آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آنها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
گروه فرهنگی: امروزه رسانهای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمیتوان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانههایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامهها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.
به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …
* * *
آرمان/سینما فرزند ناخواسته نیست
رئیس سازمان سینمایی با تاکید بر اینکه اول باید تکلیف خود را با سینما روشن کنیم، گفت: متاسفانه همیشه با سینما مثل فرزند ناخواسته و با نگرانی و ترس برخورد کردهایم. به گزارش ایسنا، حجتا... ایوبی که روز یکشنبه ۵ اردیبهشت ماه در همایش «اکران فیلم خارجی؛ فرصتها و تهدیدها برای سینمای ملی» سخن میگفت، اضافه کرد: همیشه جشنوارههای سینمایی را با ترس و لرز برگزار کردهایم چون عدهای منتظرند لابه لای جشنوارهها چیزی پیدا کنند و سینما را بزنند. در حالی که جشنواره فیلم فجر فرزند انقلاب است اما ما همیشه با تهدید و ترس آن را برگزار میکنیم. این مدیر هنری با اشاره به برگزاری جشنواره جهانی فیلم فجر در پردیس سینمایی «چارسو» اضافه کرد: این اتفاق باعث افتخار نظام است و نشان میدهد، ایران امن ترین کشور است. او خاطر نشان کرد: بنابراین اول باید تکلیف خود را با سینما روشن کنیم و بدانیم که این هنر فرزند راستین کشور ماست.اودر ادامه با ابراز تاسف از کمبود سالنهای سینما در ایران افزود: خارج از کشور خجالت میکشم، بگویم چند سالن سینما داریم، ظرفیت اکران ما تا دو سال پیش پنجاه فیلم در سال بود که حالا با اضافه شدن گروه هنر و تجربه تقریبا ۱۰۰ فیلم در سال نمایش داده میشود. ایوبی در ادامه سخنانش با تاکید بر اینکه نمیتوان در جهان امروز فیلمهای خارجی را نادیده گرفت، ادامه داد: هنوز سیاست دقیق برخورد با فیلم خارجی را نداریم و به همین دلیل در سازمان سینمایی کارگروهی تشکیل شده تا این مساله را بررسی کند.رئیس سازمان سینمایی با اشاره به اینکه در طول سال، شش هزار فیلم در کره زمین ساخته میشود، اضافه کرد: اگر پنج درصد این آثار ارزشمند باشد، با اکران نکردن فیلمهای خارجی ، خود را از این آثار محروم کردهایم در حالی که امروزه سینما تولید فرهنگی بشری است و با وجود رسانههای دیگری که ظهور کردهاند، صنعتی نیست که از بین برود. ایوبی افزود: سال گذشته نزدیک هفت میلیارد بلیت در تمام جهان خریداری شده است و کشورهای روبه رشد که میخواهند نقشی در جامعه بشری داشته باشند روی سینما متمرکز شدهاند. به طوری که کشوری مانند چین ۲۸ هزار سالن سینما دارد یعنی کشورهایی که میخواهند، قدرت نمایی کنند سراغ سینما میآیند. رئیس بنیاد شمس و مولانا افزود: در حال حاضر ۶۵ درصد پهنای باند اینترنت در دنیا صرف پیامهای تصویری شده است. یعنی نشان میدهد دنیا، دنیای تصویر است.او در عین حال تاکید کرد: باید برای اکران فیلمهای خارجی سیاست گذاری درستی داشته باشیم. همچنان که کشوری مانند فرانسه ۵۰ سال است سیاست مقابله باهالیوود به معنای حمایت از سینمای ملی در مقابلهالیوود را، به سیاست اصلی خود تبدیل کرده است. یعنی آنها هم برای اکران فیلمهایهالیوودی محدودیت قائل هستند هرچند نباید فراموش کنیم در بسیاری از کشورها ۷۵ درصد بازار فروش متعلق به فیلمهای آمریکایی است و نباید قدرت این آثاررا نادیده بگیریم. رئیس سازمان سینمایی با تاکید بر لزوم دخالت هوشمندانه و آگاهانه دولت در زمینه اکران فیلمهای خارجی یادآور شد: سینمای ما در حال رشد است و اگر امکانات سخت افزاری داشته باشیم ظرفیت تولیدمان بسیار بالاست، البته امیدواریم با راه اندازی سامانه نمایش خانگی بازار سینما و اقتصاد آن را سامان بدهیم. وی اضافه کرد: حضور ما به عنوان بخش دولتی باید طبیعی باشد نه غیر طبیعی. ایوبی با اشاره به اینکه در حال حاضر بخش خصوصی از ساخت سالن استقبال میکند یادآور شد: درخواست این بخش اکران فیلم خارجی است، بنابراین این موضوع مهم است و اگر درست اجرا نشود سالن سازی هم اتفاق نمیافتد.این مدیر هنری خاطر نشان کرد: دولت نه خیلی سالن ساز خوبی است و نه سالندار خوبی. اما نوع نگاه و عملکرد بخش خصوصی بسیار متفاوت است. اگر به این نتیجه برسیم که اکران فیلم خارجی به رونق سینما و سالن سازی کمک میکند حتما باید زمینههای آن را فراهم کنیم، زیرا متاسفانه در سی و اندی سال پیش کارنامه چندان قابل قبولی در ساخت سالن نداشتهایم در حالی که ما صاحب فیلمهای خوبی هستیم. به طوری که سالنهای سینما تا ۲ بامداد باز هستند، در کشورهای دیگر در چنین ساعتی مکانهای دیگری باز هستند نه سالنهای سینما.ایوبی افزود: اگر به اقتصاد مقاومتی باور داریم ، نمادش سینماست چون فقط از تولیدات ملیمان استفاده میکنیم و اگر میخواهیم با تهاجم فرهنگی مقابله کنیم یکی از بهترین راههایش سینماست.رئیس سازمان سینمایی در این همایش که همزمان با برپایی جشنواره جهانی فیلم فجر در دانشکده سینما تئاتر برگزار شده بود افزود: اگر آمار فروش فیلمهای ایرانی در سال گذشته را مورد توجه قرار دهیم شرایط قدری امیدوار کنندهتر میشود. البته ما عادت نداریم که آمار را باور کنیم اما نوروز امسال هم نشان داد، شیب تند افزایش مخاطب در سینما آغاز شده است.
ابتکار/با انتخاب «فروشنده» در «کن» آغاز سیل انتظارات بیجا از اصغر فرهادی؛
«فرهادی» غول چراغ جادو نیست!
مرسده مقیمی: پذیرفته شدن «فروشنده» در جشنواره «کن» با کش و قوسهای فراوان مواجه بود. فرهادی از همان ابتدا که فیلمبرداری «فروشنده» را آغاز کرد طی گفتگویی کوتاه اعلام داشت که اصراری ندارد فیلمش را به جشنواره فیلم فجر برساند و با توجه به حساسیتهای او برای جلسات تمرین و دورخوانی از همان ابتدا پیش بینی میشد که «فروشنده» به جشنواره ملی فجر نرسد اما با نزدیک شدن به جشنواره جهانی فجر دوباره میان اهالی رسانه گمانههایی مبنی بر حضور فیلم تازه فرهادی در این جشنواره قوت گرفت با این حال با نزدیک شدن به اردیبهشت ماه و آغاز جشنواره مشخص شد فرهادی قصد دارد فیلمش را در جشنواره بینالمللی «کن» رونمایی کند.
پس از آن همه منتظر اعلام نهایی فهرست بخش اصلی کن بودند اما در روز پنجشنبه 26 فروردین لیست نهایی جشنواره کن منتشر شد و نامی از فیلم فرهادی در آن به چشم نمیخورد ! پس از ساعتی دیگر همه مطمئن شده بودند که تنها نماینده سینمای ایران در کن «وارونگی» بهنام بهزادی در بخش نوعی نگاه این جشنواره است.
واکنشها به حضور «فروشنده» در کن
هرکس به جای خالی فیلم فرهادی در جشنواره کن واکنشی نشان داد. آنهایی که به سینمای فرهادی باور کامل داشتند از افت کیفیت کن در سالهای اخیر نوشتند و گفتند بهتر که فیلم فرهادی به این جشنواره راه نیافته است. برخی هم در جبهه مخالف شروع کردند به گمانهزنی درباره اینکه حتما فیلم فرهادی کیفیت لازم برای حضور در این جشنواره معتبر جهانی را نداشته است.
در نهایت اما پاسخ کن به چرایی پذیرفته نشدن فیلم فرهادی چیزی متفاوت از تصورات بود. کن اعلام کرد که هنوز «فروشنده» را ندیده است! فیلم فرهادی به موقع نرسیده بود و همین باعث شده بود نام فیلم فرهادی در لیست مسابقه نباشد؛ اما قرار بر این بود تا به محض رسیدن فیلم فرهادی آن را ببینند و برایش تصمیم بگیرند. با خبر تازه موج جدیدی از واکنشها شروع شد.
گروهی که به فرهادی و سینمایش اطمینان داشتند معتقد بودند «فروشنده» قطعا به بخش مسابقه راه خواهد یافت اما گروه مخالف باز هم نیمه خالی لیوان را دیدند و بر این باور بودند که به فرض اینکه مسئولان کن فروشنده را بپسندند نیز لیست فیلمهای مسابقه با حداکثر ظرفیت بسته شده و فیلم دیگری به آن اضافه نخواهد شد.
سرانجام در عصر روز جمعه سوم اردیبهشت ماه با اعلام رسمی جشنواره فیلم کن «فروشنده» به بخش اصلی جشنواره راه یافت و به تمام گمانهها پایان داد اما با تمام شدن موج پذیرفته شدن یا نشدن «فروشنده» موج دیگری به راه افتاد. حالا عده بسیار منتظرند که فرهادی خاطره «طعم گیلاس» را برای سینمای ایران تکرار کند و عدهای میگویند فرهادی بعد از «جدایی نادر از سیمین» با ساخت «گذشته» نتوانست در سطح جهانی به اندازه فیلم قبلی خود موفق عمل کند و ممکن است این سیر نزولی درباره «فروشنده» نیز صادق باشد و در نتیجه دست خالی کن را ترک کند. اینجا مهمترین سوالاتی که ذهن را به خود مشغول میکند این است که آیا واقعا به صرف برنده شدن اسکار خارجی زبان و نامزدی در بخش فیلمنامه باید همیشه از اصغر فرهادی انتظار داشت تا فیلمهایش جوایز جهانی را درو کند؟ آیا تمام فیلمسازان مطرح و مولف دنیا تمامی فیلمهایشان جایزه میگیرد؟ و آیا آنهایی که جایزه نگرفتهاند الزاما فیلمهای بدی ساختهاند؟ چند فیلم مهم در تاریخ سینمای جهان میتوان نام برد که از هر نظر فیلم خوبی هستند اما در رقابت با فیلمهایی بهتر از خودشان در گود مسابقه باختهاند؟
آیا این حجم انتظار از فرهادی درست است؟ آیا اگر انتظاراتمان از فرهادی به ثمر ننشست و دست خالی از کن بازگشت به این معناست که او فیلم بدی ساخته؟
انتظار بیجا باعث سرخوردگی است!
شاهین شجری کهن منتقد سینما و دبیر سینمای ایران مجله «فیلم» در این باره میگوید: سینما ساز و کاری جهانی دارد و در واقع یک بازی جهانی است که از قواعد روشنی پیروی میکند. طبعا این شرایطی که حاالا برای اصغر فرهادی به وجود آمده شرایط تازهای نیست واقعا دلیلی وجود ندارد که تمام کارگردانانی که در برههای از زمان آثار موفقی ارائه کردهاند عینا آن موفقیت را در سالهای آتی تکرار کنند. در کل تاریخ سینما چهار کارگردان است که دو بار پیاپی اسکار گرفتهاند که آن چهار نفر هم از نوابغ سینمای جهان هستند؛ بنا نیست ما فرهادی را مثلا با جان فورد قیاس کنیم. طبیعتا بدیهی است که وقتی فیلمسازی به موفقیت گسترده جهانی رسیده است تمامی توجهها را به سوی خود جلب کند. همان طور که گفتم این بخشی از ساز و کار بازی جهانی سینما است اما درو کردن اکثر جوایز معتبر سینمایی جهان این قدر اتفاق بزرگی است که اصلا تکرار هرسالهاش مقدور نیست؛ نه تنها برای فرهادی بلکه برای هر فیلمسازی.
شجری کهن با اشاره به روحیه قهرمانپروری ایرانیان ادامه میدهد: متاسفانه همین ویژگی باعث میشود انتظارات نامعقولی داشته باشیم. در همه زمینهها هم همین طور است. در جام جهانی فوتبال همه میگفتند آیا میتوانیم در گروهی که آرژانتین حضور دارد بازی خوبی ارائه دهیم و امتیازی بگیریم؟ و درست بعد از بازی با آرژانتین همه انتظار داشتند که از بازی بعد همه را 3-0 بزنیم! باید این را پذیرفت که حضور فیلمی در بخش اصلی کن افتخاری بزرگ است و حتما فیلم فرهادی المانهایی داشته که برای رقابت در یکی معتبرترین جشنوارههای جهانی پذیرفته شده است و دقیقا همین حضور نشان میدهد نوار موفقیت فرهادی ادامه دارد.
او با تاکید بر این که زیاده خواهی نتیجهای جز سرخوردگی ندارد؛ می گوید: این انتظار مخرب است همه برای فیلمسازی که فیلمش در جشنوارهای معتبر پذیرفته شده است زیرا باید نگران بازخوردهای جایزه نگرفتن باشد و هم برای کسانی که نگرفتن جایزه باعث میشود اهمیت پذیرفته شدن در چنین جشنوارهای در نظرشان جلوه نداشته باشد!
باید این را در نظر داشت که در تمامی جشنوارهها بخشهای جنبی وجود دارد و برای حضور در این بخشها گاهی کافیست تنها یک ایمیل ارسال کنی اما پذیرفته شدن یک فیلم در بخش اصلی ابدا ساده نیست و مستلزم شرایط ویژهایست که خودش به تنهایی دستاوردی بزرگ است و نشان از حیات ایران در رده بینالمللی دارد و طبعا اگر منجر به کسب جایزه شب این روند رو به رشدتر و مایه افتخار و سربلندی بیشتر است.
حضور در بخش مسابقه کن 70 درصد راه است
رضا درستکار منتقد سینما بر این باور است: اینکه انتظاری شیرین به وجود آمده به نظرم خیلی خوب است اما این دلیل خوبی نیست که اگر جایزهای کسب نشد اهمیت این نامزدی فراموش و حمل بر بد بودن فیلم فرهادی شود! باید این را دانست که وقتی فیلمی در جشنواره بخش اصلی جشنواره کن پذیرفته میشود 70 درصد راه طی شده است و این یعنی با فیلمی خوب و استاندارد مواجهیم.
او با تاکید پذیرفته شدن «فروشنده» در بخش اصلی ادامه می دهد: گاهی هر فیلم ایرانی که در کن به نمایش در میآید این طور عنوان میشود که حضور فلان فیلم در کن! در حالی که برخی فیلمها تنها برای بازار فیلم و با هزینه شخصی برای پیدا کردن پخش کننده بینالمللی در آنجا به نمایش در می آیند. یا حضور در بخشهای جنبی بسیار آسانتر است اما حضور در بخش اصلی جشنواره کن مستلزم شرایط بسیاری است و وقتی فیلمی در این بخش حضور دارد یعنی فیلم خوبی است فارغ از کسب جایزه یا دریافت نکردن آن.
درستکار در پایان با اشاره به بخش نوعی نگاه کن می گوید: این بخش با اینکه از بخشهای جنبی است اما بخش معتبری است و حضور «وارونگی» بهنام بهزادی که متاسفانه در جشنواره فیلم فجر هم مورد بی مهری قرار گرفت، اتفاق خوبی است. من برای هر دو نماینده ایران آرزوی موفقیت میکنم.
اعتماد/ميزگرد «اعتماد» در بررسي پديده استقبال مردم از سينما
سينما بالاخره پاتوق شد
خيابانهاي خلوت تهران يكي از جاذبههاي ايام عيد است، اما امسال تهران از حضور مردم در خيابانها رنگارنگ شده بود. يكي از دلايل اين حضور استقبال مردم از سينما بود. خانوادهها بزرگ و كوچك با لباسهاي رنگارنگ عيد و بادكنكهاي رنگي در دست بچهها و تنقلات رنگارنگ در دست كوچك و بزرگ در صفهاي طويل سينماها تعطيلات گذراندند. اين روزهاي عيد بود. شبها چراغانيهاي سر در سينما و پخش تيزر فيلمها بر صفحههاي نمايش بزرگ تهران را تا صبح زنده نگاه داشت. تعطيلات عيد تمام شد اما استقبال از سينما تمامي ندارد. هنوز سينماها سانسهاي دو صبح دارند. واقعا چه اتفاقي افتاده است. «اعتماد» بررسي ميكند.
طرح بحث: پديده استقبال از سينما
غلامرضا موسويزاده: بر اساس آمار، امسال چيزي حدود ٥/٣ تا ٤ برابر سالهاي قبل شاهد افزايش درآمد فروش بليت سينما و استقبال تماشاگران بوديم و ميتوان گفت بهار بسيار خوبي براي سينماي ايران بود و البته بايد از تماشاگران تقدير و تشكر كرد ولي نميتوان از فيلمهايي كه در اكران بود نيز بگذريم چون به هر حال اين فيلمها بودند كه توانستند مخاطبان را به سالن سينما بكشانند.
طبيعتا ميتوان درصدي از افزايش درآمد حاصل از فروش بليت را به افزايش ٢٠ درصدي بهاي بليت نسبت داد. ولي باز در اين ميان پارامترهايي ديگر هم بود از جمله شكل متفاوت تبليغات و اطلاعرسانيهايي كه صورت گرفت. سينماي ما امسال از يك اطلاعرساني فوقالعاده و ناخواسته همكارانمان استفاده كرد. يعني به دليل اينكه قرار شد اكثر فيلمهاي به نمايش درآمده در خارج از كشور (استراليا، كانادا، امريكا و آلمان) نيز نمايش داده شود، پخشكنندگان خارجي اين فيلمها براي تبليغاتشان از تلويزيونهاي ماهوارهاي استفاده كردند و خب اين تبليغات به داخل هم كمك كرد. درواقع با وجود اينكه تهيهكنندگان يا سينماگران ايراني، مستقيما نقشي در اين تبليغات ماهوارهاي نداشتند اين تبليغات كار خود را كرد.
البته همان طور كه گفتم دلايل ديگري نيز براي استقبال مردم از سينما وجود داشت. فكر ميكنم مردم يك مقدار شادابتر هم شده بودند. حالا شايد به دلايلي كه يك انتخابات خوب را پشت سر گذاشته بودند و يك مقدار فضاي اميدوارانهتري در جامعه به وجود آمده است.
به هر حال مجموع اين اتفاقات باعث شد كه امسال، سال و شروع خوبي داشته باشيم. اميدوارم كه اين فضا با اين اميدي كه وجود دارد، همين طور ادامه پيدا كند و طبيعتا فيلمها باز هم ژانرهاي متفاوتتري داشته باشند تا بتوانند ارتباط بيشتري با تماشاگر ما برقرار كنند.
فرهادپور: خب، اينهايي كه ميگوييد خيلي خوب است ولي مساله اينجاست كه به نظرم موضوع به اين سادگي نيست. تعطيلات عيد تمام شد و هنوز اين استقبال تماشاگران و درواقع آشتي آنان با سينما ادامه دارد. به نظر من آن عامل گران شدن بليت اتفاقا ميتوانست يك عامل بازدارنده باشد. اما واقعا چه شد كه گران شدن ٢٠ درصدي قيمت بليت كه در نفس خودش عامل بازدارندهاي است را در تحليلتان به حساب عامل مثبت ميگذاريد؟
موسوي: گفتم كه اين افزايش بهاي بليت طبيعي است و آن را هر سال داشتهايم. خب هر وقت قيمت بليت بالا برود درآمد بيشتر ميشود؛ ضمن اينكه هنوز قيمت بليت ما به نسبت جاهاي ديگر در دنيا بسيار ارزان است درواقع يكسوم جاهاي ديگر؛ چون معمولا قيمت بليت در دنيا ١٠ دلار است و مال ما در ميآيد حدود ٣ دلار؛ ضمن اينكه من به عنوان تهيهكننده داخل كشورمان هزينههايم را مجبور هستم به دلار حساب كنم.
فرهادپور: آقاي موسوي لطف كردند و مساله را طرح كردند اينكه سينماي ما با اقبالي روبهرو شده است و آمار و درصدهايي ارايه دادند كه مويد آن بود كه فروش خوبتري داشتيم و بعد هم اشارهاي به تبليغات ماهوارهاي كردند و همين طور فضاي خوب جامعه. مساله اين است كه اگر اين موضوعات تنها روي كاغذ بود تا همين جا كافي بود ولي ما شاهد اكرانهاي تاصبح، صفهايي بوده و هستيم كه تمامي ندارد. يعني هنوز اين استقبال ادامه دارد. بنابراين ميشود گفت كه يك پديده است؛ به همين دليل من قانع نميشوم كه به همين سادگي از آن بگذريم.
علي سرتيپي: واقعيت اين است خودِ من هم فكر ميكردم از سيزدهبه در به بعد اوضاع فرق كند ولي ظهر شنبه چهاردهم كه به سينما رفتم، ديدم كه عين جمعه است. يعني صف شنبه همچنان ادامه داشت. وقتي براي سهشنبه هفته گذشته كه نيمبهاست سانسهايمان را باز كرديم، ظرف يك ساعت تمام ١٢ سالنمان پر شد!
سرتيپي: اصلا يك اتفاق جالب ديگر كه افتاد اينكه حتي براي «هنر و تجربه» سانس فوقالعاده در VIP داشتيم. يعني تا بدين حد استقبال زياد بود. من هم در ايام عيد به آقاي جيراني گفتم كه اين واقعا يك پديده است. البته از قبل نسبت به اكران امسال خوشبين بودم به خصوص بعد از جشنواره و با آن استقبالي كه همان زمان از فيلمها شد و صفهايي كه به وجود آمد، ما تقريبا بيش از دوبرابر سال گذشته سانسهاي فوقالعاده براي مردم در جشنواره گذاشتيم و شاهد صفهاي طولاني و فروش خارج از ليست بوديم؛ از اين رو فكر ميكرديم كه احتمالا سال بهتري در پيش داريم ولي تصور اين وضعيت الان را واقعا نداشتيم، الان شاهد افزايش حدود ٥ برابري به لحاظ فروش و ٤ برابري به لحاظ تماشاگر هستيم. اتفاق خوب ديگر اينكه اين استقبال فقط در تهران يا يكسري پرديسها اتفاق نيفتاده است. در تمام نقاط اين اتفاق افتاده است. حتي سينما شكوفه در ميدان شهدا نيز در فروش روز اول سال از ٥/٢ ميليون تومان گذشته به ٢٧ميليون تومان رسيده است. در شهرستانها هم همين طور بوده است. در شهرهايي مثل شيراز سينمايي حدود ١٨ ميليون بليت فروخته است.
فرهادپور: خب، چرا اين پديده پيش آمده است؟
متغير اول: اكران هوشمندانه!
سرتيپي: به نظرم نخستين دليل به خودِ فيلمها برميگردد. نوعي هوشمندي در اكران فيلمهاي عيد وجود داشت. فيلمي مثل «ابد و يك روز» كه جايزه بسيار برده است بلافاصله در عيد اكران شد و فيلمي مثل «باديگارد» كه در جشنواره حاشيه داشت و فيلم خيلي خوبي هم بود هم بدون فاصله چنداني از جشنواره اكران شد. از طرف ديگر فيلم «سالوادور» كه آنونس خيلي خوبي داشت و به مدت ٧، ٨ ماه تبليغ خوبي روي آن شده بود هم اكران شده است. فيلم ماني حقيقي يعني ٥٠ كيلو آلبالو، فيلمي است پر از بازيگر و سروصدا و رنگ و لعاب خوب كه توانست مردم را به سينما بكشاند. اين نخستين بار بود كه خوراك ما براي مردم درست مهيا شده بود.
فرهادپور: يعني فكر ميكنيد اين اتفاقات با برنامهريزي رقم خورده است و شوراي اكران واقعا با همين رويكردها اقدام كرده يا كلا يك فهرست اتفاقي و تصادفي براي اكران بوده است؟
سرتيپي: واقعيت اين است كه تا حدودي برنامهريزي شده بود و با صدور پروانه نمايش به يكسري از فيلمها و مديريت يكسري ديگر از فيلمها خواستند كه اين اتفاق بيفتد. واقعا اگر به «ابد و يك روز» با شرايط خيلي فوري و فورسماژور پروانه نمايش داده نميشد، قطعا اين اتفاق نميافتاد. يعني اگر قرار بود در نوبت قرار بگيرد اينطور نميشد. ولي اين فيلم ديده شد و سريع خواستند كه در نوبت اكران قرار بگيرد.
فرهادپور: خب چرا تا پيش از اين چنين برنامهريزي و مديريتي در اكران نداشتند؟!
سرتيپي: البته، قبلا هم برنامهريزي بوده. حالا يكسري ملاحظات و فكر بيشتر پشت آن است. شايد قبلا تصورات تصميمگيران آن درست نبوده و شايد به شوراي صنفي برميگردد و اگر بخواهيم به اين موارد بپردازيم بايد خيلي ريز شويم و عملكرد ١٠ سال گذشته معاونت سينمايي را روي سفره بياوريم و بررسي كنيم. فكر ميكنم اصليترين مساله خود مردم باشند. دو سال پياپي را در نظر بگيريم مثلا سال ٩٢ توانستيم ٣٣ ميليارد بفروشيم و پارسال به ٧٥ ميليارد رسيديم. منظورم اين است كه اين استقبال از سال پيش شروع شده بود كه مهمترين عامل مربوط به خود فيلمها بوده است و البته راهاندازي همين پرديسهاي جديد هم يكي از عوامل ديگر به حساب ميآيد؛ به نظرم اين اصليترين مساله بوده. يكي ديگر از دلايل ميتواند باز شدن فضاي مجازي و تبليغات غيرمتعارفي باشد كه تا حدودي تاثيرگذار باشند. عامل ديگر به خودِ تلويزيون برميگردد كه امسال حداقل آن فيلمها و سريالهايي كه مردم را پايبند تلويزيون ميكرد مانند سريال پايتخت كه هرسال داشتيم، امسال استثنائا نداشتيم. مورد ديگر كه به روند كلي سينما كمك كرده، ديجيتال شدن فيلمها و سينماهاست. بعد از اينكه پروژه آپارات را حدود يك سال و نيم است كه كنار گذاشتهايم، كيفيت تصوير و صدايمان خيلي بالا رفته است. حتي در شهرستانها و سينماهاي پايينشهر هم تقريبا با يك تلورانس ٢٠، ٣٠ درصدي تصوير و صدا ميبينيد. قبلا وقتي آپارات بود اين مساله خيلي متفاوت و صدا، مونو بود. از يك فيلم نهايتا ٤٠ تا كپي ميزديم درنتيجه هزينهها بالا بود و به راحتي نميتوانستند در شهرها فيلمها را همزمان اكران كنند و ماهها طول ميكشيد كه مثلا فيلم به گناباد برسد. الان كيفيت بالا رفته است و بعد با توجه به ديجيتال شدن اكنون اين همزماني و احساس اينكه مردم در شهرستانها نيز همزمان با تهران فيلمي را ميبينند كه از صدا و تصوير و كيفيت برخوردار است در روند به وجود آمدن اين فضاي مثبت براي سينما نقشي اساسي دارد.
متغيري جالب: حال مردم خوب است!
سرتيپي: اما حرف آخرم اين است كه اصولا حال مردم هم در اين ميان دخيل بوده است. حال مردم كه كمي بهتر شده است. منظورم اين نيست كه مردم مشكلاتشان كم شده است. در دهه ٣٠ امريكا كه بالاترين فشار اقتصادي و فقر و مشكلات حاكم بوده، ما ميبينيم كه بالاترين استقبال از سينما در آن دهه اتفاق ميافتد كه مشابه آن در دهه ٦٠ ما است كه همزمان با جنگ بوده. سينما ارزان است و درحالت مدرن. در تعطيلات هر سرپرست خانوادهاي ميتواند با ١٠ هزار تومان (و در حالت تخفيف با ٨ هزار تومان) دست خانواده خود را بگيرد و به گردش در مجتمع سينمايي بپردازد و فيلمي هم ببيند. اين براي خانوادهها خيلي باصرفهتر است. البته آنهايي كه وضعشان خوبتر است به سفر خارج و ويلاي شمالشان ميروند و بعد هم سيدي فيلم را تهيه ميكنند و در منزلشان با تلويزيون بزرگ ميبينند! ولي عامه مردم خب سينما رفتن را ترجيح ميدهند اين است كه فكر ميكنم يكي از دلايل عمده استقبال امسال از سينما همين ارزاني و قابل دسترس بودن چنين تفريحي است.
منيژه حكمت: من هم بحثم همين است! هرچند كه نميتوانيم كيفيت و پرديسها را ناديده بگيريم، ولي وقتي بحث پديده ميشود، بحث روانشناسي و مردمشناسي را در پي دارد و به يك دوره تاريخي برميگردد كه بايد تعريف شود. برعكس اينكه گفته ميشود شرايط اقتصادي مردم بد است و سينما تفريح ارزاني است من فكر ميكنم وقتي شرايط اقتصادي مردم بد است، به خاطر نااميدي از شرايط اقتصادي و نگراني از آينده يك قران هم يك قران است و آن را خرج نميكنند. اين را در بازخوردهاي قبلي مردم ديدهام. مردم وقتي يك اطمينان خاطر اقتصادي دارند، پشتوانهشان نگراني از بحرانهاي اقتصادي نيست و وقتي احساس نوعي ثبات را دارند آن وقت پولهايشان را خرج ميكنند. اما اين را موافقم كه مردم حالشان خوب است؛ پشتشان به چيزي گرم است كه حركتهاي اجتماعي و خانوادگي را شروع ميكنند. امسال در كتابفروشيها، گالريها، موزهها هم شاهد استقبال مردم بوديم. از يك مدير موزه ميتوانيد تفاوت امسال با سالهاي گذشته را بپرسيد. اين حركات اجتماعي اتفاقا از يك ثبات اقتصادي برميآيد نه از يك ناامني اقتصادي. ثبات اقتصادي اين است كه الان به جاي اينكه پولم را قايم كنم با خانوادهام تفريح ميكنم چون ميدانم چند ماه ديگر دلار ٦ هزار تومان نميشود و حقوق من سرجاي خودش است. بنابراين از غارهاي خودشان خارج ميشوند و اين زندگي اجتماعي و خانوادگي را شروع ميكنند. زندگي اجتماعي كه در آن امنيت اقتصادي، ملاك اول است. همين الان اگر شرايط اقتصادي ما بحراني شود دوباره همه به غارهايشان ميروند و شروع به جمع كردن ١٠ هزار تومانيهايشان ميكنند كه معادل دو و نيم يورو است؛ درحالي كه استفادهاي هم از آن نميكنند و خارج از كشور هم كه نميروند ولي به هر حال كمكمك پسانداز ميكنند. زمان حال از بين ميرود چون نگران آيندهاند. وقتي شرايط اقتصادي خوب باشد، زمان حال، همتراز با آينده ميشود. همين اميد، حركتهاي اجتماعي خانوادگي را به عنوان كوچكترين ركن اجتماع رقم ميزند و اين حركتهاي جمعي از اميد به آينده از لحاظ اقتصادي ميآيد من فكر ميكنم اين اميدواري بعد از برجام از لحاظ اقتصادي در مردم به وجود آمد!
عاقبت جشنواره خوب داشتن
منيژه حكمت: مرحله دوم، معتقدم كه جشنواره امسال بسيار ملاك بوده، چون مديران جشنواره را در سطح شهر آوردهاند. ما صفهاي ساعت ٤ صبح را امسال در ايام جشنواره ديديم! در جلسهاي به مديران سينمايي گفتم كه به سالن سينماها برويد تا ببينيد چه خبر است! از طرف ديگر تبليغات در بيلبوردها و همچنين تبليغات تلويزيوني متنوع و بالاخره ورود جشنواره به دنياي مجازي مردم را به سينماها كشاند. مهمترين عامل همين تبليغات است. من در روزنامه آقاي جيراني هم گفتم اگر فيلمهاي ما در تلويزيونهاي خارج تبليغ ميشود، از ما نبايد انتقاد شود. بلكه كسي بايد نصيحت شود كه تمام اين سالها تبليغات را از ما دريغ كرده است و نه ما. اين حق سينماي ملي ايران است كه همه بايد به كمكش بيايند؛ از جمله شهرداري و صداوسيما، اما اين سالها از ما دريغ شده و اطلاعرساني درستي هيچوقت نداشتهايم و خسارت اين به سينماگران برميگردد. الان دنياي مجازي تبديل به يك اتفاق تبليغي بسيار بزرگ شده است. وقتي با التماس ميخواهند ١٠ تيزر به ما بدهند كه آن هم بينندهاي ندارد! عملا تبليغات از ما دريغ شده است چرا كه اگر تبليغ شود، سينماي ملي و كتابفروشي و همه كالاهاي فرهنگي به بار مينشينند اما همه اينها سالها از ما دريغ شده است. متوليان و مديراني كه اينها را سالها از ما دريغ كردهاند، بايد پاسخگو باشند. اين اتفاق نشان داد كه تبليغات وقتي باشد، شهرداري به كمك جشنواره فجر خواهد آمد كه منجر به بالارفتن آن بيلبوردها خواهد شد. پيام بيلبوردها به خانههاي مردم ميرود و وقتي تلويزيون چند برنامه ميگذارد حتي اگر منتقد آن هم باشد ولي در كنار روزنامه و دنياي مجازي، اميدواري مردم و امنيت اقتصادي دست به دست هم ميدهد و اتفاقي در عرصه فرهنگ و هنر و ادبيات را رقم ميزند كه به نظرم در اين چند سال نداشتيم. بله حال مردم خوب است و وقتي حال مردم خوب است بهترين اتفاق براي هنرمندان و اهالي ادب و هنر و رسانه است.
فرهادپور: با اين حال به نظر من عواملي كه اينجا مطرح شد در بعضي جاها ضد و نقيض است. يكي از عواملي كه به طور ضمني مطرح شد تبليغات ماهوارهاي است. با توجه به اينكه حضور مردم را در بقيه عرصههاي فرهنگي ميبينم، به نظر من اين عامل آنقدر بزرگ نيست كه روي آن اينقدر حساسيت به وجود بيايد كه سينماگران را دعوت كنند و نصيحتشان كنند. به نظرم خيلي از سينماروها، جوانان هستند درحالي كه جوانان كمتر به تماشاي ماهواره مينشينند و ماهواره مال خانوادهها و زنهاي خانهدار طبقه مرفه شهري است و زن خانهدار طبقه مرفه شهري زياد اهل سينما نيست. اگرچه نميتوان اين عامل تبليغات ماهوارهاي را كنار گذاشت ولي آنقدر مهم نيست كه بيخودي آن را تبديل به يك امر حساسيتزا كرده است!
تاثير انتخابات و برجام بر سينما رفتن
منيژه حكمت: موافقم! اتفاق مهم مردم ما هستند كه در ناخودآگاه و خودآگاهشان هروقت به يك خودباوري ميرسند، هر وقت به اين باور ميرسند كه هستند، حضور دارند و تاثيرگذارند آن موقع بخش فرهنگ هم حضور مردم را تجربه ميكند. اگر به دورههاي خوب فروش سينما نگاه تاريخي بكنيم، همزماني آن را با حضور اجتماعي مردم در عرصههاي ديگر ميبينيم. اصلا سينما را كنار بگذاريم و سراغ تئاتر برويم. هر جايي كه ميتواند محل تجمع مردم باشد را رصد كنيد؛ موزهها و گالريها، كتابفروشيها؛ ميبينيد كه مردم از غارهايشان بيرون آمده، خودشان را باور ميكنند و تاثيرگذارند و حركت ميكنند. اگر جلوي اين گرفته شود، بلافاصله به غارهاي خودشان آمده و اگر فيلمهاي به مراتب بهتر از اينها را هم بياوريد ولي با هزاران ابزار هم نميتوانيد مردم را بيرون بياوريد.
فرهادپور: شما به انتخابات اشاره ميكنيد!
منيژه حكمت: به نظرم انتخابات، خودِ برجام و اين حركت پيروزي مردم و ايران بسيار مهم است. من اصلا نميخواهم وارد بحث سياسي شوم بلكه مسالهام آن اتفاقي است كه در ناخودآگاه مردم افتاده است.
محسن علياكبري: من هم معتقدم كه بحث اكران امسال حاصل يك شرايط اجتماعي اميدواركننده، نشاط و روحيه خوب در اقشار مختلف جامعه بود. اگرچه اتفاق خاصي هم در جامعه نيفتاده و دلار همان قيمت سال قبل است. ببينيد! هنوز اتفاق اقتصادي خوبي در سطح جامعه نيفتاده است. بلكه اتفاقي كه افتاده، اميد است كه در مردم انگيزهاي ايجاد كرده و اميدوارند اتفاق خوبي بيفتد.
فرهادپور: اين اميد از كجا آمده؟
از برجام بوده، از اتفاقات خوبي كه در دولت و سطح جامعه بوده آمده و مردم اميدوارند.
فرهادپور: چه جالب شما هم كه معروف به فيلمسازي هستيد و طرفدار اصولگرايان و سياستهاي فرهنگي دولت گذشته با صحبتهاي خانم حكمت در اين مورد موافقيد!
علياكبري: اينجا اصلا بحث گروه و حزب خاصي نيست. اين دولت، توانست اتفاقي راه بيندازد كه طي سالهاي قبل نيفتاد. اما فراموش نكنيم كه زمينهساز اين اتفاقات، اتفاقات قبلي بود. من ميتوانم به جرات بگويم از سال ٧٠ كه با كل اين مباحث هستهاي درگير شديم، طي اين ٢٤ سال، مقدماتي تهيه شد كه دنيا تقريبا به اين نتيجه رسيد كه با يك كشوري مواجه است با دانش صد درصدي علوم هستهاي و امنيت بسيار بالا حتي بالاتر از آمريكا و فرانسه. حالا بايد مقابل چنين كشوري كوتاه بيايد. بحث برجام پيش آمد، شايد دولتهاي قبل نتوانستند يا نخواستند يا قرار نبود به اين جمعبندي برسند. ولي در دولت فعلي اين اتفاق افتاد و به اين جمعبندي رسيد و برجام به تصويب رسيد. اين برجام، فيالبداهه اميد را در زندگي آورد. ولي واقعيت اين است كه فرقي در وضعيت مردم ايجاد نشده است. يعني فردي كه ماهانه يك ميليون تومان اجارهخانه ميدهد، الان هم همان ميزان را ميپردازد و حقوق كارمندان اضافه نشده و همان حقوق قبلي است. بنابراين وضعيت معيشتي مردم تغييري نكرده و همچنان همان است اما يك اميد و روحيه در مردم زنده شده كه اين اميد، سال بعد براي نسل بعد و بچههايشان قابل ستايش و تقدير است. حالا اين مردم اميدوار ميخواهند از اين اميدشان لذت ببرند. از نظر اقتصادي شايد در توانشان نباشد كه مسافرتهاي گرانقيمت بروند. شايد به دليل ناامني كه در ايام عيد در تركيه امسال عيد پيش آمد، خيلي از مسافرتها كنسل شد. خبر داريم كه خيليها به سفرهايشان در كشورهاي منطقه و حتي امارات نرفتند. اما بخش عمدهاي در ايران ماندند كه اين بخش عمده به دنبال شاديشان بودند تا اين حس دروني و اميد را به لبخند تبديل كنند. بهترين اين لحظات را ميتوانستند با فيلمهايي كه تهمايه طنز دارند، پُر كنند.
فرهادپور: اما ابد و يك روز كه تهمانده طنز ندارد ولي دارد ميلياردي ميفروشد!
متغير طنز مهم است
علياكبري: ببينيد! ما امسال بيشترين فروشمان مال «سالوادور» است. يعني بخش عمدهاي از فروش امسال متعلق به سالوادور است و ما اين را بپذيريم كه كشور ما مثل قبل در سينمايش دنبال يك قهرمان و چهره دوستداشتني است و آن چهره دو، سه سال است كه آمده؛ رضا عطاران كه با يك دوربين هنديكم در كن فيلم ميسازد و اين فيلم جزو فيلمهاي پرفروش ميشود. اين پديده را نميتوانيم ناديده بگيريم. پديدهاي مثل رضا عطاران به سينماي ايران خيلي كمك كرد.
حالا اين پديده در قالب يك فيلم سينمايي كه درام يا طنز است، مردم را شاداب ميكند. مردم هم دنبال اين هستند كه شاد شوند. يعني عمده فروشمان در فيلمهاي طنز بوده و در كنار آن فيلمسازيمان در حد استاندارد بينالمللي بالا رفته است. جواناني وارد شدند كه توانستند اتفاقات خوبي را رقم بزنند.
«ابد و يك روز» كار يك جوان فيلماولي است ولي آنقدر فيلم خوشساختي است كه توانسته مردم را راضي از سينما بيرون بياورد. از طرف ديگر نسل قبلمان، ابراهيم حاتميكيا با «باديگارد» كه يك فيلم صددرصد با استاندارد بينالمللي است توانسته طيف ديگري از جامعه را به سمت خودش بياورد. اين تنوع ژانرها و كيفيت بالاي فيلمها- به جز يك فيلم كه واقعا نميدانم چرا دارد ميفروشد! و اسم نبريم كه آن هم شايد مربوط به بخش طنزش باشد - با اين اوصاف خيلي راحت ميشود به اين نتيجه رسيد كه مردم دنبال شادي و تفريحاند. در ايام عيد كه تهران را ميديديم، در پاركها جاي سوزن انداختن نبود. معلوم است كه مردم آنچنان امسال مسافرت نرفتند ولي خوش بودند و اين خوشي قابل تقدير و ستايش است. من فكر ميكنم قبل از اينكه از فيلمسازيمان تعريف كنيم بايد از مردم خوبمان تعريف كنيم. بايد از مردمي قدرشناسي كرد كه ميدانند كه بايد لحظات شاديشان را با ما سينماگران و بقيه اهالي فرهنگ و هنر مثل تئاتر، مطبوعات، كتاب و رسانه سهيم شوند. پرمخاطبترين شبكه تلويزيوني ما در بين اين همه شبكه، شبكه نسيم بوده است. با يك برنامه بسيار ارزانقيمت به نام «خندوانه» و «دورهمي». يعني دو برنامهاي كه اگر به لحاظ هزينهاي بخواهيد برآورد كنيد، بسيار ارزانتر از برنامههاي سريالسازي است؛ چه سريال فاخر و تاريخي باشد و چه سريال اجتماعي. ميبينيم كه شبكه نسيم با دو برنامه ارزانقيمت، پرمخاطبترين شبكه تلويزيون ميشود. در جمعبندي به اين نتيجه ميرسم كه مردم دنبال لحظات شادند.
فرهادپور: يعني پايين بودن كيفيت برنامههاي تلويزيوني را يكي از عوامل استقبال مردم از سينما نميدانيد؟
علياكبري: نه. اگر سالهاي قبل تلويزيون توانست مخاطب خوبي براي خودش دست و پا كند، سريال پايتخت بود. يك سريال كاملا طنز كه امسال نبود. امسال آن كار طنز در شبكههاي ما نبود بلكه در شبكه نسيم با برنامههاي «دورهمي» و «خندوانه» بود. پس مردم نياز به شادي دارند و ميخواهند شاد باشند و ما به عنوان فيلمساز موظفيم كه در اين راستا كمك كنيم. اما يك رسالتي هم داريم كه اين كارهاي طنزمان را يك مقدار محتواييتر كنيم و سمت و سو بدهيم. يعني اينكه مردم دوست دارند اميدوار باشند، اميد را در كار طنز ببينيم.
اگر يك فيلمي مثل «سالوادور» با يك فروش بسيار خوب مواجه ميشود، آن فيلمساز يك سكانس با محتواي «اميد» دارد اين چيزي است كه الان مدنظر همه است و تمام مسوولان كشور دنبال اين واژه هستند كه ما هم بايد آن را در فيلمها رعايت كنيم. يعني اين طور نباشد كه فقط خنده برايمان مهم باشد و خنداندن مردم.
اگر اين باشد ما زود به شكست ميرسيم چون اين طنز سقفي دارد كه اگر اين سقف پر شود، خودِ عطاران هم ديگر مخاطب نخواهد داشت. بايد قدر اين لحظه را بدانيم و كارها را به طرف طنز موقعيت ببريم نه طنز لوده كه اگر در طنز موقعيت رفتيم، دقيقا موفق ميشويم. شما فيلمهايي كه طنز موقعيت بوده نگاه كنيد، ميبينيد موفقتر بودهاند. مثل «اجارهنشينها»، «ورود آقايان ممنوع» و «كتاب قانون» كه از توليدات دفتر خودمان است، هم طنز دارد هم پيام و هم در ساخت آن رسالت هنرمند به خوبي اداي دين شده، هم در جامعه تاثير گذاشته است. پس اينها همه با هم درگيرند.
اگر صرفا فيلمهايي بسازيم كه فقط مردم را بخندانيم مطمئن باشيد كه ما نسبت به كمدينهاي هاليوودي هنوز خيلي عقب هستيم و شايد اگر اين مسير را ادامه دهيد، همان طور كه ديدهايد، مردم يكباره با همهچيز قهر ميكنند. نبايد بگذاريم اين اتفاق بيفتد. يعني ما بايد در تداوم اكران نوروزي ٩٥، بتوانيم اكرانهاي بعدي را با همين روند و چيدماني كه در اكران نوروز داشتيم، پيش ببريم و بتوانيم ادامه دهيم تا انشاءالله اكران سال ٩٥ به موفقترين اكران سالهاي بعد از انقلاب تبديل شود.
آيا برنامههاي ايوبي در اين پديده نقش داشته؟
فرهادپور: اينجا من بحث ديگري دارم. اگر ما حرفهاي آقاي سرتيپي را در مورد تاثير سينماي ديجيتال در اين روند و پديده بپذيريم و حرفهاي خانم حكمت را در مورد موفقيت جشنواره فجر از نظر تبليغات و كشاندن نظر مردم قبول كنيم، با توجه به اينكه روزنامه ما سال گذشته با آقاي ايوبي مصاحبه داشته و ايشان دو نكته موفقيتآميز كارهاي خودش را ديجيتال كردن سينماي ايران و به ميان مردم كشيدن جشنواره ميدانست و عنوان كرده بود، بنابراين ميتوان نتيجه گرفت كه ايوبي موفق بوده؛ آيا شما هم اين طور فكر ميكنيد؟
موسويزاده: ببينيد! يك اتفاقهايي معمولا به گمان من به اصطلاح اجبار است و بايد بيفتد. يعني يكسري كارها اجبارا بايد اتفاق بيفتد. سينماي دنيا وقتي به سمت ديجيتال ميرود، قاعدتا ما هم بايد آن مسير را طي كنيم و هر آدمي باشد بايد آن مسير را طي كند. البته درك درستي هم در معاونت سينمايي بوده كه توانسته اين اقدام را به موقع انجام دهد ولي واقعيت قضيه اين است كه ما هنوز با كيفيت خوب ديجيتال فاصله داريم. به جز ٤، ٥ سالن ما كه از كيفيت خوب سالن ديجيتال استفاده ميكنند، بقيه سالنها هنوز با مشكل روبهرو هستند. بيشتر آن نكتهاي كه آقاي سرتيپي اشاره ميكند، امكان اكران نمايش فيلم همزمان با تهران حتي در شهرها و شهرستانهاي كوچك هست. يعني معمولا سابق وقتي يك پخشكننده ٣٠ يا ٣٥ كپي ميزد و اين را ميتوانست همزمان در تهران و شهرستانها اكران كند، به عنوان آدمي كه كار فوقالعاده خوبي ميتواند بكند، ميگفتند و ريسك ميكرد. چون قيمت هر كپي گران بود و اين ريسك كه بتواند پول كپيها را برگرداند علاوه بر پول توليد و سود هم بكند، اتفاق مشكلي بود. سيستم ديجيتال اين ويژگي را دارد كه شما ناگهان ميتوانيد در تمام سينماهاي كشور يك فيلم را اكران كنيد. منظورم اين است كه ميتوانيد تمام سالنها را كه به ديجيتال تجهيز كرديد اگر بخواهيد يك فيلم اكران كنيد و نگران هزينه چاپ كپي و چيزي شبيه اين نباشيد. اين اتفاقي است كه افتاده. من فكر ميكنم معاونت سينمايي بايد به اين سمت برود كه بتواند سينما را از سيستم ديجيتال به سمت سيستم متعاليتر و آن سيستمي كه در سينما محبوبتر است، ببرد و تبديلش كند تا بتوانيم بگوييم سالنهايمان از نظر كيفي هم تصوير و صداي بهتري دارند. ولي به هر حال يك گام بوده كه قبلا اتفاق افتاده است.
جمعبندياي كه جمع نميشود
جيراني: همه حرفها را زدند و فقط من يك جمعبندي كليتر ميكنم. سه مقطع تاريخي در ايران وجود دارد كه روي سينما تاثير بسيار داشته است؛ يكي مقطع بعد از جنگ يعني سال ٦٧ كه جنگ تمام ميشود و آقاي هاشمي ميخواهد بيايد، اميد به تغيير در جامعه كه از يك وضعيت اقتصاد دولتي ميخواهد به سمت اقتصاد سرمايهداري برود و جامعه به رفاه و بهبود اجتماعي و آزاديهاي اجتماعي برسد. اين تغيير باعث ميشود جمعيتي كه در خانهها بودند و زندگي فردي داشتند، يا زندگي محفلي در كافيشاپهاي هتلها داشتند، بيرون بيايند و در جامعه حضور پيدا كنند. فراموش نكنيم كه بزرگترين فروش بالاي تماشاچي را ما در سال ٦٩ داريم. درواقع آمار بيننده در سال ٦٩ قابل اهميت و لحاظ كردن است. البته آن موقع محتوا و فرم فيلمها هم تغيير ميكند و وزارت ارشاد هم كمي كوتاه ميآيد. درواقع از سال ٦٧ به بعد وزارت ارشاد در محدوده سناريو، محدوديتها را برميدارد. به كارگردانهاي «الف» و «ب» ميگويد كه برويد فيلمهايتان را با خيال راحت بسازيد و بدينترتيب فيلمهايي ساخته ميشود كه تا قبل از اين دهه ساخته نشده بود. بنابراين هم فيلمها و هم فضا تغيير ميكند. اميد به تغيير رخ ميدهد، مردم بيرون ميآيند و فروش فيلم بالا ميرود.
جيراني: در چهار سال اول آقاي هاشمي، اين اميد به تغيير، مردم را در سالنهاي سينما نگه ميدارد. اما چهار سال دوم نااميدي ميآورد. نااميدي چهار سالِ دوم نتيجه آن بود كه آقاي هاشمي عقب مينشيند، هم در عرصه فرهنگ و هم در عرصه اقتصاد و بدينترتيب مهرههاي اصلي خودش را در عرصه فرهنگ و اقتصاد از دست ميدهد، نااميدي مردم از اين بوده كه آزاديهاي اجتماعي كه فكر كرده بودند، به دست نيامد. بنابراين نااميدي باز مردم را از محيط شهري به داخل خانهها ميبرد. هر موقع كه مردم نااميد ميشوند، ميروند به زندگي فردي يا زندگي محفلي پناه ميبرند. دولت اصلاحات كه ميآيد دوباره اين اميد زنده ميشود. يعني اصلاحات اميد به تغييرات سياسي و اجتماعي را زنده ميكند و سال ٧٦ به بعد اوج فروش فيلمها ميشود. درواقع مردم كه نياز به تغيير را احساس ميكردند يك اتفاق ديگر برايشان ميافتد آن هم اين است كه متوجه ميشوند كه حضورشان در اين تغيير موثر بوده است. مردم هر موقع فكر كنند كه حضورشان در اين تغييرات موثر بوده، باز به محيطهاي شهري و فرهنگي برميگردند. حال و هواي فيلمها هم تغيير ميكند و باز فيلمها بازتر مسائل اجتماعي را منعكس ميكنند و مردم شاهد نكات و مسائلي ميشوند كه تاكنون اجازه نميدادند در فيلمها منعكس شود ولي در زندگي آنها همواره وجود داشته است. فراموش نكنيم كه آن موقع شاهد اوج بيشتر در روزنامهنگاري نيز بوديم. اگر يادتان باشد ساعت هشت صبح روزنامهها در كيوسكها تمام ميشد. يعني ساعت ٩ صبح ديگر نميتوانستيد روزنامه پيدا كنيد و درواقع مردم به بيرون از خانه آمدند؛ هم به اميد تغيير و هم براي اينكه فيلمها تغيير كرده بودند و هم اينكه آزاديهاي اجتماعي لحاظ شده بود. جالب آنكه چهار سال دوم اصلاحات باز نااميدي با خود ميآورد و عقبنشيني اصلاحات نااميدي به همراه دارد و محدوديتهاي فيلمها هم برميگردند. به محض اينكه به ٨٤ ميرسيم و اين نااميدي با انتخاباتي كه سرانجام ديگري دارد، مردم را به زندگي خانگي، انفرادي و محفلي ميكشاند. گرچه براي دولت بعد از اصلاحات يك اصل مهم ميشود آنكه آزاديهاي اجتماعي نبايد محدود باشد. حالا اگر آزاديهاي سياسي محدود است اما نبايد آزاديهاي اجتماعي را محدود كند. يعني حاكميت به اين نقطه ميرسد؛ از اين رو فيلمهايي مثل كمديهاي سوپرماركتي (كه در دوره اصلاحات اجازه نگرفته بود) در دوره جديد اجازه ميگيرد.
سرتيپي: جالب آنكه در وقايع بعد از انتخابات ٨٨ و حتي با وجود مشكلات فضاي خياباني، ما بالاترين فروش فيلمها را داشتيم.
جيراني: البته اين پرانتز را هم باز ميكنم كه دولت بعد از ٨٨ سعي ميكند در عرصه سينما و تئاتر محدوديتي به شكل محدوديتهاي سياسي نداشته باشد و يك فضاي اجتماعي را باز كند. ولي درعين حال چون روحيه مردم، روحيه نااميدي است در خانهها ميروند و زندگي انفرادي شروع ميشود. از موقعي كه آقاي روحاني ميآيد، دوباره اميد به تغيير شكل ميگيرد. اوج آن نهايت برجام و حضور مردم در انتخابات مجلس است. توجه كنيد در انتخابات مجلس و در شرايطي كه انتخابات مجلس به گونهاي است كه گمان نميرود اصلاحطلبان و طرفداران دولت روحاني راي بياورند، مردم با يك حضور اجتماعي منسجم يك اتفاق نادر را رقم ميزنند و بدينگونه متوجه حضور خودشان ميشوند، به همين دليل از خانهها بيرون ميآيند. اين اتفاقات مصادف ميشود با بازشدن فضا براي فيلمها. سينما به جامعه نزديكتر ميشود و در حالي كه تلويزيون دارد از جامعه دور ميشود. يعني جامعه جلوتر از تلويزيون است، سينما دارد به جامعه نزديك ميشود. دو تا فيلم «سالوادور» و «پنجاه كيلو آلبالو» مطالبي از نظر آزاديهاي اجتماعي دارند كه در فيلمهاي ديگر نبوده است. من نميخواهم فيلمي را تحقير كنم ولي ميتوانيم نمونهاش را «يك اصفهاني در نيويورك» يا «ابراهيم در پاريس» بدانيم كه از آن ايدههاي اين شكلي است. منظورم اين است كه اگر سينماي فارسي روي پايش بود به خاطر آزاديهاي اجتماعي بود و نه به خاطر آزاديهاي سياسي. اكنون نيز دوباره به آزاديهاي اجتماعي بازگشت كرديم. دو فيلمي كه الان اجازه گرفتند، آزاديهاي اجتماعي در كنار آزاديهاي سياسي نسبي، فضاي سينماي امسال را پرنشاط ميكند. اما عامل ديگر اين است كه در واقع تبليغاتي به ميدان ميآيد كه ميتواند عامه مردم را و مردمي كه تا حالا در چند سال اخير به سينما نرفتهاند، عيد امسال به سينما بكشاند! اين نكته خيلي مهمي است. وقتي آزاديهاي اجتماعي در تيزرها خودش را نشانميدهد و عامه مردم تيزرها را در مثلا شبكه ماهواره ميديدند و ميگفتند كه برويم اين فيلم را ببينيم يعني بخشي از عامه مردم را ماهواره بيرون كشيد. يعني تماشاگر بالقوهاي كه هيچوقت بالفعل نميشد، بالفعل شد. مردمي كه تا حالا در ١٠ سال اخير سينما نرفتند، سينما رفتند. بنابراين از طرفي چون در تلويزيون فضاي ديگري حاكم است كه يك رسالتي براي خود دارد و اين رسالت باعث ميشود به اين اصل برسند كه واقعيت موجود گفته نشود بلكه واقعيتي كه ما دوست داريم، نشان داده شود. يعني فكر ميكنند درواقع تلويزيون دنبال يك دنياي مطلوب است. يعني نشان دادن يك زندگي مطلوب و ايدهآل خودش. بنابراين با جامعهاي كه يك جور ديگر فكر ميكند، فاصله ميگيرد. اين همراه نشدن تلويزيون با جامعه و حركت مستقل جامعه از تلويزيون، تلويزيون را به انزوا ميكشاند. بنابراين سريالهايي كه يك زماني ميتوانستند تماشاگران را پاي تلويزيون بنشانند ديگر حالا نميتوانند براي اينكه هرچه مميزي سينما بازتر ميشود، مميزي تلويزيون از نظر مسائل سياسي و اجتماعي بستهتر ميشود. بدينترتيب دو تضادي كه به وجود ميآيد باعث ميشود فضايي ايجاد شود كه حاصل آن يك پديده استثنايي عجيب و غريبي است كه امسال از اكران شاهد آن هستيم.
مردمي كه تا صبح سينما ميروند
جيراني: بعد هم يادتان باشد در هيچ جاي دنيا سينما از ساعت ٢١:٣٠ يا ٢٢ به بعد اكران بعدي ندارد چرا كه تفريحات ديگري جايش را ميگيرد. يعني مردم به كافه يا مراكز تفريح ديگري ميروند. در ايران چون اينگونه تفريحات نيست و هايپراستارهاي ايران هم غير از يكي بقيه شبانهروزي نيستند، بنابراين ميبينيم كه مردم به راحتي ساعت ٣ يا ٥ صبح به سينما ميروند. اين اتفاق يك بار در ايران روي داده آن همزمان شاه براي فيلم بروسلي بود كه درواقع سينما كاپري سه شب فيلم «راه اژدها» بروسلي را ساعت ١ بامداد و ٣ تا ٥ نمايش داد. اين اتفاق تنها براي يك فيلم رخ داده بود.
علياكبري: ولي در ماهرمضان سانسهاي ٣ و ٤ صبح هم داشتيم.
جيراني: نه، من نميگويم كه در ايران نداشتيم بلكه در هيچ جاي دنيا نداشتيم. يعني هيچ جاي دنيا وجود ندارد و فقط يكبار هم در زمان شاه در تهران براي فيلم بروسلي اتفاق افتاد و البته يك بار هم در تبريز، زمان شاه در ماه رمضان تا سحر فيلم نشان دادند. مثلا يادم است ميگفتند فيلمهاي «آرشين مارالان» و مثلا «مشهدي عباد» تا صبح و زمان اذان در سينماهاي تبريز نمايش ميدادند. تبريز اين شكلي بود ولي فقط در ماه رمضان ولي در جاهاي ديگر اين را نداشتيم كه سينمايي ٤٨ ساعت كار كند. يعني در عيد امسال سينما آزادي ٤٨ ساعت تعطيل نشد و اين نكته خيلي غريبي است. در مورد پرديسها، كيفيت و شكل نمايش را هم دوستان گفتند. قبلا به سينمايي كه ميرفتيم كيفيت نمايش وجود نداشت اما الان ديگر سينما پاتوق شده است، پرديسها پاتوق شدهاند. مردم با خانوادهشان ميروند در پرديسها ميچرخند، خريد ميكنند، پاتوقشان هم سينماست و در كافيشاپ و رستوران همانجا هم قهوه و چاييشان را ميخورند. تا زماني كه اين پاتوق با مشكل روبهرو نشود و اين اميد به تغيير وجود داشته باشد، طبيعتا همين فروشها ادامه خواهد داشت. هر موقع مردم نااميد شوند، به زندگي فردي ميپردازند يا در كافيشاپ به صورت گروههاي دو يا سه نفره مينشينند و از آنجا بيرون نميآيند. هر موقع اميد داشته باشند از كافيشاپ و خانه بيرون ميآيند. اين نكته خيلي مهمي است. يك زماني ما در خانهمان مينشينيم و تلويزيون نگاه ميكنيم و شايد نگاه هم نكنيم! ولي بيرون نميآييم. چون روحيهمان خوب نيست ولي وقتي روحيهمان خوب باشد، بيرون ميآييم.
نبايد جلوي فيلمهاي كمدي را گرفت
جيراني: درمورد فيلمهاي كمدي بايد يك توضيح دهم كه من معتقدم نبايد جلوي فيلمهاي كمدي گرفته شود. البته آقاي علياكبري نگفت كه جلويش گرفته شود بلكه گفت كه اگر زياد شود ممكن است فيلمي خودش، خودش را بزند. ما بايد توجه كنيم دست زدنهاي مردم در سالن سينما مثلا در «پنجاه كيلو آلبالو» از ابتدا تا انتها وجود دارد و آن واكنش اعتراضي مردم است به آنچه در جامعه ميخواهند و نيست نه براي طنز فيلم. بايد توجه كنيم كه شبكههاي ماهوارهاي روي چه چيز سوارند؟ اتفاقا امسال هم ماهوارهها هيچ برنامه مورد توجهاي نداشتند. براي همين است كه وقتي وارد سالن سينما ميشويد ميبينيد مردم با ديدن فيلمي مثل «پنجاه كيلو آلبالو» از اول تا انتها دست ميزنند شايد بعد از تماشاي فيلم هم بگويند كه زياد خوب نبوده و آن را دوست نداشتهاند ولي لااقل دو ساعت شاد بوديم. حرف من اين است كه اين جور سينما لازم است و در كنارش «ابد و يك روز» هم لازم است. اين نشانگر اين است كه دولت يا ارشاد جديد هم نگاهش به آزاديهاي سياسي و هم آزاديهاي اجتماعي نگاه منطقي و معقولي شده است. بايد از دولت هم تشكر كرد و از آقاي ايوبي هم بايد تشكر كرد كه از آن فضا بيرون آمده است.
در جشنواره، فيلمهاي خيلي خوبي داشتيم
جيراني: در جشنواره فيلم فجر ما ٩٦ تا فيلم ديديم كه من معتقدم ٥٠ تاي آن اكران نميشود و شايد از ٤٠ تاي ديگر، ١٠ تا هم به زور اكران شود ولي امسال در عينحال ما خيلي فيلمهاي خوب داشتيم. درواقع وقتي فيلمها نمايش داده شد، به نظرمان انتخاب خيلي سخت بود. يعني فيلمها نسبت به سال قبلي كه ديده بودم، در سطح بالاتري قرار داشتند. فيلمهايي هم هستند كه در جشنواره نيامدند و اتفاقا فيلمهاي بدي هم نيستند مثل «دراكولا»، «هلن» «خشكسالي و دروغ» ولي به هر حال نتوانستند بيايند. خب تعداد فيلمهاي منتخب را افزايش ندادند گرچه ما معتقد بوديم تعداد فيلمها بايد افزايش پيدا كند ولي دبير جشنواره موافق نبود. ميخواهم بگويم امسال فيلمها خيلي خوب بود. فيلمها طوري ساخته شده بودند كه اعتراض اقشاري كه منتظر بودند فيلمي بيرون بيايد و به آن اعتراض سياسي كنند را كمتر كرده بود. ساختار «ابد و يك روز» آنقدر خوب بود كه حتي مخالفانش هم وقتي مطلب مينويسند، تعريف ميكنند و زير آن مينويسند كه فيلم جاي ديگر براي نمايش نرود! اين نكته خيلي مهم است؛ هوشياري فيلمسازان در ساخت فيلمي كه حساسيتهاي كمتري را برانگيزد و قابل نمايش باشد. چون قرار نيست فيلمي را بسازند و درون انبار بگذارند تا نمايش داده نشود.
براي اين همه فيلم جا نداريم
سرتيپي: آقاي جيراني درست ميگويند؛ امسال بالاترين فشار را روي اكران داريم. شرايطي به وجود ميآيد كه حتي بهترين فيلم جشنواره كه «ايستاده در غبار» است و قرار بود اول ارديبهشت اكران شود با اين فروش و هجمه بالايي كه وجود دارد به اين نتيجه رسيديم كه اصلا نميتواند اكران شود. از اين طرف فيلمهاي خوب و متوسط هم براي اكران زياد هستند. بنابراين امسال فضا براي نمايش فيلمها بهشدت كم ميشود. توجه كنيم كه فيلمهاي ضعيف هم زياد داريم ولي با اين روندي كه پيش آمده همه هم مدعي ميشوند و فكر ميكنند وضع سينما خوب شده و الان آنها هم بايد استفاده كنند. فيلمهايي مثل فيلم دهنمكي هم ميآيد و انتظار اكران دارد. اگر قرار باشد همه اين فيلمها حضور داشته باشند اصلا ديگر جايي نميماند. همه يك زماني ميگفتند كه برنامه اكران دوم به ماه رمضان ميخورد و ماه خرداد كه فروش فيلمها كم ميشود اما الان همه ميگويند كه اكران دو را هم پر كنيد، همه فقط اكران ميخواهند.
علياكبري: درحقيت عرضه بيش از تقاضاست. حدود سه هزار سالن سينما نياز داريم و يك چيزي حدود ٣٠٠ تا ٣٥٠ سالن در سراسر كشور داريم. مشكل ما اين است كه حداقل دوهزار و ٥٠٠ سالن كم داريم. اين است كه اتفاقات و مشكل به وجود ميآيد. يك نكته تكميلي در اين باره وجود دارد. موسسه «راوي فيلم» در ٣٥٠ شهر فاقد سينما، فعاليت ميكند و فيلم اكران ميكند مثلا جايي مثل پاوه. بحث شادي و نياز رفتن به سينما صرف تهران و مراكز استانها كه نيست. يعني در كل كشور اين جاري است و يك جاهايي كه الان سالن ندارد مثل شهر پاوه و ٣٥٠ شهري كه اساميشان موجود است، يكسري دوستان موسسه راوي فيلم آمدهاند و فيلم باديگارد را در اين شهرها اكران كردهاند و بسيار فروش خوبي داشته است. ميخواهم بگويم در كل كشور الان اين نياز احساس ميشود. بحث اتحاديه اروپا كه پيش آمد، گفتند سينما براساس سرانه كشور بايد به ١٦٠٠ سالن برسد. تركيه ٢٠٠ سالن را به ١٦٠٠ سالن رساند درحالي كه شايد مخاطب سالنهاي شيك كم بودند ولي اين امكان را براي مخاطب ايجاد ميكرد كه بتواند انواع مختلف ژانرهاي فيلم را ببيند. يعني در يك پرديس كه ١٠ تا سالن بود، ١٠ نوع سليقه را تامين ميكرد. ولي اين در ايران نيست هرچند كه الان در تهران چنين پرديسهايي داريم ولي در سطح كلان كشوري تنها دو يا سه پرديس داريم مثل هويزه مشهد؛ منظورم اين است كه تعداد اين پرديسها انگشتشمار هست چون اين امكان را براي مردم ايجاد نكرديم. من موافق نيستم كه دولت با سينما خيلي همراه است، من دولت را آقاي ايوبي نميبينم، آقاي ايوبي همكار ما است يعني از اهالي سينماست- من دولت را آقاي روحاني ميبينم. آقاي روحاني و هيات دولت بودجهاي كه در سال ٩٥ براي فرهنگ و هنر ديدهاند، بسيار اندك است و اگر خود آقاي روحاني به عنوان رييسجمهور در عرصه فرهنگ و هنر بسيار ورود پيدا نكند، درست نميشود. متاسفانه ما الان اين ارتباط را با رييس دولت نداريم. شوراي عالي سينما را نگذاشتند كار كند در طول سه سال گذشته هيچ جلسهاي نداشته. چرا؟ چون رييس آنكه رييسجمهور است به آن نگاهي ندارد.
جنگ مغلوبه ميشود
حكمت: خوب كاري ميكنند! براي چي جلسه بگذارند؟ وقتي تنها طيف خاصي را انتخاب ميكنند كه در آن جلسات باشد. رييسجمهور نماينده آحاد سينماگران است. ما شديدا به اين روند معترض بوديم. اينكه با رفيقبازي بيايند و شورا را درست كنند.
علياكبري: حرف من اين است كه كلا در چهار ساله دوم احمدينژاد اهميت بيشتري به سينما داده شد.
جيراني: اشتباه نكنيد! تشكيل جلسه به معناي اهميت آن نيست. شوراي عالي و حضور رييسجمهور به معناي اهميت نيست اينكه بروز و تحقق مصداقي شورا در جامعه چه بوده داراي اهميت است.
موسويزاده: اصلا هيچ جاي دنيا رييسجمهورها در جلسات شورا نمينشينند.
جيراني: اشتباه نكنيد من نميخواهم بگويم آقاي شمقدري نتوانسته كاري كند يا در كجاها ناموفق بوده. بحث من اين است كه اصلا رييسجمهور براي چي بايد در شوراي عالي شركت كند؟
علياكبري: من ميگويم توجه رييسجمهور در بطن جامعه سينمايي كشور مهم است.
جيراني: خير وزارت ارشاد بايد در جلسه هيات دولت زور خودش را بزند و در مجلس زور خود را بزند و اين راهكار توجه دولت به سينما. در واقع شوراي عالي و هرچه در آن دوره تشكيل شد، شو بود. نكته اينجا بود كه از دلش هيچي درنيامد.
علياكبري: بيمه طلايي از كجا آمد و چرا ٥هزار خانواده سينما بيمه طلايي دستشان بود؟
جيراني: آن بيمه طلايي هم با پوشش معاونت سينمايي بيرون ميآمد.
علياكبري: الان چرا نيست؟
جيراني: ما كه نميخواهيم بگوييم اينها همه كارهايشان درست است! اينها هم اشكالاتي دارند ولي روي اين نرويم كه بگوييم آقاي رييسجمهور بايد در جلسات شركت كند.
علياكبري: من ميگويم براي آقاي روحاني بايد بطن سينما هم مهم باشد. بايد اهالي سينما هم برايش مهم باشد. بايد توجه ويژهتري داشته باشد. بايد در بودجه ٩٥ كه همه بودجهها افزايش پيد كرد، به بودجه فرهنگ و هنر هم نگاه بيشتري شود. اگر ما نخواهيم كي بخواهد؟
موسويزاده: محض اطلاعتان ٤٠ درصد امسال به بودجه سينما اضافه شده البته بايد از مجلس بيرون بيايد.
حكمت: اگر ما هم مثل تمام دنيا سيستم داشته باشيم و از اول ننويسيم سينما! تمام مسائل حكومت و مردمداري بايد تعريف كلان آن در هيات دولت باشد و هر نماينده و وزيري گروههاي كاري زيرمجموعه خودش را داشته باشد. من اميدوارم كه با تمام حسن نيتي كه آقاي جنتي دارد و بسيار فرد لايقي است، ايشان بروند و از سينما و فرهنگ دفاع كنند. اينكه ما بگوييم آقاي رييسجمهور در شورا بيايد، ايشان كاري نميتواند بكند. اصلا وظيفه رييسجمهور اين نيست. اگر قرار است رييسجمهور در مجموعه زيردستي برود، تعريف كلان كشور، تعريف اقتصادي، اجتماعي كلان كشور را از دست ميدهد. بازخوردها در شوراها به غير از اينكه كلي ايجاد اشكال ميكند هيچ برآورد مثبتي براي كليت يك نظام نداشته است.
علياكبري: اين ١٦٠٠ سالن را چه كسي بايد دستور دهد و ساپورت كند؟
حكمت: وزير، وزير دولت است و ايوبي دولت است.
فيلم خارجي در مقابل فيلم ايراني
جيراني: شما مقايسهاي كه با تركيه كردي، من سوال ميكنم فردا اجازه ورود فيلم خارجي به ايران داده شود، راه فيلم خارجي باز شود و به جايش سالن ساخته ميشود. من معتقد نيستم سينماي ايران با باز شدن راه اكران فيلمهاي خارجي نابود ميشود. دنيا عوض ميشود و اشكالي ندارد يك بخشي از فيلمها هم از بين برود.
حكمت: من ميگويم به شرطي كه سانسور را هم بردارند! شوراي نمايش را هم بردارند، آن وقت فيلم خارجي بياورند. ما مشكل نداريم. تمام سانسور را بردارند. شوراها را بردارند. ما يك بيلبورد ميخواهيم بزنيم، ١٠٠ تا مشكل پيدا ميكند. شوراها را بردارند، فيلمهاي خارجي را بياورند، ما رقابت ميكنيم!
موسويزاده: قرار است فيلم ٥٠ ميليون توماني با فيلم ٥/١ ميليارد توماني رقابت كند! مگر ايام عيد كه اينقدر فروخت، فيلمها خارجي بودند؟
حكمت: فيلم خارجي را با تمام امكانات ويژه خارجي بياوريد. من با دست و پاي بسته ميگويند در ميدان رقابت بوكس بازي كن! مگر من ميتوانم بازي كنم؟
علياكبري: من با حذف پروانه نمايش بهشدت موافقم.
حكمت: خب، پس نميشود!
موسويزاده: پروانه نمايش طبق قانون نميتواند حذف شود. مگر اينكه قانون را عوض كنيم. بحث قانوني دارد.
جيراني: بحث پروانه نمايش داستان ديگري دارد. يكبار آمدند و اين فكر را كردند كه بگويند اگر از فيلمي شكايت شد، به دادگاهها كشيده شود، آن داستان تلختر و سختتر ميشد. سر قضيهاي كه مرحوم سيفالله داد مطرح كرد، خيلي مقاومت كردم كه نكنيد. براي اينكه اگر به عنوان مثال من از فيلم ايشان به قوه قضاييه شكايت كنم، قوه قضاييه گير ميدهد، فيلم پايين ميآيد. فيلم يكباره بايد در دادگاه برود. الان هم شوراي پروانه نمايش موجود و آنچه واسط بين گروههاي فشار يا آنها كه به هر حال انتقاد دارند، قرار گرفته است، باعث شده كه تعادلي رخ دهد. من بهشدت مخالف برداشتن شوراي پروانه نمايش هستم، يعني معتقدم در يك شرايطي نميشود. اگر هم ميبينيد در دنيا وجود ندارد، اتحاديه و صنوف قدرت دارند. يعني ميتوانند كنترل كنند، ريتينگ دارند و ميدانند چه ميسازند و قدرت دارند. اينجا صنوف آن قدرت سابق را ندارند.
حكمت: آقاي جيراني ما قايل به آزادي هستيم. فيلم خارجي بيايد در يك شرايط برابر با يك فيلمساز خارجي حاضرم رقابت كنم به عنوان كارگردان و تهيهكننده ولي در يك شرايط نابرابر نميتوانم رقابت كنم. فيلم خارجي بيايد اين اندك امكاني هم كه داريم از دست خواهد رفت. من قايلم بايد بيايد و چارهاي هم نيست.
افکار/عباس محبی از بیمهری رادیو گفت
افکارپرس: عباس محبی - از هنرمندان قدیمی رادیو - فضای این روزهای این رسانه را غیرقابل تصور خواند و تصریح کرد: جوک های اینترنتی، خواندن مداوم پیامکهای مردم، جیغ و عربده کشیدن، جای برنامههای با کلام و با احساس رادیو را گرفته است.
این بازیگر رادیو و تلویزیون فضای این روزهای رادیو را چنین توصیف کرد: متأسفانه بسیاری از هنرمندان پیشکسوت دیگر با رادیو همکاری ندارند؛ این مساله به خاطر مدیرانی است که نمیدانیم چه میکنند.
او سپس گفت: برخی از تهیهکنندگان زمانی که برای همکاری با رادیو با ما تماس میگیرند، مطرح میکنند هنوز با "شادشو "( سایت جمعه ایرانی) کار میکنید؟ انگار که ما با رادیوهای بیگانه کار میکنیم! مگر اینها خودشان در رادیو چه میکنند؟ ادای هنرمندانی همچون نوذری، آذری و خیلی دیگر از هنرمندان را درمیآورند.
محبی با انتقاد از اینکه رادیو هنرمندان پیشکسوت را کنار گذاشته است، درباره عدم همکاریاش با رادیو نیز گفت: انگار مدیران با ما لج افتادهاند. برخی از مدیران نمیخواهند ما کار کنیم چون نه از هنر شناخت کافی دارند و نه از رادیو و نه از رسانه.
این بازیگر به گفته خودش این روزها نقاشی میکشد و نمایشنامه رادیویی مینویسد و درباره اینکه آیا پیشنهادی از سوی تلویزیون و رادیو داشته است نیز گفت: متأسفانه با این مدیریت لجباز، هنرمندان همه بیکار شدهاند و این روزها در حال نوشتن نمایشنامه و نقاشی کشیدن هستم که به هر حال جزو اندوختههای زندگیام هستند. در حال حاضر شعر و طنز و ترانه و نمایشنامه رادیویی مینویسم تا اول به خودم بگویم زندهام، اما یک هنرمند تا کی باید برای خودش بنویسد؟
محبی همچنین با بیان اینکه خداحافظی تلخ شیشهگران از رادیو که از بانیان برنامهساز رادیو بعد از انقلاب بوده است را کسی فراموش نمیکند، گفت: شیشهگران کسی بود که توانست رادیو را زنده کند. او کسی بود که برنامههای «صبح جمعه با شما» و برنامههای قدیمی را مینوشت اما متأسفانه از رادیو رانده شد و به دلیل شرایط بد مالی در حال حاضر سه سال است که در کلاردشت زندگی میکند.
او در بخش پایانی گفتوگوی خود با ایسنا با انتقاد از تغییرات مدیریتی در صداوسیما یادآور شد: این تغییرات مدیریتی ما را خسته کرده است. چهل، پنجاه سال است زحمت کشیدهایم و در این کار استخوان خرد کردهایم، اما چرا باید با ما اینطور برخورد شود. هر چه ساعت پروازمان بیشتر شد مدیران پرهایمان را قیچی کردند و بسیاری از هنرمندان پیشکسوت را به بهانههای واهی از رادیو پراندند و دلگیر کردند.
اطلاعات/برگزاری چهارمین جشنواره هنر مقاومت در ۴ شاخه هنرهای تجسمی
سرویس فرهنگی – هنری: چهارمین جشنواره جهانی هنر مقاومت، آذر امسال؛ همزمان با هفته بسیج در چهار رشته نقاشی ، کارتون و کاریکاتور، پوستر و حجم و مجسمه ، در مؤسسه فرهنگی هنریصبا برگزار می شود.
به گزارش خبرنگار ما ، در نشست رسانهای که به مناسبت انتشار فراخوان این جشنواره برگزار شده بود ، حبیبالله صادقی دبیر کل چهارمین جشنواره جهانی هنر مقاومت گفت: ما سه دوره از جشنواره را با موفقیت پشت سر گذاشتهایم و اکنون در دوره چهارم شاهد هستیم که جهان معاصر درگیر مسائل پیچیدهای شده است و استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا ورژیم صهیونیستی با یک چرخش عجیب، خود را از خط مقدم مبارزه با اسلام خارج کرده و آن را به دست جریانات عجیب و غریبی مثل داعش و طالبان سپرده است که صلح جهانی و بشری را تهدید میکنند.البته در این میان انقلاب اسلامی توانست با رویکرد جامع خود برجام را به نتیجه برساند و مدیران سیاسی کشور با وجود تمامی پیچیدگیهای دشمن به پیروزی رسیدند.
ما همچنین شاهد چند جنگ بزرگ تلخ در سوریه، یمن و افغانستان بودهایم. جامعه هنرمندان و روشنفکران جهان این اتفاقات را رصد میکنند و قطعا چشمان تیزبین و آزادیخواه هنرمندان ایرانی – اسلامی اینها را میبیند ونه تنها هنرمندان مسلمان، بلکه خداباوران صاحب ایمانی که درگیر مظلومیت مردم این بخش از جهان هستند نیز این اتفاقات را رصد میکنند و به تصویر میکشند.
صادقی با بیان اینکه امروزه حوزه تمدن، علم، تجربیات و هوش سرشار مسلمانان در دنیا ندیده گرفته شده است، گفت: ما وظیفه داریم در یک رویکرد جدید به این موضوع پاسخ دهیم و اگر بتوانیم معانی را خوب منتشر کنیم در کارمان موفق بودهایم. جهان امروز با مسائل مرموزتر، عجیبتر و پیچیدهتری مواجه است و رویکرد ما در چهارمین دوره متفاوت خواهد بود و ما در این جشنواره بهدنبال زبان فاخرتری در هنر هستیم.
دبیر چهارمین جشنواره جهانی هنر مقاومت گفت: در سه دوره گذشته جشنواره بهدلیل شرایط خاص، کمبود امکانات و مشکلات رسانهای نتوانستیم در این زمینه خوب کار کنیم، اما امسال بهصورت حرفهای و جدی آن را دنبال خواهیم کرد. دبیرخانه دائمی ما از هنرمندانی که سال گذشته در جشنواره شرکت داشتند دعوت به حضور در جشنواره امسال کرده است. همچنین رایزنیهایی با سفارتخانههای مختلف صورت گرفته و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، وزارت امور خارجه و دانشگاههای تهران ، شاهد و تربیت مدرس در دعوت از هنرمندان خارجی با دبیرخانه جشنواره همکاری خواهند داشت.
صادقی سپس در پاسخ به پرسش خبرنگار روزنامه اطلاعات که جای هنرهایی مانند عکس و هنرهای جدید را درمیان چهار رشته هنرهای تجسمی جشنواره هنرمقاومت خالی می دانست ، گفت: در دورههای نخستین این جشنواره تعداد رشتههای هنری این جشنواره به عدد ۱۲ میرسید و ما نه فقط جای عکس و هنرهای جدید که جای بیشتر شاخههای هنرهای تجسمی را در جشنواره چهارم خالی می بینیم. ولی با توجه به امکانات و بودجهای که در اختیار داشتیم ، تصمیم گرفتیم در جشنواره امسال تعداد رشتهها محدود باشد و در عوض به دلیل جهانی بودن این جشنواره به بخش بین الملل اهمیت بیشتری داده شود .البته نبودن بخشهای دیگر، موضوع مهمی است و ما سعی میکنیم در دوره پنجم جشنواره با در اختیار داشتن بودجه و امکانات بیشتر، رشتههای بیشتری را در جشنواره بگنجانیم.
صادقی موضوعات جشنواره امسال هنر مقاومت را در ارتباط با مسائل منطقه ، داعش ، طالبان و جریانات تکفیری اخیر اعلام و اظهار کرد: نقاشان ، تصویرسازان ،کارتونیستها و گرافیستهای بسیاری در جهان آثار فاخر و جدی را با موضوع داعش خلق کردهاند و ما سعی داریم برخلاف دورههای گذشته، در چهارمین دوره جشنواره که در موسسه فرهنگی هنری صبا برگزار خواهد شد به صورت جدیتر آثار را انتخاب کرده و به نمایش در آوریم و باید اذعان کرد که آثار جشنواره هنر مقاومت در سه دوره برگزاری آن برای انجمن هنرهای تجسمی انقلاب و دفاع مقدس گنجینه ای ارزشمند به وجود آورده است به طوری که از مجموعه این آثار و آثار حوزه هنری می توان موزه کوچکی را تاسیس کرد.
او در پاسخ به پرسش خبرنگاری که درباره پرداختن به مدافعان حرم در این جشنواره پرسیده بود ، گفت: مادر حوزه فرهنگ و هنر مدافعان حرم هستیم و تلاش داریم از طریق هنر رشادتهای مدافعان حرم را به تصویر بکشیم.
محمد حبیبی دبیر اجرایی جشنواره در ادامه این نشست، گفت: در فراخوانی که اعلام شده آثار هنرمندان در ۴ رشته نقاشی، کارتون و کاریکاتور، هنرهای حجمی و پوستر به صورت اینترنتی در سایت resistart.ir دریافت میشود که این آثار در آذر و همزمان با هفته بسیج در موسسه فرهنگی هنری صبا به نمایش در میآید. همچنین برگزاری کارگاه آموزشی در ۱۶ استان کشور از برنامههای جنبی به شمار میرود .
وی افزود: غلامعلی طاهری دبیر بخش نقاشی، مصطفی گودرزی دبیر بخش پوستر، مسعود شجاعی طباطبایی دبیر بخش کارتون و کاریکاتور و طاهر شیخالحکمایی دبیر بخش هنرهای حجمی هستند.
سید مسعود شجاعی طباطبائی دبیر بخش کارتون و کاریکاتور جشنواره با اشاره به برگزار نشدن جشنواره مقاومت در سال گذشته به تداوم فعالیتهای انجمن هنرهای تجسمی انقلاب و دفاع مقدس در زمینه کاریکاتور و پوستر پرداخت و گفت: سالگذشته، مسابقات هنری را در عرصه کاریکاتور و پوستر با محورهای داعش، غزه و آیلان کردی برگزار کردیم؛ حتی در فراخوان کارتون و تصویرگری «آیلان کردی»، جایزهای تعیین نشد با این حال هنرمندان ۴۲ کشور آثار خود را به دبیرخانه ارسال کردند.
همچنین بخش دیگری از فعالیتها درباره شهادت شیخ نمر بود که در حوزه پوستر، گرافیستها کارهای خوبی داشتند.انجمن هنرهای تجسمی انقلاب و دفاع مقدس کارهای بزرگی را در حوزه انیمیشن انجام داده است و انجمن عکس انقلاب و دفاع مقدس نیز فعالیتهایی داشته که چند کتاب نفیس را چاپ کردند که مجموعه آخر مربوط به عکسهای دفاع مقدس علی فریدونی است و در مجموعه بعدی به آثار سعید صادقی میپردازد.
در این نشست همچنین از پوستر این دوره از جشنواره که طراحی آن برعهده مصطفی گودرزی بود رونمایی شد.
اطلاعات/جهانگیری: استفاده از کالای داخلی باید حس افتخار را در مردم برانگیزد
معاون اول رئیسجمهوری با بیان اینکه شاهبیت اصلی اقتصاد مقاومتی، اقتصاد دانشبنیان است، گفت: پنج رویکرد اصلی اقتصاد مقاومتی، درونزایی، بروننگری، دانشبنیان بودن، مردمی بودن و عدالتمحور بودن است.
به گزارش ایسنا،دکتر اسحاق جهانگیری در مراسم افتتاحیه چهارمین نمایشگاه تجهیزات و مواد آزمایشگاهی ساخت ایران با بیان اینکه در جهتگیری اقتصادی ما باید دانش و فناوری حرف اصلی را بزند، اظهار داشت: اینکه میگوییم اقتصاد باید از اتکا به نفس خارج شود نیازمند آن است که حتما به پایهای دیگر متکی باشد و در شرایط فعلی اقتصاد ما باید به فکر و اندیشه جوانان تحصیلکرده اتکا کند.
وی با اشاره به حضور حجم عظیم نیروی انسانی متفکر و تحصیلکرده جوان در کشورمان گفت: این حجم از نیروی انسانی جوان میتواند خلاق اقتصاد دانشبنیان به معنای واقعی باشد پس باید رویکردهای دقیقی برای دستیابی به اقتصاد دانشبنیان اتخاذ کرد
معاون اول رئیسجمهوری با اشاره به برگزاری جلسهای به عنوان نفت دانشبنیان گفت: با دانشگاههای معتبر کشور قراردادهایی بسته شده و بیش از ۱۰۰۰ میلیارد تومان قرار است در اختیار دانشگاهها قرار بگیرد تا دانش موردنیاز تولید شده و نفت متکی به دانش داخلی شود، چراکه نفت از منابع غنی کشور ما است و برنامه ما این است که بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری در صنعت نفت انجام دهیم.
وی با تاکید بر اینکه در تمامی رشتههای صنعتی نیازمند فناوری جدید هستیم، تصریح کرد: اقتصاد دانشبنیان به این معناست که صنعت، کشاورزی و نفت ما دانشبنیان باشد و اداره کشور نیز براساس دانش مدیریت شود که زیرساخت اصلی این اتفاق دانشگاههاست و در این راستا دانشگاهها باید خود را مجهز کنند تا به دیگران سرویس دهند.
معاون اول رئیسجمهوری با بیان اینکه ما باید به تولیدات داخلی ایران افتخار کنیم و شرایطی ایجاد کنیم تا هر ایرانی برای استفاده از محصول داخلی احساس افتخار کند، افزود: متاسفانه نتوانستیم این فرهنگ را در ایران به وجود آوریم که مصرف تولید ایرانی باید یک فرهنگ شود .
جهانگیری تاکید کرد: موضوع مصرف کالای تولید داخلی باید تبدیل به فرهنگ عمومی شود و در این راستا همه رسانهها و شخصیتهای بانفوذ در جامعه وظیفه دارند.
وی با اشاره به ضرورت تقویت تولیدات داخلی در کشور گفت: باید نظام تعرفهای مناسب حمایت از تولید داخل داشته باشیم، با قاچاق مبارزه کنیم و در بخش دولت نیز نظارت شود تا دستگاههای دولتی هیچ کالایی که در داخل تولید میشود را از خارج خریداری نکنند.
معاون اول رئیسجمهوری با اشاره به رشد نمایشگاه تجهیزات مواد آزمایشگاهی ساخت ایران در طول چهار دورهای که برگزار شده است، گفت: این نمایشگاه از ۱۰۰۰ محصول به ۱۰ هزار محصول رسیده که جزو افتخارات مهم کشورمان است.
وی با بیان اینکه توسعه علم زیربنای همه توسعهها در کشور است، افزود: توسعهای میتواند پایدار باشد که متکی به علم و فناوری باشد و با توجه به سابقه تاریخی ایران در تولید علم و فناوری در دنیا نیاز است که به جایگاه قدیمیمان برگردیم و در این راستا باید به نخبگان توجه کرده و دانشگاهها را محترم بشماریم .
*۱۲۰آزمایشگاه مرکزی پیشرفته
دکتر محمد فرهادی، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری هم در این مراسم از راهاندازی ۱۲۰ آزمایشگاه مرکزی پیشرفته در کشور خبر داد و گفت: این نمایشگاه سال به سال در مسیر رشد و شکوفایی گام برمیدارد، به گونهای که در سال جاری ۱۰ هزار نمونه تجهیزات آزمایشگاهی ساخت داخل به آن عرضه شده است.
وی با اشاره به حمایتهای دولت از فعالیت های پژوهشی گفت: از سال قبل، دولت اعتبارات متمرکزی برای ساخت تجهیزات علمی و آزمایشگاهی در نظر گرفته که در قالب پیشنهاد به مجلس ارائه شده و مورد تصویب اعضای مجلس شورای اسلامی قرار گرفته است.
فرهادی ادامه داد: این آزمایشگاهها در پی چندین سال ایجاد شدهاند و نیاز به مواد مصرفی و ابزار و تجهیزات پیشرفته دارند که نیازهای آنها از طریق شرکت های داخلی قابل تامین است.
*برنامههای حمایتی معاونت علمی
دکتر سورنا ستاری، معاون علمی و فناوری رئیس جمهوری هم با تاکید بر این که در حال حاضر شرکت ها وارد فاز تولید صنعتی و صادرات محصولات خود شدهاند، گفت: به منظور زمینهسازی برای صادرات این محصولات طرحهایی چون کریدور صادرات در معاونت علمی اجرایی میشود.
وی با اشاره به رتبهبندی تجهیزات آزمایشگاهی یادآور شد: با برنامهریزیهای صورت گرفته در حال حاضر از تجهیزات و مواد آزمایشگاهی سطح چهار حمایت نمیکنیم.
ستاری شرکت های دانش بنیان را پایه اقتصاد دانش بنیان و مقاومتی توصیف کرد و ادامه داد: ایران دارای نیروی انسانی تحصیل کرده زیادی است، به گونهای که در این حوزه در رتبههای پنجم و ششم جهانی قرار دارد.
رئیس بنیاد ملی نخبگان با تاکید بر این که نیروهای جوان تحصیلکرده جزو سرمایههای کشور تلقی میشوند، گفت: در صورتی که بتوانیم فرهنگ کارآفرینی و اشتغال را در کشور نهادینه کنیم، مشاهده خواهیم کرد که نیروهای انسانی تحصیلکرده وارد حوزههای کارآفرینی و تولید ارزش افزوده میشوند.
ستاری ادامه داد: جوانان این کشور به منظور ایجاد اشتغال وارد دانشگاهها میشوند و دولت نیز باید با ایجاد اکوسیستم کارآفرینی نیروهای تحصیلکرده را به سمت این حوزه هدایت کند.
معاون علمی و فناوری رئیس جمهوری با تاکید بر این که دانشگاهها نیرو تربیت نمیکنند که کارمند دولت شوند، خاطرنشان کرد: دانشگاهها نیرو تربیت میکنند تا فارغالتحصیلان برای خود و کشور ارزش افزوده ایجاد کنند.
دکتر محمود شیخ زینالدین، معاون نوآوری و تجاریسازی فناوری معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری هم در ادامه مراسم از فروش ۱۰۰ میلیارد تومانی تجهیزات در دوره سوم نمایشگاه تجهیزات ساخت داخل خبر داد و گفت: در این دوره از نمایشگاه ۱۰ هزار محصول عرضه شد که ۹ هزار محصول آن قابلیت فروش در دوره چهارم نمایشگاه را دارد.
وی اضافه کرد: با توجه به رشد کیفی برگزاری این نمایشگاهها زمینه برای رتبهبندی تجهیزات آزمایشگاهی فراهم شد؛ به گونهای که تا کنون محصولات عرضه شده در چهار دسته رتبهبندی شدند.
رئیس چهارمین دوره از نمایشگاه تجهیزات آزمایشگاهی ساخت ایران با تاکید بر این که در سال جاری موضوع رتبهبندی شرکت های سازنده تجهیزات را در دستور کار داریم، یادآور شد: در این راستا سعی میشود تا مشاورههای لازم در حوزههای طراحی و بازاریابی به شرکتهای نیازمند ارائه شود.
نمایشگاه تجهیزات مواد آزمایشگاه ساخت داخل با هدف توسعه فناوری و صادرات از پنجم تا هشتم اردیبهشت ماه در نمایشگاه بینالمللی تهران فعالیت دارد.
ایران/تورج شعبانخانی، آهنگساز و خواننده پیشکسوت در گفتوگو با «ایران»: نباید موسیقی فرنگی را وارد موسیقی ایرانی کرد/ نسل امروز ما باید بداند که در 10 هزار سال گذشته هم موسیقی داشتهایم
ندا سیجانی
در جامعه آن روزهای ایران که هنوز سیطره موسیقی سنتی کم و بیش به چشم میخورد، معرفی ژانر دیگری از موسیقی که «پاپ» نام داشت، کاری بود کارستان و به غایت دشوار. در واقع تا سالهای سال، موسیقی تنها در انحصار خوانندگان سنتی بود و مردم چشم و گوششان تنها به صدای «تار» و نوای «نی» اخت گرفته بود. اما با گذر زمان و فراگیری موسیقی پاپ در فضای موسیقی جهان از یک طرف و پخش این نوع موسیقیها از رادیو و تلویزیون از طرف دیگر، تعدادی از هنرمندان و علاقهمندان موسیقی، متأثر از موسیقی غربی قرار گرفتند و آن را الگوی خود قرار دادند و تصمیم گرفتند بخت خود را در این راه بیازمایند؛ انتخاب و تقلیدی که البته از سوی پیشگامان موسیقی پاپ ایران، براساس اصول درست و صحیح صورت گرفت. این روند در سالهای نخستین بعد از پیروزی انقلاب هم ادامه داشت تا اینکه حدود دو دهه بعد از پیروزی انقلاب، موسیقی پاپ بخوبی توانست جای پای خود را در موسیقی ایران محکم کند و طرفدارانی پروپاقرص برای خود بیابد. اما موسیقیای که امروزه به عنوان پاپ به گوش ما میرسد، تفاوتهای بسیاری با موسیقی پاپ دیروز دارد. تفاوتی که مهمترینش خالی شدن این سبک از موسیقی از محتوا و ارائه هر چیزی به نام موسیقی پاپ است. تورج شعبانخانی از آهنگسازان و خوانندگان صاحب سبک در موسیقی پاپ است که شهرت و محبوبیت بسیاری برای موسیقی پاپ ایران کسب کرد. او سالهای سال بر این اندیشه بوده است که به جوانهای این عرصه اصول درست موسیقی را بیاموزد و تا به امروز هم در کارش موفق بوده است. با او درباره نابسامانی موسیقی پاپ و خوانندگانی که این مسیر را انتخاب کردهاند، گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
موسیقی فیلم «آدمک» اولین کار جدی و از آثار شاخص شما بود که در دوران خود بسیار سر و صدا کرد. در ابتدا مختصری از ساخت این موسیقی و اینکه چگونه وارد این عرصه شدید، بفرمایید؟
من از 17 سالگی موسیقی را به صورت حرفهای آغاز کردم و با همان سن کم خیلی زود به مرحلهای که باید رسیدم؛ به طوری که توانستم در مدت یک سال و نیم با اعضای گروهی که سرپرستی آن را برعهده داشتم، به اجرای برنامه بپردازیم. در یکی از این برنامهها با آقای خسرو هریتاش از کارگردانان خوب سینما آشنا شدم و این اتفاق آغاز همکاری من و ایشان بود. آقای هریتاش اصرار داشتند در فیلم «آدمک» که ملودی آن برای یک صدای متفاوت ساخته شده بود، بخوانم اما من چون سرباز بودم، پیشنهاد کردم یکی از دوستانم به نام فریدون فروغی که نوازنده جاز بود و صدای خاصی داشت، خوانندگی آن را به عهده بگیرد که مورد موافقت هم قرار گرفت و البته این کار هم جزو اولین کارهای فریدون محسوب میشد.
دوران سربازیام در ساری و در سپاه ترویج آبادانی بودم اما چون در مازندران هم کارهای فرهنگی بسیار رواج داشت، در آنجا به تدریس و آموزش مشغول شدم و در همان جا دوران سربازیام را گذراندم. زمانی که به تهران آمدم، با آنکه 21 سال بیشتر نداشتم، توانستم به مانند یک آدم حرفهای وارد بازار کار موسیقی شوم.
قطعاتی چون «لانه مور» و «یک شب مهتاب» با صدای سیمین غانم و پری زنگنه از آثار آن دوران است. اما با ساخت قطعه «آدمک» توانستم کاری متفاوت از نظر ملودی و نوع خواندن نسبت به جنس کارهای آن زمان خلق کنم. البته ناگفته نماند در این زمینه گوش کردن به تکنیک و آثار فرنگی نیز بسیار تأثیرگذار بود در صورتی که متأسفانه موزیسینها و خوانندههای نسل امروز به اشتباه و از روی عدم آگاهی روی ملودیهایی که بهتر است اشعار انگلیسی جای بگیرد، کلام فارسی میگذارند و به خورد مردم میدهند یا تحریرهای راک و بلوز میخوانند. این سبکها تکنیکهای خوبی دارند اما جوانهای ما باید بدانند ما دارای ریشه هستیم و سبکهایی چون بلوز و راک از شاخ و برگهای موسیقی ما توانستهاند در دنیا ملودی بسازند و خود را معرفی کنند. ما هم آن دوران در موسیقی نوگرایی به وجود آوردیم اما نوگرایی که از ریشههای موسیقیمان سرچشمه گرفته است ما از تکنیکهای خارجی استفاده کردیم نه از تحریر و ملودیهایشان.
اما با برگزیده شدن گروه موسیقی «چارتار» در جشنواره موسیقی فجر پی به این نکته بردم که نیاز جامعه و مخاطبان ما، موسیقی ایرانی است یا زمانی که قطعه دشتی «هنوزم چشمای تو مثل شبهای پرستاره» که با صدای هنرمندان بسیاری خوانده شده است را ساختم، متوجه شدم استقبال از این گونه آثار هنوز هم در جامعه وجود دارد. بنابراین باز هم تأکید دارم نباید موسیقی فرنگی را وارد موسیقی ایرانی کرد بلکه بهتر است ریشههای موسیقی ایرانی با تلفیقی از تکنیک فرنگی به کار برده شود به طوری که شنونده رادیو و تلویزیون مسموم نشود.
در دوران شما هنرمندان مطرح بسیاری فعالیت داشتند که اغلب آنان براساس الگو و تجربه دیگران در موسیقی پاپ فعالیت میکردند اما آیا قبول دارید امروزه موسیقی پاپ دچار نابسامانی شده است؟
بله. این اتفاق تنها به این علت است که از موسیقی فرنگی تقلید میکنند.
خب هنرمندانی چون شما یا آقای فریدون شهبازیان به عنوان پیشکسوتان موسیقی پاپ تدبیری برای این نابسامانی ندارید؟
بله حتماً. البته اگر قدرت یا نفوذی داشتم زیرا آثار فعلی کاملاً طعم و بوی موسیقی غربی با تلفیقی از شعر فارسی است.
یعنی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با موسیقیهایی با طعم و بوی غربی موافقت دارد؟
خیر. متأسفانه مشکل این وزارتخانه نداشتن کارشناس خوب است.
اما کارشناسانی که در دفتر موسیقی حضور دارند و به اشعار، ترانهها و ملودیهایی مجوز میدهند، اکثراً از تجربه موسیقایی برخوردارند. یعنی این افراد نگاهی به محتوای ترانه و موسیقی ندارند؟
موسیقی هنری است که نمیتوان مانع از آزادی آن بود. به طور مثال امروزه میبینیم هنرمندان زیرزمینی به فعالیت خود مشغولند و حتی به مرور زمان مجوز خود را از دفتر موسیقی میگیرند. البته من به شخصه مخالفتی با این مسأله ندارم و بهتر است کار خودشان را انجام بدهند اگر این دوستان به جایی رسیدند، که کمتر اتفاق میافتد، حتماً استحقاق آن را داشتهاند. حرف من این است مسئولان موسیقی باید به این نکته توجه داشته باشند هنرمندانی که در زمینه موسیقی پاپ فعالیت میکنند، نباید ریشه موسیقی ایرانی را فراموش کنند و نگاهشان تنها به موسیقی غربی باشد به این علت که ما برای این موسیقی زحمت کشیدهایم و از روی ناآگاهی و بی تجربگی موسیقی پاپ راهاندازی نکردهایم. مسئولان دولتی نباید فعالیت هنرمندانی چون ما را نادیده بگیرند؛ اگر کسی بتواند برای موسیقی پاپ کاری انجام بدهد، امثال هنرمندانی چون من، شهبازیان و... هستیم.
در واقع عقیده شما این است که مسئولان موسیقی تنها به خوراک موسیقایی جامعه و نسل امروز توجه دارند و مجوز میدهند؟
خیر. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تا آنجا که بتواند، سعی کرده جلوی این اتفاقات بایستد اما بعضی مواقع دیگر اوضاع از دست همه خارج است و کاری نمیشود کرد. بنابراین میبینیم جامعه آرام آرام به این سمت کشیده میشود. اما تأکید میکنم اگر گروه «چارتار» حائز مقام نمیشد، هیچگاه این خوشبینی را نداشتم.
یعنی هنرمندان موسیقی پاپ امروز دچار گمراهی شدهاند؟
هنرمندان امروز ما نه اینکه گمراه شده باشند بلکه اگر مسیر درست را بدانند، امکان ندارد آن را ادامه بدهند در واقع متأسفانه چون در این راه تشویق شدند و مورد استقبال قرار گرفتند، ادامه مسیر دادند؛ اما اگر من در جایگاه این افراد قرار بگیرم، سعی میکنم بیشتر به ریشههای موسیقی ایرانی توجه داشته باشم تا موسیقی سیاهپوستان.
امثال این هنرمندان که به آن اشاره کردید، آیا تا به امروز برای آموزش یا بهره بردن از تجارب، از شما درخواست راهنمایی داشتهاند؟
بله. هنرمندان بسیاری چون فریدون آسرایی، مانی رهنما، نیما مسیحا و... با من همکاری داشتهاند اما یک دست صدا ندارد و به تنهایی نمیتوانم به کمک موسیقی پاپ بروم بلکه این اتفاقات باید در خود جامعه حل شود و جا بیفتد. نسل امروز ما باید بدانند که 10 هزار سال گذشته هم موسیقی داشتهایم و موسیقی ما از قدمت بالایی برخوردار است. این سبک موسیقیها یا موسیقیهای بلوز برای سیاهپوستان جذابیت دارد البته برای ما هم زیبا است اما به این شرط که تحت تأثیر آن قرار نگیریم و از آن عبور کنیم نه اینکه کاملاً معیار کار را آن قرار بدهیم. بهطور مثال روی یک موسیقی بلوز شعر حافظ قرار بگیرد. ناگفته نماند خود من هم این کار را انجام دادهام اما تلفیقی زیبا و بجا. به طور مثال سال 53 قطعه «گوهر یکدانه» که جزو کارهای اولیه من بود، با شعری از حافظ را در دو پارت آهنگسازی کردم. این کار با موسیقی پاپ آغاز میشود و با موسیقی سنتی و آواز به اتمام میرسد اتفاقاً بسیار مورد استقبال قرار گرفت. هنرمندان امروز ما نیز باید به دنبال کارهایی بروند که مانا باشد نه اینکه در کوچه بازارهای میسیسیپی اتفاق افتاده است.
شاید مخاطبان موسیقی چندان آگاهی ندارند که این موسیقی تقلیدی از به طور مثال سیاهپوستان است؟
خیر. مخاطبان آگاه؛ موسیقی خوب و بد را به درستی تشخیص میدهند حتی در بسیاری از مواقع این نوع تحریرها را دوست ندارند. اگر مردم میگویند آقای شجریان یا قربانی، به این دلیل است که این هنرمندان تحریر صدا را بخوبی میشناسند. در موسیقی پاپ نیز به همین صورت است. خوانندگان بسیار توانایی هستند که به شهرت رسیدهاند و امروزه طرفداران بسیاری دارند علت این محبوبیت هم آموزش موسیقی زیر نظر اساتید بوده است.
اما خوانندگان موسیقی پاپ دهه 70 که از شاگردان استادان موسیقی نیز هستند، به مرور زمان کمرنگ شدند؟
این اتفاق به این علت است که در هر دوره اگر هنرمند فعالیت نداشته باشد، کم کم کنار گذاشته میشود اما اگر خوانندهای حرفهای باشد و تمام زندگیاش را وقف موسیقی کند، حتماً موفق خواهد بود. البته این هنرمندان عزیز باید به این نکته توجه داشته باشند در هنر خود نوآوری به وجود آورند که متأسفانه این هنرمندان جوان مسیر خود را ادامه میدهند و به بیراهگی میروند. دلیل اصلی این اتفاق هم قطع به یقین فعالیت نداشتن هنرمندانی چون ما است آن هم به این دلیل است که وقتی زندگی یک هنرمند تأمین نباشد و به اصطلاح گنجشک روزی روزگارش را بگذراند، مجبور است هیچ فعالیتی نداشته باشد و به عاقبت کار هم نمی اندیشد.
چرا بعد از انقلاب کمکار شدید؟
کمکار نشدهام در حال حاضر به دلیل محدودیتها از بسیاری از کارهایم چشمپوشی کردم و در چارچوبی فعالیت میکنم که در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دچار مشکل نشوم. البته بعد از انقلاب حدوداً 60 قطعه موسیقی ساختم اما بدون آنکه صدای آن را دربیاورم، بسیاری از خوانندگان روی آثارم خواندند؛ شاید هم یکی از دلایل آن بیتوجهی تهیهکنندگان باشد. امروزه دیگر تهیهکنندهای برای خواننده هزینه نمیکند تنها آلبوم را میگیرند و پخش میکنند و خواننده مجبور است از جیب خود هزینه کند.
شما هم به دلیل این بیحمایتیها دیگر به دنبال خوانندگی نرفتید و ترجیح دادید آثارتان بدون نام و نشانی به خوانندهها سپرده شود!
من برای دل خودم میخوانم و تمام زندگی من مردم هستند. همین مردم هستند که به من ارج میدهند و من امروز تورج شعبانخانی هستم. اگر مردم نباشند، تورج هم نیست.
بعد از انقلاب مردم چقدر شما را میشناسند؟
خیلی کم؛ شاید به این دلیل که سعی نکردم خیلی خودم را معرفی کنم. پیش از انقلاب تنها با نام تورج فعالیت میکردم. پدر و مادرم تأکید داشتند نام فامیلیام را هم معرفی کنم اما من میگفتم دوست ندارم مردم من را بشناسند تا برای یک سیگار خریدن از سر کوچه مجبور شوم لباس مبدل بپوشم. در واقع با همین نگاه وارد عرصه موسیقی شدم. بعد از انقلاب هم چون موسیقی پاپ وجود نداشت، حدوداً 17 سال فعالیت نداشتم.
اوضاع زندگی به چه صورت میگذشت؟
به سختی تمام وسایل زندگیام، خانه، ماشین حتی وسایل لوکس و شیکی را که از نوجوانی به آن علاقهمند بودم و جمعآوری میکردم، به اجبار فروختم.
حمایتی از شما نشد؟
خیر. چون دوران جنگ بود ما به احترام شهدا موسیقی پاپ را متوقف کردیم.
کار مناسبتی هم برای جنگ نساختید؟
من موسیقی مناسبتی کار نمیکنم ممکن است کار حماسی که پول خوبی هم دارد قبول کنم اما کسی که برای جنگ موسیقی میسازد، باید برای جنگ بسازد نه من که فعالیتم موسیقی پاپ بود. البته آرزوهای بسیاری داشتم که اتفاق نیفتاد.
چه آرزویی؟
آموزش موسیقی به جوانان. مردم ایران بسیار هنرمند و با استعداد هستند و در هر گوشه دنیا هنرشان معرفی شده است. من به بیشتر آرزوهایم نرسیدم اما مطمئنم آینده بهتر از این خواهد بود چون فکرهای نویی در ذهنم دارم.
درخصوص این ایده و فعالیتتان کمکی هم از خانه موسیقی گرفتهاید؟
خیر. من عضو خانه موسیقی هستم منتهی هیچ حقوقی دریافت نمیکنم و به صورت آزاد فعالیت میکنم.
آیا خانه موسیقی توانسته به عنوان یک مرکز اصلی از هنرمندان حمایت کند؟
خیر. من هیچ رضایتی از خانه موسیقی ندارم و به نظر من سیاستگذاریهای این خانه باید تغییر کند. یک تعداد اسامی در این خانه عضو هستند که شناخته شده نیستند و تنها با دو- سه ماه آموزش به این خانه راه پیدا کردهاند. در صورتی که خانه موسیقی باید دوغ را از دوشاب تشخیص بدهد. بنده با رزومه 300 اثر موسیقی فیلم و تئاتر با کسی که یک مدت کوتاه آموزش موسیقی داشته است، در یک ردیف قرار نمیگیرم!! خواهش من این است که مسئولان خانه موسیقی امثال ما هنرمندان را ناامید نکنند.
باز هم برگردیم به موسیقی پاپ؛ تعریف شما از موسیقی پاپ چیست؟
موسیقی پاپ (پاپیولار) یعنی موسیقی روز، موسیقیای که کلمات در آن تازگی دارند و نوآوری به وجود آمده است. خاطرم است زمانی که با خواننده توانایی چون مازیار کار میکردم، هر فصل او را یک آدم متفاوت و تقلیدی از یک هنرمند میدیدم. به او گفتم خواننده باید به سبک خود بخواند و فعالیت کند تا اینکه این اتفاق افتاد و او با یک صدای متفاوت معرفی شد.
نوگرایی که امروزه در هنرمندان وجود دارد، صحیح است یا غلط؟
تقلید صد درصد اشتباه. گرایش موسیقی دیگران باید با یک طعم و رنگ دیگر باشد نه مانند همان افراد.
آیا موسیقی پاپ بیان موضوع اجتماع با ناله و اندوه است؟
خیر. اما متأسفانه برای آنکه کار بیشتر گل کند و در دل مخاطب بنشیند، این گونه میخوانند. موسیقی پاپ یک موسیقی مفرح و شاد است، ناله ندارد چون به اندازه کافی در موسیقی سنتی ناله وجود دارد پس بهتر است نگاه تازهتری به موسیقی پاپ وجود داشته باشد.
امروزه به گونهای شده است که بازیگر، ورزشکار یا اشخاصی که پول بسیاری دارند، وارد عرصه موسیقی میشوند، آلبوم منتشر میکنند یا کنسرتی برگزار میکنند و با آنکه عدهای از افراد در این راه موفق نیستند، اما ترجیح میدهند این کار را تجربه کنند؟
بله. هنر خوانندگی کار جذابی است و مورد توجه قرار میگیرد اما همه این دوستانی که هنر خوانندگی را انتخاب میکنند، موفق نیستند بلکه این دوستان غربال میشوند و تنها دو یا سه نفرشان انتخاب میشوند و مابقی حذف میشوند و تنها یک هزینه اضافی است.
به طور مثال زمانی که میخواستم با خوانندهای کار کنم، تأکید داشتم اول باید صدای آن خواننده را بشنوم بعد کار شروع شود البته در این زمینه خواننده را کمک میکردم و با دو سه جلسه تمرین وقتی صدای او به اصطلاح پختهتر شد، ملودی میساختم. اگر آن خواننده استحقاق آن را داشت موفق میشود و به جایی که باید میرسد مگر اینکه خودش توانایی این کار را نداشته باشد. هفت نفر از خوانندگان بنام موسیقی چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب از همان ابتدای کار با من همکاری داشتند و در واقع آنها را وارد موسیقی کردم. هرچند تعدادی از این خوانندهها که در آن سوی آب فعالیت میکنند، معرفت نداشتند و هیچ دلجویی از من نکردند.
برای شما تفاوت دارد به چه خوانندهای موسیقی آموزش بدهید؟
اگر فردی به من مراجعه کند و آموزش ندیده باشد، مجبورم با او همکاری کنم و به او آموزش بدهم. حتی اگر آن کار موفق نشود.
اما امضای شما پای آن کار خورده است؟
بله. کارهای بسیاری اسم من پای آن بوده است و رضایتی از آن نداشتم ولی به خاطر حفظ زندگیام مجبور بودم قبول کنم و سکوت کنم. در واقع هم باید دنیا را داشته باشم هم آخرت را! البته سعی میکنم این کار کمتر اتفاق بیفتد. امروزه اوضاع به گونهای شده است که پسرم از موسیقی دلزده شده و به من میگوید چرا مهندسی را ادامه ندادی!!
تهیهکنندگان موسیقی دراین باره چقدر مؤثر هستند؟
برنامهگذاران موسیقی مانند عقاب بالای سر یک تعداد افراد نشستهاند و مطمئنم هیچ گاه نمیگذارند من نوعی کنسرت برگزار کنم.
باز هم تأکید میکنم برای دلم به موسیقی روی آوردم و برای مردم میخوانم و آهنگ میسازم. رشته تحصیلی من مهندسی است و به خاطر علاقهام به هنر موسیقی توانستم به کمک زندهیاد مرتضی حنانه در این کار موفق شوم. زندهیاد حنانه اصول درست موسیقی را به من آموخت اما امروزه نه جوانان به دنبال هارمونیهای موسیقی میروند و نه امثال هنرمندان دلسوزی چون مرتضی حنانه دیگر وجود دارد.
این اتفاقات تنها در موسیقی پاپ وجود دارد یا اینکه موسیقی رپ، راک و... هم به همین صورت است؟
در موسیقی رپ و راک هم تقلید وجود دارد اما در این نوع موسیقیها هم هنرمندان خوب انتخاب میشوند. اتفاقاً بسیار کار خوبی است که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به این نوع موسیقیها مجوز میدهد.
سیاستگذاران هم در بالا بردن این نوع موسیقیها نقش دارند؟
خیر. این موسیقیها تنها مخاطبان بسیاری دارند اتفاقاً کسانی که این موسیقی را آزاد کردهاند و مجوز میدهند، افراد با فکر و شعوری هستند برای اینکه اگر بخواهند این کارها را منع کنند، اوضاع بدتر خواهد شد مانند موسیقی زیرزمینی که به صورت پنهانی فعالیت میکنند. البته هنرمندان ما باید با یکدیگر رفاقت داشته باشند نه رقابت اگر هم رقابتی هست، سالم و سازنده باشد.
یعنی معتقدید اتفاق خوبیاست که محبوبیت موسیقی در دستان هنرمندان موسیقی پاپ افتاده است؟
بله. باید هم این اتفاق بیفتد جامعه این نوع موسیقی را میپسندد و بهتر است تجربه کند. البته ناگفته نماند موسیقی سنتی و اصیل ما هم جایگاه خود را دارد و هیچ گاه فراموش نخواهد شد.
آیا ممنوع الفعالیت شدن اتفاق خوبی برای یک هنرمند است؟
خیر به عقیده من، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید پای این هنرمندان بایستد.
خود من به شخصه در دورهای خودم را از نگاه مردم پنهان کردم و کسی هم سراغی از من نگرفت اما زمانی که به میان مردم آمدم، متوجه شدم مردم بسیار بامحبت هستند و دوست دارند هنرمند مورد علاقهشان فعالیت کند.
تلویزیون در معرفی یک هنرمند چقدر میتواند اثرگذار باشد؟
قطعاً تأثیر بسیاری خواهد داشت. رسانه ملی میتواند در حمایت و معرفی یک هنرمند مؤثر باشد.
در حال حاضر چه فعالیتی دارید؟
امروزه فقط سفارش ترانه میگیرم و روی آن موسیقی میسازم البته سعی میکنم ترانههایی باشد که در ذهن مردم جرقه ایجاد کند. به هرحال خواننده سرمایهاش را هزینه میکند باید او را تشویق کرد و کار درست را برای او انجام داد. البته یک تعداد از دوستان چندان دلسوز نیستند.
تصمیم ندارید کنسرتی برگزار کنید؟
بله حتماً در این فکر هستم و میخواهم تعدادی از رپرتوارهایی که از گذشته باقی مانده است به قول معروف زیر خاکی هستند و در سالهای گذشته ساخته شده را اجرا کنم.
موسیقی فیلم چطور؟
چون چند سالی در این کار وقفه ایجاد کردم در حال حاضر پیشنهاد خوبی ندارم.
البته کارهای خوب زیاد شنیدهام مانند موسیقی فیلم «شهرزاد» که بسیار زیبا و بجا بود و این یعنی انرژی مثبت از یک موسیقی.
چشمانداز شما از موسیقی پاپ چیست؟
ناامید نیستم!! فکر میکنم موسیقی پاپ آینده خوبی خواهد داشت البته با زحمتهای بسیار آقای مرادخانی معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قطعاً شاهد اتفاقات خوبی خواهیم بود.
ایران/با محوریت کمیسیون هنر و معماری شورای عالی انقلاب فرهنگی
سند سینما امسال تدوین میشود
دومین جلسه کمیسیون هنر و معماری شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال جدید با موضوع سند سینما و بررسی هنرهای سنتی شنبه چهارم اردیبهشت ماه در موزه ملی فرش ایران برگزار شد.
رئیس کمیسیون هنر و معماری شورای عالی انقلاب فرهنگی در این جلسه با اشاره به ضرورت و اهمیت تهیه و تدوین سند سینما گفت: تهیه و تدوین سند سینما نیز در دستور کار کمیسیون قرار گرفته و تلاش میشود با همفکری هنرمندان سینما و نمایندگان سازمان سینمایی کشور سندی تهیه شود که همه مسائل حوزه سینما مانند سینماگران، سیاستگذاران و نهادهای سینمایی، سرمایهگذاران و سیاستهای فرهنگی جمهوری اسلامی را در نظربگیرد و بتواند از ناهماهنگیها در زمینه سینما پیشگیری کند.
محمدحسین ایمانی خوشخو ادامه داد: چند سالی است که موضوع تدوین سند سینما مطرح است و در چند نهاد برای این منظور جلساتی برگزار شده است. تاکنون تلاشها و اقداماتی برای تهیه سند سینما در دوره قبلی سازمان سینمایی کشور انجام شده و در این دوره هم مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری جلساتی با سینماگران و مسئولان سینمایی برای تهیه سند سینما داشتند. در کمیسیون مشورتی شورای عالی انقلاب فرهنگی و کمیسیون هنر و معماری نیز برای تدوین سند پیشنویسهایی تهیه شد اما در نهایت در کمیسیون مشورتی شورای عالی انقلاب فرهنگی مقرر شد که کمیسیون هنر و معماری شورای عالی انقلاب فرهنگی مرجع نهایی و اصلی تدوین سند سینما باشد و با توجه به اعتمادی که مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان سینمایی کشور به کمیسیون دارند و شناخت مسئولان سینمایی از واقعیتهای سینما، کارگروهی با حضور نمایندگان کمیسیون هنر ومعماری، سازمان سینمایی و هنرمندان و صاحبنظران سینما تشکیل میشود تا این کارگروه با استفاده از نظرات مشورتی بیشتر هنرمندان و سینماگران تا چند ماه آینده پیشنویس سند سینما را تدوین کند و برای تهیه این پیشنویس از تجربیات قبلی و علی الخصوص پیشنهاد ارائه شده از سوی سازمان سینمایی و پیشنویسهایی که تاکنون تهیه شده است نیز استفاده میشود. رمضانعلی حیدری خلیلی، معاون توسعه فناوری و مطالعات سازمان سینمایی کشور و نماینده سازمان برای تدوین سند سینما در این جلسه گفت: در دوره گذشته سازمان سینمایی کارگروهی برای سازماندهی سینما تشکیل شد اما متنی که تهیه شد تک بعدی بود و کنار گذاشته شد.
حیدری خلیلی افزود: جلساتی با سینماگران در مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری برگزار شد تا سند جدیدی برای سینما تدوین شود، پیشنویسی هم تهیه شد که کم نقص است و به همه جنبههای سینما مانند تکالیف و حقوق سینما، فعالیتهای صنفی و... پرداخته شده و قرار بود نشست دیگری برای آن برگزار شود. اما در نهایت در کمیسیون مشورتی شورای عالی انقلاب فرهنگی مقرر شد که به مدیریت کمیسیون هنر و معماری شورای عالی انقلاب فرهنگی کارگروهی با حضور نمایندگان سازمان سینمایی کشور، سینماگران، نمایندگان صدا وسیما و حوزه هنری برای تدوین سند سینما تشکیل شود و مسئولیت تدوین سند به عهده کمیسیون هنر و معماری گذاشته شد. همچنین محمدحسین ایمانی خوشخو؛ رئیس کمیسیون هنر و معماری شورای عالی انقلاب فرهنگی در این جلسه با اشاره به اهمیت هنرهای اصیل گفت: هنرهای اصیل ما با رفتن هنرمندان فراموش میشوند و متأسفانه با توجه به اینکه تولیت و مسئولیت اصلی برای حمایت از هنرهای اصیل به روشنی مشخص نیست، آسیبهایی به این حوزه وارد میشود.
رئیس کمیسیون هنر و معماری شورای عالی انقلاب فرهنگی در ادامه گفت: با توجه به دغدغه هنرمندان و اهمیت مسائل هنرهای اصیل و سنتی کارگروه ویژهای با حضور نمایندگان سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، صاحبنظران و هنرمندان در کمیسیون هنر و معماری تشکیل خواهد شد تا چارچوبی برای سازماندهی هنرهای اصیل و سنتی مشخص شود و همچنین بتواند بسیاری از مسائل این حوزه و حمایتهای مورد نیاز هنرمندان را برطرف کند و اموری مانند طرح تکریم و کمک مستمری هنرمندان این عرصه نیز سامان پیدا کند.
ایران/در گفتوگوی «ایران» با نرگس آبیار کارگردان فیلم «نفس» مطرح شد
ظرفیت بالای آثار نویسندگان ایرانی
نرگس آبیار کارگردان فیلم «نفس» تأکید کرد، بسیاری از آثار ادبی نویسندگان ایرانی قابلیت تبدیل شدن به فیلم را دارند و از آنجا که ادبیات معاصر ایران فرمگراست، این فرم میتواند به سینما منتقل شود.
نرگس آبیار کارگردان سینما که این روزها با فیلم سینمایی «نفس» در بخش مسابقه «سینمای سعادت» در سی و چهارمین جشنواره جهانی فیلم فجر حضور دارد، با بیان این مطلب در گفتوگو با خبرنگار روزنامه ایران درباره نگارش فیلمنامه این فیلم سینمایی گفت: فیلمنامه «نفس» براساس رمانی به همین نام نوشته شده و در زمان نگارش داستان، قصد تبدیل آن را به فیلمنامه نداشتم.
وی ادامه داد: رمان «نفس» از زبان اول شخص روایت شده است که خواننده با زبان شیرین یک کودک 7 تا 9 ساله وارد داستان میشود و دنیای اطراف او را تجسم میکند. ضمن اینکه جنبههای ادبی و زبان فولکلوریک هم به باورپذیری داستان فیلم کمک میکند. به همین دلیل تبدیل شدن داستان «نفس» به فیلمنامه کار سختی بود. آبیار تأکید کرد: فیلم سینمایی «نفس» برخلاف رمان که زبان کودک وجه غالب آن است، تصاویر گویای زبان او هستند و در فیلمنامه نریشنها کوتاه شد. وی با اشاره به این مطلب که ادبیات معاصر ایران فرمگرا است گفت: فیلم «نفس» تجربه ارزندهای برای من بود تا از این به بعد هر فیلمنامهای را که خواستم بنویسم اول رمان را داشته باشم و بعد آن را به فیلم تبدیل کنم. ضمن اینکه بسیاری از آثار ادبی نویسندگان ایرانی قابلیت تبدیل شدن به سینما را دارند و از جاییکه ادبیات معاصر ایران فرمگراست، این فرم میتواند به سینما منتقل شود. این کارگردان که در جشنواره سی و چهارم فیلم فجر سیمرغ زرین بهترین فیلم از نگاه ملی را دریافت کرد در ادامه صحبتهای خود با اشاره به کار با بازیگران کودک گفت: تجربه کار با کودکان برای من جدید و دوست داشتنی بود و بازیگری مثل ساره نورموسوی را از میان کودکان بسیاری که از آنها تست بازی گرفتم انتخاب کردم.
وی بیان کرد: از دختران زیادی تست بازی گرفته شد که هر کدام از آنها در نوع خود بینظیر بودند اما بزرگترین مشکل آنها این بود که فقط نقشآفرینی میکردند و خودشان نبودند. آبیار افزود: برای من به عنوان کارگردان مهم بود که بازیگر نقش بهار در فیلم «نفس» خودش باشد و بازی نکند. مثلاً هنگامی که دیالوگ میگوید به طور طبیعی سرش را بخاراند، پایش را تکان دهد یا با گوشه لباسش بازی کند اما از میان کودکان ساره نورموسوی تنها بچهای بود که خودش بود و باورپذیر بازی کرد. این کارگردان سینما گفت: ساره به رغم شیطنت و بازیگوشی بسیاری که داشت، صبور و باهوش بود. او حتی در جاهایی خودش میزانسن پیشنهاد میداد و آمادگی این بازیگر کودک کمک کرد تا فیلمبرداری در زمان خود به پایان برسد.
جوان/رونمايي از فيلمي كه مردم عراق با آن گريه كردند
اكران «الشهيد» به ياد علامه صدر در جشنواره فجر
فيلم سينمايي «الشهيد» با موضوع زندگي علامه شهيد محمد باقر صدر، در جشنواره جهاني فيلم فجر رونمايي شد، تا اين فيلم اولين حضور بينالمللي خود را در ايران تجربه كند.
نویسنده : محمدصادق عابديني
سينماي عراق با دو فيلم سينمايي امسال به جشنواره جهاني فيلم فجر آمده است. حضور كشور عراق در يك فستيوال فيلم در حالي است كه اين كشور سالها به خاطر مشكلات ناشي از اشغالگري امريكا و جنگ با تروريسم داراي مشكلات عديدهاي است. اين مشكلات باعث شده عراق رشد فرهنگي نداشته باشد و حالا حضور سينماي عراق در رخدادي سينمايي ميتواند نويدبخش شكوفايي دوباره فرهنگ و هنر در اين كشور باشد.
«الشهيد» فيلمي كه با عشق ساخته شده است
يكي از فيلمهاي عراقي حاضر در جشنواره «الشهيد» به نويسندگي و كارگرداني عبدالعليم طاهر است. طاهر در اين فيلم به زندگي يكي از برجستهترين روحانيون انقلابي كشور عراق يعني آيتالله شهيد محمدباقر صدر پرداخته است. شهيد صدر داراي جايگاه ويژهاي در تاريخ مبارزات مردم عراق با استبداد صدام حسين است كه منجر به انتفاضه سال 1991 شد. اين در حالي است كه شهيد باقر صدر در سال 1980 (1359) توسط رژيم بعث عراق به شهادت رسيده بود، اما محبوبيت وي در ميان مردم عراق باعث شد تا راه وي در مبارزه با صدام حسين ادامه داشته باشد. با گذشت 35 سال از شهادت اين عالم شيعه يكي از دلدادگان به مكتب شهيد صدر به نام عبدالعليم طاهر فيلمي از زندگي اين شهيد را به تصوير كشيده است. اين كارگردان عراقي كه مدتها به دنبال جلب حمايت نهادهاي فرهنگي كشور عراق براي ساخت اين فيلم بوده است، بعد از آنكه از جلب حمايتها نااميد ميشود با كمك برادرش و فروش زمين شخصياش هزينه ساخت فيلم را تأمين ميكند. «الشهيد» تا به حال اكران رسمي نداشته و اولين حضور خارجي آن و به نوعي رونمايي رسمي از فيلم در جشنواره جهاني فيلم فجر صورت ميگيرد. طاهر درباره ساخت فيلم «الشهيد» ميگويد: كارگرداني نه حرفه من و نه تحصيلاتم در اين رابطه بوده است و نه حتي به صورت حرفهاي دورهاي را گذراندهام، تحصيلات من در رشته مهندسي است و هيچ ارتباطي با فيلمسازي نداشته است. من از آن جهت كه تحت تأثير ايدئولوژي شهيد صدر بودم و يك انقلابي بودم به سراغ اين ايده براي ساخت فيلمي در مورد شهيد صدر رفتم چون من خودم را يك انقلابي ميدانم نه يك كارگردان. سينماپرس در تحليل درباره اين فيلم مينويسد: فيلم الشهيد با روايتي خطي و ساده زندگي مجاهدانه و سرشار از ايمان و عمل مجتهد بزرگ جهان اسلام، شهيد محمد باقر صدر را روايت ميكند كه چگونه در دوران جوانياش با تسلطي منحصر به فرد به مسائل فقه و اصول و نيز علوم ديني ديگر، همه عالمان بزرگ ديني عراق را متعجب و مجذوب خود ميكند تا اجتهاد او را در سنين جواني به رسميت بشناسند. سپس شرح به قدرت رسيدن صدام در دوران حسن البكر را به سادگي نمايش ميدهد تا داستان همچنان حول محور شخصيت محمد باقر صدر بچرخد.
استقبال از فيلم «الشهيد»
عبدالعليم طاهر پيش از آنكه به ايران بيايد فيلمش را در چند اكران مردمي و محفلي در عراق به نمايش ميگذارد. استقبال مردم از اين فيلم آنقدر بوده است كه بسياري از تماشاگران فيلم در طول اكران آن گريه كردهاند. اين كارگردان نقل مي كند در يكي از اكرانهاي مردمي در سالني كه 200 صندلي داشته است، استقبال مردم آنقدر بوده است كه حدود 150 نفر هم به صورت ايستاده فيلم را نگاه كردند. اكران اين فيلم در جشنواره فجر نيز با استقبال خوبي روبهرو شده و براي حضار در جشنواره هم مضمون فيلم و هم حضور عراق به عنوان كشوري كه در سينما چندان سابقه و شهرتي ندارد، جالب توجه بوده است.
جريان مقاومت در سينماي مستقل عرب
حضور جريان سينماي مستقل عرب كه جنبههاي ضد استعماري در آنها به چشم ميخورد در سالهاي اخير تقويت شده است. دو سال پيش فيلم سينمايي «پادشاه شنها» ساخته نجدت انزور محصول سينماي سوريه در جشنواره فيلم مقاومت رونمايي شد. اين فيلم كه نگاه بي پردهاي به تاريخ شكلگيري پادشاهي سعودي را داشته است به دليل فشارهاي دولت سعودي بعد از اكران در ايران، امكان حضور در ديگر محافل سينمايي را پيدا نكرد. امسال نيز سينماي عراق با توليد فيلم «الشهيد» نگاه نويي به جريان مقاومت داشته است. به نظر ميرسد جشنواره جهاني فيلم فجر و جشنواره بينالمللي فيلم مقاومت ميتوانند با ضريب دادن به اينگونه فيلمها باعث شوند تا تكنمونههاي موفق سينماي عرب در حوزه مقاومت، به يك جريان مستقل فرهنگي و هنري تبديل شود. هم اكنون چند نهاد فرهنگي در كشورمان در حال مذاكره با عبدالعليم ظاهر هستند تا امكان اكران فيلم «الشهيد» در ايران مهيا شود.
جوان/چهارمين جشنواره هنر مقاومت رسماً آغاز به كار كرد
هنرمندان حوزه مقاومت مدافع فرهنگی حرم هستند
دبير جشنواره هنر مقاومت از هنرمندان حوزه مقاومت به عنوان مدافعان حرم حضرت زينب (س) نام برد كه در حوزه فرهنگي به دفاع از حرم ميپردازند.
نویسنده : محمدصادق عابديني
همزمان با سالروز شكست امريكا در صحراي طبس، نشست خبري چهارمين جشنواره جهاني هنر مقاومت برگزار شد. در ابتداي اين نشست حبيبالله صادقي، دبير كل چهارمين جشنواره جهاني هنر مقاومت ضمن تشريح وضعيت هنر مقاومت و بيان لزوم حضور هنر مقاومت در عرصه مبارزه با تروريسم گفت: امروزه جنگهاي تلخي در عراق، يمن، سوريه و افغانستان اتفاق افتاده است، ولي شاهد هستيم كه جامعه هنرمندان، روشنفكران و آزاديخواهان جهان اين وقايع را به دقت رصد ميكنند. صادقي با بيان اينكه كه آيا نميتوانيم مظلوميت و عزت مردم مسلمان دنيا را روايت كنيم، تأكيد كرد: هنرمندان عزتخواه و آزاديخواه دنيا اين مظلوميت را به تصوير ميكشند كه در كتاب دورههاي قبلي جشنواره هنر مقاومت اين اقدام آنها را به نمايش گذاشتهايم.
اميدواريم در چهارمين جشنواره جهاني هنر مقاومت، شاهد يك اتفاق بزرگ فرهنگي باشيم. حبيبصادقي نيز با بيان اينكه هم اكنون آثار جشنواره جهاني مقاومت به يك موزه تبديل شده است، گفت: اين موزه ميتواند مقدمه موزه بزرگ و آرماني انقلاب اسلامي باشد، بنابراين بايد از مسئولان كشور بخواهيد كه امكان نمايش اين آثار موزهاي را يكجا و در قالب موزه انقلاب اسلامي فراهم كنند. در ادامه اين نشست، محمد حبيبي، دبير اجرايي جشنواره جهاني هنر مقاومت با بيان اينكه امسال جشنواره مقاومت در اين دوره جشنواره در بخشهاي «كارتون و كاريكاتور»، «نقاشي»، «پوستر» و « طرحهاي تجسمي» برگزار ميشود از غلامعلي طاهري، طاهر شيخالحكمايي، مسعود شجاعي طباطبايي و مصطفي گودرزي به عنوان دبيرهاي بخشهاي تخصصي اين جشنواره نام برد. به گفته حبيبي با برگزاري نشست خبري، چهارمين جشنواره هنر مقاومت به طور رسمي فعاليت خود را آغاز كرد و هنرمندان ميتوانند آثار خود را به اين جشنواره ارسال كنند. مسعود طباطبايي نيز با اشاره به فعاليتهاي صورت گرفته در حوزه كارتون و كاريكاتور در سال گذشته، از جمله برگزاري مسابقات كارتون و كاريكاتور غزه، داعش و آيلان (نوزاد كرد مهاجر كه در دريا غرق شد) تصريح كرد: بهصورت جدي پيگير هستيم كه با امكانات لازم در چهارمين جشنواره بهنحو احسن كارها را پيش ببريم و پوشش خبري خوبي از نظر بينالمللي داشته باشيم. آثار دورههاي گذشته نيز بهتدريج در سايت جشنواره به نمايش گذاشته خواهد شد. چهارمين جشنواره جهاني هنر مقاومت همزمان با هفته بسيج در تهران و چند شهر كشور برگزار خواهد شد.
حمایت/دبیر جشنواره فیلم مدافعان حرم در گفت و گو با «حمایت»: برگزاری این جشنواره یک نذر فرهنگی است
گروه فرهنگی-فرزانه دیانتی: «نفس برگزاری جشنواره مدافعان حرم مقدس و دستاوردی بزرگ است» این گفتهی «مجید مجیدی» است؛ کارگردانی که این روزها چهره سال هنر انقلاب اسلامی لقب گرفته است.وی با اشاره به برگزاری جشنواره فیلم «مدافعان حرم» این جشنواره را دستاوردی بزرگ خوانده و تصریح کرده است: آنجای که پای مسائل اعتقادی در میان باشد مرزها رنگ میبازند و مرزی در میان نخواهد بود.این نشان دهنده رشد و بلوغ انقلاب و مسائل اعتقادی ما است چرا که در عرصه های نبرد این باورها و اعتقادهاست که همه چیز را رقم می زند.
خرداد پرهیاهو برای هنرمندان
اما «حمید یادروج» دبیر جشنواره فیلم مدافعان حرم در خصوص چگونگی این جشنواره در گفت و گو با «حمایت» میگوید: نخستین جشنواره فیلم مدافعان حرم که به همت خبرگزاری فارس و با همکاری موسسه فرهنگی هنری کتیبه نوای فاطمی در دو بخش مستند و نماهنگ از سوم تا پنجم خرداد ماه برگزار خواهد شد .
وی ادامه میدهد: فیلمسازان تا 31 فروردین ماه فرصت داشتند با مراجعه به سایت www.modafeanfilmfest.ir فیلمهایشان را پس از ثبتنام و دریافت کد رهگیری به دبیرخانه جشنواره ارسال کنند که با توجه به استقبال بیش از حد فیلمسازان در این پروسه زمانی حدود 320 اثر به دبیرخانه جشنواره رسید و ما این فرصت را تا 10 اردیبهشت ماه تمدید کردیم تا آثار دیگری هم به این تعداد افزوده شود. یادروج با باین اینکه در بین آثاری که به دست ما رسیده اسامی کارگردانان معروف در این حوزه نیز به چشم میخورد خاطرنشان میکند: طی روزهای آینده اسامی آنها اعلام خواهد شد. همچنین محل برگزاری جشنواره هنوز قطعی نشده ولی به احتمال قوی «ایوان شمس» خواهد بود . وی با اشاره به اهداف برگزاری این جشنواره هم بیان کرد: ما نگاهمان این است که تمام اقشار مختلف مردم، هنرمندان، مسئولان، ورزشکاران به سمت مقوله ارزشمند مدافعان حرم جلب و بتوانیم فضایی ایجاد کنیم تا خانواده این عزیزان و شهدا و جانبازان مدافعان حرم بیشتر دیده شوند.دبیر این جشنواره با بیان اینکه گروههای تروریستی در منطقه و در رأس آنها گروه تروریستی داعش به خوبی از ابزار رسانه و سینما استفاده میکنند تصریح میکند: ما در جبهه مقابل و در جبهه مقاومت کمکاری کردهایم و از ابزارهای خود به درستی استفاده نکردهایم. بنابراین در صدد آن هستیم تا جشنوارهای برگزار کنیم که تمام نگاهها را به سمت خود بیاورد و اقشار مختلف جامعه را درگیر خود کند .این جشنواره برای این است که ما خودمان را بسنجیم که چه آثاری در رابطه با این موضوع تولید کردهایم و در حوزه سینما و رسانه چه کار کردهایم و ایا این آثار در شأن جشنواره مقاومت و ایران است یا خیر؟ وی در ادامه این گفت و گو در خصوص بودجه این جشنواره هم بیان میکند: این جشنواره بدون استفاده از بودجه دولتی و بیت المال برگزار میشود و عدهای از دوستان معتقد با سرمایه گذاری در این جشنواره به عنوان یک نذر فرهنگی پیشقدم شدهاند.یادروج با بیان اینکه این جشنواره برای یادآوری و بزرگداشت مدافعان حرم و در واقع تذکر مردم به مردم است اضافه میکند:باید بگویم که جوانان دهه هفتادی ما برای دفاع از حرمین پا به میدان گذاشتهاند و شهید شدهاند. کسانی که خودشان برای این نسل «همت» و «باکری» ساختهاند همانهایی هستند که جنگ را تجربه نکردهاند و فقط از هشت سال جنگ تحمیلی و دفاع مقدس شنیدهها داشتهاند؛اما حالا برای خودشان و هم نسلان خود همت ، باکری والگو و حماسه ساز شدهاند. همه اینها باعث شد تا ما این جشنواره را برگزار کنیم و نگاهها را به این سمت حرکت بدهیم که اینها چه کسانی و چه الگوهایی هستند.
معیارهای انتخاب اثر برتر
دبیر نخستین جشنواره مدافعان حرم در رابطه با معیارهای انتخاب اثر برتر هم میگوید: سلیقه هیئت داوران است که چه اثری برگزیده شود. ولی ملاک شخصی این است که جسارت فیلمساز و فرم کار و موضوع اثر در ژانر مقاومت دارای اهمیت است که باعث میشود یک اثر در جشنواره مطرح شود. فیلمهایی که در این جشنواره شرکت کردهاند بیشتر حالت مستند دارند و در اینجا فرم و قالب فیلمسازی در این فیلم مدنظر است و آنچه دراین انتخاب باید بیشتر به آن توجه شود شجاعت و جسارت فیلمساز است. درانتها هیئت داوران است که بر اساس ملاک و معیارهای خود فیلمهای برگزیده را انتخاب میکنند.
تمام تلاش ما این است که هنرمندان پای کار بیایند
یادروج در خصوص اظهارات اخیر «مجید مجیدی» در رابطه با جشنواره مدافعین حرم عنوان میکند: «مجید مجیدی» استاد و بزرگ سینمای ایران و همه ما هستند . تمام تلاش ما هم همین بوده که هنرمندان و مسئولان پای کار بیایند که نمونه آن حضور کارگردان اثر جاوید«محمد رسول الله(ص) » است که در رابطه با این جشنواره صحبت و جریان سازی کرده است. تمام هدف ما این است که امثال این هنرمند بزرگ راجع به این موضوع صحبت کنند چرا که اگر اینها حرف بزنند تأثیر گذاری دو چندانی درجامعه دارد و ما هم تقدیر میکنیم از ایشان که نگاه ارزشی به این مقوله دارند و همیشه از جریان فرهنگی و ارزشی دفاع کرده اند.
شرق/گفتوگو با «فرهاد توحیدی» درباره جشنواره جهانی فجر
نزدیکی به دولت را نمیپسندم
فرهاد توحیدی، از آن دست سینماگرانی است که همواره موضع انتقادی خود را حفظ کرده. وقتی هم سخن از «جشنواره جهانی فیلم فجر» به میان آمد، اگرچه برایش سخت بود تا بهخاطر رفاقتش با دبیر جشنواره - رضا میرکریمی- انتقاداتش را مطرح کند، اما نهایتا سیاستگذاریهای این جشنواره را فارغ از اینکه دبیر برگزاری این دوره آن، چه کسی است، نقد کرد.
اساسا چرا باید جشنواره جهانی فجر را جدا از همان ١٠ روزی که در دهه فجر برگزار میشود برگزار کرد؟ آیا این انشقاق صرف یک هزینه مجدد و اضافه نیست؟ هزینهای که اگر به خود بدنه سینما تزریق شود یا صرف برنامهریزی برای جلب مخاطب یا حتی اصلاح زیرساختها شود در شرایط کنونی مؤثرتر خواهد بود. لزوم برگزاری چنین جشنوارهای دو، سهماه بعد از جشنواره ملی فجر چیست؟
البته من در جایگاهی نیستم که به این سؤال پاسخ دهم. صرفا میتوانم درک و دریافتهای خودم را از جداسازی بخش بینالملل از جشنواره ملی عرض کنم. ببینید! یک اشکالی که قبلا هم این دو بخش در ادغام بود وجود داشت این بود که بخش بینالملل جشنواره فیلم فجر عملا زیر سایه بخش ملی محو میشد. نه مشتری داشت و نه جذابیت و نه کارکردی را که قاعدتا باید داشته باشد. در دورههای اولیه جشنواره فجر، بخش بینالملل باز صاحب جاذبههایی بود. چرا؟ چون منابعی که تماشاگران ایرانی در اختیار داشتند، اندک بود. یعنی طبیعتا ویدئو با این گستردگی نبود، دیویدی و ویسیدی و بلورِی نبود. الان بازار سیاه فیلمهای خارجی یا اصلا بازار سیاه فیلم در ایران براساس تخمین مطالعات اقتصادی کارشناسان سینمای ایران، حجمی تا چهاربرابر تجارت سینما دارد. یعنی اگر سرمایه در گردش سینمای ایران حدودا سالی صدمیلیاردتومان باشد، حدود ٤٠٠میلیاردتومان حجم سرمایه در گردش و تجارت در بازار زیرزمینی فیلم است! بنابراین گاهی دیدهاید فیلم هنوز در خارج از کشور روی پرده است یا حتی روی پرده هم نیامده، اما اینجا تماشاگران ایرانی در منازلشان آن را بدون سانسور تماشا میکنند. الان که دیگر منظره کلی عوض شده و حتی فیلم آپلود میشود یا با رقیب خیلی گردنکلفتتری به اسم نتفیلیکس روبهرو هستیم. هرچند که اینجا فیلترینگ وجود دارد اما ابزار دورزدن فیلتر هم وجود دارد. بنابراین منابع اتصال تماشاگر ایرانی به آنچه در عرصه سینمای جهان میگذرد، متعدد شده است. اما در دورههای نخست برگزاری جشنواره، این تعدد مجاری دسترسی وجود نداشت بنابراین تنها راهی که میشد بهواسطهاش فیلم خوب تماشا کرد اما طبیعتا با سانسور، جشنواره بینالمللی فیلم فجر بود، برای همین بخش بینالملل آن طرفدار داشت. حتی تا جشنواره ١٢ و ١٣ هم وضعیت همینطور بود. اما آرامآرام با وجود گسترش ویدئو این قضیه کمرنگتر شد بهخصوص اینکه جشنواره بینالمللی فیلم فجر هیچوقت جشنواره A نبوده است. البته ادعایش را هم نداشته و نمیتوانسته هم داشته باشد برای اینکه بالاخره فیلمهایی که در جشنوارههای رده A به نمایش درمیآیند، با کلی تبلیغات و فرش قرمز و سروصدا و به قول بچههای تهران با دورهمیهای آنچنانی برگزار میشوند. بهغیر از این، فیلمسازان بزرگ دنیا اجازه نمیدهند که جشنوارهها به فیلمشان دست بزنند اما اینجا مقررات و ضوابط پخش خودش را دارد بنابراین جشنواره بینالمللی فیلم فجر، هرگز بهسراغ فیلمهایی که امکان نمایش را در ایران نداشتند، نمیرفت. عملا جشنواره بینالمللی فیلم فجر، پیش از این جداسازی، عملکردی که داشت واقعا شایسته صفت بینالمللی نبود. با وجود همه تنگناها سؤال این است که آیا در چنین شرایطی سینمای ایران باید خودش را از یک تماس بینالمللی حداقلی محروم کند؟ آنهم در شرایطی که کنار ما کشور کوچکی مثل امارات متحده، در ابوظبی و دوبی جشنوارههای بزرگی راه انداخته که بالاخره آمریکاییها و اروپاییها با دبدبه و کبکبه در آن شرکت میکنند و برایشان جاذبه دارد، چون جشنوارهها پول زیادی خرج میکنند. اما ما باید چه کنیم؟ به نظرم تصمیمی که سیاستگذاران سینمایی برای جداسازی بخش بینالملل گرفتند، تصمیم کمابیش درستی بود. لااقل با این جداسازی برای جشنواره بینالمللی فیلم فجر درصدد تعریف تازهای هستند؛ مثلا فرض کنید بخشی در این تعریف جدید معطوف به نگاه شرقی؛ نگاه به حوزه نفوذ زبان فارسی است. این بخش از کشورهای اطراف و همسایه شروع میشود و تا شبهقاره و آن سر هند میرود یا مثلا در این تعریف تازه، بخشی از چین تا قفقاز و... که حوزه نفوذ فرهنگ و تمدن ایران است و تحتتأثیر تمدن ایرانیاند را مورد توجه قرار داده. اگر جشنواره تعریف خودش را اینطوری اصلاح کند که میخواهد فیلمهای این کشورها و حوزهها را جذب کند و اصلا داعیه جذب فیلمهای اروپا و آمریکا را ندارد، به نظرم از این جهت جشنواره قابلتوجهی خواهد شد. مثل تعریفی که آسیاپاسیفیک برای خودش گذاشته که سینمای آسیا و اقیانوسیه را پوشش میدهد و هرسال هم خوب برگزار میشود و جایزهاش هم اهمیت پیدا کرده و فیلمهای مهمی هم هرساله آنجا وارد میشود، جشنواره بینالمللی فیلم فجر هم باید برای خودش یک تعریف اینچنینی پیدا کند. اینجا هم فکر میکنم اگر جشنواره بینالمللی فیلم فجر به این سمت برود و بازتعریف شود، توفیق پیدا میکند.
ولی برخلاف این نگاه به شرق که در جشنواره با عنوان «جلوهگاه شرق» تعریف شده و شما هم به اهمیت آن اشاره کردید، در این دوره یکسری میهمانان فرانسوی به ایران آمدهاند. انگار نقضغرض شده و درحالیکه سیاستگذاران سینما میگویند در این جشنواره نگاهمان معطوف به شرق است، از طرفی هم بهدنبال فیلمسازان فرانسوی رفتهاند!
من شکل مطلوب این بازتعریف و هویتمندی را با مثال «نگاه به شرق» گفتم. ببینید جشنواره بینالمللی فیلم فجر اگر جدا شد، لازم بود که جدا شود؛ چون زیر سایه جشنوارهای ملی محو میشود و در آن شکل جذابیتی ندارد. حتی اگر در این شکل هم برگزار شود، باز فکر میکنم زیر هیاهوی سینمای ملی که خیلی بزرگتر است، گم شود. هیاهویی که البته من با آن هرگز موافق نیستم و سالهاست بهعنوان منتقد جشنواره فیلم فجر حرف زدهام و گفتهام این جشنواره واقعا فرصتهای اقتصادی را از سینمای ایران میگیرد؛ یعنی فیلمها را لو میدهد، صدها خبرنگار و منتقد سینمایی در ١٠ روز جشنواره، از صبح تا شب مینشینند و فیلم میبینند و پیش از اینکه فیلمها به اکران برسد تا پایان بهمن و نیمه اسفند، پنبه فیلمها زده میشود. دیگر معلوم است که سال آینده کدام فیلمها میتوانند اکران موفق داشته باشد و کدام فیلمها نه. این فیلمها همه رازهای صنعتی سینمای ایران هستند و در شرایط طبیعی میتوانند مخاطب خودشان را پیدا کنند، اما این شرایط غیرطبیعی است.
شما از چه نظر بخش ملی فجر را آسیبزننده میدانید؟
در سودای سیمرغ معمولا ٢٢ فیلم نمایش داده میشود. ١١ فیلم هم در بخش فیلماولیها میرود که جمعا ٣٣ فیلم میشود. یک تعداد فیلم هم هنر و تجربه است و تعدادی هم به عنوان خارج از مسابقه به نمایش درمیآید؛ بنابراین با نمایش عمومی ٤٠، ٥٠ فیلم در ١٠ روز، سرمایه سینمای ایران در معرض تاراج قرار میگیرد، پیش از اینکه موعد اکران فیلمها برسد؛ بنابراین من فکر میکنم بههرحال تصمیم برای جداسازی بخش بینالملل و حتی تمرکز بیشتر را معطوف آن کردن، اتفاق کمابیش درستی است، به شرط اینکه این بخش با نگاه خاصی جدا شده باشد. اینکه در اجرا چه اتفاقی بیفتد، تا حدودی به سلیقه دبیر هم بستگی دارد. وقتی که وزن دبیر از مجموعه سازمان سینمایی بیشتر است میتوان به اثرات مثبت پایدار امیدوار بود! امسال همینطور است و واقعا وزن میرکریمی بر سازمان سینمایی میچربد. او مدیر فوقالعاده و آدمی تشکیلاتی و سازمانگر است و همیشه سنگهای بزرگ را بهخوبی برمیدارد و چیزی کم و کسر نمیگذارد، بنابراین اگر اینجور باشد که وزن دبیر بچربد، آنوقت میتوان امیدوار بود سیاستهای غلط سازمان سینمایی محو شود؛ چون سلیقه دبیر است که حرف اول و آخر را میزند. اگر وزن دبیر نچربد، اعتبار جشنواره با نزول مواجه میشود.
اینکه دبیر بخش بینالملل جشنواره امسال، مدیرعامل خانه سینما هم هست، آیا درواقع بیانگر یک جور تعامل بین سازمان سینمایی و خانه سینماست و میتوان پیشبینی کرد نهایتا این اتفاق، صرفه صنفی هم خواهد داشت؟ یعنی وقتی مدیرعامل خانه سینما، دبیری این جشنواره را میپذیرد، یکجور صرفه صنفی هم در پی دارد؟
این را باید از آقای میرکریمی بپرسید.
نظر شما چیست؟ به نظرتان امکانپذیر هست و میشود؟
اگر من در این مسند بودم، این کار را نمیکردم!
یعنی برایتان دبیری جشنواره با مدیریت خانه سینما، تفکیکشده بود؟
بله، من این اندازه نزدیکی به دولت را نمیپسندم. دوسال قبل هم که ما در خانه سینما بودیم، آقای عسگرپور، بهویژه در اواخر انتقادات را تندتر کرده بود و من فکر میکردم سیاستهای سازمان سینمایی را باید نقد کرد و نقاط ضعفش را بیرون کشید؛ چون به نفع مجموعه سینمایی ایران است، اما بههرحال ما مجموعا در یک بیعملی قرار داریم. آن بخشهایی که به حقوق صنفی مربوط میشود، واقعا خوب پیگیری نمیشود و جریان امور با کندی حرکت همراه است؛ بهویژه تصمیماتی که در چارچوب ارتقای منزلت اجتماعی سینماگران گرفته شده است و بحث امنیت شغلی، همه روی زمین مانده است که بخشی از آن به کمبود بودجه و اعتبارات برمیگردد، اما بخشی هم به اشکالات مدیریتی مدیران کنونی سینما برمیگردد.
الان دقیقا حرف همین است که وقتی چالههای به این بزرگی داریم که خیلی هم اولویتشان بیشتر است، مثل رسیدگی به اوضاع هنرمندانی که در بستر بیماریاند یا با مضیقه اقتصادی و بیکاری و... دستوپنجه نرم میکنند، آیا رسیدگی به اوضاع اینها واجبتر از برگزاری چنین جشنوارهای نیست که بیشتر جلوه خودنمایی دارد؟
البته هر کدام جای خودش را دارد. به نظرم با توجه به کمبود اعتبارات، اگر بخواهیم اولویتبندی کنیم من هم با شما موافقم که آن مسائل در اولویتاند.
یا یکسری دم و دستگاه تازه مثل شورایعالی سینما، نمونهای دیگر از همین ریختوپاشها هستند.
بله. البته آن را هم دارند منحل میکنند. البته از اول ما هشدار میدادیم که این تشکیلاتی است که «عدمش به ز وجود»ش است؛ هر چند آقای شمقدری زحمت زیادی کشیدند تا راهش انداختند که خب این هم شوآف آن دوره بود. هر دوره شوآف خودش را دارد! حالا البته خدا پدر و مادر مدیران کنونی را بیامرزد که متوجه شدند و تصمیم گرفتند که منحلش کنند. خیلی نمیخواهم پوپولیست باشم. اما واقعیت این است که در حوزه اعتبارات واقعا با ضیق منابع مواجه هستیم. ضیق منابع، طبیعتا به ما هشدار میدهد در جاهایی که واجبتر است، سرمایهگذاری صورت گیرد. دو سال است که حساب کمکهزینه بیکاری معطل اعتبارات دولت است. اساسنامهای که خود سازمان هم تصویب کرده و براساس آن احکام هیأت امنا را صادر کرده میگوید که معادل دو درصد بودجه سالانه سازمان سینمایی باید به حساب کمکهزینه بیکاری واریز شود که پارسال و امسال خبری از این قضیه نشده است. بههرحال با شما موافقم. گرفتاریهای زیادی در حوزه سینما وجود دارد. بخشی از این گرفتاریها مالی است اما بخش دیگر آن، مدیریتی است و نیازمند بسترسازی و تدوین قوانین است. موضوع لزوم تدوین لایحه امنیت شغلی را دولت اصلاحات در برنامه چهارم توسعه گنجانده بود که براساس آن دولت موظف بود تا پایان سال اول برنامه، لایحه تأمین امنیت شغلی و تأسیس صندوق بیمه بیکاری هنرمندان را به مجلس شورای اسلامی ببرد. با پایان دوره دولت اصلاحات اجرای این برنامه به دولت نهم موکول شد؛ اما دولت نهم هرگز این کار را انجام نداد؛ بنابراین تکالیفی که در برنامه توسعه چهارم حوزه فرهنگ برعهده دولت گذاشته شده بود که یکی تصویب لایحه تأمین امنیت شغلی و دیگری تأسیس صندوق بیمه بیکاری هنرمندان بود همه از سال ٨٤ تاکنون معطل ماندهاند. این خیلی تأسفانگیز است که یک دهه، مسئولیتی که خود برنامه توسعه به عنوان تکلیف قانونی برعهده دولتها گذاشته انجام نشود. برنامه چهارم تمام شد و برنامه پنجم توسعه، در بخش فرهنگ یک کاریکاتور از برنامهها را تدوین کرد؛ بنابراین دولتها میآیند فارغ از اینکه دولت نهم است یا دهم یا یازدهم، تدبیروامید است یا دولت مهرورزی، به تکالیف خودشان عمل نمیکنند. تصویب قانون در درجه اول نیازمند کار ستادی است؛ یعنی باید لایحه نوشته شود و متولی داشته باشد. دولت و وزارت ارشاد باید این کار را میکردند اما وزارت ارشاد تکالیف خودش را انجام نداد.
آیا این وظیفه صنف نیست که مدام اینها را یادآوری کند، بهجای اینکه خودش وارد بازی مدیران و دولتمردان شود؟
ما نامه نوشتیم. از سال ٨٤ بارها این مطالب را گفتهایم. ما خواستیم تجمع هم در مرداد سال ٨٥ درست کنیم اما شب قبلش آن را لغو کردند؛ یعنی دیگر واقعا هرکاری که میتوانستیم بکنیم، کردیم؛ و آخرین کار اینکه خودمان پیشنویس لایحه را بنویسیم که نوشتیم و تقدیم دولت نهم کردیم که نظرات اصلاحی خودشان را هم اعمال کنند و به مجلس ببرند اما نبردند و نکردند. میخواهم بگویم اراده معطوف به قدرت وجود ندارد. اراده معطوف به انجام امور وجود ندارد و متأسفانه هرکسی در دام روزمرگی گرفتار میشود و میرود. دو، سه ماه بعد از استقرار دولت تدبیروامید با یکی از دوستان هیأتمدیره خانه سینما و تعداد دیگری از هنرمندان سینما به دفتر آقای دکتر ربیعی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی رفتیم. ربیعی واقعا جزء آدمهای عجیبوغریب این کابینه است و خیلی دوستداشتنی و آدم اتفاقا صاحب اراده معطوف به قدرت است و باوجود اینکه وزیر کار و رفاه اجتماعی است در حوزه فرهنگ خیلی کار کرده. در همان دیدار دکتر ربیعی مطلب خیلی عبرتانگیزی بیان کرد و گفت: «من فکر میکردم به اینجا میآیم و وزارتخانه را عوض میکنم الان میبینم سه ماه گذشته و این وزارتخانه است که دارد من را عوض میکند!» دیوانسالاری با آدمها چنین کاری میکند. آدمها وقتی در سازمانی قرار میگیرند، فکر میکنند میتوانند آن سیستم را اصلاح کنند یا چرخهای آن سیستم را تندتر بچرخانند و چابکسازی کنند، تصمیمسازیها را بیشتر کنند و به تصمیمات شکل اجرائی دهند اما عملا در آن چرخه دیوانسالاریگیر میکنند و آنها هم مثل گذشتگانشان میشوند و بعد از مدتی بیتفاوت میشوند و دست آخر هم گله میکنند که این نمیشود دیگر!
در شرایطی که به گفته خودتان جدیدترین فیلمهای دنیا در دست مردم و کسانی که سینما را دنبال میکنند، هست دیگر برگزاری جشنواره بهعنوان «رویدادی برای تماشای فیلم روز» لزومی ندارد. با توجه به اینکه در تمام جشنوارههای دنیا، بازار جهانی فیلم مورد توجه است، ولی در ایران جدی گرفته نمیشود و بیشتر تشریفاتی است، البته اینجا بههزار و یک دلیل چنین چیزی در حد استاندارد جهانیاش امکانپذیر نیست؛ به دلایل دیپلماتیک، تحریمها و...، البته دبیر جشنواره گفتهاند یکی از وجوه مهم برگزاری جشنواره بینالمللی، برگزاری کارگاههای مهم سینمایی با حضور چهرههای بینالمللی است. چه ضرورتی دارد که این کارگاهها در غالب جشنواره برگزار شوند؟ آیا نمیشد به شکل مستقل چنین کارگاههایی از طرف خانه سینما در شکل غیرجشنوارهای تشکیل شوند؟ اینکه فلان کارگردان یا دراماتیست بزرگ بینالمللی از هرجای دنیا به ایران بیاید، لزوما فقط در قالب جشنوارهای جهانی باید اتفاق بیفتد؟
با کلیت فرمایشات شما موافقم ولی جشنوارهها همیشه این جاذبه و فرصت را دارند که آدمها را کنار همدیگر قرار دهند. این کنار همدیگر قرارگرفتن، ایجاد یک همافزایی و انگیزه میکند. جشنوارههای بزرگ دنیا مثل کن، برلین و امثال آنها هم در کنار خود کارگاه دارند.
بله، برلین همینطور و سئول و دوبی هم کارگاه میگذارند. فرصتی که آدمها با فیلمهایشان میآیند و هنرمندانی برای داوری میآیند، فرصت خوبی است که بتوان از انرژی و نیروی جمعی ایجادشده استفاده کرد. شاید در طول سال این امکان به دلایل مختلف فراهم نشود؛ مثلا خانه سینما سالهاست که میخواهد این کار را انجام دهد و همیشه با گرفتاریهای مالی مواجه شده. گاهی میشد کارگاه کوچکی میگذاشتیم که کسانی را از خارج ایران دعوت میکردیم ولی فرصت جشنواره هم تجمیع بهوجود میآورد و هم منابع، راحتتر در دسترس هستند. من این اتفاق را در جشنواره جهانی فجر این دوره حسن و مزیت نسبی میدانم؛ یعنی به نظرم میرکریمی کار خوبی کرده و میتوانست این کار را نکند و همه این پولها باز هم هدر رود. ولی الحمدالله که ١٠، ٢٠ کارگاه برگزار میشود، آدمها هم میآیند و آموزش میبینند و قرار هم هست که هم با حضور بچههای ایرانی و هم هنرجویانی از دیگر کشورهای منطقه باشد. این بچههایی که دارند از خارج ایران میآیند، قاعدتا حوزه فرهنگی ما آنها را تحتتأثیر قرار میدهند و هرکدامشان سفیر ایران میشوند. اینها محاسن قضیه است و من اینها را نفی نمیکنم. فکر میکنم اینها جزء مزیتهای نسبی این جشنواره و هر جشنواره شبیه این جشنواره میتواند باشد. نکتهای را هم که جنابعالی میفرمایید، هم نفی نمیکنم. واقعا این کارگاهها و... باید یک جریان مداوم و مستمر باشد.
باز هم جواب سؤال اصلی را نگرفتم. آیا برای شناختهشدن در جهان، باید این همه سروصدا و هزینه کرد؟ آنهم بدون برنامهریزی بلندمدت و هدفگذاری مشخص؟
(با خنده) الان یک چیزی به نام غیرت صنفی وجود دارد که سبب میشود وقتی دوست و همکار کاربلد من رضا میرکریمی دبیر این جشنواره است، نمیتوانم از اساس ماهیت آن را زیر سؤال ببرم. در خانه سینما، بناست بعد از برگزاری جشنواره جهانی فیلم فجر، یک سمینار آسیبشناسی جشنواره فجر برگزار شود که دبیر آن هم آقای جیرانی است و این مسائل هم در آن مطرح و آسیبشناسی خواهد شد. از این تندتر هم نقد میشود. میخواهم بگویم دوستانی مانند آقای میرکریمی هم واقعا نسبت به این آسیبها وقوف دارند و بیشک از جنبههای مختلف آن را بررسی میکنند. این اندازه نزدیکی به دولت را نمیپسندم.
قدس/وقتی وزارتارشاد از نظارت بر نگارخانهها شانه خالی میکند
مدیر دفتر هنرهای تجسمی وزارت ارشاد درخصوص برپایی نمایشگاه عکسی از پدر عریان، گفت: وقتی این نمایشگاهها گذاشته میشود، مسئولیت آن بر عهده گالریدارهاست.
به گزارش قدس آنلاین به نقل از خبرگزاری فارس،هفته گذشته شاهد برپایی نمایشگاهی با عنوان «91 سالگی پدرم» بودیم که در این نمایشگاه، تصاویر عریان یک پدر، سوژه عکاسی پسرش قرار گرفته بود.
انعکاس این موضوع در رسانهها و شبکههای اجتماعی دل بسیاری از مردم را به درد آورد و بیشتر مخاطبان خواستار مطالبه از وزارت ارشاد بودند. وزارت ارشادی که خیلی وقتها از مسئولیت نظارت شانه خالی میکند.
بر همین اساس، مجید ملانوروزی مدیر دفتر هنرهای تجسمی وزارت ارشاد در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری فارس اظهار داشت: وقتی این نمایشگاهها گذاشته میشود، مسئولیت آن بر عهده گالریدارهاست؛ همان طور که در رسانهها، انتشار مطالب بر عهده سردبیر است.
وی ادامه داد: اگر قرار باشد مجموعهای در نمایشگاه عرضه شود و موضوعی باشد که گالریدارها برای نمایش آن ندانند که باید چه کار کنند، میتوانند مجموعه آثار را بیاورند و از وزارت ارشاد مجوز بگیرند. اگر ما مجوز بدهیم پای آن هستیم، در غیر این صورت مسئولیت با گالریدار است.
ملانوروزی یادآور شد: این نکته را هم بگویم که اگر مشکلی در آثار باشد، در این صورت نمایشگاه بسته میشود و مجوز گالری را لغو میکنیم.
وی درباره زمان نظارت بر آثار گفت: هیچکدام از گالریهای تهران قبل از برپایی نمایشگاه مجوز دریافت نمیکنند. مسئولیت بر عهده گالریدار است. نمایشگاه «91 سالگی پدرم» نیز برای مجوز به وزارت ارشاد مراجعه نکرده و مسئولیت آن با گالریدار است.
مدیر دفتر هنرهای تجسمی وزارت ارشاد درباره نحوه نظارت بر نگارخانهها بیان داشت: نگارخانهها مجوز را از وزارت ارشاد گرفتهاند و خودشان هم خط قرمزها و چارچوبها را میدانند. ما مجوز کلی میدهیم که این گالری باید با چارچوب و خط وزارت ارشاد نمایشگاه بگذارد؛ اینها بعد از نمایشگاه بازده را برای ما میفرستند. اگر یک نفر موضوعی را به نمایش بگذارد مسئولیت با خودش است و با من نیست.
وی در ادامه یادآور شد: 200 ـ 300 گالری در تهران است؛ هر هفته نمایشگاه دارند و برای هر نمایشگاه نمیآیند از وزارت ارشاد مجوز بگیرند. مگر اینکه موردی خاص باشد که در این صورت قبل از برپایی نمایشگاه کارهایشان را میفرستند.
ملانوروزی در پاسخ به این سؤال که آیا نظارت بر گالریها بر عهده وزارت ارشاد، است، گفت: بله بر عهده وزارت ارشاد است؛ اما آیا وقتی به کسی مجوز گوشتفروشی داده میشود، هر روز میروند و گوشتهایش را چک میکنند که مشکل نداشته باشد؟! ضمن اینکه قبل از برپایی نمایشگاه نمیشود کاری کرد؛ چند نفر کارشناس هنری داریم که به گالریها سر میزند و اگر مشکلی باشد، تذکر میدهند.
وی افزود: در بخشهای خوشنویسی، نقاشی و هنرهای حجمی کم پیش میآید مشکلی داشته باشد؛ در بخش عکس هم که این اتفاق افتاده؛ این کار از سوی یک استاد دانشگاه بود که این مملکت را میشناسد و باید بداند خط قرمز هست و نمیتواند بدن عریان را به نمایش بگذارد. لذا با اینها برخورد خواهیم کرد چون فضای تجسمی نباید وارد این فضاها نشود.
ملانوروزی تأکید کرد: گالریدارها توجیه شدهاند که اگر کارهایی با بدن عریان، موضوع سیاسی یا آثاری که با چارچوب رسمی مملکت منافاتی داشته باشد، خودشان مسئول هستند و مجوزشان لغو میشود.
بر اساس گفتههای این مقام مسئول، گویا کار اساسی برای نظارت بر نگارخانهها نشده است؛ چراکه این رویداد یکی از دهها رویدادی است که در شهر رخ میدهد و کسی بر آن نظارت ندارد و برخی از آنها هم دور از چشم رسانهها برگزار میشود.
نکته دیگر این است که چرا سیستم نظارتی بعد از برپایی نمایشگاه، کارهایی را انجام میدهد؛ آیا آب رفته بر جوی فایدهای دارد؟!
مردم سالاری/ رئيس سازمان سينمايي: سينما نماد اقتصاد مقاومتي است
رئيس سازمان سينمايي با تاکيد بر اينکه اول بايد تکليف خود را با سينما روشن کنيم، گفت: اگر به اقتصاد مقاومتي باور داريم، نمادش سينماست چون فقط از توليدات مليمان استفاده ميکنيم و اگر ميخواهيم با تهاجم فرهنگي مقابله کنيم يکي از بهترين راههايش سينماست. به گزارش ايسنا، حجتالله ايوبي که ديروز در همايش «اکران فيلم خارجي؛ فرصتها و تهديدها براي سينماي ملي» سخن ميگفت، اضافه کرد: هميشه جشنوارههاي سينمايي را با ترس و لرز برگزار کردهايم چون عدهاي منتظرند لا به لاي جشنوارهها چيزي پيدا کنند و سينما را بزنند. در حالي که جشنواره فيلم فجر فرزند انقلاب است اما ما هميشه با تهديد و ترس آن را برگزار ميکنيم.
اين مدير هنري با اشاره به برگزاري جشنواره جهاني فيلم فجر در پرديس سينمايي «چارسو» اضافه کرد: اين اتفاق باعث افتخار نظام است و نشان ميدهد، ايران امن ترين کشور است.
وي خاطر نشان کرد: بنابراين اول بايد تکليف خود را با سينما روشن کنيم و بدانيم که اين هنر فرزند راستين کشور ماست.
رئيس سازمان سينمايي در ادامه با ابراز تاسف از کمبود سالنهاي سينما در ايران افزود: خارج از کشور خجالت ميکشم، بگويم چند سالن سينما داريم، ظرفيت اکران ما تا دو سال پيش پنجاه فيلم در سال بود که حالا با اضافه شدن گروه هنر و تجربه تقريبا 100 فيلم در سال نمايش داده ميشود.
ايوبي در ادامه سخنانش با تاکيد بر اينکه نميتوان در جهان امروز فيلمهاي خارجي را ناديده گرفت، ادامه داد: هنوز سياست دقيق برخورد با فيلم خارجي را نداريم و به همين دليل در سازمان سينمايي کارگروهي تشکيل شده تا اين مساله را بررسي کند.
رئيس سازمان سينمايي با اشاره به اينکه در طول سال، شش هزار فيلم در کره زمين ساخته ميشود، اضافه کرد: اگر پنج درصد اين آثار ارزشمند باشد، با اکران نکردن فيلمهاي خارجي ، خود را از اين آثار محروم کردهايم در حالي که امروزه سينما توليد فرهنگي بشري است و با وجود رسانههاي ديگري که ظهور کردهاند، صنعتي نيست که از بين برود. وي در عين حال تاکيد کرد: بايد براي اکران فيلمهاي خارجي سياست گذاري درستي داشته باشيم. همچنان که کشوري مانند فرانسه 50 سال است سياست مقابله با هاليوود به معناي حمايت از سينماي ملي در مقابل هاليوود را، به سياست اصلي خود تبديل کرده است. يعني آنها هم براي اکران فيلمهاي هاليوودي محدوديت قائل هستند هرچند نبايد فراموش کنيم در بسياري از کشورها 75 درصد بازار فروش متعلق به فيلمهاي آمريکايي است و نبايد قدرت اين آثار را ناديده بگيريم.
رئيس سازمان سينمايي با تاکيد بر لزوم دخالت هوشمندانه و آگاهانه دولت در زمينه اکران فيلمهاي خارجي يادآور شد: سينماي ما در حال رشد است و اگر امکانات سخت افزاري داشته باشيم، ظرفيت توليدمان بسيار بالاست، البته اميدواريم با راه اندازي سامانه نمايش خانگي بازار سينما و اقتصاد آن را سامان بدهيم.
وي اضافه کرد: حضور ما به عنوان بخش دولتي بايد طبيعي باشد نه غير طبيعي.
ايوبي با اشاره به اينکه در حال حاضر بخش خصوصي از ساخت سالن استقبال ميکند يادآور شد: درخواست اين بخش اکران فيلم خارجي است، بنابراين اين موضوع مهم است و اگر درست اجرا نشود سالن سازي هم اتفاق نميافتد.
اين مدير هنري خاطر نشان کرد: دولت نه خيلي سالنساز خوبي است و نه سالن دار خوبي. اما نوع نگاه و عملکرد بخش خصوصي بسيار متفاوت است. اگر به اين نتيجه برسيم که اکران فيلم خارجي به رونق سينما و سالن سازي کمک ميکند حتما بايد زمينههاي آن را فراهم کنيم، زيرا متاسفانه در سي و اندي سال پيش کارنامه چندان قابل قبولي در ساخت سالن نداشتهايم در حالي که ما صاحب فيلمهاي خوبي هستيم. به طوري که سالنهاي سينما تا 2 بامداد باز هستند، در کشورهاي ديگر در چنين ساعتي مکانهاي ديگري باز هستند نه سالنهاي سينما.
مردم سالاری/علي معلم با اشاره به برگزاري جشنواره فيلم سبز: موفقيت جشنواره به جلب توجه جامعه وابسته است
تهيهکننده «آل» گفت: به نظرم جشنواره فيلم سبز بايد توجه عموم را به موضوع محيطزيست و حفاظت از آن جلب کند و با مشارکت آنها اين جشنواره را برگزار کند و من معتقدم موفقيت جشنواره فيلم سبز به جلب توجه جامعه و مشارکت مردم وابسته است.
به گزارش روابط عموميپنجمين جشنواره بينالمللي فيلم سبز، علي معلم با تاکيد بر اين که يکي از فقدانهاي سينماي ايران نبود فيلمهاي کاربردي است گفت: در سينماي ايران با کمبود فيلمهاي کاربردي مواجه هستيم که تصوير پيشنهاددهندهاي درباره برخي از موضوعات مهم جامعه داشته باشد. متاسفانه الگوسازي و جلب توجه مخاطبان به مسائل مختلف همچون محيط زيست جدي گرفته نميشود.
اين منتقد سينما با بيان اينکه متاسفانه خيلي دير به سراغ مشکلات جامعه ميرويم گفت: مسئله محيط زيست تا زماني که بحراني نشده بود مورد توجه مسئولان نبود. در کنار اينها هيچ اراده اي در دستگاههاي مسئول يا مسئولان فرهنگي نميبينيم که بخواهند از طريق سينما فرهنگ سازي کنند و توجه مردم را به اين مسائل جلب کنند.
معلم با اشاره به اين که چنين مشکلي بسياري از مسائل را همچون توريسم، شهر نشيني، بحرانهاي حقوقي، اجتماعي و مشکلات محيط زيستي در برميگيرد ، عنوان کرد: ما بيشتر يک سينماي آسيب ديده داريم تا پيشنهاد دهنده. به همين دليل است که تاثير اين سينما در حوزه اجتماعي چه در وجه سرگرمکننده و چه در وجه نخبگان ضعيف است.
وي با بيان اين که نحوه برگزاري جشنواره بينالمللي فيلم سبز در تاثير گذار بودن آن نقش دارد، توضيح داد: جشنواره فيلم سبز بايد بتواند در سطح اجتماع طرح موضوع کند؛ از علاقمندان محيط زيست استفاده کند و موج اجتماعي در جامعه ايجاد کند زيرا در ايران جشنوارههاي موضوعي بسياري برگزار ميشود که به هيچ نتيجهاي نميرسند و فقط به گرفتن چند عکس يادگاري ختم ميشوند.
معلم در مورد جشنواره فيلم سبز خاطرنشان کرد: ميدانم که جشنواره فيلم سبز امکانات چنداني ندارد. در حالي که ما در بسياري از زمينههاي ديگر هزينه ميکنيم اما به مسئله اي که به آينده سرزمينمان و بچههايمان مربوط است بي توجه هستيم. وي با بيان اينکه مسئولان بايد بيشتر به مشکلات فرهنگي اهميت دهند، گفت: در همه جاي دنيا درصدي از بودجه به امر فرهنگ سازي اختصاص پيدا ميکند و بسياري از فيلمهايهاليوودي با کمک همين مراکز ساخته ميشوند و بستههايي براي کمک به چنين فيلمهايي پيش بيني ميشود. اين هنرمند افزود: در همه جاي دنيا حفاظت از محيط زيست مسئله دستگاههاي مسئول است و حضور هنرمندان بسيار مهم تلقي ميشود. در حدي که فعاليتهاي لئوناردو دي کاپريو در مورد مسئله گرم شدن زمين آنقدر جدي گرفته ميشود که او از سخنران اصلي سازمان ملل بود.
معلم با تاکيد بر اين که سينماگران در جلب توجه عموم به اين موضوعات در دنيا نقش اساسي دارند گفت: به نظرم بهتر است دستگاهها و مسئولين استراتژي فرهنگي براي اين امر درنظر داشته باشند تا بتوانند کمکهاي بيشتري به موضوع محيط زيست داشته باشند. من معتقدم موفقيت جشنواره فيلم سبز به جلب توجه جامعه و مشارکت مردم وابسته است.
پنجمين جشنواره بينالمللي فيلم سبز 24 تا 31 ارديبهشت ماه در تهران (سينما فلسطين و مرکز فرهنگي هنري صبا) و همزمان در سراسر کشور برگزار ميشود.
وطن امروز/نقدی بر فیلمهای «شهید» و «روشمیا» از آثار جشنواره جهانی فجر
به دنبال روشنی
جشنواره جهانی فیلم فجر از روز چهارشنبه هفته پیش به طور رسمی با حضور هنرمندان و منتقدان آغاز به کار کرد. این روزها در دومین سال متوالی از تفکیکیافتگی جشنواره فجر شاهد بخشهای مختلفی مانند «سینمای سعادت»، «جلوهگاه شرق»، «جشنواره جشنوارهها» و «نمایشهای ویژه» هستیم که البته باز هم عناوین و نوع نگاهی که به هر بخشی از سوی برگزارکنندگان وجود دارد، جای بحثهایی را باقی خواهد گذاشت. اما در میان آثار جشنواره جهانی فیلم، فیلمهای «روشمیا» در بخش نمایشهای ویژه و فیلم «شهید» در بخش جلوهگاه شرق به لحاظ موضوعی آثار شاخصی هستند که در این مجال به معرفی آنها میپردازیم. فیلم «شهید» که برای نخستینبار در جشنواره فجر رونمایی شد، داستانی است از زندگی مرد ارزندهای چون آیتالله محمدباقر صدر که زندگی ویژه و وجوه دراماتیزهای برای پرداخت به اثری سینمایی دارد و متاسفانه تاکنون در داخل کشور هم اثری درباره این مرد برجسته ساخته نشده است اما عبدلعلیم طاهر، فیلمساز جوان عراقی در نخستین ساخته حرفهایاش سراغ شهید صدر رفته و سعی کرده بخشهایی از زندگی او را به شکلی تصویری درآورد. پرداخت به زندگی شهید صدر از این جهت در سینمای نحیف عراق برجسته خواهد بود که این روحانی فرزانه همچون قهرمانی در برابر ظلم متجاوزی چون صدام به پا خاسته بود و نزد مردمان منطقه به عنوان شهید راه حقیقت شناخته میشود. از سویی حمایتهای آیتالله محمدباقر صدر از جنبشهای مردمی مسلمان مانند انقلاب اسلامی ایران نشانهای از اوج آگاهی و همراهی وی با مردم مبارز بوده است. از این رو ساخت فیلمی درباره شهید صدر که مقتدای آزادیخواهان بوده است، میتواند نشانهای از همکیشی سینما با مسائلی مهم و قابل توجه باشد و حضور این اثر در آوردگاه فجر با وجود ضعفهای فنی میتواند اتفاقی مهم و فرخنده قلمداد شود. از سویی توجه به فیلمسازان و آثاری که معمولا جایی در میان فستیوالهای رنگین خارجی ندارند در این میان میتواند اقدامی ارزنده باشد. فیلم دیگری که با اهمیت به مسائل منطقهای و اوضاع نابسامان مردمانی مظلوم و مسلمان چون فلسطینیان بیگناه ساخته شده و در جشنواره فجر به نمایش درآمد، «روشمیا» نام دارد که نام درهای در حیفا و نمونهای واقعی از انواع ظلمهای دژخیمان صهیونیستی در جهان است. سلیم ابوجبل با سابقه سالها روزنامهنگاری این بار دوربین خود را با نگاهی واقعبینانه به زندگی زوجی سالخورده در منطقه روشمیا برده و سعی دارد گوشهای از دردهای نهفته در وجودشان را به شکلی ساده برای مخاطب به نمایش درآورد. اما مهمترین عنصر پویای فیلم، دورشدن از هرگونه شعارزدگی و ساکن بودن روایتگری است، چنانکه انتخاب شخصیتها و فضای اثر و بافت لوکیشن در عین غمناکی، حسی سرشار از جذابیت برای همراهی هر نوع مخاطبی را میآفریند. از سویی بازی باورپذیر زوجها و بویژه طنزگوییهای پیرزن و حتی اختلافاتی که میان این افراد سالخورده رخ میدهد، حسی جالب توجه برای بیننده میآفریند. فیلم «روشمیا» به روشنی نمایانگر گوشهای از غارتگری متجاوزان اسرائیلی است و دوربین مستندگرایانه فیلمساز بخوبی در پایان، انهدام خانه پیرمرد و پیرزن و در واقع به خاک نشستن زندگی آنها را نشان میدهد؛ پایانی که با نفرینهای پیرمرد و در عین حال وعده نابودی اسرائیل غاصب توسط او همراه است. داستان مرگآور یوسف و آمنه که از سال 1956 در درهای دور و در خانهای متروک به شکلی تنها زندگی میکردند، نشانهای از نقض آشکار حقوق انسانی در جهان است که حتی از چند وجب زمین این پیرمرد و پیرزن ناتوان هم دست بردار نیستند. در این میان میتوان خانه قدیمی یوسف را به عنوان نشانهای از سرزمین فلسطین دانست که وجوه مختلفی از سرزندگی و حیات و هویت در آن جاری است، چنان که پیرمرد با وجود تخصیص یافتن مبلغی بابت خسارت خانه همچنان پایبند خانه قدیمی و باغچه کوچکی است که سرسبزی نفسهایش از آن شکل گرفته است و قابل معامله نیست. از دیگر موارد موفقیتآمیز فیلم «روشمیا» باید از بازی ارزنده شخصیتهای واقعی آن یاد کرد که بخوبی توانستند حس درونی اثر را به تماشاگر منتقل کنند تا همراه این باشیم که چه درههای تاریکی با وجود گرگهایی خونخوار وجود دارد و چه برهها که در این میان به طعمه درمیآیند.