کد خبر: ۲۶۳۶۰۷
تاریخ انتشار:

یمن وتناقضی که هویت شبه رابه چالش می کشد

حسن رضایی- یمن در حال جان دادن است. این شاید خوش بینانه ترین عبارت ممکن برای توصیف اوضاع انسانی این روزهای مردم یمن باشد.
به گزارش بولتن نیوز، فاجعه ی جاری در یمن را از بسیاری جهات می توان یک مورد استثنایی به حساب آورد. مهم ترین این واقعیت ها آن است که مردم مظلوم یمن اکنون توسط متحجرترین نظام سیاسی دنیا بمباران و موشکباران می شوند؛ آن هم تنها به خاطر عقاید و دیگاه های سیاسی شان! عمق فاجعه در یمن به صورتی است که به حقیقت باید گفت قلم ها از بیان آن عاجز هستند.

در این میان تنها کشوری که ریسک ارسال کمک های انسان دوستانه برای قربانیان بمباران را در بحبوحه ی ادامه ی جنگ به جان خود خرید، جمهوری اسلامی ایران بوده است.

آنگونه که تنها بمباران باند فرودگان صنعا توسط جنگنده های سعودی توانست خلبان هواپیمای کمک رسان ایران را راضی به بازگشت به سوی تهران نماید. با این حال؛ اکنون کشتی حامل کمک های انسان دوستانه ی ایران برای مردم یمن، آماده ی ترک بنادر جنوبی ایران شده است!

اوضاع یمن دردآور، جانگداز و فاجعه بار است و بیان این واقعیت بیش از این نیازمند قلم فرسایی نیست. آنچه ما به دنبال بیان آن در این مجال کوتاه هستیم، بررسی نوع واکنش روشنفکران ایرانی به فجایع انسانی رخ داده در دهه های اخیر است. همچنان که برای هر مدعایی، محکی وجود خواهد داشت، وقوع فجایع انسانی همچون جنگ یمن را نیز می توان به مثابه ی سنگ محکی برای راستی آزمایی مدعیان حقوق بشر و حق آزادی انسان به حساب آورد.

انجمن های خودساخته ای که بر سر هر موضوع بی اهمیت مانند محکومیت یک متجاوز به عنف!، به یاد صدور بیانیه و لجن پراکنی بر علیه قوانین مسلّم دین مبین اسلام می افتند، این روزها و در جریان سلاخی مردم مظلوم یمن اما در کافه های لس آنجلس، لندن و تهران مشغول کشیدن سیگار مارلبرو و تفکر بر روی مفاهیم  حقوق بشر، آزادی جنسی، اخلاق عرفی، جامعه مدنی و .... هستند.

متاسفانه باید به این واقعیت تلخ اعتراف نمود که روشنفکران غرب زده ی ایرانی به تبعیت از دولت های آرمانی شان در واشنگتن، پاریس، مونیخ و ... به برخورد دوگانه و ابزاری با مفاهیم انسانی و اخلاقی عادت کرده اند. اکنون درحالی که بیش از یک ماه از فجایع جاری در یمن می گذرد، صدایی از جانب آنها به گوش نمی رسد.

یک مرور کوتاه تاریخی نشان می دهد که این رفتار بی شرمانه و روشنفکرمآبانه پیش از این نیز مسبوق به سابقه بوده است. چه آنکه در جریان تجاوز وحشیانه ی رژیم صهیونیستی به نوار غزه نیز در حالی که  هفت برنده صلح نوبل به دفاع از مظلومیت مردم فلسطین برخاستند، خانم شیرین عبادی، تنها ایرانی برنده  جایزه صلح نوبل سکوت معناداری اختیار کرد. عبادی اما یک فرد نیست، جریان سیاسی ای که همواره به دنبال بزرگنمایی افرادی چون او بوده است نیز به دنباله روی از مشی یکی به نعل و یکی به میخ خانم طرفدار حقوق همجنس بازان، تا حد امکان از موضع گیری صریح در قبال کشتار مردم مظلوم منطقه توسط محور غربی-صهیونیستی طفره رفته است.

چه آنکه طرفداران همین جریان در پیگیری اهداف پست سیاسی آنقدر به ورطه ی افراط افتادند که با از یاد بردن تمامی ملزومات حمایت از حقوق بشر و فعالیت های انسان دوستانه، شعار "نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران!" را سر داده و می دهند. روشنفکران اصلاح طلب چندی بعد و در جریان شروع درگیری های مسلحانه گروه های تروریستی با دولت سوریه اما ترجیح دادند تا برای دفاع از حقوق مردم سوریه! از گروه های تروریستی حمایت کنند! آنگونه که چندی پیش عباس عبدی فعال شاخص اصلاح طلب در سرمقاله ای در هفته نامه ی صدا با انتقاد تلویحی از برخورد سیاسی اصلاح طلبان با مقوله ی حقوق بشر می نویسد:"  یک نمونه کوچک آن تحلیلی است که بسیاری از آنان (اصلاح‌طلبان) پس از حوادث سوریه نسبت به مسایل این کشور و مواضع ایران در آنجا داشتند و بدون در نظر گرفتن واقعیت‌های سوریه و نیز منافع ملی کشور در کنار عربستان و ترکیه قرار گرفتند، بدون آنکه نقدی جدی بر آن رفتارها داشته باشند، در حالی که اکنون چیز دیگری را می‌گویند."

روزنامه نگاران حقوق بشر اصلاح طلب و رسانه های اپوزیسیون اما این روزها در قبال حوادث یمن نیز سر در لاک خود فرو برده اند. نه از بیانیه های بنیادهای خودساخته و رنگ به رنگ خبری هست و نه از فریاد "وا حقوق بشر"! به راستی که تاریخ تکرار می شود و این حکایتی بسیار عجیب و پندآموز است.

تاریخ می گوید نوادگان فکری روشنفکران خودفروخته ای که روزی شیخ فضل الله نوری را به جرم ضدمشروطه بودن! در میدان توپخانه به دار کشیدند، طبیعی است که اکنون داعش را روشنفکر نامیده و بشار اسد را دیکتاتور بخوانند. حکایت حمایت روشنفکران ایرانی و اصلاح طلبان از حقوق بشر، بیش از آنکه قابل تحسین باشد، غم انگیز و تکان دهنده است. چند روز قبل در خبرها می خواندم که یکی از هنرمندان سینمای هالیوود برای دفاع از کوبانی به صف مبارزه با داعش پیوسته است.

 همان داعشی که اصلاح طلبان زمانی آنها را مردم سوریه می نامیدند و اصرار داشتند بشار اسد حقوق آنها را تضییع نکند. به راستی که دنیای عجیبی است! نوادگان میرزا ملکم خان و صادق هدایت، روی زغال را هم سفید کرده اند.

با این همه؛ روشنفکران ایرانی(بخوانید روشنفکرنما) تا کنون حمایت خاصی از مردم یمن نداشته اند. چه اینکه شاید بهتر است حمایتی هم نداشته باشند. آنگونه که پیش از این و در جریان حمله ی وحشیانه ی رژیم صهیونیستی به باریکه ی غزه، کمپینی بی خاصیت با نام "کشتن هم نوعان تان را متوقف کنید!" توسط اصغر فرهادی کار گردان اسکارگرفته‌ی سینمای ایران در فضای مجازی به راه افتاده بود. " stop killing your fellow beings" اقدام به انتشار تصاویری می کرد که هیچ ارتباطی با موضوع کشتار فلسطینیان نداشت! در حالی که بسیاری از ورزشکاران و ستارگان مطرح سینمای جهان به حمایت صریح از مردم مظلوم غزه پرداخته بودند، کمپین مذکور در موضعی دوپهلو تنها خواستار توقف کشتار هم نوع شده بود. نمایشی مبتذل بدون در بر داشتن هیچگونه هزینه و ریسک سیاسی؛ آن هم فقط محض کسب پرستیژ روشنفکری! آنگونه که روزنامه ی هفت صبح در تقبیح این عمل بی خاصیت نوشت:"آدم ناخودآگاه فکر می‌کند دوستان حتی در انتشار تصاویر معترضشان فکر رویارویی با مأمور روادید در فرودگاه جان اف‌کندی نیویورک را هم در سر داشته‌اند!"

شبه روشنفکران ایرانی اما به گمان اینکه خیلی بیشتر از دیگران فهمیده اند، خیال بیرون آوردن سر خود را از زیر برف ندارند. شاید آنقدر شعور روشنفکری ندارند تا بدانند که "سکوت در برابر تجاوز گرگ به گله، بیطرفی نیست، عین طرفداری از متجاوز است." قتلگاه یمن اکنون دادگاهی دوباره برای شبه روشنفکران وطنی است.  روشنفکرانی که حاضرند برای حفظ حقوق حیوانات  هم چکامه سرایی کنند؛ اکنون اما یادی از یمن نمی کنند. چون یاد کردن از یمن؛ برایشان هزینه خواهد داشت. آنها برای دفاع از مردم یمن و غزه باید به جنگ با نماد تفکری بروند که سالهاست آن را پرستیده اند و این مسئله رویارویی آنها با واقعیات جاری در یمن را سخت می کند.

آنها برای دفاع صادقانه از مردم یمن و غزه باید اعتراف کنند این کشتار بی رحمانه و هولناک نتیجه ی و عصاره ی همان جامعه ی مدنی، دموکراسی و حقوق بشر غربی است که سالهاست به بزک و دوزک آن مشغول بوده اند. و آنها چگونه خواهند توانست وجود ناچیز و بی ارزش خود را انکار کنند؟! حال آنکه شخصیت روشنفکری و سبیل نیچه ای شان از هر چیز دیگر برایشان ارزشمندتر است.

  در نتیجه آنها چاره ای ندارند جز آنکه مانند اربابان خونخوار خود باید به استانداردهای دوگانه معتقد شوند. درنتیجه در نگاه اصلاح طلبان و شبه روشنفکران؛ انسان ها با هم فرق خواهند داشت. انسان یمنی و سوریه ای باید به خاک و خون کشیده شود ولی نقض حقوق همجنس بازان در جمهوری اسلامی قابل تحمل نخواهد بود! این واقعیت رفتار این روزهای روشنفکران(تاریک اندیشان) ایرانی است.والسلام.

 منبع: هفته نامه رخداد گیلان

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین