان بيشتري داشته باشد، اما نمي‌تواند دنياي ذهني‌اش را عوض كند. «آن‌ها كه ما نيستيم» رمان ديگري از محمد حسيني است؛ رماني با راوي‌هاي مختلف، ‌در واقع يك راوي متكثر شده در چند راوي. يك من متكثر شده كه از زاويه ديدهاي متفاوت داستان را روايت مي‌كند و ته داستان را هم به اختيار مخاطب مي‌گذارد. با او درباره تازه‌ترين كارش، آنها كه ما نيستيم گفت‌وكو كرديم.

 

اين رمان راوي‌هاي مختلفي دارد ولي اول كتاب اشاره‌ كرده‌ايد كه همه اينها من هستم. به نظرتان اين موضوع باعث سردرگمي خواننده نمي‌شود؟ فكر مي‌كنيد اگر توضيح اول را نمي‌گذاشتيد در روند داستان تغييري ايجاد مي‌كرد؟

هر نويسنده‌اي وقتي رماني را شروع مي‌كند، قاعده‌اي را بنا مي‌گذارد. اين قاعده از روي جلد شروع و به پشت جلد ختم مي‌شود. يعني توضيح اول رمان جزو قاعده رمان است و البته تفسير و تاويل آن با خواننده. اما تا جايي كه به من مربوط است ننوشتن اين توضيح نه اينكه فقط تغيير ايجاد كند كه متن را نيز ناقص مي‌كرد.

شخصيت‌هاي مختلف اين رمان به نظر مي‌رسد معلق هستند. آيا راوي يا نويسنده اين موضوع را از جامعه برداشت كرده است. آيا تاثير جامعه بر شخصيت‌ها بوده كه اين نوع روايت را انتخاب كرديد. از سوي ديگر با اين نوع روايت با نوعي تشتت در رمان مواجه هستيم. آيا اين موضوع هم از روي عمد بوده يا داستان اين طور اقتضا كرده كه اين گونه جلو برويد؟

كم و بيش من هم معتقدم كه محتوا بخشي از فرم است. بنابراين نكته‌اي كه مي‌گوييد درست است. همه آدم‌ها از جامعه متاثر هستند. همه آدم‌ها برآيندي از محيط و وراثت هستند كه وراثت هم در جاي خود متاثر از محيط است البته در گذر تاريخ. تاكيد اين رمان بر همين است؛ هم محيط در اين كتاب و هم وراثت اهميت دارد و محيطي كه من مي‌بينم از تشتت و سرگرداني مملوست.

قبلا هم در يكي از آثارتان انگار راوي نوعي تزلزل داشت، اما در اين كتاب همه راوي‌ها يا «من» با يك نوع سرگرداني و گمشدگي مواجه هستند، سرگرداني‌اي كه همه شخصيت‌هاي رمان با آن درگير هستند. انگار سرگرداني در جامعه به شخصيت‌هاي كتاب شما رسيده است. اين را قبول داريد كه سرگرداني آدم‌هاي اطراف روي خلق اين شخصيت‌ها تاثير داشته است؟

حتما همين طور است. در «آبي‌تر از گناه» راوي تزلزل نداشت. آدمي بود با برنامه‌ريزي دقيق براي رسيدن به خواسته‌اي. آنجا هم كه دچار تزلزل مي‌شود، با توجه به شخصيتي كه دارد سعي مي‌كند راه نجاتي پيدا كند. موضوع اين كتاب چيز ديگري است. بلاهايي كه طي تاريخ بر سر ما آمده از ما آدم‌هايي عجيب ساخته است. من در چند سال باقيمانده تا ٥٠ سالگي، هفته‌اي نيست كه مچ خودم را نگيرم و با چيزي جديد در خودم روبه‌رو نشوم. اين محصول سابقه تاريخي است كه هنوز براي خود ناشناخته‌ايم. ما همه سردرگم هستيم. آدم‌هاي روشن و دقيقي نيستيم. ازخود به عنوان موجودات پيچيده نام مي‌بريم و اين را امتياز و ارزش تلقي مي‌كنيم، اما به نظرم هيچ امتياز و ارزشي در آن نيست. يك ويژگي است و محصول آن دروغ و دغل‌كاري است. گويي گياهي بوده‌ايم كه در مسير رستن و سبز شدن مدام با مانع روبه‌رو شده‌ايم، كشته شديم و از بين رفته‌ايم يا مانع را دور زده‌ايم. اسناد روشن تاريخي در اين باره وجود دارد. ما هيچ كدام از موانع را كنار نزده‌ايم؛ بلكه آنها را دور زده‌ايم و پيچ و تاب برداشته‌ايم. مي‌گويند ما همه‌چيز را در خود حل كرده‌ايم و به شكل خود درآورده‌ايم. اين برداشت اشتباه است. چيزي را حل نكرده‌ايم و به رنگ خودمان درنياورده‌ايم بلكه تا حد ممكن به رنگ آن درآمده‌ايم.

يعني مي‌گوييد كه اين سرنوشت محتوم انسان ايراني است كه وقايع تاريخي روي زندگي‌اش تاثير بسيار گذاشته است و لايه‌هاي زيرين كتاب‌تان در واقع تاثير غيرمستقيم هر كدام از وقايع تاريخي است؟ بنابراين اشاره به مشروطه، جنگ و انقلاب به شكل گذرا به دنبال همين هدف بوده و اگر گذرا عبور كرديد به اين خاطر بوده كه نمي‌خواستيد به اين موضوع به شكل مستقيم بپردازيد؟

تاريخ بر سرنوشت همه انسان‌ها اثر مي‌گذارد. ايراني و غيره ندارد. نكته در برخورد با وقايع است. ما نيز مثلا از مهاجرت قوم آريايي به ايران كه ديگر قبل از آن چندان روشن نيست، مسير تاريخي را از سر گذرانده‌ايم. جايي خوانده‌ام هر كودكي كه به دنيا مي‌آيد- لااقل در ايران- در روز تولدش، كودكي است يك روزه، به علاوه هفت هزار سال. يعني آن هفت هزار سال روي دوش و ژن اوست. وقتي بزرگ مي‌شود هر سني كه دارد هفت هزار سالي پشتش است و آن هفت هزار سال، لااقل آن طور كه من مي‌بينيم، هفت هزار سال تلخي است. من گذرا از چيزي عبور نكرده‌ام، اين تاريخ است كه كوبيده و كوفته و گذر كرده است.

در اين رمان نگاهي به گذشته داشته‌ايد. در اين نگاه به گذشته، توجه و نگاه‌تان را به ادبيات كلاسيك و نثر قوي‌اش به خوبي مي‌بينيم. اين موضوع روي نثر شما تاثير زيادي داشته و در داستان‌هاي‌تان هميشه نثر بر روايت و داستان مي‌چربد. اين نوع نثر به اقتضاي داستان انتخاب مي‌شود يا اصلا علاقه شخصي شماست كه اين نثر را انتخاب كنيد تا قدرت‌ نثرتان را نشان دهيد؟

بديهي است كه نثر، جزيي از داستان و فرم است. حتي ممكن است داستان ايجاب كند نويسنده غلط بنويسد؛ چه غلط املايي، چه دستوري. اين موضوع مشروط بر اينكه فرم كتاب ايجاب كند رواست، ولي وقتي فرم كتاب ايجاب نمي‌كند نشانه كم دانشي است. به گمانم، ويژگي هر نويسنده و هركسي كه ادعاي نويسندگي دارد برآمدن از مدعاي خود است و آن ادعا هم در نثر ظهور پيدا مي‌كند. نمي‌توانم بپذيرم آدم‌هايي كه ادعاي نويسندگي دارند فارسي بلد نباشند. حواسم به اين هست كه داستان، نثر است به علاوه كلي ويژگي‌هاي ديگر، اما نويسنده بايد تا حد ممكن نثري سالم داشته باشد. نثر سالم ابزار خودنمايي نيست، وسيله كار است.

خب ادبيات كلاسيك قطعا روي نثر شما تاثير زيادي گذاشته است. ما داريم رماني مي‌خوانيم كه نثر مدرني دارد. به نظر مي‌رسد كه مي‌خواستي پيوندي ميان ادبيات كلاسيك و مدرن برقرار كنيد. انگار يك پايت در ادبيات كلاسيك باشد و از اين طرف روايت مدرني در دوران معاصر را تعريف كنيد.

اشاره كنم كه بخشي از اينكه درها تا مدت‌ها به روي مدرنيته بسته مانده بود به خاطر همين ادبيات كلاسيك‌مان است. يعني آنقدر به لحاظ ساختار محكم بوده‌اند كه امكان هر نوع نوآوري را از بين مي‌بردند كه بحث مفصلي است. اما همانقدر كه بدي‌ها ميراث ما هستند، نثر فارسي و ادبيات كلاسيك هم جزو ميراث ما است. اين ادبيات همان قدر به تك‌تك ايراني‌ها و فارسي زبان‌ها تعلق دارد كه نفتش، اين آب و هوا و خاكش. حالا كه زورمان به نفت و بقيه چيزها نمي‌رسد، تا جايي كه مي‌توانم از اين منبع عظيم و تمام‌نشدني استفاده مي‌كنم. با اين حال در اين كتاب قدري هم متفاوت‌ نگاه شده است. مثلا اگر بخشي از سعدي به اقتضاي متن در كتاب آمده، خلاف آنچه عمري در مدرسه‌ها گفته‌اند به چيزي ديگر اشاره شده است. به ما مي‌گفتند حالا كه حكايت بازرگان را مي‌خوانيد، حواس‌تان باشد آدم‌هاي قانعي باشيد، اما اين حكايت نكته ديگري هم دارد كه به آن پرداخته‌ام.

راوي‌هاي متعدد داريد كه انگار ذهنيات راوي اصلي هستند چرا چندين راوي داريد. چرا از راوي اصلي براي روايت داستان‌تان استفاده نكرده‌ايد. آيا مي‌خواستيد كه زاويه ديدهاي مختلف داشته باشيد يا اينكه از يكي از مشخصه‌هاي داستان پست‌مدرن كه راوي‌هاي متعدد دارد پيروي كرده‌ايد. كدام وجه از اين وجوه براي‌تان بيشتر اهميت داشته است؟

شروع سوالت به نحوي است كه دلم مي‌خواهد همه خواننده‌ها وقتي خواندند به اين نتيجه برسند. داستان آدم‌هايي كه واحد شده‌اند. يعني از يك آدم ١٠ نمونه نداريم، در واقع از ده‌ها آدم در اين متن، يك نمونه داريم. او گاهي اين است، گاهي آن و گاهي آن يكي و در تلاش است كه بين شخصيت‌هاي مختلف وجودش رابطه منطقي برقرار كند. با هركدام از اينها دارد تلاش مي‌كند خودش و جامعه خودش را بازخواني كند، ببيند، بشناسد و پي ببرد. حال اين اگر پست‌مدرن است، باشد. من داستان خودم را مي‌نويسم. هميشه يك فرم كلي در ذهنم است و بر اساس آن فرم ذهني كم‌كم داستانم ساخته مي‌شود.

روايت كتاب پيچيده است، روايتي است كه انگار نويسنده منوياتش را دارد بيان مي‌كند، اما در عين حال ترسي وجود دارد كه انگار همه را نمي‌تواند بيرون بريزد؛ آيا اين ترس راوي است يا نويسنده؟ پيچيده مي‌گوييد چون نمي‌خواهيد مسائلي چون مشكلات اجتماعي، متكثر شدن آدم‌ها، ‌سرگرداني‌شان، شرايط تاريخي كه روي آنها تاثير گذاشته را سر راست بيان كنيد.

من هم تربيت شده همين محيط و جامعه هستم. همه آن ترس‌ها در من هم هست و غيرقابل كنترل است. راجع به بخش غيرقابل كنترل نمي‌توانم جواب دهم؛ چون ديد دقيقي بر آن ندارم. اين راوي از آدم‌هايي است كه در آنها هم ترس هست و هم رياكاري و هم دروغگويي موروثي و هم چيزهاي ديگر. او همچون ديگران و در كنار ديگران موجودي است با انبوه عقده‌ها. عقده‌ها و آرزوها و نرسيدن‌ها راوي مرا هم متاثر كرده است. داستان تقليد عمل است پس او نيز بخش‌هايي را صريح حرف مي‌زند زيرا بخشي از او صريح‌ است. بخش‌هايي را پيچيده مي‌گويد و بخش‌هايي را هم مي‌گويد تا چيزهايي را نگويد. اين زندگي عادي ما است. من نخواستم متني را پيچيده كنم و به عنوان ترفند - لااقل در اين كتاب - استفاده كنم. دو داستان در كتابي ديگر دارم كه آنها را به عمد پيچيده كرده‌ام؛ اگر اين كار را نمي‌كردم امكان چاپ نداشت. دلم مي‌خواست بگويم‌شان و يك روزي، ٥٠ يا ١٠٠ سال ديگر اگر كسي خواست قضاوتي درباره امروز كند بگويد آدم‌هايي هم بودند كه حواس‌شان بود دارد چه اتفاقاتي مي‌افتد. اما در اين كتاب نه خارج از اقتضاي متن، چيزي را پيچيده نكردم و اگر بوده به اقتضاي متن بوده است.

پس ترس راوي را قبول نداريد؟

به جز آن بخش غيرقابل كنترل نه. اتفاقا اين راوي بسيار صادق است، دارد خودش را به گونه‌اي پيدا مي‌كند. مي‌خواهد بفهمد چه كسي است و چه مي‌خواهد و به چه مسيري مي‌رود، همه راوي‌ها صادقانه روايت مي‌كنند، اگر پنهانكاري هست به دليل اين است كه جامعه ما جامعه‌اي است كه وادارمان كرده پنهانكارانه حرف بزنيم. وقتي كار بد مي‌كنيم، صادقانه به خودمان نمي‌گوييم كه اين كار بد را كرديم و كيفش را برديم. توجيهش مي‌كنيم و مي‌گوييم كه اين كار را كردم به اين خاطر به آن خاطر. ما حتي در خلوت خودمان هم با خودمان صادق نيستيم. در متن بنا بر معيارهايي كه وجود دارد يكي رفته رابطه‌اي برقرار كرده كه اخلاق زمانه‌اش تاييدش نمي‌كند و لابد عذاب وجدان كشيده و بعد در خواب ‌مي‌بيند كه يكي ديگر اين كار را كرده است و حالا او نصيحتش هم مي‌كند.

اين كتاب وجوه روانشناسانه آدم‌ها را بيان مي‌كند؛ وجوه متناقضي كه در اين شخصيت‌ها وجود دارد كه شما مي‌گوييد از جامعه مي‌آيد، چقدر روي ويژگي‌هاي اين آدم‌ها كار و فكر كرديد؟ اصلا قبول داريد كه رمان روان‌شناسانه و توصيف بعضي از آدم‌هاي جامعه ايراني است؟

نخواستم از بعضي بگويم. گزينشي در نظرم نبود. يك آدم ايراني كلي را در نظر گرفتم، با ويژگي‌هاي عمومي و نمايشش دادم. نق‌زن، ‌غر زن‌، دروغگو، رياكار، ‌كوشا، عاشق پيشه. فكر كردم ويژگي‌هاي عمومي يك آدم ايراني چيست. نه مي‌خواستم حكم صادر كنم و نه انسان ايراني را قضاوت كنم. آنچه من در سال ٩٤ ديده‌ام اين بود. ممكن است سال‌هاي بعد نظرم كاملا عوض شود. نخواستم بخشي از جامعه را نقد كنم بلكه ويژگي‌هاي عمومي را ديدم. خواسته‌ام راجع به ويژگي‌هاي عمومي اين آدم حرف بزنم و قصه بنويسم.

در طول رمان مخاطب همراه با راوي يا راوي‌هاي مختلف است. اما پايان داستان را باز مي‌گذاريد و به مخاطبت مي‌گوييد كه همه را من نوشتم، حالا پايان را تو بگو. چرا داستان را نبستيد؟ اين موضوع به اقتضاي داستان بود يا مي‌خواستيد مخاطب را هم يكي از راوي‌هاي‌تان در نظر بگيريد؟ و ضمنا اين موضوع هم يكي از مولفه‌هاي پست‌مدرن است؟

مخالفتي ندارم كسي بگويد رمانم پست مدرن است يا نيست. اين پايان ضرورت متن بود. آدم هزارپاره‌اي داستان را روايت مي‌كند و اين قرائت راويان اين متن از انسان امروز ايران است. براي همين هر آدم ديگري حق دارد در مورد اين قرائت و برداشت و نگاه به انسان، نظرش را بگويد. اين پايان دليل محتوايي دارد و فرمي. من از اين فرهنگ بيزارم اما قاضي محكمه نيستم. ديگران شايد نگاه ديگري دارند. همه حق دارند نظرشان را بگويند و اميدوارم چيزي بگويند كه از اين همه نگراني بكاهد؛ از اين از چاله به چاه افتادن مداوم.

نويسنده بودن شايد اين حساسيت را دامن زده باشد.

لااقل از حافظ به اين سو اين هشدار را دريافت كرده‌ايم كه وقتي رياكاري وارد فرهنگ شود، سرنوشتي جز ضلالت و گمراهي در پيش نيست. حافظ اين را فرياد مي‌زند.

نوع روايتي كه در كتاب‌هاي‌تان استفاده مي‌كنيد پيچيده است و روايتي است كه شايد خواننده ادبيات داستاني ايران خيلي با آن مانوس نباشد. اين خطر وجود دارد كه خواننده عام را پس بزند. آيا توجه به مخاطب عام براي‌تان اهميت دارد يا مي‌نويسيد حتي فقط مخاطب خاص داشته باشيد؟ انتخاب اين نوع داستان‌نويسي قدري خطر ندارد، چرا كه برخلاف جريان داستان‌نويسي غالب ادبيات داستاني ايران است. آيا قبول داريد كه برخلاف جريان داريد حركت مي‌كنيد؟

من تنها آدم اين جريان نيستم. ديگراني هم هستند كه اين گونه مي‌نويسند و من داستان‌هاي‌شان را دوست دارم. مخاطب قطعا مهم است. اساسا نويسنده مي‌نويسد كه خوانده شود. بديهي است كه دوست دارم كتابم ديده شود و داستان‌هايم خوانده شوند. اما مسير داستان‌نويسي‌ام همين است. خوشبختانه با متر و ملاك موجود، كتاب‌هايم چندان هم كم فروش نبوده‌‌اند. حواسم هست كه به چاپ بيستم و سي‌ام نرسيده، اما خوانندگان خودش را داشته است. من با ضرباهنگ ذهني خودم فكر مي‌كنم و صلاح را در اين مي‌بينم كه جهان را آن طوري كه مي‌بينم بنويسم. مهم كم‌فروشي نكردن است. به كارم اهميت مي‌دهم. ادبيات نه فقط برايم مهم، بلكه زندگي‌ام است. اما اينكه براي نفوذ در اذهان ترفندي بينديشم از حوصله و تو‌انم خارج است.

چقدر موافقت كتاب «آبي‌‌تر از گناه» و جوايزي كه گرفت در ادامه اين روند داستان‌نويسي تاثير داشت. اگر اين اتفاق‌ها نمي‌افتاد همين روند را ادامه مي‌داديد؟

قطعا روند داستان‌نويسي‌ام عوض نمي‌شد. وقتي آن كتاب جايزه گرفت، ١٠، ١٥ سال بود كه مي‌نوشتم. مسير نوشتنم روشن شده بود. جايزه‌ها خيلي كمك كرده‌اند براي ديده‌ شدن كتاب‌هايم. گاهي اوقات افسوس جوايز خوبي را كه رفتند مي‌خورم. آخري‌اش جايزه گلشيري بود. از دستم هر چه بر مي‌آمد انجام دادم كه بماند، نشد. خودم طعم دريافت آن را چشيده بودم و واقعا حيف بود اين فرصت از ديگراني كه خوب مي‌نويسند، اما هنوز نام ندارند گرفته شود. جايزه بسيار مهم است، هر جا ديده‌ام كه جايزه‌اي دارد پا مي‌گيرد استقبال و كمك مي‌كنم. اما دريافت هيچ جايزه‌اي در روند قصه‌نويسي‌ام تاثير نداشته است.

 
اعتماد/گزارش نشست بسترهاي فرهنگي عدالت ترميمي در ايران


پنجمين پيش‌همايش «همايش بين‌المللي عدالت ترميمي و پيشگيري از جرم» با موضوع «بسترهاي فرهنگي عدالت ترميمي در ايران» با همكاري گروه جامعه‌شناسي حقوق انجمن جامعه‌شناسي ايران و گروه حقوق كيفري و جرم‌شناسي و مركز مطالعات حقوقي دانشگاه تربيت مدرس، ششم ارديبهشت ماه سال جاري در محل اين دانشگاه برگزار شد.

سخنرانان در اين جلسه دكتر علي حسين نجفي ابرندآبادي (استاد حقوق جزا و جرم‌شناسي دانشگاه شهيد بهشتي)، دكتر محمد فرجي‌ها (دانشيار حقوق جزا و جرم‌شناسي دانشگاه تربيت مدرس) و مهندس عباس عبدي (رييس گروه جامعه‌شناسي حقوق انجمن جامعه‌شناسي ايران) بودند. در ابتدا دكتر نجفي ابرندآبادي در رابطه با تاريخچه شكل‌گيري عدالت ترميمي در جهان و كشورهايي كه بستر عدالت ترميمي بوده‌اند و در باب مفهوم عدالت ترميمي، توضيحاتي ارايه كرد و گفت: به لحاظ تاريخي شكل‌گيري و ورود مفهوم عدالت ترميمي به ايران به سال‌هاي پيش از انقلاب برمي‌گردد، قانونگذار متوجه شده بود كه همه پرونده‌هاي قضايي به شكل كيفري قابل رسيدگي نيست. شوراهاي حل اختلاف كه پس از پيروزي انقلاب شكل گرفت، به اين منظور تشكيل شد كه قرار بود در ابتدا نوعي شوراي حكميت باشد و جايگزين شوراي انصاف كه در گذشته و پيش از انقلاب داشتيم بشوند، اما در ادامه اين نهاد تبديل به يك نهاد شبه قضايي شد و الان اعضايش كار قضايي مي‌كنند نه كار عدالت ترميمي و ميانجيگيري و اين يك ضعف جدي در دستگاه قضا است كه مانعي بر سر راه عدالت ترميمي در ايران تلقي مي‌شود و بايد به آن رسيدگي شود. دكتر نجفي ابرندآبادي گفت: ‌همان‌طور كه توضيح داده شد ورود عدالت ترميمي به ايران و شكل‌گيري آن تاريخي نسبتا طولاني دارد، اما عدم توفيق آن ناشي از چيست؟ بايد دانست كشورهايي كه بستر شكل‌گيري عدالت ترميمي بوده‌اند و در واقع ايده عدالت ترميمي از اين كشورها برخاسته است، داراي شرايط خاصي هستند. اول اينكه اين كشورها به لحاظ نظام سياسي كاملا دموكراتيك هستند، يعني چرخش قدرت و نخبگان سياسي در آنها به سهولت اتفاق مي‌افتد، اين يكي از مهم‌ترين مشخصه‌هاي كشورهاي مذكور است. در واقع وقتي مي‌گوييم جامعه دموكراتيك يعني وجود تكثر سياسي و اين يعني تحمل صداي ديگري و اين آستانه تحمل مردم را بالا مي‌برد. دوم اينكه اين كشورها داراي فرهنگ تسامح و تساهل هستند. در اين كشورها با مسائل مختلف برخوردهاي شديد نمي‌شود، بلكه با تسامح و تساهل برخورد مي‌شود. سوم اينكه عدالت ترميمي مربوط به جوامعي است كه توسعه يافته‌اند و جوامع مدرني هستند. چهارم اينكه اين كشورها جوامعي چندفرهنگي هستند. يعني افراد با زبان، قوميت و دين مختلف در كنار يكديگر زندگي مي‌كنند و اين مهم سبب شده است كه فرهنگ تسامح و تساهل در ميان آنان تقويت شود. ويژگي ديگر اين كشورها اين است كه سازمان‌هاي مردم نهاد در آنها بسيار فعال و تاثيرگذار هستند. در واقع، اينها به نوعي شرايط و پيش‌زمينه‌هايي براي شكل‌گيري عدالت ترميمي در يك جامعه هستند. در ادامه مهندس عباس عبدي سخنراني كردند و مساله عدالت ترميمي را از زاويه‌اي متفاوت مورد بحث قرار دادند. به نظر او اگر بخواهيم حقوق و مباحث مربوط به آن در ميان مردم جا بيفتد بدون بحث جامعه‌شناسي نمي‌توان آن را بسط داد و اصولا در غرب، جامعه‌شناسي با جامعه‌شناسي حقوق آغاز شد، جامعه‌شناسان كلاسيك در ابتدا حقوقدان بودند. اما در كشور ما جامعه‌شناسي حقوق بسيار ضعيف است و نه از سوي حقوقدان‌ها و نه از سوي جامعه‌شناسان به صورت جدي دنبال نشده است. اما در رابطه با بحث عدالت ترميمي بايد دانست كه ريشه اين بحث در آراي اميل دوركيم، جامعه‌شناس شهير فرانسوي، است. وي ميان حقوق تنبيهي و حقوق ترميمي تمايز قايل مي‌شود. دوركيم توضيح مي‌دهد كه جامعه را مي‌توان از كيفيت دو شاخص مهم حقوق تنبيهي و حقوق ترميمي شناخت. هرچقدر جامعه‌اي توسعه يافته‌تر شود و تقسيم كار در آن صورت بگيرد حقوق ترميمي افزايش مي‌يابد. اما ربط حقوق ترميمي با تقسيم كار چيست؟ از نظر دوركيم در جامعه‌اي كه هيچ تقسيم كاري نباشد و همه مثل هم در يك حوزه و يك اندازه توانايي داشته باشند حذف يك نفر از آن جامعه اهميتي براي كل جامعه ندارد. چرا؟‌ چون همان اندازه كه كل جامعه در فرد حذف شده نمود دارد در ساير افراد جامعه نيز نمود دارد. پس اين فرد كارويژه‌ انحصاري ندارد كه با حذف آن به زندگي و حيات اجتماعي آسيبي وارد شود. در چنين جوامعي حقوق تنبيهي به‌شدت اجرا مي‌شود چون همبستگي اجتماعي مبتني بر ارزش‌ها و باورهاي مشترك يا آن چيزي است كه دوركيم وجدان جمعي مي‌نامد. اما در جامعه‌اي كه هر فرد يك مسووليت و تخصص خاص دارد و تقسيم كار صورت گرفته است و چون موجود ارگانيك است به راحتي نمي‌توان حرف از حذف يك نفر زد. در اينجا حذف هر نفر باعث آسيب ديدن كل جامعه مي‌شود. دوركيم مي‌گويد در جوامع مدرن چنين است كه مبناي همبستگي اجتماعي تغيير مي‌كند، ارزش‌ها متكثر مي‌شود و از اين رو است كه مبناي همبستگي اجتماعي همين تقسيم كار اجتماعي است. اينجاست كه حقوق ترميمي اهميت پيدا مي‌كند و جامعه ميلي براي تنبيه و حذف ندارد و چه بسا متهم را نيز از منظر قرباني تحليل و نگاه كنند. وقتي كه تقسيم كار صورت مي‌گيرد هر فردي براي جامعه يك معنايي پيدا مي‌كند، بنابراين فرد داراي اهميت مي‌شود و نمي‌توان او را به سادگي حذف كرد، پس حقوق از حالت تنبيهي به حالت ترميمي انتقال مي‌يابند. تا اين منطق در جامعه حفظ شود. يعني تقسيم كار اجتماعي مبنايي براي حقوق ترميمي است. وي در ادامه گفت: در عدالت ترميمي نهادهاي غربي سعي مي‌كنند از سنت‌هاي اجتماعي استفاده كنند ولي اين سنت‌ها پايه و اساس حقوق ترميمي نيست بلكه بنيان فلسفي‌اش با مفهوم اين كلمه در مفهوم سنتي آن تفاوت دارد. ميانجيگري، ريش‌سفيدي يا مفاهيمي اينچنيني با مفهوم حقوق ترميمي متفاوت است و براي همين مي‌گويند عدالت ترميمي در جامعه دموكراتيك پا مي‌گيرد. چون دموكراسي محصول فرايند توسعه و پيشرفت است. در كشور ما هر دو گرايش وجود دارد. يك عده براي مشاهده يك اعدام از اوايل صبح انتظار مي‌كشند و عده‌اي محله خود را براي اينكه قتلي يا اعدامي در آن اتفاق افتاده عوض مي‌كنند. اين شكاف عميق در جامعه ما مربوط به سطح تقسيم كار است و همان بحث حقوق تنبيهي و ترميمي. در ادامه دكتر محمد فرجي‌ها با اشاره به فلسفه برگزاري پيش همايش‌ها گفت: در اين پيش همايش‌ها هدف ما رسيدن و پاسخ دادن به پرسش‌ها نيست، بلكه طرح سوالاتي است كه افراد علاقه‌مند بتوانند در مورد آنها به پژوهش بپردازند.


اطلاعات/بزرگداشت استاد شهید مرتضی مطهری در مراسم «مصلح بیدار»


سرویس فرهنگی، هنری: مراسم بزرگداشت استاد شهیدمرتضی مطهری با حضور چهره‌های فرهنگی و سیاسی همچنین رونمایی از کتاب «اسلام و مقتضیات زمان» اثر حجت‌الاسلام والمسلمین سروش محلاتی عصر روز گذشته در محل خانه موزه استاد‌شهید مرتضی مطهری برگزار شد.

به گزارش خبرنگار ما، مصطفی رحماندوست، به‌عنوان نخستین سخنران این مراسم به ایراد سخن پرداخت و بیاناتش را با شعری آغاز کرد و گفت: من نمی‌دانم چرا وقتی در این کشور، از شخصی به‌عنوان بزرگ یاد می‌کنند به سراغ زمان درگذشت او می‌روند ای کاش روز فوت برای یاد آنها نباشد. امیدوارم روزی برسد که از روز تولد آنها هم به‌عنوان روز خاصی یاد شود ولی باید بگویم فکر کردن درباره مردان بزرگ به انسان انرژی می‌دهد.

وی افزود: دانشجو که بودم دین‌گریزی زیاد بود. در دانشگاه شنیدم فردی به‌‌نام مطهری بیاناتی دارد که تأثیرگذار است. جمله‌‌ای از استاد زندگی مرا تغییر داد. قرار گرفتنم در مسیر ادبیات کودک را مدیون دکتر شریعتی و استادمطهری هستم و هر کدام از اینها یک جمله گفتند که مسیر زندگی مرا تغییر دادند.

وی افزود: من از شما دعوت می‌کنم به این نکته بیندیشید که چه رازی در زندگی این افراد بوده که زندگی بسیاری را تغییر داده است.

در ادامه این برنامه استاد محمود حکیمی به ایراد سخن پرداخت. وی گفت: یکی از ویژگی‌های ارزشمند استاد مطهری تشویق نویسندگان بود و یکی از مشوقان من مرحوم مطهری بود. من از سال ۱۳۴۷ به مجله مکتب اسلام رفتم و در آن زمان استاد مطهری هر شماره مقاله‌ای داشت که بسیار تأثیرگذار بود و بعدها آنها با عنوان سیری در نهج‌البلاغه منتشر شدند ایشان نسبت به مطالب بنده التفات داشتند.

ساعد باقری از دیگر سخنرانان این مراسم بود که گفت: برای نسل ما چهره استاد مطهری بسیار مهم است. بحث تأویل اهمیتی دارد و استاد مطهری هم در برابر بدفهمی‌ها ایستادند.

به‌‌گمان من استاد مطهری با هنرمندی هرچه تمامتر و با خلوص آنچه که صاحب فکر می‌گوید را تبیین می‌کرد. استاد مطهری در برابر تأویل‌های غلط ایستادگی ویژه‌ای داشت. وی در ادامه غزلی را برای حضار قرائت کرد.

در ادامه این مراسم حجت‌الاسلام والمسلمین سروش محلاتی به مناسبت تألیف کتاب اسلام و مقتضیات زمان سخن گفت.

حجت الاسلام سروش محلاتی در آغاز سخنانش با اشاره به این نکته که چهل سال قبل استاد مطهری فرمودند که با همه ارتباطی که با اقشار تحصیل کرده طی این سالها داشتم به این نتیجه رسیدم که بیشترین سئوال آنها این است که اسلام چگونه قابلیت انطباق با شرایط مختلف را دارد، گفت: این اولین سئوال چهل سال قبل بود و باید امروز هم اذعان کنیم که اولین سئوال ما هنوز هم این است.

وی افزود: این شهید بزرگوار در این زمینه کارهای مهمی انجام دادند و فکر می کنم امروز مناسب است که ببینیم بعد از گذشت چهل سال در چه موقعیتی قرار داریم. آیا ما هم به همان نقطه ای که شهید مطهری رسیدند رسیدیم و توقف کردیم یا اینکه این مسیر را ادامه دادیم و بحث را پیش بردیم و مسائل جدیدی را حل کردیم یا به عقب بازگشتیم و یا آنچه را که از میراث این متفکر بزرگ به ما رسیده نتوانسته ایم حفظ کنیم.

وی در ادامه سخنانش با اشاره به این نکته که ما در یک بخشی متاسفانه به عقب بازگشتیم گفت : امروز وقتی به آثار مطهری مراجعه می کنیم و وضع خودمان را نه به لحاظ اجرایی بلکه به لحاظ فکری مقایسه می کنیم برای ما روشن است که به عقب بازگشتیم. یکی از آن مواضع بحث علم در جامعه ماست. استاد مطهری با سعی و تلاش زیادی درصدد تبیین این مطلب بود و موفق هم بود که جامعه دینی می تواند جامعه علمی هم باشد و تعارضی بین دین و علم وجود ندارد. ولی ما در دهه های اخیر با این نتیجه چگونه عمل کردیم؟ آیا امروز هم روشن است که علم در جامعه ما چه جایگاهی دارد؟

حجت الاسلام سروش محلاتی با اشاره به این که تعبیر علم دینی و علوم اسلامی در آثار شهید مطهری تکرار شده و ایشان تفسیر خودشان را از علم اسلامی ارائه کردند گفت : بسیاری از مشکلات جامعه ما به این نکته بر‌می‌گردد که حق علم ادا نمی‌شود. ما بسیاری از طرح ها را ارائه می‌کنیم بدون اینکه پشتوانه علمی داشته باشد و لذا بعد از مدتی به این نتیجه می‌رسیم که این طرح باید متوقف شود. شهید مطهری بر این باور بود که علم مقدمه برقراری عدالت اجتماعی و دموکراسی و زندگی خوب و مبارزه با فقر است. وی در پایان سخنانش اظهار داشت: ای کاش شهید مطهری زنده بود تا بار دیگر علم را در جامعه ما زنده می کرد. مطهری به عنوان روحانی دینی این شجاعت را داشت که از علم دفاع و آن را در جامعه طرح کند.

پس از سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین سروش محلاتی از کتاب «اسلام و مقتضیات زمان: بررسی نسبت دین و تحولات حیات انسانی» با حضور علی مطهری، دکتر احمد مسجد‌جامعی و سید محمود دعایی رونمایی شد.

سپس عبدالحسین مختاباد نیز در مراسم حضور یافت و با ذکر این عبارت که استاد مطهری حقیقت را فدای مصلحت نمی‌کرد، شعری از لسان الغیب شیرازی برای حضار خواند.

در ادامه این مراسم دکتر احمد مسجد جامعی نیز سخنانی را ایراد کرد.

دکتر احمد مسجد جامعی نیز در آغاز سخنانش با تشکر از سخنان حجت‌الاسلام والمسلمین ‌سروش محلاتی گفت : در بین این هنرمندان و علمای قدیم ما سنتی وجود داشت که احتراما اسم استاد را ذکر می کردند. مثلا از استاد بزرگی مثل یاقوت که سبک خط و خوشنویسی را به اوج رساند آثار زیادی می بینیم اما در واقع شاگردان یاقوت بودند که به احترام استاد آثارشان را با امضای استاد می نوشتند. این عنوان کتاب اسلام و مقتضیات زمان که آقای سروش محلاتی برای اثر خودشان برگزیدند ، نام یکی از کتابهای استاد مطهری است. به نظرم ایشان خواسته اند که این نام ماندگار و تکرار شود و همین اسم را برای کتاب خودشان برگزیدند.

وی افزود: روز ۱۲ اردیبهشت به مناسبت سالگرد شهادت استاد مطهری روز معلم نامیده می شود و یک خاطره تاریخی هم هست که یکی از معلمان به نام دکتر خانعلی در دهه چهل در میدان بهارستان به ضرب تیر رییس کلانتری وقت کشته می شود. به هر حال روز معلم است و نسبت آیینی ما هم با علم و کتاب بسیار روشن است. یکی از شاخصه های فهم فرهنگ و تمدن ایرانی همین کلید واژه علم و معلم است. اما شما ملاحظه کنید که وضعیت علم در جامعه ما حتی از سوی نهادهای رسمی متولی علم به چه سمت و سویی رفته است. در حدود صد سال پیش در کشورمان یک مرکز آموزش عالی با عنوان دانشسرای معلمین پایه گذاری می شود. در طول همه این سالها این نام مبارک را همراه خویش داشته است. اما چند سال پیش تصمیم می گیرند اسم معلم را از یک مرکز باسابقه آموزشی بردارند. این چه معنا و مفهومی می‌تواند داشته باشد. در جایی که ما همه افتخارمان این است که تمدن و تاریخمان بر‌اساس علم است شما چه استنباطی می‌کنید که اسم معلم و تربیت را حذف کنید.

دکتر مسجد جامعی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به این نکته که شهید مطهری اعتماد به نفسی برای پاسخ گویی به مقتضیات زمانه داشت گفت : من چندی پیش خدمت یکی از بزرگان نجف بودم که ایشان از جریانهای فکری در ایران از من پرسیدند و گفتند آیا هنوز آثار مطهری جایگاه و قوت خودش را دارد و البته یک سئوال هم وجود دارد که بعد از سی سال هنوز هم مهم ترین آثار فکری شما در نسبت با دین در محدوده کارهای ایشان است. من احساسم این است که نسبت به آن فضا عقب گرد هم داشتیم و مرحوم استاد مطهری بنیانی را گذاشتند که در دفاع از نگاه اسلامی و دفاع از آزادی اندیشه برای ما مغتنم است. ما بسیار خوشحالم که خانواده ایشان همچنان خواستار آزادی تفکر و اندیشه و گفتگو هستند و امیدوارم بازخوانی آثار مطهری زمینه بحث و گفتگوی ما باشد.

فاطمه راکعی نیز در این مراسم اشعاری را در وصف استاد مطهری خواند.

در ادامه این مراسم از برخی چهره‌های بازیگری که در سریال معمای شاه در نقش‌هایی همچون مرتضی مطهری و آیت‌الله طالقانی و غیره ایفای نقش کرده بودند، قدردانی شد.

در ادامه این مراسم سید محمود دعایی به نقل خاطرات خود از دیدار استاد مطهری با حضرت امام خمینی(ره) در نجف اشرف در قبل از انقلاب پرداخت.

در پایان این مراسم، دکتر علی مطهری از طرف خود و خانواده از برگزاری این مراسم و حضور مهمانان تشکر و قدردانی کرد.


ایران/گفت‌و‌گو با محمود عزیزی بازیگر فیلم سینمایی «بادیگارد»


سیاست زدگی آفت آرمان‌گرایی است

 احمد محمد اسماعیلی

دکتر محمود عزیزی از استادان بازیگری در تئاتر، سینما و تلویزیون است. عزیزی در دو دهه اخیر با اجرای نمایش‌های متفاوت ایرانی و خارجی جایگاه بی‌بدیلی در اعتلای تئاتر داشته است. او پیشینه دانشگاهی دارد و تئاتر خانه اصلی اش محسوب می‌شود. محمود عزیزی ازجمله بازیگرانی است که براحتی نقشی را نمی‌پذیرد و علاوه بر بازیگری، سالیان درازی است که در دانشگاه تدریس می‌کند. عزیزی تاکنون با اغلب بزرگان سینما و تلویزیون از قبیل کمال تبریزی، احمدرضا درویش، سعید سلطانی و رسول صدرعاملی همکاری کرده است. از جمله کارهای شاخص بازیگری او می‌توان به  سریال و  فیلم‌هایی همچون «ستایش»، «رسم عاشقی»، «راز پنهان»، «جنگ نفت کش‌ها»، «لیلی با من است» و «دختری با کفش‌های کتانی» اشاره کرد. اغلب مخاطبان بازی به یاد ماندنی او در نقش یک مدیر متظاهر رسانه‌ای را در فیلم لیلی با من است در خاطر دارند.  عزیزی در حال حاضر مدیر گروه نمایشی دپارتمان تئاتر دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است؛ از سال ۴۶ با تئاتر حرفه‌اى آشنایی و در سال ۵۷ موفق به کسب دکترای تخصصی در زمینه «تکنیک و زیبایی شناسی تئاتر» از دانشگاه سوربن فرانسه شده است. بازی عزیزی این روزها در فیلم بادیگارد و در نقش دکتر صولتی مخاطبان زیادی دارد. با او درباره این حضور و ابعاد گوناگون کاراکتر دکتر صولتی و همکاری با ابراهیم حاتمی کیا گفت‌و‌گویی انجام داده ایم. 

 
در بادیگارد نقش یک استاد سابق دانشگاه را بازی کردید که درگیر مسائل سیاسی و انتخابات می‌شود. این همکاری با ابراهیم حاتمی کیا چگونه شکل گرفت؟

ذات رفتار انسانی مهم و تعیین کننده است و کلیت فیلم بادیگارد وجدان، شرافت، تعریف و جایگاه کار را مورد توجه قرار می‌دهد و درهمین راستای طرح مسائل کاری است که موضوع نگهبان شخصی و بادیگارد داشتن را مورد اشاره قرار می‌دهد. از این منظر با قصه خوب و جذابی در این فیلم مواجه هستیم. در زمانه و شرایطی زندگی می‌کنیم که خیلی از ارزش هایمان تعاریف جدیدی پیدا کرده است و در خیلی از موارد ارزش‌ها تعاریفشان را از دست داده‌اند.زمانی که در خط سیر داستان، شرافت کاری آدمی مطرح می‌شود و با مشکلی نظیر تحمیل نگاه مافوقش برخورد عینی پیدا می‌کند، طبیعی است درام داستان به وجود می‌آید و حوادث ریز و درشتی از این تقابل و تضارب آرا ایجاد می‌شود. در کلیت حاتمی کیا در بادیگارد تلاش می‌کند تعهد و شرافت شغلی یک آدم اهل اصول را نشان بدهد که از سر ایمان و اعتقادش به شغلش نگاه می‌کند.

دکترصولتی را شخصیت خاکستری دیدید یا مثبت؟

ذات رفتار هر آدمی پاک است.

منظورتان سیاسیون است یا آدم‌های اهل فرهنگ و ادب و علم؟

به طور کلی خمیرمایه همه انسان‌ها مثبت است، اما زمانی که این آدم‌ها بنا به مقتضیات و شرایط شغلی شان در موضع خاص قرار می‌گیرند شرایط تغییر پیدا می‌کند و رنگ وارد شخصیتشان می‌شود. سیاست نیز ویژگی‌های خاص خودش را دارد.

بنابراین سیاسی بودن باعث خاکستری شدن شخصیت می‌شود؟

اگر شخص شرافت کاری داشته باشد رفتار و کنش هایش رنگی نمی‌شود. چراکه پشت اعمالی که انجام می‌دهد اعتقاد، مسئولیت، نظارت وایمان وجود دارد.

بنابراین معتقد هستید آدم‌های سیاسی می‌توانند آدم‌های صادق و یک رویی باشند؟

قاعدتاً باید باشند، اما خیلی‌ها سیاست زده می‌شوند و این آغاز افول و رنگ باختن آرمان و اعتقاداتشان است و شخصیتشان به قول شما به سمت رنگی شدن می‌رود.

شما با پرویز پرستویی یک تجربه درخشان و از یاد نرفتنی در فیلم لیلی با من است داشتید.همکاری مجددتان در بادیگارد چگونه بود؟

 پرویز پرستویی را باید به دو شکل بررسی کرد. پرویز پرستویی به عنوان یک انسان شخصیت بی‌نظیری دارد، از منظر شغلی هم درجه یک و شاخص است. معتقدم پرستویی یکی از معدود شخصیت‌های ماندگار بازیگری معاصر ایران است. او تمام ویژگی مورد نیاز و استاندارد بازیگری از جمله اخلاق، حرفه‌ای بودن و مسئولیت پذیری را دارد و با سایر بازیگران نیز همراه خوبی است. ویژگی هایی که پرویز پرستویی توأمان دارد در کمتر بازیگری وجود دارد. نگاه پرستویی به همه انسانی و شریف است. برای من این همکاری مجدد افتخاری بود و یکی از دلایل مهمی که بازی در بادیگارد را قبول کردم، حضور پرستویی بود.

پرستویی دهه 90 با پرستویی دهه 70 چه تغییراتی کرده است؟

از نظر اخلاقی به وارستگی رسیده و در واقعیت انسانیتش به تکامل نزدیک شده و توان بازیگری اش هم محصور کننده و در حد کمال رسیده است. فکر نمی‌کنم در حال حاضر منتقدی پیدا شود که به قدرت و توان بازیگری پرستویی نقدی داشته باشد.

خیلی از بازیگران بعد از همکاری با ابراهیم حاتمی‌کیا از نگاه وسواس گونه اش در حین کار و گرفتن برداشت‌های زیاد سخن می‌گویند.شیوه کاری حاتمی‌کیا را در بحث هدایت بازیگران چگونه دیدید؟

حاتمی‌کیا نسبت به تک تک فریم‌های فیلمش با دقت عمل می‌کند و ازهیچ چیزی بسادگی عبور نمی‌کند و به نظرم این نگاهش درست و قابل قدردانی است. حاتمی‌کیا به فیلمسازی به عنوان یک مسئولیت و وظیفه نگاه می‌کند و فیلمسازی را شغل نمی‌داند. در کلیت می‌تواند مثل هر فیلمسازی در کارهایش و شیوه فیلم‌سازی اش دارای نواقصی هم باشد. من در طول مدت فیلمبرداری در بادیگارد هیچ وقت پرخاش، بدرفتاری  و عصبانیتی ندیدم. البته پرخاش و تندخویی خصلت هنرمندان نیست. گفت‌و‌گو همدلی، همراهی،تعامل و تحلیل کار یک هنرمند واقعی است.

به نظر شما حاتمی کیا در بادیگارد حرف روز جامعه را مطرح کرده است؟

 برای عقیده صادقانه هر فیلمسازی در کارش احترام قائلم.

ممکن است این اعتقاد بر خلاف عقیده شما هم باشد؟

بله، همه آدم‌ها مثل هم فکر نمی‌کنند و جهان بینی شان متفاوت است؛ کسی که کارهنری انجام می‌دهد نمی‌تواند خط قرمزی بکشد و بگوید اینها را دوست دارم و اینها را دوست ندارم. فیلمساز نمی‌تواند در گیشه سینما بایستد و به فلان مخاطب بگوید تو بیا فیلم را ببین و یا نبین. ریشه تعالی هرهنرمندی متعلق به نوع نگاه مردم است. و فیلمساز اعتبارش را از درون قلب‌های مردم به دست می‌آورد.

به نظر شما جوان‌های امروز چقدر می‌توانند با مضمون و درونمایه فیلم بادیگارد ارتباط برقرار کنند؟

باید تا اواسط اکران منتظرماند و براساس استقبال مخاطبان از فیلم اظهار نظر کرد. اما آنچه مسلم است بادیگارد جزو پرفروش‌های اکران نوروزی است. استقبال مخاطب از یک فیلم تابع شرایط گوناگونی است.

صحنه‌ای که در ابتدای فیلم ترور می‌شوید جزو قسمت‌های دشوار فیلم است. این صحنه با چند برداشت فیلمبرداری شد؟

دقیق در خاطرم نیست. اما برداشت‌های زیادی گرفته شد.

بیشتر دوست دارید چه نوع نقش هایی را بازی کنید؟

علاقه دارم همه نوع نقشی را بازی کنم. یک چیزهایی را خلاف عقلانیت در بازیگری عرفش می‌کنیم. در ادامه متمایز و بعد اجرایش می‌کنیم. تکنیک بازیگری با بازیگری هنرمندانه، با تیپ‌سازی و لودگی مخلوط شده است و یک سری بازی هایی انجام می‌شود که باید مورد بحث و واکاوی قرار بگیرند. تلویزیون به عنوان متولی فرهنگ باید در زمینه بازی‌های سریال تلویزیونی نظارت و دقت بیشتری داشته باشد و برای بازیگران با سابقه و پیشکسوت بهای بیشتری قائل شود.

سال‌ها است در بطن تئاتر کارگردانی می‌کنید و در کنارش بارها دبیری جشنواره‌های مختلف را بر عهده داشته اید. در بحث سخت افزاری و نرم افزاری شرایط تئاتر را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

قدمت سالن‌های دولتی مثل تئاتر شهر، وحدت و سنگلج و غیره بیش از چهار دهه است و به نظرم درهیچ دوره‌ای در این سه دهه وضعیت این سالن‌ها به رغم بازسازی‌های موقت به این شکل نبوده است. زمانی که به گروه تئاتری بگویند برای اجرا باید اسپانسر داشته باشی. این حرف نشان می‌دهد که بخش دولتی تئاتر متولی گری می‌کند. دولت در تئاتر آزاد با سرمایه خصوصی  نباید مداخله‌ای داشته باشد. حتی در زمان جنگ تحمیلی با‌وجود محدودیت‌های بودجه‌ای ما شاهد رونق و پویایی تئاتر بودیم و هیچ کس هیچ توقع مالی خاصی نداشت و خود من بارها در مناطق مختلف کشور به همراه گروهم تئاتر رایگان اجرا کردیم.

اغلب بزرگان فعلی تئاتر ما جوان هایی بودند که در آن دوران تجربه‌اندوختند. به طور کلی زمانی که دولت سهم بودجه‌ای هنر را به وزارت ارشاد پرداخت می‌کند این سهم اندک و ناچیز است و در مورد این نکته غفلت می‌کند که مردم عادی و طبقه متوسط توان خرید بلیت تئاتر را با قیمت‌های گزاف که در برخی از سالن‌های خصوصی اخذ می‌شود ندارد. مردم حق دارند تئاتر ببینند و دولت باید با حمایت مالی و دادن یارانه به رشد تئاتر و کاهش قیمت بلیت‌ها کمک کند و این عمل باعث جذب بیشتر مردم برای دیدن تئاتر می‌شود.

 
ایران/علی جنتی: فرهنگ کشورهای حاشیه خلیج فارس مدیون ایران است


بیشتر هنرمندان موسیقی، تئاتر، سینما و دیگرهنرها در کشورهای عربی منطقه، ایرانی تبار هستند

بازدید نهایی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از شهر آفتاب

صبح  روز شنبه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به همراه معاون امور فرهنگی خود از شهر آفتاب محل برگزاری بیست و نهمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران بازدید کرد. «علی جنتی» وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با حضور در شهر آفتاب در جریان روند آماده‌سازی محل برگزاری بیست و نهمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران قرار گرفت. جنتی در این بازدید گفت: انتخاب شهر آفتاب برای برگزاری نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران یکی از اقدامات ماندگار در جمهوری اسلامی ایران است. وی افزود: امیدوارم با پیش رفتن به سمت رونق اقتصادی بتوانیم دیگر نمایشگاه‌های بین‌المللی را نیز در شهر آفتاب برگزار کنیم. بنابراین گزارش، سالن‌های ناشران عمومی، کودک و نوجوان، کمک آموزشی، خط یک مترو، سازه‌های اطلاع‌رسانی و... از جمله بخش‌های مورد بازدید جنتی بود.

 

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: ایرانی تبارهای ساکن کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس بدنه مؤثر و کارآمد این کشورها را در حوزه‌های مختلف تشکیل می‌دهند. علی جنتی جمعه شب در مراسم پایانی ششمین دوره جشنواره بین‌المللی خلیج فارس در فرهنگسرای شهید مرتضی آوینی بندرعباس افزود: ایرانیان از دیرباز در این کشورها حضور داشته‌اند و بسیاری از دستاوردهای این کشورها مدیون حضور و تلاش مردم ایران است. وی ادامه داد: بیشتر هنرمندان عرصه موسیقی، تئاتر،سینما و دیگرهنرها در کشورهای عربی منطقه، ایرانی تبار هستند و در حقیقت فرهنگ و هنر را ایرانی‌ها به کشورهای حاشیه خلیج فارس برده‌اند و در حوزه‌های اقتصادی و دولتی نیز، افراد مؤثر ایرانی هستند. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تصریح کرد: با وجود تمام شیطنت‌ها و کارهای حاکمان برخی از این کشورها، جمهوری اسلامی ایران در تمامی مقاطع بعد از انقلاب تلاش کرده رابطه معقول و همزیستی مسالمت‌آمیز با کشورهای منطقه داشته باشد و در این مسیر تمام تلاش خود را به کار گرفته است. جنتی تأکید کرد: ایران همواره اعتقاد داشته امنیت این منطقه به دست کشورهای حاشیه خلیج فارس باید تأمین شود و نباید اجازه داد دیگران در این منطقه حضور یابند و به بهانه تأمین امنیت، حضور نظامی و پایگاه داشته باشند. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی خاطرنشان کرد: با تمام تلاش‌ها و شیطنت‌ها و دسیسه‌ها، همه توطئه هایی که علیه جمهوری اسلامی انجام داده‌اند به خودشان برگشته و تلاش‌هایشان برای خاموش کردن نور انقلاب اسلامی، شکست خورده است. به گفته جنتی، با وجود تمام این موارد ایران باز هم بر این اعتقاد است که با توجه به اشتراک‌های دینی و فرهنگی، می‌توان با همدلی و همفکری امنیت منطقه را حفظ کرد تا منافع مشترک تأمین شود. وی اضافه کرد: بهانه‌هایی مانند حادثه حمله عناصر خودسر به سفارت عربستان نخ نما شده وهمه مقام‌های عالی نظام این اقدام را محکوم کردند و تمام برنامه ریزان و مباشران آن هم دستگیر شده و اکنون در زندان هستند. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با تأکید بر اینکه دولت عربستان مکلف است تمامی تمهیدات را برای حضور مسلمانان در فریضه حج فراهم کند، تصریح کرد: حاکمان سعودی امسال سنگ‌اندازی و کارشکنی می‌کنند تا حجاج ایرانی نتوانند این فریضه را انجام دهند و با وجود تلاش‌هایی که از چند ماه قبل از سوی ایران صورت گرفته اما تا امروز شاهد همکاری مؤثر عربستان نبودیم و امیدواریم در فاصله باقیمانده این همکاری محقق شود. جنتی در بخش دیگری از سخنان خود با تأکید بر لزوم تأسیس بنیاد ملی خلیج فارس اظهار داشت: این بنیاد باید دربرگیرنده تمامی استان‌های ساحلی خلیج فارس با مرکزیت هرمزگان باشد و بتواند مجموعه کتاب ها، پژوهش‌ها، نقشه‌ها و اسناد مهم و همچنین مجموعه آیین‌ها و سنت‌های مرتبط با مردم در منطقه خلیج فارس را جمع‌آوری کند. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی اظهار امیدواری کرد: با همکاری استانداری هرمزگان و پژوهشگران، اساسنامه‌ای برای این بنیاد تدوین شود و مکان مناسبی نیز به آن اختصاص یابد.


جوان/تماشاي فيلم از تلويزيون لذت‌بخش‌تر از دانلود


تماشای فیلم از شبکه HD مزه خاصی که دیگر تکرار نشد

قبل از اينكه شبكه HDبه شبكه استاني تهران تبديل شود، فيلم‌هاي سينمايي با كيفيتHD از اين شبكه پخش مي‌شد كه بينندگان زيادي نيز داشت...

نویسنده : محمدصادق عابديني

قبل از اينكه شبكه HDبه شبكه استاني تهران تبديل شود، فيلم‌هاي سينمايي با كيفيتHD  از اين شبكه پخش مي‌شد كه بينندگان زيادي نيز داشت. تب ديدن فيلم‌هاي سينمايي با كيفيتي بهتر در زمانه‌اي كه با سرعت بالاي اينترنت دانلود و تماشاي بهترين فيلم‌هاي سينمايي جهان را راحت كرده، رونق تماشاي فيلم از شبكه HD بدون تبليغات بازرگاني يا زيرنويس كردن اخبار و پيام‌هاي اجتماعي، مزه خاصي داشت كه ديگر تكرار نشد.

حالا با راه‌اندازي شبكه استاني تهران، مردم اين استان شبكه خود را دارند، اما آن شبكه‌اي كه برايشان هر روز فيلم‌هاي سينمايي HD را پخش مي‌كرد ديگر وجود ندارد و نياز است تا جاي خالي اين شبكه پر شود. صداوسيما برنامه‌اي براي افزايش شبكه‌ها ندارد، پس نبايد انتظار داشت شبكه HD پخش فيلم ايجاد شود و دوباره مردم با ديدن كيفيت متفاوت فيلم‌هايHD  مجذوب تلويزيون شوند. در مقابل مي‌تواند شبكه تخصصي پخش فيلم را كه هم اكنون نيز موجود است، با تغييراتي به يك شبكه ايده‌آل پخش فيلم تبديل كرد.

در رنكينگ برترين شبكه‌هاي تلويزيوني جهان از رده يك تا 10 يا همان TOP 10 معروف به طور واضحي تحت تسلط شبكه‌هاي پخش فيلم و سريال است. HBO پربيننده‌ترين شبكه تلويزيوني در جهان شبكه تخصصي پخش فيلم است. بعد از اين شبكه نام‌هاي ديگري مانند FOX، Cartoon Network، AXN، Cinemax ديده مي‌شود. بعد از اين شبكه‌هاي مشهور جهان كه فيلم، انيميشن و مستند پخش مي‌كنند، تازه سر و كله غول‌هاي خبري جهان پيدا مي‌شود. اين فاصله معنادار هم قدرت شبكه‌هاي پخش فيلم در جذب مخاطب را نشان مي‌دهد و هم جايگاه اينگونه شبكه‌ها را در ميان انواع و اقسام شبكه‌هاي تلويزيوني به نمايش مي‌گذارد. در عوض سلطه جهاني شبكه‌هاي پخش فيلم، تنها شبكه داخلي با رويكرد پخش فيلم در محاصره شبكه‌هاي سراسري، شبكه طنز و سرگرمي و البته مستند و خبر كاملاً گم شده است. شبكه نمايش سيما در ابتدا فقط به منظور پخش فيلم افتتاح شد و با حذف شبكه «تماشا» وظيفه پخش سريال را نيز برعهده گرفته است. شبكه نمايش با وجود ظرفيت‌هايي كه مي‌توانست براي تلويزيون ايجاد كند، هنوز نتوانسته است جايگاه اصلي‌اش را در مقايسه با آنچه در بين تلويزيون‌هاي جهان رخ مي‌دهد، به دست آورد.

 
گرافيك

شبكه نمايش براي رسيدن به آنچه مردم از آن انتظار دارند بايد تغييراتي جدي را داشته باشد.

متأسفانه لوگوي شبكه نمايش سيما مانند اكثر لوگوهاي شبكه‌هاي صداوسيما، با پيش پا افتاده‌ترين اصول گرافيكي توليد شده و اولين موضوعي كه در تماشاي اين شبكه به چشم مي‌آيد، لوگوي زشت و گرافيك پايين شبكه است. در صورتي كه شبكه تخصصي پخش فيلم نيازمند لوگوي موشن‌دار با آرم استيشن‌هاي متعدد است. اطلاعات فيلم‌ها نيز كه از طريقEPG  در اختيار بينندگان تلويزيون قرار مي‌گيرد، در مقايسه با شبكه‌هاي مشهور پخش فيلم تقريباً در حد صفر است. براي نمونه وقتي درEPG يك شبكه سراسري برنامه اخبار اعلام مي‌شود، بيننده لزومي به دانستن اطلاعات بيشتري درباره موضوع برنامه نيست، ولي در زماني كه فيلمي براي پخش معرفي مي‌شود بايد اطلاعاتي از فيلم به بيننده داده شود تا دقيقاً از آنچه قرار است از شبكه پخش شود، آگاهي پيدا كند. تيزرهاي معرفي فيلم‌هاي شبكه نمايش نيز دقيقاً مشابه آنونس‌هاي قديمي سينما است كه با هيجاني تصنعي و گفتاري فرامتني سعي در جلب‌توجه بيننده دارد. جالب است زماني كه بيشتر برنامه‌هاي تلويزيوني از نمونه‌هاي خارجي كپي مي‌شود، الگوبرداري از روش تهيه تريلر (trailer) فيلم‌هاي سينمايي كار سختي نخواهد بود.

  
محتوا

در طول مدت فعاليت شبكه HD تلاش شد تا فيلم‌هاي مهمي از تاريخ سينماي جهان با كيفيت HD پخش شود. از «پارك ژوراسيك» گرفته تا «زندگي پاي» و حتي فيلم ماندگار «محمد رسول‌الله»، اين فيلم‌ها علاوه بر كيفيت تصويري خوب از محتواي بهتري نسبت به فيلم‌هايي كه از ديگر شبكه‌هاي تلويزيوني پخش مي‌شدند، برخوردار بودند. بخشي از استقبال مردم از اين شبكه نيز مرهون همين خوش‌سليقگي در انتخاب فيلم‌ها بود. كاري كه بايد ادامه داشته باشد و مي‌توان فيلم‌هايي با كمترين ميزان سانسور را با كيفيت HD پيدا كرد كه براي بينندگان جالب و جذاب باشد. پخش HDفيلم‌هاي ايراني نيز امتياز خوبي براي اين شبكه به شمار خواهد آمد. علاوه بر اين نوع ارائه محتوا و پرهيز از پخش آگهي‌هاي بازرگاني در حين پخش فيلم نيز مزيتي است كه بيننده را مجاب مي‌كند به جاي تماشاي فيلم در ديگر شبكه‌هاي سيما كه همراه با قطع شدن پي دي پي فيلم به بهانه پخش پيام بازرگاني بود، پخش تبليغات به پيش از شروع فيلم و بعد از پايان آن محدود شود.

  
زير نويس و صدا

شبكه‌هاي برون مرزي سيما به طور همزمان زبان فارسي و زبان دوم (انگليسي يا عربي) را پشتيباني مي‌كنند. امكان انتخاب صداي اورجينال فيلم و صداي دوبله از امكاناتي است كه در نسخه‌هاي لوح فشرده فيلم‌هاي سينمايي وجود دارد و شبكه‌هاي تلويزيوني اتحاديه اروپا هم سعي مي‌كنند براي مخاطبانشان در كشورهاي مختلف دوبله زبان محلي را نيز در نظر بگيرند. اما هنوز شبكه نمايش صرفاً زبان دوبله فارسي را دارد و مخاطب حق انتخاب زبان ديگري مثلاً صداي اصلي فيلم را ندارد. ايجاد subtitile يا همان زيرنويس هم مي‌تواند براي علاقه‌مندان به سينما جالب توجه باشد كه با وجود آنكه تكنولوژي آن سال‌ها است در شبكه‌هاي تلويزيوني رايج است، در صداوسيما هنوز شبكه‌اي داراي زير نويس نشده و اگر شبكه نمايش سيما با اين ابزار مجهز شود تمايز آشكاري با ديگر شبكه‌ها پيدا خواهد كرد.

 
HD شدن

خبر HD شدن شبكه سوم سيما و تغيير كيفيت پخش شبكه كودك و نوجوان از يك سو و احتمال HD شدن شبكه ورزش براي مسابقات المپيك، رقابت را براي HD شدن بيشتر كرده است. در اين رقابت اما نامي از شبكه نمايش به ميان نمي‌آيد در صورتي كه اين شبكه راحت‌ترين راه را براي HD شدن پيش رو دارد. سابقه استقبال مردم از شبكهHD TEST كه فيلم‌هاي سينمايي را با كيفيتHD پخش مي‌كرد، موفقيت و استقبال مخاطبان را از تغيير كيفيت شبكه نمايش از پيش تضمين كرده است. وجود توليدات بيشمار سينمايي با كيفيت اچ دي نيز راحتي تهيه فيلم را نشان مي‌دهد و از طرفي لزوم عقب‌نماندن شبكه نمايش از رقابت با شبكه‌هاي پخش فيلم در ماهواره مي‌تواند بند ديگري بر التزام صداوسيما براي اولويت قرار دادن HD شدن شبكه نمايش بيفزايد. با اين وجود هنوز اراده‌اي براي تغيير كيفيت پخش شبكه نمايش به وجود نيامده است.

  
شبكه تخصصي سينما

تبديل شدن شبكه نمايش به محفلي براي پخش فيلم‌هاي روز جهان با كيفيت HD ايده‌آلي است كه رسيدن به آن چندان هم دور از دسترس نيست، شبكه‌اي كه بتواند پايگاه رسمي سينما در تلويزيون باشد و به جاي پخش‌شدن برنامه‌هاي تخصصي سينما در شبكه‌ای ديگر مي‌توان آنها را با مأموريت‌هاي مشخص در شبكه نمايش گردآوري كرد، به طوري كه بينندگان تلويزيون بدانند كه براي پيگيري اوضاع سينماي ايران بايد سراغ كدام شبكه تلويزيوني بروند. به نظر مي‌رسد تا زماني كه هدف‌گذاري مشخصي براي آينده شبكه نمايش سيما از سوي مديريت ارشد سازمان صداوسيما تعريف نشود، اين شبكه هنوز به درجا زدن در بين شبكه‌هاي تلويزيوني ادامه خواهد داد.


جوان/تخريب شبانه بيلبوردهاي «باديگارد» از چيست؟


سنگين تمام‌شدن فروش «باديگارد» براي افراد بي‌هويت

در حالي كه فروش فيلم سينمايي «باديگارد» ساخته ابراهيم حاتمي‌كيا از مرز 6 ميليارد تومان عبور كرده و اكران آن همچنان ادامه دارد، بيلبوردهاي تبليغاتي اين فيلم در سطح شهر تهران براي چندمين بار تخريب شدند.

نویسنده : بهنام صدقي

به گزارش «جوان»، اين روزها تيتر و خبر اكثر رسانه‌هاي داخلي و سينمايي كشور درباره فيلم سينمايي «باديگارد» و بيلبوردهاي تخريب شده آن در سطح پايتخت است. آن گونه كه از گفته‌هاي برخي مسئولان ذي‌ربط و متوليان امر پيداست گويا هويت افراد تخريب‌كننده بيلبوردهاي اين فيلم ارزشي مشخص نبوده و مسئله همچنان در دست بررسي است، اما سؤال اينجاست كه پشت پرده تخريب شبانه بيلبوردهاي «باديگارد» چيست؟ محمد ذوقي، مسئول روابط عمومي سازمان هنري رسانه‌اي اوج در گفت‌و‌گو با «جوان» ضمن ابراز تأسف براي اين اشخاص گفت: هفته پيش نيز تعداد زيادي از بيلبوردهاي تبليغاتي «باديگارد» در نقاط مختلف تهران تخريب و پايين كشيده شد. اين در حالي بود كه حتي شهرداري و مسئولان آن از چگونگي رخ دادن اين اتفاق كاملاً بي‌اطلاع بودند. ذوقي در ادامه افزود: هفته پيش نيز تعداد زيادي از بيلبوردهاي تبليغاتي «باديگارد» در نقاط مختلف تهران تخريب و پايين كشيده شد. دهم ارديبهشت ماه نيز علاوه بر چندين نقطه تهران، بيلبورد تبليغاتي اين فيلم در ميدان امام حسين به طور كامل پايين آورده شد. هنوز از هويت و انگيزه افرادي كه مرتكب اين عمل شده‌اند، اطلاعي در دست نيست و قطعاً فروش «باديگارد» براي اين افراد‌ بي‌هويت و بي‌شخصيت سنگين تمام شده است.

مسئول روابط عمومي سازمان هنري رسانه‌اي اوج با اشاره به اينكه قطعاً هويت اين افراد براي همگان محرز خواهد شد، تصريح كرد: تخريب‌كنندگان بيلبوردهاي «باديگارد» چشم ديدن فروش 6‌ميلياردي و تاب اكران‌هاي بي نظير آن و همچنين استقبال با شكوه مردم از آن را ندارند. طبيعتاً اين چنين فضاهاي مسمومي همسو با فضاي رسانه‌هايي است كه عليه «باديگارد» و نظام جمهوري اسلامي ايران كار مي‌كنند. وي معتقد است: اين در حالي است كه فيلم سينمايي «باديگارد» در طول مدت اكران خود تنها در رسانه‌هاي رسمي و سطح شهر اقدام به تبليغ كرده و تبليغي در رسانه‌هاي غيرقانوني و شبكه‌هاي ماهواره‌اي نداشته است. محمد ذوقي، مسئول روابط عمومي سازمان هنري رسانه‌اي اوج در خاتمه گفت: همانطور كه مستحضر هستيد فيلم ارزشي «باديگارد» از معدود فيلم‌هاي سينمايي پرفروش است كه بر خلاف خيلي از فيلم‌هاي ديگر در رسانه‌هاي بيگانه هم تبليغ نمي‌شود. پس در كار اين افراد جز تأسف جاي هيچ تعجب و درنگي نيست.


جوان/يادداشتي بر فيلم «ابد و يك روز»


مرثيه‌اي بر انسان فلاكت‌زده ايراني!

خانه متلاشي شده، اعتياد، دختران بي‌سرپناه، مادر ازكار افتاده و... همه و همه يافته‌هاي مناسبي براي توليد يك فيلم اجتماعي هستند. مسائل اجتماعي آن قدر مدام دهان به دهان مي‌گردند و آن قدر عيان و پيش چشم ما هستند كه براي ديدن آنها نياز نيست سختي زيادي به خود بدهيم. «ابد و يك روز» از آن دست مواردي است كه به كمين اين اوضاع فلاكت‌بار رفته و آن را براي ما تصوير مي‌كند.

نویسنده : فاطمه معصومي

صحنه‌هاي فيلم پر از بازيگر، پر از سر و صدا و شلوغي است كه بيشتر ذهن را به فيلمي مثل «‌درباره الي» يا «‌سعادت آباد» نزديك مي‌كند. كارگردان هياهوي خود را به پا مي‌كند، بازيگر‌ها به خشونت با يكديگر دست به يقه مي‌شوند و زن‌ها جيغ مي‌كشند انگار همه چيز خيلي بيشتر از آن چه در فيلم نشان داده مي‌شود است. درست است شايد همه خيلي خوششان بيايد و لذت ببرند از اينكه در حال مشاهده يك دعوا هستند ولي در حقيقت اين آش خيلي شور‌تر از آن است كه به نظر مي‌رسد. بازي‌هاي اين فيلم مثل نقش پيمان معادي، پريناز ايزدياز، شبنم مقدمي و ديگران شايد مقداري بيشتر يا كمتر از چيزي كه نشان مي‌دهند هستند. براي مثال در سكانس بقالي كه دو خواهر و محسن و مرتضي حضور دارند و درگيري لفظي بين مرتضي و محسن رخ مي‌دهد، پيمان معادي تلاش فراواني مي‌كند براي اينكه بگويد من هم اينقدر لات و پر سر و صدا هستم ولي واقعاً در مرتضي چنين چيزي نمي‌بينيم. شايد اگر بازي نويد محمد‌زاده روبه‌روي او نبود بيشتر اين نقص به چشم مي‌آمد.

پريناز ايزديار در نقش آدم خوبه داستان و دختر فداكار حسي را القا نمي‌كند كه اهميت داشته باشد كه او سرآخر با بيگانه‌ها خواهد رفت يا برخواهد گشت. شايد از موارد با اهميت ديگر در اين زمينه كه ضربه نهايي را در بازگشت خواهر به مخاطب نمي‌زند، مشخص نبودن تكليف سميه و بازگشت او به دليل ايستادن چند دقيقه‌اي روبه‌روي آرايشگاه و ديدن برادر كوچك است. شبنم مقدمي، به هيچ عنوان نمي‌تواند از امكانات بازي خود استفاده كند، در صورتي كه بازيگر بسيار توانايي است و درحقيقت اين مسئله به فيلمنامه بر‌مي‌گردد و كه نقش پوسته‌اي از يك زن بيوه است كه ترجيح داده مي‌شود بيش از اين به او پرداخته نشود و اساساً بودن يا نبودن اين بازيگر چه تفاوتي براي نقشي ايجاد مي‌كند كه همواره در رفت و آمد است.

سعيد روستايي كارگردان جواني است كه از پس فيلمنامه خودش برآمده است. اين نكته مثبتي است كه در شايد بيشتر مواردي كه فيلم تحسين‌برانگيز توصيف شده است، مرهون همين قضيه باشد. ليكن در حقيقت اگر بهترين فيلم و پر‌جايزه‌ترين فيلم جشنواره فجر 94 ابد و يك روز باشد شايسته است كه نگران سينماي ايران باشيم. جريان ايجاد شده پيرامون اين فيلم از همان قاعده جو و موجي كه همواره دنبال هر پديده نوظهوري به راه مي‌افتد پيروي مي‌كند. مدتي كه از اين هياهو عبور كنيم شايد بتوان دوباره به ابد و يك روز رجوع و درباره آن صحبت كرد. گاهي اوقات كنايه‌هايي در ابد و يك روز وجود دارد كه به قد و قواره فيلم نمي‌آيد و مي‌توان آن را به حساب شيطنت‌هاي جوانانه كارگردان گذاشت. براي مثال مرد سايه‌اي، شوهر شهناز، زن و بچه‌اش را برده است وسط بيابان (پرند) و در خانه‌هاي مسكن مهر سكني داده است. به دنبالش هزاران بدبختي براي زن به ارمغان آورده و هنگامي كه از زن پرسيده مي‌شود پاسخ به اين مضمون مي‌دهد كه حداقل صاحب خانه شده‌ايم. شايد بتوان متذكر شد توهمي براي سازنده ايجاد شده كه من مي‌توانم با طرح چنين مسئله‌اي به قامت يك مصلح دربيايم اما اين مسائل از فيلم بيرون زده است.

مادر پير و بيمار فيلم در هيئت يك شارلاتان به تمام معنا كه مشخص نيست در طول عمرش چه مي‌كرده كه حاصل زندگي‌اش چنين فرزنداني شده‌اند اكنون كه به پيري رسيده نيز دست از كار‌هاي عجيب و غريبش بر‌نداشته و مدام از سمت بچه‌هايش توهين و تحقير مي‌شود. گاهي فيلم مانند بيانيه حمايت از حقوق زنان مي‌شود؛ چندين دختر و مادر از كار افتاده‌اي كه در وضعيت ذلت باري قرار دارند و شايد علت بسيار مهم اين است كه زن هستند. معلوم نيست فيلم‌هاي اجتماعي چه زماني مي‌خواهند دست از سر اين اداهاي نخ‌نما شده حمايت از حقوق زنان بر‌دارند.

با نگاه به اين مسائل شايد ساده‌لوحي مي‌نمايد اگر بگوييم پيام فيلم محصور در اين خانواده است و ابد و يك روز قصد ندارد حرف بزرگ‌تري بزند. ضمناً اگر ديدگاه رئاليستي اين فيلم را درست بدانيم و در آن خدشه وارد نكنيم اين فيلم هم جزو آن دسته فيلم‌هايي مي‌شود كه گرد يأس در جامعه مي‌پاشند و هر آن چه اميد و اعتقاد به آينده روشن است را نابود مي‌كنند. ابد و يك روز خانواده ايراني نابود شده بر اثر اعتياد را با يك خانواده افغانستاني مقايسه مي‌كند. محسن سعي مي‌كند كه اجازه ندهد تا خواهرش برود. وضع محسن و خانواده‌اش با تمام فلاكت و بدبختي‌ها بد‌تر از خانواده افغانستاني است و اين يعني ما خانواده افغانستاني را ملاك بدبختي فرض كرده‌ايم. اين گزاره بسيار نژاد‌پرستانه است كه از بسياري جنبه‌ها فيلم را دچار خدشه كرده است.  نگاه پر از نااميدي مدت‌هاست كه بر پيكره فيلم‌هاي اجتماعي غالب شده است و تفاوتي نمي‌كند كه اين خانواده اهل نعمت‌آباد باشد يا سعادت‌آباد. در يكي اعتياد و فقر سبب نابودي شده يا در ديگري بي‌اعتمادي و ثروت. ابد و يك روز بر خلاف دوسه المان كليشه‌اي پسر نابغه، خواهر فداكار، كورسوي نور در پايان فيلم به هيچ عنوان اميدي را به مخاطب انتقال نمي‌دهد بلكه مرثيه‌اي در رثاي انسان‌هاي فلاكت‌زده‌اي است كه در جامعه ايراني زيست مي‌كنند. اگر سيمين جدايي نادر از سيمين توانست مهاجرت كند و خوشبخت شود سميه اينجا زنداني ابد و يك روز است.


جوان/شوراي راهبردي سينماي ايران عليه واسطه‌ها در چرخه اكران بيانيه داد


با سهميه‌سازي براي برخي آثار رونق را از سينماها نگيريد

شوراي راهبردي سينماي ايران كه شهريورماه پارسال و براي مشورت دادن به بخش دولتي سينماي ايران توسط تعدادي از سينماگران مطرح ايراني راه افتاده بود، نخستين بيانيه خود را در سال 95 منتشر كرد.

نویسنده : وحيد مهري

در متن بيانيه شوراي راهبردي آمده است: ضمن تبريك موفقيت سينماي ايران در جلب مخاطبان در دو ماه نخست سال ١٣٩٥، شوراي راهبردي سينماي ايران با تأكيد بر لزوم به رسميت شناختن سينماي ايران به عنوان يك صنعت ملي در حوزه قوانين و دستورالعمل‌ها، لازم مي‌داند پيرامون مسئله پخش و اكران فيلم‌ها نكاتي را طرح نمايد. با توجه به مسئله بحران مخاطب و ريزش آن در سا‌ل‌هاي گذشته كه نقش اصلي در عدم رشد بخش خصوصي سينما را دارد، اين شورا بر اين باور است كه رابطه مخاطب و سينما تنها در صورتي در بهترين مسير خود حركت خواهد كرد كه نمايش فيلم در سينماهاي ايران صرفاً در رابطه سينمادار با تهيه‌كننده تعريف شود.

شوراي راهبردي با تكيه بر آمار و تحقيقات و تجربيات سال‌هاي گذشته بر اين عقيده است كه با اين شكل نمايش سهميه‌اي، سينماي ما هيچگاه صاحب فيلم‌هاي بزرگ و پرمخاطب نخواهد شد و نحوه شكست و پيروزي فيلم‌ها بر مداري نامشخص و ناعادلانه خواهد چرخيد. با آزادسازي چرخه اكران و ضابطه‌مند كردن نحوه نمايش فيلم‌ها در سالن‌هاي سينما، اين مكان براي رويارويي بي‌واسطه سينما با مخاطب فراهم مي‌شود. به گزارش «جوان»، دو نكته مهمي كه در بيانيه شوراي راهبردي آمده يكي جمع كردن بساط سهميه‌سازي براي برخي فيلم‌هاي خاص در اكران بوده است و ديگري حذف واسطه‌هايي كه در همه اين سال‌ها شرايط تخصيص سالن به برخي آثار را فراهم كرده‌اند. سهميه‌سازي همان است كه در اين سال‌ها بارها در شوراي صنفي نمايش به نفع برخي آثار خاص انجام شده است؛ اينكه آثاري را كه نفروش و ضدمخاطب بودن از سر و روي آنها مي‌بارد، با اعطاي سرگروه اكران مي‌كنند و آثاري كه مستعد فروش بالا هستند به گروه آزاد و سانس‌هاي گردشي مي‌رسند. اين سهميه‌سازي در اين سال‌ها سبب‌ساز آن شده است كه بسياري از سرمايه‌گذاران بخش خصوصي كه براي دخل و خرج كردن در گيشه به سراغ سينما آمده بودند قيد اين كار را بزنند و به سراغ فيلدهاي ديگر بروند. يك تعبير از واسطه‌ها هم مي‌تواند همان شركت‌هاي پخشي باشند كه با لابي‌هايي كه با برخي اعضاي شوراي نمايش دارند، زمينه ادامه اكران آثار خود را حتي تا شش ماه فراهم مي‌كنند و به اين ترتيب اسباب فيلم‌سوزي‌هايي را فراهم مي‌آورند كه باز هم دودش به چشم بخش خصوصي مي‌رود.


حمایت/آثار شهید مطهری از دیدگاه رهبر انقلاب


یکی از دغدغه‌های فرهنگی همیشگی رهبر معظم انقلاب این بوده که نسل جوان و فعالان فکری جامعه‌ی کنونی ایران، ارتباط مستحکم با آثار به‌جامانده از علامه شهید  مطهری برقرار کنند.

به گزارش دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری، مقام معظم رهبری بارها و بارها بر ضرورت غور و تعمق و تأمل در آثار ایشان تصریح و این مسئله را مطالبه کرده‌اند.

«شایسته است بر روی مبانی فکری و خط فلسفی ایشان، کار زیادی بشود.»

«روی کتاب‌ها و افکارشان هرچه می‌توانید کار کنید. [...] باز هم به نظر می‌آید که خیلی کار می‌شود کرد.»

«بروند کتاب‌های او را بخوانند، آثار او را طبقه‌بندی کنند و در میدان فکر و اندیشه، همچون یک مشعل از آن استفاده نمایند.»

«اگر بنده می‌خواستم برنامه‌ی حوزه‌ی علمیه‌ی قم را بنویسم، بلاشک یکی از مواد برنامه را این می‌گذاشتم که کتاب‌های آقای مطهری خوانده شود، خلاصه‌نویسی شود و امتحان داده شود.»

«حقیقتاً محصول بسیار عظیم و باارزشی از شهید مطهری در اختیار ماست و باید آثار این استاد گران‌قدر را، که با فکر والای خود به جامعه‌ی فکری ما اهدا کرده است، به‌درستی دریافت کرد و آن را آموخت. من احساس می‌کنم هنوز در جامعه‌ی ما جوانان، روشن‌فکران، نویسندگان، دانشگاهیان و روحانیونی هستند که آثار فکری شهید مطهری را به‌طور کامل نخوانده و یا مورد تأمل قرار نداده‌اند. پس اقدام اول این است که ما آثار این فیلسوف بزرگ را مورد تأمل و استفاده قرار دهیم.»

  آثار استاد مطهری و تحولات زمانه

در همین راستا، یک پرسش شایع مطرح می‌شود و آن این است که آیا با توجه به اینکه علامه شهید  مطهری در مواجهه با اقتضائات و ضرورت‌های جامعه‌ی آن زمان، دست به نظریه‌پردازی و تولید فکر زده است، می‌توان امروز و اکنون نیز از آثار ایشان بهره برد یا اینکه این آثار، رنگ کهنگی پذیرفته و در گذشته متوقف شده و به کار حال نمی‌آیند؟

مقام معظم رهبری در سخنان مختلف خود، بر این ایده پای فشرده‌اند که نسل و جامعه‌ی امروز نیز همچون گذشته، به‌شدت نیازمند تفکرات و نظرات علامه مطهری است و فراورده‌های فکری و علمی ایشان به مقولات تاریخی و منقضی‌شده تبدیل نشده‌اند.

«هنوز جامعه‌ی ما به اندیشه‌های شهید مطهری محتاج است. [...] هنوز جامعه و نسل جوان و جامعه‌ی فرهنگی و علمی ما به داشتن همان مطالبی که آن بزرگوار از زبان و قلمش فیضان کرد و در اختیار امت اسلام گذاشت، محتاج‌اند. [...] مبادا وسوسه‌ی خناسان و زمزمه‌ی دشمنان (که با فکر شهید مطهری مخالف بودند و به همین جهت هم او را از دست ما گرفتند) موجب شود که کتاب‌های آن بزرگوار از رواج بیفتد که البته نخواهد افتاد.»

  فایده و ضرورت پرداختن به آثار استاد مطهری

پس از این، پرسش دیگری مطرح می‌شود و آن این است که «مطالعه و تأمل در آثار علامه مطهری، چه ضرورت و فایده‌ای دارد؟» این پرسش نیز پرسش مهمی است.

مطالعه‌ی آثار جناب علامه، می‌تواند گره‌های متعددی را از نسل و جامعه‌ی امروز ما بگشاید.یکی اینکه چون تداوم یافتن نظام اسلامی وابسته به تداوم یافتن هویت ایدئولوژیک نظام اسلامی در ذهنیت جمعی است و همچنین از آنجا که هویت ایدئولوژیک نظام اسلامی مبتنی بر تفکر علامه مطهری است، بنابراین بقای خط فکری علامه‌ی شهید در جامعه، به معنی پیوستگی و تداوم یافتن حیثیت ماهوی نظام اسلامی است؛ آن‌چنان‌که مقام معظم رهبری اظهار داشته‌اند:

«آثار استاد شهید مطهری، مبنای فکری نظام جمهوری اسلامی ایران است. دیگران به مقدمات این انقلاب خیلی کمک کردند، ولی افکار آن‌ها در ساخت نظام جمهوری اسلامی ایران، نقش آن‌چنانی نداشته است. [...]

اگر ما بخواهیم این نظام در ذهن مردم عمق پیدا کند و حرکات انقلابی این مردم همچنان ادامه یابد، بایستی افکار استاد شهید مطهری در میان مردم رواج یابد.»

مطالعه‌ی آثار شهید مطهری می‌تواند گره‌های متعددی را از نسل و جامعه‌ی امروز ما بگشاید.

«طلاب جوان، آثار شهید مطهری را بیشتر مطالعه کنند، زیرا این امر قطعاً از آنان شخصیت‌های متفکری خواهد ساخت که می‌توانند در آینده، ادامه‌دهنده‌ی خط فکری استاد شهید مطهری باشند.»

در نهایت، باید به این واقعیت نیز اشاره کرد که آثار علامه مطهری به دلیل عمق و دقت بالا و تناسب با اقتضائات جامعه‌ی معاصر، می‌توانند «بینش نو» در مخاطب بیافریند و او را به لایه‌های ژرفی از تفکر اصیل اسلامی وارد گرداند:

«هرچه از شهادت آن عزیز می‌گذرد، آثار و برکات معنوی فکری او ابعاد تازه‌تری را از خود نشان می‌دهد.

 [...] لازم است جوانان، مخصوصاً آن‌هایی که با معرفت و دانش سروکار دارند (مثل روحانیون، معلمین، دانشجویان و نویسندگان) با آثار شهید مطهری ارتباط نزدیک برقرار کنند و کتاب‌های آن بزرگوار را بخوانند. این کتاب‌ها حقیقتاً بینش وسیعی و در موارد بسیار، بینش نوینی به خواننده‌ی خود می‌بخشد.»

  چگونگی پرداختن به آثار استاد مطهری

تاکنون به سه پرسش اساسی درباره‌ی مطالعه‌ی آثار علامه مطهری از منظر رهبر انقلاب پاسخ داده‌ایم که مربوط به «ارزش و اهمیت آثار علامه»، «عدم تاریخیت آثار علامه» و «ضرورت پرداختن به آثار علامه» بودند.

پس از این‌ها، پرسش دیگری نیز باید مورد تأمل قرار بگیرد با این مضمون که «چگونه باید به آثار علامه مطهری پرداخت؟» در این رابطه نیز مقام معظم رهبری، نکات بسیار ارزشمندی را مطرح کرده‌اند که راهگشا و چراغ راهنمای نگارنده در این مقاله بوده است.

به‌طور کلی، ایشان درباره‌ی نحوه‌ی پرداختن به آثار علامه و چگونگی بهره‌برداری پژوهشی از آن‌ها دو نظر ابراز کرده‌اند؛ یک نظر این است که محقق مسلمان برای پژوهش در حوزه‌  علوم اسلامی و انسانی، می‌باید خود را از رجوع به آثار علامه، بی‌نیاز قلمداد نکند، بلکه افزون‌بر‌این، نتیجه‌ای که جناب علامه به آن دست یافته را «مبنا» و «نقطه‌ی شروع» بینگارد و در امتداد آن، دست به نظریه‌پردازی دینی و تولید تفکر اسلامی بزند.

در واقع علامه‌ی شهید، بخش‌هایی از این مسیر را پیموده و یافته‌هایی ارزشمند از خود به‌جا نهاده است.منطقی و معقول این است که راه را ادامه دهیم، نه اینکه مسیر پیموده‌شده را نادیده بگیریم:

«علما و فضلا و جوان‌ها (به‌خصوص طلاب جوان ما) باید یک دوره‌ی کتاب‌های شهید مطهری را خوانده باشند که اگر می‌خواهند کاری بکنند، من بنی فوق بناء السفلی باشد؛ یعنی براساس آن فکر و روی شانه‌های شهید مطهری بروند.»

«]باید[خاستگاه فکری (که موضوعات متنوعی در نوشته‌ها و گفتارهای شهید مطهری مشاهده می‌شود) به‌عنوان نقطه‌ی شروع به حساب آوریم و متفکران ما درباره‌ی آن‌ها به‌خوبی بیندیشند، زیرا سخنان این شهید حاوی معارف و مسائل بسیار ارزنده‌ای است که می‌تواند نقطه‌ی شروع خوبی در مسیر تفکر و اندیشه باشد.»

نظر و ایده‌ی دیگر ایشان این است که می‌باید تفکر تولیدشده از سوی شهید مطهری درباره‌ی هر یک از موضوعات علوم اسلامی و انسانی، استخراج و تبیین شود. این کار علمی را می‌توان به مراحلی منطقی، تفکیک کرد:

اول : استخراج و اکتشاف نظریه درباره‌ی یک موضوع

دوم :ساختاربندی و تولید چارچوب برای نظریه

سوم: تشریح و توضیح ابهامات و مجملات نظریه

چهارم : تکمیل نواقص نظریه

نباید تصور کرد که می‌توان برای همیشه به ایشان اکتفا کرد و در یافته‌ها و فراورده‌های فکری ایشان، متوقف و ساکن ماند.

خاصیت علم این است که در هیچ نقطه‌ای متوقف نمی‌شود و همواره در حال پیشرفت و گسترش است. جناب علامه را نمی‌توان نقطه‌ی پایان و نهایت علم قلمداد کرد و از حرکت باز ایستاد.

مقام معظم رهبری چنین اظهار داشته‌اند:

«باید روی افکار شهید مطهری، کار فکری بشود؛ یعنی جمعی اهل تحقیق و علاقه‌مند به‌کار علمی بنشینند و نظرات و تفکرات شهید مطهری را در ابواب مختلف استخراج کنند.

مثلاً از مجموع آثار ایشان، نظر آن شهید را در باب وجود، در باب انسان، در باب اختیار، در باب عدالت، در باب تاریخ، در باب قضا و قدر، در باب عرفان و درباره‌ی موضوعات بی‌شمار و متنوعی که ایشان در مباحث‌شان مطرح کرده‌اند، استخراج کنند.

[...] این راه گسترش و پیشرفت و شکوفایی فکری جامعه برمبنای آثار شهید مطهری است که امیدواریم این کار انجام بگیرد.»

«یک توصیه به صاحب‌نظران و متفکران و نویسندگان دارم و آن این است که بیایند و کاری روی مجموع آثار آقای مطهری بکنند. همان‌طور که در کشورهای غربی معمول است که وقتی فیلسوفی، محققی و شخص بزرگی در میان آن‌ها هست، راجع‌به نظریات او می‌نشینند تفسیر و تحلیل و بحث می‌کنند، این کار در مورد استاد مطهری انجام بشود. [...]

صاحب‌نظرانی بنشینند و صرف وقت کنند و مجموع نظریات ایشان را در ابعاد مختلف مباحث فلسفی و اجتماعی و غیره، استخراج کنند و به‌صورت کتابی در بیاورند و ارائه بدهند.»


  تفکر استاد مطهری به‌مثابه‌ی «مرحله» نه «مقصد»

با وجود این تأکیدهای مکرر و غلیظ درباره‌ی ضرورت پرداختن به افکار و آثار علامه مطهری، نباید تصور کرد که می‌توان برای همیشه به ایشان اکتفا کرد و در یافته‌ها و فراورده‌های فکری ایشان، متوقف و ساکن ماند. خاصیت علم این است که در هیچ نقطه‌ای متوقف نمی‌شود و همواره در حال پیشرفت و گسترش است.

جناب علامه را نمی‌توان نقطه‌ی پایان و نهایت علم قلمداد کرد و از حرکت بازایستاد.

همه‌ی گفته‌ها و نکته‌های پیش از این، دلالت بر ارزش و اعتبار والای میراث فکری و علمی علامه‌ی شهید دارد، نه متوقف ماندن در ایشان.

زمانه همواره آبستن پرسش‌ها و مسئله‌های نو و پیچیده‌تری است که در گذشته، موضوعیت نداشته‌اند و ما باید امروز و اکنون، پاسخ‌ها و راه‌حل‌های متقنی برای آن‌ها بیابیم.

منطقی این است که بر شانه‌های گذشتگان بنشینیم و مرزهای علم را به تصرف خود درآوریم:

«ما نمی‌توانیم در شهید مطهری متوقف شویم. [...] نیازهای فکری روزبه‌روز و نوبه‌نو می‌شود و جریان ورود به چالش با افکار وارداتی و نقادی علمی و تفکیک صحیح از سقیم آن، از وظایف مهمی است که باید ادامه پیدا کند و ما در دهه‌های آینده به مطهری‌ها نیاز مبرم داریم.»


«در آقای مطهری متوقف نشوید.این نهایت کار نیست، مرحله‌ای از کار است.»

 
شرق/به‌دنبال برگزاری دومین دوره یک مسابقه


نمایشگاه «هولوکاست» در کشاکش دیپلماسی ایران و غرب

یک مسابقه کاریکاتور، بحثی را در حوزه دیپلماسی ایران به وجود آورده است. برگزاری مسابقه کاریکاتور «هولوکاست» که دومین دوره آن بعد از یک دهه قرار است امسال برگزار شود، مناقشه‌ای را میان برگزارکنندگان این رویداد و مسئولان دیپلماسی دولت یازدهم ایجاد کرده است. مسابقه بین‌المللی کاریکاتور «هولوکاست» که نخستین‌بار در سال ۱۳۸۴ توسط روزنامه همشهری و با همکاری سایت ایران‌کارتون برگزار شد، بعد از ١٠سال قرار است دومین دوره آن اردیبهشت امسال برگزار شود. با آنکه فراخوان این رویداد در سال ٩٣ منتشر شد، در روزهای اخیر بار دیگر مطرح شده و واکنش‌هایی را به‌دنبال داشته است. محمدجواد ظریف، وزیر خارجه ایران، با مجله نیویورکر گفت‌وگویی انجام داده که در بخشی از آن به نمایشگاه کاریکاتور هولوکاست اشاره شده است. به گزارش فارس، او در این مصاحبه ‌عنوان کرد: «این نمایشگاه توسط دولت ایران کنترل نمی‌شود و توسط دولت هم تأیید نشده است».وقتی خبرنگار نیویورکر گفت به‌هرحال دولت، مجوز این نمایشگاه را صادر می‌کند، ظریف پاسخ داد: «نه واقعا. انجام این کار نیازی به مجوز ندارد. ما فقط باید برای افرادی که می‌آیند روادید صادر کنیم. ما این را مدنظر قرار می‌دهیم افرادی که نفرت‌پراکنی نژادی و خشونت را تبلیغ می‌کنند، دعوت نشوند».ظریف در پاسخ به این سؤال که اساسا چرا ایران اجازه برگزاری چنین نمایشگاهی را می‌دهد، گفت: «چرا ایالات متحده «کوکلاکس کلن» (گروه‌های سفیدپوست نژادپرست) دارد؟ آیا مقصر اینکه سازمان‌های تنفرپراکن نژادی در ایالات متحده وجود دارد، دولت ایالات متحده است؟ تصور نکنید که ایران تک‌صدایی است. دولت ایران از هیچ نمایشگاهی با ماهیتی که از آن صحبت می‌کنید حمایت نکرده و چنین نمایشگاهی ترتیب نمی‌دهد. هروقت توانستید سازمان‌های خود را از انجام چنین کارهایی بازدارید، آن‌وقت می‌توانید از دیگران هم بخواهید چنین کاری بکنند».وزیر امور خارجه ایران در مورد اینکه او و رئیس‌جمهور، سال جدید را به یهودیان تبریک گفته‌اند، گفت: «خب، ما به افتتاحیه آن فستیوال (نمایشگاه هولوکاست) نخواهیم رفت». سیدمسعود شجاعی‌طباطبایی، مدیر خانه کاریکاتور و دبیر نمایشگاه کاریکاتور «هولوکاست»، معتقد است نفس برگزاری این نمایشگاه کاری با اثبات یا رد موضوع هولوکاست ندارد. او با بیان اینکه نمایشگاه هولوکاست قرار است ٢٥ اردیبهشت برابر با سالروز تأسیس اسرائیل برگزار شود، به «شرق» گفت: «فراخوان نمایشگاه در سال ٩٣ منتشر شد و کاریکاتورهایی از ٥٠ کشور ارسال شد که به دلیل حجم زیاد آثار در دو مرحله داوری شدند. این مسابقه در دو بخش کارتون موضوعی و کاریکاتور چهره نتانیاهو برپا خواهد شد. ما به شکل‌های مختلف گفته‌ایم که به فکر نفی یا اثبات هولوکاست نیستیم».او سپس به دلایل برگزاری این مسابقه اشاره کرد: «ما دومین دوره این مسابقه را بعد از آنکه شارلی ابدو از پیامبر اسلام طرحی منتشر کرد، برپا کردیم. آنها ادعا کردند که در غرب آزادی بیان حدومرزی ندارد اما هرکسی بخواهد در مورد هولوکاست تردید کند مجازات‌های سنگینی از شش‌ماه تا شش‌سال برایش در نظر گرفته می‌شود. ما با این نمایشگاه می‌خواستیم بگوییم ادعای آزادی بیان در غرب ثمری ندارد. ضمن اینکه بحث دیگر ما این است که چرا تاوان هولوکاست را مردم مظلوم فلسطین باید بدهند؟ اگر هولوکاست اتفاق افتاده، یهودی‌ها باید تاوان آن را از آلمان‌ها بگیرند نه فلسطینی‌ها».شجاعی‌طباطبایی افزود: «ما نگران هولوکاست‌های معاصریم. هولوکاست فقط مربوط به آن دوره نمی‌شود و به معنی کشتار جمعی است. هر نوع کشتار جمعی که باعث نسل‌کشی شود، هولوکاست است و کشتار جمعی‌ای که در یمن، عراق، سوریه و از همه بیشتر در غزه و فلسطین انجام می‌شود، هولوکاست محسوب می‌شود. هنرمندان شرکت‌کننده در این نمایشگاه به‌دنبال نفی هولوکاست نیستند و بحث یهودی‌ستیزی نیز در آثار مطرح نشده است. حتی در دوره قبل ما گفتیم اگر یک مورد هم اثری پیدا کنید که در آن یهودی‌ستیزی باشد، نمایشگاه را جمع می‌کنیم. در این دوره نیز هر اثری که در آن به یهودی‌ستیزی یا نئونازیسم اشاره شده بود، حذف شد».مدیر خانه کاریکاتور با بیان اینکه آثار ارائه‌شده دارای کیفیت خوبی هستند، در مورد مشارکت کارتونیست‌های ایرانی عنوان کرد: «بیشترین تعداد شرکت‌کننده از سوی هنرمندان ایرانی است شاید به این دلیل که این مفهوم را بهتر و بیشتر درک کرده‌اند و اطلاعات سیاسی مردم ما بسیار بالاست. ما دنبال این بودیم که بگوییم مسببان صهیونیسم، عامل هولوکاست‌های جدید هستند. کارهایی که ارسال شده، این اتفاق را نشان می‌دهند و از کیفیت بالایی برخوردارند درحالی‌که لابی صهیونیسم می‌گوید ایران با این نمایشگاه، قربانیان هولوکاست را مسخره کرده است».او در مصاحبه‌های قبلی عنوان کرده بود، مسابقه هولوکاست مورد حمایت دولت نبوده است اما اولین دوره آن در زمان ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور سابق ایران، مطرح شد و در آن دوره به‌واسطه نفی هولوکاست از سوی احمدی‌نژاد، ایران در صدر خبرها قرار گرفته بود. شجاعی‌طباطبایی در پاسخ به اینکه نمایشگاه هولوکاست با سخنان احمدی‌نژاد همراه شده بود و چطور دولت از این نمایشگاه حمایت نکرد، چنین گفت: «ما به‌هیچ‌وجه نخواستیم دولت از این نمایشگاه حمایت کند چون همکاری ما با دولت، هزینه‌هایی برای آنها ایجاد می‌کرد درحالی‌که صهیونیسم، هولوکاست را به‌مثابه یک تابو در جهان مطرح کرده است و حتی صهیونیسم برای برگزاری این نمایشگاه به بان کی مون (دبیرکل سازمان ملل متحد) نامه نوشت تا جلو این نمایشگاه گرفته شود».او در پاسخ به این سؤال که با این وجود دولت در برابر این نمایشگاه هزینه می‌دهد و رسانه‌های غربی از مسئولان دولتی در مورد این آثار پرسش می‌کنند، اظهار کرد: «لابی صهیونیسم خیلی قوی است مخصوصا از نظر رسانه‌ای، و به همین دلیل دنیا روی مسئله هولوکاست بسیار حساس شده است. معمولا در قبال هولوکاست اولین واکنش‌ها از سوی رژیم صهیونیستی ابراز می‌شود و بعد از آن رسانه‌های دیگر چنین مسائلی را دنبال می‌کنند، حتی دامنه آن در ایران هم اتفاق می‌افتد و در دور اول نماینده کلیمیان نسبت به یهودی‌ستیزی این نمایشگاه واکنش نشان داد. ما از او خواهش کردیم به دیدن نمایشگاه بیاید تا مطمئن شود هیچ طرحی در مورد یهودی‌ستیزی در این مسابقه وجود ندارد. این مسائل باعث می‌شود کار ما مشکل شود اما مسئله این است که ما هر کاری کنیم تا حقیقت بیان شود، باز هم آنها زهر خودشان را می‌ریزند».او ادامه داد: «ای کاش، آقای ظریف مشاورانی داشت تا جزئیات بیشتری از این نمایشگاه در اختیارش قرار می‌دادند. خوشبختانه ما ارتباط خوب و درستی با وزارت ارشاد داریم و زمانی که قرار شد دبیری دوسالانه کاریکاتور را برعهده بگیرم به مسئولان ارشاد گفتم که دبیر نمایشگاه هولوکاست نیز هستم و این مسئله برای دوسالانه مشکلی پیش نیاورد اما آنها نیز گفتند که مشکلی با این موضوع ندارند».به گفته شجاعی طباطبایی این نمایشگاه کاملا مردم‌نهاد است: «جوایز این نمایشگاه ١٢‌هزار، هشت‌هزار و پنج‌هزار دلار بود که در مجموع ٢٥‌هزار دلار می‌شد اما وقتی در مورد نمایشگاه اطلاع‌رسانی شد، مؤسسه فرهنگی رسانه‌ای اوج برای مشارکت در مسابقه ابراز تمایل کرد و ما بخش کاریکاتور چهره را اضافه کردیم تا بگوییم رژیم صهیونیستی و در رأس آن نتانیاهو مسبب هولوکاست‌های معاصر است که از طریق این مؤسسه جوایز دوبرابر شد و به ٥٠‌هزار دلار رسید».گذشته از آن که شجاعی طباطبایی می‌گوید موضوع این نمایشگاه نفی یا اثبات هولوکاست نیست و قرار است به هولوکاست‌های معاصر پرداخته شود اما به نظر می‌رسد این مسابقه در داخل ایران هم هنوز درست جا نیفتاده است. بهمن عبدی، کارتونیست با بیان اینکه آثار این نمایشگاه را ندیده است، به «شرق» گفت: «مسابقات و نمایشگاه‌های زیادی برگزار می‌شود اما به‌نظر می‌رسد این مسابقه از سوی نهادی سفارش داده شده است که می‌تواند چنین جوایزی را پرداخت کند. اگر از نظر فنی بررسی کنیم هر مسابقه‌ای تأثیرات خود را دارد. شرکت‌کنندگان هر رقابت نیز دو نوع هستند؛ کسانی که به آن موضوع اعتقاد دارند و کسانی که از نظر مالی در چنین رویدادهایی حضور دارند. برخی از هنرمندان به‌خصوص خارجی‌ها معمولا در رویدادهایی که جوایز بالایی دارند، از نظر مالی در آن مسابقه شرکت می‌کنند اما به‌نظرم در مورد موضوعی مانند هولوکاست، کارتونیست باید به موضوع علاقه یا اعتقاد داشته باشد تا استقال فکری او زیر سؤال نرود».جمال رحمتی، دیگر کارتونیست ایرانی نیز در تحلیل خود از این مسابقه به «شرق» گفت: «واقعیت این است که برگزارکنندگان این جریان بیشتر از آنکه نفس خود نمایشگاه برایشان مهم باشد، از همراهی ایران با دنیا هراس دارند و به همین دلیل بُعد خبری این نمایشگاه برایشان بسیار مهم است. از طرف دیگر مسئله هولوکاست، یک موضوع تاریخی تخصصی است که بحث و نظر در مورد آن زیاد است و به‌نظرم کارتونیست‌ها باید در مورد موضوعی صحبت کنند که بدیهی باشد وگرنه در این میان کارتونیست یک ابزار می‌شود نه صاحب فکر».

جایزه ٥٠‌هزار دلاری

یکی از راه‌های مطرح‌شدن یک مسابقه جایزه‌هایی است که در آن اعطا می‌شود. گذشته از هنرمندانی که می‌توانند باعث اعتبار یک جشنواره، نمایشگاه یا رقابت شوند، نوع جایزه هم در جذب هنرمندان برای شرکت در آن رویداد موضوع مهمی است. در مورد نمایشگاه‌هایی که از سوی دولت برگزار می‌شوند، در بیشتر موارد به دلیل نبود بودجه کافی برای جذب هنرمندان بین‌المللی، این مسابقه‌ها در سطح داخلی یا منطقه‌ای برگزار می‌شوند و همین مسئله توان رقابت این مسابقه‌ها را با نمونه‌های مشابه آن در سطح خارجی کم می‌کند. البته در مورد کاریکاتور کمی قضیه متفاوت است. دوسالانه کاریکاتور تهران یکی از نمایشگاه‌هایی است که نه تنها از نظر کیفی، بلکه به‌واسطه برگزاری منظم و ایجاد استانداردهای جهانی توانسته است پنج‌ستاره شود. علاوه‌بر آنکه حضور کارتونیست‌های ایرانی در جشنواره‌های خارجی معمولا با کسب رتبه‌های خوبی همراه بود و از این لحاظ کاریکاتور ایران شناخته‌شده است. بااین‌حال اگر از دوسالانه کاریکاتور که در سالیان و به مرور توانسته است جایگاه خود را پیدا کند، بگذریم نکته‌ای که جایزه کاریکاتور هولوکاست را مورد توجه قرار می‌دهد، مبلغ جایزه آن یعنی ٥٠ ‌هزار دلار است که برای جلب کارتونیست‌های خارجی نیز بسیار موثر خواهد بود. کارنامه یکی از حامیان مالی این رویداد یعنی مؤسسه هنری رسانه‌ای اوج که باعث ارتقای جایزه ٥٠‌هزار دلاری این رقابت شده، نشان می‌دهد، این نهاد در سال‌های گذشته، نگاهی را دنبال می‌کرده است که تصوری را مبنی بر موضع چالشی به‌خصوص در برابر سیاست خارجی دولت یازدهم و دیپلماسی وزارت امور خارجه داشته است. یکی از نمونه‌های آن بیلبوردهای «صداقت آمریکایی» بوده. هرچند به گفته احسان محمدحسنی، مدیرعامل سازمان هنری رسانه‌ای اوج، این طرح‌ها به معنای مخالفت با مذاکرات دولتمردان ایران با آمریکا نبودند. او درباره طرح‌های «صداقت آمریکایی» که از سوی این سازمان در سطح شهر نصب شد و بعد از مدتی از سوی سازمان زیباسازی شهرداری تهران جمع‌آوری شد، در سال ٩٢ به فارس گفت: «طراحی آثار صداقت آمریکایی مربوط به اسفندماه سال گذشته می‌شود که پایان کار دولت دهم بود و همان زمان بحث‌های مذاکره با آمریکا مطرح شده بود و این طرح‌ها نیز به این مناسبت طراحی و آماده شد اما با فروکش‌کردن این مباحث، این طرح‌ها را برای استفاده به مناسبت ١٣ آبان نگه داشتیم؛ بنابراین این آثار هیچ ارتباطی به دولت یازدهم نداشت. همه دوستان ما در سازمان هنری- رسانه‌ای اوج و هنرمندان این مجموعه از روند مذاکرات دولتمردان جمهوری اسلامی ایران حمایت می‌کنند و طرح‌های صداقت آمریکایی به معنای مخالفت با مذاکرات دولتمردان ایران با آمریکا نیست».حسنی با اشاره به جمع‌آوری زودهنگام این طرح‌ها از سطح شهر گفت: «من احساس دوستانمان در شهرداری تهران را درک می‌کنم؛ چراکه تلقی آنها این بود که تبلیغات شهری صداقت آمریکایی ممکن است منجر به سوءتفاهم دولتمردان نسبت به شهرداری تهران شود و این تصور به وجود‌ آید که شاید شهرداری می‌خواهد اقدامات و روند مذاکرات دولت را زیر سؤال ببرد، در حالی که شهرداری تهران در طراحی این آثار نقشی نداشت و طبیعی است که این اقدام با طراحی آنها پیش نرفته است».محمدجواد ظریف نیز در صفحه فیس‌بوک خود نصب این بیلبوردها را «مهرورزی در معابر عمومی» توصیف کرد. پس از آن ساخت فیلم «من روحانی هستم» در دستور کار این مؤسسه قرار گرفت. این مؤسسه همچنین تهیه‌کنندگی فیلم بادیگارد را هم انجام داده است. یکی دیگر از اقدامات مؤسسه اوج ساخت انیمیشن «بچرخ تا بچرخیم» با موضوع هسته‌ای است که غنی‌سازی اورانیوم و دستیابی به دانش هسته‌ای را در سه دوره ریاست‌جمهوری اخیر نشان می‌دهد اما نوک تیز پیکان این انیمیشین به سوی «برجام» و توافق هسته‌ای نشانه رفته است.


شهروند/مهدی وجدانی رهبر ارکستر «نوای صلح» در گفت‌و‌گو با «شهروند»: گاهی زور ساز به صدا نمی‌رسد! زمان‌هایی که همه مردم درطول روز خرج می‌کنند را لازم داشتم تا در غمشان شریک باشم


رضا نامجو| عاشق موسیقی است و دغدغه اصلی‌اش آن‌طور که می‌گوید شریک کردن مردم در شادی‌هاست. موسیقی را از زمانی آغاز کرده که فهمیده می‌شود ساز زد. دوران کودکی را به یاد می‌آورد و می‌گوید: «زمانی که فهمیدم می‌شود ساز زد، یکی از فامیل‌های مادری من که آن زمان یک فولکس قورباغه‌ای داشت، مرا سوار خودرویش به میدان بهارستان آورد و برایم یک سه‌تار خرید». حالا او را به‌عنوان رهبر ارکستر و نوازنده پیانو می‌شناسند... اما نخستین‌ سازی که به دست گرفت، سه‌تار بود و نخستین استادش زنده‌یاد جلال ذوالفنون. خودش این‌طور آن روزها را به یاد می‌آورد: «تا درس مرغ سحر هم شاگرد استاد بودم. دیدم این ساز جوابگوی من نیست و نمی‌توانم با آن ارتباط برقرار کنم. هربار که به خانه ما می‌آمدند یا سازم کوک نبود یا جوری ساز می‌زدم که به من اخم می‌کردند و می‌گفتند تو چرا از موسیقی سنتی خوشت نمی‌آید. به هرصورت با کمک مادرم رفتیم و ساز را عوض کردیم و گیتار کلاسیک خریدم و این ماجرا باعث شد که من وارد موسیقی غربی شوم».  او رهبر ارکستر نوای صلح است و تمام فعالیتش را معطوف به ساخت قطعات بی‌کلام کرده است. «جایی برای ابدیت» آخرین تجربه او درحوزه انتشار آلبوم است، آلبومی بی‌کلام که علاوه بر ساخته‌های جدیدش تعدادی از آهنگ‌هایی را که او درطول سال‌های اخیر برای تئاترها و فیلم‌های مختلف ساخته در برمی‌گیرد. «شهروند» به بهانه انتشار «جایی برای ابدیت» با وجدانی گفت‌و‌گو کرده است:

ظاهرا قطعات مختلف این آلبوم قبلا برای آلبوم‌های دیگری ساخته شده‌اند. با این توضیح پیشینه هرکدام از این قطعات را توضیح دهید. ازسوی دیگر چرا در این آلبوم سازبندی این‌قدر محدود است؟

موسیقی فیلم و موسیقی تئاتر ویژگی خودش را دارد. شما زمانی برای ساخت موسیقی فیلم یا تئاتر از طریق موسیقی ارکسترال اقدام می‌کنید که آن فیلم هم قابلیت و توانایی موسیقی ارکسترال را داشته باشد و در اصطلاح زورش برسد. بنابراین درچنین شرایطی بحث توانایی یا ناتوانی آهنگساز مطرح نیست و نمی‌توان گفت مثلا چرا از ارکستر بزرگ برای ساخت موسیقی فیلم یا تئاتر استفاده نشده است. با این توضیح عمده فیلم و تئاترهایی که کار کرده‌ام، موضوع رمانتیکی داشته‌اند و ناگزیر موسیقی هم باید درهمین مسیر حرکت می‌کرد. با توجه به این‌که من درطول چند‌ سال اخیر عموما به‌عنوان رهبر ارکستر فعالیت کرده‌ام، ترجیح می‌دادم از این باب وارد شوم، البته فقط بحث رهبری ارکستر نیست و آهنگ‌سازی هم مطرح است. شاید جاهایی خواسته‌ام بگویم که تحصیلات من در زمینه موسیقی بوده است. با درنظر گرفتن تمامی این نکات ترجیح دادم به سمت موسیقی ارکسترال نروم حتی در کاری که عنوان بهترین موسیقی تئاتر را کسب کرد، با یک ویولن سولو موسیقی را اجرا کردیم.

شما از محدودیت‌هایی صحبت کردید که در ساخت موسیقی فیلم و تئاتر با آن مواجهید، اما در مورد این آلبوم که دیگر آن محدودیت‌ها وجود ندارد، چون کارهایی که در این آلبوم بنا بود ارایه شود، قبلا ساخته شده بود. در این صورت این امکان وجود داشت که بنا به تعریف تنظیم در موسیقی ارکسترال (نه تنظیمی که ما در ایران از آن یاد می‌کنیم) چیدمان، آهنگ‌سازی و تنظیم را برطبق موسیقی ارکسترال انجام دهید. چرا در این آلبوم این اتفاق نیفتاد؟

در قطعاتی که برای این آلبوم انتخاب شد، کارها عموما به یک دوئت محدود است. بنابراین شاید چندان توجیحی نداشته باشد که کار را با ارکستر بزرگ ضبط می‌کردیم و در اصطلاح ممکن بود بیرون بزند. کمااینکه موسیقی آقای رضا صابری هم فضای ارکسترالی داشت و به‌زعم دوستان می‌توانست گل کند اما من آن را هم از آلبوم جدا کردم، چون با دیگر قطعات این آلبوم همخوانی نداشت. آن قطعه‌ای را هم که گفتید با ویولن سولو اجرا کردم تا با بقیه فضای آلبوم همخوانی داشته باشد.

هریک از قطعات این آلبوم را به تفکیک درچه فیلم یا تئاتری کار کردید؟

قطعه‌ای که «مرثیه» نام دارد، موسیقی نمایش رستم و سهراب است و مربوط به قسمتی است که فرزند به دست پدر کشته می‌شود و درواقع بخشی بود که مربوط به مرگ سهراب بود. «فردای آن روز» موسیقی فیلمی به همین اسم است و در آلبوم هم همین نام را دارد. «درنگ» مربوط به هیچ موسیقی تئاتر و فیلمی نیست و تراکی است که بر پایه ریاضی نوشته شده است. نشانی موسیقی برپایه کمانچه است و مربوط به تئاتر است. «جایی برای ابدیت» کاری با پیانو و ویولنسل است که برایش در‌سال گذشته کاندیدای بهترین موسیقی تئاتر درفرانسه شدم. «روایت ناتمام» مربوط به کاری با قیچک و پیانو است که در آن کار هم کاندیدای بهترین موسیقی فیلم بودم که درفیلمی به نام «کوچه‌های پاریس» کار شده بود. «دیدار در مه» هم موسیقی فیلم است. ایستاده در باران موسیقی فیلم آقای زینالی است.

برخی با شما در این‌که سازبندی در یک آلبوم هماهنگ و متجانس باشد، موافقند و معتقدند که این کار باعث می‌شود قطعات از آلبوم بیرون نزنند. آیا این نظر را درست‌تر می‌دانید یا این‌که تفاوت هم ممکن است برای مخاطب جذابیت ایجاد کند؟

به نظر من وقتی قطعات یک آلبوم با هم هماهنگ نیستند، جالب نیست. درست مثل این می‌ماند که از یک پازل قطعاتی را به شکل درهم‌ریخته روی صفحه بچینیم. به‌ویژه با توجه به شرایطی که مارکت موسیقی ایرانی در بخش بی‌کلام دارد. موسیقی با کلام را در سوپرمارکت‌ها مثل چیپس و پفک و ماست می‌فروشند اما این وضع در مورد موسیقی که ما در آن فعالیت می‌کنیم، وجود ندارد. شاید در تهران ١٥ منطقه باشند که امکان فروش چنین آثاری در آنها وجود داشته باشد. فکر کنم دراین شرایط اگر ما بخواهیم با ناهماهنگی قطعات را در آلبوم‌مان قرار دهیم، تعداد زیادی از همین مخاطب محدود را هم از دست می‌دهیم. شرایطی که گفتید، در خارج از ایران امکان دارد اما کمپانی‌های بزرگ موسیقی در سراسر جهان هم سعی‌شان را می‌کنند تا در آلبوم‌هایی که وارد بازار موسیقی می‌کنند، هماهنگی و تناسب قطعات را درنظر بگیرند، یعنی اساسا جزو قراردادهایشان هست که باید کار هماهنگی را ارایه دهند. با این توضیح من متجانس بودن را ترجیح می‌دهم. چون حس و حال مخاطب را تا پایان آلبوم در یک خط حفظ می‌کند.

با این توضیح فکر نمی‌کنید ممکن است برخی از مخاطبان این هماهنگی را به تکرار تعبیر کرده و فکر کنند در یک آلبوم با چنین فضایی تا پایان دارند تکرارهایی را می‌شنوند؟

ممکن است بعضی کارهای آهنگ‌سازی شده مثل ساخته‌های مکس ریختر و فیلیپ گلس شما را به ورطه تکرار ببرد. اصلا چنین آثاری کارشان این است، اما آلبوم‌هایی مثل آنچه من ارایه دادم، به لحاظ ملودی، تماتیک و گام نمی‌شود این فرض را پذیرفت. اتفاقا به نظر من در این آلبوم ما فضاهای ناهمگون زیادی داریم. مثلا استفاده از کمانچه به همراه ساز کوبه‌ای خیلی می‌تواند ناهماهنگ باشد اما چون فضای کار کمی کوچک است، شاید این تنوع نشان داده نشود.

با درنظر گرفتن نگاه دیگر رهبران ارکستر در ایران نکته جالب در مورد این آلبوم شناخت مهدی وجدانی نسبت به موسیقی ایرانی است. همراهی سازهای موسیقی ایرانی و غربی در این آلبوم درحالی ‌که شاید بیشتر بزرگان فعال در هرکدام از این انواع موسیقی تلاش می‌کنند، از نوع دیگر خودشان را دور کنند با چه دیدگاهی ازسوی مهدی وجدانی ارایه شد؟

گاهی درجامعه آدم‌هایی هستند که امروزی زندگی می‌کنند اما می‌خواهند به سنت‌هایشان هم وفادار باشند، آنها جایی به مشکل برمی‌خورند و نمی‌دانند سنتی برخورد کنند یا مدرن. پیانو نماد یک آدم امروزی است و قیچک نماد یک انسان سنتی. من اسم این قطعه در آلبوم را گذاشته‌ام روایت ناتمام. پیانو در ابتدای کار می‌آید و خودی نشان می‌دهد و بعد از آن قیچک این کار را انجام می‌دهد. بعد از این مرحله پیانو می‌آید و ملودی می‌زند و قیچک هم می‌گوید من هم می‌توانم این کار را انجام دهم و هنرش را نشان می‌دهد. در مرحله‌ای از این مواجهه این دو ساز با هم کلنجار می‌روند و درنهایت این دو درست مثل دو خط موازی که هیچ‌گاه به هم نمی‌رسند، هرکدام جداگانه روایتی بیان می‌کنند و درپایان کار واقعا این روایت ناتمام می‌ماند. هدف من در آن بخش این بود که آدم سنتی و کلاسیک را درکنار هم داشته باشم، البته این را می‌دانید که دستگاه‌های موسیقی ایرانی را زیاد نمی‌توان با پیانو کلاسیک اجرا کرد و چنین کاری با پیانو کلاسیک کار سختی است. از طرف دیگر ما ایرانی هستیم پس نباید زیاد ادای غربی‌بودن را دربیاوریم. علاقه‌مندی من موسیقی کلاسیک و به‌طور دقیق رمانتیک است، اما این دلیل نمی‌شود که اگر بخواهم یک ملودی بسازم، سعی کنم موسیقی ایرانی در آن نباشد. ما در خانواده‌هایی بزرگ شدیم که موسیقی کشورمان در آن جریان داشته به‌ویژه خود من که در خانواده‌ای بزرگ شدم که آدم‌های سرشناس در آن بوده‌اند. زمانی که فهمیدم می‌شود ساز زد، یکی از فامیل‌های مادری من که آن زمان یک فولکس قورباغه‌ای داشت، مرا سوار خودرواش به میدان بهارستان آورد و برایم یک سه‌تار خرید. من به آموزشگاه تماشاگه راز رفتم و خدمت استاد جلال ذوالفنون رسیدم تا درس مرغ سحر هم شاگرد استاد بودم. دیدم این ساز جوابگوی من نیست و نمی‌توانم با آن ارتباط برقرار کنم. هربار که به خانه ما می‌آمدند یا سازم کوک نبود یا جوری ساز می‌زدم که به من اخم می‌کردند و می‌گفتند تو چرا از موسیقی سنتی خوش‌ات نمی‌آید. به هرصورت با کمک مادرم رفتیم و ساز را عوض کردیم و گیتار کلاسیک خریدم و این ماجرا باعث شد که من وارد موسیقی غربی شوم.

چند نفر از خواننده‌های پاپ امروز هم‌دوره‌ای‌های من در دانشکده بودند. روزی به یکی از همین دوستان گفتم تو که صدایش را داری، بهتر است به دنبال خوانندگی بروی. اول از من ناراحت شد اما مدتی بعد دیگر  سر کلاس نیامد. بعد از مدتی درخیابان‌های تهران کاری پخش شد که خواننده‌اش دوست من بود. یک نوازنده هم داشتیم که از شمال آمده بود و واقعا پیانیست خوبی بود. چند وقت پیش دیدم که در یکی از بندهای پاپ معروف فعالیتش را ادامه می‌دهد. بقیه هم‌دوره‌ای‌های من وارد موسیقی کلاسیک شدند.

با توجه به فضایی که در آلبوم می‌شنویم، احتمالا شنوندگان این اثر هم با من هم‌نظر هستند که کارهای شما رنگ و بوی شرقی و ایرانی دارد. با این توضیح می‌خواهم کمی هم به مادر موسیقی ردیفی یعنی موسیقی نواحی بپردازیم. درباره موسیقی نواحی که خیلی‌ها آن را گنجینه تقریبا فراموش شده‌ای می‌دانند، چه نظری دارید؟

من در مورد موسیقی نواحی ایران همیشه این نظر را دارم که با وجود کوچک بودنش مثل قطره جوهری است که می‌تواند رنگ کل آب را تغییر دهد. کسانی که موسیقی کلاسیک می‌دانند، درجریانند که کلیه موسیقی‌های ساخته‌شده براساس قطعات فولکلوری است که در ناحیه سازنده آهنگ وجود داشته است. مثلا آهنگ‌هایی با نام‌هایی شبیه کار رقص مار شماره پنج. بتهوون هم از این کارها انجام می‌داده منتها اسمش را نمی‌آورده. روش در ساخت آهنگ‌های موسیقی کلاسیک به شکلی بوده که تم را برمی‌داشتند و قطعات را براساس ارکستر بسط و گسترش می‌دادند. توجه به این گنجینه خیلی مهم است چون ملودی‌های ناب و بی‌نظیری را می‌توان از دل این نوع موسیقی بیرون آورد که قابلیت اجرا با ارکستر بزرگ را دارد. با این توضیح اما متاسفانه این گنجینه را پس زدند و به کناری گذاشته‌اند.

رسانه تا چه اندازه می‌تواند درحفظ این گنجینه نقش حمایتی داشته باشد؟

شما به موسیقی فیلم پایتخت نگاه کنید که در آن آریا عظیمی نژاد دوتار خراسانی و مازندرانی را اجرا کرد و تا چه اندازه با واکنش خوب ازسوی مردم مواجه شد. تا پیش از آن چند‌ درصد از مردم می‌دانستند اصلا دوتار چه سازی است؟ رسانه می‌تواند از این گنجینه حمایت کند و طوری هم حرکت کند که جوانان با آن همراه شوند.

من با برخی از کسانی که این آلبوم را شنیده‌اند، صحبت کرده‌ام. از برآیند نظرات این‌طور به نظر می‌رسد که با وجود بی‌کلام بودن آلبوم ظاهرا این موسیقی می‌تواند مخاطب عام هم داشته باشد. نظر خودتان در این مورد چیست؟

من دو ‌سال روی ساخت این آلبوم کار کردم؛ در نهایت به جایی رسیدم که شنیدن این آلبوم توانست مخاطب را دچار تغییرات عمیقی کند. گاهی در برخی قطعات نبض را از مخاطب گرفته‌ام و در مواقعی طوری کار را پیش برده‌ام که مثلا اگر کسی حالت اضطراب دارد با شنیدن کار بر اضطرابش افزوده می‌شود. همان‌طور که گفتم این کار را عمدا انجام دادم و حاصل تحقیقاتی است که در طول دو سال برای ساخت این آلبوم انجام شده است.

هر چند شما از ایجاد اضطراب برای مخاطب در تراک دوئت قیچک و پیانو یاد کردید، اما برداشت‌های مختلفی در مواجهه با این کار برای مخاطب ایجاد مي‌شود. برای مثال از میان مخاطبان این آلبوم برخی به لذتی که در شنیدن این قطعه داشتند، اشاره می‌کردند و همان روایت ناتمام که نام قطعه مورد نظر است را دریافت کرده‌اند ...

چیزی که برای من در آهنگسازی مهم است، اتفاقی است که با نوشتن نت روی کاغذ می‌خواهد روی دهد. همیشه به خودم می‌گویم آنچه را كه دارم روی کاغذ می‌نویسم، قرار است چه اتفاقی را رقم بزند و اگر آن را نمی‌نوشتم چه اتفاقی می‌افتاد؟ من یک دختر هفت‌ساله دارم که بیشتر از او مداد پاک‌کن براي خودم می‌خرم؛ چون روی نوشتن خیلی حساسیت دارم. به نظر من فلسفه و جامعه‌شناسی در آهنگسازی خیلی مهم است؛ بنابراین کسی که می‌خواهد شروع به آهنگسازی کند باید در زمینه‌های مختلف به‌خصوص این دو زمینه مطالعه داشته باشد. شاید به مذاق خیلی‌ها خوش نیاید که بگویم پشت هر کدام از قطعاتی که ساخته‌شده یک نگاه فلسفی و علمی وجود داشته؛ اما واقعیت این است که من با تفکر این کارها را انجام داده‌ام.

بعضی از دوستان فعال در زمینه آهنگسازی در ایران معتقدند یک اثر زمانی در بهترین شرایط قرار دارد که بی‌نهایت تفسیر را ارایه دهد. به این معنا که مخاطبان مختلف حاضر در یک سالن بدون استفاده از قضاوت‌های پیشین یک اثر را گوش دهند و بتوانند به نفس آن پی ببرند. در این شرایط تازه نوبت به تعداد برداشت‌ها می‌رسد. این گروه معتقدند که بی‌نهایت تفسیر باید برای اثر ارایه شود؛ در مقابل کسانی هستند که معتقدند نفس اثر واحد است و زمانی می‌شود گفت یک اثر موفق بوده که تفسیر مورد نظرش را ارایه داده و مخاطب هم در شرایط استاندارد می‌تواند آن را دریافت کند. شما جزو کدام دسته هستید؟

واقعیت این است که من به دنبال امکان تفسیرهای بی‌نهایت برای کارم نیستم. من با این نگاه مشکل دارم. به نظر من بهتر است آدم منظورش را خیلی ساده و راحت بیان کند. یک‌بار به من گفتند چرا سمفونی ظهور برای امام زمان(عج) کار کرده‌ای؟ درحالی‌که من برای این سمفونی ذره‌ای پول نگرفتم و این را با صدای بلند می‌گویم. حرف‌های مختلفی به من زده شد که احساس کردم دارد شأنیت اثرم را از بین می‌برد؛ با این توضیح اگر اعتقادی به کاری که انجام دادم، وجود نداشت شاید از این‌که این کار را انجام دادم پشیمان می‌شدم. در مجموع بعد از آن کار تصمیم گرفتم چنین آثاری را نسازم چراکه متوجه شدم این کارها را باید آدم‌های مشخصی تولید کنند. چون هم می‌توانند پول بگیرند و هم تا این اندازه مورد انتقاد قرار نخواهند گرفت. بگذارید کسانی که باید این کارها را بسازند، مشغول باشند. در مورد آن کار هیچ ارگانی حتی یک قران به ما کمک نکرد و دستمزد گروه از پول بلیت تالار وحدت پرداخت شد. ما حتی پول سالن را هم پرداخت کردیم؛ چون نمی‌خواستم هیچ سوء‌استفاده‌ای از کاری که انجام دادیم بشود.

در تراک سوم شما از هم‌آوا ( نه خواننده) استفاده کردید. این استفاده به خاطر حرفی بود که ساز به تنهایی نمی‌توانست آن را بیان کند؟

ماجرای این قطعه مربوط به یک فیلم است. قصه فیلم به این صورت است که خانم توریستي به ترکیه می‌رود و با یک مرد لیدر روبه‌رو می‌شود که قرار است شهرهای ترکیه را به او نشان دهد. در میانه کار خانم توریست گم می‌شود و مرد قصه در جست‌وجوی آن خانم است. این آهنگ لیلی‌ومجنونی را به تصویر می‌کشد که من خانم توریست و مرد لیدر را برای آن در نظر گرفتم. تصمیم گرفتم صدای لیلا را در این کار بیان کنم و هیچ ابزار موسیقایی را پیدا نکردم که معرف جنسیت مونث باشد. بنابراین تنها چیزی را که برای این ارایه پیدا کردم صدای یک آوای زنانه بود؛ به همین دلیل از آن صدا استفاده کردم. گاهی ممکن است در هر کاری زور ساز به صدا نرسد. این وضع را در سمفونی شماره ٩ بتهوون می‌بینیم که اجبار باعث می‌شود انسان با ارکستر فریاد بکشد و کار را اجرا کند.

شاید مخاطبی که در مورد این آلبوم نخوانده باشد و نداند کارهای جمع شده در آن مربوط به فیلم‌ها و تئاترهای مختلف بوده است، کل به هم پیوسته‌ای را ببیند که بسیاری از المان‌های موسیقی ارکسترال در آن وجود دارد. در این آلبوم مخاطب هراس، تضاد و شیدایی را می‌شنود. این امکان وجود دارد که بتواند با آن گریه کند و حتی با کار شیدا شود. تجمع همه این احساسات عمدا از سوی شما اتفاق افتاده است؟

من وقتی می‌خواهم کنسرت بدهم، همیشه به بچه‌ها می‌گویم چیدمان رپرتوار بیش از خود رپرتوار وقت مرا می‌گیرد؛ به این معنا که خیلی روی ترتیب اجرای قطعات فکر می‌کنم و عقیده دارم این مسأله خیلی پراهمیت است. در آلبوم هم این نگاه خیلی مهم است. چینش قطعات باید در کار مورد توجه قرار بگیرد. در گذشته روال این گونه بود که هنرمند دو تا گل برای آلبومش انتخاب می‌کرد و یک طرف کاست، گل اول و طرف دیگر گل دوم را می‌گذاشت اما در آلبوم‌های بی‌کلام نمی‌شود با این رویه جلو رفت. من حدود یک‌ماه‌ونیم قبل از انتشار آلبوم هر شب به مدت ٥ یا ٦ساعت چیدمان را تغییر می‌دادم و از روی کار کپی می‌گرفتم. این رویه آن‌قدر ادامه پیدا کرد که به چیدمان حاضر رسیدیم. چون روی پشت‌ سر هم قرار گرفتن هر کدام از تراک‌ها هم فکر شده بوده است. اگر این ترتیب درست اتفاق نمی‌افتاد، مثل این بود که در یک جمله فعل و فاعل را به هم بریزیم و مخاطب در مواجهه با کار ممکن بود بگوید این چرت‌و‌پرت دیگر چیست؟ تلاش من در این آلبوم ایجاد یک چیدمان زنجیروار بود تا درنهایت مخاطب اگر کار را بد دید گله کند و اگر احساس کرد کار به‌خوبی انجام شده، تحسین کند. من نیم‌ساعت از زمان‌هایی که همه مردم در طول روز خرج می‌کنند را لازم داشتم تا در غمشان شریک باشم؛ شادی‌ام را با آنها تقسیم کنم و تفاوت نگاهم را با آنها در میان بگذارم.


شهروند/علی مرادخانی درباره شرایط تئاتر در‌سال پیش‌رو عنوان کرد: امسال با دست بازتری حرکت می‌کنیم


علی مرادخانی معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی توضیحاتی در مورد برنامه‌ها، اولویت‌های تئاتر، مطالبات و بخش خصوصی در‌ سال جدید ارایه داد.

علی مرادخانی معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی درباره ارزیابی خود نسبت به ‌سال تئاتر در ‌سال ٩٤ و ادامه آن در‌ سال ٩٥ گفت: تا زمانی که به نقطه مورد نظر خود درعرصه تئاتر دست نیابیم، هر‌سال برای ما‌ سال تئاتر خواهد بود. ‌سال گذشته امکانات مالی محدودی دراختیار داشتیم، براین اساس از تمامی توان، نیروی انسانی و رسانه‌ای خود بهره بردیم تا امروز بتوانیم در مورد آن حرف بزنیم و راجع به آن سوال شود؛ این نشان از موفقیت ما دارد.

او ادامه داد: ‌سال گذشته تعمیرات تئاترشهر، مجموعه نیاوران و بازسازی‌ و تجهیز سالن‌های بلک باکس را در استان‌های کشور داشتیم. در این راستا از همکاران‌مان که این پروژه‌ها را در دست داشتند، خواستیم تا سرعت بیشتری به آنها ببخشند و به نتیجه مطلوب برسانند. براین اساس به ما قول مساعد داده شده تا امسال مجموعه پردیس تئاتر ایران و صبا راه‌اندازی شوند.

معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تأکید کرد: کنار هم قرارگرفتن تمامی این موارد سبب ایجاد یک جریان در تئاتر شد. هر فردی که مسئولان بخش‌های مختلف هنری و فرهنگی را می‌بیند، از تئاتر سؤال می‌کند و این نکته قابل توجهی است و امسال با دست بازتری حرکت می‌کنیم.


مرادخانی همچنین با بیان اولویت‌های معاونت هنری با توجه به افزایش بودجه ‌سال‌جاری به هنرآنلاین گفت: سیاست‌های ما در ماه‌های پیش‌رو درحوزه میدانی، بین‌الملل و پژوهشی است. امیدوارم بتوانیم پلی میان فعالیت هنرمندان حرفه‌ای و جوان ایجاد کنیم تا بتوانند مسیرشان را به درستی پیش ببرند. همچنین توجه خاصی به کیفیت تولیدات نمایشی خواهیم داشت و حمایت‌های منطقی از کارهایی که درحال انجام است، صورت خواهیم داد تا هنرمندان بتوانند با آرامش خاطر بیشتری کارهایشان را پیگیری کنند. ما دغدغه‌ها و نگرانی‌های آنها را می‌دانیم و بی‌شک درجهت رفع آن گام برمی‌داریم.

او با اشاره به مطالبات باقی‌مانده از‌ سال ٩٥ نیز بیان می‌کند: من بسیار تلاش کردم تا مطالبات هنرمندان تا پایان ‌سال به صفر برسد اما متاسفانه هنوز حدود ٣‌میلیارد بدهی باقی مانده است. امیدوارم بخشی از این بدهی تا اوایل ‌سال پرداخت شود و کم‌کم به نقطه صفر برسد تا مدیران و هنرمندان بتوانند به سایر برنامه‌ها و فعالیت‌های مورد نظرشان برسند.

معاون امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در مورد بخش خصوصی و افرادی که در این زمینه مشغول به فعالیت هستند، نیز عنوان کرد: یکی از برنامه‌های ما آن است که تئاترهای خصوصی بتوانند برنامه‌هایشان را پیش ببرند. شرایط بسیار خوبی است که آنها بتوانند به کار خود ادامه دهند.

 
قدس/کاهش میزان لابی‌گری و اعمال قدرت در اکران / شورای صنفی نمایش وظیفه ثبت و نظارت بر اکران دارد


هاشمی گفت: با اجرایی شدن پیشنهاد شورای راهبردی شاهد تکثرگرایی خواهیم بود و قدرت در یک جا جمع نخواهد شد.

به گزارش قدس آنلاین به نقل از خبرگزاری فارس،در خبرها آمده است شورای راهبردی پیشنهادی باعنوان «آزادسازی چرخه اکران » را ارایه داده است . این سوال به وجود می آید که چگونه این کار عملیاتی و اجرایی خواهد شد و چه نوع روابطی بر سیستم اکران حاکم می شود. برای آگاهی از نحوه اجرایی شدن این پیشنهاد با سید ضیاء هاشمی تهیه کننده و رئیس جامعه صنفی تهیه کنندگان گفت و گو یی ترتیب دادیم. هاشمی در گفت و گوبا خبرنگار سینمایی خبرگزاری فارس درباره طرح اخیر پیشنهادی شورای راهبردی و آزادسازی چرخه اکران فیلم سینمایی گفت: واقعیت این است سیستم عرضه و تقاضا که در حوزه سینما وجود دارد نیاز میزان تولید سینمایی را فراهم نمی کند . به همین منظور باید تلاش کنیم راه حلی برای این سیکل معیوب فراهم کنیم .

شورای صنفی نمایش وظیفه ثبت و نظارت بر اکران 

وی ادامه داد: تهران دارای 38 سینمای تاپ و 14 سالن سینمای مدرن و 24 سالن سینمای ممتاز است. در این وضعیت هریک از این سالن ها توانایی خوبی برای جذب مخاطب دارند، عملاً سیستم سرگروه باید حذف شود. به طور مثال تهیه کننده می تواند برای اکران فیلمش با 5 سالن تاپ سینمایی قرارداد خود را آماده و با قید احتساب کف فروش ، زمان و پایان نمایش در قرارداد فی مابین به شورای صنفی  ارایه دهد. شورای صنفی نمایش تنها به عنوان دبیرخانه موظف به  ثبت قرارداد خواهد بود و امکان اکران فیلم را در تاریخ مشخص فراهم می‌آورد. البته دبیرخانه (شورای صنفی نمایش) وظیفه نظارت درست بر نحوه صحیح اکران و نمایش کامل در سینماها را نیز برعهده دارد تا فیلمی در سینما جابجا نشود و یا تک سانس به نمایش درنیاید.

پخش کننده تنها یک واسطه است

هاشمی در پاسخ به این سوال که نقش پخش کننده چه خواهد بود گفت: پخش کننده به عنوان واسطه می تواند عمل کنداما باید با نظر تهیه کننده کارانجام دهد و نظر تهیه کننده را تامین کند.

میزان لابی گری و اعمال قدرت پایین می آید

وی درباره این مهم که برخی از تهیه کنندگان صاحب سالن هستند و ممکن است از لابی قدرتمندی برخوردار باشند گفت: تعداد این دسته از تهیه کنندگان به انگشتان یک دست هم نمی رسد و از سوی دیگر این تهیه کنندگان نیز باید با 5 سالن تاپ سینما قرارداد آماده کنند و به ثبت برسانند با این کار میزان لابی گری و اعمال قدرت به مراتب پایین تر از امروز است که تنها 6 سرگروه سینمایی وجود دارد و برای فیلم های سینمایی تصمیم می گیرند. با این کار ما شاهد تکثرگرایی خواهیم بود و قدرت در یک جا جمع نخواهد شد.

حرکت به سمت تولیدات مشترک و استاندارد

هاشمی درپاسخ به این سوال که چقدر این پیشنهاد عملیاتی و اجرایی خواهد شد گفت: امیدواریم این عقل جمعی به این مهم دست یابد که به همه تهیه کنندگان قدرت رقابت بدهد و سیستم عرضه و تقاضا باز شود. تا سینمای ایران به  سمت تولیدات مشترک و استاندارد حرکت کند و در کنار این موضوع استاندارد سازی کیفیت نمایش نیز اهمیت شایانی خواهد یافت.

 
وطن امروز/دیدگاه عزت‌الله ضرغامی درباره جایگاه شاخص شهید مرتضی مطهری


همه ابعاد را در نقد مطالعه می‌کرد

عزت‌الله ضرغامی، عضو شورایعالی انقلاب فرهنگی در سخنرانی پیش از خطبه نماز جمعه تهران با گرامیداشت سالروز شهادت مرتضی مطهری  و تبریک به مناسبت هفته معلم  گفت: شهید مطهری متفکر، نظریه‌پرداز و فیلسوفی است که خدمات ماندگاری برای جامعه اسلامی ما و دوستداران انقلاب اسلامی در ایران و در همه جای دنیا به جا گذاشت.  ضرغامی افزود: شهید مطهری را از ابعاد مختلف می‌توان مورد بررسی قرار داد ولی امروز از موضع توانمندی و کارنامه پربار وی در پاسخ به معضلات و شبهات فکری و عقیدتی سخن می‌گوییم که این مساله می‌تواند برای همه مفید باشد. وی تأکید کرد: عملکرد کارنامه شهید مطهری به طرز قابل تحسینی در ارتباط با نیازهای فکری جامعه بود و شاید شجاعت و جرأت ورود به آن در افراد دیگر جامعه وجود نداشت.  عضو شورایعالی انقلاب فرهنگی تصریح کرد: مطهری در پاسخ به شبهات اولین نگاهی که داشت این بود که شک را معبر ورود به یقین و تعمیق اعتقادات می‌شناخت ولی نمی‌گذاشت شک عبوری و هشداردهنده در میان افکار عمومی جاخوش کند و موفقیت خودش را تثبیت کند.  ضرغامی در ادامه به تشریح نقادی پرداخت و گفت: متأسفانه ما در نقد، نقد اثر و نقد روش را با نقد عالم و مصنف و مؤلف قاطی می‌کنیم. به‌جای اینکه اثر را نقد کنیم، خیلی جاها، روش‌های تخریبی را برای خود مولف داریم. مطهری سعی می‌کرد این مساله را رعایت کند، زیرا جابه‌جایی اثر با مؤلف، بلای جان فضای گفتمان است. عضو شورایعالی انقلاب فرهنگی ادامه داد: شهید مطهری تلاش می‌کرد رفتارهای قبیله‌ای سایه سنگین خودش را به فضای گفتمانی تحمیل نکند، چیزی که متأسفانه ما تا حد زیادی در فضای گفتمانی و نخبگانی شاهدیم.  وی افزود: شهید مطهری به‌روز بود، اهل مطالعه بود. نظریه اندیشمندان داخلی و خارجی را مطالعه می‌کرد تا در نظریات خود، جامعه‌نگری را از دست ندهد. او وقتی می‌خواست مطلبی را نقد کند همه منابعش را می‌خواند؛ وی در نقد مردانه عمل می‌کرد، اگر می‌خواست تفکری را نقد کند همه ابعادش را مطالعه می‌کرد.

منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین