به گزارش بولتن نیوز بیستم مهرماه با نام یکی از شاخصترین و درخشانترین شاعران ایران گره خورده است. حافظ، شاعری است که فرم و محتوا را در هم تنیده و به اوج رسانده و با وجود تمام مشکلات زمانهاش، شاعرانگی را ارتقا داده، به گونهای که بسیاری معتقدند بهترینهای ممکن را با کلام فارسی خلق کرده است.
به گزارش خبرنگار ادبیات ایسنا، بیستم مهرماه روز بزرگداشت خواجه شمسالدین محمد شیرازی، ملقب به لسانالغیب است که به علت از بر بودن قرآن کریم، به «حافظ» تخلص یافت.
حافظ، غزلسرای نامی ایران در قرن هشتم میزیست، اما اطلاع دقیقی از تاریخ تولدش در دسترس نیست. پدرش بازرگانی بود که در ایام کودکی شمسالدین از دنیا رفت و پس از آن حافظ با مادرش زندگی سختی را در پیش گرفت. او پس از راه یافتن به دربار به مقامی بزرگ نزد حاکم فارس دست یافت.
سپس امیر مبارزالدین بر امیر اسحاق چیره شد و حکومتی مبتنی بر ظلم و ستم و سختگیری را تشکیل داد. اقدامات امیرمبارزالدین با مخالفت و نارضایتی حافظ مواجه شد و حافظ با تاختن بر اینگونه اعمال، آنها را ریاکارانه و ناشی از خشکاندیشی و تعصب مذهبی او دانست.
بعد از امیر مبارزالدین، دو پسر او احترام فراوانی به حافظ میگذاشتند و او را مورد حمایت خاص خود قرار دادند. حافظ در دوران زندگی خود به شهرت عظیمی در سراسر ایران رسید و پادشاهان زیادی او را به پایتختهای خود دعوت کردند.
اواخر زندگی لسانالغیب با حمله امیر تیمور همزمان بود و مرگ حافظ احتمالاً در سال 971 هجری قمری روی داده است. حافظ به گلگشت مصلی که منطقهای زیبا و باصفاست علاقهمند بود و به همین دلیل او را در این محل به خاک سپردند.
عبدالحسین زرینکوب در مقالهای درباره حافظ مینویسد: «شعر حافظ سروده عشق و بیخودی است و شاعر جز با عشق و بیخودی نمیتواند اندوه زمانهای را که در فساد و گناه و دروغ و فریب غوطه میخورد فراموش کند. دنیای او مثل دنیای خیام است: بیثبات، و دائم در حال ویرانی. نه در تبسم گل نشان وفا هست نه در ناله بلبل آهنگ امید، انسان هم بر لب بحر فناست و تا چشم بر هم زده است درون ورطه میافتد. در چنین دنیایی که امید و شفقت به دست جوز و فتنه تباه میشود کدام رفیقی هست که بهتر از صراحی ساقی با انسان یکرو و یکدله باشد؟ از اینروست که شاعر برای فراموشی، برای رهایی، و برای آسودگی به ساقی روی میآورد. درگیرودار اندیشههای جانکاه از خود میگریزد و میکوشد تا آنچه را در وجود او مایه دلنگرانی است، مثل یک بار گران یا یک زنجیر سنگین، به کنار افکند و همچون ابونواس و خیام درد و اندوه بیپایان خود را در امواج جام فرو شوید.»
بهاءالدین خرمشاهی با اشاره به تحقیقهای خود در زمینه عشق در دیوان حافظ بیان میکند: دیوان حافظ دیوان دوستی است و انتخاب کردن از دیوان او کار دشواری است و هر جایی از دیوان او را باز کنید، حرفی از دوستی و معشوق و جان و جانان و یار و رفیق هست. حافظ سه جور عشق و دوستی را در غزلهاش آورده است: یکی دوستی و عشق الهی، عشق انسانی و دیگری دوستی ادبی که شاعر در اینجا مضمونپردازی شاعری کرده و برای گذران شعر مدد گرفته است.
این حافظشناس با اشاره به اینکه غزل حافظ با دوستی و عشق شکل گرفته است، میگوید: در دیوان حافظ 250 بار کلمه عشق به کار فته است. اما تعداد واژه عقل که برای عشق مشکلزایی میکند کمتر است. حافظ سه دستاورد بزرگ در شعرش دارد که رندی، عشق و دوستی است و عشق و دوستی این دیوان را شکل داده است.
غلامحسین ابراهیمی دینانی درباره صدق در غزل حافظ میگوید: از حافظ تنها یک کتاب مانده که در زمره ادبیات است و این شعری جاودانه است و هر کسی گمشده خودش را در این شعر پیدا میکند. شعر او سهل و ممتنع است. آسان است و روان و هر که چیزی از او میفهمد؛ اما بسیار سخت و پیچیده هم هست.
این استاد فلسفه اظهار میکند: کتابی در تاریخ به عمق انسانشناسی حافظ نیست. او روی تمام ابعاد روحی انسان انگشت گذاشته است. انسان در مقابل تصویر مقاومت میکند و به ادراک شما تن نمیدهد. اما حافظ توانسته است روی همه انسانها انگشت بگذارد. او تمام عمرش روی انسان کار کرده و به هیچ، کار نداشته است. اما چند مطلب در نظر او اهمیت دارد، یکی صدق و عدم ریاست و دیگر توکل و همت. ما شاعران خوب بسیاری داریم اما در میان همه شاعران، حافظ چیز دیگری است. پیچیدگیها در کلام حافظ اوج پیدا کرده و شرح حال انسان است. غزلیات او تأکید بیپایان بر صدق و مبارزه با ریاکاری است و او در کارش این را به اوج خود رسانده و کاش این ریاکاری از جامعه ما رخت برمیبست.
مهدی محبتی در اشاره به تحول مفهوم دوست در شعر حافظ بیان میکند: حافظ بیش از 61 هزار واژه را در دیوان شعر خود استفاده کرده است که از این تعداد 50 بار واژه «دوست» را به کار برده است و اگر واژههایی را هم که به صورت استعاری به این معنا گرفته شدهاند حساب کنیم، بیش از 40 درصد واژگان این دیوان را به خود اختصاص میدهند. این سبب میشود که دیوان حافظ را دیوان محبت بنامیم. او قهرمان پیاندازی مفهوم دوستی و محبت و مکتب عاشقی است.
این استاد دانشگاه در توصیف مفهوم دوست در غزلهای حافظ تاکید میکند: دوست برای حافظ امر زمانبندیشدهای نیست. قبل از حافظ بوده، با حافظ هست و بعد از او هم خواهد بود. حافظ تعابیر زیادی را هم در این میان میگیرد و برای مثال 140 بار باد صبا را واسطه آوردن پیام دوست قرار میدهد. این زمانی است که تلفن همراه و ایمیل و فیسبوک نیست و آنقدر روح عاشق و معشوق لطیف میشود که پیام یکدیگر را از دهان باد صبا میشنوند. دوست به مثابه یک دایره است که در دایرهای که او سلوک میکند به نقطه آغاز میرود، جهان در دل حافظ جان میگیرد و مکتب دوستی حافظ به اوج میرسد.
اصغر دادبه درباره مسأله جبر و اختیار در غزلهای حافظ میگوید: یکی از ویژگیهای شعر فارسی مطرح کردن موضوعهای علمی به قصد بیان پیام شاعرانه است. این از قرن پنجم شروع شده است. ما در بلاغت وقتی با شعری مواجه هستیم، دو قضیه در آن میبینیم؛ یکی غرض اولیه است یعنی واژههایی که با آنها مواجه هستیم، معنایی که الفاظ به ما میدهد و دیگری معنای درونی کلام و معنای شاعرانه است. حافظ در شعرش از این معنای علمی استفاده میکند تا پیام خودش را برساند. در شعری که از جبر حرف میزند، پیام خودش را میگوید، از معشوق حرف میزند. اگر قرار باشد شاعر از هرچه میداند از سادهترین مسائل تا پیچیدهترین مسائل را برای غرض دوم یا رساندن پیام شاعرانه استفاده کند، جبر و اختیار هم از آن مستثنا نیست.
به گزارش ایسنا، سالهاست غزلیات حافظ در شادی و غم همراه مردم این سرزمین است و بارها و بارها سرنوشت خود را به شعر او گره زدهاند. سالهاست که حافظ در خانههای ایرانیها به بلندترین شبها و زیباترین روزهای این مردم رنگ داده است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com