کد خبر: ۱۴۲۲۰۳
تعداد نظرات: ۳ نظر
تاریخ انتشار:
بولتن نیوز بررسی می کند:

مدعی ولایتمداری، تا چه اندازه پایبند به ولایت فقیه است؟/ نظر هاشمی در مورد ولایت فقیه چیست؟/ اصلاح طلبان و سکولارها از نامزدی هاشمی دنبال چه اهدافی هستند؟

گروه سیاسی ـ نحوه نگرش آقای هاشمی به موضوعی به نام «ولایت فقیه»، مسأله ای است که تا به امروز بارها مورد بحث قرار گرفته و صاحبنظران در مورد آن سخن گفته اند.

به گزارش بولتن نیوز، چنانچه از رفتار و گفتار آقای هاشمی در طول تاریخ بعد از انقلاب اسلامی بر می آید، ایشان به ولایت فقیه به آن معنایی که مورد نظر امام خمینی بوده است، اعتقادی ندارند. این مسأله را می توان در نحوه مواجهه ایشان با برخی تصمیمات امام خمینی نیز ملاحظه کرد.

در بسیاری از مواقع، آقای هاشمی حتی تاب تصمیمات امام را هم نداشته (شاید هم به تعبیر برخی کارشناسان، قدرت فهم عمق تصمیم امام را نداشته) و نسبت به آن اعتراض کرده اند. علاوه بر این، بارها نیز ایشان از موضوعی به نام «شورای فقهی» به جای «ولی فقیه» سخن به میان آورده و آن را ضرورت زمان حاضر بر شمرده اند.

اولین بار ابتدا آقای هاشمی در تاریخ دوشنبه 2 دی ماه 87 در همایش اجتهاد در دوره معاصر که از سوی دانشگاه مذاهب اسلامی در تالار علامه امینی دانشگاه تهران برگزار شد به نکات بسیار مهمی پیرامون فقه مقارن، تجزی در مرجعیت و اجتهاد و تشکیل شورای فقهی، استصلاح و کافی نبودن مدیریت یک نفر در دوران اخیر برای اداره کشور... اشاره کردند که این مباحث شدیدا محل توجه ضد انقلاب قرار گرفت اما در داخل چندان به پایه های بنیادین و ساختارشکنانه این بحث توجه نشد.

متعاقب آن آقای هاشمی مجددا در تیر ماه سال 91 در گفتگو با پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه به این مسایل اشاره کرد. اصرار پیوسته ایشان به بیان این مسئله علیرغم عدم استقبال حوزه های علمیه این مسئله را القا می کند که هاشمی پروژه مشخصی را برای کنترل اختیارات قانونی ولی فقیه در تئوری نظام جمهوری اسلامی از طریق قاعده شورای فقهی، فقه مقارن و قاعده استصلاح دنبال می کند. بنابراین اظهارات نزدیکان ایشان صرفنظر از صحت و سقم؛ نافی این مسئله که ایشان دل خوشی از ولایت فقیه ندارد و مانند گذشته شدیدا به دنبال شورای فقهی بجای ولی فقیه است و تلاش می کند برای این شورا ادلۀ فقهی و عقلی و قانونی درست کند چندان دور از واقعیت نیست.

پرده دیگر از این ماجرا را می توان در کتاب «هاشمی بدون روتوش» که حاصل گفتگوی صادق زیباکلام، این مجیزگوی همیشگی هاشمی با وی است مورد ملاحظه قرار داد.

به نظر می رسد این گفتگو که پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال 84 انجام شده است، عملا درصدد ساخت فضا و زمینه مناسب برای ورود آقای هاشمی به انتخابات بوده است.

زیباکلام در این گفتگو، در اظهارنظری که برخاسته از عمق کم سوادی وی نسبت به موضوع ولایت فقیه است، حکومت ولایت فقیه را با حکومت پادشاهی، مشابهت داده و معتقد است که در چنین حکومتی، سایر قوا و نهادها دارای آزادی عمل نیستند. وی چنین می گوید:

با توجه به اینکه حدود یک سال تا انتخابات ریاست جمهوری فرصت داریم از همین الان صحبت زیادی می شود. بالطبع جنابعالی از کسانی هستید که خیلی جدی از شما نام برده می شود. خیلی در این زمینه صحبت می شود از الان به بعد این صحبت ها بیشتر هم خواهد شد. قبل از اینکه سوال کنم آیا وارد انتخابات می شوید یا نه، مطلب دیگری را با شما در میان می گذارم که شاید مقدمه این بحث باشد. بنده و جنابعالی قبلا در خصوص مسائل سیاسی زیاد با هم بحث کرده ایم. دیدگاه هایمان در بسیاری از زمینه های سیاسی متفاوت بود. از جمله اختلافات مان در زمینه توسعه سیاسی. به نظر من از چند منظر می توان به مقوله توسعه سیاسی نگاه کرد. مثلا اینکه مطبوعات چه میزان آزادی دارند و یا مستقل از حکومت هستند. یا فی المثل انتخابات چقدر آزادانه و بدون دخالت اصحاب قدرت می تواند برگزار شود. یا نبود نهادی به نام زندان اوین را شاخصه ای دال بر توسعه یافتگی سیاسی گرفت یا شاخصه های دیگری ار در نظر گرفت.

بنده معتقدم یکی از شاخص های توسعه سیاسی یک نظام می تواند این مقوله باشد که فاصله بین رأس آن نظام و بدنه اجرایی چقدر است؟ به نظر بنده هرچقدر این فاصله کمتر باشد، می توان گفت آن نظام به لحاظ سیاسی، توسعه یافته تر است. چون اگر بین رأس نظام یا شخص اول نظام و سایر ارکان نظام، مثلا روسای سه قوه فاصله زیاد باشد، آن وقت بلاتشبیه زمان شاه به وجود می آید. به این معنا که هرچقدر این فاصله بیشتر شود، به همان میزان نهادهای دیگر به جای آنکه مستقیم و مستقل عمل کنند، خود را صرفا مجری و فرمانبردار رأس نظام می دانند. نتیجتا اگر در رأس نظام مشکلی پیش آید یا تدبیر نادرستی اتخاذ شود، تمامی نظام در جهت نادرست حرکت می کنند.

من همیشه در کلاس تاریخ معاصر ایران، یک مثال واقعی می زنم از یکی از مهم ترین نهادهای حکومت رژیم شاه که به دلیل فاصله زیادش با رأس هرم، کارکرد واقعی خود را در عمل از دست داده بود. این نهاد مجلس شورای ملی بود که در حقیقت یکی از سه قوه اصلی تشکیل دهنده رژیم شاه بود. اما به دلیل وضعیتی که رژیم شاه داشت و اینکه همه قدرت در بالا متمرکز شده بود، فاصله میان رأس هرم که شاه بود و مجلس آن قدر زیاد شده بود که مجلس صرفا فرمانبردار و مطیع اوامر شاه شده بود و در 10، 15 سال آخر حکومت شاه، رئیس مجلس فردی بود به نام مهندس عبدالله ریاضی که بعد از انقلاب اعدام شد. مهندس ریاضی در مجموع آدم وزینی بود. در فرانسه درس خوانده و از یک خانواده اصیل بود و جدای از ریاست مجلس در دانشکده فنی هم درس می داد. به عنوان رئیس مجلس او همیشه در مراسم سلام رسمی که به حضور شاه می رسید جمله ای می گفت که این جمله معروف شده بود. او در برابر شاه می گفت که «بزرگ ترین افتخار مجلس برآوردن منویات ملوکانه است». به عبارت دیگر مهم نبود که مملکت چه می خواهد. مهم آن بود که اعلیحضرت چه می خواهند. این همان مشکلی است که خدمت تان عرض کردم.

از نظر تئوری های سیاسی ممکن است که توسعه سیاسی را به اشکال مختلف تعریف کنیم، اما وقتی فاصله میان رأس هرم که شاه بود با مجلس این قدر باشد، نمی شود گفت که نظام شاه به لحاظ سیاسی چندان توسعه یافته بود. حالا ممکن است جنابعالی بپرسید که این به کجای بحث یا پرسشی که بنده پیرامون نامزدی شما برای ریاست جمهوری دارم مربوط می شود؟ من معتقدم که اگر کسانی که نامشان برای ریاست جمهوری کشور تاکنون مطرح شده، هر کدامشان که انتخاب شوند و بشوند رئیس جمهور آینده ایران، این فاصله میان رأس هرم و سطوح دیگر آن که در این مورد ریاست جمهوری باشد عملا پیش خواهد آمد. یعنی اگر رئیس جمهور آینده ایران توانایی ها و شایستگی هایی چون توان اجرایی یا حیثیت و مقبولیت بین المللی، یا مقبولیت و پذیرش توسط مدیران ارشد نظام، یا مقبولیت از ناحیه مراکز رسمی و غیر رسمی قدرت مثل نهاد روحانیت را هم داشته باشد، باز می رسیم به همین نکته ای که در بالا ذکر کردم یعنی فاصله ی او با رأس نظام خیلی زیاد خواهد بود. این فاصله چه بخواهیم و چه نخواهیم به وجود خواهد آمد و این پدیده در بلند مدت قطعا به ضرر نظام خواهد بود.

بنده یک مثال از محیط دانشگاه می زنم که مطلب روشن تر شود. اگر رئیس یک دانشکده ی دارای دکترا از یک دانشگاه معتبر اروپایی یا آمریکایی باشد ولی اساتید دیگر دانشکده دارای مدرک فوق لیسانس از دانشگاه های داخلی باشند، هر وقت اعضای هیئت علمی پیش رئیس دانشکده می روند چون میان آنها یک فاصله ای است، خواسته یا ناخواسته اوامرش را اجرا می کنند. اما اگر سایر اساتید دانشکده هم از دانشگاه های معتبر خارجی دکترا گرفته باشند، دیگر دلیلی ندارد که در مواجهه با رئیس دانشکده خود را پایین تر احساس کنند بلکه از یک موضع برابر با او برخورد می کنند و به جای اجرای اوامر رئیس با او همکاری می کنند. من خیلی جدی فکر می کنم که اگر میان رهبری نظام و روسای سه قوه فاصله زیاد باشد، این حالت قطعا نه به خیر و صلاح کشور و آینده نظام است و نه اتفاقا به نفع خود رهبری. این یک بحث خیلی جدی پیرامون آینده ی نهاد ریاست جمهوری است.

مرحوم شهید رجایی جمله ی معروفی داشتند که قطعا یادتان می آید. ایشان می گفتند که «من مقلد امام، همکار مجلس و برادر رئیس جمهور هستم». اگر رئیس مجلس بشود مقلد رهبر، در آن صورت ما به کدام سمت و سو خواهیم رفت؟...

...اگر رئیس جمهور از میان افرادی انتخاب بشود که فعلا نامشان مطرح شده است، آن وقت این مسئله فاصله که عرض کردم تکمیل می شود و جدای از مملکت و نظام، بیشترین ضرر این وضعیت در بلند مدت متوجه خود رهبری می شود.

چنانچه از فحوای سخنان زیباکلام بر می آید او نه تنها درک درستی از نظریه ولایت فقیه ندارد بلکه حتی معتقد است باید شخصی روی کار بیاید که محدوده اختیارات قانونی ولی فقیه را هم کاهش دهد. به همین دلیل است که اصلاح طلبان و سکولاها در انتخابات سال 84، همگی در ستاد انتخاباتی هاشمی جمع شده و حامی آن شدند.

جالب آنکه هاشمی نیز این اظهارات زیباکلام را تایید کرده و از استراتژی سکولارها پرده بر می دارد: الان برای پذیرش ریاست جمهوری خیلی به من مراجعه می شود. یکی از استدلال ها همین است که جنابعالی مطرح می کنید. اگر شما انتخاب نشوید، سطح نظام و مدیران بالای نظام، پایین می آید. شما این مسئله را بیشتر توضیح دادید. آنها البته ادله دیگری هم می آورند. اگر این روزها پنج ملاقات داشته باشم، چهار ملاقات در خصوص این بحث است. کسانی که می آیند، این حرف ها را می زنند.

من هم هنوز همان استدلال همیشگی را دارم که درست نیست که بگوییم فقط یک نفر است که می تواند کار کند. این خدمت به مملکت نیست. باید بگردیم و کسانی را پیدا کنیم. این گونه نباشد که به یک نفر متکی باشیم. باید افرادی را بیاوریم، تقویت کنیم تا بزرگ شوند. خودم فکر می کنم کنار رفتنم از دستگاه اجرایی خدمت بزرگی به انقلاب است. قطعا انسان های نیرومند، عاقل، مبتکر، دلسوز و متدین در جامعه ما هستند. باید اینها را بشناسیم و با آنها کار کنیم و به صحنه بیاوریم تا کارها را انجام دهند. نباید این گونه به گذشته برگردیم. تا این لحظه مقاومت کردم. احساس می کنم در جایی یک سازماندهی صورت گرفته که بر من فشار بیاورند تا نامزدی ریاست جمهوری را بپذیرم. اما افراد مختلفی با من بحث می کنند.

زیباکلام بار دیگر سخنان قبلی خود را تکرار کرده و می گوید: اما آنها (رئیس جمهوری آینده) باید افرادی باشند که بتوانند فاصله بین رهبری و رئیس جمهور را کاهش دهند.

متاسفانه آقای هاشمی نیز این سخن زیبا کلام را تایید کرده و می گوید: بر سر این موضوع با شما اختلافی ندارم!

از سال 82 تا به امروز ده سال می گذرد. در این ده سال، سه دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران برگزار شد. با دقت به رفتار هاشمی در این سه دوره می توان دریافت که همواره رویه وی بر همین طریق بوده است. و از همین جاست که آقای هاشمی در این ده سال، همواره مورد توجه اصلاح طلبان، سکولارها و فتنه گران بوده است. حال باید از آقای هاشمی پرسید چگونه خود را مدعی ولایتمداری و پایبندی به آن می دانید در حالی که حتی در ساحت "نظر" هم قائل به نظریه ولایت فقیه امام نیستند؟ چگونه حضرتعالی ولایتمدارید در حالی که همه منکران و مخالفان ولایت فقیه پشت شما سنگر گرفته اند؟

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۵
ناشناس
|
-
|
۰۷:۳۷ - ۱۳۹۲/۰۲/۲۲
3
11
اگر ولایت فقیه باشد که مردم به آن رای داده اند قابل هضم برای هاشمی نیست چون ایشان ولی نیستند بهمین خاطر شورای فقهی را می خواهند تحمیل کنند که خودشان هم باشند
پاسخ ها
ناشناس
| UNITED KINGDOM |
۰۷:۳۷ - ۱۳۹۲/۰۲/۲۲
سلام
شاید بهتر باشه بگی اسلام و شمول و پاسخگویی و ساز و کار پاسخگویی اسلام به نیازهای اعصار را نفهمیده اند.
ما درون را بنگریم و حال را نی برون را بنگریم و قال را
محسن
|
ROMANIA
|
۰۷:۵۵ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۷
1
0
زنده باد هاشمی ..
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین