بگذاريد اينگونه تصور كنيم كه شما فردي سيگاري هستيد و آماده ميشويد اولين سيگار امروز خود را روشن كنيد. سيگارتان را روشن ميكنيد و ديري نميگذرد كه احساس ميكنيد ذهنتان به ميمنت سيگار روشن شده، دگرگون و متحول شده است.
تقريبا همه، از جمله خود سيگاريها از خطرات استعمال طولاني مدت سيگار بر سلامت انسان و به ويژه نقشي كه در بروز سرطان ريه و بيماريهاي كرونري قلب دارد آگاه ميباشند. با وجود اين، اغلب سيگاريها بر اين باورند كه سيگار داراي اثرات فوري مثبتي است و اينگونه تصور ميكنند كه سيگار ماده محركي است كه آنها را هوشيارتر ميكند، فكرشان را بازتر مينمايد و اين امكان را در اختيارشان قرار ميدهد تا تمركز بيشتري بر روي كارهايشان داشته باشند. ولي آيا سيگار به راستي داراي چنين خواصي است؟... خير!، اين احساس سيگاريها بيشتر يك توهم است تا واقعيت. حال به آنچه كه سيگار واقعا با مغز به انجام ميرساند خوب توجه كنيد:
10 ثانيه پس از استنشاق نيكوتين كه آلكالوئيدي قوي است، اين ماده وارد خون ميشود، از حفاظي كه مغز را در مقابل بسياري از آلودگيها محافظت ميكند عبور ميكند و سلولهاي مغزي را تحت تاثير خود قرار ميدهد. مولكولهاي نيكوتين، همانند كليد وارد گيرندههاي نيكوتين كه بر روي سطح نرونهاي مغز قرار دارند ميشوند. نيكوتين، در واقع درست همانند "استيل كولين" كه يكي از مهمترين نئوترانسميترهاي (پيامهاي شيميايي) مغز است، وارد سوراخهاي قفل مناسب خود ميگردد و به تقليد از "استيل كولين"، ١.٥ ميلي گرم از نيكوتين حاصله از اولين سيگار شما سبب آزاد شدن مواد شيميايي تحريك كنندهي بدن از جمله آدرنالين ﴿اپي نفرين) و نورآدرنالين (نوراپينفرين) ميشود. همين امر سبب تحريك شما ميگردد و بر ميزان جريان خون در مغز ميافزايد.
اگر در اين لحظه مغز شما به يك دستگاه "الكتروانسفالوگراف" متصل شده باشد، تقريبا بلافاصله تغييراتي در شكل نوار مغزيتان به ثبت ميرسد. ابتدا، امواج آلفاي مغز شما -پالسهاي الكتريكي كه هنگام آرامش ظاهر ميشوند- روندي نزولي به خود ميگيرند، ولي به زودي با اتمام اولين سيگارتان به حالت اول باز ميگردند. در اين زمان، امواج دلتا -امواج مربوط به خواب- و امواج تتا -كه در موارد عاطفي، خلاقيت و تفكر عميق ظاهر ميشود- ضعيفتر ميشوند. در عوض فعاليت الكتريكي مغز به سمت امواج بتا كه هنگام تمركز عميق و اغتشاشات رواني ظاهر ميشود سوق پيدا ميكند.
30 پك به سيگار خود ميزنيد و سيگارتان به خاكستر تبديل ميشود. در خود احساس انرژي و هوشياري ميكنيد. يكي از همكارانتان ميپرسد: "آيا تمركزتان نسبت به قبل بيشتر شده است؟". ممكن است شما تصور كنيد كه تمركزتان بيشتر شده است، ولي عملكرد بهتر مغزتان تا اندازهاي به اين دليل است كه شما كمبود نيكوتين بدن خود را جبران كردهايد و اكنون مايليد نيكوتين بيشتري را وارد بدن خود نماييد.
پس از گذشت 30 دقيقه، به ميزان قابل ملاحظهاي از سطح نيكوتيني كه فرو داده بوديد كاسته ميشود و احساس ميكنيد انرژيتان در حال تحليل رفتن است. سيگار دومتان را روشن ميكنيد و يكبار ديگر غليان آدرنالين را احساس ميكنيد، ولي آنچه اينبار تجربه ميكنيد كاملا متفاوت است. اينبار، نيكوتين سيلي از تغييرات شيميايي در مغزتان به راه مياندازد. يك ماده تنظيم كننده هيجان به نام "كورتيزول" آزاد ميشود كه اين ماده در كنار "بتااندورفين" مغزتان را با نوعي درد حاصل از مواد مخدر آشنا ميسازد. سيگار دوم، يكي از تناقضات احساسي سيگار را نسيبتان ميكند كه از يكسو شما را بر مينگيزد و از سوي ديگر موجبات تسكينتان را فراهم ميآورد. احساس ميكنيد عضلات خارجي بدنتان شروع به شل شدن ميكنند و همزمان دردتان افزايش مييابد.
30 دقيقه ديگر ميگذرد. اكنون از تمركزي كه قبلا بر روي كارتان داشتيد به ميزان قابل ملاحظهاي كاسته شده است و تمام حواستان متوجه پاكت سيگارتان ميگردد. تمايل افراد سيگاري به مصرف نيكوتين بيشتر، بيش از آنكه ناشي از اعتياد باشد جنبه رواني دارد و يا شبيه اشتياق افرادي است كه به شكلات علاقه زيادي دارند.
نيكوتين سبب ميشود سلولهاي مغزي، بيش از پيش به ساخت گيرندههاي نيكوتين اقدام نمايند. اين عمل به مغز امكان ميدهد با وجود سيل غير طبيعي واكنشهاي شبه استيل كوليني كه به آن هجوم آورده است، همچنان به طور طبيعي به وظايف خود بپردازد. در نتيجه، نيكوتين شكل مغز را تغيير ميدهد و يك سيگاري تنها زماني احساس طبيعي بودن ميكند كه جرياني از نيكوتين بر روي نرونهاي مغزيش در جريان باشد و هرگاه از ميزان آن كاسته شود، حال او نيز دگرگون و غير طبيعي ميگردد. "جك هنينگ فيلد" از موسسهي ملي عوارض دارويي واقع در شهر بالتيمور ميگويد: "ميتوان گفت سيگاريها بر لب پرتگاه زندگي ميكنند، چرا كه فاصلهي اين افراد تا ظهور علائم ناشي از كاهش نيكوتين خونشان، تنها به اندازه چند ثانيه است". بر اساس طبقهبندي انجمن روانپزشكي آمريكا، اين حالت در رديف "اختلال ارگانيك مغزي ناشي از كاهش نيكوتين" قرار ميگيرد و علائم آن عبارتند از: اضطراب، زودرنجي، ياس، عصبانيت، بيقراري، بيخوابي، كاهش ضربان قلب و افزايش اشتها.
در سال 1978، سازمان هوانوردي فدرال با تغيير سياست جاري خود، به خلبانان اجازه داد در طول پرواز از سيگار استفاده نمايند. اين در حالي بود كه مسافران همچنان از استعمال سيگار منع ميشدند. اين تصميمگيري سازمان هوانوردي فدرال كه با گفتههاي دكتر "اندرو هرن" و پيش از آن با نظريات اداره بهداشت هوانوردي مطابقت مينمود، به دليل آنكه سيگار خلبانان را هوشيارتر ميكند اتخاذ نشده بود، بلكه به اين دليل بود كه منع سيگار براي معتادان به آن، ميتواند آنها را در طول پرواز دچار ضعف مغزي نمايد.
تاكنون در تحقيقات متعددي سيگاريهاي معمولي و يگاري هايي كه با محروم نگهداشته شدن از استعمال سيگار دچار كمبود نيكوتين شده بودند با يكديگر مقايسه شده اند تا توان هر يك، در انجام آزمونهاي مهارتي ساده مورد ارزيابي قرار گيرد. اين تحقيقات غالبا و بلكه اكثرا توسط اربابان صنعت دخانيات مورد سؤاستفاده قرار گرفتهاند تا ثابت كنند سيگار هوشياري و عملكرد مغز را بهبود ميبخشد. "هينگ فيلد" در اين رابطه ميگويد: "آنچه كه واقعا اين تحقيقات نشان ميدهند اين است كه پايين رفتن سطح نيكوتين، اختلالات چشمگيري را در مغز پديد ميآورد".
چيزي از ظهر نميگذرد كه شما سومين سيگارتان را روشن ميكنيد. در مقايسه با اولين سيگاري كه روشن كرده بوديد، اين سيگار چندان دلچسب نمينمايد. اگر شما نيز مانند 46 ميليون سيگاري آمريكايي ديگر باشيد، خيلي زود و به صورت غير ارادي، سيگار بعدي و بعدي را روشن خواهيد نمود. كشيدن متوسط 30 سيگار در روز، يعني تقريبا 110,000 سيگار در سال!.
هر پك سيگار، علاوه بر نيكوتين، منوكسيدكربن نيز دارد. منوكسيدكربن به هموگلوبين ميچسبد -ميزان اين چسبندگي حداقل 200 برابر ميزان جذب اكسيژن است- و اكسيژن مورد نياز سلولهاي بدن را ميدزدد. وجود همين مولكولهاي منوكسيدكربن سبب ميشوند تا سلولها نتوانند به آساني به مولكولهاي اكسيژن دسترسي پيدا نمايند. اگر درصد قابل توجهي از هموگلوبين خون شما در اثر منوكسيدكربن قابليت اكسيژن رساني خود را از دست بدهد، تقريبا مرگ شما قطعي است.
هر پك، 10 تا20 ميلي گرم منوكسيدكربن را به ريههاي شما پمپاژ مينمايد و در طول اين مدت، به طور معمول ٣٪ تا ٩٪ از ظرفيت حمل اكسيژن خون كاسته ميشود. در هر دوره پك زدن شديد، اين ميزان ممكن است به بيش از ١٠٪ نيز برسد كه اين امر به نوبه خود ميتواند زمان عكسالعمل مغز را كاهش داده و از ميزان هوشياري بكاهد.
"جرج اسپليچ"، روانشناس و همكار "دانشكده واشنگتن" واقع در شهر "چسترتاون" ايالت "مريلند" تصميم گرفت عملا ببيند آيا اين گفتهي سيگاريها كه ميگويند سيگار به فكر كردن و تمركز حواس آنها كمك ميكند واقعيت دارد يا خير؟. "اسپليچ" جواناني را از بين غير سيگاريها، سيگاريهاي محروم نشده از استعمال سيگار و سيگاريهايي كه از كشيدن سيگار منع شده بودند انتخاب نمود تا يكسري آزمايش بر روي آنها به انجام برساند.
ابتدا، هر يك از سوژهها پشت رايانه قرار گرفتند و از آنها خواسته شد به محض مشاهدهي كلمهاي خاص در ميان يك مجموعهي 9 كلمهاي، كليد Space صفحه كليد رايانه را فشار دهند. در اين آزمون ساده، هر سه گروه به خوبي و شبيه يكديگر از پس وظيفهي محوله برآمدند.
در آزمون بعدي كه كمي پيچيدهتر بود، به همه تاكيد شد به طور دقيق رشتهاي مشتمل بر 20 حرف را بررسي نموده و در ميان آنها، حرفي كه بلافاصله به حرف متفاوتي تغيير شكل داده است را مشخص نمايند. غير سيگاريها سريعترين زمان را براي پاسخگويي به خود اختصاص دادند و از دو گروه ديگر، سيگاريهاي غير محروم به دليل تحريك ناشي از نيكوتين، زودتر از سيگاريهاي محروم پاسخ دادند.
مجددا بر پيچيدگي آزمون افزوده شد. در مرحلهي سوم لازم بود سوژههاي زن و مرد، رشتهاي از حروف يا اعداد را به خاطر بسپارند تا هرگاه آن رشته در ميان گروههاي چشمكزن صفحهي مونيتور ظاهر گرديد اعلام نمايند. در اين آزمون كه حافظه كوتاه مدت مورد بررسي قرار ميگرفت، گروه غير سيگاريها كمترين اشتباه را مرتكب شدند. از دو گروه ديگر نيز سيگاريهايي كه از كشيدن سيگار محروم شده بودند خطايشان كمتر از گروه سيگاريهاي غير محروم بود.
در آزمون چهارم، سوژهها ابتدا بايد عبارتي را ميخواندند و سپس به سوالاتي كه پيرامون آن ميشد پاسخ ميدادند. غير سيگاري ها، ١٩٪ بيش از سيگاريهاي عادي مهمترين اطلاعات مربوطه را به خاطر آوردند و اوضاع سيگاريهاي كاملا محروم نيز از اوضاع آن دسته سيگاريهاي محرومي كه درست پيش از آزمون اجازه يافته بودند سيگاري دود نمايند، بهتر بود. سيگاريهاي غير محروم نه تنها حافظه ضعيفتري داشتند، بلكه حتي در تميز دادن اطلاعات مهم از غير مهم نيز مشكل داشتند.
در آزمايش آخر، "اسپليچ" سوژهها را پشت رايانهي شبيهساز ماشينسواري كه شباهت بسياري به بازيهاي ويديويي ماشينسواري سرعتي داشت، نشاند. در اين آزمايش، شركت كنندگان بايد علاوه بر كنترل فرمان، دنده و پدال گاز، همزمان حواسشان به پيشامدهاي ديگري از قبيل پيچهاي جاده و يا اتومبيلها و لكههاي روغني كه ناگهان روي جاده ظاهر ميشدند نيز ميبود. در انتهاي آزمون، سيگاريهاي محروم ٦٧٪ بيشتر از غيرسيگاريها ماشينشان از عقب دچار تصادف شده بود. سيگاريهاي محرومي كه اجازهي كشيدن يك سيگار به آنها داده شده بود حتي وضعشان از اين هم بدتر بود. ميزان برخورد ماشين اين افراد با در و ديوار به ميزان چشمگيري بيشتر بود و ٣.٥ برابر بيش از غير سيگاريها از عقب دچار تصادف شده بودند.
"اسپليچ" تمام اين آزمون را خلاصه كرده و در يك كلام ميگويد: "هرچه آزمايشات ما پيچيدهتر ميشد، فاصلهي غيرسيگاريها و سيگاريها نيز بيشتر و بيشتر ميشد."
بر اساس اين آزمايشات، "اسپليچ" اينگونه نتيجه گرفت كه: "يك سيگاري ممكن است بتواند بسياري از كارها را به خوبي به انجام برساند. يك رانندهي سيگاري ميتواند يك مسير طولاني يكنواخت را بدون كوچكترين مشكلي طي نمايد، ولي اگر در سرعت بالا تاير ماشينش دچار تركيدگي شود، ديگر قادر نيست همانند غيرسيگاريها، تصميمات فيالبداههي لازم را براي اين حالت اضطراري اتخاذ نمايد. يك خلبان سيگاري قادر است در صورت عدم بروز مشكل، به طور شايستهاي از پس يك پرواز طولاني برآيد، اما اگر مشكلي پيدا شود، سيگار ميتواند ظرفيت مغزي او را دچار مشكل نمايد و اگر اين حالت با بيخوابي نيز توام باشد، ضعف مغزي حاصله حتي بيشتر هم ميگردد، ضعفي كه ممكن است نتايجي اسفناك را در پي داشته باشد".
دفعهي بعد كه خواستيد اولين سيگار روزانهي خود را روشن نماييد، به آنچه گفتيم خوب بيانديشيد، سپس اگر خواستيد، به سمت محل كار خود رانندگي نماييد.
منبع: مجلهي اطلاعات علمي/ ترجمه: مرتضي اماميپور
مدتی بود هوس سیگار کشیدن کرده بودم اما الان پشیمون شدم
با توكل بر خدا اين لعنتي رو ترك ميكنم...
سایت خوش اموز این کتابو رایگان ترجمه کرده که میتونین بدون هزینه و به راحتی تمام کنارش بذارین