کد خبر: ۲۹۷۷۳۹
تاریخ انتشار:
بسته روزانه بولتن نیوز در حوزه فرهنگ /15 مهر 94

فرهنگ در رسانه

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
گروه فرهنگی - امروزه رسانه ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکندچه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمی‌توان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفتدر این شرایط، یکی از مهمترین رسانه‌هایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامه‌ها بودندتا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.

به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالب‌های مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازنداما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامه‌ها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اندبه عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده استاما آیا با حجم انبوه سایت‌ها و مجلات و روزنامه‌ها و رسانه‌های مختلف دیگری که وجود دارد، می‌توان به همه آن‌ها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است…

فرهنگ در رسانه

به همین دلیل ما در بولتن نیوز سعی کرده‌ایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلی‌ترین مطالب فرهنگی روزنامه‌ها بپردازیمبه عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشورتا به این طریق، حداقل اصلی‌ترین مقولات فرهنگی که در روزنامه‌ها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شودالبته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت می‌کنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.

***

آرمان/بانوي مهرگان خداحافظ

پيكر «هما روستا» براي آخرين‌بار به سالن استاد سمندريان (همسرش) واقع در تماشاخانه «ايرانشهر» رفت و پس از آن با بدرقه هنرمندان و مردم به قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) بدرقه شد. پيكر هما روستا صبح ديروز 14 مهرماه با همراهي مادرش كه سال‌ها خارج از كشور زندگي كرده بود‌، به ديدار سالن حميد سمندريان در تماشاخانه «ايرانشهر» رفت اما اين‌بار پيكر بي‌جان اين بازيگر روي دست دوستداران و خانواده‌اش در اين سالن حاضر شد.


دردانه من خداحافظ

مادر هما روستا كه پس از سال‌ها به ايران آمده است‌ در بخش ابتداي اين مراسم كه در حياط خانه هنرمندان برگزار شده، با بغضي در گلو خطاب به همه حاضران خوش‌آمد گفت و ادامه داد: سلام من، سلام مادر غم‌ديده‌اي است كه غمي بسيار بزرگ دارد. اما شما گوشه گوشه‌هاي غم مرا گرفتيد و از شما سپاسگزارم. او ادامه داد: هميشه به دنبال همايم دويدم خيلي از من دور بود. اما امروز براي هميشه دور مي‌شود. او را به خدا و حميد مي‌سپارم و از همه شما ممنونم كه قدم‌هايتان را روي چشم‌هاي ناقابل من گذاشتيد. مادر هما روستا سخنانش را اينگونه به پايان برد: دردانه من خداحافظ.

متن بني‌اعتماد براي هما روستا

در ادامه مراسم خاكسپاري هما روستا، رخشان بني‌اعتماد كه با صدايي بغض‌آلود سخن مي‌گفت‌، با تسليت‌گويي به مناسبت درگذشت اين هنرمند، افزود: براي حرف زدن از هما نيازي به نوشته نيست اما چون حالم خوش نيست‌ و نمي‌خواهم سخنان پرتي بگويم متني را براي او مي‌خوانم. او در بخشي از نوشتار خود آورده بود: گفتن از هما بر صحنه تئاتر وسينما نياز به بازگويي ندارد. رابطه دوستي ما ديدارهاي گاه به گاه و گاه طولاني‌مدت بود. ديدارهايي نه در مهماني و گشت‌وگذارهاي مفرح بلكه درناكجاآبادهاي درد و نياز بود. وي با اشاره به حضور موثر هما روستا در فعاليت‌هاي اجتماعي و انسان‌دوستانه اضافه كرد: شك ندارم اين وجه از شخصيت او براي بعضي ناشناخته است. هما همان اندازه كه روي صحنه مي‌درخشيد‌، از خودنمايي در فعاليت‌هاي انسان‌دوستانه دور بود. در طول اين سال‌ها هر جا به حضورش نياز پيدا كردم به سرعت مي‌آمد و هميشه مصداق جمله از من به يك اشاره از او به سر دويدن بود. رخشان بني‌اعتماد خاطرنشان كرد: هما هر جا دختران رانده شده از خانه يا كودكان بيمار نياز به كمك داشتند، حاضر بود و براي نجات زنان بي‌پناه از اعدام، حضور چشم‌گيري داشت. ديدارهاي ما از جنس روان و پاك، زني بود كه هرجا لازم بود، حضور داشت. بي‌آنكه منتظر دوربين خبرسازاني باشد كه بخواهند تفقد بانوي نيكوكار را در بوق و كرنا كنند.

هما به «باغ آلبالو» رفت

به گزارش ايسنا، ابراهيم حقيقي ديگر دوست نزديك هما روستا و هنرمند گرافيست هم در اين مراسم با خواندن شعري سخنان خود را اينگونه آغاز كرد: ساقه‌هاي لطيف ما تاب بيماري‌هاي طولاني را ندارد اما هما سال‌ها بدون حضور حميد و دور از او بيماري را تحمل كرد. اين گرافيست با سابقه با اشاره به برنامه‌هايي كه هما روستا براي بعد از بهبودي‌اش داشت، افزود: هما مي‌گفت «امسال خيلي كار داريم بايد نمايشگاه عكس و پوستر نمايش‌هاي حميد را برگزار كنيم. اگر حالم بهتر شد همه اين كارها را انجام مي‌دهيم» اما حالش بهتر نشد. پزشكان ديگر كاري از دستشان برنمي‌آمد و فرشته مرگ دستش را خارج از كشور گرفت و او را به «باغ آلبالو» برد تا با حميد زير آلاچيق شكوفه‌هاي سپيد بي‌آرامد.


معجوني سخنانش را ناتمام گذاشت

سپس حسن معجوني ديگر دوست نزديك هما روستا و حميد سمندريان به نمايندگي از آكادمي سمندريان سخنان كوتاهي را بيان كرد. او گفت: امروز بايد به قولم وفا كنم، قول داده بودم وقتي خانم روستا از سفر برگشت، ديگر او را خانم روستا خطاب نكنم و هما جان صدايش كنم. اين بازيگر و كارگردان تئاتر در ادامه بخشي از نمايشنامه‌اي را خواند كه محمد چرمشير براي هما روستا نوشته بود و آرزو داشت روستا آن را بازي كند. در بخش كوتاهي از اين نمايشنامه آمده بود:«و همه ما زندگان اين سرزمين خواب‌گردهاي كابوسي هستيم از درد و رنج و زحمت... بچه كه بودم همين جا مي‌خوابيدم و از همين جا باغ را تماشا مي‌كردم و هر روز صبح...» حسن معجوني كه با صدايي بغض‌آلود سخن مي‌گفت به دليل شدت اندوهش نتوانست جملات خود را كامل كند و سخنانش ناتمام ماند. همچنين مجيد سرسنگي مديرعامل خانه هنرمندان ايران نيز متني را درباره هما روستا خواند. او گفت: براي كساني كه حميد سمندريان و هما روستا را مي‌شناختند‌، امروز روز غمگيني است اما خوشحاليم روح سمندريان در كنار روح روستا آرام گرفته است. وي با اشاره به برگزاري مراسم تشييع جنازه حميد سمندريان كه سال‌ها پيش در خانه هنرمندان برگزار شده بود، يادآور شد: چند سال پيش استاد سمندريان را در همين مكان بدرقه كرديم و امروز نيز با همسرش در همين مكان خداحافظي مي‌كنيم. زني كه سال‌ها درد كشيد اما لحظه‌اي لبخند از لبش دور نشد. جسمش در خاك آرام خواهد گرفت و روحش در كنار همسرش شاد خواهد بود. در پايان اين مراسم كاوه سمندريان در سخناني با بيان اينكه اهل سخنراني نيست، خطاب به حاضران گفت: از شما بسيار ممنونم كه عاشقانه مادرم را دوست داشتيد، او هم عاشقانه شما را دوست داشت و برگشت تا پيش شما آرام بگيرد. در اين برنامه حجت‌الاسلام سيد محمود دعايي نماز هما روستا را خواند. بهمن فرمان‌آر‌ا‌، پوري بنايي‌، رضا كيانيان‌، محمد سرير‌، پرويزپورحسيني‌، فرشته طائرپور، منوچهر شاهسواري‌، علي دهكردي‌، مسعود فروتن‌، پريسا مقتدي‌، شكرخدا گودرزي‌، نويد محمدزاده، افسانه چهره‌آزاد‌، ليلي رشيدي، آتش تقي‌پور‌، ايرج راد، الهام كردا، سعيد چنگيزيان، منيژه محامدي، رضا بهبودي‌، رويا ميرعلمي‌، مهدي سلطاني‌، علي اصغر دشتي، هوتن شكيبا، محمدرضا خاكي و در كنار اعضاي آكادمي سمندريان: حميد لبخنده‌، حميد پورآذري‌، ابراهيم حقيقي‌ و... همراه با جمعي از مردم، هما روستا را به سمت قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) بدرقه كردند. عليرضا تابش مديرعامل بنياد سينمايي فارابي از ديگر حاضران اين مراسم بود. محمود رضا رحيمي كارگردان و مدرس تئاتر اجراي اين برنامه را برعهده داشت. او خطاب به پيكر بي‌جان هما روستا گفت: به خانه‌ات خوش آمدي بانوي مهرگان! هماي تئاتر وسينما، آيين پروازت را با تمام دوستان و خويشاوندانت برگزار مي‌كنيم. درست در همان جايي كه همراه با تو به مشايعت همسرت حميد سمندريان آمده بوديم‌، باز ايستاده‌ايم. حوض خانه هنرمندان پر از گل‌هایي بود كه به استقبال هما روستا آمده بودند و تصوير هما روستا روبه‌روي تصوير همسرش حميد سمندريان قرار گرفته بود. خانواده روستا در سالن سمندريان تماشاخانه ايرانشهر براي آخرين بار با همايشان خداحافظي كردند تا او را در قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) به همسرش حميد سمندريان بسپارند. محمودرضا رحيمي به نمايندگي از هنرمندان و خانواده روستا از محمد جواد ظريف وزير امور خارجه، وزير راه و شهرسازي و نهاد رياست جمهوري به خاطر تلاش‌هايشان در بازگرداندن پيكر هما روستا از آمريكا به ايران قدرداني كرد. همچنين اين كارگردان از همراهي كاركنان بيمارستان لاله و بيمارستان مهر، محمد باقر قاليباف شهردار تهران و حجت‌ا... ايوبي رئيس سازمان سينمايي به خاطر همراهي‌شان در دوراني كه روستا دچار بيماري بود‌، سپاسگزاري كرد. از حاشيه‌هاي قابل توجه اين مراسم اين بود كه برخلاف ديگر مراسم‌هاي خاكسپاري، تشريفات ويژه‌اي در اين مراسم اطراف پيكر هما روستا را گرفته بودند كه كار عكاسان را براي تصويربرداري سخت می‌كرد و اين تشريفات مقابل مهمانان و خانواده اين هنرمند در رديف جلو هم ايستاده بودند.

آرمان/وضعيت تئاتر شهر نگران‌كننده است


معاون هنري وزارت ارشاد گفت: موضوع بازسازي مجموعه تئاتر شهر براي ما هم با توجه به زمان كمي که به آغاز جشنواره تئاتر فجر داريم، نگران‌كننده شده است. علي مرادخاني، معاون هنرى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى در حاشيه كنسرت نور در برج آزادي درباره مديريت حميدرضا نوربخش در جشنواره موسيقي فجر گفت: بديهى‌ست وقتى تصميم‌هاى تازه‌اى گرفته مى‌شود و روال عادى و معمول ساليان پيش كمي به‌هم مى‌خورد، دوستاني كه با اين حوزه در ارتباطند از جمله دوستان خبرنگار، هر كدام بنابر برداشت‌شان تحليل‌هايى مطرح مى‌كنند، حال آنكه ايجاد تغييرات براى خلق فضاى جديد در جشنواره‌ها يكى از مطالبات جدى جامعه هنرى‌ست؛ كما اينكه اگر يادتان باشد خود رسانه‌ها نيز به‌طور مستمر مطرح مى‌كردند كه بعضي از اين جشنواره‌ها رفته رفته يك جريان تكراري را با خود همراه مي‌كنند. وي افزود: به هر ترتيب در چنين فضايي شما ناچار هستيد براي تغيير، افكار جديدي را به مجموعه وارد كنيد تا آن مجموعه بتواند در كارهاي خود تحولاتي را به وجود بياورد. البته يكي از مواردي كه من در رابطه با جشنواره امسال با دوستان صحبت كردم بر اين مبنا بود كه بياييم در حوزه «ايران فرهنگي» و گستره جغرافيايي ملل مسلمان كارهايي را انجام دهيم. اينكه با اين نمونه‌ها بتوانيم شرايط جشنواره را به گونه‌اي هدايت كنيم تا زمينه‌هاي مختلف و متنوع‌تري در اين رويداد حضور داشته باشند و ما شاهد برگزاري يك جشنواره موثر در حوزه موسيقي باشيم. مرادخاني ادامه داد: براى امسال فكر كرديم مدير جشنواره‌اي تعريف شود كه بتواند اين نظرات را مديريت كند و فضا را به آنچه كه دنبالش هستيم، نزديك كند تا در نهايت تحولاتي در جشنواره به وجود آوريم. تمامي اينها تمهيداتي هستند تا بلكه افرادي كه نظراتي دارند بتوانند دست به دست يكديگر داده تا شادابي را به فضاي كار آورده و در نهايت به هدف جشنواره يعني شادماني همگان برسيم. وي ادامه داد: شايد ابلاغ و اعلام اين خبر اينگونه بود كه كمي حاشيه‌ساز شد اما من از همان سال اول فعاليتم نيز با خيلي سوالات روبه‌رو بودم و درباره رويكرد جشنواره بحث‌هاي فراواني داشتم، مطمئن باشيد قصد و نيت ما به هيچ عنوان ايجاد يك فضاي دلگيرانه براي آقاي رياحي نبوده و نيست، به‌طور حتم انتخاب آقاي نوربخش به عنوان مدير جشنواره موسيقي فجر تمهيدي براي ارتقاي سطح جشنواره است. اينكه همه با هم دست به دست يكديگر دهند و جشنواره‌اي را در شان موسيقي ايران برگزار كنند. مرادخاني سپس در پاسخ به خبرنگار ديگري درباره دوران تصدي او در دفتر موسيقي و شيوه برگزاري جشنواره موسيقي فجر در زمان فعلي نيز اينگونه گفت: در دوران حضور من در دفتر موسيقي بخشي از كارها به همين شكل بود و من آن زمان خيلي در جشنواره دخالتي نداشتم. آقايان ترابي و نوربخش و رياحي در اين باره سال‌ها تجربه دارند. آن زمان كه ما آقاي رياحي را براي اين مهم انتخاب كرديم، خودمان نيز به لحاظ اجرائي فعاليت كرده و با يكديگر كار را پيش مي‌برديم. به نظر مي‌رسد كه تمام كارهايي كه ما انجام مي‌دهيم، براي تقويت آن شخص است كه بتواند بهتر كارش را انجام دهد. آقايان ترابي، رياحي، نوربخش و خود بنده و حتي شما كه در حوزه‌هاي مختلف فعاليت مي‌كنيد، يك مجموعه هستيم كه بايد دست به دست هم دهيم تا يك جشنواره خوب را برگزار كنيم. معاون هنري ارشاد درباره جايزه محور شدن جشنواره امسال گفت: سال‌ها جشنواره جايزه‌محور بود و سال‌هايي نيز جايزه را برداشتيم. اگر خاطرتان باشد سال‌هاي ابتدايي، رقابتي بود كه بعدها برداشته شد. عده‌اي مي‌گويند كه اگر جشنواره رقابتي باشد، انگيزه ايجاد مي‌كند و هنرمندان شركت مي‌كنند و برخي نيز اعتقاد دارند كه اينگونه نيست. ما بايد شرايط را به گونه‌اي طراحي كنيم كه مجموعه اين قواعد را به خوبي بشناسيم. حتي در حوزه موسيقي، هنوز به نظر مي‌رسد كه نياز به شناخت‌هايي هم وجود دارد. گاهي اوقات تغييرات لازم است. واقعيت اين است كه حوزه فرهنگ، حوزه سيالي است. ممكن است نسلي كه امروز در حوزه موسيقي قرار گرفته‌اند، با نسل ۱۵ سال پيش تفاوت‌هاي زيادي كرده باشند و دوست دارند جايزه بگيرند. وي درباره وضعيت كنوني تئاتر شهر و روند بازسازي آن گفت: موضوع بازسازي مجموعه تئاتر شهر براي ما هم با توجه به زمان كمي به آغاز جشنواره تئاتر فجر داريم، نگران‌كننده شده است. ما به‌عنوان بهره‌بردار اين مجموعه علاقه‌منديم تا اين فضاي ارزشمند فرهنگي نيز هرچه زودتر به‌طور كامل در اختيار ما قرار گيرد. اما مشكل ما اين است كه وقتي كار بازسازي اين مجموعه شروع شد، به دليل كمبود امكانات بودجه‌اي و تخصيص آن با موانعي روبه‌رو شديم كه كار را براي ما سخت كرد. البته كه معاونت توسعه مديريت و منابع انساني وزارت ارشاد درصدد است كه هرچه زودتر منابع مالي اين قضيه براي ادامه كار تامين شود و كار تا اين حد به درازا نكشد. مرادخاني ادامه داد: متاسفانه در شرايط فعلي بودجه عمراني در كشور به‌شدت كاهش پيدا كرده است، بنابراين ماجراي بازسازي تئاتر شهر نيز از اين قاعده مستنثا نيست. البته من مي‌دانم آقاي كارانديش طي روزهاي گذشته نهايت تلاش خود را انجام داده كه اين موضوع نيز مرتفع شود اما به هر حال بايد به اين نكته واقف باشم كه كمبود بودجه مانع اصلي روند بازسازي تئاتر شهر است. به هر ترتيب ما تمام تلاش خود را انجام می‌دهيم كه تا آغاز جشنواره تئاتر فجر دو تالار ديگر را به مجموعه‌های نمايشي تئاتر شهر اضافه كنيم. وي خاطرنشان كرد: انتخاب عنوان» سال تئاتر» از سوي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي هم به اعتقاد من ابتكاري از سوي آقاي جنتي بود كه طرح آن در اين مقطع زماني واقعا لازم بود. همين كه تئاتر بيشتر مورد توجه قرار گيرد و از ما درباره آن سوالات متعددي شود می‌تواند فضاي خوبي را براي حل مشكلات موجود فراهم كند. به هر حال بنده تاكنون رايزني هايي را با معاونان رييس جمهور براي حل مشكل بودجه انجام كه لاقل بتوانيم در شرايط موجود كار را سريع تر تمام كنيم. چرا كه معتقدم تعلل در حوزه بازسازي خسارت بيشتري را به مجموعه هايي چون تئاتر شهر مي‌زند. زيرا با متوقف شدن كار هم هزينه‌ها بيشتر خواهد شد و هم مشكلات بيشتري براي مجموعه به وجود می‌آيد. مرادخاني تصريح كرد: چهارشنبه هفته گذشته تعدادي ازمهندسان بازسازي مجموعه تئاتر شهر با بنده ملاقاتي داشتند و من از آنها خواهش كردم تا در يك جدول زمان‌بندي مشخص اولا هزينه‌ها را و در مرحله بعد به صورت كامل زمان‌بندي مورد نظر خود را براي بازسازي تئاتر شهر اعلام كنند. بر اساس اين جلسه مقرر شده كه اين جدول زمان‌بندي شده تا شنبه هفته آينده به من اعلام شود و من بعد از برگزاري جلسه بعدي موضوع نهايي را با رسانه‌ها درميان مي‌گذارم تا آنها نيز در چند و چون ماجرا قرار گيرند. وي در پايان درباره ميزان بودجه بازسازي تئاتر شهر نيز گفت: اما فكرمي كنم تا به امروز حدود سه ميليارد تومان هزينه شده كه اگربخواهيم ادامه بدهيم چيزي حدود دو تا سه ميليارد تومان ديگر لازم داريم.

آفتاب یزد/«رستاخیز» بهترین فیلم جشنواره‌ بین المللی فیلم بغداد شد


«رستاخیز» ساخته احمدرضا درویش بهترین فیلم هفتمین جشنواره بین المللی فیلم بغداد شناخته شد.

به گزارش خبرآنلاین صفحه‌ رسمی فیلم سینمایی «رستاخیز» در اینستاگرام اعلام کرد این فیلم سینمایی موفق شده جایزه‌ بهترین فیلم در جشنواره بین المللی فیلم بغداد را کسب کند. جشنواره

بین المللی فیلم بغداد با اکران فیلم «رستاخیز» که نام عربی آن «القربان» است، کار خود را آغاز کرد و دوشنبه شب با اعلام نتایج داوری به کار خود پایان داد. «رستاخیز» که به روایتگری واقعه‌ عاشورا می‌پردازد،

در سی و دومین جشنواره‌ فیلم فجر نیز 9 سیمرغ بلورین از جمله سیمرغ بلورین بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین موسیقی را دریافت کرد. اکران این فیلم در تیرماه امسال واکنش‌های شدیدی را در پی داشت. به طوری که در پایان نخستین روز اکران، از پرده‌ سینماها پایین آمد. مراجع تقلید و معترضان به نشان دادن چهره‌ حضرت ابوالفضل (ع) در این فیلم اعتراض داشتند. طبق گفته‌ جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی این فیلم پس از قرار دادن افکت نوری بر چهره بازیگر نقش حضرت عباس (ع) اکران خواهد شد. اتفاقی که هنوز کارگردان و تهیه‌ کننده‌ فیلم با آن موافقت نکرده‌اند و وضعیت اکران این فیلم در ایران همچنان

معلق است.

آفتاب یزد/انتقاد حامد بهداد از امپراتوران پخش موسیقی

موسیقی باید توسط سازمان صدا و سیما حمایت شود


دست اندرکاران آلبوم موسیقایی «سمبل» به تهیه کنندگی حامد بهداد و خوانندگی احمدرضا عبیدی از شرایط این سال های توزیع و پخش آثار موسیقایی خوانندگان مستعد اما گمنام عرصه موسیقی انتقاد کردند. در بخشی از این

نشست حامد بهداد تهیه کننده آلبوم «سمبل» گفت:

آنهایی که تلرانس احساس هنرمند را دریافت می کنند با شنیدن این آلبوم که عنوان ویژه ای هم برای آن انتخاب شده، متوجه می شوند که کار احوال خوبی دارد. من معتقدم که این اثر بعد از انتشار خود در بازار موسیقی می تواند با استقبال خوبی از سوی مخاطبان مواجه شود. به گزارش مهر، این بازیگر سینما ادامه داد: وقتی در فیلم سینمایی «گربه های ایرانی» حضور پیدا کردم با گروه های مختلفی آشنا شدم که در آن زمان به گروه های زیرزمینی مشهور بوده و هستند. اتفاقاً در همان زمان بود که واژه موسیقی زیرزمینی برای من مفهوم دیگری پیدا کرد. اینکه بسیاری از این گروه ها به هیچ عنوان میل اجرای سیاسی ندارند و تمایل دارند که روی زمین کارهای خود را اجرا کنند. به همین جهت است که معتقدم این موسیقی باید حمایت شود تا بتواند خود را به جامعه نمایان کند و مخاطبان نیز از این تعامل فرهنگی سود ببرند. گرچه کلمه «سمبل» برای این آلبوم موسیقایی انتخاب شده است، اما مطمئن باشید در احوالش سمبل کاری در کار نیست. این آلبوم نتیجه تلاش یک گروه موسیقایی است که از سرمایه کمی برخوردار بودند اما تمام تلاش خود را انجام دادند تا اثر متفاوتی را به بازار ارائه دهند. ما شاید در این آلبوم متوجه فقر کار به لحاظ سرمایه گذاری باشیم، اما حتم دارم که حال آلبوم سمبل نیست. بهداد در بخش دیگری از صحبت های خود به ماجرای شباهت فواصل موسیقی خراسان و موسیقی بلوز اشاره کرد و گفت: من در زمانی که در دانشگاه حضور داشتم بین گفتگوهایی که میان بچه های موسیقی می شنیدم به این نکته بیشتر نزدیک تر می شدم که فواصل موسیقی خراسان مو به مو به موسیقی جز و بلوز نزدیک است. کما اینکه می دانیم صدای موسیقی خراسانی چپ کوک است که همین موضوع ماجرا را وارد فضایی می کند که می توانیم آن را کاملاً شبیه موسیقی بلوز بدانیم بنابراین معتقدم تولید آثاری چون آلبوم «سمبل» می تواند ویژگی های برجسته موسیقی نواحی ما را به مخاطبان بیشتر بشناساند. بهداد در بخش دیگری از سخنانش تصریح کرد: امپراتوری پخش و توزیع آثار موسیقایی «کِبره» بسته است، متاسفانه من در این مدت خیلی از خواننده ها را به خیلی از تهیه کنندگان معرفی کردم ولی هیچ کس پا پیش نگذاشت و کوچکترین حمایتی از گروه ها نکرد. این بازیگر سینما تاکید کرد: من هنرمندی هستم که از حاشیه یک شهرستان به مرکز پایتخت رسیدم و درباره خودم هم صادقانه می گویم که صدای خوبی ندارم. منکر علاقه مندی هایم هم به موسیقی نمی شوم و قطعا بین خواندن و مردن خواندن را انتخاب می کنم. من می خواهم ساز بزنم و آواز بخوانم و به طور حتم قضاوت های دلخراش این فضا هم نمی تواند در کار من اهمیت داشته باشد. من آن چیزی که بدنم به من دستور بدهد را انجام می دهم اما میل اینکه بخواهم آلبومی را جمع آوری کنم و آن را در بازار موسیقی ارائه بدهم، فعلاً در من وجود ندارد.


وی گفت: من بیش از ۴۰ آهنگ ساخته ام که همواره به دنبال خواننده هایی برای این کارها هستم تا آنها را بخوانند، از سوی دیگر اگر زمانی هم بخواهم برنامه ای را اجرا کنم ترجیح می دهم آن برنامه یک اجرای زنده خیریه باشد که در آن از دستمزد خبری نباشد. وی در بخش پایانی صحبت های خود با تاکید بر حمایت سازمان صدا و سیما از موسیقی، توضیح داد: موسیقی باید توسط سازمان صدا و سیما حمایت شود و این نهاد روی استعدادهای ناب ایرانی سرمایه گذاری کند اما متاسفانه رفتارهای رسانه ملی مانند پیرمردهای سالخورده ای است که هیچ تمایلی برای حمایت از هنرمندان ندارد در صورتی که آنها باید مانند یک جوان ۱۶ ساله کارهایی را برای وسیقی انجام دهند تا جوانان بیشتری در این حرفه حضور پیدا کنند.

آفتاب یزد/بهرام مقدادی:

اجازه بدهید غلط بنویسیم!


بهرام مقدادی با بیان این‌که «نمی‌شود به زبان نگاه دستوری داشت»، می‌گوید: برای رفع مشکلات زبانی باید نوشتار اهل قلم را الگو قرار داد. این استاد دانشگاه و مترجم در گفتگو با ایسنا، درباره‌ مشکلات زبانی گفت: زبان مانند هر موجود زنده‌ای به وجود می‌آید، رشد می‌کند و می‌میرد؛ مانند زبان سانسکریت که مرده است. زبانی که افراد دانشمند به‌کار می‌برند درست است. افرادی که اهل قلم‌اند و در جامعه به عنوان استاد پذیرفته شده‌اند، آن‌چه آن‌ها بگویند و بنویسند، استاندارد است. او با بیان این‌که آن‌چه زبان‌شناسان می‌گویند معیار است، اظهار کرد: در حدود سال 1349 سیدحسین نصر به همراه چند نفر دیگر کتابی راجع به درست‌نویسی نگاشتند، همچنین ابوالحسن نجفی کتاب «غلط ننویسیم» را نوشته است، اما نمی‌شود به زبان نگاه دستوری داشت؛ به همین سبب در مقابل، محمدرضا باطنی «اجازه بدهید غلط بنویسیم» را منتشر کرد. او در ادامه افزود: مقاله‌ «اجازه بدهید غلط بنویسیم» کاملا بر اصول زبان‌شناسی استوار است و برخلاف نجفی که قانون صادر می‌کند، باطنی در این مقاله به درستی می‌گوید اجازه بدهید غلط بنویسیم، تا با زبان خشک و دستوری برخورد نشود. مقدادی درباره‌ مشکل اصلی زبان بیان کرد: مشکل اصلی زبان این است که وسیله‌ نوشتن یکنواخت وجود ندارد. در زبان انگلیسی لغتی وجود ندارد که به دو شکل نوشته شود؛ تنها برخی لغات قدیمی در انگلیسیِ انگلیس و انگلیسیِ آمریکا طرز نوشتن متفاوت دارند. البته تنها ممکن است در مورد یک درصد از کلمات این فرق وجود داشته باشد. او علت آسیب به زبان را افراد ناآگاه دانست و گفت: درواقع کسانی به فارسی آسیب می‌زنند که زبان‌شناسی نمی‌دانند، تحصیلی در حوزه‌ زبان فارسی ندارند و حتی کتابی نخوانده‌اند. زبان فارسی یک خوبی بزرگ دارد؛ این‌که عوض نمی‌شود؛ به عنوان نمونه اگر رباعیات اصیل خیام را بخوانیم به نظر می‌آید که دیروز نوشته شده‌اند. این منتقد ادبی افزود: اما درباره‌ برخی زبان‌ها مانند انگلیسی، تغییر سریع اتفاق می‌افتد. به عنوان نمونه بعد از گذشت نزدیک به 600 سال، وزن، نگارش و نوشتار آن‌قدر تغییر کرده است که حتی کسانی که زبان مادری‌شان انگلیسی باشد هم نمی‌توانند نوشته‌های برخی نویسنده‌های گذشته‌شان را بفهمند. او همچنین درباره زبان مورد استفاده در شبکه‌های اجتماعی گفت: باید دید چه کسی در این شبکه‌ها می‌نویسد. اگر باطنی و صادقی بنویسند، آسیبی به زبان نمی‌رسد. چیزی که بزرگان و متخصصان زبان می‌نویسند درست است، چون این افراد می‌توانند این موجود زنده تغییرپذیر را تغییر بدهند. آن‌چه فرهیختگان و اهل دانش می‌نویسند باید معیار قرار گیرد؛ به عنوان مثال سبکی که روانشاد آریان‌پور می‌نوشت می‌تواند برای دیگران معیار قرار بگیرد. مقدادی یکی دیگر از مشکلات زبان فارسی را کلمات دونوشتاری دانست و تشریح کرد: مشکل بزرگ زبان فارسی که تا به حال کسی نتوانسته آن را حل کند، چندنوشتاری بودن برخی کلمات است. نمی‌توان برای زبان فارسی قانون تعیین کرد، اما اکنون بیشتر جدانویسی مرسوم است. من در سال 1360 درباره‌ واژه‌های دونوشتاری از صادقی سوالی پرسیدم، او جوابی داد که هنوز هم قابل تایید هست. صادقی گفت واژه‌هایی را که به صدا مربوط می‌شود هرطوری می‌توان نوشت مانند قدقد مرغ که هم می‌شود با «غ» نوشت و هم با «ق». او در ادامه گفت: اهل زبان درباره واژه‌ای مانند «پیش‌گفتار» اتفاق نظر مشخصی ندارند. نویسندگان فرهیخته پیش‌گفتار را با هم می‌نویسند، اما برخی جدا می‌نویسند که پیشِ گفتار خوانده می‌شود. هنوز کتابی نوشته نشده است که مورد قبول همه باشد اما کتاب «فرهنگ املایی و دستور خط و املای فارسی» نوشته مرحوم جعفرشعار 90 درصد مشکل را حل می‌کند. به نظر من باید هیاتی از زبانشناسان شناخته‌شده ماهانه جلسه‌ای بگذارند و این مشکل جدانویسی یا باهم‌نویسی را مورد بحث قرار دهند تا مشکل حل شود.

آفتاب یزد/فخرالدین فخرالدینی:

هنوز از هنرمندان زیادی عکس نگرفته‌ام


فخرالدین فخرالدینی پیشکسوت عکاسی پرتره با اشاره به ۶۳ سال تجربه عکاسی از برپایی نمایشگاه تازه آثارش شامل نقاشی‌ها و عکس‌های پرتره هنرمندان و رونمایی از سه کتاب جدید در موزه هنرهای معاصر تهران خبر داد. فخرالدین فخرالدینی پیشکسوت عکاسی پرتره که به تازگی نمایشگاهی از آثارش در موزه عکسخانه شهر برپاست، در گفتگو با مهر درباره این آثار گفت: در این نمایشگاه ۲۸ تابلو عکس از هنرمندان مختلف به نمایش درآمده است که ۱۰ تا از این آثار تازه است و در طول یکی دو سال اخیر عکاسی کرده ام. وی افزود: عکس‌های محمد احصایی، کامبیز درمبخش، علی اکبر صادقی، ابراهیم حقیقی، حسین علیزاده و خسرو سینایی از جمله آثار تازه این نمایشگاه است که تاکنون به نمایش درنیامده و مابقی مروری بر عکس‌های قدیمی من از پرتره‌های هنرمندان مختلف سینما، تئاتر، موسیقی و هنرهای تجسمی است. فخرالدینی در ادامه از رونمایی سه کتاب تازه نقاشی و عکس‌هایش در موزه هنرهای معاصر خبر داد و گفت: ۱۸ آبان ماه کتاب نقاشی‌های من به همراه دو جلد کتاب عکس‌هایم از پرتره هنرمندان رونمایی خواهد شد و همچنین این آثار در بخش‌های مختلف موزه به نمایش درخواهند آمد. وی درباره این نمایشگاه از آثارش در موزه هنرهای معاصر تهران یادآور شد: در این نمایشگاه حدود ۳۵ تابلو نقاشی من از دوران کودکی تا امروز به نمایش گذاشته می شود که تعدادی از این تابلوهای نقاشی فروخته شده اما عکس‌ها و تصاویر آن موجود است که به نمایش درمی آید و همچنین مجموعه ای از عکس‌های من که در فاصله دو سال اخیر عکاسی شده اند، روی دیوار موزه هنرهای معاصر تهران می رود. این هنرمند نقاش تاکید کرد: برخی از این عکس‌ها را حدود ۵۵ سال پیش عکاسی کرده ام از جمله عکس‌های محمد نوری، پرویز یاحقی، حسن گلنراقی ، فرامرز پایور و ... که این عکس‌ها فرصت چاپ و انتشار نیافته بود اما حدود ۸۶ اثر از این عکس‌ها تازه است و مربوط به سال‌های اخیر می شود که همه اینها در دو کتاب تازه ام منتشر شده و رونمایی می شود. وی با اشاره به کیفیت بالای عکس‌ها در کتاب‌های تازه اش بیان کرد: این کتاب‌ها در ۹۴ صفحه با کاغذ ۲۰۰ گرمی با جلد گالینگور آلمانی به چاپ رسیده است که در مجموع بیش از سه کیلو وزن دارد. فخرالدینی درباره محتوای کتاب علاوه بر عکس‌ها توضیح داد: برای هر عکس به خصوص برای جوانان شرح داده ام که برای این عکس از چه دوربینی، چه لنزی و چه دارویی برای ظهور استفاده کرده ام تا بیشتر با شیوه کار این عکس‌ها آشنا شوند. این هنرمند با اشاره به سختی‌های کار چاپ و انتشار کتاب‌های تازه اش گفت: من ۸۴ سال دارم و در این سن بسیار دشوار است که تمامی کارهای چاپ و انتشار دو کتاب را انجام بدهم اما من عادت ندارم کارهایم را به دیگران واگذار کنم و دوست دارم همه کارهایم را خودم انجام دهم و نظارت کنم. بنابراین برای این دو کتاب نیز همه کارهایش از صفحه آرایی، ترکیب بندی، رنگ‌ها، نظارت بر چاپ و ... را خودم انجام داده ام تا نتیجه کار دلخواهم باشد. فخرالدینی با بیان اینکه دو کتاب عکس تازه اش نباید از اولین کتاب عکس‌هایش کیفیت پایین تری داشته باشند، اضافه کرد: اولین کتاب عکس‌های پرتره من بسیار باکیفیت چاپ شده است و نباید این کتاب‌های تازه چیزی کمتر از آن داشته باشند، به همین دلیل صد درصد کارهای چاپ و انتشار را به تنهایی و با کیفیت بسیار بالا انجام دادم. وی قیمت این کتاب را ۱۵۰ هزار تومان ذکر کرد و افزود: تنها جلد این کتاب‌ها ۳۵ هزار تومان هزینه صحافی داشته است که بسیار گران است و اگر چه قرار بود یکی از بانک‌های کشور هزینه‌های مالی آن را بر عهده بگیرد اما میسر نشد و با همکاری بسیاری از دوستانم توانستم همه هزینه‌ها را خودم بر عهده بگیرم. این عکاس پیشکسوت درباره چگونگی عکاسی از هنرمندان مختلف بیان کرد: گاهی خود هنرمندان برای برپایی نمایشگاه آثار تازه خود و یا چاپ کتاب‌هایشان نیاز به عکس پرتره دارند و به من مراجعه می کنند که نسخه ای از آن را به آرشیوم اضافه می کنم گاهی نیز خودم از آنها دعوت می کنم تا از آنها عکاسی کنم. فخرالدین فخرالدینی با بیان اینکه هنوز هنرمندان بسیاری باقی مانده اند که از آنها عکاسی نکرده است، افزود: تعداد هنرمندان بسیاری هستند که باید از آنها عکاسی کنم و عکس‌های بسیاری هم دارم که به صورت نگاتیو است و هنوز چاپ نشده است، برخی دوستانم از من خواسته اند که جلد سوم کتاب عکس‌هایم را نیز آماده چاپ کنم که باید ببینم چه می شود. فخرالدینی که یگانه عکاس پرتره در ایران با سبک ویژه خودش است، درباره تدریس این شیوه عکاسی و انتقال تجربیاتش به جوانان گفت: من حدود ۱۴ سال در دانشگاه هنر فنون بازسازی عکس و نورپردازی برای عکس را تدریس کردم اما این حرفه بیشتر ذوقی است و عده ای می آموزند ولی ۷۰ درصد از یادگیری این حرفه به تجربه هم بستگی دارد و من ۶۳ سال تجربه عکاسی پرتره را با خود همراه دارم. فخرالدینی که در طول همه سال‌های عمر حرفه ای خود با عکاسی آنالوگ کار کرده است در ادامه تاکید کرد: همیشه به جوانان می گویم که پایه‌های عکاسی آنالوگ است و اگر یک عکاس بتواند به صورت آنالوگ خوب و حرفه ای کار کند، به راحتی با دوربین دیجیتال نیز آثار خلاقانه می آفریند و تلفیق این دو شیوه نتیجه بهتری را عاید عکاس می کند. وی با اشاره به عالم گیر شدن عکاسی دیجیتال یادآور شد: ایراد عکاسی دیجیتال این است که عکاس را تنبل می کند و عکاس بدون فکر کردن عکس می گیرد در حالی که در قدیم هر عکاس فقط ۵ یا ۶ فریم داشت که باید برای هر کدام کاملا آگاهانه و با فکر قبلی عکاسی می کرد و این فکر کردن برای عکاسی بسیار سازنده است. این عکاس ۸۴ ساله درباره هنرمندانی که باید از آنها عکاسی کند، گفت: هنرمندان بسیاری هنوز باقی مانده اند، اخیرا از اکبر گلپایگانی و عبدالوهاب شهیدی عکس گرفته ام و هنوز هستند هنرمندانی از جمله اکبر زنجانپور، داریوش ارجمند و ...که باید از آنها عکس بگیرم. فخرالدینی در پایان درباره عکاسی از خودش نیز با خنده چنین گفت: بله، یکی از عکس‌های من نیز در کتاب عکس‌های تازه ام چاپ و منتشر شده است که این عکس را یکی از دوستانم آقای اسدی گرفته است و عکسی طبیعی و خوب است و البته تصویر خودم را نیز نقاشی کرده ام که در میان آثار نقاشی من و کتاب نقاشی‌هایم وجود دارد.

آفتاب یزد/پژمان بازغی :

تبلیغاتی نداریم که به سینماکمک کند


پژمان بازغی بازیگر سینما و تلویزیون در ارتباط با فعالیت‌های اخیرش و همچنین آثاری که در جشنواره فیلم فجر بهمن ماه به نمایش درخواهد آمد، گفت: فیلم سینمایی «مدعی» به کارگردانی حسین تبریزی و فیلم سینمایی «خانه دیگری» به کارگردانی بهنوش صادقی از آثاری است که در جشنواره فجر آینده حضور خواهد داشت، همچنین فیلم‌های «ناهید» و «خنده‌های آتوسا» آماده اکران هستند. بازیگر فیلم سینمایی «ناهید» در گفتگو با فارس در پاسخ به این پرسش که آیا همچنان حاضر به بازی در رسانه‌های دیگری به غیر از سینما مانند تلویزیون هستید اظهار داشت: حضور در مدیوم‌های دیگر می‌توانند همانند یک زنگ تفریح برای یک بازیگر باشد و البته تجربه‌های مختلفی را به همراه خواهد داشت. وی در ادامه افزود: تلویزیون هم دارای مخاطب گسترده‌ای است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت به هر حال مردم حق دارند که بازیگران مورد علاقه خود را در رسانه ملی نیز ببینند. تلویزیون 21 سال است که هزینه امسال پژمان بازغی را می‌دهد و بنده نباید با توجه به جایگاهی که قرار گرفته‌ام با این رسانه در اصطلاح قهر کنم. این بازیگر سینما در ارتباط با اینکه آیا فکر نمی‌کنید شرایط کنونی سینما و استقبال مخاطبان نسبت به چند سال گذشته بهتر شده است گفت: به نظرم تفاوت ویژه‌ای نداشته‌ است اما باید بگویم که در حوزه تبلیغات بسیار ضعیف عمل می‌کنیم آنچنان که در این بخش کمکی به سینما و سینماگر نمی‌شود. اگر خبرگزاری‌ها ، شهرداری‌ها و ... پای کار بیایند با یک تبلیغ گسترده در حوزه فرهنگ و سینما مواجه می‌شویم در چنین شرایطی قطعا شاهد تغییرات خوبی در عرصه سینما خواهیم بود.

ابتکار/گفت وگوی «ابتکار» با علی شادمان بازیگر سینما و تلویزیون؛

بازیگری زندگی من است

محمد علی شادمان، زاده‌ی آذر ماه سال 1375، بازیگر جوان اهل ایلام است که کار بازیگری را از سال 1385 با بازی در فیلم «میم مثل مادر» ملاقلی‌پور آغاز کرد و تحسین همگان را برانگیخت.سپس با ایفای نقش در فیلم‌های سینمایی «صد سال به این سال‌ها» «زمانی برای دوست داشتن»،«کلانتری غیرانتفاعی» و نیز سریال «سرزمین کهن» به کار خود ادامه داد .او در سال 1390 در فیلم رویای سینما به کارگردانی علی شاه حاتمی و در سال 1392 در فیلم ساکن طبقه وسط به کارگردانی شهاب حسینی ایفای نقش کرده است.او نشان داده در عرصه‌ی بازیگری نسبت به بازیگران هم سن و سالش متفاوت و از استعداد بالایی برخوردار است.این بازیگر بسیار هوشمند و زیرک است و پاسخ‌های غافلگیرانه‌اش گفتگو با او را جذاب‌تر می‌کند .شادمان در جشنواره‌های متعدد داخلی و خارجی شرکت داشته و در سال 2011 نیز برنده‌ی جایزه‌ی بهترین بازیگر نوجوان جهان شد.


شما توسط آقای رسول ملاقلی پور وارد عرصه بازیگری شدید.به عبارتی می‌توان گفت ایشان پارتی شما برای ورود به این عرصه بودند؟

من اصولا با واژه‌ی پارتی خیلی میانه‌ی خوبی ندارم.هر انسانی تقدیری دارد که برایش رقم می‌خورد.بهتر است بگوییم حضور من در سینما توسط ایشان اتفاق افتاد ویا شاید هم بتوانیم اسمش را شانس بگذاریم ولی در هر صورت این بزرگترین رویداد در زندگیم بود. اما مسلما فقط نحوه‌ی ورود مهم نیست و بطور قطع دلایل دیگری وجود دارد که به لطف خدا توانسته‌ام ده سال در این رشته کار کنم.

معیار شما برای قبول یا رد نقش‌های پیشنهادی چیست؟

اصلی‌ترین معیار برای من کار با کارگردان‌های خوب است.اهمیت فیلمنامه هم با این مهم برابری می‌کند.ناگفته نماند که عوامل پشت صحنه اعم از تصویر بردار ،صدابردار و گریمور هم برایم بی اهمیت نیستند.

تا به اینجای فعالیت در زمینه‌ی بازیگری، با کدام یک از نقش‌هایی که بازی کرده‌اید همذات پنداری می‌کنید وچرا؟

من تمام کارهایم را با دقت و وسواس انتخاب کردم و تک تک شخصیت‌هایی که قبول کردم با دل و جان بوده و با تمام وجود ایفای نقش کردم.شگرد اصلی من در بازیگری نزدیک شدن به نقش است.

چرا برای ساکن طبقه وسط انتخاب شدید؟

من در سرزمین کهن با شهاب حسینی همبازی شدم و نقش دوران نوجوانی او را بازی کردم.در اوقات استراحت با هم صحبت میکردیم و در همان زمان بود که درباره‌ی ساخت فیلم ساکن طبقه‌ی وسط به من گفت و حتی همان موقع نقشم را هم به من گفتند.در کل دلیل انتخابم را علاوه بر لطف شهاب،شباهت‌های ظاهری با ایشان می‌دانم.

شهاب حسینی نصیحت کرده بود به تحصیلات‌تان ادامه دهید و بازیگری را رها کنید... در این مورد برای ما بگویید.

متاسفانه شرایط سینما و وضعیت شغلی ما متزلزل است. قرارداد مشخص سالانه نداریم و باید منتظر پیشنهاد بمانیم و سختگیر بودن در کار مشکلات بیشتری هم ایجاد می‌کند. قصد داشتم در کنار بازیگری، رشته دیگری را هم کار کنم اما دیدم باعث از بین رفتن تمرکزم می‌شود. انتخاب من با توجه به علاقه زیادم شد بازیگری. رشته دانشگاهی من کارگردانی نمایش است. انتخاب بازیگری به عنوان شغل ، ریسک بالایی برای من داشت و من آن را قبول کردم.

معمولا والدین دوست دارند فرزندان‌شان دکتر و مهندس شوند، شما چطور خانواده‌تان را راضی کردید که بازیگر شوید؟

پدر و مادر من تحصیلکرده هستند و از شروع فعالیت هنری، همراه و حامی من بوده‌اند. نگرانی آنها داشتن یک شغل تضمین شده و پشتوانه مالی است. گرچه سینما، رویای دست نیافتنی خیلی‌هاست. اما پدر و مادرم استعداد من را درک و به من اعتماد کردند. به خاطر احترام گذاشتن به عقیده‌ام از آنها تشکر می‌کنم.


شما در میم مثل مادر، نقش یک معلول را بسیار خوب بازی کردید. خوب بازی کردن یک نقش ممکن است به پیشنهادات مشابه منجر شود. در مورد شما این اتفاق نیفتاد یا اینکه پیشنهادات را به صورت گزینشی رد کردید؟

پیشنهادات خیلی زیادی برای نقش‌های مشابه شد شاید بیش از ده نقش. اما من از تکرار فراری‌ام و معتقدم بازیگر باید متفاوت کار کند به همین خاطر قبول نکردم.

چطور شد که بعد از یک وقفه دو ساله دوباره به دنیای بازیگری برگشتید؟

بعد از سرزمین کهن، سالی یک فیلم کار کردم. مثل صد سال به این سال‌ها که بعد از 9 سال، هنوز هم توقیف است. در این هنگام به سن بلوغ رسیده بودم و تصمیم گرفتم به خاطر تغییرات چهره، کار را ادامه ندهم. دو سال به ایلام رفتم و مشغول درس خواندن شدم. قصدم این بود اگر پیشنهاد مناسبی نداشته باشم،در رشته پزشکی ادامه تحصیل بدهم. بعد از دو سال، ساکن طبقه وسط کلید خورد. بلافاصله بعد از آن سریال کیمیا پیشنهاد شد که مانند اولین کارم برایم نقطه عطفی بود. بین دو راهی بازیگری و پزشکی گیر کرده بودم. 16 ماه مشغول فیلمبرداری کیمیا شدم و فهمیدم زندگی من "بازیگری” است.

چطور برای بازی در سریال کیمیا دعوت شدید؟ آیا کار با یک تیم حرفه‌ای برای تان استرس آور نبود؟ شاید در زمان میم مثل مادر، به خاطر سن کم درک این موضوع را نداشتید.

نه من واقعا از زمانی که به یاد دارم، سعی کردم از بزرگ ترها درس بگیرم. همه کارهایی که انجام داده ام با بزرگان سینما بوده است. حتی سرزمین کهن هم از لحاظ سختی کار یک پله از کیمیا بالاتر بود. استرس نداشتم بلکه برایم بسیار جذاب بود.

در حال حاضر مشغول به چه کاری هستید؟

اخیرا نمایش مردگان بی کفن و دفن را در فرهنگسرای نیاوران، کاری از منوچهر هادی را تمام کردم. چند پیشنهاد سینمایی دارم که هنوز در موردشان تصمیم نگرفته ام.

در مورد یتیم خانه ایران بگویید.

یتیم خانه ایران، به کارگردانی ابوالقاسم طالبی یک فیلم سینمایی است در مورد اتفاقات سال 1296 ایران و شیوع قحطی و وبا که در نوع خودش هولوکاستی بوده است. تقریبا 8 ماه طول کشید و احتمالا، در جشنواره فجر امسال به روی پرده خواهد رفت.

ورود به دنیای سینما، تا چقدر روند زندگی شما را تغییر داده است؟

سینما همه چیز را تحت الشعاع قرار می‌دهد. من در طول دو ماه اجرای نمایش مردگان بی کفن و دفن، 5 کیلو وزن کم کردم. یعنی تا این حد انرژی صرف می‌کنم.

تا به اینجای مسیر شغلی، از کارنامه خود راضی هستید؟

قطعا. به جرات می‌گویم، تمام کارهایم را با آگاهی قبول کردم و از ایفای تمام نقش‌ها و بازی با همکارانم لذت بردم. من هنر را به خاطر هنر می‌خواهم نه به خاطر سیاست یا شهرت یا ...

آینده تان را چطور پیش بینی می‌کنید؟

در کار ما اصلا نمی‌توان پیش بینی داشت. فقط امیدوارم اتفاقات خوبی بیفتد من واقعا برای این کار تلاش کردم و برای رشته ام، احترام زیادی قائلم. پول هرگز در اولویت‌های من نبوده است. انگیزه‌های زیادی برای ادامه مسیر دارم و خیلی نقش هاست که دلم می‌خواهد بازی کنم که اولین آنها یک روانپزشک است که مالیخولیا دارد. به نظرم نقش بسیار جذابی خواهد بود.

اعتماد/بزرگداشت ايرج كريمي برگزار شد


اعتماد| «اگر شرايطي مهيا مي‌شد كه او بتواند فارغ از نفوذ سرمايه و سياست فيلم بسازد قطعا فيلمساز بزرگي مي‌شد اما متاسفانه نتوانست به دلبر واقعي‌اش؛ به فيلمي كه واقعا دوست داشت بسازد، برسد.» اينها در مراسم بزرگداشت زنده‌ياد ايرج كريمي كه عصر روز دوشنبه سيزدهم مهر با حضور جمعي از منتقدان سينما و دوستان اين فيلمساز در سالن سينماتك موزه هنرهاي معاصر برگزار شد، بيان شد. گلمكاني در اين مراسم به خواندن بخش‌هاي منتخبي از نوشته‌ها و نقدهاي ايرج كريمي پرداخت كه در ميانه خواندن بغضش امان نداد و خواندن ادامه متن را به مجري برنامه سپرد. «جهانبخش نورايي» از همكاران مجله «فيلم» و دوست قديمي ايرج كريمي، در اين مراسم نوشته‌اي از ايرج كريمي خواند. در ميانه مراسم بخش‌هايي از فيلم مستند «كايه‌دو فيلم» (برگرفته از نام مجله مشهور كايه دو سينما) كه ايرج كريمي در آن از سوابق كاري خود سخن مي‌گفت براي حاضران پخش شد. در ادامه مراسم فواد نظيري، شاعر و مترجم و از دوستان قديمي ايرج كريمي روي صحنه حاضر شد و ضمن خواندن چند قطعه شعر از ايرج كريمي، شخصيت اين هنرمند فقيد را به عنوان يك شاعر توصيف كرد.

سپس شاهرخ فروتنيان كه در سه فيلم از جمله «باغ‌هاي كندلوس» جلوي دوربين اين فيلمساز رفته است، حرف‌هايش را با نقل جمله‌اي از كاوه گلستان (عكاس فقيد) آغاز كرد و گفت: «خاطره‌هاي آدم ثروتي است كه هيچ دزدي نمي‌تواند به آنها دست ببرد». براي من باغ‌هاي كندلوس از خاطره‌هاي عجيب و ارزشمند است. اميدوارم اين يادبود سال‌هاي بعد هم اتفاق بيفتد و يادداشت‌ها و فيلمنامه‌هاي ايرج كريمي هم كه كمتر ديده‌شده‌اند بررسي شوند و ياد او همچنان زنده بماند.»

اعتماد/گاردين از تحريم نمايشگاه فرانكفورت توسط ايران نوشت

ايراني‌ها فرانكفورت را تهديد به تحريم كردند

اعتماد| نمايشگاه كتاب فرانكفورت يكي از بزرگ‌ترين رويدادهاي فرهنگي دنياست كه هر‌سال ناشران زيادي از سراسر دنيا در آن حضور مي‌يابند. امسال هم قرار است ناشران ايراني مانند هر سال در اين رويداد فرهنگي حضور پيدا كنند. مسوولان اعلام كرده‌اند كه ١٢ ناشر ايراني به فرانكفورت خواهند رفت. اما نمايشگاه كتاب فرانكفورت با يك حاشيه بزرگ براي ايراني‌ها همراه است آن هم حضور سلمان رشدي، نويسنده هندي‌- انگليسي است كه به خاطر نوشتن كتاب‌ «آيه‌هاي شيطاني» با فتواي امام خميني (ره) مرتد اعلام شد. طبق برنامه‌هاي نمايشگاه كتاب فرانكفورت اين نويسنده قرار است در مراسم افتتاحيه سخنراني داشته باشد. اين خبر با واكنش‌هاي مسوولان ايراني روبه‌رو شد به گونه‌اي كه سيد عباس صالحي، معاون فرهنگي وزارت ارشاد اسلامي سخن از تحريم و شايد حضور نيافتن ايران در اين نمايشگاه به ميان آورد. روز گذشته سه‌شنبه ١٤ مهر ماه نيز جلسه‌اي با حضور او و تشكل‌هاي نشر برگزار شد تا درباره چگونگي اعتراض به حضور سلمان رشدي در نشست خبري قبل از افتتاحيه نمايشگاه كتاب فرانكفورت به همفكري بپردازند. در اين نشست آنها بر ضرورت اعتراض و اقدام هماهنگ داخلي و همگامي با ساير ناشران جهان اسلام تاكيد داشتند و راهكارهاي اتخاذ موضع منطقي و قاطع عليه اين اقدام به بحث گذاشته شد.


در اين نشست مقرر شد اعتراض وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و تشكل‌هاي نشر و ناشران در مورد تغيير برنامه نشست خبري در قالب‌هاي گوناگون به گونه‌اي جدي پيگيري شود و در صورت عدم توجه به اين درخواست راهكارهاي لازم اتخاذ شود.

همچنين طي روزهاي گذشته ١١ تشكل نشر در نامه‌اي به يورگن باس، خواهان حذف سخنراني سلمان رشدي در نشست خبري نمايشگاه بين‌المللي كتاب فرانكفورت شدند. در بخشي از اين نامه آمده بود: «ما ناشران، نويسندگان و فعالان فرهنگي ايراني و همچنين تشكل‌ها و اتحاديه‌هاي صنفي نشر ايران، معتقديم اينگونه كارها شايبه نفوذ سياستمداران را در اين رويداد بزرگي فرهنگي القا مي‌كند و موجب تحريك عواطف ديني مسلمانان و ناشران كشورهاي اسلامي كه بخش قابل‌توجهي از حاضران و فعالان نمايشگاه فرانكفورت را تشكيل مي‌دهند، مي‌گردد و مي‌تواند موجب تشديد فاصله‌هاي فرهنگي و مقدمه‌اي براي واگرايي بين ملت‌ها و فعالان فرهنگي كشورها و باعث ايجاد اختلال در آزادي بيان شود.»اين اعتراضات اما به آن سوي آب‌ها هم رسيده است. روزنامه گاردين در مطلبي كه منتشر كرده درباره اين اعتراضات گزارشي نوشته است. اين روزنامه آورده است: «ايران مسوولان نمايشگاه كتاب فرانكفورت را به خاطر حضور «سلمان رشدي» و سخنراني او در اين نمايشگاه تهديد به تحريم كرد.» روز گذشته اين خبر در وب‌سايت رسمي روزنامه گاردين منتشر شد. گاردين مطلب خود را با اين سطور شروع مي‌كند: پس از انتشار كتاب موهن «آيه‌هاي شيطاني» در فوريه سال ١٩٨٩ بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران «آيت‌الله خميني» با صدور فتوايي اين كتاب را حرف‌هاي كفرآميز عليه اسلام اعلام كرد. فتواي او موجب جنبشي بين‌المللي شد كه به همين دليل روابط ديپلماتيك ايران و انگليس را براي سال‌ها تيره و تار كرد.

گاردين ادامه مي‌دهد: حالا ٢٦ سال پس از آن خبر، اين نويسنده انگليسي-هندي در افتتاحيه بزرگ‌ترين نمايشگاه كتاب دنيا نقش پررنگي را ايفا خواهد كرد. ٢٨٢ ناشر ايراني در نمايشگاه كتاب فرانكفورت سال گذشته حضور يافتند و بيش از ١٢٠٠ عنوان كتاب را به معرض نمايش گذاشتند، حالا تصميم تحريم نمايشگاه كتاب مي‌تواند به ناشران ايراني ضربه‌‌اي وارد كند. اين روزنامه روشنفكري انگليسي مي‌نويسد: «سيد عباس صالحي» معاون امور فرهنگي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي اعتراض شديد خود را عليه سخنراني رشدي كه روز سه‌شنبه ١٣ اكتبر خواهد بود اعلام كرده بود و گفته تهران تحريم حضور در اين نمايشگاه را در دست بررسي دارد. براساس گزارش‌هاي رسانه‌هاي داخلي ايران؛ صالحي گفته است: «حضور رشدي در اين نمايشگاه كه توسط مسوولان كتاب فرانكفورت برنامه‌ريزي شده است جزو خط قرمزهاي سياسي ما است. ما اين موضوع را يك حركت غيرفرهنگي مي‌دانيم. فتواي امام خميني در مورد اين مساله انعكاسي از دين ما است و هيچ گاه از آن دست نمي‌كشيم. اصرار ما بر لغو كردن اين سخنراني و حضور او است.»

گاردين همچنين به اخبار سايت‌هايي همچون «رجانيوز» اشاره مي‌كند و مي‌نويسد: «ايران بايد اين نمايشگاه و كنفرانس خبري را با حضور سلمان رشدي تحريم كند و از مسوولان مي‌خواهيم از حضور ايران در اين رويداد ادبي صرف‌نظر كنند.»

همچنين گاردين اشاره كرده است كه «اميرمسعود شهرام‌نيا» مدير غرفه ايران در اين نمايشگاه به خبرگزاري «تسنيم» گفته است: ‌«تهران نبايد بقيه اين رويداد فرهنگي را تحريم كند. اگر كل رويداد را تحريم كنيم، اين موضوع را بيشتر تبليغ كرده‌ايم كه خلاف علاقه ما است.»گاردين گفته‌هاي «اميرشهريار امينيان»، مدير انتشارات انديشه‌روزان را از يك خبرگزاري نيمه‌دولتي نقل كرده و از قول اين خبرگزاري نوشت: «دعوت ما به برنامه سخنراني رشدي اقدامي عامدانه و سياسي است، از سوي ديگر كشور اندونزي مهمان افتخاري اين نمايشگاه است. سياست آلمان هميشه همين است. چه معني دارد نمايشگاه كتاب ميزبان اندونزي باشد؟ اندونزي كشوري است كه بزرگ‌ترين جمعيت مسلمان جهان را دارد و مهم‌ترين مهمان اين نمايشگاه باشد و در همين حين سلمان رشدي را به اين رويداد دعوت كنند؟»


١١ ناشر ايراني با نوشتن نامه‌اي خواستار لغو سخنراني سلمان رشدي شدند. همچنين «حسين نوش‌آبادي» سخنگوي وزارت ارشاد ايران مي‌گويد: «دعوت اشخاص مرتد و مهدورالدم به اين نمايشگاه تنش‌آميز و ضد فرهنگي است.»

گاردين در ادامه گزارش خود درباره نمايشگاه كتاب تهران نوشته و آورده است: ايران هر ساله نمايشگاه كتاب خود را دارد كه نزديك به پنج ميليون بازديدكننده طي ١٠ روز از آن ديدن مي‌كنند و مي‌توان گفت همپاي نمايشگاه بين‌المللي است. اين نمايشگاه در بزرگ‌ترين مسجد تهران، «مصلي»، برگزار مي‌شود.

كتاب‌هاي اين نمايشگاه با تخفيف بسيار زياد واز سوي ناشران عرضه مي‌شود و فروش ناشران بيشتر از طول سال است.

در هر صورت هنوز حضور ايران در نمايشگاه فرانكفورت در هاله‌اي از ابهام قرار دارد و مسوولان همچنان در حال رايزني هستند كه به اين نمايشگاه بروند يا آن را تحريم كنند.

اعتماد/اجراي پروژه «هنر، ضد داعش» با تاكيد بر صلح

ما به ماشين جهاني خشونت اعتراض داريم

پروژه «هنر، ضد داعش» مدتي است با مشاركت هنري راي نيك با كيوريتوري آنيما احتياط و گردهمايي جمع كثيري از هنرمندان حوزه‌هاي مختلف هنري با تاكيد بر ايده صلح‌آميزي هنر، اجراهايي را در لايه‌هاي متعددي به نمايش مي‌گذارد. «مهدي نادري» فيلمساز صاحب‌نامي كه با فيلم «بدرود بغداد» جوايز معتبرسينمايي بسياري را در دنيا به خود اختصاص داد، در قالب پروژه «هنر، ضد داعش» با فيلم كوتاهي با نام «در ميان ديوارهاي شهر» كه روايتي است از زندگي هنرمندان عراقي، حضور دارد. نادري در گفت‌وگوي پيش رو از مشاركتش در اين پروژه سخن گفته است. او درباره اين پروژه مي‌گويد: «من فيلمسازم. سال‌هاست در جريان همين مسائلم و فيلمي كه اكنون دردست ساخت دارم، پروژه «رانده‌شدگان» است، طرح فيلم همچون اغلب آثارم به جنگ مربوط مي‌شود و زماني است كه هيتلر فهميد شكست خورده است. اين فيلم از زبان شاهدان حضور نازي‌هاست و به نقش ايرانيان در آن نيز پرداخته مي‌شود. پس از «روياهاي فراموش شده»و «بدرود بغداد»، اكنون «رانده‌شدگان» و مستندي به نام «ايزديان»، كه در آن به تراژدي‌اي كه بر سر اين قوم آمده پرداختم، در واقع فكر مي‌كنم بهانه‌هايي كه ما براي جنگ پيدا مي‌كنيم همه نه از اعتقادات و اديان و مذهب ما كه از خرافه برمي‌آيد و فكر مي‌كنم همه ما هنرمندان، در زماني به سر مي‌بريم كه بايد دست از پرسپكتيوي محلي‌ برداريم و به دنيايي كه برآمده از مسائل جهاني است فكر كنيم؛ دنيايي كه داعش را به عنوان ماشين جهنمي كشتار به خود قبولانده است.»


او همچنين درباره ديدگاهش درباره هنر ضدداعش و چنين پروژه‌هاي صلح‌آميزي مي‌گويد: «ما مملو از احساسات متضادي هستيم كه تنها راه‌حل همه آنها تا آنجا كه من دريافته‌ام بخشش است. تصميم گرفتم دور از اعتقادات نژادپرستانه، نه براي عقب‌نشيني داعش، حتي شايد فقط براي خوشحال كردن آيندگاني كه دغدغه‌هاي جهاني ماراببينند، همكاري كنم.» او با توجه به اينكه تجربياتش حول فيلمسازي گسترده شده بود، به اكران يك يا دو فيلمي مي‌پردازد كه حول محور همين موضوع ساخته شده است. براي همين مي‌گويد: «خوشحالم كه در پروژه‌اي همكاري مي‌كنم كه دور از حمايت‌هاي دولتي پيش رفته و اميدوارم ابعادي گسترده‌تر يابد. به‌هر حال ما به ماشين جهاني خشونت اعتراض مي‌كنيم، ماشيني كه مسلما از جادو برخاسته و پيداست كه شامل مردماني است كه گويي با فروختن روح خويش به شيطان و با استفاده از ابزار هنر در پي مقاصدي دور از دين و مذهب‌اند، وامانده‌ها و

زخم خورده‌هاي بي‌عدالتي‌اي كه به كشتار مي‌پردازند و من تنها با ابزار رسانه‌ام است كه مي‌توانم با آنها مبارزه كنم. » او در پاسخ به اين سوال كه آيا پرداختن به دغدغه خشونت سبب تبليغ آن مي‌شود؟ پاسخ مي‌دهد: «شكل برخورد است كه معناي نهايي را مي‌رساند و نگاهي از دريچه تبليغ شايد آنچنان درخور هنر نيست، به هر حال ما در جهاني زندگي مي‌كنيم كه ديگر سينما به خواب‌هاي بينندگانش هم رسوخ كرده و ما در آن از جهان ممكني حرف مي‌زنيم كه شايد آيندگان‌مان به خاطر اين ميزان از خشونتش تحقيرمان كنند. ما هنوز در جهاني زندگي مي‌كنيم كه نياز به ديدن صحنه‌هاي خشونت و سربريدن و خونريزي دارد، جهاني كه تازه شروع به پي‌ريزي راه‌هايي جز خشونت كرده و مذاكرات ١+٥ شايد از همين دست اقدامات باشد كه اكنون به عنوان شهروندان متمدني پيش گرفته‌ايم كه از خشونت خسته شده. خشونتي كه شايد وحشتناك‌ترين قربانيان آن را با تحريم‌هاي فرهنگي و پس از آن تحريم‌هاي دارويي در چند سال اخير داديم و در برابرش سكوت كرديم. تاريخ، شايد نه‌تنها تحريم‌كنندگان، كه ما را به خاطر سكوتي كه عليه كشتار انسان‌ها كرديم هرگز نبخشد...

اطلاعات/آلمان، میزبان فرش قرمز «شهرزاد»

شنبه ۱۸ مهرماه برابر با ۱۰اکتبر، فرش قرمز سریال شهرزاد در کلن پهن می شود. عوامل سریال شهرزاد دو روز دیگر به شهر کلن آلمان سفر می‌کنند تا در مراسم فرش قرمز این سریال حضور داشته باشند .


کمتر از یک ماه پیش بود که تهیه کننده سریال شهرزاد از همکاری ایران و آلمان برای پخش سریال در اروپا خبر داد. سیدمحمد امامی از برگزاری مراسم فرش قرمز «شهرزاد» در آلمان گفت و این سریال را محصول مشترک ایران و آلمان معرفی کرد .

اکنون زمان آن فرا رسیده تا برای اولین بار، فرش قرمز یک سریال ایرانی در یک کشور اروپایی پهن شود. اتفاقی که برای نخستین بار رخ می دهد..

علی نصیریان، مهدی سلطانی، مصطفی زمانی و ترانه علیدوستی تیم بازیگران سریال شهرزاد هستند که در مراسم فرش قرمز حضور دارند و از گروه موسیقی سریال هم فردین خلعتبری به همراه علیرضا قربانی که خوانندگی تیتراژ سریال را برعهده دارد، روی فرش قرمز قدم می‌گذارند.سریال شهرزاد به کارگردانی حسن فتحی از بیستم مهرماه همزمان با ایران، در آلمان نیز توزیع می‌شود.

اطلاعات/تجلیل از ۲۰ شاعر ایرانی و خارجی در یادواره امام موسی صدر

مدیر مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری از برگزاری یادواره شعری امام موسی صدر در روز شنبه ۱۸ مهربا حضور خواهر و دختر امام موسی صدر و چهره‌های ادبی و مسئولان حوزه هنری از ساعت ۱۶ تا ۱۸ در تالار مهر حوزه هنری خبر داد.


به گزارش خبرنگار پایگاه خبری حوزه هنری، در نشست رسانه‌ای که به همین منظور دیروز در حوزه هنری برگزار شده بود ، علیرضا قزوه مدیر مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری گفت: سال گذشته در دفتر ادبیات بیداری حوزه هنری یادواره شهید نواب صفوی را برگزار کردیم که کتاب آن حاوی آثاری از ۵۰ شاعر بود، چاپ و رونمایی شد.

وی ادامه داد: این اتفاق بسیار خوب است که همایش‌ها و جشنواره‌های ما تولیدمحور و محصول‌محور پیش بروند و به ادبیات بیداری و پایداری ما چیزی اضافه بشود و نسل شاعران جوان امروز میدان‌دار این عرصه‌ها شوند و به کار آفرینش ادبی بپردازند.

مدیر مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری اظهار کرد: یادواره شعر امام موسی صدر هم که امسال برگزار می‌شود در راستای همان برنامه دفتر ادبیات بیداری حوزه هنری شکل گرفت و مانند همان اتفاق به صورت محصول‌محور برگزار خواهد شد.

قزوه با بیان اینکه برای برگزاری این یادواره جلسات متعددی را از جمله با دختر محترم امام موسی صدر برگزار کردیم، گفت: بعد از تصمیم‌گیری نهایی فراخوان این یادواره منتشر شد و استقبال خوبی را از سوی شاعران شاهد بودیم و شعرهای زیادی به این یادواره ارسال شد؛ شعرهای قابل قبول و بی‌نقص ارسالی را که تعداد آن‌ها دقیقا ۱۳۲ شعر است در کتابی جمع‌آوری کردیم که به زودی از سوی دفتر نشر فرهنگ اسلامی منتشر و روانه بازار کتاب خواهد شد.

قزوه با بیان اینکه جمعا از ۲۰ شخصیت شعری در برنامه یادواره شعر امام موسی صدر تجلیل خواهد شد، گفت: درخصوص انتخاب داوران تلاش کردیم صرفا به دنبال نام‌آشنایان حوزه داوری ادبی نرویم، بلکه کسانی را که از نظر شعر و نقد ادبی به مرحله خوبی رسیده‌اند انتخاب کنیم؛ از این رو داوری این آثار را به سید عبدالحمید ضیایی، وحیده افضلی و سیده تکتم حسینی سپردیم.

مدیر مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری در پایان سخنانش درباره زمان‌بندی و کیفیت برگزاری یادواره شعری امام موسی صدر گفت: برنامه این یادواره شنبه ۱۸ مهر با حضور خواهر و دختر بزرگوار امام موسی صدر و چهره‌های ادبی و مسئولان حوزه هنری از ساعت ۱۶ تا ۱۸ در تالار مهر حوزه هنری برگزار خواهد شد.

اطلاعات/برندگان جایزه مصطفی(ص) نهایی شدند

پنجمین نشست شورای سیاستگذاری جایزه مصطفی (ص) به ریاست معاون علمی و فناوری رئیس جمهوری و اکثریت اعضای داخلی و خارجی شورای سیاستگذاری جایزه برگزار شد و از میان کاندیداهای نهایی در حوزه‌های سه گانه تخصصی و یک حوزه عمومی، برگزیدگان نهایی شناخته شدند.


به گزارش سرویس علمی ایسنا، دکتر سورنا ستاری، معاون علمی و فناوری رئیس جمهوری ، با اشاره به ظرفیت بالا و دامنه اثرگذاری بالای این جایزه در معرفی و شناساندن ظرفیت های علمی دانشمندان جهان اسلام، از تلاش بخش‌ها و نهادهای گوناگون مشارکت کننده در برگزاری این جایزه قدردانی و ابراز امیدواری کرد: برگزاری این جایزه ضمن ارتقای علمی جهان اسلام بتواند مشارکت و همکاری دانشمندان مسلمان در عرصه جهانی را به دنبال داشته باشد.در ادامه این نشست، گزارش عملکرد هشت ماهه دبیرخانه توسط دبیر شورا در حوزه‌های همکاری‌های بین‌الملل، ترویج و اطلاع رسانی جایزه، برگزاری مراسم جایزه، رویداد دانش آموزی ابن هیثم و تامین مالی و ایجاد صندوق سرمایه گذاری و موقوفات جایزه ارائه شد که مورد تائید و تقدیر اعضا قرار گرفت.

ایران/آسیب‌شناسی موسیقی کودک در گفت‌وگوی <ایران> با متخصصان این حوزه

موسیقی کودک می‌خواهیم نه سروصدای مبتذل به نام موسیقی!

ناصر نظر: تعداد شاعرانی که در زمینه شعر کودک فعالیت می‌کنند کم نیست، در واقع ما در این حوزه کمبود شعر نداریم خصوصاً شعرهایی که بعد از انقلاب سروده شده از جنبه ادبی و هنری بسیار غنی است. ولیکن در بخش تولید موسیقی کودک سرمایه‌گذاری بسیار ضعیف عمل می‌کند و چون برای سرمایه گذار و ناشر، تولید آثار کودکان برگشت مالی خوبی ندارد عمدتأ از منابع دسته اول و حرفه‌اى کمتر استفاده مى شود و قطعات موسیقی کودک دچار سطحی نگری و سادگی می‌شود مهدی آذرسینا: بیشتر وقت‌ها پدر و مادر‌ها به تقلید و چشم‌و‌همچشمی، کودکان خود را به کلاس‌های موسیقی می‌فرستند. لازم است متولیان فرهنگی و رسانه ای، این مفاهیم را برای مردم تشریح کنند. این آگاهی را به مردم بدهند که موسیقی کودک در درجه اول برای پرورش موسیقیدان نیست بلکه هدف، استفاده از توانایی‌های موسیقی در ساخته شدن جسم و جان کودکی‌است که باید وارد اجتماع شود و فردی سرزنده و مفید برای خیر بشر پرورش یابد

ندا سیجانی

کوله‌ پشتی‌هایی با ابعاد کوچک روی شانه‌های کم توانشان قرار گرفته، در‌ دستشان نیز دفترچه‌هایی با شمایلی از نت‌های شاد یک ملودی، چشم‌ها را نوازش می‌کند. کودکانی که امروز به موسیقی نه به عنوان یک سرگرمی، بلکه به عنوان یک کالای ضروری در سبد فرهنگی می‌نگرند و با آموختن نت‌های موسیقی در همین سنین کودکی، ساز آینده موسیقی کشور را کوک خواهند کرد.

اغلب کودکان از همان بدو تولد با لالایی مادرانشان با طنین موسیقی‌ مأنوس می‌شوند و قطعاً اگر این مسیر درست طراحی و تبیین شود می‌تواند آینده درخوری برای آن کودکان و جامعه شان به وجود آورند. خوشبختانه امروزه بسیاری از والدین به این باور رسیده‌اند که ارتباط کودکانشان با موسیقی علاوه بر تأثیرات مثبت روحی، می‌تواند پیوند عمیق‌تری میان فرزندشان با ادبیات و شعر برقرار کند. اما متأسفانه می‌بینیم تنها در روز جهانی کودک ‌نامی از کودکان و هنر آنها در عرصه‌های مختلف هنری برده می‌شود.


مهدی آذرسینا آهنگساز و نوازنده کمانچه که در زمینه موسیقی کودک تلاش بسیاری داشته معتقد است: «‌موسیقی کودک در درجه اول برای پرورش موسیقیدان نیست بلکه هدف، استفاده از توانایی‌های موسیقی در ساخته شدن جسم و جان کودکی‌است که باید وارد اجتماع شود و فردی سرزنده و مفید برای خیر بشر پرورش یابد.»

ناصر نظر سرپرست گروه موسیقی پارس و همچنین پایه گذار اولین ارکستر سمفونیک نوجوان نیز بر این باور است که: «موسیقی کودک در بخش آموزش چند سالی است که‌ بخوبی پیش می‌رود و عمل می‌کند‌. به‌طوری که امروزه می‌بینیم مراکز آموزش موسیقی در تهران و شهرستان‌ها افزایش یافته‌ اما این نوع موسیقی در بخش آثار صوتی و تصویری بسیار فقیر است» به بهانه روز جهانی کودک با این دو کارشناس موسیقی در خصوص آسیب‌هایی که در زمینه شعر، آموزش و موسیقی کودک وجود دارد به گفت‌وگو نشسته‌ایم که متن کامل آن را در ادامه می‌خوانید:

تعریف شما از موسیقی کودک چیست؟اصولاً موسیقی کودک به چه ژانری از موسیقی اطلاق می‌شود؟

مهدی آذر سینا: تمام خصلت‌ها و نشانه‌های موسیقی درست، در تعریف موسیقی کودک نیز دیده می‌شود با این تفاوت که در موسیقی کودک، توان ذهنی و جسمی کودک در نظر گرفته شده است. موسیقی درست در درجه اول موسیقی ای ‌است که علاوه بر داشتن نشانه‌های هنر حاصل کار موسیقیدانان آموزش دیده نیز باشد همچنین ساختار کلی آن دارای فرم، منطق و استحکام است. به اعتقاد من در شکل‌گیری موسیقی کودک، با حفظ تمام این خصلت ها، سعی می‌شود مقطع سنی کودکان، میزان فهم و درک آنها و نیاز‌های تعلیم و تربیتی و ساخته شدن شخصیت کودکان نیز در نظر گرفته شود.

ناصر نظر: آنچه امروزه به عنوان روش آموزش موسیقی کودکان در ایران مرسوم شده، حاصل تلاشی است که کارل ارف آهنگساز آلمانی در سال 1930 در آلمان پایه‌گذاری کرد. ارف معتقد بود کودکان قبل از اینکه درگیر مسائل فنی و پیچیده موسیقی شوند، باید همراه با بازی و سازهای مخصوص خود موسیقی را تجربه کنند و بدین منظور ارکستری از سازهای مختلف ساخت که با آنها بتوان از همان ابتدا لذت ساز زدن و گروه نوازی را تجربه کرد.

بدین ترتیب تعریف من از موسیقی کودک شامل نوع خاصی از موسیقی است که با روح و روان کودک سازگار باشد و چون کودکان همواره از قوه تخیل بالایی برخوردار هستند می‌توان از بازی به‌عنوان یک عنصر خلاق در این جهت استفاده کرد. در این نوع موسیقی فواصل و ریتم نقش کلیدی را ایفا می‌کنند و هنگامی که عنصر شعر و داستان بدان اضافه شود می‌تواند آن‌را قابل فهم تر کند.

ذهنیت عمومی در حوزه موسیقی کودک، آثاری است که بسیار سطحی و با اشعار دم دستی در جامعه تولید و منتشر می‌شود. چرا وضعیت این‌گونه است و آثار فاخر چندانی دراین حوزه تولید نمی‌شود؟

مهدی آذرسینا: مشکل اصلی این است که نباید درک و تشخیص کودک را دست کم بگیریم و تصورمان بر این باشد که چون کودک است توان شرح و تفسیر ارکان موسیقی را ندارد بنابراین می‌شود هر موسیقی سرهم بندی شده و تکراری و کلیشه‌ای را با یک مشت کلمه‌های معمولی و مستعمل تحویلش داد. یقیناً کودک نمی‌تواند فهم و احساس خود را بعد از شنیدن موسیقی به زبان شرح دهد اما او زیر ساخت‌های یک موسیقی خوب را می‌فهمد و در وجود خود ذخیره می‌کند و نظم و نظام شخصیتی خود را با آن شکل می‌دهد. ذوق و زیبا شناسی و نیروی تخیل و اندیشه خود را می سازد و پرورش می‌دهد و از این نظر است که کار کردن در مسیر هنر مخصوص کودکان و از جمله موسیقی به مراتب دشوارتر است تا موسیقی بدون در نظر گرفتن مخاطب خاص.

همان‌طور که در پاسخ سؤال اول گفتم موسیقی کودک مانند کل موسیقی باید کار موسیقیدان و آهنگسازی آگاه، اندیشمند و توانا باشد که در ضمن به اصول تعلیم و تربیت و شناخت روح و روان کودک نیز توجه داشته باشد.


ناصرنظر: به نظر من تعداد شاعرانی که در زمینه شعر کودک فعالیت می‌کنند کم نیست، در واقع ما در این حوزه کمبود شعر نداریم خصوصاً شعرهایی که بعد از انقلاب سروده شده از جنبه ادبی و هنری بسیار غنی است.

اما موضوع این است که در بخش تولید موسیقی کودک سرمایه‌گذاری چندانی نمی‌شود و چون برای سرمایه گذار و ناشر، تولید آثار کودکان برگشت مالی خوبی ندارد عمدتأ از منابع دست اول و حرفه‌ای کمتر استفاده می شود و قطعات موسیقی کودک دچار سطحی نگری و سادگی می‌شود. البته در این میان آثار خوبی هم برای کودکان ساخته شده که متأسفانه تعداد آنها ازتعداد انگشتان دست تجاوز نمی‌کند.

اما در بخش آموزش وضعیت به شکل دیگری است و خوشبختانه پیشرفت‌های خوبی در این زمینه احساس می‌شود که در حال حاضر با یک آمار سر انگشتی می‌توانیم مراکز آموزش موسیقی کودکان را در تهران و شهرستان‌ها شناسایی کنیم و خصوصاً با ساخت سازهای کودکان در ایران که قبلاً از خارج وارد می‌شد یا اصلاً وجود نداشت تحولات چشمگیری در امر آموزش کلاس‌های موسیقی کودکان رخ داده است. به هر حال حمایت‌های مادی و معنوی ارگان‌های ذیربط می‌تواند تا اندازه زیادی به بهبود شرایط آموزش موسیقی کودک در ایران کمک کند.

نت‌ها در تولید آثار نقش تعیین کننده‌ای دارند. نت‌های موسیقی کودک باید دارای چه ویژگی‌هایی باشند که کودک جذب آن شود؟

مهدی آذرسینا: موسیقی از صوت موسیقایی ساخته می‌شود یا به قول شما نت‌ها هستند که هر گونه موسیقی را می‌سازند. در موسیقی با کلام، کلام و زبان و کل مقوله ادبیات نیز وارد ماجرا می‌شود. زمانی که برای شاعر و موسیقیدان آزادی عمل در به کار بردن ابزار مورد نیاز بدون در نظر گرفتن هیچ خط و مرزی در کار باشد، کار، اصول و سختی‌های خاص خود را خواهد داشت. ولی زمانی که فراهم کردن کاری برای محدوده سنی کودکان مطرح شود، این شرایط بسیار دشوارتر می‌شود. محدوده نت‌ها و حرکت نت‌ها و فواصل موسیقایی در نظر گرفته شده و مسائل مربوط به زمان و نظم و نظام ریتم و متر، و سازها و ترکیب‌ها و ابزار، همه و همه در فضایی بسته و محدود باید صورت بگیرد بنابراین کار بسیار دشوارتر خواهد شد. به‌طور مثال نوشتن مطلب برای کودکان را در نظر بگیرید که چقدر سخت است و باید با واژگانی بسیار محدود بتوان مطلبی را نوشت که هم تمام مشخصه‌های یک متن ادبی سالم را داشته باشد و هم احساس و زیبایی و استحکام یک نوشته خوب را. وارد شدن به این جولانگاه مراتب بالایی از هنر نویسندگی و شاعری را می‌طلبد. همین منظر در موسیقی هم مطرح است و نوشتن و به‌کار بستن نت‌ها برای آهنگسازی موسیقی کودک، کار هر خامی نیست.

ناصرنظر: موسیقی از هفت نت تشکیل شده است. در واقع با به‌کار بردن این هفت نت می‌توان ملودی‌های زیبایی خلق کرد که کودکان بتوانند آنها را بنوازند یا بخوانند و از دنیای زیبای موسیقی لذت ببرند. موسیقی کودک به دو بخش قابل تقسیم است موسیقی که در آن کودک خود نقش نوازنده یا خواننده را ایفا می‌کند که باید عناصر ریتمیک و ملودیک به لحاظ نوازندگی سهل و آسان باشند و دیگر موسیقی که تنها جنبه شنیداری دارد و در آن می‌توان از عناصر مختلف تزئینی از قبیل آکورد، هارمونی و ارکستراسیون جهت ساخت موسیقی کودک استفاده کرد.

انسان از بدو تولد ارتباط خوبی با موسیقی دارد. اما در کشور ما بعد از 5-4 سالگی خانواده‌ها خیلی موضوع رابطه کودک و موسیقی را جدی نمی‌گیرند؛ چرا؟

مهدی آذرسینا: روشن است که آموزش و شناخت لازم و کافی برای درک کاربرد و تأثیر موسیقی در ساخته شدن شخصت افراد جامعه فراهم نیست. بیشتر وقت‌ها پدر و مادر‌ها به تقلید و چشم‌و‌همچشمی، کودکان خود را به کلاس‌های موسیقی می‌فرستند. با اینکه این خانواده‌ها از طبقات خوش فکر و فرهیخته اجتماع هستند ولی باز شناخت درستی از هدف‌ها و تأثیرهای آموزش موسیقی ندارند و از این نظر هیچ ملامتی نیست.

لازم است متولیان فرهنگی و رسانه ای، این مفاهیم را برای مردم تشریح کنند. این آگاهی را به مردم بدهند که موسیقی کودک در درجه اول برای پرورش موسیقیدان نیست بلکه هدف، استفاده از توانایی‌های موسیقی در ساخته شدن جسم و جان کودکی‌است که باید وارد اجتماع شود و فردی سرزنده و مفید برای خیر بشر پرورش یابد. بعد از آن بهتر است در مرحله بعد به فکر استفاده از موسیقی در آموزش و پرورش باشند و لوازم آن‌را که در درجه اول شامل شیوه‌های مربیگری و تدریس موسیقی و متدهای آموزشی موسیقی می‌شود، برای عموم کودکان فراهم کنند. این مطلب را هم اضافه کنم که به دلیل اهمیت نقش مربی متخصص آموزش موسیقی بسیار دشوار است.


ناصر نظر: خوشبختانه امروزه آموزش موسیقی در سبد آموزشی خانوده‌ها قرار گرفته و خانواده‌ها با هر وسع مالی عمدتاً به این مسأله توجه خاصی دارند و به عنوان یک نیاز به آن نگاه می‌کنند.

طبق آماری که در حال حاضر در دست است تعداد مراجعین برای نام نویسی کودکان زیر هفت سال به کلاس‌های موسیقی نسبت به بزرگترها فزونی گرفته و این خود دلیلی بر این مدعاست که آموزش موسیقی به عنوان یکی از ضروریات خانواده‌ها قرار گرفته است.

برای رابطه بهتر کودک و موسیقی چه باید کرد؟

مهدی آذرسینا: لازم است دانشکده‌های موسیقی مقداری از زمان خود را صرف تربیت دانشجو و استادانی کارآزموده برای کلاس‌های موسیقی کودک ‌کنند تا هر ناکام مانده‌ای از عرصه‌های مختلف موسیقی خود را معلم موسیقی کودک تصور نکند و ذهن و اندیشه ظریف و جذب کننده کودک را درمعرض هجوم سر و صداهای مبتذل با نام موسیقی قرار ندهد.

هر مرکزی که در آن موسیقی هم تعلیم داده می‌شود باید مدیری آگاه به اهداف موسیقی داشته باشد تا تمام ضوابط را در نظر بگیرد که مهم‌ترین آن ضوابط به کار گرفتن مربی با صلاحیت است و مربی با صلاحیت تمام جوانب کار را می‌تواند به عهده بگیرد. از جمله اینکه به چه شیوه‌ای آموزش دهد، از چه سازهایی استفاده کند و چه نوع موسیقی را مطرح کند.

ناصر نظر: موسیقی همواره در زندگی ما جاری است و تقریباً بدون آن زندگی محال است، چرا که بشر از همان ابتدا سعی در به وجود آوردن اصواتی داشته که با آن بتواند حالات روحی و احساسات خود را بروز داده و به دیگران انتقال دهد و کودکان نیز از این امر مستثنا نیستند. هر کودکی از بدو تولد با لالایی مادر به‌خواب می‌رود که خود حاوی موسیقی آرامش بخش و زیبایی است. اولین ارتباط را کودک بدین ترتیب و از طریق حس شنوایی از مادر خود می گیرد و وقتی زبان گشود می‌تواند اصوات شنیده شده را زمزمه کند. برای ارتباط بیشتر کودکان با موسیقی باید از انواع موسیقی خاص گروه سنی آنها استفاده کرد که متأسفانه در ژانر موسیقی ایرانی فقط محدود به چند اثر هستیم و وقتی بحث آموزش موسیقی پیش می آید باید از سازهایی استفاده کرد که مخصوص خود آنها ساخته شده که غالباً به همان سازهای ارف منتهی می شود.

چرا ترانه سراها موضوع کودک را جدی نمی‌گیرند؟ آیا این موضوع به دلیل بازار ضعیف این حوزه است یا تخصص نداشتن آنها؟

مهدی آذرسینا: متأسفانه سابقه کار طوری نیست که پیگیر کارهای خوب و هنرمندانه در زمینه تولید موسیقی کودک باشیم، من با مجموعه هایی که روانه بازار موسیقی کودک می‌شود چندان رابطه‌ای ندارم و می‌دانم که گروهی دست اندر کار سرودن شعر و ترانه کودک هستند و گروهی هم در تدارک موسیقی برای کودکان، اما این را هم می‌دانم که در موضوع موسیقی با کلام و در موضوع مبانی تلفیق شعر و موسیقی، به طور کلی خانه از پای‌بست ویران است. این نیست که تنها شعر کودک در کاربردش با موسیقی مشکل داشته باشد، اصلاً مقوله کاربرد کلام در موسیقی درست و دلخواه نیست. برای فراهم شدن موسیقی‌های ترکیب شده از ملودی‌ها و کلام لازم است ابتدا کلام حاصل کار شاعر راستین باشد و آنگاه موسیقیدان راستین برروی آن کلام آهنگی بگذارد و در این موضوع خاص بحث ما، کار مشکل تر است چون به این ماجرا زبان کودکی هم باید اضافه شود. خلاصه اگر توقع موسیقی تمام عیار برای کودکان را داشته باشیم فراهم امدنش کاری است کارستان.

ناصر نظر: البته بازار موسیقی کودک به‌علت وجود جمعیت میلیونی آنها همیشه آماده پذیرش آثار نو و با ارزش است و مطمئناً هم کودکان و هم والدین آنها آماده شنیدن این آثار هستند، منتهی مراتب ساخت و تولید موسیقی برای کودکان مستلزم تخصص در این حوزه و از طرفی سرمایه گذاری است که از این طریق بتوان آثار به یاد ماندنی را به بازار موسیقی ارائه داد و چون تولید آثار موسیقی کودک مستلزم سرمایه گذاری در این بخش است و برگشت مالی آن عمدتاً دچار مشکل می‌شود شرکت های تولید آثار صوتی بیشتر ترجیح می دهند به تولید و پخش آثار دیگری دست بزنند.

آیا می‌توان با وضعیت کنونی به چشم انداز موسیقی کودک خوشبین بود؟

مهدی آذرسینا: من خوشبین هستم و اصلاً ناامید نیستم چون به هر حال جامعه ما هر لحظه در تدارک پرورش استعدادهای درخشان موسیقایی‌است و در سایر رشته‌های هنر از جمله در شعر و قلم و نوشتن نیز جهش‌های فکری قابل توجهی صورت گرفته است و می‌گیرد. مردم تا حدودی به تأثیر استفاده از موسیقی در ساخته شدن جسم و جان فرزندانشان پی برده‌اند. این گرایش گریز ناپذیر مردم و فرهنگ و تمدن است که به دنبال خوشفکری، روشن اندیشی، تعادل و موزون بودن و خوش ذوق بودن و سنجیدگی و توانایی حرکت می‌کنند و اینها همه در حیطه عمل موسیقی درست قرار می‌گیرد و در این تدبیرها می‌توان از موسیقی مدد گرفت.

ناصر نظر: من شخصاً در این مورد خوشبین هستم، چرا که در مدت 30 سال فعالیت مرکز موسیقی پارس شخصاً شاهد رشد و شکوفایی استعدادهایی بوده ام که هر یک سهم عظیمی در تکوین و ترویج و رشد موسیقی در این بوم و سرزمین داشته‌اند و خوشبختانه با استقبال مردمی،موسیقی کودک راه خود را در میان انواع موسیقی باز کرده و همواره مربیان و هنرآموزان موسیقی کودک همزمان سعی در به‌روز رسانی و تطبیق شرایط آموزش موسیقی کودک در ایران با دیگر مراکز معتبر دنیا دارند.


نقش رسانه ها، آموزش و پرورش در آشناسازی کودکان با موسیقی چگونه است؟

مهدی آذرسینا: خلق را تقلیدشان بر باد داد، در پاسخ سؤال‌های پیش اشاره کردم که اول باید هنر را و از جمله هنرها، موسیقی را که آمیخته ترین هنر با وجود انسان است جدی گرفت و آن را شناخت و تأثیر آن را در شکل گرفتن فضای اندیشگی اجتماع در نظر گرفت و آنگاه برای آن برنامه‌ریزی کرد. روشن است رسانه هایی مانند رادیو و تلویزیون و برنامه ریزان وگردانندگان جایی مانند صدا و سیما بالاترین نقش و تأثیر را در این تفکر می‌توانند داشته باشند و مدیر با خلوص نیت «خود داند اگر زیرک و عاقل باشد» و از این طرف کم توجهی به این تأثیر هم می‌تواند ویرانگر فرهنگ و تفکر باشد و گرایش به تنبلی و پوچی و مفلوکی را ترویج کند. موسیقی را صرفاً برای سرگرمی و پر کردن اوقات فراغت! و لودگی و خودنمایی و مدح و تبلیغ به کار گیرد و میدان عمل را برای بی‌مایگان تهیدست هنر باز بگذارد و هیچ.

ناصر نظر: آموزش و پرورش، مدارس و مهد کودک‌ها یکی از مراکز مهم و اساسی درآموزش موسیقی به کودکان هستند، چرا که همه بچه‌ها به مدرسه می‌روند و ساعات زیادی را در مدرسه سپری می کنند و در صورتی که مطالب درسی خصوصاً کتاب فارسی و اشعار آن با موسیقی همراه باشد می‌تواند برای بچه‌ها جذاب تر و سهل الوصول‌‌تر باشد. متصدیان امور تربیتی می‌توانند ساعاتی را در مدرسه به آموزش موسیقی اختصاص دهند که مطمئناً نتیجه بهتری در فهم دروس مدرسه حاصل می شود.

در مورد رسانه نیز متأسفانه به علت مشغله کاری فرصت چندانی برای مشاهده برنامه‌های کودکان و موسیقی بین برنامه‌ها ندارم، اما بی شک دوستانی هستند که در این زمینه زحمت می‌کشند و موسیقی در خور کودکان تولید می‌کنند. رسانه‌ای چون تلویزیون می‌تواند در یک لحظه برای جمعیت میلیونی کودکان خوراک موسیقی خوب پخش کند و بسیاری از مفاهیم آموزشی و اجتماعی را نیز در آن بگنجاند ومتأسفانه با نبود یا کمبود موسیقی کودک در رسانه‌ای مثل رادیو و تلویزیون، موسیقی‌های بازاری و غیره جای آنها را خواهد گرفت.

سال‌های قبل درسینما فیلم‌هایی مثل «خواهران غریب» ساخته شد که با استقبال خوبی ازسوی مخاطبان همراه شد اما سال‌هاست کار تصویری منسجم و قوی همانند آن کار ساخته نمی‌شود، چرا؟

مهدی آذرسینا: من آن فیلم را یا ندیده‌ام یا یادم نیست، ولی نکته درست و ظریفی در کار است و آن اینکه کار خوب و ارزشمند از نظر صاحبنظران، به هر حال جای خود را در ذهن‌ها و دل‌های مردم باز می‌کند. حال ممکن است با تأخیر دادن‌های آگاهانه قدری دیر شود، ولی به هر حال سوخت و سوز ندارد و زمانه همیشه ظهور هنرمندان راستین را به دامان دارد.

ناصر نظر: البته می‌تواند دلایل مختلفی داشته باشد، شاید در آن زمان نیاز جامعه اقتضا می‌کرده و موسیقی بسیار محدود بوده و آن فیلم می‌توانسته به فضای موسیقی، خصوصاً موسیقی کودکان کمک کند.

به هر حال کودکان ما هم مثل هر جای دنیا در حال پیشرفت و دگرگونی هستند و ارتباط با تکنولوژی و وسایل ارتباط جمعی خاستگاه و نیاز کودکان را تغییر می‌دهد و حتی نوع موسیقی امروزی کودکان باید با توجه به حس و حال و فضای کنونی تغییر کند. ساختن چنین فیلم هایی با مضمون کاملاً موسیقی نیاز به تخصص کامل در این حوزه دارد.

موسیقی کودک در حوزه تئاتر کودک هم وضعیت‌اش‌مانند سینما و تلویزیون کساد است یا رونق بهتر و بیشتری دارد؟

مهدی آذرسینا: «چنین نماند و چنین نیز نخواهد ماند.» کسادی‌ای اگر هست هم از سوی وجود نداشتن هنر بکر و نو و اعجاز گونه است و هم از سوی غرض ورزی‌های عوامل بساز بفروش درجوانب هنر که صرفاً به منویات مادی خود توجه دارند و نشانی از پروای ذوق ومعرفت در وجودشان نیست. اما به هر حال عِرض خود می‌برند و زحمت ما می‌دارند، اگر نگاهی کنیم به اسطوره‌های هنر و فرهنگ، آنچه رسوب کرده و مانده است ارزش‌ها و ارزشمند‌هاست. برای کار در زمینه موسیقی کودک هم ماجرا همین است و اگر فرصت عرض اندام از صاحبان فن به تأخیر انداخته نشود، مردم مشتاق در معرض شنیدن تازه‌ها و دریافت طراوت‌های موسیقی خواهند بود و هنر پر نفوذ اما ظریف و شکننده موسیقی رونق خواهد یافت.


ناصر نظر: من چند سالی است که روی ادبیات کودکان و موسیقی کار می‌کنم و آثاری را روی صحنه بردم که همگی جنبه دراماتیک و نمایشی دارد و به حیث موسیقی به آن لفظ «اپرت» اطلاق می‌شود.یعنی نمایشی که با موسیقی همراه است یا تئاتر موزیکال. این قسم کارها به نظرم برای بچه‌ها بسیار جذاب و موفق است و اگر متخصصان تئاتر کودک بتوانند پلی بین ادبیات نمایشی کودکان و موسیقی بزنند، مسلماً کاری موفق و قابل فهم برای کودکان ارائه داده‌اند.

آثاری که تا به حال در ارتباط با پیوند نمایش و موسیقی برای کودکان در ایران به‌وجود آمده بسیار اندک است و نمی‌توان نظر خاصی درباره آن داد، ولیکن به نظرم در بخش تئاتر کودک و موسیقی نسبت به تلویزیون و سینما ضعیف عمل شده است و حداکثر اجراهایی در قالب نمایش عروسکی به‌وجود می‌آید که تعداد آنها نیز بسیار اندک است.

ایران/تحلیلی انتقادی از وضعیت تئاتر کودک و نوجوان

«تئاتر اندیشه» یک ضرورت اساسی

تئاتر کودک را در همه جای دنیا کاری جدی می‌دانند و از آن نه فقط برای سرگرمی که برای آموزش کودک و نوجوان استفاده می‌کنند. حتی اینک همین مورد هم (آموزش کودکان) در اولویت نیست (بی‌آنکه نادیده گرفته شود) بلکه به روزرسانی ذهن کودک در انبوه اطلاعاتی که از طریق ماهواره‌ها و فضای مجازی به ذهن کودک می‌ریزند، در اولویت اول است و همین مورد است که دیگر تکیه بر ابزارهای پیشینِ تئاتر کودک را ناکارآمد می‌کند. از جمله اینکه دیگر نمی‌توان تئاتر کودک را دست دوم و دست چندم فرض کرد، یا اینکه آن را در سالن‌های مهجور، نمور و متروک اجرا کرد، سالن‌هایی مثل «مرکز تئاتر کودک و نوجوان واقع در پارک لاله» که برای پیدا کردنش باید بیش از یک ساعت در پارکی بدون راهنما سرگردان ماند و دست آخر هم به طور اتفاقی آن را در لابلای درختانی تاریک، همچون دخمه غارنوردان، پیدا کرد!


ضرورت های تئاتر کودک

تئاتر کودک را دیگر نمی‌توان با فرم و روایتی تخت، ساده و یک‌لایه اجرا کرد، آن هم زمانی که کودک، کارتون‌های چندلایه و پیچیده را می‌بیند و ذهنش به تحلیل کاراکترها عادت کرده است. وقتی کودکی کارتون‌های چندلایه و گاه پیچیده تام و جری را می‌بیند که به او پیچیدگی‌های زندگی در جامعه طبقاتی سازمان‌یافته را آموزش می‌دهد، وقتی کودک و نوجوان، انیمیشن‌های پست‌مدرنی را می‌بیند که چالش سنت، مدرن و پست‌مدرن را برایش تصویر می‌کند (چندگانه قصه عروسک‌ها)، وقتی کارتون‌هایی می‌بیند که او را به نرمی و ظرافت با ترس‌های اگزیستانس درونش آشنا می‌کند (کارخانه هیولاها)، دیگر نمی‌توان برای چنین نسلی نمایشی اجرا کرد که بازیگرانش از طریق فاصله‌گذاری‌های پی در پی روی صحنه، نمایش را بازی می‌کنند (نمایش «خانه خورشید»، کاری فانتزی از گروه تئاتر شایا، به کارگردانی شهرام کرمی، اجرا شده در مرکز تئاتر کودک و نوجوان واقع در پارک لاله). و این یکی از همان آسیب‌هایی ا‌‌ست که عموم نمایش‌های کودک و نوجوان از آن به آن دچارند، آسیبی که باید برای رفع و درمانش به آن توجه می‌شد ولی نشد. نیاز تئاتر کودک اجرای متون نمایشی ا‌ست که به اندازه کافی از پیچیدگی دراماتیک، هم در متن و هم در اجرای صحنه‌ای، برخوردار باشند. مثل متن قوی و معروف «جاناتان مرغ دریایی» نوشته ریچارد باخ که با اقتباس و اجرایی نه چندان قوی با نام «خانه خورشید» در پارک لاله به اجرا درآمد. این نمایش که از ویژگی‌های مناسبی برای استقبال از جانب کودکان، نوجوانان و والدین‌شان برخوردار بود و اثر برگزیده دومین دوره مسابقه ادبیات نمایشی کودک و نوجوان ارسباران هم شده و از بازیگران حرفه‌ای مثل پرستو گلستانی استفاده کرده و در اجرا هم فرمی ریتمیک و آهنگین داشته، به دلیل برخورداری از همان آسیب ساختاری، متدولوژیک و روش‌شناختی، نتوانست چندلایگی نمایش «جانان مرغ دریایی» را به صحنه آورد و در اجرا باز هم کودکان و نوجوانان، همچنان با روایتی تک‌لایه و خطی، با فاصله‌گذاری‌های بسیار بین بازیگر و مخاطب روبه‌رو شدند.

اگر مبنای این پاتولوژی و آسیب‌شناسی صحیح باشد، در این صورت باید با روش‌های قدیمی اجرای تئاتر کودک، خداحافظی کرد و با روش‌های دشوار، پیچیده و جسارت‌آمیزی که ذهن کودک را کودکانه نبیند، نمایش‌های کودک و نوجوان را تهیه و اجرا کرد. کودک و نوجوان معاصر حتی در آثار فانتزی (مثل نمایش «خانه خورشید»)، باید بتواند با پیچیدگی‌های متن از یک سو و با چندلایه بودن زیست‌جهان خود از دیگرسو، آشنا شود. باید بتواند ظرافت‌های نگاه مسأله‌محور را بیاموزد و در روایت‌های حسی و دراماتیک جهان کودکانه خودش آنها را تجربه کند و البته چنین چیزی ممکن نمی‌شود مگر اینکه نویسندگان، کارگردانان، بازیگران و دراماتورژهای تئاتر کودک و نوجوان، خودشان قبل از کودکان، روش و متد «مسأله‌محوری» در روایت‌های دراماتیک نمایشی را فهمیده باشند و با ظرایف و دقایق آن آشنا شده باشند.


در همین نمونه مثالی (خانه خورشید)، بویژه در آن قسمت که مرغ فلج بر ضعف خود چیره شده و پرواز می‌کند، مخاطب کودک و نوجوان می‌تواند ببیند مرغ دریایی چگونه توانست بر دشواری‌های رهایی غلبه کند، از ریشه‌ها و عوامل فلج‌ماندگی آگاه می‌شود و به صورت سلسله مراحلی منطقی، چیره شدن بر مشکلات رهایی و رسیدن به پیروزی را می‌بیند، در فرایند تجربه‌اش مشارکت حسی و فعال پیدا می‌کند و البته کمی درد و رنج و حسرت را هم در این میانه تجربه می‌‌کند تا بتواند زیست‌جهان خود و همنوعانش را دقیق‌تر تجربه کند و بشناسد و در میانه ترانه‌ها و آهنگ‌های کودکانه نمایش، دوباره به نشاط کودکانه‌اش بازگردد و از همان طریق هم نمایش را به پایان ببرد. اما نه تنها در اجرای «خانه خورشید» و متن اقتباسی آن، بلکه در عموم اجراهای کودک و نوجوان و متون نمایشی‌شان در چند دهه اخیر، توجه به چنین مورد متدولوژیک و روش‌شناختی تقریباً وجود ندارد. به همین دلیل است که داستان‌ها و متن‌های نمایشی «مسأله‌محور»، بویژه متون اقتباسی از نمایش‌های غیرفارسی، هر قدر هم که «مسأله‌محور» باشند، به اجرای صحنه‌ای که می‌رسند، به همان اندازه از «مسأله‌محوری» دور شده، یا «حادثه‌محور» می‌شوند، یا «موسیقی‌محور». آسیبی که در نمایش مورد مثال این نوشته (خانه خورشید) هم ظاهر شده است، به این ترتیب که هر قدر داستان «جاناتان مرغ دریایی»، «مسأله‌محور» است، نمایش خانه خورشید، به هنگام اجرای صحنه‌ای، از «مسأله‌محوری» فاصله گرفته و به فرم و محتوای «حادثه‌محوری» نزدیک شده است. دلیل این سخن هم این است که نخستین مسأله و مهم‌ترین مسأله داستان «جاناتان مرغ دریایی» اثر ریچاردباخ، این است که مرغ دریایی فهمید: «کوچک‌ترین ذره‌های جسم، همگی از اندیشه ساخته می‌شوند». مرغ دریایی از همین جا بود که فهمید برای هر «تغییر»، ابتدا باید «اندیشه تغییر» را در خود ایجاد کند و اینکه خود ِ «تغییر» را هم بفهمد. کاری که نیازمند یک انقلاب درونی، ذهنی و اندیشگانی‌ است، کاری که داستان باخ آن را بخوبی برای خوانندگانش روایت کرده تا آنها نیاز به تغییر و اندیشیدن به تغییر را، حس ‌کنند، آن را بیاموزند و از همه مهم‌تر اینکه آن را دوست بدارند. در متن اصلی همین نمایش (جاناتان مرغ دریایی)، مسأله ظهور «سنت‌های بازدارنده مانع تغییر» نیز مطرح می‌شود که همراه با مسأله دیگر متن (چالش با سنت‌های بازدارنده)، مثل مسأله ضرورت تغییر اندیشه، هیچ کدام در اجرای صحنه‌ای نمایش خانه خورشید دیده نمی‌شوند و همه این موارد تقلیل می‌یابند به پخش موسیقی صحنه‌ای، اداهایی برای خنداندن کودک و به حاشیه بردن مسائل زیست‌جهان کودک و نوجوان از طریق فاصله‌گذاری‌های بازیگران با مخاطب. تئاتر کودک و نوجوان باید این توانایی را داشته باشد که با پرداخت مناسب دراماتیک روایت، مخاطب نوجوان و کودک خود را ناخودآگاه و غیرمستقیم با مسأله‌های زیست‌جهانش درگیر ‌کند. در غیر این صورت حاصلی که به دست می‌آورد، در بهترین حالتش، چیزی شبیه روایت‌های هالیوودی همین مسائل است که به بهانه نشان دادن این مسائل، فقط فیلمی قصه‌گو و سرگرم‌کننده برای کودکان می‌سازند، بی‌آنکه متوجه باشند نخستین پدیده‌ای که نابودش می‌کنند همان روایت از مسائل بنیادین زیست‌جهان آنهاست (مسأله اندیشه تغییر، مسأله سنت، مسأله چالش‌های تغییر در دل سنت و مسأله سوژگی کودک و نوجوان و نقش عاملیت او، نه به مثابه ابزار دست تغییرسازان و بزرگسالان که به عنوان یک تغییرگر و تغییردهنده مبتکر و خوداتکا).

از تیپ تا شخصیت

در نمایش‌های فعلی کودک و نوجوان، آنچه دراماتایز می‌شود حادثه‌هایی‌است که پی در پی برای کاراکترها اتفاق می‌افتد، کاراکترهایی که متأسفانه تا انتهای نمایش همچنان تیپ باقی می‌مانند و به شخصیت تبدیل نمی‌شوند.


تیپ‌ها و کاراکترهای تئاتر کودک و نوجوان، عموماً درگیر خرد‌ه‌مسائل و شبه‌مسائل‌اند نه مواجه با مسائل. به همین دلیل روایت‌ها اگر چه از سخن بزرگ آغاز می‌کنند اما بتدریج مثل بازی‌ها، وارفته و به ورطه سطحی‌نگری افتاده و بدون داشتن اوج و فرود مضمونی و محتوایی خاصی، نزول کرده و ساقط می‌شوند. و در اینجاست که مخاطب کودک و نوجوان با اتفاقات و مسائل درونی نمایش، ارتباط درستی پیدا نمی‌کند و شخصیت‌های نمایش بی‌دلیل به یک اندازه برای کودک و نوجوان مفرح و جذاب می‌شود، چراکه رابطه آنها با مسائل زیست‌جهان‌شان مشخص نیست. یکی از پیامدهای منفی چنین آسیبی این است که می‌بینیم وضعیت لباس، گریم، موسیقی، طراحی صحنه، میزانسن حرکات و اشیا و نشانه‌ها، مدل‌های بازیگری و کارگردانی تئاتر کودک و نوجوان دیگر از جدیت لازم برخوردار نیست. در این میان البته نقش موسیقی آثار کودک و نوجوان را می‌توان تا حدی از دیگر عوامل آن جدا کرد زیرا کارگردانی موسیقی، چه در فیلم و چه در تئاتر، می‌تواند هویتی مستقل داشته باشد، در عین حال که در خدمت اثر هم هست. بنابراین جذابیت موسیقیایی آثار کودکان و نوجوانان را گاه به اشتباه به پای موفق بودن خود اثر می‌گذارند که البته اشتباه است. یک نمونه این سخن، موسیقی خوب نمایش «خانه خورشید»، اثر سیاوش لطیفی‌ است که هم در طراحی آهنگ و هم در خوانندگی فردی و گروهی، از جدیت و جذابیت لازم برخوردار بوده و سعی نکرده برعکس عموم کارهای کودک و نوجوان، موسیقی کار را در حد نوازندگی و خوانندگی یک جشن تولد ساده کودکانه برگزار کند. اما فقدان محتوای «مسأله‌محوری» در متن این نمایش از یک طرف و حضور فاصله‌گذاری‌های بیش از اندازه در اجرا و در بازی‌های نمایش، از طرف دیگر که باعث دور شدن ذهن مخاطب کودک و نوجوان از مسأله درونی قصه شده، در پرتو موسیقی خوب اثر، پنهان ‌مانده و دیده نمی‌شود به طوری که ممکن است چنین به نظر برسد که نمایش تأثیرگذاربوده که البته تصوری اشتباه است. به این ترتیب اگر کودک مخاطب تئاتر کودک، فقط با نمایش‌های حادثه‌محور یا صرفاً ریتمیک جشن تولدی مواجه شود و با همان‌ها هم دوران کودکی‌اش را طی کند، بعدها مشتری دائمی سینما و تئاتر عامه‌پسند قصه‌گو خواهد شد و نه طالب آثار اندیشه‌گرا، همان طور که کودک و نوجوان مسأله‌محور هم از نمایش‌های سطحی و تک‌لایه حادثه‌محور و صرفاً ریتمیک، نه تنها لذتی نمی‌برد بلکه بتدریج از آنها فراتر رفته و از محیطش طلب آثار فاخر خواهد کرد و شاید هم خود او نیز روزی به یکی از مولدان آثار آوانگارد و ماندگار جهان ادب و اندیشه تبدیل شود. اگر بخواهیم به نمونه‌هایی از «تئاتر اندیشه» و «مسأله‌محور» برای کودک و نوجوان اشاره کنیم، می‌توانیم به آثار نمایشی زنده‌یاد بیژن مفید اشاره کنیم که برای همان رده سنی مخاطبان تئاتر کودک و نوجوان ساخته شده و از طرف کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان دهه‌های 40 و 50 (نسل اول سازندگان کارهای کودک و نوجوان) تولید و توزیع شدند. آثاری که پس از چندین دهه هنوز هم شنیدنی و دیدنی‌اند، زیرا ذهن کودک را تحلیلگر و مسأله‌محور پنداشته‌اند وآنها را قادر به پرسشگری یا وادار به دانستن چیزی فراتر از زمان و لحظه نمایش کرده‌اند و صرفاً دلخوش به شادی‌های ریتمیک لحظه‌ای و کودکانه نبودند.


نتیجه گیری:

تئاتر کودک و نوجوان باید در روش‌های اقتباس، بازیگری، کارگردانی، طراحی صحنه و اجرای افکت‌های صوتی و موسیقایی، تحول ایجاد کند و در فرم‌های نوین، به زبان پیچیده روایت دست یابد. نمی‌توان محتوای چندلایه و پیچیده را با زبان تک‌لایه و ساده بیان کرد (ساده به معنای سطحی و نه به معنای عامه‌فهم کردن مورد پیچیده). بنابراین اگر سازندگان تئاتر کودک و نوجوان به سراغ متون چندلایه می‌روند، یا نیازش را حس می‌کنند که باید چندلایه و پیچیده به مسائل اشاره کرد، باید بدانند که از منظر روش‌شناختی، راهی وجود ندارد مگر آنکه به زبان پیچیده روایت‌های چندلایه‌ای نیز مجهز شوند. در این صورت اگر مجریان آثار نمایشی کودک و نوجوان، در مسیر پیچیدگی‌های فرمال و دشواری‌های زبان‌شناختی روایت گام بردارند، از تکنیک‌ها، متدها و دستاوردهای تجربی دیگر فرهنگ‌ها هم که چند گامی جلوتر برداشته و صاحب دانش و تجربه‌ای هستند، بیاموزند، می‌توان امید داشت که نمایش‌های آینده ایران در حوزه کودک و نوجوان هم نمایش‌هایی موفق و ماندگار خواهند بود، چرا که به سهم خودشان، نه تنها به رشد تئاتر کودک و نوجوان خدمت کرده‌اند بلکه بخشی از تاریخ اندیشه و هنر ایران را هم ارتقا داده‌اند، چه به صورت مستقیم (رشد تئاتر کودک و نوجوان) و چه به صورت غیرمستقیم (تربیت کودکانی با ذهن‌های پرسشگر که آینده اندیشه‌ورزی ایران و نیز مسیر خلق آثار آوانگارد هنرهای ادبی و تجسمی را تغییر خواهند داد). اگر عبور از ساحل برای رفتن به دریا، به معنای عبور از سطح و رفتن به عمق است، رشد تئاتر کودک و نوجوان هم به معنای عبور از سطحی‌نگری در نگاه به نیازهای کودک و نوجوان است، به معنای عبور از ساده‌پنداری در ساخت آثار نمایشی کودک و نوجوان و نیز به معنای رفتن به دریای پیچیدگی‌ها و نگرش‌های چندوجهی و چندلایه از «زیست‌جهان ِ» کودک و نوجوان است.

ایران/در سومین نشست عصر کتاب تهران مطرح شد

هویت تهران را از خطر نابودی نجات بدهید

سومین نشست عصر کتاب با موضوع بررسی تهران در نسخه‌های خطی در حالی برگزار شد که حاضران در این نشست، از جوانان و محققان برای تشکیل (NGO) و تشکل‌های مردم‌نهاد به منظور نجات تهران درخواست همکاری کردند.

به گزارش «ایران» عبدالله انوار، نسخه شناس و فرهنگ پژوه پیشکسوت که در ارتباط با تهران و هویت تاریخی این کلانشهر بررسی‌های بسیاری انجام داده با اشاره به مشکلاتی که پیش روی پایتخت قرار گرفته گفت: « این شهر از تاریخی هفت هزار ساله برخوردار است. از جهت سیاسی نیز حدود 400 سال است که به مرکز سیاسی کشورمان تبدیل شده است.» انوار تصریح کرد: «با وجود سابقه کهن تهران، این شهر با بی‌مهری بسیاری روبه‌رو شده است. امیدوارم تهران با ساخت و ساز‌های روزافزون بیش از پیش در معرض ویرانی قرار نگرفته و برای حفظ آن تلاش شود.»


وی با خطاب قرار دادن جوانان و محققان و همچنین درخواست همکاری از رسانه‌ها افزود: «تهران به سبب بی‌مهری‌هایی که در حق آن شده در معرض مشکلات متعددی همچون کم آبی قرار گرفته است. باید هر چه زودتر فکری به حال این مسأله شود وگرنه فراموش کردن این شهر تاریخی در نهایت به نابودی هویت آن نیز می‌انجامد.»

انوار ضمن اشاره به همکاری مشترک با زنده‌یاد حسین کریمان برای پیدا کردن سابقه تهران تصریح کرد: «برای پیدا کردن نام تهران ناچار به جست‌و‌جو در میان آثار و نسخه‌های قدیمی بسیاری شدیم. متأسفانه هیچ اطلاعاتی درباره تهران پیدا نمی‌کردیم تا اینکه در یکی از این جست‌و‌جوها به نام فردی برخوردیم که در انتهای فامیلی او «تهرانی» درج شده بود. بعد از این اتفاق متوجه شدیم که تهران در گذشته متعلق به ری بوده و از ری نیز در آثار تاریخی بسیاری از جمله تاریخ بیهقی نام برده شده است.» براساس گفته‌ها و مستنداتی که این محقق کشورمان به آنها دست پیدا کرده، تهران از زمانی که دور آن خندق کشیده شد از بعد سیاسی اهمیت پیدا کرد. در زمان حکومت شاه عباس تهران بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت. از نکات قابل توجهی که در این نشست مطرح شد می‌توان به زندگی زیرزمینی تهرانی ها اشاره کرد. در تاریخ و مستندات تاریخی آمده که مردم این شهر به محض حمله دشمن به زیرزمین می‌رفتند و در فرصت مناسبی از زیرزمین بیرون آمده و دشمن را غافلگیر می‌کردند.

انوار بعد از ارائه تاریخچه مختصری از این شهر هفت هزار ساله گفت: « شرایط به گونه‌ای شده که خودمان در حال از میان بردن هویت تاریخی این شهر هستیم. همین تغییر نام خیابان‌ها و کوچه‌ها که در سال‌های اخیر شاهد آن بودیم از جمله آسیب‌ها به تاریخ آن به شمار می‌آید.»

وی به کتابی اشاره کرد که در ارتباط با تاریخ فرانسه خوانده و افزود: « فرانسویان تمام کوچه‌ها و محله‌هایی را که در انقلاب فرانسه محل وقوع اتفاق‌هایی بوده‌اند، با همان نام و شکل حفظ کرده‌اند. بنابراین با تغییر نام‌هایی که با آن مواجه بوده و هستیم مخالفم.» احمد مسجد جامعی که در اواخر نشست به این مراسم رسید به قرار گرفتن اقوام و مذاهب مختلف در شهر تهران طی سال‌ها اشاره کرد و گفت که این همنشینی منجر به تولد فرهنگی خاص این شهر شده است.

در پایان باز هم تأکید شد که مردم و مسئولان باید بدانند که تهران به واسطه مشکلاتش بیش از هر زمان دیگری امروز به تلاش (NGO)ها و تشکل‌ها برای نجات آن نیاز دارد.

جوان/كارشناسان و منتقدان سينما در گفت‌وگو با «جوان» از دلايل رکود اين روزهاي سالن‌هاي سينمايي مي‌گويند

تهيه‌كنندگاني كه دغدغه فروش ندارند

در حالي که دو هفته از آغاز فصل پاييز گذشته است، سالن‌هاي سينمايي هم انگار بيش از درختان در اين دو هفته اسير خزان ريزش مخاطب شده‌اند و غير از گزينه خاص محمد(ص)، ساير فيلم‌هاي سينمايي روي پرده تجربه خوبي را از فروش در کارنامه خود ثبت نکرده‌اند.

نویسنده : سپيده آماده

در حالي که دو هفته از آغاز فصل پاييز گذشته است، سالن‌هاي سينمايي هم انگار بيش از درختان در اين دو هفته اسير خزان ريزش مخاطب شده‌اند و غير از گزينه خاص محمد(ص)، ساير فيلم‌هاي سينمايي روي پرده تجربه خوبي را از فروش در کارنامه خود ثبت نکرده‌اند.

به گزارش «جوان»، «دلتنگي‌هاي عاشقانه»، «مزار شريف» و«360 درجه» از جمله فيلم‌هاي اکران پاييز هستند که با وجود خوش ساخت بودن نتوانسته‌اند در دو، سه هفته‌اي که از آغاز اکرانشان گذشته فروش خوبي داشته باشند.


آذين: فيلم‌هايي که دغدغه روز جامعه نيستند

جبار آذين، منتقد سينما در گفت‌وگو با «جوان» در خصوص فروش پايين فيلم‌هاي اکران پاييز مي‌گويد: هر اثر سينمايي بايد با توجه به ادبيات و فرهنگ جامعه و ذوق و سليقه مخاطب ساخته شود، چنانچه اثري داراي سوژه‌هاي روز جامعه، استانداردهاي سينمايي و تبليغات مناسب باشد با استقبال مخاطب روبه‌رو خواهد شد در غير اين صورت در اكران موفق نخواهد بود.

وي مي‌افزايد: با اين احوال و با توجه به نگرش و سليقه مديران سينمايي و باندهاي فعال سينمايي که اغلب به دنبال سوداگري و گروه محوري هستند، معمولاً فيلم‌هايي روي پرده سينماها جلوه مي‌کنند که از نظر مضمون يا خنثي يا تلخ نما هستند يا جزو آثار بازاري و سطحي که براي گيشه ساخته شده‌اند. به گفته آذين، در چنين فضايي، زماني فيلم‌هاي ارزشي که فرهنگ جامعه و باورهاي مردمي را ملاک قرار داده‌اند و از راه آسيب‌شناسي مشکلات جامعه را طرح و تحليل مي‌کنند، جايي براي عرض‌اندام نمي‌يابند. فيلم‌هاي با ارزشي چون مزار شريف و دلتنگي‌هاي عاشقانه که از نظر مضمون و محتوا و ساختار سينمايي داراي استاندارد هستند، به دليل کم‌اعتنايي و بي‌توجهي مديران و تقسيم غنايم سينمايي يعني اختصاص سالن‌هاي سينما، تيزرها و اکران عمومي به گروه‌هايي که سنخيتي با منافع ملي سينماي ايران ندارند در اکران آنچنان که بايد خودنمايي نمي‌کنند. اين منتقد سينما تأکيد مي‌کند: استقبال نه‌چندان گسترده مردم از اين دو فيلم و حتي فيلم ارزشي و خوش ساختي مثل خاکستر و برف، به دليل ضعف يا اشکال‌هاي ساختاري و محتوايي نيست و اين آثار در واقع قرباني توطئه‌ها و پدرخوانده‌هاي توليد و به ويژه اکران سينماي ايران شده‌اند. فيلم‌هايي که در شرايط سالم و طبيعي، مي‌توانستند جايگاهي ارزشمند يافته و سينماي ارزشي و اجتماعي کشور را ارتقا بخشند.

سلطان‌محمدي: فصل رکود سينما


حسين سلطان‌محمدي، منتقد سينما هم در گفت‌وگو با «جوان» در خصوص گيشه بي‌رونق فيلم‌ها مي‌گويد: اين روزها فصل فراغت مردم تمام شده و مدارس و دانشگاه‌ها بار ديگر باز شده‌اند و با اين تفاسير انتظار نمي‌رود که تماشاگران بالقوه‌اي مانند روزهاي تابستان در سالن‌هاي سينمايي حضور پيدا کنند و مهم‌ترين مسئله در فروش پايين اين روزهاي سالن‌هاي سينمايي موضوع دوره زماني است. وي ادامه مي‌دهد: از طرف ديگر ماه محرم و صفر و ايام سوگواري در حال آغاز است، فيلم‌هايي که از تابستان بر پرده اکران هستند به انتهاي مسير رسيده‌اند و تهيه‌کننده‌هاي فيلم‌هايي که ظرفيت فروش خوب دارد، متقاضي اکران نيستند تا دو ماه ديگر خودشان را از صف اکران خارج کرده‌اند. سلطان‌محمدي توضيح مي‌دهد: در اين بين مي‌ماند چند فيلم باقي مانده در صف اکران که براي فروشي آهسته و نه‌چندان چشمگير وارد عرصه مي‌شوند، فيلم‌‌هايي هم که در چنين شرايطي در چرخه اکران قرار مي‌گيرند از نظر داستان و محتوا متناقض فضاي محرم و صفر نيستند، مخاطبان چنين نمايش‌هايي هم معمولاً خاص و حرفه‌اي هستند و تماشاگراني مانند نمونه‌هاي فيلم‌هاي کمدي تابستاني به تماشاي چنين گزينه‌هايي نمي‌آيند. به گفته وي، به همين دليل به غير از فيلم محمد(ص) که حسابش از بقيه جداست، ساير گزينه‌هايي که اين روزها روي پرده هستند فروش‌هاي آنچناني نخواهند داشت.

نيرومند: وقتي دغدغه بازگشت سرمايه نيست

محمدحسين نيرومند، مدير انجمن سينماي انقلاب و دفاع مقدس، منتقد سينما هم در گفت‌وگو با «جوان» در‌خصوص فروش پايين گيشه در اين روزها مي‌گويد: سال‌هاست غالب سالن‌هاي سينمايي ما با اشغال گاه کمتر از 10درصد فيلم‌ها را اکران مي‌کنند و 70 تا 80 درصد توليدات سينمايي ما نمي‌توانند از طريق گيشه هزينه خود را تأمين کنند. وي ادامه مي‌دهد: به نظر مي‌رسد که يکي از دلايل اصلي اين مسئله اين است که اصولاً فيلم براي مخاطب ساخته نمي‌شود. ما رسانه سينما را با نقاشي اشتباه گرفته‌ايم و فکر مي‌کنيم بايد براي خودمان کار کنيم و مديوم سينماي ما با تعريف بين‌المللي تفاوت بسياري دارد. در سيستم‌هايي مانند هاليوود اگر سينماگري نتواند هزينه‌هاي ساخت فيلمش را در اکران تأمين کند از سيستم سينمايي خارج مي‌شود اما در کشور ما اين اتفاق به کرات مي‌افتد. وي تصريح مي‌کند: وقتي تهيه‌کننده صرف توليد اثر، سود دريافت مي‌کند ديگر انگيزه‌اي براي فروش ندارد در نتيجه مخاطب برايش مهم نيست. به كرات ديدم تهيه‌كنندگاني كه چون از يك نهاد پول ساخت فيلم را تأمين كرده‌اند ديگر دغدغه‌اي براي فروش و ديده شدن فيلم‌شان ندارند.

اظهارات منتقدان در خصوص فروش پايين سالن‌ها در حالي است که آغاز ماه‌هاي سوگواري محرم و صفر و نبود متقاضي‌هاي پرفروش براي اکران مي‌تواند به ادامه وضعيت رکود سينماها در ماه‌هاي آتي بينجامد.

جوان/يورگن بوس با حمايت از حضور سلمان رشدي آب پاكي را روي دست مسئولان ريخت

مقابل اقدام فاشيستي نمايشگاه فرانكفورت موضع انقلابي بگيريد

يورگن بوس، رئيس نمايشگاه بين‌المللي كتاب فرانكفورت در پاسخ به نامه اعتراضي برخي از تشكل‌هاي نشر ايراني نسبت به حضور سلمان رشدي، حضور وي را موجب شادماني مسئولان نمايشگاه اعلام كرد.


نویسنده : مصطفي شاه‌كرمي

يورگن بوس، رئيس نمايشگاه بين‌المللي كتاب فرانكفورت در پاسخ به نامه اعتراضي برخي از تشكل‌هاي نشر ايراني نسبت به حضور سلمان رشدي، حضور وي را موجب شادماني مسئولان نمايشگاه اعلام كرد.

روز گذشته متن جوابيه ارسالي «يورگن بوس» رئيس نمايشگاه بين‌المللي كتاب فرانكفورت آلمان كه در پاسخ به نامه اعتراضي 11 تشكل نشر كه خواهان حذف سخنراني سلمان رشدي در نشست خبري نمايشگاه بين‌المللي كتاب فرانكفورت شدند، قرار گرفت. در بخشي از نامه تشكل‌هاي نشر آمده بود: «ما ناشران، نويسندگان و فعالان فرهنگي ايراني معتقديم اينگونه كارها شائبه نفوذ سياستمداران را در اين رويداد بزرگ فرهنگي القا مي‌كند و موجب تحريك عواطف ديني مسلمانان و ناشران كشورهاي اسلامي مي‌گردد.» يورگن بوس در پاسخ به اين نامه با ابراز خوشحالي از حضور سلمان رشدي در نمايشگاه كتاب فرانكفورت، اين امر را نشانه آزادي بيان در اين نمايشگاه دانست. وي در اين نامه نوشته است: «نمايشگاه كتاب فرانكفورت آقاي سلمان رشدي را به‌عنوان يك نويسنده شناخته ‌شده در سطح جهان دعوت كرده است. ما خوشحاليم كه آقاي سلمان رشدي در نمايشگاه كتاب فرانكفورت صحبت مي‌كند، چراكه نمايشگاه كتاب فرانكفورت هميشه طرفدار آزادي بيان بوده است. خوشحال مي‌شويم كه بحث‌هاي بيشتر در اين باره را در فرانكفورت داشته باشيم.» از سوي ديگر برخي از رسانه‌هاي بين‌المللي در اين باره اقدام به گمانه‌زني كرده و تحريم اين نمايشگاه را از سوي ايران امري محتمل قلمداد كرده‌اند. از جمله اين رسانه‌ها مي‌توان به روزنامه انگليسي «گاردين» اشاره كرد كه طي گزارشي ضمن اشاره به سوابق سلمان رشدي مرتد و نيز كتاب موهن «آيات شيطاني» وي آورده است: «انتشار اين خبر كه نويسنده هندي- انگليسي «‌آيات شيطاني» قرار است نقش مهمي را در مراسم افتتاحيه بزرگ‌ترين نمايشگاه كتاب دنيا ايفا كند مسئولان ايران را در دوراهي قرار داده است!» ديگر رسانه‌هاي خارجي به بازنشر بخش‌هايي از اظهارات صالحي معاون فرهنگي وزارت ارشاد كه نسبت به حضور سلمان رشدي مرتد در نمايشگاه كتاب فرانكفورت و احتمال تحريم اين رويداد از سوي ايران امري محتمل است؛ پرداخته بودند. حال با توجه به اظهارات يورگن بوس به عنوان بلندپايه‌ترين مقام اين نمايشگاه و اعلام حمايت و ابراز خرسندي از حضور اين نويسنده مرتد در نمايشگاه فرانكفورت با تشبث به دروغ حمايت از آزادي بيان، لازم است كه مسئولان وزارت ارشاد با اتخاذ مواضع انقلابي و بدون كمترين تنازلي از خطوط قرمز نظام ضمن تحريم اين نمايشگاه، اقدامات مؤثر همسو را نيز تدبير كنند.

حمایت/«جواد افشار» در گفت‌وگو با «حمایت» : سریال «کیمیا» تجربه ‏ای منحصربه‌فرد بود

سریال 100قسمتی سیما چند روزی است که مهمان قاب جادویی شده است؛ سریالی که به گفته کارگردان آن با سختی‌ها و شیرینی‌های خاص خود به عنوان طولانی ترین سریال تاریخ تلویزیون ایران همراه بوده و البته تجربه‌ای منحصر به فرد محسوب میشود.


«جواد افشار» در گفتوگو با «حمایت» با بیان این که سریال کیمیا به عنوان طولانی ترین سریال ایرانی، روایتگر داستان یک زن ایرانی است که در طول قصه، شکل‌گیری شخصیت اجتماعی و اعتقادات او به نمایش درمی آید، اظهار کرد: «کیمیا» زنی است همچون هزاران و بلکه میلیون‌ها زن ایرانی که ما کوشیده‌ایم با نشان دادن روند زندگی او از دوران نوجوانی و جوانی تا میانسالی و حتی بعد از آن به بخش‌های مهمی از تاریخ معاصر کشورمان بپردازیم و نسل جدید را بهتر و بیشتر با حقایق انقلاب و دفاع مقدس آشنا سازیم.

وی افزود: یکی از ویژگی‌های این سریال تولید آن در 110 قسمت و فیلمبرداری آن در بیش از 500 لوکیشن است و این در حالی است که بودجه آن نیز با بودجه سریال‌های عادی و نه ویژه صدا و سیما مطابق بوده است.

سریال سازی با مشکل کمبود بودجه

افشار همچنین با بیان اینکه در سال های اخیر نه فقط سازمان صدا و سیما بلکه بسیاری از نهادهای فرهنگی و هنری کشور به دلیل تشدید تحریم‌ها با مشکلات عدیده مالی و کمبود بودجه روبرو بوده اند خاطرنشان کرد: طبعاً سریال سازی آن هم سریالی چنین طولانی و پربازیگر میتواند سختیها و مرارت های خاص خود را داشته باشد.

وی در پاسخ به انتقاد برخی از صاحب نظران که گفته‌اند سریال کیمیا در قسمت‌های آغازین شروع جذاب و ضرباهنگ مناسبی نداشته است، هم بیان کرد: من برای نظرات منتقدان احترام قائلم.ولی بهتر است اندکی صبر کنند چرا که 10-15 قسمت اول بیشتر مربوط به معرفى شخصيت‌ها ، موضوع و فضاى کلی داستان است و از قسمت پانزدهم تازه قصه اصلی و کنش و واکنش‌های شخصیت‌های آن شروع می‌شود . به نظرم جذابیت کار تا قسمت 110 ( آخرین قسمت) روز به روز بیشتر هم خواهد شد و میتواند انتظارات مخاطبان و منتقدان را تا حدود زیادی تامین کند.

راهکارهایی برای جذابیت بخشی به «کیمیا»

وی همچنین با بیان اینکه در طول ماهها تلاش برای ساخت سریال، کوشیده‌ام با مدیریت ریتم، دکوپاژ و طراحی ساختار مناسب، شرایطی ایجاد کنم که مخاطب در میانه راه سریال از کلیت کار خسته و دلزده نشود ادامه داد: ضمن آن که انتخاب بهترین بازیگران حتی برای نقش‌های کوتاه و بهره‌گیری از توانایی و محبوبیت‌شان از دیگر شگردهایی بوده تا به این وسیله بتوانم مخاطب را همچنان پای سریال بنشانم.

کارگردان سریال «مادرانه» با اشاره به این که هدفش از ساخت این سریال طولانی و دشوار‌، نشان دادن ابعاد گوناگون زندگی یک خانواده ایرانی با محوریت یک زن ایرانی است، تصریح کرد: نه من و نه عوامل دست اندرکار دیگر این ادعا را نداشتهایم که می‌خواهیم به تحلیل و بازخوانی بخشی از تاریخ بپردازیم یا این که یک اثر سیاسی با شاخصه‌ها و مولفه های آن را بسازیم. البته شاید سریال در درون خود واجد این مباحث نیز باشد اما هدف ما نمایش سبک زندگی یک خانواده معمولی ایران در گستره‌ی بخشی از تاریخ این مرز و بوم است.

وی یادآور شد: در واقع «کیمیا» قرار است آینه‌ای در مقابل بخشی از تاریخ پرالتهاب این سرزمین باشد و لذا تلاش ما این بوده که در بستر رویدادهای چند دهه اخیر، زندگی یک خانواده ایرانی را به مخاطب نشان داده و در این مسیر البته بر باورپذیری و واقع گرایی تاکید بسیار داشته ایم.


آگاه سازی نسل جوان نسبت به تاریخ چند دهه اخیر

افشار درادامه این گفت و گو با بیان این که بسیاری از حقایق تاریخی به خصوص دوران درخشان دفاع مقدس و دهه اول انقلاب برای نسل کنونی تا حدودی غبارآلود و مبهم است، گفت: همه تلاشمان را کرده‌ایم که در این اثر بلند- به دور از شعارگویی، جانبداری نابه‌حق و تحریف تاریخ - به وقایع و مسائل اجتماعی کشورمان در این چند دهه بپردازیم و بتوانیم یک روشن گری درست نسبت به مخاطب انجام دهیم.

هدفم بیان قصه ای پرکشش و جذاب بوده است

این کارگردان اضافه کرد: به شخصه برای خود من، مهم و نکته کلیدی ماجرا این بوده که یک سریال قصه‌گو بسازم که از همان آغاز بدون مقدمه چینی بتواند مخاطب را با خود همراه کرده و اثری پرکشش و جذاب را برای او رقم بزند ؛ حالا این که چقدر در این امر موفق بوده‌ام قضاوتش با مردم است که امیدوارم در نهایت کار را بپسندند و مورد قبول آنان واقع شود.

تجربه ای متفاوت و منحصر به فرد

وی همچنین ساخت این سریال طولانی را تجربه بسیار متفاوتی نسبت به کارهای گذشته‌ خود توصیف و خاطرنشان کرد: «کیمیا» به خصوص از حیث ابعاد گسترده‌ای که دارد و تعداد قسمت‌ها، حجم ماجراها و تعدد شخصیت‌ها و لوکیشن‌های یک سریال خاص و منحصر به فرد به شمار می رود.

وی ضمن تقدیر از همه دست اندرکاران و عوامل پشت صحنه و جلوی دوربین ، یادآورشد: اگر کیمیا یک اثر قابل قبول از کار درآمده زحمتش بر روی دوش همه عوامل بوده و من از زحمات تک تک این عزیزان تقدیر و تشکر می‏کنم.

خراسان/اختصاص جايزه برتر دو جشنواره اروپايي به «چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت»


تهيه کننده «چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت» ساخته وحيد جليلونداز موفقيت اين فيلم در جشنواره «مذهب» ايتاليا و جشنواره رقابتي فيلم «ايسلند» خبر داد.علي جليلوند به مهرگفت: «چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت» جايزه بهترين فيلم جشنواره «مذهب» ايتاليا وجايزه پنگوئن طلايي جشنواره رقابتي فيلم «ايسلند» را دريافت کرد. وي افزود: اين فيلم در جشنواره غير رقابتي «زوريخ» نمايش داده شد و مورد استقبال نيز قرار گرفت.علي جليلوند گفت: قرارداد اکران فيلم «چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت» به شوراي صنفي نمايش تحويل داده شده و آبان ماه روي پرده مي رود.

شرق/گفت‌وگو با حسین کیانی، تبعیدشدگان

«مضحکه شبیه قتل»، به نویسندگی و کارگردانی حسین کیانی، با بازی حبیب دهقان‌نسب، شهرام حقیقت‌دوست، الهام پاوه‌نژاد، رؤیا میرعلمی، نگار عابدی، علیرضا آرا و مسعود میرطاهری در تالار اصلی تئاتر شهر روی صحنه رفته است. نمایش، درباره دو بیوه ناصرالدین‌شاه است که یکی طالب مضحکه قتل و دومی طالب شبیه قتل است و گروه نمایشی هم به دنبال جایی برای خوابیدن است که به‌ناچار سر از قصر شاهی درمی‌آورند. آنها به دنبال خواسته این دو بانو، مضحکه و شبیه قتل ناصرالدین‌شاه، به دست میرزا رضای کرمانی را بازی می‌کنند. با حسین کیانی درباره این نمایش و چند‌وچون وضعیت تئاتر ملی و امروز گفت‌وگو کرده‌ایم.

چگونه در ١٧ روز این نمایش بلند را که بیش از دو ساعت است، برای اجرا آماده کردید؟

دو‌ساعت‌و ١٠ دقیقه، یعنی ١٣٠ دقیقه. هیچ کجای جهان هم قبول نمی‌کنند که در این فرصت کم نمایشی بلند را به اجرای عمومی برسانند.


چرا قبول کردید؟

به این دلیل که نمی‌خواستم نوبت اجرا را از دست بدهم و مهم‌تر اینکه نمی‌خواستم گروهی را که ٤٠ روز دور هم جمع کرده بودم، همین‌طور رهایش کنم و به این افراد احساس تعهد می‌کردم.

چرا متن قبلی‌تان را رد کردند؟

عمده‌ترین دلیلش را اجتماعی‌بودن و پرداختن به مسائل روز می‌دانم. متأسفانه این مشکلی است که گریبانگیر نمایش‌نامه‌نویسی اجتماعی ما شده است؛ برای نمایش‌نامه‌نویس اجتماعی موضوعات ممنوعه و خط قرمزها بسیارند و این باعث نوعی تبعید این نمایش‌نامه‌نویسان شده‌ است و به همین دلیل کمتر دیده می‌شوند. فکر می‌کنم یکی از دلایل میل به کار‌کردن نمایش‌نامه‌های غربی و اقتباس از متون آنها یا نوشتن گونه‌ای از نمایش‌نامه‌های انتزاعی یا نمایش‌نامه‌هایی که کمتر به مسائل پیرامون مخاطب می‌پردازند، در واقع همین تنگناهایی است که برای نمایش‌نامه‌نویسی اجتماعی و پرداختن به موضوعات اجتماعی ایجاد شده است؛ یعنی شما برای اینکه به موضوعات اجتماعی بپردازید، هزار‌و‌یک مشکل دارید.

آن نمایش‌نامه رد‌شده چه عنوان و موضوعی داشت؟

نامش مرگ در حمام بنفش بود. موضوعش هم مربوط به ٩ سال پیش است؛ درست زمانی که همسایه آقا را نوشتم، ولی در طول زمان و این سال‌ها در ذهنم رشد کرد و فرم‌های متعددی یافت تا اینکه احساس کردم الان زمانش است که آن را بنویسم. نمایش در یک حمام مخروبه و متروکه می‌گذرد. این حمام چند١٠‌ساله و مربوط به تاریخ معاصر است. خانواده‌ای از دیرباز در این حمام زندگی و آن را اداره می‌کردند، ولی حمام دیگر حمام نیست؛ چون در واقع مکانی است برای کرایه‌دادن به آدم‌های بی‌خانمان و معتاد؛ آدم‌های آسیب‌پذیر جامعه. طبعا صاحبان حمام از این طریق امرار معاش می‌کنند و البته ماجراهایی برای حمام پیش می‌آید و دائم در حال خطر و فرو‌رفتن در فاضلابی است که از مدت‌ها پیش، زیرش انباشت شده است.

چرا مضحکه شبیه قتل را در این فرصت کم به اجرا بردید؟ آیا گزینه‌های دیگر هم داشتید؟

گزینه‌های دیگر هم بود، اما یکی از مهم‌ترین دلایلش این بود که تعداد کاراکترهای مضحکه شبیه قتل تقریبا برابر بازیگران مرگ در حمام بنفش بود که پیش‌تر آن را تمرین کرده بودیم. یک دلیل دیگرش کم‌هزینه‌بودن و کم‌دکور‌بودن مضحکه شبیه قتل بود؛ چون پبش‌تر هم که اجرا شده بود، کم‌هزینه بود و در اجرای فعلی هم فقط از یک پس‌زمینه استفاده می‌کنیم. البته کمدی‌بودنش هم دلیل دیگری است. همان موقع هم حرف روز را می‌زد و الان هم فکر می‌کنم هنوز هم حرف روز را می‌زند. تقابلی که هنوز هم مبتلا‌به جامعه ماست.

همه بازیگران هستند؟

همه هستند. آقای علیرضا آرا اضافه شد و خانم ویدا جوان را که در کار قبلی با ما بود، با اضافه‌کردن یک نقش به متن، در گروه نگه داشتیم. آن اجرا با این اجرا تفاوت‌های بسیاری دارد.

اجرای سال ٨٢؟

بله. آن اجرا مجلسی بود و جمع‌و‌جور و نزدیک به تماشاگر؛ اما این اجرا، سن بزرگ دارد و میزانسن‌هایش فرق دارد و تصویرها بزرگ‌تر شده است.

متن را دوباره‌نویسی کرده‌اید؟

بله. تقریبا سه نقش در متن قبلی پررنگ شد.

کدام نقش‌ها؟

حباب (علیرضا آرا)، تشر (مسعود میرطاهری) و اختر مقوا (نگار عابدی) پررنگ‌تر شد و نقش حوری اضافه شد که خانم ویدا جوان بازی می‌کند . اساسا با ورود حوری به متن پایان‌بندی هم تغییر کرد؛ یعنی با اضافه‌کردن آن نقش به متن، شخصیت اصلی ما، هر‌کی‌باش خان (حبیب دهقان‌نسب) تغییر کرد. او در پایان نمایش نمی‌ميرد، اما با آوردن حوری و شکل‌دادن به یک عشق قدیمی، دیگر هر‌کی‌باش خان زنده نمی‌ماند. طبیعی است؛ چون آن موقع ٢٨ سالم بود و الان ٤٠ سالم هست.


یعنی دیدگاهتان تغییر کرده است؟

بله. چون دیگر نمی‌توانستم خودم هم بپذیریم که هر‌کی‌باش خان به شرایط خانه اختر مقوا برگردد، ولی آن موقع برمی‌گشت.

نمی‌شود گفت این نمایش نقدی بر وضعیت هنرمند است؛ در آن اجرا با بازگشت هرکی‌باش خان، یک کمدی شکل می‌گیرد، اما اینجا با مرگش یک تراژدی در پایان اتفاق می‌افتد.

به نوعی بله. ما با کمدی آغاز و با تراژدی ختم می‌کنیم. درستش همین است. من سعی کردم مرگی را برایش تعریف بکنم که غرورانگیز باشد و این آدم نشسته بمیرد و نه به گونه‌ای دیگر. تا چند لحظه قبلش هم با معشوقش صحبت می‌کند و به نوعی در این مرگ مانیفستی هم نهفته است؛ مانیفست هنری این آدم. مرگ زیبا و پذیرفتنی است و من در زمان حاضر و به اقتضای شرایط موجود طور دیگری نمی‌توانستم به این شخصیت فکر کنم.

این تقابل شبیه و مضحکه در کار قبلی هم به همین پررنگی است؟

دقیقا! اساس این کار همین است. ایده اولیه کار این است که هم‌زمان هم به خنداندن مخاطب و هم به گریاندن او اراده کند. این مخاطبان در واقع دو بیوه شاه هستند؛ چون مخاطب این بازیگران این دو بیوه هستند و ما نمی‌خواهیم مخاطبان (نشسته در سالن) این نمایش را متأثر بکنیم. مخاطبان نمایش در واقع بیوه‌های شاه‌اند که سفارش‌دهندگان این مجلس هستند. یکی سفارش‌دهنده مضحکه و دومی مجلس شبیه قتل است. قبل از این، در آن سال‌ها شبیه قتلی برای ناصرالدین‌شاه نوشته و اجرا شده است. آن شبیه قتل متأثرکننده و سوگوارانه است.

نوعی تعزیه است؟

بله، تعزیه‌ای که ساختارش منطبق بر ساختار تعزیه‌های موجود است. حس کردم می‌شود مضحکه شبیه قتل را هم خواند.

آیا از شبیه قتل ناصرالدین‌شاه تأثیر گرفته‌اید؟

نه، آن اصلا ربطی به کار ما ندارد. آنجا گفت‌وگو بین صدر اعظم، ناصرالدین‌شاه و در پایان میرزا رضاست. قصه‌ای وجود ندارد. یک گفت‌وگوست اول بین صدراعظم و شاه و بعد بین صدراعظم و میرزا رضا. به لحاظ قصه نه؛ اما به لحاظ مضمون و در واقع ایده از آن تأثیر گرفته‌ام.

در روند نوشتن به سنت‌های نمایشی و تاریخ ارجاعاتی دارید، آیا از مستنداتی استفاده می‌کنید یا فقط از تخیل‌تان استفاده می‌کنید ؟

قطعا سندها هست و به همه آنها سرک می‌کشم، اما در زمان نوشتن نمایش‌نامه به آنها رجوع نمی‌کنم. از آنها برای پربارشدن تخیل خودم استفاده می‌کنم و هر قدر جرقه موقعیت‌های جذاب‌تری را بزنند، از آنها استفاده می‌کنم، ولی به آنها وفادار نیستم.

برای مثال این دو بیوه شاه آیا وجود خارجی و تاریخی داشته‌‌اند یا صرفا تخیل شماست؟

نه، این دو بیوه دقیقا از تخیل می‌آیند؛ چون با خودم فکر می‌کردم با ترور شاه آیا همه بیوه‌گانش او را دوست دارند و سوگوارش هستند؟ گفتم نه. حالا آن که سوگوار نبوده چه کرده است؟ با خواندن تاریخ این اگرها سراغت می‌آید و جرقه تخیل ‌زده می‌شود. در واقع تخیل باید مصداق‌سازی کند و برای نمایش مابازاهای بیرونی خلق بکند، بنابراین می‌شود گفت راهی به جز استفاده از تخیل وجود ندارد.

فکر می‌کنم مستراح‌داری در زمان قجر هم یک تخیل باشد که زمینه‌ساز موقعیت و اتفاقات شده... .

بوده. گمان می‌کنم که جعفر شهری در تهران قدیم، به آن پرداخته است. شغلی بوده و نحوه اداره‌اش الان که مطالعه می‌کنیم مضحک و خنده‌دار است، اما جزئی از مشاغل آن روزگار بوده است. انتخابش به این دلیل است که هنوز هم پست‌ترین کار ممکن و موجود است. وقتی می‌خواهیم از مشاغل پست مثال بزنیم، مستراح‌داری را مثال می‌زنیم و حتما عمدی هم هست که شغل هرکی‌باش‌ خان این است.


یعنی مسئله سرنوشت این آدم است یا اینکه او مسیر را غلط رفته و دچار چنین شغلی شده؟ با توجه به اینکه هنرمند همواره یا اغلب در معرض توجه مردم و شغلش والا مقامانه است، ولی این هنرمند دچار وضعیتی است که حقش نیست، اما چقدر مقصر است که دچار چنین زوال و افولی شده است؟

هر دو مسئله دخیل است. اگر بخواهیم مقصر تعیین کنیم هم جامعه است و هم هنرمند که اینجا مصداقش هرکی‌باش خان است. به یقین در به‌وجود‌آمدن یک موقعیت ناگوار و ناجور در یک جامعه، یک دلیل دخیل نیست، برای همین، اینکه بخواهیم سرنوشت هنرمندان را صرفا گردن حکام زمان و حاکمیت‌های وقت بیندازیم، درست نیست. از آن طرف هم اگر بخواهیم تقصیر را به گردن بی‌توجهی مردم بیندازیم، درست نیست. به‌هر‌حال در به‌وجودآمدن موقعیت‌های ناخوشایند برای هنرمند، در طول تاریخ خود هنرمند هم مقصر است. شاید بخواهیم درحال‌حاضر تخیل کنیم هر‌کی‌باش خان وسوسه شده و با خودش فکر کرده ممکن است با ازدواج با اختر مقوا، دختر رئیس‌التجار بازار، از نظر اقتصادی و مالی برای همیشه تأمین می‌شود و این ناامنی دائمی برای همیشه از سر او برداشته می‌شود، وگرنه صحبت از اجبار است؛ چون یکی، دو باری صحبت می‌کند که خیر سرمان رفته‌ایم به بازار. او می‌خواسته کسب‌وکاری بهتر از کسب‌و‌کار هنری‌اش در بازار بجوید؛ بنابراین فکر می‌کنم خودش بی‌تقصیر نیست. از آن سو هم تقصیر مردم و حکام وقت را هم باید در نظر گرفت و بررسی کرد.

در هر اثر هنری‌ ارجاعات امروزی وجود دارد. در این وضعیت بحرانی که قرار است تئاتر دولتی تبدیل به تئاتر خصوصی بشود، هنرمندان ما دچار معضلی شده‌‌اند که حس می‌کنند دیگر آن پشتوانه قبلی وجود ندارد و اغلب به وجه تجاری بیشتر بها می‌دهند. هنرمندان بنامی داشته‌ایم که با کیفیت هنری و زیبایی‌شناسانه کار می‌کرده‌‌اند، اما امروز به‌ناچار به منظور تأمین گیشه، هنرشان رنگ باخته و با آثار قبلی‌شان فرق می‌کند. می‌تواند این هم در کارتان لحاظ شده باشد؟

این هم می‌تواند یکی از استنباط‌های کار باشد. شاید مخاطب از بیرون، مثل شما این استنباط را داشته باشد، ولی ١٢، ١٣ سال پیش که این اثر را می‌نوشتم، چنین موضوعی مطرح نبود و این‌قدر شدت نداشت. شرایط فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی هم طوری بود که تا حدی هنرمندان و اهل فرهنگ احساس امنیت حداقلی می‌کردند و خیلی هم دوست نداشتند به سمتی بروند که به قول شما، آثار‌شان با آثار قبلی‌شان متناقض و متفاوت باشد، ولی الان تِم این اثر سازگار با وضعیت زمانه شده است و اگر شده، طبیعتا امری است که به اقتضای زمان است. بازی تاریخ است که شما تِمی در یک اثر ندیده‌ای، اما شرایط طوری می‌شود که آن تِم در آن اثر زنده می‌شود. این در واقع یکی از خاصیت‌های نمایش‌های اجتماعی است. چون اجتماعات همیشه دردها و مشکلات مشابه دارند که در واقع این مشکلات به اقتضای زمان بالا می‌آیند، رو می‌شوند و خودنمایی می‌کنند.

تأکیدتان بر نگاه اجتماعی به شخصیت شما برمی‌گردد یا آموزه‌های قبلی؟ شما و علیرضا نادری، نادر برهانی مرند و دیگران همچنان تأکیدتان بر نگاه اجتماعی است، چرا؟

اساسا این برمی‌‌گردد به نگاه ما به تئاتر؛ چون ما صرفا تئاتر را برای سرگرمی و تفریح و شهرت و به قول معرف برای گیشه نمی‌بینیم. حالا شاید این جزء تربیت و ذات ما شده است. من به گونه‌ای تربیت شده‌ام که احساس می‌کنم تئاتر ماورای دیگر هنرهاست. معتقدم برای تلویزیون و سینما بنویسید و خرج زندگی‌تان دربیاید، ولی وقتی در حوزه تئاتر می‌آیی، دیگر چیزی فروختنی نیست. در واقع تئاتر چون به ما به این شکل یاد داده شده و خواه‌ناخواه این طوری تربیت شده‌ایم. تئاتر به نوعی تأمین‌کننده حیات معنوی ماست. به نظرم اگر مدتی تئاتر کار نکنیم، واقعا زندگی نکرده‌ایم. وقتی آدم این نوع نگاه را دارد به طرف تعهد در تئاتر حرکت می‌کند. تعهد در تئاتر یعنی چه؟ یعنی شما با اجرای یک نمایش دِین‌تان را به جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنید ادا می‌کنید. مسائلی را به مخاطبان خودتان گوشزد کنید که کمتر با آن مواجه بوده‌اند؛ این یعنی تعهد. تعهد امری پیچیده و تعریف‌نشدنی نیست. تعهد یعنی من حداقل تا حدی موظفم از هنرم به نفع نشان‌دادن مشکلات آشکار و پنهان جامعه استفاده کنم. اگر این کار را نکنم من به تعهدم عمل نکرده ام. حالا فرقی نمی‌کند معاصر یا تاریخی باشد. این نویسندگانی که نام بردید مثل نادری و برهانی مرند و من می‌گویم رحمانیان و امجد، فکر می‌کنم اینها در حقیقت بار تعهد را روی دوششان احساس می‌کنند و می‌خواهند با اجرای تئاتر حداقل وظیفه‌شان را انجام بدهند. حالا می‌خواهد گونه‌های مختلف تئاتر بیاید و می‌خواهد تئاتر به سمت نوعی از انتزاع‌گرایی بی‌معنی برود یا می‌خواهد تئاتر به سمت اجراهای به ظاهر خوش‌قواره، اما در باطن بی‌محتوا برود. من خیلی اغوا نمی‌شوم؛ یعنی خیلی فریفته شکل‌های اجرائی نمی‌شوم که حداقل مال ٥٠، ٦٠ سال پیش اروپاست و در آنجا تجربه شده و تهش درآمده و حالا ما داریم به نظرم یک بازگشتِ خاکسارانه و یک بازگشت سبکسارانه می‌کنیم که الان ممکن است، در خود اروپا هم خریداری نداشته باشد. بی‌خبر از اینکه گرفتاری‌ها، معضلات و مشکلات خودمان چیست. تئاتر هیچ‌وقت جدای از جامعه و معضلاتش نبوده است؛ نه در محتوا و متن و نه در اجرا و کارگردانی. شما اگر می‌بینید در اروپا اَشکالی از تئاتر به وجود آمده است، مهم‌ترین دلیلش اتفاقاتی است که در جامعه آنها افتاده است. آن جامعه به لحاظ صنعتی، فکری، اقتصادی و فرهنگی تغییراتی کرده و تئاتر بازتاب آن تغییرات است، اما در جامعه ما که هنوز پوسته سنتی خودش را نشکسته، چطور می‌توانید یک اجرای مدرن، اُلترا‌مدرن و سوپر‌مدرن به صحنه بیاورید. به نظرم همخوانی و سنخیتی بین آن اجراها و جامعه‌ای که بیرون از آن اجراست، وجود دارد.


بعنی منظورتان تأکید بر اصالت، هویت و ریشه‌داربودن تئاتر است؟

دقیقا.

انگار بین این تئاتر و جامعه پیرامونی نباید گسست و فاصله‌ای باشد و منِ مخاطب باید بیایم در تئاتر به گونه‌ای خودم را ببینیم، مسائل و مصائب خودم را ببینم، کمدی‌ها و تراژدی‌های خودم را ببینم. درست است؟

بله.

یکی از دغدغه‌های اصلی شما بر پایه اصالت همان ارجاع به سنت‌های نمایشی ایرانی است. شما جزء معدود نمایش‌نامه‌نویسانی هستید که اگر ساختار ارسطویی را پیش می‌کشید آن را با ساختار نمایش‌های ایرانی تلفیق می‌کنید. این اصرار بر سنت‌های نمایش چه معنایی دارد؟

دیگر از مرحله اصرار گذشته و تبدیل به هستی نمایشی ما شده است. اگر بخواهیم کلمه اصرار را رویش بگذاریم، شاید به این دلیل است که همه‌چیز با بازگشت به خویشتن فهمیده می‌شود و پیش می‌رود. این گوشزد به این دلیل است که تا تو راهی را که آمده‌ای در طول تاریخ، در فرهنگ، هنر، سیاست و... نگاه نکنی؛ یعنی یک بار نگاه نکنی که چه مسیری را آمده‌ای، برای راهی که داری می‌روی، نمی‌توانی استراتژی مطمئنی داشته باشی. اساسا تا به گذشته نگاه نکنی، نمی‌توانی زمان حال را تعریف کنی و در واقع برای شرایط فعلی خودت استراتژی تعریف کنی. اصرار بر گذشته به معنای ماندن در گذشته نیست؛ یعنی ماندن در گذشته که چه داشته‌ایم و چه کرده‌ایم، کمااینکه در یک دوره مهمی از تاریخ معاصر ایران، ادبا و سیاست‌مداران ادیبی را داریم و هنرمندانی هستند که گذشته‌گرایی و باستان‌گرایی را تبلیغ می‌کنند و اینها در آثارشان هست، ولی آن نگاه باستان‌گرا راه به جایی نمی‌برد. کسانی موفق‌اند که باستان‌گرایی و گذشته‌گرایی را زمینه فهم امروزشان قرار می‌دهند.

برای مثال میرزاآقا تبریزی، حسن مقدم، عبدالحسین نوشین و بعدها شاهین سرکیسیان، عباس جوانمرد و علی نصیریان و بهرام بیضایی و علی حاتمی اصرار بر گذشته با نگاه رو‌به‌جلو در آثارشان داشته‌‎اند. آنها درک شرایط حال را در متون و اجراهایشان داشته‌اند. فکر می‌کنم این نگاه در دهه ٤٠ خورشیدی به یک شکوه نسبی می‌رسد و ساختار و اندیشه تئاتر ملی را می‌سازد، ولی بعد از انقلاب این سمت‌و‌سو گم می‌شود و انگار همه دنبال تئاتر ملی می‌گردند. غافل از اینکه پیش‌‍‌تر شکل گرفته و امروز انگار تبدیل به حلقه مفقوده شده است. به دلیل اینکه آن تجربه منتقل نشده است، فکر می‌کنم شما جزء معدود نویسندگانی هستید که در کنار حمید امجد و محمد رحمانیان همین راه را طی می‌کنید؟

بله، در حقیقت به نوعی ما وامدار همین راه هستیم. برای همین در بروشور نمایشمان هم اسم میرزاآقا تبریزی و هم اسم محمد رحمانیان و حمید امجد و کورش نریمانی را آورده‌ام و اجرا به این سه نفر تقدیم شده است. اگر بخواهم بگویم وامدار چه کسانی هستم، باید بگویم تجربه‌های نمایش‌نامه‌نویسی هیچ‌کس تماما به خودش برنمی‌گردد، بلکه به گذشته‌اش وابسته است. انگار ناگهان به محاق می‌رود و باید دنبالش بگردیم. درحالی‌که آن آدم‌ها هنوز هستند و آثارشان هم در دسترس است، ولی انگار جریان غالب فرهنگی نمی‌خواهم بگویم عناد دارد، ولی این جریان غالب، با پذیرفتن این نگاه که می‌توانیم از سنت‌های نمایشی خودمان برای مخاطب امروز استفاده کنیم، تقابل دارد. البته سازندگان این جریان غالب خود متفکران و هنرمندان هستند. شاید هم این نوع کارها جذابیت و پذیرندگی‌شان کم شده یا از دست رفته است.

قانون/مرضیه برومند‌‌‌ تقد‌‌‌یر شد‌‌‌

مراسم اختتامیه بیست‌و د‌‌‌ومین جشنواره بین‌المللی تئاتر کود‌‌‌ک و نوجوان همد‌‌‌ان با معرفی برگزید‌‌‌گان و تقد‌‌‌یر از مرضیه برومند‌‌‌ برگزار شد‌‌‌. د‌‌‌ر این مراسم که صبح د‌‌‌یروزبرگزار شد‌‌‌، علی مراد‌‌‌خانی معاون وزیر فرهنگ و ارشاد‌‌‌ اسلامی ، فاضل عباد‌‌‌ی مد‌‌‌یرکل ارشاد‌‌‌ استان همد‌‌‌ان، الهی تبار معاون سیاسی امنیتی استاند‌‌‌ار همد‌‌‌ان ، مد‌‌‌یران و مسئولان فرهنگی و هنری شهر همد‌‌‌ان و هنرمند‌‌‌ان حضور د‌‌‌اشتند‌‌‌.

سخنان مرضیه برومند‌‌‌ د‌‌‌ر مراسم تقد‌‌‌یرش


برومند‌‌‌ د‌‌‌ر هنگام تقد‌‌‌یرش د‌‌‌ر سخنانی خطاب به هنرمند‌‌‌ان حاضر د‌‌‌ر جشنواره گفت: د‌‌‌ر سال‌های گذشته اجرای نمایش به این راحتی نبود‌‌‌، هنرمند‌‌‌ان نسل ما بسیار تلاش کرد‌‌‌ند‌‌‌ و اکنون شما حاصل زحمات من و د‌‌‌یگر هنرمند‌‌‌ان هستید‌‌‌. این کارگرد‌‌‌ان سخنانش را این‌گونه اد‌‌‌امه د‌‌‌اد‌‌‌: شما بهترین جایزه و بزرگد‌‌‌اشت برای من هستید‌‌‌. وی خاطب به کود‌‌‌کان و نوجوانان حاضر د‌‌‌ر مراسم نیز گفت: امید‌‌‌ ایران به شماست؛ ایران و فرهنگ ما به شما نیاز د‌‌‌ارد‌‌‌، شما اد‌‌‌امه من هستید‌‌‌ و تا زمانی که شما باشید‌‌‌ من هرگز نمی‌میرم. د‌‌‌ر اد‌‌‌امه رضا بابک، بهرام شاه‌محمد‌‌‌لو،

علی مراد‌‌‌خانی ، محمد‌‌‌ ابراهیم الهی‌تبار و فاضل عباد‌‌‌ی با حضور روی سن از مرضیه برومند‌‌‌ تقد‌‌‌یر کرد‌‌‌ند‌‌‌.

تئاتر عروسکی با تلاش مرضیه برومند‌‌‌ به ثبات رسید‌‌‌

معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد‌‌‌ اسلامی هم د‌‌‌ر سخنانی گفت: تئاتر عروسکی با تلاش‌های مرضیه برومند‌‌‌ به ثبات رسید‌‌‌. علی مراد‌‌‌خانی هم با بیان اینکه باید‌‌‌ تلاش کنیم تئاتر کود‌‌‌ک و نوجوان د‌‌‌ر سایر استان‌های کشور هم رونق پید‌‌‌ا کند‌‌‌، اظهار کرد‌‌‌: هر شهر باید‌‌‌ سالن مخصوص اجرای تئاتر کود‌‌‌ک و نوجوان د‌‌‌اشته باشد‌‌‌. وی با بیان اینکه تئاتر گنجینه مهمی است که باید‌‌‌ حفظ و نگهد‌‌‌اری شود‌‌‌؛ افزود‌‌‌: امسال استقبال از تئاتر کود‌‌‌ک و نوجوان د‌‌‌ر همد‌‌‌ان بسیار مطلوب و قابل تقد‌‌‌یر بود‌‌‌. مراد‌‌‌خانی تصریح کرد‌‌‌: مرکز هنرهای نمایشی باید‌‌‌ ضمن حمایت از نمایش‌های کود‌‌‌ک و نوجوان، زمینه حضورگروه های د‌‌‌اخلی د‌‌‌ر فضاهای بین‌المللی را فراهم کند‌‌‌.

وی ضمن قد‌‌‌رد‌‌‌انی از فعالیت‌های مرضیه برومند‌‌‌ د‌‌‌ر عرصه تئاتر با بیان اینکه د‌‌‌ر سال‌های اخیر تئاتر عروسکی جایگاه مناسب خود‌‌‌ را یافته است،افزود‌‌‌: این تئاتر با تلاش‌های مرضیه برومند‌‌‌ به ثبات رسید‌‌‌ه و امید‌‌‌واریم روزهای خوبی پیش رو د‌‌‌اشته باشد‌‌‌.

قدس/مسابقه «خنداننده برتر» نشان داد بازیگران کمدی ما چند مرده حلاج هستند؛

حالا دیگر بهتر می‌توان درباره کمدی و طنز‌های نمایشی صحبت کرد و نقاط قوت و ضعف آنها را بررسی کرد.

برنامه «خندوانه» و مسابقه «خنداننده برتر» در فرصتی مشخص و محدود شرایطی را فراهم کرد که بازیگران و برخی نویسنده‌های طنز، توانایی‌های خود به نمایش بگذارند و به اصطلاح نشان دهند که چند مَرده حلاج هستند.


در دور اول این مسابقه، کمدینها هر آنچه را داشتند، به نمایش گذاشتند.اتفاقاً همین دور اول را باید جدی‌ترین بخش مسابقه تلقی کرد، چون همه کمدینها و یا آنهایی که فکر می‌کردند در این حوزه توانایی دارند، باید از این مرحله عبور می‌کردند تا به مرحله دوم برسند.

خرج کردن از نقش‌های محبوب

شقایق دهقان ازانگشت شمار بازیگران کمدی است که تلاش کرده کمدین باشد؛ یعنی سبک خاصی در بازیگری داشته باشد که مردم را به خندیدن وادارد، در کلام و میمیک چهره و حرکاتی که مثلاً به دستانش می‌دهد. این سبک را از زمانی که در سریال «ساختمان پزشکان» و نقش «خانم شیرزاد» بازی کرد، در او تثبیت شد و چون «خانم شیرزاد» طرفداران زیادی داشت و دارد ، در همین سبک و سیاق ماند. همان‌گونه که سالها در نقش شخصیتی جیغ جیغی و پرخاشگری سریال «شبهای برره» ماند.

اما جیغ‌ و دادهای او در «شبهای برره» طرفدار نداشت و دهقان برای ادامه بقای بازیگری مجبور شد آن را ترک کند. محبوبیت «خانم شیرزاد» سبب شد تا دهقان در مرحله اول مسابقه خنداننده برتر از او خرج کند و با بقیه وارد گود مسابقه شود و امتیاز هم بگیرد و به دور بعدی راه پیدا کند. بعید نیست که دهقان سالها «خانم شیرزاد» را تکرار کند، مگر اینکه همسرش(محراب قاسمخانی) برایش نقش تازه‌ای طراحی کند!


دهقان تا اینجا نشان داده که بازیگری است که خود را به کارگردان می‌سپارد و می‌گذارد تا کارگردان و متن او را مانند خمیری شکل بدهد. این اتفاق در سریالهای «شبهای برره»، «پاورچین» و «ساختمان پزشکان» افتاد و نکته جالب اینجاست که نویسنده هر سه سریال «برادران قاسمخانی» هستند.

هومن حاجی عبداللهی هم از سریال پایتخت و نقش رحمت استفاده کرد تا امتیاز بگیرد، اما واقعیت این است که نتوانست و حذف شد. حاجی عبداللهی هم نشان داد که خودش به تنهایی چیزی برای عرضه کردن ندارد. شاید به این دلیل که او اصلاً بازیگر کمدی نیست، با گویندگی «عروسک پنگول» معروف شد و بعد پرتاب شدن به سریال «پایتخت»، باب جدیدی برایش باز شد.

او بر خلاف دیگر کمدینهایی که در این مسابقه حضور دارند، با کارگردانان متفاوت و حتی بازیگران مختلف حوزه طنز همبازی نبوده تا از تجربیات خودش استفاده کند.

البته بازیگری مانند رضا شفیعی جم هم که سالهاست به عنوان کمدین در سریالها و فیلمهای مختلف بازی می‌کند، چیزی برای عرضه کردن نداشت و یکی از بازنده‌های اصلی مسابقه خنداننده برتر بود.

او در این مسابقه نشان داد که کاملاً خالی از هر نوع طنازی است و اگر در دوره‌ای می‌توانست مردم را به سینماها بکشاند و یا پای سریالها نگه دارد، نه به خاطر داشتن طنز درونی‌اش بود، بلکه ظاهر او و به اصطلاح چشمان قلمبه‌اش در دوره‌ای او را به چهره‌ای طنز تبدیل کرد، آن هم به مدد نقشی که کارگردانان از او می‌ساختند. او هم خمیری بود دردست کارگردان و آماده شکل‌پذیری. ابراهیم حاتمی‌کیا در فیلم «ارتفاع پست» از این خمیر، شخصیتی دوست‌داشتنی ساخت که کمدی نبود و هر چند نقشش کوتاه بود، اما در ذهنها ماند و ماندگار شد.

کمدی کلاسیک یا کمدی زمانه

چند سال قبل که مجموعه «زیر آسمان شهر» ساخته و پخش می‌شد، اکبر عبدی به عنوان بازیگر به یکی از سری‌های این مجموعه آمد و در کنار بازیگران جوان آن دوره شکست خورد و ثابت کرد که دوره‌ برخی از کمدی‌ها گذشته و دیگر پاسخ نمی‌دهد.

همین اتفاق برای علیرضا خمسه در برنامه خندوانه رخ داد.او همه تلاش خود را کرد تا با استفاده از تجربیات گذشته و سواد کمدی‌اش، نظر مردم را جلب کند، اما واقعیت این است که موفق نشد.خمسه همیشه درباره کمدی کلاسیک صحبت می‌کند و برای این‌گونه کار احترام ویژه‌ای قایل است، اما کمدی هم به روز می‌شود. دنیای کمدی امروز با گذشته کاملاً فرق می‌کند و اگر کمدینی خود را به روز نکند، شکست می‌خورد.

اگر بازیگرانی مانند اکبر عبدی، علیرضا خمسه، غلامحسین لطفی و ... با کمدی‌‌های روز که دیگر چندان به متن استوار نیستند، همخوان نشوند، از دور خارج خواهند شد، همین اتفاق حتی برای بازیگران جوانتری مانند علی صادقی هم رخ خواهد داد. یکی از مشکلاتی که کمدی و طنز‌های نمایشی کشور ما را تهدید می‌کند، تکرار و درجا زدن و تبعیت از الگوهایی است که مثلاً در دوره‌ای موفق بوده‌‌اند، اما آن‌قدر از روی آنها کپی‌ شده که مردم را دلزده کرده است.

خلاقیتی که زود تمام می‌شود


کمدینهای ایرانی چه آنها که نویسنده هستند، چه کارگردانان و بازیگران در دایره‌ای می‌چرخند و خود را تکرار می‌کنند.این را مسابقه خنداننده برتر ثابت کرد. نویسنده‌ای مانند سروش صحت که بازیگر هم هست، نشان داد که چیز زیادی در چنته ندارد. متنهای او زمانی موفق می‌شوند که گروهی بنویسند و سرپرست نویسندگانی مانند پیمان قاسمخانی، گروه را هدایت کند و اتفاقی که برای سریال «شمعدونی» افتاد، گواه این ادعاست.

امیر مهدی ژوله هم نشان داد تا جایی می‌تواند از خلاقیتش کمک بگیرد و خیلی زود این خلاقیت ته‌نشین می‌شود و او در دور دیگر مسابقه، چیز تازه‌ای برای عرضه ندارد. همین اتفاق برای سریالی مانند «درحاشیه» که ژوله سرپرستی نویسندگان آن را به عهده دارد هم افتاد. «درحاشیه» در چند قسمت اول خوب بود، اما بعد کفگیر به ته دیگ خورد، هرچند این بی‌مایگی را گذاشتند به حساب اینکه پزشکان به سریال معترض شده‌اند!

سجاد افشاریان هم نویسنده است.او هم در این مسابقه توانست تا جایی نظرها را جلب کند. او آن‌قدر باهوش بود که از طنز‌هایی که درباره شیرازی‌ها در فضای مجازی منتشر می‌شود، استفاده کرد و همان طنز‌ها و جوکها را به روش خودش تعریف کرد اما در دور بعد چیزی برای عرضه نداشت .

واقعیت این است که بضاعت کمدینهای ایرانی در همین اندازه است.آنها رشد نکرده‌اند، خود را به روز نکرده‌اند و همان‌جایی که بودند، ایستاده‌اند و توقع دارند که مردم هنوز طرفدارشان باشند. امین حیایی با آن همه تجربه بازی در آثار کمدی، به فیلم «اخراجی‌ها» برمی‌گردد و در مرحله دوم همان شخصیتی راکه در «اخراجی‌های یک» بازی کرده بود، تکرار می‌کند.

مرز بین کمدی، هجو و حتی لودگی در هم آمیخته و از این معجون چیزی در نمی‌آید که به کار مردم بیاید. پس بهتر است تا اطلاع ثانوی مردم منتظر دیدن آثار خوب طنز در سینما و تلویزیون نباشند. چون در نهایت به مهران غفوریان می‌رسند که کمی بیشتر از خلاقیت درونی استفاده کرد و حداقل حرکتی به خود می‌داد که نشان دهد کمدی اگر بدون حرکت باشد، تبدیل به طنز رادیویی می‌شود. غفوریان، انرژی و بازیگوشی خوبی در بازیگری دارد که البته امکان دارد آن‌هم خیلی زود فروکش کند.

قدس/من « علی مشهدی» هستم، نه «مستربین»

هاشم رسایی‌فر - بی‌شک خندوانه یکی از موفقترین و پر بیننده‌ترین برنامه تلویزیونی سالهای اخیر است. مسابقه خنداننده برتر در میان بخشهای این برنامه خیلی زود نگاه‌ها را به سمت خود جلب کرد.


رقابت 16 کمدین برای ارایه برنامه‌های شاد و البته مسابقه‌ای که مردم، برنده آن را مشخص می‌کردند، خیلی بیشتر از آنکه دست‌اندرکاران برنامه خندوانه فکرش را می‌کردند، مورد توجه قرار گرفت. بخش خنداننده برتر اکنون با پشت سر گذاشتن مراحل مختلف به پای فینال رسیده و تا چند روز دیگر با برگزاری فینال آن، برترین خنداننده خندوانه از نگاه مردم انتخاب و معرفی خواهد شد. در بین 16 خنداننده این مسابقه چهره‌ای متفاوت حضور دارد. در کنار بازیگرانی که هم شهرت و هم محبوبیت قابل توجهی داشتند، علی مسعودی یا به قول خودش علی مشهدی توانست تا مرحله نیمه نهایی بالا بیاید. علی مسعودی که بیشتر یک نویسنده است تا بازیگر، تا اینجا نشان داده قابلیتهای زیادی در حوزه بازیگری هم دارد، به گونه‌ای که خیلی از مخاطبان برنامه خندوانه ارتباط خوبی با او و اجراهای جذابش پیدا کرده‌اند. با علی قبل از اینکه نتایج رقابتش با امیر مهدی ژوله برای رسیدن به فینال مشخص شده باشد، گپ زدیم و از او در مورد آنچه که این روزها برایش اتفاق افتاده و می‌افتد، پرسیدیم.

نمی‌دانستم مرکل مرد نیست!

وقتی از حال و هوای فضای رقابتی او در برنامه خندوانه می‌پرسیم، با همان لهجه شیرین مشهدی اش می‌گوید: خوشحالم که تا اینجا بدون اینکه کمپینی تشکیل شود و وارد جریانهای سیاسی شوم، یا بخواهم با عکس یک فرد برای خودم رأی جور کنم، با نگاه و عنایت امام رضا(ع) و دعای ننه‌ام مردم به من لطف داشتند و به من رأی دادند. علی مسعودی با طرح این موضوع که از سیاست چیزی سر در نمی‌آورم و دوست هم ندارم وارد این مباحث شوم، به این مورد اشاره می‌کند که به هیچ عنوان من سیاسی نیستم و از اینکه بخواهم وارد این بازی‌ها بشوم، به هیچ وجه، خوشم نمی‌آید. شاید باورتان نشود تا همین چند روز پیش که با یکی از دوستانم صحبت می‌کردیم، نمی‌دانستم صدراعظم آلمان یک خانم است، همیشه وقتی عکسهایش را با کت و شلوار می‌دیدم، فکر می‌کردم مرکل ، مرد است!من کارم شاد کردن مردم است و برای شاد کردن مردم هم هر حاضرم هر کاری بکنم، حتی جانم را بدهم.

3 بار یا امام رضا(ع) می‌گفتم

وی در واکنش به این موضوع که همه علی مسعودی را این روزها به مستر بین ایران می‌شناسند، اظهار نظر جالبی دارد و می‌گوید: اصلاً لقب مستر بین یا شخصیت دیگری را دوست ندارم. من همین علی مشهدی را از همه بیشتر دوست دارم، چون پسوند اسمم ناخودآگاه همه را یاد امام رضا(ع) می‌اندازد.

ارادت من به امام رضا(ع) همیشگی بوده و وقتی مطلبی می‌نویسم، سمت راست ابتدای شروعش با یا ضامن آهو است.

شاید باورتان نشود، من در مراحل قبل که در برنامه خندوانه حاضر شدم، هر بار که خواستم روی استیج بروم سه بار با خودم یا امام رضا(ع) گفتم، این خیلی برای من با ارزش است که امام هشتم را همیشه حامی‌و در کنار خودم می‌بینم.

تا همین جا هم برنده‌ام

علی مشهدی که از رسیدن به فینال بازمانده است می‌گوید تا همینجا هم من برنده‌ام، چرا که مردم وقتی من را می‌بینند، کلی خوشحال می‌شوند و می‌خندند و این نشان می‌دهد که من توانسته‌ام به هدفی که داشته‌ام، برسم.

جدا از اینکه همه مردم برای آمرزش پدرم و سلامتی ننه‌ام دعا می‌کنند که این خیلی برای من ارزشمند است و بزرگترین برد در زندگی‌ام.

کاروکارگر/امیر حسین علم الهدی:

تفکیک فیلم ویدئویی و سینمایی برخلاف ذات سینما است


دبیر سیاستگذاری گروه سینمایی «هنر و تجربه» با اشاره به اینکه در این گروه محدودیتی برای پروانه نمایش فیلم ها وجود ندارد، تفکیک فیلم های ویدئویی و سینمایی را برخلاف ذات سینما دانست.

امیر حسین علم الهدی دبیر سیاست‌گذاری گروه سینمایی «هنر و تجربه» در گفتگو با مهر، با اشاره به حضور بعضی فیلم‌ها در جشنواره فیلم «یاس» گفت: فیلم‌های شرکت کننده در جشنواره «یاس» الزاما باید پروانه ویدیویی داشته باشند اما ما در شورای سیاست گذاری «هنر و تجربه» برای فیلمسازان الزامی ایجاد نکرده ایم که آثار حتما باید پروانه نمایش ویدئویی یا پروانه نمایش سینمایی داشته باشند.وی بیان کرد: از نظر من تفاوتی بین فیلم ویدئویی و سینمایی وجود ندارد. یک فیلمساز می تواند حرف خود را با یک فیلم ۳۵ میلیمتری بزند یا با یک بودجه ۲۰ میلیونی یا میلیاردی فیلم بسازد.علم الهدی با اشاره به فیلم‌های «پریدن از ارتفاع کم» و «۳۱۶» گفت: «پریدن از ارتفاع کم» به کارگردانی حامد رجبی پروانه ویدیویی دارد اما این فیلم توانسته جایزه منتقدین برلین را بدست آورد. از آن‌جا که ما محدودیتی در پروانه نمایش نداریم آن را اکران کردیم یا مثلا «۳۱۶» به کارگردانی پیمان حقانی که در چند جشنواره بین المللی شرکت کرده پروانه ساخت ویدیویی دارد. در هر صورت پروانه ویدیویی یا سینمایی فقط منحصر به ایران است و در جشنواره‌های دنیا تفکیک ندارند.دبیر شورای سیاست گذاری گروه سینمایی «هنر و تجربه» بیان کرد: یک فیلم با هر نوع میزان هزینه که ساخته شود با روش ساخت ارزیابی می شود. چه ساخت فیلم با موبایل باشد یا حتی از عکاسی برای ساخت فیلم استفاده کرده باشد، کلیت آن ارزیابی می شود و در هر صورتی راه خودش را پیدا می‌کند پس این تفکر اساسا اشتباه است که فیلم حتما باید اکران شود.علم الهدی در پایان گفت: قرار نیست هر فیلم اکران شود. به طور مثال کشور هند سالی ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ فیلم می‌سازد یا آمریکا ۵۰۰ فیلم می سازد اما نهایتا ۴۰ تا ۵۰ درصد این تولیدات اکران می‌شوند. در سینمای ایران نیز فیلم هایی داشتیم که مجوز سینمایی گرفتند اما ساختشان آبروریزی بود و بر عکس فیلم های ویدیویی داشتیم که در جشنواره های مختلف درخشیده اند. به نظرم اساسا تفکیک فیلم ها بر خلاف ذات سینما باید صورت گیرد

مردم سالاری/اتفاقات واقعي در پليس فتا سريال شد

تهيه‌کننده سريال «سايبري» با اشاره به اينکه اين سريال براي پخش به شبکه يک سيما تحويل داده شده است، عنوان کرد اين مجموعه تلويزيوني داستان پرونده‌هاي واقعي مردم در پليس فتا است.

سعيد کماني تهيه‌کننده سريال «سايبري» درباره اين اثر که قرار است از شبکه يک سيما روي آنتن برود به خبرنگار مهر گفت: سريال «سايبري» ابتدا قرار بود يک مستند درباره پليس فتا باشد اما بعد به اثري نمايشي تبديل شد. اين اثر به شبکه يک تحويل داده شده است اما زمان پخش آن مشخص نيست.

وي ادامه داد: نهادهايي که در توليد و ساخت اين کار مشارکت داشتند، تصميم گرفتند که اين کار به صورت نمايشي ساخته شود به همين منظور سراغ نگارش يک فيلمنامه رفتيم. ما پرونده‌هاي پليس فتا را مي‌ديديم و عليرضا آل يمين نويسنده سريال، سوژه‌ها را بررسي مي‌کرد و جزييات کار را درمي‌آورد.


تهيه کننده سريال «سايبري» با بيان اينکه حدود 80 درصد قصه‌هاي اين سريال واقعيت دارد، يادآور شد: عمده قصه‌هاي اين سريال از پرونده‌هاي واقعي در پليس فتا بهره گرفته شده است و ما در قصه درگيري‌ها و مشکلاتي را مي‌بينيم که مردم براي آنها به پليس فتا مراجعه مي‌کنند.

به طور مثال ناامني فضاي مجازي و فريب‌هايي که از طريق اين فضا ايجاد مي‌شود در اين سريال به تصوير کشيده شده است.

کماني با اشاره به بازيگران اين سريال بيان کرد: قاسم زارع نقش سرهنگ را بازي مي‌کند و در قصه نقشي هم با نام سروان فروزان داريم که روح‌الله کماني بازي مي‌کند و ما هر روز زندگي شخصي و کاري او را مي‌بينيم. نکته مهم اينجاست که 80 درصد کساني‌ که در پليس فتا کار مي‌کنند جوان هستند و شما از ديدن اين جوانان شوکه مي‌شويد که اين مساله در سريال هم به تصوير کشيده مي‌شود.

تهيه کننده سريال «سايبري» در پايان با اشاره به بودجه اي که براي اين سريال صرف شده است، توضيح داد: اين سريال 13 قسمتي با کمترين بودجه ساخته شده است و خود پليس فتا از هزينه صرف شده براي توليد اين اثر تعجب کرده بود. با رقمي‌که ما کار را ساختيم هر بازيگري حاضر نيست کار کند با اين حال ما به کيفيت اين پروژه توجه داشتيم.

عوامل «سايبري» عبارتند از تهيه‌کنندگان: سعيد کماني و ناصر معماريان، ‌کارگردان‌: احمد معظمي، ‌برنامه ريز‌: زهرا محبي، ‌انتخاب بازيگر و بازيگردان: سيامک راشدي، ‌دستياران کارگردان‌: کيامک فرهنگ و عليرضا رضواني، ‌منشي صحنه: مرجان شاهوردي، ‌عکاس‌: عليرضا رضواني، ‌مدير تصويربرداري: طاهر چگونيان، ‌دستياران: محمد کوميجاني، مصطفي رهنما، ‌طراح صحنه و لباس: سميرا شجاعي، ‌دستياران‌: حامد اماني و ندا محمد خاني، ‌طراح گريم: فرشته گودرزي، ‌اجرا گريم‌: کاميار آشورنيا، ‌صدابردار: علي قاسمي، ‌مدير توليد‌: علي محمودي، ‌مدير تدارکات‌: مجتبي بورياچي.

وطن امروز/نگاهی به نمایش «دریادلان» نوشته و اجرای امیرحسین شفیعی

به مهربانی دست‌هایی عاشق


نمایش «دریادلان» نشان داد آثاری دغدغه‌مند و همسو با ذائقه مخاطبان که نگاهی اصیل به مفاهیم و موضوعات دارند می‌توانند گرمی‌بخش توجه مردم باشند و استقبال از این نمایش و تمدید اجرای آن گواهی بر این ادعا است. نمایشی به نویسندگی و کارگردانی امیرحسین شفیعی که در طول اجراهای خود با استقبال باشکوه مردم تهران و اهالی هنر مواجه شد. تئاتری همراستا با نگاهی برآمده از عشق و حقیقت که نشانی از غواصان دریادل شهیدی دارد که درس آزادگی و استقامت را با دستانی بسته به ما آموختند. نمایش «دریادلان» با نگاهی مدرن به مقوله اجرای تئاتر هر شب در محوطه باز پارک دانشجو و در جوار تئاتر شهر میهمان نگاه مخاطبانی مشتاق برای تماشای دلاوری شهدای غواص بود. به گزارش فارس، نمایش میدانی «دریادلان» که 2 ماه پس از مراسم تشییع پیکر 175 غواص شهید اجرا شد، نگاهی امروزی و پرداختی خلاقانه به حماسه مردان راستین دریای شهادت دارد و نشان می‌دهد که وجود تئاتر، سینما و هنرهای دراماتیک می‌تواند در جهت توسعه اخلاق در جامعه و هویت‌بخشیدن به موجودیت آدمی کمک کند و این مساله در دیدگاه فلاسفه بزرگ از ارسطو تا افلاطون و ملاصدرا نیز عنوان شده که بر تاثیر هنر نمایش بر احساسات مخاطبان و تزکیه و پالایش هیجانات آنها صحه گذاشته‌اند. داستان نمایش «دریادلان» از زمان آغاز عملیات کربلای 4 شروع می‌شود و پایان کربلای 5 خاتمه می‌باید. بخش‌های ورود غواضان به آب، آگاهی دشمن بعثی از عملیات و حضور رزمندگان، شهادت و اسارت آنها که در این بین اشاراتی هم به 175 شهید غواص می‌شود و در نهایت استمرار عملیات با نیروهای دیگر و شکست و زبونی دشمن. این داستان البته یک لایه قابل تامل را نیز در بطن خود به همراه دارد که آن هم مقوله انتظار زنان و مادرانی است که به انتظار همسران و فرزندان خود نشسته و پا به پای آنان در جنگ به گونه خاصی حضور یافته‌اند. نکته مهم این نمایش، استفاده تحسین‌برانگیز شفیعی از داستانی یک خطی و دغدغه‌مند از موضوع مهم عملیات کربلای 4 و ماجرای شهادت 175 غواص شهید است. به دلیل اینکه مخاطبان با توجه به ارتباط با رسانه‌های گوناگون دیداری، شنیداری، مجازی و نوشتاری آگاهی مناسبی از این واقعه دارند و در مواجهه با داستان روایت شده که اجرایی مبتنی بر حرکت صرف و فاقد کلام است، به راحتی با روند کلی آن ارتباط برقرار کرده و در فلاش‌بک ذهنی خود تلاش می‌کنند ارتباط میان همان آگاهی چند خطی از عملیات کربلای 4 و غواصان شهید را با داستان دریادلان یافته و به کشف و شهود دست یابند. البته این پیش‌آگاهی در جای خود قابل تامل خواهد بود و حتی می‌تواند تبدیل به یکی از نقاط آسیب نمایشنامه شود، چرا که نویسنده، داستان را کاملا داخلی دیده و از بیان یک زبان فراملی و جهانی بازمانده است. به‌عبارت دیگر، چنانچه قرار باشد دریادلان برای تماشاگر غیرایرانی که اطلاع چندانی از ماجرای کربلای 4 ندارد، اجرا و روایت شود روند کلی عناصر سازنده یک درام در این نمایشنامه در برخی عناصر سازنده نادیده گرفته شده است. اجرای نمایش «دریادلان» اما متفاوت و بهتر از متن پیش می‌رود و بدون تردید یکی از مؤلفه‌های توفیق دریادلان را باید در اجرای محکم و بدیع آن دانست. انتخاب فضای مناسب در یک مکان عمومی و بهره‌گیری از اجرای صحیح و دقیق پرفورمنس از جمله دلایل موفقیت و جذب مخاطب در شب‌هایی روشن از تماشا بوده است، چرا که زمان، فضا، بدن بازیگر و ارتباط دوسویه بازیگر و مخاطب، 4 عنصر اصلی یک اجرای پرفورمنس به حساب می‌آیند. در اینگونه اجراها هر یک از شاخه‌های هنرهای تجسمی یا نمایشی می‌تواند به عنوان رکن اصلی در نظر گرفته شود و همزمان می‌توان برای انتقال بهتر مفهوم به بیننده از دیگر هنرها نیز بهره گرفت که در اجرای فعلی دریادلان نیز از این عناصر مانند موسیقی و جلوه‌های ویژه صوتی و تصویری و سایر عوامل موجود بهره‌گیری خوبی به عمل آمده و نمایش را به لحاظ دیداری و انتقال مفاهیم مورد نظر بسیار باورپذیر و دیدنی کرده است. حرکت هماهنگ بازیگران در بخش‌های گروهی نیز از نقاط خوب اجرایی است که قاب‌هایی چشم‌نواز را مقابل دیدگان تماشاچیان قرار می‌دهد. توجه به ضرباهنگ چه در بخش متن و چه در حوزه اجرا سبب شده تا ریتم خوبی در هر دو بخش وجود داشته باشد که علاوه بر جذب مخاطب باعث می‌شود بیننده تا پایان اثر همچنان مشتاقانه نمایش را دنبال کرده و اجرا را به نظاره بنشیند که این مهم نیز یکی از دستاوردهای مهم نمایش «دریا‌دلان» است. در مجموع باید نمره قبولی خوبی به این نمایش میدانی بدهیم و از آن به عنوان یکی از آثار ارزشمند در حوزه تاریخ دفاع‌مقدس یاد کنیم و صد البته ضرورت توجه بیشتر مسؤولان و سیاستگذاران عرصه هنرهای نمایشی بویژه در حوزه سینما و تئاتر را برای حمایت از ساخت آثاری اینچنینی که بستر قابل ملاحظه‌ای را برای ادای احترام به رزمندگان دفاع‌مقدس و یادآوری سال‌های مقاومت به نسل جدید فراهم می‌کند یادآور شویم. نمایش‌هایی با هویت در محتوا و فضایی قابل قبول و جذاب برای بیننده که بدون توسل به اضافات روایی تنها در صدد ارائه اثری هنری هستند و در این میان اگر چه ضعف‌هایی هم به لحاظ ساختار اجرا می‌توانند داشته باشند اما نگاه و مسیر ارزنده‌شان را باید پاس داشت و به حمایت این جوانان هنرمند پرداخت.

وطن امروز/یادداشت حمیدرضا نعیمی، کارگردان تئاتر برای نمایش «دریادلان»

در رثای 175 شهید ایرانی


حمیدرضا نعیمی، نمایشنامه نویس و کارگردان تئاتر در یادداشتی نگاه خود را به عناصر پدیداری نمایش «دریادلان» که چندی پیش در محوطه باز پارک دانشجو اجرا شد، منعکس کرد. بخشی از این یادداشت برگرفته از خبرگزاری مهر چنین است: «افتخار هر آب و خاکی به مردمان آن سرزمین است و من سرزمینم را دوست می‌دارم. به‌خاطر مردمانش، به‌خاطر اسطوره‌هایش، تاریخ پرفراز و نشیبش، مظلومیتش، اقتدار و صلابتش... من این سرزمین را به‌ خاطر فردوسی و حافظ و سعدی و مولانا دوست می‌دارم... من، عاشقانه این آب و خاک را دوست دارم به‌ خاطر شهیدانش. هر شهید این سرزمین ندای بیدارباش ما خفتگان است که: «به کدامین گناه کشته شدند؟» کشته شدند فقط به جرم «عاشقی»، شهیدان ما شرف و آبروی ما هستند و چه خوب، چه پاکند نفوسی که قدردان ایثار شهدایند. در طول این سال‌ها هنرمندان و نویسندگان همواره با خلق آثار ارزشمندی یاد آن بزرگمردان و بزرگ‌زنان را گرامی داشته‌اند. هنرمند ایرانی هرجا که احساس کرده جانی بی‌گناه به خاک و خون کشیده شده، بی‌تفاوت و ساکت نمانده و بنا بر وظیفه و آزادمنشی‌اش ادای دین کرده… از سردشت و حلبچه تا بوسنی و هرزگوین، از ایران تا ویتنام، از الجزایر و فلسطین تا ایرلند و مجارستان. هیچ‌کدام از نگاه تیزبین او دور نمانده تا مبادا آیندگان سرزنش کنند که چرا نگفت و ننوشت؟ نمایش «دریادلان» به نویسندگی و کارگردانی امیرحسین شفیعی، اثری باشکوه و حماسی است در رثای 175 شهید ایرانی. همان 175 فریادی که هنگام زنده‌به‌گور شدن به دست جانیان بعثی و مزدوران صَدام نیز هرگز خاموش نشدند. همان 175 نخل باصلابت، همان 175 فرش جاودانه‌ ایرانی، همان 175 رودخانه‌ خروشان که هرگز نمرده‌اند و نمیرند. نمایش «دریادلان»، حاصل عشق و ایثار هنرمندان بزرگ تئاتر ایران است. گروهی عاشق و فداکار که کارشان پهلو می‌زند به بهترین نمونه‌های نمایش‌های خارجی که با بهترین امکانات و بودجه‌ها و حمایت‌ها اجرا می‌شوند. به راستی چه کسی یا کسانی در دنیا اینگونه جان‌بازی می‌کنند؟ 23 بازیگر در هوای خنک پاییزی، در حوض پارک دانشجو قدم بر آب سرد می‌گذارند تا لحظاتی درخشان و زیبا را با موسیقی و حرکت به نمایش بگذارند؛ نمایشی که لحظه‌لحظه‌اش زیبا و فراموش‌ناشدنیست...‌ ای‌کاش مسؤولان می‌دانستند «تئاتر» چه چیز گرانبهایی است. ای‌کاش با هنر تئاتر و هنرمندان آن مهربان‌تر بودند… ‌ای‌کاش نمیریم تا روزی برسد که نگوییم‌ ای‌کاش. در پایان باید به گروه اجرایی نمایش درخشان «دریادلان» گفت: شما فرزندان و هنرمندان راستین این آب و خاک هستید. بمانید تا ابدالاباد…».

منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار