کد خبر: ۱۴۳۹۸۳
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:
تبارشناسی جریان اصلاحات و اصلاح طلبان (4)

عباس عبدی: هرگونه کوششی برای تشکیل « دولت دینی» با تحقق «جامعه مدنی» متعارض است!

عبدالکریم سروش، با وجود این که در سال ­های اولیه پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از اعضای اصلی ستاد انقلاب فرهنگی بوده، به تلقی امام خمینی(ره) در زمینه ایجاد دانشگاه اسلامی، باور نداشته و آن را امری اشکال ­مند و خطرناک توصیف کرده است: «در انقلاب دینی خصوصاً در دوران اولیه کوشش می­ شد تا به همه چیز صورت دینی داده شود. این توجه بعدها پدید می ­آید که شاید...
گروه سیاسی ـ مهدی جمشیدی: در نسبت ­سنجی با انقلاب اسلامی سال 1357، اصلاحات می ­تواند واجد دو معنای کاملاً متفاوت باشد: معنای نخست این است که جامعه در اهداف و مسیر گذشته خود دچار تجدید نظر شده و اصلاحاتی را در انقلاب صورت گرفته طلب می ­کند. معنای دوم نیز این است که چون جامعه در پاره ­ای از موارد، از اهداف و مسیر انقلاب اسلامی دور افتاده و منحرف شده است باید از طریق اصلاحات به انقلاب بازگشت. (شجاعی­ زند،1380: 169) اصلاح ­طلبان، شعارها و مطالبات خود را نه خارج از چارچوب انقلاب اسلامي، بلكه در امتداد آن معرفي كرده و مدّعي بودند كه در پي تحقق بخشيدن به آن بخش از درون­ مايه ­ها و غايات انقلاب هستند كه در طول دهه ­هاي گذشته، مغفول و مهجور مانده بودند. (ميرسپاسي، ١٣٨٨:٨٢) اما با وجود اين، از آن­ جا كه اصلاح­ طلبان خوانش و برداشتي كاملاً متفاوت با امام خميني از مفاهيم كانوني انقلاب اسلامي (از جمله مردم ­سالاري، قانون ­مداري، آزادي و...) داشتند پروژه اصلاح­ طلبي، «بازگشت به انقلاب» يا «حرکت در مسير انقلاب» نبود، بلكه در حقيقت، منحرف ساختن نظام سياسي از مسيري بود كه انقلاب اسلامي و امام خميني (ره) ترسيم كرده بود:

«این­ که می­ گویم صاحبان این ایده [اصلاحات]، صداقت و صراحت ندارند، به همین خاطر است که ایده یک انقلاب را تحت عنوان خوشایندتر اصلاحات پنهان کرده ­اند. شاید هم به تأسی از پوپر، درصددند تا با خط مشی رفرم و با کمترین هزینه، تغییرات بنیادی و ریشه ­ای در جامعه پدید بیاورند.» (شجاعی­ زند،1380: 171)



یکی از اصلاح ­طلبان با صراحت می­ گوید:

«دوم خرداد نقطه عطفی در مسیر تاریخ ایران است و به نظر می­ رسد نمی ­توان آن را در چارچوب انقلاب اسلامی تحلیل کرد.» (عبدی، 1378: 138)

وی اضافه می­ کند:

«دولت دینی امری ممتنع است و هرگونه کوششی برای تشکیل آن با تحقق جامعه مدنی متعارض است [...] برای آن­ که دین در نهایت امری شخصی است و انسان باید به آن اعتقاد و ایمان داشته باشد، در حالی­ که دولت فقط می­ تواند التزام شهروندان را بخواهد. بنابراین حکومت به نام دین به گونه­ ای که دیگران آن را احکام و اوامر خداوند بدانند، ممکن نیست.»(همان:139).

يك تحليل ­گر غربي نيز در اظهارنظري مشابه مي ­نويسد:

«می ­توان اطمینان داشت که این جنبش [جنبش اصلاح­ طلبی] در نهایت هنگامی که انقلاب خود را فرسوده کند، مانند آن­ چه که در سایر انقلاب ­های جهان روی داده است، در رسیدن به هدف خود که سکولاریزاسیون تدریجی، لیبرالیزاسیون و باز کردن درها به روی جهان خارج است، پیروز خواهد شد.»(هالیدی، 1384: 31)


عبدالکریم سروش، با وجود این که در سال ­های اولیه پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از اعضای اصلی ستاد انقلاب فرهنگی بوده، به تلقی امام خمینی(ره) در زمینه ایجاد دانشگاه اسلامی، باور نداشته و آن را امری اشکال ­مند و خطرناک توصیف کرده است:

«در انقلاب دینی خصوصاً در دوران اولیه کوشش می­ شد تا به همه چیز صورت دینی داده شود. این توجه بعدها پدید می ­آید که شاید پاره ­ای از امور از پیش خود صورتی دارند و نمی ­توان به آن­ ها صورت جدیدی [را] تحمیل کرد. اما آن شور نخستین انقلابی، دلسوزان و مشفقان را به این وامی ­دارد که به همه چیز، صورت اسلامی بدهند. این کار اگر در هیچ جا اشکالی یا خطری نداشته باشد (که دارد) در علوم و معارف بشری، خطرش از همه جا بیشتر است.»(سروش، 1388د: 159)



عماد­الدین باقی می ­نویسد «بازاندیشی» اصلاح ­طلبان در تفکر پیشین به دلیل «حفظ انقلاب» بوده و نه ضدّیت با آن؛ زیرا اصلاح­ طلبان دریافته ­اند که سخت ­گیری و مرزبندی، مخالف­ تراش و دشمن ­ساز است و کار را بر انقلاب و نیروهای انقلابی، دشوارتر می­ سازد. از این رو، «بازتفسیر» اصول و ارزش ­ها باید گونه ­ای صورت بپذیرد که دایره «خودی»­ها را گسترش بدهد:

«آن­ ها [نیروهای اصلاح­ طلب] در صورت لزوم، دست به ارائه تفسیر مجدّدی از اصول و آرمان ­های انقلاب می ­زنند که با تفسیرهای رسمیِ دولتی، مغایر است. آن­ ها چون تجربه انقلاب را درک کرده­ و مشاهده کرده­ اند انعطاف ­ناپذیری، موجب شکنندگی و تکوین جریان براندازی است؛ لذا بر آن هستند که حفظ نظام انقلابی هم در گرو انعطاف داشتن و رواداری است. از این رو، هرچه ما بتوانیم کسانی را که بیرون از دایره نیروهای انقلابی هستند به درون این دایره بیاوریم، انقلاب و ارزش ­های انقلابی ماندگارتر می ­شوند.»(باقی، 1386: 17).

اما این رویه، کاملاً نامعقول است و متضمّن «نقضِ غرض» است. اگر ما برای گسترش دادن دامنه انقلاب، تفسیر و برداشتی از اصول و ارزش­ های انقلاب عرضه کنیم که با ماهیت آن اصول و ارزش­ ها «تعارض» داشته و به معنی دست کشیدن از آنها و «تساهل و تسامح» باشد؛ در حقیقت، به دست خود، انقلاب را «استحاله» و «تهی از هویت اصیلش» کرده ­ایم. در نتیجه، نیروهای مخالف و اپوزیسیون را به انقلابی جذب کرده ­ایم که دیگر «انقلاب» نیست، بلکه تنها «ظاهر» و «پوسته»­ای طنزآلود از آن است. «بقای انقلاب»، متوقف بر بقای باورها و ارزش­ هایی است که «ماهیت» و «جوهر» آن را تشکیل می ­دهند، نه «تصرّف» در این ماهیت و جوهر به بهانه جذب مخالف.

از نظر برخی از اصلاح­ طلبان، حتی انقلاب اسلامی ایران نیز به دو دلیل یک پدیده اجتماعی «مدرن»[1] بوده است: یکی این­ که اساساً «انقلاب»[2] پدیده ­ای مدرن است؛ زیرا در جهان سنّت، جریان اجتماعی ­ای که خواهان تغییر نظم اجتماعی موجود و استقرار نظم اجتماعی جدیدی باشد، سابقه وجود ندارد:

«انقلاب اساساً یک پدیده مدرن است. انقلاب اصولاً نقد رادیکال وضع موجود است و از این بابت، یک پدیده مدرن به شمار می­ آید. [...] این ­که بتوان با بسیج توده ­ای و بر هم زدن نظم موجود، نظم بهتری را به وجود آورد، در اندیشه قدمایی و سنتی موجود نیست. به همین خاطر است که باید انقلاب ­ها را نوعاً پدیده ­ای مدرن به حساب آورد.»(حجاریان،1380: 253-254)

دیگر این ­که انقلاب اسلامی ایران، ویژگی ­هایی داشته است که بر مبنای آن ­ها، باید این انقلاب را «تجلّی مدرنیته» قلمداد کرد، از جمله این که انقلاب اسلامی از مفاهیم «کاملاً مدرن» همچون «تکیه بر عقل جمعی»، «حق حاکمیت ملی»، «وجود امر عمومی»، «شهروندی»، «شایسته ­سالاری» و... استفاده کرد(همان، 257- 255) حتی کلیدی ترین و بنیادی ­ ترین شعارهای تشکیل ­دهنده چارچوب اصلی گفتمان انقلاب اسلامی، شعارهایی «کاملاً مدرن» بودند:

«در انقلاب، شعارهای کاملاً مدرنی سر داده می­ شد. یکی از این شعارها، جمهوریّت بود. [...] این مفهوم، مفهومی کاملاً مدرن است. [...] استقلال هم یک شعار کاملاً مدرن است. [...] آزادی هم شعاری نوین است، چراکه افراد به دنبال آزاد شدن از سلطه هستند تا از قدرت مداخله در امر عمومی برخوردار شوند.»(همان: 260- 259)

نگارنده تصور نمی­ کند که این نظر، جز به «غرب ­زدگی» این اصلاح­ طلب، دلالت بر چیز دیگری داشته باشد. آیا در جهان سنّت، «انقلاب اجتماعی»[3] به معنای خیزش مردمی در راستای فروپاشی نظم موجود و برقرار نظم جدید، رخ نداده است؟! پس «انقلاب اسلامی صدر اسلام» چه نوع پدیده اجتماعی بوده است؟! مگر پیامبر اکرم (ص) با تکیه بر قدرت ایمان و باور اصحاب خویش، یک انقلاب اجتماعی باشکوه ایجاد نکرد که به استقرار نظم فرهنگی و نظم سیاسی کاملاً متفاوتی انجامید؟! آیا در تفکر سنّتی، عناصر و اجزایی وجود دارند که مانع از وقوع انقلاب اجتماعی می ­شوند؟! اگر بر فرض، در «سنّت غربی» چیزی با عنوان «انقلاب اجتماعی» وجود نداشته، می­ باید حکم «کلّی» و «عام» صادر کرد و مدعی شد که در همه سنّت ها، از جمله سنّت اسلامی، نیز مقوله انقلاب اجتماعی امکان تحقق نداشته است؟!

در مقام نقد استدلال دوم نیز باید گفت مفاهیمی از قبیل «تکیه بر عقل جمعی»، «حق حاکمیّت ملی»، «وجود امر عمومی»، «شهروندی»، «شایسته­ سالاری»، «مردم­ سالاری»، «استقلال»، «آزادی»، و... در فرهنگ غنی اسلامی حضور داشته ­اند. این مفاهیم، تنها مفاهیمی برخاسته از جهان «مدرن» نیستند. اگرچه این مفاهیم در سنّت غربی سابقه وجودی ندارد، اما در سنّت اسلامی، نه تنها تعیّن نظری داشته، بلکه در برهه ­هایی از تاریخ اسلام، تحقق اجتماعی نیز یافته است. «کاملاً مدرن» معرفی کردن این مفاهیم، ناشی از ناآگاهی وی از فرهنگ اسلامی دارد. به عنوان مثال، در قرآن کریم و نهج ­البلاغه، گزاره­ هایی وجود دارد که به روشنی، دلالت بر همین مفاهیم سیاسی و اجتماعی ­ای از این دست دارند.[4]

 

منابع:

شجاعی ­زند، علیرضا. (1380). «اصلاحات و پرسش ­های اساسی» در: اصلاحات و پرسش ­های اساسی؛ مجموعه مقالات. تهران: ذکر.

ميرسپاسي، علي. (١٣٨٨). «اصلاح­ طلبان، اپوزيسيون نبودند». ماهنامه مهرنامه. سال اول. شماره اول. اسفندماه. صص ٨٣-٨٢ .

عبدی، عباس. (1378). «مصاحبه». در: بیم ­ها و امیدها؛ دولت خاتمی از دیدگاه صاحب ­نظران. گردآوردندگان: محسن آرمین و حجت رزاقی. تهران: همشهری.

هالیدی، فرد. (1384). «پیروزی­ ملّی­ گرایانه و جهش دوباره انقلاب». ترجمه مهران قاسمی. ماهنامه سوره مهر. دوره جدید. شماره 19، شهریورماه، صص 30-31.

سروش، عبدالکریم. (1388د). سیاست­ نامه(2): آئین شهریاری و دینداری. تهران: صراط. چاپ چهارم.

باقی، عمادالدین. (1386). «چگونه نسل انقلابی، اصلاح ­طلب شد؟». هفته ­نامه شهروند امروز. سال دوم. شماره 36. 14 بهمن ­ماه. صص 17- 16.

حجاریان، سعید. (1380). از شاهد قدسی تا شاهد بازاری: عرفی شدن دین در سپهر سیاست. تهران: طرح نو. چاپ اول.

مطهری، مرتضی. (1389ب). بررسی اجمالی نهضت­ های اسلامی در صد ساله اخیر. تهران: صدرا. چاپ چهلم.

_________ . (1387الف). مقدّمه ­اي بر جهان­ بيني اسلامي(2): جهان ­بيني توحيدي. تهران: صدرا.



[1] . Modern.

[2] . Revolution.

[3] . Social Revolution.

[4] . برخلاف نظر و پنداشت اصلاح­ طلبان سکولار، علامه مطهری تصریح می ­کند که ريشة نهضت مردم ایران را که منجر به وقوع انقلاب اسلامی شد، باید در تصادم جهت­ گیری رژیم پهلوی با «روح اسلامي جامعة ایران» جستجو كرد. ایشان می ­نویسد در نيم قرن اخير، جريان­ هايي بر ضدّ «اهداف عالية اسلامي» روی داد که طبعاً نمي ­توانست از طرف جامعه، بدون واکنش اعتراضی بماند(مطهري، 1389ب: ٦7). وی می ­افزاید آنچه در اين نيم قرن در جامعة اسلامي ايران رخ داد عبارت است از: استبدادي خشن و وحشي و سلب هر نوع آزادي؛ كشتارهاي بي­ رحمانه و ارزش قائل نشدن براي خون مسلمانان ايراني و همچنين زندان­ ها و شكنجه ­ها براي متهمان سياسي؛ نفوذ استعمار نو، يعني شكل نامرئي و خطرناك استعمار (چه از جنبة سياسي و چه از جنبة اقتصادي و چه از جنبة فرهنگي)؛ بريدن پيوند از كشورهاي اسلامي و پيوند با كشورهاي غيراسلامي و احياناً ضدّاسلامي (كه اسرائيل نمونة آن است)؛ دور نگه داشتن دين از سياست، بلكه بيرون كردن دين از ميدان سياست؛ نقض آشكار قوانين و مقررات اسلامي، چه به صورت مستقيم و چه به صورت ترويج و اشاعة فساد در همة زمينه­ هاي فرهنگي و اجتماعي؛ كوشش براي بازگرداندن ايران به جاهليت قبل از اسلام و احياي شعارهاي مجوسي و ميراندن شعارهاي اسلامي (از قبیل تغيير تاريخ هجري محمدي با تاريخ مجوسي، قلب و تحريف در ميراث گرانقدر فرهنگ اسلامي و صادر كردن شناسنامة جعلي براي اين فرهنگ به نام فرهنگ موهوم ايراني و همچنین مبارزه با ادبيات فارسي اسلامي كه حافظ و نگهبان روح اسلامي ايران است به نام مبارزه با واژه­ هاي بيگانه)؛ تبليغ و اشاعة ماركسيسم دولتي (يعني جنبه ­هاي الحادي ماركسيسم منهاي جنبه ­هاي سياسي و اجتماعي آن)؛ تبعيض و ازدياد روزافزون شكاف طبقاتي عليرغم اصلاحات ظاهري ادعايي؛ تسلّط عناصر غيرمسلمان بر مسلمانان در دولت و ساير دستگاه­ ها(همان: 67-69). آیت ­الله شهید تصریح می ­کند که «اين امور و امثال اين­ ها، در طول نيم قرن، "وجدان مذهبي" جامعه ما را جريحه ­دار ساخت و به صورت عقده ­هاي مستعد انفجار درآورد»(همان: 69). آیت ­الله شهید تأكيد مي ­كند كه «هويت ملي اين مردم، اسلام است»(مطهري، ١٣٨٧ الف: ٢٤٦). مردم ايران، با فرهنگ اسلامي از نظر روحي، عجين شده بودند و به امام خميني به مثابه «پيشواي مذهبي و اسلامي» خود مي ­نگريستند(همان: ٨٧). امام خميني نيز تمامي آرمان ­ها و مطالبات نهضت را بر پاية تلقي اسلامي و در قالب تعابير اسلامي عرضه مي­ داشت(همان: ٨٧)؛ به صورتی که باید گفت «اين رهبر، جز منطق اسلامي، هيچ منطق ديگري را به كار نبرده» است(همان: 89) و «همه چيز را در ساية اسلام مي­ خواست»(همان).

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۱
مجید
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۴۷ - ۱۳۹۵/۰۷/۱۳
0
0
سلام
شما آدرس ایمیل آقای عباس عبدی را دارید؟ لطفا به بنده بدهید زیرا دسترسی به سایت شخصی ایشان که فیلتر شده است ندارم.
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین