گروه فرهنگی: امروزه رسانهای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمیتوان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانههایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامهها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.
به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …
* * *
آرمان/شادمهر راستين: سينماي منطقه را جهاني كنيم

شادمهر راستين يكي از مشاوران انتخاب فيلم در سي و چهارمين جشنواره جهاني فيلم فجر روند انتخاب و معرفي فيلمها براي شركت در اين رويداد سينمايي را تشريح كرد. شادمهر راستين در گفتوگو با مهر با اشاره به چگونگي انتخاب فيلمها در سي و چهارمين جشنواره جهاني فيلم فجر بيان كرد: حدود هشت ماه پيش تعدادي از سينماگران و كارشناسان سينمايي از طرف سيدرضا ميركريمي دبير جشنواره جهاني فيلم فجر به عنوان مشاور انتخاب شدند كه با حضور در جشنوارههاي جهاني مثل پوسان، تالين، برلين، مونترال و... و همچنين ديگر جشنوارهها و بازارهاي جهاني فيلم، آثاري را بررسي و جهت پيشنهاد به دبير جشنواره انتخاب كردند. وي ادامه داد: همزمان دعوتنامههايي به دبيرخانه جشنوارههاي جهاني و معتبر ارسال شد تا فيلم ها، كارگردانان و تهيهكنندگاني كه تمايل به حضور در جشنواره دارند آثارشان را تا بهمن ماه تحويل دهند. اين بخش توسط آقاي امير اسفندياري مديريت و انجام شد. سپس در نشستهاي مختلفي كه در بهمن و اسفند ۹۴ برگزار شد فهرست پيشنهادي تمام مشاوران ارائه و دلايل انتخاب آنها به سمع و نظر دبير جشنواره رسيد. همچنين نشستهاي پاياني در روزهاي اخير انجام شد تا فيلمهاي مستند و كوتاه و فيلمهاي دو بخش مسابقه جشنواره و بخش جشنواره جشنوارهها نهايي و در هفته آتي از طريق دبير جشنواره رسانهاي شود. مشاور انتخاب فيلم در سي و چهارمين جشنواره جهاني فيلم فجر همچنين درباره معيارهاي انتخاب فيلمها عنوان كرد: بخشي از انتخاب فيلمها شخصي و سليقهاي است و بخشي هم جنبه گروهي دارد و در عين حال بخشي از معيار انتخاب هم متاثر از قوانين انتخاب فيلم در ايران است. راستين تصريح كرد: اميدوارم جشنواره فجر چه در بخش ملي و چه در بخش جهاني به يك برنامه، هدف، معيار و ديدگاه مدون در انتخاب فيلمها برسد. اين معيار انتخاب در جشنواره ملي هم چندان مشخص نيست. بهطور مثال بيان ميشود كه جشنواره فيلم فجر كارنامه يك سال سينماي ايران است درحالي كه معيار مشخصي براي انتخاب فيلمها در اين كارنامه يك ساله وجود ندارد. اميدوارم جشنوارههاي فجر در سالهاي آينده به يك معيار مشخص برسند. وي با اشاره به ويژگي فيلمهاي مورد نظر نيز عنوان كرد: در جشنواره جهاني فجر قصد داشتيم به معرفي فيلمهايي بپردازيم كه در جشنوارههاي ديگر كمتر مورد توجه قرار گرفته اند. اين فيلمها بايد بهروز بوده و به سال ۲۰۱۶ و يا اواخر ۲۰۱۵ تعلق داشته باشند و فيلمهاي ارزشمندي باشند كه در رقابت با ساير فيلمها كمتر مورد توجه قرار گرفته اند. اين فيلمنامهنويس سينماي ايران اضافه كرد: همچنين در پيشنهادها بيشتر فيلمهايي مورد توجه قرار گرفتند كه به سينماي ايران نزديك باشند. بايد قبول كرد كه سينماي ايران يكي از زبانهاي سينمايي امروز جهان است. همچنين فيلمهاي جديدي كه زبان جديدي دارند و براي دانشجويان و سينماگران ايراني مفيد واقع ميشوند نيز در انتخابها مورد توجه قرار گرفتند. مشاور انتخاب فيلم در سي و چهارمين جشنواره جهاني فيلم فجر با اشاره به رويكرد جشنوارههاي بينالمللي يادآور شد: جشنوارهها يكي از عوامل تعامل فرهنگي ميان كشورها هستند. در اين جشنواره هم اين موضوع كه با تمدنها و اقوام مختلف آشناتر شويم ملاك انتخابها بود. اين فعال سينما در پايان سخنان خود گفت: يكي از اهداف ما اين است كه فيلمهايي را كه در منطقه ارزش جهاني شدن داشتهاند اما اين امكان برايشان فراهم نشده است به جهان معرفي شوند. جشنواره اين اعتبار را فراهم ميكند و اميدوارم جشنواره جهاني فيلم فجر بهترين بازار معرفي سينماي منطقه به جهان باشد و فضايي را كه جشنوارههايي همچون ابوظبي، قاهره و استانبول نتوانستند ايجاد كنند، فراهم كند. ساير مشاوران انتخاب فيلمها در سي و چهارمين جشنواره جهاني فيلم فجر به اين شرح هستند: محمدمهدي عسگرپور، عليرضا شجاع نوري، فريدون جيراني، مجيد اسلامي، كاميار محسنين، شادمهر راستين، حسن برزيده، جعفر صانعي مقدم، مرتضي رزاق كريمي و فريد فرخنده كيش.
ابتکار/« ابتکار » از نتایج طرح یارانه کتاب وزارت ارشاد در ایام نوروز گزارش می دهد؛
عیدانه ای برای نجات بازار کتابالهام عدیمی: عیدانه کتاب به عنوان طرحی مثبت در پرونده دولت یازدهم و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است.
این طرح که با هدف اختصاص یارانه خرید کتاب به صورت مستقیم از سوی دولت به مردم به انجام رسید، فاز دوم از طرح کتابفروشی به وسعت ایران به شمار می آید. بیشتر کتابفروشی های حاضر در این طرح، آن را مثبت ارزیابی کرده اند که می تواند بار دیگر مردم با کتاب آشتی دهد. با این حال استقبال از این طرح، گاه همراه با شوخی هایی هم بوده است، به ویژه این که برخی مراجعان از کتابفروشی ها طلب 20 هزار تومان یارانه عیدی کتابشان را داشتند. این طرح که 15 اسفند ماه کلید خورد تا مدتی در سکوت به کار خود ادامه داد تا این که اطلاع رسانی تلگرامی و پیامک ها که اخبار را از کانال های خود به مردم می رسانند به کمک آن پیوست و در ادامه نیز موسسه خانه کتاب از مردم خواست تا با هشتگ #عیدانه_کتاب علاوه بر همراهی و معرفی این طرح به دیگران، عکس های خود را در شبکه های اجتماعی چون اینستاگرام و تلگرام به اشتراک بگذارند که البته به نظر می رسد اینستاگرام این طرح یا غیرفعال است یا با آدرس دیگری، متفاوت با آنچه در سایت این موسسه اعلام شده، فعالیت می کند.
کتابفروشی های فعال در این طرح در سراسر ایران 318 باب بوده است که از میان 367 کتابفروشی فعال به ارائه تخفیف پرداختند.
سید محمد طباطبایی، مدیر روابط عمومی معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در گفت وگو با ابتکار، با بیان این که هدف اصلی این طرح تخصیص یارانه به مردم به صورت مستقیم و بدون واسطه بود، گفت: تا الان یارانه کتاب فقط به ناشران که تولیدکنندگان بودند اختصاص داشت. از سوی دیگر در نمایشگاه ها نیز بیشتر اقشار خاص مانند دانشجویان جامعه هدف یارانه ها بودند در حالی که در این طرح حمایتی با یک تیر دو نشان زدیم. یعنی این که وزارت ارشاد تاکنون از ناشران کتاب خریداری می کرد و از تولیدکننده حمایت می کرد در حالی که این طرح کتابفروش تخفیفی ارائه می کند و تسهیلات تشویقی باعث رفتن مخاطب به کتابفروشی می شود.
او افزود: طرح عیدانه دنبال حل مشکلی نبود بلکه تلاش اصلی آن آشتی دوباره مردم با کتاب بود که مناسبتی چون نوروز و عیدی دادن، بهانه خوبی به شمار می آمد. با این حال تلاش داریم بحث حمایتی از کتابفروشی های آنلاین و نشر الکترونیک را گسترده تر کنیم و با طرح هایی چون ویترین کتاب که حدود دوهزار ناشر کتاب های خود را از طریق یک وب سایت برای فروش می گذارند، بخش عمده مساله وضعیت نامطلوب پخش کنندگان کتاب را در سراسر ایران بهبود ببخشیم.
طباطبایی با اشاره به این که چنین طرح های تشویقی به مناسبت های مختلف تکرار خواهد شد، توضیح داد: در روزهای نمایشگاه بین المللی کتاب تهران، به دلیل این که برنامه های دیگری برگزار می شود و ناشران در نمایشگاه حاضرند، چنین طرحی نداریم اما به احتمال بسیار برای تابستان بار دیگر چنین طرح هایی خواهیم داشت. پیش از این نیز سید عباس صالحی، معاون فرهنگی وزیر ارشاد، در نشست کتابفروشی اقبال اعلام کرده بود که همزمان با نمایشگاه های استانی طرحی مانند این، در آن استان برگزار می شود.
او با قدردانی از رسانه های مکتوب و خبرگزاری ها درباره وضعیت اطلاع رسانی این طرح گفت: در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی درباره این طرح بسیار صحبت شد و افراد بسیاری نیز از این طریق متوجه آن شدند اما در وهله نخست این خبررسانی رسانه ها بود که اطلاعات اولیه را در اختیار مردم قرار داد. براساس این اطلاع رسانی بیشترین فروش مربوط به پیش از نوروز بود که پرفروش ترین روز برای این طرح، 27 اسفندماه بوده است. با اطلاع رسانی که در فضای مجازی صورت گرفت، می توان گفت که از روز نخست فروردین ماه، استقبال چشم گیری اتفاق افتاد با این حال بیشترین فروش در فاصله 22 تا 29 اسفند ماه بوده است.
مشاور رسانه ای خانه کتاب در پاسخ به این که برخی کتابفروشی ها تنها در صورتی تخفیف می دادند که خرید بیش از یک صدهزار تومان می بود یا تخفیف را شامل تمامی کتاب ها نمی دانستند، بیان کرد: چنین مواردی تخلف محسوب می شود و افراد می توانند تا پایان طرح با اعلام آن به موسسه خانه کتاب، کتابفروشی متخلف را معرفی کنند تا با آن برخورد شود. از سوی دیگر کتابفروشی های فعال که پرفروش نیز بوده اند چندین بار تمدید اعتبار شده اند. به طور مثال در هفته دوم اعتبار برخی کتابفروشی ها تمام شد و این اعتبار از دو میلیون تا 10 میلیون تومان افزوده شد.
به گفته طباطبایی، با توجه به این که استان اصفهان در این طرح مقام نخست را کسب کرده است، برخی می گویند که این استان توریستی است و در نوروز نیز مسافران زیادی داشته و این امر باعث فروش بالای این استان بوده است. اما این مساله را رد می کنم، چرا که استان اصفهان در طرح کتابفروشی به وسعت ایران نیز رتبه اول پرفروش را داشت و دلیل آن نیز کتابفروشی های فعال این استان است. از سوی دیگر اطلاع رسانی قوی از سوی کتابفروشی های پرفروش نیز بسیار مهم است. برخی کتابفروش ها، این طرح را به مشتریان خود توضیح می دهند در حالی که بسیاری از آن بی اطلاعند. اطلاع رسانی از طریق صفحه های مجازی این کتابفروشی ها نیز بسیار موثر بوده است. بیشترین اطلاع رسانی به مردم از طریق ما انجام نشده و بلکه از طریق کتابفروش هایی صورت گرفته که به خریدار کتاب توضیح و آنها نیز به دیگر افراد اطلاع می دادند.
او با بیان این که متاسفانه اکانت اینستاگرامی که در سایت اعلام شده، دچار مشکل بوده است، اظهار کرد: اکانت موسسه خانه کتاب در این زمینه فعال بود و عکس های بسیاری با هشتگ های اعلام شده به دست ما رسیده که پس از ارزیابی و داوری، احتمالا در مدت برگزاری نمایشگاه بین المللی کتاب برگزیدگان خود را اعلام می کند که البته مهلت ارسال این عکس ها نیز تا ساعت 24، پانزدهم فروردین ماه است.
مدیر روابط عمومی معاون فرهنگی ارشاد در پاسخ به این که چرا در طول شب سایت خانه کتاب فروش ها را به روز کرده است، توضیح داد: دو روز پیش، فروش کتابفروشی ها بسیار بالا بوده و به دلیل این که فرصت کافی نداشتند اطلاعات فروش در طول شب از سوی کتابفروشی ها در سایت قرار گرفته که این مساله ابهاماتی ایجاد کرده بود. همچنین در فهرست پرفروش ها دو بار عنوان کتاب «ارتباط با خدا» آمده است که دلیل آن نیز فروش براساس شابک کتاب بوده و این اعلام بدون دخالت دست بوده است. کتاب ها مربوط به یک ناشرند اما دو چاپ مختلف آن است.
طباطبایی با اشاره به این که اعتبار طرح عیدانهی کتاب 900 میلیون تومان بوده است، از باقی ماندن 150 میلیون تومان از این اعتبار خبر داد.به هر حال کتابفروشان مختلف از این طرح اعلام رضایت کردند و فتاحی، مدیر کتابفروشی مهرگان که جایگاه نخست کشور را از نظر فروش به خود اختصاص داده است، درباره این طرح گفت: امیدوارم چنین طرح هایی ادامه داشته باشد. هفتاد سال است که در این حوزه فعالیت می کنیم و مردم ما را می شناسند بنابراین عجیب نیست که به سراغ ما آمده اند. او با بیان این که نصب بنرها و تبلیغات محیطی انجام داده است، افزود: اطلاع رسانی در تلویزیون یا اخبار بی فایده است، باید همان طور که پفک را لحظه به لحظه تبلیغ می کنند چنین طرح هایی را اعلام کنند. متاسفانه مردم دیر متوجه این طرح شدند و الان که روز آخر این طرح است، دیگر نمی توان جوابگوی این تعداد بالای مشتری بود.مهدی حسین زادگان، مسئول طرح عیدانه در کتابفروشی ققنوس نیز با اشاره به این که روز گذشته اعتبار این کتابفروشی صفر شد، توضیح داد: این طرح به عادی سازی عیدی دادن کتاب کمک شایانی کرد و باعث رقابتی جدی میان تهران و استان های دیگر شد. البته ما علاوه بر تخفیف 20 درصدی این طرح، 10 درصد تخفیف بیشتر به مشتریان خود می دادیم. با این حال مشکلی که با آن مواجه بودیم، اطلاع رسانی نادرست بود به طوری که بسیاری از مراجعان تقاضای 20 هزار تومان شان را می کردند اما کتاب نمی خریدند. او افزود: طرح هایی مانند عیدی کتاب، بهترین شیوه دادن کمک به کتابفروشی هاست چرا که نه رانتی است نه تقلب و در حضور خود مشتری نیز صورت می گیرد.رامین شعبان پور، مسئول کتابفروشی افق نیز با اشاره به استقبال خیلی خوب مردم از همه صنف ها، گفت: اطلاع رسانی یا شایعه ای بود و مشتری آمده یارانه شان را می خواستند با این حال این طرح نیز مانند کتابفروشی به وسعت ایران تاثیر مثبتی بر فروش کتاب داشت اما جا دارد که روی آن کار شود در زمان هایی چون شب عید که شلوغ است ترافیک مشتری آزاردهنده است.در روز پایانی طرح عیدانه کتاب، 253 هزار و 355 نسخه کتاب در سبد 91 هزار و 655 نفر قرار گرفته است. در این طرح، استان اصفهان با 59 کتابفروشی فعال خود توانست تاکنون با بیش از 16 هزار خریدار در صدر پرفروشترین استان براساس خریدار قرار بگیرد و استان تهران با 86 کتابفروشی توانست با بیش از 11 هزار خریدار، رتبه دوم پرفروشترین استانها براساس خریدار را به خود اختصاص دهد. همچنین، استان خراسان رضوی با مشارکت 31 کتابفروشی و 8 هزار و 976 خریدار، رتبه سوم طرح عیدانه کتاب را از آن خود کرد.کتابفروشیهای مهرگان از استان اصفهان، کتابفروشی فرازمند رشت و کتابفروشی شهر کتاب خرم آباد استان لرستان به ترتیب با 2381، 1679 و 1667 خریدار درصدر پرفروشترین کتابفروشی طرح عیدانه کتاب براساس خریدار قرار گرفتهاند و هیچ کدام از کتابفروشیهای استان تهران نتوانستند در بین 10 کتابفروشی پرفروش این طرح قرار بگیرند. همچنین کتابهای «بیشعوری» از انتشارات تیسا، کتاب «شازده کوچولو» از انتشارات نگاه، کتاب «سمفونی مردگان» از انتشارات ققنوس، کتاب «مناجات الصالحین (ارتباط با خدا)» از انتشارات آیین دانش، کتاب «رساله حقوق» از انتشارات سرایی، کتاب «دعاهای حضرت فاطمه زهراء (ع) با ترجمه» از انتشارات ندای کوثر و کتاب «چرا باید بسم الله بگوییم؟ و 4 سوال دیگر: آموزش سبک زندگی پیامبر (ص) به کودکان» از انتشارات بوستان فدک از پرفروشترین کتابهای طرح عیدانه کتاب شناخته شدهاند. در طرح عیدانه کتاب برخی کتابفروشیها، کتابهای خود را که با شرایط تعیین شده در این طرح مطابقت داشته باشند با 20 درصد تخفیف به خریداران میفروشند، موسسه خانه کتاب به نمایندگی از طرف معاونت امور فرهنگی مبلغ تخفیف را به کتابفروشان پرداخت خواهد
کرد.
اعتماد/گفتوگو با سهيلا گلستاني درباره تجربه كارگردانياش در فيلمي به تهيهكنندگي پرويز پرستويي اشكالات كار را من خيلي بهتر از ديگران ميدانم
فيلم «دو» را با ترس بسيار ساختهام فرناز ميري / نخستين فيلم بلند سينمايي سهيلا گلستاني با نام «دو» مدتي است كه از سوي گروه سينمايي «هنر و تجربه» روي پرده سينماها رفته است. گلستاني متولد ۱۳۵۹ فارغالتحصيل كارشناس طراحي صحنه و لباس است. او علاوه بر فيلمسازي بيشتر به عنوان بازيگر و دوبلور شناخته ميشود و تجربه بازي در فيلمهاي «بوفالو» (۱۳۹۳)، «امروز» (۱۳۹۲)، «بيداري براي سه روز» (۱۳۹۲)، «شب بيرون» (۱۳۹۲)،
«ميهمان داريم» (۱۳۹۲)، «چهل سالگي» (۱۳۸۷) و «نصف مال من،
نصف مال تو» (۱۳۸۵) را دارد. از سال ١٣٧٧ بازي در تئاتر و از سال ١٣٨٦ ساخت فيلم كوتاه را آغاز كرد. همچنين از سال ١٣٨١ وارد تلويزيون شد. گلستاني فيلمنامه «دو» را با نگاهي به داستان «كفشهاي خدمتكار» اثر برنارد مالامود نوشته و داستان زن خدمتكاري را روايت ميكند كه در خانه مردي به نام «بهمن» كار ميكند. بهمن بعد از سالها زندگي در اروپا به ايران بازگشته و ارتباط عاطفياش را با زندگي و گذشتهاش قطع كرده است و بعد از بازگشت به خانهاش در ايران قصد فروش آن را دارد. پرويز پرستويي، مهتاب نصيرپور، مهرانه
مهين ترابي، محمدعلي سجادي و ارد زند از بازيگراني هستند كه در اين فيلم حضور دارند. اين فيلم به تهيهكنندگي پرويز پرستويي محصول سال ١٣٩٣ است و نخستين اكران خود را در سيوسومين جشنواره فيلم فجر تجربه كرده است. گفتوگويي با گلستاني داشتيم كه در ادامه ميآيد.
فيلم سينمايي «دو» نخستين اثر بلند سينمايي شما است. اگر به عنوان فيلمساز اين كار بخواهيد تعريفي از فيلمتان ارايه كنيد آن را چگونه فيلمي معرفي ميكنيد؟
«دو» فيلمي در ژانر اجتماعي و شاعرانه است. فيلمي درباره روابط انساني امروز جوامعي مانند ايران است كه شكل و شمايل ارتباطات شان را باهم
گم كردهاند و در حال گذار هستند. اين گذار اجتنابناپذير آسيبهايي را به روابط انساني وارد ميكند.
به نظر خودتان چه اندازه در ساخت اين فيلم و رسيدن به آنچه مدنظرتان بوده است، موفق بودهايد؟
اين ارزيابياي است كه در طول زمان مشخص ميشود. اما به هرحال نخستين قدم و تلاش من بود براي نزديك شدن به آنچه در نظر داشتهام.
در صحبتهايتان فيلم «دو» را به دو خط موازي تشبيه كرده بوديد كه در كنار هم حركت ميكنند و به هم نميرسند. اما از طرفي به نوعي تقابل دو شخصيت اصلي را هم در فيلم ميبينيم. بيشتر كداميك از اين دو نگاه مد نظر شما بود؟
هر دو نگاه را داشتم. بخشي كه مربوط به جاهطلبيها و خصوصيات فردي انسانها ميشود در تقابل با هم قرار ميگيرد. بخشي كه مربوط به همزيستي اجباري آنها ميشود به تعبير من مانند همان دو خط موازي است كه هرگز به هم نميرسند و قرار نيست در جايي باهم تلاقي داشته باشند. هرچند يك مفهوم كلي بينهايت هم ميتوان براي آن متصور شد اما به صورت عيني و واقعي همچنين تقاطعي را نميبينيم.
آيا ميتوان گفت به نوعي اين مفهوم بينهايت را در پايانبندي فيلم ميبينيم؟ آن در بازي كه در سكانس انتهايي فيلم ميبينيم به نوعي پايان باز فيلم است و نميتوان كاملا نتيجه گرفت چه اتفاقي افتاده است...
بله آن در ميتواند نمادي براي مفهوم بينهايت باشد. اما بيشتر آن در باز تغيير از يك وضعيت به وضعيت ديگر را تعريف ميكند.
كمي بيشتر توضيح ميدهيد؟
دو شخصيت اصلي فيلم مدام بهجاي آنكه به يكديگر نزديك شوند يا در نقطهاي شخصيت آنها با همديگر تلاقي داشته باشد مدام وضعيتهايشان را تغيير ميدهند. البته شخصيت پري به صورت ناخودآگاه و شهودي اين كار را انجام ميدهد. اما شخصيت بهمن از روي آگاهي و دانسته به سمت اين تغيير وضعيت ميرود. اما وجه مشترك هر دوي آنها اين است كه به طور اجتنابناپذيري
تحت تاثير شرايط هستند و بدون آنكه خودشان بدانند شرايط و آدمها براي آنها مسير كلي را تعريف ميكنند. آن «در» هم همانطور كه گفتيد ميتواند نمادي از بينهايت باشد و هم ميتواند نمادي از يك فضا و دنياي جديد يا روز ديگري باشد كه معلوم نيست چگونه طي ميشود.
در فيلم شخصيت بهمن از ابتدا خودش را اينگونه معرفي ميكند كه علاقه چنداني به برقراري ارتباط ندارد، به نوعي شخصيت تنهايي دارد. از طرفي شخصيت پري هرچند با خانوادهاي كه براي آنها كار ميكند نزديك است اما بازهم شخصيت تنهايي است. اما در فيلم صحنههاي زيادي داريم كه به نوعي شلوغي و همهمه را به تصوير ميكشد. كنار هم گذاشتن اين دو بخش در فيلم چگونه شكل گرفت و هريك نماد چه چيزي بودند؟
به طور آگاهانهاي اين اتفاق افتاد. به اين دليل تا بخشي از فيلم كه بيشتر به شكل تنهايي و جاهطلبي بهمن يا بيكسي پري ميپردازيم، اتفاقا آنها در فضاهاي شلوغ هستند و براي اين دو يك پارادوكس فضاسازي اتفاق ميافتد. حتي خانهاي كه پر از وسيله و شلوغ است. هرچقدر كه فضا خلوتتر ميشود چه از نظر كاراكترهاي اطراف و چه از نظر فضا كمكم خود اين آدمها بيواسطهتر كنار همديگر قرار ميگيرند. حتي بيپرواتر با يكديگر روبهرو ميشوند. انگار كاراكترها و فضا مانعي براي نزديك شدن اين دو شخصيت به هم هستند. از يك جايي به بعد ماهيت اين پارادوكس كاملا تغيير ميكند و ما محيط خلوت با كاراكترهايي داريم كه به ظاهر در كنار هم فاصله كمتري دارند.
پس آيا ميتوان سكانسي كه بهمن پري را به دكتر ميبرد به همين استدلال ربط داد؟
بله. در واقع آن سكانس بيواسطهترين نزديكي بهمن و پري با يكديگر است.
اما در فيلم هيچ دليلي براي اين كار مشخص نميشود؟
سكانسي در فيلم داريم كه پري متوجه ميشود بهمن براي او يك جفت كفش كنار گذاشته است. براي من آن سكانس نقطه شروع بود. بهمن در آنجا به اين همزيستي اجباري تن ميدهد و نهايت آن را در سكانس دكتر ميبينيم.
درباره يكي از سكانسهاي پاياني فيلم هم ميخواستم صحبت كنم. فرزند سرباز خانواده دير ميرسد و در بيان علت اين دير رسيدن به صورت اغراقآميز خشونت صحنه تصادفي را كه در مسير اتفاق افتاده است تعريف ميكند. خونسردي شنوندهها و بهويژه بهمن در ارتباط با آن اتفاق در فيلمي كه به روابط انساني ميپردازد... ضرورت پرداختن به آن جزييات خشونتآميز چه بود و چه هدفي را در پي آن دنبال ميكرديد؟
نوشتن آن سكانس با آن جزييات علاقهمندي شخصي من بود. چون فكر ميكردم بايد چنين سكانسي براي نشان دادن بيتفاوتي در روابط انسانها داشته باشم. اينكه بيتفاوتي تنها نسبت به روابط عادي وجود ندارد و حتي در ارتباط با چنين اتفاق دردناكي هم ممكن است انسانها تنها به مثابه يك خاطره يا يك تاسف سرسري از آن رد بشوند. اما همزمان وقتي آن اتفاق با جزييات تعريف ميشود براي پري اتفاق مشابهي ميافتد. به هرحال اتفاق دردناكي براي او رخ داده است. بعدتر هم وقتي فيلمنامه را به دوستان ميدادم كه بخوانند اتفاق جالب اين بود كه تقريبا اغلب افرادي كه فيلمنامه را ميخواندند تصورشان اين بود با اينكه هيچ نشانهاي از سمانه يكي از شخصيتهاي فيلم در كار نبود اما گويي نمادي از آن بود و انگار تصادف براي يكي از شخصيتهاي فيلم اتفاق افتاده است. براي همين منرا بيشتر ترغيب كرد به جزييات بيشتر آن سكانس بپردازم.
شما بازيگر هم هستيد و در فيلم «امروز» رضا ميركريمي هم حضور داشتيد. چقدر تحت تاثير فيلمسازاني مثل ميركريمي بوديد تا نخستين فيلمتان را بسازيد يا چه اندازه تجربه بازي در فيلمهاي اجتماعي به ساخت اين اثر كمك كرد؟
متاسفانه به دليل سفرهايي كه آقاي ميركريمي همزمان براي پروژه خودشان داشتند و همزمان با توليد فيلم «دو» بود نتوانستم آنطور كه بايد از حضور او استفاده كنم. اما در فيلمنامه، ايشان خيلي با حوصله وقت گذاشتند. در مورد بخش نخست سوال بهنظرم اگر بگويم شايد سليقههاي مشتركي با ميركريمي يا فيلمسازاني از اين دست داريم، بهتر است. من تحت تاثير همه فيلمهاي خوب در ژانرهاي مختلف هستم. به اين مساله قايل نيستم كه اگر يك فيلم اجتماعي ساختهام سليقه غالب من فقط فيلمهاي اجتماعي است و فقط اين آثار را دنبال ميكنم. من در سينما به دنبال يك تفاوت و تنوع سليقه هستم. به عنوان تماشاگر آثار مختلف را دنبال ميكنم و ممكن است اثر بعديام اجتماعي نباشد و به دنبال يك موضوع متفاوت ديگري بروم. لزوما وروديها و خروجيها هميشه منطبق با هم نيست. ميتوانم بگويم با ميركريمي يا فيلمسازاني از اين دست به احتمال زياد وجه اشتراكات زيادي داريم. نوع فيلمهايي كه ميپسنديم و نوع سينمايي كه ممكن است بيشتر مورد علاقه ما باشد.
شما به تاثير از ديگر فيلمسازها اشاره كرديد. فضاي فيلم شما فضاي سردي است. سينمايي است كه به سينماي اروپاي شرقي نزديك است. ميخواهم بدانم آيا شما تحت تاثير آن سينما هم هستيد؟
صددرصد. اگر بخواهم به عنوان شماره يك سليقه هم بگويم من به طور كامل آن سينما را ميپسندم. خودآگاه و ناخودآگاه به دنبال آن سينما هستم و آن را كتمان نميكنم. چه از لحاظ روايت و چه از نظر نقش تكنيكي كاملا براي من سينماي اروپاي شرقي درجه يك و مورد پسند است.
اتفاقا آن نوع سينمايي است كه مخاطب عام در ايران آن را نميپذيرد. آيا اينرا قبول داريد كه شما فيلمتان را براي مخاطب خاصي ساختهايد؟
ترجيح ميدهم از منظر ديگري پاسخ اين پرسش را بدهم. چقدر براي مخاطب عام چنين آثاري به شكل مناسب عرضه شده است كه بتوانيم به صورت آماري بگوييم مخاطب آن را نميپسندد. چه اندازه اين سينما را عرضه كردهايم چه در شكل مديوم تلويزيون كه عموميتر است و چه در سينما؟ آيا مخاطب را با آن آشنا كردهايم؟ يا اينكه در سينماي خودمان هميشه به عنوان سينماي مهجوري به آن پرداختيم كه مخصوص طيف خاصي از آدمها است؟ از ابتدا اينگونه تعريفش كردهايم. مانند كالايي كه فقط در يك فروشگاه عرضه ميشود و هيچ شعبه ديگري در هيچ جاي ديگر ندارد. خيلي بديهي است كه مخاطب آن كمتر است و حتي برخي مخاطبان نسبت به آن كالايي كه عرضه ميشود ممكن است جبههگيري هم داشته باشند چون خيلي در مقابل ديدشان نبوده است. بهنظرم براي مثال همين گروه «هنر و تجربه» فارغ از همه اشكالاتي كه در طول زمان برطرف ميشود فضايي ايجاد ميكند كه چنين آثاري را ببينيم. هرچند مخاطب عام شايد در طيف گسترده هنوز مخاطب اين گروه سينمايي نباشند و شايد هيچوقت هم به شكل گسترده مخاطبش نشود. اما اگر هر روز يك نفر هم به مخاطبان آن اضافه شود بازهم گامي به جلو است. مخاطب وقتي با چنين آثاري مواجه ميشود، راحتتر آن را ميپذيرد وقتي مخاطب عاديتر و بيواسطهتر با فيلم برخورد كند راحتتر آن اثر را ميپذيرد. نميخواهم بگويم سليقه همه آنها اين سينما بوده است. اما شكل روايت در اين سينما برايشان جالب بوده است.
«دو» نخستين فيلم شما به حساب ميآيد. سوژهاي سخت دارد و روايت آن سخت است. فضاي سردي را براي فيلمتان انتخاب كردهايد. هراسي نداشتيد از اينكه به سراغ چنين موضوعي ميرويد؟ نترسيديد كه نتوانيد به عنوان كار اول از پس كار برآييد؟
خيلي هراس داشتم. همين الان هم خيلي از اشكالات كار را من خيلي بهتر از ديگران ميدانم. اما واقعيت اين است كه از يك بخش جريان خيلي راضي هستم. اتفاقا وقتي انسان برخي كارها را نخستينبار انجام ميدهد انگار جسارت بيشتري براي آن دارد. شايد ديگر من براي فيلمهاي بعدي يا فيلم دومم با چنين جسارتي سراغ چنين موضوعي نروم. انگار كه به علت خود ترس مثل انساني كه ناگهان در يك استخر عميق شيرجه ميزند من بيپرواتر اين كار را انجام دادهام. اما در تمام پروسه توليد اين فيلم حتي همين حالا هم به ازاي تكتك افرادي كه با فيلم روبهرو ميشوند، چه نسبت به فيلم بازخورد مثبتي داشته باشند و چه منفي، من كاملا مضطرب و نگران و در عين حال پذيراي تمام انتقادات هستم. فيلم «دو» را با ترس بسيار ساختهام. اما راضيام از اينكه چنين تجربهاي كردهام. شايد بعد از اين،چنين امكاني را نداشته باشم. البته اميدوارم اينطور نشود. بخش خودآگاه ذهن من ميگويد چنين نيست و چنين اتفاقي نميافتد. اما ناخودآگاهم شايد كمي بخواهد محافظهكارانهتر پيش برود يا بخواهد به شيوه ديگري فضا را بيشتر بسنجد.
پرداختن به موضوعات انساني از منظر روانشناختي خيلي كار سختي است. اينكه نسبت به
هر كدام از شخصيتهاي فيلم بايد شناخت وجود داشته باشد. بايد نسبت به روابط بينافردي آنها كاملا احاطه داشته باشيم تا اين روابط در فيلم به درستي از كار درآيد. شما روي سوژهاي دست گذاشتهايد كه سوژههاي سخت انساني است. يعني خيلي پيچيده هستند. افرادي كه خيلي پيچيدهاند در واقع نشان دادن درون آنها مقابل دوربين هم خيلي سخت است...
تم فيلم و مفهوم آن و پرداختن به چنين موضوعي، مفهوم مجردي است. اينرا كاملا ميتوانم بفهمم. ممكن است در ادبيات راحتتر اتفاق بيفتد.
دقيقا چون در ادبيات ميتوانيد جزييات را بگوييد و توصيف كنيد اما جلوي دوربين توصيف كردن خيلي كار سختي است. ممكن است اين سوال پيش بيايد بهمن چرا اينقدر سرد بازي ميكند مگر آنكه كارگردان به عمد خواسته باشد بازيگرانش اينچنين بازي كنند. آيا اين خواسته شما بوده است كه اين سردي بين شخصيتهاي فيلم باشد و اگر همچنين بوده است، ميخواستيد چه چيزي را بيان كنيد؟
قطعا حاصل كار در مورد بازيها در هر دو شكل مثبت و منفي كاملا مسووليتش بر عهده من است. به اين دليل كه من دقيقا همهچيز را قرار دادهام و اين را فقط زماني كه برداشت اول يك پلان را با برداشت سيو چندم يك پلان ببينيد، ميتوانيد متوجه بشويد و در موردش نظر دهيد. به اين دليل كه ميتوانيد ببينيد چقدر فرق وجود دارد و همه جزييات اضافه شده است. فارغ از اينكه با چه كيفيتي و چه اندازه مورد پسند است. اما مسووليتش كاملا متوجه من است. چون قدم به قدم من ميدانستم كه اين اتفاق ميافتد به علاوه اينكه در مورد كاراكتر بهمن صرفا سردي نيست و بايد همراه با يك عصبانيت دروني و پرخاشگري دروني همراه ميشد. خيليها در لايه دروني شخصيت بهمن را با شخصيتي كه آقاي پرستويي در فيلم «امروز» بازي كرد، مقايسه ميكنند در صورتيكه من به جد مخالف اين نوع مقايسه هستم؛ براي اينكه در «امروز» شخصيت ايشان شخصيتي فداكار است كه سكوت اختيار ميكند. اما در اينجا كاراكتر ما اصلا حال و هواي ديگر و عصبانيتي دروني دارد كه مثل يك كوه آتشفشان است و هر لحظه اين احتمال وجود دارد كه فوران كند. حتي ميبينيم يكجاهايي اين ويژگي بروز ميكند.
در كل پيچيدگي را دوست داريد؟ در بازيگري هم شما نقشهاي پيچيده و مرموزي را انتخاب ميكنيد...
بله من پيچيدگي را شخصا خيلي دوست دارم. براي اينكه در واقع فرآيند بعدي آن را دوست دارم. اينكه ذهن درگير حل مسائلي ميشود. حالا شايد اين مساله ريشه در اين دارد كه علاقهمندي شخصي من به رياضي يا حل معادلات است. حتما از جايي در ناخودآگاه من ميآيد. البته در رابطه با اين فيلم چيزي كه اكنون در مورد فيلمنامه به آن فكر ميكنم اين است كه شايد بيش از اندازه پيچيدگي در آن وجود دارد. البته پيچيدگي معمولا ذهن را ورزش ميدهد و اتفاق خوبي است. اما شايد پيچيدگي در مواردي هم باعث شود ظن مخاطب را به سمت مفاهيمي ببرد كه اصولا مفاهيم درجه اولي براي پرداختن به آنها نبوده است. زيرلايههايي در خود فيلم كه حرف اصلي فيلم نبوده است. از اين بابت شايد در مواردي فيلم «دو» ممكن است دچار پيچيدگي بيش از اندازه شده باشد. اما در اينكه اصولا روابط انساني از نظر من پيچيده و مانند معادلات رياضي هستند، شكي نيست.
بنابراين دليل شخصي بوده است كه به سراغ روابط انساني پيچيده رفتهايد؟
دقيقا. روابط انساني در عين اينكه كاملا عيان و ظاهر و خيلي مشهود است اما در واقعيت چنين نيست. يعني در ظاهر مثل يك رودخانه كم عمق ميماند كه ناگهان با عمق عجيبي در ارتباط با آن مواجه ميشويم كه اگر آمادگي كافي نداشته باشيم، ميتواند ما را با خود ببرد.
كمي هم در ارتباط با انتخاب بازيگران فيلم صحبت كنيم...
باتوجه به همكاريهاي قبليام با آقاي پرستويي و آشنايياي كه با كاراكتر شخصي ايشان داشتم بهنظر انتخاب آقاي پرستويي براي نقش بهمن خيلي مناسب بود. درحالي كه در اين سن خيلي هم ما متاسفانه حق انتخاب در مورد بازيگران خوب و درجه يك را نداريم. اما آقاي پرستويي بسيار مناسب اين نقش بودند و وقتي فيلمنامه را خواندند نسبت به بازي در اين كار ابراز علاقه كردند. طي يك پروسه خيلي طولاني نيز به خانم نصيرپور رسيديم. چون مدتي بود كه متاسفانه ايشان با توجه به مشكلاتي كه برايشان پيش آمده بود در سينما بازي نكرده بودند و از همين روي كمي دور از انتخابهاي اوليه بود. اما خوشبختانه ما به اين گزينه رسيديم و ايشان هم پذيرفتند. اين كار در بخش بازيگري و بازيگرداني خيليخيلي تجربه دلنشيني بود. چراكه همه افراد تيم بازيگري حرفهاي بودند و بهشدت و بيش از حد تصور من خودشان را در اختيار كار ميگذاشتند. شمايل حرفهاي از بازيگر حرفهاي به معناي واقعي در اين كار براي من مشخص شد. گروه كاملا در اختيار كار و كارگردان بودند و خيلي با ايمان قلبي هر آنچه من ميگفتم، انجام ميدادند.
تجربه بازيگري خودتان چه اندازه در روند اين كار و فيلمسازي به شما كمك كرد؟
خيلي زياد. در بخش هدايت بازيگر و نزديك كردن بازيگران به شخصيتهاي فيلمنامه بهشدت اين اتفاق افتاد و موثر بود.
باتوجه به اينكه فيلم شما در گروه سينمايي «هنر و تجربه» در حال اكران است بهطوركلي از اكران فيلم در اين حوزه چقدر راضي هستيد و فكر ميكنيد اكران در اين گروه به ديده شدن فيلم شما كمك ميكند؟ آيا دوست داشتيد در گروه عمومي سينماها فيلمتان اكران شود؟
به هر حال قرار بود فيلم اكران عادي داشته باشد. اما به صلاحديد تهيهكننده با توجه به شكل و شمايل فيلم ترجيح دادند در اين گروه سينمايي اكران شود و معتقد بودند در گروه سينمايي «هنر و تجربه» فيلم ميتواند مخاطبهاي بهتري داشته باشد؛ چراكه مخاطب با يك پشتوانه تفكر به ديدن اين دست از فيلمها ميآيد. نميخواهم ابراز ناراحتي كنم. براي من به عنوان فيلمساز جايي براي اكران مناسب است كه فيلم من بهتر ديده شود. قطعا مناسبات مالي و اقتصادي يك فيلم هم خيلي مهم است. حالا خوشبختانه تهيهكنندهاي را در اين كار داريم كه نگاه او به مخاطب و برخورد مخاطب در اولويت است. اكران سلسله مراتبي است كه نه من به عنوان يك تك فيلمساز و نه افراد ديگر نميتوانيم وارد اين جريان بشويم. به يك برنامهريزي طولانيمدت و قايل شدن به سليقههاي مختلف در سينما نياز است. فقط ميتوانم اميدوار باشم چنين شكل و شمايلي در اكران گروه «هنر و تجربه» يا از اين دست فعاليتها بتواند مخاطبان را مجاب كند كه سينماي ما ميتواند يك سينمايي از مجموع رنگها با سليقههاي مختلف باشد. فيلمها بايد براي طيفهاي مختلف ساخته شود.
پيش از اكران، تجربه حضور در جشنواره خارجي را داشتيد و بهتازگي نيز فيلم «دو» راهي جشنواره «سيلك رود» شد. در اين مدتي كه از اكران ميگذرد بازخوردها را چطور ارزيابي كرديد؟
خوشبختانه خيلي بهتر از آن چيزي بود كه من فكر ميكردم. تاكنون بازخوردها نسبت به فيلم خوب بوده است. اما اين خوب بودن به اين معني نيست كه همه طرفدار فيلم هستند. بلكه فكر ميكنم اكران باعث شده تحليل هم نسبت به اين فيلم اتفاق بيفتد. علاوه بر اينكه فيلم طرفداران خودش را پيدا ميكند بخشي هم كه به هر علتي با آن ارتباط نميگيرد در فضا و بستر آرامتري به تحليل فيلم ميپردازند و من ضعف خودم در فيلم را خيلي آگاهانهتر ميتوانم بررسي كنم. اين فضا خيلي با فضاي زمان اكران فيلم در جشنواره متفاوت است.
با توجه به اينكه فيلمنامه شما با نگاهي به داستان
«كفشهاي خدمتكار» نوشته شده است آيا در كارهاي بعدي شما هم شاهد چنين اقتباسهايي خواهيم بود؛ چراكه در سينما جاي خالي آثار سينمايي براساس اقتباسهاي ادبي ديده ميشود چه آثار داخلي و چه خارجي. آيا براي شما اين فيلم آغازي بوده است كه به اين سمت و سو برويد و ادبيات را با سينما گره بزنيد. به هر حال همانطور كه گفتيد وقتي شما درباره روابط انساني ميخواهيد صحبت كنيد ادبيات براي آن بستر بهتر و مناسبتري است...
ادبيات يك منبع قوي و غني و رجوع به آن اجتنابناپذير است. بهنظرم هركسي يكبار اين تجربه را كرده باشد، نميتواند اين رشته را براي خودش قطع كند. هرچند كه همزمان يك خطر بزرگ هم متوجه فيلمساز ميشود و اينكه به هر حال ادبيات جذابيتي دارد به واسطه اينكه تخيل خواننده را قوي ميكند و بخشي از جزييات و فضاسازي را خود خواننده انجام ميدهد و خواننده همزمان با نويسنده تبديل به يك مولف ميشود. اما در سينما كارگردان مسووليت اين فضاسازي را برعهده ميگيرد. اينكه چه اندازه بتواند از پس آن برآيد و كيفيتش را حفظ كند خطري است كه متوجه كارگردان است و كار او را سخت ميكند. قطعا در آينده به طور اجتنابناپذيري به ادبيات رجوع خواهم كرد و از آن وام ميگيرم و خيلي هم براي من جذاب است. اميدوارم بتوانم در كارهاي بعديام اين اتفاق را محكمتر و جذابتر انجام دهم.
اين روزها چه كاري در دست انجام داريد؟
در حال حاضر با يكي از دوستان نويسندهام روي فيلمنامه بعدي كار ميكنيم كه فضاي آن كاملا متفاوت با فيلم «دو» است. اما باز هم اين كار بسيار وامدار ادبيات است.
اعتماد/نگاهي به رويداد هنري «بهارستان»
كيمياگري با هنرروزگاري نه چندان دور معنا و مفهوم هنرهاي شهري در ارايه آثاري خلاصه ميشد كه در سطح شهر مانا باشند و بتوانند محيطي را علاوه بر زيباسازي به مكاني يادماني بدل كنند تا شهروندان را گاهي با احساس نوستالژيك طي خاطرهاي كه در آن محيط داشتند پيوند دهند. اما چيزي نزديك به سه دهه است كه اين تفكر در هنر دنيا جاي خود را به ايجاد زمينهاي داده تا تغيير عادات روزمره شهرنشينان را به همراه داشته باشد. اين مساله كه در دنياي هنر شهري به عنوان كيمياگري هنر از آن ياد ميشود، معرف اين موضوع است كه استفاده از هنر براي فرهنگسازي عمومي بيشباهت به كيمياگري نيست زيرا آنچه هنر را غيرمانا و موقت ميكند تاثير شگرفي بر روحيه شهروند، ايجاد نشاط شهري، جلب مخاطبان براي بهرهمندي از هنر و... خواهد شد.
هنر دنيا اگرچه دو دهه پيش و در سالهاي پاياني قرن بيستم به هنر ميرا رسيد تا عموم مخاطبان هنري را با گفتمان جديدي از هنر جذب كند اما اين نگرش هنري چند سالي است پا به عرصه هنرهاي شهري ايران گذاشته است.
سازمان زيباسازي شهر تهران به عنوان نهاد مديريتي در زمينه هنرهاي شهري پس از سالها چند صباحي است كه توجه ويژهاي به هنرهاي موقتي در شهر تهران نشان ميدهد و تلاش دارد تا با هنرهاي غيرمانا و محيطي در ايجاد تغيير چهره شهر و رفتارهاي شهروندي فعاليت كند. برپايي سمپوزيومهاي مجسمهسازي، اكران گسترده آثار نقاشي بر بليبوردهاي تبليغاتي و حالا در نوروز سال ۱۳۹۵ برگزاري رويداد هنري «بهارستان» كه اتفاقا توانسته نظر شهروندان تهراني را به خود جلب كند.
در ايام نوروز كمتر شهروند تهراني را ميتوان يافت كه در اين ايام در گوشه و كنار شهر چشماش به نقاشيهاي ديواري، هنرهاي محيطي يا تخم مرغهاي رنگي حجمي در سطح شهر نيفتاده باشد.
رويداد هنري «بهارستان» كه از مشتقات طرح استقبال از بهار شهرداري تهران است امسال با رويكردي متفاوت برگزار شد و هدف از برگزاري آن همگامي هنرمندان با شهروندان در ايجاد نشاط و پويايي در محيط شهري در ايام عيد نوروز بود. بر همين اساس در اين رويداد هنرمندان عرصه هنرهاي تجسمي با ارايه ايدهها و طرحهاي خلاقانه و پيشنهادي خود دست به آفرينش هنري زدند.
همگامي هنرمندان با شهروندان در استقبال از بهار، ايجاد نشاط و پويايي در محيط شهري توسط هنرمندان، امكان بروز و اجراي ايدهها و آثار هنري با شيوههاي بياني مختلف در راستاي زيباسازي در فصل بهار، اجرا و نمايش فرآيند آفرينشهاي هنري متناسب با محيط شهري در ايام نوروز و ايجاد فرصت آشنايي شهروندان با فرآيند خلق اثر هنري در حين اجرا؛ از جمله اهداف اين رويداد هنري سالانه بود.
رويداد هنري «بهارستان» در بخشهاي گرافيك شهري، مجسمه و هنرهاي محيطي، نقاشي ديواري و تخم مرغهاي نوروزي با حضور ۴۸۶ هنرمند نقاش، مجسمهساز، گرافيست و هنرهاي محيطي رقم خورد تا فضاي بهاري تهران را هنري كند. رويدادي كه با استقبال شهروندان و گردشگران تهراني مواجهه شد و اين روزها عكس اين آثار به پاي ثابت فضاهاي مجازي بدل شده است.
در اين رويداد بيش از ۵۰۰ اثر هنري در مناطق مختلف شهر تهران ارايه شد. در بخش نقاشي ديواري رويداد «بهارستان» ۹۴ هنرمند آثار خود در ۲۲ منطقه شهر تهران به نمايش گذاشتند. در بخش گرافيك اين سالانه هنرهاي شهري آثار ۴۴ هنرمند در فضاهاي تبليغاتي شهر تهران در معرض ديد شهروندان قرار گرفته است.
در بخش مجسمهسازي و هنرهاي محيطي نيز ۱۵۷ هنرمند آثار خود را در خيابان وليعصر از ميدان راهآهن تا ميدان تجريش، بلوار كشاورز و خيابان انقلاب حد فاصل ميدان فردوسي تا ميدان انقلاب ارايه كردهاند. همچنين بخش تخم مرغهاي نوروزي نيز با حضور ۱۹۱ هنرمند در بوستانهاي نوروز، باغفردوس، پارك شهر، پارك ملت و پارك لاله برگزار و آثار آن در مناطق مختلف شهر تهران جانمايي شده است.
بر همين اساس با دو هنرمند باسابقه كه در اين رويداد هنري به ارايه اثر پرداختند درباره هنرهاي شهري و تاثير آن بر مخاطب و رويداد «بهارستان» به گفتوگو پرداختيم.
همنوايي هنرمندان با شهردكتر فريده شاهسواراني از هنرمندان شناخته شده عرصه هنرهاي تجسمي است. اين هنرمند كه بيشتر با آثار ويديو آرت و چيدمانهايش شناخته ميشود در رويداد «بهارستان» به ارايه اثري پرداخته كه به نقل از او، بلوار كشاورز را به عنوان يك بوم نقاشي در نظر گرفته است.
اين هنرمند درباره توجه به مقوله هنرهاي شهري و محيطي به «اعتماد» گفت: من به عنوان يك انسان معتقدم كه همه بايد در فضاي شهري و براي رعايت يك سري اصول فعال باشند. حالا هنرمندان در اين اثنا چه ميتوانند بكنند؟ و چگونه رفتار هنري و شهروندي داشته باشند؟ يكي از اين راهها اين است كه به جاي اينكه در گالري و خانه كار هنري كنند به ميان ميليونها آدم بيايند وبه جاي مخاطب خاص با عموم مردم گفتمان داشته باشند. اين مساله تاثير بسيار خوبي در فرهنگسازي شهرنشيني ايجاد خواهد كرد و در روحيه و روان مردم و شهروندان يك شهر نيز بسيار موثر خواهد بود.
وي درباره اينكه هنرهاي محيطي چه تاثيري ميتوانند بر محيط شهري و سطح آگاهي شهروندان داشته باشد، گفت: خود اين همنوايي هنرمندان با تغيير رنگ محيط شهري كه بر اساس تغيير فصل و فرا رسيدن بهار است، بسيار بر روحيه و جذب مخاطب به آثار هنري تاثيرگذار خواهد بود.
فريده شاهسواراني درباره ايده اثري كه در «بهارستان» ارايه داده است، گفت: اثري را به صورت گروهي در محدوده بلوار كشاورز تا ميدان فلسطين ارايه كرديم. من درسي دارم با عنوان معماري منظر كه به آسيبشناسي محيط شهري ميپردازد. من با نگاهي به اين منطقه ديدم كه در اين محيط چيزهايي بايد عوض شود و متوجه بخش نور و برقرساني آنجا شدم و قرار شد بخشي از اين بستر عوض شود. من همه اين بستر را به عنوان يك بوم ديدم همانند يك نقاش كه براي نقاشي كمپوزيسيون و جنس بوم ورنگها را بررسي ميكند؛ من هم به عنوان هنر محيطي اين ارزيابي را انجام دادم. من بلوار كشاورز را به عنوان يك باغ ايراني ديدم با دو حوض در دو طرف بلوار و يك كانالي كه قبلا آب در آن جاري بوده است و الان فاقد آب است. بر همين اساس چند ماهي كشيدم براي اعتراض به مقوله محيط زيستي اين منطقه و فقدان آب و لطمهاي كه متوجه محيط زيست آن شده است. در واقع ماهيها را در جداره كانال تعبيه كرديم و از رنگين كماني از رنگ بهره برديم. ما از حلقههاي رنگي استفاده كرديم كه نورهايي به صورت حلقهاي در آن براي زيبايي شب ايجاد شدند.
رشد بصري مردمپريسا خضابي، هنرمند باسابقه مجسمهسازي نيز يكي از هنرمنداني است كه در رويداد «بهارستان»، سازهاي تلفيقي از معماري و مجسمه ارايه كرده است. او درباره تاثير هنرهاي شهري بر شهروندان به «اعتماد» گفت: آثار هنري شهري بايد با هدف رشد بصري مردم انجام شوند تا بتوانند تاثير كافي در فضاي شهر ايجاد كنند.
خضابي با اشاره به اينكه مجسمه و هنرهاي محيطي چه تاثيري ميتوانند بر محيط شهري و سطح آگاهي شهروندان داشته باشند، توضيح داد: امنيت بخشي به فضاهاي شهري و حس هم هويتي با شهر مهمترين مساله است. بايد در نظر بگيريم كه امروزه آثاري كه در شهر قرار دارند چقدر به شكل يك نشانه شهري يا كانون بصري عمل ميكنند و آيا ظرفيت تبديل شدن به يك نشانه ملي را دارند.
وي افزود: ما چقدر با آثاري كه در شهر قرار دارند احساس نزديكي و پيوند ميكنيم. اصلا بود و نبود بعضي آثار چه تاثيري بر حس شهروندان دارد؛ متاسفانه فقدان جذابيت بعضي آثار از كيفيت فضا ميكاهد و مانع نشاط در فضاي شهري شده است.
خضابي، درباره ارزيابياش از رويداد «بهارستان» گفت: مثلث هنرمندان، شهروندان و شهرداري، اگر در اين پروژه به شكل صحيح حركت كند ميتواند در راستاي اغناي تجربههاي زيباشناختي، ارتقاي سواد بصري و توسعه تعاملات فرهنگي و اجتماعي شهروندان مبحث مهمي را در حوزه شهري ترويج دهد. رفتاري كه باعث ارتباط شهروند با اثرهنري شده و در حفظ و عدم تخريب آن سهيم باشند. در اين ميان، جايگاه شهروند بسيار اهميت دارد.
اين هنرمند افزود: آثار ميرا قطعا تعامل بيشتري نسبت به آثار ماناي شهري با مخاطب دارند واين خود باعث ايجاد حس سرزندگي در شهر ميشود همچنين باب جديدي را در برابر شهروندان باز ميكند كه مجبور نيستند به اجبار در برابر برخي از احجام هنري قرار بگيرند و مفهومي را استخراج كنند.
اين هنرمند درباره اثر خود در رويداد «بهارستان» كه با عنوان «معبد درون» ارايه داده است، گفت: با تاسي از عناصر معماري و نمادشناسي دايره كه نشان از آسمان دارد و مربع كه زمين را يادآور ميشود اين اثر ارايه شده است، در اصل اين اثر مكعب مستطيلي است كه سطوح آن با استفاده از مواد و الياف طبيعي مثل شاخه، برگ، ريشه خشك و كنف پوشيده شده است.
وي افزود: اين حجم با ايجاد فضاهايي مبهم در وجوه مختلف باعث تهييج بيننده در كشف راز درون آن ميشود. اين مكعب به گونهاي تعبيه شده است كه در ديوارههاي آن با استفاده از فرمهايي، با مخاطب وارد تعامل ميشود واز طريق حفرههايي مخاطب ميتواند با ارزشهاي بصري متنوع داخل اين اثر هنري وارد گفتوگو شود.
لازم به يادآوري است، رويداد هنري «بهارستان» (سالانه هنرهاي شهري بهار تهران) در بخشهاي مجسمه، هنرهاي محيطي، گرافيك، نقاشي ديواري و تخممرغهاي نوروزي همزمان با ايام نوروز ۱۳۹۵ در تهران برگزار ميشود و تا پايان فروردين ماه
اطلاعات/شانس بالای فیلم جدید فرهادی برای حضور در کن
نشریه ورایتی در گزارشی دربارهی ترکیب احتمالی فیلمهای امسال جشنواره کن، فیلم جدید اصغر فرهادی را به عنوان یکی از آثاری معرفی کرد که حضورش در بخش رقابتی، تقریبا قطعی است.
به گزارش ایسنا، کمتر از دو ماه مانده به آغاز معتبرترین جشنواره سینمایی جهان، گمانهزنیها درباره فیلمهای حاضر در بخشهای اصلی جشنواره کن افرایش یافته و در حالی که فرصت ارسال آثار برای حضور در جشنواره به پایان رسیده، باید منتظر ماند و دید معادلات پیچیده انتخاب فیلم در کن در نهایت «تیری فرمائو» دبیر باسابقه جشنواره را به چه تصمیمی درباره ترکیب نهایی فیلمهای رقابتی و غیررقابتی و فیلم افتتاحیه خواهد رساند.
ورایتی در گزارشی با این موضوع فیلمهای «جولیتا» به کارگرانی «پدرو آلمادوار»، «آخرین چهره» ساخته جدید «شون پن»، «اِله» از «پل ورهوون»، «این تنها پایان دنیاست» به کارگردانی «خاویر دولان»، فیلم «دختر ناشناس» از برادران داردن (برندگان دو جایزه نخل طلا) و همچنین فیلم جدید اصغر فرهادی را که هنوز عنوانی برای آن انتخاب نشده است به عنوان فیلمهای تقریبا قطعی در بخش رقابتی شصت و نهمین جشنواره کن معرفی کرده است. هنوز جزئیات زیادی از داستان فیلم جدید اصغر فرهادی که پیش از این نام «فروشنده» برای آن انتخاب شده بود منتشر نشده است، اما فرهادی این فیلم را داستانی معاصر و روایتگر زندگی زوجی توصیف کرده است که رابطه آنها به سبب فشارهای اجتماعی رو به خشونت میرود.
در این فیلم ترانه علیدوستی (بازیگر فیلم درباره الی) و شهاب حسینی (بازیگر فیلم برنده خرس طلای برلین و اسکار خارجی جدایی) نقشهای اصلی را ایفا کردهاند.اگرچه تمامی این فیلمها توسط کارگردانان مرد ساخته شدهاند، اما بازیگران زن قدرتمندی چون «ایزابل هوپرت»، «چارلیز ترون» و «ماریون کوتیار» را در نقشهای اصلی به کن خواهند آورد.
«کریستین استوارت» بازیگر معروف هالیوودی که تنها بازیگر آمریکایی برنده جایزه سزار فرانسه است نیز با دو فیلم شانس حضور در کن امسال را دارد؛ فیلم «کافه سوسایتی» ساخته جدید وودی آلن و «خریدار شخصی» به کارگردانی «اولیور آسایاس».
اطلاعات/امیدواری دکتر ایوبی به برگزاری شایسته جشنواره جهانی فیلم فجر
دکتر حجتالله ایوبی رییس سازمان سینمایی پنجشنبه ۱۲ فروردین ماه با حضور در پردیس سینمایی چارسو از کاخ جشنواره بازدید کرد.
به گزارش ایسنا، در این دیدار که در فضایی صمیمانه برگزار شد، معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در کنار بازدید از کاخ جشنواره، گزارش رضا میرکریمی دبیر جشنواره و سایر مدیران درباره روند پیشرفت کارها را شنید.
ایوبی در پایان این دیدار سه ساعته، پس از تبریک فرا رسیدن سال نو و ابراز رضایت از اقدامات صورت گرفته، گفت: بخش عمدهای از اهالی رسانه و سینماگران باور ندارند که ما میتوانیم جشنواره بینالمللی برگزار کنیم. پس از پایان جشنواره پارسال تحلیلها و نقدها بر این موضوع متمرکز بود که آنچه اتفاق افتاد، تجربه موفقی نبود.
معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ادامه داد: آقای میرکریمی فیلمسازی است که به نظرم به دلیل داشتن ایدههای نو و جذاب، هیچ وقت پیر نمیشود. حضور او در این جشنواره باعث شکلگرفتن یک تیم درخشان شده است. چهرههای با تجربهای که اینجا حضور دارند و هر کدام بسیار باانگیزه هستند تا جشنوارهای شایسته و در خور شان سینمای ایران برگزار کنیم.
رییس سازمان سینمایی در بخش دیگری از سخنانش گفت: جدایی جشنواره ملی و بینالمللی فیلم فجر، اقدام درستی بود. من آرزوها و برنامههای زیادی برای سینمای ایران دارم، یکی از این آرزوها استقلال بخش بینالملل بود که امروز با شنیدن برنامهها و ایدههای شما، بسیار به برگزاری درست آن امیدوارم. بخش دارالفنون یکی دیگر از آرزوهای من بود. باعث خرسندی است که این بخش با جدیت دنبال میشود و به نتایج خوبی رسیده است.
او با اشاره به حضور رضا کیانیان در تیم مدیران سی و چهارمین جشنواره جهانی فیلم فجر گفت: خوشحالم که آقای کیانیان در این ترکیب حضور دارند، پذیرفتن این مسئولیت از سمت ایشان یکی از امتیازهای این دوره جشنواره است.
دکتر ایوبی ادامه داد: در فضای کنونی که استقبال از فیلمها بالا رفته و فروش فیلمهای نوروزی امیدوارکننده بوده، برگزاری جشنواره در اردیبهشت ماه، این فضای پرشور و گرم نسبت به سینما را زنده نگه میدارد. من و همکارانم در سازمان سینمایی در کنار جشنواره هستیم. امیدوارم این جشنواره با نظم و احترام به میهمانان و مخاطبان و با موفقیت برگزار شود.
در ابتدای این جلسه، رضا میرکریمی به طور مفصل درباره اقدامات انجامشده، دعوت از میهمانان، روند انتخاب فیلمها، صدور کارت، جزئیات استقبال از میهمانان، اسکان میهمانان، برنامههای جانبی جشنواره، برگزاری کارگاهها و … صحبت کرد. پس از آن مدیران بخشهای مختلف درباره حوزه کاری خود گزارشی را به اطلاع معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی رساندند.
بنا بر این گزارش، ستاد برگزاری جشنواره جهانی فیلم فجر از نخستین روزهای سال جدید در پردیس سینمایی چارسو مستقر شده و غرفههای بازار جشنواره زیر نظر محسن شاه ابراهیمی مدیر طراحی داخلی کاخ جشنواره برپا میشود.
سی و چهارمین جشنواره جهانی فیلم فجر از اول تا ششم اردیبهشت ماه ۹۵ به دبیری رضا میرکریمی در پردیس سینمایی چارسو برگزار میشود.
ایران/با حکم وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، فرزاد طالبی مدیرکل دفتر موسیقی شد
مدیریت موسیقی در ایستگاه ثباتدفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بالاخره پس از 8 ماه و بعد از دوبار تمدید حکم سرپرستی فرزاد طالبی صاحب مدیرکل شد. علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی روز گذشته با صدور حکمی طالبی را به عنوان مدیرکل دفتر موسیقی این وزارتخانه منصوب کرد.
به گزارش «ایران»، مدتها پیش از آنکه پیروز ارجمند از ریاست این دفتر کنارهگیری کند، حرف و حدیثهای بسیاری در مورد دشواریهای پیش روی این نهاد به میان آمده بود؛ چالشهایی که در زمینه اجرای موسیقی وجود داشت و هنوز هم گریبانگیر برخی از نوازندگان و خوانندگان است از مهمترین دشواریهای کاری دفتر موسیقی است. موضوعی که ارجمند هم در زمان کنارهگیری به آن اشاره کرده بود: «شما بهعنوان مدیرکل به یک اثر مجوز میدهید و اتفاقی نمیافتد بعد به اثر مشابه هم مجوز میدهید، دچار مشکل میشوید. آدم دچار تناقض میشود.» در دوران مدیریت ارجمند، کنسرتهای موسیقی متعددی در تهران و شهرستانها با وجود داشتن مجوز رسمی از وزارت ارشاد لغو شدند و دفتر موسیقی هم نتوانست ضمانتی برای برگزاری این کنسرتها فراهم کند. با وجود اظهارنظرهای ارجمند در دفاع از برگزاری کنسرتهای مجوزدار، هنرمندان موسیقی از عملکرد او چندان راضی نبودند و فشارهای گوناگون در نهایت او را وادار به کنارهگیری کرد.
فرزاد طالبی اوایل فروردین ماه 94 به عنوان مشاور در کنار پیروز ارجمند قرار گرفت و بعد از استعفای او در تیرماه 94 تا روز گذشته به عنوان سرپرست دفتر موسیقی فعالیت کرد. طالبی از کارکنان رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دارای مدرک کارشناسی ارشد روابط بین الملل است. او پیش ازاین ۶ سال معاون اجرایی اداره کل مطبوعات داخلی و همچنین معاونت تبلیغات محیطی سازمان زیبا سازی شهر تهران را عهده دار بوده است.
علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در حکمی که فرزاد طالبی را به عنوان مدیر کل دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منصوب کرده، آورده است: «نظر به شایستگی و تجربیات ارزنده جنابعالی، بنا به پیشنهاد معاون امور هنری به موجب این حکم به سمت «مدیرکل دفتر موسیقی» منصوب میشوید. امید میرود با استعانت از خداوند متعال و تعادل سازنده با اهالی هنر نسبت به توسعه، ارتقا و گسترش ظرفیتهای موسیقی سنتی و موسیقی نواحی، بهره گیری از هنر موسیقی در دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، حمایت از تنوع و تکثر در تولید و عرضه موسیقی و گسترش ظرفیتهای موسیقی ایران، موفق و مؤید باشید.»
انتخاب مدیرکل دفتر موسیقی برای مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با وسواس و دقت زیادی صورت گرفته است. علی مرادخانی، معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در گفتوگوهایش ضمن تأکید بر دشواری انتخاب مدیرکل، بارها اشاره کرده بود که به دنبال فردی از بدنه وزارتخانه است. تمدید حکم سرپرستی طالبی برای دوبار متوالی به همین دلیل بود تا گزینه مورد نظر در نهایت با دقت فراوان انتخاب شود.
طالبی در زمان سرپرستی بر دفتر موسیقی بارها تأکید کرده بود که تمام تلاشش را برای ارتقای سطح کیفی و کمی فعالیتهای موسیقایی کشور انجام خواهد داد. او همچنین با اشاره به برنامههایش گفته بود: «تا آنجا که میدانم حوزه نظارت در دفتر موسیقی وزارت ارشاد نیازمند کار بیشتری است و آنچه اولویت اصلی مان در دفتر موسیقی وزارت ارشاد خواهد بود، تمرکز روی مباحث آیین نامه ها، شیوه نامهها و روشمند کردن گردش امور جاری دفتر موسیقی است، چراکه معتقدم تاکنون نظارت کافی روی این مقولهها صورت نگرفته است و امیدوارم در این دوره بتوانم با مشخص کردن مسیر کاری در جهت بهبود اوضاع تلاشهایی انجام دهم.» او حالا باید برنامههایش را به عنوان مدیرکل، با جدیت بیشتری پیش ببرد و معضلات و مشکلاتی را که هنرمندان موسیقی کشور بویژه در زمینه اجرای موسیقی با آن روبهرو هستند، حل و فصل کند. طالبی هم قطعاً با چالشهای مدیران قبلی مواجه خواهد بود؛ باید منتظر ماند و دید حضور او تا چهاندازه مؤثر است.
جام جم/تذکر جدی صداوسیما به رفتار مجری دورهمی درباره رعایت شأن میهمانانقائم مقام معاون سیما گفت: با رفتار تنبیه آمیز مجری شأن میهمانان برنامه نادیده گرفته شده است که این موضوع را بررسی کردیم و بلافاصله به عوامل برنامه تذکر جدی داده شد تا نسبت به موارد اخلاقی و رعایت سبک زندگی ایرانی - اسلامی دقت بیشتری شود.
به گزارش جام جم سیما ، قائم مقام معاون سیما گفت: مجموعه طنز دورهمی با وجود انتقادهایی که به آن می شود بازتاب خوبی در میان مخاطبان داشته و در مجموع میزان رضایتمندی از آن خوب بوده است.
رضا پورحسین در پاسخ به این سوال که آیا ارزیابی خاصی از نظرات مخاطبان ین برنامه وجود دارد، گفت: طبق آنچه از مرکز پژوهش و سنجش افکار و روابط عمومی سازمان صدا و سیما اعلام شده است این برنامه به دلیل طنز خوبی که دارد در مجموع توانسته است نظر مخاطبان را به خود جلب کند.
وی در پاسخ به این سوال که انتقادهایی نسبت به این برنامه به ویژه درخصوص رفتار مجری این برنامه در فضای مجازی انعکاس داشته است، گفت: قبول دارم که در برنامه بعضاً سوالاتی مطرح شده که با فرهنگ ایرانی - اسلامی همخوانی ندارد و نیز با رفتار تنبیه آمیز مجری شأن میهمانان برنامه نادیده گرفته شده است؛ این موارد که به ما انعکاس داده شده است و بررسی کردیم بلافاصله به عوامل برنامه تذکر جدی داده شده است تا نسبت به موارد اخلاقی و رعایت سبک زندگی ایرانی اسلامی دقت بیشتری شود.
مجموعه کمدی دورهمی با ساختاری متفاوت نسبت به دیگر آثار نمایشی با آغاز نوروز 95 به روی آنتن شبکه نسیم رفته است.
جام جم/گفتوگو با هادی مرزبان، کارگردان نمایش «بازار عاشقان»
کتابخانهها و تئاتر غریب ماندهاندهادی مرزبان، کارگردان نامآشنای تئاتر کشورمان این روزها «بازار عاشقان» را روی صحنه دارد تا شوریدگیهای مولانا در برابر شمس تبریزی روایت کند. این کارگردان مانند همیشه سراغ یک داستان ایرانی رفته و روایتی تازه از زندگی مولوی را روایت کرده است. با او درباره این نمایش، بحران مخاطب در سالنهای تئاتری و مشکلات همیشگی و لاینحل عرصه تئاتر گفتوگویی انجام دادیم که در زیر میخوانید.
چطور شد که سراغ مولانا رفتید؟
ایرانی جماعت همیشه سراغ مولانا میرود. مولانا با همه اخت است. ایرانیها سراغ مولانا نمیروند، چون مولانا همیشه کنارشان هست؛ همانطور که حافظ هست. در این مورد یک تجربه قبلی داشتم. سال 72 نمایش «نوبت دیوانگی» را کار کردم که آن را پرویز زاهدی بسیار خوب نوشته بود. ایشان همان نویسنده امیرکبیر هستند. ما آن نمایش را کار کردیم و خیلی هم موفق بود. این بار این کار را آقای ابراهیمیان نوشته بود. 6 ـ 5 سال قبل به من پیشنهاد داد که روی نمایش «بازار عاشقان» کار کنیم. آن موقع تمرین را هم شروع کردیم، اما بنا به دلایلی تمرین را تعطیل کردیم. سال قبل آقای ابراهیمیان باز هم پیشنهاد دادند کار را شروع کنیم. ما هم این کار را انجام دادیم و کار را به اینجا رساندیم.
استقبال از این نمایش طی این چند روزی که اجرا شده، به چه صورت بوده است؟
همانطور که استحضار دارید ما از هفتم فروردین شروع کردیم و اصلا انتظار این استقبال را نداشتیم، چون مردم درگیر دید و بازدید عید بودند. با این حال در این چند اجرا، تالار وحدت پر بوده است. کسانی که کار را دیدند به دیگران هم معرفی کردند. عدهای هم در بین تماشاگران بودند که میگفتند سه بار نمایش را تماشا کردهاند.
تئاتر شما در سالن بزرگی مثل تالار وحدت روی صحنه رفته است. سوال بعدی من درباره نمایشهایی است که در سالنهای کوچک اجرا میشود، اما همان سالنهای کوچک هم خالی از تماشاگر هستند و حتی من به عنوان تماشاگر از استقبال کم تماشاگران اصطلاحا توی ذوقم میخورد، وای به حال عوامل نمایش. به نظر شما مشکل در کجاست؟
علت به خود ما برمیگردد. من همیشه گفتم در ایران تماشاگران بسیار نجیب و بسیار فهیمی داریم. من روی این فهیم بودن مخاطب ایرانی تاکید دارم. تماشاگران امروز ما تماشاگرانی هستند که میآیند تئاتر ببینند. خوشبختانه تماشاگران امروز ما فقط قشر فوکول کراواتی نیستند. یک قشر خاصی نیستند که بوی عطر و ادکلن شان سالن را پر کند و بیایند تئاتر ببینند که پز بدهند، چون تئاتر جزو هنرهای فاخر است؛ جزو هنرهایی است که آدمهای خاص به دیدنش میروند. اگر بعضی سالنها با عدم توجه تماشاگر روبهرو میشود، مشکل را از خودمان و مدیرانمان میبینم. تماشاگر هیچ تقصیری ندارد. ما به تماشاگر هرچه دهیم نمیگوید نه، او تغذیه میکند. این ما هستیم که باید بفهمیم خوراکی که به او میدهیم، شایسته فهم او هست یا نه. متاسفانه تئاترهای ما چند سال است گرفتار شتر گاو پلنگ شدهاند. تکلیف تماشاگر ما معلوم نیست، نه با خودش نه با تئاترش، نه با سالن هایش، نه با من هنرمندش. ما باید تکلیف خود را با تماشاگران مشخص کنیم. یک تماشاگر باید بداند وقتی میخواهد از خانه بیرون بیاید، قرار است چه تئاتری ببیند. سالنش را مشخص کند و برود تئاترش را ببیند. بگذارید مثالی بزنم. نه اینکه بخواهم خودم را جدا کنم، اما به عنوان مثال تقریبا تماشاگر من با من قرارداد نامحسوسی بسته و میداند وقتی قرار است تئاتر مرا ببیند، چه تئاتری را میبیند. تماشاگر این قرارداد و ارتباط را باید با تمام هنرمندان داشته باشد. همه چیز وصل به هم است. شما میدانید که تئاتر تجربی یکی از پیشروترین تئاترهاست که متاسفانه در کشور ما آن را با تئاتر آماتور اشتباه میگیرند. من خودم نه وقتش را دارم، نه حوصلهاش را نه جراتش را که تئاتر تجربی کار کنم. گروتسکی میگفت بعد از 50 سال هنوز دارم تجربه میکنم. برخی دوستان ما در دانشگاهها باید تئاتر تجربی کار کنند، اما هر تئاتر تجربی را تماشاگر عام نمیتواند برتابد. خیلی از تئاترها برای دانشگاه و یکسری تماشاگر خاص درست شده است. وقتی بخواهیم برای همه چیز، یک نسخه بنویسیم، نمیشود. ما باید بدانیم ذائقه تماشاگرمان چیست. اول باید تماشاگر را معتاد تئاتر کنیم، او را به تئاتر عادت بدهیم، بعد کمکم دست او را بگیریم و با خودمان بالا ببریم. نمیشود یک دفعه یک تئاتر اکسپرسیونیستی یا پست مدرن که هیچ چیزش به چیز دیگرش نمیخورد را به خوردش بدهیم.
خیلیها معتقدند آنقدر فقر نمایشنامه ایرانی داریم که اصلا ترجیح میدهند فقط تئاترهایی را ببینند که ترجمه یک متن خارجی است.
اصلا اشکال ندارد. تکلیف ما با آنها روشن است. این که گفتید خوب است، چون روزی یکی از استادان بنام گفته بود ما اصلا درام نداریم. البته ایشان کملطفی کرده بود. تماشاگری که میخواهد تئاتر خارجی ببیند، نباید بیاید کار مرا ببیند. باید کار ترجمه ببیند، اما ترجمه هم نباید شتر گاو پلنگ باشد. داخل پرانتز بگویم که گاهی در جشنوارههای تئاتر میبینم که گروههای خارجی که به ایران میآورند، دانشجویان ما همان تئاترها را بشدت از آنها بهتر کار میکنند. باید سالن ما و سبک کارها مشخص شود. ضمنا آرزو کنیم تئاتر در سبد اقتصادی تمام خانوادهها قرار بگیرد و جزئی از زندگی همه مردم شود. کتابخانههای ما امروز غریب افتادند. تئاتر هم غریب است. الان تئاتر آزاد طرفداران خودش را دارد. تماشاگر تئاتر آزاد به دیدن تئاتر ما نمیآید، تماشاگر تئاتر ما هم به دیدن آن تئاترها نمیرود، ولی آنها دارند خوب کار میکنند، اما ما درباره تئاتری حرف میزنیم که اجتماعی است، علمی است و مال این مملکت است. ما میخواهیم این تئاتر در سبد اقتصادی خانوادهها قرار بگیرد.
جوان/فروش فوقالعاده سينماها اكران نوروز95 را تاريخي كرد
ثبت ركورد اكران 24 ساعته سينماها در نوروزنوروز 95 ميتواند يك دوره تاريخي براي سينماي ايران باشد، مقطعي 13 روزه كه در آن سه ركورد در سينما جا به جا شد. فروش خوب سينماها در ابتداي سال ميتواند تضمينكننده سودآوري سينما در سالي باشد كه روزهاي اوليه آن با صف خريد بليت سينما و سالنهاي پر از تماشاگر به پايان رسيد.
نویسنده : محمدصادق عابديني
شروع خوب اكرانهاي نوروز 95 و فروش مناسب سينماها در اين دوره از اكران همزمان با آغاز تعطيلات باعث شد تا شاهد چند اتفاق مهم در سينماي ايران باشيم؛ شكسته شدن ركورد فروش يك فيلم در روز و ثبت اكران 24 ساعته يك فيلم از جمله اين ركوردها است.
فيلمهايي كه ميلياردي شدندردپاي اكرانهاي سال 95 را بايد از اكران هفته آخر بهمن ماه يعني پايان جشنواره فيلم فجر جستوجو کرد. يك ماه آخر پارسال سينما برخلاف معمول كه روزهاي ساكتي را ميگذراند، شلوغ و پر حرارت بود. اكران فيلم «كوچه بي نام» كه هنوز هم در سينماها حضور دارد توانست با فروشي كه اكنون به بيش از 2ميليارد تومان رسيده است و بعد از آن آغاز اكران فيلم سينمايي «من سالوادور نيستم» كه پرفروشترين فيلم حال حاضر سينما است توانست حتي اكران نوروزي را نيز تحتالشعاع قرار دهد. با آغاز اكرانهاي عيد 95 از 26 اسفند ماه سال گذشته فيلمهاي «باديگارد»، «ابد و يك روز»، «كفشهايم كو» و «50كيلو آلبالو» و « خشم و هياهو» به سينماها آمدند. با تصويب قيمت جديد بليتها نيز سينماهاي مدرن با بليتهاي 10 هزار توماني سال جديد را با افزايش قيمت شروع كردند.
اين افزايش قيمت در تهران شامل حال چند پرديس سينمايي شد. علاوه بر «كوچه بي نام»، «من سالوادور نيستم» هم قبل از تعطيلات از مرز فروش ميلياردي گذشت و اكنون نيز با نزديك به 8 ميليارد تومان فروش، صدرنشين گيشه سال 95 به شمار ميرود. اين فيلم كمدي كه حضور تصوير بازيگر زن برزيلي روي پوستر آن حاشيهساز شد، تا به حال چند ركورد را در سينماي ايران جابه جا كرده است. به غيراز «من سالوادور نيستم» فيلم «باديگارد» ساخته ابراهيم حاتمي كيا و از جمله شاخصترين آثار جشنواره سي و چهارم فيلم فجر نيز توانست به سرعت مرز فروش يك ميليارد را پشت سر بگذارد. حاتميكيا باز هم يك فيلم ميلياردي را به ثبت رساند. «چ» ساخته قبلي اين كارگردان نيز در اكران نوروزي سال 93 به باشگاه ميليارديها پيوسته بود. «50كيلو آلبالو» ساخته ماني حقيقي نيز با گذر از مرز فروش 2 ميليارد تا به حال دومين فيلم پر فروش سال 95 را از آن خود كرده است. اين فيلم نيز ساختار طنزي دارد و استقبال مردم از فيلمهاي كمدي تا امروز فروش بالاي 10 ميليارد تومان را براي اين فيلمها رقم زده كه در نوع خود جالبتوجه است.
از سوي ديگر درام اجتماعي و تلخ «ابد و يك روز» كه توانست صاحب بيشترين ميزان سيمرغها از جشنواره فيلم فجر شود، با حضور در اكران نوروزي با فاصله كمي از «باديگارد» در رتبه چهارم فيلمهاي پرفروش سال قرار گرفته است. «ابد و يك روز» تلخترين درام اكران شده در نوروز به شمار ميرود، اما نوروز امسال دو فيلم كم فروش نيز دارد، «خشم و هياهو» به كارگرداني هومن سيدي با وجود اينكه يكي از موفقهاي جشنواره فجر به شمار ميرفت و داستان جنجال برانگيزي داشت تا به حال نتوانست فروش مناسبي به دست آورد.
داستان اين فيلم شباهت آشكاري به پرونده قتل همسر ناصر محمد خاني بازيكن اسبق تيم پرسپوليس و تيم ملي فوتبال دارد، اما اين داستان كه روزگاري در صدر اخبار رسانهها بود، در بازسازي سينمايي نتوانسته براي مخاطبان جذاب باشد. كيومرث پور احمد نيز بعد از شكست در فيلم «50 قدم آخر»، در حال تجربه شكست جديدي در كارنامه سينمايياش است. «كفشهايم كو» با اختلاف زياد از ساير فيلمها در قعر جدول فروش نوروزي قرار دارد و با اين وضع فروش احتمالا اولين فيلمي است كه از گردونه اكرانها خارج خواهد شد.
اكران 24 ساعته سينماهااستقبال از سينما در نوروز باعث شد تا سانسهاي فوقالعاده سينماها هر روز بيشتر شود و در نهايت به ركورد اكران 24 ساعته در سينما برسيم كه يكي از نقاط عطف تاريخ سينماي ايران به شمار ميرود. پيش از ثبت اين ركورد، فيلم سينمايي «من سالوادور نيستم» با در اختيار داشتن 110 سالن سينما توانست دوبار ميزان فروش يك فيلم در روز را جا به جا كند. در روز سوم فروردين ماه اين فيلم در يك روز 500 ميليون تومان فروش داشت و سپس در روز دهم فروردين ماه نيز دومين ركورد را به نام خود ثبت كرد و توانست به مجموع 550 ميليون تومان فروش در روز برسد. اين فروشها به همراه حضور موفق فيلمهاي «50 كيلو آلبالو»، «باديگارد» و «ابد و يك روز» در نهايت منجر به اين شد كه سانسهاي فوقالعاده از اوايل شب به نيمه شب و سپس به سانس سحرگاهي منجر شود و در نهايت روز سيزدهم فروردين ماه ركورد اكران 24 ساعته يك فيلم در سينماها به ثبت رسيد.
اين فروشها ادامه پيدا خواهد كرد؟!تا به حال كه فروش سينماها خوب و به عبارت بهتري خيلي خوب بوده است، اما اين روند ميتواند تا پايان سال ادامه پيدا كند؟! فيلمهاي در انتظار اكران سال 95 كم نيستند؛ از جمله عطاران كه باز هم نشان داده است پولسازترين بازيگر سينماي ايران است فيلمي را در انتظار اكران دارد. از طرف ديگر بهترين فيلم جشنواره فيلم فجر يعني «ايستاده در غبار» نيز هنوز اكران نشده، اين فيلم به دليل ساختار منحصر به فردش كه حداقل در سينماي ما بي سابقه است، ميتواند پتانسيل خوبي براي فروش گيشه داشته باشد. از سوي ديگر چند فيلم شاخص ديگر در جشنواره فجر بودند كه ميشود براي آنها احتمال فروش مناسب را در نظر گرفت كه از آن جمله ميتوان به «هفت ماهگي» هاتف عليمرداني، «باركد» مصطفي كيايي و «رسوايي 2» مسعود دهنمكي اشاره كرد. در كنار اين «فهرست مقدس» انيميشن سينمايي موفقي به شمار ميرود كه با توجه به استقبال سال گذشته از «شاهزاده روم» ميتواند در صورت اكران مناسب بار ديگر ظرفيت مخاطب پذيري انيميشنهاي ايراني را به نمايش بگذارد. نوروز امسال با سه ركوردشكني پشت سر گذاشته شد و حالا مهمترين ركوردهايي كه امكان شكستهشدن آن در امسال پيشبيني ميشود، ابتدا ركورد فروش يك فيلم است كه تا امروز در اختيار فيلم «محمدرسول الله (ص)» ساخته مجيد مجيدي است و سپس ركورد مجموع فروش سال است كه در انتهاي سال 94 به 70 ميليارد تومان رسيده بود.
حمایت/در گفتوگوی «حمایت» با منتقدان و کارشناسان بررسی شد
سایه روشن سریالهای نوروزی در جذب مخاطب و ارایه پیام گروه فرهنگی-سید محمد مهدی موسوی: گرچه برای بخش قابل توجهی از مردم، ایام نوروزی با مسافرت و دید و بازدیدهای پی در پی سپری شد و چندان فرصت و مجال تماشای برنامههای تلویزیونی به خصوص از جنس سریالهای شبانه آن را نداشتند، اما به هر حال کم نبودند افرادی که همچون دیگر ایام سال ، مشتری پر و پا قرص جعبه جادویی بودند و بر اساس رسمی نانوشته، به طور جدی سریالهای نوروزی را دنبال می کردند.پایان تعطیلات نوروزی و اتمام موعد پخش این سریالها ما را بر آن داشت تا با تنی چند از کارشناسان ومنتقدان حوزه رسانه ملی درباره کم و کیف سریالهای نوروزی گفتوگویی داشته باشیم که در ادامه می آید.
تلاش ارزشمند رسانه ملی در حوزه سریال سازیحجت الاسلام والمسلمین دکتر «غلامرضا یوسف زاده» پژوهشگر هنر و رسانه در این باره با مثبت ارزیابی کردن سریال سازی در سال های اخیر اظهار کرد: تلاش سازندگان سریالهای نوروزی امسال با توجه به مشکلات بودجه ای تلویزیون و فرصت کمی که در اختیار داشتند، ارزشمند بود .وی افزود: البته توقع می رفت که شاهد سریال های بهتری می بودیم، به خصوص از حیث پرداختن به سبک زندگی ایرانی – اسلامی که کماکان یکی از ضروریترین نکات به شمار می رود، چه آن که به خصوص در شرایط کنونی دشمنان ما با بهره گیری از به روزترین تکنولوژی و استفاده از رسانههای نوین و جذاب سعی در خدشه وارد کردن بر این نوع سبک زندگی و ترویج سبک زندگی غربی و مغایر با ارزش های دینی و ملی ما دارند.
این منتقد سینما و تلویزیون همچنین خاطرنشان کرد: آنچه مهم است این که سبک زندگی باید به عنوان یک آموزه جدی در تمام برنامههای تلویزیونی حضور داشته باشد به طوری که وقتی ما به طور مستقیم سبک زندگی را تبلیغ می کنیم، به عینه شاخصه ها و مولفههای ایرانی و اسلامی در آن لحاظ شود.
وی اضافه کرد: از سویی دیگر همواره باید به این نکته توجه داشت که تلویزیون اول، هنر بصری است و بعد شنیداری؛ از این رو در سریالها و برنامههای نمایشی که جذابیت بیشتری هم دارند باید بتوان مخاطب را به طور حداکثری با خود همراه کرد که این در درجه اول هنرمندی و زمان شناسی کارگردان را میطلبد و در وهله بعد رسالت بازیگران اهمیت بسزایی دارد که تحت هدایت کارگردان به ایفای نقش می پردازند.
نقش مهم رسانه ملی در اقناع مخاطبان میلیونی«سید علی اصغر حسینی نسب» مستندساز و کارشناس امور رسانه ای نیز این گونه به بیان نظر خویش پرداخت و گفت: مقاممعظم رهبری در یکی از سخنرانی های خویش در خصوص وظایف صدا و سیما به این نکته اشاره میکنند که رسانه ملی باید به دور از تظاهر و درشت نمایی و با هنرمندانه ترین روشها مخاطبان خود را اقناع کند و به تحلیل درست اذهان عمومی بپردازد.
وی اضافه کرد: بی شک برنامه سازان و به ویژه دست اندرکاران و مسئولان رسانه ملی امروز از طریق ساخت و پخش سریال ها و برنامههای نمایشی میتوانند این انتظار و مطالبه به حق را عملی کنند. این منتقد و کارشناس هنری در ادامه سخنان خود به ارزیابی از سه سریال نوروز امسال پرداخت و افزود: گویا امسال قرار بود که مجموعه دودکش 2 پخش شود که بنابر دلایلی از کنداکتور پخش سیما حذف شد و به نظرم این سریال میتوانست بهتر با مخاطبان میلیونی تلویزیون ارتباط برقرار کند.
وی افزود: سریال زعفرانی که از شبکه دوم سیما پخش میشد نیز با هنرمندی مهدی هاشمی و ستاره اسکندری در نقشهای اصلی و حضور برخی از بازیگران جوان تا حدی موفق عمل کرد و در نشان دادن مشکلات کار و زندگی و به خصوص مساله ازدواج جوانان نمره قابل قبولی دریافت کرد، هر چند که خالی از ایراد و اشکال هم نبود.
حسینی نسب ادامه داد: طبعاً ایام عید سریال ها باید حال و هوای شاد و عیدانه را داشته باشند که در این سریال تا حدودی به این نکته توجه شده بود و همین عامل نیز در پرمخاطب بودن نسبی آن تاثیرش را گذاشت.
وی همچنین اظهار کرد: در سریال «بیمار استاندارد» به کارگردانی سعید آقاخانی نیز بابک حمیدیان نقش یک بیمار روانی را به خوبی بازی کرد، هر چند که بازی برخی هنرپیشگان یکدستگی کار را ضعیف کرده بود و باید یک نوع بالانسی در کلیت مجموعه رخ می داد که از این حیث دچار ضعف بود.
این منتقد رسانه ملی افزود: در سریال قرعه که از شبکه سوم سیما پخش می شد نیز به موضوع روابط میان خانواده های ایرانی و نشان دادن مهر و محبت میان آن ها پرداخته شده که در جای خود ارزشمند است اما نوع پرداخت حرفه ای به موضوعات شاید برای مخاطب چندان جذاب نبوده باشد.
سیر نزولی سریال های نوروزی از حیث محتوا و جذب مخاطباما حجت الاسلام و المسلمین «سید علی آتش زر» محقق مرکز پژوهش های صدا و سیما با بیان این که امسال سریال های نوروزی سیما نسبت به گذشته یک روند نزولی را از حیث فرم و محتوا و نیز جذب مخاطب داشته است، ابراز کرد: برنامه های نمایشی تلویزیون و به خصوص سریالهای نوروزی نتوانست آن طور که باید و شاید مخاطب را جذب کند.
وی افزود: از این حیث به نظر میرسد که باید در محتوا و فرم برنامهای متناسب با ایام نوروز باید در رسانه ملی یک تجدید نظری صورت گرفته و مسئولان و برنامه ریزان صدا و سیما یک برنامهریزی دیگری برای سال های آینده ترتیب دهند.
این منتقد سینما و تلویزیون همچنین گفت: از سویی با توجه به این که در ایام نوروز مردم یا به مسافرت و یا دید و بازدید می روند، طبعاً کمتر موفق می شوند که سریال ها را به صورت کامل پیگیری کنند و از این رو پخش برخی برنامههای تاک شو و گفتگوهای نمایشی جذاب میتواند مفیدتر و موثرتر باشد که به عنوان مثال می توان به برنامه «دورهمی» یا «خندوانه» اشاره کرد که بیشتر با ذائقه مخاطب ایرانی در ایام تعطیلات نوروزی مناسب بوده است.
وی اضافه کرد: در واقع علاوه بر آن که فرم و حالت برنامه های نوروزی باید سرگرم کننده باشد ، نویسندگان فهیم و هنرمند باید بتوانند با در نظر گرفتن لایههای اعتقادی و اخلاقی و فرهنگی به تولید برنامه های جذاب بپردازند که در این صورت بسیار آموزنده هم خواهد بود.
فرهیختگان/در حاشیه پخش برنامهها و سریالهای نوروزی
جلب رضایت حامیان مالی یا مخاطب؟امسال برخلاف سالهای گذشته هیچ برنامه تلویزیونیای نتوانست انتظار مخاطبان را برآورده کند. هر ساله در ایام نوروز مخاطبان تلویزیونی؛ حتی آنهایی هم که روی خوشی به برنامههای نمایشی تلویزیون نشان نمیدهند، یکی دو برنامه را دنبال میکردند. مثالش کلاه قرمزی و پایتخت بود که امسال این دو برنامه در تلویزیون ایران غایب بودهاند. انتظار میرفت سریال پادری به کارگردانی محمدحسین لطیفی بتواند در جذب مخاطب موفق باشد که با حذف این سریال در واقع مدیران تلویزیون رضایت مخاطب را قربانی رضایت حامی مالی کردند. با توجه به حواشیای که برای پخش سریالهای نوروزی وجود داشت، انگار هدف مدیران فقط جذب رضایت حامیان مالی است نه چیز دیگری. در نوروز 95 سریالهای نمایشی «زعفرانی» با بازی مهدی هاشمی بازیگر توانای سینما و سریال «بیمار استاندارد» با بازی بابک حمیدیان و کارگردانی سعید آقاخانی و نویسندگی بهرام توکلی و سریال «قرعه» به کارگردانی برزو نیکنژاد و با بازی حمیدرضا آذرنگ نتوانست در جذب مخاطب موفق عمل کند. با این روند روزبهروز مخاطبان تلویزیون ریزش پیدا میکند. هادی کاظمی، بازیگری که بعد از چهار سال دوری از تلویزیون با سریال زعفرانی به شبکه سوم آمده در این باره گفته است مشکلات مخاطب به کمبود بودجه مربوط میشود. اما این حرف تنها بهانهای شده است برای عوامل تلویزیون ایران به منظور فرار از پاسخگویی به نقد و نظرها. به قول برخی تهیهکنندگان باسابقه سریالها، تلویزیون از دهه شصت تا حالا با کمبود بودجه مواجه است ولی در همین سالهای نهچندان دور برنامههایی داشتهایم که مخاطبان خودشان را داشتهاند. برای مثال در پنج سال گذشته سریال «کلاه قرمزی» و «پایتخت» توانستهاند مخاطب ثابت داشته باشند. البته فراموش نکنیم که این سریالها مخصوصا سریال «بیمار استاندارد» که از قصهای نو برخوردار بود اگر در زمانی غیر از عید پخش میشد شاید میتوانستند مخاطبان خود را داشته باشند، چون ایام عید شبکههای ماهوارهای هم برنامههای خاص خود را دارند و تلویزیون ایران باید با شبکههای ماهوارهای رقابت کند، جدا از آن در ایام عید، سینما هم برنامههای خود را دارد و مخاطبان برای ساعتی خاص به سینما میروند. نکته دیگر این بود که سریالها در ساعاتی پخش میشوند که مردم در حال دید و بازدید یا بهتر بگوییم در سفر هستند؛ از ساعت 8:30 تا ساعت 11 شب سریالهای نمایشی به ترتیب از شبکه دوم و سوم و اول سیما پخش میشد که مخاطب خاص در این مدت زمان حداقل یکی را برای تماشا انتخاب میکند.
کپیکاری برنامهها به دلیل کمبود بودجه یا نداشتن خلاقیت؟ اما تلویزیون نوروز امسال حتی نتوانست با همکاری مهران مدیری برنامهای در خور مخاطب بسازد. مدیری پارسال با سریال «در حاشیه» با شکست روبهرو شد و نوروز امسال هم با برنامه «دورهمی» در شبکه نسیم با انتقادات بسیاری مواجه شد. از جمله این انتقادات میتوان به این موضوع اشاره کرد که بسیاری از مخاطبان «دورهمی» را کپی از یک برنامه هندی میدانستند که مدتهاست از تلویزیون هند پخش میشود و از جمله برنامههای پرمخاطب این کشور است. جدا از کپیکاری در محتوا و ساختار، تمام دکورهای این برنامه هم مانند برنامه هندی ساخته شده است. تنها تفاوت این دو برنامه این است که متن فارسی در قالب برنامه هندی ساخته شده است. محراب قاسمخانی در صفحه شخصی خود در مورد حواشی برنامه «دورهمی» مطلبی نوشته است. او در این مطلب به نوعی مخاطب را به بیاطلاعی از ساختار برنامهها متهم کرده و گفته است: «در تمام دنیا مرسوم است که از روی برنامه بومیسازی میکنند. مثلا در همه کشورها فرندز را ساختهاند و اشکالی ندارد. بعضی از کشورها کپیرایت برنامه را میخرند و از فرم و محتوا استفاده میکنند و برخی کشورها هم کپی میکنند بنا به دلایلی که امکان خرید کپی وجود ندارد. دوستانی که در حال مچگیری هستند که برنامه 90 و خندوانه و دورهمی و... کپی هستند و احساس پوآرو بودن به آنها دست داده است فقط معلومات خود را زیر سوال میبرند و هیچ اطلاعی از برنامهسازی ندارند.»به این ترتیب قاسمخانی که خود نویسندگی این برنامه را برعهده داشته دلیلی بر رد کپی این برنامه مطرح نکرده است. با این اوصاف مهران مدیری هم نتوانست با تراشیدن سبیلهای سروش صحت در برنامه دورهمی مردم را پای آنتن بکشاند. آیا میتوان کپی کاری برنامهها را پای کمبود بودجه گذاشت یا این موضوع نشات گرفته از نداشتن خلاقیت برنامهسازان است؟ ولی با تمام حواشیای که برای این برنامه به وجود آمد و با توجه به اینکه برنامه دورهمی هیچ مغایرتی با فرهنگ و آداب و رسوم ما ایرانیان نداشت اما نسبت به برنامههای دیگر اندکی مورد توجه قرار گرفت. البته حضور بازیگرانی مثل شقایق دهقان، ملیکا عبدالرزاقی، محمد نادری، سیامک انصاری و مهران مدیری که به بازیگران کمدی و طناز معروف هستند، به تنهایی خود نظر مخاطبان را به تماشای برنامه جلب میکند. شاید به خاطر همین استقبال است که تهیهکننده برنامه دورهمی تصمیم گرفته است پخش این برنامه طنز در طول سال ادامه داشته باشد.
پایان خلاقیت جوان در سری سوم خندوانهبرنامه خندوانه به کارگردانی و اجرای رامبد جوان هم در نوروز 95 دارای حاشیههایی بود. در سال 1393 جوان طرح ساخت این برنامه را به شبکه دوم سیما داد اما از آنجاییکه شبکه دو سیما بودجهای برای ساخت این برنامه نداشت، شبکه نسیم ساخت این برنامه را برعهده گرفت. جوان با ساخت این برنامه توانست عنوان خنده برتر را از آن این برنامه کند.
در سری دوم او از عروسک جناب خان و خنداننده برتر استفاده کرد. سری سوم برنامه خندوانه هم برای پخش نوروزی امسال در نظر گرفته شد. در سری سوم قسمتی به برنامه اضافه شد به نام لباهنگ که خود کپیای از یک برنامه خارجی بود. در این قسمت برخی از هنرمندان سینما و تلویزیون آهنگها و ترانههای دارای مجوز را لبخوانی میکردند. در قسمتی از این برنامه که پژمان بازغی و علیرضا کمالی حضور داشتند در تمام مدتی که بازغی یکی از ترانههای زندوکیلی و کمالی هم یکی از ترانههای مهران مدیری را لبخوانی میکرد تلویزیون تصاویر این دو بازیگر را سانسور کرد و فقط تماشاگران حاضر در سالن را نشان میداد. با وجود سانسور، برنامه خندوانه که رقیبی برای «دورهمی» بود توانست در این رقابت گوی سبقت را ببرد و از دیگر برنامهها موفقیت بیشتری را کسب کند.
قدس/درباره برنامه تلویزیونی«شب کوک»
لطفاً کمی هم خلاقیت به خرج دهیدقدس آنلاین/ آرش شفاعی: برنامههایی که براساس بروز استعدادها و توانمندیهای هنری و حرفهای چهرههای گمنام و آماتور تهیه شده است، در همه شبکههای تلویزیونی سرگرمیساز جهان پخش میشود. در این گونه برنامهها، گروهی از افراد حرفهای و شناخته شده هر رشته هنری در برابر گروهی از افراد گمنامی که خود را در معرض قضاوت قرار دادهاند، قرار میگیرند، میزان توانمندی آنان و استعدادهایشان را میسنجند و در پایان بهترین را انتخاب میکنند.
چهرههای زیادی در عالم موسیقی و سینما و تلویزیون از این گونه برنامهها معرفی شدهاند. اصولاً این برنامهها یکی از جذابترین و پربینندهترین برنامههای صنعت ستاره سازی رسانههای غربی است. هیچ رسانهای در جهان تنها برای استعدادیابی و خدمت به عالم هنر مخارج سنگینی برای ساخت این گونه برنامهها را به خود تحمیل نمیکند، بلکه هدف اصلی سازندگان آنها این است که انرژیهای تازهای به سیستم پولسازی و شهرتآفرینی خود تزریق کنند. نمونههای معروفی از این گونه شوها در ذهن خیلی از دوستداران سینما و موسیقی هست و مدتی است برخی شبکههای ماهوارهای فارسیزبان نیز به تقلید از آن نمونههای معروف، برنامههایی برای فارسی زبانان تهیه میکنند.
سه اصل در شوهای استعدادیابیاساس این شوها بر سه اصل استوار است؛ یکی چهرهسازی با تأکید بر برخی ویژگیهای خاص افراد. خروجی مطلوب این برنامهها این است که جوانی گمنام را در مدتی کوتاه به یک چهره مهم رسانهای بدل کنند. زیبایی چهره و صدا، سبک کاری، نوع پوشش قومیت یا ویژگیهای خانوادگی و محلی هرکدام میتواند دلیلی برای تمرکز روی چهره خاص باشد. در برخی از این برنامهها، یکی از این ویژگیها چنان پررنگ نشان داده میشود که یک شرکت کننده عادی که تا دیروز زندگی معمولی خود را میکرد، به نماینده یک سبک موسیقی، شهروندان یک شهر یا طرفداران یک باشگاه خاص بدل میشود. نکته دوم این است که برنامهسازان این برنامهها سعی میکنند بر جزئیات همه چیز تمرکز و چنین وانمود کنند که برنامه آنها بوده است که یک شخص کاملاً آماتور را در مدتی کوتاه به یک حرفهای تمام عیار تبدیل کند. براین اساس دورههای مختلف حضور شرکت کنندگان در برنامهها ضبط و پخش میشود. حتی راه رفتن عادی کسانی که قرار است به ستاره تبدیل شوند زیر نگاه دوربینهای تلویزیونی است و مراحل مختلفی از آموزش کارشناسان برنامه، برای بینندگان نشان داده میشود و بیننده فکر میکند که تنها راه خوشبختی، حضور در فلان شوی تلویزیونی است. سومین عاملی که در ایجاد جذابیت کمک میکند، ایجاد بحثها و حاشیههایی است که در اصل اهمیت چندانی ندارد اما وقتی روی آنتن زنده اتفاق میافتد، جذاب است و واکنش مخاطب را برمیانگیزد. در ضمن این برنامهها، بشدت وابسته به اجرای زنده هستند چرا که اجرای زنده، باعث میشود مخاطب ترس، اضطراب و حساسیتی را که شرکتکنندگان تحمل میکنند، بهصورتی ملموس حس و همراه با او این لحظات هیجانی را تجربه کند. در ضمن اتکا به سیستم رأی دهی بینندگان (در صورت شفاف بودن شیوه رأیگیری) هم میتواند در همراه شدن مخاطب با برنامه نقش جدی داشته باشد.
برنامهای در سکوتصداوسیمای جمهوری اسلامی از سال گذشته با تهیه و پخش برنامهای به نام «شب کوک» سعی کرد نوعی برنامهسازی براساس شیوه پیش گفته را تجربه کند، برنامهای که در آخرین روز تعطیلات نوروزی امسال به معرفی علی پورصائب به عنوان برنده نخستین دوره به کار خود پایان داد. در این برنامه هم برخی شرکت کنندگان خود را به برنامه معرفی کردند و در مراحل مختلف استعداد هنری آنها مورد سنجش داوران قرار گرفت و در پایان چهار شرکت کننده با رأی مردمی به مرحله نهایی رسیدند و برنده معرفی شد. داوران برنامه هم همگی از چهرههای شناخته شده موسیقی کشور بودند و سعی کردند آنچه در توان دارند برای ارتقای سطح کیفی برنامه و شرکت کنندگانش عرضه کنند. اینکه استقبال مردم از این برنامه چقدر بوده است، قابل سنجش نیست. احتمالاً سازندگان «شب کوک» متفق القولند که برنامهای پرمخاطب و موفق تولید کردهاند، اما جای سؤال است که چرا در هیچکدام از رسانههای مجازی، شبکههای اجتماعی و نقل قولهای شفاهی مردم، در این ایام حرفی از این برنامه نبود؟ بخشهایی از برنامه شوی گفتوگو محور رضا رشیدپور یا برنامه دورهمی مهران مدیری یا مسابقه لباهنگ خندوانه در شبکههای اجتماعی مورد توجه مردم بود اما کسی درباره این برنامه حرفی نمیزد، این عجیب نیست؟ برنامههای مشابه همین برنامه را در دیگر شبکههای غیررسمی از نظر میزان بحثهایی که در فضای مجازی و حقیقی ایجاد کرده است با این برنامه مقایسه کنید. آیا مردم به موسیقی علاقهای ندارند یا مشکل در جای دیگری است؟ مردم به سرگرمی نیاز دارند و نیاز خود به سرگرمی را هم رفع میکنند، اما تفاوت تقلید و برنامهسازی واقعی را میفهمند.
موفقیت و خلاقیت با هم میآیندبرنامه «قندپهلو» با همه حرف و حدیثهایی که این روزها دربارهاش مطرح میشود، برنامه موفقی بود و مردم به آن اقبال نشان دادند چون از یک ایده و فکر ایرانی نشأت گرفته بود، وابسته به جایی نبود و با برنامه دیگری مقایسه نمیشد، اما مشکل اصلی
«شب کوک» در این بود که تکلیفش با خودش و مخاطبش روشن نبود. آیا این برنامه به قصد ستارهسازی وستارهپروری تولید شده است؟ لابد مسؤولان صداوسیما متفق القول میگویند قصد ما شناسایی استعدادهاست، نه ستاره سازی. فرض کنیم که چنین باشد، باید قالب و شکل استعدادپروری ما دقیقاً به همان شکلی باشد که فلان برنامه در بهمان شبکه؟ اصولاً میشود برنامهای درباره موسیقی ساخت و ساز را پشت کاوری سیاه پنهان کرد و انتظار داشت مخاطب به ترس و محافظه کاری برنامهسازان پی نبرد؟ اگر صداوسیما در ساخت برنامههای موسیقی محور مشکل دارد، با شجاعت محدودیتهای خود را بپذیرد و بدنبال ساخت برنامههایی برود که از فکر، طرح و خلاقیت ایرانی سرچشمه گرفتهاند، این گونه به مخاطبان خود هم احترام بیشتری گذاشته است.
مردم سالاری/استقبال عکاسان و هنرمندان گرافيست از جشنواره فيلم سبز
گروه فرهنگي: دبير بخش تجسميپنجمين جشنواره بينالمللي فيلم سبز گفت: بيشترين آثار رسيده به بخش تجسميدبيرخانه جشنواره فيلم سبزدر رشتههاي عکاسي و گرافيک است. امير عابدي با بيان اينکه در اين دوره از جشنواره بينالمللي فيلم سبز آثار هنرمندان تجسميدر رشتههاي عکاسي، گرافيک، نقاشي، کاريکاتور، مجسمهسازي و هنرهاي مفهوميبا موضوع محيط زيست حضور دارند، افزود: هنرمندان رشتههاي عکاسي و گرافيک بيشترين مشارکت را تاکنون در آثار ارسالي به جشنواره فيلم سبز داشته و بيشترين آثار رسيده در بخش تجسميمتعلق به اين هنرمندان است.
وي در ادامه گفت: انتظار داريم هنرمندان حوزههاي تأثيرگذاري همچون نقاشي و کاريکاتور و هنرهاي مفهوميحضور پررنگتري در بخش تجسميجشنواره بينالمللي فيلم سبز داشته باشند.
عابدي ضمن دعوت از هنرمندان رشتههاي مختلف تجسميبراي حضور در اين جشنواره تاکيد کرد: هنرمندان رشتههاي مختلف تجسميبه منظور ترويج فرهنگ حفاظت از محيط زيست از فرصت باقيمانده استفاده کنند و آثار خود را به دبيرخانه جشنواره فيلم سبز برسانند.
پنجمين جشنواره بينالمللي فيلم سبز به دبيري فرهاد توحيدي و به همت انجمن تمدن سبز 24 تا 31 ارديبهشت 95 برگزار ميشود.
براي نخستين بار «شعر» در كنداكتور نوروزي تلويزيون قرار گرفتسعيد بيابانكي، مجري و كارشناس ويژه برنامه نقد شعر كه در ايام نوروز از شبكه چهار سيما پخش شد، گفت: براي نخستين بار بود كه در تلويزيون كشورمان، شعر در كنداكتور برنامههاي نوروزي گنجانده ميشد.
سعيد بيابانكي، شاعر و مدير دفتر ترانه و سرود حوزه هنري، در گفتوگو با حوزه هنري با اشاره به توليد و پخش ويژه برنامه نقد شعر در شبهاي تعطيلات عيد نوروز از شبكه چهار سيما، اظهار كرد: براي نخستين بار بود كه در تلويزيون كشورمان، شعر در كنداكتور برنامههاي نوروزي گنجانده ميشد. در سالهاي پيش، شعر هيچ جايگاهي نداشت و اغلب برنامهها به هنرمندان سينما، بازيگران، فوتبال و از اين دست موضوعات اختصاص داده ميشد.
وي ادامه داد: هدف از اجراي چنين برنامهاي، معرفي شعر امروز و شعر معاصر كشور به مخاطبان بود و به همين منظور هم تلاش داشتيم تا در كنار شاعران پيشكسوت، و با تجربهتر، از حضور شاعران جوان نيز استفاده كنيم. البته شاعراني كه در اين برنامه به شعرخواني پرداختند، يا در استوديو حضور داشتند و يا شعرخواني آنها ضبط شده بود و در خلال برنامه پخش شد و همچنين از صداي برخي شاعران نيز در اين برنامه استفاده كرديم. در مجموع 13 برنامه را به روي آنتن شبكه برديم كي طي اين برنامه ها، 39 مهمان حضور پيدا كردند و به شعرخواني و نقد شعر پرداختند. بيابانكي با تاكيد بر اينكه برنامه نقد شعر در ايام نوروز بازتاب خوبي در بين علاقهمندان به ادبيات داشت، گفت: تلاش داشتيم تا با ايجاد فضاي صميمانه در بين شاعران مهمان، مخاطبان را هم بيشتر و بهتر با برنامه همراه كنيم. همچنين از حضور شاعران ملل ديگر كه اشعاري در وصف بهار داشتهاند استفاده كرديم. در ويژه برنامه نوروز نقد شعر، پخش شعرخواني هوشنگ ابتهاج، فروغ فرخزاد و فريدون مشيري براي نخستين بار از تلويزيون كشور صورت گرفت. اين شاعر كشور درباره حضور چهرههاي جوان در اين ويژه برنامه گفت: مسئولان شبكه هم از حضور شخصيتهاي كمتر شناخته شده شعر كشور در اين برنامه نگران بودند و تصور ميكردند ممكن است مخاطب را از دست بدهند، اما من توضيح دادم كه مردم با اشعار بسياري از مهمانان برنامه آشنا هستند و تنها ممكن است چهره آنها را از نزديك نديده باشند و يكي از وظايف اين برنامه و به طور كل رسانه اين است كه چنين چهرههاي تازه را به مخاطبان معرفي كند.
مردم سالاری/مردي در ترديد ابدي
نگاهي به سوژه امنيت در سينماي ابراهيم حاتميکيانويسنده : احسان کياني
اگر بگذريم از ارتفاع پست(1380) که فارغ از پايانبندي انتزاعياش، داستاني واقعي از يک هواپيماربايي در مسير اهواز به بندرعباس در سال 1379 بود و برخلاف تمام آثار حاتميکيا، نويسندهاش او نبود و به همين جهت يک استثنا در کارنامه سينمايي وي محسوب ميشود؛ آنگاه ميتوانيم اثر بعدي او، به رنگ ارغوان(1383) را اولين فيلم حاتميکيا با يک سوژه امنيتي بدانيم. البته ميتوان شاهکار سينمايي او، آژانس شيشهاي(1376) را نيز با توجه به ماجراي گروگانگيري در يک آژانس هواپيمايي، يک درام امنيتي دانست. با اين حال، اگر در آژانس شيشهاي، سلحشور(رضا کيانيان)، مسئول امنيتي، در نقش بدمن قصه ظاهر شد؛ در به رنگ ارغوان، ستاري(حميد فرخنژاد)، مأمور اطلاعاتي، به نوعي نقش مثبتي دارد. شايد از آن رو که به اندازه سلحشور، قاطع نيست و برعکس مردد است و نميداند چه تکليفي بر دوش اوست. ترديد ميان دوگانه وظيفه/احساس. دوگانهاي که اين بار ميان وظيفه/اعتقاد در باديگارد(1394) براي يک محافظ به نام ذبيحي(پرويز پرستويي) رخ ميدهد. ستاري، دلبسته سوژه خود، ارغوان(خزر معصومي) شد و آنجا که بايد بر کناري مينشست و نظارهگر هجوم تروريستها به سرمنزل معشوق ميبود، برخاست و چنان محافظ او عمل کرد. اما در باديگارد، حيدر ذبيحي، آنجا که بايد سپر بلاي يکي از شخصيتهاي نظام ميشد، دستش لرزيد و دلش به ترديد افتاد که آيا اين «شخصيت» ارزش بذل جان را دارد؟! پس تعلل او به تمرد انجاميد. در انديشه ذبيحي، آنکس که جان محافظان برايش هدر ميرود بايد چنان معشوق ستاري باشد که دل در گروي اوست و محافظ با دل و جان، جانفشاني کند. از همين جهت، وقتي که مسئول است و از وي انتظار ايفاي نقش يک مزدور را دارند، کنار ميکشد ولي آنجا که مسئوليت وي ستانده شده، بر مبناي تکليف دل و نه وظيفهاي عقلي، وارد عمل ميشود. و اين تفاوت محافظ است با باديگارد. تفاوت دهه شصت با دهه نود. تفاوت نهضت با نظام. ترديد حاتميکيا در همين دوآليسم است که زيبايي و جذابيت دوچندان به آثارش داده است. حاتميکيا حرف طرفين را صادقانه بر زبان ميراند و گر چه خودش نيز نظر به يکي از آن دو دارد و آن را نيز در بازيگرداني و انسجام داستاني به نمايش ميگذارد ولي طرف ديگر را منکوب يا حقير جلوه نميدهد و اين حق را به تماشاگر ميدهد که هر يک از آن دو گرايش را بپسندد. چنانچه غمنامه حاج کاظم در دهه هفتاد شنيدنيتر بود ولي شايد اکنون در دهه نود، نصايح سلحشور اقناعيتر باشد.
منطق حاکم بر محتواي باديگارد، همان منطق آژانس شيشهاي است. اشرفي(امير آقايي) چنان احمد(قاسم زارع) در چهره منتقدي مشفق به حيدر هشدار ميدهد و اگر ديروز سلحشور در جايگاه مأمور شوراي امنيت ملي، نسبت به امنيت مردم و پيشگيري از بروز جنگي ديگر هشدار ميداد، امروز قيصري(فرهاد قائميان)، کارشناس(يا همان بازجوي) اين نهاد امنيتي است که از شخصيت نظام دفاع ميکند ولي با تداوم همان حاج کاظم روبروست که امنيت مردم را در گروي حفظ عباس(حبيب رضايي) ميديد و امروز حاج حيدر که حرمت شخصيتها را به قداست نظام ميداند و نه برعکس که به فرموده مولا، بايست افراد را با حق سنجيد نه برعکس. حاج حيدر که روزگاري محافظ رييسجمهور شهيد بوده، نميتواند باديگارد معاوني شود که در سر سوداي رياستجمهوري دارد و براي رسيدن به اين هدف خودنمايي ميکند و اين نمايش، هزينهاي سنگين بر جاي مينهد. حاج حيدر چنان حاج کاظم که آنروز به انزواي يک آژانس تبعيد شد، امروز از وظيفه خود، تعليق ميشود و چون نميخواهد بپذيرد که «تموم شد دهه شصت، الان دهه نوده»، از سياسيون کناره و محافظت از يک دانشمند هستهاي به نام ميثم زرين(بابک حميديان) را بر عهده ميگيرد که «شخصيتهاي دهه نود همين جوونها هستن».
شايد تنها جايي که باديگارد از آژانس شيشهاي دور ميافتد، آنجاست که حاج حيدر در برابر مسئول حراست سازمان انرژي اتمي که حرکت موتورسواران معترض به بازرسان آژانس بينالمللي انرژي اتمي را آبروريزي خواند، پاسخ ميدهد:«آبروي کي رو؟» اين استفهام انکاري، در دفاع از آن جوانان معترض، با رويه حاج کاظم که گفت:«خيبري، دود نداره، سوز داره» همخواني ندارد. آيا حاج حيدر نميداند که اينها، همانهايي هستند که دود موتورهايشان گلوي عباس را ميسوزاند؟! گويي اين ديالوگ نه از زبان حاج حيدر که از زبان کارگردان و مهمتر از آن، از زبان تهيهکننده فيلم جاري شده است و ميثم، چه بهجا اين پارادوکس را به رخ حيدر ميکشد که:«اين حيدر کدوم طرفيه، خيبريه يا موتوري؟!». باديگارد در جلوههاي ويژه، خوب؛ در داستانپردازي، خيلي خوب و در بازي بازيگران، عالي ظاهر شده است. به خصوص سکانس بسيار زيباي پاياني که نقطه اوج فيلم است. وصال حيدر به دوست شهيدش، سيدميرزا(پدر ميثم) و گويي وصال حاج کاظم به عباس، مرا به ياد کلام الهي انداخت که:«در ميان مؤمنان مرداني هستند که بر سر عهدي که با خدا بستند صادقانه ايستادهاند؛ بعضي پيمان خود را به آخر بردند، و بعضي ديگر در انتظارند؛ و هرگز تغيير و تبديلي در عهد و پيمان خود ندادند»(سوره احزاب، آيه 23).
وطن امروز/گفتوگوی «وطنامروز» با بهناز ضرابیزاده، نویسنده کتاب «دختر شینا»
بارها باهم گریه کردیم
مرتضی اسماعیلدوست: کتاب «دختر شینا»، اتفاق ارزندهای در حوزه کتاب سال 94 بود. اثری پرمخاطب با نظرگاههای دلبرانهای از سوی اهالی فرهنگ و هنر که بارها از سوی «سوره مهر» بازنشر شد و به اشکالی مختلف چون نمایشنامهای رادیویی، فایل صوتی الکترونیکی و تیزر سینمایی درآمد و مهمترین اتفاق رخداده برای «دختر شینا»، تقریظی بود که توسط مقام معظم رهبری بر این اثر شکل گرفت. در همجواری هفته گرامیداشت مقام والای زن در صفحه ویژهای که برای کتاب «دختر شینا» در نظر گرفتیم، به گفتوگویی قابل توجه با خالق این اثر و ارائه نقدی تحلیلی بر این کتاب برتر ادبیات دفاعمقدس پرداختیم تا به نقطهای نزدیکتر از خاطرات زنی شیردل چون قدمخیر محمدیکنعان برسیم و حال گفتوگو با بهناز ضرابیزاده، نویسنده کتاب «دختر شینا» پیش روی شما است.
***
خانم ضرابیزاده از دلایل نگارش اثری خاطرهنگارانه چون «دختر شینا» بگویید.
فکر میکنم سرنوشت آدمها با برخی اتفاقات رقم خورده است. در واقع برخی وقایع برای آدمها تعیینشده و همچون الهامی شاعرانه برای نویسنده رخ میدهد، برای من هم سوژه نگارش زندگینامه قدمخیر محمدیکنعان چنین بود. سال 1387 تصمیم گرفتم رمانی برای بزرگسالان بنویسم. در بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاعمقدس به دنبال سوژهای برای نگارش بودم و در بررسی پروندهها و فیلمها قسمت شد و به پرونده شهید حاجستار ابراهیمی رسیدم که نامش برایم آشنا بود. براساس کنجکاوی زنانه به اطلاعات پروندهشان توجه کردم و دریافتم همسر حاج ستار در زمان شهادت وی خیلی جوان بودند و در روستای قایش از شهرستان رزن استان همدان زندگی میکنند. از آن لحظه همسر این شهید در ذهنم جا گرفت و سوالات مختلفی به سراغم آمد. این درگیری ذهنی در نهایت منجر به جستوجو برای یافتن آدرس و مشخصات قدمخیر محمدیکنعان شد.
«دختر شینا» اتفاقی بزرگ در ادبیات داستانی سال گذشته بود که موجب شناختهشدن شما شد. پیش از نگارش این کتاب چه تجربیات و سوابقی در عرصه نویسندگی داشتید؟
از کودکی به نویسندگی علاقه داشتم و از نوجوانی مینوشتم و با کانون پرورش فکری هم در ارتباط بودم. «دختر شینا»، هفتمین اثر منتشرشده از من بوده و پیش از این کتابهای «گنجشک سبز و آبی» که برگزیده کتاب سال دفاعمقدس شد، «بابای 9 سالگی» که برگزیده کتاب سال کودک و نوجوان شد، «مرغ شل» که کتاب طنز اجتماعی برای نوجوانان است، «سیب آرزو» شامل 2 داستان نوجوانانه، «آدم برفی» که کتاب سال سلام بچهها شد و «آن روز سهشنبه بود» از من به چاپ رسیده است. این توضیح نشان میدهد من پیش از «دختر شینا» هم در زمینه ادبیات کودک و نوجوان و در موضوع دفاعمقدس فعال بوده و به جوایزی هم رسیده بودم، اگر چه «دختر شینا» مسیر متفاوتی برایم رقم زد.
چه مسیری طی شد تا به نگارش زندگی زنی مقاوم از دوران دفاعمقدس دست بزنید؟
خانم قدمخیر محمدیکنعان در ابتدا تمایلی برای انجام گفتوگو و بیان خاطراتش نداشت، فرزندش به من گفت وی علاقهای به این کار ندارد اما من با علاقه و سماجت عنوان کردم جدا از انجام گفتوگو، دانستن زندگی وی برای من به شخصه ارزشمند است و دوست داشتم از زبانش به چگونگی زندگیاش پی ببرم. بالاخره در اسفندماه سال 1387 توانستم با خانم محمدیکنعان تماس بگیرم و صحبت کنم و از تمایلم برای دیدار و گفتوگو حرف بزنم، وی این مساله را به زمانی دیگر واگذار کرد. اما با وجود گذشت چند ماه از آن تاریخ هنوز نام و یادشان در ذهنم باقی بود. بعد از تماسی دوباره و پیگیریهایی که کردم بالاخره قدمخیر خانم مرا بهعنوان یک دوست در خانه خود پذیرفت و اولین دیدارمان رخ داد.
اولین دیدارتان چه زمانی شکل گرفت و چه خاطرهای را در بر داشت؟
اردیبهشتماه سال 1388 برای اولین بار با یک جعبه شیرینی به منزل وی رفته و به احوالپرسی و گفتوگویی صمیمی دست زدم که آغازی بر دوستی ما بود. این را هم خدمتتان عرض کنم که در آن زمان اصلا فکر نمیکردم دیدار پیشآمده که در حد نیم ساعت بود، منجر به اتفاقی ویژه چون «کتاب شینا» شود. من فکر میکنم از لحظهای که با خانواده شهید ابراهیمی و قدمخیر خانم آشنا شدم تا زمان نگارش و به سرانجام رسیدنش، خود قصه جالب و مفصلی همچون داستان اصلی دارد. داستانی که در نهایت با رضایت گسترده مردم از کتاب همراه شد و استقبال و شرایط کمنظیری را رقم زد.
چه شد که قدمخیر خانم به شما برای بیان خاطرات زندگیاش اعتماد کرد؟
در اولین جلسه با وی که دخترانش زهرا و سمیه خانم هم حضور داشتند، سعی کردم با صداقت و رفاقت توجهشان را برای گفتوگو جلب کنم. اگر چه در آن دوران پیشبینی موفقیت اثر دور از ذهن من و دیگران بود و در این مسیر کمک قابل توجهی از سوی دخترخانمهای آن زن گرانقدر انجام شد تا به یادآوری زندگی ایشان کمک شود. تقریبا تا پایان شهریورماه سال 88 دیدارها و گفتوگوها ادامه یافت و من براساس طراحی برنامهریزیشدهای به انجام گفتوگو از دوران کودکی تا جوانی ایشان پرداختم. در این مسیر سعی کردم به سوالاتم نظمی مناسب ببخشم و برای جلسه آینده محور گفتوگو را تعیین کنم تا ایشان به تمرکز فکری آن دوره مشغول باشند. در آن دوران ایشان دچار بیماری شدند و یک روز با حضور در محل کارم گفتند که من به دنبال درمان هستم و میخواهم آخرین خاطراتم را بیان کنم که جلسه خاص و قابلتوجهی از یادآوری خاطرات همسر شهیدش بود که اشک من و قدمخیر خانم را درآورد. بعد از آن قضیه چند ماهی گرفتار بودم و نتوانستم ارتباطی داشته باشم و پس از تماسی با دخترخانم ایشان متوجه شدم وضع جسمی خوبی ندارند.
در آخرین دیدارتان چه گذشت و نگاه و پیام خاصی از سوی این همسر شهید رخ داد؟
پس از چند ماه در دیماه سال 88 بود که به دیدار قدمخیر خانم رفتم که وضعیت مساعدی نداشت و در حالت کما به سر میبرد. به محض حضورم در منزل ایشان بچهها شروع به گریه کردند و دست مرا گرفتند و نزد مادرشان بردند. در یک لحظه متوجه شدم چند قطره اشک از کنار چشمان قدمخیر خانم جاری شد که همراه با لبخند کمرنگ و ملیحی از رضایت بود و این آخرین ارتباط شکل یافته میان ما بود. چند روز بعد هم ایشان درگذشت.
از مهمترین اتفاقات رخ داده برای شما دیدار با مقام معظم رهبری و تقریظ ایشان بر کتاب «دختر شینا» بود. از آن روز تاریخی بگویید.
حقیقتا وقتی معصومه، دختر قدمخیر خانم به من اطلاع دادند باید به دیدار رهبری بروم روی پای خودم بند نبودم. وقتی خبر را شنیدم خیلی خوشحال شدم و در 24 ساعتی که فرصت برای دیدار آقا بود واقعا نمیدانستم در زمین یا آسمان هستم! درواقع حالت خاصی از اشتیاق در من وجود داشت که اصلا قابل توصیف نیست. ما در جلسهای تقریبا خصوصی با خانواده شهید ابراهیمی و چند خانواده شهید دیگر به دیدار مقام معظم رهبری رفتیم. حضرت آقا به احوالپرسی خانواده شهید ابراهیمی پرداختند و اشاره به کتاب «دختر شینا» کردند و اینکه آن را خواندهاند و خوششان آمده است. در آن لحظه که از زبان ایشان اشاره شد که کتاب خوبی است و خوب به جزئیات پرداخته است، شیرینی خاصی برایم رخ داد. در واقع پاداش تلاشهایم را گرفتم. در حقیقت وقتی متوجه شدم مقام معظم رهبری کتاب را خواندهاند و از آن خوششان آمده است، حلاوت خاصی برایم پیش آمد و خستگیام در رفت. تایید آقا برایم افتخار بزرگی بود و فکر کردم بزرگترین جایزه ممکن را با نگاه ایشان گرفتم.
آقا به شما توصیه و اشاره خاصی درباره نگارش کتاب هم صورت دادند؟
وقتی ایشان سوال کردند آیا نویسنده کتاب هم در جمع حضور دارد؟ بنده بلند شدم و خدمتشان عرض ادب و احترام کردم. ایشان هم لطف کردند، از بنده تشکر کردند و خسته نباشید گفتند، از کتاب تعریف کردند و عنوان داشتند نیمی از ارزش شهدا مدیون همسران و مادران آنهاست و این جملات برای بنده و دیگر افراد حاضر آموزنده بود. جلسه پربرکت و ارزشمندی بود و من در تمام لحظات آن دیدار فکر میکردم روح قدمخیر خانم هم حضور دارد و او هم از اتفاق رخداده خوشحال است. خوشبختانه تلاشهای همه ما برای شکلگیری خاطرات در کتاب «دختر شینا» با اظهار علاقه آقا و تقریظ رخ داده به ثمر نشست و نشان داد نقش بانوان مومن کشورمان در طول تاریخ این سرزمین و در دوران دفاعمقدس چقدر ارزشمند و قابل ستایش است.
قصه «دختر شینا» در صورت زنده ماندن قدمخیر محمدیکنعان تا کجا میتوانست ادامه داشته باشد؟
فکر میکنم همچنان قصه «دختر شینا»ها ادامه خواهد داشت. از روز اولی که دنبال ثبت خاطرات این زن مقاوم و صبور رفتم، تصمیمی قاطع گرفته بودم کار خوب و ارزشمندی را به سرانجام برسانم و در این مسیر تمام توان و دانشم را به کار بستم تا اثری فاخر را به جا بگذارم. در آن دوران به دلیل شرایط بیماری و وخیم شدن حال قدمخیر خانم موقعیتی برای ثبت ادامه زندگی وی وجود نداشت و چه بسا اگر زمان و فرصت مناسبی پیش میآمد میتوانستم ادامه زندگی خانم محمدیکنعان پس از شهادت همسرشان را هم به نگارش درآورم.
در این ایام با توجه به استقبال قابلتوجه از کتاب «دختر شینا» علاقهمند شدید به ثبت خاطرات دیگر زنان عرصه مقاومت بپردازید؟
بله! پس از «دختر شینا» به نگارش خاطرات زهرا پناهیروا، همسر سردار شهید علی چیتسازیان از افتخارات این سرزمین پرداختم که در دست انتشار است و امیدوارم در نمایشگاه کتاب سال 95 به دست مخاطبان برسد. شهید چیتسازیان انسانی نمونه بود که میتواند الگوی مناسبی برای جوانان باشد. هدفم در آینده این است که با اتفاقات خوب رخ داده برای کتاب «دختر شینا» به انتشار خاطرات دیگر زنان صبور و مقاوم دفاعمقدس بپردازم و عزم خود را جزم کردم تا با تاکید مقام معظم رهبری درباره توجه به زندگی همسران و مادران شهدا به این مساله بپردازم و امیدوارم فرصت مناسبی برای به سرانجام رساندن این خاطرات داشته باشم، چرا که رسالت ما نویسندگان، نگارش زندگی قهرمانان شهید و زنان مقاوم انقلاب اسلامی است تا ارزشهای والای این افراد در جامعه فراموش نشود.
وطن امروز/«هاشمیها» از نگاه دهنمکی

مسعود دهنمکی کارگردان سینما در اینستاگرام خود با انتقاد از دیدگاههای هاشمیرفسنجانی اعلام کرد شاید فیلم «هاشمیها» را بسازد. در بخشی از مطلب مسعود دهنمکی که این روزها در شبکههای مجازی با انتشار مطالبی فعال شده آمده است: «این بازیگر یک «بندباز سیاسی» است که فلش چپ میزند و به راست میپیچد و بالعکس؛ زیرا او با هیچکس نیست، او با خودش است و بقیه ابزارند؛ درست مثل دهه 60 که دوران موشک خوردن ملت بود او دنبال گفتمان بود و «جنگ جنگ تا یک پیروزی» استراتژیاش و امروز که سایه موشکها و تحریمها و تهدیدات هستهای بالای سر ملت است این بازیگر دنبال گفتمان با دشمن است و موشکها را توهم میپندارد؛ ولی ایکاش این بازیگر سیاست و آدمهایی از این دست، آن موقع که در اوج قدرت بودند به جای بستن دهن منتقدان و سر داده شدن شعار «مخالف هاشمی دشمن پیغمبر است» دستشان به توئیت میرفت و مینوشتند اشدا علیالکفار رحما بینهم. راستی آقای هاشمی! سال 70 را به خاطر دارید؟ صف اول نماز جمعه، وقتی به جای تملقهای همیشگی برخیها، من شعار اصلاح وضعیت فرهنگی را دادم دولت شما در همان سلولی که شما را در توحید بازجویی کردند چطور با من گفتمان کرد؟ البته نه فقط با من! اگر رفتار متکبرانه دولت شما در دهه 70 نبود چرخه قدرت و نقد ساختارها طبیعی پیش میرفت و جای شاکی و متشاکی عوض نمیشد. اما مطمئناً تاریخ در توئیت خلاصه نمیشود. شاید با ساخت این فیلم جوانان خوشقلب کشورم بفهمند نباید بازیچه کسانی شد که هم از دیوار لانه جاسوسی بالا میروند و هم پایش بیفتد سر زیر آب میکنند و شهید میسازند و هم نقش معلم دموکراسی و مدارا میشوند. اگر فیلم هاشمیها را بسازم شاید دیگر نیازی به ساخت فیلمی تاریخی برای ترسیم انحراف خواص و شکلگیری عاشورای سال 61 هجری نخواهیم داشت چون دوران ما پر شده از کسانی که نقش آقاها و آقازادههای صدر اسلام را بازی میکنند».