نقدی بر اتفاقات جلسه استیضاح وزیرکار
کار سیاستمدار سازماندهی نیروهاست نه تضعیف اعتماد مردم
سیاستمدار موفق کسی است که بتواند نیروهای جامعه را در راستای اهداف عالی کشور و نظام هدایت کند نه این که اعتماد عمومی را تضعیف کند و همان رمق و جانی که برای مردم مقاوم مانده است را از بین ببرد. سیاستمدار باید اخلاق و اعتماد عمومی را تقویت کند تا نیروها را بسیج کند نه این که به شایعات و حاشیه ها و مسائل پشت پرده دامن بزند...
گروه سیاسی ـ مدتی است که انواع تنش و درگیری ها را در سطح خرد وکلان کشور شاهدیم و نتیجه این پیگیریها به افزایش نا امنی روانی و بیاعتماد و از همه مهمتر، کینه اجتماعی ختم شده است.
به گزارش بولتن نیوز، جریان اخیر برخورد رییس مجلس و رییس دولت به عنوان دو نهاد مهم کلان کشور، با تمام اتفاقات و یا به حق بودن یا نبودن طرفین، در برابر از بین رفتن اعتماد و اخلاق اجتماعی، پدیده ای بسیار بااهمیت است.
این جریان شاید از نظر برخی به گشایش فضای باز سیاسی و به نقد کشیدن صریح قوای سه گانه منجر شده است اما قضیه حیاتی، تخاصم دو نهاد قانونی با استناد به قانون علیه یکدیگر است.
در چنین وضعی و با بررسی رفتار روسای این دو قوه، باید به اهمیت اثر این اتفاقات بر اخلاق و برداشت های مردم بیش از موضوع استیضاح توجه شود. اصل موضوع جلسه مجلس، بررسی قانونی یک انتصاب و عملکرد یک سازمان و مسوولان آن بود اما حاشیه آن، جایگاه مهمتری در رفتار سیاسی دولت دهم و مجلس و افکار عمومی و رسانه های داخلی و خارجی پیدا کردو به دنبال آن خبر بازداشت سعید مرتضوی و سپس آزادی آن، بازتاب وسیعی با تحلیل های بسیار متفاوت، در داخل کشور و رسانه های مخالف داشته است.
این که این تنش و درگیری بین دو گروه سیاسی بود یا برساختهای از عوامل پشت پرده یا فتنهگر بود، بحثی دیگر است اما نتیجه این رفتار در سطح عمومی جامعه این بود که هر کس با توجه به جایگاه خود و دستیابی به هر سطح از قدرت، توانایی نادیده گرفتن حقوق و اخلاق عمومی جامعه را دارد.
باید توجه داشته باشیم که مهم این نیست که فتنه گران یا مسوولان یا فضای داخلی دولت و مجلس کدام یک مقصر است. مهم این است که این مسائل بر اخلاق مردم و برداشت آنها از مسائل جامعه و فضای سیاسی اثرگذار است و خسارتی سنگین بر اعتماد عمومی می گذارد.
سیاستمدار موفق کسی است که بتواند نیروهای جامعه را در راستای اهداف عالی کشور و نظام هدایت کند نه این که اعتماد عمومی را تضعیف کند و همان رمق و جانی که برای مردم مقاوم مانده است را از بین ببرد. سیاستمدار باید اخلاق و اعتماد عمومی را تقویت کند تا نیروها را بسیج کند نه این که به شایعات و حاشیه ها و مسائل پشت پرده دامن بزند...
اول باید چراغی روشن کرد و شمعی در این هیاهوی جهانی به دست گرفت تا اعتماد و توجه مردم دنیا و ایران را جلب کند تا صلح وعدالت و همگرایی و نوع دوستی را تقویت کند نه این که اعتماد واخلاق عمومی را تضعیف کنند....
در هر حال ماجرای استیضاع وزیر کار و سخنرانی احمدینژاد وافشاگریهای آ ن از یک سو و از سوی دیگر عدم مدارا و هیجان رفتار مجلس نشینان، نتیجه باخت- باخت در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران برای مردم به همراه داشت.
کاهش مدارای بین روسای سه قوه به انتقال آن به بدنه جامعه رسیده است. ماههای گذشته آبستن حوادث عجیب و غیرمنتظرهای برای جامعه ایران بود، گسترش تحریمهای جهانی، صعود قیمتها و رشد سریع تورم، افشای فسادها و اختلاس های کلان و خرد، تعارضات مجلس و دولت و .... همگی دست در دست هم دادهاند تا این اصل را به مردم القا کنند که در این اشفته بازار، تنها باید به فکر گلیم خویش بود و با نسبت دادن عناوینی مانند «دزد» به بخش وسیعی از هموطنان و هم کیشان خود، دایره تعامل با یکدیگر را محدود کردهاند.
تنها نتیجه ملموس این درگیری ها در ماههای اخیر به کاهش رفتارهای جمعی و حمایت اجتماعی مردم از یکدیگر به منظور حل مشکلات کشور انجامید که کاهش اعتماد اجتماعی، هزینه ای است که نسل های بعد ناچار به تحمل آن هستند.
بی تردید، این شکاف بین ارزشهای بیان شده صرفا گفتاری با رفتار واقعی و عینی نهادهای کلان ثمری جز مخدوش شدن اخلاق اجتماعی و تودهای شدن جامعه نخواهد داشت و این عملکرد در بزرگترین انقلاب مردمی و سیاسی ایران، پدیدهای ناخوشایند و هشداردهنده است. فضای بی اعتمادی که میان مردم و سازمانها و نهادهای قانونی وکلان شکل گرفته است و مردم گروهی را خوب و گروهی را بد میدانند. رفتار گروهی را لمپنیسیم سیاسی و گروه دیگر را شفاف سازی تعریف میکنند.
اما این رفتارهای متناقض که بین مردم ایجاد شده و به تفکیک دو گروه مجزا ختم شده است، پدیده مثبتی نیست زیرا مرز بین خوبی و بدی با نسبت دادن ویژگیهای بد یک رفتار به دیگری تعیین میشود و رفتار مشابه آن در گروه خودی، صداقت و حسن نیت بیان میشود.
تعامل قانونی و حل مسئله به شیوه مسالمت آمیز در نهایت به برخورد غیراخلاقی و افشاگری غیر متعهدانه رسید که استرس و تهدید بیشتری در فضای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه بر جای گذاشت.
با تمام این اوصاف چند سوال در این جریان بی پاسخ باقی ماند:
1. آیا گفتگوهای این دو قوه، با تکیه بر اصل حفظ وحدت بود؟ یا هر گروه سعی می کند در مقطع انتخابات، خط و نشان بکشد و سهم خواهی کند و نامزد مورد نظر خود را با تایید صلاحیت به صحنه رقابت انتخاباتی و کسب رای مردم بکشاند؟
2. آیا منافع فردی و مسائل شخصی فرد یا گروههایی در این میان مهمتر از مسائل اصلی جامعه نبود؟
3. آیا دولت و مجلس به پیامد این درگیری در فضای متشنج جهانی و تحریم ها علیه ایران فکر میکنند؟
4. آیا این رفتارهای هیجانی مبنی بر زرنگی و تهدید دیگری است تا سهم بیشتری از قدرت و دولت آینده داشته باشند؟
5. آیا شکاف میان بدنه سیاسی آنقدر زیاد شده است که درگیریهای بدون کنترل و نظارت در سطح رسانه باید اینگونه مطرح شود؟
6. اهمیت امنیت روانی و اعتماد اجتماعی برای روسای دو قوه تا چه میزان است؟