فردا - ابوالفضل خانه ندارد" تیتر خبری
بود که 17 مهر در همیین سایت خبری منتشر نشد. الان که مینویسم و ابوالفضل
هنوز خانه ندارد. مادرش پشت تلفن میگفت تا امروز با مکافات، همان پشت
بام، سرپناهشان مانده است.ولی امروز روز آخر است و باید جمع کنند و بروند.
کسانی همت کردند و سلام ابوالفضل را
جواب دادند ولی خیلی مانده تا خشتهای مهربانی همقد یک 4 دیواری شوند.
گفتیم سلام ابوالفضل را دوباره به همه برسانیم شاید جواب گرفت و خیالش از
باد و باران راحت شد.
***
از پایین خانه هم که نگاه کنی می فهمی
که باد و باران پاییزی کار سختی نخواهند داشت تا خانهی ابوالفضل را سرد و
نمکشیده کنند. کاری ندارد برای باد گذر از ایرانیتی که شده سقف و چهار تا
پتویی که شدهاند در و دیوار.
بالا که رفتیم بیشتر نگران پاییز و
زمستان شدم. به نظر نمیرسید. سرما اصلا کار سختی داشته باشد. زیرانداز
دندانگیری هم در کار نبود. بعدتر اما نگرانی برطرف شد! فهمیدیم ابوالفضل و
خانوادهاش ده روز بیشتر مهمان بام میزبانشان نیستند. بعدش باید احتمالا
برگردند گوشهی پارکی که از آنجا آمدند.
به گزارش «فردا»، ماجرا از آنجا شروع
شده بود که 5 ماه کرایه خانهای که در آن سکونت داشتهاند عقب میافتد و
ودیعهای که از کمیته امداد وامش گرفته بودند، به جای آن بدهی برداشته
میشود. خودشان هم آواره کوچه و خیابان. این وسط از دست ابوالفضل کاری هم
بر نمیآید، نه حالا نه بعدها. تنها نگاه میکند. معلول است. ذهنی و حرکتی.
مادرش هم باید تمام مدت خانه باشد تا از او مراقبت کند. پدر فوت کرده و دو
بچهی دیگر هم دانشآموز هستند.
مادرش از شرم عرق کرده و انگار زیر
چادری که کشیده توی صورتش بغضش را قایم میکند. نگاهش را دوخته به
ابوالفضل. من و عکاس هم همین کار را میکنیم. حرف زدن سخت شده که ابوالفضل
به دادمان میرسد و از خواب بیدار میشود و خوشاخلاق توی صورتمان نگاه
میکند و میگوید "سلام". سختی فضا میشکند.
مادر ابوالفضل که به حرف میآید
میفهمیم که منبع درآمدی ندارند. از شدت تنگنا تمام مدارک و شناسنامه گروی
این و آن هستند. مدتی جل و پلاسشان در پارکی پهن بوده و کسی دلش به رحم
میآید و موقتا میآیند اینجایی که هستند. هنوز پاییز نرسیده آنقدری سرد
شده که نشود شبها سر آسوده به زمین گذاشت. بچهها مریض شدهاند. مادر هم.
ابوالفضل سرفه میکند ولی هنوز خوشاخلاق است. حتی وقتهایی که خودش را
خراب میکند و مادر باید جایش را عوض کند باز آرام و خندهرو است.
اثاثشان را که نگاه کنی یک نکته مثبت
پیدا میکنی! کشیدنش این طرف و آن طرف سخت نیست. سبکاند چون اساسا اثاثی
به آن معنی در کار نیست.ابوالفضل دوباره دستم را میگیرد و نگاهم را از
اثاث قلیل به سمت خودش میگیرد. یاد سلامش میافتم. از خودم میپرسم جوابش
را چه کسی خواهد داد؟
لازم به یادآوری است دوستانی که تمایل
دارند در این امر خداپسندانه شرکت کنند، می توانند کمکهای خود را به این
شماره حساب واریز کنند:
شماره حساب: 0303563424003
شماره کارت: 6037691084095710
به نام پروانه روشنی
بانک صادرات
همچنین برای دریافت اظلاعات بیشتر با این ادرس fardanews.com@gmail.com و یا با شماره 09196460927ارتباط بگیرید.
انشالله اجرشو از صاحب این روز بگیری .
سهیلا*
یعنی آپارتبامی خالی، كلبه ای، چهار دیواری كوچكی در اختیار این همه انسان در ایران و تهران نیست كه با اسكان دادن این خانواده ی كوچك دردی از دردهایشان دوا كنند و آرامش خاطر و امنیت خانه دار بودن را برایشان به ارمغان آورند ؟! نیست به راستی ؟! نیست ؟
درست كه عكس ها رو نگاه كردم قلبم به درد اومد بولتن جان.
من دستم كوتاهه و نمیتونم كمكی بكنم ولی میتونم خواهش كنم در مورد این خانواده ی كوچیك و همینطور آقا ابولفضل و اینكه چی كار كردند و چی شد در مسنجر گاهی هر چقدرم كوتاه بهم پیام بدین و خبر بدین بهم ؟
لطفا و خواهشا این تقاضای من رو بپذیرید.
انشالله خدا ابولفضل و خانوادش رو از موندن زیر آسمونش بدون داشتن سرپناهی حداقل كوچك و سقفی بالای سرشون رهایی ببخشه.
آمین
دلم گرفت بولتن جان. واقعا متاثر و متاسف شدم. دیگه نمی تونم فعلا به خوندن مقالات سایتتون ادامه بدم. درخواستمو لطفا فراموش نكنید.
ممنونم،
روز و شبتون به خیر و سلامتی.
:-(
يا ابولفضل العباس ميلادتان مبارك . ادركنا
نصف دیگرش برای برخی از ما که اشراف زادگان و آقازادگان را بهانه کرده ایم و دستمان را برای هواخوری هم که شده از جیبمان بیرون نمیآوریم ادعایمان هم دنیا را برداشته.
يا ابولفضل العباس ميلادتان مبارك . ادركنا
من یك آپارتبام در كرج دارم. منتها كوفت گرفته خودم هم مشكل زیاد دارم یجورایی. و زمان مقرر در این قرارداد مزخرف نمی ذاره تكون بخورم.
الان حتما باید در شهر تهران باشه اسكان این بنده های خدا ؟
یه ندایی چیزی بدین حتما اگه خبری شد و چیزی فهمیدین. خیلی كنجكاو و دل گیرم از خیلی چیزا و دلم خیلی میخاد ببینم این خانواده سرپناهی جور بشه براشون. انشاالله.
بله، ممنونم. نمیدونم چرا سری های قبل ایمیل و تلفن رو ندیده بودم.
باید دو تا فحش به بی دقتی خودم بدم. حقمه.
باهاشون تماس می گیرم. مرسی از راهنمائیتون.