گروه سیاسی: حسن روحانی، رئیسجمهور سابق ایران، در ماههای اخیر سخنان و اظهارنظرهایی جنجالی و دور از عرف کارشناسی داشت که برخی آن را «تغییر رویه ناگهانی» و عدهای «فرصتطلبی سیاسی» ارزیابی کردهاند. او در سخنرانیهای تازه خود، با لحنی تندتر از دوران ریاست جمهوری عمل کرده و گویی میکوشد خود را به عنوان صدای حقطلب مردم و جریانی نشان دهد که عملا مورد قبول آنها نیست. این گزارش تحلیلی، دلایل این تحولات را از منظر سیاسی بررسی میکند.
رویکرد متفاوت روحانی در مقایسه با خاتمی و احمدینژاد
به گزارش بولتن نیوز روحانی هشت سال رئیسجمهور ایران بود اما همچنان چهرهای تکنوکرات و نه چندان سیاسی-جناحی محسوب میشد. برخلاف سیدمحمد خاتمی که «اصلاحطلب» صریح بود یا محمود احمدینژاد که «انقلابینمای» تندرویی داشت، روحانی همواره مایل بود با قدرتهای حاکم تعامل کند. تحلیلها نشان میدهد او خود را همواره «دیپلمات» میدانست و تلاش میکرد بدون منازعه با نهادها پیش برود. یک تحلیل در سایت انتخاب میگوید روحانی «صحبتهای خاتمی و احمدینژاد را شاید بهذائقهاش نزدیک بداند، اما راه دیگری میرود و ترجیح میدهد با نهادهای قدرت درگیر نشود». به همین دلیل او را روزی در دفتر مراجع عظام دیدهاند و روز دیگر در ستایش سپاه و بسیجیان، تا حدی که «دوستانش هم گاهی دچار اشتباه میشدند». روحانی برخلاف احمدینژاد که صراحتا با نهادهای مختلف زاویه میگرفت، سعی کرد دو طرف را راضی نگه دارد؛ اما این بار مواضع جدید او شباهتی به رویکردهای میانهروانه گذشتهاش ندارد. به عبارت دیگر، «دلیل تغییر رویکرد روحانی را باید در جوی بیابیم که ناگهانی ایجاد شده است» و نمیتوان آن را صرفا ادامۀ سیاستهای سنتی او دانست.
هماکنون روحانی حتی سعی میکند خود را صدای مظلومان معرفی کند تا جایگاه از دسترفته خود را بازپس گیرد. به گزارش بولتننیوز، بسیاری از اصلاحطلبان سختگیر و میانهرو امروز نه تنها روحانی بلکه حتی هاشمی رفسنجانی را نیز به عنوان رهبر واقعی خود قبول ندارند و «تنها در جایی که بتوانند از ظرفیت این افراد استفاده کنند، از روحانی بهره میبرند». به بیان دیگر، جریان اصلاحات اصولا یک رهبری مشخص دارد (سیدمحمد خاتمی) و روحانی و هاشمی را فقط «پل برگشت به قدرت» میدانند. این نکته نشان میدهد روحانی هنوز مقبولیتی در درون اصلاحطلبان ندارد. با این حال او ادعا میکند مطالبات این جریان را پیگیری میکند و ادبیاتی «اعتدالگرایانه» دارد؛ اما واقعیت این است که اصولگرایان نیز چندان گول این حرفها را نمیخورند.
مواضع تندروانه و ساختارشکن در سیاست داخلی
روحانی پس از جنگ ۱۲ روزه، در جمع استانداران جملات جنجالی به کار برد. او تأکید کرد: «ملت با قدرت در کنار ایران ایستادند نه در کنار ما حاکمان». این اظهارات، از نگاه منتقدان، فاصلهگذاری میان حکومت و مردم تلقی شد. او گفت: «هر چه بار هست بر گرده اکثریت مردم باشد و هر چه امتیاز هست برای اقلیت کوچک… اینکه معنی ندارد». (منظور وی این است که ثروت و امتیازات باید به گروه اندکی نرسد.) آنگونه که انتخاب گزارش میدهد، روحانی از «نسیم خوبِ وحدت» پس از جنگ ۱۲ روزه یاد کرد که ناگهان قطع شده و مردم «بازگشتند به بداخلاقیهای قبلیشان». چنین تعابیری باعث شده تا رسانههای تندرو از او به عنوان «ناخدای ملت» یاد نکنند بلکه واکنش شدیدی نشان دهند. مثلاً بولتننیوز در گزارشی با عنوانی انتقادی، تفکر روحانی درباره امنیت ملی را «محاسبهی غلط» خواند و هشدار داد کنار گذاشتن ژرفای منطقهای در ازای رفاه صرفا اقتصادی، به منزله فراموش کردن تجربه تحمیل جنگ و تروریسم بر ایران است.
روسای جمهور پیشین معمولا پس از پایان دوره، در سیاست داخلی مواضعشان چندان تند نبود، اما مواضع اخیر روحانی بارها در اخبار بازنشر شده و حتی «سران معاند» (به گواه بولتن نیوز) از آن استقبال کردهاند. یکی از موارد پرحاشیه، اظهارات او درباره نقش نیروهای مسلح در اقتصاد و سیاست است: او گفت «اقتصاد کار نیروهای مسلح نیست... مسائل سیاست داخلی کار نیروهای مسلح نیست». این سخنان در رسانههای منتقد به معنای سیاهنمایی از توان دفاعی کشور قلمداد شد. بلافاصله در بولتننیوز مقالهای منتشر شد با عنوان «پاسخ پنتاگون به ابهامات حسن روحانی»، که با آوردن آمارهای عظیم بودجه نظامی آمریکا و چین تأکید کرد نیروهای مسلح در همه دنیا در عرصه اقتصاد و فناوری فعالند و نمیتوان به سادگی آنها را محدود کرد. در مجموع، مواضع اخیر روحانی در سیاست داخلی بهویژه در برخورد با ساختارهای نظام، تند و کمسابقه ارزیابی شده است.
طرح مباحث پرطمطراق و ادعای نمایندگی اصلاحطلبان
روحانی همچنین تلاش دارد از منظر اصلاحطلبان به موضوعات کلان ورود کند. او که دولت خود را «دولت تدبیر و امید» مینامید، اکنون به نفع خود از گفتمان «مردمسالاری» و اصلاحات سخن میگوید. با این حال کمتر نشستی هست که او بهکلی حاضر به پاسخ به انتقادات اصلاحطلبان نشده باشد. بررسی سخنانش نشان میدهد او گاهی خود را سخنگوی نهضت اصلاحات معرفی میکند، در حالی که بسیاری از اصلاحطلبان پرشمار وی را فاقد «رجحان اخلاقی و سیاسی» میدانند. همان گزارش بولتننیوز میگوید تندروهای اصلاحطلب روحانی را به عنوان رهبر نمیپذیرند و فقط در زمان انتخابات یا کسب قدرت، خود را پشت او و هاشمی پنهان میکنند. به عبارت دیگر، روحانی امروز خود را وارث «اعتدال» معرفی میکند، اما عملا نه مقبولیت در میان اصلاحطلبان دارد و نه کارنامه روشنی که برای آنان افتخارآمیز باشد.
از سوی دیگر، روحانی اغلب درباره آزادسازی پولهای بلوکهشده، لزوم رفع تحریمها و تقویت حقوق مردم سخن میگوید. او حتی چند بار انتقاد کرده که چرا مجلس حدود ۴ مورد قانون انتخابات را اصلاح نکرده تا آرای مردم محذوف نماند. اما مردم و فعالان اصولگرا این «مطالبات» را با نگاهی شکاکانه میبینند و آن را تکرار کلیشهها میدانند. بسیاری معتقدند او برای جلب توجه اصلاحطلبان ازدسترفته، مباحثی را سرِ دست گرفته که یا مربوط به گذشتهاش میشود یا نیاز به اصلاحات بنیادین دارد؛ به همین دلیل هم شعارها «پرطمطراق» مینمایند اما اثر ملموس ندارند. کار را به جایی رسانده که یک فعال سیاسی مطرح گفتهاست: آنها با قرار دادن نام روحانی و هاشمی در فهرست نامزدهای میانرو و اعتدالگرای خود، دنبال جلب آرا هستند اما به وضوح «رهبر اصلاحات، سیدمحمد خاتمی است».
فراموشی کارنامه هستهای روحانی و اصرار بر ادعای غرور
یکی از انتقادهای اصلی به روحانی این است که از پرونده شکستخورده هستهای دولت خود غفلت کرده است. دولت او با برجام میخواست همه تحریمها را لغو کند، اما با خروج آمریکا در سال ۱۳۹۷ تحریمها بازگشت و سه سال بعد با «اسنپبک» (فعال شدن مکانیزم ماشه در شورای امنیت)، فشارها تشدید شد. منتقدان بارها هشدار داده بودند اروپا به تنهایی نمیتواند برجام را حفظ کند. اما به گزارش تسنیم، روحانی و وزیر خارجهاش نسبت به این هشدارها واکنشی تهاجمی داشتند و حالا که آمریکا و اروپا تحریمها را بازگرداندهاند، باز هم روحانی به جای پذیرش اشتباه، «طلبکارانه» منتقدان را نکوهش میکند. در متن همین گزارش آمده است که روحانی سابقه دارد وعدههای بزرگ بدهد: مثلاً در سال ۹۴ گفته بود «از روز اجرای برجام همه تحریمها لغو خواهد شد»، اما در عمل هیچ یک از تحریمهای بزرگ برداشته نشد. اکنون نیز ظاهرا فراموش کرده که خود مسئول نتایج دیپلماسی هستهای بود و علیرغم تلاش شخص او، تحریمهای تسلیحاتی و مالی با تصویب شورای امنیت علیه ایران تمدید شده است.
از این منظر، انتقاد میشود روحانی به جای اینکه بابت «اسنپبک» و شکست برجام از ملت عذرخواهی کند، آن را نقطه قوت وانمود میکند. او در سخنرانیهای خود به منتقدان برجام توصیه میکند «ساکت باشند»، غافل از اینکه بسیاری از کارشناسان داخلی و خارجی به اثبات رساندهاند مفاد برجام قفل تحریم را نگشود. به گفته تحلیلگران اصولگرا، «اشتباهات هزینهساز جریان غربگرا» اکنون روشن است و تکرار همان خطاها، خیانتی به منافع ملی و سرمایه اجتماعی ایران است. از این رو، اینکه روحانی از آن دوره بارها «افتخار» نماید و خود را ناجی تعبیر کند، بیش از حد بیاعتبار و بیاعتباری آورده است.
گمانهزنیهای جانشینی رهبری و هشدار امت انقلابی
در کنار این انتقادات روشن، گمانهزنیهای حاشیهای درباره روحانی هم بالا گرفته است. برخی با طعنه میگویند او بعد از شکست برجام و حذف از رقابتهای ریاست جمهوری، شاید در خیال خود «جانشینیِ» رهبری را مجسم کرده باشد، آن هم با مشوقانی که از او چهرهای میانهرو و فراتر از جناحها ساختهاند. هرچند چنین گفتههایی سندیت ندارد، اما آن را میتوان در چارچوب «افول سیاسی روحانی پس از انتخابات ۱۴۰۰» قرار داد که برخی حاضرند برای او نقش جدیدی پیدا کنند. با این حال، تحلیلگران متذکر میشوند؛ ملت انقلابی که روزی برای تقویت جبهه مقاومت و حمایت از سردار شهید قاسم سلیمانی سوگند یاد کرد «فقط با فرمان ولیامر مسلمین (رهبر) است که مسیر عاقبتبهخیری است»، اجازه جولان بیشتر کسانی چون روحانی را نخواهد داد. جمهوری اسلامی تجربه آن را دارد که وقتی گروه و سرمایهای میخواهد در درون ملت و رهبری تردید بیندازد یا ایجاد تفرقه کند، با مقاومت روبهرو میشود. به ویژه جریان اصولگرا معتقد است ملت ایران، عاشقان حاج قاسم که سوگند خوردهاند جز به اقتدار و اطاعت از رهبر انقلاب پشت نکنند، هرگز بر آتشافروزیهای جدید آقای روحانی صحه نمیگذارند.
آنگونه که بولتننیوز و رسانههای همسو گزارش کردهاند، سابقه انتقاد و حتی دشنام روحانی به منتقدان برجام، نه فقط از سر استیصال سیاست بلکه از روی بیاعتباری راهبردش بود. حالا این گپها و اسناد روشن شده است که افکار عمومی نیز از شعارهای «سادهانگارانه» درباره مذاکره با آمریکا و مسئولیتستیزان او عبور کردهاند. در چنین شرایطی، تکرار ایدههای ثابتشکسته دولت پیشین، نه تنها غلط بلکه عبث و پرهزینه است. بنابراین روحانی اکنون با چه منطقی خود را مدعی میکند و خواستار بسیج احساسات ملی برای راهحلهای تکراری است؟ پاسخ مشخص نیست، اما آنچه واضح است این که افکار عمومی، پس از تجربه تلخ اعتماد به او و همفکرانش، مترصد خواهند بود مبادا بار دیگر با ادعاهای بیاعتبار فریب داده شوند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
پروری وتنبلی و بی مسئولیتی روحانی امتیاز او نسبت به مرشدش درحل مشکلات کشور امتیاز دیگرش در نابودی ایران است. مخالفت آشکار او با ارتش و سپاه وقدرت موشکی حاکی از همسویی اش با سیاست ابلهانه و یاخائنانه هاشمی رفسنجانی است او بدون درک و اطلاع از فعالیت ودخالت ارتشهای جهان وحتی آمریکا درفعالیت های زیربنایی مانند جاده و پالایشگاه نفت و گاز و صنایع سنگین بار ها با فعالیتهای حیاتی وزیر بنایی قرار گاه خاتم الانبیا علنا مخالفت کرده وبا کنایه آنرا به عنوان دولت باتفنگ مورد تخریب قرارداده است.