کد خبر: ۳۰۳۲۰۹
تاریخ انتشار:

حقیقتی درباره‌ی عدم قطعیت در تعیین مسیر زندگی و هدف


تقریباً همگی ما در دوره‌ی بیست تا سی سالگی، بیشتر اوقات حس ناخوشایندی مبنی بر عدم قطعیت در تعیین هدف زندگی خود را تجربه کرده‌ایم. نمی‌دانیم باید دقیقاً کدام مسیر را انتخاب کنیم و قرار است از زندگی چه بخواهیم و از آن چه انتظاری داشته‌باشیم. این کاملاً طبیعی است. همه‌ی ما در این مورد، مثل هم هستیم. همه‌ی ما دوست داریم که بدانیم چه نوع جاه‌طلبی‌هایی ما را در زندگی به پیش می‌راند، هدف قطعیِ ما در زندگی چه باید باشد، چه کنیم که عادات، روال زندگی و بهره‌وری‌مان به کمال برسد و می‌خواهیم احساس اطمینان بیشتری کنیم و کارهایی را که به ما محول شده در حد کمال انجام دهیم.

حس خوب اطمینان و کمال، در برابر ترس از عدم قطعیت و پایین‌تر از حد انتظار بودن قرار گرفته‌ و این، یک چالش به تمام معنا است.

بگذارید رازی را به شما بگویم: هیچ‌کس رها از این چالش نیست. به اغلب افراد موفقی که در ذهن دارید، فکر کنید. هیچ‌یک از آن‌ها همیشه به کاری که انجام داده‌اند، مطمئن نبودند. زمان‌هایی بوده که آن‌ها هم حس کرده‌اند راهی که می‌روند احتمالاً درست نیست و کاری که انجام می‌دهند، بهترین کار ممکن نیست. هیچ‌کس در این حهان نیست که بتواند قاطعانه بگوید راهی که می‌رود، به کجا خواهد رسید و از عاقبت کارش مطمئن باشد. اگر هم کسی چنین بگوید، در حقیقت تنها خود را فریب می‌دهد. کسی که بخواهد با خود صادق باشد، می‌داند که در موارد زیادی، تردید بسیار آزارش داده‌است.

هیچ‌کس هم نیست که بتواند روشی روزانه را برای بهره‌وری بهینه ارائه دهد، یا نسخه‌ای همیشگی برای کامل‌ترین فرد بودن بپیچد… چرا که اصلاً چنین روش‌هایی وجود خارجی ندارند.

10-25-2015 1-16-46 PM

با در نظر گرفتن همه‌ی این‌ها، امروز می خواهیم درباره‌ی برخی از راه‌حل‌ها صحبت کنیم. البته این را هم باید مدّ نظر داشته‌باشیم که لزوماً این راه‌کارها، جامع‌ترین نیستند و همچنان در پاسخ‌دهی مفید آن‌ها، باید عدم قطعیت و استثنائات را در نظر گرفت.

 

1- درک کنیم که همیشه پای تردید در میان است:

وقتی انجام کاری را به تعویق می‌اندازیم، در حقیقت به دلیل عدم اطمینان‌مان از این موضوع است که آیا از عهده‌اش بر می‌آییم؟ وقتی در خود از کاری که دیگران از پس‌ش بر می‌آیند و در اینستاگرام عکس‌ش را گذاشته‌اند احساس حسادت می‌کنیم، باز هم پای همین عدم اطمینان در میان است، چرا که مطمئن نیستیم که ما به حق خود در زندگی رسیده‌ایم. در هنگام احساس اضطراب هم با احساس عدم اطمینان دست به گریبان هستیم، چرا که از آینده ی خود مطمئن نیستیم. وقتی حس بدی درباره‌ی خودمان داری میا احساس گناه می‌کنیم، به خاطر عدم اطمینان از این موارد است که اصلاً آدم خوبی نیستیم، بی‌انضباط هستیم و آن‌قدر که باید و شاید، موفق عمل نکرده ایم. می‌بینید؟! اساس همه‌ی حس‌های بد به همین عدم قطعیت و تردید برمی‌گردد.

 

2- بدانیم که هیچ‌کدام از ما از این حس تردید، خوش‌مان نمی‌آید:

همه‌ی ما روزانه بارها با تردید مواجه می‌شویم و هربار با آن مبارزه می‌کنیم. برخی از افراد در مواجهه با آن، راحت‌تر از بقیه هستند، اما در مجموع کسی از این حالت خوش‌ش نمی‌آید. از آن‌جایی که ما این احساس را نمی‌پسندیم، همواره به دنبال جایگزین کردن حس اطمینان به جای آن هستیم. سعی می‌کنیم دنبال راهی باشیم که احساس آرامش و اطمینان بیشتری به ما می‌دهد، چیزی که فکر می‌کنیم می‌شناسیم‌ش. فکر نکردن به موضوع، غذایی خوشمزه، خرید کردن، رو آوردن به انواع اعتیاد، ترشرویی کردن با دیگران و منفعل شدن.

10-25-2015 1-17-45 PM

3- به این‌که دچار احساس عدم قطعیت شده‌ایم، آگاه شویم

خود این آگاه شدن به احساس عدم قطعیتی که در ما به وجود می‌آید هم مهارتی است که بایستی در افزایش‌ش بکوشیم. اما زمانی‌که روی این مهارت نیز تمرکز می‌کنیم، زمان‌هایی پیش می‌آید که درباره‌ی مهارت‌های خودآگاه‌مان نیز دچار تردید می‌گردیم. آیا داریم کارمان را درست انجام می‌دهیم؟ آیا در این کار بی‌استعدادیم؟ نمی‌دانیم! این تنها حس تردید بیشتری ایجاد کرده که حالا به آن آگاه شده‌ایم. بیاییم این را امتحان کنیم: در هنگام اضطراب، ترس، تردید به خود، به تعویق انداختن کارها، حواس‌پرتی تعمدی، خشم از دیگران یا مواردی از این دست، آن‌ها را با عنوان «عدم قطعیت» در ذهن خود مشخص کنیم و ببینیم آیا می‌توانیم دلیل عدم قطعیتی را که منجر به این احساس شده، برای خود تبیین نماییم؟

 

4- با احساس عدم قطعیت باقی بمانیم

چنان که گفتیم، احساس عدم اطمینان ناخوشایند است. این حس راجع به عدم اطمینان، کاملاً طبیعی و نرمال است و نباید تلاش نماییم که از آن فرار کنیم. اتفاقاً باید با این حس بد باقی بمانیم، چوا که چیزی است که از درون خودمان نشأت گرفته است، بخشی از لحظاتی که می‌گذرانیم، امام مهم است که یادمان بماند این احساس، بخشی از وجود ماست، نه همه‌ی وجود ما! فقط باید با آن باقی ماند و باقی ماند. مانند ماندن در کنار دوستی که از موضوعی در رنج است.

10-25-2015 1-20-50 PM

5- به همین لحظه رجوع کنیم و تلاش کنیم زیبایی خیره‌کننده‌ای را در آن درک نماییم

پس از آن که مدتی را در تردید سپری کردیم، باید به این موضوع توجه کنیم که در واقع اکنون با موضوعی مواجه هستیم که تا کنون برای‌مان ناشناخته بوده‌است. برای ما هرگز این امکان وجود ندارد که بدانیم کدام مسیر به سوی موفقیت و کمال صد در صد می‌رود، نمی‌دانیم این «خودِ کامل» که از خود انتظار داریم که شبیه‌ش باشیم اصلاً چگونه است، نمی‌دانیم هدف ما از زندگی چیست تا آن که خودبخود در افق زندگی مان پدیدار شود، نخواهیم دانست که سرنوشت مان چه خواهد بود، تا زمانی که موقع آن فرا برسد. پس چه بهتر که به چای این‌که مدام فکر خود را مشغول موضوعات موهومی نماییم که هیچ کس از آن چیزی نمی‌داند و تنها زمان برای ما مشخص‌ش  می‌کند، روی امکانات و موضوعاتی متمرکز شویم که همین حالا به‌طور واضح و واقعی پیش روی ماست. به فضایی که در اطراف ما است بنگریم و انرژی آن را درک کنیم. البته بخشی از این انرژی از احساسات درونی ما هم ناشی می‌شود، اما اجازه دهیم که انرژی فضای اطراف‌مان برتری یابد. فضایی که سرشار از اشیا، نورها، مردم، صداها و حرکت است. تعداد فراوانی از اجزای زیبا در اطراف ما هستند که شایسته‌اند مورد توجه واقع گردند و باید همین حالا ببینیم‌شان، پیش از آن که افسوس درک نکردن‌شان را بخوریم.

پس این تمرینی است که می‌کنیم. آسان نیست. قطعی نیست. اما… زیباست!

منبع: یک پزشک

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین